• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

روابط انسانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



پیش از مباحث اختصاصی محیط انسانی، لازم است رابطه انسان را با جهان مادی پیرامونش‌ به‌طور کلی مورد توجه قرار دهیم. رابطه انسان با جهان مادی، جنبه‏های مشترک رابطه انسان با محیط طبیعی و محیط انسانی را در بر می‏گیرد.

فهرست مندرجات

۱ - اقسام روابط انسان
۲ - معنای محیط
۳ - ارتباط اقسام روابط انسان با هم‌دیگر
۴ - انسان و جهان مادی
۵ - تفاوت دنیای ما و جهان خارج
       ۵.۱ - مشخصه‌های جهان خارج
              ۵.۱.۱ - مخلوق خدای واحد
              ۵.۱.۲ - مظهر اسمای حسنا
              ۵.۱.۳ - نظام احسن
       ۵.۲ - برداشت‌ها از نظام احسن
       ۵.۳ - دنیای خوب و بد
       ۵.۴ - تفاوت جهان واقعی و دنیای انسان‌ها
۶ - معانی دنیا
۷ - دنیای مذموم
۸ - دنیای محبوب
       ۸.۱ - دنیای پیرامون ما
       ۸.۲ - دنیای در برابر آخرت
       ۸.۳ - کشش جهان پیرامون
۹ - زدودن محبت دنیا
۱۰ - فریبندگی دنیا
       ۱۰.۱ - خطر غفلت
       ۱۰.۲ - کلام علی (ع)
       ۱۰.۳ - عاقبت فریب‌خوردگان
       ۱۰.۴ - اشکال فریب‌کاری دنیا
۱۱ - محبت مال
       ۱۱.۱ - لزوم کسب مال
       ۱۱.۲ - حالت مال به خودی خود
       ۱۱.۳ - کلام پیامبر (ص) درباره مال
       ۱۱.۴ - تفاوت ظرفیت انسان‌ها
       ۱۱.۵ - خطر محبت مال
       ۱۱.۶ - بی‌وفایی دنیا
       ۱۱.۷ - راه‌کار زدودن محبت مال
۱۲ - آثار ثروت و محبت آن
       ۱۲.۱ - صرف توان در راه دنیا
       ۱۲.۲ - ایجاد نفاق قلبی
       ۱۲.۳ - ایجاد روحیه ذلت‌پذیری
       ۱۲.۴ - ابتلاء به حرام
       ۱۲.۵ - از بین رفتن شوق مرگ
       ۱۲.۶ - احساس بی‌نیازی از خدا
       ۱۲.۷ - از بین رفتن روحیه شکر
۱۳ - فهرست منابع
۱۴ - پانویس
۱۵ - منبع



مجموع روابط انسان را می‏توان در سه گروه تقسیم کرد: رابطه با خدا ، رابطه با خود ، رابطه با محیط.



مقصود از محیط همه پیرامون انسان می‌باشد. اطراف ما را محیط انسانی و محیط طبیعی فرا گرفته است. محیط انسانی مرکب از انسان‏ها، جامعه انسانی ، و محیط شهری و مصنوعات بشری است. در بحث‏های آینده خواهیم کوشید انواع مناسبات انسان با محیط انسانی را بشناسیم و سپس حکم اخلاقی افعال اختیاری انسان را که در ضمن این مناسبات انجام می‏گیرد معلوم نماییم.



پیش از مباحث اختصاصی محیط انسانی، لازم است رابطه انسان را با جهان مادی پیرامونش‌ به‌طور کلی مورد توجه قرار دهیم. رابطه انسان با جهان مادی، جنبه‏های مشترک رابطه انسان با محیط طبیعی و محیط انسانی را در بر می‏گیرد.
یادآوری می‏کنیم که رابطه انسان با جهان مادی، از رابطه با خدا و خود تأثیر می‏پذیرد و به ویژه از رابطه معرفتی انسان با خود و خدا بسیار متأثر می‏شود و در عین حال بر این دو رابطه اثر می‏گذارد. ضمنا باید در نظر داشت که این رابطه نیز مانند دیگر روابط انسان، تحت تأثیر گرایش‏های مختلف غریزی و فطری است.



جهان مادی پیرامون ما، مرکب است از اعیان موجود در اطراف ما؛ زمین و هر چه بر اوست از کوه‌ها ، دشت‌ها ، رودها ، معادن ، جنگل‌ها ، گیاهان ، حیوانات ، انسان‏ها و... این امور، مستقل از ما و در خارج از وجود ما موجودند. این حقایق مستقل از انسان، یگانه موجودات جهان هستی نیستند؛ جهان هستی بسیار عظیم‏تر است و عوالم بالاتر از جهان مادی نیز وجود دارند و به لحاظ پایین بودن رتبه وجودی جهان مادی است که آن را دنیا نیز می‏خوانند.
ما با این جهان در رابطه‏ایم و در اثر این رابطه، گرایش‏های مختلف ما تحریک می‏شوند و قوای ما به فعلیت می‏رسند. انعکاس جهان مادی در ذهن و روح ما، تشکیل دهنده دنیای ماست. این دنیا، وجودی مستقل از انسان‏ها ندارد. هر انسانی در حیاتی که پیش از مرگ دارد، دنیایی دارد و دنیای هر کس از هنگام تولد او آغاز می‏شود و هم‌چون جهان متغیر خارجی، دگرگون می‏شود و تحول می‏پذیرد تا روزی که مرگ انسان فرا رسد. با مرگ هر انسان، دنیای او نیز خاتمه می‏یابد.



