حال احرام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حج گزار، همین که احرام بست و به قصد
محرم شدن، لبیکهای ویژه را گفت، انجام بیست
و یا بیستوچهار کار
بر وی حرام میشود.اکنون در این مقال، سخن از سایه جستن (
استظلال ) در حال
احرام است که آن را از کارهای
حرام در حال احرام دانستهاند.
مراد از «استظلال» چیست و مصداقهای آن کدام است؟ آیا سایه جستن است و یا هر گونه پناه جستن را گویند، چه پناهگرفتن از گرمای
خورشید ، چه
باران و
طوفان ؟
آیا در حال احرام، زیر
سایه رفتن و... حرام است و انجام دهنده آن باید
کفاره بپردازد، یا حرام نیست و انجام دهنده آن، باید
فدیه ای بدهد و یا گوسفندی کشتار کند.
آیا به سایه پناه بردن و استظلال، در جایی است که حجگزار بر مرکب خود،
قبه ، کجاوه و هودجی بار کند و در داخل آن به
استراحت بپردازد و از
باد و
باران و گرمای
خورشید خود را در امان بدارد، یا ماشینها و اتومبیلهای
امروزی را هم که سقف دارند، در بر میگیرد. در این جا، احتمالهای گوناگونی وجود دارد. شاید کسی بگوید: هودج و کجاوه چیزهای زایدی بوده که حجگزاران متمکن بر پشت مرکبهای خود میبستهاند و در داخل آن به استراحت میپرداختهاند و به گونهای تشخص و رفاهخواهی بوده، از این روی
شارع مقدس آن را حرام کرده و انجام دهنده آن را واداشته که
کفاره بپردازد. اما در روزگار ما که
حج گزاران از اتومبیل استفاده میکنند، همه آنها بهطور معمول سقف دارند و چیز زایدی به آن نمیافزایند و تشخصی هم در کار نیست. بنابراین، استفاده از اتومبیل، قطار و کشتی سقفدار، استظلال نیست، تا بحثحرام بودن آن به میان آید.
به عبارت منطقی، لفظ
شتر ،
اسب و
الاغ ، نه به گونه مطابقی، نه التزامی و نه تضمنی، دلالت بر کجاوه، هودج و... ندارد؛ از این روی،
ائمه (ع) به اصحاب خود سفارش فرمودهاند که از این امور زاید، که
پیامبر (ص) هم به کار نمیبرده، بپرهیزند و با مرکب بدون هودج و کجاوه سیر کنند و مراسم حج را از سادگی به درنیاورند؛ اما روایات، دلالت ندارند که اگر وسیلهای زاید بر مرکب نبود، باید برداشته شود، در مثل، اتوبوسها و اتومبیلهای کنونی، چیز زایدی ندارند که لازم باشد برداشته شود. دور مینماد که اگر ائمه (ع) در زمان ما میبودند، دستور میدادند که حجگزار پس از
احرام ، از
مدینه تا
مکه را که میخواهد بپیماید، سقف اتوبوس، یا اتومبیل شخصی خود را بردارد و با اتومبیل بدون سقف این راه را بپیماید، در حالی که سقف اتومبیل، چیز زاید و تشریفاتی نیست، مانند کجاوه، هودج و.... بلکه جزء اتومبیل است و برداشتن آن، کار افزون و زاید است.
به بیان دیگر، «استظلال» یعنی حجگزار برای به دست آوردن سایه تلاش ورزد و چیزی را پدید آورد، اما وقتی که کاری را انجام نمیدهد، بلکه از وسیله همگانی و کارخانهای استفاده میکند که در همه مسیرها، همه زمآنها و همه مردمان از آن بهره میبرند، استظلال نخواهد بود و برای به دست آوردن سایه تلاش نشده است و کار تشریفاتی هم نیست.
ائمه (ع) از تشریفات زاید باز داشتهاند و ما دلیلی نداریم که آن بزرگواران از تسهیلاتی که جزء وسیله سواری است و برای هدفهای عقلایی در همه جا و در همه زمان در نظر گرفته شده بازداشته باشند.
کسانی بر این باورند که: استظلال و استفاده از اتومبیل سقفدار برای محرم در
روز و در هنگام باران،
حرام است، اما اگر در شب از اتومبیل سقفدار استفاده کرد و در بین راه، باران بارید، واجب نیست از اتومبیل سقفدار خارج شود و یا سقف آن را بردارد؛ زیرا استظلال صدق نمیکند.
میگوییم: به همین ملاک که در
شب ، اگر در بین راه
باران ببارد، بر شخص
محرم واجب نیست از اتومبیل پیاده شود و یا سقف آن را بر کند، سوار شدن بر اتومبیل سقفدار در همه حال، استظلال نیست.
با این بیان، گزاردن حج، بسیار راحت و آسان خواهد شد و سختی نخواهد داشت، در حالی که حج، با سختی و دشواری و ژولیدگی و خاکآلودگی، باید عجین باشد!
پاسخ:
این سخن درست نیست. اگر چنین باشد، باید بسیاری از ابزار و وسائل و هر آنچه جنبه رفاهی دارد و در راه
آسایش و راحتی به کار بسته میشود، برچیده شود و از آنها استفاده نشود، مانند: اتومبیل، کشتی، قطار، هواپیما، هتل،
بیمارستان ، آبلولهکشی،
حمام ، جاده آسفالت، کولر،
آب سرد و....
بنابراین دیدگاه، باید در این روزگار، حجگزاران، بسان صدر
اسلام سختی بکشند و پیاده، یا سوار بر شتران لاغر و از درههای عمیق به سوی
خدا بروند.
«و اذن فی الناس بالحجیاتوک رجالا و علی کل ضامر یاتین من کل فج عمیق.»
(ای رسول ما) مردم را به گزاردن حج فرا خوان، تا پیاده و یا سوار بر شتران تکیده، به نزد تو آیند.
آیا کسی ملتزم میشود که
امروزه، باید پیاده و یا با
شتر لاغر به مکه رفت، یا باید از راههای ناهموار و درهها رفت و از جاده آسفالت و با اتومبیل و هواپیما نرفت.
آیا تنها ترک استظلال و از باد و باران و گرمای
خورشید به زیر سقف و سایه پناه بردن ویژگی دارد و استثناست، یا پیاده و با شتر لاغر و از درههای عمیق رفتن نیز ویژگی دارند و استثنایند؟
آیا آن گاه که اتومبیل اختراع شد، فقیهان با آن از در ناسازگاری درآمدند و گفتند: عنوان «راجل» و «ضامر» بر آن صدق نمیکند و یا هنگامی که جادهها اسفالتشد، فقیهی به مخالفتبرخاست که بگوید: بر آن «فج عمیق» صدق نمیکند؟ یا از اینها القاء خصوصیت کردند و ویژگی را برداشتند و گفتند: معیار رسیدن حاجی به
مکه است، با هر چه و به هر گونه که باشد. مرکب، وسیله اعدادی و علت معده است؟
در این صورت، در بحث پرهیز از سایه و در برابر خورشید قرار گرفتن، نباید از خود، بیش از اندازه، حساسیت نشان دهند و پای بفشرند که سقف اتومبیلها را ببرند، یا اتومبیل بیسقف بسازند.
استظلال چیست؟
آیا معنای استظلال، سایهجستن و پناه گرفتن از گرمای خورشید است، که بنابراین، در
شب ، حرکتبا ماشین سقفدار اشکالی ندارد؟ یا خیر، بنابر دلیلهای فراوانی که وجود دارد (
روایات و کاربرد عرب) «استظلال» معنای گسترده و عامی دارد و هم
شب و هم
روز را در بر میگیرد.
اگر پذیرفتیم حرام بودن «استظلال» را و صدق «استظلال» بر سوار شدن به اتومبیل سقفدار را، در صورت پیدا نشدن اتومبیل بیسقف و دسترسی نداشتن به آن، آیا میتوان با اتومبیل سقفدار حرکت کرد و
کفاره پرداخت، یا واجب بودن
حج از عهده برداشته میشود و یا بین حج واجب و غیر واجب فرق باید گذاشت؟ دور است کسی نظر دهد به خاطر دسترسی نداشتن به اتومبیل بیسقف، واجب بودن حج از عهده برداشته میشود و یا باید حج مستحبی را ترک کرد!
در حال
احرام ، استفاده از سایه درختها، ساختمآنها، کوهها و... اشکالی ندارد و محرم میتواند در بین راه، هر جا که خواست از اتومبیل پیاده شود و در زیر سایه
درخت و یا زیر سقف مسافرخانه و... به استراحتبپردازد، در مقصد، یا در جایی که فرود آمد، پس از اطراق، در مسیرهای جزئی میتواند از چتر، سایبان و... استفاده کند، تنها موردی که به سایه پناه بردن اشکال دارد، در حال حرکت است. در مثل در زمان ما، وقتی شخص از
مسجد میقات (
شجره و یا
جحفه ) احرام بست، ماندن در زیر سقف مسجد و استفاده از سایه آن، نشستن در اتوبوس سقفدار، تا زمانی که به سوی شهر مقصد به راه نیفتد و جاده اصلی بین
مدینه و مکه را نپیماید، اشکالی ندارد، ولی همین که در جاده اصلی قرار گرفت و خواستبه سوی مقصد به راه بیفتد، گفتهاند استفاده از اتوبوس سقفدار برای شخص محرم اشکال دارد و انجام دهنده آن، هم عمل حرام انجام داده و هم باید کفاره بپردازد.
شماری از فقیهان، بین شب و
روز ، فرق گذاشتهاند و بر این باورند که در شب سوار شدن بر اتومبیل سقفدار و پیمودن راه بین مدینه و مکه با آن، اشکالی ندارد؛ زیرا سایه جستن (استظلال) آنگاه صدق میکند که
خورشید وجود داشته باشد و بنابر دیدگاه اینان، اگر
هوا بسیار ابری باشد، سوار شدن بر اتومبیل سقفدار و پیمودن راه بین مدینه و مکه، روا خواهد بود.
گروهی دیگر بر این باورند: به سایه پناه بردن از گرمای خورشید (استظلال) یک مصداق است، ملاک هر چیزی است که راحتی و آسایش حجگزار را در حال سیر فراهم آورد مانند به سایه پناه بردن از گرمای خورشید، پناه گرفتن از
باد و
باران و گردوغبار، استفاده از کولر و....
گروهی بر این باورند: استفاده از اتومبیل سقفدار در شب اشکالی ندارد، مگر اینکه شب بارانی و یا طوفانی باشد.
اکنون، برای روشنتر شدن بحث، دیدگاههای فقیهان را یک به یک نقل میکنیم و دلیلهای آنان را به بوته بررسی مینهیم و سپس نظری میافکنیم به «ظل» و «استظلال» و ترکیبها و اطلاقهای آن و سرانجام به نتیجهگیری میپردازیم.
«ولایجوز للمحرم ان یرکب فی القبة الا ان یکون مریضا... ولاباس ان یضرب علی المحرم الظلال و یتصدق بمد لکل یوم.»
روا نیست که محرم به هودج و کجاوه سوار شود، مگر اینکه
بیمار باشد... اشکالی ندارد که بر محرم، سایه افکنده شود و برای هر
روز یک مد طعام کفاره بدهد.
همو، در جای دیگر مینویسد:
«محرم، اگر مریض باشد، یا از باران بترسد، اشکالی ندارد بر هودج خود، سایه افکند و یا از باران جلو بگیرد و نیز، هنگامی که خورشید بتابد و مایه اذیت وی شود، اشکالی ندارد که با کنار لباسش، خود را از تابش خورشید نگهدارد.»
همو در جای دیگر مینویسد:
«اشکالی ندارد که محرم، در سایه محمل، راه بپیماید.»
«من ظلل علی نفسه و هو محرم فعلیه شاة.»
اگر
محرم بر خود سایه بیفکند، بر عهده اوست گوسفند.
در صفحه ۲۱۷ «فقهالرضا» کارهای حرام درحال احرام، یاد شده، ولی در آنجا سخنی از پوشاندن سر و به سایه پناه بردن، به میان نیامده، اما در باب کفارات، کفاره آن بیان شده است.
شاید بتوان، به ایشان نسبت داد که:
سایه جستن،
حرام نیست، ولی انجام دهنده آن، باید
گوسفند بدهد.
بنابراین شاید بشود بین حرام بودن و واجب بودن کفاره، جدایی افکند و اینکه ایشان «استظلال» را با دیگر کارهای حرام در حال احرام یادآور نشده، شاید همین دیدگاه را داشته است.
«ولایرتمس فی الماء ولایغطی راسه ولایظل علی نفسه الا ان یخاف الضرر العظیم فیفعل ذلک، فان ظلل علی نفسه مختارا فعلیه فداء.»
محرم، در
آب فرو نمیرود، سرخود را نمیپوشاند، برخود سایه نمیافکند، مگر اینکه از زیان بزرگی بترسد، که در این صورت، این کارها را انجام میدهد. پس اگر از روی اختیار بر خویش سایه بیفکند، کفاره بر عهده اوست.
قید «مختارا» در کلام ایشان، احتمالهای گوناگونی دارد:
الف. شاید منظور این باشد: کسی که به خاطر مریضی و یا ترس از زیان بزرگ، به سایه پناه برده و یا در هودج، کجاوه و... پناه برده، اختیار ندارد. بنابراین، کفاره ندارد.
ب. شاید مراد ایشان این باشد: کسی که دسترسی به مرکب بیسقف ندارد، کفارهای بر عهدهاش نمیآید.
ج. شاید مراد ایشان این باشد: کسی که بیاختیار در مسیر، باید از زیر سایه بگذرد، مانند گذر از تونلها و... کفارهای برعهدهاش نیست.
به هر حال، از کلام ایشان، این اندازه به دست میآید که بر حجگزار بیاختیار، سایه جستن و به زیر سقف رفتن حرام نیست و کفاره نیز ندارد؛ زیرا اختیار از شرایط
تکلیف است.
«للمحرم ان یستظل بثوب ینصبه ما لمیکن فوق راسه بلاخلاف و اذا کان فوق راسه مثل الکنیسة والعماریة والهودج، فلایجوز ذلک سائرا فاما اذا کان نازلا. فلاباس ان یقعد تحت الخیمة والخباء والبیوت و به قال مالک واحمد و قال شافعی یجوز له ذلک کیف ماستر. دلیلنا اجماع الفرقه و طریقة الاحتیاط لانه اذا لمیسترصح احرامه کاملا بلاخلاف و اذا ستر ففیه الخلاف و روی عن ابن عمر انه قال: اضح لمن احرمت له فامره بالظهور للشمس.»
محرم، میتواند با پارچهای که نصب میکند، بر خود سایه افکند، مادامی که پارچه بالای سرش نباشد در این مطلب، اختلافی وجود ندارد. هم
شیعه و هم
اهل سنت ، آن را جایز میشمارند.
