• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تبرک (دانشنامه‌حج)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: تبرک.

تبرک به معنای برکت‌جویی از بزرگان دین و اشیای مربوط به آنها از مباحث کلامی و فقهی است. وهابی‌ها آن را شرک، بدعت و حرام می‌دانند ولی همه علمای شیعه و برخی از علمای اهل سنت آن را جایز و یا مستحب می‌دانند. علمای شیعه دلیل‌هایی از قرآن، سنت، روایات و سیره‌ متشرعه بر جواز تبرک آورده‌ و ادله وهابیت را رد کرده‌اند.

فهرست مندرجات

۱ - معنای لغوی و اصطلاحی
۲ - تبرک و توسل
۳ - تبرک در قرآن
۴ - مکان‌های مبارک در قرآن
۵ - تبرک باطل
۶ - شیوه‌های انتقال برکت
۷ - تبرک در قبل از اسلام
۸ - مشروعیت
۹ - باور وهابیان
۱۰ - رد نظر وهابیت
۱۱ - دیدگاه فقهای شیعه
۱۲ - دیدگاه فقهای اهل سنت
۱۳ - ادله جواز
       ۱۳.۱ - دلیل قرآنی
       ۱۳.۲ - سنت نبوی
       ۱۳.۳ - سیره اهل بیت
       ۱۳.۴ - سیره صحابه و تابعین
              ۱۳.۴.۱ - تبرک به خود پیامبر
              ۱۳.۴.۲ - تعظیم قبر نبوی
              ۱۳.۴.۳ - تبرک‌جویی از اجزای بدن پیامبر
              ۱۳.۴.۴ - باقی‌مانده آب آشامیدنی
              ۱۳.۴.۵ - وسیله‌های متعلق به پیامبر
              ۱۳.۴.۶ - مکان‌های مربوط به پیامبر
۱۴ - دلیل وهابیان بر حرمت و رد آن
۱۵ - تفاوت برکت‌جویی مسلمانان با کار مشرکان
۱۶ - تبرک‌جویی به غیر پیامبر
۱۷ - موارد مهم
۱۸ - فتوای برخی فقیهان اهل سنت
۱۹ - کتاب‌های مربوط
۲۰ - فهرست منابع
۲۱ - پانویس
۲۲ - منبع


«تبرک» مصدر باب تفعّل از ریشه «ب ـ ر ـ ک» به معنای خیر کثیر و فزونی، سینه شتر، سعادت و ثبات است. برخی معنای فراگیر برکت را فایده پایدار می‌دانند و باور دارند که این معنا با معانی دیگر آن سازگار است. برخی نیز اصل آن را «پایداری» دانسته، بر این باورند که دیگر معانی با آن نزدیک هستند. بعضی نیز اصل آن را فضل، خیر و افزونیِ مادی و معنوی می‌دانند. آورده‌اند که این واژه در اصل، سامی و به معنای نزدیکی و قرابت است و از واژه‌های راه‌یافته در زبان عربی است.
[۹] جفری، آرتور، واژه‌های دخیل، ص۱۳۵-۱۳۶.
بر این اساس، برکت در اصطلاح متون دینی، عبارت است از پدید آمدن خیر الهی در امور و فراوانی خیر و بسیار شدن آن که شامل امور خیر دنیوی و اخروی از جمله پاداش اعمال، امنیت و مایه دوری انسان از دنیا است.
[۱۳] ابن عربی، محمد بن عبدالله، احکام القرآن، ابن عربی، ج۱، ص۱۰۲.

تبرک همچنین عبارت است از تیمن و مبارک شمردن چیزی
[۱۶] دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، ج۱، ص۶۳۶۷.
و در اصطلاح متون دینی، یعنی طلب برکت و خیر الهی
[۱۷] جبرین، عبدالله بن عبد العزیز، تسهیل العقیدة الاسلامیه، ص۳۳۴.
که در یک موجود نهاده شده و خداوند برای او امتیازها و مقام‌هایی خاص قرار داده است،
[۱۹] رضوانی، علی اصغر، سلفی‌گری و پاسخ به شبهات، ص۴۳۴.
خواه این برکت مادی باشد و خواه معنوی.
[۲۰] جدیع، ناصر، التبرک، ص۴۳.



هم در توسل و هم در تبرک، انسان در پی دریافت خیری به واسطه یک موجود دیگر است. ازاین‌رو، این دو شباهت مفهومی و مصداقی فراوان با هم دارند؛ به ویژه آن جا که شخص در صدد دستیابی به خیر معنوی است. برخی باور دارند که حقیقت تبرک، توسل است؛ پس تفاوتی میان این دو نیست. اما با فرض تفاوت این دو، توسل عبارت است از واسطه قرار دادن بزرگان دین در پیشگاه خداوند برای رسیدن به خواسته‌ای. تبرک نیز یعنی طلب خیر و برکت مادی و معنوی که خداوند در انسان‌ها یا اشیا قرار داده است.


واژه تبرک در قرآن مجید به کار نرفته است؛ اما ماده آن ۳۴ بار و در قالب واژه‌های «بارک»، «بارکنا»، «بورک»، «تبارک»، «برکات»، «برکاته»، «مبارک»، «مبارکاً» و «مبارکة» به کار رفته است.
[۲۲] جدیع، ناصر، التبرک، ص۳۱.
در قرآن، «مبارک» وصف انسان‌ها، موجودات، مکان‌ها و زمان‌های خاص شده است که عبارتند از: نوح (علیه‌السّلام) و همراهانش: «اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَکاتٍ عَلَیْکَ وَ عَلی‌ اُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ»؛ موسی (علیه‌السلام): «فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِیَ اَن بُورِکَ مَن فیِ النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَهَا»؛ عیسی (علیه‌السلام): «وَ جَعَلَنیِ مُبَارَکا اَیْنَ مَا کُنتُ»؛ ابراهیم (علیه‌السّلام)؛ اسحاق (علیه‌السلام): «وَ بَارَکْنَا عَلَیْهِ وَ عَلیَ اِسْحَاقَ»؛ خاندان ابراهیم (علیه‌السلام): «رَحْمَتُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ عَلَیْکمُ اَهْلَ الْبَیْتِ»؛ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)؛ مؤمنان صالح؛ قرآن کریم: «هذا کِتابٌ اَنْزَلْناهُ مُبارَکٌ»؛ فرشتگان: «فَلَمَّا جاءَها نُودِیَ اَنْ بُورِکَ مَنْ فِی النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها»؛ آب: «وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً...» ؛ زیتون: «... شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَة...»


مکان‌های مبارک در قرآن عبارتند از: بیت الله که در روایتی از علی (علیه‌السلام) نخستین خانه‌ مبارک است؛ مسجدالحرام:
[۳۹] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۲، ص۵۸.
[۴۰] ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۵۱.
«اِنَّ اَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً»؛ مسجدالنبی
[۴۳] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۲، ص۵۸.
[۴۴] قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۲۴.
[۴۵] ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۵۱.
؛ شهر مدینه
[۴۶] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۲، ص۲۲۱.
[۴۷] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۸، ص۱۵۳.
[۴۸] قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۱۲-۱۱۴.
؛ وادی طور: «فَلَمَّا اَتاها نُودِیَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْاَیْمَنِ فِی الْبُقْعَةِ الْمُبارَکَةِ»؛ فلسطین؛ مسجد الاقصی
[۵۱] ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۵۱-۴۵۲.
و پیرامون آن:
[۵۲] ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند احمد، ج۲، ص۲۷۸.
«... الْمَسْجِدِ الْاَقْصَـی الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ»؛ مصر و شام: «وَ اَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْاَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتی‌ بارَکْنا فیها»؛ یمن؛ عریش مصر؛ ثنیه؛ قبر هود نبی (علیه‌السلام)؛ فلسطین که هم با نعمت‌های مادی برکت یافته
[۶۴] علامه حلی، ارشاد الاذهان، ص۲۸۷.
و هم به دلیل مبعوث شدن بیشتر پیامبران از آن منطقه و انتشار شرایع و کتاب‌های آسمانی
[۶۵] فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۶۴-۱۶۵.
و سکونت پیامبران و قبر پیامبرانی همانند ابراهیم (علیه‌السّلام) و اسحق (علیه‌السّلام) و یعقوب (علیه‌السّلام): و صالحان برکت معنوی یافته است؛ شب قدر: «اِنَّا اَنْزَلْناهُ فی‌ لَیْلَةٍ مُبارَکَة»
بر پایه آیات و روایات و شواهد تاریخی در سیره اهل شریعت، طلب برکت مجاز است؛ همچون: تبرک به بسم الله و نام و یاد خداوند،
[۷۳] جدیع، ناصر، التبرک، ص۲۰۳-۲۰۴.
صلوات بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و قرآن کریم.
[۷۷] جدیع، ناصر، التبرک، ص۴۵، ۲۱۵.



البته هرگاه آن موجود دارای برکت نباشد و نیز در جایی که توهم شود شخص متبرک در رساندن خیر مستقل است و کاری را می‌تواند انجام دهد که خداوند از انجام آن عاجز است، به صورت مجازی و از باب مشاکله، آن را تبرک می‌نامند، در حالی که برکتی در میان نیست و تنها توهم شخص طالب برکت، او را به این کار واداشته است؛ همچون: تبرک به بت‌ها که در داستان حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) بیان شده است. حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) در برابر گمان قوم خویش درباره تبرک یافتن به غذایی که پیش بت‌ها قرار می‌دادند، فرمود: «فَمَا ظَنُّکمُ بِرَبّ‌ِ الْعَالَمِینَ». نیز مشرکان برای تبرک جستن، حیوانات خود را بر سنگ‌های پیرامون کعبه قربانی می‌کردند
[۸۳] جرجانی، ابوالفتح بن مخدوم، تفسیر شاهی، ج۲، ص۱۲۶.
و ازاین‌رو، خوردن آن گوشت‌ها حرام خوانده شد:
[۸۴] لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر لاهیجی، ج۱، ص۶۰۸.
«وَ مَا ذُبِحَ عَلیَ النُّصُبِ». حرمت این کار از آن رو بوده
[۸۶] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۲۱، ص۵۶۸-۵۶۹.
که برای غیر خدا صورت پذیرفته است: «وَ ما اُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللهِ...». شماری از مشرکان نیز برای نذر و دریافت برکت، فرزندان خویش را برای بت‌ها قربانی می‌نمودند: «وَ کَذَالِکَ زَیَّنَ لِکَثِیرٍ مِّنَ الْمُشْـرِکِینَ قَتْلَ اَوْلَدِهِمْ شُـرَکاؤُهُمْ لِیـُرْدُوهُمْ وَ لِیَلْبِسُواْ عَلَیْهِمْ دِینَهُمْ».
برکت از این لحاظ که از چه چیز برکت جسته شود، سه دسته است: تبرک به اعیان، تبرک به آثار، و تبرک به مکان‌هایی که به گونه‌ای با اشخاص دارای تبرک ارتباط دارد. برکت‌جویی در‌گونه دوم و سوم، تنها به سبب انتساب آن امور و مکان‌ها به اعیان متبرک است، نه این‌که خود آن اثر یا مکان، مقصود اصلی باشد.
[۹۰] مالکی، محمد بن علوی، مفاهیم یجب ان تصحح، ص۱۲۶.



