سید مرتضی علم الهدی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابوالقاسم علی بن حسین بن موسی (۳۵۵-۴۳۶ق)، معروف به سیدِ
مرتضی، شریف
مرتضی و
علمالهدی،
فقیه و
متکلم امامی و از شخصیتهای پرنفوذ اجتماعی
شیعه در دوره
آل بویه بود. سید
مرتضی مانند
پدر و برادرش
سیدرضی، مدتی نقیب طالبیان بود و در
بغداد زندگی میکرد و نزد خلفای عباسی و حاکمان آل بویه از احترام خاصّی برخوردار بود. وی همچنین مدتی امیرالحاج و نیز عهدهدار دیوان مظالم بود.
«سید
مرتضی» یکی از چهرههای امید آفرین و هدف بخش و سازنده
جهان تشیع و بلکه افتخار
اسلام بهشمار آمده، آثار
علمی و زندگی اجتماعی و شخصیت معنوی او برای همه نسلها آموزنده و الهامبخش است.
گرچه بیش از هزار سال از روزگار او میگذرد، شایستگی و برجستگیهای وی سدّ زمان را شکسته و تا امروز امتداد یافته است و شناخت او در همه زمانها به زانوان انسانها توان بیشتر در پیمودن راه انسانیت میبخشد.
علامه حلی او را
معلم شیعه امامیه خوانده اسـت مـردی جـامع بوده است هم
ادیب بوده و هم متکلم و هم فقیه آرافقهی او مورد توجه فقها اسـت كـتـاب مـعـروف او در
فقه، یكی انتصار است و دیگر كتاب
جمل العلم و العمل او و برادرش سید
رضی، (جامع
نهج البلاغه) نزد
شیخ مفید سابق الذكر تحصیل كرده اند.
«ابوالقاسم علی بن حسین بن موسی» ملقب به «سید
مرتضی»، «شریف
مرتضی»، «
علم الهدی»، «ذو الثمانین» «ذو المجدین»، فرزند ابواحمد حسین، فرزند موسی بن محمد بن موسی بن ابراهیم
فرزند امام موسی بن جعفر (علیهالسّلام)، در
ماه رجب سال ۳۵۵ ق، در شهر
بغداد، دیده به
جهان گشود.
پدرش به «طاهر اوحد ذوالمناقب» معروف بود که منصب نقابت و رسیدگی به کار و زندگی سادات دودمان ابوطالب و مسولیت نظارت بر دیوان مظالم و سرپرستی
خانه خدا را که از منصبهای مهم آن روز بود، به عهده داشت.
مادرش نیز بانویی بزرگوار و دانشمند بود که شیخ مفید، کتاب «
احکام النساء» را به خاطر او تالیف و تدوین کرده است.
ابـوالـقاسم علی بن الحسین بن موسی، مشهور به سید
مرتضی علم الهدی، نقیب طالبیان، از نظر منزلت
علمی و اعتبار فقهی در مرتبت بسیار والایی قرار دارد كه كمتر كسی در آن عصر به پایه آن نـایـل آمده است او پیشوای فقهی، متكلم و مرجع امامیه در عصر خویش، پس از درگذشت استاد عالیقدرش شیخ مفید (م ۴۱۳) بوده است.
او یـكی از بزرگان فقهای امامیه، جامع
علوم معقول و
منقول در عصر خویش بوده و در ادبیات و فـنـون کلام و
تفسیر سرآمد اقران بوده است و آنچنان در
علوم اسلامی تبحر داشته است كه او را
مروج الذهب در راس
قرن چهارم، و یا مجدد
مذهب در قرن مذكور نامیدهاند.
او مدت سی سال امیر حاج و حرمین و نقیب الاشراف و قاضی القضات ومرجع تظلمات و شكایات مردم بوده است
علامه حلی در كتاب خلاصه درباره او گوید:
علم الهدی ركن امامیه و
معلم ایشان بوده و مصنفات او تا زمان حاضر كه ۶۹۳هجرت میباشد، محل استفاده آن فرقه حقه می باشند.
شیخ
عزالدین احمد بن مقبل گوید: اگر كسی
سوگند یاد كند كه
علم الهدی در
علوم عربیه داناتر از خود
عرب بوده،
دروغ نگفته و گناهی نكرده است.
سید
مرتضی در
ماه رجب سال ۳۵۵ هجری قمری در شهر بغداد دیده به جهان گشود. نامش علی فرزند «ابو احمد حسین» فرزند موسی بن محمد بن موسی بن ابراهیم فرزند امام موسی بن جعفر (علیهالسّلام) است که نسب او با پنج واسطه به امام هفتم (علیهالسّلام) میرسد. و کنیهاش ابوالقاسم است و پدر و مادرش نیز از افراد لایق آن روزگار بودند. پدرش حسین موسوی به «طاهر اوحد ذوالمناقب» معروف بود که منصب نقابت و رسیدگی به کار و زندگی سادات دودمان ابوطالب و مسئولیت نظارت بر دیوان مظالم و سرپرستی زائران خانه خدا را که از منصبهای مهمّ آن روز بود به عهده داشت.
