باران
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
باران قطرههای
آب، در حال فرو چکیدن از
ابر است؛ که در این مقاله نظرات دانشمندان یونانی و اسلامی درباره ماهیت و فرایند بارش باران، رابطه شبنم و باران، خواص دارویی باران و همچنین باران در
قرآن و
روایات و جایگاهش در
فقه اشاره میشود.
باران، از پدیدههای جوی که بیشتر طبیعیدانان قدیم (از یونانیان گرفته تا
مسلمانان) در مبحث
آثار علوی از آن بحث کردهاند. آراء دانشمندان دوره اسلامی درباره باران و دیگر آثار علوی، از عقاید دانشمندان
یونان، به ویژه
ارسطو،
تئوفراستوس و مؤلف
الآراء الطبیعیه تأثیر بسیار گرفته بود.
از میان طبیعیدانان یونانیِ پیش از ارسطو، آناکسیمنس میپنداشت که چون
هوا بسیار فشرده شود، ابر پدید میآید و هر گاه
ابر بیش از پیش فشرده گردد، عصاره آن به صورت باران فرو میریزد. اگر این
آب منجمد شود،
برف پدید خواهد آمد و اگر این برف با آب و هوا مخلوط شود،
تگرگ پدید میآید.
به نظر میرسد کسانی چون
آناکسیماندرس، دیوگِنِس آپولونیایی،
مترودُرُس و
بقراط خیوسی نیز (که آب و ابر را هوای فشرده میپنداشتند) در مورد چگونگی بارش باران با آناکسیمنس هم عقیده بودهاند.
به نظر بقراط رطوبتی که بر اثر تابش آفتاب از
زمین، آب و بدن مردمان و دیگر چیزها برمیخیزد، در هوا شناور می ماند. اگر این رطوبت بسیار شود و بر اثر وزش
باد انبوه گردد، باران پدید خواهد آمد.
از دیدگاه اپیکور درباره چگونگی بارش باران آگاهی در دست نیست، اما او بر آن بود که دانههای باران و نیز تگرگ بر اثر پیمودن مسافتی طولانی در هوا کروی میشوند.
به نظر ارسطو (که در این باره به تفصیل بسیار گرویده است) پرتوهای خورشید و دیگر گرماهایی که از بخش فوقانی جو به سطح زمین میرسد، رطوبت و آبهای سطحی زمین را بخار می کند و بالا میبرد. هنگامی که گرمای برخیزاننده این بخارات از آن جدا میشود، بخشی از آن به ناحیه بالا و بخشی به ناحیه پایین جو میرسد. آن بخش از بخارات که به ناحیه پایین جو رسیده
[
و به هوا تبدیل شده
]
است، بر اثر از دست دادن گرما و ارتفاع، سرد و فشرده میشود و در نتیجه بار دیگر، نخست به مجموعهای از قطرات ریز آب (یعنی ابر)، و سپس به قطرات درشت آب (یعنی باران) تبدیل میگردد و بر زمین میبارد.
ارسطو همچنین بر آن بود که پس از بارش باران معمولا باد میوزد و هنگامی که باران میبارد، باد فرو مینشیند.
ارسطو در ضمن این مباحث یکی از مهمترین و مشهورترین آراء خود را مطرح کرده است. به نظر او مجموع آبی که به روشهای مختلف از سطح زمین
تبخیر میشود، برابر میزان آبی است که از طریق انواع بارش به سطح زمین باز میگردد.
ابن بطریق سخنان ارسطو درباره این نظریه مهم را ترجمه نکرده، و در نتیجه
ابن رشد نیز از آن بیخبر بوده است.
تئوفراستوس، شاگرد برجسته ارسطو بر آن بود که هرگاه هوا بر اثر سرما یا وزش باد در جایی گرد آید و فشرده شود، طبیعتِ آن به طبیعت آب تبدیل میشود و در نتیجه ابر تولید خواهد شد. همچنین بخارات فراوانی که
[
بر اثر تابش آفتاب
]
از زمین بر میخیزد و با بخارات برخاسته از دریاها و دیگر رطوبتها در میآمیزد، میتواند ابر را پدید آورد. وی به عنوان مثال و پیش از بحث درباره باران آورده است: «مثال این حالت آن است که بخار برخاسته در گرمابه وقتی به سقف میرسد و نمیتواند در آن نفوذ کند، جمع و فشرده میشود و به آب تبدیل میگردد».
او سپس میافزاید: هر گاه ابر بر اثر فشار بادهای شدید یا سرمای بسیار، بیش از پیش فشرده شود، باران خواهد بارید. شدت بارش به فشاری که به ابر وارد میشود، بستگی دارد و اگر بادهای بسیار سرکش و شدید در ابر گرد آیند،
[
یا موجب فشرده شدن ابر شوند
]
بارش شدید خواهد بود. همچنین هر گاه کمیت بخارات بسیار باشد، بارش باران نیز پیوسته خواهد بود.
آراء طبیعیدانان
مسلمان،
ابن ربن یکی از نخستین طبیعیدانان مسلمانی است که با بهرهگیری از کتاب
الاهویه و المیاه و البلدان بقراط و نیز
آثار علوی ارسطو درباره برخی پدیدههای آثار علوی و از جمله باران مطالبی آورده است. به نظر او اگر بخارات گرد آمده در هوا تر باشند و باد سختی بر آنها بوزد (آنها را فشرده سازد)، آنگاه
[
آن بخارات
)
تغییر شکل داده، به باران تبدیل خواهند شد؛ اما اگر هنگام این فرایند سرمایی شدید بر این باران اثر کند، آن را به برف تبدیل میکند.
یعقوب بن اسحاق کندی در رسالهای کوشیده است علت کم باران بودن
مصر را روشن سازد. وی در شرح این مسأله وضعیت جغرافیایی مصر و کوهها و دریاهای اطراف آن را بررسی کرده است. اشارات کندی به این نکات حائز اهمیت فراوان است، زیرا می توان آنها را از کهنترین نوشتههای بوم شناسی مسلمانان دانست.
کندی در این رساله نخست به بیان علت باران میپردازد و در ضمن به نکاتی از قبیل انبساط اجسام بر اثر گرما و انبساط آنها در اثر سرما، شمالی بودن اغلب بادهای تابستانی، و جنوبی بودن اکثر بادهای زمستانی اشاره میکند و همچنین یاد آور میشود که سایر کواکب (منظور
ماه و ۵ سیاره شناخته شده آن زمان است) میتوانند فعل و انفعالات ناشی از تأثیر
خورشید را کاهش یا افزایش دهند.
