• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

میرزاعبدالله مجتهدی تبریزی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



میرزا عبدالله مجتهدی تبریزی «عطارد» در شب ۱۷ ربیع الاول (تولد پیامبر) یا هشتم ربیع الثانی سال ۱۳۲۰ ق ( تیرماه ۱۲۸۲ ش) در نجف اشرف، چشم به جهان گشود. خاندان مجتهدی تبریزی دارای علمای مشهوری در مشروطیت، قاجار و اوایل دوران پهلوی بود. آنان در دوره‌های مختلف، در مجامع علمی و فرهنگی مطرح شدند و ریاست دینی و علمی تبریز را در دست گرفتند.

فهرست مندرجات

۱ - تولد
۲ - خاندان
۳ - جایگاه پدر
       ۳.۱ - سخنان آیتالله شبیری زنجانی
       ۳.۲ - آثاری از پدر
       ۳.۳ - وفات پدر
۴ - تحصیلات و اساتید
۵ - آثار ماندگار
۶ - شاگردان
۷ - محفل علمی
۸ - از منظر بزرگان
       ۸.۱ - سخنان دکتر مهدی روشن ضمیر
       ۸.۲ - سخن آیتالله زنجانی
       ۸.۳ - سخنان حاج سید مهدی روحانی
       ۸.۴ - سخنان آیتالله جعفر سبحانی
۹ - علامه مغنیه در محضر استاد
       ۹.۱ - اشعار جاهلی
۱۰ - تسلط علمی در سرعت انتقال
       ۱۰.۱ - مقاله مجله جهان اخلاق
       ۱۰.۲ - برادران مجتهدی
       ۱۰.۳ - زبان فرانسه
       ۱۰.۴ - استاد معماری
۱۱ - ویژگیهای اخلاقی و فردی
۱۲ - اظهار عجز روشنفکران
       ۱۲.۱ - در نظر شاگردان
       ۱۲.۲ - خاطره‌ای از آیتالله سبحانی
۱۳ - حضور عالمانه در میان دانشگاهیان
       ۱۳.۱ - عاشق تدریس و جواد در علم و ادب
       ۱۳.۲ - سخنان عبد العلی کارنگ
              ۱۳.۲.۱ - لطافت طبع و سلامت ذوق و سخن سنجی
              ۱۳.۲.۲ - انتخاب و تصحیح و چاپ کتب اسلامی
۱۴ - ارتباط صمیمی با امام خمینی
       ۱۴.۱ - سخنان امام خمینی
۱۵ - مدافع ارزشهای دینی
       ۱۵.۱ - میزان مهریه
۱۶ - شخصیت جامع
۱۷ - ادب و تواضع
۱۸ - سفرهای علمی
۱۹ - رحلت
       ۱۹.۱ - تشییع جنازه
       ۱۹.۲ - تاریخ و محل تولد و وفات
۲۰ - پانویس
۲۱ - منبع


میرزا عبدالله مجتهدی تبریزی «عطارد» در شب ۱۷ ربیع الاول (تولد پیامبر) یا هشتم ربیع الثانی سال ۱۳۲۰ ق (تیرماه ۱۲۸۲ ش) در نجف اشرف، چشم به جهان گشود. دوران کودکی را در کوچه پس کوچه‌های ایام گذراند و در حدود هفت سالگی، خواندن و نوشتن را نزد پدرش آیتالله میرزا مصطفی، آموخت. دیرزمانی نگذشت که دروس مقدماتی، صرف و نحو، منطق ، کلام و فقه و اصول را نزد پدرش، عمویش آیتالله خلیل آقا و آیتالله میرزا رضی زنوزی فرا گرفت.
[۱] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۱۱.



خاندان مجتهدی تبریزی دارای علمای مشهوری در مشروطیت، قاجار و اوایل دوران پهلوی بود. آنان در دوره‌های مختلف، در مجامع علمی و فرهنگی مطرح شدند و ریاست دینی و علمی تبریز را در دست گرفتند.


پدرش آیتالله میرزا مصطفی مجتهدی در سال ۱۲۹۵ یا ۱۲۹۷ ق در تبریز به دنیا آمد. پس از گذراندن مقدمات و فقه و اصول را نزد پدرش و دیگر بزرگان گذراند و در فنون ادبی و علوم عربی به جایگاه والایی دست یافت. سپس به همراه برادرش آیتالله میرزا خلیل آقا، برای ادامه تحصیل به نجف اشرف عزیمت نمود و از خرمن دانش بزرگانی چون ملا محمدکاظم خراسانی ، ملا فتح الله شیخ الشریعه اصفهانی ، سید محمدکاظم طباطبایی یزدی ، میرزا ابوالقاسم اردوبادی و ملا علی نهاوندی خوشه‌ها چید و بر اندوخته‌های علمی خویش افزود، سپس به وطن بازگشت. او دارای ذوق سرشار ادبی و تسلط کافی بر اوزان عروض و قافیه بود. نامه‌ها و مکاتبات منظوم و منثور او و ادیب بارع شیخ محمدرضا نجفی اصفهانی (مسجد شاهی) و دیگران دلیل این مدعاست.
[۲] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۱۲.


۳.۱ - سخنان آیتالله شبیری زنجانی

آیت الله شبیری زنجانی درباره وی می‌گوید: «وی از اعجوبه‌های زمان بوده و تفوق علمی بر عمویش میرزا جواد داشته. در جلسات و مباحثات به کرات بر عمویش غلبه کرده... با این حال عمویش جایگاه اجتماعی بسیار والایی داشته که حتی زوجه میرزا جواد، ۳۰ سال پس از وی وفات می‌کند و تبریز همچون روز عاشورا تعطیل می‌شوداین نشانگر جایگاه بلند اوست که با گذشت سالیانی چند، هنوز بین مردم محترم است...»

۳.۲ - آثاری از پدر

وی آثاری در فلکیات، ریاضیات و علوم گوناگون داشت که از آن میان می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱ - حاشیه بر لسان الخواص رضی الدین محمد بن حسن قزوینی. ۲ - حاشیه بر کفایة الاصول. ۳ - شرح الارجوزة العروض و القافیه به زبان عربی . ۴ - رساله در لباس مشکوک. ۵ - رسائل فقهیه. ۶ - رساله در قاعده دو خطا یا قاعدة الخطاء. ۷ - متفرقاتی در ادبیات عرب .

