اسراف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اسراف به زیادهروی و
تجاوز از
حدّ اعتدال گویند. مباحث مربوط به آن در
فقه در ضمن دیگر مباحث فقهی در بابهای گوناگون
عبادات،
عقود،
ایقاعات و
احکام، به مناسبت مطرح شده است.
اسراف و
تبذیر از گناهانی است که بر کبیره بودنش تصریح شده است. چنانچه در
صحیحه فضل بن شاذان از
حضرت رضا (علیهالسّلام) و همچنین در
روایت اعمش از
حضرت صادق (علیهالسّلام) ضمن شماره کبائر، اسراف و تبذیر را ذکر فرمودهاند و برای دانستن بزرگی این
گناه در این مقاله مقداری از
آیات و اخبار رسیده یادآوری میشود.
مفهوم «
حدّ وسط» که دو طرف آن،
افراط و
تفریط است، مفهومی نسبی است که به اختلاف اشخاص، زمان و مکان فرق میکند. از کلمات
فقها برمیآید هر کاری که
غرض عقلایی به آن تعلّق گرفته باشد اسراف نیست؛ به این معنا که خروج از
حدّ اعتدال در آنجا مصداق پیدا نمیکند؛
واژه اسراف و مشتقات آنکه جمعاً ۲۳ بار در
قرآن بهکار رفته،
مفهومی گسترده دارد.
اسراف هرگونه تجاوز از حدّ اعتدال و گرایش به افراط یا تفریط را در برمیگیرد.
از اینرو برخی با تقسیم این معنای عام، «اسراف» را در خصوص زیادهروی و «سرف» را تنها در مفهوم «کوتاهی» بهکار بردهاند.
البته این واژه در همه موارد، شامل کوتاهی از حدّ اعتدال نمیشود و بیشتر در زیادهروی ظهور دارد، بدینجهت بسیاری آن را مرادفِ افراط، و متضادّ تقصیر و «تقتیر»
که به معنای تضییق و
بخل است دانستهاند.
افزون بر موارد پیشین، از واژه «
قوام» (حد وسط و اعتدال) نیز در قرآن یاد شده است،
که مرز تعیین اسراف به شمار میرود و تشخیص آن بر عهده
عقل،
شرع یا
عرف است.
چون اسراف، همواره با نوعی زیادهروی و گاه کوتاهی ملازم و در همه مصادیق آن به نحوی سرپیچی از فرمانهای الهی نمایان است.
با
فساد ارتباط مستقیم دارد،
زیرا بر هم زدن حالت تعادل در هر امری، موجب فساد در آن میشود.
بر همین اساس، اسراف را که نابودکننده امکانات و داراییهای گوناگون
انسان است، با سُرفه (کرمی که درختان را میخورد و از درون میپوساند) همریشه دانستهاند.
افزون بر این، بررسی موارد کاربرد اسراف در قرآن نشان میدهد که بین آن و دیگر مفاهیم فراگیر و کلیدی، در محدوده ضد ارزشها چون
کفر،
ظلم، فسق و... ارتباط عمیق مفهومی و پیوند گسترده مصداقی برقرار است.
تبذیر به صرف مال در مصارف غیر شرعى میگویند.
تبذیر که در قرآن از آن
نهی شده و تبذیرکننده از برادران
شیطان به شمار رفته
حرام و از
گناهان کبیره است.
از جمله آثار تبذیر،
حجر است؛ بدین معنا که تبذیرکننده از نظر شرع،
سفیه و به
حکم حاکم از
تصرّف در اموالش ممنوع مىگردد
بین اسراف و تبذیر ارتباط و تفاوتی هست. مفهوم تبذیر و مشتقاتش در ارتباط نزدیک معنایی با اسراف است. این واژه و مشتقاتش که سه بار و در دو آیه متوالی آمده
در لغت به معنای تباه ساختن اموال است.
که از دور ریختن یا پاشیدن بذر در مکانی نامساعد و به روشی نادرست به
استعاره گرفته شده
و همیشه با نوعی پاشیدگی، بینظمی و بیبرنامگی همراه است.
اسراف و تبذیر بهرغم ارتباط نزدیک، تفاوتهایی نیز با همدارند:
اسراف، مفهومی فراگیر بوده، شامل هرگونه انحراف (اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و...) میشود
امّا تبذیر، بیشتر در امور مالی و اقتصادی،
و به ندرت در موارد دیگر بهکار میرود.
مثلا روایتی در مقام توصیه به پذیرش
ولایت علی (علیهالسلام) از تبذیر در این امر، نهی میکند.
به بیان دیگر تبذیر در خصوص مال کاربرد دارد، امّا اسراف هم در مال و هم در افعالی که از انسان صادر میشود. اسراف در فعل مانند این که
ولیّ مقتول علاوه بر قاتل، دیگری را بکشد. علاوه بر آن، اسراف در مال، هزینه کردن آن بیش از حدّ سزاوار است، ولی تبذیر، صرف مال در مسیری است که سزاوار نیست مانند هزینه کردن آن در راه معصیت؛
هر چند واژۀ تبذیر در مورد اسراف مالی نیز به کار رفته است؛ زیرا تجاوز از حدّ مطلوب و معقول که معنای اسراف است، هزینه کردن مال در جایگاهی است که سزاوار نیست. از اینرو، برخی به تفاوت نخست بسنده کردهاند.
اسراف، گاه بر زیادهروی در انجام دادن عملی
مباح، اطلاق میشود؛ مانند زیادهروی در خوردن که اصل آن تا حدّ نیاز جایز، بلکه مطلوب است و گاه بر خصوص مصارف نابجا و ناشایست، اگرچه اندک باشد؛ مانند دور ریختن مواد غذایی که ارتکاب آن به مقدار کم نیز جایز نیست.
بنابراین، مصادیق آن را میتوان از دو نوعِ کمّی و کیفی دانست؛ امّا تبذیر غالباً بهصورت کیفی و در خصوص مصارف ناشایست تحقق مییابد؛ مثلا به شخصی
انفاق کند تا با آن، حرامی را مرتکب شود.
پس تبذیر بر خلاف اسراف، هیچگاه برای بیان زیادهروی در امور
خیر، چون
انفاق بهکار نرفته است.
بر همین اساس،
امام صادق (علیهالسلام) تبذیر را جزئی از اسراف دانسته
و اسراف بر وجه تبذیر از اسرافهای دیگر زشتتر شمرده شده است.
هر يک از انواع گوناگون اسراف، ريشههای روانی مخصوص به خود و کنش و واکنش متقابل با آنها را دارد.
قرآن از زبان
حضرت لوط (علیهالسلام) شهوترانی را عامل گرايش
قوم لوط به اسراف اخلاقی میشمارد؛ همچنين در آيه ۲۸
کهف در مقام نهی
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از
اطاعت افراطگرايان، آنان را پيرو هواهای نفسانی خويش میشناساند.
آيه ۲۸ کهف
افراطگرايان را کسانی میشمارد که قلبشان از
یاد خدا غافل شده است.
خداوند در آيات ۲۶-۲۷
اسراء،
پس از نهی از تبذير و بيان اخوت مبذّران با شياطين، میفرمايد: شيطان در برابر پروردگارش بسيار ناسپاس بود.
خداوند در آيات ۸۳
یونس،
و ۳۱ دخان،
فرعون را مردی اسرافگر و برتریجو میخواند؛ همچنين از زبان
بلقیس، ملکه
قوم سبأ، در آيه ۳۴
نمل،
درباره پادشاهان میگويد: آنان هنگامی که به منطقه آبادی وارد شوند، آن را به فساد و تباهی میکشند. مقايسه اين آيه با آيات مربوط به فرعون نوعی رابطه جانشينی بين فساد اجتماعی و اسراف برقرار میسازد.
در آيه ۱۲ يونس،
از انسانهايی ياد شده که هنگام سختی، از خدا ياری طلبيده و در آسايش، او را از ياد میبرند. خداوند درباره اين افراد میفرمايد: اين چنين برای اسرافکاران اعمالشان
زینت داده شده که زشتی عمل خود را ادراک نمی کنند. افزون بر عوامل پيشگفته، میتوان
تقلید، چشموهمچشمی،
وسواس، تربيت خانوادگی، احساس حقارت و خودکمبينی و داشتن ثروت فراوان، بدون برخورداری از
اخلاق دینی را جزو عوامل اسراف دانست.
در غالب کتابهای فقهی دربارۀ اسراف، بحث مستقلی مطرح نشده است، بلکه مباحث مربوط به آن، در ضمن دیگر مباحث فقهی در بابهای گوناگون
عبادات،
عقود،
ایقاعات و
احکام، به مناسبت مطرح شده است. البته برخی در این خصوص، رسالۀ مستقلّی نگاشته و از جهات گوناگون آن را مورد بحث قرار دادهاند. آنچنان که از نظر
عقلا، با صرف مال در موارد ناشایست، اسراف مصداق پیدا میکند.