مقدسی که اغلب نظرات خود را از
جوامع حنین و الاراء الطبیعیه برگرفته، بر آن است که اگر بخار تری که از زمین بر میخیزد، انبوه شود، ابر پدید میآید. باران حالت اجتماع و فشرده شدگی آن بخار (ابر) است که به صورت قطراتی در میآید، همانگونه که از سر دیگ قطرهها میچکد، زیرا هر چیزتری چون تافته شود، بخار از آن برخیزد؛ و آن چنان است که اگر حرارت با رطوبت بیامیزد، اجزاء آن لطیف شود و آن را به صورت هوا در آورد و اگر سرمای هوا در آن بخار افزون شود، آن را به زمین باز خواهد گرداند. پس انبوه و فشرده گردد و به گونه آب درآید.
به نظر ابن سینا ابر جوهری بخاری و فشرده است که در هوا میگردد. این جوهر بخاری گویی به نحوی حد وسط میان آب و هواست، یعنی یا آبی است که تحلیل رفته، و متصاعد شده، یا هوایی است که منقبض و انبوه گردیده است؛ زیرا میبینیم که هوا در قلل کوههای بلند سرد می شود و پس از تبدیل به ابر یخ میبندد. البته همواره لازم نیست که این ابر به محلی بسیار سرد در هوا برسد. گاهی اوقات نیز بخارها به وسیله باد در ارتفاعات فشرده میشود و به مواضع سرد بالا میرود و در آنجا به سبب سردی به ابر بارانزا تبدیل میگردد. سپس تبدیل به آب میشود و به سبب سنگینی فرو میریزد.
به نظر اسفزاری اگر خورشید از روبه روی جایی دور شود، هوای آن جایگاه بر اثر سرما به بخار تبدیل میشود. اگر این بخار از ناظر دور باشد، بدان ابر، و اگر نزدیک باشد، بدان مه گویند و اگر برودتی بر آن بخار (یعنی ابر) مستولی شود و جوهر آب گردد و قصد زمین کند، آن را باران گویند. پس اگر هوا ساکن بود، آن دانههای باران خرد بود؛ و اگر متحرک بود، آن دانههای خرد به یکدیگر پیوندد و بزرگ گردد و آنگاه بر زمین رسد.
به نظر ابن سهلان (که تقریباً همان نظرات ابن سینا را تکرار کرده است) اگر بخاری که از زمین بر میخیزد، چندان باشد که بتواند به طبقه سرد جو برسد، این سرما بخار را انبوه میگرداند (ابر) و سپس آن را به قطرات آب (باران) تبدیل میکند؛ اما اگر این سرما خیلی شدید باشد، به جای باران، برف پدید خواهد آمد. همچنین ممکن است بدون برخاستن بخار از زمین و تنها بر اثر سرما، هوا به ابر، و سپس به باران تبدیل گردد.
مسعودی مروزی نیز درباره تشکیل ابر کم و بیش همان سخنان ابن سینا را تکرار کرده،
و درباره باران چنین آورده است: اگر بخار پس از تبدیل شدن به ابر به حکم حرارتی که در او مانده است، بالاتر شود، یا باد او را تحریک کند و بالاتر ببرد، تا به هوای سرد رسد، آن سرما باقی مانده حرارت ابر را نیز از آن خواهد گرفت و آن را به خوبی فشرده و انبوه میگرداند، تا آنکه ابر صفت بخار گونه بودنِ خود را از دست میدهد و بار دیگر به شکل «آبی» باز میگردد، همچنان که پیش از آن چنین بوده است. پس قطره قطره از هوا به زمین میبارد.
به نظر
قزوینی، هر گاه ابر متراکم شود، ماده دخانی و بخارِترِ آن به ترتیب به باد و آب (باران) تبدیل خواهند شد.
شبنم و شبنم یخ زده و رابطه آن با باران و برف را از دیدگاه دانشمندان یونانی و طبیعیدانهای اسلامی میآوریم.
به نظر ارسطو هر گاه گرمای بالا برنده بخارات (به نسبت رطوبتِ تبخیر شده در طی روز) اندک باشد، این بخارات چندان بالا نخواهد رفت و در نتیجه، با سرد شدن هوا در طول شب، دیگر بار بر زمین میبارد. این بارشها را شبنم و شبنم یخ زده می نامند. هنگامی که بخار بر اثر فشرده شدن تبدیل به آب شود و گرما (چه به علت ناحیه و چه به علت گرمی فصل) نه چندان زیاد باشد که
[
بار دیگر
]
این رطوبت برخاسته را خشک کند و نه چندان کم باشد که آنها را منجمد سازد، شبنم فرو خواهد ریخت؛ اما اگر این بخارات، پیش از آنکه بر اثر تراکم تبدیل به آب شود، یخ بزند، بارش را «شبنم یخ زده» خوانند. این اتفاق در زمستان و در مناطق سردسیر بسیار بیش از دیگر مواقع و مواضع روی میدهد. شبنم بیشتر در هوای صاف و در نواحی معتدل، و شبنم یخ زده در هوای سرد یا نواحی سردسیر پدید میآید؛ زیرا آشکار است که بخار گرمتر از آب است، چه هنوز آتشی (گرمایی) را که موجب برخاستنش شده است، به همرا دارد و از این رو، برای منجمد کردن آن به سرمای بیشتری نیاز است. شبنم و شبنم یخ زده هر دو در هوای صاف و آرام (بدون ابر و باد) پدید میآیند، چه، هیچ بخاری از زمین بر نخواهد خاست، مگر در هوای صاف؛ و انبوه گشتن بخار نیز در هنگام وزش باد ناممکن است. نباریدن شبنم یخ زده در کوهستانها درستی این نظریه را اثبات میکند
ابن بطریق افزون بر آنکه دو مبحث جداگانه و پی در پی کتاب ارسطو را با یکدیگر خلط کرده، مبحث مربوط به شبنم و شبنم یخ زده را نیز چندان دقیق ترجمه نکرده است.
ابن رشد نیز مانند ابن بطریق خلط مبحث کرده، و افزون بر آن تشکیل شبنم را نیز در کوهستانها ناممکن شمرده شده است.
در حالی که در متن آثار علوی ارسطو و ترجمه عربی آن تنها پدید آمدن شبنم یخزده ناممکن شمرده شده است.
