شمس و قمر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شمس به
سیاره مخصوصی اطلاق میشود که در
فارسی آن را
خورشید نامند و
قمر سیاره آسمانی است که از خورشید
نور گرفته و شبهنگام به
زمین میتاباند.
"
شَمس" در لغت به
قرص و
روشنایی منتشر از آن گفته میشود؛
و در اصطلاح
اسم عَلَم برای سیاره مخصوصی است که در فارسی به "خورشید" تعبیر میشود و "قَمَر" سیاره آسمانی است که از خورشید نور گرفته و شبهنگام به زمین میتابد و تا حدودی سطح زمین را روشن میکند.
اگر "
ماه" را "قمر" گفتهاند به خاطر
بیاض (
سفیدی) آن است، که بعد از سه
شب آخر، تا آخر ماه در
آسمان در حال
رؤیت است.
"
شمس" در
قرآن کریم ۳۳ مرتبه
تکرار شده،
و "قمر" ۲۷ بار، که مراد از آن قمر زمین است، نه اقمار
کرات دیگر.
خدای متعال در بیان
خالقیت خویش به
خلقت و
عظمت ماه و خورشید پرداخته و میفرماید:
«وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیلَ وَالنَّهارَ
وَالشَّمْسَ وَالْقَمرَ...»
«او کسی است که
شب و
روز و خورشید و ماه را آفرید...».
در
قرآن قبل از
[۷] مذکور پنج
برهان بر یگانگی خدای سبحان اقامه شده و این ششمین برهان است که اشاره به خلقت شب، روز،
آفتاب و
مهتاب شده تا به
مشرکان ساختگی بودن
بتها را بفهماند و
عاجز بودنشان را در
آفرینش خلایقی همچون ماه و خورشید بیان بکند.
چون ماه و خورشید
ظهور و وضوحشان شدیدتر از آنست که دلالت آن دو بر مبدأ
علیم،
حکیم و
قادر درک نشود.
از سویی دیگر به
آیت بودن
مخلوقات خدا اشاره شده که از جمله آن ماه و خورشید است:
«وَ مِنْ آیاتِهِ اللَّیلُ وَالنَّهارُ
وَالشَّمْسُ وَالْقَمَر...»
«و از نشانههای او، شب و روز و خورشید و ماه است...».
در این آیه به
نشانهای از
توحید فعل و
نظام یکنواخت عالمگیر
جهان اشاره شده که از جمله آن
نظام شب و روز است که در اثر
طلوع و
غروب خورشید صورت میگیرد، و
روشنایی و
تاریکی آن فضای جهان را فرا میگیرد و در اثر این
نظام خاص نیاز
موجودات زمین همه در اثر
تابش نور و
تیرگی شب تأمین میشود؛ و از سویی
نظام جهان و موجودات
عالم که بر آن طلوع و غروب استوار است، شاهد وحدت
مدبر جهان است؛ لذا
آیه شریفه به اینکه خورشید و ماه جزو عوامل طبیعی است، یادآوری نموده و با توجه دادن به
آفریدگار آن دو و سایر کرات،
بشریت را از
پرستش مخلوق
نهی نموده است.
خورشید و ماه از
آیات بارز خدای سبحان هستند که هر یک در مقرّ خود با هدایت
ناظم و
مربّی عالم،
انجام وظیفه میدهند و ذرهای از
مدار خود
تجاوز نمیکنند؛ لذا خورشید و ماه با تمام عظمت و
حشمتی که دارند،
مطیع فرمان اویند و
وجود و بقائشان وابسته به
اراده حق تعالی است؛ پس سزاوار نیست که
بندگان به آنها
سجده و اظهار
ذلت نمایند.
قرآن کریم در مواضع مختلف بیان میدارد که
حساب و
نظم امور در
جهان هستی، توسط
ماه و
خورشید انجام میگیرد:
«
الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبان»
«خورشید و ماه با حساب منظّمی میگردند».
آیه شریفه در بیان
حرکت ماه و خورشید و
کره زمین نیست، بلکه بیان
آیه اینست که حساب روز، شب، ماه و
سال از ابتدای
خلقت عالم تا
انقراض آن با ماه و خورشید نگه داشته میشود و این
نعمت بسیار بزرگی است که هیچ محاسبهای بدون وجود خورشید و ماه معلوم نمیشد.