تبرک به سه‌گونه تحقق می‌یابد: گاه با تماس و لمس موجود مبارک صورت می‌پذیرد؛ همچون: لمس نمودن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یا اجزای جدا شده از بدن ایشان
[۹۲] قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۸۱-۸۲.
و یا اشیایی که با بدن وی تماس داشته است،
[۹۳] قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۷۹-۸۰.
استلام حجرالاسود و ارکان کعبه به دست زائران کعبه در مناسک حج و عمره، لمس ضریح یا صندوق قبر امامان معصوم (علیهم‌السّلام) و اولیای الهی، لمس جای پای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در سنگی در بخش جنوبی مسجدالحرام. گاه در موارد مشابهت با موجودات و اشیای دارای برکت، آن شباهت افزون بر این‌که خود مایه برکت است، قدرت برکت‌دهی نیز دارد؛ همچون: طلب برکت از تصاویر مکه و مدینه که مسلمانان در خانه‌های خویش دارند یا تابوت‌واره‌های همانند قبر و تابوت امام حسین (علیه‌السلام) در مراسم تعزیه.
[۹۶] بلوکباشی، علی، نخل‌گردانی، ص۲۳-۳۲.

تبرک گاهی بر خواست و التفات شخصی استوار است. در این حالت، خداوند یا کسی که قدرت برکت‌بخشی دارد، آگاهانه کسی یا چیزی را متبرک می‌کند. ممکن است این کار تنها با بیان اراده یا با دست نهادن بر کسی یا چیزی و یا با دعای خیر و طلب برکت برای کسی یا چیزی صورت گیرد. در این حال، انتقال برکت به صورت ابتدایی و بدون درخواست شخص خواهان برکت است؛ همچون موردی که خداوند به یعقوب (علیه‌السلام) برکت داد
[۹۷] کتاب مقدس، سفر پیدایش، ۳۲: ۳۰.
[۹۸] کتاب مقدس، سفر پیدایش، ۲۸: ۱-۴.
و نیز اسحاق (علیه‌السلام) به پسرش یعقوب (علیه‌السلام) برکت بخشید
[۹۹] کتاب مقدس، سفر پیدایش، ۲۷: ۸-۴۰.
و یعقوب (علیه‌السلام) با دعای خیر به پسرانش برکت بخشید و آن‌ها را مبارک ساخت
[۱۰۰] کتاب مقدس، سفر پیدایش، ۴۸: ۲۰.
و یا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دختر و دامادش را متبرک نمود.
[۱۰۱] دهلوی، ولی‌الله، ازالة الخفاء، ج۲، ص۲۵۴.
وجه مشترک در این سه نوع، وجود التفات و اراده‌ای از سوی خداوند یا شخصی مقدس است که مایه برکت می‌شود.


برکت جستن در متون دینی آمده است. در عهد عتیق، درباره احوال حضرت یعقوب (علیه‌السلام) و یوسف (علیه‌السلام)، از تبرّک سخن رفته است.
[۱۰۲] کتاب مقدس، سفر پیدایش، ۴۸: ۲۰.
در «ده فرمان» حضرت موسی (علیه‌السلام) آمده که روز هفتم و سبَّت (شنبه) را مبارک قرار داده است.
[۱۰۳] کتاب مقدس، سفر خروج، ۲۰: ۸-۱۱.
در انجیل مرقس نیز بیان شده که حضرت مسیح (علیه‌السلام) با کشیدن دست بر سر کودکان، به آنان برکت می‌داد.
[۱۰۴] کتاب مقدس، مرقس، ۱۰: ۱۳-۱۶.
در میان بنی‌اسرائیل رسم بوده که برای تبرک جستن، با روغن زیتون متبرک، خود را روغن‌مالی می‌کردند. آورده‌اند که وجه تسمیه حضرت عیسی (علیه‌السلام) به مسیح، همین است که با روغن زیتون متبرک، مسح شده است.


بر پایه دیدگاه رایج میان مسلمانان، زیارت قبور بزرگان و تبرک به آثار منسوب به ایشان، کاری پسندیده بوده است. برکت و مغفرت الهی به واسطه انبیا و اولیا نازل می‌گردد.
[۱۰۶] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار مطهری، ج۱، ص۲۵۹، «عدل الهی».
در این فرایند، واسطه‌هایی از سوی خداوند قرار داده شده‌اند که ریشه آن، برکت خداوند است
[۱۰۷] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار مطهری، ج۱، ص۲۶۱-۲۶۲، «عدل الهی».
و امور مقدس که مسلمانان از آن‌ها برکت می‌طلبند، شانی مستقل از خداوند ندارند. ازاین‌رو، تبرک جستن از آن‌ها با شرک ملازم نیست.


برخلاف این دیدگاه، به باور وهابیان، تبرک نوعی عبادت است؛ اما عبادت امری توقیفی است. پس تبرک جستن تنها در مواردی مانند نام خدا، قرآن، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در زمان زندگانی ایشان، و آثار مربوط به هنگام حیات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که دلیلی بر جواز آن‌ها در قرآن یا سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و صحابه یافت می‌شود، جایز است
[۱۰۸] جدیع، ناصر، التبرک، ص۳۲۹.
[۱۰۹] جدیع، ناصر، التبرک، ص۳۴۳.جدیع، ناصر، التبرک، ص۴۰۱.
و در موارد دیگر که نصی بر جواز آن در قرآن و سنت در دست نیست و پیشینه‌ای میان سلف صالح وجود ندارد، تبرک غیر مشروع
[۱۱۱] جدیع، ناصر، التبرک، ص۳۲۹-۳۳۲.
و بدعت
[۱۱۳] جدیع، ناصر، التبرک، ص۴۲۶-۴۲۷.
است و هر بدعتی نیز ضلالت و گمراهی به شمار می‌رود. ازاین‌رو، استلام دو رکن پیرامون حجرالاسود، دیوارهای کعبه، مقام ابراهیم (علیه‌السلامصخره بیت المقدس، و قبرهای پیامبران و صالحان بدعت و نادرست است.
[۱۱۸] جدیع، ناصر، التبرک، ص۴۲۶-۴۲۸.
[۱۱۹] جدیع، ناصر، التبرک، ص۴۴۹-۴۵۳.
[۱۲۰] جدیع، ناصر، التبرک، ص۴۵۸-۴۶۰.
ازاین‌رو، برخی از صحابه، لمس حجرالاسود را تنها به عنوان پیروی از رفتار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مفید می‌دانستند.


این دیدگاه از چند جهت مردود است:
یکم. عبادت کاری است که به نیت پرستش خداوند انجام پذیرد؛ اما کسی که در صدد تبرک‌جویی از آثار بزرگان دین برمی‌آید، هرگز این افراد را دارای مقام الوهیت نمی‌داند و در تبرک‌جویی هرگز قصد عبادت ندارد. بنابراین، کار او مصداق عبادت نیست
[۱۲۲] سبحانی، جعفر، تهذیب الاصول، ج۱، ص۱۴۷.
تا با توحید در الوهیت و عبودیت منافات داشته باشد یا غلوآمیز قلمداد گردد. شاهد این سخن، نهی نکردن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از مواردی است که در محضر ایشان به دست صحابه انجام می‌گرفته،
[۱۲۳] جدیع، ناصر، التبرک، ص۲۴۴.
حال آن‌که ایشان از برخی الفاظ غلوآمیز منع می‌نمودند.
دوم. با وجود ادله و شواهد گوناگون بر جواز این کار، نمی‌توان آن را بدعت‌آمیز شمرد. از این گذشته، هر‌گونه بدعتی ناپسند و حرام نیست؛ بلکه بدعت ناپسند و حرام، امری جدید است که در دین درونی شود و دلیلی بر مشروعیت آن نباشد و با سنت سازگار نگردد. تبرک را که دارای ادله و شواهد گوناگون از سنت و سیره مسلمانان است، نمی‌توان بدعت ناپسند دانست؛ بلکه بر پایه نظر شافعی، بدعتی پسندیده است. در مواردی هم که نصی بر جواز در میان نیست، برخلاف نظر وهابیان، اصل عملی مورد استناد، اصل اباحه است که بر پایه آن، هر کاری که دلیلی استوار بر عدم جواز و حرمتش در دست نباشد، مجاز و مباح است.
[۱۲۷] حسینی، سید محسن امین، کشف الارتیاب، ص۸۲.



از دیدگاه فقیهان شیعی، طلب برکت از چیزهایی که در شرع از قداست، عظمت و طهارت برخوردارند، جایز و بلکه راجح و مستحب است. از دیدگاه ایشان، تبرک جستن به نام امامان (علیهم‌السّلام): با نوشتن بر کفن و جریدتین (دو تکه چوب تازه) و نیز به واسطه نام‌گذاری فرزندان به نام ایشان، قرار دادن تربت در قبر به قصد تبرک، تبرک به قرآن با نوشتن آن بر کفن و مس کلمات و حروف آن مستحب است.


علما و فقیهان اهل سنت، میان جواز و استحباب و کراهت تبرک به قبر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اختلاف نظر دارند. حکم به کراهت نیز شاید به علت ترس از منافات آن رفتار با ادب‌ورزی در حق پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باشد.
[۱۳۷] حسینی، سید محسن امین، کشف الارتیاب، ص۳۴۴-۳۴۵.
احمد بن حنبل تبرک به منبر و قبر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و بوسیدن آن را مجاز می‌داند. شهاب‌الدین خفاجی حنفی نیز به کراهت مس و بوسیدن و چسباندن سینه به قبر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باور دارد. برخی از فقیهان شافعی همانند رملی شافعی، لمس قبر نبی، ولیّ خدا یا عالم و نیز سردرهای ورودی قبر اولیا و بوسیدن آن را به قصد تبرک مجاز می‌داند. محب الدین طبری شافعی نیز مس قبر و بوسیدن آن را جایز و موافق با سیره دانشوران و صالحان می‌شمرد. زرقانی مالکی نیز باور دارد که بوسیدن قبر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به قصد تبرک ایرادی ندارد. ا


حکم به جواز تبرک، مستند به قرآن، سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و سیره پیوسته اهل شریعت است. در مواردی که جواز و صحت برکت‌جویی مشکوک باشد، اصل اباحه پشتوانه حکم به جواز است.

۱۳.۱ - دلیل قرآنی

تبرک در قرآن کریم: قرآن کریم در چند آیه به موضوع تبرک پرداخته است. تبرک یعقوب (علیه‌السلام) به پیراهن یوسف (علیه‌السلام) یکی از این موارد است. هنگامی که یوسف به برادرانش گفت که پیراهنش را بر چشمان پدرشان بیفکنند: «اذْهَبُواْ بِقَمِیصیِ هَذَا فَاَلْقُوهُ عَلیَ‌ وَجْهِ اَبیِ یَاْتِ بَصِیرًا» رحمت حق از مجرای پیراهن یوسف بر حضرت یعقوب جاری شد و یعقوب با برکت جستن از آن لباس،
[۱۴۵] جوادی آملی، عبدالله، توحید در قرآن، ص۵۳۴.
بینایی خود را بازیافت.
[۱۴۷] شیرازی، سید محمد، تبیین القرآن، ج۲، ص۵۷.