اسراف، حرام است،
بلکه برخی
حرمت آن را از
ضروریات دین دانسته
و برخی دیگر در ردیف گناهان کبیره شمردهاند.
مهمترین
حکم وضعی مترتّب بر اسراف،
ضمان است که به تناسب موارد و مصادیق اسراف، در بابهای گوناگون فقهی بدان اشاره شده است.
مانند ضمان ولیّ
یتیم در صورت اسراف در هزینه کردن
مال وی،
ضمان حاکم یا اجراکنندۀ حدّ در صورت تجاوز از اندازۀ تعیین شده،
ضمان قصاصکننده در صورت اسراف در
قصاص،
ضمان اسرافکننده در
تأدیب کودک، همسر یا بردۀ خویش،
ضمان پرداخت کنندۀ
خمس نسبت به خمس مقداری از مؤنه که اسراف کرده
و ضمان امین مانند
مستأجر،
وکیل، مستعیر و ودعی در صورت اسراف در مورد
امانت.
سفاهت از اسباب حجر و تحقّقبخش آن، اسراف و تبذیر در اموال است.
در
سوره اعراف میفرماید: «
کلوا و اشربوا ولا تسرفوا انه لایحب المسرفین؛
بخورید و بیاشامید (از آنچه بر شما
حلال شده) ولی از حد نگذرانید به درستی که خداوند دوست نمیدارد تجاوزکنندگان را» یعنی خدا مسرفین را
دشمن میدارد. و بعضی از مفسرین فرمودهاند: هر که را خدا دوست ندارد اهل عذاب است زیرا
محبت خدا به معنی رساندن
ثواب است. و در
سوره انعام میفرماید: «کلوا من ثمره اذا اثمر و اتوا حقه یوم حصاده ولا تسرفوا انه لایحب المسرفین؛
از میوه هر یک از این میوهها وقتی که میوه کرد بخورید و حق آن را (که خدا معین فرموده از
زکات و غیره) بدهید روز بریدن و درویدن آن، و از حد نگذرانید. زیرا خداوند دوست نمیدارد (و نمیپسندد اعمال) اسراف
کنندگان را.» و در
سوره مؤمن میفرماید: «کذلک یضل الله من هو مسرف مرتاب؛
این چنین
هدایت نمیفرماید و
عقوبت میکند هر اسرافکننده و شکآورندهای را.» و نیز در همین سوره میفرماید: «و ان المسرفین هم اصحاب النار؛
به درستی که اسراف
کنندگان اصحاب آتشند.» در
سوره طه میفرماید: «و کذلک نجزی من اسرف و لم یؤمن بآیات ربه و لعذاب الاخرة اشد و ابقی؛
همچنین
جزا میدهیم کسی را که اسراف کند و به آیات پروردگارش
ایمان نیاورد و
عذاب آخرت سختتر و باقیتر است.» و در
سوره بنیاسرائیل میفرماید: «ولا تبذر تبذیراً ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین و کان الشیطان لربه کفوراً؛
اسراف مکن و مال خودت را پراکنده مساز، به درستی که اسراف
کنندگان برادران شیاطینند (و در
دوزخ با ایشان قریناند) و شیطان به پروردگارش (و نعمتهای بیپایان او) سخت (منکر و) کفرانکننده است.» در
تفسیر منهج مینویسد: «
کفار عرب معظم اموال خود را به
ریا و
سمعه خرج میکردند و جهت یک میهمان شتران متعدد
ذبح مینمودند تا مردم ایشان را به
سخاوت،
ستایش کنند. حق تعالی ایشان را
نکوهش فرموده که در تضییع اموال مانند دیوانند.»
حضرت صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «ان القصد امر یحبه الله عزّوجلّ و ان السرف یبغضه الله عزّوجلّ حتی طرحک النواة فانها تصلح لشیء و حتی صبک فضل شرابک؛
جز این نیست که خداوند
اقتصاد (میانهروی) را دوست و اسراف را دشمن میدارد حتی دور انداختن تو هسته خرما را. زیرا آن هم به کار میآید (چنانچه در
عربستان بذر نخل و
خوراک شتر است).» و همچنین ریختن تتمه آبی که خوردهای (زیرا آن هم در پارهای از مواقع به کار میآید). و نیز میفرماید: از خدا بترس و زیادهروی مکن و سختگیری هم منما و همیشه در حد وسط باش. به درستی که اسراف از تبذیر است و خداوند فرموده است: تبذیر مکن جز این نیست که هیچگاه خداوند کسی را بر میانهروی عذاب نخواهد فرمود. «اتق الله ولا تسرف ولا تقتر و کن بین ذلک قواماً ان الاسراف من التبذیر قال الله تعالی ولا تبذر، ان الله لایعذب علی القصد؛
یعنی عذاب خدا راجع به اسراف و تقتیر (زیادهروی و سختگیری) است.
حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) میفرماید: «ان الله اذا اراد بعبد خیراً الهمه الاقتصاد و حسن التدبیر و جنبه سوء التدبیر و الاسراف؛
هرگاه خداوند
اراده خیری به بندهای بفرماید، او را ملهم میفرماید به میانهروی و حسن اداره زندگی و او را از اسراف و بدی تدبیر دور میفرماید.» حضرت صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «آیا گمان میکنی خدا به کسی که
مال داده به سبب
احترام او است، یا به کسی که نداده به واسطه
پستی او است. نه چنین است بلکه مال، مال خدا است آن را به عنوان امانت نزد شخص قرار میدهد و
اذن داده که بهطور میانهروی از آن بخورد و بیاشامد و لباس بپوشد و
ازدواج کند و بر مرکب سوار شود و زیادتی آن مال را به
فقرا برساند و رفع احتیاجشان کند. پس هر کس به این دستور رفتار کند، آنچه را خورده و آشامیده و پوشیده و سوار شده و
نکاح نموده تمام بر او حلال است و اگر چنین نکرده تمام بر او حرام است پس آیه شریفه را خواند که «اسراف نکنید زیرا خداوند اسراف
کنندگان را دوست نمیدارد» سپس (برای زیادتی توضیح) فرمود: آیا گمان میکنی خدا مالی به عنوان امانت به کسی داد پس او اسبی بخرد برای سواری به مبلغ ده هزار درهم در حالی که میتوانست اسبی به مبلغ بیست
درهم بخرد و کاملاً کفایتش را میکرد. و کنیزی را به هزار
دینار بخرد در حالی که میتوانست کنیزی به بیست دینار بگیرد و او را کافی بود در حالی که خداوند فرموده اسراف نکنید (پس چنین شخصی به امانت خدا که مال است
خیانت کرده است.)
عباسی میگوید از حضرت رضا (علیهالسّلام) در مخارج عائلهام طلب اذن نمودم. فرمود: حد وسط بین دو چیزی که ناپسند است. گفتم فدایت شوم به خدا
سوگند که دو چیز مبغوض را نمیشناسم. فرمود «خدا تو را رحمت کند آیا نمیدانی که خدا دشمن میدارد زیادهروی و سختگیری را.» سپس آیه شریفه را
تلاوت فرمود که «بندگان رحمان آنهایند که هر گاه مال خود را خرج میکنند اسراف نمیکنند و تنگ هم نمیگیرند (بخل نمیورزند) و
انفاقشان همیشه بین اسراف و بخل است.»
از حضرت صادق (علیهالسّلام) مروی است که: «کسی که مالش را به سبب اسراف
تلف کرد و فقیر شد دعایش مستجاب نمیشود و چون بگوید خدایا به من مال ده حق تعالی میفرماید آیا تو را به اقتصاد (میانهروی) امر نکردم.»
اسراف به معنای تجاوز از حد و زیادهروی کردن است و آن یا از جهت کمیّت است که صرف کردن مال است در موردی که سزاوار نیست «شرعاً یا عقلاً» هر چند به مقدار درهمی باشد. و یا از جهت کیفیت است و آن صرف کردن مال است در موردی که سزاوار است لیکن بیشتر از آنچه شایسته است. مانند اینکه لباسی به قیمت پانصد تومان بخرد و آن را بپوشد در حالی که لباسی که لایق به
حال و
شان او است باید معادل صد تومان باشد. و بعضی صرف مال را در موردی که سزاوار نیست تبذیر گفتهاند و صرف مال را در زیادتر از آنچه سزاوار است اسراف دانستهاند. حضرت صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «انما السرف ان تجعل ثوب صونک و ثوب بذلتک؛
لباسی را که برای حفظ
آبرو پوشیدن در انظار
خلق تهیه کردهای، آنرا در موقع کار کردن یا جائیکه مناسب پوشیدن آن نیست بهپوشی اسرافست.»