ارسطو همچنین بر آن بود که باران و برف از یک سو، و شبنم و شبنم یخ زده از دیگر سو با یکدیگر مرتبط، و دارای علتی مشابه هستند. تنها تفاوت میان آنها در درجه و مقدار ماده مولد آنهاست. برف شبیه شبنم یخ زده، و باران شبیه شبنم است و در این میان، تنها تفاوت کمی وجود دارد؛ زیرا باران نتیجه سرد شدن مقادیر فراوانی از بخار است که این مقدار به مدت زمان و بزرگی فضای گرد آمدن بخار بستگی دارد. از سوی دیگر، شبنم با مقدار اندکی بخار پدید میآید که تنها در یک روز و در یک محیط کوچک گرد آمده است. سرعت پدید آمدن و اندکی آن دلیلی بر این مدعاست. همین رابطه میان برف و شبنم یخ زده برقرار است. برف بر اثر یخ زدن ابر، و شبنم یخ زده بر اثر یخ زدن بخار
[
اندک
]
تولید میشود. از این رو، برف نشانه سرزمین یا فصل سرد است. تگرگ در بخش فوقانی جو شکل می گیرد، اما هیچ یک از بارشهای ناشی از بخارات نزدیک به سطح زمین، از نظر کیفی به تگرگ شبیه نیستند.
در روایت عربی آثار علوی تئوفراستوس شبنم و شبنم یخ زده به ترتیب طل و دمق (معرب دمه) نامیده شدهاند و
حسن بن بهلول نیز هنگام ترجمه و تلخیص این بخش از رساله او، برای شبنم یخ زده، از دو واژه جلید و زمهریر استفاده کرده است. اما گذشته از اینها نظرات وی و ارسطو درباره شباهتهای این پدیدهها تفاوت چندانی با هم ندارند. به نظر تئوفراستوس علت سپیدی شبنم یخ زده وجود هوا در آن است. همانگونه که علت سپیدی برف نیز چنین است.
ابن ربن برای شبنم اصطلاحات نَدی و طل، و برای شبنم یخ زده واژگان سقیط و جلید را به کار برده، و خلاصهای از نظرات ارسطو را در این باره آورده است.
ابن سینا نیز بر آن است که شبنم
از ابر پدید نمیآید، بلکه هر گاه سرما بر بخاری اندک که طی یک روز گرد آمده است و به کندی صعود میکند، اثر کند، آن را به قطرات آب بدل میسازد، پس آب به سبب سنگینی در اجزائی خرد فرو میافتد؛ و اگر این شبنم یخ بزند، آن را صقیع خوانند.
اسفزاری ضمن اشارهای مختصر به نظر ابن سینا اصطلاحات ژاله و
تگرگ، شبنم و صقیع، جلید و پَشَک را دو به دو معادل دانسته است.
ابن سهلان در مبحث باران و برف و شبنم
از شبنم یخ زده و نیز ارتباط میان این پدیده یاد نکرده، و مسعودی مروزی بیآنکه از شبنم یا واژه معادل آن یاد کند، هنگام بحث از مِه (نزم) از چگونگی بارش شبنم سخن گفته است.
گفتنی است که برخی از طبیعیدانان میانِ پدید آمدن زمین لرزه و باراش باران بسیار و نیز نباریدن باران در مدت طولانی (خشکسالی) رابطه قائل میشدهاند.
مثلاً
آناکسیمنس میپنداشت که بارشِ بارانهای سنگین و طولانی یا خشکسالی موجب شکسته شدن زمینهای مرتفع (یا قلل کوهها) و سقوط آنها بر زمینهای پست میشود و این سقوط نیز زمین لرزه را پدید میآورد.
دموکریتوس نیز بر آن بود که زمین پر از آب است و هر گاه بارش باران آنچنان باشد که آب باران نتواند در گودالهای زمین جای گیرد، ناگزیر از آن گودالها خارج میشود؛ نیز هر گاه بر اثر خشکسالی زمین ناحیهای خشک شود، آب از جاهای پرتر به جاهای خالی آن هدایت میشود و در هر دو حالت انتقال مقادیر فراوان آب زمین لرزه را پدید میآورد.
ارسطو در رد نظریه این دو آورده است که زمین لرزه معمولاً در نواحی مشخص روی میدهد، در حالی که خشکسالی یا بارش باران در این نواحی تفاوت محسوسی با سایر نقاط ندارد.
ارسطو خود نیز به تأثیر بارش باران در پدید آمدن
زلزله اشاره میکند. به نظر وی بارش باران بر زمین (که ذاتاً خشک است) و سپس تابش آفتاب و گرمای درونی زمین، مقادیر فراوانی باد در داخل و بیرون زمین پدید میآورد که موجب پدید آمدن زلزله میشود. زمین لرزه غالباً در
بهار یا
پاییز و هنگام باران یا خشکی شدید (یا خشکسالی) روی میدهد، زیرا در این مواقع مقادیر بسیاری بخار تولید میشود.
المپیدروس پس از رد نظرات آناکسیمنس و دموکریتوس، بر نظریه ارسطو در این باره صحه گذاشته است.
طبیعیدانان مسلمان نیز به پیروی از یونانیان به تأثیر بارانهای شدید یا خشکسالی در پدید آمدن زمین لرزه اشاره کردهاند،
اما
ابن سینا بر خلاف اغلب طبیعیدانان به وجود رابطه مستقیم میان بارش باران و زمین لرزه تصریح نکرده، و تنها دیدگاه یاد شده آناکسیمنس را رد کرده است.
در برخی آثار یونانی (یا یونانی مآب) بعضی از حوادث جوی به طلوع و غروب برخی ستارگان یا روزهای خاصی از یک سیستم گاه شماری
شمسی ثابت (مثلاً تقویم قبطی یا رومی) نسبت داده شده است. از جمله مؤلفان یونانی این آثار میتوان به گمینوس، بطلمیوس، ائودوکسُس و مترودُرُس اشاره کرد. بیرونی در یکی از گفتارهای مفصل الآثار الباقیه و هنگام یاد کردِ ماههای رومی برخی نظرات این طبیعیدانان را آورده است، از جمله اینکه در روز دوم تشرین اول (اکتبر) به گفته ائودوکسس و مترودرس باران خواهد آمد. در روز چهارم بنا بر گفته ائودوکسس باد و باران خواهد بود. در روز ۱۴ نیسان (آوریل) به نظر قبطیان باران و رعد است و مطالبی از این قبیل.
ابوریحان بیرونی در
الآثار الباقیه برخی باورهای عامیانه درباره باران را یاد کرده است، از جمله اینکه اگر در قلل کوههای
طبرستان سیر بکوبند، باران خواهد بارید و از
نایب آملی نیز درباره این مطلب سخنی نقل کرده است؛
یا آنکه در کوهی در
ترکستان (سُغد) پاهای گوسفندان را با پشم میپوشانند، زیرا اگر پایشان به سنگ بخورد، باران میآید و ترکان از این سنگ با خود دارند تا برای دفع
دشمن از آن بهره گیرند.