نمونه دیگر، تبرک بنی‌اسرائیل به تابوت موسی بوده است. این تابوت، صندوقی بود که در آن، امور متعلق به خاندان موسی و‌ هارون و الواح مقدس نازل شده بر موسی (علیه‌السلام) قرار داشت و موسی بن عمران (علیه‌السلام) آن را به یوشع بن نون (علیه‌السلام) سپرده بود. بنی‌اسرائیل این صندوق را که مایه آرامش آنان بوده است، بسیار مقدس می‌دانستند و در نبرد با بت‌پرستان آن را با خود حمل می‌نمودند:
[۱۵۰] سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدر المنثور، ج۱، ص۳۱۴-۳۱۵.
«... التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَ بَقِیَّةٌ مِّمَّا تَرَکَ ءَالُ مُوسیَ‌ وَ ءَالُ هَرُونَ تحَمِلُهُ الْمَلَائکَةُ» و به آن تبرک می‌جستند. این عمل ممکن است افزون بر تبرک، به قصد احترام و تعظیم نیز باشد؛ اما این قصد منافاتی با تبرک ندارد. پیدا است که حمل این تابوت به ویژه هنگام جنگ، جز به جهت تبرک و استمداد از آن وجهی نداشته است.
مقام ابراهیم (علیه‌السلام) نیز که اثر گام‌های حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) بر آن قرار دارد، به همین سبب محل نماز خواندن مردم گشته است: «وَ اِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَ اَمْنًا وَ اتخَّذُواْ مِن مَّقَامِ اِبْرَاهِمَ مُصَلیً...» به جهت تماس آن سنگ با پای حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) مردم به آن تبرک می‌جویند.
[۱۵۷] حسینی، سید محسن امین، کشف الارتیاب، ص۳۴۱-۳۴۳.
ازاین‌روی، می‌توان گفت که تبرک به محل نشستن و نماز پیامبر اسلام نیز مجاز است. در روایتی، میان حجرالاسود و مقام ابراهیم مدفن شماری فراوان از پیامبران خوانده شده که به همین جهت، مبارک است.

۱۳.۲ - سنت نبوی

سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به عنوان یکی از پشتوانه‌های احکام شرعی، پشتوانه جواز تبرک‌جویی است. برخی روایات حکایت دارند که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اصحاب را به این کار برمی‌انگیخت. متون تاریخی و حدیثی شیعه و سنی مواردی فراوان از این دست را گزارش نموده‌اند.
[۱۵۹] احمدی میانجی، علی، التبرک، ص۴۲-۶۲.
برای نمونه، ایشان به اصحاب امر فرمود که از چاه ناقه صالح تبرک جوید. همین دلیل جواز تبرک به آثار پیامبران و صالحان است، اگر چه درگذشته باشند.
در شب ازدواج حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پس از وضو، باقی‌مانده آب وضوی خویش را به سر و صورت و بدن حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) و علی (علیه‌السلام) پاشید و از خداوند خواستار برکت برای ایشان و نسلشان شد. امام علی (علیه‌السلام) روایت نموده که به برکت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و مسح ایشان در جنگ خیبر گرفتار چشم‌درد و بیماری نشده است. آورد‌ه‌اند که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آب وضویش را بر فردی بیمار ریخت و او به برکت آن شفا یافت.
[۱۶۴] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۱، ص۵۶-۵۷.
در چند روایت گزارش شده که ایشان پس از انجام اعمال حج، موهای خویش را تراشید و آن‌ها را میان مسلمانان تقسیم نمود. نیز ایشان در شب معراج، در مکان‌های منسوب به پیامبران نماز خواند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به هنگام دفن فاطمه بنت اسد، او را با لباس خودش کفن نمود و در قبر او خوابید تا به برکت ایشان سختی قبر بر وی آسان گردد. عبدالله بن ابیّ نیز از حضرت درخواست کرد که او را در لباسی که بر تن داشته‌، به خاک بسپارد. وی با این کار در پی تبرک به لباس رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و پیشگیری از عذاب الهی بوده است.
فرستاده قریش در رویداد صلح حدیبیه، اهتمام فراوان اصحاب برای تبرک به قطرات وضوی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را حکایت می‌کند. این کار که در محضر حضرت اتفاق می‌افتاده، آن گاه که با عدم منع ایشان همراه می‌شود، می‌تواند ماخذ جواز برکت‌جویی قلمداد گردد. تبرک به آب وضوی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و باقی‌مانده آن، نه تنها با نهی ایشان روبه‌رو نشد؛ بلکه گاه خود به اصحاب می‌فرمود که به آن آب تبرک جویند.

۱۳.۳ - سیره اهل بیت

در متون روایی و تاریخی، مواردی فراوان از تبرک‌جویی اهل بیت و امامان شیعه (علیهم‌السّلام) به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گزارش شده است. فاطمه، دختر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، پس از وفات ایشان بر مزارش حضور می‌یافت و خاک آن را به نشانه تبرک بر سر و صورت خویش می‌مالید. تبرک‌جویی به قبر شریف پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، سیره پیوسته امامان معصوم (علیهم‌السّلام) و اهل بیت بوده است. در منابع روایی، تبرک امام حسین (علیه‌السلام)، امام صادق (علیه‌السلام)،
[۱۷۹] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۷، ص۱۵۰-۱۵۳.
امام رضا (علیه‌السلام)
[۱۸۰] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۸۰، ص۳۱۴.
[۱۸۱] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۳، ص۱۵۳.
و امام جواد (علیه‌السلام): به مزار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گزارش شده است. امام حسن (علیه‌السلام) نیز وصیت نمود که در صورت امکان، کنار مزار رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به خاک سپرده شود. تبرک امام صادق (علیه‌السلام) به عصای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و نیز تبرک حضرت علی (علیه‌السلام) به باقی‌مانده حنوط پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شواهد دیگر این سیره است. از دیگر موارد برکت‌جویی اهل بیت، تبرک به سنگی در خانه حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) است که محل نشستن ایشان بوده است.

۱۳.۴ - سیره صحابه و تابعین

صحابه نیز هم‌زمان با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و بعد از ایشان به وی تبرک می‌جستند.

۱۳.۴.۱ - تبرک به خود پیامبر

بررسی زندگانی پیامبر گرامی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و چگونگی رفتار یاران ایشان حکایت از این دارد که مسلمانان در روزگار آغاز اسلام، به برکت‌جویی از وجود وی و امور متعلق به او اهتمام داشته‌اند.
[۱۸۸] کردی مکی، محمد طاهر بن عبدالقادر، تبرک الصحابه، ص۱۵-۱۷.
گاهی این اهتمام از سوی یک فرد چندان اوج می‌گرفت که گمان می‌رفت او مجنون شده است.
[۱۸۹] ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۱۳.
از همین رو، صحابه به نگهداری آثار حضرت و بزرگداشت آن‌ها می‌پرداختند.
تبرک به ایشان افزون بر دریافت آثار معنوی و فیض الهی از مسیر غیر طبیعی، به انگیزه اظهار ارادت و محبت به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و اهل بیت ایشان، از سوی خداوند و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز توصیه شده است؛ زیرا احترام به پیامبران و اولیا و آثار ایشان از مصداق‌های بزرگداشت شعائر الهی است که قرآن بر آن تاکید کرده است: «وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللهِ فَاِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ» با دقت در موارد تبرک‌جویی اصحاب آشکار می‌شود که آنان افزون بر برکت‌جویی، در صدد بزرگداشت آن انسان بزرگ بوده‌اند.

۱۳.۴.۲ - تعظیم قبر نبوی

مواردی مانند تعظیم قبر و تربت مزار نبوی از سوی دختر پیامبر(ص) و امامان شیعه (علیهم‌السّلام): بر چشم نهادن موی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به دست احمد بن حنبل، و خودداری امام شافعی از اسب‌سواری در مدینه به این دلیل که آن جا محل گام‌های رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده است، نشان می‌دهد که مسلمانان آغاز اسلام برای مکان‌ها و آثار منسوب به اولیای دین عظمتی خاص باور داشته‌اند و این تعظیم به واسطه انتساب به ولیّ خدا بوده است.

۱۳.۴.۳ - تبرک‌جویی از اجزای بدن پیامبر

تبرک‌جویی مسلمانان به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر سه‌گونه بوده است: تبرک به اجزایی از بدن ایشان، تبرک به اشیای متعلق به ایشان، و تبرک به مکان‌های مرتبط با ایشان.
یکی از اشیای مورد اهتمام مسلمانان در تبرک موهای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده است. اصحاب موی سر ایشان را برای تبرک و تیمن نزد خویش نگاه می‌داشتند. آورده‌اند هنگامی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) موی سرش را اصلاح می‌کرد، اصحاب گرد او می‌گشتند و هر تار مویی که بر زمین می‌افتاد، برای تبرک برمی‌داشتند. خالد بن ولید برای تبرک و به امید پیروزی، در جنگ‌ها پیشانی‌بندی می‌بست که چند تار از موهای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در آن قرار داشت. احمد بن حنبل نیز به موی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تبرک می‌جسته است. تبرک به عرق ایشان هم میان اصحاب گزارش شده است. تبرک انس بن مالک
[۲۰۴] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۷، ص۱۴۰.
و امّ سلیم
[۲۰۵] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۷، ص۱۴۰.
به عرق ایشان از گزارش‌های معتبر در این زمینه است.
ناخن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که گاهی ایشان آن را برای تبرک میان اصحاب تقسیم می‌نمود،

۱۳.۴.۴ - باقی‌مانده آب آشامیدنی

باقی‌مانده آب آشامیدنی
[۲۱۰] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴.
ایشان، آب بئر بضاعه
[۲۱۳] مالکی، محمد بن علوی، مفاهیم یجب ان تصحح، ص۲۲۰.
که با آشامیدن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) متبرک شده است، و آب وضوی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از موارد تبرک‌جویی اصحاب بوده است. حتی گاه اصحاب آب وضوی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را می‌نوشیدند.
[۲۱۵] ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه، ج۲، ص۲۵۸.
آورده‌اند که صحابه دهانه مشکی را که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از آن آب آشامیده بود، بریدند و به قصد تبرک بردند. در منابع تاریخی، نام ۲۰ چشمه و چاه آمده که با آشامیدن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) متبرّک شده و مورد اهتمام اصحاب بوده‌اند.

۱۳.۴.۵ - وسیله‌های متعلق به پیامبر

وسیله‌های متعلق به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز مورد تبرک بوده است.
[۲۱۸] احمدی میانجی، علی، التبرک، ص۱۲۳، ۱۷۱.
لباس،
[۲۲۰] قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۱۶.
عبا،
[۲۲۱] احمدی میانجی، علی، التبرک، ص۱۷۷.
[۲۲۲] ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه، ج۳، ص۱۵۴.
عمامه،
[۲۲۴] بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۵، ص۴۷۶.
[۲۲۵] ابن ماکولا، علی بن هبةالله، اکمال الکمال، ص۲۸۳.
کفش
[۲۲۶] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۸، ص۱۱۳.
و سجاده نبوی
[۲۲۷] احمدی میانجی، علی، التبرک، ص۲۵.
از جمله این موارد است. مسلمانان حتی به دستی که در بیعت با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با ایشان در تماس بوده، تبرک می‌جستند.
[۲۲۹] ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج۶، ص۱۴۸.