باید دانست که اسراف، به اعتبار اشخاص از جهت شان و
شرف و صحت و
مرض و
جوانی و
پیری و از جهت
غنا و فقر و زیادی درآمد و کمی آن فرق میکند. زیرا ممکن است صرف فلان مقدار از مال برای لباس مثلاً نسبت به شخصی که دارای فلان مقام و شخصیت در اجتماع است یا دارای فلان درآمد است، اسراف نباشد در حالی که نسبت به کسی که چنین نیست اسراف خواهد بود. بنابراین بیشتر تکلفات وسائل زندگی و
معیشت که اکثر مردم به آن مبتلا هستند و هیچ ملاحظه شان و مداخل خود را نمیکنند و غالباً مبتلا به
قرض و پریشانی هستند اسراف است و سببش این است که هر کس همیشه به بالاتر از خودش مینگرد و میخواهد از او کمتر و پائینتر نباشد و لذا گرفتار اسراف شده و همیشه در سختی و رنج و ناراحتی و نارضایتی و پریشانی بسر میبرد. در صورتی که اگر مطابق دستور
شرع به زیردست نگاه میکردند که از آنها در امور دنیا پائینترند، هیچگاه مبتلا به اسراف و ناراحتیهای فراوان نمیشدند. پس بیشتر این ورشکستگیها، از اسراف سرچشمه میگیرد که اگر به دستور شرع و به حکم
فطرت و
عقل سلیم خود این
گناه کبیره را ترک میکردند و در جمیع حالات رعایت اقتصاد و میانهروی نموده،
قناعت را پیشه خود میکردند
خوشبختی دنیا و
آخرت را درمییافتند. و
حضرت امام رضا (علیهالسّلام) میفرماید: «ضمنت لمن اقتصد ان لایفتقر؛
کسی که در معیشت خود میانهروی کند، من ضمانت میکنم که هرگز تهیدست نشود.» و در تفسیر آیه شریفه «فلنحیینه حیوة طیبه» یعنی عطا میکنیم به او زندگانی خوش را، امام (علیهالسّلام) میفرماید: «و سئل عن قوله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فلنحیینه حیوة طیبة فقال هی القناعه؛
حیات طیبه (زندگی خوش) قناعت است.»
در کتاب اسلام و مشکلات اقتصادی تالیف سیدابوالاعلی مودودی، پس از اینکه مفاسد کنونی جهانی را تماماً از اسراف و تبذیر سرمایهداران میداند، مینویسد: این ثروتمندان
زنان را یکی از لوازم زندگی خود قرار داده و گروهی از زنان را رقاصههای زناکار و عدهای از
مردان را دلالهای بیهمهچیز نمودند.
آواز و
خوانندگی هم یک نوع سرگرمی اینان است و برای همین کار عدهای را به عنوان خواننده و
رقاص و
هنرپیشه و
موسیقیدان و
آهنگساز، برای خود خریده و به کار وا داشتند. ایشان
شوق شدید و دیوانهواری به بازیها و سرگرمیهای ضد انسانی پیدا کردند و برای همینجهت عدهای از دیوانهها، رقاصها، رقاصهها، هنرمندان، هنرپیشگان و نقاشان را میدان دادند. و از همینجا بود که فنون جدید هنرهای نوینی پیدا شد که هیچ لزومی برای زندگی شرافتمندانه انسانی نداشت بلکه پیدایش و توسعه آن بر ضرر
انسانیت و
اخلاق تمام شد ـ
صید و شکار هم یکی دیگر از سرگرمیهای مهم و در عین حال منبع ثروتاندوزی سرمایهداران شده و روی همین اصل، عده زیادی از توده مردم را به عنوان اطرافی و اسکورت به خدمت آوردند که برای آنان و سرگرمیشان به شکار و صید بپردازند و اگر این
شهوت سرمایهداری گل نکرده بود، آنان نیز صاحب شغل جدی انسانی بودند. این ثروتمندان از خدا بیخبر، گروه قابل توجهی را در راه فراهم ساختن انواع
مسکرات از مشروبات الکلی و افیون و حشیش مشغول نمودند. سرمایهداران در به کار بردن ثروتهای مادی، حداکثر سوء استفاده را نموده و آن را در ساختن قصرها و آپارتمانها و کاخهای چند طبقهای و ایجاد باغها و تفریحگاهها و کابارهها و تئاترها و عیاشخانهها از بین بردند. آنان در این اسرافکاری ضد اسلامی و انسانی به جایی رسیدند که ساختمانهای بزرگ و مجللی درست کردند که پس از
مرگ در آن دفن شوند و مقبرههای وسیعی ساختند که بسیار لازم و ضروری بود که به جای آن که مقبره شود خانه کسانی گردد که خانه و کاشانهای برای استراحت و زندگی ندارند ـ اسراف آنها به جایی رسیده که برای سگهای خود اطاقهای عالی ساخته و بر آن قلادههای طلا بسته و مربیانی استخدام نمودهاند و در این راه ثروت هنگفتی را بیهوده به هدر دادهاند (در مجله نیواستیتسمن در ۹ ژوئن ۱۹۶۲ مینویسد: آمریکاییها در هر سال در حدود سه میلیارد دلار که ۲۴ میلیارد تومان است برای سگها و تولههایشان خرج میکنند.) در حالی که لازم بود این مال را در راه برطرف ساختن نیازمندیهای همنوعان بیچاره خود خرج کنند. و ثروتمندان میل شدیدی به زیورهای گرانبها و لباسهای فاخر و ظروف
طلا و
نقره دارند. دیوارهای منازل را با نقاشیهای گرانبها و عکسهای پرقیمت و پردههای زرباف زینت دادهاند... «پایان نقل از کتاب اسلام و مشکلات اقتصادی».
اینکه میگوییم صرف فلان مقدار مال نسبت به
فقیر اسراف و نسبت به ثروتمند اسراف نیست، اشتباه نشود که ثروتمند هر نوع مخارجی در هر راهی که خواست بکند مانعی ندارد و صرف مال در
عیاشی و هوسرانی برای او جایز است و چون دارایی دارد برای او اسراف نیست بلکه
حکم او شدیدتر و تکلیفش بیشتر است. زیرا زیادهروی و صرف مال در مسکن و لباس و فرش و
معیشت روزانه و لوازم زندگی، زیادتر از آنچه لازم دارد و سزاوار شان و لایق به حال او است
حرام است. و ثانیاً آنچه از مخارج ضروری و لایق به شانش زیاد بیاورد، حق ندارد آن را ذخیره کند بلکه باید خمس (یک پنجم) آن را به موارد معین برساند و اگر مورد
وجوب زکات بوده، زکاتش را خارج کند. اگر در ارحام و خویشانش فقیر و گرفتاری است
واجب است به مقداری که ترک آن
قطع رحم میشود، به آنها کمک مالی کند. مثلاً اگر رحم فقیرش سرمایه لازم دارد باید سرمایهاش بدهد. اگر بدهکار است باید بدهیش را بپردازد. اگر مریض است دارو و وسائل سلامتیش را فراهم کند بلکه واجب است هر
مسلمان مضطر و بیچارهای را که از حالش خبردار میشود فریادرسی کند. و اگر به این
تکلیف عمل نکرده از کسانی است که
خداوند درباره ایشان میفرماید: «والذین یکنزون الذهب و الفضة ولا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم یوم یحمی علیها فی نار جهنم فتکوی بها جباههم و جنوبهم و ظهور هم هذا ما کنزتم لانفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون؛
آنان که زر و سیم را اندوخته کرده و در راه خدا خرج نمیکنند به عذابی دردناک نویدشان ده ـ روزی که آن را (سیم و زر را) در آتش دوزخ سرخ کرده و پیشانیها و پهلوها و پشتهایشان را به آن داغ کند. این همان است که برای خود ذخیره نمودهاید اکنون رنج آن گنج را که خود ذخیره کردهاید بچشید.»
از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در تفسیر این
آیه چنین رسیده که فرمود: «قال رسول الله (صلّیاللهعلیهو آله) ما من ذی کنز لایؤدی حقه الا جیء به یوم القیمة تکوی به جبینه و جبهته و قیل له هذا کنزک الذی بخلت به؛
هر کس درهم و دینار ذخیره کند و حق واجبش را نپردازد (در راه بدهکار و ضرر دیده و غیر آنها و در راه خدا
انفاق نکند)
روز قیامت با آن داغ کرده میشود.» آیات و اخبار وارده در لزوم
انفاق در
راه خدا و ثوابهای بیشمار آن و
تهدید و
وعده عذاب برای بخل کردن از
انفاق و جمع کردن مال، بسیار است که ذکر آنها خارج از بحث ما است. «قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) كُلُّ مَالٍ تُؤَدَّى زَكَاتُهُ فَلَيْسَ بِكَنْزٍ،وَ إِنْ كَانَ تَحْتَ سَبْعِ أَرَضِينَ،وَ كُلُّ مَالٍ لاَ تُؤَدَّى زَكَاتُهُ فَهُوَ كَنْزٌ،وَ إِنْ كَانَ فَوْقَ الْأَرْضِ».