جهان خارج جهانی گسترده و عظیم می‌باشد که از آن به نظام احسن تعبیر می‌کنند ولی افراد انسان در مواجهه با آن برداشت‌های مختلفی دارند و برخی آن‌ را نظام احسن و برخی غیر آن می‌پندارند.

۵.۱ - مشخصه‌های جهان خارج



۵.۱.۱ - مخلوق خدای واحد


جهان خارجی که طرف رابطه ماست بیش از یک جهان نیست و آفریده خداوند یگانه است. جهان مادی و عوالم بالاتر از آن همه آفریده خدایند: اللَّه خالق کل شی‏ء و خلق کل شی‏ء فقدره تقدیرا این جهان و همه ذرات آن آفرینشی نیکو دارد: الذی احسن کل شی‏ء خلقه و در درون این جهان زیبا هر ذره‌ای به هدایت الهی ، راهی را می‏پوید که او خواسته است: ربنا الذی اعطی کل شی‏ء خلقه ثم هدی جهان هستی را خالقی آفریده و هدایت فرموده که احسن الخالقین است و آفریده احسن الخالقین ناگزیر بهترین آفریده خواهد بود.

۵.۱.۲ - مظهر اسمای حسنا


این جهان مظهر اسمای حسنای الهی است و به هر سو که بنگری مظاهر آن خالق حکیم نامتناهی را می‏بینی. خداوند هستی نامتناهی است و به هر سو که نگاه و در هر چه تدبر شود، نشانه‏های او مشهود است:
اینما تولوا فثم وجه اللَّه و جلوه‏های خداوندی که بهترین آفریننده است، بهترین مخلوق ممکن خواهند بود یعنی نظام مخلوق او نیز بهترین نظام است همه اجزاء جهان مادی به عنوان پاره‏ای از جهان مخلوق آفریده اویند و به سوی مقصدی روان هستند: اللَّه الذی رفع السماوات بغیر عمد ترونها ثم استوی علی العرش و سخر الشمس و القمر کل یجری لا جل یدبر الامر یفصل الایات لعلکم بلقاء ربکم توقنون این جهان هدف‏دار آکنده از نشانه‏هایی است که اندیشه کنندگان را به سوی خداوند راهنمایی می‏کند.
و هو الذی مد الارض و جعل فیها رواسی انهرا و من کل الثمرات جعل فیها زوجین اثنین یغشی اللیل النهار ان فی ذلک لایت لقوم یتفکرون؛ و اوست کسی که زمین را گسترانید و در آن کوه‏ها و رودها نهاد و از هر گونه میوه‌ای در آن جفت جفت قرار داد. روز را به شب می‏پوشاند. قطعا در این امور برای مردمی که تفکر می‏کنند نشانه‌هایی وجود دارد.
این آیات در همه زوایای هستی گسترده‏اند: از درون انسان تا گوشه گوشه جهان آفرینش: سنریهم ءایتنا فی الافاق و الانفس همه چیز نشانه اوست تا انسان‏ها با نگاه و تفکر در آن، از جهان مخلوق به خالق یگانه آن پی ببرند:
ان فی خلق السموات و الارض و اختلف اللیل و النهار و الفلک التی تجری فی البحر بما ینفع الناس و ما انزل اللَّه من السماء من ماء فاحیا به الارض بعد موتها و بث فیها من کل دابه و تصریف الریح و السحاب المسخر بین السماء و الارض لا یات لقوم یعقلون؛
راستی که در آفرینش آسمان‏ها و زمین و در پی یکدیگر آمدن شب و روز و کشتی‌هایی که در دریا روانند با آن چه به مردم سود می‏رساند و هم‌چنین آبی که خدا از آسمان فرو فرستاده و با آن زمین را پس از مردنش زنده گردانیده و در آن هر گونه جنبده‏ای پراکنده کرده و نیز در گردانیدن بادها و ابری که میان آسمان و زمین آرمیده است، برای گروهی که می‏اندیشند، واقعا نشانه‏هایی گویا وجود دارد.

۵.۱.۳ - نظام احسن


خلاصه این‌که جهان مخلوق، بهترین نظام ممکن را داراست و آفریده‏های خداوند نشانه‏های وجود کامل هستند و این نشانه‏ها ناگزیر همه خیرند. جهان اطراف ما نیز همه نیکی است و با زیبایی و نیکی خود اندیشه گران را به سوی خدا راهنمایی می‏کند.

۵.۲ - برداشت‌ها از نظام احسن


نظام احسن، وصف جهان پیرامون ماست، آن گونه که هست ولی آیا تصویر این جهان در جان همه ما همین گونه منعکس می‏شود. آیا همه انسان‏ها جهان عینی را نیکو و خیر می‏بینند؟ آیا همه آدمیان از جهان عینی آینه‏ای می‏سازند که در آن عکس رخ یار را ببینند؟ بی‏شک چنین نیست و چون این گونه نیست می‏گوییم جهان پیرامون انسان یک حقیقت زیباست که خدا را می‏نمایاند. ولی دنیای ما به هر میزان که فاقد این اوصاف باشد از جهان واقعی فاصله دارد؛ پس به تعداد دنیاهای دور و نزدیک به این جهان واقعی دنیا وجود دارد. دنیای مؤمنان، دنیای مخلصان، دنیای کافران، دنیای منافقان و... هر یک از این دنیاها تصویری است از جهان واقعی؛ بعضی تصویری صادق و برخی تصویری وارونه و تحریف شده جهان واقعی پیرامون ما مذموم نیست؛ چرا که نظام احسن است و رو به سوی بالا دارد و خدا را نشان می‏دهد؛ ولی دنیای انسان‏ها به همان میزان که از زیبایی و نکویی فاصله دارد و رو به سوی پایین دارد مذموم است.