اگر پارچه، بالای سرش باشد، مانند هودج و کجاوه، و او در حال حرکت، جایز نیست، ولی وقتی فرود آمد، اشکالی نیست زیر
خیمه و
سقف و مانند آن، بنشیند.
مالک و احمد نیز، بر همین باورند و
شافعی گفته: به هر گونه که خود را بپوشاند، رواست. دلیل ما،
اجماع شیعه و طریق
احتیاط است.
زیرا وقتی که حجگزار خود را از تابش خورشید نپوشاند، احرام وی بهطور کامل، درست است و هیچ اختلافی در آن نیست، ولی اگر خود را بپوشاند، در آن اختلاف است.
و همچنین از ابن عمر روایت شده که گفت: خود را ظاهر کن برای کسی که برای او، محرم شدهای، پس او را امر کرده که خود را برای خورشید ظاهر کند.
الف. ایشان، به طور دقیق محل نزاع را روشن کرده، همانگونه که در آغاز بحث اشاره شد.
ب.
طریحی در
مجمع البحرین مینویسد:
«وفی الحدیث: لایرکب المحرم فی الکنیسه و هی للنساء جائز هی شئ یغزر فی المحل او الرحل و یلقی علیه ثوب یستظل به الراکب و یستتر به والجمع کنائس.»
در
حدیث آمده که محرم سوار بر کنیسه نشود. در کنیسه سوار شدن، برای
زنان جایز است. کنیسه، چیزی است که در کجاوه و هودج قرار میدادهاند و بر آن پارچهای میافکندهاند تا سوار به وسیله آن، خود را از تابش خورشید بپوشاند.
ج. وی، مالک و احمد را در جایز نبودن سایه جستن، هنگام حرکت، همرای
شیعه دانست، در حالی که ان دو، در سایه قرار گرفتن در آن حال را
مکروه میدانند. (عبارات آن دو خواهد آمد) بنابراین، یا بایدهمراهی آنان با شیعه را تا این پایه پایین بیاوریم، یا این نسبتی را که شیخ به آنان داده نپذیریم و یا بگوییم شیعه نیز، در سایه قرار گرفتن محرم را در حال حرکت،
مکروه میشمارد. همان گونه که
ابن جنید میگوید.
د. شیخ دلیلهایی اقامه میکند که عبارتند از: اجماع، طریقه احتیاط و روایت ابن عمر از دلیلهایی که ایشان اقامه میکند به دست میآید از نظر ایشان، شیعه، روایت مستقلی بر روا نبودن سایه جستن و زیر سایه حرکت کردن ندارد و گرنه میگفت: «اجماع الفرقه و اخبارهم» بنابراین روایاتی که پس از این آورده میشود، یا از دید ایشان مخدوش هستند، یا اینکه وی از آنها غفلت کرده است، یا میخواسته دلیلی سنیپسند بیاورد.
اگر مقصود شیخ از «اجماع» اتفاق نظر همه عالمان شیعه باشد، آنگاه معلوم نیست که اختلافنظر ابن جنید، صاحب فقهالرضا و... را چه باید کرد، مگر اینکه اجماع بر مکروه بودن باشد، یا اجماع لطفی باشد که بیاعتباری آن روشن است.
ه. روایت ابن عمر، افزون بر استناد نداشتن آن به
رسول خدا (ص) در کلام شیخ و نقل نشدن آن از طریق شیعه، اشکال اساسی دارد: فرض کنید شخصی در آغاز شب محرم شد و پیش از طلوع فجر، خود را به
مسجدالحرام رساند و اعمال
عمره را انجام داد و از احرام خارج شد، آیا به جهت اینکه خودرا برای خورشید آشکار نکرده، احرام و عمره او اشکال دارد؟
اگر دلیلی بر اشکال داشتن احرام و عمره وی وجود ندارد، روشن میشود «اضح لمن احرمت له» بر بیش از
مستحب بودن ظاهر شدن در برابر خورشید و یا مکروه بودن زیر سایه قرار گرفتن، دلالتی ندارد.
اگر سخن را کنایهای بدانیم، مراد این است که از تشریفات بپرهیزید و همان حالت نخستین خود را حفظ کنید و آن پیمودن راه، با اسب، قاطر، الاغ و شتر و بدون هودج و کجاوه است.
«یستحب للمحرم ان لایظلل علی نفسه لان السنة بذلک جرت فان لحقه عتب او خاف من ذلک فقد روی عن اهلالبیت، علیهمالسلام، جوازه.»
مستحب است که محرم، بر خود سایه نیفکند، زیرا سنتبر سایه نیفکندن جاری است. اگر به زحمتبیفتد و کار بر او دشوار شود، یا از آن بترسد، از
امامان (ع) جواز در زیر سایه حرکت کردن، روایتشده است.
«ویحرم علی الرجل تغطیة راسه وعلی المراة تغطیة وجهها بلاخلاف ویحرم علیه ان یستظل وهو سائر بحیثیکون الظلال فوق راسه کالقبة. فاما اذا نزل فلاباس بجلوسه تحت الظلال ان خیمة او غیرها. و یحرم علیه الارتماس فی الماء وذلک بدلیل اجماع الطائفة وطریقة الاحتیاط.»
بر مرد
محرم ، پوشاندن سر و بر زن محرم پوشاندن چهره،
حرام است و در این مطلب اختلافی نیست. بر مرد محرم، در حال حرکت، زیر سایه قرار گرفتن، به گونهای که در حال حرکت، سایهبانی بالای سرش باشد، حرام است اما هنگامی که فرود آید، اشکالی ندارد که زیر سایهبان، بنشیند، چه خیمه باشد و یا غیر آن. و حرام است که در آب فرو رود، به دلیل
اجماع شیعه و طریقه احتیاط.
وی، حرام بودن
پوشش سر برای مرد محرم و حرام بودن پوشش چهره برای
زن در حال احرام را، با «بلاخلاف» مستدل میکند و آن گاه مساله «استظلال» را مطرح میکند و آن را در حال سیر حرام میداند و در هنگام پیاده شدن از مرکب، جایز میشمارد، ولی سخنی از «اجماع» یا «لاخلاف» به میان نمیآورد و فرو رفتن در آب را برای مرد محرم، به دلیل اجماع و طریقه احتیاط حرام میداند.
از سخن ایشان به دست میآید برای حرام بودن زیر سایه حرکت کردن، دلیلی وجود نداشته، نه «لاخلاف» و نه «اجماع» و گرنه آن را بیان میکرد.
«ومما ظن انفراد الامامیة به ولهم فیه موافق القول بان المحرم، لایجوز ان یستظل فی محمله من الشمس الا عن ضرورة وذهبوا الی انه یفدی بذلک اذا فعله بدم ووافق مالک فی کراهیة ذلک والحجة فیه اجماع الطائفة المحقه والاحتیاط للیقین بسلامة احرامه وبرائة ذمته.»
از اموری که گمان شده از دیدگاههای ویژه شیعه است، ولی موافقهایی با آنان وجود دارد، آن است که: جایز نیست محرم در محمل خود، بر خود سایه افکند، مگر از روی ضرورت. گفتهاند: اگر چنین کرد، باید یک
گوسفند کفاره بدهد. مالک در مکروه بودن زیر سایه قرار گرفتن، با آنان موافق است. دلیل شیعه اجماع طایفه بر حق و احتیاط است؛ زیرا در این صورت، یقین پیدا میکند احرامش صحیح انجام گرفته و ذمهاش بری است.
وی، به گونه آشکار، ادعای اجماع کرده و بر احتیاط هم تمسک جسته است. بمانند همین اجماع، پیش از این، از
شیخ طوسی نقل شده که دور نمینماید شیخ طوسی (م: ۴۶۰ه. ق.) این اجماع را از
سید مرتضی (م: ۴۳۶ه. ق.) گرفته باشد. به هر حال، دلیل اجماع یاد شده، چه بسا همان احتیاط باشد. بنابراین دلیل مستقلی نیست. از
روایات هم سخنی به میان نیامده، شاید از دید ایشان، سند، یا دلالت آنها تمام نبوده است.
«واما ما یجتنبه... والتظلل فی المحمل... وفی تظلیل المحمل وتغطیة راس الرجل ووجه المراة مختارا لکل یوم دمشاة و مع الاضطرار بجملة المدة دمشاة.»
اما آنچه را که محرم میپرهیزد... و سایه محمل... و در سایه محمل و پوشش سر مرد و پوشش چهره
زن ، در حال اختیار است. در این صورت برای هر
روز، یک گوسفند باید خونش ریخته شود و در گاه ناگزیری برای تمام مدت
خون یک گوسفند باید ریخته شود.
از سخن
ابی الصلاح بر میآید که در سایه قرار گرفتن در حال اختیار، برای هر
روز یک گوسفند و در حال ناچاری و ناگزیری برای همه مدت احرام، یک گوسفند باید
کفاره بدهد.
برابر دیدگاه ایشان، اگر مسافت بین
مسجد شجره ، تا
مکه را بیست
روز بپیماید، شخص مختار باید بیست گوسفند کشتار کند و شخص ناچار، تنها یک گوسفند، ولی اکنون که همگان، با اتومبیل سفر میکنند، به طور معمول، پیمودن این مسافت، از یک
روز در نمیگذرد، بین ناگزیر و دارای اختیار، فرقی نیست و کفاره هر دو یک گوسفند است.
ایشان در این
فتوا تنهاست. مختلفالشیعه که فتواهای اختلافی را روایت میکند، دیدگاه ایشان را که میآورد، کسی دیدگاه او را ندارد و او در دیدگاهی که دارد، تنهاست.
«تروک الاحرام: وهی محرمات و مکروهات والمحرمات عشرون شیئا.... وتظلیل المحرم علیه: سائرا ولو اضطر لمیحرم.»
کارهای ممنوع در حال
احرام ، دو گونهاند: حرامها و مکروهها. حرامهای احرام بیست عددند.... و از جمله در زیر سایه حرکت کردن. اگر ناگزیر باشد، حرام نیست.
«ویتحقق التظلیل بکون مایوجب الظل فوق راسه کالمحمل فلایقدح فیه المشی فی ظل المحمل ونحوه عند میل الشمس الی احد جانبیه وان کان قد یطلق علیه التظلیل لغة وانما یحرم علیه حالة الرکوب فلو مشی تحت الظل کما مر تحت المحمل والمحمل جاز.»
سایه افکندن، آن گاه راست میآید که چیز سایهاندازی را بر بالای سرخویش قرار دهد، مانند هودج. بنابراین، اشکالی ندارد که در سایه هودج و مانند آن، آنگاه که خورشید به سویی میل دارد، حرکت کند. اگر چه از نظر
لغت ، بر این هم، در سایه حرکت کردن، صدق میکند و تنها سایهای که بر محرم حرام است، آن سایهای است که در حال سواره بودن، بروی افکنده میشود؛ اما اگر محمل در حال حرکت باشد و محرم در زیر آن راه بپیماید، جایز است.
از آنچه آوردیم از گفتار عالمان و فقیهان، روشن شد که درباره زیر سایه قرار گرفتن محرم در حال حرکت، دیدگاهها گوناگون وجود دارد:
ابن جنید ،
مستحب میداند که محرم در حال حرکت زیر سایه نرود.
ابی الصلاح حلبی ، حرام میداند که محرم زیر سایه هودج، کجاوه، سایبان حرکت کند و بر عهده محرم سرپیچنده از این دستور، گوسفندی را به عنوان کفاره
واجب میداند.
شیخ طوسی، حرام بودن زیر سایه راه پیمودن را بر محرم، اجماعی میداند.
ابن زهره و دیگران، همان عقیده شیخ را در حکم دارند، اما سخنی از اجماع به میان نمیآورند.
شهید ثانی و دیگران، سایه افکندن محرم بر خود را در حالی حرام میدانند که سایه، بالای سر وی باشد.
این اختلاف گسترده، با ناگستردگی و محدود بودن دایره بحث، که همانا مراد از «استظلال» سایه جستن در حال حرکتباشد، در زمانی بوده که وسیلههای جابهجایی مسافر، گوناگون نبوده و مکه هم، این اندازه گسترش نیافته بوده است.
اکنون اگر بخواهیم به بررسی موضوع بپردازیم و اختلاف دیدگاههای
امروز فقیهان را بیفزاییم با اختلاف دیدگاههای فقیهان پیشین، کسی ره به جایی نمیبرد، بویژه هیچکدام از این دیدگاهها، با سخنی درخور پذیرش از امامان (ع) مستند نشدهاند. شاید به خاطر نبود سخن درخور پذیرش از امام معصوم در این مساله، شیخ طوسی، درخلاف، سخنی از
احادیث شیعه به میان نیاورده و تنها به یاد کرد اجماع و طریقه احتیاط بسنده کرده است.
آیت الله خویی مینویسد باید در اموری بحث شود:
۱. «معروف بین اصحاب، حرام بودن «استظلال» بر مردان است. روایات در این باب مستفیض است.
به طور کلی، در اصل حکم، هیچگمانی نیست. تنها سبزواری در اصل
حکم اشکال کرده، به خاطر روایاتی که از آنها گمان میشود زیر سایه نرفتن در حال احرام مستحب است.» همو مینویسد:
«اکنون که روشن شد
سایه جستن بر
محرم ، آن گاه
حرام است که در حال سیر باشد و در حال فرود آمدن در منزل، در سایه قرار گرفتن رواست، آیا کشتی، به حال سیر ملحق میشود، یا به حال فرود درمنزل؟ زیرا از یک سو کشتی حرکت میکند و سرنشین کشتی در حال سیر است و از یک سوی، کشتی منزل اوست و قطار نیز.
از استادم نقل شده که کشتی ملحق به منزل است، پس در سایه و زیر سقف قرار گرفتن، اشکالی ندارد.
این سخن درست نیست، زیرا مقتضای اطلاق، ممنوع بودن است، مگر از روی ناچاری.
۲. آیا حکم حرام بودن در سایه قرار گرفتن محرم، ویژه سواره است، یا پیاده را هم در بر میگیرد؟
به نظر ما پیاده و سواره فرقی ندارد و اگر کسی این مسیر را پیاده هم بپیماید، حق استفاده از
چتر و مانند آن را ندارد. بله، اگر همراه محملی بود و در سایه آن قرار گرفت، اشکالی ندارد.
۳. آیا حرام بودن در سایه قرار گرفتن محرم، مربوط به هنگامی است که چیز سایهداری بالای سرش باشد، مانند قبه و سقف اتومبیل، یا مواردی که چیز سایهدار، مانند
پارچه و سایهبان در سمت راست و چپ وی قرار گیرد را نیز، در بر میگیرد؟
استاد ما میگفت جایز است و به دلیلهای سستی هم استدلال میکرد.