۱۳.۴.۶ - مکان‌های مربوط به پیامبر

مسلمانان آغاز اسلام به مکان‌هایی که با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نسبت داشت و ایشان در آن جا نماز خوانده
[۲۳۱] ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه، ج۳، ص۲۲۷.
یا نشسته بود، تبرک می‌جستند. آنان کوشیدند تا فهرست مکان‌هایی را که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر آن گام نهاده بود، ثبت کنند. حتی در آغاز اسلام، برای زیارت مسجد قبا، درست همان کوچه‌ها و راه‌هایی را طی می‌کردند که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیموده بود. فهرست این مکان‌ها در سده سوم ق. به دست فاکهی با عنوان «المواضع التی دخلها رسول الله» ثبت گشته و در برخی منابع دیگر یاد گشته است.عبدالله بن عمر اهتمامی ویژه به این امر داشت و در مکان‌های منسوب به پیامبر نماز می‌خواند. البته برخی از مخالفان تبرک‌جویی، این کار وی را بر پایه اجتهاد شخصی می‌دانند. اما بعضی بر پایه همین روایات و نقل‌ها بر آنند که پی‌جویی آثار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و تبرک به آن مستحب است.
برخی از این مکان‌ها که در مکه قرار داشته‌اند، عبارتند از: محل تولد و جایی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شترهای خود را در حج قربانی می‌کرد؛ مسجد محل آغاز هجرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از مکه و نیز مسجد بنا شده در آن منطقه
[۲۴۱] جعفریان، رسول، آثار اسلامی، ص۱۵۸.
؛ مسجد الغنم که پس از فتح مکه، مشرکان در آن جا با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بیعت کردند؛ مسجد خَیْف که محل خطبه حجة الوداع
[۲۴۴] فاکهی، محمد بن اسحاق، اخبار مکه، ج۴، ص۲۷۰.
و نماز ۷۰۰ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است و به نماز خواندن در آن بسیار سفارش شده است؛ مسجد ردم الاعلی؛ مسجد مختفی؛ خانه‌ام‌هانی؛ مسجدی در راه ذی طوی؛ مسجد عُرَیض خانه خدیجه (سلام‌الله‌علیها) که مکان تولد فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) بوده است؛ خانه ارقم بن ابی‌ارقم که محل پنهان شدن مسلمانان از هجوم مشرکان مکه بوده
[۲۵۲] فاکهی، محمد بن اسحاق، اخبار مکه، ج۴، ص۱۴.
؛مسجد الغدیر در مکان خواندن خطبه غدیر؛ مسجد الجن، جایگاه بیعت جنیان با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سنگ در نزدیک قبة الوحی در مسجدالحرام که به پیغمبر سلام نموده است؛ سنگی نزدیک مکه که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در بازگشت از عمره روی آن استراحت نموده است؛ سنگی در گوشه مسجدالحرام که نقش گام‌های مبارک پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر آن قرار داشته است.


با وجود این پشتوانه‌ها و سیره پیوسته و قطعی مسلمانان در برکت‌جویی، شماری از وهابیان باور دارند که تبرک جستن هنگام زندگانی پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به دلیل رفتار صحابه و عدم منع پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مشروع بوده است؛ اما پس از وفات ایشان، صحابه و مسلمانان به صورت مطلق این رفتار را ترک نمودند. بنابراین، برکت‌جویی ویژه دوران حیات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده که ولایت ایشان بر مسلمانان جریان داشته؛ اما پس از وفات او جایز نیست.
پاسخ دیگر آن است که پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دارای زندگانی برزخی است و بر پایه برخی روایات، ایشان سلام افراد به خود را می‌شنود و پاسخ می‌دهد.
[۲۶۰] سبکی، علی بن عبد الکافی، شفاء السقام، ص۱۱۹.
[۲۶۱] مالکی، محمد بن علوی، مفاهیم یجب ان تصحح، ص۷۱.
پس ولایت او منحصر به هنگام حیاتش نیست و پس از وفاتش نیز جریان دارد. شواهد تاریخی نیز نشان می‌دهند که تبرک‌جویی همواره پس از وفات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مورد اهتمام اصحاب و تابعین بوده است.
[۲۶۲] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۴، ص۴۶.

یکی از دیگر مکان‌های متبرک مدینه، منبر
[۲۶۴] ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، الجواب الباهر، ج۱، ص۷۳.
و روضه نبوی است که دعا خواندن کنار آن از آداب دینی مورد اتفاق مسلمانان بوده است. مسلمانان تربت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را برای تبرک برمی‌داشتند. این کار به‌اندازه‌ای رواج یافت که عایشه دستور داد دیواری پیشاپیش قبر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بنا نهند. آورده‌اند که چون صحابه به مسجدالنبی وارد می‌شدند، قسمتی از منبر را که کنار قبر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود، می‌گرفتند و رو به قبله دعا می‌کردند. هنگامی که مردم مدینه از خشکسالی شکایت داشتند، به سفارش عایشه، سوراخی بالای روضه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گشودند و به برکت قبر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر مردم باران بارید.
این‌که ابوبکر و عمر خواستند کنار قبر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به خاک سپرده شوند، جز متبرک شدن به ایشان وجهی نداشته است.
[۲۷۰] حسینی، سید محسن امین، کشف الارتیاب، ص۳۴۴.
[۲۷۱] احمدی میانجی، علی، التبرک، ص۱۵۷.
از دیگر مکان‌های متبرک مدینه، می‌توان به این موارد اشاره کرد: غار ثور، غار حراء، مسجد شجره که محل احرام پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده است، مسجد الاجابه که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در بازگشت از عمره در آن نماز خوانده بود و مردم آن را برای تبرک می‌بوسند، مسجد البغله، مسجد الفتح، مسجد قبا که نماز در آن پاداش فراوان دارد، مشربه‌ ام ابراهیم، مسجد فضیخ، قبور شهیدان احد، مسجد احزاب یا فتح، مسجد عتبان بن مالک.تبرک به این مکان‌ها که یا پس از وفات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بنا شده‌اند و یا پس از ایشان بازسازی گشته‌اند، دلیل بطلان دیدگاه شماری از وهابیان است که باور دارند تبرک پس از وفات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تنها درباره آثاری مجاز است که با بدن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تماس داشته و صحابه نیز به این موارد تبرک می‌جستند.
[۲۸۰] جدیع، ناصر، التبرک، ص۲۵۲.
آن‌ها تبرک به مواردی مانند در و دیوار مسجدالحرام و مسجدالنبی و نیز ضریح نبوی را جایز نمی‌شمرند
[۲۸۱] نجار، فتح الله بن تقی، التبرک و التوسل، ص۴۰-۴۱.
و این کار را در زمره رفتار بت‌پرستان و مشرکان می‌دانند.
[۲۸۲] حسینی، سید محسن امین، کشف الارتیاب، ص۳۴۲-۳۴۳.
اما چنان‌که گفتیم، ادله و شواهد آشکار بر جواز تبرک به آثار نبوی پس از زندگانی ایشان، حتی در مواردی که با بدن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در تماس نبوده، دلالت دارند. فتوای احمد بن حنبل در جواز مسح منبر و روضه نبوی نیز این سخن را تایید می‌کند.


نکته مغفول در نظر این گروه، تفاوت برکت‌جویی مسلمانان با کار مشرکان است. قصد مسلمانان در زیارت قبور و بارگاه اولیای دین، خود صاحب قبر و بارگاه است، نه سنگ و خاک و دیوار. اما مشرکان به خود بت‌ها نظر دارند.ابو ایوب انصاری در پاسخ به اعتراض مروان درباره قرار دادن صورتش بر قبر نبوی، بیان کرد که قصدش زیارت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است، نه زیارت سنگ و خاک.


تبرک‌جویی به غیر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): مسلمانان افزون بر تبرک به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، به افراد یا چیزهای دیگر نیز تبرک می‌جسته‌اند. این رفتار در روزگار خود پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز انجام می‌گرفته است. آورده‌اند که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به عرق پیشانی حضرت علی(علیه‌السلام) تبرّک جسته است.
[۲۸۶] خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص۸۵.



موارد دیگر تبرک به غیر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، عبارتند از: قرآن کریم، حجرالاسود، پرچم امام حسن (علیه‌السلام) و امام حسین (علیه‌السلامشمشیر جعفر طیار، قرآن منسوب به علی بن ابی‌طالب(علیه‌السلامپرده کعبه، غذای اهل بیت: امام حسین (علیه‌السلامعباس بن عبدالمطلب، علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام نیم‌خورده مؤمن، آب فرات، آب زمزم، خاک مدینه، خانه عقیل بن ابی‌طالب، مسجد کوفه.
تبرک به قبور نیز در میان مسلمانان منحصر به قبر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نبوده است. آنان به قبرهای صحابه و تابعین و صالحان نیز متبرک می‌شدند.
[۲۹۹] بیاتی، علی، التبرک، ج۵، ص۱۱.
سبکی باور دارد که از دیدگاه دین، حتی تبرک به قبرهای برخی از اموات صالح جایز است.
[۳۰۰] سبکی، علی بن عبد الکافی، شفاء السقام، ص۱۹۶.
شماری از موارد تبرک‌جویی صحابه و تابعین عبارتند از: تربت امام حسین (علیه‌السلام)
[۳۰۱] احمدی میانجی، علی، التبرک، ص۲۶۷.
و نیز مزارهای این افراد: علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام)، موسی بن جعفر (علیه‌السلام)، حمزة بن عبدالمطلب در منطقه احد، بلال حبشی در شام،
[۳۰۶] حافظ ابرو، عبدالله بن لطف‌الله، جغرافیای حافظ ابرو، ج۱، ص۳۳۵.
ابوایوب انصاری در استانبول، سیده نفیسه در مصر، سعید بن جبیر در واسط میان بصره و کوفه، ابوعوانه از دانشمندان حدیث در اسفراین. همچنین در عسقلان جایی به نام «مشهد راس الحسین» دارای ضریح و مسجدی است که برخی باور دارند سر مبارک امام حسین (علیه‌السلام) درآن جا است و مردم سرزمین‌های گوناگون به آن تبرک می‌جویند. قبرهای افرادی صالح در منطقه لوشه و شیخ صالح قطب الدین بختیار کعکی در دهلی نیز مورد تبرک بوده است.
با این ادله و شواهد، اختصاص تبرک به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)
[۳۱۵] شاطبی، ابراهیم بن موسی، الاعتصام، ص۲۹۴-۲۹۶.
نادرست است. نیز نمی‌توان ادعا کرد که صحابه به سبب پیشگیری از افتادن در شرک و غلو
[۳۱۹] جدیع، ناصر، التبرک، ص۲۶۸.
از تبرک‌جویی به غیر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خودداری می‌نمودند.
[۳۲۰] شاطبی، ابراهیم بن موسی، الاعتصام، ص۲۹۵.