۵.۳ - دنیای خوب و بد


انسان برای پاسخ‌گویی به گرایش‏های مختلف خود؛ به جهان پیرامون خود رو می‏آورد. هر گاه جهان این گرایش‏ها را به گونه‏ای پاسخ دهد که انسان به زیبایی جهان واقف شود و خدا را ببیند دنیای درونی او عین جهان واقعی است و خیر است و مذموم نیست. چنین دنیایی هم‌چون جهان بیرونی رو به سوی بالا دارد ولی اگر جهان گرایش‏های انسان را چنان پاسخ دهد که زیباییش وارونه دیده شود و غفلت را بر دل و دیده او عارض کند، دیگر زیبا و آینه خدا نما نیست؛ دنیای وارونه و تحریف شده است و رو به سوی پایین دارد.
اگر گرایش حقیقت‌جویی و زیباطلبی کسی با مراجعه به جهان سیراب نشود و او به شناخت خدا نایل نگردد، دنیای او مذموم است و اگر گرایش آزادی‌خواهی خواست آزادی عمل کسی، او را به طغیان وا دارد و از تفکر و تدبر غافل سازد دنیای او دنیایی نیکو نیست. چنین دنیایی همان است که در روایات نکوهش شده است. این دنیا دنیای وابستگی‏ها و دل بستگی‏هاست و هم‌چون حجابی دل و دیده را کور می‏کند و مانند زنجیری انسان را در دام می‏اندازد.

۵.۴ - تفاوت جهان واقعی و دنیای انسان‌ها


جهان واقعی با مرگ انسان نمی‏میرد و برای انسان‏های دیگر ظرف آزمون و تکامل می‏شود؛ ولی دنیای انسان‏ها با مرگ آن‌ها خاتمه می‏یابد و نابود می‏شود. پس اگر دنیا را در برابر آخرت قرار می‏دهند، از آن روست که آغاز آخرت، پایان دنیاست.



کلمه دنیا دو معنا دارد: در یک معنا مقابل آخرت است و به دوره حیات این جهانی انسان‏ها گفته می‏شود و در معنای دوم به جهان پیرامون انسان گفته می‏شود و در بردارنده همه پدیده‏هاست؛ پدیده‏هایی که خالق آن‌ها خداست و اوصاف اصیل آن را برشمردیم.
ربط میان این معنا با توضیحاتی که ذکر شد معلوم می‏شود. دنیا در مرتبه پستی از عوالم هستی قرار دارد، ولی با عوالم بالا مرتبط است و با آن پیوندی اصیل دارد، زیرا مخلوق خدا و نشانه اوست دوره زندگی این جهان انسان نیز دنیا است؛ چرا که این دنیای پست او را از عالم بالا جدا می‏کند و پیوندش با خالق جهان فراموش می‏شود.



دنیایی که مذمت شده است جهان وارونه است؛ جهان وارونه در درون انسان‏هاست و یک حقیقت عینی و خارجی نیست. فرصت حیات این دنیایی، هم می‏تواند وقف تحریف چهره جهان در درون انسان گردد و هم می‏تواند به مهلتی برای دریافت حقیقت جهان و اطلاع از باطن آن بدل شود. از همین رو دنیا به معنای حیات این جهانی نه مذموم است و نه ممدوح.



دنیای اطراف ما به دو معنایی که در معانی دنیا گذشت می‌تواند محبوب و خیر باشد.

۸.۱ - دنیای پیرامون ما


دنیایی که به محیط پیرامون ما اطلاق می‏شود، مطلوب و محبوب است؛ چرا که مسجد دوستان خدا و مصلای فرشتگان است و اولیاء خداوند در آن به تجارب پرسود خود می‏پردازند:
ان الدنیا دار صدق لمن صدقها و دار عافیه لمن فهم عنها و دار غنی لمن تزود منها و دار موعظه لمن اتعظ بها مسجد احباء اللَّه و مصلی ملائکه اللَّه و مهبط وحی اللَّه و متجر اولیاء اللَّه؛
[۱۱] امام علی (ع)، نهج‏البلاغه، قصار الحکم ۱۳۱.
 دنیا خانه راستی است برای کسی که آن را راستگو انگاشت و خانه تندرستی است آن را که شناختش و باور داشت و خانه بی‏نیازی است برای کسی که از آن توشه اندوخت و خانه پند است برای آن‌که از آن پند آموخت. مسجد محبان خداست، و نمازگاه فرشتگان او و فرود آمدگاه وحی خدا و محل تجارت دوستان او.

۸.۲ - دنیای در برابر آخرت


دنیایی که در برابر آخرت است نیز برای بندگان متقی خدا مغتنم و مبارک است:
و اعلموا عباداللَّه ان المتقین ذهبوا بعاجل الدنیا و آجل الاخره فشارکو اهل الدنیا فی دنیا هم و لم یشارکوهم اهل الدنیا آخرتهم. سکنوا الدنیا بافضل ما سکنت، واکلوها بافضل ما أکلت فحظوا من الدنیا بما حظی به المترفون و أخذوا منها ما اخذه الجبائره المتکبرون. ثم انقلبوا عنها بالزاد المبلغ و المتجر الرابح. اصابوا لذه زهد الدنیا فی دنیاهم و تیقنوا انهم جیران اللَّه غداً فی آخرتهم، لا ترد لهم دعوه و لا ینقص لهم نصیب من لذه؛
[۱۲] امام علی (ع)، نهج‏البلاغه، الکتاب ۲۷.

و بندگان خدا! بدانید که پرهیزکاران بهره دنیای گذرا و آخرت دیرپا را بردند. با مردم دنیا در دنیاشان شریک گشتند، و مردم دنیا در آخرت آنان شرکت نداشتند در دنیا به بهترین زیستی زیستند و نعمت دنیا را خوردند، بهترین خوردن پس از دنیا چون نازپروردگان نصیب بردند، و سودایی که سودشان دهد، در دنیا طعم لذت زهد چشیدند یقین کردند که فردا در آخرت همسایه خدا هستند. دعایشان قبول شود و بهره‏شان از لذت کاهش نیابد.
اگر دنیای کسی این گونه باشد مذموم نیست چرا که دنیا به خودی خود مذموم نیست. کافی است بدانی که دنیا گذران است و در هنگام مرگ جهان را وا می‏گذاریم و نیز دنیایی که درون خود ساخته‏ایم نابود می‏شود. نیکی و بدی دنیا به عمل ما بستگی دارد برای آن‌که عمل خویش را اصلاح کنیم باید به ناپایداری دنیا توجه کنیم:
الدنیا دار ممر الی دار مقر و الناس فیها رجلان: رجل باع فیها نفسه فأوبقها و رجل ابتاع نفسه فأعتقها؛
[۱۳] امام علی (ع)، نهج‏البلاغه، قصار الحكم، ۱۳۳.
دنیا سرایی است که از آن گذر کنند به سوی خانه‏ای که در آن بمانند و مردم در آن دو گونه‏اند: یکی آن‌که خود را فروخت و خویش را به تباهی انداخت و دیگری آن‌که خود را خرید و آزاد ساخت.

۸.۳ - کشش جهان پیرامون


جهان پیرامون، انسان را به سوی خود می‏کشد تا پاسخ‌گوی گرایش‏های او شود:
زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین و القنطیر المقنطره من الذهب و الفضه و الخیل المسومه و الانعم و الحرث ذلک متع الحیوه الدینا؛ دوستی خواستنی‏های گوناگون از زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سیم و اسب‏های نشان‏دار و دام‏ها و کشتزارها برای مردم آراسته شده لیکن این جمله مایه تمتع زندگی دنیاست.
هر کس به سوی این جهان می‏رود خسارت نمی‏بیند، فقط در صورتی خسارت زده می‏شود که از آن برای حیات زودگذر خویش برداشت کند از ظاهر آن نگذرد و از باطن آن بی خبر باشد، پیوند آن را با خالقش نبیند و در آیات آن اندیشه نکند. برای چنین انسانی، دنیا بازی است و از آن برای آخرت بهره‏ای نیست:
انما الحیوه الدنیا لعب و لهو و زینه و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الاولد؛  بدانید که زندگی دنیا در حقیقت بازی و سرگرمی و آرایش و فخر فروشی شما به یکدیگر و فزونی‌جویی در اموال و فرزندان است.
جاذبه‏های دنیا نیروهای ما را متوجه خود می‏کند تا بکوشیم عطش خواسته‌هایمان را بنشانیم. اگر خواسته ما درک لذات این جهانی باشد از دنیا چیزی را بر می‏داریم که این زندگی را لذت‌بخش کند؛ ولی اگر به لذاتی چشم داشته باشیم که این جهان ظرف رسیدن به آن‌ها نیست، از دنیا برای آخرت برداشت خواهیم کرد. آن کس که به دنیا (زندگی این جهان) قانع می‏شود دیگر نیازی به آخرت ندارد؛ به همین دلیل آخرت را امری بی‏ارزش و یا موهوم می‏پندارد و آن را می‏دهد تا دنیا را بگیرد:
اولئک الذین اشتروا والحیوه الدنیا بالاخره فلا یخفف عنهم العذاب و لا هم ینصرون؛  همین کسانند که زندگی دنیا را به بهای جهان دیگر خریدند؛ پس نه عذاب آنان سبک گردد و نه ایشان یاری شوند.



اکنون می‏دانیم دنیا دو گونه است: دنیای مذموم و دنیای ممدوح و نیز می‏دانیم که جهان پیرامون ما مخلوق خداست و مخلوق او بهترین آفریده است که نیکی و زیبایی وصف اوست و همه اجزاء آن آیه خداست. پس نتیجه می‏گیریم چنین جهانی مذموم نیست و نمی‏تواند مذموم باشد؛ آن چه مذموم است نسبتی است که ما با آن برقرار می‏کنیم و و آن را کشتزار زندگی گذران خویش می‏گیریم نه آن چنان‌که حاملان وحی آموختند که الدنیا مزرع الاخره اگر می‏خواهیم محبت دنیای مذموم ما را نرباید، باید بدانیم که این جا خانه ما نیست و این گاه زمانه ما نیست وطن ما جایی است که آن را نام نیست و زمانه ما بسی درازتر از حیات گذران ماست:
ایها الناس انما الدنیا دار مجاز والاخره دار قرار فخذوا من ممرکم لمقرکم... و اخرجوا من الدنیا قلوبکم من قبل ان تخرج منها ابدانکم ففیها اختبرتم و لغیرها خلقتم؛
[۱۷] امام علی (ع)، نهج‏البلاغه، الخطبه، ۲۰۳.
 مردم !همانا دنیا خانه‏ای است ره‌گذر و آخرت سرایی است پایدار، پس از گذرگاه خود توشه بردارید برای جایی که در آن پایدارید... دل‌هاتان را از دنیا بیرون کنید پیش از آن‌که تن‏هاتان از آن بیرون رود. در دنیا آزمایش می‏شوید، ولی برای جز آن آفریده شدید.



دنیا (جهان پیرامون) را هم‌چون مزرعه‌ای برای آخرت دیدن و در آن تدبر کردن و به خدا رسیدن نیازمند هوشیاری است؛ زیرا روی آوردن ما به دنیا برای ارضاء گرایش‏های متنوعی است. تزاحم این گرایش‏ها، رابطه با دنیا را دشوار می‏کند. همسر و فرزند و اموال و زینت‏ها عوامل ارضاء خواسته‏های غریزی انسان هستند و هر مؤمن دل آگاهی برای گذر از این جهان نیازمند آن‌هاست و هر فاسق غفلت زده‏ای نیز خواسته‏های غریزی خود را با این‏ها برطرف می‏کند.

۱۰.۱ - خطر غفلت


همه ناگزیر از نزدیک شدن به امور دنیوی برای ارضاء غرایز هستند و همه در خطرند که غافل شوند و گمان کنند که زندگی همین است و لذت‏های عالم در ارضاء همین خواهش‏ها خلاصه می‏شود.
کسی که خواهان گریختن از این خطر است باید هوشیار و از فریب‏کاری دنیا بیم‌ناک باشد: و ما الحیوه الدنیا الا متع الغرور و بداند که فرصت التذاذهای حیوانی تمام می‏شود و حیاتی دیگر آغاز خواهد شد و جزای عمل نیک و بد دیده خواهد شد:
یا ایها الناس ان وعد اللَّه حق فلا تغرنکم الحیوه الدنیا؛  ای مردم! البته وعده خدا قیامت حق است پس مبادا که زندگانی دنیا شما را مغرور سازد.

۱۰.۲ - کلام علی (ع)


امیرالمؤمنین (ع) فریبندگی دنیا را این گونه وصف فرمودند:
مثل الدنیا کمثل الحیه لین مسها و السم الناقع فی جوفها، یهوی الیها الغر الجاهل و یحذرها ذو اللب العاقل؛
[۲۰] امام علی (ع)، نهج‏البلاغه، قصار الحكم، ۱۱۵.
دنیا همانند مار است پوستش نرم و درون آن زهر کشنده است فریب خورده نادان به سوی آن می‏رود و خردمند دور اندیش است و از آن دوری می‏گزیند.

۱۰.۳ - عاقبت فریب‌خوردگان


کسانی که در آتش عذاب می‏سوزند فریب این مار خوش ظاهر را خورده و از حیات آخرت غافل شده‏اند به ظاهر جهان بسنده کرده در باطن آن خدا را ندیده‏اند و آیات الهی را در صفحات این جهان به ریشخند گرفته‏اند:
ذلکم بانکم اتخذکم ءایت اللَّه هزوا و غرتکم الحیوه الدنیا فالیوم لا یخرجون منها و لا یستعتبون؛این عذاب برای شما کیفر آن است که به آیات خدا تمسخر کردید و مغرور زندگانی دنیا شدید، پس امروز کافران از آتش دوزخ هیچ رهایی ندارند و هیچ عذر و توبه ایشان پذیرفته نمی‏شود.

۱۰.۴ - اشکال فریب‌کاری دنیا


فریب‌کاری دنیا به اشکال گوناگون صورت می‏پذیرد. فریب‏هایی که انسان می‏خورد هر یک ریشه در گرایشی از گرایش‏های او دارد و در ضمن یکی از روابط او رخ می‏دهد. انسان فریب اموال دنیا را می‏خورد زیرا آن را وسیله‏ای برای ارضاء شهوات و ابزاری برای بسط آزادی عمل می‏داند. این دو گرایش طبیعی چون از حدود خود عبور کنند مانع کمال می‏شوند و انسان را در محبت دنیا غرقه می‏کنند. رابطه انسان با اموال، از جمله روابط او با محیط طبیعی و محیط انسانی است؛ زیرا اموال اعم از املاک و باغات و مصنوعات بشری مانند خانه و مرکب و... است بنابراین بحث از محبت اموال را قبل از پرداختن به مباحث اختصاصی رابطه با محیط انسانی مطرح می‏کنیم.




۱۱.۱ - لزوم کسب مال


مال و ثروت ، امکان برآوردن نیازهای غریزی را فراهم می‏کند. برآوردن نیازهای غریزی چنان‌که در مبحث رابطه با خود مطرح شد در حد اعتدال لازم و پسندیده است. با توجه به این دو مطلب، همه انسان‏ها ناگزیرند کسب مال کنند. خطر نیز از همین‌جا آغاز می‏شود زیرا اگر موفقیتی در به دست آوردن مال به دست نیاید فقر و تنگ‌دستی پیش می‏آید و کاد الفقر أن یکون کفرا و اگر موفقیتی به دست آید و در نتیجه تحصیل مال لذات گوناگون غریزی امکان‏پذیر شود زیاده‌روی در التذاذ ممکن است به غفلت و اشتیاق به کسب مال بیش‌تر بدل شود. آن گاه قلب انسان در اشغال محبتی جز محبت خدا در می‏آید و توان و زمان زندگی او صرف تلاش برای کسب مال و درک لذات خواهد شد. خطر از آن روست که یک هدف میانجی، به هدف اصیل بدل شود. کسب مال به عنوان وسیله‏ای برای زندگی سالم، هدف میانجی مناسبی است که صاحب مال را قادر می‏سازد به طاعت و عبادت بپردازد؛ ولی اگر کسی آن را هدف اصیل و غایی زندگی قرار دهد به کار اصلی خود که طاعت و عبادت خداست نمی‏رسد و به کمال غایی خویش نایل نمی‏شود:
یا ایها الذین آمنوا لا تلهکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکر اللَّه و من یفعل ذلک فاولئک هم الخاسرون؛  ای کسانی که ایمان آورده‏اید زنهار اموال شما و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نگرداند و هر کس چنین کند، آنان خود زیان‌کارانند.

۱۱.۲ - حالت مال به خودی خود


مال و ثروت به خودی خود نه خوب است و نه بد. آن چه مذموم است تعلق قلبی انسان به آن‌هاست. قلب انسان تا در تصرف محبت‏های غفلت‌زا نیست، انسان را به سوی خدا حرکت می‏دهد و عمل او را برای رسیدن به کمال راهبری می‏کند؛ ولی اشغال قلب به وسیله محبتی غیر از محبت خدا همت انسان را متوجه محبوب‏های دروغین می‏سازد. بنابراین ثروت و حتی تحصیل آن ارزش اخلاقی مثبت و منفی ندارد و ارزش اخلاقی آن‌ها وابسته‏ به جهت‏گیری انسان به هنگام ثروت‌مندی یا زمان تحصیل ثروت است. اگر تحصیل ثروت برای فراهم کردن امکان انفاق و دست‌گیری از محرومان و یا برای توانا ساختن جامعه اسلامی در برابر جوامع دیگر باشد، جهت‏گیری الهی دارد.

۱۱.۳ - کلام پیامبر (ص) درباره مال


پیامبر اکرم فرمودند: یجاء بصاحب الدنیا الذی اطاع الله فیها و ماله بین یدیه، کلما تکفا به الصراط قاله ماله: امض أدیت حق اللَّه فی، ثم یجاء بصاحب الدنیا الذی لم یطع اللَّه فیها و ماله بین کتفیه، کلما تکفا به الصراط قال ماله: و یلک الا ادیت حق اللَّه فی فما یزال کذلک حتی یدعو بالثبور و الویل؛
[۲۴] فیض کاشانی، محجة‌ البیضاء، ج۶، ص۴۲.

فرد دنیاداری که در دنیا خدا را فرمان برده است آورده می‏شود در حالی که ثروت او در برابر اوست همین که در مقابل صراط قرار گیرد ثروتش خطاب به او می‏گوید: گذر کن چرا که حق خدا را درباره من ادا کردی سپس دنیا داری که خدا را فرمان نبرده است آورده می‏شود در حالی که ثروتش نزد اوست. چون در برابر صراط واقع شود ثروتش به او گوید: وای بر تو که حق خدا را درباره من ادا نکردی و پیوسته این گونه است تا آن‌که به عذاب و هلاک خوانند.

۱۱.۴ - تفاوت ظرفیت انسان‌ها


اما باید توجه داشت که ظرفیت‏های انسان‏ها متفاوت است و بسا کسانی که در آغاز نیت الهی دارند، ولی پس از رسیدن به ثروت طغیان می‏کنند و از ثروت خود در راه خدا بهره نمی‏گیرند و یا حتی در مسیر تحصیل مال از هدف اصلی غافل شده و قلب آنان آکنده از محبت ثروت می‏گردد.

۱۱.۵ - خطر محبت مال


از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است: ان الدنیا و الدار هم هلکان من کان قبلکم و هما مهلکاکم؛
[۲۵] کلینی، ج ۲، باب حب الدنیا، اصول کافی.
 همانا دینار و درهم پیشینیان را هلاک کردند و هلاک کننده شما نیز می‏باشد.
و نیز فرموده‏اند: لکل امه عجل و عجل هذه الامه الدینار و الدارهم؛
[۲۶] کلینی، ج ۲، باب حب الدنیا، اصول کافی.
 هر امتی عجل و خاتمه‏ای دارد و عجل این امت دینار و درهم است.
به بیان دیگر، گویی کار امتی که به درهم و دینار مبتلا شود تمام است. توجه کردن به امکان غفلتزدایی تحصیل ثروت و جمع مال اقدامی پیش گیرانه است. هر کس باید ظرفیت و توانایی خود را بسنجد و اگر خود را در برابر فریب دنیا مقاوم نمی‏بیند از جمع مال و ثروت دوری کند. کسی که در جمع مال سودی برای رسیدن به هدف اصلی زندگی می‏بیند و در خود توان پرهیز از محبت مال را نیز می‏یابد، می‏تواند با ثروت خود راه آخرت خویش را هموار کند؛ چرا که مال و ثروت برای او مبارک و موجب سعادت دنیا و آخرت خواهد بود؛ مشروط بر آن‌که بتواند اندوخته خود را به آخرت منتقل کند.

۱۱.۶ - بی‌وفایی دنیا


رسول اللَّه می‏فرماید: اخلاء ابن آدم ثلاثه: واحد یتبعه الی قبض روحه، و الثانی الی قبره و الثالث الی محشره فالذی یتبعه الی قبض روحه فماله، و الذی یتبعه الی قبره فاهله، و الذی یتبعه الی محشره فعمله؛
[۲۷] فیض کاشانی، محجة‌ البیضاء، ج۶، ص۴۲.

دوستان آدمی‏زاد سه چیزند: یکی او را تا هنگام قبض روح همراهی می‏کند و دیگری تا قبر و سومی تا محشر او را همراهی می‏کند. آن دوست که تا قبض روح همراه است مال اوست و آن چه تا قبرش همراهیش می‏کند خانواده اویند و آن چه که تا محشر با اوست عمل او می‏باشد.
پیامبر در این روایت می‏فرمایند: مال را نه تنها تا آخرت نمی‏توان همراه برد بلکه تا قبر انسان هم با او همراه نیست. پس چگونه می‏توان مال را به آخرت منتقل کرد؟

۱۱.۷ - راه‌کار زدودن محبت مال


چاره زدودن محبت مال را از روایتی دیگر در خواهیم یافت: مردی از پیامبر پرسید برای چه مرگ را خوش نمی‏دارم؟ فرمود: آیا ثروتی داری؟ پاسخ داد: آری ای پیامبر، فرمودند: اموالت را پیش فرست زیرا قلب مؤمن همراه مال اوست اگر آن را زودتر پیش فرستاد خوش دارد که به آن ملحق شود و اگر آن را در پس خود نگاه دارد رو به عقب همراه او خواهد بود.
[۲۸] فیض کاشانی، محجة‌ البیضاء، ج۶، ص۴۲.

این روایت بسیار آموزنده است. درس‏های این روایت را می‏توان این گونه خلاصه کرد:
۱ - مال قلب را اشغال می‏کند، حتی قلب مؤمن را.
۲ - مال انسان را از مرگ گریزان می‏کند در حالی که می‏دانیم اقبال به مرگ و یاد آن قلب را جلا می‏دهد و انسان را هوشیار می‏سازد گریز از مرگ غفلت زاست.
۳ - مال و ثروت را می‏تون به عالم دیگر منتقل کرد. درباره درس سوم این سؤال مطرح می‏شود که آیا این سخن با روایتی که قبلا ذکر شد در تنافی نیست؟ به نظر می‏رسد توجه به این روایت و قسمت پایانی روایت قبل، مشکل را حل کند. مال را می‏توان به دنیای دیگر منتقل کرد، مشروط بر آن‌که آن را تبدیل کنیم. همان طور که پول رایج ممالک با یکدیگر متفاوت است و برای رفتن به کشوری دیگر باید پول خود رابه پول رایج آن کشور تبدیل نمود پول رایج ملک و ملکوت نیز یکسان نیست. برای سفر آخرت باید پول رایج دنیا را به صرافی عمل برد و آن را به عمل صالح تبدیل کرد.
بنا بر این آن چه مهم است فراهم آوردن توشه آخرت است. اگر این توشه را بتوان با مال دنیا تهیه کرد پس مال دنیا خیر است و اگر نتوان چنین کرد مال دنیا زیان آور است. کسی که می‏تواند مال دنیا را به عمل صالح بدل کند، می‏تواند با سرافرازی در پاسخ فرشتگان کارنامه عمل خویش را عرضه کند.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: اذا مات العبد قالت الملائکه، ما قدم؛
[۲۹] فیض کاشانی، محجة‌ البیضاء، ج۶، ص۴۳.
 بنده چون بمیرد فرشتگان می‏پرسند: چه پیش فرستاد؟



آثار مال دوستی را می‏توان در چند مورد برشمرد:

۱۲.۱ - صرف توان در راه دنیا


محبت مال مثل هر وابستگی دیگری به دنیا همه توجه و توان انسان را برای مقصدی بیهوده صرف می‏کند.
امام صادق (ع) فرمودند: من تعلق قلبه بالدنیا، تعلق قلبه بثلاث خصال: هم لا یفنی و أمل لا یدرک و رجاء لا ینال؛  کسی که دلش به دنیا وابسته است، قلبش به سه چیز مبتلا می‏شود: اندوهی بی‏زوال، آرزویی نایافتنی و امیدی که به آن نمی‏رسد.

۱۲.۲ - ایجاد نفاق قلبی


محبت مال دل را دچار نفاق می‏کند:
حب المال و الشرف ینبتان النقاق کما ینبت الماء البقل؛
[۳۱] فیض کاشانی، محجة‌ البیضاء، ج۶، ص۴۰ - ۴۱.
 دوستی مال و شرف نفاق را در دل می‏رویاند همان طور که آب سبزی را.

۱۲.۳ - ایجاد روحیه ذلت‌پذیری


محبت مال، انسان را به ذلت‌پذیری در برابر دیگران برای کسب مال مبتلا می‏کند، در حالی که عزت انسان در بی‏نیازی از مردم است.
عز المؤمن استغناءه عن الناس.
[۳۲] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۶، ص۱۵۴.


۱۲.۴ - ابتلاء به حرام


یکی دیگر از آثار محبت مال، ابتلا به حرام می‌باشد. ممکن است کسی که رسیدن به مالی را از طریق حلال دشوار می‏بیند، از شدت محبت به آن، چاره را در فعل حرام بیابد. نیز کسی که ثروتمند است، با گشوده بودن راه التذاذ از راه حرام، ممکن است مبتلا به لذات حرام گردد: المال ماده الشهوات.
[۳۳] امام علی (ع)، نهج‏البلاغه، قصار الحکم.


۱۲.۵ - از بین رفتن شوق مرگ


از میان رفتن اقبال و اشتیاق به مرگ، چنان که در روایت نبوی گذشت.

۱۲.۶ - احساس بی‌نیازی از خدا


مال و ثروت اگر زیاد گردد، ممکن است احساس بی‏نیازی از خدا را در دل‏های ناتوان بپرورد و موجب طغیان شود: کلا ان الانسان لیطغی ان رآه استغنی؛  حقا که انسان سرکشی می‏کند همین که خود را بی‏نیاز پندارد.
امیرالمؤمنین (ع) در شمار شگفتی‏های قلب انسان می‏فرمایند: القلب و ان افاد مالا اطغاه الغنی؛
[۳۵] امام علی (ع)، نهج‏البلاغه، قصارالحكم، ۱۰۸.
 و اگر مالی به دست آرد توان‌گری وی را به سرکشی وا دارد.

۱۲.۷ - از بین رفتن روحیه شکر


دارایی‏های انسان همه نعمت خداست و بر هر نعمتی شکری واجب است. شکر مال به صرف آن در مسیر خداست. محبت اموال و دارایی‌ها این کار را دشوار می‏کند و ترک شکر انسان را به هلاکت می‏اندازد: و لئن کفرتم ان عذابی لشدید.



(۱) امام علی (ع)، نهج‏البلاغه.
(۲) کلینی، اصول کافی.
(۳) فیض کاشانی، محجة‌ البیضاء.
(۴) محمدباقر مجلسی، بحارالانوار.


 
۱. زمر/سوره۳۹، آیه۳۹.    
۲. فرقان/سوره۲۵، آیه۲.    
۳. سجده/سوره۳۲، آیه۷.    
۴. طه/سوره۲۰، آیه۵۰.    
۵. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۴.    
۶. بقره/سوره۲، آیه۱۱۵.    
۷. فتح/سوره۴۸، آیه۲۸.    
۸. رعد/سوره۱۳، آیه۳.    
۹. فصلت/سوره۴۱، آیه۵۳.    
۱۰. بقره/سوره۲، آیه۱۶۴.    
۱۱. امام علی (ع)، نهج‏البلاغه، قصار الحکم ۱۳۱.
۱۲. امام علی (ع)، نهج‏البلاغه، الکتاب ۲۷.
۱۳. امام علی (ع)، نهج‏البلاغه، قصار الحكم، ۱۳۳.
۱۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۴.    
۱۵. حدید/سوره۵۷، آیه۲۰.    
۱۶. بقره/سوره۲، آیه۸۶.    
۱۷. امام علی (ع)، نهج‏البلاغه، الخطبه، ۲۰۳.
۱۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۸۵.    
۱۹. فاطر/سوره۳۵، آیه۵.    
۲۰. امام علی (ع)، نهج‏البلاغه، قصار الحكم، ۱۱۵.
۲۱. جاثیه/سوره۴۵، آیه۳۵.    
۲۲. کلینی، ج۲، ص۳۰۷، ح ۴، اصول کافی.    
۲۳. منافقون/سوره۶۳، آیه۹.    
۲۴. فیض کاشانی، محجة‌ البیضاء، ج۶، ص۴۲.
۲۵. کلینی، ج ۲، باب حب الدنیا، اصول کافی.
۲۶. کلینی، ج ۲، باب حب الدنیا، اصول کافی.
۲۷. فیض کاشانی، محجة‌ البیضاء، ج۶، ص۴۲.
۲۸. فیض کاشانی، محجة‌ البیضاء، ج۶، ص۴۲.
۲۹. فیض کاشانی، محجة‌ البیضاء، ج۶، ص۴۳.
۳۰. کلینی، اصول کافی کتاب الایمان و الکفر، باب حب الدنیا حدیث ۱۷، ج ۲.    
۳۱. فیض کاشانی، محجة‌ البیضاء، ج۶، ص۴۰ - ۴۱.
۳۲. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۶، ص۱۵۴.
۳۳. امام علی (ع)، نهج‏البلاغه، قصار الحکم.
۳۴. علق/سوره۹۶، آیه۷ - ۶.    
۳۵. امام علی (ع)، نهج‏البلاغه، قصارالحكم، ۱۰۸.
۳۶. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۷.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «روابط انسانی».    


رده‌های این صفحه : آداب معاشرت | اخلاق اسلامی




جعبه ابزار