۴. حکم حرام بودن در سایه قرار گرفتن، مربوط به سایهای است که متحرک باشد، ولی قرار گرفتن در سایههای ثابت، مانند:
کوهها و
درختان اشکالی ندارد.»
گوناگونی و بسیاری اختلاف در دیدگاهها، این شبهه را به ذهن میآورد که شاید اصل حکم حرام بودن «استظلال» ثابت نباشد؛ زیرا حرامهای الهی، به طور معمول، روشن و بیبگومگو و اختلاف است. وجود اختلاف زیاد در مواردی، به ذهن میزند که اصل حکم حرام بودن سایه جستن،
مکروه است و مراتب آن، بستگی به شرایط و اوضاع دارد و درجات جداگانه و گوناگونی دارد.
فقیهان در جاهای دیگر، مانند:
دیه عمل همبستری در حال
حیض و... مانند همین سخن گفته شده است.
باری، از جمله دلیلهایی که
انسان را به سوی دیدگاه ابن جنید میکشاند، همین اختلاف بسیار در دیدگاههاست.
در موارد مثال زده شده، حد قطعی و
حرمت وجود دارد و بیش از آن، حمل بر کراهت میشود، بنابراین، در بحث «استظلال» هم باید حرامی وجود داشته باشد و دیگر موارد، حمل بر کراهتشود.
پاسخ:
در بحث «استظلال» نیز، جاهایی وجود دارد که بهطور یقین حرام است: محرم در حال سیر باشد، مرکب او، خود به خود، سقف نداشته باشد و او بخواهد بر آن سقف بزند،
روز آفتابی باشد، نیازی نباشد که در سایه قرار بگیرد، از کفاره دادن ابا داشته باشد. در چنین مواردی، در سایه قرار گرفتن محرم، حرام است، اما اگر هر یک از این شرایط عوض شود، حرام بودن به مکروه بودن شدیددگر گون میشود. هر چه شرایط بیشتر عوض بشود، از شدت کراهتبیشتر کاسته میشود.
درمثل: در
شب ، درهوای معتدل، یا اگر محرم ضعیف باشد، یا وسیله نقلیه، خودبهخود سقفدار باشد، یا در هنگامی که حکومت اجازه حرکتبه ماشینهای بیسقف ندهد و... از مقدار کراهت کاسته میشود.
افزون بر اینها، درکه حرام بودن سایه افکندن به خود و به زیر سایه رفتن، از درکه حرام بودن همبستری با همسر در حال احرام کمتراست و حرام بودن
صید و حرام بودن خوردن
گوشت آن، از حرام بودن خوردن گوشت مردار کمتر است و....
به هرحال، حرامها و نهیهای خداوندی برابر نیستند، هر کدام درکهای دارند.
نکته دیگر این که: هیچکس نمیتواند در همه جا و همه موارد، بگوید: حرام، از واجب، اهمیت بیشتری دارد و در دوران امر، بین
امر و نهی ، جانب نهی پیش داشته میشود و نتیجه بگیرد اگر گزاردن
حج و
عمره ، به رفتن به سایه بینجامد، به هیچ روی، حج واجب نیست و عمره استحبابی ندارد.
بلکه اگر این دوران وجود داشته باشد، مربوط به جایی است که هر دو در عرض یکدیگر باشند.
در نتیجه از دیدگاههایی که بر شمردیم، دلیل ویژهای به دست نیامد، جز اینکه روشن شد دیدگاه مشهور این است که سایه جستن و سایهافکندن به خود در حال سیر، با چیزی که بالای سر واقع شود،
حرام است و
کفاره دارد.
لازم به یادآوری است که در قرآن کریم، از کارهای حرام درحال احرام، تنها حرام بودن صید به گونه آشکار و روشن بیان شده است.
پارهای از کارهای حرام، با لفظ «لارفث ولافسوق ولاجدال فی الحج» بیان شده و پارهای از آنها، از جمله حرام بودن «استظلال» در سنت پیامبر (ص) و روایات امامان (ع) بیان شدهاند.
روایات باب را به گروههای گوناگون میتوان دستهبندی کرد: از جمله، دستهای، که بیشترین روایات باب را تشکیل میدهند، ظهور ابتدایی در حرام بودن در سایه قرار گرفتن و جلوی تابش خورشید را بر خود گرفتن، دارند و دستهای دیگر که شمار کمتری دارند، با کراهتسازگارترند.
ثقةالاسلام
کلینی ، در کافی باب الظلال للمحرم، پانزده روایت میآورد که پس از نقل هر یک، اگر در دیگر کتابهای روایی همانندی داشتند و یا نکتهای اضافی، اشاره میکنیم.
«عدة من اصحابنا، عن احمد بن محمد، عن جعفر بن المثنی الخطیب، عن محمد بن الفضیل و بشربن اسماعیل، قال: قال لی محمد (بن اسماعیل) : الا اسرک یا ابن مثنی؟
قال: قلت: بلی وقمت الیه.
قال: دخل هذا الفاسق آنفا فجلس قبالة ابی الحسن (ع) ثم اقبل علیه فقال له یا اباالحسن ما تقول فی المحرم ایستظل علی المحمل؟
فقال: لا.
قال: فیستظل فی الخبا؟
فقال له: نعم.
فاعاد علیه القول شبه المستهزئ یضحک فقال: یا ابا الحسن فما فرق بین هذا وهذا؟ فقال: یا ابا یوسف ان الدین لیس بقیاس کقیاسکم. انتم تلعبون بالدین. انا صنعنا کما صنع رسول الله (ص) و قلنا کما قال رسول الله (ص). کان رسول الله یرکب راحلته فلایستظل علیها و تؤذیه الشمس فیستر جسده بعضه ببعض وربما ستر وجهه بیده واذا نزل استظل بالخبا وفیئ البیت وفیئ الجدار.»
جعفر بن مثنی میگوید:
محمد بن فضیل به من گفت: دوستداری خبر خوشحال کنندهای به تو بدهم؟
گفتم: بله و به جانب او رفتم.
گفت: همین چند لحظه پیش، این مرد فاسق (ابو یوسف قاضیالقضاة عباسیان) بر
امام کاظم (ع) وارد شد و در برابر ایشان به زمین نشست و رو به حضرت کرد و گفت:
یا اباالحسن رای شما درباره محرم چیست. آیا در حالی که هودج سوار است، میتواند خود را از تابش خورشید درامان بدارد، «استظلال» کند؟
امام پاسخ فرمود: نه.
گفت: آیا میتواند در
خیمه ، خود را از تابش خورشید بر کنار بدارد و بر خود سایه افکند، «استظلال» کند؟
امام در پاسخ فرمود: بله.
دوباره
پرسش خود را، بسان استهزاءگران، در حالی که میخندید، تکرار کرد و گفت:
یا ابا الحسن! چه فرقی بین این و آن است؟
امام فرمود: یا ابا یوسف، دین قیاسی نیست، مانند قیاسهای شما. شما با دین بازی میکنید و ما آن گونه که
رسول خدا (ص) عمل کرد، عمل میکنیم و آنگونه که رسول خدا (ص) گفت، میگوییم. پیامبر (ص) بر راحله سوار میشد و زیرسایبان قرار نمیگرفت و وقتی که تابش خورشید او را میآزرد، بعضی از بدن خود را با بعضی دیگر میپوشاند و چه بسا صورت خود را با دستخود میپوشاند، اما هنگامی که از مرکب فرود میآمد با سایه خیمه و خانه، استظلال میکرد.
این روایت، افزون بر کافی، در
تهذیب الاحکام شیخ طوسی نیز یاد شده است.
همانند همین روایت را ثقة الاسلام کلینی، در این باب آورده است، با این سند: علی بن محمد عن سهل بن زیاد، عن ابن ابی نحران، عن محمد بن فضیل.
گویا این دو روایتیکی باشد؛ زیرا راوی و روایتشده از او، و محتوا و مضمون، یکی است، ولی در این
روایت ، امام، نمونههایی از بدعتهای اهلسنت را نیز به ابایوسف، یادآور میشود.
مانند همین روایت را،
شیخ حر عاملی در
وسائل الشیعه ، از
عیون الاخبار نوشته
شیخ صدوق و او از پدرش، از
علی بن ابراهیم ، از پدرش، از
عثمان بن عیسی ، از بعضی از اصحاب نقل کرده است.
با اینکه مضمون روایتیاد شده را مشایخ سه گانه یاد کردهاند، ولی در سند آن اشکال است، در سند کلینی و شیخ،
محمد بن فضیل وجود دارد که ضعیف است.
سند شیخ صدوق مرسل است و افزون بر آن، وی حدیث را در کتاب فتوایی خود، منلایحضره الفقیه، نیاورده که میرساند در نزد ایشان حدیث مشکل دارد.
از سخن امام به دست میآید که پیامبر (ص) در حال حرکتبر خود سایه نمیافکنده و به زیر سایه نمیرفته و
امام کاظم (ع) از آن حضرت پیروی میکرده و به شیعیان نیز سفارش فرموده است که بسان پیامبر (ص) رفتار کنند.
از این روایت، در نمیآید که: در سایه قرار گرفتن و از تابش خورشید خود را پوشاندن،
حرام است؛ زیرا در نقل کافی آمده: «ایستظل علی المحمل؟ فقال له: لا.»
در خبر شماره پانزده آمده: «المحرم یظلل؟ قال: لا. قال افیستظل بالجدار والمحمل ویدخل البیت والخباء قال نعم.» در خبر عیون آمده: «ما تقول فی التظلیل للمحرم؟ قال: لایصلح.» اگر هر سه خبر را یکی بدانیم، همانگونه از ظاهر آنها بر میآید و اصل نبود زیادی را نیزبر آن بیفزاییمء، نتیجه این میشود که صدور «لایصلح» پذیرفتنیتر از صدور «لا» است و کلمه «لایصلح» قرینه میشود که مراد از «لا» نفی تحریمی نیست، بلکه تنزیهی است. افزون بر این، دستورهای بازدارنده غیرتحریمی، در روایات بسیارند، به گونهای که ظهور نهی را در حرام بودن، دچار خدشه میکند. به طور معمول، دستورهای بازدارندهای که دلالتبر حرام بودن کاری میکنند، با تاکید ویژهای بیان شدهاند.
علی بن ابراهیم ، عن ابیه، عن عبدالله بن المغیره، قال: سالت ابا الحسن (ع) عن الظلال للمحرم؟
فقال: اضح لمن احرمت له.
قلت: انی محرور وان الحر یشتد علی.
قال: اما علمت ان الشمس تغرب بذنوب المحرمین.
عبدالله بن مغیره میگوید: از
امام کاظم (ع) درباره سایه برای محرم پرسیدم.
فرمود: خود را در برابر نور خورشید قرار بده، برای کسی که برای او احرام بستهای.
گفتم: من گرما زدهام («المحرور من داخلته الحراره» او «من داخلته حرارة الغیظ ونحوه») و گرمی هوا برای من سخت و مرا به دشواری میاندازد.
فرمود: آیا نمیدانی
خورشید همراه
گناه محرمان غروب میکند.
سند روایت، صحیح است. از این روایت، به خوبی روشن میشود که قراردادن محرم خود را در برابر نور خورشید، بهتر است؛ اما از این روایتبه دست نمیآید که خود را در سایه قرار دادن و از تابش خورشید پناهگرفتن حرام است.
این روایت، با عبارتهای گوناگون، در
تهذیبالاحکام ،
منلایحضره الفقیه و
عللالشرایع یاد شده است. در تهذیب:
العباس عن عبدالله بن المغیره قال: قلت: لابی الحسن الاول، علیهالسلام، اظلل وانا محرم؟
قال: لا.
قلت: فاظلل واکفر؟
قال: لا.
قلت: فان مرضت.
قال: ظلل وکفر.
ثم قال: اما علمت ان رسول الله، صلیاللهعلیهوآلهوسلم، قال: ما من حاج یضحی ملبیا حتی تغیب الشمس الا غابت ذنوبه معها.
عبدالله مغیره میگوید: به حضرت امام کاظم (ع) گفتم: آیا میتوانم در حال
احرام ، از سایبان استفاده کنم.
حضرت فرمود: نه.
گفتم: از سایبان استفاده میکنم و کفاره میدهم.
حضرت فرمود: نه.
پرسیدم: اگر مریض شدم، یا
مریض بودم، چه؟
فرمود: از سایبان استفاده کن و کفاره بده.
سپس فرمود: آیا نمیدانی که رسول خدا (ص) فرمود: هیچحجگزاری نیست که خود را برابر خورشید، در حال گفتن لبیک، ظاهر سازد، مگر اینکه با ناپدید شدن خورشید در افق، گناهان او نیز، از پرونده اعمالش ناپدید میشود.
سند این حدیث، صحیح است. به نظر میرسد، این روایت، همان روایت پیشین باشد که با شرح بیشتری نقل شده است.
از علتی که حضرت فرموده:
مستحب بودن سایه نیفکندن محرم بر خود، روشنتر و با نمودتر است.
مرحوم مجلسی در
ملاذ الاخیار ، از
فاضل استرآبادی نقل میکند:
«این حدیث، به گونه آشکار و روشن، دلالت میکند بر حرام بودن جلوگیری از تابش خورشید در حال احرام. فرقی نمیکند که سایبان در بالای سر محرم و یا در یک سوی وی واقع شده باشد.» علامه مجلسی مینویسد: «وفیه مالایخفی» یعنی اشکال سخن فاضل استرآبادی، برهیچکس پوشیده نیست.
و سپس از پدرش نقل میکند:
«ربما یفهم من التعلیل کراهة التظلیل.»
چه بسا، از علت و دلیل آوردن، مکروه بودن زیر سایبان قرار گرفتن استفاده میشود.
به هر حال، این روایت مهمترین دلیل استبر حرام بودن جلوگیری از تابش خورشید، به وسیله سایبان و....
شیخ محمد حسن نجفی ، صاحب
وسائل الشیعه ، پس از یادآوری روایاتی که بر مستحب بودن استفاده نکردن از سایبان دلالت دارند، مینویسد:
«این روایات را یارای رویارویی با روایتحرام بودن استفاده از سایبان درحال احرام نیست.» وی، در هنگام عرضه روایات حرام بودن استفاده از سایبان در حال احرام، نخستین روایتی که عرضه میدارد همین روایتیاد شده است.
سید محمد بن علی موسوی جبل عاملی، صاحب
مدارک احکام نیز، این روایت را به عنوان نخستین دلیل بر حرام بودن استفاده از سایبان یادآور میشود.
برخلاف دیدگاه بزرگان، روایت چنان آشکار و روشن، بر حرام بودن استفاده از سایبان و جلوگیری از تابش خورشید ندارد و تعلیل روایت حرام بودن به سایه رفتن محرم را، با مشکل روبهرو میکند، بویژه اگر کسی از تعلیل، مفهوم بگیرد، نتیجهاش این میشود که اگر کسی شبانه محرم شد و همان
شب ، با انجام اعمال از احرام خارج شد و در برابر خورشید قرار نگرفت، و عدهای برای
آمرزش گناهان او، وجود ندارد.