۳.۳ - وفات پدر

وی در پایان عمر فلج شد و در سال ۱۳۳۲ ق برای معالجه به برلین و از آنجا به توصیه پزشکان به قفقاز رفت تا از آب گرمهای معدنی آنجا که خواص درمانی بالایی دارند، استفاده نمایداما سرانجام در اثر عوارض همین بیماری دچار سوء هاضمه شد و در سال ۱۳۳۷ و یا ۱۳۳۸ از دنیا رفت و پیکرش را در نجف اشرف به خاک سپردند.
[۵] شهداء الفضیلة، علامه امینی، ص۳۸۸.
[۶] داستان دوستان، ص۷۴.
[۷] ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۵، ص۱۷۸.
[۸] علمای معاصرین، ص۱۱۷.
[۹] معجم رجال الفکر و الادب فی النجف، ج۱، ص۲۹۰.
[۱۰] رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص۱۴۱.
[۱۱] دائرة المعارف تشیع، ج۵، ص۱۲۲.
پدر و جد آیتالله مصطفی مجتهدی از بزرگان علمای تبریز و از علمای مبارز دوران مشروطیت بودند.


میرزا عبدالله پس از فراگیری دروس مقدماتی و صرف و نحو و... در سال ۱۳۴۴ق به قم هجرت کرد. وی بدون فوت وقت در درس آیات عظام شیخ محمدرضا نجفی اصفهانی ( مسجد شاهی )، میزا سید علی یثربی کاشانی، حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی و دیگر بزرگان شرکت جست و در سال ۱۳۵۰ ق موفق به کسب اجازه اجتهاد از استادانش گردید.
[۱۲] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۱۳.
[۱۳] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۵۸.
پس از آن به تبریز رفت و به مطالعه و تحقیق و پژوهش و تربیت طلاب متعدد پرداخت.


آیت الله مجتهدی عالمی فاضل، ادیبی زبردست، فقیهی باریک بین، مفسری آگاه بود و مسلط به زبانهای ترکی، فارسی، عربی، انگلیسی و فرانسوی بود. وی مقالات متعددی در نشریات داخلی و خارجی نوشت. وی سه کتاب ارزشمند هم دارد که عبارتند از:
۱ - تعلیقه بر درر الاصول آیتالله حاج شیخ عبد الکریم حائری یزدی.
[۱۴] ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۵، ص۱۷۹ـ۱۸۰.
[۱۵] رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص۱۴۵ـ۱۴۷.

۲ - بحران آذربایجان : این کتاب خاطرات سالهای ۱۳۲۴ و ۱۳۲۵ ش است که به کوشش آقای رسول جعفریان در سال ۱۳۸۱ ش به چاپ رسید.
۳ - تاریخ نگاری در شرق و غرب : سلسله مقالات علمی است که در روزنامه توحید افکار با نام مستعار « عطارد » به چاپ رسیده بود.
[۱۶] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۵۷.



شاگردان زیادی نزد او زانوی ادب بر زمین زدند و از محضرش استفاده کردند. اسامی تعدادی از مشهورترین آنها چنین است:
۱ - شیخ عیسی اهری۲ - شیخ محمدحسین انزابی۳ - میرزا حمزه ابوترابی۴ - میرزا عبدالله کامران۵ - میرزا علی نوری۶ - میرزا عمران علی زاده۷ - میرزا محسن کوچه باغی۸ - میرزا محمود انصاری و...


آیت الله مجتهدی، صبح‌ها پس از ادای فریضه روح بخش نماز صبح، برای طلاب درس می‌گفت. بعد از درس آن گاه که انبوه شاگردانش به دور او حلقه می‌زدند، او با حوصله به پرسشهای آنان پاسخ می‌گفت. سالهای سال بود که صبح‌های جمعه مجلس تفسیر دایر کرده و در پایان خطبه‌ای از نهج البلاغه را انتخاب می‌کرد و به توضیح نکات مهم آن می‌پرداخت. او این جلسات مهم علمی را با وعظ درهم می‌آمیخت و نتیجه گیری اخلاقی می‌نمود.
عصرهای سه شنبه نیز مجلسی از نوع دیگر منعقد می‌کرد و عده‌ای از تحصیل کرده‌های فاضل را جمع می‌کرد و برای آنان موضوعات تاریخی و ادبی را تبیین می‌ساخت. افرادی که در این جلسه حاضر می‌شدند، اکثرا از بزرگان علم و ادب بودنداز آن جمله می‌توان به افراد زیر اشاره کرد،
۱ - میرزا علی اکبر اهری که عمر هفتاد ساله خود را در ادبیات عربی غور کرده بود. ۲ - حاج محمد نخجوانی و برادرش حاج حسین نخجوانی. ۳ - میرزا حسن خان فروغ. ۴ - مهدی روشن ضمیر، وی ادیبی فاضل و از معلمان با ذوق تبریز بود. ۵ - علی اصغر مدرس. ۶ - سید حسن قاضی طباطبایی. ۷ - آقای ابوالفتحی و دیگران..
[۱۷] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۶۰.



یکی از بزرگانی که از دوره جوانی با آیتالله مجتهدی در ارتباط بوده، آیتالله سید موسی شبیری زنجانی است. ایشان درباره برخی ویژگیهای آیتالله مجتهدی می‌فرماید: «... نامه‌های ایشان، نامه‌هایی استوار و عالمانه بود. گاه در چندین صفحه مباحث علمی را مطرح می‌کرد. حافظه عجیبی داشت. می‌گفت: در جوانی نذر کرده‌ام تا فلان مقدار را حفظ نکرده‌ام، نخوابم.... بار اولی که به تبریز رفتم، ۲۱ سال داشتم ایشان درس رسائل می‌گفت. جلوی شاگردانش از من می‌خواست تا برخی از عبارات را روشن کنم. پس از توضیح من سکوت می‌کردگویی آن را قبول کرده و چیزی نمی‌گفت. و وقتی شاگردان می‌رفتند، به بحث و گفت و گو با من می‌پرداخت...»
[۱۸] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۱۴.


۸.۱ - سخنان دکتر مهدی روشن ضمیر

مرحوم دکتر مهدی روشن ضمیر از دوستان نزدیک آیتالله مجتهدی و از اعضای جلسه علمی آنها، می‌گفت: «یکی از ویژگیهای اخلاقی آن روحانی بزرگ این بود که هر جا استعدادی و لو اندک و ناچیز می‌یافت، دارنده آن را تشویق می‌کرد و در این راه از هیچ کوششی و عنایتی فروگذار نمی‌کرد... از دیگر خصوصیات اخلاقی وی وفاداری و پایداری در دوستی بود. در مجلس ترحیم مرحوم عمویم که تشریف آورده بودند، گفتند: با اینکه نامه دعوت به دست من نرسیده بود، چون با آن مرحوم دوست بودم، آمدم.»
[۱۹] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۷۲.