«و قال (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ما من عبد له مال لایؤدی زکوته الا جمع یوم القیمة صفائح یحمی علیها فی نار جهنم فتکوی به جبهته و جنباه و ظهره حتی یقضی الله بین عباده فی یوم کان مقداره خمسین الف سنة مما تعدون ثم یری سبیله اما الی الجنة و اما الی النار»
وگرنه «برای نهادن چه سنگ و چه زر» از مال خدا داده که میتوانستند در این عالم ذکر جمیل و در آن عالم ثوابها و بهرههای همیشگی تحصیل کنند. در عوض لعنت در اینجا و
حسرت و
ندامت و محرومیت بلکه عذابی جاودانی در آنجا برای خود تحصیل میکنند.
چنانکه نسبت به اشخاص، اسراف فرق میکند همچنین به اعتبار زمان هم مختلف است. زیرا ممکن است صرف مقداری از مال برای معیشت نسبت به شخصی اسراف نباشد، در حالی که اگر سال
قحطی و فقر عمومی پیش آید، صرف چنین مقدار برای همین شخص اسراف باشد و بر او واجب میشود که به کمتر از آن معیشت کند و مازاد را به دیگران که گرفتارند بدهد.
باید دانست که سه قسم اسراف است که در همه و در جمیع حالات حرام و اختصاص به شخص یا زمان یا جایی ندارد.
ضایع کردن مال و بیفایده کردن آن هر چند آن مال کم باشد مانند هسته خرما را دور انداختن، هنگامی که قابل استفاده باشد. یا بقیه ظرف آب را ریختن در جایی که
آب نایاب باشد و به مقدار رفع نیازمندی میگردد. چنانچه در ضمن احادیث گذشته ذکر گردید. یا لباسی که قابل استفاده خود یا دیگری است پاره کردن و یا دور انداختن. یا خوراکی را نگه داشتن و به دیگری ندادن تا اینکه ضایع شود مانند روشن کردن چراغ در روشنایی آفتاب و مانند دادن
مال به دست سفیه یا صغیری که قدر آن را نمیداند و آن را تلف میکند و نظایر اینها. «عن الصادق (علیهالسّلام) انه نظر الی فاکهة قد رمیت من داره لم یستقص اکلها فغضب وقال ما هذا ان کنتم شبعتم فان کثیراً من الناس لم یشبعوا فاطعموه من یحتاج الیه؛
حضرت صادق (علیهالسّلام) میوه نیم خوردهای را دیدند که از منزل ایشان بیرون انداخته شده بود (مانند اناری که تمام دانههایش را نخورند و دور اندازند یا
خربزه و
هنداونه را که مقداری از مغزش باقیست دور اندازند). پس آن حضرت خشمناک شد و فرمود: این چه کاری است که کردید اگر شما سیر شدید، بسیاری از مردم هستند که سیر نشدند پس به آنهایی که نیازمندند بدهید.» و نسبت به دور ریختن تتمه طعام خصوصاً خورده نان (مگر در
صحرا برای
حیوانات)، روایات تهدیدآمیزی رسیده که ذکر آنها موجب طول کلام است. و مروی است که در زمان
دانیال پغمبر به واسطه بیحرمتی به
نان و انداختن آن در زیر دست و پا به
نفرین آن حضرت به قحطی مبتلا شدند به قسمی که به خوردن یکدیگر ناچار شدند. در
وسائل مروی است که «عن الحسین بن علی (علیهماالسّلام) انه دخل المستراح فوجد لقمة ملقاة فدفعها الی غلام له و قال یا غلام اذکرنی بهذه اللقمة اذا خرجت فاکلها الغلام فلما خرج الحسین بن علی قال یا غلام اللقمه قال اکلتها یا مولای قال انت حرلوجه الله فقال رجل اعتقته قال نعم سمعت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یقول من وجد لقمة ملقاة فمسح او غسل منهائم اکلها لم تستقر فی جوفه الا اعتقه الله من النار و لم اکن لاستعبد رجلاً اعتقه الله من النار؛
حضرت باقر (علیهالسّلام) خواستند به
مستراح بروند، خورده نانی افتاده بود. حضرت آن را برداشتند و به غلام خود دادند و فرمودند: آن را نگهدار. پس از برگشتن آن خورده نان را مطالبه فرمود غلام گفت: آن را پاک کردم و خوردم. حضرت فرمود: تو در راه خدا آزادی. گفتند: این غلام کاری نکرده که مستحق آزادی شود. فرمود: چون از
نعمت نان
احترام کرد و آن را خورد،
بهشت بر او واجب شد. پس دوست نداشتم غلام من باشد کسی که
خدا او را بهشتی فرموده.» و مثل همین روایت از
حضرت سیدالشهداء (علیهالسّلام) نقل شده است. از همین قبیل است پوشیدن لباس فاخری که برای حفظ آبرو است در جایی که در معرض کثیف شدن و ضایع گردیدن است. چنانچه در حدیث گذشته از حضرت صادق (علیهالسّلام) ذکر گردید.
صرف کردن مال است در آنچه به
بدن ضرر برساند، از خوردنی و آشامیدنی و غیر آنها. مانند خوردن چیزی پس از سیری هرگاه مضر باشد. چنانچه صرف مال در آنچه که برای بدن نافع و صلاح آن است اسراف نیست. در
کافی مروی است که شخصی از اصحاب امام صادق (علیهالسّلام) از آن حضرت پرسید: که در راه
مکه گاه هست که میخواهیم
احرام ببندیم و
نوره بکشیم. و سبوس آرد همراه نداریم که پس از نوره بر بدن بمالیم. به عوض سبوس، بدن را با آرد پاکیزه میکنیم و از این کار اینقدر متاثر میشوم که خدا بهتر میداند. حضرت فرمود: آیا از
ترس اسراف ناراحت میشوی؟ گفت: آری. فرمود: در چیزی که سبب اصلاح بدن باشد اسراف نیست. بسیار شده که میگویم آرد بیخته را با روغن زیت ممزوج میکنند و بر بدن میمالم. جز این نیست که اسراف در چیزی است که باعث تلف مال شود و به بدن ضرر رساند. گفتم: اقتار که ضد اسراف است کدام است؟ فرمود: آن که نان و
نمک بخوری در حالی که توانایی بر خوردن چیزی دیگری داشته باشی. گفتم: میانهروی کدام است؟ فرمود: آنکه نان و
گوشت و
شیر و
سرکه و روغن بخوری گاهی از این و گاهی از آن.
صرف کردن مال در مصرفهایی که شرعاً حرام است مانند خریدن
شراب و
آلات قمار و
اجرت فاحشه و خواننده و رشوه دادن به حکام و صرف نمودن مال در چیزی که ظلمی دربردارد، یا ستمی به مسلمانی میزند و نظیر اینها. و در چنین مواردی از دو جهت مخالفت امر خدا و
معصیت است: یکی گناه بودن اصل عمل و دیگر اسراف بودن صرف مال در آنها. در
تفسیر عیاشی از
عبدالرحمن بن حجاج روایت کرده که از حضرت صادق (علیهالسّلام) معنی آیه «لاتبذر تبذیرا» را پرسید. فرمود: کسی که در غیر طاعت خدا خرج میکند مبذر است و کسی که در راه خدا صرف میکند میانهرو است.
ظاهر بعضی از آیات شریفه و روایاتی که در
مدح ایثار رسیده، آن است که
انفاق مال در راه خدا در هر حالی هر چند صاحب مال خودش سخت به آن نیازمند باشد و به هر مقداری که باشد هر چند تمام داراییاش را بدهد، اسراف نیست بلکه مطلوب و
مستحب است. مانند آیه شریفه «و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون؛
ایثار میکنند
انصار،
مهاجران را بر نفسهای خویش (یعنی اموال و منازل را از خود باز میگیرند و به ایشان میدهند) هر چند خودشان فقیر و محتاج به آن اموالند. و هر کس
نفس خود را از
بخل نگاه دارد پس ایشان گروه رستگارانند.» ایثار آن است که شخص به چیزی نیازمند است در عین حال، نیازمندی دیگری را به آن چیز میبیند، از خود میدهد. شخصی از حضرت صادق (علیهالسّلام): «ای الصدقة افضل فقال (علیهالسّلام) جهد المقل؛
پرسید کدام
صدقه افضل است؟ فرمود: مردی که تهیدست باشد و به
مشقت تصدق کند. آیا نشنیدهای آیه شریفه «و ایثار میکنند بر خودشان هر چند به آن نیازمندند»؟ پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «لاخیر فی السرف ولا سرف فی الخیر؛ خیری در اسراف نیست و اسرافی در
خیر و راه خدا نیست.»