در تقریرات
سید محمد محقق داماد آمده است:
«ولکنه لاشتماله علی التلبیة قاصر عن افادة الحکم الالزامی، اذ لایلزم ازید من عدم التظلیل واما کونه مع التلبیة فلا. وحیث آنها مستحبة یستفاد منه حکم غیر الزامی، سیما مع التعبیر بالذنوب الملائم لغیره من التعابیر فی الاحکام الندبیة.» این روایت، به خاطر این «لبیک» گفتن را در بر دارد و «لبیک» گفتن، بیش از یک بار و تنها در هنگام احرام بستن، لازم نیست، از رساندن حکم الزامی درباره جلوگیری از تابش خورشید و ممنوع بودن سایه گرفتن، نارساست و چون تکرار «لبیک» مستحب است، از روایت، احکام استحبابی استفاده میشود، بویژه روایت، تعبیر به آمرزش گناهان کرده که با احکام استحبابی سازگاری دارد.
محمد بن یحیی، عن محمد بن احمد، عن علی بن الریان، عن قاسم الصیقل، قال: مارایت احدا کان اشد تشدیدا فی الظل من ابی جعفر (ع) کان یامر بقلع القبه والحاجبین اذا احرم.»
قاسم بن صیقل ، میگوید: هیچ کس را ندیدم درباره پرهیز از سایه در حال احرام، از
حضرت جواد (ع) سختگیرتر بوده باشد.
آن حضرت، هنگامی که احرام میبست، دستور میداد: سایبان کجاوه را بکنند. علامه مجلسی، در ملاذ الاخیار، از «المغرب» نقل کرده است: «القبه الخرقاهة وکذا کل بناء مدور.»
و چون «قبه» را بر دو چوب استوار میکردهاند، امام جواد (ع) برای دوری از سایه دستور میداده که افزون بر «قبه»، چوبها را نیز بردارند، تا سایه چوبها نیز بر وی نیفتد.
سند حدیث، خوب نیست؛ زیرا قاسم الصیقل، توثیق نشده است. تنها شیخ در رجال خود یادآور میشود که وی، از اصحاب
امام هادی (ع) است.
حدیث، بیشتر بر
کراهت دلالت دارد تا حرام بودن؛ بویژه،
امامان (ع)، از مکروهها هم، میپرهیزیدهاند. مگر اینکه گفته شود: «اشد تشدیدا» مرحلههای بالاتر، و زیادتر از حد حرام بودن را میرساند. پس، دوری از تابش خورشید و در سایه قرار گرفتن، مرحله حرام دارد که همگان، از آن پرهیز میکردهاند و قاسم صیقل، از آن خبر داشته، ولی حضرت جواد (ع)، بیش از مقدار حرام پرهیز میکرده است.
اما این مقدار حرام چیست از روایتبه دست نمیآید. یعنی به دست نمیآید آیا در حال سیر است، یا در حال فرود آمدن، یا هر دو؟
باری، آنچه حضرت انجام داده، فعل است که گویا نیست، و لفظی نفرموده تا بتوان از آن گستره و فراگیری فهمید و به آن استدلال کرد. آنچه از این روایت میشود استفاده کرد، مکروه بودن استفاده از سایبان است.
حضرت جواد برخویشتن بسیار سخت میگرفته، ولی معلوم نیست که دیگران را نیز، دستور داده باشد، چنین رفتار کنند. اگر اصل «استظلال» حرام بود، بیگمان، حضرت دیگران را از آن باز میداشت.
روایتهای ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹ باب الظلال للمحرم در کتاب کافی، استفاده از سایبان را در حال ناگزیری و بیماری روا میدانند که از مفهوم آنها میتوان برداشت کرد که شخص سالم و در غیر حال ناگزیری و ناچاری، حق ندارد به سایه پناه برد.
عدة من اصحابنا، عن
سهل بن زیاد ، عن احمد بن محمد بن ابینصر، عن علی بن ابیحمزه، عن ابی بصیر، قال: سالته عن المراة یضرب علیها الظلال وهی محرمة؟
قال: نعم.
قلت: فالرجل یضرب علیه الظلال وهو محرم؟
قال: نعم، اذا کانتبه شقیقة و یتصدق بمد لکل یوم.
ابوبصیر میگوید: از او پرسیدم آیا برای زن احرام بسته میشود سایبان زد؟
فرمود: بله.
گفتم: آیا برای مرد
احرام بسته میشود سایبان زد؟
فرمود: بله، هنگامی سر درد داشته باشد (شقیقة) (گونهای از سردرد است که بر جلو سر و یکی از دو سوی سر پدیدار میشود.
) که باید برای هر
روز، یک مد طعام بدهد.
صاحب نظران رجالی برسند این روایتسه اشکال گرفتهاند: موثق نبودن سهل بن زیاد، انحراف علی بن حمزه بطائنی و
مضمره بودن حدیث.
به نظر ما، اگر چه برخی از اشکالهای یاد شده بر سند روایت، پذیرفته نیست؛ زیرا بسیاری از بزرگان، از سهل بن زیاد، روایت کردهاند و این، به گونهای حکایت از
موثق بودن وی دارد. انحراف
علی بن حمزه بطائنی ، در همهجا، کلام وی را از ارزش نمیاندازد و چه بسا انحرافهای وی در اینگونه روایات، اثری نداشته باشد. مضمره بودن روایت، آن گاه زیان وارد میکند که احتمال بدهیم راوی از غیر
امام معصوم (ع) سخن نقل کند، و چنین گمانی درباره شخصی مانند ابوبصیر، نابجاست. ولی از مجموع سه اشکال، اطمینان به صودر روایت از معصوم سلب میشود و تنها احتمال اینکه روایتیاد شده از معصوم (ع) صادر شده باشد، وجود دارد و احتمال در این موارد کار ساز نیست.
دلالتحدیث:
از ظاهر حدیثبر میآید بیمار و کسی که ناگزیر باشد، رواست که در حال احرام، زیر سایبان قرار بگیرد، ولی باید یک مد طعام بدهد.
آیا از مفهوم آن بر میآید شخص سالم، حق ندارد در حال احرام به زیر سایبان برود، یا بر میآید که میتواند به زیر سایبان برود، ولی باید بیش از یک مد طعام کفاره بدهد؟
باری، اگر مفهوم نخستین را بپذیریم، این روایت، مانند روایت قاسم صیقل بر حرام بودن سایبان دلالت میکند.
شاید، مفهوم دوم تقویتشود یعنی شخص سالم، حق دارد که در حال احرام، از چتر، سایبان، هودج و... استفاده کند، ولی کفاره بیشتری باید بپردازد.
عدة من اصحابنا، عن احمد بن محمد، عن محمد بن اسماعیل بن بزیع قال: کتبت الی الرضا (ع) هل یجوز للمحرم ان یمشی تحت ظل المحمل؟
فکتب: نعم.
قال: وساله رجل عن الظلال للمحرم من اذی مطر او شمس وانا اسمع فامره ان یفدی شاة ویذبحها بمنی.
باز محمد بن اسماعیل بن بزیع میگوید: به حضرت رضا (ع) نوشتم: آیا بر محرم رواست که در سایه کجاوه حرکت کند؟
حضرت نوشت: بله.
محمد بن اسماعیل میگوید: من در محضر امام بودم و میشنیدم که شخصی از ایشان پرسید درباره محرمی که برای در امان ماندن از آزار باران و خورشید، به زیر سایبان میرود. امام دستور داد که گوسفندی فدیه دهد و در منی سر ببرد.
سند حدیث درست است. اما دلالت آن، از پرسش ابن بزیع به دست میآید که وی میدانسته سایه برای محرم اشکال دارد؛ از این روی درباره اصل سایه نپرسیده، بلکه درباره استفاده از سایه کجاوه در حال حرکت پرسیده است.
از بخش دوم پرسش روشن میشود، اگر عذری غیر از بیماری وجود داشت، محرم میتواند در سایه حرکت کند، ولی کفاره آن
گوسفند است.
شیخ صدوق ، برای این حدیث ذیلی نقل کرده
بدین شرح:
«نحن اذا اردنا ذلک ظللنا وفدینا.» ما هرگاه بخواهیم از سایه استفاده میکنیم و کفاره میدهیم.
الف. نه بر
بیمار ، در حال احرام قرار گرفتن در زیر سایه حرام است و نه بر کسی که از
آفتاب و
باران آزار میبیند. بلکه باید کفاره بپردازند.
روشن است که واجب بودن کفاره، ملازم و همراه با حرام بودن نیست.
در مثل
صید غیر عمدی، کفاره دارد، ولی برابر حدیث «رفع»
گناه ندارد.
زنان آبستن و شیر ده، میتوانند
روزه نگیرند. اگر
روزه نگرفتند، گناه نکردهاند، ولی باید کفاره بدهند.
مریضی که در تمامی طول سال مریض بود
روزه نمیگیرد، ولی کفاره میدهد.
و....
ب. اگر بپذیریم که بر شخص محرم، حرام است در حال حرکت از سایبان، هودج و کجاوه استفاده کند، این حرام، در ردیف آن حرامهایی قرار دارد که با اندک مشکلی، حرام بودن آن از بین میرود و بر محرم اجازه داده میشود که آن را انجام دهد.
در این باره، دو روایت از
امام کاظم (ع) داریم:
در موثقه
اسحاق بن عمار ، حضرت در پاسخ این پرسش که آیا محرم، میتواند برای خود سایبان بزند؟ فرمود:
«لا، الا مریض او من به علة والذی لایطیق الشمس.»
نه، مگر
بیمار ، یا کسی که مشکلی دارد و کسی که توان تحمل گرمای خورشید را ندارد.
عبدالرحمن بن الحجاج در خبر صحیح از حضرت کاظم (ع) پرسید: اگر محرمی از تابش خورشید بهسختی بیفتد و به سر درد دچار شود، آیا میتواند خود را از خورشید بپوشاند؟
حضرت فرمود:
«هو اعلم بنفسه. اذا علم انه لایستطیع ان تصیبه الشمس فلیستظل منها.»
او، به حال خود داناتر است. وقتی بداند که توان تحمل تابش خورشید را ندارد، بر خود سایه بیفکند.
اگر مقایسهای بین روایات باب استظلال با روایات صید،
مردار و
خمر بشود، روشن میشود برخورد با محرمی که به صید پرداخته و یا مردارخورده یا خمر نوشیده بسیار شدیدتر و تندتر از محرمی است که در حال حرکت، چتری بر روی سرخود گرفته و یا از سایبان استفاده کرده است و چون ما تابع دلالت الفاظ هستیم به روشنی درمییابیم که نهیهای این جا برابر با آن نهیها نیست. بنابراین، نهیهای غیرشدید را بر کراهت و نهیهای شدید را بر حرمتحمل میکنیم.
احمد، عن علی بن احمد بن اشیم، عن موسی بن عمر، عن محمد بن منصور، عن ابیالحسن (ع) قال: سالته عن الظلال للمحرم.
قال: لایظلل الا من علة مرض.
محمد بن منصور میگوید: از امام رضا (ع) درباره سایبان برای محرم پرسیدم.
امام فرمود: محرم برای خود سایبان نزند، مگر به خاطر بیماری.
سند حدیث، به خاطر ناشناخته بودن
محمد بن منصور ،
ضعیف است. موسی بن عمر، نامی است مشترک بین چندنفر که بیشتر آنان، توثیق نشدهاند.
علی بن احمد بن اشیم نیز، ناشناخته است.
یادآوری:
اگر مراد از احمد، در آغاز حدیث احمد بن محمد باشد که در حدیث پیشین کافی نیز بود، وی، با یک واسطه میتواند از
امام هشتم (ع) روایت کند و نقل او از امام کاظم (ع) با همان یک واسطه و دستبالا، دو واسطه ممکن است و آمدن اشخاص ناشناخته اضافی در سند، بر ضعف آن میافزاید.
البته در جای خود بررسی شده که ضعف سند، در ضعف متن، اثر مستقیم دارد. در متن این روایت آمده: تنها برای علت مریضی، محرم میتواند سایبان بزند. حال اگر کسی
مریض نبود، ولی گذرش به دریا و کشتی افتاد، یا اتومبیل بیسقف نیابید، یا ناگزیر از سوار شدن بر هواپیما شد، مفهوم این متن میگوید: جایز نیست.
و وسائل
اینگونه آمده است: «لایظل الا من علة او مرض.» که از متن کافی بهتر و درخور مفهومگیری است که محرم، به خاطر بیماری، یا انگیزههای دیگری، میتواند در زیر سایبان قرار گیرد، ولی بدون وجود علت یا بیماری، نمیتواند زیر سایبان قرار بگیرد.
برابر متن تهذیب، جای این پرسش وجود دارد که آیا واژه «او» تردید راوی است، یا امام (ع) تقسیمبندی فرموده؟ یعنی آیا امام (ع) فرموده سایبان زده نشود، مگر برای علتی و یا بیماری و یا اینکه امام، یکی از این دو را فرموده، ولی راوی نمیداندکه امام، کدام یک را فرموده است؟
احمد، عن عثمان بن عیسی الکلابی قال: قلت: لابی الحسن الاول (ع) : ان علی بن شهاب یشکو راسه والبرد شدید و یرید ان یحرم؟
فقال: ان کان کما زعم فلیظلل واما انت فاضح لمن احرمت له.
عثمان بن عیسی میگوید: به
حضرت کاظم (ع) عرض کردم: علی بن شهاب از سردرد مینالد و سرما شدید است. و میخواهد احرام بندد (چه کند؟) امام (ع) فرمود: اگر این گونه است که گمان میکند، باید سایبان درست کند، ولی تو خود را آشکار ساز برای کسی که برای او احرام بستهای.
عثمان بن عیسی از سران
واقفیه است. او نماینده امام کاظم (ع) در مصر، و اموال زیادی از امام، در نزدش بوده وقتی امام به شهادت میرسد، با همدستان خود: علی بنابی حمزة بطائنی و زیاد بن مردان قندی،
مرگ حضرت را منکر شدند، تا اموال را به
امام رضا (ع) تحویل ندهند و دنیاخواهی آنان را به کژراهه کشاند و امام کاظم (ع) را امام غایب پنداشتند و امامت امامان پس از آن حضرت را نپذیرفتند.
باری، وی شخص فاسد العقیده و عمل بوده است.
متن حدیث، با احادیث قبل و بعد، ناسازگاری ندارد و دلالت میکند: اگر کسی بیمار بود، میتواند از سایبان بهره برد و عذر یکی از همراهان، دلیل نمیشود که دیگران هم از سایبان استفاده کنند.