بیرونی در الجماهر
و
مقدسی در
البدء و التاریخ به نقل از کتاب
الخواص رازی به همین سنگ اشاره کردهاند.
تقریباً همه پزشکان و داروشناسان قدیم هنگام بحث درباره انواع آبها، آب باران را بهترین آبها دانستهاند، زیرا اغلب طبیعیدانان بر آن بودند که
خورشید تنها آبهای لطیف را
تبخیر میکند و آبهای غلیظ و کدر را باقی میگذارد؛ و طبعاً آبی که از این اجزاء لطیف پدید میآید (یعنی باران)، بسیار لطیف خواهد بود و مثلاً بسیاری از آنان علت شوری آب دریاها را تبخیر آب گوارا و باقی ماندن آب شور میدانستند. به تصور آنان همین گرمایی که موجب تبخیر آبهای لطیف میشد، بر لطافت آن میافزود.
بقراط و به پیروی از او
جالینوس بر آن بودند که خوشترین، سبکترین و لطیفترین آبها آب باران است، زیرا خورشید لطیفترین آبها را تبخیر میکند، «و علت شوری آب دریا آن است که مدام خورشید بر او همی تابد و از او جزو لطیف همی ستاند و جزو غلیظ به جای همی گذارد. پس شور همی شود». از این رو، آب باران
[
به سبب لطافت بسیار
]
زود گرم یا سرد میشود. آنچه با آن بپزند، زود خواهد پخت؛ زود تغییر حالت میدهد و به سرعت میگندد؛ اما نباید آبی را که زودتر میگندد، بدو تباه پنداشت. چه بسا که آن آب بسیار نیکو باشد و گروهی بر آنند که علت زود گندیدن آب باران آن است که این آب از نواحی مختلف گرد آمده است و هر چه از چیزهای گوناگون گرد آمده باشد، راحتتر میگندد. آب باران تا آنگاه که بد بو نشده باشد (نگندیده باشد)، بهترین آبهاست؛ اما اگر چنین شود، خشونت و گرفتگی صدا و سرفه میآورد. اگر آب باران نگندیده باشد، رواست که پخته شود، تا زان پس نگندد.
روفُس اِفِسوسی در کتاب
التدبیر افزون بر اشاره به برخی نکات یاد شده، بر آن است که همه فضائل آب در آب باران گرد آمده است. کمتر نیاز میافتد که برای دفع زیانش
شراب بدان بیامیزند، زیرا آب باران به خودی خود نیک و بیزیان است. آب باران برای گوارش بهتر، آسانی ادرار و نیز برای کبد، طحال، کلیه، مثانه، ریه و اعصاب بسیار خوب است، جز آنکه در آن نیروی سرد کنندگی (تبرید) اندک، و مرطوب کنندگی (ترطیب) بسیار است؛ و به سبب لطافتش به تندی نفوذ میکند و این دلیلی بر بهتر بودن آن است، زیرا هیچ چیز سختی مانع آن نیست، همچنان که بهترین خوردنیها و نوشیدنیها آن است که تندتر تغییر حالت دهد و بهترینِ آن، آب باران بهاری و زمستانی است.
دیوسکوریدس نیز بر آن بود که آب باران برای آمیختن داروها با یکدیگر و شستن آنها و نیز به کار بردن در داروهایی که بر چشم یا بر زخمهای آن مینهند، بسیار نیک است.
به نظر اسحاق بن سلیمان اسرائیلی گواراترین آبها، آب بارانی است که تازه از آسمان باریده، و بر سنگ و شن و ماسه روان گردیده باشد؛ و پس از آن آب بارانی است که بر گل صافِ گرم پاک از
نجاسات و کثافات و مردارها (که معمولا در آبراههای کهن دیده می شود) ببارد؛ و اگر باد شرقی یا شمالی برآن باران وزیده باشد، آب آن بهتر خواهد شد. چنین آبی کمترین رطوبت مزاجی را دارد و پاک ترین آبها از عفونت و کم زیانترین آنها به معده است؛ زیرا در آن مواد تقویت کننده و قابض وجود دارد. اما آب باران کهنهای که در آبراهها می ماند، هم از آبی که بر سنگ و شن و ماسه پاکیزه و دور از شهرها روان باشد و هم از آبی که بر ماسه روان باشد، بدتر است؛ زیرا حرکت باعث لطافت و پاکیزگی و زلالی آب میشود و آبی که در آبراهها میماند، بخارات زیان بخش زمین را به خود میگیرد.
ابن بیطار به نقل از ابن سینا آورده است که از آبهای مفید، آب باران است، به ویژه آب بارانی که در
تابستان از ابر پر رعد ببارد. اما آبی که از «ابرِ تندبادی» ببارد، ناخالص و «پریشان جوهر» خواهد بود، زیرا
[
این تندبادها
]
هم بخاری را که پدید آورنده ابر است و هم خود ابر را که باران از آن میبارد، کدر میکند. ابن سینا
استدلال جالینوس در برتری آب باران را با اندکی تغییر نقل کرده، و افزوده است: اگر آب باران قبل از گندیدن و ترش شدن جوشانده شود، تا به هنگام ضرورت نوشیده شود، از زیانهای آن پیشگیری خواهد شد.
ابن بطلان درباره آب باران چنین آورده است: طبعش معتدل مایل به حرارت و از درجت دوم است. بهترینش آن است که بر زمین پاک افتد. سرفه را منفعت دارد، خاصه چون بجوشانند. چون عفن شود، سرفه مضرت دارد. برای دفع مضرتش در آتشدان باید داشت. ادرار عرق تولید کند و مزاج معتدل و سن معتدل را در همه وقتها و همه شهرها منفعت کند. آب باران بهتر و سبکتر و خوشتر ازهمه آبهاست (زیرا که لطیف تر آبی، آن بود که آفتاب آن را بکِشد) و
[
از بسیاری
]
لطافت، زود عفونت پذیرد، نه از تباهی؛ و هر چه زودتر عفن شود، لطیفتر بود و چون عفن شود، سرفه و تب آورد و بهترین نوعی آن است که آهسته و اندک اندک بارد و آنچه لطیفتر بود، آن است که اول بارد و چون با رعد دوم فرود آید، به حرکت ابر لطیف گردد.