علت اینکه خورشید بر ماه مقدم شده، چون خورشید علاوه بر حساب ماه، سال و... حساب
فصول را نیز تعیین میکند.
همچنین در بیانی دیگر
خداوند به منازل مختلف ماه و عدد سالها اشاره نموده و میفرماید:
«وَالْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسابَ...»
«ماه را
نور قرار داد و برای آن منزلگاههایی مقدّر کرد، تا عدد سالها و حساب (کارها) را بدانید...».
ماه شب اول،
هلال باریکی است که در شبهای بعدی تا نیمه ماه بزرگتر شده و به صورت
قرص کامل درمیآید و از نیمه ماه به بعد، تدریجا
نقصان یافته تا اینکه یک یا دو روز آخر ماه در
تاریکی محاق فرو میرود؛ سپس دوباره به شکل هلال ظاهر میگردد که این
دگرگونی بیهوده نیست؛ بلکه یک تقویم بسیار دقیق و طبیعی است که مردم حساب تاریخ امور زندگی خود را نگه دارند.
قرآن کریم در بیان
چرخش و
نظم خورشید و ماه، و
روز و
شب در عالم میفرماید:
«
لَاالشَّمْسُ ینْبَغِی لَها أَنْتُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لَااللَّیلُ سابِقُ النَّهار...»
«نه خورشید را سزاست که به ماه رسد، و نه شب بر روز پیشی میگیرد...».
مراد از این تعبیر این است که بفهماند
تدبیر الهی چنین نیست که روزی جاری شود و روزی از ایام متوقف گردد؛ بلکه تدبیری است دائمی و خللناپذیر که مدت معینی ندارد تا بعد از تمام شدن آن مدت به وسیله تدبیری دیگر
نقض گردد.
زمان آغاز و پایان بسیاری از
اعمال عبادی با
طلوع و
غروب ماه و خورشید مشخص میشود.
به عنوان نمونه، قرآن
اوقات نماز را چنین بیان میکند:
«أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ
الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْر...»
«
نماز را از
زوال خورشید (هنگام
ظهر) تا نهایت
تاریکی شب (نیمه شب برپا دار؛ و همچنین
قرآن فجر) نماز صبح را...».
آیه شریفه شامل
نمازهای پنجگانه میشود.
نمازهای زوال خورشید،
نماز ظهر و
نماز عصر و نمازهای تاریکی شب،
نماز مغرب و
نماز عشاء است و مقصود از "قرآن فجر" نماز صبح است.
و اینکه نماز صبح را "قرآن فجر" بیان نموده، چون مشتمل بر
قرائت قرآن است، و
روایات همه در نماز صبح بودن این تعبیر متفقند.
همچنین خدای تبارک،
رسول خدا را
امر میکند که پیش از طلوع و غروب خورشید به
تسبیح حق تعالی بپردازد:
«...وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ
الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ وَ مِنَ اللَّیلِ فَسَبِّحْهُ...»
«...و پیش از طلوع آفتاب و پیش از غروب تسبیح و
حمد پروردگارت را بجا آور؛ و در بخشی از شب او را تسبیح کن...».
مقصود از تسبیح در
آیه شریفه نماز است؛ اما نماز را تسبیح نامیده، زیرا نماز اولاً مشتمل بر تسبیح و
تحمید است که مراد از پیش از طلوع و غروب خورشید نماز صبح، ظهر و عصر است و منظور از تسبیح در شب، نماز مغرب و عشاء است.
ثانیاً نماز بهترین موضع برای
تسبیح پروردگار است و اوقات مخصوصی بر آن تعیین شده که در
آیات قرآن با تعبیرات گونانون اوقات نمازها از جمله
نماز یومیه بیان شده است. رجوع شود به سورههای هود آیه ۱۱۴ و طه آیه ۱۳۰ و....
خداوند در قرآن کریم خورشید را به
ضیاء و ماه را به نور بودن
توصیف کرده است:
«هُوَ الَّذِی جَعَلَ
الشَّمْسَ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً...»
«او کسی است که خورشید را
روشنایی، و ماه را
نور قرار داد...».
نور خورشید به
ذات آن است و
حرارت شدیدی دارد؛ اما
قمر دارای طبیعت سردی است که از خود نوری ندارد، بلکه نور خود را از
خورشید میگیرد.
و از سویی "ضیاء" در جایی گفته میشود که تاریکی را برطرف نماید، همچنانکه روشنی خورشید
ظلمت شب را میبرد؛ ولی نور لازم نیست که پیش از آن تاریکی بوده باشد.
در تعبیری دیگر خورشید را
سراج و
ماه را نور معرفی کرده که اشاره به همان مطلب است؛ یعنی
اشعه خورشید
اصیل و
ذاتی است، ولی نور
کره ماه در اثر کسب از نور و ضیاء خورشید میباشد:
«وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِیهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ
الشَّمْسَ سِراجاً»
«و ماه را در میان آسمانها مایه روشنایی، و خورشید را
چراغ فروزانی قرار داده است.».
نکته قابل توجه اینست که این آیات در حقیقت برای اثبات
ربوبیت خداوند و توجه دادن به
تدبیر الهی در امور بندگان است که
انسان با مشاهده این
نعمتهای عظیم، متوجه
خالق حقیقی شده، در نتیجه
عبودیت او منحصر به
خدای سبحان میگردد.
خداوند در
قرآن مجید (در سورههای ابراهیم، آیه ۳۲-۳۳، نحل، آیه ۱۴، حج، آیه ۳۶-۳۷ و آیه ۶۵، لقمان، آیه ۲۰، زخرف، آیه ۱۳، جاثیه، آیه ۱۲-۱۳ و...
) بالاترین
ارزش و
عظمت را به انسان قائل شده، بطوریکه تمام
کائنات را مسخّر او بیان نموده است.
خدای متعال آفتاب، ماه، ستارگان و... را آفریده، درحالیکه همه به امر او جاری و طبق
مشیت او جریان دارند؛ (اشاره به سوره اعراف، آیه ۵۴.
)
و در برابر ذات اقدس
احدیت سجده میکنند؛ (اشاره به سوره حج، آیه ۱۸.
) و از سویی کل عالم
هستی از جمله خورشید و ماه، برای خدمترسانی به
انسان معرفی شده است؛ (اشاره به سورههای نحل، آیه ۱۲ و عنکبوت، آیه ۶۱ و...
«وَ سَخَّرَ لَکُمُ
الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَین...»
«و خورشید و ماه را -که با برنامه منظّمی در کارند- به
تسخیر شما درآورد...».
یعنی ماه و خورشید نیز برای انسانها و در راستای منافع آنها قرار داده شده و تدبیر
خداوند در مسخر کردن این دو برای بندگانش بر هر
عاقلی که بیاندیشد، آشکار است؛ مگر اینکه کسی از روی عناد این
تدبیر ربوبی را انکار کند.
برخی انسانهای ضعیف که
افق دیدشان در سطح پایین است و در
مادیات، منجمد شدهاند، خورشید و ماه را
پرستش مینمودند؛ چون
منبع همه
برکات مادی
منظومه، خورشید است از جمله
نور،
گرما، نزول
باران، رویش
گیاهان،
رنگهای زیبای
گلها و... که همه از
برکت پرتو وجود خورشید است؛ و ماه که روشنی بخش شبهای تار و چراغ پرفروغ و زیبای رهروان بیابانها و صحراهاست؛ همچنین برکات فراوانی که به وسیله
جزر و مد این دو
کوکب آسمانی پدید میآید، موجب سجده نمودن برخی انسانهای مادی در برابر این
اسباب میشود که
قرآن با
نهی و
توبیخ شدید از
خورشید و
ماهپرستی، این نوع انسانها را متوجه
خالق هستی و
مسبب الاسباب نموده و میفرماید:
«...لاتَسْجُدُوا
لِلشَّمْسِ وَ لا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَهُن إِنْ کُنْتُمْ إِیاهُ تَعْبُدُون»
«...برای خورشید و ماه
سجده نکنید، برای خدایی که آفریننده آنهاست سجده کنید، اگر میخواهید او را بپرستید».