شماری از فقیهان اهل سنت فتوا داده‌اند که تبرک به آثار صالحان و قبر نبوی و مکان‌های مشرفه جایز است و حتی بوسیدن دست و پای صالحان و دانشوران نیز در باور برخی از دانشمندان اهل سنت جایز شمرده شده است. علی بن میمون از شافعی گزارش می‌کند که او به ابوحنیفه متبرک می‌شده و برای گزاردن حاجت نزد قبر او می‌آمده است.
[۳۲۶] سرهندی، محمد حسن، الاصول الاربعة فی تردید الوهابیه، ص۳۵.
نیز آورده‌اند که احمد بن حنبل لباس محمد شافعی را شست و آب بازمانده از آن را نوشید. تبرک سفیان ثوری، از افراد مورد احترام اهل سنت، به عمرو بن قیس و نیز تبرک به لباس و خاک قدم ابواسحاق شیرازی در منابع روایی و تاریخی گزارش شده است. در تشییع جنازه ابن تیمیه نیز برخی به جنازه او تبرک می‌جستند.


در این آثار، به صورت مستقل و تفصیلی به موضوع تبرک پرداخته شده است: تبرک الصحابة بآثار رسول الله نوشته محمد طاهر کردی مکی، التبرک نوشته علی احمدی میانجی، التبرک المشروع و التبرک الممنوع نوشته علی بن نفیع علیانی، التبرک انواعه و احکامه نوشته ناصر بن عبدالرحمن جدیع، تبرک و قبور نوشته سید حسن طاهری خرم‌آبادی، التوسل بالنبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و التبرک بآثاره نوشته مرتضی عسکری، اقناع المؤمنین بتبرک الصالحین نوشته عثمان بن شیخ شافعی، و وهابیت و تبرک نوشته علی اصغر رضوانی.


۱. آثار اسلامی مکه و مدینه: رسول جعفریان، قم، مشعر، ۱۳۸۶ش.
۲. آثار البلاد: زکریا بن محمد قزوینی (م،۶۸۲ق.)، ترجمه: میرزا جهانگیر، تهران، امیر کبیر، ۱۳۷۳ش.
۳. آلاء الرحمن: بلاغی (م،۱۳۵۲ق.)، تهران، بعثت، ۱۴۲۰ق.
۴. احسن الحدیث: سید علی اکبر قرشی، تهران، بنیاد بعثت، ۱۳۶۶ق.
۵. احقاق الحق: نورالله حسینی شوشتری (م،۱۰۱۹ق.)، تعلیقات: شهاب‌الدین نجفی، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۶ق.
۶. احکام القرآن: ابن عربی (م،۵۴۳ق.)، به کوشش محمدعطاء، لبنان، دار الفکر.
۷. اخبار مکه: ازرقی (م،۲۴۸ق.)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق.
۸. اخبار مکه: فاکهی (م،۲۷۹ق.)، به کوشش ابن دهیش، بیروت، دار خضر، ۱۴۱۴ق.
۹. ارشاد الاذهان الی تفسیر القرآن: محمد سبزواری (م،۱۴۰۹ق.)، بیروت، دار التعارف، ۱۴۱۹ق.
۱۰. ازالة الخفاء عن خلافة الخلفاء: ولی الله محدث دهلوی، پاکستان، سهیل اکیدیمی، ۱۳۹۶ق.
۱۱. اسد الغابه: ابن اثیر (م،۶۳۰ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی.
۱۲. الاستیعاب: ابن عبدالبر (م،۴۶۳ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
۱۳. الاصابه: ابن حجر عسقلانی (م،۸۵۲ق.)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
۱۴. الاصول الاربعة فی تردید الوهابیه: حکیم معراج الدین (م،۱۳۴۶ق.)، به کوشش مولوی، استانبول، اشیق.
۱۵. الاعتصام: شاطبی (م،۷۹۰ق.)، به کوشش عبدالرزاق المهدی، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۷ق.
۱۶. اقتضاء الصراط المستقیم: ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.)، به کوشش ناصر عبدالکریم، بیروت، دار عالم الکتاب، ۱۴۱۹ق.
۱۷. بحار الانوار: مجلسی (م،۱۱۱۰ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
۱۸. البحر المحیط: ابوحیان اندلسی (م،۷۵۴ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۲ق.
۱۹. البحر المدید: ابن عجیبه (م،۱۲۲۴ق.)، به کوشش القرشی، قاهره، حسن عباس زکی، ۱۴۱۹ق.
۲۰. البدایة و النهایه: ابن کثیر (م،۷۷۴ق.)، بیروت، مکتبة المعارف.
۲۱. البراهین الجلیلة فی رفع تشکیکات الوهابیه: محمد حسن قزوینی، قاهره، ۱۳۹۷ق.
۲۲. تاریخ الخمیس: حسین دیاربکری (م،۹۶۶ق.)، بیروت، مؤسسة شعبان، ۱۲۸۳ق.
۲۳. تاریخ المدینة المنوره: ابن شبّه (م،۲۶۲ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
۲۴. تبرک الصحابه: محمد طاهر بن عبدالقادر، جده، دار المنهاج، ۱۴۳۳ق.
۲۵. التبرک: صباح بیاتی، مرکز الابحاث العقائدیه.
۲۶. التبرک: علی احمدی میانجی، تهران، مشعر، ۱۴۲۲ق.
۲۷. التبرک انواعه و احکامه: ناصر بن عبدالرحمن جدیع، ریاض، مکتبة الرشد، ۱۴۲۱ق.
۲۸. التبرک و التوسل و الصلح مع العدوّ الصیهونی: فتح الله بن تقی نجار، تهران، مشعر، ۱۴۲۸.
۲۹. تبیین القرآن: سید محمد شیرازی، کربلا، مجتبی، ۱۳۸۹ق.
۳۰. التحقیق: مصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ش.
۳۱. التحذیر من تعظیم الآثار غیر المشروعه: عبدالمحسن بن حمد العباد بدر، مصر، دار الحدیثه، ۱۴۲۵ق.
۳۲. التذکرة فی احوال الموتی و امور الآخره: قرطبی، المکتبة الاسلامیه.
۳۳. ترتیب المدارک: قاضی عیاض (م،۵۴۴ق.)، به کوشش گروهی از نویسندگان، مغرب، مطبعة فضالة المحمدیه، ۱۹۸۱م.
۳۴. تسنیم: جوادی آملی، قم، اسراء، ۱۳۷۸ش.
۳۵. تسهیل العقیدة الاسلامیه: عبدالله بن عبدالعزیز جبرین، ریاض، دار العصیمی.
۳۶. تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم): ابن کثیر (م،۷۷۴ق.)، به کوشش شمس الدین، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق.
۳۷. تفسیر الجلالین: جلال الدین محلی (م،۸۶۴ق.)، جلال الدین سیوطی (م. ۹۱۱ق.)، بیروت، النور، ۱۴۱۶ق.
۳۸. تفسیر القمی: القمی (م،۳۰۷ق.)، به کوشش جزائری، قم، دار الکتاب، ۱۴۰۴ق.
۳۹. التفسیر الکبیر: فخر رازی (م،۶۰۶ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۱ق.
۴۰. تفسیر بیضاوی (انوار التنزیل): بیضاوی (م،۶۸۵ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۸ق.
۴۱. تفسیر سمرقندی (بحر العلوم): سمرقندی (م،۳۷۵ق.)، به کوشش عمر بن غرامه، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ق.
۴۲. تفسیر شاهی (آیات الاحکام): ابوالفتح جرجانی (م،۹۷۶ق.)، به کوشش اشراقی، تهران، نوید، ۱۳۶۲ش.
۴۳. تفسیر شریف لاهیجی: شریف لاهیجی (م،۱۰۸۸ق.)، به کوشش حسینی و آیتی، انتشارات علمی، ۱۳۶۳ش.
۴۴. تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن): قرطبی (م،۶۷۱ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
۴۵. توحید در قرآن: جوادی آملی، قم، اسراء، ۱۳۸۳ش.
۴۶. التوحید: صالح بن فوزان، ریاض، وزارت اوقاف، ۱۴۲۳ق.
۴۷. تهذیب الاصول: تقریرات بحث امام خمینی۱، سبحانی، تهران، نشر آثار امام، ۱۴۲۳ق.
۴۸. تهذیب التهذیب: ابن حجر عسقلانی (م،۸۵۲ق.)، به کوشش مصطفی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
۴۹. جامع الاحادیث: جلال الدین سیوطی (م،۹۱۱ق.).
۵۰. جامع العلوم و الحکم: عبدالرحمن سلامی (م،۷۹۵ق.)، به کوشش ارنؤوط و ابراهیم باجس، بیروت، الرساله، ۱۴۰۸ق.
۵۱. جغرافیای حافظ ابرو: عبدالله حافظ ابرو (م،۸۳۳ق.)، به کوشش سجادی، تهران، میراث مکتوب، ۱۳۷۵ش.
۵۲. جلاء الافهام فی الصلاة و السلام علی خیر الانام: ابن قیم جوزیه (م،۷۵۱ق.)، به کوشش ارنؤوط، کویت، دار العروبه، ۱۴۰۷ق.
۵۳. الجواب الباهر لزوار المقابر: ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.).
۵۴. جوامع الجامع: الطبرسی (م،۵۴۸ق.)، به کوشش گرجی، تهران، ۱۳۷۸ش.
۵۵. جواهر الکلام: نجفی (م،۱۲۶۶ق.)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۵۶. حکم الجدیرة بالاذاعه: عبدالرحمن سلامی (م،۷۹۵ق.)، به کوشش ارنؤوط، دمشق، دار المامون، ۱۹۹۰م.
۵۷. دائرة المعارف بزرگ اسلامی: زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، ۱۳۷۲ش.
۵۸. الدر المنثور: سیوطی (م،۹۱۱ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق.
۵۹. دعائم الاسلام: نعمان مغربی (م،۳۶۳ق.)، به کوشش فیضی، قاهره، دار المعارف، ۱۳۸۳ق.
۶۰. دلائل النبوه: بیهقی (م،۴۵۸ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق.