عدة من اصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن بکر بن صالح قال: کتبت الی ابی جعفر (ع) ان عمتی معی وهی زمیلتی والحر تشتد علیها اذا احرمت فتری لی ان اظلل علی و علیها فکتب (ع) ظلل علیها وحدها.»
بکر بن صالح میگوید: به امام جواد (ع) نامه نوشتم که: عمهام همراه من و هم کجاوه من است. شدت گرمای خورشید، عرصه را بر او تنگ میکند، آیا هنگامی که محرم میشوم، رواستبرای او و خودم سایبان درست کنم.
حضرت در جواب نوشت: تنها برای او سایبان درست کن.
بکر بن صالح ضعیف است.
شیخ طوسی ، او را از اصحاب امام رضا (ع) و
نجاشی از اصحاب امام کاظم (ع) میدانند. گاهی از
ابی جعفر ثانی روایت دارد.
اما متن: روشن است که سایه جستن و پناهگرفتن از گرما، سرما و طوفان، برای
زنان ، اشکالی ندارد. دور است که بکر بن صالح، این مساله را نداند. بنابراین، او میتوانستبدون پرسش از امام، برای عمهاش سایبان بزند.
آیا میخواسته به بهانه عمهاش، خود را از گرما برهاند، یا در واقع نمیدانسته در این صورت به سایه رفتن و سایبان زدن چه حکمی دارد. یا بهطور کلی، سایبان را برای زن نیز
حرام میدانسته است؟
باری، پرسش هر چه باشد و با هر ذهنیتی که پرسیده باشد، از پاسخ امام حرام بودن سایبان برای مرد، استفاده نمیشود.
از روایت استفاده میشود که بر او رواستبرای عمهاش سایبان بزند، ولی آیا سایبان زدن بر مرد حرام است، یا مکروه و یا تنها کفاره دارد، از روایتبه دست نمیآید.
احمد بن محمد، عن ابراهیم بن ابی محمود قال: قلت للرضا (ع) المحرم یظلل علی محمله ویفتدی اذا کانت الشمس والمطر یضران به؟
قال: نعم.
قلت: کم الفداء.
قال: شاة.
ابراهیم بن محمود میگوید: به حضرت رضا (ع) عرض کردم: آیا محرم حق دارد هنگامی که خورشید و باران به وی زیان میرساند، برکجاوه خود سایبان بزند و کفاره بدهد؟
فرمود: بله.
عرض کردم:
فدیه اش چقدر است؟
فرمود: یک گوسفند.
بررسی:
سند این حدیث صحیح است.
از این پنجحدیث، چند نکته به دست میآید:
۱. راویهای حدیثها، میدانستهاند سایبان برای
محرم ، اگر عذری نداشته باشد، اشکال دارد.
۲. از این روایت و روایت عثمان بن عیسی و روایت محمد بن اسماعیل بن بزیع به دست میآید سایبان تنها برای جلوگیری از تابش خورشید به کار نمیرفته، بلکه برای جلوگیری از سرما و باران هم، به کار میرفته است.
۳. از این حدیث و حدیث محمد بن اسماعیل بن بزیع استفاده میشود، به کار بردن سایبان، در صورتی که زیانی متوجه محرم از تابش آفتاب و باران باشد، جایز است، ولی باید یک گوسفند
کفاره بدهد.
۴. اگر دلیلی بر حرام بودن زیر سایه رفتن محرم یابیده نشد، از روایات یاد شده حرام بودن استفاده محرم از سایبان، استفاده نمیشود. تنها چیزی که از این روایات در اینباره به دست میآید، استفاده محرم از سایبان، اشکال دارد، که احتمال میرود آن اشکال هم، با کفاره بر طرف بشود. بنابراین، دلیل دیگری باید باشد که بشود
حکم به حرام بودن استفاده محرم از سایبان کرد و این چنین دلیلی در دست نیست.
البته از این روایات، به طور قوی، استفاده میشود که استفاده محرم از سایبان،
مکروه است و گرنه، لازم میآید کسی که استفاده از سایبان برای وی ضرورت دارد، با کسی که سالم است، هیچ فرقی نداشته باشند و تنها بر عهده آنان کفاره باشد، در حالی که از نگاه روایات، بین آنان فرق بود. مگر اینکه مقدار کفاره، برای شخص ناگزیر، مریض، شخص سالمی که از تابش خورشید، آزار میبیند و سالم مختار، فرق میکند.
صحیحه علی بن جعفر که اکنون آن را یادآور میشویم، شاهد خوبی ستبر مطالب یاد شده:
باسناده عن موسی بن القاسم، عن علی بن جعفر، قال: سالت اخی (ع) اظلل وانا محرم؟
فقال: نعم و علیک الکفارة.
قال: فرایت علیا اذا قدم مکة ینحر بدنة لکفارة الظل.
علی بن جعفر میگوید: از برادرم (ع) پرسیدم: میتوانم سایبان بزنم و کفاره بدهم؟
فرمود: بله. و کفاره بر تو واجب میشود.
راوی میگوید: علی بن جعفر را دیدم هنگامی که وارد مکه شد، برای کفاره استفاده از سایبان در حال احرام، شتری
قربانی کرد.
درست است که علی بن جعفر، معصوم نیست، ولی بیگمان کار حرام روشن انجام نمیداده است و امام هم کار حرام را روا نمیداند. این که شیخ حر عاملی، صاحب وسائل، روایت را حمل بر ضرورت کرده، بیدلیل است؛ زیرا اگر علی بن جعفر
بیمار بوده، یا عذری داشته در مقام نقل روایت، بیان میکرد. شگفتتر از توجیه صاحب وسائل، توجیه صاحب تفصیلالشریعه است. ایشان، در ذیل روایت مینویسند:
«وحیث ان مورد السؤال، هو تظلیل شخص الراوی، لاعنوان المحرم مطلقا، فیمکن ان یکون الحکم بالجواز لاجل الخصوصیة الموجودة فیه من المرض وغیره.»
چون مورد پرسش، استفاده کردن شخص راوی از سایبان است، نه عنوان محرم، بهطور مطلق، امکان دارد حکم روا بودن به خاطر ویژگیای بوده که وی داشته است، مانند بیماری و غیر آن....
با اینکه خود ایشان، پس از چند سطر، نخستین روایتی که برای حرام بودن استفاده از سایبان نقل میکند، بدون هیچ کموزیاد، همانند: پرسش علی بن جعفراست و پرسش، روی عنوان محرم، بما هو محرم، نرفته است.
از حدیث
علی بن جعفر معلوم میشود که اگر محرم، هیچ عذری نداشت، ولی زیر سایبان رفت، به جای
گوسفند ، شتر قربانی کرد، کراهت از بین میرود، مانند آنچه علی بن جعفر انجام داد. بدین جهتبود که امام کاظم (ع)، وی را از حرکت در زیر سایبان در حال احرام و سپس تقدیم قربانی، باز نداشت.
از روایتبه دست میآید که او، پیوسته در سفر حج، در هودج و زیر سایبان حرکت میکرده و پس از ورود به
مکه شتری میکشته است: «اذا قدم مکه ینحر بدنه.» این که راوی از کلمه «ینحر» مضارع، به جای «نحر» ماضی، با اینکه فعل «رایت» و «قدم» سازگارتر بود، استفاده کرده، میتواند بیانگر پیاپی بودن عمل علی بن جعفر باشد. نه اینکه تنها در طول زندگانی، یک بار، زیر سایبان حرکت کرده و یا هر بار شتر کشته است که حمل بر ضرورت و بیماری بشود.
احمد بن محمد، عن علی بن الحکم، عن اسماعیل بن عبدالخالق، قال: سالت ابا عبدالله (ع) هل یستتر المحرم من الشمس قال: لا، الا ان یکون شیخا کبیرا (او قال: ذا علة).
اسماعیل بن عبدالخالق میگوید: از
امام صادق (ع) پرسیدم آیا محرم میتواند خود را از تابش خورشید بپوشاند؟
فرمود: نه، مگر اینکه پیرمرد باشد (یا فرموده: مگر اینکه مریض باشد).
در این روایت، متن مردد است. اگر حضرت فرموده باشد: «الا ان یکون شیخا کبیرا» معلوم میشود، حضرت تنها پیری را علت جایز بودن حرکت محرم در زیر سایبان قرار داده و باقی را باید از روایات دیگر استفاده کرد. اگر حضرت فرموده باشد: «الا ان یکون ذا علة»، هر علتی، مانند: بیمار، باران، سختی، زیان و... را در بر میگیرد و هر کدام علتی خواهند بود برای جایز بودن استفاده از سایبان در حال احرام.
باری، از این روایت استفاده میشود که پوشیدن خود از تابش خورشید، درحال احرام، اشکال دارد؛ اما کرانه و مرز آن روشن نیست؛ از این روی، مانند روایت
معلی بن خنیس است:
عدة من اصحابنا، عن احمد بن محمد، عن الحسین بن سعید، عن النضر بن سوید، عن یحیی الحلبی، عن المعلی بن خنیس، عن ابیعبدالله (ع) قال: لایستتر المحرم من الشمس بثوب ولاباس ان یستتر بعضه ببعض.
امام صادق (ع) فرمود: محرم، خود را از خورشید، با پارچه نمیپوشاند، ولی اشکال ندارد که با بعضی از بدن، بعض دیگر را بپوشاند.
به نظر میرسد این بازداشتها (نهیها) بازداشتهای تحریمی نباشند و از آنگونه بازداشتهایی نیستند که وعده
عذاب و
عقاب بر انجام آنها بیان شده باشد. (مینویسد: «النهی وما فی معناه غیرواضح الدلالة علی التحریم فی اخبار اهلالبیت کما ذکرناه کثیرا.» همانگونه که بارها گفتهایم: نهی و مانند آن، در اخبار اهلبیت، دلالتش بر تحریم روشن نیست.
) بنابراین، حمل بر کراهتسزاوارتر خواهد بود. شدت این کراهت، با کشتن گوسفند، کاهش مییابد و یا اگر ضرورتی با آن همراه شد، کراهت را از بین میبرد.
محمد بن یحیی، عمن ذکره، عن ابی علی بن راشد، قال: سالته عن محرم ظلل فی عمرته.
قال: یجب علیه دم.
وقال: ان خرج الی مکة وظلل وجب علیه ایضا دم لعمرته ودم لحجته.
از او درباره محرمی که در عمره، سایبان زده، پرسیدم.
فرمود: بر او قربانی واجب است.
و فرمود: اگر به سوی مکه خارج شد و سایبان زد، قربانی دیگری بر عهدهاش قرار میگیرد:
قربانی برای
عمره و
قربانی برای
حج خود.
این روایت، هم مرسل است و هم مجمل و احتمال زیاد دارد با روایتی که
شیخ طوسی نقل کرده یکی باشد:
محمد بن الحسن الصفار، عن محمد بن عیسی، عن ابی علی بن راشد، قال: قلت له علیهالسلام: جعلت فداک انه یشتدعلی کشف الظلال فی الاحرام لانی محرور تشتد علی الشمس.
فقال: ظلل وارق دما.
فقلت له: دما او دمین؟
قال: للعمرة؟
قلت: انا نحرم بالعمرة وندخل مکة فنحل ونحرم بالحج.
قال: فارق دمین.
علیبن راشد میگوید: به ایشان عرض کردم: جانم فدای شما بادا. برداشتن سایبان در حال احرام، بر من سخت است؛ زیرا من گرما زدهام و تحمل خورشید برای من سخت است.
فرمود: از سایه استفاده کن و گوسفندی بکش.
گفتم: یک گوسفند و یا دو گوسفند؟
فرمود: برای عمره؟
گفتم: ما برای عمره محرم میشویم و داخل مکه میشویم و از احرام خارج میشویم و برای حج، احرام میبندیم.
فرمود: پس دو گوسفند قربانی کن.
از ظاهر روایتبر میآید که راوی هنگام مراسم حج، با احرام
عمره تمتع وارد
مکه میشده و پس از انجام اعمال عمره، از احرام خارج میشده و دوباره برای حج احرام میبسته و برای رفتن به عرفات و منی از سایبان استفاده میکرده است.
این روایت افزون بر سند صحیح، اجمال هم ندارد. راوی آن،
حسن بنراشد ،
ثقه است و مضمره بودن اشکالی ندارد.
روایت، دلالت میکند که محرم، اگر مشکلی داشته باشد، میتواند از سایبان استفاده کند، ولی باید برای هر احرامی کفارهای بدهد.
از مجموع روایات یاد شده، به دست آمد که استفاده از سایبان در حال احرام برای مردان نهی شده، اما حرام نیست، بلکه کراهتشدید دارد. اگر کسی مریض بود، کراهت از او برداشته میشود یا اگر بیمار نباشد، ولی از تابش آفتاب به اذیت میافتد، باز میتواند از سایبان استفاده کند و گناهی بر او نیست، ولی باید کفاره بدهد.
محقق سبزواری در این باره مینویسد:
«ویمکن الجمع بین الاخبار بوجهین: احدهما حمل اخبار المنع علی الافضلیته ویویده ان النهی وما فی معناه غیرواضح الدلالة علی التحریم فی اخبار اهل البیت کما ذکرناه کثیرا فهو قریب، بل لیس فیه عدول عن الظاهر....
وثانیهما، حمل الاخبار المذکورة علی التحریم ویحمل قوله «مایعجبنی»
علی المعنی الشامل للتحریم و یحمل صحیحة علی بن جعفرعلی انه کان به علة یتضرر من الشمس.
وفیه ان الظاهر لو کان کذلک لذکر ذلک فی مقام نقل الحکم المذکور او ذکر الراوی عنه حیث نقل عمله فی هذا الباب....
ممکن استبه دو گونه بین
اخبار جمع کرد:
۱. اخباری که محرم را از سایبان باز میدارد، حمل کرد بر اینکه شایستهتر است استفاده نکند. تایید بر آن، دلالت نهی و مانند آن در اخبار
اهلبیت ، همانگونه که بارها یادآور شدیم، بر حرام بودن، روشن نیست. و این توجیه نزدیک به واقعی است، بلکه توجیه نیست؛ زیرا از ظاهر لفظ، عدول نشده است.
۲. اخبار بازدارنده، بر
حرام بودن استفاده از سایبان، حمل شود و سخن امام (ع) که فرمود: «خوشم نمیآید» بر معنایی که با حرام بودن سازگار باشد، حمل شود و صحیحه
علی بن جعفر ، حمل شود بر اینکه وی ناراحتی داشته که تابش خورشید بر او زیان میرسانده است. این توجیه اشکال دارد؛ زیرا اگر چنین بود و علی بن جعفر، مشکلی داشت، در مقام نقل حکم، بیان میکرد، یا راوی بیان میکرد، همانگونه که عمل وی را روایت کرده است.