مادرش نیز بانویی علوی نژاد و همنام حضرت فاطمه (علیهاالسّلام)، زنی بزرگوار و دانشمند بود که شیخ مفید پیشوای شیعیان کتاب «احکام النساء» را به خاطر او تالیف و تدوین کرده است.
كنیهاش
علم الهدی و لقبش ذوالثمانین، ابوالثمانین وذوالمجدین و شریف سید
مرتضی می باشد.
علامه حلّی میگوید: «
عَلَم الهدی در
علوم بسیاری یگانه بود. دانشمندان ما بر وفور
فضل و
دانش او اتفاق نظر دارند. در دانشهایی مانند
علم کلام و فقه و ادب از قبیل
شعر و
لغت و جز اینها بر همگان مقدم بود... شیعه از زمان وی تا عصر ما که در سال ۶۹۳ هجری است از کتابهای او استفاده کردهاند. او رکن طائفه (شیعه) و
معلم آنهاست.»
علامه بحرالعلوم که خود سرآمد فقهای شیعه بود، مینویسد: «علی بن حسین... ابوالقاسم
مرتضی علم الهدی، ذوالمجدین و صاحب الفخرین والریاستین، مروّج دین جدّش، سرور ثقلین در قرن چهارم، به روش پیشوایان برگزیده، او سرور
علمای اسلام و پس از
ائمه اطهار (علیهالسّلام) از همه کس برتر است. او دانشهایی گرد آورد که نصیب هیچ کس نشد و از فضایلی برخوردار گردید که او را از همه کس ممتاز گردانید، دانشمندان مخالف و موافق درباره فزونی فضلش اتّفاق نظر دارند و به تقدمش بر تمامی دانشمندان پیشین و پسین معترف میباشند.»
ابوالعلا معرّی در پاسخ افرادی که از او درباره سید پرسیدند، در ضمن دو بیت شعر عربی چنین گفت: «ای کسی که آمدهای تا درباره سید
مرتضی از من بپرسی، بدان که او از هر نقص و عیبی پیراسته است. اگر او را ببینی، خواهی فهمید که وجود همه مردم در مردی جمع، و روزگار در یک ساعت متمرکز گشته و جهان در یک خانه قرار گرفته است.»
شخصیت
علم الهدی از دیدگاه دانشمندان
اهلسنت هم پوشیده نمانده است، بلكه در اثر كثرت تالیفات و آثار مورد جلب نظر آنان نیز گردیده است .
ابن اثیر در
کامل التواریخ،
یافعی در
مرآة الجنان،
سیوطی در طبقات،
خطیب بغدادی در
تاریخ بغداد و
ابن کثیر شامی و دیگران، همگی از سید
مرتضی با بهترین عبارات یاد كردهاند و
علم و فضیلت و دانش او را ستودهاند.
یكی از اساتید ادبیات
مصر گوید: مـن از كتاب غرر و درر سید
مرتضی مسائلی را استفاده كردم كه در هیچیک از كتابهای دیگر نحویان به دست نیاوردم.
او حـوزه درسـی بـسـیـار غـنـی داشـتـه است و در
علوم متنوعه تدریس داشته است و هر یک از شـاگـردان او شهریه معینی داشتهاند، چنانچه
شیخ طوسی را ماهی دوازده
دینار اشرفی (طلای هـیـجـده نخود) و قاضی
ابن البراج را ماهی هشت دینار و هر یک از تلامذه دیگر را به فراخور حال خـود شـهـریه میداده است وقتی قحطی شدید پیش آند، مرد یهودی برای تحصیل روزی، چاره انـدیـشید كه در نزد سید به تحصیل
علم نجوم بپردازد بعد از استیذان از سید حاضر درس او شد و حـسبالامر سید به او روزانه تعیین گردید كه روز به روز میگرفت و صرف ضروریات زندگی خود میكرد تا پس از اندكی از مشاهده این شیوه و رفتار نیک، آخر به
دین اسلام گروید.
بـرخی از رؤیاها در
صداقت و راستی بیشباهت به الهام و نوعی آگاهیهای غیبی نیستند و یكی از آن نـوع رؤیـاهـا، خـوابی بود كه شیخ مفید (اعلیاللّه مقامهالشریف) دیدند كه
حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) حـسـنین (علیهالسلام) را پیش او آورده است و میفرماید: یا شیخ علمهما الفقه (به این دو فرزند فقه بیاموز) شیخ پس از بیداری به حیرت و
تفکر فرو میرود، تا آنكه صبح همان شب، فاطمه والده مـاجده سید
مرتضی و سید
رضی، با خدمتگزاران خود كه دور او بودهاند، دو پسر خود را كه در آن موقع از نظر سن، صغیر و خردسال بودهاند پیش شیخ آورده، شیخ محض رعایت جلالت آن مخدره، سلامش كرد و به پا ایستاد تا پس از احترامات معمولی، فاطمه مادر كودكان، همان عبارت مذكور در رؤیا را (یا شیخ علمهما الفقه) به زبان آورد و گفت: ای شیخ این دو پسران منند، اینها را پیش تو آوردهام كه به آنان فقه
تعلیم دهی.