۸.۲ - سخن آیتالله زنجانی

آیت الله زنجانی در مورد تقوا ، تواضع و حافظه ایشان می‌گوید: «معمولا من برای چند روز به تبریز می‌رفتم، ولی گاه تا دو ماه من را نگاه می‌داشت. در روزگاری که در منزل ایشان بودم، برای نماز مغرب با ایشان از منزلشان خارج می‌شدم و تا نزدیکی مسجد ایشان می‌رفتم، و از آنجا از ایشان جدا شده و برای نماز به مسجد آقای انگجی می‌رفتم. با این که سال‌ها این رسم من بود، اما سر سوزنی به خاطر این کار من، کراهتی در ایشان ندیدم. یک بار که خواستم در منزلی پشت سر ایشان نماز بخوانم اجازه نداد و همیشه در قم یا در منازل خصوصی، پشت سر من نماز می‌خواند. آقای شبیری می‌فرمود: با اینکه آقای مجتهدی هم دوره پدرم بود، مکرر دست ایشان را می‌بوسید. حتی اخوی من می‌گفت که مقبره پدرم را هم می‌بوسید. ایشان در این اواخر به من گفت که امام و حاج میرزا خلیل کمره‌ای مدتی نزد ایشان نقد فلسفه داروین ـ یعنی کتاب مرحوم حاج شیخ محمدرضا نجفی ـ را می‌خواندند. ایضا می‌فرمود: نامه‌های ایشان نامه‌های استوار و عالمانه بود و گاه در چندین صفحه برخی از مباحث علمی را مطرح می‌کرد.

۸.۳ - سخنان حاج سید مهدی روحانی

حاج سید مهدی روحانی هم از حافظه ایشان در شگفت بود و می‌گفت: من گاه مطلبی را چند روز قبل دیده‌ام ولی خصوصیاتش از یادم رفته است. اما ایشان گاه مطلبی را چهل پنجاه سال پیش دیده، کاملا به خاطر دارد. ایشان می‌فرمود: آقای مجتهدی در حل برخی از معضلات شعر عربی به مصححین کمک می‌کرد و در این باره از حافظه نیرومندش بهره می‌برد.»
[۲۰] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۱۴.


۸.۴ - سخنان آیتالله جعفر سبحانی

آیت الله جعفر سبحانی در مورد تواضع و جامعیت وی می‌گوید: «آقای آقا میرزا عبدالله خیلی متواضع بود. در مباحث علمی هم واقعا ممکن نبود چیزی از ایشان پرسیده شود و مطلبی در آن باره نگوید، در نحو، لغت، شعر، تفسیر، تاریخ، به خصوص راجع به غرب. یک خاطره دیگر هم بگویم، این را آقای علی اصغر مدرس که الان نود سالشان است، فرزند مدرس تبریزی صاحب ریحانة الادب که چندی قبل برای پدرش بزرگداشت گرفته بودند، می‌گفت: من تبریز بودم مجتبی مینوی و عده‌ای دیگر از غرب زده‌ها آمدند آنجا و گفتند که عصری پیش شما می‌آییم. من با خود گفتم که آقا میرزا عبدالله را هم دعوت کنم. این‌ها نشسته بودند که آقا میرزا عبدالله در زد و آمد داخل. اینان به محض این که او را دیدند، گفتند این آخوند را کی دعوت کرده است؟ آقای مجتهدی آمد و نشست، همه این‌ها هم قماش بودند و مشغول صحبت شدند، بدون آن که به آقای مجتهدی محل بگذارند.
یک بحثی شد که اولین روزنامه کی در ایران چاپ شده است. این‌ها یکی دو کلمه گفتند. ایشان شروع کرد تاریخچه پیدایش روزنامه را در ایران، اولین روزنامه، دومین روزنامه، چند شماره، در تبریز، در تهران و... این‌ها بهتشان برد از این که می‌دیدند که ایشان بدون مطالعه، تاریخ روزنامه نگاری را در ایران می‌گوید. موضوع دوم... کم کم دست و پایشان را جمع کردند، پرسیدند: ایشان کیست؟ بعد از آن هر موقع که مجتبی مینوی به تبریز می‌آمد به دیدن ایشان می‌رفت. من هر موقع منزل ایشان بودم مجتبی آنجا بود. آقای مجتهدی واقعا انسان با کمالی بود.»
[۲۱] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۹۷.
[۲۲] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۹۸.



«زمانی من در قم بودم و مرحوم آقا محمدجواد مغنیه هم در ایران بود. آقای مغنیه مهمان بود و مرحوم آقای شریعتمداری آقای مغنیه را به تبریزفرستاد و برای آقای میرزا عبدالله مجتهدی هم نوشت که ایشان برای یک ماه به تبریز می‌آید، از او پذیرایی کنید. آقای مغنیه که نظرات مخصوصی هم به افراد داشت، رفت به تبریز. یک روز و دو روز نزد ایشان نشست. در این مدت کم کم از بیروت و لبنان صحبت به میان آمد و آقای مجتهدی آنقدر از بیروت و لبنان شخصیتهای مسیحی و مارونی و عرب برای آقای مغنیه تعریف کرده بود که ایشان بهتش زده بود. بعد برگشته و گفته بود: میرزا عبدالله اسطورة تاریخیةمن خودم این را از آقای مغنیه شنیدم که گفت اسطورة تاریخیة و یحکی عن الاشیاء اجهلهم عن لبنان و عن بیروت.»
[۲۳] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۹۵.


۹.۱ - اشعار جاهلی

«یک سال دیگر وقتی آقای مغنیه هم بود، آقای مجتهدی هم بود. با ایشان رفتیم به دیدن آقای مجتهدی. آقای مغنیه شعر خوبی از جدب از شعرای لبنان خودشان که شرح اوضاع آن روزی لبنان که در جنگ بود، خواند. در آن شعر آمده بود و مضمونش این بود: انسانها ددمنش تر از درندگان جنگلها هستند، چون درندگان جنگل به هم رحم می‌کنند، شیر شیر را نمی‌خورد، پلنگ پلنگ را نمی‌خورد، ولی انسانها همدیگر را می‌خورند.
آقای مجتهدی عین همین مضمون و قریب به همین مضمون را در شعر جاهلی برایش خواند، سه بیت بود که هر کدام خواندند. من از آقای مغنیه خواهش کردم که به خط خودش آن شعر را بنویسد و آقای مجتهدی هم آن چند سطر شعر جاهلی را که در همان باره خواند با خط خودش برایم نوشت که عینش را همین جا دارم».
[۲۴] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۹۶.



آقا میرزا احمد غروی می‌گوید: یک روز عصری رفتم و دیدم آقا میرزا عبدالله و بعضی از علما هم نشسته بودند. یک مرتبه یک دسته‌ای از این تازه به دوران رسیده‌ها آمدند و گفتند: یک مهندسی است تازه از فرنگ برگشته و خیلی به علما بی اعتنا است. آمده بودند که میرزا عبدالله درباره پرونده‌ای شفاعتی بکندچون که این مهندس برادرش مرتکب قتلی شده بود و پرونده هم پیش یکی از قضات بود که از بستگان آقا میرزا عبدالله بود. خوب ایشان نماز خوان و آدم خوش برخوردی بود.
از آقای مهندس پرسید: جنابعالی کجا درس خوانده‌اید رومانی؟ گفت: بله. گفت: بخارست بودی؟ گفت: نه آقای مجتهدی یکی دو شهر دیگر اسم برد. آن مهندس گفت: نه. بعد نام شهری را که اسم آن خیلی کم در زبان‌ها است، گفت. مهندس گفت: آری. آقای مجتهدی شروع کرد به بیان خصوصیات آن شهر، خیابانها، شخصیت‌ها، فرهنگ‌ها، این جوان دست و پایش را جمع کرد و گفت: آقا چند سال آنجا بودم ولی اصلا از این مسائل اطلاع نداشتم، شما این‌ها را از کجا می‌دانید؟ به هر حال آقای مجتهدی یک فهم و یک ذوق خاصی در مطالعه داشت، کم قلم بودولی خیلی مطالعه می‌کرد. یک کتاب ۴۰۰ صفحه‌ای را که به دستش می‌دادی، تا آخر شب مطالعه می‌کرد و مطالبش هم به خاطر می‌ماند.»
[۲۵] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۹۶.


۱۰.۱ - مقاله مجله جهان اخلاق

سرعت انتقال، انسجام فکر و احاطه عجیبی به مطالب علمی و تاریخی داشت. بنده هنگام همکاری در نشر مجله جهان اخلاق سه بار به خدمتش رسیدم و در هر بار خواهش کردم که تواضعی بفرماید و مقاله‌ای را برای درج در یکی از شماره‌های آن نشریه مرحمت نماید. در هر نوبت روزی را معین فرمود. من سر ساعت به منزلش رفتم، قلم و کاغذ خواست بدون هیچ گونه تکلف و تمهید مقدمه شروع به نوشتن مطلب نمود و در اندک مدتی، مقاله‌ای عالمانه منظمی را به رشته تحریر درآورد. این مقالات زیر عناوین دین و اخلاق و تدریس ادبیات و سوءظن به ترتیب در شماره‌های اول تا سوم جهان اخلاق به چاپ رسیدند. منتهی به جای نام مؤلف و نویسنده مقاله به درج عبارت «به قلم یکی از دانشمندان» قناعت شده است.»
[۲۶] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۸۹.


۱۰.۲ - برادران مجتهدی

«خاندان مجتهدی‌ها اغلب اهل فضل و دانش بودند. مهدی برادر ایشان هم یکی از دانشمندان آذربایجان بود. برادر دیگرش آقا میرزا علی اصغرهم خیلی باهوش بود. ابوالقاسم رئیس دادگستری ارومیه بود... .

۱۰.۳ - زبان فرانسه

یک روز در محفلی که میرزا عبدالله هم بوده از معنای آلبی در زبان فرانسه صحبت می‌شود. از ایشان معنایش را می‌پرسند. ایشان می‌گوید: آلبی این است که دادگاه کسی را محکوم می‌کند به این صورت که می‌گوید فلان ساعت شما مرتکب جرم شده‌اید. آن شخص می‌گوید: اتفاقا من همان موقع مسافرت بودم. در فلان جا این هم بلیط من و این هم برنامه من. این را در زبان فرانسه آلبی می‌گویند.»
[۲۷] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۹۷.


۱۰.۴ - استاد معماری

«بنده مشمول مرحمتش بودم، حتی در کارهای تحقیقی خود از راهنمایی‌های ارزنده آن مرحوم برخوردار می‌شدم. هیچ امساک و بخل و ضنت نداشت بلکه برعکس همیشه انسان را بیش از استحقاقش تشویق و راهنمایی می‌فرمود. شبی در منزل واعظ محترم آقای حاج میرزا محمد صابری به اتفاق چند تن از اهل محراب و منبر در خدمتش بودیم. میزبان نسخه جدیدی از کامل مبرد را ارائه نمود که در حاشیه یکی از نخستین صفحات کتاب به روایتی از ابن القوطی (کذا) اشاره شده بود. یکی از حضار از مرحوم مجتهدی پرسید: آقا این ابن الفوطی است یا ابن القوطی؟ آن مرحوم فرمود: این ابن القوطی است، آن گاه به تبار و نژاد ابن القوطی و مهاجرت گوت‌ها به گل و اندلس و پیدایش شیوه گوتیک در هنر غرب، مخصوصا معماری کلیساها به طور مستوفی اشاره نمود. آنقدر عالمانه و در عین حال بی آلایش و ساده، گویی یک استاد معماری در کلاس دانشگاه درس تطور هنر می‌دهد.
[۲۸] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۹۰.



ابوالقاسم مجتهدی پس از فوت پدرش، تحت سرپرستی برادر گرامی اش آیتالله میرزا عبدالله مجتهدی قرار گرفت. شاید او بیش از هر کس دیگری از روحیات و اخلاقیات آن بزرگوار با خبر بود. ایشان می‌فرمود: «در کلاس ششم دبستان در سر کنجکاوی به کلیسای پروتستان می‌رفتیم و پدر روحانی و راهبان با آغوش باز از ما استقبال می‌کردند و با این سئوال که: پس چرا نمی‌توانیم به مساجد شما قدم گذاریم؟ می‌خواستند دین ما را زیر سئوال ببرند. به یاری خدا و ائمه معصوم روی سن سخنرانی کلیسا قرار گرفتم و دفاع جانانه‌ای از اسلام به عنوان آخرین و کامل‌ترین دین الهی نمودم که اخراج مرا از کلیسا به دنبال داشت. وقتی ماجرا را به آقا میرزا عبدالله گفتم، برخاست و پیش من آمد. با خود گفتم: حتما از این که به کلیسا رفته‌ام، کتک خواهم خورد. اما او که از شنیدن دفاعیات من از اسلام و اهل بیت به وجد آمده بود، لبهای مرا بوسید و تحسین کرد.»
[۲۹] بحران آذربایجان، رسول جعفریان ص۳۳۷.

آیت الله مجتهدی، مجتهدی آگاه به زبان، پرهیزگار و چنان مسلط بر علوم مختلف بود که تحصیل کرده‌های روشنفکرنما پیش ایشان اظهار ناتوانی می‌کردند.


«ملاقات در خانه حاج محمد آقا نخجوانی روی داد. دو مرد با خصوصیت چنان گرم صحبت شدند که حساب وقت را از دست دادند. در همین مجلس بود که فقید سعید به تقی زاده گفت: فکری برای عفو خرده متجاسرین بکنیدگناهکاران بزرگ یا فرار کرده‌اند و یا اعدام شده‌اند. باری تقی زاده به نگارنده گفت: برادر بزرگوار شما پدیده‌ای است که من نظیر او را ندیده‌ام، یک دریا معلومات جدید را با ایمان و اعتقاد پیرزنان ساده دل در خود جمع دارد..
[۳۰] بحران آذربایجان، ص۳۶۲.

تقی زاده می‌گفت: «من در کسوت روحانیت کسی به جامعیت حاج میرزا عبدالله آقا ندیده‌ام». پرفسور فرتیزمایر هنگام آمدن به تبریز همراه من به خدمت مرحوم مجتهدی رسید. ساعتی در محضرش بودیم، بعد از بیرون آمدن از منزل آن مرحوم گفت: «من در مصر بوده‌ام، با علمای تهران ملاقات‌هایی داشته‌ام، اما آقای مجتهدی را خیلی پرمایه و روشن یافتم.»

۱۲.۱ - در نظر شاگردان

پور داود و مرحوم بدیع الزمان فروزان فر که بنده همراه ایشان نیز در محضر مرحوم مجتهدی بودم، چه حضورا و چه بعد از بیرون آمدن از محضرش در برابر فضل و ادب و روشنی آن مرحوم خاضع بودند. علمای تبریز هم بالاتفاق مراتب فضل و علم آن فقید سعید را می‌ستودند. شاگردان نیز به قول دو تن از آنان همه دریافته بودند که فقط مجلس درس مرحوم مجتهدی بوده که آنان را حالی کرده است که اسلام دین عقل و علم و اخلاق است و هر چه خارج از حد عقل و شرع و قرآن باشد، ولو به ظاهر با سندی متواتر ربطی به اسلام ندارد و نباید در منابر و مجالس اسلامی عنوان شود.»
[۳۱] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۸۸.


۱۲.۲ - خاطره‌ای از آیتالله سبحانی

در این مورد آیتالله سبحانی خاطره دیگری دارد: «به خاطر دارم که در تبریز تابستان بود یک عرب بغدادی با من مصادف شد و اظهار کرد که بغدادی است نامش خضر عباس الصالحی بود. کتابهایش را به من داد دیدم داستان نویس است. بهترین کار را در آن دیدم که وی را به پیش آقا میرزا عبدالله مجتهدی ببرم او را به منزل ایشان بردم و دو نفری مشغول سخن گفتن شدند مرد بغدادی از مهیار دیلمی نام برد، خوب او بغدادی بود و مهیار هم در بغداد می‌زیسته و علاقه‌ای به او داشت مرحوم آقای مجتهدی قصیده‌ای از مهیار دیلمی برای او خواند این مرد خیلی تعجب کرد از اینکه در تبریز و در گوشه‌ای از ایران چنین شخصیتی وجود دارد آن عرب در هر بابی زد، مرحوم مجتهدی در آن باره چیزی گفت. از جمله درباره متنبی سؤال کرد ایشان بحثی درباره متنبی کرد اشعاری از او خواند و خصوصیاتش، مدح و ذم و... خلاصه در آن جلسه آنچنان این مرد شگفت زده شده که در این گوشه از ایران چنین مردی است که اینگونه در ادبیات عرب تسلط دارد همان زمان این مرد عرب در مجله الاخاء که در تهران منتشر می‌شد مقاله‌ای نوشت با عنوان «آقا میرزا عبدالله الذی رایته» و در آن خصوصیات آن مجلس را نوشت که در واقع چیزی نبود جز مصداق این شعر که: جهانی است بنشسته در گوشه‌ای... مرحوم آقا شرف الدین پسری داشت ـ گویا هنوز زنده‌اند ـ به نام آقا سید عبدالله شرف الدین که در قم درس می‌خواند. نامه‌ای به زبان فرانسه از لبنان برایش نوشته بودند. می‌دانید که لبنان مستعمره فرانسه بود و زبان فرانسه در آنجا غالب بوده است این نامه را بردند نزد پزشک‌های بیمارستان نکویی که تحصیل کرده فرانسه بودند و آنان نتوانستند بخوانند، نامه را نزد آقا عبدالله مجتهدی آوردند. ایشان نامه‌ای که با دست نوشته شده بود، قلم را به دست گرفت و معنای هر کلمه را زیر آن نوشت. به همین دلیل بود که بسیاری که ایشان را می‌شناختند ایشان را نه فقط به عنوان کسی که متنهای فرانسوی می‌خواند بلکه ایشان را متخصص در ادبیات زبان فرانسوی می‌دانستند. وی انگلیسی را هم به خوبی می‌دانستندگویا با زبان روسی هم آشنایی داشت. مقصود آنکه بسیار استاد بود زمانی هم سعید نفیسی بر سر یک مساله در یکی از نشریات دانشگاه تبریز با وی به بحث پرداخت که محکوم شد تقی زاده همان موقع به نفیسی گفته بود که تو اصلا نبایستی با چنین مردی در بیفتی.»
[۳۲] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۹۵.



«استادان دانشکده ادبیات تبریز بر آن شدند که مجله‌ای منتشر سازند. از آیتالله خواستند که عضویت هیئت تحریریه مجله را قبول کند وی با کمال میل تقاضا را پذیرفت. چند مقاله بی امضا و یا با امضای مستعار عطارد در آن مجله نوشت. در معنی پیشوند preوpro در زبان فرانسه و معنی صحیح آنها میان ایشان و سعید نفیسی مشاجره قلمی روی داد. نفیسی با اینکه در زبان فرانسه سخت استاد بود عقب نشست و به وساطت مرحوم استاد بدیع الزمان فروزان فر ستون مشاجره در مجله بسته شد. یک وقتی ایشان در ملاقات با پروفسور احمد آتش گفت: در جوانی از درویشی مطلع شنیدم که هتل مثل ترکی اوشودوم‌ها اوشودوم که کودکان می‌خواندند ریشه عرفانی دارد و مربوط به زمانی است که ترکان در آذربایجان سنی مذهب بودند. حل این معما سالها فکر مرا مشغول داشت. سه صفحه دراین باره نوشته‌ام. احمد آتش موضوع را جالب یافت و نسخه‌ای از آن را گرفت و رسید داد تا در ترکیه آن را بر دانشمندان عرضه کند. متاسفانه پروفسور ترک تقریبا بلافاصله پس از مسافرت از ایران وفات یافت. روزی با ایشان در این خصوص صحبت کردم. فرمود: آن تحقیق را به تو بخشیدم. آن را به نام خود در مجله‌ای به چاپ برسان، خوشبختانه آن سه صفحه تحقیق را دارم.»
[۳۳] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۶۳.


۱۳.۱ - عاشق تدریس و جواد در علم و ادب

«سه جلد مجموعه مقالات تاریخی ماکولی مورخ بزرگ انگلیسی را خواند و پسندید. توصیه کرد شرح حال هامپدن آزادی خواه انگلیسی معروف را ترجمه کنم. فرمان مولا را اطاعت کردم و آن ترجمه را نیز دارم که خود ایشان در تاریخ نگاری در شرق و غرب از ماکولی استفاده کردند. فقید سعید از جان و دل عاشق تدریس و تعلیم بود. هر چه اندوخته از علم و ادب داشت در طبق اخلاص می‌نهاد با خوش رویی و مهربانی در اختیار فضلای جوان می‌گذاشت. در این امر بخل نمی‌ورزید. استادان جوان دانشکده ادبیات تبریز اشکالات خود را از ایشان می‌پرسیدند و غالبا جواب کافی می‌شنیدند. اگر مطلب را نمی‌دانست صریحا می‌گفت نمی‌دانم، آنگاه به استاد جوان می‌گفت: حالا بنشینیم و دو نفری در مطلب تحقیق کنیم و به نتیجه برسیم. بعضی از آقایان به این موضوع اشاره کرده‌اند و بعضی نکرده‌اند. مرحوم دکتر هشترودی که چند روز پیش درگذشت، هنگامی که رئیس دانشگاه تبریز بود، می‌گفت: دولت منزل آیتالله شعبه‌ای از دانشکده ادبیات ماست.»
[۳۴] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۶۳.


۱۳.۲ - سخنان عبد العلی کارنگ

شادروان عبد العلی کارنگ که از محققین نامی آذربایجان از اعضای جلسه ادبی عصرهای سه شنبه در مورد او می‌نویسند: «آشنایی من با مرحوم آیتالله مجتهدی در سال ۱۳۳۱ش به عمل آمد. آقای دکتر محمدجواد مشکور استاد و دوست بزرگوار بنده مرا در جلسه ادبی هفتگی خودشان دعوت کرد. اعضای این جلسه آقایان: حمید حقیقی، نخجوانی، حاج میرزا جعفر سلطان القرایی، حاج سید حسن قاضی طباطبایی، دکتر یحیی ماهیار نوایی، دکتر محمد جواد مشکور و حاج میرزا محمدحسین یوسفی طبای (طباطبایی عدل) و مرحومان حاج میرزا علی اکبر اهری، حاج میرزا عبدالله آقا مجتهدی، حاج حسین آقا و حاج محمد آقا نخجوانی بودند. آقای احمد ترجانی زاده و چند تن از دوستان نیز مانند آفتاب بهاری گاه گاه چهره‌ای می‌نمودند و محفل یاران را به دیدار خود روشنی می‌بخشیدند. این جلسه هفتگی تا مرداد ماه سال ۱۳۴۱ که مرحوم حاج محمد آقا نخجوانی بدرود زندگانی گفت، دایر بود و هر دانشمند ایرانی و خارجی که به تبریز می‌آمد، یکی دو بار نیز در این مجمع شرکت می‌کرد. در سال مزبور حوادث متواتر متعددی باعث پراکندگی جمع و پریشانی خاطر دوستان گردید. نخستین جلسه‌ای که من در آن شرکت کردم. در دولت منزل استاد قاضی طباطبایی بود. جلسه معمولا از ساعت ۵ بعد از ظهر شروع می‌شود و در حدود ساعت ۸ الی ۳۰/ ۸ پایان می‌یافت و بحث غالبا در اطراف کتب خطی و چاپی، عربی و فارسی و احیانا زبان‌های دیگری در زمینه تاریخ و ادب ایران و اسلام که به تازگی به دست یا به نظر دوستان رسیده بود، دور می‌زد. من مانند ماهی تشنه‌ای که در آب زلال افتاده باشد، آن شب از وجد و سرور سر از پا نمی‌شناختم و سر تا پا گوش بودم. واقعا همه اعضای مجلس، جز من بی بضاعت، مردان پرمایه و بافضلی بودند، اما در این میان مرحوم مجتهدی درخشندگی فوق العاده‌ای داشت. جلسات هفتگی هر چند بیشتر برگزار می‌شد. تجلی این برتری بیشتر به چشم می‌خورد. مردی عالم، متین، فروتن، صائب رای، متقی، منصف، بردبار و مهربان بود.»
[۳۵] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۸۷.


۱۳.۲.۱ - لطافت طبع و سلامت ذوق و سخن سنجی

«شادروان حاجی میرزا عبدالله آقا مجتهدی تمام دانش‌هایی را که یک مجتهد باید داشته باشد را داشت. به علاوه یک استعداد دیگر و آن ذوق بسیار لطیف و ظریف ادبی بود که از پدرش مرحوم حاجی میرزا مصطفی آقا و نیایش حاجی میرزا حسن آقا به ارث برده بود. هوش سرشار، حافظه نیرومند و ذوق لطیف را اگر یک جای گرد آورید، تصویری از شادروان حاجی میرزا عبدالله آقا نقش می‌بندد اگر شعری به یکی از زبانهای پارسی، ترکی، عربی، انگلیسی خوانده می‌شد، مرحوم مجتهدی موارد قدرت و لطافت آن را نیک درمی یافت و یک به یک برمی شمرد. من در تمام عمر هنوز نمی‌توانم ده تن را نام ببرم به لطافت طبع و سلامت ذوق و سخن سنجی آن شادروان، گر چه هوش زیاد و ذوق ادبی کم و بیش در تمام خاندان مجتهدی به چشم می‌خورد، ولی تمام افراد خانواده او را به بزرگی و سروری می‌ستایند و در این باره یک دل و یک زبانند. محضر مرحوم مجتهدی محضر ذوق و دانش و ادب بود. از آن اشخاص انگشت شمار بود که چون یکی دو ساعت در خدمتش باشیم، سبک بال و آسوده حال می‌شویم...»
[۳۶] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۷۳.


۱۳.۲.۲ - انتخاب و تصحیح و چاپ کتب اسلامی

«در انتخاب و تصحیح و چاپ کتب اسلامی مؤسسه فرانکلین تبریز، بنده غالبا با مرحوم آیتالله مجتهدی مشورت و از نظرشان استفاده می‌کردم. نسخه‌ای از کتاب وحدت و تنوع در تمدن اسلامی گردآورنده فن گرونبام، ترجمه عباس آریان پور را به انضمام متن انگلیسی کتاب جهت مطالعه و اظهار نظر به خدمتش بردم. چند روز بعد فرمودند: «هم متن کتاب اشتباهاتی دارد و هم ترجمه‌اش»، لطفی نمود و چند روز بعد به خدمتش رفتم. اشتباهات را تذکر داد. تکمله و تصحیحی در محضرش تهیه و به عنوان ملحقات به آخر کتاب افزوده شد. نسخه‌ای از آن را به مرحوم پروفسور ولادیمیر مینورسکی ، ایران شناس معروف (استاد فقید دانشگاه لندن که وی نیز مقاله‌ای در همان مجموعه داشت) فرستادم. ضمن اعلام وصول کتاب، نظر مرحوم مجتهدی را تایید و از فن گرونبام گله کردم که وی مطالب مرا درک نکرده و تصرف ناروایی در آن‌ها به عمل آورده است. به هر حال مطالعه این ملحقات مختصر وسعت اطلاع و سرعت انتقال و قدرت حافظه و احاطه شگرف مرحوم آیتالله مجتهدی را به تاریخ و ادب شرق و غرب به خوبی نشان می‌دهد.»
[۳۷] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۸۹.



ارتباط صمیمی با امام خمینی «آقای مجتهدی با امام هم خیلی محشور بود. در سال ۱۳۵۸ق در یکی دو سال پیش از سقوط رضاخان امام با آقای لواسانی به تبریز می‌روند و به خانه آقای مجتهدی وارد می‌شوند. در همین سفر امام به دیدن ارگ تبریز می‌رود. یک بار هم من نشسته بودم. برادر آقای مجتهدی نزد امام آمده بود و می‌گفت که برادرم گفته است که از طرف من برو و دست حاج آقا روح الله را ببوس.

۱۴.۱ - سخنان امام خمینی

امام می‌فرمود که: «میرزا عبدالله از نظر اطلاع و از نظر فهم خیلی فوق العاده است. همچنین امام می‌فرمود: به ایشان گفتم که شما برای من ریاضیات بگویید، چون ریاضیاتش خیلی قوی بود و من برای شما فلسفه می‌گویم. ولی هیچ کدام موفق نشدند. آنها سالیانی دراز با هم در محضر آیتالله حایری هم بودند. خیلی با هم گرم بودند. یک سالی که ماه رمضان آقای مجتهدی به قم آمدند، این جا شب‌ها با امام با هم بودند. خود امام به من گفت: من با آقا میرزا عبدالله روزی یک جایی می‌رفتیم، این یک جایی می‌ایستاد و می‌گفت: اینجا یک بقالی بود، این بقال کجا رفته است؟ ما از آنجا جنس می‌خریدیم. اما من گفتم: من هیچ به یادم نیست. آقای مجتهدی ذهن خوبی داشت و تحلیل گر خوبی بود. مسائل سیاسی را تحلیل می‌کرد. مسائل اجتماعی را تحلیل می‌کرد و تحت تاثیر شعار قرار نمی‌گرفت. مشهور است که کاپیتولاسیون را هم ایشان برای امام شرح کرده بود.»
[۳۸] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۹۶.
[۳۹] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۹۷.



«روزی در بالاخانه اندرون محکمه داشت. دو تن از مالکان متنفذ هشترود می‌خواستند یک دانگ ملک موروثی یکی از طلاب علوم دینی هشترودی را از دست او خارج کنند به عناوین و وسایل مختلفی که آن روزها در کشور معمول بود، متشبث شده بودند. آخر سر با تصویب خودشان حکمیت و داوری از طرف مقامات قضایی به مرحوم مجتهدی ارجاع شده بود. آن دو مالک سید روضه خوان و چرب زبانی را نیز با خود واسطه آورده بودند. مرحوم مجتهدی اولا به آن سید پرخاش کرد و اجازه دخالت و صحبت نداد، ثانیا با اقامه دلائل متقن متعدد حق را به طالب علم مظلوم داد و آن سید و همراهانش را با نهایت شهامت از مکافات دنیا و مجازات آخرت بر حذر داشت.»
[۴۰] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۹۰ـ۳۹۱.


۱۵.۱ - میزان مهریه

«همچنین در مراسم عقد یکی از دخترانش، اهل بیت چنین صلاح دیده بودند که جهت حفظ شئون خانوادگی میزان مهریه زیاد قید گردیده و در نکاح نامه قید شود که نصف کابین واصل و نصف دیگر در ذمه داماد باقی است. وقتی می‌خواستند صیغه عقد را جاری سازند، مرا احضار و از میزان مهریه سؤال فرمودند، جریان به شرح بالا معروض گردید. با این که پنجاه سال از عمرم می‌گذشت و دارای شخصیت اجتماعی و قضایی بودم، چنان مورد پرخاش و نهیب قرار گرفتم که بر جای خشک شدم و با صدای بلند فریاد کشید که: می‌خواهی برای خوشایند این و آن من راه فریب پیموده و از اولین لحظه وصلت پیش داماد دروغگو معرفی شوم؟ مگر مهریه کم چه عیب دارد که باید به خاطر آن خود و دیگران را گول بزنم؟ پس به همان مهر المثل قناعت و عقد جاری گردید.»
[۴۱] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۷۹.



آیت الله میرزا عبدالله مجتهدی، در محیط خانواده پدری مهربان و همسری فداکار، برای اهالی محله چامنار تبریز هم محله‌ای نیکو و برای مردم تبریز همشهری‌ای نمونه بود. به گفته اقوام و آشنایان، شیعه به تمام معنی بود و عشق و ارادت او به حضرت علی علیه ‌السلام و خاندان پاکش مثال زدنی بود. دوری از تظاهر و تزویر و تملق و چاپلوسی از دیگر ویژگیهایش بود. به گفته برادرش، استاد مسلم فقه و اصول بود به حدی که علمای قم و نجف به مقام شامخ علمی او معترفند. وی حوادث روز را تعقیب می‌کرد و ازکسانی بود که نسبت به اوضاع مملکت بی توجه باشنداگر می‌شنید که در ایران یا حتی دورترین نقاط دنیا کاری در راه پیشبرد اهداف اسلام و مخصوصا تشیع صورت گرفته، از صمیم قلب خوشحال می‌شد و در آن راستا هر کاری که از دستش بر می‌آمد انجام می‌داد.
[۴۲] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۵۹.



آیت الله میرزا عبدالله مجتهدی همواره جانب ادب را نگاه می‌داشت و هیچ گاه کسی را با اسم صدا نمی‌کرد. در تواضع او کار به وسواس کشیده شده بوداگر کسی از فضل و معلوماتش سخن می‌گفت، خجالت می‌کشید و گاهی نیز، ناراحت می‌شد. شاید علت اینکه وی با این همه معلومات چیزی ننوشت، همین شدت فروتنی او بود... .


یکی از برنامه‌های سالانه آیتالله مجتهدی این بود که یک ماه به مسافرت می‌رفت وی یک هفته در تهران، یک هفته در قم و یک هفته نیز در مشهد اقامت می‌کرد. او در این مسافرتها نیز با علمای حوزه دیدار می‌کرد و به تبادل نظر در مسائل گوناگون علمی و ادبی و... می‌پرداخت. در این مسافرت‌ها بود که علمای شهرهای مختلف به مقام علمی و بی نظیر ایشان واقف می‌شدند و مرید ایشان می‌گشتند. این را در مجلس ختم آن بزرگوار و حضور آیات عظام و حجج اسلام و اذعان آنان به مقام والای علمی آن فقید سعید می‌شد فهمید.
[۴۳] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۵۷.



آیت الله مجتهدی در حالی که زائر امام هشتم علیه ‌السلام بود و چونان کبوتر دلباخته، خود را به حرم امامش رسانده بود در جوار مرقد باصفای امامش جان به جان آفرین تسلیم نمود و در جوار تربت ملکوتی حضرت ثامن الائمه علیهم‌السّلام به خاک سپرده شد. ابوالقاسم مجتهدی در خصوص جزئیات وفات برادرش می‌گوید: «چون در لحظات آخر قبل از دفن و غروب عطارد در طوس بر بالین برادر بودم. به طور اختصار به جریان رحلت و دفن و مجالس ختم و مراسم تشییع آن شمع درخشان علم و ادب و فضیلت اشاره می‌نمایم:
روز یکشنبه ۲۳ خرداد ماه ۱۳۵۵ مصادف با ۱۴ جمادی الثانی ۱۳۹۶ ق برادرم به سرپرستی پنج نفر از اهل و عیال طبق سابقه سنواتی ده ساله جهت پابوسی آستان مقدس حضرت ثامن الحجج (علیه آلاف التحیه و الثناء) به سوی مشهد عزیمت می‌نماید. دو بار به زیارت حرم مطهر و پرنور آن حضرت نایل می‌گردد. بعد حالش منقلب شده و به ابدیت می‌پیوندد. وقتی این خبر جانگداز به من رسید ساعت ۸ صبح پنجشنبه با مکافات خود را به مشهد رساندم و جلوی بیمارستان رسیدم. در یک طرف عده‌ای از دوستان بسیار شریف و مهربان مشهدی و در سوی دیگر زن و فرزندان برادرم را دیدم که با حال پریشان و چشم اشک آلود منتظر ایستاده‌اند و در همان آن درک نمودم که فاجعه‌ای عظمی و مصیبتی طاقت فرسا به وقوع پیوسته و بر سرم آمده است. آنچه از آن می‌ترسیدم.
[۴۴] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۷۹.


۱۹.۱ - تشییع جنازه

قبل از ظهر روز جمعه با حضور و شرکت تمام آیات عظام و حجج اسلام مشهد و دستجات حسینی و آذربایجانی‌های مقیم مشهد و همکاری صمیمانه خدام آستان قدس رضوی جنازه یک مجتهد مسلم و یک خادم صدیق شریعت احمدی در میان اندوه فراوان و عزاداری و نوحه سرایی دستجات مختلف و جمع کثیری از مردم شریف و غریب نواز مشهد به طرف صحن و تشییع و در صحن مطهر پس از ادای نماز، با شرکت هزاران نفر از طلاب علوم دینیه و زوار و خدام دربار امام هشتم، سلطان خراسان و طواف به دور حریم کبریایی، در صحن عتیق در جای مناسب و پرقیمت که از طرف نیابت تولیت عظمای رضوی به روح آن فقید سعید اهدا شده بود. مدفون شد و بک دنیا دانش و ادب و تقوا و روحانیت به زیر خاک نهان گردید.
عصر همان روز مجلس ختم باشکوهی در مسجد جامع گوهرشاد از طرف جامعه روحانیت برگزار شد. علاوه بر شرکت کلیه مقامات روحانی و مردم متدین مشهد و زوار با ایمان، شخص نیابت تولیت در مجلس شرکت کرده و روحانیت و بازماندگان آن مرحوم را تسلیت گفتند... .

۱۹.۲ - تاریخ و محل تولد و وفات

جای بسی تعجب و توجه است که برادر فقیدم در ۷۶ سال پیش در شب میلاد با سعادت پیامبر عظیم الشان، یعنی شب ۱۷ ربیع الاول در پیشگاه ابو الحسن علی بن ابی طالب در نجف اشرف متولد و در شب ولادت باسعادت سیده نساء العالمین زهرای مرضیه در ۲۰ جمادی الثانی در محضر ابو الحسن علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) برای ابد آرمید.
[۴۵] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۸۱.
در نکوداشت نام و یاد این دانشمند فرزانه مقالات متعددی در «نشریه کتابخانه ملی تبریز، ش ۱۵، س ۱۳۵۵ ش» منتشر گردید.
در سوگ این عالم وارسته برخی از دانشمندان اقدام به سرودن شعر نموده که از باب نمونه به شعر آیتالله حاج شیخ مرتضی حائری یزدی اشاره می‌شود:
زار الرضا فاختاره لمزاره• • • اکرم به من زائر و مزار
قد کان مرضی الرضا فاضافه• • • فی دار رضوان و خیر دیار
ماواه قد کان الجنان فبدل• • • المولی برضوان من الغفار
قد صار عبدالله مجتهدا الی• • • عرش الاله فقر خیر قرار
دم فی ظلال رضا الاله بمعزل• • • عن کید ذلک الدائر الدوار
شفع لجبر کسورنا المولی لرضا• • • عند الرحیم الجابر الجبار
لا تنسین المرتضی عند الرضا• • • حب الرضا فی النشاتین شعار
[۴۶] بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۷۵.



۱. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۱۱.
۲. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۱۲.
۳. اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۱۰، ص۱۲۶.    
۴. الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۱، ص۴۸۶.    
۵. شهداء الفضیلة، علامه امینی، ص۳۸۸.
۶. داستان دوستان، ص۷۴.
۷. ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۵، ص۱۷۸.
۸. علمای معاصرین، ص۱۱۷.
۹. معجم رجال الفکر و الادب فی النجف، ج۱، ص۲۹۰.
۱۰. رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص۱۴۱.
۱۱. دائرة المعارف تشیع، ج۵، ص۱۲۲.
۱۲. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۱۳.
۱۳. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۵۸.
۱۴. ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۵، ص۱۷۹ـ۱۸۰.
۱۵. رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص۱۴۵ـ۱۴۷.
۱۶. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۵۷.
۱۷. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۶۰.
۱۸. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۱۴.
۱۹. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۷۲.
۲۰. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۱۴.
۲۱. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۹۷.
۲۲. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۹۸.
۲۳. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۹۵.
۲۴. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۹۶.
۲۵. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۹۶.
۲۶. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۸۹.
۲۷. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۹۷.
۲۸. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۹۰.
۲۹. بحران آذربایجان، رسول جعفریان ص۳۳۷.
۳۰. بحران آذربایجان، ص۳۶۲.
۳۱. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۸۸.
۳۲. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۹۵.
۳۳. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۶۳.
۳۴. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۶۳.
۳۵. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۸۷.
۳۶. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۷۳.
۳۷. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۸۹.
۳۸. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۹۶.
۳۹. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۹۷.
۴۰. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۹۰ـ۳۹۱.
۴۱. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۷۹.
۴۲. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۵۹.
۴۳. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۵۷.
۴۴. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۷۹.
۴۵. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۸۱.
۴۶. بحران آذربایجان، رسول جعفریان، ص۳۷۵.



سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله«میرزاعبدالله مجتهدی».    






جعبه ابزار