ابومنصور موفق هروی، پس از تکرار سخن بقراط و جالینوس، و شاید تحت تأثیر آراء ابن بطلان آورده است: «بهترین آب باران آن است که خُرد خُرد بارد که دلیل کند که آن بخار که او را آورده است، لطیف بوده است؛ و آن باران که با رعد بود، نیز لطیف بود که به حرکت رعد بخار را لطیف گرداند. پس بنمودیم که آب باران بهترین آبهاست... و بگفتیم که بهترین آبی، آب آسمان (باران) است و
آب آسمان نیز آن به که بر اوق (جامی برای صاف کردن شراب) فروهلند به جامه سخت و کاسه خضرا؛ و این آب سبک بود و خاصیت دارد که درد دل ببَرَد.
عقیلی علوی شیرازی نیز در
مخزن الادویه با استناد به نظرات ابن سینا درباره اسهال، به خاصیت قبض آب باران اشاره کرده، و در پی تعلیل آن برآمده است.
وی همچنین درباره چگونگی تهیه آب مدبر مستعمل در
استسقا آورده است: «۱۰رطل آب باران را با یک
رطل سرکه بجوشانند تا ثلث آن بماند».
حکیم مومن نیز اشارهای مختصر به برتری آب باران بر دیگر آبها دارد.
در بابهای
طهارت،
صلات و
زکات از آن سخن گفته شده است.
وضو و
غسل ترتیبی با باران
صحیح است.
برای
همسایه مسجد مکروه است
نماز را در غیر مسجد بخواند، مگر در صورت عذری مانند بارش باران.
خواندن
نماز استسقا جهت آمدن باران، مشروع است.
زکات غلات (
گندم،
جو،
کشمش و
خرما) که از باران
آبیاری شده، یکدهم است
.
دعا کردن هنگام بارش باران
مستحب است.
نسبت دادن بارش باران به انوا (ستارگانی خاص) به
اعتقاد مؤثّر بودن آنها در آمدن باران، آن گونه که مردم
عصر جاهلی معتقد بودند
شرک و
حرام است.
۱- غسل ترتیبی زیر باران و ناودان جایز است ولی
غسل ارتماسی صحیح نیست.
۲- خواندن نماز در مساجد، مستحب است، بلکه بدون
عذر - مانند باران - در مسجد حاضر نشدن مخصوصاً برای همسایه مسجد مکروه است، حتی در
حدیث آمده است: «برای همسایه مسجد نماز نیست مگر در مسجد.»
۳- نماز استسقاء، مستحب است در وقتی که آب نهرها فرو رود و باران کم شود و
آسمان از باریدن خودداری کند، بهخاطر شیوع گناهان و
کفران نعمتها و ندادن حقوق و کمفروشی در کیل و وزن و ظلم و حیله و ترک امربهمعروف و نهیازمنکر و جلوگیری از زکات و حکم نمودن به غیر آنچه خدا نازل فرموده و غیر اینها از چیزهایی که موجب
خشم حضرت رحمان میشود و موجب نیامدن باران میگردد، همانطور که در روایت آمده.
۴- هر چیزی که با آب رونده آبیاری شود ولو با حفر کردن نهر و مانند آن، یا ریشههای آن از آب (داخل زمین) استفاده کند و یا بهوسیله باران آبیاری شود
زکات آن یکدهم است.
بارانهای معمولی در ایام سال، چیزی را که با چرخهای آبکشی آبیاری میشود از
حکم خودش تغییر نمیدهد، مگر آنکه بهواسطه (زیاد بودن) باران از آبیاری با چرخهای آبکشی بینیاز شود یا آبیاری
مشترک بین هر دو گردد.
۵- در حال
احرام حج یا عمره «اگر در حال پیمودن راه به جهت سرما یا گرما یا باران یا عذرهای دیگر به
استظلال اضطرار پیدا کند، جایز است و
کفّاره بر عهده او است.»
۶- در جواز احداث
چاه فاضلاب برای باران در جاده، حتی با اینکه دقت شود تا ضرری برای عابرین نداشته باشد و همچنین کندن زیرزمین در زیر جاده حتی در صورت محکم کردن پایه و ساختمان و سقف آن بهطوریکه از سوراخ شدن و فرورفتن و خرابشدن ایمن باشد،
اشکال است؛ اگرچه جواز آن خالی از قرب نیست.
۷-
مساقات (محل اشکال است) درصورتیکه به عهده
عامل به جز آبیاری نباشد و با
آب باران از آن بینیاز شود و هیچ احتیاجی به آبیاری نداشته باشد. البته اگر به عهده او کارهای دیگری غیر آبیاری باشد و با آب باران، از آبیاری بینیاز شود و سایر کارها باقی بماند، پس اگر طوری است که میوه بهواسطه کارهای دیگر زیاد میشود، ظاهر آن است که مستحق حصهاش میباشد وگرنه محل اشکال است.
یکی از واژههایی که در
قرآن و
روایات به آن پرداخته شده باران میباشد، در قرآن واژه باران با عبارتهای مختلفی بیان شده است.
در قرآن «مَطَر» و هم ریشههای آن پانزده بار، «غیث» و همریشههای آن شش بار، «وابل» به معنای باران درشت و سنگین دوبار و «طَلّ» به معنای باران سبک و کم یک بار، «وَدْق» به معنای باران مستمر دوبار، «صَیِّب» به معنای باران یا ابر بارانزا یک بار، «ماء» بیش از سی بار، و نیز سحاب بیش از شش بار، «مُزْن» به معنای ابر یا ابر بارانزا یا ابر سفید یک بار و «مُعصِرات» به معنای بادهای برانگیزاننده ابر «الرّیاح التّی تثیر السحاب» یا ابر یک بار میباشد. به مناسبت بحث از باران به کار رفته است. «الحیاء» به معنای بارانی که
زمین را زنده میکند نیز در حدیث نبوی
ذکر شده است.
کاربرد قرآنی مطر جز در
آیه ۱۰۲
سوره نساء و آیه ۲۴
سوره احقاف جنبه منفی دارد و در آیات حاوی آن، از بارانهای زیانبار و هلاک کننده و سنگبارانهای آسمانی سخن رفته است، همچنان که برای بارانهای سودبخش کلمه غیث به کار رفته است.
شماری از لغت شناسان و
مفسّران نیز نوشتهاند که غیث به باران سودمند یا بارانی که در پی کم آبی میبارد گفته میشود، امّا مطر نام عامّ باران است و برای بارانهای مفید کمتر به کار میرود.
در آیات قرآن به
[
اهمیت
]
نقش باران اشاره شده است.
نقش باران در زنده کردن زمین «فَیُحْیی به الاَ رضَ بَعْدَ موتِها»،
روزی رساندن به انسانها از طریق رویاندن گیاهان «فأَخرجَ به مِنَ الثَّمراتِ رزقاً لَکُم»،
فراهم آوردن آب آشامیدنی «منهُ شرابٌ»،
پاک کنندگی «وَ أنْزَلْنا مِنَ السّماءِ ماءً طَهوراً»
و برکتزا بودن «وَ نَزَّلنا مِنَ السّماءِ ماءً مُبارَکاً»
اشاره شده است.