۶۱. رحلة ابن بطوطه: ابن بطوطه (م،۷۷۹ق.)، به کوشش تازی، رباط، المملکة المغربیه، ۱۴۱۷ق.
۶۲. رحلة ابن جبیر: محمد بن احمد (م،۶۱۴ق.)، بیروت، دار مکتبة الهلال، ۱۹۸۶م.
۶۳. روح المعانی: آلوسی (م،۱۲۷۰ق.)، به کوشش عبدالباری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
۶۴. زیارة القبور و الاستنجاد بالمقبور: ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.)، ریاض، ادارة العامه، ۱۴۱۰ق.
۶۵. سبل الهدی: محمد بن یوسف صالحی (م،۹۴۲ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
۶۶. السجود علی الارض: علی احمدی، بیروت، مرکز جواد، ۱۴۱۴ق.
۶۷. سفرنامه ناصر خسرو: ناصر خسرو (م،۴۸۱ق.)، تهران، زوّار، ۱۳۸۱ش.
۶۸. سلفی‌گری و پاسخ به شبهات: علی اصغر رضوانی، قم، مسجد جمکران، ۱۳۸۴ش.
۶۹. سنن ابن ماجه: ابن ماجه (م،۲۷۵ق.)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ق.
۷۰. السنن الکبری: بیهقی (م،۴۵۸ق.)، بیروت، دار الفکر.
۷۱. سیر اعلام النبلاء: ذهبی (م،۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.
۷۲. شذرات الذهب: عبدالحی بن العماد (م،۱۰۸۹ق.)، به کوشش ارنؤوط، بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۰۶ق.
۷۳. شرح الزرقانی علی المواهب اللدنیه: محمد زرقانی (م،۱۱۲۲ق.)، قاهره، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
۷۴. شرح نهج البلاغه: ابن ابی‌الحدید (م،۶۵۶ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق.
۷۵. شفاء السقام: تقی الدین سبکی (م،۷۵۶ق.)، به کوشش حسینی جلالی، ۱۴۱۹ق.
۷۶. الشفاء بتعریف حقوق مصطفی۹: قاضی عیاض (م،۵۴۴ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
۷۷. الصحاح: جوهری (م،۳۹۳ق.)، به کوشش عطار، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
۷۸. صحیح البخاری: بخاری (م،۲۵۶ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق.
۷۹. صحیح مسلم بشرح النووی: نووی (م،۶۷۶ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
۸۰. صحیح مسلم: مسلم (م،۲۶۱ق.)، بیروت، دار الفکر.
۸۱. صفة الصفوة: ابوالفرج جوزی (م،۵۹۷ق.)، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
۸۲. طبقات الشافعیة الکبری: تاج‌ الدین سبکی (م،۷۷۱ق.)، به کوشش طناحی و عبدالفتاح، هجر للطباعة و النشر، ۱۴۱۳ق.
۸۳. الطبقات الکبری: ابن سعد (م،۲۳۰ق.)، بیروت، دار صادر.
۸۴. العبودیه: ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.)، به کوشش شاویش، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۲۶ق.
۸۵. العلل و معرفة الرجال: احمد بن حنبل (م،۲۴۱ق.)، به کوشش وصی ‌الله، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۰۸ق.
۸۶. عمدة القاری: العینی (م،۸۵۵ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
۸۷. الغدیر: امینی (م،۱۳۹۰ق.)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۶ش.
۸۸. فتح الباری: ابن حجر عسقلانی (م،۸۵۲ق.)، بیروت، دار المعرفه.
۸۹. فتح القدیر: شوکانی (م،۱۲۵۰ق.)، بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۱۴ق.
۹۰. الفتوح: ابن اعثم کوفی (م،۳۱۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.
۹۱. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت: : سید محمود شاهرودی، قم، دائرة المعارف فقه اسلامی، ۱۳۸۲ش.
۹۲. فضائل الخمسة من الصحاح الستة و غیرها: مرتضی حسینی فیروزآبادی، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.
۹۳. فی ظلال التوحید: جعفر سبحانی، قم، مؤسسه امام صادق (علیه‌السلام)، ۱۴۱۲ق.
۹۴. قاموس قرآن: علی اکبر قرشی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ش.
۹۵. الکافی: کلینی (م،۳۲۹ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش.
۹۶. کتاب مقدس: ترجمه: فاضل خان همدانی، ویلیام گلن، هنری مرتن، تهران، اساطیر، ۱۳۸۰ش.
۹۷. کشف الارتیاب: سید محسن امین (م،۱۳۷۱ق.)، به کوشش امین، مکتبة الحریس، ۱۳۸۲ق.
۹۸. کنز العمال: متقی هندی (م،۹۷۵ق.)، به کوشش دمیاطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق.
۹۹. الکنی و الالقاب: شیخ عباس قمی (م،۱۳۵۹ق.)، تهران، مکتبة الصدر، ۱۳۶۸ش.
۱۰۰. لسان العرب: ابن منظور (م،۷۱۱ق.)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
۱۰۱. لغت‌نامه: دهخدا (م،۱۳۳۴ش.) و دیگران، مؤسسه لغت‌نامه و دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ش.
۱۰۲. مجمع البیان: طبرسی (م،۵۴۸ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
۱۰۳. مجمع الزوائد: هیثمی (م،۸۰۷ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۲ق.
۱۰۴. مجموع الفتاوی: ابن تیمیه (م،۷۲۸ق.)، به کوشش عبدالرحمن، مکتبة ابن تیمیه.
۱۰۵. مجموعه آثار: مرتضی مطهری (م،۱۳۵۸ش.)، تهران، صدرا، ۱۳۷۷ش.
۱۰۶. مختلف الشیعه: علامه حلی (م،۷۲۶ق.)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۲ق.
۱۰۷. مسالک الابصار فی ممالک الامصار: احمد عمری (م،۷۴۹ق.)، به کوشش شاذلی، ابوظبی، المجمع الثقافی، ۱۴۲۳ق.
۱۰۸. مستدرک الوسائل: نوری (م،۱۳۲۰ق.)، بیروت، آل البیت:، ۱۴۰۸ق.
۱۰۹. المستدرک علی الصحیحین: حاکم نیشابوری (م،۴۰۵ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
۱۱۰. مستمسک العروة الوثقی: سید محسن حکیم (م،۱۳۹۰ق.)، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۴ق.
۱۱۱. مسند احمد: احمد بن حنبل (م،۲۴۱ق.)، بیروت، دار صادر.
۱۱۲. مصباح الهدی فی شرح العروة الوثقی: میرزا محمد تقی آملی، تهران، ناشر: مؤلف، ۱۳۸۰ش.
۱۱۳. المعجم الکبیر: طبرانی (م،۳۶۰ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
۱۱۴. معجم مقاییس اللغه: ابن فارس (م،۳۹۵ق.)، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ق.
۱۱۵. المغنی: عبدالله بن قدامه (م،۶۲۰ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه.
۱۱۶. مفاهیم یجب ان تصحح: سید محمد بن علوی مالکی حسنی، دبی، دائرة الاوقاف و الشؤون الاسلامیه، ۱۴۱۵ق.
۱۱۷. مفردات: راغب (م،۴۲۵ق.)، نشر الکتاب، ۱۴۰۴ق.
۱۱۸. من لا یحضره الفقیه: صدوق (م،۳۸۱ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق.
۱۱۹. المناقب: خوارزمی (م،۵۶۸ق.)، به کوشش مالک محمودی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۱ق.
۱۲۰. مواهب الجلیل: حطاب رعینی (م،۹۵۴ق.)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق.
۱۲۱. المواهب اللدنیه: قسطلانی (م،۹۲۳ق.)، قاهره، المکتبة التوفیقیه.
۱۲۲. الموسوعة الفقهیه: کویت، وزارة الاوقاف و الشؤون الاسلامیه، ۱۴۱۰ق.
۱۲۳. المیزان: طباطبائی (م،۱۴۰۲ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.
۱۲۴. نخل‌گردانی: علی بلوکباشی، تهران، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، ۱۳۸۰ش.
۱۲۵. نمونه: مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش.
۱۲۶. النهایه: مبارک ابن اثیر (م،۶۰۶ق.)، به کوشش زاوی و طناحی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۷ش.
۱۲۷. واژه‌های دخیل در قرآن مجید: آرتور جفری، ترجمه: بدره‌ای، توس، ۱۳۷۲ش.
۱۲۸. وسائل الشیعه: حر عاملی (م،۱۱۰۴ق.)، قم، آل البیت:، ۱۴۱۲ق.
۱۲۹. وفاء الوفاء: سمهودی (م،۹۱۱ق.)، به کوشش خالد عبدالغنی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م.
۱۳۰. وفیات الاعیان: ابن خلکان (م،۶۸۱ق.)، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار صادر.
۱۳۱. ینابیع الموده: قندوزی (م،۱۲۹۴ق.)، به کوشش حسینی، تهران، اسوه، ۱۴۱۶ق..


۱. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۰، ص۳۹۵-۳۹۶، «برک».    
۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات، ص۴۴، «برک».    
۳. قرشی، سید علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۱، ص۱۸۹.    
۴. ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۲۲۷.    
۵. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۴، ص۱۵۷۴، «برک.    
۶. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج۱، ص۱۸۹.    
۷. ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۲۲۷.    
۸. مصطفوی، حسن‌، التحقیق، ج۱، ص۲۵۹، «برک».    
۹. جفری، آرتور، واژه‌های دخیل، ص۱۳۵-۱۳۶.
۱۰. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات، ص۴۴.    
۱۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۷، ص۲۸۰-۲۸۱.    
۱۲. قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۴، ص۱۳۹.    
۱۳. ابن عربی، محمد بن عبدالله، احکام القرآن، ابن عربی، ج۱، ص۱۰۲.
۱۴. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۰، ص۳۹۶.    
۱۵. ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایه، ج۵، ص۳۰۲، «یمن».    
۱۶. دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، ج۱، ص۶۳۶۷.
۱۷. جبرین، عبدالله بن عبد العزیز، تسهیل العقیدة الاسلامیه، ص۳۳۴.
۱۸. مجموعه نویسندگان، الموسوعة الفقهیة الکویتیه، ج۱۰، ص۶۹.    
۱۹. رضوانی، علی اصغر، سلفی‌گری و پاسخ به شبهات، ص۴۳۴.
۲۰. جدیع، ناصر، التبرک، ص۴۳.
۲۱. مجموعه نویسندگان، الموسوعة الفقهیة الکویتیه، ج۱۰، ص۶۹.    
۲۲. جدیع، ناصر، التبرک، ص۳۱.
۲۳. هود/سوره۱۱، آیه۴۸.    
۲۴. طبرسی، علی بن فضل، مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۰.    
۲۵. بیضاوی، عبدالله بن عمر، تفسیر بیضاوی، ج۴، ص۱۵۵.    
۲۶. ابو حیان، محمد بن یوسف، البحر المحیط، ج۸، ص۲۱۲.    
۲۷. نمل/سوره۲۷، آیه۸.    
۲۸. مریم/سوره۱۹، آیه۳۱.    
۲۹. صافات/سوره۳۷، آیه۱۱۳.    
۳۰. هود/سوره۱۱، آیه۷۳.    
۳۱. انعام/سوره۶، آیه۱۵۵.    
۳۲. طبرسی، علی بن فضل، مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۰.    
۳۳. ابن عجیبه، احمد بن عجیبه، البحر المدید، ج۴، ص۱۷۷.    
۳۴. نمل/سوره۲۷، آیه۲۷.    
۳۵. ق/سوره۵۰، آیه۹.    
۳۶. نور/سوره۲۴، آیه۳۵.    
۳۷. قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۴، ص۱۳۸-۱۳۹.    
۳۸. فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۸، ص۳۰۰.    
۳۹. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۲، ص۵۸.
۴۰. ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۵۱.
۴۱. ابن عربی، محمد بن عبدالله، احکام القرآن، ج۱، ص۳۷۱.    
۴۲. آل‌عمران/سوره۳، آیه۹۶.    
۴۳. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۲، ص۵۸.
۴۴. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۲۴.
۴۵. ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۵۱.
۴۶. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۲، ص۲۲۱.
۴۷. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۸، ص۱۵۳.
۴۸. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۱۲-۱۱۴.
۴۹. قصص/سوره۲۸، آیه۳۰.    
۵۰. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج۸، ص۲۲۸.    
۵۱. ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۵۱-۴۵۲.
۵۲. ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند احمد، ج۲، ص۲۷۸.
۵۳. اسراء/سوره۱۷، آیه۱.    
۵۴. ابو حیان محمد بن یوسف، البحر المحیط، ج۵، ص۱۵۴-۱۵۵.    
۵۵. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۲، ص۳۳.    
۵۶. آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، ج۵، ص۳۷-۳۸.    
۵۷. شوکانی، محمد بن علی، فتح القدیر، ج۳، ص۲۴۶.    
۵۸. اعراف/سوره۷، آیه۱۳۷.    
۵۹. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۲، ص۳۳.    
۶۰. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج۱۳، ص۳۹.    
۶۱. آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، ج۹، ص۳۸.    
۶۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۸، ص۲۲۸.    
۶۳. شوکانی، محمد بن علی، فتح القدیر، ج۲، ص۲۷۵.    
۶۴. علامه حلی، ارشاد الاذهان، ص۲۸۷.
۶۵. فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۶۴-۱۶۵.
۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، ج۱، ص۴۸۸.    
۶۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۵، ص۲۸۸.    
۶۸. قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۲۱۲.    
۶۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۸، ص۱۳۰.    
۷۰. دخان/سوره۴۴، آیه۳.    
۷۱. قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۱، ص۹۵، ۹۸.    
۷۲. ابن تیمیه، احمد بن حلیم، مجموع فتاوی ابن تیمیه، ج۶، ص۱۹۳.    
۷۳. جدیع، ناصر، التبرک، ص۲۰۳-۲۰۴.
۷۴. ابن‌قیم جوزیه، محمد بن ابی‌بکر، جلاء الافهام فی الصلاة، ج۱، ص۴۴۷.    
۷۵. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۱، ص۵۵۳.    
۷۶. ابن تیمیه، احمد بن حلیم، مجموع فتاوی ابن تیمیه، ج۱۲، ص۵۹۹.    
۷۷. جدیع، ناصر، التبرک، ص۴۵، ۲۱۵.
۷۸. جبرین، عبدالله بن عبد العزیز، تسهیل العقیدة الاسلامیه، ص۲۸۷-۲۸۹.    
۷۹. ابن تیمیه، احمد بن حلیم، مجموع فتاوی ابن تیمیه، ج۲۷، ص۹۶.    
۸۰. سیوطی، عبدالرحمن‌ بن ‌ابی‌بکر و محمد بن ‌احمد محلی، تفسیر جلالین، ص۴۵۲.    
۸۱. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر، ج۷، ص۲۵.    
۸۲. صافات/سوره۳۷، آیه۸۷.    
۸۳. جرجانی، ابوالفتح بن مخدوم، تفسیر شاهی، ج۲، ص۱۲۶.
۸۴. لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر لاهیجی، ج۱، ص۶۰۸.
۸۵. مائده/سوره۵، آیه۳.    
۸۶. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۲۱، ص۵۶۸-۵۶۹.
۸۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۲۶۰.    
۸۸. مائده/سوره۵، آیه۳.    
۸۹. انعام/سوره۶، آیه۱۳۷.    
۹۰. مالکی، محمد بن علوی، مفاهیم یجب ان تصحح، ص۱۲۶.
۹۱. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه، ج۱، ص۵۳.    
۹۲. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۸۱-۸۲.
۹۳. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۷۹-۸۰.
۹۴. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۳۳۷.    
۹۵. ناصر خسرو، ناصر بن خسرو، سفرنامه، ص۱۲۸.    
۹۶. بلوکباشی، علی، نخل‌گردانی، ص۲۳-۳۲.
۹۷. کتاب مقدس، سفر پیدایش، ۳۲: ۳۰.
۹۸. کتاب مقدس، سفر پیدایش، ۲۸: ۱-۴.
۹۹. کتاب مقدس، سفر پیدایش، ۲۷: ۸-۴۰.
۱۰۰. کتاب مقدس، سفر پیدایش، ۴۸: ۲۰.
۱۰۱. دهلوی، ولی‌الله، ازالة الخفاء، ج۲، ص۲۵۴.
۱۰۲. کتاب مقدس، سفر پیدایش، ۴۸: ۲۰.
۱۰۳. کتاب مقدس، سفر خروج، ۲۰: ۸-۱۱.
۱۰۴. کتاب مقدس، مرقس، ۱۰: ۱۳-۱۶.
۱۰۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۳، ص۱۹۴.    
۱۰۶. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار مطهری، ج۱، ص۲۵۹، «عدل الهی».
۱۰۷. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار مطهری، ج۱، ص۲۶۱-۲۶۲، «عدل الهی».
۱۰۸. جدیع، ناصر، التبرک، ص۳۲۹.
۱۰۹. جدیع، ناصر، التبرک، ص۳۴۳.جدیع، ناصر، التبرک، ص۴۰۱.
۱۱۰. ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم، العبودیه، ص۷۲.    
۱۱۱. جدیع، ناصر، التبرک، ص۳۲۹-۳۳۲.
۱۱۲. ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم، اقتضاء الصراط المستقیم، ج۲، ص۱۹۳.    
۱۱۳. جدیع، ناصر، التبرک، ص۴۲۶-۴۲۷.
۱۱۴. جبرین، عبدالله بن عبد العزیز، تسهیل العقیدة الاسلامیه، ص۳۳۶-۳۳۷.    
۱۱۵. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۲، ص۵۹۲.    
۱۱۶. ابن تیمیه، احمد بن حلیم، زیارة القبور، ج۱، ص۱۳۱.    
۱۱۷. ابن تیمیه، احمد بن حلیم، مجموع فتاوی ابن تیمیه، ج۲۷، ص۷۹.    
۱۱۸. جدیع، ناصر، التبرک، ص۴۲۶-۴۲۸.
۱۱۹. جدیع، ناصر، التبرک، ص۴۴۹-۴۵۳.
۱۲۰. جدیع، ناصر، التبرک، ص۴۵۸-۴۶۰.
۱۲۱. ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند احمد، ج۲۲، ص۳۲۶.    
۱۲۲. سبحانی، جعفر، تهذیب الاصول، ج۱، ص۱۴۷.
۱۲۳. جدیع، ناصر، التبرک، ص۲۴۴.
۱۲۴. فوزان، صالح بن عبدالله، التوحید، ص۱۰۶-۱۰۸.    
۱۲۵. زین الدین، عبد الرحمن بن أحمد، جامع العلوم و الحکم، ج۲، ص۱۲۷.    
۱۲۶. زین الدین، عبد الرحمن بن أحمد، جامع العلوم و الحکم، ج۲، ص۱۳۱.    
۱۲۷. حسینی، سید محسن امین، کشف الارتیاب، ص۸۲.
۱۲۸. شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه، ج۲، ص۳۳۵.    
۱۲۹. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۲۲۵-۲۴۱.    
۱۳۰. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۱، ص۲۵۴.    
۱۳۱. حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعه، ج۲، ص۳۱۲.    
۱۳۲. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۳۰۴.    
۱۳۳. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴، ص۲۲۷.    
۱۳۴. حکیم، سید محسن، مستمسک العروه، ج۴، ص۱۸۲.    
۱۳۵. آملی، محمد تقی، مصباح الهدی، ج۳، ص۱۷۰.    
۱۳۶. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۵، ص۱۴۶-۱۵۵.    
۱۳۷. حسینی، سید محسن امین، کشف الارتیاب، ص۳۴۴-۳۴۵.
۱۳۸. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۵، ص۱۴۶.    
۱۳۹. ابن حنبل، احمد بن محمد، العلل و معرفة الرجال، ج۲، ص۴۹۲.    
۱۴۰. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۵، ص۱۵۳.    
۱۴۱. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۵، ص۱۵۳.    
۱۴۲. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۵، ص۲۲۳.    
۱۴۳. زرقانی، محمد بن عبد الباقی، شرح الزرقانی علی المواهب، ج۱۲، ص۲۱۵.    
۱۴۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۳.    
۱۴۵. جوادی آملی، عبدالله، توحید در قرآن، ص۵۳۴.
۱۴۶. ابو حیان محمد بن یوسف، البحر المحیط، ج۶، ص۳۲۴.    
۱۴۷. شیرازی، سید محمد، تبیین القرآن، ج۲، ص۵۷.
۱۴۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۴۰.    
۱۴۹. طبرسی، علی بن فضل، مجمع البیان، ج۲، ص۶۱۴-۶۱۵.    
۱۵۰. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدر المنثور، ج۱، ص۳۱۴-۳۱۵.
۱۵۱. بقره/سوره۲، آیه۲۴۸.    
۱۵۲. قمی، علی ابن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۱، ص۸۱-۸۲.    
۱۵۳. سبحانی، جعفر، فی ظلال التوحید، ص۲۹۴.    
۱۵۴. بقره/سوره۲، آیه۱۲۵.    
۱۵۵. طبرسی، علی بن فضل، مجمع البیان، ج۱، ص۳۸۳.    
۱۵۶. بلاغی، محمدجواد، آلاء الرحمن، ج۱، ص۱۲۶.    
۱۵۷. حسینی، سید محسن امین، کشف الارتیاب، ص۳۴۱-۳۴۳.
۱۵۸. قرشی، سید علی اکبر، احسن الحدیث، ج۱، ص۲۴۳.    
۱۵۹. احمدی میانجی، علی، التبرک، ص۴۲-۶۲.
۱۶۰. قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۴۷.    
۱۶۱. حطاب رعینی، محمد بن محمد، مواهب الجلیل، ج۱، ص۴۹.    
۱۶۲. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ج۲، ص۶۳.    
۱۶۳. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ج۱، ص۱۵۳.    
۱۶۴. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۱، ص۵۶-۵۷.
۱۶۵. بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۲، ص۴۲.    
۱۶۶. حسینی فیروزآبادی‌، مرتضی‌، فضائل الخمسه، ج۱، ص۳۳.    
۱۶۷. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۶، ص۲۱۳.    
۱۶۸. صالحی، محمد بن یوسف، سبل الهدی، ج۳، ص۸۰-۸۱.    
۱۶۹. حاکم نیشابوری، محمد بن حسن، المستدرک، ج۳، ص۱۱۶.    
۱۷۰. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲۴، ص۳۵۱.    
۱۷۱. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، جامع الاحادیث، ج۳۲، ص۴۲.    
۱۷۲. حاکم نیشابوری، محمد بن حسن، المستدرک، ج۳، ص۱۱۶.    
۱۷۳. سمرقندی، نصر بن محمد، تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۷۹.    
۱۷۴. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۱، ص۴۹.    
۱۷۵. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۴، ص۲۱۷.    
۱۷۶. حسینی، نورالله، احقاق الحق، ج۱۰، ص۴۳۵.    
۱۷۷. ابن اعثم کوفی، محمد بن علی، الفتوح، ج۵، ص۱۸-۱۹.    
۱۷۸. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۲۸.    
۱۷۹. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۷، ص۱۵۰-۱۵۳.
۱۸۰. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۸۰، ص۳۱۴.
۱۸۱. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۳، ص۱۵۳.
۱۸۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۵۳.    
۱۸۳. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۰، ص۶۸.    
۱۸۴. حسینی فیروزآبادی‌، مرتضی‌، فضائل الخمسه، ج۳، ص۳۱۳.    
۱۸۵. قمی، عباس، الکنی و الالقاب، ج۱، ص۲۷.    
۱۸۶. حاکم نیشابوری، محمد بن حسن، المستدرک، ج۱، ص۵۱۵.    
۱۸۷. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۲، ص۵۸.    
۱۸۸. کردی مکی، محمد طاهر بن عبدالقادر، تبرک الصحابه، ص۱۵-۱۷.
۱۸۹. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۱۳.
۱۹۰. قزوینی حائری، محمدحسن، البراهین الجلیه، ص۵۸.    
۱۹۱. حج/سوره۲۲، آیه۳۲.    
۱۹۲. ابن قدامه مقدسی، عبدالله بن احمد، المغنی، ج۲، ص۴۰۷.    
۱۹۳. ابن اعثم کوفی، محمد بن علی، الفتوح، ج۵، ص۱۸-۱۹.    
۱۹۴. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۲۸.    
۱۹۵. قاضی عیاض، عیاض بن موسی، ترتیب المدارک، ج۲، ص۵۳.    
۱۹۶. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۱۲.    
۱۹۷. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۱۲.    
۱۹۸. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، نووی، ج۱۵، ص۸۲.    
۱۹۹. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج۳، ص۵۶۵.    
۲۰۰. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۷، ص۳۲.    
۲۰۱. دیار بکری، حسین، تاریخ الخمیس، ج۲، ص۱۵۱.    
۲۰۲. صالحی، محمد بن یوسف، سبل الهدی، ج۲، ص۱۶.    
۲۰۳. ابن الجوزی، عبد الرحمن بن علی، صفة الصفوه، ج۱، ص۴۸۸.    
۲۰۴. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۷، ص۱۴۰.
۲۰۵. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۷، ص۱۴۰.
۲۰۶. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج۱۱، ص۷۲.    
۲۰۷. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۱۵.    
۲۰۸. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۵، ص۴۴۱.    
۲۰۹. قسطلانی، احمد بن محمد، المواهب اللدنیه، ج۳، ص۴۹۵.    
۲۱۰. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴.
۲۱۱. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۵، ص۱۵۷.    
۲۱۲. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج۱، ص۲۵۴.    
۲۱۳. مالکی، محمد بن علوی، مفاهیم یجب ان تصحح، ص۲۲۰.
۲۱۴. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۷، ص۳۲.    
۲۱۵. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه، ج۲، ص۲۵۸.
۲۱۶. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۴، ص۱۹۰۷.    
۲۱۷. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۱۹.    
۲۱۸. احمدی میانجی، علی، التبرک، ص۱۲۳، ۱۷۱.
۲۱۹. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۸، ص۱۴.    
۲۲۰. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۱۶.
۲۲۱. احمدی میانجی، علی، التبرک، ص۱۷۷.
۲۲۲. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه، ج۳، ص۱۵۴.
۲۲۳. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه، ج۴، ص۶۸.    
۲۲۴. بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۵، ص۴۷۶.
۲۲۵. ابن ماکولا، علی بن هبةالله، اکمال الکمال، ص۲۸۳.
۲۲۶. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۸، ص۱۱۳.
۲۲۷. احمدی میانجی، علی، التبرک، ص۲۵.
۲۲۸. هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد، ج۹، ص۳۲۵.    
۲۲۹. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج۶، ص۱۴۸.
۲۳۰. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۱، ص۱۰۳.    
۲۳۱. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه، ج۳، ص۲۲۷.
۲۳۲. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج۱، ص۵۲۲.    
۲۳۳. نمیری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه، ج۱، ص۵۶-۵۷.    
۲۳۴. فاکهی، محمد بن اسحاق، اخبار مکه، ج۵، ص۵۹.    
۲۳۵. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۳، ص۵-۷.    
۲۳۶. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۱، ص۱۰۴.    
۲۳۷. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۵، ص۱۴۹-۱۵۰.    
۲۳۸. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج۱، ص۵۲۲.    
۲۳۹. زرقانی، احمد بن عبد الباقی، شرح الزرقانی علی المواهب اللدنیه، ج۱، ص۲۵۷.    
۲۴۰. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۲، ص۱۷۱.    
۲۴۱. جعفریان، رسول، آثار اسلامی، ص۱۵۸.
۲۴۲. جعفریان، رسول، آثار اسلامی، ص۱۲۲.    
۲۴۳. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۰۳.    
۲۴۴. فاکهی، محمد بن اسحاق، اخبار مکه، ج۴، ص۲۷۰.
۲۴۵. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۵۱۹.    
۲۴۶. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۵۱۹.    
۲۴۷. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۳۰.    
۲۴۸. جعفریان، رسول، آثار اسلامی، ص۱۲۰.    
۲۴۹. جعفریان، رسول، آثار اسلامی، ص۱۲۷.    
۲۵۰. جعفریان، رسول، آثار اسلامی، ص۱۲۷.    
۲۵۱. جعفریان، رسول، آثار اسلامی، ص۱۵۱.    
۲۵۲. فاکهی، محمد بن اسحاق، اخبار مکه، ج۴، ص۱۴.
۲۵۳. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۲۹.    
۲۵۴. جعفریان، رسول، آثار اسلامی، ص۱۱۱.    
۲۵۵. ابن بطوطة، محمد بن عبدالله، رحلة ابن بطوطه، ج۱، ص۳۷۹-۳۸۰.    
۲۵۶. ابن بطوطة، محمد بن عبدالله، رحلة ابن بطوطه، ج۱، ص۳۸۲.    
۲۵۷. ناصر خسرو، ناصر بن خسرو، سفرنامه، ص۱۲۸.    
۲۵۸. شاطبی، ابراهیم بن موسی، الاعتصام، ص۴۸۲.    
۲۵۹. سلامی، عبدالرحمن، حکم الجدیرة بالاذاعه، ص۴۶.    
۲۶۰. سبکی، علی بن عبد الکافی، شفاء السقام، ص۱۱۹.
۲۶۱. مالکی، محمد بن علوی، مفاهیم یجب ان تصحح، ص۷۱.
۲۶۲. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۴، ص۴۶.
۲۶۳. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۵۵۳.    
۲۶۴. ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، الجواب الباهر، ج۱، ص۷۳.
۲۶۵. یحصبی، عیاض، الشفاء، ج۲، ص۵۷.    
۲۶۶. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۳، ص۵۴۳.    
۲۶۷. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۱، ص۹۴.    
۲۶۸. یحصبی، عیاض، الشفاء، ج۲، ص۸۶.    
۲۶۹. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۲، ص۱۱۵.    
۲۷۰. حسینی، سید محسن امین، کشف الارتیاب، ص۳۴۴.
۲۷۱. احمدی میانجی، علی، التبرک، ص۱۵۷.
۲۷۲. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۷، ص۱۱۸.    
۲۷۳. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۲۴۸.    
۲۷۴. جعفریان، رسول، آثار اسلامی، ص۲۸۰.    
۲۷۵. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۲۷۶.    
۲۷۶. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۳، ص۵۴۷.    
۲۷۷. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۵۶۰.    
۲۷۸. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۲۹.    
۲۷۹. جعفریان، رسول، آثار اسلامی، ص۲۵۵.    
۲۸۰. جدیع، ناصر، التبرک، ص۲۵۲.
۲۸۱. نجار، فتح الله بن تقی، التبرک و التوسل، ص۴۰-۴۱.
۲۸۲. حسینی، سید محسن امین، کشف الارتیاب، ص۳۴۲-۳۴۳.
۲۸۳. ابن حنبل، احمد بن محمد، العلل و معرفة الرجال و معرفة الرجال، ج۲، ص۴۹۲.    
۲۸۴. حاکم نیشابوری، محمد بن حسن، المستدرک، ج۴، ص۵۶۰.    
۲۸۵. ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة‌الله، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۶۹.    
۲۸۶. خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص۸۵.
۲۸۷. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال، ج۱، ص۵۲۸.    
۲۸۸. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۳۳۰.    
۲۸۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۲۲۹.    
۲۹۰. جعفریان، رسول، آثار اسلامی، ص۹۱.    
۲۹۱. مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۰۴.    
۲۹۲. نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۶، ص۳۲۹.    
۲۹۳. احمدی، علی، السجود علی الارض، ص۱۳۲.    
۲۹۴. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۵، ص۲۶۳.    
۲۹۵. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۴۰۴-۴۰۷.    
۲۹۶. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۶۶، ص۴۵۰.    
۲۹۷. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۱، ص۶۸.    
۲۹۸. علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۷، ص۳۹۶.    
۲۹۹. بیاتی، علی، التبرک، ج۵، ص۱۱.
۳۰۰. سبکی، علی بن عبد الکافی، شفاء السقام، ص۱۹۶.
۳۰۱. احمدی میانجی، علی، التبرک، ص۲۶۷.
۳۰۲. عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۷، ص۳۳۹.    
۳۰۳. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۵، ص۳۱۰.    
۳۰۴. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۱، ص۹۵.    
۳۰۵. ابن جبیر، محمد بن احمد، رحلة ابن جبیر، ص۲۲۶.    
۳۰۶. حافظ ابرو، عبدالله بن لطف‌الله، جغرافیای حافظ ابرو، ج۱، ص۳۳۵.
۳۰۷. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه، ج۲، ص۸۲.    
۳۰۸. قسطلانی، احمد بن محمد، المواهب اللدنیه، ج۲، ص۶۸۸.    
۳۰۹. ابن عماد، عبد الحی بن احمد، شذرات الذهب، ج۱، ص۳۸۶.    
۳۱۰. عمری، احمد، مسالک الابصار، ج۵، ص۴۶۰.    
۳۱۱. قزوینی، زکریا بن محمد، آثار البلاد، ص۲۲۲.    
۳۱۲. ابن بطوطة، محمد بن عبدالله، رحلة ابن بطوطه، ج۱، ص۲۰۵.    
۳۱۳. قزوینی، زکریا بن محمد، آثار البلاد، ص۵۰۲.    
۳۱۴. ابن بطوطة، محمد بن عبدالله، رحلة ابن بطوطه، ج۳، ص۱۱۳.    
۳۱۵. شاطبی، ابراهیم بن موسی، الاعتصام، ص۲۹۴-۲۹۶.
۳۱۶. بدر، عبدالمحسن بن حمد، التحذیر من تعظیم الآثار، ج۱، ص۲۶-۲۷.    
۳۱۷. جبرین، عبدالله بن عبد العزیز، تسهیل العقیدة الاسلامیه، ص۳۳۷-۳۳۸.    
۳۱۸. سلامی، عبدالرحمن، حکم الجدیرة بالاذاعه، ص۴۶.    
۳۱۹. جدیع، ناصر، التبرک، ص۲۶۸.
۳۲۰. شاطبی، ابراهیم بن موسی، الاعتصام، ص۲۹۵.
۳۲۱. سلامی، عبدالرحمن، حکم الجدیرة بالاذاعه، ص۴۶.    
۳۲۲. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۱۵.    
۳۲۳. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج۱،ص، ۵۶۹.    
۳۲۴. عینی، محمود بن احمد، عمدة القاری، ج۹، ص۲۴۱.    
۳۲۵. عینی، محمود بن احمد، عمدة القاری، ج۹، ص۲۴۱.    
۳۲۶. سرهندی، محمد حسن، الاصول الاربعة فی تردید الوهابیه، ص۳۵.
۳۲۷. عینی، محمود بن احمد، عمدة القاری، ج۹، ص۲۴۱.    
۳۲۸. قرطبی، محمد بن احمد، التذکرة فی احوال الموتی، ص۸۱۳.    
۳۲۹. سبکی، عبد الوهاب بن علی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۴، ص۲۱۹-۲۲۰.    
۳۳۰. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۱۴، ص۱۳۵-۱۳۶.    



دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله «تبرک»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۹/۲۳.    


رده‌های این صفحه : اصطلاحات کلامی | تبرک | شبهات وهابیت




جعبه ابزار