«از مجموع روایتهایی که در این فرع نقل شد، به دست آمد، استفاده از سایبان که در حال احرام ممنوع است، در هرگونه عذری و دشواری و زحمت و سختی، جایز میشود، گرچه این عذر و سختی و دشواری، به حد اضطرار نرسد؛ زیرا دور است تمام روایتهای مطلقی که استفاده از سایبان را در حال سختی و
رنج اجازه میدادند، بر اضطرار که تحقق آن بسیار کماست، حمل شود، همانگونه که انصراف آن از عذرهای کوچک، روشن است. مانند اجازهای که به مرد و
زن پیر برای افطار
روزه داده شده که در این جا لازم نیست اضطراری که حکم
روزه را بردارد، پیش بیاید (چون در این صورت، فرقی بین پیر و غیرپیر وجود ندارد. در حال اضطرار هیچکس حکم
روزه ندارد).
از سویی، نمیتوان به هرگونه عذری، در مثل ضعف و سستی، بسنده کرد، بلکه بین این دو، مراتب عذر عقلایی و مشقت عرفی فراوانی وجود دارد.»
باری، به نظر میرسد،
روایات بازدارنده از استفاده محرم از سایبان، بیش از کراهت را نمیرساند و روایاتی نیز وجود دارد که صراحتبیشتری به این مطلب دارند، از جمله:
وعنه، عن ابن سنان، عن ابن مسکان، عن الحلبی، قال: سالت ابا عبدالله (ع) عن المحرم یرکب فی القبه.
قال: ما یعجبنی الا ان یکون مریضا.
قلت: فالنساء؟
قال: نعم.
حلبی میگوید: از
حضرت صادق (ع) پرسیدم که آیا محرم میتواند بر هودج سوار شود؟
فرمود: خوشم نمیآید، مگر اینکه
بیمار باشد.
گفتم:
زنان چطور؟
فرمود: بله.
و باسناده عن سعد، عن ابیجعفر، عن محمد بن ابی عمیر، عن جمیل بن دراج، عن ابیعبدالله (ع) قال: لاباس بالظلال للنساء، وقد رخص فیه للرجال.
امام صادق (ع) فرمود: سایبان برای زنان اشکال ندارد و به مردان نیز
اجازه داده شده است.
به نظر میرسد که این پاسخ، پیشینهای داشته و گویا در ذهن راوی، درباره سایبان برای زنان، اشکال بود و فکر میکرده سایبان بر آنان حرام است. حضرت در پاسخ میفرماید: نه تنها برای آنان اشکالی ندارد که مردان نیز اجازه دارند از سایبان استفاده کنند.
این روایت، بر دیگر روایتها،
حکومت دارد. یعنی اگر به گوش شما رسیده که مردان از سایه قرارگرفتن بازداشته شدهاند، این بازداشتن، از این باب نیست که در سایه قرار گرفتن بر محرم حرام است و مردان اجازه دارند در سایه قرار بگیرند، چه رسد به زنان که در هیچ سخنی از معصوم (ع) از در سایه قرار گرفتن بازداشته نشدهاند.
این توجیه، بهتر از توجیه صاحب مدارک است که پس از برتری دادن قول به حرام بودن استفاده از سایبان، به توجیه روایات ترخیص بر آمده، از جمله روایت جمیل را اینگونه توجیه میکند:
«انما تضمنت الرخصة فیه الرجال ونحن نقول به لکن مع الضرورة فان الرخصة انما تطلق غالبا علی مامنع منه اولا ثم اذن فیه للضرورة کاکل المیتة.»
صحیحه جمیل، در بردارنده اجازه برای مردان است و ما هم بر همین باوریم؛ زیرا اجازه، بیشتر، در جایی اطلاق میشود که پیش از این بازداشتی انجام گرفته باشد، سپس به خاطر ضرورتی اجازه داده شده باشد، مانند خوردن
مردار .
روشن نیست که مطلب را ایشان، از کجا استفاده کرده است. آیا در حدیث نداریم:
«والله یحب ان یؤخذ برخصة کما یحب ان یوخذ بعزائمه.»
خداوند دوست دارد به اجازههایش توجه و عمل شود، همانگونه که دوست دارد به تصمیمها و دستورها توجه و عمل شود.
اجازه، همیشه سابقه بازدارندگی ندارد، بلکه بهطور معمول، نشانگر این است که اذن گیرنده، استقلال ندارد و مکان، یا حالتی که میخواهد بر آن داخل شود، زیر نظر، یا ملکیت دیگری است.
ازسوی دیگر، اگر روایت، آنگونه که صاحب مدارک ادعا میکند، میخواستبگوید، قید اضطرار یا ضرورت را میافزود و میفرمود: «قد رخص للرجال المضطرین».
آقای
مدنی کاشانی ، صاحب براهین الحج مینویسد:
«لایقال لعل الترخیص فی الحدیث لاجل الضرورة... لانه یقال هذا خلاف الظاهر وذلک لقوله (ع) : «وقد رخص فیه للرجال» والا لقال: «وقدرخص للمضطر» کما قال فی المیتة فآنها رخصت للمضطر ولمیسند الترخیص فیه الی مطلق الانسان.»
گفته نشود: اجازه در روایت، برای آن جایی است که محرم ناچار باشد.
پاسخ داده میشود: این سخن، خلاف ظاهر روایت است؛ زیرا حضرت فرمود: «بر مردان اجازه داده شده است.» امام اگر میخواست مضطر را بفرماید، میفرمود: «به مضطر اجازه داده شده است.» همانگونه که در مردار گفته شده و به شخص ناگزیر و درمانده اجازه داده شده و حکم اجازه را به مطلق
انسان اسناد نداده است.
از بررسی روایات، روشن شد که بهطور معمول، امامان (ع) در حال احرام، از سایبان استفاده نمیکردهاند و دو دسته روایت از آن بزرگواران به ما رسیده است: در دستهای از سایبان و در سایه قرار گرفتن، بازداشتهاند و در دسته دیگر آنجا را روا دانستهاند که محرم،
مریض باشد یا تابش خورشید آزار دهنده باشد و یا... ولی باید
کفاره بپردازد.
دقتکننده در روایات به خوبی درمییابد که موارد جواز استفاده از سایبان، منحصر به علتخاصی نیست و عذرهای یاد شده در روایات مشکلاتی بوده که مردم آن زمان با آن روبهرو بودهاند. بنابراین، وقتی در روزگار ما عذرهای جدیدی مانند: نبود اتومبیل سالم بیسقف، جلوگیری پلیس، انگشتنما شدن و مورد تمسخر دیگران قرار گرفتن، خطر استفاده از اتومبیلهای بیسقف و... پیش بیاید اینها نیز مشکلات و سختیهایی است که هر یک برای جایز بودن استفاده از سایبان و پرداخت کفاره، بسنده میکند. پس
حج گزارمیتواند، در هر وقت از شب و یا
روز، از
مسجد شجره ،
جحفه و... احرام ببندد و بر اتومبیل سقفدار سوار شود و این کار به هیچ روی، حرام نیست، بلکه تنها کفاره دارد. این دیدگاه بر گزیده، با فتوای
شیخ مفید ،
صاحب فقهالرضا
و برخی دیگر (از «انصار» و «الکافی» میتوان همین مطلب را استفاده کرد.) هماهنگی دارد.
سخن در این است که «استظلال» چیست؟
آیا اگر کسی در
شب ، داخل هودج و کجاوه قرار بگیرد و یا به اتومبیل سقفدار سوار شود، در حالی که
احرام بسته، استظلال کرده است؟
شماری بر این باورند: چون «استظلال»، «ظلال»، «تظلیل» و... از ماده «ظل» گرفته شدهاند و «ظل» به معنای سایه است و سایه وقتی به کار میرود که چیزی از تابش خورشید جلو بگیرد. بنابراین، در شب چون خورشید نیست، «ظل» معنی ندارد.
«نشستن در زیر سقف، در حال طی منزل در شب، خلاف احتیاط است، گرچه جایزبودن آن بعید نیست.» این فتوای امام خمینی است و حضرات آیات: گلپایگانی و اراکی نیز، با ایشان موافقند، چون حاشیه ندارند.)
در این بخش از نوشتار، برای روشن شدن بحث، نگاهی میافکنیم به دیدگاههای اهللغت.
«الظل ضد الضح وهو اعم من الفئ. فانه یقال: ظل اللیل وظل الجنة ویقال لکل موضع لمتصل الیه الشمس ظل ولایقال الفئ الا لما زال عنه الشمس ویعبر بالظل عن العزة والمنعة وعن الرفاهة، قال: «ان المتقین فی ظلال» ای فی عزة ومناع. قال: «اکلها دائم و ظلها»، «هم وازواجهم فی ظلال».... اظلنی فلان، حرسنی وجعلنی فی ظله وعزه ومناعته.... وقوله: «وندخلهم ظلا ظلیلا» کنایة عن غضارة العیش.»
ظل، ضد
آفتاب است و فراگیرتر و شاملتر از «فئ» ؛ زیرا گفته میشود سیاهی شب، سیاهی بوستان.... از
عزت ،
قوت و
رفاه نیز، با «ظل» تعبیر میشود مانند
آیه شریفه: «تقواپیشگان در عزت و قوتاند.» و آیه شریفه «خوراکیها و عزت بهشت، جاودانه است.» و آیه شریفه «آنان و همرانشان در عزت و قوتاند....» «اظلنی فلان»، یعنی مرا نگهبانی کرد و در کنف حمایتخود قرار داد....
و آیه شریفه «ندخلهم ظلا ظلیلا» کنایه از زندگی خرم و شاداب است.
«الظل، الفئ الحاصل (الفئ الحاجز، اشتباه است. بنابرآنچه در نهایه آمده است، متن اصلاح شد. در نهایه آمده: «الفئ الحاصل من الحاجز بینک و بین الشمس ای شئ کان
) من الحاجز بینک وبین الشمس ای شیء کان. قوله: «وظل ممدود» ای دائم.... وفی الحدیث: «السلطان ظل الله فی الارض.» هو علی الاستعارة لانه یدفع الاذی عن الناس کما یدفع الظل اذی الشمس وفیه «ایها الناس قد اظلکم شهر رمضان» ای دنا منکم وصار ظلاله علیکم.... والظلة بضم المعجمة شیء کالصفة یستتر به من الحر والبرد. ومنه ظلة بنی ساعدة ونحوها.... وظل النزال المنهی عن التخلی فیه. لیس المراد کل ظل وانما هو الظل الذی یستظل به الناس، او یتخذونه مقیلا ومناحا واظلنی الشئ غشینی.
ظل اللیل: سواده. یقال اتانا فی ظل لیل وفی ظل العرش ای فی ظل رحمته.»
ظل، سایهای است که پدید میآید از چیزی که بین تو و خورشید قرار گیرد، هر چیز که باشد.
فرموده
خداوند : «ظل ممدود» یعنی سایه دائم.... در حدیث آمده: «پادشاه، سایه خداست در
زمین .» این، استعاره است؛ زیرا پادشاه، آزارها را از مردم برطرف میکند، همانگونه که سایه آزار خورشید را.
در حدیث آمده:
ماه رمضان ، به شما نزدیک شد و سایهاش بر شما افکنده شد.... ظله، چیزی است مانند ایوان سقفدار و سکوی بلند و باریک که جلوی سرما و گرما را میگیرد. ظله بنیساعده از همین گرفته شده است.
ظل النزال که آلوده کردن آن نهی شده است، هر سایهای نیست، بلکه مراد سایهای است که مردم از آن استفاده میکنند، یا آنجا را استراحتگاه و بارانداز خود قرار میدهند.
اظلنی الشئ: مرا فرا گرفت.
ظل اللیل: سیاهی شب. در سیاهی شب، پیش ما آمد.
فی ظل العرش؛ یعنی در سایه رحمتخدا.
دکتر خلیل جر مینویسد:
ظل الیوم:
روز سایهدار شد.
ظل الشئ: سایه آن چیز دراز شد.
ظلالة النهار: سایه
روز داراز شد.
الظل: اسم است از اظل، سایه، ضد ضح (آفتاب) است. ظل از صبح تا ظهر، به ماننده فیء از ظهر تا شام است.
الظل: سیاهی شب، قدرت، نیرو، عزت، بزرگی، رفاه، آسودگی.
الظل من کل شئ: کالبد هر چیز.
الظل من الشباب. والشتاء: آغاز جوانی و زمستان.
الظل من القیظ: سختی گرما.
الظل من الثواب: پر زجامه.
الظل من السحاب: ابری که جلو خورشید را بگیرد.
الظل من النهار: آفتابی که
روز را روشن کند.
ج: ظلال و اظلال و ظلول.
...
ظلل تظلیلا: آن را فرو پوشانید و بر آن سایه افکند. «ظللنا علیهم الغمام» ابر را بر سر آنان سایبان کردیم.
الظلة: پوشش، سایبان،
چتر ،
درخت ، یا
ابر که بر تو سایه افکند، صفه مانندی که در سرما و گرما، بدان پناه گیرند. باران گریز. ج: ظلل وظلال.»
فیومی از رؤبة بن العجاج نقل میکند:
«هر چه خورشید بر آن بتابد و از آن برگردد، ظل و فئ است و هر چه که خورشید بر آن نتابد، ظل است. از همینجا گفتهاند: خورشید، ظل را نسخ میکند و فئ خورشید را.» سپس نوشته است:
«انا فی ظل فلان، ای فی ستره و ظل اللیل سواده لانه یستر الابصار عن النفوذ....
المظلة، البیت الکبیر من الشعر و هو اوسع من الخباء.»
من در سایه فلانی هستم، یعنی در پناه و پوشش وی هستم. و ظل اللیل، یعنی سیاهی شب؛ زیرا چشمها را از نفوذ میپوشاند و باز میدارد....
المظلة: اتاق بزرگی که از مو درستشده و از خیمه بزرگتر است.
فارس بن زکریا در
معجم مقاییس اللغة مینویسد:
«ظل، الظاء واللام، اصل واحد، یدل علی ستر شئ لشیء، وهو الذی یسمی الظل و (کلمات) الباب عائدة الیه. فالظل: ظل الانسان و غیره ویکون بالغداة والعشی والفئ لایکون الا بالعشی وتقول اظلتنی
الشجرة وظل ظلیل (دائم) واللیل ظل....
والمظلة معروفة.... ومن الباب، قولهم ظل یفعل کذا وذلک اذا فعله نهارا.... ولایقال ظل یفعل کذا لیلا، لان اللیل نفسه ظل.»
ظ و ل. ریشه یگانه است و دلالت میکند بر پوشش چیزی برای چیزی و آن، سایه نامیده میشود و همه کلمات باب، به همین یک معنی بر میگردد. پس سایه، مانند سایه
انسان و غیر انسان.... و میگوید: درختبر من سایه افکند. و ظل ظلیل، یعنی سایه دائم و شب، خود، سایه است. مظله، سایبان معروف است.