در مقابل این آیات و روایات، آیات و اخباری است که
امر به اقتصاد و میانهروی در
انفاق میکند مانند این آیه شریفه « ولا تجعل یدک مقلولة الی عنقک ولا تبسطها کل البسط فتقعد ملوماً محسوراً؛
در عطا کردن امساک بسیار مکن مانند کسی که دستش به گردنش بسته شده باشد. و هر چه داری به مردم مده مثل کسی که دست خود را میگشاید که هیچ در دستش نماند (تا به سبب امساک زیاد نزد عقلا سزاوار ملامت گردی و به سبب بخشش زیاد مغموم و متحیر بمانی) پس بنشینی ملامت و حسرت زده.» و در
سوره فرقان میفرماید: «والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا؛
بندگان خدا کسانی هستند که هرگاه
انفاق کنند زیادهروی نمیکنند و امساک و بخل هم نمیورزند بلکه به میانهروی
انفاق میکنند.»
حضرت امام زینالعابدین (علیهالسّلام) میفرماید: «ان الرجل
لینفق ماله فی حق و انه لمسرف؛
جز این نیست که شخص مالش را در راه حق
انفاق میکند در حالی که اسرافکننده است.»
برای جمع این دو دسته از آیات و اخبار و رفع
تعارض بین آنها،
علما وجوهی ذکر کردهاند: از
طبرسی در شرح کافی نقل شده که ممکن است گفته شود: ادله حسن ایثار، راجع به زمان فقر عمومی است مانند
صدر اسلام. و ادله اقتصاد راجع به زمان توسعه است. یا اینکه به اعتبار اختلاف حالات گیرنده است. یعنی بعضی از افراد گیرنده به واسطه دارا بودن بعضی مقامات و حالات سزاوار ایثارند و بعضی دیگر سزاوار اقتصاد با آنها است و همچنین نسبت به
انفاق
کنندگان. یعنی کسانی که دارای مقام
یقین و درجه کامل
ایمان و صاحب نفس مطمئناند، سزاوار حال ایشان ایثار است و کسانی که اینطور نیستند و پس از ایثار ممکن است دچار
اضطراب و پریشانی شوند، سزاوار حالشان اقتصاد کردن است. چنانچه حال عموم مؤمنین غیر از صدیقین چنین است و آیه «ولا تجعل یدک...» هر چند خطاب به پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است لیکن مراد تعلیم به مؤمنین است.
و از
شهید اول چنین نقل شده که، ادله حسن ایثار، راجع به ایثار بر خود است یعنی چیزی که شخصاً به آن نیاز دارد به مستحق بدهد. و ادله اقتصاد راجع به کسی است که عیالمند است و نباید دیگری را بر عیالش ترجیح دهد. یعنی چیزی که مورد نیاز عیال است، به مستحق دیگری ندهد. خلاصه ایثار بر نفس مستحب است نه بر عیال و نیز فرموده:
مکروه است شخص تمام داراییاش را صدقه دهد مگر اینکه اطمینان ببرد باری خودش داشته باشد و نیز عیالمند نباشد.
قول
مشهور این است که در خیر اسراف نیست. یعنی اگر کسی برای خدا نه
هوای نفس، در موردی که دانسته شود رضای خداوند در
انفاق است هر چه بدهد اسراف نیست هر چند تمام داراییاش را بدهد و آیات و روایاتی که دلالت بر
حرمت اسراف و لزوم اقتصاد دارد به آن معارضه ندارد. چون بسط کلام در جواب از این ادله خارج از وضع این نوشتار است. لذا به طول اجمال اشاره میشود که: خلاصه این روایات، ارشاد به مورد اهم است برای
انفاق، نه نهی از
انفاق کلی و از آنچه در معنای آیه گفته شد جواب از روایت
ابن ابی عمیر ظاهر میشود. اما جواب از
صحیحه بزنطی محتمل است که در آن موردی که امام (علیهالسّلام) نهی
انفاق بیشتر را میفرماید، در آن مورد استحقاق بیش از این
انفاق نبوده است. و در روایت
فقیه ممکن است اشاره به اشخاصی باشد که
انفاق مستحب میکنند در حالی که ترک
انفاق واجب کردهاند. و جواب روایت
مسعده ظاهرش این است که امام (علیهالسّلام) در جواب ادعا و ایراد صوفیه به آن حضرت نسبت به وجوب ایثار، بیاناتی برای عدم وجوب ایثار فرموده و اینکه
انفاق به عیال و ارحام از موارد
انفاق فیسبیلالله است و جمله «لو کان نهی الله منه رحمة منه للمؤمنین» که در روایت مذکوره است شاهد است آیاتی که امر به اقتصاد و نهی از زیادهروی در
انفاق فرموده تماماً نهی ترحمی و اشفاقیست. چگونه میتوان گفت ایثار مذموم است در حالی که عمل رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
ائمه (علیهمالسّلام) چنین بود و آیاتی که درباره ایثار اهلبیت (علیهمالسّلام) مانند
سوره هل اتی و آیه ایثار و آیه نجوی و غیره. «الذین ینفقون اموالهم فی اللیل و النهار سراً و علانیة؛
رسیده بزرگترین شاهد این مطلب است و روایات وارده در حالات ائمه بسیار است. مانند اینکه
حضرت مجتبی (علیهالسّلام) سه مرتبه تمام دارایی خود را با فقرا بالمناصفه تقسیم فرمود و
انفاقهای حضرت سیدالشهداء (علیهالسّلام) و سایر ائمه مشهور است. از آن جمله حضرت رضا (علیهالسّلام) روز عرفهای در
خراسان تمام دارایی خود را
انفاق فرمود.
فضل بن سهل گفت: آقا این چه ضرر و غرامتی است که متحمل شدهاید؟ فرمود: بلکه این
غنیمت بود که بهره من شد. و در روز نوروزی که به خواهش
مامون، آن حضرت جلوس فرموده بود و اموال و هدایای بسیاری نزد آن حضرت جمع شده بود، همه را به یک نفر مداح که اشعاری در
مدح اهلبیت (علیهمالسّلام) سروده بود مرحمت فرمود. از
حضرت امام حسن عسکری (علیهالسّلام) مروی است که فرمود: «لو جعلت الدنیا و ما فیها لقمة و اعطیتها عالماً مؤمناً لخفت ان اکون مقصراً فی حقه و لو منعت الدنیا و ما فیها کلها من جاهل فاسق الاجرعة ماء اعطیته فی حال عطشه لخفت الاسراف؛
اگر
دنیا و آنچه در آن است لقمه شده و آن را به عالم با ایمانی دهم، ترسناکم از اینکه در ادای حق او کوتاهی کرده باشم و اگر نادانی فاسقی را از تمام دنیا چیزی به او ندهم جز جرعه آبی که در حال
تشنگی به او دهم، میترسم از اینکه اسراف کرده باشم.» و خلاصه دو حدیث شریف آن است که اگر تمام دنیا را به
مؤمن دانای با اخلاصی دهند هیچ اسرافی نیست چون با مورد است و اگر به کافری بس جرعهای آبی داده شده خوف اسراف است چون احساس به او بیمورد است. و از بسیاری از بزرگان
علما ایثارها نقل گردیده و بعضی هم به آثار عظیمه دنیوی آن نیز رسیدهاند که مجال بیان آیه در این مختصر نیست. و بالجمله
حسن انفاق در
راه خدا هر چه و به هر اندازه باشد بدیهی است و در آن اسراف نیست مگر در صورتی که مستلزم ترک
انفاق واجب باشد یا مورد اهمی در بین باشد یا اینکه مورد
انفاق استحقاق آن مقدار را نداشته باشد. چنانچه مفصلاً در صفحات قبل ذکر شد.
مفهوم اسراف در
قرآن مصادیق متعددی دارد که در معنای همه، نوعی
تجاوز از
حدّ اعتدال وجود دارد، در ذیل بعضی از انواع اسراف ذکر میشود.
آنچه ذکر شد راجع به اسراف در مال بود و چون اسراف در لغت به معنی تجاوز از حد و زیادهروی است، بنابراین در امور اعتقادی و همچنین در تمام افعال و اعمال انسانی متصور است. اسراف در عقیده آن است که درباره خود یا دیگری چیزی را که
دروغ و سزاوار نیست، معتقد شود. در آیاتی، انکار
خداوند و
پیامبران،
شرک به خدا و
بتپرستی و ایمان نیاوردن به آیات الهی اسراف معرفی شده، آن را موجب بروز دشواریهای فراوان در زندگی دنیا و عامل نابینایی انسان در
آخرت و گرفتاری در عذاب دردناک و ماندگار میشمارد.