همچنین قرآن باران را نعمتی خداداد و نشانی از
قدرت خدا معرّفی کرده و بارها منکران
خدا و
معاد را به توجّه به این آیه فرا خوانده است «أَمَّنْ خَلَقَ السَّمو'اتِ والاَرضَ و أَنْزَلَ لَکُم مِن السَّماءِ ماءً».
قرآن درباره منشأ و چگونگی پدید آمدن باران بصراحت سخن نگفته و فقط در آیات مختلف به جایی که باران از آنجا فرو میبارد اشاره میکند.
بنابر ظاهرِ بیشتر این آیات، باران از
آسمان فرو میبارد.
«مزن»
«مُعصرات»
و «سحاب»
نیز مبدأ باراناند. کوههایی هم در آسمان هستند که
تگرگ از آنها میبارد.
نظر مفسّران در توضیح این آیات یکسان نیست
طبری (متوفی ۳۱۰) و
شیخ طوسی (متوفی ۴۶۰) در
تفسیر بیشتر آیات، همان ظاهر الفاظ را پذیرفته و آسمان را مبدأ باران دانستهاند.
مثلاً طبری در تفسیر آیات ۲۲ و ۱۶۴
بقره، ۹۹
انعام، ۵۷
اعراف، ۵ و ۶۳
حج مینویسد که باران از آسمان میبارد و در توضیح آیه ۱۸
سوره مؤمنون همین بیان را از
ابن جُرَیج نقل میکند «ماءً هو مِنَ السّماء».
امّا از بیان او در تفسیر آیه ۴۸
فرقان و نیز از آنچه در تفسیر آیه ۴۳
نور از
عَمرو بن عُبید لیثی نقل کرده
برمیآید که ابرها منشأ باراناند و منظور از «سماء» همان «سحاب» است.
شیخ طوسی نیز در مواضع مختلف
التبیان (مثلاً ذیل «وأَنْزَلن'ا مِنَ السّماءَ ماءً» و تعبیرات مشابه) آسمان را مبدأ باران «لانَّ السّماءَ ابتداءُ الاءنزالِ بِالْمَطَر» میداند
و یک بار این نظر را که مراد از «سماء» در آیات باران همان «سحاب» است، نه در مقام قبول، آورده است.
توضیح
طبری و طوسی درباره کوههای تگرگ «و ینزّل مِن السَّماءِ مِنْ جبالٍ فیها مِنْ بَرَدٍ»، که در حقیقت نقل قول
فرّاء، متوفی ۲۰۷
است، نشان میدهد که نظر غالب نزد بیشتر مفسران
آن بوده که باران منشأ آسمانی دارد.
زمخشری (متوفی ۵۳۷) نیز در تفسیر آیه ۴۳ نور، همان سخن فرّاء را آورده و در تفسیر آیه ۲۱
زمر و ۱۴
نبأ «المُعْصِرات»، ضمن نقل چند احتمال از مفسران قدیم، مانند
قتاده و
مجاهد، توضیحاتی میدهد که التزام او را به دیدگاه مشهور مفسران اثبات میکند.
طبرسی (متوفی ۵۴۸)، هر چند گاهی مبدأ باران را آسمان معرفی میکند،
در توضیح بیشتر آیات، مقصود از «سماء» را «سحاب» میداند و، از آن بالاتر، به نظریّه طبیعت شناسان، که ابر را حاصل بخارات متصاعد از
زمین میدانند، اشاره و از
علی بن عیسی رمّانی (۲۹۶ـ۳۸۴) نقل میکند که گرچه این نظریه قطعی نیست،
دلیل عقلی و سمعی بر ردّ آن نداریم.
بیضاوی نیز «سماء» را در آیات راجع به باران به ابرها یا فلک یا عوامل آسمانی تبخیر کننده اجزای مرطوب زمین تفسیر میکند؛ ولی معتقد است که، بنابر
ظواهر آیات قرآن، باران از آسمان به ابرها و از آنجا به زمین فرو میبارد.
در میان مفسران بیش از همه فخر رازی (متوفی ۶۰۶) در تبیین مقصود آیات باران کوشیده است. به عقیده او طبق آیات قرآن، خدا باران را در
آسمان میآفریند، سپس آن را بر ابرها و از آنجا بر زمین فرو میباراند.
به گفته او
ابوعلی جُبّائی نیز همین نظر را داشته و تأویل آیات قرآن را برخلاف ظاهر آنها فقط در صورتی جایز میشمرده است که بر امتناع نزول باران از آسمان دلیل اقامه شود.
به عقیده فخررازی، اثبات این امتناع فقط با نفی فاعل مختار بودن خدا و اثبات قدم عالم ممکن است. او همچنین بر کسانی که منظور از «سماء» را «سحاب» و در حقیقت حاصل تبخیر بخشی از آبهای درون زمین و دریاها
میدانند خرده میگیرد و دلیلی بر
تأویل نصّ قرآن نمیبیند
با اینهمه، در تفسیر آیه ۳۲
ابراهیم همین نظر را به دلیل مشاهدات خارجی پذیرفته و نزاع را در مسئله بیفایده خوانده است.
مجلسی در تفسیر آیات باران غالباً نظر رازی را با تلقی مثبت نقل، و دوگانگی دیدگاه تفسیری او را در این باره یادآوری کرده است.
برای فهم درست دیدگاه مفسران قدیم درباره باران، باید پدیدههای ابر، باد،
رعد و برق و آسمان از دیدگاه قرآن بررسی شوند.
مفسران
قرن اخیر بیشتر به تفسیر آیات قرآن بر اساس نظریه معروف
علوم طبیعی گرایش دارند.
در
تفسیر المنار،
از کسانی که منبع باران را در آسمان میدانند شدیداً انتقاد و تصریح شده است که تعبیرات موجز قرآن، خصوصاً آیه ۴۸
روم، دقیقاً با دیدگاههای علوم طبیعی سازگار است. در این تفسیر، ضمن بیان چگونگی
تبخیر آبهای زمین، توضیح داده شده است که پدیده باران از امور حسّی است و به
استدلال نقلی یا عقلی نیاز ندارد. در حقیقت، انکارناپذیر بودن این واقعیّت از نظر مؤلف سبب رها کردن ظاهر آیات قرآن و کوشش بر تطبیق آنها با نظریههای علمی شده است.
طنطاوی بن جوهری «سماء» را کنایه از ابرها دانسته و تکوّن باران را مطابق نظریه مشهور طبیعی توضیح میدهد.