حسن مصطفوی در التحقیق فی کلمات القرآن الکریم مینویسد:
«ان الاصل الواحد فی المادة: هو انبساط آثار الوجود والشخصیة، مادیا او معنویا فظل کل شئ انبساط آثار وجوده، محسوسا کما فی....
«فسقی لهما ثم تولی الی الظل»
ومعنویا کما فی....«ندخلهم ظلا ظلیلا.»
وفی الاعم منهما کما فی:
«الم تر الی ربک کیف مد الظل»
یراد الانبساط فیضه العام و امتداد آثار رحمته المطلقه.»
یگانه ریشه در این ماده، گسترش آثار مادی و معنوی وجود شخصیت است.
پس
سایه هر چیز، گسترش آثار وجود آن است، که یا محسوس است همانگونه که خداوند در آیه شریفه میفرماید: «گوسفندانشان را آب داد، سپس به سایه بازگشت.» و یا آثار معنوی آن است، همان گونه که
خداوند در آیه شریفه میفرماید: «آنان را در زندگی خرم و شادی داخل کردیم.» یا در برگیرنده آثار مادی و معنوی، همانگونه که خداوند میفرماید: «آیا پروردگارت را ندیدی که چگونه سایه را امتداد داد.» گسترش فیض فراگیر و شامل خداوند و امتداد آثار
رحمت او، اراده شده است.
در کتابهای لغوی و دیدگاههای ارائه شده از سوی اهللغت، روشن شد که در معنای اصلی «ظل» دیدگاههای گوناگونی وجود دارد.
گروهی بر این باورند: سایه ضد آفتاب، یا آنچه که بر اثر مانعی که در برابر خورشید قرار دهند.
گروهی بر این باورند: پوشش واقع شدن چیزی برای چیزی.
گروهی بر این باورند: آثار وجودی یک چیز، سایه آن است.
پس تنها معنای «ظل» سایه در برابر آفتاب نیست. بنابراین دیدگاه صاحب
تفصیلالشریعه که مینویسد:
«ان المستفاد من اللغة ان مادتها (التظلیل والاستظلال) هی الظل لایتحقق الا فی النهار.»
«آنچه از لغت استفاده میشود ظل یعنی ماده تظلیل و استظلال، فقط در
روز محقق میشود.» در خور مناقشه است. گیریم که سایه در برابر آفتاب، اصلیترین معنی، یا به گفته ایشان، تنها معنای آن باشد، باز بسیاری به کار بردن آن در غیر سایه آفتاب، هیچ ظهوری برای معنای اصلی باقی نمیگذارد. بنابراین، برای فهمیدن معنای «ظل» و مشتقات آن، باید راهی دیگر در پیش گرفت و از نشانههای لفظی، حالی و مقامی، بهره برد. از لغتنامههای فارسی و عربی به دست میآید، همان گونه که معنای «ظل» گسترده است، معنای «سایه» نیز گسترده است.
راه دیگری که میتوان به معنای «استظلال» و «تظلیل» پی برد، رجوع به روایات و موارد کاربرد این ماده است.
در این بخش، نیازی به بررسی اسانید روایات وجود ندارد، بلکه روی کاربرد آنها درنگ میشود و نکته مهمتر اینکه کاری به «ظل» و «استظلال» نیز نداریم، بلکه سخن در این است که اگر استفاده از اتومبیل سقفدار بر محرم در
روز اشکال دارد (همانگونه که مشهور برآنند و آن را حرام دانستهاند، یا اینکه مباح است، ولی انجام دهنده آن، باید کفاره بپردازد) آیا در
شب نیز اشکال دارد؟ یا خیر همین که
روز به پایان رسید، دیگر هیچ حرمتی و یا کفارهای در کار نیست.
آیتالله خوئی مینویسد:
«بازداشتن از پناه گرفتن و زیر سایبان رفتن، ویژه جلوگیری از تابش خورشید نیست، بلکه هرگونه پوشش و پناهگیری و پناهجویی در حال احرام، نارواست، گرچه از غیر خورشید باشد، مانند؛ سرما، گرما، باران، باد و مانند آن؛ زیرا «تظلیل» بر گرفته از «تستر» است، گرچه از غیر خورشید باشد و از ظله برگرفته شده و آن هر چیزی است که از سرما و گرما نگهدارد. بنابراین در مفهوم «استظلال» استتار و پوشیدگی نهفته است، چه پوشیدگی و نگهداری از خورشید باشد و چه از غیر آن. از همینگونه است «الشمس مستظله». پس فرقی بین شب و
روز نیست و روایاتی که از سوار شدن بر کجاوه و هودج باز میدارند، اطلاق دارند و اقتضا میکنند که بین شبوروز، فرقی نباشد. این اطلاق روایات، مطلب ما را تاکیدمیکند، بویژه در سرزمین گرمسیر حجاز، حرکت در شب رایجاست. بنابراین معیار در حرام بودن در زیر سایبان قرارگرفتن و استفاده از سرپناه در حال احرام و نگهداری خویش است از آنچه که آزار میرساند، مانند: تابش خورشید، سرما، گرما و....»
ایشان برای ثابت کردن دیدگاه خود، از سه دلیل استفاده کرده است:
در پاورقی، به نقل از اقربالموارد مینویسد:
«الظله: الغاشیه والبرطله ای المظلة الضیقة وشئ کالصفة یستتر به من الحر والبرد والمظلة الکبیر من الاخبیة.»
ولی با مراجعه به اقربالموارد، روشن میشود که مصادیق گوناگونی برای «ظل» مطرح شده و نخستین معنی را برابر آفتاب دانسته، بنابراین استفاده از
لغت ، به تنهایی، همانگونه که پیش از این گفته شد، کارساز نیست.
قبة. کنیسه، عماریه و مانند آنها.
الف. صحیحة محمد بن مسلم عن احدهما (ع)، قال: سالته عن المحرم یرکب القبة؟ فقال: لا.
راوی میگوید از
امام باقر یا
امام صادق (ع) پرسیدم: آیا محرم میتواند بر قبه و کجاوه سرپوشیده سوار شود؟
فرمود: خیر.
ب. صحیحه حلبی، سالت: ابا عبدالله (ع) عن المحرم یرکب فی القبة؟
قال: مایعجبنی الا ان یکون مریضا.
از امام صادق (ع) پرسیدم: آیا محرم میتواند بر کجاوه سرپوشیده قرار گیرد؟
فرمود: تعجب میکنم، مگر اینکه بیمار باشد.
ج. صحیحه هشام بن سالم: سالت: ابا عبدالله (ع) عن المحرم یرکب فی الکنیسه؟
قال: لا.
از امام صادق (ع) پرسیدم: آیا محرم میتواند بر هودج سرپوشیده سوار شود؟
فرمود: خیر.
د. صحیحه حریز عن ابیعبدالله (ع)، قال: لاباس بالقبة علی النساء والصبیان و هم محرمون....
امام صادق (ع) فرمود: اشکالی ندارد که بانوان و کودکان در حال احرام، در کجاوه سرپوشیده قرار بگیرند.
ه. احمد بن علی بن ابی طالب الطبرسی فی الاحتجاج عن محمد بن عبدالله بن جعفر الحمیری انه کتب الی صاحب الزمان (عج) یساله عن المحرم یرفع الظلال هل یرفع خشب العماریة او الکنیسة ویرفع الجناحین ام لا؟
فکتب الیه فی الجواب: لاشئ علیه فی ترکه رفع الخشب.
محمد بن عبدالله بن جعفر حمیری به حضرت صاحبالزمان (عج) نامه نوشت و از آن حضرت درباره حکم محرمی که سایبان را برداشته پرسید که آیا
چوبها ی سایبان و هودج را نیز بردارد؟ حضرت در جواب نوشت: در برنداشتن چوبها، چیزی بر او نیست.
در این جا، کاری به پاسخهای امام (ع) و دلالت کردن و یا نکردن روایات یاد شده بر
حرام بودن برافراشتن سایبان در حال احرام نداریم. به بیان دیگر، گیریم که پاسخهای امام (ع) در تمام این روایات این باشد که سایبان زدن حرام است و انجام دهنده آن، به کاری حرام دستزده و
عقاب دارد، آیا نمیتوان گفت: پرسشها رهای از قید است و اطلاق دارد و جدایی بین شب و
روز نیفکنده و در ذهن راوی همچنین نبوده که بین شب و
روز فرق بگذارد؛ از این روی، آن را در پرسش خود نگنجانده است؟
آیا نمیتوان گفت: سخنهای امام (ع) از قید رها است و اطلاق دارند و فرقی بین شب و
روز، هوای گرم و سرد، بارانی یا آفتابی و... نگذاشتهاند؟
به نظر ما، پرسشها و پاسخها اطلاق دارند و به آسانی میتوان از این اطلاق استفاده کرد و اعلام داشت که هرحکمی بر محرم کجاوهنشین در
روز بار است، در شب هم، بار است. هر حکمی در آفتاب وجود دارد، در حال
باران و... نیز وجود دارد.
پس، آنان که مانند صاحب تفصیلالشریعه، که ظهور این
روایات را بر حرام بودن سایبان بر محرم باور دارند (پس از نقل روایت نگاشته: «وظهورها فی الحرمة علی الرجال المحرمین لامناقشه فیه» اگر چه ممکن است ضمیر «ها» در «ظهورها» به مجموع روایات بر گردد.
)، نباید در حرام بودن استفاده از اتومبیل سرپوشیده در شب مناقشه کنند؛ زیرا این اطلاق، جای هیچگونه مناقشهای را باقی نمیگذارد.
به دیگر بیان: میتوان گفت: حرام بودن استفاده از کجاوه و هودج سرپوشیده، ربطی به
حکم در سایه قرار گرفتن محرم ندارد، گرچه در
روز، امکان دارد مصادیق آنها، تداخل کنند و هر کس سوار بر اتومبیل سرپوشیده شود، هم از سایه استفاده کرده و هم از وسیلهای مانند
قبه ،
عماریه و
کنیسه . و روایات «استظلال» و روایات «قبه» و «عماریه» او را در بر میگیرند، ولی اگر در شب از اتومبیل سرپوشیده استفاده کند، قدر متیقن این است که روایات قبه و عماریه او را دربرمیگیرند. بنابراین، از دیدگاه این گروه از روایات، نباید فرقی بین شب و
روز قائل شد و همین اطلاق کافی است.
روایاتی که در آنها حفظ کردن و در امان نگهداشتن خود از سرما و گرما، باد و باران و... مطرح شده است:
الف. عن عدة من اصحابنا، عن احمد بن محمد، عن عثمان بن عیسی الکلابی، قال: قلت لابی الحسن الاول (ع) ان علی بن شهاب یشکو راسه والبرد شدید و یرید ان یحرم، فقال: ان کان کما زعم فلیظلل و اما انت فاضح لمن احرمت له.
عثمان بن عیسی میگوید: به
امام کاظم (ع) عرض کردم:
علی بن شهاب از سردردش، شکوه دارد و هوا بسیار سرد است و میخواهد محرم شود.
حضرت فرمود: اگر اینگونه است که گمان میکند، پس سایبان بزند، ولی تو، خود را برای کسی که احرامت برای اوست، آشکار ساز.
ب. وعنه انه سئل عن المحرم یستظل من المطر بنطع او غیره حذرا علی ثیابه وما فی محمله ان یبتل، فهل یجوز ذلک؟
الجواب: اذا فعل ذلک فی المحمل فی طریقه فعلیه دم.
محمد بن عبدالله بن جعفر، حمیری از حضرت حجت (عج) میپرسد: آیا محرم میتواند با سفره چرمی و غیر آن، خود را از باران در
امان بدارد، تا لباس و آنچه در هودج دارد، خیس نشوند؟
حضرت در پاسخ میفرماید: اگر چنین کرد، یک گوسفند بر عهدهاش میآید که باید کشتار کند.
ج. محمد بن الحسن الطوسی، باسناده عن محمد بن الحسن الصفار، عن علیبن محمد قال: کتبت الیه: المحرم هل یظلل علی نفسه اذا اذته الشمس او المطر او کان مریضا ام لا؟
فان ظلل هل یجب علیه الفداء ام لا؟
فکتب یظلل علی نفسه ویهریق دما انشاءالله.
علی بن محمد میگوید: به حضرت نوشتم: آیا
محرم ، هنگامی که تابش خورشید و یا باران او را اذیت میکند و یا
بیمار است، میتواند برای خود سایبان بزند یا خیر؟
اگر سایبان زد، بر او واجب میشود
گوسفند قربانی کند، یا خیر؟
حضرت در پاسخ نوشت: برای خود سایبان بزند و گوسفندی هم کشتار کند.
د. وعنه، عن محمد بن اسماعیل قال: سالت ابا الحسن (ع) عن الظل للمحرم من اذی مطر او شمس.
فقال: اری ان یفدیه بشاة و یذبحها بمنی.
محمد بن اسماعیل بزیع میگوید از امام کاظم (ع) پرسیدم: آیا جایز است که محرم به خاطر آزار و اذیت از خورشید و باران از سایه استفاده کند؟
حضرت فرمود: به نظر میآید باید گوسفندی فدیه دهد و آن را در
منی کشتار کند.
ه. وعنه عن ابراهیم بن ابی محمود قال: قلت للرضا (ع) المحرم یظلل علی محمله ویفدی اذا کانت الشمس والمطر یضران به؟
قال: نعم.
قلت: کم الفداء.
قال: شاة.
ابراهیم بن محمود میگوید: به
حضرت رضا (ع) عرض کردم: آیا محرم، هنگامی که خورشید و باران به او
زیان میرساند، میتواند سایبان بزند و
کفاره بدهد؟
فرمود: بله.
گفتم: کفاره چقدر است؟
فرمود: یک گوسفند.
از این گونه
روایات روشن میشود که «ظل» میتواند به معنای گستردهتر و فراگیرتری از سایه مقابل آفتاب باشد. در این جا فرقی نمیکند که گفته شود «ظل» به طور کلی معنای گستردهتری از سایه دارد، یا اینکه گفته شود در این جا به خاطر نشانههای موجود، در معنای گستردهتری به کار رفته است. مهم این است که «سایه» یا «ضد آفتاب» بیانگر کامل معنای «ظل» نیستند، بلکه «نگهداری از عوامل طبیعی»، یا «پوششی بین چیزی با عوامل طبیعی» مراد است. اما نمونه بارز این پوشش و نگهداری، در سرزمین حجاز، پوشش از تابش آفتاب است؛ زیرا دیگر پدیدهها، خود را کمتر نشان میدهند. اما این بدان معنی نیست که سرما و باران حجگزار را
آزار نمیدهد. کسانی که با اتومبیلهای بدون سقف، در شب حرکت کنند، سرما را بهطور کامل، حس خواهند کرد و این نه از سرعت اتومبیل ناشی بشود که خودبهخود، گاهی شبها
حجاز بسیار سرد میشود و تحمل آن دشوار.