در آیات ۳۴ـ۳۵
غافر مانند اعتقاد فرعون به
ربوبیت خودش که گفت: «ما علمت لکم من اله غیری؛
برای شما غیر از خودم خدایی نمیشناسم.» و پروردگار عالم او را از مسرفین خواند. چنانچه میفرماید: «و ان فرعون لعال فی الارض و انه لمن المسرفین؛
فرعون در زمین علو کرد و به درستی که از اسراف
کنندگان است.» یا اینکه آنچه را که سزاوار
تصدیق و اعتقاد آن است باور نکنند مانند اعتقاد به خدا و
نبوت پیغمبران و
امامت ائمه و
معاد و غیره. چنانچه در قرآن مجید میفرماید: «و کذلک نجزی من اسرف و لم یؤمن بآیات ربه و لعذاب الاخرة اشد و ابقی؛
و این چنین
جزا میدهیم کسی که از حد بگذراند و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد. و
عذاب آخرت سختتر و باقیتر است.» پس از طرح دفاع
مؤمن آلفرعون از
موسی (علیهالسّلام)، منکران نبوّت، مسرف و شکّاک خوانده شدهاند «کَذلکَ یُضِلُّ اللّهُ مَن هُو مُسرفٌ مُرتاب». و جدال و اشکالهای بیدلیل آنان در آیات الهی، موجب بسته شدن دل آنها برای پذیرش حقیقت دانسته شده است: «کَذلِکَ یَطبَعُ اللّهُ عَلی کُلِّ قَلبِ مُتَکَبِّر جَبّار» در همین سوره با درخواست فرعونیان، مبنی بر کفر به خدای یگانه مخالفت ورزیده، پشتوانه آنان را در دنیا و آخرت، سست و بیپایه میشمرد، زیرا همه ما به سوی خداوند بازگشته، مسرفان در آن هنگام به آتش الهی دچار خواهند گشت: «و انَّ المُسرِفینَ هُم اَصحـبُ النّار»
آیات آغازین
سوره انبیاء نیز مسرفان را مخالفان انبیا در طول
تاریخ و ستمگر وصف میکند و به سرانجام هلاکتبارشان اشارهدارد: «واَهلَکنَا المُسرِفین». در آیات ۱۳ـ۱۹
یس،
نیز دو تن از فرستادگان پیامبران در محاجّه با قوم خود که با آنان به مخالفت برخاسته و به
قتل و
شکنجه تهدیدشان کرده بودند، آنان را قومی اسرافکار مینامند: «بَلاَنتُم قَومٌ مُسرِفون» با این همه، اسرافکاریِ اعتقادی انسانها، مانع از فرود آمدن
وحی بر آنان نیست: «اَفنضرِبُ عَنکُم الذِّکرَ صَفحًا اَن کنتُم قَومًا مُسرِفین»
ارتکاب
گناهان و گرایش به مادّیات و قطع علاقه از خداوند، موجب خروج
انسان از راه حق شده، او را در یکی از منازل تاریک اسراف قرار میدهد.
خداوند در آیه ۵۳
زمر،
گنهکارانی که جان خویش را در معرض اسراف قرار دادهاند، به
توبه فرا میخواند و آنان را از
یاس و ناامیدی پرهیز و به ایشان وعده
آمرزش میدهد: «قُل یـعِبادِیَ الّذینَ اَسرَفوا عَلی اَنفسِهِم لاَتَقنَطوا مِن رَحمةِ اللّهِ اِنّ اللّهَ یَغفِرُ الذُّنوبَ جَمیعًا...». برای آیه شان نزولهای خاصی مطرح شده است؛ امّا هیچ یک موجب انحصار آن در مورد خاصی نمیشود و شمول آن را بر همه
مسلمانان و هر نوع خطا و گناهی از بین نمیبرد،
بر همین اساس، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در تفسیر این آیه فرمودهاند: «بل للمسلمین عامة».
خداوند در آیه ۱۲ یونس،
کسی را که هنگام
بلا و
مصیبت از خداوند یاری میطلبد و در وقت آسایش و راحتی از یاد او غافل میشود، از مسرفانی میشمارد که اعمال زشت خود را زیبا میپندارند: «کَذلکَ زُیّنَ لِلمُسرِفینَ مَا کَانوا یَعمَلون». برخی، توجه بیش از حدّ به امور غیر مهم، چون مسائل دنیایی در مقابل امور آخرتی و اصالت بخشیدن به دنیا در مقابل خدا را نوعی اسراف شمردهاند؛ مانند کسی که سرمایهای گران را در برابر امری ناچیز هدر دهد.
از دیگر مصادیق اسراف در زمینه امور اخلاقی،
انحراف جنسی است.
قوم لوط، نخستین کسانی بودند که از
زنان روی گردانده، به
همجنسبازی گراییدند.
حضرت لوط (علیهالسّلام) در آیات ۸۰ـ۸۱ اعراف،
آنان را از ارتکاب این عمل زشت، پرهیز داده، از اسرافکاران میشمرد: «بَلاَنتُم قَومٌ مُسرِفون». در ادامه این آیات و در آیات ۳۲ـ۳۴
ذاریات، «لِنُرسِلَ عَلیهِم حِجارَةً مِن طِین ••• مُسوَّمةً عِندَ رَبِّکَ لِلمُسرِفین»
به سرانجام رقّتبار آن قوم اشاره میکند:
خداوند،
فرشتگان عذاب را با سنگهایی ویژه بر سر آنان فرو فرستاد و همه مسرفان را نابود کرد.
هرگونه رفتار نادرست و خارج از حدّ اعتدال نیز در فرهنگ قرآن، اسراف شمرده شده است
در آیه ۱۴۷
آلعمران،
مردان الهی و یاران پیامبران، از خداوند درباره گناهان خود و افراط و تفریط در کارهای خویش، طلب
آمرزش کرده و ثبات قدم و پیروزی بر قوم کافران را از او درخواست میکنند: «رَبَّنا اغفِرلَنا ذُنوبَنا و اِسرافَنا فِی اَمرِنا». برخی تعبیر «اسرافنا فِی اَمرِنا» را به معنای
گناهان کبیره دانستهاند
ولی اطلاق واژه «اسراف» و «امر» با محدود ساختن آن منافات دارد، بنابراین در آیه پیشگفته، هرگونه خروج از حدّ اعتدال بر اثر
جهل و
غفلت یا از روی
عمد، نکوهش شده است.
خداوند در آیه ۲۸
کهف،
از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میخواهد به سوی کسانی نگراید که
غفلت بر قلبشان چیره شده و از
هوای نفس پیروی میکنند: «و لاَ تُطِع مَن اَغفَلنا قَلبهُ عَن ذِکرِنا واتّبعَ هَولـهُ و کَانَ اَمرُه فُرُطًا» خداوند این اشخاص را به افراطکاری و اسراف وصف کرده است.
برخی تعبیر «وَ کَانَ اَمرُه فُرُطًا» را به معنای نابودی یا مخالفت با حق دانستهاند
امّا گویا
گمراهی و نابودی، نتیجه افراط بوده و مخالفت با حق نیز از مصادیق آن است.
استبداد، خودکامگی،
استکبار،
استثمار،
خونریزی،
ستم و هرگونه فساد اجتماعی از مصادیق بارز اسراف به شمار میرود.
خداوند در
سوره مائده، پس از بیان
نزاع هابیل و قابیل که سرانجام آن تحقق نخستین
فساد بر روی زمین بود،
بنیاسرائیل را از ریختن
خون بیگناهان و فساد بر زمین
نهی کرده و از فسادهای اجتماعی آنان به اسراف تعبیر میکند: «ثُمّ اِنّ کَثیرًا مِنهُم بَعدَ ذلکَ فِیالاَرضِ لَمُسرِفون»
مفسران در توضیح اسرافکاری بنیاسرائیل، مواردی را بر شمردهاند: حلال شمردن حرامهای الهی،
قتل و خونریزی،
کفر و
شرک، مخالفت با پیامبران، پیروی از هوای نفس، ارتکاب گناهان و هرگونه تجاوز به حریم حق و حقیقت.
خداوند در این آیه،
قانونشکنی و سرپیچی از دستورهای الهی را مصداق اسراف شناسانده است.
به تصریح قرآن، حکمِ قضایی اسراف و فساد در جامعه،
اعدام و
تبعید است.
در آیه ۸۳ یونس
به ترس و نگرانی
یاران موسی (علیهالسّلام) از فرعون و سپاهیانش اشاره شده، فرعون را مستبدّی برتریجو میشمرد که در زمره مسرفان است: «اِنّ فِرعَونَ لَعال فِیالاَرضِ و اِنّهُ لَمنَالمُسرِفین» فرعون با ادعای خدایی و ارتکاب قتل و ستم بسیار و عصیان و
طغیان آشکار در برابر خداوند، از مصادیق بارز مسرفان بهشمار میرود.
آیات ۳۰ـ۳۱
دخان نیز به
نجات بنیاسرائیل از عذابها و شکنجههای فرعونیان اشاره کرده و فرعون را مردی
متکبّر و اسرافکار خوانده است: «اِنّهُ کانَ عالِیًا مِنَ المُسرِفین»
حضرت صالح (علیهالسّلام) در آیات ۱۴۱ـ۱۵۲
شعراء با اندرز
قوم ثمود، آنان را به
تقوای الهی و
اطاعت از
پیامبر خدا فرا میخواند. سپس آنان را از پیروی مسرفان پرهیز داده، این گروه را مفسد در زمین میشناساند که هیچگاه به اصلاح امور اقدام نمیکنند: «و لاَ تُطیعُوا اَمرَ المُسرِفینَ• الَّذینَ یُفسِدونَ فِیالاَرضِ و لاَ یُصلِحون» مفسران، بزرگان و رؤسای قوم ثمود را مصداق اسرافکاران در این آیات دانسته
و
تجاوز و افساد آنان را موجب حلول
عذاب الهی شمردهاند، زیرا فساد، همواره عذاب خداوند را در پی دارد.