طباطبایی نیز در تبیین آیات باران همین نظر را برگزیده و دیدگاه قدما را، که آسمان را کرهای ناقص و محیط بر کره زمین میدانستند، با استناد به نظریات علمی جدید نفی میکند. بنابر توضیح او، آیه ۲۲
سوره حجر به این نکته که آبهای زمین به باران تبدیل میشود اشاره دارد. او همچنین تعبیر کوههای تگرگ را
کنایه از زیادی و تراکم و «سماء» را اشاره به لحاظ علّو میداند.
آلوسی، بر خلاف معاصران خود، ترجیح میدهد که همان قول مشهور مفسران پیشین را بپذیرد و دلیل قاطع بر نفی آن نمیبیند، هر چند قول دانشمندان علوم طبیعی را نقل و به سازگاری آن با ظاهر آیات قرآن اشاره میکند.
مهدی بازرگان در بخش اوّل باد و باران در قرآن به توضیح علمی پدیدههای جوّی، اقسام
باد و
ابر و باران و پیوند این سه پدیده با یکدیگر میپردازد و در بخش دوم به استناد برخی از واژههای موجود در آیات قرآن و نیز با توجه به سیاق عبارات قرآن از نظر تقدیم و تأخیر مطالب، میکوشد تا انطباق مقصود این آیات را بر نظریات و اکتشافات جدید علمی اثبات کند. مثلاً در بیشتر آیات راجع به این موضوع، به مقدمه و شرط بودن بادها برای تشکیل ابر توجه شده است،
یا تعبیرات «تصریف الرّیاح»،
«تُثیر»،
«اَقلَّتْ»،
«لَواقح»
و «معصرات»
برای باد و ابر به کار رفته که بر نظرگاههای علمی گوینده سخن دلالت دارد. حتّی در برخی آیات، نکاتی مطرح شده که تشخیص آنها فقط با مشاهدات و اکتشافات علمی ممکن است. از جمله در آیات ۱۹ بقره، ۱۳
رعد، ۴۰ و ۴۳ نور از مقارنات و مشخصات توفانهای شدید رگباری سخن به میان آمده است و در آیه ۴۳
نور «جبالٍ فیها من بَرَدٍ» به ابرهای متشکّل و مستور از سوزنهای یخ اشاره شده است، همچنان که در برخی از نوشتههای علمی اخیر نیز از این ابرها به «کوههای ابر» و «کوههایی از برف» تعبیر شده است.
به عقیده بازرگان، این نکته، با توجه به آنکه سرزمین
عربستان کمتر از بیشتر نقاط
دنیا طوفان و بوران و رگبار دارد
و بشر بعد از اختراع هواپیما و امکان پروازهای بلند به وجود این ابرها پیبرده، حایز اهمیّت است.
نویسنده همچنین از ترکیب مضامین دو آیه ۴۸ روم و ۴۳ نور، خصوصاً به
قرینه واژههای به کار رفته در آن دو، مراحل تشکیل ابرها و بارانهای جبههای (الگوی بِیرکناس) را نشان میدهد. اهمیت و مداخله هوای پیرامون زمین در پدید آمدن آثار جوّی در پژوهشهای علمی دهههای اخیر مورد توجه قرار گرفته است.
نویسنده کتاب، هر چند در آیات قرآن اشاره صریح به این مطلب نیافته است، احتمال میدهد که نسبت دادن منشأ باران و طوفان به آسمان از آن دریافت علمی ناشی باشد.
این نکته نیز در آغاز کتاب
یادآوری شده است که قرآن طبعاً در مقام تدوین اصول و قوانین فیزیک یا هواشناسی نیست.
موریس بوکای نیز در بحث اشارات علمی قرآن به بررسی برخی از آیات که در آنها از باران یادشده و تعبیرات موجود در آنها از قبیل «أَرْسَلْنا الرِیاحَ لَواقِحَ؛ بادها را در حالی که بارور کنندهاند، روانه کردیم» پرداخته و بر تفاوت آشکار این مضامین با دیدگاه علمی رایج در روزگار
نزول قرآن تأکید کرده و هماهنگی آنها را با یافتههای علمی امروز میپذیرد.
در احادیث، علاوه بر
دعا برای نزول باران و توصیههای علمی راجع به باران،
مسایل طبیعی باران نیز مطرح شده است.
بیشتر این قبیل روایات را
مجلسی در
بحارالانوار، «کتاب السماء و العالم»، باب «السحاب و المطر و الشهاب» گرد آورده است.
از این روایات نمیتوان دیدگاه روشن و قطعی حاصل کرد. بنابر برخی از آنها دریایی در زیر
عرش هست که به
اراده و مشیّت خدا باران (یا تگرگ) از آن به طبقات آسمان فرو میبارد تا به نزدیکترین آسمان «السّماء الدنیا» و از آنجا به ابرها میرسد؛ آنگاه ابرها، که غربال باراناند، آن را به قطرات تبدیل میکنند (یا تگرگ را ذوب میکنند) و اگر ابرها نباشند، زمین بر اثر فرو ریختن یکباره باران ویران میشود.
در عوض،
روایت دیگری هست که، طبق آن، ابرها در کنار آبهای دریا جای دارند و باران بر اثر بالا رفتن و فشرده شدن آنها به وسیله باد پدید میآید.
علی بن ابراهیم قمی، در تفسیر آیه ۴۳ نور، همین نظر را برگزیده و مهدی بازرگان نیز همین
حدیث و چند حدیث دیگر را در تأیید برداشتهای خود آورده است.
امّا مجلسی بیشتر به نظر اوّل تمایل دارد و وجود کوههای
تگرگ را در آسمان به دلیل
ظواهر اخبار پذیرفته و مدّعی است که دلیل قاطع بر نفی آن در دست نیست.
او گزارش شاهدانی را که در قلّه کوههای بلند نه ابر و نه باران و نه
آب میدیدهاند اما همزمان در سطح زمین باران میباریده است نفی نمیکند
و برای سازش دادن میان این مشاهدات و ظاهر احادیث احتمالی میدهد، از جمله آنکه باران از دو منبع فراهم میشود: یکی از آسمان و دیگری از بخار آبهای زمین.
همچنین امکان
تأویل اخبار را بر اساس نظریات فلسفی (به معنای عامّ کلمه) مطرح میکند.
از نکات دیگری که در روایات به چشم میخورد باید به نسبت
رعد و برق و ریزش باران،
تفاوت ابرهای سیاه و سفید از نظر نوع باران
و پدید آمدن لؤلؤ بر اثر قرار گرفتن آب باران در دل صدفهای
دریا اشاره کرد.