باری، مراد از «استظلال» در همه جا، یا در این روایات، پوشاندن خود از عوامل طبیعی است. برابر دیدگاه مشهور، محرم از این گونه جان پناهانی منع شده، ولی برابر بررسی و تحقیق ما، محرم، اگر خود را از عوامل طبیعی بپوشاند و نگهدارد، حرام تکلیفی انجام نداده است، تنها باید گوسفندی کفاره بدهد.
۱. سه دلیلی که صاحب «المعتمد» برای فرق نداشتن «استظلال» در
روز و شب آورده بود، به شرح یادآور شدیم و روشن شد دلیل دوم و سوم ایشان، تمام است، ولی دلیل نخست ایشان، که دیدگاه اهللغتباشد، اجمال داشت و از آن به دست نمیآمد که «ظل» به معنای سایه است، یا هر پوشش و مانعی از هر چیزی؟ اما با کمک سومین دلیل و توجه به اینکه
امامان (ع) از فصحای عرب بودهاند و راویان نیز
عرب بودهاند و هیچکس بر این روایات حاشیه نزده و کسی سخن از مجازگویی در این عبارات به میان نیاورده، شاید بتوان معنای مقاییساللغه را که آورده بود: «ستر شیء لشیء» را برتری داد و هر سه دلیل را تمام دانست.
۲. فرق بین شب و
روز در روایی و ناروایی استفاده از سایبان و جان پناه، مطرح نبوده است و در کتابهای فقهی پیشین، خبری از آن نیست؛ زیرا مهم در مساله احرام، احرام بستن از مسجد
شجره و میقاتهای همانند آن و پیمودن مسیر طولانی بین مدینه و مکه بوده که در آن روزگار، چندین شبانه
روز به درازا میکشیده است.
اهل سنت که سایبان را حرام نمیدانستهاند بر هودج و کجاوه سرپوشیده سوار میشدهاند و راه را میپیمودهاند و اما
شیعه که چنین عملی را روا نمیدانسته، از کجاوه و هودج استفاده نمیکرده و فرق گذاردن بین شب و
روز، مشکلی را از برای آنان حل نمیکرده، تا درباره آن پرسش کنند و از زاویههای گوناگون آن را به حثبگذارند.
اما در روزگار ما، که مسافرتها با اتومبیل، قطار و هواپیما انجام میگیرد و این مسیر طولانی، در چند ساعت پیموده میشود، این بحث مطرح شده که آیا از اتومبیل سرپوشیده میتوان در شب استفاده کرده یا خیر؟
بنابراین، در این مساله از دیدگاههای فقیهان پیشین نمیتوان استفاده کرد و همچنین ادعای
اجماع بر روایی و ناروایی استفاده از اتومبیل سرپوشیده در شب، سخن نادرستی است.
بله، میتوانیم دیدگاههای فقیهان روزگار خودمان را بیان کنیم که اینان نیز، دلیلی افزون بر دلیلهای سه گانه پیشین برای یگانگی حکم سایبان در
روز و شب، بیان نکردهاند، از جمله:
«ثم ان الامر لیس دائرا مدار وجود الشمس حتی یجوز کون المحرم تحت القبة باللیل والشاهد صحیح ابن بزیع... و خبر ابراهیم....»
مساله
حرام بودن استفاده از سایبان، بستگی به وجود خورشید ندارد تا جایز باشد که هنگام شب، محرم زیر سایبان و قبه قرار بگیرد و شاهد بر این کلام، صحیحه ابن بزیع... و خبر ابراهیم است.
صاحب «الفقه» پس از بحث کلی درباره حرام بودن استفاده از سایبان درحال احرام، چندین فرع مطرح میکند و در دهمین آنها مینویسد: اگر جسم سایهداری بالای سر شخص محرم باشد، ولی آفتاب از جوانب بر او بتابد، مانند صبحگاهان و اواخر
روز، از ظاهر دلیلها بر میآید در این حال نیز، قرار گرفتن در زیر سایبان حرام است. سپس میافزاید:
«ومنه یعلم عدم جواز التظلیل و ان کان فی اللیل او فی یوم الغیم او آخره حیث لاسس کما افتی بذلک الجواهر... وکذا المستند، بل هو ظاهر المشهور وصریح غیر واحد من المعاصرین و من قارب عصرنا وذلک لما تقدم من دلالة الاخبار المطر و رفع سقف القبة ونحوها علیه.»
از همینجا روشن میشود که استفاده از سایبان و به سایه رفتن، هیچگاه، حتی در شب، یا
روز ابری، یا اواخر
روز، که خورشید وجود ندارد نیز، جایز نیست. صاحبجواهر هم، همین
فتوا را داده است.... و مستند نیز همینطور، بلکه ظاهر مشهور نیز همین است و چند تن از معاصران و کسانی که نزدیک به عصر ما هستند نیز، این مطلب را به گونه آشکار و روشن بیان کردهاند. علت این فتواها، روایاتی است که در آنها باران و برداشتن قبه و مانند آنها مطرح شده است.
ایشان، گرچه حرام بودن استفاده از سایبان را در شب، به مشهور استناد داده، ولی مستند حکم را غیر از روایات، چیز دیگری ندانسته است. استنادی هم که به مشهور داده درست نیست؛ زیرا فقیهان پیشین، این مساله را در کتابهای خود مطرح نکردهاند و تفاوت بین شب و
روز مورد ابتلای آنان نبوده است.
«وکما یجب ترک التستر عن الشمس کذلک یجب ترک التظلیل عن السماء ایضا فلایجوز الجلوس فی نحو المحمل المسقف فی اللیل ولا فی الیوم الغیم وکذا فی یوم الضحو فی اول النهار وآخره اذ اجلس مواجها للشمس، لان المراد من التظلیل اعم منها کما یفصح عنها طائفة من الاخبار المتقدمة المتضمنة للاستظلال من المطر ولان الاضحاء المامور به بل التظلیل ایضا محتمل لارادة الابراز للسماء وللابراز للشمس وقاعدة استصحاب الشغل الیقینی یقتضی وجوب الاجتناب عن الامرین.»
همانگونه که بر
محرم ترک پوشش از خورشید
واجب است، واجب است که بین خود و آسمان مانعی قرار ندهد. پس جایز نیست در شب بر هودج و کجاوه سرپوشیده سوار شود و نه در
روز ابری و نه آغاز و پایان
روز، در
روزهای آفتابی، هنگامی که روبهروی خورشید نشسته باشد؛ زیرا مراد از تظلیل، اعم از اینهاست، همانگونه که روشن است از دستهای از اخباری که پیش از این بیان شد که دربرداشتند «استظلال» از
باران را. و همچنین برای اینکه آفتابی شدن (اضحاء) که بدان امر شده و تظلیل نیز، احتمال دارد هر یک از ظاهر شدن برای آسمان و ظاهر شدن برای خورشید از آن اراده شده باشد و قاعده «الاشتغال الیقینی یقتضی البرائة الیقینیة» حکم میکند که از هر دو پرهیز شود.
دیدگاههای یاد شده، دلیلی افزون، بر دلیلهای سه گانه که بهطور کامل بیان شد، یاد نکردهاند و به نظر ما، دلیلهای سه گانه برای ثابت کردن مطلب، که همانا یگانگی حکم سایبان در شب و
روز است کافی بود.
با این حال، صاحب تفصیلالشریعه به پیروی از
امام خمینی ، به راهی دیگر رفتهو بین
روز و شب فرق گذاشته و از دلیلهای سه گانه پاسخ داده است که با درنگ در بررسی ما از روایات، پاسخ ایشان روشن میشود.
پس تا این جا چند مقوله در «استظلال» مطرح شد:
۱. مشهور فقیهان بر این باورند که «استظلال» در حال
احرام و سیر، حرام است، ولی نگارنده بر این باور است که استفاده از سایبان، بدون هیچ عذری دارای کراهتشدید است و حرمت وضعی دارد و انجام دهنده آن، باید گوسفندی کفاره بدهد.
۲. فرقی بین شب و
روز وجود ندارد و حکم استفاده از سایبان و واجب بودن پرداخت
کفاره و... در شب و
روز یکی است.
۳. گیریم که استفاده از سایبان حرام تکلیفی باشد، در حال عذر و ضرورت، آن حکم برداشته میشود. و عذر و ضرورت در این جا، با اضطرار فرق میکند؛ زیرا در حال اضطرار، هر چیزی حلال میشود و نیاز به دلیل هم ندارد. ولی با مراجعه به روایات درمییابیم که عذرهای مطرح شده، همه، عذرهای عرفی است: بیماری،
سردرد ، باران، ترشدن اثاثیه، عرقسوز شدن و....
۴. گفته شد: عذرها منحصر به عذرهای منصوص نیست و بلکه منحصر به عذرهای شخصی نیز نیست. بنابراین، عذرهای عمومی و اجتماعی نظیر در دسترس نبودن اتومبیل سر باز، گران بودن کرایه اتومبیلهای بدون سقف، انگشتنما شدن، مورد
مسخره واقع شدن، جلوگیری پلیسراه، خطرناک بودن آن و... عذر به شمار میآیند و با وجود چنین عذرهایی حرام بودن مفروض استفاده از اتومبیلهای با سقف از بین میرود و تنها حرام بودن وضعی میماند.
۵. آیا سوار شدن بر خودروهای سرپوشیده، مصداق استفاده از سایبان و در سایه قرار گرفتن است، تا حکم تکلیفی و یا وضعی گذشته را داشته باشد؟
گفتیم: شاید امامان (ع) که استفاده از کجاوه، هودج و... را ممنوع اعلام کردهاند، به خاطرجلوگیری از
فخرفروشی ،
کبر و خودبرتربینی باشد.
وشاید امامان بر آن بودهاند که از رویآوری مردم به
رفاه ، آسایش و راحتی و خوشگذرانی در
روزهای انجام فریضه مهم
حج ، که کنده شدن از دنیا جلوههای آن، دوری از آسایش و رفاه و تحمل رنجها و سختیها، در آن لحاظ شده، جلو بگیرند؟
اگر علت و حکمتحکم این چیزها باشد، در این روزگار، اینگونه حکمتها و علتها جایی ندارند و به هیچروی، به کار گرفتن اتومبیلهای سرپوشیده سبب فخرفروشی و تکبر سرنشینان آنها نمیشود.
امروز، اتومبیل، قطار و... وسیلههای همگانی و همهجایی حمل و نقل
مسافر است که دارا و نادار، از آن استفاده میکنند و هیچگونه برتری و امتیازی برای سرنشینان آنها ندارد.
افزون بر این، آنچه را که شاید
شارع در سفر حج در آن زمان جلو گرفته، ساختن چیز اضافی بر روی مرکبها بوده و
پیامبر (ص) و ائمه (ع) خود، با مرکبهای بدون کجاوه و هودج و سایبان
سفر میکردهاند، ولی در این زمان که سقف برای اتومبیل، چیز اضافهای نیست و برداشتن آن، یک کار زاید و فوق برنامهاست.
روایات، برممنوع بودن اموری که محرم برای فرار از آفتاب، باد، سرما، باران و... ایجاد میکنند، دلالت دارند، نه بر ممنوع بودن اموری که به خودی خود، به طور طبیعی، وجود دارند، یا به قصد و هدف دیگری ساخته شدهاند؛ از این روی، عبور محرم از زیر پلها، زیر سقف بازارها و... اشکالی ندارد، زیرا نه خود محرم آنها را به وجود آورده و نه به قصد سایه انداختن به روی محرم ایجاد شدهاند.
پس، دلیل پابرجا و روشنی بر حرام بودن استفاده از اتومبیل سرپوشیده در حال احرام نداریم و تنها از اطلاق کلمه «ظل» و «سایه» نمیتوان استفاده کرد که داخل اتوبوس چون سایه است، محرم از آن بازداشته شده است.
(۱) قرآن کریم.
(۲) محقق حلی، شرایعالاحکام، موسسة اعلمی، تهران.
(۳) مناسک حج و عمره، مطابق با فتاوای مراجع تقلید، نشر تفکر.
(۴) آیت الله خوئی، المعتمد فی شرح المناسک، مقرر: سید رضا خلخالی، منشورات مدرسة دارالعلم.
(۵) آیت الله محمد فاضل لنکرانی، تفصیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیله، مکتب الاعلام الاسلامی.
(۶) شیخ صدوق، المقنع، مؤسسه امام الهادی.
(۷) مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، فقهالرضا.
(۸) شیخ مفید، مقنعة، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.
(۹) شیخ طوسی، خلاف، انتشارات اسلامی، قم.
(۱۰) شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، دارالکتب الاسلامیه.
(۱۱) طریحی، مجمعالبحرین، مکتبة المرتضویه.
(۱۲) علامه حلی، مختلف الشیعه، چاپ سنگی.
(۱۳) ابن زهره، الغنیه، چاپ شده در «الجوامع الفقهیه».
(۱۴) سید مرتضی علم الهدی، الانتصار، انتشارات اسلامی، قم.
(۱۵) ابیالصلاح حلبی، الکافی، مکتبة الامام امیرالمؤمنین.
(۱۶) شهید ثانی، مسالک.
(۱۷) ثقة الاسلام کلینی، الفروع من الکافی، دارالکتب الاسلامیه.
(۱۸) شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، المکتبة الاسلامیه.
(۱۹) سید ابوالقاسم خوئی، معجم رجال الحدیث، دار الزهراء، بیروت.
(۲۰) علامه مجلسی، ملاذ الاخیار.
(۲۱) شیخ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، دارالکتب الاسلامیه.
(۲۲) سید محمد موسوی جبل عاملی، مدارک الاحکام.
(۲۳) ابن اثیر، نهایه.
(۲۴) محقق سبزواری، ذخیرة العباد.
(۲۵) تقریر درسی آیت الله سید محمد محقق داماد، کتاب الحج، مقرر آیت الله جوادی آملی.
(۲۶) اقرب الموارد.
(۲۷) مدنی کاشانی، براهین الحج، مکتبة، الاسلامیة.
(۲۸) راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن.
(۲۹) دکتر خلیل جر، فرهنگ لاروس، ترجمه سید حمید طبیبیان.
(۳۰) احمد بن محمد الفیومی، مصباح المنیر.
(۳۱) احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغه، مکتب الاعلام الاسلامی.
(۳۲) حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن.
(۳۳) لغتنامه دهخدا، چاپ جدید.
(۳۴) آیت الله سید احمد خوانساری، جامعالمدارک، مؤسسة اسماعیلیان.
(۳۵) سید محمد شیرازی، الفقه، کتاب الحج، دارالقرآن الکریم.
(۳۶) سید احمد نراقی، المستند، کتابخانه مرعشی نجفی.
برگرفته از مقاله استفاده از سایه و سایبان در حال احرام - مجله فقه - دفتر تبلیغات - شماره۱۳.