پـس شـیـخ تـحـت تاثیر قرار گرفت و خواب را به آن بانوی جلیلالقدر بازگونمود و به
تعلیم و تربیت آن دو برادر والاگهر اهتمام تمام به كار برد تا به آن مقام عالی
علم و اجتهاد نائل آمدند كه هر دو از ذخیره های ارزشمند اسلام و از نوادر و نوابغ روزگار گردیدند.
اساتید و شاگردان و ویژگیهای مجلس درس سیدمرتضی از دورههای
علمی سید است.
سید
مرتضی (علی) تا آن زمان که خود بر فراز کرسی استادی تکیه زد در نزد شماری از پاکان عصر خویش برای فراگیری
علوم آسمانی به ادب زانو زد و بهرهها برد. در ذیل یادی از آن خدا ترسان عرصه
علم خواهیم کرد.
۱- شیخ مفید (متوفی ۴۱۳ ق.): شخصیت ممتازی که به قول
نجاشی فضل و برتری او در فقه، کلام،
روایت،
علم و وثاقت مشهورتر از آن است که توصیف و تعریف شود.
او توانست شاگردانی بلند آوازه و نابغه و پرکار همانند شیخ طوسی و سید
مرتضی را تقدیم جامعه اسلامی بدارد.
۲-
ابومحمد هارون فرزند
موسی تلعکبری (متوفی ۳۸۰ ق.): او دانشمند و فقیهی برجسته و کمنظیر بود و از جمله راویان مشهوری است که از مرحوم
کلینی روایت نقل میکند.
۳- شیخ محمد صدوق (متوفی ۳۸۱ ق.): او از بزرگان و پیشتازان حدیث است که به قول شیخ طوسی وی دانشمندی بزرگ، پاسدار
احادیث، آگاه به
رجال و نقّاد اخبار بود که در میان قمیها کسی در پاسداری از
علم حدیث و دانش زیاد همانند او دیده نشده است و حدود ۳۰۰ کتاب تالیف کرده است.
۴-
حسین بن علی بن بابویه برادر
شیخ صدوق: او فقیهی بزرگوار و محدّثی شناخته شده است که از پدر و برادرش حدیث نقل کرده است.
۵-
احمد بن علی بن سعید کوفی.
۶-
محمد بن عمران کاتب مرزبانی.
۷- ابویحیی
ابن نباته.
۸- ابوالحسن
علی بن محمد کاتب.
۹- ابوالقاسم
عبدالله بن عثمان بن یحیی.
۱۰-
احمد بن سهل دیباجی.
۱- شیخ طوسی: وی پنج سال پس از ورود به بغداد (که مرکز گسترش
علوم اسلامی و حوزه
علمیه شیعه به شمار میرفت) و استفاده از محضر استادان گرانقدر بهویژه شیخ مفید - با کمال
تواضع در مجلس درس سید
مرتضی حاضر شد و بیست و سه سال تمام از محضر این استاد وارسته
علم و ادب آموخت و به مقام والایی رسید و شاگردان بسیاری تربیت کرد که گفته شده شاگردان مجتهد او از
عالمان شیعه بیش از سیصد نفر بود و شاگردانش از
علمای اهل تسنن بیش از آن بود که بتوان آن را شمرد.
۲- ابویعلی
سلاّر دیلمی: او از فقهای بزرگ شیعه و از شاگردان سید
مرتضی و شیخ مفید بود و اصلش از
دیلم (رشت امروز یا نواحی آن منطقه) است. از آنجا به بغداد
هجرت کرد واز محضر آن دو استاد بزرگ دانش و معرفت را فراگرفت و توانست فوقالعاده مورد توجه استادش سید قرار گرفته، جانشین او در منصب قضا در شهرهای حلب گردد.
۳-
ابوالصلاح حلبی: او از
عالمان و فقیهان مشهور است.
ابن شهرآشوب درباره او میگوید: ابوالصلاح حلبی از شاگردان سید
مرتضی (رحمةالله) است و کتابی دارد به نام «بدایه» در فقه و شرحی دارد بر کتاب ذخیره سید
مرتضی.
۴-
قاضی ابن برّاج طرابلسی: او از فقها و دانشمندان و شاگردان مشهور سید
مرتضی (رحمةالله) است که گفته شده سید
مرتضی ماهانه هشت دینار - که در آن زمان مبلغ بالایی بوده است - به او شهریه میداد و مدت بیست و سه سال تمام در
طرابلس (طرابلس از شهرهای شام آن روز بوده که امروز در شمال کشور
لبنان است.)
قضاوت میکرد. از این رو به او قاضی طرابلسی گفتهاند.
۵- ابویعلی
محمد بن حسن بن حمزه جعفری.
۶-
ابو الصمصام مروزی.
۷-
سیدنجیبالدین کراجکی.
۸- شیخ
ابوالحسن سلیمان صهرشی.
۹-
جعفر بن محمد دوریستی.
۱۰-
ثابت بن عبدالله نباتی.
۱۱-
احمد خزاعی.
۱۲- شیخ مفید ثانی.
۱۳- ابوالمعالی
احمد بن قدامه.
۱۴- محمد فرزند
علی صلواتی.
۱۵-
ابوزید فرزند
کیابکی حسینی و...
حوزه درس ایشان ویژگیهایی داشت که به سختی میتوان نمونه آن را در درس دیگر
عالمان یافت. از ویژگی مجلس درس او این بود که همه گونه افراد با هر عقیدهای میتوانستند در محضرش حضور یافته و از
علوم مختلفی که تدریس میکرد، استفاده نمایند. نقل شده زمانی مردی یهودی که از قحطی و تنگدستی رنج میبرد به حضور استاد رسید و از وی تقاضای یادگیری
علم نجوم کرد. سید
مرتضی با گشادهرویی تقاضای او را پذیرفت و دستور داد هر روز مبلغی به او بپردازند. آن مرد یهودی مدتی در درس استاد شرکت کرد و زندگی خود را از طریق همان مبلغ گذراند و پس از گذشت مدتی نه چندان زیاد، تحت تاثیر عظمت و برخوردهای مکتبی شریف
مرتضی قرار گرفت و
مسلمان شد.
ویژگی دیگر درس او این بود که بزرگان بسیاری در آن شرکت میکردند، حتی گاهی استادش، شیخ مفید نیز در درس او حضور مییافت. در اینباره چنین گفته شده است: «تمام فاضلها و دانشمندان عرب و
عجم از جملات او متحیّر، توگویی
سیبویه همه زمانهاست و سحبان (خطیبی است که در فصاحت و بلاغت مشهور است.)
قرن چهارم، توام با حکمت لقمان و زهد سلمان. وقتی در درس خواجه نصیر نام او برده شد مؤدبانه گفت: صلواتالله علیه! چون سید
مرتضی به درس مفید حاضر گشتی، مفید به احترام او از جا بر میخاستی و گاه کرسی درس خود به او دادی و از بیان و تقریر او نشاط کردی و در جلو او بر روی مبارکش لبخند شادی زدی، که گویی سیمای معصومین بینی و گاه که به یاد خواب زهرا (علیهاالسّلام) میافتادی اشک شوق و محبّت به گونه جاری ساختی.»
در زمان ایشان، شهر بغداد در مدتی کوتاه، شاهد گسترش
علم و
ادب بود. در آن روزگار شیفتگان دانش و معرفت از دورترین نقاط جهان به آنجا میآمدند تا از محضر استادانی چون سید
مرتضی توشه برگیرند و در ظاهر، فقر و تنگدستی افراد- بهویژه در سالهایی که قحطی- دانشپژوهان را در تنگنا و سختی قرار داد. از این، وی بر آن شد تا بخشی از خانه خود را به اهل
علم اختصاص دهد تا شاگردان و دانش پژوهان، با استفاده از آن و کتابخانهاش، به تحقیق، مطالعه، مذاکرات
علمی و تالیف بپردازند؛ که آن مرکز بعدها «دارالعلم» نامیده شد.
مرحوم
محدّث نوری مینویسد: «سید
مرتضی (قدس سرّه)
علوم زیادی را تدریس میکرد»
خصوصیت دیگر حوزه درس او این بود که به هر شاگردی به فراخور حالش شهریه میپرداخت. نقل شده که این استاد بزرگوار به شاگرد ممتازش شیخ طوسی ماهانه دوازده دینار میپرداخت.
کار ارزشمند دیگر ایشان، این بود که یکی از روستاهای متعلق به خود را برای تامین کاغذ دانشمندان و فقها،
وقف نمود و مخارج زندگی شاگردان را نیز از درآمد املاکش میپرداخت.
خداوند متعال به ایشان ذوق و استعدادی سرشار داده بود و او نیز از این نعمت بزرگ الهی، به خوبی بهره برداری کرد و در نتیجه تلاش و کوشش، در مدتی نه چندان طولانی، هنرمندی صاحب قلم، شاعری متعهد، مجتهدی عارف، محققی توانا، اسلام شناسی ورزیده و خدمتگزاری لایق و دلسوز برای اسلام و
مسلمانان گردید.
او علاوه بر داشتن مسولیتهای مهم اجتماعی و تربیت شاگردان، تالیفات مهمی در زمینه فقه و اصول، تفسیر،
علوم قرآن، کلام، حدیث و ادبیات به جامعه عرضه کرد که تعدادی از آنها در
ایران و کشورهای عربی چاپ و منتشر شده است.
خداوند متعال به سید
مرتضی ذوق و استعدادی سرشار داده بود و او نیز از این نعمت بزرگ الهی به خوبی بهرهبرداری کرد و در نتیجه تلاش و کوشش در مدتی نه چندان طولانی هنرمندی صاحب قلم، شاعری متعهّد، مجتهدی عارف، محقّقی توانا، اسلامشناسی ورزیده و آگاه و خدمتگزاری لایق و دلسوز برای اسلام و مسلمانان گردید. او علاوه بر داشتن مسئولیتهای مهم اجتماعی و تربیت شاگردان تالیفات مهمی در زمینه فقه و اصول، تفسیر،
علوم قرآن، کلام، حدیث و ادبیات به جامعه عرضه کرد که تعدادی از آنها در ایران و کشورهای عربی چاپ و منتشر شده است و دانشمندان و ادبا از آنها استفاده میکنند.
مرحوم
علامه امینی در
الغدیر نام ۸۶ اثر او را بیان کرده
و مرحوم
سیدمحسن امین نیز نام ۸۹ کتاب وی را برشمرده و آنها را ستوده است.
یکی از کتابهای وی دیوان معروف او با بیست هزار بیت است. او علاوه بر مقام
علمی و اجتهاد دارای ذوق
شعر و ادب بود و در زمان ایشان غیر از برادرش سید
رضی شاعری همانندش نبود.
کتاب دیگر او «
امالی» است که در موضوع فقه و تفسیر و حدیث و شعر و فنون ادب است.
نکته مهمی که در تالیفات وی وجود دارد این است که در هر زمینه که وارد تحقیق شد سنگ تمام را گذاشته و آنچه در آن موضوع قابل بحث و تحقیق بوده بیان کرده است. از اینرو بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت
امام خمینی در مورد کتاب «
شافی» که در بحث
امامت نگاشته شده، چنین فرموده است: «کتاب شافی سید
مرتضی عَلَم الهدی (متوفی در سال ۴۳۶) که بهترین کتابها و مشهورترین مصنفات در این باب است در دسترس همه است، که هرچه متاخرین درباره امامت نوشتند، کمتر از آن است که در شافی سید
مرتضی تحقیق کرده است.»
نکته دیگر اینکه تعداد زیادی از کتابهای او درباره مسائل آن روز جامعه و بعضی از آنها در پاسخ به سؤالات افراد در شهرهای مختلف آن ایام بوده است، همانند کتاب
مسائل ناصریه،
مسائل طرابلسیه،
مسائل موصلیه، و... که نشاندهنده این است که آن بزرگوار با همه اشتغالات
علمی و تربیت شاگردان، با مردم جامعه خود نیز ارتباط تنگاتنگ داشته و
عالمی مردمی بوده است که به مسائل و مشکلات فکری و اعتقادی آنان اهمیّت میداد و به آنها رسیدگی میکرده است.
عمده آثار وی، در باب فقه و اصول بوده که برخی از آنها عبارتند از:
۱-
الانتصار.
۲-
جمل العلم و العمل.
۳-
الذریعه فی اصول الشریعه (در اصول فقه).
۴-
المحکم و المتشابه.
۵-
المختصر.
۶-
ما تفردت به الامامیة من المسائل الفقهیه.
۷-
المصباح.
۸-
الناصریات.
۹-
جواب الملاحدة فی قدم العالم.
۱۰-
درر الفوائد و...
یکی از کتابهای وی، دیوان معروف او با بیست هزار بیت است. او علاوه بر مقام
علمی و
اجتهاد، دارای ذوق شعر و ادب بود و در زمان ایشان غیر از برادرش سید
رضی، شاعری همانندش نبود.
کتاب دیگر او «امالی» است که در موضوع فقه، تفسیر، حدیث، شعر و فنون ادب میباشد.
نکته مهمی که در تالیفات وی وجود دارد، این است که در هر زمینه که وارد تحقیق شده، سنگ تمام را گذاشته و آنچه در آن قابل بحث و تحقیق بوده، بیان کرده است.
نکته دیگر اینکه تعداد زیادی از کتابهای او، درباره مسایل آن روز جامعه و بعضی از آنها، در پاسخ به سوالات افراد در شهرهای مختلف آن ایام بوده است؛ همانند کتاب مسائل ناصریه، مسائل طرابلسیه، مسائل موصلیه و... که نشاندهنده این است که آن بزرگوار با همه اشتغالات
علمی و تربیت شاگردان، با مردم جامعه خود نیز ارتباط تنگاتنگ داشته و
عالمی مردمی بوده است که به مسائل و مشکلات فکری و اعتقادی آنان اهمیت میداد و به آنها رسیدگی میکرده است.
در مورد
لقب علم الهدی، بیشتر مورخین نگاشته اند كه
ابوسعید محمد بن حسین وزیر
القادر باللّه(خـلافـت ۴۲۲-۳۸۱) در سـال ۴۲۰
بیمار شـد شـبـی در خواب دید كه
امیر مؤمنان (علیهالسلام) به او میفرماید: به
علم الهدی بگو تا برای تو
دعا كند تا از
بیماری بهبود یابی وزیر گفت: یا امیرالمؤمنین،
علم الهدی كیست؟.
فـرمود: علی بن الحسین موسوی است چون از خواب برخاست، نامهای به سید
مرتضی نوشت كه برای او دعا كند و در آن نامه او را
علم الهدی خواند.
سـیـد
مرتضی برآشفت و از وزیر خواست كه او را با این لقب بزرگ نخواند وزیر گفت به
خدا قسم امیرالمؤمنین (علیهالسلام) امر فرموده كه شما را به این لقب بخوانم بعداز آنكه وزیر از دعای سید
مرتضی شفا یافت، جریان خواب خود و امتناع سیدمرتضی را از قبول این لقب برای خلیفه بیان كرد خلیفه پیام فرستاد كه شایسته است لقبی را كه از سوی جد شما داده شده است بپذیری و ابا نكنی سپس حـكـم شـد كـه مـنشیان در نامههای رسمی و عموم مردم او را با این لقب بخوانند و بدینگونه ملقب به
علم الهدی گردید.
در میان مسلمانان معروف است که خدای بزرگ در آغاز هر صد سال (یک
قرن) کسی را بر میانگیزد تا
دین را رونقی بخشد و در نشر
احکام و نگهداشت آن بکوشد. استاد
محمدرضا حکیمی در این مورد میگوید: شاید مدرک این عقیده حدیثی باشد که ابو داوود... از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کرده است که فرمود: «خداوند بزرگ برای این امّت در سر هر صد سال، کسی را بر میانگیزد تا دین او را تازگی بخشد و رواج دهد.»
این حدیث در کتابهای مختلف با عبارات گوناگون نقل شده و بعضی از نویسندگان نام احیاگر هر قرن را هم مشخص کردهاند.
نویسنده کتاب «
علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی» مینویسد: شیعه میگوید: «مجدّد مکتب در قرن اوّل
باقرالعلوم (علیهالسّلام) و فرزندش
امام صادق (علیهماالسّلام) بودند. در قرن دوم حضرت ثامن الحجج
علی بن موسی (علیهالسّلام)، در قرن سوم
محمد بن یعقوب کلینی و در قرن چهارم سید
مرتضی (اعلیالله مقامه)»
و در این زمان هم باید گفت: احیاگر اسلام در آغاز قرن پانزدهم بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیتالله العظمی امام خمینی (رضواناللهتعالیعلیه) است که اسلام را زنده و مسلمانان را سربلند کرد.
ایشان علاوه بر فعالیتهای
علمی و فرهنگی و مسئولیتهای اجتماعی و رهبری جامعه اسلامی، پس از وفات برادرش
سید رضی در سال ۴۰۶ ق، مسئولیت نقابت و امارت
حج و نظارت بر دیوان مظالم، را به عهده گرفت.
از زمان
خلفای بنی امیه تا زمان
معتضد عباسی، فرزندان
علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) همیشه تحت تعقیب و مراقبت خلفا و مأموران بودند. چون با حکام ستمگر مبارزه میکردند. از اینرو آنان اغلب در شهرهای مختلف متواری بودند و معمولا در جنگ و گریزها به
شهادت میرسیدند. وجود امامزادگان متعدد در نقاط مختلف و دور افتاده حاکی از همین مبارزات است. هنگامی که
حکومت و
خلافت در سال ۲۷۹ ق. به معتضد عباسی واگذار شد موضوع احترام به علویان و تعیین سرپرست مطرح شد و در هر شهری یکی از بزرگان سادات یا
علمای علوی نقابت یعنی سرپرستی سادات آن شهر یا منطقه را به عهده گرفت.
او علاوه بر نظارت بر نسب و دفاع از حقوق و حفظ شرافت آنان موظف بود در میان آنان قضاوت کند، سرپرستی اموال و دارایی یتیمان را بر عهده گیرد، احکام الهی را در صورت ارتکاب
گناه درباره آنان جاری کند، دختران و زنان بیسرپرست را شوهر دهد و از بیسرپرستان مراقبت کند. کسی که این مسئولیتها را به عهده میگرفت بایستی دانشمند و مجتهد باشد تا قضاوت او معتبر و نافذ باشد.
امارت حجّ هم مسئولیت بزرگی بود که ریاست و رهبری زائران خانه خدا را به عهده داشت و معمولاً شخص خلیفه آن را به عهده داشت. ولی گاهی خلیفه این مسئولیت بسیار مهم را به شخصی که شایستگی داشت واگذار میکرد و او را به عنوان امیرالحاج معرفی میکرد.
نظارت بر دیوان - که در آن به اعمال ظالمانه حکام و امرا و رجال بزرگ دولت زیر نظر شخص خلیفه رسیدگی میشد - نیز یکی از مسئولیتهای خطیر اجتماعی بود.
این سه مسئولیت مهم در سال ۴۰۶ ق. (پس از وفات سید
رضی که بیش از بیست سال آنها را به عهده داشت) به برادرش سید
مرتضی واگذار شد و تا آخر عمر آنها را به عهده داشت و به خوبی از انجام امور مربوط به آنها برآمد.
شایسته ذکر است که موقعیت اجتماعی و مسائل سیاسی، فرمانروایان ستمگر را وادار میکرد تا آن مسئولیتهای مهم را به این افراد واگذار نمایند و سید
مرتضی و برادرش نیز به منظور خدمت به اسلام و مسلمانان آن مسئولیتها را پذیرفتند تا در سایه آن بتوانند خدمات ارزنده برای جامعه انجام دهند وگرنه این مسئولیتها چیزی نبود که بر عظمت و شخصیت آنان بیفزاید و به آنها افتخار کنند. از اینرو است که میبینیم او به پیروی از جدّ بزرگوارش به وضع بیچارگان و محرومان جامعه خود رسیدگی میکرد، تا جائی که سید شریف تاجالدین حسینی حلبی مینویسد: «او پیوسته مراقب حال مستمندان و مواظب بسیاری از خانوادههای نیازمند بود و برای افراد بیبضاعت ماهانه مقرر داشته بود که خود آنان از منبع آن خبر نداشتند و پس از رحلت سیّد که ماهانه قطع گردید متوجّه شدند.»
در زمان سید
مرتضی (رحمةالله) شهر بغداد در مدتی کوتاه شاهد گسترش
علم و ادب بود. در آن روزگار شیفتگان
دانش و
معرفت از دورترین نقاط جهان به آنجا میآمدند تا از محضر استادانی چون سید
مرتضی توشهای گرفته، به دیار خود بازگردند و اقوام خود را
ارشاد نمایند. در ظاهر هیچ مشکلی برای تحصیل
علوم و معارف انسانی و اسلامی فرا روی آنان دیده نمیشد جز فقر و تنگدستی افراد - بهویژه در سالهایی که قحطی شدید در شهر رخ نمود و مردم از جمله دانشپژوهان را در تنگنا و سختی قرار داد. در آن سالها طلاب بیش از دیگران برای تامین زندگی و نیازمندیهای تحصیلی خود در زحمت بودند و کتابخانهای نیز در آن زمان در شهر وجود نداشت. از اینرو سید
مرتضی بر آن شد تا بخشی از خانه خود را به اهل
علم اختصاص دهد تا شاگردان و دانشپژوهان با استفاده از آن و کتابخانهاش، به تحقیق و مطالعه و مذاکرات
علمی و تالیف بپردازند، که آن مرکز بعدها «دارالعلم» نامیده شد. مرحوم
علامه امینی مینویسد: «
ابن طیّ» گفته: او اوّلین کسی است که خانهاش را دارالعلم قرار داد و برای
مباحثه و
مناظره آماده کرد.
ابوالقاسم تنوخی، قاضی
مدائن و شاگرد سید میگوید: «کتابخانه وی (سید
مرتضی) دارای هشتاد هزار جلد کتاب بود که او آنها را خوانده یا تالیف کرده بود یا مطالب آنها را به خاطر داشت.
یكی از معاصرین او گوید:. كتابهای سید را شماره كردم، به هشتاد هزار جلد رسید كه اغلب آنها از محفوظات یا مصنفات او بوده است.
کار ارزشمند دیگری که سید
مرتضی در این زمینه انجام داد این بود که یکی از روستاهای متعلق به خود را برای تامین کاغذ دانشمندان و فقها وقف نمود و مخارج زندگی شاگردان را نیز از درآمد املاکش میپرداخت.
البته
معلوم نیست املاکی که سید در اختیار داشته از ملک شخصی خود وی بوده بلکه به احتمال زیاد این اموال متعلق به
بیتالمال بوده و سید
مرتضی آنها را در جاهای مناسب از جمله در راه پیشبرد اهداف اسلام و تربیت شاگردان و رسیدگی به نیازمندان جامعه هزینه مینموده است.
ثـعالبی مورخ نامی نیز در تایید این گفتار اضافه می نماید: در بغداد پس از وفات سید
مرتضی با ایـنـكه قسمت عمده كتابهای او را به امرا و وزرا اهداد كرده بودند، باز باقیمانده آنها را به سی هزار دینار قیمت كردند.
سید
مرتضی در
وصیت خود چنین آورده است: «تمام
نمازهای واجب مرا که در طول عمرم خواندهام به نیابت از من دوباره بخوانید.»
وقتی این سخنان از ایشان نقل شد نزدیکان و اطرافیان شگفت زده شدند و پرسیدند چرا؟! شما که فردی وارسته بودید و اهمیت فوقالعادهای به
نماز میدادید، علاقهمند و عاشق نماز بودید و همیشه قبل از فرارسیدن وقت نماز
وضو گرفته، آماده میشدید تا وقت نماز فرا رسد، حال چه شد که اینگونه وصیت میکنید؟!
سید در پاسخ فرمود: آری من علاقهمند به نماز بلکه عاشق نماز و راز و نیاز با خالق خود بودم و از این راز و نیاز هم لذّت فراوان میبردم، از اینرو همیشه قبل از فرا رسیدن وقت نماز لحظه شماری میکردم تا وقت نماز برسد و این تکلیف الهی را انجام دهم و به دلیل همین علاقه شدید و لذّت از نماز، وصیت میکنم که تمام نمازهای مرا دوباره بخوانید زیرا تصوّر من این است که شاید نمازهای من صد در صد خالص برای خدا انجام نگرفته باشد بلکه درصدی از آنها به خاطر لذت روحی و معنوی خودم به انجام رسیده باشد! پس همه را قضا کنید چون اگر یک درصد از نماز هم برای غیر خدا انجام گرفته باشد شایسته درگاه الهی نیست و میترسم به همین سبب اعمال و راز و نیازهای من مورد پذیرش خدای منّان قرار نگیرد!
آری! اشتغالات
علمی و اجتماعی و سیاسی او نه تنها جلوِ جلوههای عبادی و معنوی او را نتوانست بگیرد، بلکه او در این میدان هم گوی سبقت را از دیگران ربود والگو قرار گرفت.
اینجاست که باید گفت: او به راستی «
مرتضی» و بهحقّ «شریف» بود که با گذشت زمان و ارائه کوششهای افزون و حوادثی که در زندگی او پیش آمد و سبب شد که به نامها و القابی همانند: شریف
مرتضی،
علم الهدی، ذوالمجدین و ابوالثمانین مشهور گردد.
این
عالم فرزانه، سرانجام پس از عمری پربار و انجام کارهایی بزرگ و ارزنده، در حدود هشتاد سالگی، در روز یکشنبه ۲۵
ربیع الاول ۴۳۶ ق، در شهر بغداد، به جوار حق شتافت
و به دست «ابوالحسین نجاشی» و با کمک «
محمد بن حسین جعفری» و «
سلار بن عبدالعزیز» و دیگر شاگردانش،
غسل داده شد و سپس فرزندش سید محمد بن سید
مرتضی|سید محمد بر او نماز خواند و در خانهاش، واقع در محله کرخ، به
خاک سپرده شد.
پس از مدتی پیکر مطهر او به
کربلا منتقل شد و در جوار
سید الشهدا (علیهالسّلام)، در کنار قبر برادرش سید
رضی، در
مقبره ابراهیم مجاب (نیای بزرگشان)
دفن گردید.
نجاشی در رجال خود می نویسد: او درسال مزبور وفات یافت فرزندش بر او نماز گزارد و در خانهاش دفن شد من و ابویعلی جعفری (داماد شیخ مفید) و سلار بن عبدالعزیز او را غسل دادیم.جنازه او به كربلای معلی منتقل شده و در جوار مطهر حضرت سیدالشهدا (علیهالسلام) مهمان آن بزرگوار گردید.
در کتاب «رجال بحرالعلوم» آمده است: به من خبر رسید که بعضی از فرمانروایان روم - فکر میکنم سال ۹۴۲ - قبر مرحوم سید
مرتضی را کندند و دیدند که بدن او هنوز (بعد از پانصد سال و اندی) تازه است و زمین و خاک، آن را تغییر نداده و نقل شده که آثار حنا نیز هنوز در دستها و موهای صورتش وجود داشته است.
۱- پایگاه اطلاع رسانی حوزه نت، «فهرست الفبایی
علما»، نوشته: محمود شریفی، چهارشنبه ۲۷ مهرماه ۱۳۹۰ ش.
۲- پایگاه اطلاع رسانی دانشنامه آزاد ویکی پدیا، چهارشنبه ۲۷ مهرماه ۱۳۹۰ ش.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «سیدمرتضی علمالهدی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱۰/۰۵. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «سیدمرتضی علمالهدی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱۰/۰۵. نرم افزار کتابخانه مهدویت، مرکز تحقیقات کامپیوتری
علوم اسلامی.