دعا برای نزول باران، خصوصاً در شرایط بیآبی در متون حدیثی سفارش شده و
احکام نماز باران در کتب فقهی آمده است.
(۱) قرآن.
(۲) محمود بن عبدالله آلوسی، روح المعانی، قاهره ۱۹۶۴، چاپ افست بیروت.
(۳) ابن بابویه، معانی الاخبار، قم ۱۳۶۱ ش.
(۴) ابن حجر
عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، بیروت ۱۴۰۲.
(۵) ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، چاپ عبدالسلام هارون، قم ۱۴۰۴.
(۶) ابن منظور، لسان العرب، بیروت ۱۹۵۵ـ۱۹۵۶.
(۷) مهدی بازرگان، باد و باران در قرآن، قم ۱۳۴۴ ش.
(۸) محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، استانبول ۱۴۰۱.
(۹) عبدالله بن عمر بیضاوی، انوارالتنزیل، در مجمع التفاسیر، استانبول ۱۴۰۴.
(۱۰) عبدالملک بن محمد ثعالبی، فقه اللغة و سرّالعربیة، دمشق ۱۹۸۹.
(۱۱) محمدرشید رضا، المنار فی تفسیر القرآن، مصر ۱۳۷۳.
(۱۲) محمود بن عمر زمخشری، الفائق فی غریب الحدیث، چاپ علی محمد بجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۹۴۵ ـ ۱۹۴۸.
(۱۳) محمود بن عمر زمخشری، الکشّاف، قاهره ۱۳۷۳.
(۱۴) محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت ۱۳۹۳ ـ ۱۳۹۴.
(۱۵) فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، چاپ عارف زین، صیدا ۱۳۳۳ ـ ۱۳۵۶.
(۱۶) محمدبن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، قاهره ۱۳۲۸، چاپ افست بیروت.
(۱۷) طنطاوی بن جوهری، الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم، بیروت (بی تا).
(۱۸) محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، نجف ۱۹۵۷، چاپ افست بیروت.
(۱۹) محمد بن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، تهران ۱۳۶۳ش.
(۲۰) یحیی بن زیاد فرّاء، معانی القرآن، چاپ احمد یوسف نجاتی و محمد علی نجّار، چاپ افست تهران ۱۳۶۰ ش.
(۲۱) محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاِ َحکام القرآن، قاهره ۱۹۶۷.
(۲۲) محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳.
(۲۳) الاراء الطبیعیه، منسوب به پلوتارک، ترجمه قسطابن لوقا، همراه فی النفس ارسطو، به کوشش عبدالرحمان بدوی، بیروت/کویت، ۱۹۵۴م.
(۲۴) ابن بطریق، یحیی، الآثار العلویه، ترجمه و تحریر متئورولوگیکای ارسطو، به کوشش کازیمیر پترایتس، بیروت، ۱۹۶۷م.
(۲۵) ابن بطلان، مختار، تقویم الصحه، ترجمه کهن فارسی، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۲۶) ابن بیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الادویه و الاغذیه، قاهره، ۱۲۹۱م.
(۲۷) ابن ربن علی، فردوس الحکمه، به کوشش محمد زبیر صدیقی، برلین، ۱۹۲۸م.
(۲۸) ابن رشد، محمد، تلخیص الآثار العلویه، به کوشش جمال
الدین علوی، بیروت، ۱۹۹۴م.
(۲۹) ابن سهلان، عمر، الرساله السنجریه فی الکائنات العنصریه، دو رساله درباره آثار علوی، به کوشش محمد تقی دانش پژوه، تهران، ۱۳۳۷ش.
(۳۰) ابن سینا، دانشنامه علایی، طبیعیات، به کوشش محمد مشکوه، تهران، ۱۳۳۱ش.
(۳۱) ابن سینا، الشفاء، طبیعیات، المعادن و الآثار العلویه، به کوشش ابراهیم مدکور و دیگران، قاهره، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
(۳۲) ابومنصور موفق هروی، الابنیه عن حقایق الادویه، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۳۳) اسحاق بن سلیمان اسرائیلی، الاغذیه، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۳۴) اسفزازی، مظفر، آثار علوی، به کوشش محمد تقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۳۵) المپیدروس، تفسیر لکتاب أرسطاطالیس فی الآثار العلویه، ترجمه حنین بن اسحاق، شروح علی ارسطو مفقوده فی الیونانیه، به کوشش عبدالرحمان بدوی، بیروت، ۱۹۷۱م.
(۳۶) بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیه، به کوشش زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
(۳۷) بیرونی، ابوریحان، الجماهر فی الجواهر، به کوشش یوسف هادی، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۳۸) تئوفراستوس، الآثار العلویه ترجمه کهن عربی، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، مجله تاریخ العلوم العربیه و الاسلامیه، فرانکفورت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۴م، ج۱.
(۳۹) حسن بن بهلول، الدلائل، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م، حکیم مؤمن، محمد، تحفه، به کوشش احمد روضاتی، تهران، ۱۴۰۲ق.
(۴۰) حنین بن اسحاق، جوامع لکتاب ارسطوطالیس فی الآثار العلویه، به کوشش هانس دایبر، آمستردام/آکسفرد، ۱۹۷۵م.
(۴۱) رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
(۴۲) عقیلی علوی شیرازی، محمد حسین، مخزن الادویه، کلکته، ۱۸۴۴م.
(۴۳) قزوینی، زکریا، عجائب المخلوقات، بیروت، دار التحریر للطبع و النشر.
(۴۴) کرامتی، یونس، آثار دانشمندان ایرانی درباره آثار علوی و تأثیر نظریات طبیعی دانان یونانی بر آنها، تاریخ علم در اسلام و نقش دانشمندان ایرانی، به کوشش محمد علی شعاعی و محسن حیدرنیا، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۴۵) کندی، یعقوب، فی العله التی لها تکون بعض المواضع لا تکاد تمطر، رسائل، به کوشش محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م، ج ۲.
(۴۶) مسعودی مروزی، محمد، آثار علوی، دو رساله درباره آثار علوی، به کوشش محمد تقی دانش پژوه، تهران، ۱۳۳۷ش.
(۴۷) مقدسی، مطهر، البدء و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ج ۲، ۱۸۹۹م، ج ۴، ۱۹۰۷م.
(۴۸) Aristotle، Meteorologica، tr H D P Lee، London، ۱۹۵۲.
•
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۴۱ •
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۱، ص۴۳۲۴، برگرفته از مقاله «باران». •
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «باران در قرآن و روایات»، شماره۱۳۷. •
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر) ،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی