• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بنی امیه (دائرةالمعارف‌قرآن‌کریم)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





بنی امیه، شاخه‌ای مشهور از قریش و یکی از دو تیره بنام بنی عبد مناف است.

فهرست مندرجات

۱ - نسب بنی امیه
۲ - از تبار امیه اکبر
۳ - دو گروه فرزندان امیه
       ۳.۱ - اعیاص
       ۳.۲ - عنابس
۴ - دیگر قبایل بن امیه
۵ - بنی‌امیه تا بعثت پیامبر
       ۵.۱ - مراکز عمده تجمع بنی امیه
       ۵.۲ - امویان در عصر جاهلی
       ۵.۳ - شخصیتهای معروف در دوره جاهلی
       ۵.۴ - نزاع میان بنی امیه و بنو زهره
       ۵.۵ - نزاع بنی امیه با بنو مخزوم
       ۵.۶ - رقابت امیه با هاشم در دوره جاهلی
۶ - بنی‌امیه و پیامبر
       ۶.۱ - حسادت بنی‌امیه بر بنی هاشم
       ۶.۲ - بنی‌امیه از آغاز بعثت تا غزوه بدر
       ۶.۳ - دشمنان سرسخت اموی پیامبر
       ۶.۴ - بنی امیه در غزوه بدر
۷ - بنی‌امیه از بدر تا فتح مکه
       ۷.۱ - ابوسفیان رهبر بنی امیه
       ۷.۲ - بنی امیه در غزوه‌های حُنین، طائف و تبوک
       ۷.۳ - بدترین و شرورترین قبایل عرب
۸ - بنی‌امیه پس از پیامبر
       ۸.۱ - موقعیت بنی امیه در دوره ابوبکر
       ۸.۲ - موقعیت بنی امیه در دوره عمر
       ۸.۳ - موقعیت بنی امیه در دوره عثمان
۹ - بنی‌امیه و حضرت علی
       ۹.۱ - رفتار بنی امیه در زمان امام علی
              ۹.۱.۱ - بیعت نکردن با حضرت علی
              ۹.۱.۲ - بنی امیه در جنگ جمل و صفین
       ۹.۲ - بنی امیه پس از شهادت امام علی
              ۹.۲.۱ - کشتار شیعیان
              ۹.۲.۲ - تاسیس دیوانهای جدید
              ۹.۲.۳ - سقوط حکومت بنی امیه
۱۰ - بنی‌امیه در شأن نزول آیات
       ۱۰.۱ - علت نیامدن نام بنی امیه در قرآن
       ۱۰.۲ - آیات نازل شده درباره بنی امیه
              ۱۰.۲.۱ - دسته نخست
                     ۱۰.۲.۱.۱ - آیه اول
                     ۱۰.۲.۱.۲ - آیه دوم
                     ۱۰.۲.۱.۳ - آیه سوم
                     ۱۰.۲.۱.۴ - آیه چهارم
              ۱۰.۲.۲ - دسته دوم
              ۱۰.۲.۳ - دسته سوم
                     ۱۰.۲.۳.۱ - روایت سعید بن مسیّب در مورد شان نزول
                     ۱۰.۲.۳.۲ - روایت طبری در مورد شان نزول
                     ۱۰.۲.۳.۳ - روایت دیگر در مورد شان نزول
                     ۱۰.۲.۳.۴ - نظر علامه طباطبایی در مورد شان نزول
              ۱۰.۲.۴ - دسته چهارم
                     ۱۰.۲.۴.۱ - آیه اول دسته چهارم
                     ۱۰.۲.۴.۲ - آیه دوم دسته چهارم
                     ۱۰.۲.۴.۳ - آیه سوم دسته چهارم
                     ۱۰.۲.۴.۴ - آیه چهارم دسته چهارم
                     ۱۰.۲.۴.۵ - آیه پنجم دسته چهارم
                     ۱۰.۲.۴.۶ - آیه ششم دسته چهارم
                     ۱۰.۲.۴.۷ - آیه هفتم دسته چهارم
                     ۱۰.۲.۴.۸ - آیه هشتم دسته چهارم
                     ۱۰.۲.۴.۹ - آیه نهم دسته چهارم
                     ۱۰.۲.۴.۱۰ - آیه دهم دسته چهارم
                     ۱۰.۲.۴.۱۱ - آیه یازدهم دسته چهارم
                     ۱۰.۲.۴.۱۲ - آیه دوازدهم دسته چهارم
                     ۱۰.۲.۴.۱۳ - آیه سیزدهم دسته چهارم
                     ۱۰.۲.۴.۱۴ - آیه چهاردهم دسته چهارم
                     ۱۰.۲.۴.۱۵ - آیه پانزدهم دسته چهارم
                     ۱۰.۲.۴.۱۶ - آیه شانزدهم دسته چهارم
                     ۱۰.۲.۴.۱۷ - آیه هفدهم دسته چهارم
                     ۱۰.۲.۴.۱۸ - آیه هجدهم دسته چهارم
                     ۱۰.۲.۴.۱۹ - آیه نوزدهم دسته چهارم
                     ۱۰.۲.۴.۲۰ - آیه بیستم دسته چهارم
                     ۱۰.۲.۴.۲۱ - دیگر آیات
۱۱ - مقالات مرتبط
۱۲ - فهرست منابع
۱۳ - پانویس
۱۴ - منبع


نسب آنان به امیة بن عبد شمس بن عبد مناف بن قصی می‌رسد و با بنی هاشم در جد سوم پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم؛ عبد مناف مشترک‌اند. عبد شمس برادر هاشم فرزندانی به نامهای امیه اصغر، نوفل، عبد امیه، حبیب، ربیعه، عبد العزی، عبدالله و امیه اکبر داشت. نسل عبد شمس به عبشمی شهرت دارند.
[۳] لسان العرب، ج۳، ص۵، «ح».
[۴] القاموس المحیط، ج۱، ص۸۹.



از میان فرزندان وی نوفل، عبد امیه، و امیه اصغر به نام مادرشان عبله دختر عبید به «عبلات»
[۵] الانساب، ج۴، ص۱۴۴.
[۶] النسب، ص۱۹۸- ۱۹۹.
[۷] جمهرة النسب، ص۳۷.
شناخته می‌شوند و بنی امیه معروف، از تبار امیه اکبرند. به نظر می‌رسد که فرزندان امیه اکبر به مرور جمعیت قابل توجهی به خود اختصاص داده، از بنی عبد شمس جدا شده و به بنی امیه شهرت یافته باشند.
البته فرزندان ربیعة بن عبد شمس نیز از موقعیت برجسته‌ای برخوردار بودند؛ اما همچنان عبشمی باقی ماندند و شاخه‌ای جداگانه تاسیس نکردند.
[۱۰] لسان العرب، ج۳، ص۵.
[۱۱] القاموس المحیط، ج۱، ص۸۹.
عتبه و شیبه فرزندان ربیعه، فرزندان عتبه از جمله هند (همسر ابوسفیان) و برادرانش ولید و ابوحذیفه از افراد مشهور نسل ربیعة بن عبد شمس بودند.


فرزندان امیه نیز که این مقاله به آنان می‌پردازد به دو گروه «اعیاص» و «عنابس» تقسیم شدند.

۳.۱ - اعیاص

عاص (عاصی)؛ ابوالعاص (ابوالعاصی)؛ عیص (عیصی) و ابوالعیص از این رو که در نامشان شباهت وجود دارد به اعیاص شهرت یافتند. مروان بن حکم و فرزندانش آل مروان که از سال ۶۴ تا ۱۳۲ هجری به حکومت پرداختند از اعیاص بودند.
[۱۴] تاج العروس، ج۴، ص۱۹۵.
[۱۵] «عماس»، ص۴۱۱، «عیص».
بنا به نقل ابن قتیبه، از اعیاص تنها عیص بود که از خود نسلی بر جای نگذاشت؛ اما ابن حزم عُویص را نیز از اعیاص دانسته، وی را بی نسل می‌داند.

۳.۲ - عنابس

عنابس دسته دیگری از فرزندان امیه بودند که به جهت مقاومت در نبرد عکاظ به عَنْبَسَه (شیر) تشبیه و مشهور شدند.
[۱۹] العقد الفرید، ج۳، ص۳۱۶.
حرب (پدر ابو سفیان مشهور)؛ ابوحرب، سفیان، ابوسفیان (غیر معروف)؛
[۲۲] جمهرة النسب، ص۳۸.
[۲۳] عقد الفرید ج۳، ص۳۱۶.
عمرو و ابوعمرو
[۲۸] تاج العروس، ج۸، ص۳۷۸، «عموس».
از عنابس هستند. برخی عنبسه را نیز از عنابس دانسته‌اند؛ اما برخی دیگر وی را همان ابوسفیان می‌دانند.
[۲۹] جمهرة النسب، ص۳۸.
از میان عنابس تنها نسل حرب ادامه پیدا کرد.
[۳۱] جمهرة النسب، ص۳۸.
معاویة بن ابی سفیان و جانشینانش (یزید و معاویة بن یزید) که از سال ۴۱ تا ۶۴ هجری بر جهان اسلام حکومت کردند از عنابس و به «آل ابی سفیان» مشهورند.
[۳۳] الطبقات، ج۵، ص۳۹.
عنابس به تدریج پس از اسلام به بطون و زیر مجموعه‌هایی تقسیم شدند. بنو ابان بن عثمان، بنو حیدر بن ولید، بنو خالد بن یزید از آن جمله‌اند.
[۳۸] معجم قبائل العرب، ج۱، ص۸۴۳.
[۳۹] الاعلام، ج۲، ص۲۹۱.



به جز اعضای اصلی بنی امیه مجموعه‌هایی نیز وجود دارند که با پیمان نامه به بنی امیه پیوسته‌اند، از جمله می‌توان به بنوجحش بن رئاب و بنو نوفل بن عبد مناف اشاره کرد.
[۴۱] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۷۰-۴۷۱.
[۴۲] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۹۱.
افزون بر قریش در میان عرب قحطانی نیز تیره‌ای با نام بنو امیة بن زید بن قیس از زیر مجموعه‌های اوس وجود دارد که از شهرت برخوردار نیستند و این مقاله بدانان نمی‌پردازد.


بنی امیه به سبب سکونت در اطراف کعبه و مرکز مکه از قریش بطائح (قریشیان مرکز) به شمار می‌آمدند.
[۴۶] مروج الذهب، ج۲، ص۶۰۳.
بعدها با فتح مکه ( سال هشتم هجرت) برخی از آنان به مدینه مهاجرت کردند، چنان که در پایان خلافت عثمان شمار آنان با موالی ایشان در آن شهر حدود ۱۰۰۰ تن دانسته شده است.

۵.۱ - مراکز عمده تجمع بنی امیه

با گسترش فتوحات، بنی امیه افزون بر شام، محل امارت یزید بن ابی سفیان و برادرش معاویه و جانشینان وی،
[۵۱] فتوح البلدان، ج۲، ص۱۷۸.
[۵۲] معجم البلدان، ج۲، ص۹۶.
[۵۳] معجم البلدان، ج۲، ص۱۳۰.
[۵۴] معجم البلدان، ج۲، ص۲۴۳.
در عراق
[۵۵] فتوح البلدان، ج۲، ص۳۹۵.
و آفریقا
[۵۶] معجم البلدان، ج۴، ص۴۳۲.
[۵۷] معجم قبایل العرب، ج۳، ص۱۰۹۴.
نیز حضور یافتند. از قرن دوم به بعد یکی از مراکز عمده تجمع آنان اندلس بود.
[۵۸] معجم البلدان، ج۲، ص۱۵۵.
[۵۹] معجم قبایل العرب، ج۲، ص۵۰۶.

با توجه به اینکه بنی امیه تا هنگامه ظهور اسلام در شمار بنی عبد مناف شمرده می‌شدند، در گزارشهای عصر جاهلی جز اشاراتی پراکنده، اخباری از بنی امیه به صورت مستقل ارائه نشده است.

۵.۲ - امویان در عصر جاهلی

امویان در عصر جاهلی، از توانگران قریش به شمار می‌آمدند و تجارت پیشه بودند. جد اعلای آنان عبد شمس عامل پیمان تجاری قریش با حبشه
[۶۳] تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۴.
یا عراق
[۶۴] مبهمات القرآن، ج۲، ص۷۴۶.
بود، از این رو از اصحاب ایلاف به شمار می‌آید.
[۶۶] تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۱۳۹.
[۶۷] مبهمات القرآن، ج۲، ص۷۴۵.
ابوسفیان (صخر) پسر حرب نیز در آستانه ظهور اسلام به عنوان رئیس کاروانهای تجاری قریش با شام داد و ستد داشت.
[۶۸] اخبار مکه، ص۱۱۵.
[۷۰] الاستیعاب، ج۴، ص۲۴۰.
از میان مناصب به ارث رسیده از قصی، حرب منصب قیادت را بر عهده داشت، چنان که قبل از او در اختیار جدش عبد شمس بود،
[۷۱] اخبار مکه، ص۱۱۵.
از این رو در نبرد فجار، حرب فرمانده سپاه قریش و پس از او ابوسفیان عهده دار این منصب بود، افزون بر این، حرب و ابوسفیان از داوران قریش شمرده شده‌اند.

۵.۳ - شخصیتهای معروف در دوره جاهلی

از شخصیتهای معروف آنان در این عصر، می‌توان افزون بر حرب و پسرش ابوسفیان به ابواحیحه سعید بن عاص بن امیه اشاره کرد. شواهد نشان می‌دهد که فرزندان عبد مناف خود دو دسته بوده‌اند: هاشم با بنی مطلب ارتباط نزدیکی داشتند و بنی عبد شمس با بنی نوفل، چنان که در گزارشی به همپیمانی بنی امیه با بنی نوفل تصریح شده است.
رقابتها و درگیریهای بنی امیه را با زیر مجموعه‌های قریشی می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: آنان، گاه زیر لوای بنی عبدمناف با دیگر قبایل قریش درگیر و گاه به صورت مستقل وارد عمل می‌شدند. از آنجا که بنی امیه بخشی از بنی عبد مناف بودند در درگیری بنی عبد مناف با بنی عبدالدار و همپیمانانشان برای تصدی مناصب کعبه حضور داشتند.
[۷۶] تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۸.
[۷۷] المفصل، ج۴، ص۵۸.
همچنین در رقابت بنی عبد مناف با بنی سهم، که به نظر برخی مفسران سوره تکاثر درباره ایشان نازل شده، بنی امیه نیز نقش داشتند.
[۷۸] اسباب النزول، ص۴۰۰.
[۷۹] مجمع البیان، ۱۰، ص۸۱۱.
[۸۰] تفسیر بغوی، ج۴، ص۴۸۸.


۵.۴ - نزاع میان بنی امیه و بنو زهره

در ارتباط با درگیری مستقیم بنی امیه با دیگر قبایل قریشی می‌توان از درگیری آنان با بنی زهره و بنی عدی یاد کرد. به موجب خبری، نزاعی میان بنی امیه و بنو زهره روی داد. بنی امیه که خود را قدرتمندتر از رقیب می‌دیدند، درصدد اخراج ایشان از مکه برآمدند؛ اما با حمایت بنوسهم از تیره‌های مطرح قریش از بنی زهره که خویشاوند آنان بودند، امویان ناکام ماندند.
[۸۱] النزاع والتخاصم، ص۴۱.


۵.۵ - نزاع بنی امیه با بنو مخزوم

در خصوص نزاع بنی امیه با بنومخزوم، از دیگر شاخه‌های پر نفوذ قریش در گزارشی کوتاه و مبهم آمده است: فردی از کنانه، همپیمان مخزومیها با فردی از بنی زبید، همپیمان بنی امیه به تفاخر پرداختند. در پی آن گروهی از دو طرف نزد حِجر اسماعیل اجتماع کرده، برتری خود را به رخ یکدیگر کشیدند و با اوج گرفتن نزاع برای داوری نزد یکی از کاهنان (سطیح کاهن) رفتند. وی نیز به نفع بنو مخزوم حکم کرد. از نزاع بنی امیه با بنی عدی بن کعب نیز گزارشی ارائه شده است.

۵.۶ - رقابت امیه با هاشم در دوره جاهلی

برخی منابع به گونه‌ای برجسته از رقابت امیه با هاشم و فرزندان ایشان با یکدیگر در دوره جاهلی سخن گفته‌اند، چنان که امیه (جد امویان) به هاشم بن عبد مناف، جد اعلای رسول خدا، از این رو که با اقدامهای شایسته‌اش، منزلت اجتماعی فوق العاده‌ای یافته بود، حسادت میورزید، از این رو در این راستا کارهای بی ثمری انجام داد. سرانجام این رقابت و نزاع با داوری کاهنی از قبیله خزاعه به نفع هاشم پایان یافت و امیه به مدت ۱۰ سال طبق شرط از پیش تعیین شده به شام تبعید شد.
[۸۵] تاریخ طبری، ج۱، ص۵۰۴.
برخی محققان این گزارش را به افسانه تشبیه و آن را انکار کرده‌اند.
[۸۶] تاریخ صدر اسلام، ص۹۵.
مشابه چنین گزارشی درباره حرب فرزند امیه نیز وجود دارد. گویند: وی به مقام و موقعیت عبدالمطلب بن هاشم رشک می‌برد و او نیز چون پدرش که پس از داوری محکوم گردید، ناچار شد به داوری تن دهد. این بار نیز، رئیس وقت بنی امیه محکوم شد.
[۸۷] تاریخ طبری، ج۱، ص۵۰۵.
به موجب گزارش ابن خلدون جمعیت بنی امیه در آن دوره بر بنی هاشم فزونی داشته است. در درگیریها و اختلافات میان بنی امیه و بنی هاشم که هر دو از شاخه‌های بنی عبد مناف بودند، شاخه بنی نوفل بن عبد مناف در کنار بنی امیه
[۹۱] تاریخ طبری، ج۲، ص۲۴۷-۲۴۹.
و شاخه بنی مطلب بن عبد مناف در کنار بنی هاشم قرار گرفتند، چنان که در محاصره اقتصادی قریش اینان در کنار هم بودند.
[۹۲] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۱.
[۹۳] تاریخ طبری، ج۲، ص۹۸.
[۹۴] تاریخ طبری، ج۲، ص۷۹.
به رغم این همه گاه پیوندهایی نیز بین بنی امیه و بنی هاشم برقرار می‌شد، چنان که ابولهب عموی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم با‌ام جمیل (حمالة الحطب) خواهر ابوسفیان ازدواج کرده بود
[۹۵] السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۴-۳۵۵.
نیز دختر پیامبر، زینب با ابوالعاص بن ربیع عبشمی پیمان زناشویی داشت.
[۹۸] السیرة النبویه، ج۲، ص۶۵۱.
[۹۹] الطبقات، ج۱، ص۲۳۸.



در برآیند حوادث صدر اسلام می‌توان به وضوح دریافت که قبایلی چون بنی امیه، بنی مخزوم و بنی هاشم از برجسته‌ترین قبایل قریش مکه در عصر بعثت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به شمار می‌آمدند.

۶.۱ - حسادت بنی‌امیه بر بنی هاشم

ظهور پیامبری از بنی هاشم بیش از همه رشک بنی امیه و بنی مخزوم را بر می‌انگیخت، از این رو امویان که همچون دیگر قبایل قریش پیامبری آن حضرت را در راستای برتری موقعیت بنی هاشم بر قبایل خود ارزیابی می‌کردند، بر مبنای عصبیت قبیله‌ای و از سر حسادت و رقابت، به رهبری ابوسفیان؛ مواضع سختی در برابر رسول خدا اتخاذ کردند. رد پای سران بنی امیه را در بیشتر اقدامات قریش بر ضدّ رسول خدا می‌توان یافت.

۶.۲ - بنی‌امیه از آغاز بعثت تا غزوه بدر

از آغاز بعثت تا غزوه بدر (سال دوم هجری، آنان از هر راهکاری که بتوانند دعوت اسلامی را مهار کنند، استفاده می‌کردند؛ مانند گفت و گو با ابو طالب برای بازداشتن رسول خدا از دعوتش. چنان که برخی مفسران ذیل آیه ۵۲ انعام آورده‌اند برخی از اشراف بنی عبدمناف نزد ابوطالب رفتند تا ضمن گفت و گو با ابو طالب، بزرگ بنی هاشم در آن دوره، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را از دعوتش باز دارند که مسلماً در میان این اشراف برخی از عبشمیها و بنی امیه نیز حضور داشتند.
[۱۰۱] اسباب النزول، ص۱۷۸-۱۷۹.
[۱۰۲] جامع البیان، مج ۵، ج۷، ص۲۶۵.
[۱۰۳] روض الجنان، ج۷، ص۲۹۸-۲۹۷.
ممانعت بنی عبد مناف مسلمانان را از طواف خانه خدا،
[۱۰۴] الدر المنثور، ج۶، ص۴۰-۴۳.
همراهی با قریش در محاصره اقتصادی بنی هاشم و مسلمانان در شعب ابی طالب
[۱۰۵] السیرة النبویه، ج۱، ص۳۷۶.
[۱۰۶] انساب الاشراف، ج۹، ص۴۱۲.
و توطئه قتل پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم
[۱۰۷] السیرة النبویه، ج۲، ص۴۸۰-۴۸۱.
[۱۰۸] تاریخ طبری، ج۲، ص۷۹.
نیز از آن جمله است.

۶.۳ - دشمنان سرسخت اموی پیامبر

دشمنان سرسخت اموی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در این دوره عبارت بودند از: ابوسفیان، عقبة بن ابی معیط، ابو اُحیحه، معاویة بن مغیرة بن ابی العاص (که پس از غزوه احد کشته شد،
[۱۰۹] السیرة النبویه، ج۳، ص۱۰۴.
[۱۱۰] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۷۸.
مروان و پدرش حکم بن ابی العاص (کسی که رسول خدا امت اسلامی را از نسل او برحذر داشت)؛ نیز‌ ام جمیل خواهر ابوسفیان
[۱۱۳] السیرة النبویه، ج۲، ص۳۵۵.
که رسول خدا را آزار می‌داد. نام سه تن از عبد شمسیها ( حنظلة بن ابی سفیان، عتبه و شیبه فرزندان ربیعه) در میان مقتسمین به چشم می‌خورد. مقتسمین کسانی بودند که در موسم حج در مسیر ورود زائران به مکه قرار می‌گرفتند و آنان را از ملاقات با پیامبر باز می‌داشتند.
[۱۱۵] مجمع البیان، ج۶، ص۱۳۱.
به رغم دشمنیهای قاطبه بنی امیه با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در مکه، تعداد انگشت شماری از ایشان در این دوره به رسول خدا ایمان آورده، برای حفظ ایمان خود، به حبشه هجرت کردند. خالد بن سعید بن عاص (از سابقین در اسلام
[۱۱۷] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳.
[۱۱۸] تاریخ طبری، ج۱، ص۵۴۱.
و از کاتبان پیامبر و برادرش عمرو،
[۱۲۱] الطبقات، ج۸، ص۳۳۵.
ابوحذیفة بن عتبه (از سابقین در اسلام،
[۱۲۵] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳.
[۱۲۶] تاریخ طبری، ج۱، ص۵۴۷.
عثمان بن عفان و‌ ام حبیبه دختر ابوسفیان از آن جمله‌اند.
[۱۲۷] السیرة النبویه،؛ ج۱، ص۳۲۳.
[۱۲۸] تاریخ طبری، ج۱، ص۵۴۱.
[۱۲۹] تاریخ طبری، ج۱، ص۵۴۷.
نیز عبدالله و برادرش عبیدالله بن جحش پسر عمه‌های رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از بنی اسد بن خزیمه و ابو موسی اشعری و برخی دیگر از همپیمانان آنان در این هجرت حضور داشتند.
[۱۳۰] السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۴.
‌ام کلثوم دختر عقبة بن ابی معیط اموی نیز پس از حدیبیه ( سال ششم) به مدینه هجرت کرد.
[۱۳۱] عیون الاثر، ج۲، ص۱۲۳.

در پی بسته شدن پیمان عقبه دوم و فراهم شدن زمینه هجرت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به یثرب، امویان به مصادره دارایی برخی از مهاجران همپیمان خود (بنو جحش) مبادرت کردند. در این میان،
[۱۳۳] اخبار مکه، ج۲، ص۲۴۴-۲۴۵.
[۱۳۵] السیرة النبویه، ج۲، ص۴۹۹.
ابوسفیان رئیس بنی امیه نیز طی نامه‌ای مردم یثرب را به سبب پناه دادن رسول خدا نکوهش کرد. وی از این پس جز در نبرد بدر، در تمام توطئه‌ها و اقدامات نظامی ـ سیاسی بر ضدّ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم؛ رهبری و فرماندهی قریش را بر عهده داشت.
[۱۳۷] جمهرة النسب، ص۴۹.
[۱۳۸] انساب الاشراف، ج۵، ص۱۲.


۶.۴ - بنی امیه در غزوه بدر

در غزوه بدر (سال دوم) که در غیاب ابوسفیان رخ داد، شمار قابل توجهی از بنی عبد شمس و بنی امیه و همپیمانانشان حضور داشتند.
[۱۳۹] الآحاد والمثانی، ج۱، ص۲۶۲.
از کشته شدگان بنی امیه در این نبرد می‌توان به حنظلة بن ابی سفیان
[۱۴۰] السیرة النبویه، ج۳، ص۱۲۳.
و عقبة بن ابی معیط و از کشتگان عبشمیها به عتبة بن ربیعه و برادرش شیبه، پسرش ولید (اینان در آغاز نبرد در جنگ تن به تن کشته شدند) و نیز عاص و عبیده پسران سعید بن عاص اشاره کرد؛ همچنین از این دو مجموعه، ۱۲ تن اسیر شدند عمرو فرزند ابوسفیان و حارث بن ابی وجزه
[۱۵۰] السیرة النبویه، ج۳، ص۴.
هر دو از بنی امیه و ابوالعاص بن ربیع عبشمی داماد رسول خدا
[۱۵۱] السیرة النبویه، ج۲، ص۶۵۳.
از جمله اسیران بودند. ابن هشام اسرای همپیمان ایشان را ۷ تن ذکر کرده است.
[۱۵۲] السیرة النبویه، ج۳، ص۴.



پس از غزوه بدر (سال دوم) روابط پیامبر با بنی امیه وارد مرحله‌ای جدید شد.

۷.۱ - ابوسفیان رهبر بنی امیه

با توجه به اینکه در این نبرد بزرگانی از بنی مخزوم و بنی عبد شمس و دیگر قبایل قریش کشته شدند، فضای مناسبی در اختیار ابوسفیان قرار گرفت تا افزون بر رهبری بنی امیه از نفوذ خود در رهبری قریش بهره برد، به ویژه آنکه نقش فرماندهی سپاه (قیادت) به ابوسفیان به ارث رسیده بود، از این رو وی در این دوره در جنگهای بزرگی چون احد
[۱۵۷] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷.
و احزاب
[۱۵۹] الطبقات، ج۲، ص۵۰.
[۱۶۰] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۶.
سپاه قریش را فرماندهی می‌کرد. افزون بر اینها او اقدامهای دیگری بر ضد رسول خدا داشت؛ از جمله طرح ترور آن حضرت (پس از غزوه بنی نضیر در سال چهارم) که به نتیجه نرسید.
[۱۶۱] الطبقات، ج۲، ص۹۴.
منابع نخستین با ارائه چنین تصویری از این دوره، کمتر به جزئیات پرداخته، از دیگر اعضای بنی امیه یا همپیمانانشان اخباری ارائه نمی‌کنند.
ابوسفیان در غزوه احد (سال سوم) فرماندهی سپاه قریش رابر عهده داشت. پسرش معاویه مدعی به شهادت رساندن حمزه سیدالشهدا بود.
[۱۶۴] فتوح البلدان، ج۲، ص۳۹۲.
نیز معاویة بن مغیرة بن ابی العاص اموی جسد حمزه را مُثْله کرد.
[۱۶۵] النزاع و التخاصم، ص۵۶.
پس از ناکامی نبرد احزاب (سال پنجم) به فرماندهی ابوسفیان،
[۱۶۶] السیرة النبویه، ج۳، ص۷۰۱.
صلحی میان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و قریش در سال ششم، برقرار شد که ابوسفیان در آن نقشی آشکار داشت.
[۱۶۸] السیرة النبویه، ج۳، ص۳۱۵.

با پیمان شکنی قریش و تلاشهای بی ثمر سرکرده آنان (ابوسفیان) برای تجدید پیمان، زمینه‌های فتح مکه فراهم و سرانجام آن شهر در سال هشتم گشوده شد.
[۱۶۹] السیرة النبویه، ج۴، ص۸۵۱.
در جریان فتح مکه (سال هشتم) رسول خدا با توجه به جایگاه ابوسفیان منزل او را از مکانهای پناهندگی مردم اعلام کرد.
[۱۷۰] اخبار مکه، ج۲، ص۲۳۵.
[۱۷۱] السیرة النبویه، ج۴، ص۸۵۱.
[۱۷۲] الاستیعاب، ج۴، ص۲۴۰.
[۱۷۳] الطبقات، ج۲، ص۱۳۳.
رسول خدا پس از فتح مکه، گذشت فراوانی نسبت به بنی امیه و دیگر دشمنان نشان داد و با فرمان عفو عمومی، قریش از جمله بنی امیه را «طُلَقاء» (آزاد شدگان) نامید
[۱۷۵] تاریخ طبری، ج۲، ص۳۳۷.
و بدین ترتیب با گذشت ۲۱ سال از بعثت آن حضرت، و عناد و دشمنی بنی امیه با رسول خدا، آنان با وی بیعت کرده، مسلمان شدند.

۷.۲ - بنی امیه در غزوه‌های حُنین، طائف و تبوک

آنان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را در غزوه‌های بعدی (حُنین، طائف و تبوک) همراهی کردند، چنان که در نبرد حُنین (سال هشتم) پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از غنایم ویژه آن به چند تن از بزرگان اموی (ابوسفیان و دو تن از پسرانش یزید و معاویه،
[۱۷۷] الطبقات، ج۷، ص۲۸۵.
طلیق بن سفیان و فرزندش حکیم بن طلیق و خالد بن اسید اموی) سهمی بخشید تا ایشان را به خویش متمایل سازد، از این رو آنان جزو «مؤلفة قلوبهم» قرار گرفتند.
[۱۸۰] المغازی، ج۳، ص۹۳۸.
[۱۸۱] السیرة النبویه، ج۴، ص۴۸۸.
در غزوه طائف (سال هشتم) نیز سعید بن سعید اموی که همراه پیامبر بود کشته شد.
[۱۸۳] السیرة النبویه، ج۴، ص۴۸۶.

پیامبراعظم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در حالی از دنیا رفت که چند تن از امویان را کارگزار خود قرار داده بود؛ عتاب بن اسید در مکه،
[۱۸۵] تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۵۹-۶۰.
[۱۸۶] الانساب ج۱، ص۱۵۹.
[۱۸۷] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۲.
عمرو بن سعید بن عاص در وادی القری
[۱۸۸] فتوح البلدان، ج۱، ص۴۰.
و پسرانش ابان و خالد بن سعید در مناطقی از یمن
[۱۹۰] انساب الاشراف، ج۱، ص۵۲۹.
[۱۹۱] فتوح البلدان، ج۱، ص۸۲.
[۱۹۲] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۲.
[۱۹۳] تاریخ طبری ج۲، ص۱۹۹.
یا بحرین
[۱۹۴] البدایة والنهایه، ج۵، ص۲۷۶.
[۱۹۵] البدایة والنهایه، ج۷، ص۲۷.
[۱۹۶] النزاع والتخاصم، ص۷۲.
کارگزار بودند. ابوسفیان نیز مامور جمع آوری خراج نجران بود.
[۱۹۸] انساب الاشراف، ج۵، ص۱۸.
[۲۰۱] فتوح البلدان، ج۱، ص۱۲۳.


۷.۳ - بدترین و شرورترین قبایل عرب

منابع اسلامی سخنانی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم درباره بنی امیه نقل کرده‌اند؛ از جمله آنکه آن حضرت فرمود: «ویل لبنی امیة
[۲۰۵] الاصابه، ج۲، ص۱۰۴.
=وای بر بنی امیه». نیز بنا به نقلی رسول خدا آنان را از بدترین و شرورترین قبایل عرب و دشمن‌ترین آنان نسبت به بنی هاشم معرفی کرد.
[۲۰۹] المستدرک، ج۴، ص۴۸۷.
مشخص نیست نقل قولهای یاد شده به چه دوره‌ای باز می‌گردد. چنانچه به پیش از پذیرش اسلام ایشان مربوط باشد، حکایت از دشمنی پیشین آنان با پیامبر دارد. شاید ناظر به وضعیت آنها پس از اسلام آوردنشان نباشد، به ویژه آنکه این چنین سخنانی برخلاف رفتار پیامبر با بنی امیه پس از فتح مکه است و می‌توانست بر دشمنی ایشان بیفزاید. احتمال آن نیز وجود دارد که این سخنان، پیشگویی پیامبرانه باشد و از اقدامهای بعدی ایشان پرده بردارد، چنان که بیشتر محدثان و مورخان به این سخن رسول خدا اشاره دارند که فرمود: «هرگاه فرزندان ابو العاص (یا بنی امیه) به تعداد ۳۰ یا ۴۰ تن برسند، سرزمینهای خدا را چون مِلْک شخصی زیر فرمان و بندگان خدا را چاکران و دین خدا را به دغلبازی خواهند گرفت.»
[۲۱۲] المستدرک، ج۴، ص۴۸۰.
[۲۱۳] المعجم الصغیر، ج۲، ص۱۳۵.



این بخش از مقاله در مورد رفتار، اعمال و نقش بنی امیه، در حکومت بعد از پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم یعنی در دوره خلافت ابوبکر و عمر و عثمان می‌باشد.

۸.۱ - موقعیت بنی امیه در دوره ابوبکر

بنی امیه در آغاز با جانشینی ابوبکر مخالفت کردند، از این رو ابوسفیان از امیر مؤمنان، امام علی علیه‌السّلام خواست قیام کرده، از هواداری بنی امیه و قریش برخوردار شود؛ اما امام که از نیّت شوم او با خبر بود به سخن وی وقعی ننهاد.
[۲۱۵] انساب الاشراف، ج۲، ص۲۷۱.
[۲۱۶] تاریخ طبری، ج۲، ص۲۳۷.
در گزارشی دیگر آمده است که آنان پس از رحلت رسول خدا بر عثمان اجتماع کرده، چون از بیعت مردم با ابوبکر اطلاع یافتند، با او بیعت کردند. گویند: عمر که از نفوذ ابوسفیان می‌ترسید، خطر او را به ابوبکر گوشزد کرد. ابوبکر نیز با بخشش زکات جمع آوری شده به دست خود ابوسفیان به وی، دل بنی امیه را به دست آورد.
[۲۱۹] العقد الفرید، ج۴، ص۲۴۰.
نیز بعدها احتمالا به کارگیری یزید بن ابی سفیان به عنوان فرمانده بخشی از سپاه مسلمانان در شامات،
[۲۲۱] فتوح البلدان، ج۱، ص۱۲۹.
[۲۲۲] فتوح البلدان، ج۱، ص۱۳۴.
[۲۲۳] تاریخ طبری، ج۲، ص۵۸۶.
در سکوت بنی امیه بی تاثیر نبوده و آنان مصلحت را در همکاری با دستگاه خلافت تشخیص داده، به همکاری پرداختند. عثمان از دیگر بزرگان اموی است که در خلافت ابوبکر، به عنوان کاتب خلیفه، پس از عمر، مقام دوم را در تشکیلات خلافت دارا بود.

۸.۲ - موقعیت بنی امیه در دوره عمر

موقعیت بنی امیه در دوره عمر نخست با امارت یزید بن ابی سفیان بر ولایت شام و پس از مرگ او در طاعون عمواس با امارت معاویه در شام، فلسطین و اجناد شام تثبیت شد.
[۲۲۶] فتوح البلدان، ج۱، ص۱۶۶-۱۶۷.
ابوسفیان نیز نزد عمر منزلتی خاص داشت و از معدود کسانی بود که می‌توانست بر فرش ویژه‌ای که برای خواص پهن می‌شد بنشیند. به کارگیری و توجه خاص عمر به معاویه موجب شد تا معاویه بعدها تسلط خود بر مردم را ناشی از منزلتش نزد عمر و عثمان معرفی کند.
[۲۲۹] تاریخ دمشق، ج۹، ص۱۶۱.
بنا به نوشته طه حسین، عمر در دوران خلافتش نتوانست یا نخواست با استبداد و فزونخواهی معاویه مقابله کند، از این رو زمینه را برای حکومت امویان فراهم ساخت.
[۲۳۰] علی و فرزندان، ص۵۵.


۸.۳ - موقعیت بنی امیه در دوره عثمان

در شورای عمر برای انتخاب خلیفه بعد از خویش، بنی امیه با جمع شدن دور عثمان و رقابت با بنی هاشم با افرادی چون عمار که از علی علیه‌السّلام حمایت می‌کرد به بحث پرداخته، وی را دشنام دادند
[۲۳۲] تاریخ طبری ج۳، ص۲۹۷.
عبدالرحمن بن عوف زهری که به سبب
خویشاوندی با عثمان (همسر خواهر وی بود) نقش زیادی در دستیابی وی به خلافت داشت، می‌گفت: عثمان عمید بنی امیه است. با روی کار آمدن عثمان، زمینه‌های انتقال قدرت به بنی امیه فراهم آمد. ابوسفیان نیز در همان نخستین روزهای خلافت عثمان به وی توصیه کرد که خلافت را همچون گوی به افراد بنی امیه پاس داده، نگذارد از این خاندان بیرون رود.
[۲۳۵] الاغانی، ج۶، ص۳۵۶.
[۲۳۶] النزاع والتخاصم، ص۵۹.
گفته شده که خلیفه دوم از تمایلات قبیله‌ای عثمان در هراس بود؛ اما عثمان بر خلاف شرط عمر در شورا، نزدیکان اموی خود را بر مناطق حساس و ثروتمند چون مصر و عراق به کار گمارد. جرج جرداق در تعبیری کوتاه و کار آمد می‌گوید: در زمان عثمان، بنی امیه هم کلید بیت المال را در دست گرفتند و هم شمشیر سلطان را.
[۲۳۸] الامام علی علیه‌السّلام الصوت العدالة الانسانیه، ج۱، ص۱۸.
عثمان به پشتوانه بنی امیه برخی صحابه گرانقدر چون ابوذر، عمار و ابن مسعود را آزرد. در نتیجه، عملکرد نامناسب آنان، موجی از نارضایتی را در میان مسلمانان فراهم آورده و موجب قیام در برابر عثمان شد.
برخلاف معاویه که در ماجرای محاصره عثمان هیچ اقدام مؤثری در حمایت از وی نکرد، امویان ساکن در مدینه از عثمان حمایت کردند و با طولانی شدن محاصره، امویان تصمیم گرفتند عثمان را شبانه به مکه بفرستند؛ اما نقشه آنان با آگاهی قیام کنندگان خنثا شد. امویان مدینه پس از قتل عثمان، از ترس به‌ ام حبیبه دختر ابوسفیان و همسر رسول خدا پناه برده، نزد او پنهان شدند
[۲۴۳] الغدیر، ج۹، ص۱۹۸.
و پس از آن به شام
[۲۴۵] تاریخ طبری، ج۲، ص۶۹۸.
یا مکه گریختند.
[۲۴۶] تاریخ طبری، ج۲، ص۷۰۰.



این بخش از مقاله در مورد رفتار و دشمنی بنی امیه با امام علی علیه‌السّلام و اولادش، در دوره حکومت حضرت علی و پس از شهادت وی می‌باشد.

۹.۱ - رفتار بنی امیه در زمان امام علی



۹.۱.۱ - بیعت نکردن با حضرت علی

در جریان بیعت مردم با امیر مؤمنان علیه‌السّلام چهره‌های مشهور اموی، چون مروان، سعید بن عاص؛ ولید بن عقبه و معاویه،
[۲۴۸] تاریخ طبری ج۳، ص۷.
نخست از بیعت آن حضرت سر باز زدند. نیز به پیروی از ایشان برخی صحابه دوستدار عثمان چون حسان بن ثابت شاعر و نعمان بن بشیر که هر دو از انصار بودند، از بیعت با آن حضرت خودداری کردند، آنگاه امویان در مکّه نزد عامل عثمان، عبدالله حضرمی (حلیف بنی عبد شمس) جمع شدند و با آمدن عبدالله بن عامر از بصره که از سوی عثمان والی آن شهر بود، به خونخواهی عثمان برخاسته،
[۲۵۱] تاریخ طبری، ج۳، ص۷.
با عایشه همراه شدند و جنگ جمل را به راه انداختند.

۹.۱.۲ - بنی امیه در جنگ جمل و صفین

در نبرد جمل برخی از بنی امیه سوگند یاد کردند که امام علی علیه‌السّلام را به شهادت برسانند؛ لیکن نتوانستند.
[۲۵۲] تاریخ طبری، ج۴، ص۱۲.
با پایان یافتن نبرد، امیر مؤمنان، امام علی علیه‌السّلام فرمان عفو عمومی صادر کرد و حتی مروان بن حکم اموی را که مشاور و داماد عثمان و از نقش آفرینان در جمل بود بخشید و از آینده حکومت کوتاه مدت وی خبر داد.
پس از آن برخی امویان به معاویه در شام پیوستند و او را در اقداماتش بر ضدّ امام از جمله در جنگ صفین یاری کردند.
[۲۵۴] مروج الذهب، ج۲، ص۳۸۸.
امویان به خونخواهی عثمان پرچم طغیان را برافراشته، مشکلات بسیاری برای حکومت نوپای امام ایجاد کردند.
امیرمؤمنان، امام علی علیه‌السّلام مخوف‌ترین فتنه‌ها را فتنه بنی امیه دانست که همه جا را فرا خواهد گرفت و تنها اهل بصیرت از آن رهایی خواهند یافت.
[۲۵۵] کنزالعمال، ج۱۱، ص۳۶۴.
[۲۵۶] الغارات، ص۳۳.
و نیز فرمود: برای هر امتی آفتی است و آفت این امت بنی امیه هستند.
[۲۵۷] کنز العمال، ج۱۱، ص۳۶۴.
آن حضرت اسلام بنی امیه را تنها بر اساس مصلحت می‌دانست
[۲۵۹] نهج البلاغه، نامه ۴۵۴.
و در معرفی بنی امیه از آنان با تعبیر انکر و امکر وافجر
[۲۶۱] العقد الفرید، ج۳، ص۳۱۵.
یاد کرد. نیز آن حضرت در نامه‌ای به معاویه فضیحتهای بنی امیه را برشمرد.

۹.۲ - بنی امیه پس از شهادت امام علی



۹.۲.۱ - کشتار شیعیان

اندکی پس از شهادت امام علی علیه‌السّلام و در پی صلح امام حسن علیه‌السّلام با معاویه، حکومت بر جامعه اسلامی به معاویة بن ابی سفیان رسید. وی پیروان علی علیه‌السّلام را تحت فشار شدید گذاشت. قطع دست و پا، مصادره اموال، ویرانی خانه‌ها و قطع حقوق از بیت المال از جمله آنهاست. نیز از دوره خلافت معاویه و بنا به دستور او امیر مؤمنان علیه‌السّلام بر منبرها و در خطبه‌ها لعن می‌شد.
[۲۶۵] تاریخ الخلفاء، ص۲۴۳.
[۲۶۶] العقد الفرید، ج۲، ص۴۶۶.
مردم از ترس وی فرزندانشان را «علی» نمی‌نامیدند
[۲۶۸] شذرات الذهب، ج۱، ص۱۴۸.
و حتی گفته شده که اگر فردی نام علی می‌داشت کشته می‌شد.
[۲۷۰] تاریخ الاسلام، ج۷، ص۴۲۷.
امویان کشنده امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) و بسیاری از بنی هاشم و شیعیان بودند. از نظر سیاسی این تقابل، ریشه در تقابل بنی امیه با بنی هاشم در دوره جاهلی داشت.
معاویه پایه گذار حکومتی گردید که با دوره قبل تفاوتهای بارزی داشت و سنخیتی بین آن و رفتار پیامبر و حتی شیخین نبود. سیاست او سرمشق خلفای پس از او گردید. جنبه فزاینده غیر دینی (سکولار) دولت اموی موجب شد مسلمانان دولت ایشان را نه یک خلافت بلکه سلطنت بدانند.
[۲۷۱] تاریخ کمبریج، ج۱، ص۱۲۲.
تبدیل نظام خلافت به نظام استبدادی موروثی، برخورد تبعیض آمیز با غیر عرب، بی عدالتی
[۲۷۲] پرتو اسلام ج۲، ص۵۱.
و روا داشتن ستم بر مخالفان، قداست بخشیدن به خلافت، تقویت و ترویج جبرگرایی
[۲۷۳] الامامة والسیاسه، ج۱، ص۲۵.
[۲۷۴] اخبار الطوال، ص۱۲۶.
[۲۷۵] انساب الاشراف، ج۲، ص۲۹۹.
و نیز حمایت از عقیده مرجئه از مهم‌ترین شاخصه‌های حکومت آنان بود. مودودی هم در این رابطه، به ۷ ویژگی حکومت امویان اشاره کرده است.
[۲۷۶] خلافت و ملوکیت، ص۱۸۸ به بعد.


۹.۲.۲ - تاسیس دیوانهای جدید

در دوره آنان با تاسیس دیوانهای جدید، مانند دیوان برید، خاتم و رسائل که ملهم از تشکیلات ساسانیان و رومیان بود، تشکیلات اداری گسترش یافت.
[۲۷۷] الکامل، ۵، ص۱۱.
[۲۷۸] تجارب السلف، ص۵۹.
[۲۷۹] تاریخ الخلفا، ص۲.
[۲۸۰] تاریخ عرب، ۱۹۷-۱۹۸.
با پدید آمدن منصبی به نام حاجب، دسترسی مردم به حاکم دشوار گردید.
[۲۸۱] مقدمه ابن خلدون، ج۱، ص۲۴۰.
گسترش فتوحات از دیگر ویژگیهای حکومت امویان است که در دوره حکومت ولید بن عبد الملک (۸۵-۹۵)؛ مسلمانان در شرق به سرداری قتیبة بن مسلم باهلی در آسیای مرکزی بر قبایلی از ترکان چیره شده، مناطق وسیعی را فتح کردند. در غرب نیز به اندلس راه یافتند و به این ترتیب عصر طلایی فتوحات در این دوره رقم خورد و به اوج رسید. فتوحات و تسخیر شهرها جنبه «فی سبیل الله» نداشت و با غارت و کشتار همراه بود و به قول احمد امین نتیجه آنها جز برده بردن و برده نگهداشتن نبود.
[۲۸۶] ضحی الاسلام، ص۱۱۸.


۹.۲.۳ - سقوط حکومت بنی امیه

حکومت امویان تا سال ۱۳۲ هجری حدود ۹۰ سال ادامه یافت.
[۲۸۷] مروج الذهب، ج۳، ص۲۳۴.
در این مدت ۱۴ تن از امویان به حکومت رسیدند که از میان ایشان معاویه، عبدالملک بن مروان، هشام بن عبدالملک به جهت طولانی بودن حکومتشان (هریک به مدت حدود ۲۰ سال)
[۲۸۹] اخبارالطوال، ص۳۲۵، ۳۴۶.
[۲۹۰] مروج الذهب، ج۳، ص۱۲.
[۲۹۱] مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۵.
[۲۹۲] مروج الذهب، ج۳، ص۲۲۸.
و عمر بن عبدالعزیز بر اثر در پیش گرفتن سیاستهای متفاوت از دیگر حکمرانان بنی امیه، و عدم لعن امام علی علیه‌السّلام و بازگرداندن فدک به فرزندان فاطمه علیهاالسّلام
[۲۹۳] مروج الذهب، ج۳، ص۲۰۵.
[۲۹۴] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۵-۳۰۶.
و برخی اصلاحات از بقیه مشهورترند.
حکومت امویان، از آغاز با چالشهایی رو به رو شد. علویان و هواداران ایشان، خوارج و عباسیان هریک جنبشهایی را برضد بنی امیه به راه انداختند. قیام حجر بن عدی (در دوران معاویه)؛ قیامهای امام حسین علیه‌السّلام؛ ابن زبیر، مختار، توابین، زید بن علی، یحیی بن زید، عبدالله بن معاویه و قیامهای متعدد خوارج از جمله آنهاست. در نهایت، نهضت عباسیان با تکیه بر قوای خراسانی و با شعار «الرضا من آل محمد» تومار حکومت امویان را به سال ۱۳۲ هجری درهم پیچید.
با سقوط حکومت اموی، کسان بسیاری از بنی امیه به دست عباسیان کشته شدند
[۲۹۷] الاغانی، ج۴، ص۳۴۳-۳۵۱.
و یکی از امویان به اندلس که حدود ۳۰ سال قبل فتح شده بود گریخت و در آنجا حکومتی تاسیس کرد که به حکومت امویان اندلس شهرت یافت و حدود سه قرن دوام آورد.


میان بنی امیه و بنی هاشم از جمله شخص پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم دشمنی دیرینه‌ای وجود داشت. این دشمنی تقریباً در تمام طول مدت ۲۳ سال رسالت پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم قبل و بعد از هجرت ادامه داشت و موضع گیریهای افراد طایفه بنی امیه در برابر قرآن کریم و پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم موجب نزول آیاتی از قرآن کریم درباره آنها شد.

۱۰.۱ - علت نیامدن نام بنی امیه در قرآن

از آنجا که نزد خدای متعالی و قرآن کریم رفتار انسانها اهمیت دارد نه نام و نَسَب و امور غیر اختیاری آنها، در هیچ آیه‌ای از قرآن کریم به طور رسمی و صریح نامی از طایفه بنی امیه نیامده است، چنان که از هیچ قبیله و طایفه دیگری نیز با نام یاد نشده است، بلکه همچون سایر موارد در این آیات بر اوصاف، رفتار و کردار نادرست آنان تاکید شده است.

۱۰.۲ - آیات نازل شده درباره بنی امیه

به طور کلی آیات نازل شده درباره بنی امیه را در ۴ دسته می‌توان جای داد:

۱۰.۲.۱ - دسته نخست

دسته نخست آیاتی است که درباره مشرکان مکه نازل شده و در برابر آنان موضع گیری می‌کند که هر یک از افراد و گروههای مشرک، از جمله بنی امیه با توجه به نقش خود در رویارویی با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم مصداقی از مفهوم کلی آیه به شمار می‌آیند.
این دسته از آیات هم در آیات مکی و هم در آیات مدنی قرآن به چشم می‌آید. از جمله آیاتی که مفسران در ذیل آنها از بنی امیه یاد کرده‌اند این آیات است:

۱۰.۲.۱.۱ - آیه اول

«والَّذینَ ءاتَینـهُمُ الکِتـبَ یَفرَحونَ بِما اُنزِلَ اِلَیکَ ومِنَ الاَحزابِ مَن یُنکِرُ بَعضَهُ قُل اِنَّما اُمِرتُ اَن اَعبُدَ اللّهَ ولا اُشرِکَ بِهِ اِلَیهِ اَدعوا و اِلَیهِ مَـاب.» مطابق روایتی مقصود از «الَّذینَ ءاتَینـهُمُ الکِتـب» عبدالله بن سلام و طوایف مختلف مشرکان مکه است و مقصود از «و مِنَ الاَحزابِ مَن یُنکِرُ بَعضَه» که می‌گوید: برخی از احزاب برخی دیگر را تکذیب و انکار می‌کنند، بنی امیه، بنی مغیره و آل طلحة بن عبدالعزی است.
[۳۰۰] التکمیل والاتمام، ص۲۱۰.


۱۰.۲.۱.۲ - آیه دوم

«اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ بَدَّلوا نِعمَتَ اللّهِ کُفرًا واَحَلّوا قَومَهُم دارَ البَوار.» افراد مورد اشاره آیه یعنی کسانی که نعمت خدا را به کفران بدل کردند و قوم خود را به سرای نیستی و هلاکت کشاندند، مطابق برخی نقلها و دیدگاهها بنی امیه و بنی مغیره‌اند که فاجرترین طوایف از قبیله بزرگ قریش‌اند.
[۳۰۲] التکمیل والاتمام، ص۲۱۰.
برخی نیز مقصود از آن را کشته شدگان از مشرکان در جنگ بدر یا مشرکان اهل مکه دانسته‌اند
[۳۰۳] التکمیل والاتمام، ص۲۱۳.
که البته آیه شریفه مکی و نزول آن قبل از جنگ بدر بوده است.
[۳۰۴] لباب النقول، ص۱۷۱.
در روایتی از امام باقر علیه‌السّلام نیز ضمن تاکید بر اینکه این آیه شریفه به دو گروه فاجرتر قریش (الافجران من قریش) اشاره دارد، حضرت سوگند یاد می‌کنند که مقصود آیه شریفه همه (مشرکان) قریش‌اند و خدای متعالی به پیامبرش خطاب کرد که من قریش را بر سایر عرب برتری دادم و نعمتم را بر آنان کامل کردم و رسولم را به سوی آنان فرستادم؛ ولی آنان نعمت مرا به کفران تبدیل کرده، قوم خود را به سرای هلاکت کشاندند؛ همچنین مقصود از کفران نعمت خدا در اینجا کفر ورزیدن بنی امیّه به محمد و اهل بیت اوست.
[۳۰۶] المناقب، ج۳، ص۱۲۰.


۱۰.۲.۱.۳ - آیه سوم

«جُندٌ ما هُنالِکَ مَهزومٌ مِنَ الاَحزاب.» ابن سلاّم روایت کرده است که این آیه درباره بنی امیه، بنی مغیره، و آل ابی طلحه بن عبدالعزی نازل شده است، زیرا آن سه طایفه در برابر پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به یکدیگر پیوستند و همدیگر را پشتیبانی کردند.
[۳۰۸] التکمیل والاتمام، ۳۴۲.


۱۰.۲.۱.۴ - آیه چهارم

در آیه ۶۰ توبه یکی از گروههایی که زکات به آنها پرداخت می‌شود «المؤلّفةُ قلوبهم» معرفی شده‌اند: «اِنَّمَا الصَّدَقـتُ لِلفُقَراءِ والمَسـکینِ... والمُؤَلَّفَةِ قُلوبُهُم...». تالیف قلوب شدگان کسانی بودند که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بخشی از اموال زکات و غنایم جنگی را به آنان می‌بخشید تا آنان را با مسلمانان و دین اسلام الفت دهد. تالیف شدگان عمدتاً از مشرکان مکه بودند که پس از فتح مکه به ناچار مسلمان شده بودند. از جمله کسانی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از مال زکات به آنان پرداخته بود مردانی از بنی امیه همچون ابوسفیان بودند
[۳۱۰] جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۲۰۷.
که بعدها در تاریخ اسلام گاه از این امر برای تحقیر آنان استفاده می‌شد.

۱۰.۲.۲ - دسته دوم

دسته دوم آیاتی است که درباره برخی افراد از طایفه بنی امیه نازل شده و در روایات اسباب نزول آن افراد خاص معرفی شده‌اند. از جمله این افراد، ابوسفیان بن حرب، بزرگ بنی امیه در دوران رسالت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم است. مفسران در سبب نزول بالغ بر ۲۵ آیه از او یاد کرده‌اند که در همه موارد بر نقش منفی وی در برابر پیامبر تاکید شده است. (ابوسفیان) به همین گونه درباره سایر افراد سرشناس بنی امیه همچون حکم بن ابی عاص آیاتی از قرآن کریم نازل شده است.
[۳۱۳] مجمع البیان، ج۷، ص۲۳۶.
[۳۱۴] بحارالانوار، ج۱۸، ص۶۳.
این در حالی است که تقریباً هیچ آیه‌ای در مدح بنی امیه یا یکی از افراد این طایفه نازل نشده و این نشان می‌دهد که طایفه بنی امیه یکدستی و همبستگی خود را در دشمنی با پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم تا پایان حفظ کرده و در روایات بدترین طایفه عرب خوانده شده‌اند.
[۳۱۶] مسند ابی یعلی، ج۱۲، ص۱۹۸.


۱۰.۲.۳ - دسته سوم

دسته سوم آیاتی است که بنابر برخی روایات اسباب نزول درباره بنی امیه به طور خاص نازل شده است؛ مانند:
شیعه و سنی روایات متعددی را با طرق مختلف در ذیل آیه ۶۰ اسراء: «و ما جَعَلنَا الرُّءیَا الَّتی اَرَینـکَ اِلاّ فِتنَةً لِلنّاسِ والشَّجَرَةَ المَلعونَةَ فِی القُرءان...» نقل کرده‌اند که نزول این آیه را درباره بنی امیه می‌داند.

۱۰.۲.۳.۱ - روایت سعید بن مسیّب در مورد شان نزول

در همین خصوص از سعید بن مسیّب نقل شده است که گفت: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در خواب بنی امیه را دید که همچون میمونهایی از منبرش بالا می‌روند و از آن منظره دلگیر و اندوهگین شد. خداوند به او وحی کرد که آنچه به بنی امیه می‌دهم فقط از دنیا و در دنیاست و آنان از آخرت بهره‌ای ندارند. از این وحی چشم رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم روشن شد و شادمان گشت و آن، رؤیای پیامبر در این آیه شریفه است:
[۳۱۸] التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۲۳۶-۲۳۷.
«و ما جَعَلنَا الرُّءیَا الَّتی اَرَینـکَ اِلاّ فِتنَةً لِلنّاس =و آن رؤیا را به تو نشان ندادیم، مگر آنکه بلا و آزمایشی برای مردم باشد».
این روایت در سایر منابع نیز به همین صورت و گاه با اندکی اختلاف نقل شده است؛ در برخی منابع شیعی آمده است که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در خواب بوزینه‌هایی را دید که از منبرش بالا می‌روند و آن بوزینگان بنی امیه بودند. پیامبر از این منظره به شدت اندوهگین شد، و در پی این رؤیا آیه فوق نازل شد مبنی بر اینکه آنچه رخ می‌دهد بلایی است که مردم در آن سرگردان می‌شوند و بنی امیه نیز شجره ملعونه‌اند که هیچ ثمر و خیری ندارند.

۱۰.۲.۳.۲ - روایت طبری در مورد شان نزول

در روایت طبری بدون تصریح به نام بنی امیه ـ که احتمالا برخی راویانْ آن را انداخته‌اند ـ چنین آمده است: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بنوفلان را در خواب دید که همچون بوزینه از منبرش بالا می‌روند، و از آن رؤیا ناراحت شد و دیگر کسی آن حضرت را تا رحلت خندان ندید و خداوند آیه ۶۰ اسراء را در همین باره نازل کرد.
[۳۲۳] جامع البیان، مج ۹، ج۱۵، ص۱۴۱.

از این روایات برمی آید که ماجرای رؤیای رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم سبب نزول آیه ۶۰ اسراء بوده است و می‌دانیم که سوره اسراء مکی بوده، در حدود سال دهم یا دوازدهم بعثت، مقارن با معراج پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نازل شده است،
[۳۲۵] روح المعانی، مج ۹، ج۱۵، ص۹.
بر همین اساس در باب رابطه سبب نزول بیان شده با آیه شریفه که مکی است دو ناسازگاری عمده وجود دارد: نخست آنکه اگر مطابق آنچه در برخی روایات آمده که رسول خدا پس از آن رؤیا تا زمان رحلت خندان دیده نشد، رؤیای پیامبر در سالهای آخر عمر شریف آن حضرت رخ داده باشد، آن رویا نمی‌تواند سبب نزول برای این آیه مکی باشد و اگر رؤیای آن حضرت مربوط به دوران مکه و زمان نزول سوره اسراء باشد، در آن زمان رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم منبری نداشته تا ـ مطابق برخی روایات ـ بنی امیه را بر منبر خود ببیند.
[۳۲۷] التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۲۳۶.

برخی از این اشکال پاسخ داده‌اند که ممکن است رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در مکه خواب دیده است که در مدینه حضور دارد و منبری دارد که بنی امیه از آن بالا می‌روند
[۳۲۸] التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۲۳۶.
؛ اما اینکه گفته شود آیه ۶۰ سوره اسراء استثنائاً در مدینه نازل شده و سپس در سوره مکی(اسراء) قرار گرفته است قائلی ندارد.
[۳۳۰] التفسیر الکبیر، ج۷، ص۳۶۱.

ناسازگاری دوم این است که برخی مفسران مانند طبری و فخر رازی مقصود از رؤیای مورد اشاره در این آیه شریفه را متناسب با سیاق و موضوع سوره، رؤیت نشانه‌های الهی و عبرتهایی دانسته‌اند که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در وقت سیر شبانه خود از مکه به بیت المقدس و در شب معراج مشاهده کرده است. در این تفسیر رؤیا به معنای رؤیت و مشاهده و نه خواب دیدن تفسیر شده است؛
[۳۳۱] جامع البیان، مج ۹، ج۱۵، ص۱۴۱.
[۳۳۲] التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۲۳۶.
اما روشن است که این صرف ادعاست و شاهدی از لغت آن را تایید نمی‌کند که رؤیا مصدر و به معنای رؤیت یا رؤیت در شب باشد.

۱۰.۲.۳.۳ - روایت دیگر در مورد شان نزول

در ارتباط با رؤیای پیامبر و نزول آیه ۶۰ اسراء درباره آن، روایت دیگری نقل شده است که در آن امام حسن علیه‌السّلام نزول دو سوره کوثر و قدر را نیز در همین مورد دانسته‌اند. در روایتی به نقل عیسی بن مازن آمده است که پس از صلح امام مجتبی علیه‌السّلام با معاویه، فردی ضمن اهانت به امام، آن حضرت را نسبت به صلح و بیعت با معاویه نکوهش می‌کند؛ اما امام علیه‌السّلام در مقابل می‌فرماید: مرا نکوهش مکن. همانا در رؤیا به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نشان داده شد که بنی امیه بر منبرش قرار گرفته‌اند. رسول خدا از آن منظره اندوهگین شد و خداوند برای تسلّی پیامبرش این آیات را نازل کرد: «اِنّا اَنزَلنـهُ فی لَیلَةِ القَدر• و ما اَدرکَ ما لَیلَةُ القَدر• لَیلَةُ القَدرِ خَیرٌ مِن اَلفِ شَهر.» مقصود این است که شب قدری که به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم داده شده است از ۱۰۰۰ ماه که بنی امیه بعد از رسول خدا حکومت و پادشاهی می‌کنند برتر است.
[۳۳۸] اسدالغابه، ج۲، ص۱۹.

در روایتی مشابه افزون بر آیات سوره قدر، امام علیه‌السّلام نزول آیات سوره کوثر را نیز درباره رؤیای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم معرفی می‌کند. سپس راوی (قاسم) می‌گوید که ما مدت فرمانروایی بنی امیه را محاسبه کردیم و معلوم شد که آن ۱۰۰۰ ماه بدون یک روز کاستی یا فزونی بوده است.
[۳۳۹] جامع البیان، مج ۱۵، ج۳۰، ص۳۳۰.
[۳۴۰] البدایة والنهایه، ج۶، ص۱۸۲.

اما با توجه به سیاق سوره قدر که درباره نزول قرآن در شب قدر و فضیلت و برخی دیگر از ویژگیهای آن نازل شده است همچنین با توجه به سبب نزولهای مشهورتری که درباره سوره کوثر نقل شده است،
[۳۴۱] اسباب النزول، ص۴۰۴.
[۳۴۲] مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۳۶.
روایت امام حسن علیه‌السّلام درباره سبب نزول این دو سوره را باید شان نزول آن یا تفسیر آیه
[۳۴۳] الاتقان، ج۱، ص۷۴-۷۶.
دانست که در منابع شیعی از آن به تاویل و گاه تفسیر باطنی آیه یاد می‌شود
[۳۴۴] التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۴-۲۷.
و این گونه تاویلها نوعی توسعه در معنا و مصداق آیات شریفه به شمار می‌آید؛ همچنین مقصود از شجره ملعونه در ادامه آیه ۶۰ اسراء: «و ما جَعَلنَا الرُّءیَا الَّتی اَرَینـکَ اِلاّ فِتنَةً لِلنّاسِ والشَّجَرَةَ المَلعونَةَ فِی القُرءانِ ونُخَوِّفُهُم فَما یَزیدُهُم اِلاّ طُغیـنـًا کَبیرا» در برخی روایات تفسیری، بنی امیه معرفی شده است.
[۳۴۶] مجمع البیان، ج۶، ص۶۵۴.
در روایتی از عایشه آمده است که وی به مروان بن حکم ـ از بنی امیه ـ گفت: از رسول خدا شنیدم که درباره تو و جد تو می‌گفت : شجره ملعونه در قرآن کریم شما هستید.

۱۰.۲.۳.۴ - نظر علامه طباطبایی در مورد شان نزول

علامه طباطبایی در تفسیر قرآن به قرآن و با توجه به سیاق آیه شریفه و فارغ از روایات، از این آیه شریفه، تفسیری کاملا منطبق بر بنی امیه ارائه داده است و مقصود از شجره ملعونه را نه درختی خاص مانند درخت زقّوم
[۳۴۸] جامع البیان، مج ۹، ج۱۵، ص۱۴۳.
بلکه گروهی که نَسَب به شخصی واحد می‌برند و از یک ریشه نشئت گرفته‌اند دانسته است؛ اما حتّی با فرض اینکه رؤیای مورد اشاره دراین آیه شریفه که از آیات مکی قرآن است قصه مشهور پیشین نباشد، این اطمینان وجود دارد که آیه ۶۰ اسراءبر بنی امیه منطبق است و بر اساس روایات متعددی که در این زمینه وجود دارد به احتمال فراوان پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم این رؤیا را در اواخر عهد مدینه دیده است و پس از نقل آن، آیه شریفه مورد بحث را تلاوت کرده و با ایجاد پیوند میان آن رؤیا و این آیه اصحاب خود را به فتنه و بلای بزرگ بنی امیه که مردم خود زمینه ساز آن خواهند بود توجه داده و بنی امیه را شجره ملعونه و بی خیر و ثمری معرفی کرده است که در آینده، حکومت بر مسلمانان را به چنگ آورده، جز شر و فتنه برای مسلمانان اثری نخواهند داشت.

۱۰.۲.۴ - دسته چهارم

دسته چهارم که نسبت به سه دسته پیشین از شمار بیشتری برخوردار است آیاتی است که در روایات ما نزول آنها در شان بنی امیه دانسته شده است، در حالی که بنی امیه سبب نزول آن آیات نبوده‌اند. در حقیقت این بخش از آیات بر بنی امیه پس از عصر نزول قرآن و به طور روشن پس از شهادت امیر مؤمنان، علی علیه‌السّلام که حکومت بر جامعه اسلامی را به چنگ آوردند تطبیق شده است، بنابراین با توجه به تفاوتی که برخی از دانشمندان میان سبب نزول و شان نزول بیان کرده‌اند
[۳۵۱] علوم قرآنی، ص۱۰۰.
باید بنی امیه را شان نزول این آیات دانست و نه سبب نزول آنها، یا مطابق اصطلاح برخی مفسران این گونه روایات را از باب جری و تطبیق دانست
[۳۵۲] قرآن در اسلام، ص۵۰.
که بنی امیه از مصادیق آشکار و روشن آن آیات شمرده شده‌اند، چنان که می‌توان تطبیق آن آیات بر بنی امیه از سوی معصومان را از نوع تاویل و تفسیر باطنی آن آیات نیز تلقی کرد. مؤید این دیدگاه آن است که بخش عمده این روایات از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) یعنی در فاصله سالهای ۹۴-۱۵۱ قمری صادر و نقل شده است؛ دوره‌ای که به تدریج خلافت امویان رو به افول نهاد و عباسیان به جای آنان به قدرت و خلافت رسیدند.
نگاهی کلی به این روایات ـ با قطع نظر از ضعف سند احتمالی برخی از آنها ـ نشان می‌دهد که امام باقر و صادق (علیهما السلام) در دوران خلافت و حکومت امویان در فرصتی مناسب تفسیری منطبق با عصر خود، و به عبارت دیگر تحلیلی از حیات سیاسی و اجتماعی امویان، به مردم ارائه می‌دهند و در کنار آن جایگاه و منزلت خود (بنی هاشم و در راس آنان علویان) را برای آنان بیان کرده، نقش اهل بیت پیامبر را در هدایت جامعه و نیز حق غصب شده آنان را مورد تاکید قرار می‌دهند؛ همچنین برخی از این روایات پیش بینی روشنی از فرجام امویان و امید به آینده‌ای روشن و به دور از خفقان تحمیلی از سوی امویان بر مردم و به ویژه علویان ارائه می‌دهد. در این روایات این اندیشه به روشنی القا شده است که دلالت آیات قرآن کریم محدود به ظواهر و مصادیق صدر اسلام ـ که احتمالا ازسوی دستگاه خلافت ترویج می‌شده و با تاویل و توجیه خلفا را جانشینان بر حق رسول خدا معرفی می‌کردند ـ نیست، چنان که تامل در این روایات و آیات مورد اشاره آنها می‌تواند به ارائه تحلیلی از دوران حکومت بنی امیه کمک کند. برخی از این روایات عبارت است از:

۱۰.۲.۴.۱ - آیه اول دسته چهارم

در آیه ۲۷ انعام از گروهی یاد شده که در قیامت بر روی آتش نگه داشته می‌شوند و در آن حال آرزو می‌کنند که به دنیا باز می‌گشتند و دین خدا را تکذیب نمی‌کردند: «ولَو تَرَی اِذ وُقِفوا عَلَی النّارِ فَقالوایــلَیتَنا نُرَدُّ و لا نُکَذِّب...». در روایتی از امام باقر علیه‌السّلام نزول این آیه در شان بنی امیه دانسته شده است.
[۳۵۴] تفسیر قمی، ج۱، ص۲۲۴.


۱۰.۲.۴.۲ - آیه دوم دسته چهارم

نیز در آیه ۹۴ انعاماز محشور شدن ستمگران در نزد خداوند سخن به میان آمده و اینکه هیچ یک از شفیعان و شریکانی که آنان در دنیا برای خود برگزیده بودند در آنجا حضور ندارند و پیوند میان آنها بریده شده است: «و لَقَد جِئتُمونا فُردی کَما خَلَقنـکُم اَوَّلَ مَرَّة وتَرَکتُم ما خَوَّلنـکُم وراءَ ظُهورِکُم و ما نَری مَعَکُم شُفَعاءَکُمُ الَّذینَ زَعَمتُم اَنَّهُم فیکُم شُرَکـؤُا لَقَد تَقَطَّعَ بَینَکُم وضَلَّ عَنکُم ما کُنتُم تَزعُمون». از امام صادق علیه‌السّلام نقل شده که این آیه درباره معاویه، بنی امیه، و شریکان آنها نازل شده است.
[۳۵۷] تفسیر قمی، ج۱، ص۲۳۹.
[۳۵۸] البرهان، ج۲، ص۴۵۴.


۱۰.۲.۴.۳ - آیه سوم دسته چهارم

در ذیل آیه ۵۵ انفال که کافران را بدترین جنبندگان نزد خداوند معرفی کرده است: «اِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِندَ اللّهِ الَّذینَ کَفَروا» از امام باقر علیه‌السّلام نقل شده است که این آیه در شان بنی امیه نازل شده است، زیرا آنان بدترین خلق خدایند. آنان کسانی‌اند که به باطن و حقیقت قرآن کافر شدند و ایمان نمی‌آورند.
[۳۶۰] تفسیر قمی، ج۱، ص۳۰۵.
[۳۶۲] البرهان، ج۲، ص۷۰۵.


۱۰.۲.۴.۴ - آیه چهارم دسته چهارم

در آیه ۱۳۹ نساء خداوند کسانی را که برای رسیدن به عزت، کافران را اولیای خود قرار داده، از مؤمنان دوری می‌گزینند توبیخ کرده است: «اَلَّذینَ یَتَّخِذونَ الکـفِرینَ اَولِیاءَ مِن دونِ المُؤمِنِینَ اَیَبتَغونَ عِندَهُمُ العِزَّة...». برخی تفاسیر روایی این آیه را درباره بنی امیه می‌دانند، آنگاه که در مقام مخالفت با پیامبر تصمیم گرفتند امر خلافت را به بنی هاشم باز نگردانند.
[۳۶۴] تفسیر قمی، ج۱، ص۱۸۴.
[۳۶۵] البرهان، ج۲، ص۱۸۹.
این تطبیق دلالت دارد که بنی امیه با دستیابی به خلافت و حکومت به هیچ عزت حقیقی دست نخواهند یافت.

۱۰.۲.۴.۵ - آیه پنجم دسته چهارم

در ذیل آیه «والَّیلِ اِذا یَغشها» آمده است که مقصود بنی امیه است. این تطبیق و تاویل بنی امیه را افرادی گمراه معرفی می‌کند که در تاریکی گمراهی فرو رفته‌اند، چنان که تاریکی شب همه جا را فرا می‌گیرد.

۱۰.۲.۴.۶ - آیه ششم دسته چهارم

در ذیل آیه «اِن عُدتُّم عُدنا و جَعَلنا جَهَنَّمَ لِلکـفِرینَ حَصیرا» آمده است که خداوند به بنی امیه خطاب کرده است که اگر شما دوباره با آوردن سفیانی به ادامه اعمال پیشین خود بازگردید، ما نیز قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را باز خواهیم گرداند. سپس در آیات بعد درباره بنی امیه می‌فرماید: «و اَنَّ الَّذینَ لا یُؤمِنونَ بِالاخِرَةِ اَعتَدنا لَهُم عَذابـًا اَلیمـا».
[۳۷۱] البرهان، ج۳، ص۵۰۸-۵۰۹.


۱۰.۲.۴.۷ - آیه هفتم دسته چهارم

در روایتی شان نزول آیه ۱۹ حجّ اهل بیت علیهم‌السّلام و بنی امیه دانسته شده است: «هـذانِ خَصمانِ اختَصَموا فی رَبِّهِم فَالَّذینَ کَفَروا قُطِّعَت لَهُم ثیابٌ مِن نار». در این آیه شریفه از دو خصم یاد شده که درباره پروردگارشان به خصومت پرداختند و برای یکی از دو خصم که به خداوند کفر ورزیدند لباسی از آتش بریده شده است. در این روایت آمده است که ما (اهل بیت علیهم‌السّلام) گفتیم: خداوند راست گفته است، و بنی امیه گفتند: خداوند دروغ گفته است و آن گروهی که کفر ورزیدند بنی امیه بودند.
[۳۷۴] البرهان، ج۳، ص۸۶۲.
در روایت دیگری از ابوذر آمده است که آیه فوق درباره دو گروه سه نفره که در جنگ بدر رو در روی یکدیگر به مبارزه پرداختند فرود آمده است: در یک سو حمزه، عبیدة بن حارث و علی بن ابی طالب علیه‌السّلام؛ و در سوی دیگر دو فرزند ربیعه، یعنی عتبه و شیبه و ولید بن عتبه که هر سه از عبد شمس هستند و بنی امیه از زیر شاخه‌های آنان‌اند.

۱۰.۲.۴.۸ - آیه هشتم دسته چهارم

در روایتی از امام صادق علیه‌السّلام «ظُـلُمـتٌ بَعضُها فَوقَ بَعض» در آیه ۴۰ نور به معاویه و یزید و فتنه‌های بنی امیه تاویل شده است:
[۳۷۹] البرهان، ج۴، ص۷۹.
«والَّذینَ کَفَروا اَعمــلُهُم کَسَراب بِقِیعَة یَحسَبُهُ الظَّمـانُ ماءً... اَو کَظُـلُمـت فی بَحر لُجّیّ یَغشـهُ مَوجٌ مِن فَوقِهِ مَوجٌ مِن فَوقِهِ سَحابٌ ظُـلُمـتٌ بَعضُها فَوقَ بَعض اِذا اَخرَجَ یَدَهُ لَم یَکَد یَرها...». در این آیه شریفه اعمال کافران به حجابهای ظلمانیِ انباشته شده بر روی هم تشبیه شده است که بر دلهای کافران قرار گرفته و مانع تابیدن نور معرفت بر آن می‌شود.

۱۰.۲.۴.۹ - آیه نهم دسته چهارم

در روایتی از امام باقر علیه‌السّلام مقصود از کافران در آیه ۶ غافر که اهل آتش بودن آنان از سوی خداوند ثابت شده است، بنی امیه معرفی شده‌اند:
[۳۸۱] تفسیر قمی، ج۲، ص۲۵۹.
[۳۸۳] البرهان، ج۴، ص۷۴۷.
«وکَذلِکَ حَقَّت کَلِمَتُ رَبِّکَ عَلَی الَّذینَ کَفَرُوااَنَّهُم اَصحـبُ النّار».

۱۰.۲.۴.۱۰ - آیه دهم دسته چهارم

مقصود از کافران در آیه ۱۰ غافرنیز که در قیامت آنان را صدا می‌زنند که خشم خداوند نسبت به شما از خشم خودتان نسبت به یکدیگر بزرگ تر و بیشتر است، بنی امیه معرفی شده‌اند، زیرا به تصدیق ولایت علی علیه‌السّلام فراخوانده شدند؛ ولی آن را انکار کردند:
[۳۸۵] تفسیر قمی، ج۲، ص۲۸۲.
[۳۸۶] البرهان، ج۴، ص۷۴۸-۷۴۹.
«اِنَّ الَّذینَ کَفَروا یُنادَونَ لَمَقتُ اللّهِ اَکبَرُ مِن مَقتِکُم اَنفُسَکُم اِذتُد عَونَ اِلَی الاْیمـنِ فَتَکْفُرون».

۱۰.۲.۴.۱۱ - آیه یازدهم دسته چهارم

در روایتی از امام باقر علیه‌السّلام شان نزول آیه ۲۲ محمّد نیز بنی امیه دانسته شده است:
«فَهَل عَسَیتُم اِن تَوَلَّیتُم اَن تُفسِدوا فِی الاَرضِ وتُقَطِّعوا اَرحامَکُم...». در این روایت آمده است که عمر به علی علیه‌السّلام گفت: آیا تو آیه «بِاَییِّکُمُ المَفتون =کدام یک از شما مجنونید» را قرائت می‌کنی و به من و رفیقم تعریض می‌زنی؟ علی علیه‌السّلام فرمود: آیا تو را آگاه نسازم از آیه‌ای که درباره بنی امیه نازل شد؟ آنگاه امام آیه ۲۲ محمّد را تلاوت کرد. عمر گفت: ولی بنی امیه بهتر از تو صله رحم به جا می‌آورند؛ اما تو نسبت به آنان و بنی عدی و بنی تمیم دشمنی کردی.
[۳۹۰] تفسیر قمی، ج۲، ص۳۱۴.
[۳۹۱] البرهان، ج۵، ص۶۶.
در این روایت «تَوَلَّیتُم» به معنای ولایت و حکومت یافتن تفسیر شده است
[۳۹۳] مجمع البیان، ج۹، ص۱۵۸.
و در روایت مشابهی از امام صادق علیه‌السّلام شان نزول این آیه بنی عباس و بنی امیه دانسته شده و این دو گروه مصداقی از آیه شریفه معرفی شده‌اند که پس از دستیابی به حکومت و خلافت هم در زمین فساد کردند و هم حق بنی هاشم را که با آنان خویشاوند بودند پاس نداشتند.
[۳۹۴] البرهان، ج۵، ص۷۴-۷۵.


۱۰.۲.۴.۱۲ - آیه دوازدهم دسته چهارم

در روایتی از امام صادق علیه‌السّلام نزول بخشی از آیات ۲۵-۲۶ محمّد در شان بنی امیه دانسته شده است: «اِنَّ الَّذینَ ارتَدّوا عَلی اَدبـرِهِم مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الهُدَی الشَّیطـنُ سَوَّلَ لَهُم واَملی لَهُم• ذلِکَ بِاَنَّهُم قالوا لِلَّذینَ کَرِهوا ما نَزَّلَ اللّهُ سَنُطیعُکُم فی بَعضِ الاَمرِ واللّهُ یَعلَمُ اِسرارَهُم». در این روایت آمده است گروهی که پس از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از ولایت امیرمؤمنان علیه‌السّلام مرتد شدند، بنی امیه را به پیمانی دعوت کردند تا بر اساس آن مانع بازگشت خلافت و پرداخت خمس به ما (اهل بیت) شوند. آنان می‌گفتند که پرداختن خمس به اهل بیت پیامبر آنان را از نظر مالی بی نیاز می‌کند و راه دستیابی آنان به خلافت هموار می‌گردد. بنی امیه نیز در پاسخ به دعوت آنان گفتند: در برخی امور (عدم پرداخت خمس به اهل بیت علیهم‌السّلام) از شما اطاعت می‌کنیم: «سَنُطیعُکُم فی بَعضِ الاَمر».
[۳۹۶] تفسیر قمی، ج۲، ص۳۱۴.
در روایت دیگری که طبرسی به نقل از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) آورده است عبارت «لِلَّذینَ کَرِهوا ما نَزَّلَ اللّه» بر بنی امیه تطبیق شده است که از نزول آیاتِ مربوط به ولایت امیرمؤمنان، علی علیه‌السّلام ناخشنود بودند.
[۳۹۸] مجمع البیان، ج۹، ص۱۶۰.


۱۰.۲.۴.۱۳ - آیه سیزدهم دسته چهارم

در تفسیر قمی نزول آیات ۵ - ۶ قلم در شان بنی امیه دانسته شده است: «فَسَتُبصِرُ و یُبصِرون• بِاَییِّکُمُ المَفتون =زود است که تو ببینی و آنها نیز ببینند که کدامین شما دیوانه و شوریده است».

۱۰.۲.۴.۱۴ - آیه چهاردهم دسته چهارم

در روایتی از امام صادق علیه‌السّلام آیه ۵۲ مائده بر بنی امیه تطبیق شده است: «عَسَی اللّهُ اَن یَاتِیَ بِالفَتحِ اَو اَمر مِن عِندِهِ فَیُصبِحوا عَلی ما اَسَرّوا فی اَنفُسِهِم نـدِمین». این آیه شریفه درباره گروهی از مسلمانان ضعیف الایمان نازل شده که به دوستی با یهود تمایل داشتند و خبر می‌دهد که خداوند پیروزی یا امر دیگری را که مایه عزت مسلمانان باشد برای آنان پیش خواهد آورد و آنگاه بیمار دلانِ ضعیف الایمان از آنچه در دل خود پنهان می‌داشتند در راستای نزدیک شدن به اهل کتاب پشیمان خواهند شد؛ اما در روایتی که داود رقی نقل کرده آمده است که مردی از امام صادق علیه‌السّلام درباره این آیه پرسید و امام در پاسخ فرمود: ۷ روز پس از آنکه بنی امیه بدن زید بن علی را سوزاندند به هلاکت آنان اذن داده شد. احتمالا مقصود روایت این است که پس از شهادت زید در سال ۱۲۱ قمری و سوزاندن بدن وی
[۴۰۶] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۲۶.
حکومت بنی امیه رو به ضعف نهاد و به تدریج زمینه فروپاشی و شکست آنان فراهم آمد تا آنکه در سال ۱۳۲ قمری بنی عباس با شکست امویان بر مسند خلافت اسلامی تکیه زدند.
[۴۰۷] موسوعة دول العالم، ج۱، ص۷۵.
[۴۰۸] دائرة المعارف بستانی، ج۴، ص۴۲۱.


۱۰.۲.۴.۱۵ - آیه پانزدهم دسته چهارم

در روایتی از امام صادق علیه‌السّلام مقصود از «قَومـًا لُدّا =گروهی لجوج و سرسخت» در آیه ۹۷ مریم که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم مامور انذار آنان بود بنی امیه بودند: «فَاِنَّما یَسَّرنـهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ المُتَّقینَ وتُنذِرَ بِهِ قَومـًا لُدّا». در روایت دیگری مقصود از این گروه بنی امیه و بنی مغیره دانسته شده است.

۱۰.۲.۴.۱۶ - آیه شانزدهم دسته چهارم

نیز مقصود از مجرمان در آیه ۲۹ مطفّفین که به مؤمنان می‌خندیدند و آنان را استهزا می‌کردند، بنی امیه دانسته شده است که از روی استهزا به علی علیه‌السّلام می‌خندیدند و این هنگامی بود که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم او را از میان بنی هاشم و اهل بیتش برگزید:
[۴۱۴] البرهان، ج۵، ص۶۱۰-۶۱۱.
«اِنَّ الَّذینَ اَجرَموا کانوا مِنَ الَّذینَ ءامَنوا یَضحَکون».

۱۰.۲.۴.۱۷ - آیه هفدهم دسته چهارم

نیز در روایتی که ابوجارود از امام باقر علیه‌السّلام نقل کرده، شجره خبیثی که در زمین هیچ قرار و ثباتی ندارد در آیه ۲۶ ابراهیم بر بنی امیه تطبیق و به آنان تاویل شده است:
[۴۱۶] مجمع البیان، ج۶، ص۴۸۱.
[۴۱۷] البرهان، ج۳، ص۲۹۸.
«و مَثَلُ کَلِمَة خَبیثَة کَشَجَرَة خَبیثَة اُجتُثَّت مِن فَوقِ الاَرضِ ما لَها مِن قَرار».

۱۰.۲.۴.۱۸ - آیه هجدهم دسته چهارم

در روایتی از امام صادق علیه‌السّلام آیه ۴۴ انعامنیز بر بنی امیه تطبیق داده شده است: «فَلَمّا نَسوا ما ذُکِّروا بِهِ فَتَحنا عَلَیهِم اَبوبَ کُلِّ شَیء حَتّی اِذا فَرِحوا بِما اوتوا اَخَذنـهُم بَغتَةً فَاِذا هُم مُبلِسون». در این روایت آمده است که
خداوند بنی امیه را به صورت ناگهانی و غافلگیرانه، اما بنی عباس را به صورت آشکار و به تدریج می‌گیرد. توجه به معنای این آیه شریفه و تطبیق آن بر بنی امیه همچون موارد پیشین، تحلیلی از حیات سیاسی بنی امیه را به ویژه پس از رحلت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به دست می‌دهد.

۱۰.۲.۴.۱۹ - آیه نوزدهم دسته چهارم

در روایاتی چند آیات متقابل سوره محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در شان اهل بیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و بنی امیه دانسته شده است. در روایتی از امیرمؤمنان، علی علیه‌السّلام آمده است که سوره محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم یک آیه درباره ماست و یک آیه درباره بنی امیه.
[۴۲۰] الدرالمنثور، ج۷، ص۴۵۷.
[۴۲۱] تاویل الآیات الظاهره، ص۵۶۷.
[۴۲۲] تاویل الآیات الباهرات، ص۲۷۷.
نظیر این روایت از امام باقر علیه‌السّلام نیز نقل شده است.
[۴۲۳] تاویل الآیات الظاهره، ص۵۶۷.
[۴۲۴] کنزالدقائق، ج۱۲، ص۲۱۲.

در روایتی از حسین بن علی (علیهما السلام) نزول آیه ۱ محمد در شان بنی امیه دانسته شده است که مردم را از راه خدا باز می‌داشتند. در مقابل، نزول آیه ۲ همین سوره در شان اهل بیت علیهم‌السّلام معرفی شده است:
[۴۲۷] الصافی، ج۵، ص۲۱.
«اَلَّذینَ کَفَروا و صَدّوا عَن سَبیلِ اللّهِ اَضَلَّ اَعمــلَهُم• والَّذینَ ءامَنوا وعَمِلوا الصّــلِحـتِ... کَفَّرَ عَنهُم سَیِّـاتِهِم و اَصلَحَ بالَهُم». نیز از حسن بن حسن نقل شده که اگر می‌خواهید ما و بنی امیه را بشناسید سوره محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را بخوانید؛
[۴۲۹] مجمع البیان، ج۹، ص۱۴۴.
[۴۳۰] کنزالدقائق، ج۱۲، ص۲۱۱.
همچنین در روایتی از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) مقصود از آیه شریفه «اَلَّذینَ کَفَروا» بنی امیه دانسته شده است، چنان که در این روایت مقصود از «و صَدّوا عَن سَبیلِ اللّه» بازداشتن مردم از ولایت و دوستی امام علی بن ابی طالب معرفی شده است.
[۴۳۱] المناقب، ج۳، ص۷۲.


۱۰.۲.۴.۲۰ - آیه بیستم دسته چهارم

در روایتی از عبدالله بن عباس نزول آیه ۴ شعراء در شان بنی امیه دانسته شده است: «اِن نَشَا نُنَزِّل عَلَیهِم مِنَ السَّماءِ ءایَةً فَظَـلَّت اَعنـقُهُم لَها خـضِعین». در این روایت به نقل از ابن عباس آمده است که این آیه در شان ما (بنی عباس) و بنی امیه نازل شد و ما به زودی بر آنان مسلط خواهیم شد؛
[۴۳۵] تاویل الآیات الظاهره، ص۳۸۳.
اما با توجه به درگذشت ابن عباس در سال ۶۸ هجری
[۴۳۶] الاعلام، ج۴، ص۹۵.
و ناتوانی وی از پیشگویی بعید نیست که این روایت در دوران حکومت بنی عباس جعل شده و به ابن عباس نسبت داده شده است؛ اما در روایتی که علی بن ابراهیم از امام صادق علیه‌السّلام نقل کرده آمده است که بنی امیه در برابر صیحه‌ای که از آسمان برمی خیزد و از صاحب الامر نام می‌برد خاضع می‌شوند.
[۴۳۷] تفسیر قمی، ج۲، ص۱۱۹.
روشن است که اگر مراد از صاحب الامر در این روایت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد، در این صورت باید مقصود از بنی امیه را همه حکومتهایی دانست که در روش، منش و اندیشه همچون امویان بر جامعه اسلامی حکومت می‌کنند.

۱۰.۲.۴.۲۱ - دیگر آیات

در برخی روایاتی که از دسته چهارم به شمار می‌آیند با تطبیق برخی آیات بر بنی امیه و تاویل به آنان، این قضیه با قیام حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیوند داده شده است. این گونه روایات که ظاهراً در دوران سلطه بنی امیه بر جامعه اسلامی بیان شده است می‌تواند در جهت امید دادن به مخاطبان به آینده‌ای روشن بدین گونه تفسیر شود که در زمان حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ظلم و ستم حاکمان بر مردم انتقام گرفته خواهد شد، بنابراین ذکر بنی امیه در این روایات از باب روشن‌ترین مصداق مورد ابتلای مخاطبان بوده و بر همه حاکمانی که همچون بنی امیه بر جامعه اسلامی سلطه می‌یابند تطبیق پذیر است و منحصر به بنی امیه نیست. این روایات عبارت است از:
۱. در روایتی از امام باقر علیه‌السّلام در ذیل آیه شریفه «الیَومَ یئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم...» آمده است که در روز قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بنی امیه مایوس می‌شوند، زیرا آنان کافران مایوس از آل محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم اند.
۲. در روایت دیگری از امام باقر علیه‌السّلام ذیل آیه: «یُریدُ اللّهُ اَن یُحِقَّ الحَقَّ بِکَلِمـتِهِ و یَقطَعَ دابِرَ الکـفِرین» آمده است که مقصود از «الکـفِرین» بنی امیه‌اند. آنان کافرانی هستند که خداوند دنباله آنان را قطع خواهد کرد، و مقصود از «یُبطِلَ الباطِلَ» نیز این است که هرگاه قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند باطل یعنی بنی امیه را از بین خواهد برد.
۳. در ذیل آیه شریفه «وکَم قَصَمنا مِن قَریَة کانَت ظالِمَةً واَنشَانا بَعدَها قَومـًا ءاخَرین• فَلَمّا اَحَسّوا بَاسَنا اِذا هُم مِنها یَرکُضون» آمده است که مقصود از این آیه بنی امیه‌اند؛ یعنی خداوند آنان را که قومی ستمگرند درهم خواهد شکست و قوم دیگری را جایگزین آنان خواهد کرد و چون آنان وجود قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را احساس کنند و حضرت در جست و جوی آنان شود بنی امیه به سرزمین روم وارد می‌شوند، پس حضرت آنان را از روم بیرون خواهد کرد و گنجهایی را که اندوخته‌اند از آنان خواهد ستاند و آنان در آن هنگام پیوسته این سخن خدا را بر زبان خواهند آورد که: وای بر ما! ما همواره ستم می‌کردیم: «قالوا یـوَیلَنا اِنّا کُنّا ظــلِمین».
۴. در روایت ابوحمزه ثمالی از امام باقر علیه‌السّلام درباره آیه شریفه «و لَمَنِ انتَصَرَ بَعدَ ظُـلمِهِ فَاُولئِکَ ما عَلَیهِم مِن سَبیل» آمده است که: من از امام باقر علیه‌السّلام شنیدم که می‌گفت: مقصود از این آیه، یعنی کسانی که بعد از مظلومیّت انتقام می‌گیرند، حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب آن حضرت‌اند که بر آنان به سبب انتقامی که از ظالمانشان می‌گیرند کیفری نیست و قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگامی که قیام می‌کند از بنی امیه و تکذیب کنندگان دین و ناصبیان، آنان که با امیرمؤمنان، علی علیه‌السّلام دشمنی کردند انتقام خواهد گرفت.
[۴۴۸] تفسیر قمی، ج۲، ص۲۸۲.
[۴۵۰] البرهان، ج۴، ص۸۲۹.



بنی امیه و ائمه شیعه؛ زوال بنی‌امیه؛ انقراض بنی امیه؛ پیشگویی‌های پیامبر درباره بنی‌امیه؛ پیشگویی‌های امیرالمؤمنین درباره بنی‌امیه؛ پیشگویی‌های امام حسن درباره بنی‌امیه؛ قیام‌های والیان بنی امیه


الآحاد والمثانی؛ الاتقان فی علوم القرآن؛ الاحتجاج؛ الاخبار الطوال؛ اخبار مکة و ماجاء فیها من الآثار؛ الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد؛ اسباب النزول؛ الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ اسدالغابة فی معرفة الصحابه؛ الاعلام؛ الاغانی؛ الامامة و السیاسه؛ الامام علی علیه‌السّلام صوت العدالة الانسانیه؛ الانساب؛ انساب الاشراف؛ بحارالانوار؛ البدء و التاریخ؛ البدایة و النهایه؛ البرهان فی تفسیر القرآن؛ پرتو اسلام؛ تاویل الآیات الباهرات؛ تاویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهره؛ تاج العروس من جواهر القاموس؛ تاریخ ابن خلدون؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ تاریخ خلیفة بن خیاط؛ تاریخ صدر اسلام؛ تاریخ العرب؛ تاریخ کمبریج؛ تاریخ مختصر الدول؛ تاریخ مدینة دمشق؛ تاریخ المدینة المنوره؛ تاریخ الیعقوبی؛ تجارب الامم؛ تجارب السلف در تاریخ؛ التفسیر الحدیث؛ تفسیر الصافی؛ تفسیر العیاشی؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر؛ تفسیر القمی؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب؛ تفسیر مبهمات القرآن؛ التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب؛ التکمیل والاتمام لکتاب التعریف والاعلام؛ التنبیه والاشراف؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ الجمل والنصر لسید العترة فی حرب البصره؛ جمهرة انساب العرب؛ جمهرة النسب؛ حیاة الامام الحسین علیه‌السّلام؛ خلافت و ملوکیت؛ دائرة المعارف بستانی؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ روض الجنان و روح الجنان؛ سبل الهدی و الرشاد؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ شذرات الذهب فی اخبار من ذهب؛ شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار علیهم‌السّلام؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید؛ شواهد التنزیل؛ الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیه؛ ضحی الاسلام؛ الطبقات الکبری؛ العقد الفرید؛ علوم قرآنی؛ علی و فرزندان؛ عیون الاثر فی فنون المغازی والشمائل والسیر؛ الغارات؛ الغدیر فی الکتاب والسنة والادب؛ فتوح البلدان؛ القاموس المحیط؛ قرآن در اسلام از دیدگاه تشیع؛ الکافی؛ الکامل فی التاریخ؛ کتاب الثقات؛ کتاب الفتن؛ کتاب النسب؛ الکشاف؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال؛ لباب النقول فی اسباب النزول؛ لسان العرب؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ المحبر؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ المستدرک علی الصحیحین؛ مسند ابی یعلی الموصلی؛ مشاهیر علماء الامصار؛ المعارف؛ معالم التنزیل فی التفسیر والتاویل، بغوی؛ معجم رجال الحدیث؛ المعجم الصغیر؛ معجم قبائل العرب؛ المغازی؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام؛ مقدمة ابن خلدون؛ مکاتیب الرسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم؛ مناقب آل ابی طالب؛ المنتظم فی تاریخ الملوک والامم؛ المنمق فی اخبار قریش؛ موسوعة دول العالم؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ النزاع والتخاصم بین بنی امیه و بنی هاشم؛ النصائح الکافیة لمن یتولی معاویه؛ نهایة الارب فی فنون الادب؛ نهج البلاغه؛ ینابیع الموده.


۱. المعارف، ص۷۲-۷۴.    
۲. النسب، ص۱۹۸-۱۹۹.    
۳. لسان العرب، ج۳، ص۵، «ح».
۴. القاموس المحیط، ج۱، ص۸۹.
۵. الانساب، ج۴، ص۱۴۴.
۶. النسب، ص۱۹۸- ۱۹۹.
۷. جمهرة النسب، ص۳۷.
۸. جمهرة انساب العرب، ص۷۸.    
۹. النسب، ص۱۹۸-۱۹۹.    
۱۰. لسان العرب، ج۳، ص۵.
۱۱. القاموس المحیط، ج۱، ص۸۹.
۱۲. النسب، ص۲۰۱-۲۰۲.    
۱۳. النسب، ص۱۹۹.    
۱۴. تاج العروس، ج۴، ص۱۹۵.
۱۵. «عماس»، ص۴۱۱، «عیص».
۱۶. المعارف ص۷۴.    
۱۷. جمهرة انساب العرب، ص۷۸.    
۱۸. تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۳۲.    
۱۹. العقد الفرید، ج۳، ص۳۱۶.
۲۰. الکامل، ج۱، ص۵۹۴.    
۲۱. المنمق، ص۱۴۰.    
۲۲. جمهرة النسب، ص۳۸.
۲۳. عقد الفرید ج۳، ص۳۱۶.
۲۴. معجم قبائل العرب، ج۱، ص۴۲.    
۲۵. معجم قبائل العرب، ج۱، ص۴۳.    
۲۶. النسب، ص۱۹۹.    
۲۷. جمهرة انساب العرب، ص۷۸.    
۲۸. تاج العروس، ج۸، ص۳۷۸، «عموس».
۲۹. جمهرة النسب، ص۳۸.
۳۰. المنمق، ص۱۴۰.    
۳۱. جمهرة النسب، ص۳۸.
۳۲. المنمق، ص۱۴۰.    
۳۳. الطبقات، ج۵، ص۳۹.
۳۴. الاخبار الطوال، ص۲۴۳.    
۳۵. معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱.    
۳۶. معجم قبائل العرب، ج۱، ص۳۲۲.    
۳۷. معجم قبائل العرب، ج۱، ص۳۲۹.    
۳۸. معجم قبائل العرب، ج۱، ص۸۴۳.
۳۹. الاعلام، ج۲، ص۲۹۱.
۴۰. المغازی، ج۱، ص۳۰۰.    
۴۱. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۷۰-۴۷۱.
۴۲. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۹۱.
۴۳. جمهرة انساب العرب، ۴۷۱.    
۴۴. معجم قبائل العرب، ج۱، ص۴۶.    
۴۵. المحبر، ص۱۶۷.    
۴۶. مروج الذهب، ج۲، ص۶۰۳.
۴۷. المنتظم، ج۶، ص۱۲.    
۴۸. الطبقات، ج۲، ص۲۷۲.    
۴۹. الطبقات، ج۳، ص۲۳۶.    
۵۰. الطبقات، ج۷، ص۲۸۵.    
۵۱. فتوح البلدان، ج۲، ص۱۷۸.
۵۲. معجم البلدان، ج۲، ص۹۶.
۵۳. معجم البلدان، ج۲، ص۱۳۰.
۵۴. معجم البلدان، ج۲، ص۲۴۳.
۵۵. فتوح البلدان، ج۲، ص۳۹۵.
۵۶. معجم البلدان، ج۴، ص۴۳۲.
۵۷. معجم قبایل العرب، ج۳، ص۱۰۹۴.
۵۸. معجم البلدان، ج۲، ص۱۵۵.
۵۹. معجم قبایل العرب، ج۲، ص۵۰۶.
۶۰. تاریخ دمشق، ج۵۵، ص۸۰.    
۶۱. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۶۱.    
۶۲. المحبر، ص۱۶۳.    
۶۳. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۴.
۶۴. مبهمات القرآن، ج۲، ص۷۴۶.
۶۵. المحبر، ص۱۶۲-۱۶۳.    
۶۶. تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۱۳۹.
۶۷. مبهمات القرآن، ج۲، ص۷۴۵.
۶۸. اخبار مکه، ص۱۱۵.
۶۹. المعارف، ۵۷۵.    
۷۰. الاستیعاب، ج۴، ص۲۴۰.
۷۱. اخبار مکه، ص۱۱۵.
۷۲. تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲.    
۷۳. المحبر، ص۱۳۲.    
۷۴. المحبر، ص۱۶۵.    
۷۵. المنمق، ص۳۳.    
۷۶. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۸.
۷۷. المفصل، ج۴، ص۵۸.
۷۸. اسباب النزول، ص۴۰۰.
۷۹. مجمع البیان، ۱۰، ص۸۱۱.
۸۰. تفسیر بغوی، ج۴، ص۴۸۸.
۸۱. النزاع والتخاصم، ص۴۱.
۸۲. المنمق، ص۱۰۴ - ۱۰۶.    
۸۳. المنمق، ص۹۴.    
۸۴. الطبقات، ج۱، ص۶۲.    
۸۵. تاریخ طبری، ج۱، ص۵۰۴.
۸۶. تاریخ صدر اسلام، ص۹۵.
۸۷. تاریخ طبری، ج۱، ص۵۰۵.
۸۸. المنمق، ص۳۶۴.    
۸۹. سبل الهدی، ج۱، ص۲۶۴-۲۶۶.    
۹۰. تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲.    
۹۱. تاریخ طبری، ج۲، ص۲۴۷-۲۴۹.
۹۲. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۱.
۹۳. تاریخ طبری، ج۲، ص۹۸.
۹۴. تاریخ طبری، ج۲، ص۷۹.
۹۵. السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۴-۳۵۵.
۹۶. الطبقات، ج۸، ص۴۰-۴۱.    
۹۷. النزاع والتخاصم، ص۵۸.    
۹۸. السیرة النبویه، ج۲، ص۶۵۱.
۹۹. الطبقات، ج۱، ص۲۳۸.
۱۰۰. انعام/سوره۶، آیه۵۲.    
۱۰۱. اسباب النزول، ص۱۷۸-۱۷۹.
۱۰۲. جامع البیان، مج ۵، ج۷، ص۲۶۵.
۱۰۳. روض الجنان، ج۷، ص۲۹۸-۲۹۷.
۱۰۴. الدر المنثور، ج۶، ص۴۰-۴۳.
۱۰۵. السیرة النبویه، ج۱، ص۳۷۶.
۱۰۶. انساب الاشراف، ج۹، ص۴۱۲.
۱۰۷. السیرة النبویه، ج۲، ص۴۸۰-۴۸۱.
۱۰۸. تاریخ طبری، ج۲، ص۷۹.
۱۰۹. السیرة النبویه، ج۳، ص۱۰۴.
۱۱۰. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۷۸.
۱۱۱. اسد الغابه، ج۷، ص۲۸۱.    
۱۱۲. کتاب الفتن، ص۷۲.    
۱۱۳. السیرة النبویه، ج۲، ص۳۵۵.
۱۱۴. المحبر، ص۱۶۰.    
۱۱۵. مجمع البیان، ج۶، ص۱۳۱.
۱۱۶. تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۵۸.    
۱۱۷. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳.
۱۱۸. تاریخ طبری، ج۱، ص۵۴۱.
۱۱۹. مکاتیب الرسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم، ج۱، ص۱۵۰.    
۱۲۰. الطبقات، ج۸، ص۲۲۴-۲۳۰.    
۱۲۱. الطبقات، ج۸، ص۳۳۵.
۱۲۲. تاریخ دمشق، ج۶، ص۱۲۹.    
۱۲۳. تاریخ دمشق، ج۴۶، ص۲۴.    
۱۲۴. تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۷۳.    
۱۲۵. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳.
۱۲۶. تاریخ طبری، ج۱، ص۵۴۷.
۱۲۷. السیرة النبویه،؛ ج۱، ص۳۲۳.
۱۲۸. تاریخ طبری، ج۱، ص۵۴۱.
۱۲۹. تاریخ طبری، ج۱، ص۵۴۷.
۱۳۰. السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۴.
۱۳۱. عیون الاثر، ج۲، ص۱۲۳.
۱۳۲. تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۹۴.    
۱۳۳. اخبار مکه، ج۲، ص۲۴۴-۲۴۵.
۱۳۴. المنمق، ص۲۳۸.    
۱۳۵. السیرة النبویه، ج۲، ص۴۹۹.
۱۳۶. المحبر، ص۲۷۱.    
۱۳۷. جمهرة النسب، ص۴۹.
۱۳۸. انساب الاشراف، ج۵، ص۱۲.
۱۳۹. الآحاد والمثانی، ج۱، ص۲۶۲.
۱۴۰. السیرة النبویه، ج۳، ص۱۲۳.
۱۴۱. الارشاد، ج۱، ص۶۹.    
۱۴۲. بحارالانوار، ج۱۹، ص۳۶۱.    
۱۴۳. النزاع والتخاصم، ص۵۱.    
۱۴۴. تاریخ دمشق، ج۶، ص۱۲۹.    
۱۴۵. شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۱۹۹.    
۱۴۶. سبل الهدی، ج۴، ص۷۸.    
۱۴۷. سبل الهدی، ج۴، ص۷۸.    
۱۴۸. اسدالغابه، ج۲، ص۴۶۵.    
۱۴۹. شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۲۰۰.    
۱۵۰. السیرة النبویه، ج۳، ص۴.
۱۵۱. السیرة النبویه، ج۲، ص۶۵۳.
۱۵۲. السیرة النبویه، ج۳، ص۴.
۱۵۳. تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۳.    
۱۵۴. شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۳۴.    
۱۵۵. تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۳.    
۱۵۶. الطبقات، ج۲، ص۲۲.    
۱۵۷. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷.
۱۵۸. تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۳.    
۱۵۹. الطبقات، ج۲، ص۵۰.
۱۶۰. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۶.
۱۶۱. الطبقات، ج۲، ص۹۴.
۱۶۲. تاریخ دمشق، ج۴۵، ص۴۲۶.    
۱۶۳. البدایة والنهایه، ج۴، ص۷۹.    
۱۶۴. فتوح البلدان، ج۲، ص۳۹۲.
۱۶۵. النزاع و التخاصم، ص۵۶.
۱۶۶. السیرة النبویه، ج۳، ص۷۰۱.
۱۶۷. التنبیه والاشراف، ص۲۱۶.    
۱۶۸. السیرة النبویه، ج۳، ص۳۱۵.
۱۶۹. السیرة النبویه، ج۴، ص۸۵۱.
۱۷۰. اخبار مکه، ج۲، ص۲۳۵.
۱۷۱. السیرة النبویه، ج۴، ص۸۵۱.
۱۷۲. الاستیعاب، ج۴، ص۲۴۰.
۱۷۳. الطبقات، ج۲، ص۱۳۳.
۱۷۴. الثقات، ج۲، ص۵۶.    
۱۷۵. تاریخ طبری، ج۲، ص۳۳۷.
۱۷۶. البدایة والنهایه، ج۴، ص۳۴۴.    
۱۷۷. الطبقات، ج۷، ص۲۸۵.
۱۷۸. النسب، ص۱۳۸.    
۱۷۹. جمهرة انساب العرب، ص۷۹.    
۱۸۰. المغازی، ج۳، ص۹۳۸.
۱۸۱. السیرة النبویه، ج۴، ص۴۸۸.
۱۸۲. تاریخ ابن خیاط، ص۵۵.    
۱۸۳. السیرة النبویه، ج۴، ص۴۸۶.
۱۸۴. الارشاد، ج۱، ص۱۴۵.    
۱۸۵. تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۵۹-۶۰.
۱۸۶. الانساب ج۱، ص۱۵۹.
۱۸۷. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۲.
۱۸۸. فتوح البلدان، ج۱، ص۴۰.
۱۸۹. تاریخ دمشق، ج۴۶، ص۲۴ - ۲۵.    
۱۹۰. انساب الاشراف، ج۱، ص۵۲۹.
۱۹۱. فتوح البلدان، ج۱، ص۸۲.
۱۹۲. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۲.
۱۹۳. تاریخ طبری ج۲، ص۱۹۹.
۱۹۴. البدایة والنهایه، ج۵، ص۲۷۶.
۱۹۵. البدایة والنهایه، ج۷، ص۲۷.
۱۹۶. النزاع والتخاصم، ص۷۲.
۱۹۷. تاریخ دمشق، ج۶، ص۱۳۷.    
۱۹۸. انساب الاشراف، ج۵، ص۱۸.
۱۹۹. اسدالغابه، ج۳، ص۱۲.    
۲۰۰. المحبر، ص۱۲۶.    
۲۰۱. فتوح البلدان، ج۱، ص۱۲۳.
۲۰۲. اسد الغابه، ج۲، ص۴۶.    
۲۰۳. تاریخ المدینه، ج۲، ص۶۰۰.    
۲۰۴. ینابیع الموده، ج۲، ص۸۴.    
۲۰۵. الاصابه، ج۲، ص۱۰۴.
۲۰۶. سبل الهدی ج۱۰، ص۱۲۳.    
۲۰۷. ینابیع الموده، ج۲، ص۷۶.    
۲۰۸. النصائح الکافیه، ص۱۳۹.    
۲۰۹. المستدرک، ج۴، ص۴۸۷.
۲۱۰. ینابیع الموده، ج۲، ص۴۶۹.    
۲۱۱. سبل الهدی، ج۱۰، ص۱۵۲.    
۲۱۲. المستدرک، ج۴، ص۴۸۰.
۲۱۳. المعجم الصغیر، ج۲، ص۱۳۵.
۲۱۴. بحارالانوار، ج۱۸، ص۱۲۶.    
۲۱۵. انساب الاشراف، ج۲، ص۲۷۱.
۲۱۶. تاریخ طبری، ج۲، ص۲۳۷.
۲۱۷. الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۸.    
۲۱۸. الاحتجاج، ج۱، ص۹۴.    
۲۱۹. العقد الفرید، ج۴، ص۲۴۰.
۲۲۰. شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۴۴.    
۲۲۱. فتوح البلدان، ج۱، ص۱۲۹.
۲۲۲. فتوح البلدان، ج۱، ص۱۳۴.
۲۲۳. تاریخ طبری، ج۲، ص۵۸۶.
۲۲۴. تاریخ دمشق، ج۳۹، ص۱۸۵.    
۲۲۵. المحبر، ص۳۷۷.    
۲۲۶. فتوح البلدان، ج۱، ص۱۶۶-۱۶۷.
۲۲۷. تاریخ دمشق، ج۵۹، ص۱۱۱.    
۲۲۸. تاریخ دمشق، ج۵۹، ص۱۱۷.    
۲۲۹. تاریخ دمشق، ج۹، ص۱۶۱.
۲۳۰. علی و فرزندان، ص۵۵.
۲۳۱. البدء والتاریخ ج۵، ص۱۹۱.    
۲۳۲. تاریخ طبری ج۳، ص۲۹۷.
۲۳۳. حیاة الامام حسین علیه‌السّلام، ج۱، ص۳۱۴.    
۲۳۴. حیاة الامام حسین علیه‌السّلام، ج۱، ص۳۲۰-۳۲۱.    
۲۳۵. الاغانی، ج۶، ص۳۵۶.
۲۳۶. النزاع والتخاصم، ص۵۹.
۲۳۷. تاریخ المدینه، ج۳، ص۱۰۹۵.    
۲۳۸. الامام علی علیه‌السّلام الصوت العدالة الانسانیه، ج۱، ص۱۸.
۲۳۹. الامامة والسیاسه، ج۱، ص۵۱.    
۲۴۰. تاریخ المدینه، ج۳، ص۱۰۹۹.    
۲۴۱. الجمل، ص۷۳.    
۲۴۲. الجمل، ص۷۵.    
۲۴۳. الغدیر، ج۹، ص۱۹۸.
۲۴۴. تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۱۵۱.    
۲۴۵. تاریخ طبری، ج۲، ص۶۹۸.
۲۴۶. تاریخ طبری، ج۲، ص۷۰۰.
۲۴۷. تجارب الامم، ج۱، ص۴۶۹.    
۲۴۸. تاریخ طبری ج۳، ص۷.
۲۴۹. البدء والتاریخ، ج۵، ص۲۰۹.    
۲۵۰. تاریخ مختصر الدول، ص۱۰۵.    
۲۵۱. تاریخ طبری، ج۳، ص۷.
۲۵۲. تاریخ طبری، ج۴، ص۱۲.
۲۵۳. نهج البلاغه، خطبه ۷۲.    
۲۵۴. مروج الذهب، ج۲، ص۳۸۸.
۲۵۵. کنزالعمال، ج۱۱، ص۳۶۴.
۲۵۶. الغارات، ص۳۳.
۲۵۷. کنز العمال، ج۱۱، ص۳۶۴.
۲۵۸. شرح الاخبار، ج۲، ص۵۲۹.    
۲۵۹. نهج البلاغه، نامه ۴۵۴.
۲۶۰. المنمق، ص۴۱.    
۲۶۱. العقد الفرید، ج۳، ص۳۱۵.
۲۶۲. النزاع والتخاصم، ص۷۰.    
۲۶۳. نهج البلاغه، نامه ۲۸.    
۲۶۴. شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۴۴.    
۲۶۵. تاریخ الخلفاء، ص۲۴۳.
۲۶۶. العقد الفرید، ج۲، ص۴۶۶.
۲۶۷. ینابیع الموده، ج۱، ص۴۴۸.    
۲۶۸. شذرات الذهب، ج۱، ص۱۴۸.
۲۶۹. ینابیع الموده، ج۱، ص۴۴۸.    
۲۷۰. تاریخ الاسلام، ج۷، ص۴۲۷.
۲۷۱. تاریخ کمبریج، ج۱، ص۱۲۲.
۲۷۲. پرتو اسلام ج۲، ص۵۱.
۲۷۳. الامامة والسیاسه، ج۱، ص۲۵.
۲۷۴. اخبار الطوال، ص۱۲۶.
۲۷۵. انساب الاشراف، ج۲، ص۲۹۹.
۲۷۶. خلافت و ملوکیت، ص۱۸۸ به بعد.
۲۷۷. الکامل، ۵، ص۱۱.
۲۷۸. تجارب السلف، ص۵۹.
۲۷۹. تاریخ الخلفا، ص۲.
۲۸۰. تاریخ عرب، ۱۹۷-۱۹۸.
۲۸۱. مقدمه ابن خلدون، ج۱، ص۲۴۰.
۲۸۲. تاریخ ابن خیاط، ص۲۳۲.    
۲۸۳. تاریخ ابن خیاط، ص۲۲۵.    
۲۸۴. مشاهیر علماء الامصار، ص۲۳۸.    
۲۸۵. الثقات، ج۷، ص۳۶۶.    
۲۸۶. ضحی الاسلام، ص۱۱۸.
۲۸۷. مروج الذهب، ج۳، ص۲۳۴.
۲۸۸. نهایة الارب، ج۲۱، ص۵۳۹.    
۲۸۹. اخبارالطوال، ص۳۲۵، ۳۴۶.
۲۹۰. مروج الذهب، ج۳، ص۱۲.
۲۹۱. مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۵.
۲۹۲. مروج الذهب، ج۳، ص۲۲۸.
۲۹۳. مروج الذهب، ج۳، ص۲۰۵.
۲۹۴. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۵-۳۰۶.
۲۹۵. الامامة والسیاسه، ج۲، ص۱۶۶-۱۶۸.    
۲۹۶. المحبر، ۴۸۵.    
۲۹۷. الاغانی، ج۴، ص۳۴۳-۳۵۱.
۲۹۸. التنبیه والاشراف، ص۲۸۵.    
۲۹۹. رعد/سوره۱۳، آیه۳۶.    
۳۰۰. التکمیل والاتمام، ص۲۱۰.
۳۰۱. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۸.    
۳۰۲. التکمیل والاتمام، ص۲۱۰.
۳۰۳. التکمیل والاتمام، ص۲۱۳.
۳۰۴. لباب النقول، ص۱۷۱.
۳۰۵. الکافی، ج۸، ص۱۰۳.    
۳۰۶. المناقب، ج۳، ص۱۲۰.
۳۰۷. ص/سوره۳۸، آیه۱۱.    
۳۰۸. التکمیل والاتمام، ۳۴۲.
۳۰۹. توبه/سوره۹، آیه۶۰.    
۳۱۰. جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۲۰۷.
۳۱۱. اخبار الطوال، ص۱۶۴.    
۳۱۲. معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۲۲۸.    
۳۱۳. مجمع البیان، ج۷، ص۲۳۶.
۳۱۴. بحارالانوار، ج۱۸، ص۶۳.
۳۱۵. سبل الهدی، ج۱۰، ص۱۲۳.    
۳۱۶. مسند ابی یعلی، ج۱۲، ص۱۹۸.
۳۱۷. اسراء/سوره۱۷، آیه۶۰.    
۳۱۸. التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۲۳۶-۲۳۷.
۳۱۹. الدرالمنثور، ج۵، ص۳۰۸-۳۱۰.    
۳۲۰. تفسیر قمی، ج۲، ص۲۱.    
۳۲۱. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۹۷-۲۹۸.    
۳۲۲. اسراء/سوره۱۷، آیه۶۰.    
۳۲۳. جامع البیان، مج ۹، ج۱۵، ص۱۴۱.
۳۲۴. اسراء/سوره۱۷، آیه۶۰.    
۳۲۵. روح المعانی، مج ۹، ج۱۵، ص۹.
۳۲۶. التفسیر الحدیث، ج۲، ص۸۲ به بعد.    
۳۲۷. التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۲۳۶.
۳۲۸. التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۲۳۶.
۳۲۹. اسراء/سوره۱۷، آیه۶۰.    
۳۳۰. التفسیر الکبیر، ج۷، ص۳۶۱.
۳۳۱. جامع البیان، مج ۹، ج۱۵، ص۱۴۱.
۳۳۲. التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۲۳۶.
۳۳۳. المیزان، ج۱۳، ص۱۴۱.    
۳۳۴. اسراء/سوره۱۷، آیه۶۰.    
۳۳۵. قدر/سوره۹۷، آیه۱-۳.    
۳۳۶. تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۵۶۶.    
۳۳۷. شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۵۸.    
۳۳۸. اسدالغابه، ج۲، ص۱۹.
۳۳۹. جامع البیان، مج ۱۵، ج۳۰، ص۳۳۰.
۳۴۰. البدایة والنهایه، ج۶، ص۱۸۲.
۳۴۱. اسباب النزول، ص۴۰۴.
۳۴۲. مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۳۶.
۳۴۳. الاتقان، ج۱، ص۷۴-۷۶.
۳۴۴. التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۴-۲۷.
۳۴۵. اسراء/سوره۱۷، آیه۶۰.    
۳۴۶. مجمع البیان، ج۶، ص۶۵۴.
۳۴۷. الدرالمنثور، ج۵، ص۳۱۰.    
۳۴۸. جامع البیان، مج ۹، ج۱۵، ص۱۴۳.
۳۴۹. المیزان، ج۱۳، ص۱۳۶-۱۳۹.    
۳۵۰. اسراء/سوره۱۷، آیه۶۰.    
۳۵۱. علوم قرآنی، ص۱۰۰.
۳۵۲. قرآن در اسلام، ص۵۰.
۳۵۳. انعام/سوره۶، آیه۲۷.    
۳۵۴. تفسیر قمی، ج۱، ص۲۲۴.
۳۵۵. نورالثقلین، ج۱، ص۷۰۹.    
۳۵۶. انعام/سوره۶، آیه۹۴.    
۳۵۷. تفسیر قمی، ج۱، ص۲۳۹.
۳۵۸. البرهان، ج۲، ص۴۵۴.
۳۵۹. انفال/سوره۸، آیه۵۵.    
۳۶۰. تفسیر قمی، ج۱، ص۳۰۵.
۳۶۱. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۶۵.    
۳۶۲. البرهان، ج۲، ص۷۰۵.
۳۶۳. نساء/سوره۴، آیه۱۳۹.    
۳۶۴. تفسیر قمی، ج۱، ص۱۸۴.
۳۶۵. البرهان، ج۲، ص۱۸۹.
۳۶۶. شمس/سوره۹۱، آیه۴.    
۳۶۷. تفسیر فرات الکوفی، ص۵۶۱.    
۳۶۸. اسراء/سوره۱۷، آیه۸.    
۳۶۹. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۰.    
۳۷۰. تفسیر قمی، ج۲، ص۱۴.    
۳۷۱. البرهان، ج۳، ص۵۰۸-۵۰۹.
۳۷۲. حج/سوره۲۲، آیه۱۹.    
۳۷۳. تفسیر قمی، ج۲، ص۸۰.    
۳۷۴. البرهان، ج۳، ص۸۶۲.
۳۷۵. الدرالمنثور، ج۶، ص۱۸-۲۰.    
۳۷۶. نور/سوره۲۴، آیه۴۰.    
۳۷۷. الکافی، ج۱، ص۱۹۵.    
۳۷۸. تفسیر قمی، ج۲، ص۱۰۶.    
۳۷۹. البرهان، ج۴، ص۷۹.
۳۸۰. غافر/سوره۴۰، آیه۶.    
۳۸۱. تفسیر قمی، ج۲، ص۲۵۹.
۳۸۲. نورالثقلین، ج۴، ص۵۱۱.    
۳۸۳. البرهان، ج۴، ص۷۴۷.
۳۸۴. غافر/سوره۴۰، آیه۱۰.    
۳۸۵. تفسیر قمی، ج۲، ص۲۸۲.
۳۸۶. البرهان، ج۴، ص۷۴۸-۷۴۹.
۳۸۷. محمد/سوره۴۷، آیه۲۲.    
۳۸۸. قلم/سوره۶۸، آیه۶.    
۳۸۹. محمد/سوره۴۷، آیه۲۲.    
۳۹۰. تفسیر قمی، ج۲، ص۳۱۴.
۳۹۱. البرهان، ج۵، ص۶۶.
۳۹۲. الکشاف، ج۴، ص۳۲۵.    
۳۹۳. مجمع البیان، ج۹، ص۱۵۸.
۳۹۴. البرهان، ج۵، ص۷۴-۷۵.
۳۹۵. محمد/سوره۴۷، آیه۲۵-۲۶.    
۳۹۶. تفسیر قمی، ج۲، ص۳۱۴.
۳۹۷. الکافی، ج۱، ص۴۲۰-۴۲۱.    
۳۹۸. مجمع البیان، ج۹، ص۱۶۰.
۳۹۹. قلم/سوره۶۸، آیه۵-۶.    
۴۰۰. تفسیر قمی، ج۲، ص۳۸۰.    
۴۰۱. نورالثقلین، ج۵، ص۳۹۲.    
۴۰۲. مائده/سوره۵، آیه۵۲.    
۴۰۳. تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۲۶.    
۴۰۴. نورالثقلین، ج۱، ص۶۴۰.    
۴۰۵. بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۹۱.    
۴۰۶. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۲۶.
۴۰۷. موسوعة دول العالم، ج۱، ص۷۵.
۴۰۸. دائرة المعارف بستانی، ج۴، ص۴۲۱.
۴۰۹. مریم/سوره۱۹، آیه۹۷.    
۴۱۰. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۴۲.    
۴۱۱. نورالثقلین، ج۲، ص۳۴۳.    
۴۱۲. شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۷۳.    
۴۱۳. مطففین/سوره۸۳، آیه۲۹.    
۴۱۴. البرهان، ج۵، ص۶۱۰-۶۱۱.
۴۱۵. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۶.    
۴۱۶. مجمع البیان، ج۶، ص۴۸۱.
۴۱۷. البرهان، ج۳، ص۲۹۸.
۴۱۸. انعام/سوره۶، آیه۴۴.    
۴۱۹. نورالثقلین، ج۱، ص۷۱۹.    
۴۲۰. الدرالمنثور، ج۷، ص۴۵۷.
۴۲۱. تاویل الآیات الظاهره، ص۵۶۷.
۴۲۲. تاویل الآیات الباهرات، ص۲۷۷.
۴۲۳. تاویل الآیات الظاهره، ص۵۶۷.
۴۲۴. کنزالدقائق، ج۱۲، ص۲۱۲.
۴۲۵. محمد/سوره۴۷، آیه۱.    
۴۲۶. شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۴۱.    
۴۲۷. الصافی، ج۵، ص۲۱.
۴۲۸. شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۴۱.    
۴۲۹. مجمع البیان، ج۹، ص۱۴۴.
۴۳۰. کنزالدقائق، ج۱۲، ص۲۱۱.
۴۳۱. المناقب، ج۳، ص۷۲.
۴۳۲. شعراء/سوره۲۶، آیه۴.    
۴۳۳. شواهدالتنزیل، ج۱، ص۵۴۰.    
۴۳۴. تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۹۰.    
۴۳۵. تاویل الآیات الظاهره، ص۳۸۳.
۴۳۶. الاعلام، ج۴، ص۹۵.
۴۳۷. تفسیر قمی، ج۲، ص۱۱۹.
۴۳۸. مائده/سوره۵، آیه۳.    
۴۳۹. تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۹۲.    
۴۴۰. انفال/سوره۸، آیه۷.    
۴۴۱. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۵۰.    
۴۴۲. انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۱ - ۱۲.    
۴۴۳. انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۴.    
۴۴۴. الکافی، ج۸، ص۵۲.    
۴۴۵. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۶۰.    
۴۴۶. تفسیر قمی، ج۲، ص۶۸.    
۴۴۷. شوری/سوره۴۲، آیه۴۱.    
۴۴۸. تفسیر قمی، ج۲، ص۲۸۲.
۴۴۹. نورالثقلین، ج۴، ص۵۸۵.    
۴۵۰. البرهان، ج۴، ص۸۲۹.



دائرةالمعارف قرآن کریم بر گرفته از مقاله «بنی امیه».    






جعبه ابزار