شفاعت در توحید عبادی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بحث
شفاعت را در
توحید عبادی بررسی می کنیم.
شعار ما در توحید عبادی «ایاک نعبد و ایاک نستعین» و رب هب لی کمال الانقطاع الیک است.
بر این اساس، عدهای گمان کردهاند که هر گونه شفاعت و
توسل جستن به غیر خدا و ترک به اشیاء و اشخاص
جایز نیست و در
شرع اسلام ممنوع شده است، چون این یک نوع
عبادت غیر خدا محسوب میشود و
شرک در عبادت است.
بحث درباره عقائد این گروه متعصب که خود را نیز مدافع توحید ناب میدانند از حوصله و حیطه بحث ما خارج است و خوانندگان گرامی میتوانند به کتابهایی که در این زمینه نوشته شده مراجعه نمایند.
اما در اینجا ما سه مسئله شفاعت، توسل و تبرک را در مورد بحث و تحقیق قرار میدهیم تا شبههای که در این باره وجود دارد رفع گردد.
شفاعت دارای دو معنا میباشد:
آن است که مستشفع با
قدرت و نفوذ آشنایی که با
شفیع دارد بتواند به
نفع خود رای او را تغییر دهد.
این در
اصطلاح عامیانه به «پارتی بازی» و تقدم رابطه بر ضابطه مشهور است. شفاعت به این معنا در درگاه پروردگار
محال است چون:
کسی قدرت و نفوذ بر ساحت قدس الهی ندارد تا رای و نظر او را عوض کند.
زیرا
خداوند که واجب الوجود با الذات است، واجب الوجود من جمیع الجهات و الحیثیات نیز است.
یعنی: همان طوری که واجب الوجود در ذات خود، معلول غیر نیست در صفات و افعال خود نیز
امکان ندارد که تحت تاثیر علتی قرار گیرد. او مؤثر محض است و از هیچ چیزی انفعال و تاثر پیدا نمیکند.
خداوند میفرماید: «نحن اقرب الیه من حبل الورید»
من از رگ گردن به شما نزدیکترم.
وقتی که خداوند سبحان نزدیکترین فردی نسبت به ما است پس کسی دیگر، آن نزدیکی و قرب را ندارد بلکه، خودِ
انسان به خدای خویش نزدیک تر است.
شفاعت در
اسلام به معنای تکمیل وسیله است. این از معنای لغوی شفاعت گرفته شده است.
زیرا، شفاعت از ماده «شفع» به معنای جفت و قرین شدن و ضمیمه کردن چیزی به چیز دیگر است در مقابل «
وِتر» که به معنای طاق و فرد است.
خداوند در
کتاب آسمانی خود میفرماید:
«یا ایها الذین آمنوا اتقوا اللَّه و ابتغوا الیه الوسیلة»
«ای کسانی که
ایمان آوردهاید! تقوای الهی پیشه خود سازید و در رسیدن به آن وسیلهای را طلب کنید.»
انسان گاهی عملی را که در پیشگاه حضرت احدیت انجام میدهد احساس نقص میکند.
زیرا، انسان هر اندازه در
ایجاد شرائط لازمه برای انجام عملی تلاش کند که مورد
رضایت خدای سبحان واقع شود باز احساس کوتاهی میکند.
چون در پیشگاه کسی وارد میشود که
کمال مطلق است و احساس میکند عملی را که میخواهد تقدیم کند شایسته آن نیست.
زیرا انسان موجودی است که آلودگی و ارتکاب معاصی در او راه دارد.
حتی
ائمه علیهالسّلام که معصومین
جهان بودند. همین احساس کمبود و نقص را در خود میکردند. البته به این خاطر بود که انسان هر چه
عظمت و بزرگی خداوند را بیشتر درک کند احساس کمبود بیشتری مینماید و به ناچیز بودن عمل خود بیشتر
اعتراف مینماید.
حتی آنها کارهای روزمره مانند پرداختن به
زن و
فرزند، خوراک، لباس و مسکن را موانع رسیدن به
قرب الهی میدانستند.
لذا انسان وقتی به سراغ
نماز میرود آن را با
انگشتر عقیق یا در
مسجد و یا به
جماعت برگزار میکند تا نواقص را برطرف کند و یک عمل کامل تحویل مولای خود بدهد. و یا وقتی که میخواهد
توبه کند یا
دعا نماید به درگاه ائمه معصومین علیهالسّلام میرود تا به
کمک آنها توبه و دعایش
مستجاب شود.
و یا این که دعا و توبه خود را مقرون به زمان شریف مثل
روز جمعه یا
طلوع فجر و مکان شریف مثل
حِجر اسماعیل،
مقام ابراهیم، مسجد و
حرم ائمه علیهالسّلام میکند تا نواقص موجود را که بر اثر ارتکاب گناه به وجود آورده برطرف نماید و دعا و توبه خود را تکمیل نماید.
این همان چیزی است که خداوند سبحان به
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم میفرماید:
«و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤک فاستغفروا اللَّه و استغفر لهم الرسول لوجدوا اللَّه تواباً رحیماً.»
«هنگامی که مردم مرتکب گناه میشدند و بر خود
ستم میکردند به نزد تو میآمدند و از خداوند طلب آمرزش میکردند؛ و پیامبر هم برای آنها
استغفار و طلب آمرزش میکرد، خدا را نیز توبه پذیر و مهربان مییافتند.»
یعنی: اگر میخواهید دعا و توبه شما با دعای یک انسان شریف مقرون و همراه باشد تا تکمیل گردد به سراغ پیامبر بروید و دعا و توبه خودتان را با دعای آن حضرت قرین سازید تا به
اجابت برسد.
به حضور پیغمبر رسیدن برای این است که وسیلهای را که من در
اختیار داردم ناقص است و میخواهم با یک چیز کاملی که دعای پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم است تکمیل کنم.
با این توضیحی که داده شد شفاعت بر دو قسم
صحیح و
باطل تقسیم میشود: شفاعت صحیح آن است که در آن هیچ گونه پارتی بازی، نقض قوانین و غلبه بر
اراده قانون گذار وجود ندارد. بلکه، با عمل خود به سراغ
اولیاء الهی میرود و وسیله خود را تکمیل مینماید.
ولی شفاعت باطل، همان نفوذ و غلبه بر
شفیع است که بتواند رای او را به نفع خود تغییر بدهد و از
حکم الهی جلوگیری نماید. در
حقیقت یک نوع پارتی بازی و رابطه است.
آیا شفاعت با
آیه «نحن اقرب الیه من حبل الورید»
منافات ندارد؟
عدهای معتقدند که شفاعت به طور کلی برخلاف قانون
عقل است و یک نوع قانون شکنی است.
آنان شفاعت را به طور سلب کلی ممنوع میدانند و میگویند: چون
خداوند فرموده «نحن اقرب الیه من حبل الورید» «من از رگ گردنتان به شما نزدیکترم». لذا خودت به خدا نزدیکتر هستی و اگر دعا یا توبه کنی، توبه تو را قبول میکند و نیازی به واسطه ندارد.
نقیض سالبه کلیه موجبه جزئیه است و ما با موجبه جزئیه سالبه کلیه آنان را باطل میکنیم.
و آن این است که: همین اندازه شما پذیرفتهاید که در حضور پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم این کار امکان دارد سالبه کلیه از بین میرود. زیرا شفاعت زنده گان مورد قبول
وهابیون و سلف آنها
ابن تیمیه است.
پیغمبر حیات و موت ندارد. انسان میتواند بعد از مرگ پیامبر هم در کنار قبرش قرار بگیرد و از او بخواهد که برایش استغفار کند. این چیزی است که هم فرقه اهل سنت و هم شیعه معتقد است.
خداوند در
کتاب آسمانی خود شفیع را معرفی کرده و فرموده است:
«وابتغوا الیه الوسیلة»
و در
آیه دیگر میفرماید:
«ما من شفیع الا من بعد اذنه.»
«هیچ شفاعت کنندهای جز به
اذن او وجود ندارد.»
بنابراین مسئله استشفاع (شفیع خواستن) در پیشگاه الهی به
شرط آن که شفیع را خدا معرفی کرده باشد و به او اذن شفاعت داده باشد؛ نه با
شرع و
توحید منافات دارد و نه با
عقل سلیم.
همان طوری که در جلسات گذشته اشاره شد «شفاعت» از ماده «شفع» به معنای ضمیمه کردن و قرین ساختن دو چیز به یکدیگر است.
و در
اصطلاح شفاعت عبارت است از این که گناهکار جهت
عفو و بخشش
گناه خود یا قبولی
دعا به درگاه ائمه علیهالسّلام و صالحین برود و آنها را واسطه بین خود و پروردگارش قرار بدهد.