تجاوز به حقوق دیگران در دو بخش حقوق عمومی و خصوصی، از مصادیق روشن اسراف اقتصادی است:
«و ءَاتِ ذَا القُربی حَقّهُ والمِسکَین و ابنَالسَّبیلِ و لاَتُبذِّر تَبذِیرًا ••• اِنّ المُبَذِّرینَ کَانوا اِخونَ الشَّیـاطینِ و کَان الشَّیطـنُ لِربّهِ کَفورًا».
خداوند در این آیات به اعطای بخشی از اموال عمومی به نزدیکان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، بیچارگان و در راهماندگان دستور داده است. سپس از تبذیر نهی کرده و مبذّران را برادران شیاطین خوانده و ناسپاسی
شیطان را یادآور شده است. مفسران در این آیه، مصادیق متعددی برای تبذیر بیان کردهاند: توزیع اموال در راه باطل
و معصیت و فساد، صرف دارایی از روی
ریا و
فخرفروشی به شکل غیر عادلانه،
خارج از چارچوب و برنامه معیّن
و بدون در نظر گرفتن مصالح و منافع
و بهطور کلّی هر نحوهای از توزیع که با دستورهای خداوند مخالف بوده
و به نابودی دارایی منجر شود.
حرمت تبذیر، به اموال عمومی اختصاص نداشته، آیه پیشگفته قابلیت تعمیم به هر مورد مشابه دیگر را دارد، بنابراین، هرکس دارایی خود یا دیگران را در مسیری نادرست و به شکلی ناشایست، توزیع یا مصرف کند، مبذّر است.
برخی از
فقیهان اهلسنت به استناد آیه پیشگفته، به لزوم حَجْر مبذّر (منع او از مصرف مبذّرانه اموالش) قائل شدهاند؛ امّا
ابوحنیفه به این دلیل که از مبذّر تکلیف ساقط نیست، حَجر وی را جایز نمیشمرد،
در هر حال، خداوند در این
آیه، مبذّر را پیرو شیاطین و همکار آنها در افساد در
زمین و همراه شیاطین در
آتش جهنّم دانسته و
علّت آن را
کفران نعمت و ناسپاسی پروردگار میشمرد.
«وابتَلُوا الیَتـمی... فَاِن ءَانَستُم مِنهُم رُشدًا فَادفَعوا اِلَیهِم اَمولُهم و لاَ تاکُلوها اِسرافًا و بِدارًا اَن یَکبَروا و مَن کانَ غَنِیًّا فَلیَستَعفِف و مَن کانَ فَقیرًا فَلیاکُل بِالمَعروف...»
در این آیه، تصرّف نامشروع در اموال
یتیم، اسراف شمرده شده و سرپرست یتیم از امور ذیل، منع میشود: استفاده از مال یتیم در صورت بینیازی، استفاده از آن بیش از حدّ نیاز، استفاده بیش از اُجرت عمل نگهداری یتیم، و ممانعت از پرداخت مال یتیم به وی از
ترس آنکه مانع از استمرار استفاده ولیّ از آن شود.
خداوند از سوی دیگر استفاده درست و عادلانه از مال یتیم را برای سرپرستی که فقیر باشد، جایز شمرده است.
داوری و
قضاوت ناعادلانه که گاه بر کذب و
دروغ استوار است، از مصادیق اسراف به شمار میرود.
مؤمن آلفرعون در آیه ۲۸ غافر
پیش از بیان اسراف اعتقادی فرعونیان، به اسراف آنان در
قضاوت اشاره میکند.
او پس از صدور
حکم اعدام برای موسی، خطاب به فرعونیان میگوید: آیا میخواهید مردی را به سبب اعتقاد به خدای یگانه بکشید، در حالیکه ادلّه روشنی از سوی پروردگارتان برای شما آورده است؟. .. خداوند اسرافکار و بسیار دروغگو را
هدایت نمیکند: «اِنّ اللّهَ لاَیَهدِی مَن هو مُسرِفٌ کَذّاب.» برخی نیز این سخن مؤمن آلفرعون را درباره موسی (علیهالسّلام) دانستهاند که اگر وی به راستی قصد دارد با ادعای دروغین نبوّت، به اسراف و فساد در جامعه بپردازد، بدانید که خداوند هیچگاه مسرفان دروغگو را با معجزات گوناگون، حمایت نکرده و در مسیر گمراهی موفقشان نمیگرداند.
در این صورت، این کاربرد اسراف نیز از مصادیق اجتماعی آن به شمار خواهد رفت. مجازات مجرم از منظر
قرآن باید عادلانه و بهاندازه
جرم او باشد
خداوند در آیه ۳۳
اسراء از کشتن بیگناهان نهی کرده و در صورت ارتکاب قتل، برای ولیّ مقتول حقّ
قصاص در نظر گرفته است؛ امّا اسراف در اجرای حکم را ممنوع میشمارد: «فَلاَ یُسرِف فِیالقَتِل اِنّهُ کانَ مَنصورًا» اسراف در اجرای حکمِ قصاص، شامل هر یک از موارد زیر میشود: کشتن شخصی غیر از قاتل،
کشتن بیش از یک نفر در برابر هر قتل،
مگر در صورت مشارکت چند نفر در آن،
مُثله کردن و قطعِ اعضای بدن قاتل پس از قصاص،
کشتن قاتل پیش از صدور حکم قاضی، کشتن قاتل به شیوهای دردناکتر از کشتن مقتول
و کشتن قاتل پس از
عفو وی از جانب ولیّ مقتول و گرفتن
دیه از او.
این نوع اسراف، مصادیق گوناگونی دارد:
«... کُلوا واشرَبوا و لاَ تُسرِفوا اِنّهُ لاَ یُحبُّ المُسرِفین»
خداوند در این آیه پس از بیان جواز عمومی در مصرف،
از اسراف نهی و در ادامه، از تحریم امور حلال نیز منع کرده است، بر همین اساس، در بیان مقصود از اینگونه اسراف، دو وجه نقل شده است: اسراف در خوردن و آشامیدن و زیادهروی در حرام شمردن نعمتهای الهی.
خداوند با بیان عدم تعلّق محبّت الهی به اسرافکاران، به حرمت اسراف اشاره
و مسرفان را
سرزنش میکند
البته مقدار محرومیت اسرافکاران از محبت الهی به نوع و میزان اسراف آنان بستگی دارد،
بر همین اساس، برخی برای اسراف دو نوع
حکم شرعی ذکر کردهاند:
کراهت در موارد خفیف و
حرمت در موارد دیگر.
برخی چون تفکیک میان این دو نوع اسراف بر ایشان روشن نبوده، آیه پیشگفته را به دلیل عدم حرمت همه اقسام اسراف، منسوخ پنداشتهاند.
این در حالی است که فقیهان در حرمت قدر متیقّن اسراف،
اجماع دارند، تا آنجا که میتوان آن را از
ضروریات دین شمرد. برخی نیز آن را از
گناهان کبیره شمردهاند.
اسراف در مصرف، به یکی از گونههای ذیل است: یک. تضییع و اتلاف هرگونه شیء قابل استفاده.
دو. بدون استفاده گذاردن هرگونه سرمایه.
سه. مصرف اشیا به نحوی که فایده مادّی یا معنوی به بار نیاورد. چهار. مصرف بیش از میزان درآمد به نحوی که در شان او نباشد؛ مانند خرید وسایل تزیینی برای کسی که توان تامین معاش خود را ندارد،
از همینرو
امام صادق (علیهالسّلام) کسی را که برای مصرف بیش از درآمد خود، دست نیاز به سوی دیگران دراز کند مسرف خوانده است.
پنج. مصرف بیش از حدّ و افزون بر نیاز؛ مانند خرید چند خانه یا پرخوری.
افزون بر این موارد، هرگونه مصرف سرمایه در راه
گناه یا در نظر گرفتن ارضای شهوات در رفع نیازهای جسمانی،
نیز از دیدگاه دینی مصداق اسراف شمرده میشود. روایاتی که مصرف زیاد در اموری چون استعمال
عطر،
روشنایی،
خوراک،
وضو،
حج و
عمره را اسراف نشمرده ناظر به عدم تحقق اسراف در این امور نیست، بلکه به اهمیّت و مطلوبیّت بیش از حدّ آنها اشاره دارد.
اسراف، هر چند بسیار اندک باشد، اگر برای انسان زیانبار باشد، حرام است
و حکم «اِنَّهُ لاَ یُحِبُّ المُسرِفیِنَ» افرادی را نیز دربر میگیرد که زمینه اسراف را برای دیگران مهیا میکنند.
«والّذینَ اِذا اَنفَقوا لَم یُسرِفوا و لَم یَقتُروا و کانَ بَینَ ذلکَ قَواماً؛
خداوند در وصف بندگان مقرّب خود میفرماید: آنان هرگاه
انفاق کنند نه اسراف دارند و نه سختگیری، بلکه در میان این دو، حدّ اعتدالی را پیش میگیرند.» منظور از تقتیر در
انفاق،
بخل و نپرداختن
حقوق واجب الهی به مستحقان است.
درباره مقصود از اسراف در
انفاق، اقوال زیر ذکر شده است:
انفاق در راه
معصیت و گناه،
انفاق از روی
ریا و
فخرفروشی،
و
انفاق بیش از حدّ
بهگونهای که موجب ناتوانی انسان از انجام دادن دیگر کارهای واجب خود شود. خداوند در آیه ۲۱۹
بقره به تبیین حد اعتدال در
انفاق پرداخته و میفرماید: از تو میپرسند: چه چیزی
انفاق کنند؟ بگو: از مازاد نیازمندی خود؛ نیز در آیه ۲۹ اسراء
برای روشن شدن حدّ اعتدال در
انفاق، مَثَلی برای
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بیان میکند که هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن [
کنایه از ترک
انفاق
] و آن را یکسره مگشای که نکوهیده و درماندهنشینی. میان
نهی از اسراف در امور
خیر، و سفارش به
انفاق و ایثار، هیچگونه تعارضی نیست، زیرا مصداق اسراف در امور خیر، جایی است که انسان بر اثر زیادهروی در عمل خیر، از رسیدگی به امر مهم دیگری فرومانَد یا آن عمل خیر را بهگونهای برآوَرد که مطلوب خداوند واقع نشود، بر همین اساس، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: هرکس نابجا
انفاق کند، اسراف کرده و هرکس در جای خود از
انفاق روی گرداند بخل ورزیده است.
امام صادق (علیهالسّلام) نیز میفرماید: بسا فقیری که اسرافکارتر از ثروتمندان باشد، زیرا فقیر اگر
انفاقکند، نابجا
انفاق کرده است؛ ولی ثروتمند از آنچه خدا به او داده
انفاق میکند.
اگر عمل خیر به این حدّ برسد دیگر نمیتوان آن را خیر نامید. آیه ۱۴۱
انعام پس از بیان جواز استفاده از
ثمره زراعت و وجوب پرداخت حق مستحقان، از اسراف نهی میکند: «... کُلوا مِن ثَمرِهِ اذا اَثمرَ و ءَاتوا حَقّهُ یَومَ حَصادِهِ و لاَ تُسرِفوا انّهُ لاَ یُحبُّ المُسرِفین». در
شان نزول این آیه گفتهاند: برخی
مسلمانان بیش از حدّ لازم به
انفاق میپرداختند و خود، در امرار معاش با مشکل مواجه میشدند، از اینرو خداوند زیادهروی در
انفاق را نهی و نکوهش میکند.
بر همین اساس، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
افراط در
انفاق را چون ممانعت از پرداخت حدّ واجب آن، ناپسند دانسته است.
البته منظور از اعطای حق مستمندان، پرداخت خصوص
زکات واجب نیست، زیرا سوره انعام در
مکّه و پیش از نزول
حکم زکات نازل شده است، بنابراین، مطلق
انفاق به تهیدستان را دربرمیگیرد.
درباره معنای «لاَتُسرِفوا» در این آیه، آرای دیگری نیز نقل شده است:
انفاق در راه گناه و معصیت،
ممانعت از پرداخت حق تهیدستان،
اسراف در مصرف ثمره زراعت،
قرار دادن سهمی از محصول برای بتها و بتخانهها
و نهی از گرفتن مال مردم، بیشتر از حدّ واجب (خطاب به متولّیان گرفتن زکات).
اسراف در افعال آن است که آنچه را که سزاوار نباشد به جای آورد. یا آنچه سزاوار است بکند ترک نماید. چنانچه
قوم لوط را که مرتکب عمل زشت و شنیع
لواط میشدند مسرف خوانده و میفرماید: «انکم لتاتون الرجال شهوة من دون النساء بل انتم قوم مسرفون؛
جز این نیست که شما از روی
شهوت نزد
مردان میروید و
زنان را ترک میکنید بلکه شما گروه اسرافکنندگانید» زیرا بذر را در غیر محل زرع قرار میدهید. بلکه هر گناه فعلی یا قولی که از
انسان سر زند اسراف است و هر گناهکاری مسرف است. چنانچه در
سوره زمر میفرماید: «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم؛
بگو ای بندگان من که اسراف کردهاند به انجام گناهان زیاد بر ضرر نفسهای خودشان (یعنی افراط نمودند و از حد معصیت را گذراندهاند) از
رحمت خدا نومید نشوید» یعنی رو به خدا آورند تا خدا آنها را رحمت فرموده بیامرزد. سزاوار است که مؤمنین در امور مباح هم سعی کنند که اسرافی از آنها سر نزند مانند اسراف در
خواب و بیداری و حرف زدن و خوردن چنانچه در حدیث است خدا دشمن میدارد هر پرخور پرخوابی را. و بهطور کلی هر کاری که به آن اشتغال دارند، سعی کنند از حد تجاوز نکند و برای دانستن شرح و تفصیل این مطلب به کتاب
معراج السعاده و
حلیة المتقین و
سراج الشیعه و غیره، از کتابهایی که در باب آداب زندگی و معاشرت از نظر شرع مقدس رسیده مراجعه نمایند.
اسراف در همه اقسام آن، با
سنتهای الهی در جهان مخالف است، زیرا با برهم زدن حالت
اعتدال، موجب بروز فساد در زمینههای گوناگون حیات میشود
و به همین سبب، سلب محبت خداوند از انسان را در پی دارد.
این امر موجب ضعف انسان و مانع او از کسب موفقیت در عرصههای گوناگون زندگی است، از اینرو مؤمنان پیش از درخواست پیروزی و موفقیت، دست به سوی خداوند گشوده و از او در باب اسرافکاریهای خود،
آمرزش میطلبند،
زیرا بنابر فرموده
امام صادق (علیهالسّلام) دعای اسرافکاران در درگاه خداوند پذیرفته نیست.
استمرار اسرافکاری موجب رسوخ ملکه ناسپاسی و کفران نعمت در انسان گشته
او را از هدایتهای الهی محروم میسازد
و گاه کفر اعتقادی و اخلاقی او را در پی دارد
از اینرو پیامبران خدا نیز در برابر عاملان آن ایستادهاند. این شیوه گاه موجب حلول
عذاب الهی شده و در
آخرت نیز
انسان را به
عذاب جهنم گرفتار میکند.
اسراف در زمینههای اقتصادی، موجب اتلاف منابع ثروت میشود و چون این منابع محدودند، عمل اسراف، خود نوعی تجاوز به حقوق دیگران و نقض رفاه عمومی جامعه است،
از اینرو امام صادق (علیهالسّلام) اسراف را موجب کاهش
برکت،
و
فقر را نتیجه اسرافکاری، و تموّل را نتیجه رعایت اقتصاد میشمرد
و از همینرو خداوند در آیه ۵
نساء دارایی اختصاصی برخی انسانها را ثروت کلّ جامعه میداند و فرمان میدهد که دارایی خود را ـکه خداوند وسیله قوام زندگی شما قرار داده استـ به دست سفیهان نسپارید، بلکه خود به اداره زندگی آنان بپردازید. سپس میافزاید: پیش از پرداختِ دارایی یتیمان به ایشان، آنان را بیازمایید و اگر در آنان رشد کافی یافتید، داراییهاشان را به آنها بدهید،
افزون بر همه این موارد، اسراف، به ویژه بعد اقتصادی آن، سلامت جسم و
روان انسانها را به خطر میافکند.
احکام القرآن، جصاص؛ بحارالانوار؛ پژوهشی در اسراف؛ التبیان فی تفسیرالقرآن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تفسیر التحریر و التنویر؛ تفسیر راهنما؛ تفسیر العیاشی؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر القمی؛ تفسیر المنار؛ تفسیر نمونه؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ روحالمعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ عوائد الایام؛ الفرقان فی تفسیر القرآن؛ الکافی؛ کشفالاسرار و عدة الابرار؛ لسان العرب؛ مجمع البحرین؛ مجمعالبیان فی تفسیر القرآن؛ المعجم الاحصائی لالفاظ القرآن الکریم؛ معجم الفروق اللغویه؛ مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المیزان فی تفسیرالقرآن؛ النکت والعیون، ماوردی؛ الوجوه والنظائر لالفاظ کتاب اللّه العزیز؛ وسائلالشیعه.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «اسراف»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۵/۱۱. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۵۰۷-۵۰۹. دانشنامه موضوعی قرآن فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهمالسلام، ج۲، ص۳۳۱-۳۳۲.