تبیین ایجاد شدن
شمس و قمر در
صدر آیه، خود دلیل روشنی بر وجود خدای
قادر است؛ لذا قرآن از سجده بر خورشید و ماه، به شدت نهی کرده و
امر نموده که سجده تنها بر خدای خالق قادر
حکیم باشد؛ چون سجده که نهایت
خضوع و
تعظیم است، فقط بر
اشرف موجودات سزاوار است.
اما قید "اگر قصد
عبادت خدا را دارید" به این است که برخی از اقوام به
پرستش خورشید و ماه و غیره میپرداختند و قصدشان از این عمل رسیدن به خداوند بود که این اشیاء را واسطه بین
خالق و
مخلوق میدانستند.
بنابراین نهی مؤکد بر مسجود قرار دادن
مخلوقات در برابر خداوند است؛ چون سجده، منحصر به
خدای سبحان بوده و سجده بر غیر خدا یعنی برابری مخلوقات با خداوند قادر و
پروردگار عالمیان که همان
گمراهی آشکار است. (اشاره به سوره شعراء، آیه ۹۷-۹۸.
).
همچنین جمله "الذی خلقهنّ" که
وصف "الله" است، اشاره به سبب منع از سجده بر غیر خدا و تعیین کننده
وسعت و
دایره ممنوع بوده که هم
شمس و قمر و هم غیر این دو را شامل میشود و با اشاره به مخلوق بودن همه
اشیاء از عبادت اینها نهی میکند.
یکی از
قصص زیبا و درسآموز
قرآن، داستان
حضرت سلیمان(ع) است که در آن به خورشیدپرستی مردمان سرزمین سبأ و نوع برخورد حضرت سلیمان(ع) اشاره دارد.
قرآن در جریان خبر آوردن هدهد از سرزمین "سبا" برای حضرت سلیمان(ع)، وضعیت اعتقادی
بلقیس ملکه سبا و قومش را اینگونه بیان میکند:
«وَجَدْتُها وَ قَوْمَها یسْجُدُونَ
لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّه وَ زَینَ لَهُمُ الشَّیطانُ أَعْمالَهُم...»
«او و قومش را دیدم که برای غیر خدا -خورشید- سجده میکنند و
شیطان اعمالشان را در نظرشان
جلوه داده...».
یعنی علت سجده و پرستش
قوم سبا بر خورشید، نقش اساسی شیطان بود که اعمال بدشان را
زینت داده بود و
تسلط شیطان در اعمالشان به حدی بود که
آفتابپرستی را افتخار خود میدانستند و در
حکومت خویش چنان در
بتپرستی فرورفته بودند که هدایتشان به
راه حق و توحیدی برای
هدهد مأمور حضرت سلیمان قابل تصور نبود.
همچنین
قرآن مجید داستان
محاجه زیبای
حضرت ابراهیم -علیه السلام- را با
ستارهپرستان، ماهپرستان و خورشیدپرستان اینگونه به تصویر کشیده است:
ما
ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم و همین امر موجب پی بردن وی به گمراهی عمویش
آزر و قوم خود شد که به احتجاج با آنان پرداخت.
حضرت ابراهیم بعد از رؤیت
ملکوت اشیاء بلافاصله
الوهیت اصنام را ابطال نموده و در همین حال ملکوت،
شب، پرده
ظلمت خود را بر او افکند و
چشم حضرت به
ستارهای افتاد و گفت: «این خدای من است؛ اما هنگامی که
غروب کرد، گفت: غروبکنندگان را دوست ندارم».
سپس به بیان
بطلان ربوبیت قمر پرداخت و گفت:
«...قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْیهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ»
«...گفت: این خدای من است! امّا هنگامی که (آن هم) غروب کرد، گفت: اگر پروردگارم مرا راهنمایی نکند، مسلّماً از گروه گمراهان خواهم بود».
حضرت
کنایهای که در جمله "اگر پروردگارم هدایتم نکند..."، به کار برد، به خوبی میفهماند که کلام ایشان به ماه که فرمود: «هذا رَبِّی»، نیز
ضلالت است، و اگر بخواهد بر آن ضلالت
ایستادگی کند، قطعاً یکی از همان گمراهانی خواهد بود که قائل به ربوبیت قمر بودند.
حضرت ابراهیم در مرتبه سوم در محاجه خود با خورشیدپرستان،
بیزاری خود را از
مشرکان آشکار ساخت:
«فَلَمَّا رَأَی
الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّی هذا أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ یا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ»
«و هنگامی که خورشید را دید که (سینه
افق را) میشکافت، گفت: این خدای من است! این (که از همه) بزرگتر است! امّا هنگامی که غروب کرد، گفت: ای
قوم! من از شریکهایی که شما (برای
خدا) میسازید، بیزارم!
اشاره حضرت ابراهیم با لفظ مذکر "هذا" برای
مؤنث مجازی به این است که حضرت خودش را به جای انسانی تصور میکرد که شناختی بر این
اجرام آسمانی ندارد، و نسبت به
آثار،
خصوصیات و پیدایش آن
جاهل است.
نهایت اینکه مشرکان خدای کوچک و بزرگ داشتند و حضرت
طلوع و غروب آنها را مشاهده میکرد و هرگز
اعتقاد به ربوبیت آنها نداشته؛ زیرا اگر خود معتقد بدان بود، پس از
افول،
فساد این
عقیده را
درک میکرد که واژه "تشرکون" بیانگر این مطلب است.
خداوند در
قرآن کریم به بسیاری از مخلوقات
قسم یاد کرده که ماه و خورشید نیز از جمله آنهاست:
«
وَالشَّمْسِ وَ ضُحاها وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها»
«به خورشید و گسترش نور آن
سوگند؛ و به ماه هنگامی که بعد از آن درآید».
خداوند به
مخلوقات خود قسم یاد میکند تا پرفایده بودن آن را
تذکر دهد و چون وجود هستی
انسان،
حیوانات،
نباتات و... به طلوع خورشید و غروب آنست به آن نیز قسم یاد کرده است.
نظامی که در خورشید و ماه و شب و روز جریان دارد، و منتهی میشود به پیدایش نفسی که
فجور و تقوایش به او
الهام شده، خود دلیل بر
رستگاری کسی است که
نفس را
تزکیه کند و خسران کسی که آن را آلوده سازد؛ لذا
قرآن این سوگندها را برای رستگاری نفوس الهی و خسران نفوس آلوده یاد کرده است.
قرآن کریم در بیان ویژگیها و حالات
روز قیامت به جمع شدن ماه و خورشید اشاره دارد:
«یسْئَلُ أَیانَ یوْمُ الْقِیامَة فَإِذا بَرِقَ الْبَصَرُ وَ خَسَفَ الْقَمَرُ وَ جُمِعَ
الشَّمْسُ وَ الْقَمَر»
«(انسان) میپرسد:
قیامت کی خواهد بود؟ (بگو:) در آن هنگام که چشمها از شدّت
وحشت به گردش در آید، و
ماه بینور گردد، و
خورشید و ماه یکجا جمع شوند».
مراد از جمع خورشید و ماه، یکی شدن آنهاست که از نشانههای قیامت است.
در جای دیگر قرآن کریم از درهم پیچیده شدن خورشید به هنگام قیامت خبر میدهد:
«إِذَا
الشَّمْسُ کُوِّرَتْ»
«در آن هنگام که خورشید درهم پیچیده شود».
تکویر درهم پیچیدن به صورت دایره و
افتادن و
غشّ کردن است که مقصود از هنگام
تکویر خورشید، وقت
مرگ و ظهور آثار
آخرت، یا وقت
قیامت کبری است.
آنگاه که خورشید همانند
پارچهای که پیچیده گردد، در هم میپیچد، ستارگان رنگ میبازند، ماه میگیرد، اوضاع و اجزاء
عالم درهم میریزد، آن وقت ماه و خورشید نیز هر یک از
مقر خود پراکنده گردیده و در یک دیگر جمع میگردند و قیامت برپا میشود.
•
دانشنامه موضوعی قرآن. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «شمس و قمر».