بر این اساس؛ هر کس
اجازه و
اذن شفاعت را ندارد. بلکه، طبق مضمون بعضی از آیات، شفاعت مخصوص خدا است.
«قل للَّه الشفاعة جمیعاً»،
«بگو تمام شفاعت از آن خدا است» و اگر غیر خدا در مقام شفاعت قرار گیرد دارای شرایط و ویژگیهایی است که از بعضی آیات
قرآن چندین
شرط استنباط میشود.
۱- «من ذاالذی یشفع عنده الا باذنه.»
«کیست در نزد او جز به فرمان و اذن او شفاعت کند؟»
۲- «یومئذ لا تنفع الشفاعة الا من اذن له الرحمن.»
«در
روز قیامت شفاعت هیچ کس سودی نمیبخشد جز کسی که خداوند رحمان به او اذن داده باشد.»
۳- «ما من شفیع الا من بعد اذنه.»
«هیچ شفاعت کنندهای جز به اذن او وجود ندارد.»
۴- «و کم من ملک فی السموات لا تغنی شفاعتهم شیئاً الا من بعد ان یاذن اللَّه لمن یشاء.»
«چه بسیار فرشتگانی که در آسمانها هستند اما شفاعت آنها سودی نمیبخشد مگر بعد از آن که خداوند برای هر کس بخواهد و اذن دهد.»
بنابراین؛ شفیع را خداوند انتخاب میکند و به او اذن میدهد. نه این که انتخاب شفیع در دست انسانها باشد.
همان طوری که
بت پرستان بتها را به عنوان شفیع خود انتخاب کرده بودند و میگفتند:
«و یقولون هؤلاء شفعائنا عنداللَّه»
«و میگویند: اینها (بتها) شفعای ما در نزد
خدا هستند.»
یکی دیگر از شرایط شفاعت کننده این است که چیزی یا شخصی را که میخواهد مورد شفاعت خودش قرار بدهد باید مشروعیت داشته باشد و خداوند آن را بپسندد و مورد
رضایت او واقع شود.
مثلاً اگر
دعا میکند برای این که خداوند او را در امر نامشروعی موفق کند مورد پسند و
رضایت الهی قرار نمیگیرد و خداوند سبحان شفاعت آن شخص را نمیپذیرد.
همان طوری که در
سوره طه آمده است:
«یومئذ لا تنفع الشفاعة الا من اذن له الرحمن و رضی له قولاً.»
«در
روز قیامت شفاعت هیچ کس سودی نمیبخشد مگر کسی که خداوند رحمان به او
اذن داده باشد و از گفتارش راضی باشد.»
شخصی میتواند مورد شفاعتِ شفاعت کنندگان قرار بگیرد که مورد رضایت خداوند باشد.
بنابراین، شفاعت کنندگان نمیتوانند انسانهای مغضوب درگاه الهی را مورد شفاعت خود قرار دهند. چون انسان متمرد و طاغی مورد رضایت خداوند نیست. بلکه انسانی مورد رضایت خداوند است که در
حد توان آنچه در
اختیار دارد تقدیم پیشگاه حضرت حق کرده باشد. در
سوره انبیاء آمده است:
«لا یشفعون الا لمن ارتضی.»
«آنها (
فرشتگان) جز برای کسی که خداوند از او راضی باشد شفاعت نمیکنند.»
در
آیه دیگر شفاعت را از
ظالمین که همان
مشرکان و
منافقان هستند برداشته و فرموده است:
«ما للظالمین من حمیم و لا شفیع یطاع»
«برای ستم کاران نه دوستی وجود دارد و نه شفاعت کنندهای که شفاعتش پذیرفته شود.»
از جمله شرایط شفاعت کننده این است که موحّد و یکتا پرست باشد و شفاعت را از بتها و غیر آنها نفی کند و همیشه در سایه
توحید،
اعتقاد به عنایات ویژه الهی داشته باشد و
شهادت به
حقانیت خداوند و یکتایی او داده باشد.
«و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعة الا من شهد بالحق و هم یعلمون.»
«کسانی که غیر از خداوند را میخوانند
قادر به شفاعت نیستند، مگر کسانی که شهادت به حق (
موحّد) دادهاند و به خوبی آگاهند.»
کسی که شهادت به حق میدهد و موحّد و یکتاپرست است باید اعتقادش آمیخته با
علم و آگاهی باشد و بداند که چه کسی را مورد شفاعت خود قرار میدهد.
«الا من شهد بالحق و هم یعلمون»
«شفاعت کنندگان کسانی باید باشند که شهادت به حق را از روی علم و آگاهی میدهند.»
خداوند در
سوره مریم، بعد از اشاره به رانده شدن مجرمان و گنهکاران در
قیامت به سوی
جهنم میفرماید:
«لا یملکون الشفاعة الا من اتخذ عند الرحمن عهداً.»
«آنها مالک و صاحب اختیار شفاعت نیستند مگر کسی که نزد خداوند رحمان
عهد و پیمانی دارد.»
گرچه مفسران درباره «عهد» احتمالات مختلفی را
ذکر کردهاند اما آنچه را که میتوان به عنوان قدر جامع مطرح کرد همان
ایمان و
تصدیق و اقرار به یگانگی خدا و تصدیق انبیا است.
آنچه از آیات ذکر شد میتوان به پارهای از آثار و نتایج مثبت شفاعت را در زندگی انسانها
کشف کرد.
بالاترین اثر مثبت شفاعت این است که انسان را به
خدا امیدوار میکند و
روح یاس و نومیدی را از انسان میزداید.
چه بسا انسانهایی که مرتکب
گناه میشوند امید خود را از
رحمت واسعه الهی از دست میدهند و روح یاس و نومیدی آنها را به گناه بیشتر وادار میکند.
اما
امید به شفاعت
اولیاء و
اوصیاء الهی این نوید را به آنها میدهد که اگر تا به الآن مرتکب گناه شده باشند و خود را اصلاح و
تزکیه نکرده باشند شفاعت اولیاء خدا باعث جبران و محو آن گناهان میگردد و در نتیجه از
آتش دوزخ و
جهنم نجات پیدا میکنند.
شفاعت دارای آثار تربیتی مهمی برای بندگان گنهکار است، زیرا از سویی در شخص گنهکار امید میآفریند و با روح ناامیدی مبارزه میکند و از سوی دیگر این شفاعت این امید را به او میدهد که در صورت لغزشها امید خود را از دست ندهد.
امام خمینی بر این عقیده است که بهرهمندی شخص از فیض عظیم شفاعت سبب حفظ نور ایمان، هدایت، رشد و ایجاد رابطه قوی معنوی با اولیاء الهی میشود.
به باور ایشان کسی که امید به شفاعت الهی دارد نباید مغرور شود؛ بلکه باید این امر او را به سوی اطاعت الهی بکشاند. همچنین ایشان معتقد است تاثیر شفاعت گاهی در رسیدن به مقامات و درجات معنوی است که ممکن است سالک به تبعیت از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به فتح مطلق برسد که آیه
(اِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ) اشاره به آن است، دست یابد که همان
تجلیات ذاتی احدی و فنای جمیع رسوم خلقی و امری است.
امام خمینی از دیگر آثار شفاعت را دوری از نفس اماره و وسوسه شیطان و قبول عبادات میداند که شخص با
توسل به مقربان الهی، آنها را واسطه قرار میدهد تا خداوند قصور او را ترمیم کند.
ایشان بر این باور است که شفاعت سبب خروج گنهکاران و اشقیا از عذاب است و افرادی که از نور توحید برخوردار باشند، از شفاعت اولیاء الهی برخوردار میشوند و اگر دست آنان از شفاعت اولیاء الهی کوتاه شد، نور فطرت توحید ظهور مییابد و با نور شافع همراه میشود و سبب لطف و عنایت حقتعالی به آنها خواهد شد.
یکی از لوازم شفاعت از نگاه امام خمینی رابطه معنوی شفیع و شفاعت شونده است و این رابطه باید بهگونهای باشد که فرد، استعداد نائل شدن به شفاعت را داشته باشد؛ بنابراین نور
ایمان از شرایط و آثاری است که باید در وجود شفاعت شونده باشد.
در
حقیقت منشا فلسفه شفاعت این است که
اصل در آفرینش جهان رحمت است و امید موجودات به
رحمت پروردگار موجب تداوم آنها میگردد.
لذا، پروردگار جهان دریچههای رحمت خویش را به سوی انسانها باز کرده است و هر کس به اندازه عمل خیری که انجام میدهد از آن سیراب میشود.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در خطبهای که در اواخر عمرشان برای مسلمین ایراد فرمود دو عامل را برای
نجات و رستگاری معرفی کرد:
عمل و
رحمت.
«ایها الناس! انه لیس بین اللَّه و بین احد نسب و لا امر یؤتیه به خیراً او یصرف عنه شراً الا العمل، لا یدعین مدع و لا یتمنین متمن. و الذی بعثنی بالحق لا ینجی الا عمل مع رحمة و لو عصیت لهویت. اللهم هل بلغت.»
«ای مردم! خداوند با هیچ کس خویشاوندی ندارد و هیچ رابطه برای جلب منفعت و
دفع ضرر وجود ندارد مگر عمل، آگاه باشید که ادعای گزاف نکنید و آرزوی بی جهت نداشته باشید. قسم به آن کسی که مرا به
حق و
حقیقت فرستاد آنچه که موجب
نجات انسان میشود عمل توام با رحمت الهی است، و من که پیامبر هستم اگر
عصیان میکردم سقوط کرده بودم. خدایا آیا
تبلیغ کردم؟»
از جمله آثار و نتایج شفاعت، زدودن روح یاس و نومیدی از انسان است و مایه این میشود که انسان هیچ گاه از
رحمت خدا مایوس نگردد.
چون یاس از رحمت خدا؛ خطرناکترین حالتی است که به انسان عارض میشود.
اگر گربهای را در اطاقی محبوس کردند و تمام روزنههای خارج را به رویش ببندند. تبیدل به یک حیوان خطرناک و درنده میگردد و از هیچ کاری باک ندارد. و اگر انسانی را در نزدیکی خود ببیند و به آن دسترسی داشته باشد به قصد کشتن آن میآید.
اگر انسان خودش را در چارچوب محصور کند و تمام راهها به رویش بسته باشد، به یک
انسان خطرناکی مبدل میگردد و از هیچ گونه گناهی باکی ندارد و میگوید: آب از سرِ ما گذشته چه یک قامت چه صد قامت.
لذا در
روایات و آیات زیادی در رابطه با مسئله یاس از رحمت مطالبی بیان شده و آن را
مذمت کردهاند.
«شخصی شصت نفر از
سادات را گردن زد و روزههای خود را نیز میخورد. وقتی از او سؤال کردند:
چرا
روزه میخوری؟ گفت: چگونه ممکن است بعد از
قتل شصت سیّد من
امید به
رحمت خدا داشته باشم و مرا بپذیرد؟ این مطلب را خدمت حضرت
موسی بن جعفر علیهالسّلام عرض کردند.
حضرت فرمود: حالت یاس و نومیدی این شخص از کشتن شصت سید بزرگتر است.»
خداوند در
قرآن یاس و نومیدی را در سرحد
کفر میداند و میفرماید:
«و لا تایسوا من روح اللَّه انه لا یایس من روح اللَّه الا القوم الکافرون»
«از رحمت خدا مایوس نشوید؛ چون تنها
کافران هستند که از رحمت خدا
مایوس میشوند.»
و در
سوره حجر آمده است:
«قالوا بشرناک بالحق فلا تکن من القانطین. قال و من یقنط من رحمة ربه الا الضالون.»
«
فرشتگان به حضرت
ابراهیم گفتند: تو را به
حق،
بشارت دادیم و از گروه مایوسان مباش! گفت: جز گمراهان چه کسی از رحمت پروردگارش مایوس میشود؟!»
امام صادق علیهالسّلام در
مذمّت بزرگی
گناه یاس میفرماید:
«الیاس اشد من الزّمهریر»
«یاس از رحمت الهی از سرمازدگی زمهریر برای انسان دشوارتر است.»
کسی که امید به شفاعت داشته باشد سعی و
تلاش میکند که خود را بر انجام کارهای نیک و خیر وادار کند تا مورد شفاعت اولیاء الهی قرار بگیرد و عملی انجام دهد تا خداوند از عمل و گفتار او
راضی باشد.
همان طوری که در
روایات گذشته گفته شد خداوند
اجازه برای شفاعت کسی میدهد که از گفتار او راضی باشد. (و رضی له قولاً)
• سایت بلاغ، معارفی از قرآن، ص۹۲ - ۷۹، برگرفته از مقاله شفاعت.
•
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.