• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اربعین سیدالشهداء (مقتل)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: اربعین.


اربعین سیدالشهداء، در فرهنگ شیعی، به چهلمین روز شهادت سیدالشهداء (سلام‌الله‌علیه) اطلاق می‌شود که با بیستم صفر مصادف است. در میان شیعیان مشهور است که کاروان اهل بیت حضرت سید الشهدا (علیه‌السّلام) در راه بازگشت از شام در روز بیستم صفر به کربلا رسیدند و در آنجا جابر بن عبدالله انصاری را که به زیارت قبر امام حسین (علیه‌السّلام) رفته بود؛ ملاقات کردند؛ اما در این مطلب که آیا اهل‌ بیت امام حسین (سلام‌الله‌علیه) در اولین اربعین به کربلا رسیدند؛ اختلاف است. برخی از‌ اندیشمندان نظریه ورود اهل بیت به کربلا را در اربعین اول، بعید و حتی محال دانسته‌اند، برخی نیز موافق نظریه ورود اهل بیت به کربلا را در اربعین اول هستند. همچنین در احادیث فراوانی از امامان معصوم (علیه‌السّلام) به زیارت اربعین سفارش شده است؛ به طوری که در مناسبت‌های گوناگون به آن ترغیب و در حدیثی، یکی از نشانه‌های مؤمن شمرده شده است.

فهرست مندرجات

۱ - اختلاف درباره رسیدن اهل بیت به کربلا در اربعین اول
۲ - منکران ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول
       ۲.۱ - سید بن طاووس
       ۲.۲ - علامه مجلسی
       ۲.۳ - میرزاحسین نوری
       ۲.۴ - شیخ عباس قمی
       ۲.۵ - ابوالحسن شعرانی
       ۲.۶ - مرتضی مطهری
       ۲.۷ - محمدابراهیم آیتی
       ۲.۸ - سیدجعفر شهیدی
       ۲.۹ - رسول جعفریان
۳ - مدافعان ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول
       ۳.۱ - ابوریحان بیرونی
       ۳.۲ - مستوفی هروی
       ۳.۳ - ملاحـسین واعـظ کاشفی
       ۳.۴ - مولف کتاب نور العین
       ۳.۵ - شیخ بهایی
       ۳.۶ - میرزامحمد اشراقی
       ۳.۷ - سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی
۴ - شواهد ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول
       ۴.۱ - نقل برخی منابع کهن
       ۴.۲ - حضور جابر در اربعین اوّل و ملاقات با اهل بیت
       ۴.۳ - وقوع سفرهای مشابه
       ۴.۴ - مدت اقامت در کوفه و شام
       ۴.۵ - دفن سر مقدس امام حسین
              ۴.۵.۱ - بقیع مدینه
              ۴.۵.۲ - دمشق
              ۴.۵.۳ - قاهره
              ۴.۵.۴ - نجف اشرف
              ۴.۵.۵ - کربلا
       ۴.۶ - مسیر حرکت کاروان
       ۴.۷ - تشریح سفر از کربلا تا کربلا
       ۴.۸ - جمع‌بندی
۵ - زیارت اربعین در روایات و گزارش‌های تاریخی
       ۵.۱ - قداست اربعین در روایات
       ۵.۲ - اهمیت و فضیلت زیارت اربعین
       ۵.۳ - روایات زیارت اربعین
       ۵.۴ - تاریخچه زیارت اربعین
       ۵.۵ - متن زیارت اربعین
              ۵.۵.۱ - زیارت اول
              ۵.۵.۲ - زیارت دوم
       ۵.۶ - استحباب زیارت اربعین
       ۵.۷ - محتوای زیارت اربعین
              ۵.۷.۱ - ترسیم ویژگیهای امام
              ۵.۷.۲ - فلسفه قیام عاشورا
              ۵.۷.۳ - شناخت چهره مخالفان
              ۵.۷.۴ - جهاد تا شهادت
              ۵.۷.۵ - لعن و تبرّی از دشمنان
              ۵.۷.۶ - حیات سعادتمندانه
              ۵.۷.۷ - بیزاری از همفکران اهل ظلم
              ۵.۷.۸ - تاکید بر دودمان پاک
              ۵.۷.۹ - خصوصیات امام حسین و سایر ائمّه
              ۵.۷.۱۰ - ایمان، تسلیم و تبعیّت
              ۵.۷.۱۱ - درود پایانی
۶ - پانویس
۷ - منبع


در میان شیعیان مشهور است که جابر بن عبدالله انصاری، صحابی بزرگ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در روز بیستم صفر به زیارت قبر امام حسین (علیه‌السّلام) رفت و در همان روز، اهـل بیـت در راه بازگشت از شام، به کربلا رسیده، جابر را در آنجا ملاقات کردند. همچنین در این روز سر امام حسین به بدن ملحق، و همان جا دفن شد. شیخ مفید، شیخ طوسی در این باره می‌نویسند: «روز بیستم صفر روزی است که حرم امام حسین (علیه‌السّلام) از شام به سوی مدینه بازگشتند. همچنین در این روز، جابر بن عبدالله انصاری، صحابی رسول خدا، برای زیارت امام حسین (علیه‌السّلام) از مدینه به کربلا آمد و او نخستین کسی بود که قبر امام حسین را زیارت کرد».
در این که آیا اسرای کربلا، مستقیما از شام به مدینه رفته‌اند یا از کربلا عبور کرده‌اند؛ اختلاف است. از بعضی از گزارشات استفاده می‌شود که خروج از شام در بیستم ماه صفر یعنی روز اربعین بوده است. اگر این روایت را بپذیریم، نمی‌توانیم قائل شویم که اهل بیت (علیه‌السّلام) در اربعین به کربلا رسیده‌اند. بنابراین برخی از‌ اندیشمندان نظریه ورود اهل بیت به کربلا را در اربعین اول، بعید و حتی محال دانسته‌اند. اندیشمندانی همچون ابن طاووس، علامه مجلسی، میرزاحسین نوری، شیخ عباس قمی، ابوالحسن شعرانی، شهید مطهری، رسول جعفریان، محمدابراهیم آیتی و ... منکر ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول هستند.
اما طبق برخی از نقل‌ها سر مقدس امام حسین (علیه‌السّلام) و سایر شهدای کربلا، که به شام منتقل شده بود، به امام سجاد (علیه‌السّلام) سپرده شد و آن حضرت بیستم ماه صفر آن‌ها به بدن‌ها ملحق کرد و به مدینه رفت.
اما برخی از‌ عالمان نظریه ورود اهل بیت به کربلا را در اربعین اول، بعید و حتی محال دانسته‌اند. اندیشمندانی همچون ابن طاووس، علامه مجلسی، میرزاحسین نوری، شیخ عباس قمی، ابوالحسن شعرانی، شهید مطهری، رسول جعفریان، محمدابراهیم آیتی و ... منکر ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول هستند. در مقابل، برخی از‌ اندیشمندان، همچون ابوریحان بیرونی، مستوفی هروی، ملاحسین واعظ کاشفی، شیخ بهایی، میرزامحمد اشراقی، سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی و ... قایل به حضور اهل بیت در کربلا در اربعین اول شده‌اند، یا دست کم از ظاهر کلام‌شان چنین استفاده می‌شود.


برخی از‌ اندیشمندان نظریه ورود اهل بیت به کربلا را در اربعین اول، بعید و حتی محال دانسته‌اند. در ادامه، دیدگاه‌های شاخص‌ترین چهره‌های این گروه را از نظر می‌گذرانیم.

۲.۱ - سید بن طاووس

از دیرباز در میان شیعه مشهور شـده اسـت کـه ابن نما حلی (٦٤٥ق) در کتاب مثیر الاحزان و سید بن طاووس در کتاب ملهوف، ورود اهل بیت را در اربعین اول تاییـد کـرده انـد. برخی از پژوهشگران معاصر نیز بر این نکته تاکید ورزیده‌اند؛
[۹] قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، تحقیق دربارۀ اول اربعین حضرت سیدالشهدا، ص۲۱.
اما چنین نسبتی درست به نظر نمی‌رسد؛ چراکه این دو، ‌اندیشمند تنها از ورود اهل بیت به کربلا و ملاقات بـا جابر خبر داده‌اند؛ بی آنکه تاریخ این ملاقات را ذکر کرده باشند. به نظر می‌رسد چنین نسبتی به سید، از اینجا ناشی شده است که شیخ مفید و شیخ طوسی گفتـه انـد روز اربعین روزی است که جابر بن عبدالله به کربلا آمد. از آنجاکه در هیچ یک از منابع تاریخی کهن، سخنی از حضور اهل بیت در کربلا در زمانی دیگر به میان نیامده است، عده‌ای از سخن سید چنین برداشت کرده‌اند که ناگزیر ملاقات اهل بیت با جابر روز اربعین بوده است. اما باید توجه داشت که شیخ مفید و شیخ طوسی که تصریح به حضور جابر در کربلا در روز اربعین کرده‌اند، نه تنها به ملاقات اهل بیت با جابر اشاره نکرده‌اند، بلکـه تـصریح کرده‌اند که در این روز اهل بیت از شام رهسپار مدینه شدند، نه آنکه به کربلا رسیدند. سید ابن طاووس و ابن نما نیز که تصریح به ملاقات کرده‌اند، هیچ اشاره‌ای به وقوع این ماجرا در روز اربعین نکرده‌اند. چنانکه محدث قمی نیز به این نکته اشاره کرده است.
عبارت ابن نما در این باره چنین است: «و لما مر عیال الحسین بکربلاء وجدوا جابر بن عبدالله الانصاری وجماعة من بنی‌هاشم قدموا لزیارته فی وقت واحد فتلاقوا بالحزن والاکتیاب والنوح علی هذا المصاب المقرح لاکباد الاحباب».ابن طاووس نیز در این باره چنین نگاشته است: «و لما رجع نساء الحسین وعیاله من الشام وبلغوا العراق، قالوا للدلیل مـر بـنـا علی طریق کربلاء، فوصلوا الی موضع المصرع فوجدوا جابر بن عبدالله الانصاری وجماعة من بنی‌هاشم ورجالا من آل رسول الله صلی الله علیه وسلم قد وردوا لزیارة قبر الحسین فوافوا فی وقت واحد وتلاقوا بالبکاء والحزن واللطم واقاموا المآتم المقرحة للاکباد واجتمع الیهم نساء ذلک السواد فاقاموا علی ذلک ایاماً». حتی ابن طاووس در اثر دیگرش به نام الاقبال بالاعمال الحسنة که تا نه سال مانده به آخر عمرش، یعنی تــا هفتاد سالگی مشغول نگارش و تدوین آن بوده است، پس از نقل قول شیخ مفید و شیخ طوسی (مبنی بر حرکت اهل بیت از شام به مدینه در روز اربعین)، و قولی که اربعین را روز ورود اسرا از شام به کربلا می داند، رسیدن اهل بیت را به کربلا در روز بیستم صفر سال ٦١ قمری به صراحت نفی می کند. شایان توجه است که تعبیر شیخ طوسی در مصباح در این باره «بازگشت» است نه «رسیدن» که ابن طاووس گفته است: «و فی الیوم العشرین منه کان رجوع حرم سیدنا ابی عبدالله الحسین بن علی بن ابی طالب من الشام الی مدینة الرسول صلی الله علیه وسلم». روشن است که این دو واژه، معانی متفاوتی دارند. از این رو برداشت ابن طاووس از کلام شیخ طوسی نادرست به نظر میرسد پس قولی که سید ابن طاووس به شیخ طوسی نسبت داده و سپس آن را بعید شمرده است اصلاً دیدگاه شیخ طوسی نیست تا درباره صحت آن بحث شود.
سید ابن طاووس اصل آمدن اهل بیت را به کربلا، نه در کتاب ملهوف نفی می‌کند و نه در کتاب اقبال؛ اما سخنان او در اقبال، قرینه روشنی است که اثبات می‌کند وی در کتاب ملهوف نیز حکم به ورود اهل بیت در اربعین (چنـان کـه بـه وی نسبت داده‌اند) نکرده است؛ چراکه اگر وی چنین دیدگاهی داشت، در کتاب اقبال (که آن را سالها بعد از ملهوف نگاشته است)، بیان می‌کرد که من از گفته خود در کتاب ملهوف برگشته‌ام و نظر نهایی من در این باره، این است که اکنون می‌گویم. بنابراین ابن طاووس منکر ورود اهل بیت به کربلا در روز بیستم صفر سال ۶۱ قمری است و گزارش ابن نما نیز همانند گزارش سید ابـن طـاووس، تنهـا حاکی از حضور اهل بیت در کربلاست؛ اما معلوم نیست این رویداد در چه روزی بوده است. لذا سیّد ابن طاووس بازگشت اهل بیتِ سیّد الشهدا (علیه‌السلام) را در اربعین اوّل، مستبعد می‌داند؛ ولی منکر اصل بازگشت آنها به کربلا نیست. متن عبارت ایشان، این است: «در مصباح المتهجّد دیدم که خانواده امام حسین (علیه‌السلام)، در روز بیستم صفر، به همراه مولایمان امام سجّاد (علیه‌السلام) وارد مدینه شدند و در غیر این کتاب، آمده که آنان در بازگشت از شام، روز بیستم صفر به کربلا رسیدند و این هر دو قول، بعید است؛ زیرا عبید اللّه بن زیاد ـ که لعنت خدا بر او باد ـ به یزید، نامه نوشت و حادثه کربلا را برایش گزارش کرد و از وی اجازه خواست که خاندان امام حسین (علیه‌السلام) را بفرستد، و تا جواب یزید نرسید، اقدامی صورت نداد و این کار، به حدود بیست روز یا بیشتر، وقت نیاز دارد. و نیز روایت شده که وقتی کاروان اسیران را به شام بردند، آنها در دمشق به مدّت یک ماه در جایی ماندند که از گرما و سرما، در امان نبودند و صورت قضیّه، مقتضی است که اهل بیت، تا رسیدن به عراق یا مدینه، بیش از چهل روز از زمان شهادت، تاخیر داشته‌اند. پس عبورشان از کربلا در بازگشت (از شام)، شدنی است؛ ولی در بیستم صفر نمی‌توانند رسیده باشند. چراکه آنان در آنجا، طبق آنچه روایت شده است، جابر بن عبدالله انصاری را ملاقات کـرده انـد و اگر جابر به قصد زیارت از حجاز به راه افتاده باشد، رسیدن خبر به او و آمـدنش به کربلا، به زمانی بیش از چهل روز نیازمند است».
با تامّل در این سخن، روشن می‌شود که میان کلام سیّد ابن طاووس در این جا با آنچه در کتاب الملهوف نقل کرده که خاندان امام حسین (علیه‌السلام) در بازگشت از شام، از کربلا عبور کرده‌اند، تعارضی وجود ندارد. آنچه ایشان بعید می‌داند، رسیدن اهل بیت امام (علیه‌السلام) در اربعین سال ۶۱ هجری (اربعین اوّل) به کربلاست، نه مطلقِ عبور آنها از آن جا. بنا بر این، آنچه گفته شده که سیّد ابن طاووس در کتاب الاقبال از سخن خود در الملهوف عدول کرده، صحیح نیست و ناشی از عدم تامّل در کلام ایشان است.

۲.۲ - علامه مجلسی

علامه مجلسی (۱۱۱۱ق) نیز از منکران ورود خاندان امام حسین (علیه‌السّلام) به کربلا در روز اربعین است. وی در این باره نوشته است:
«در اخبار، علت استحباب زیارت اربعین بیان نشده است؛ اما قول مشهور در بین اصحاب علم این است که علت این استحباب، بازگشت اهل بیت حسین در آن روز (بیستم صفر) به کربلا در زمان برگشت شان از شام، و همچنین ملحق کردن سرهای شهدا به اجساد مطهرشان به دست علی بن الحسین (علیه‌السّلام) است. قول دیگر در این باره آن است که اهل بیت در این روز به مدینه بازگشتند. اما هر دو قول جداً بعید است؛ چراکه این مدت زمان (چهل روز) برای این دو‌امـر (رسیدن به کربلا یا مدینه) کافی نیست؛ چنان که این امر از اخبـار و قراین پیداست. اما اینکه این امر در سالی دیگر رخ داده باشد نیز بعید است».

۲.۳ - میرزاحسین نوری

میرزاحسین نوری (١٢٥٤-۱۳۲۰ق) در کتاب لؤلؤ و مرجان بعد از نقل عبارت سید ابن طاووس در ملهوف مبنی بر آمدن اسرا به کربلا، به نقد آن می‌پردازد. وی ضمن بیان دلایلی برای اثبات نظریّه خود، مبنی بر باز نگشتن اهل بیت امام (علیهم‌السّلام) به کربلا، می‌گوید: «بر هر ناظری در کتب مقاتل، مخفی نیست که بعد از ندامت ظاهری رِجس پلید یزید و عذر خواستن و مخیّر نمودنْ آل اللّه را بین ماندن در شام و برگشتن به وطن اصلی (مدینه طیّبه) و اختیار کردن ایشان، مراجعت را، در این که به عزم مدینه از شام بیرون رفتند و از عراق و کربلا، ذکری در آن جا نبود و بنا به رفتن آن صوب نبود و راه شام به عراق، از خودِ شام، از راه حجاز جدا می‌شود و قدر مشترکی ندارند، چنان که از متردّدین شنیده شده و از اختلاف طول این سه بَلَد با یکدیگر معلوم می‌شود. پس هر که خواهد از شام به عراق رود، از آن جا عازم و به خطّ عراق، خواهد سیر کرد و اگر اهل بیت از آن جا به این عزم بیرون آمدند ـ چنان که ظاهر عبارت لهوف استـ، بی اطّلاعِ آن خبیث و بی اذن او، هرگز برای ایشان، میسّر نبوده و نشود و در آن مجالس، ذکری از این عزم نشود. و ظاهر است که در سیر به عراق، جز زیارت تربت مقدّسه، مقصدی نداشتند و گمان نمی‌رود با آن خُبث شریره یزید و پلیدیِ فطرتش، اگر اظهار می‌کردند و اذن می‌خواستند، راضی شود و اذن دهد و مصارف سفر را دو چندان کند، با آن دنائتِ طبع و بی حیایی که دویست دینار دهد و بگوید: این، به عوضِ آنچه از شما رفته! به هر حال، این استبعادی است که بالمَرّه، وثوق را از کلام آن راویِ مجهول که در لهوف از او نقل کرده ـ و البتّه یکی از اهل سِیَر و تواریخ است ـ، می‌بَرَد و چون منضم شود به آن، شواهد مقدّمه، اساس این احتمال از اصل، خراب خواهد شد و با این حال، اخبار جزمی روضه خوانان به وقوع این واقعه به مجرّد کلام مذکور، کاشف از نهایت جهل و تجرّی است و کاش به همان چند سطر لهوف یا مقتل ابی مِخنَف، قناعت می‌کردند و آن را مانند ریشه درخت در زمین شورزار قلب ویران نمی‌کاشتند. آن گاه این همه شاخه و برگ از او نمی‌رویانیدند. پس از آن، این همه میوه‌های گوناگونِ اکاذیب از آن نمی‌چیدند و از زبان حجّت بالغه خداوند، حضرت سجّاد (علیه‌السلام)، این همه دروغ در وقت ملاقات خیالی با جابر، نقل نمی‌نمودند...».
[۲۱] محدث نوری، حسین، لؤلؤ و مرجان، ص۱۶۱-۱۶۲.


۲.۴ - شیخ عباس قمی

شیخ عباس قمی (م ۱۳۵۹ق) نیز به پیروی از استادش محدث نوری، منکر حضور اهل بیت در کربلا در روز اربعین شده است. محدّث قمّی، می‌نویسد: «مکشوف باد که ثقات محدّثین و مورّخین، متّفق‌اند؛ بلکه خودِ سیّد جلیل علی بن طاووس نیز روایت کرده که بعد از شهادت حضرت امام حسین (علیه‌السلام)، عمر سعد ملعون، نخست، سرهای شهدا را به نزد ابن زیادِ لعین، روانه کرد و از پس آن، روز دیگر، اهل بیت را به جانب کوفه برد و ابن زیاد خبیث، بعد از شناخت و شماتت با اهل بیت، ایشان را محبوس داشت و نامه به یزید بن معاویه فرستاد که در باب اهل بیت و سرها، چه عمل نماید. یزید لعین، جواب نوشت که به جانب شام، روان باید داشت. لاجرم، ابن زیاد ملعون، تهیّه سفر ایشان نموده و ایشان را به جانب شام فرستاد. و آنچه از قضایای عدیده و حکایت متفرّقه سِیر ایشان به جانب شام از کتب معتبره نقل شده، چنان می‌نماید که ایشان را از راه سلطانی و قُرا و شهرهای معموره، عبور داده‌اند که قریب چهل منزل می‌شود، و اگر قطع نظر کنیم از ذکر منازل ایشان و گوییم از برّیه غربی فرات، سیر ایشان بوده، آن هم قریب به بیست روز می‌شود؛ چه، مابین کوفه و شام به خطّ مستقیم، یکصد و هفتاد و پنج فرسخ گفته شده و در شام هم قریب به یک ماه، توقّف کرده‌اند، چنان که سیّد، در اقبال فرموده: روایت شده که اهل بیت، یک ماه در شام، اقامت کردند در موضعی که ایشان را از سرما و گرما نگاه نمی‌داشت ـ. پس با ملاحظه این مطالب، خیلی مستبعد است که اهل بیت بعد از این همه قضایا، از شام برگردند و روز بیستم شهر صفر ـ که روز اربعین و روز ورود جابر به کربلا بوده ـ به کربلا وارد شوند، و خودِ سیّد اجل، این مطلب را در اقبال، مستبعد شمرده، به علاوه آن که اَحَدی از اَجلّای فنّ حدیث و معتمدین اهل سِیَر و تواریخ در مقاتل و غیره، اشاره به این مطلب نکرده‌اند، با آن که ذکر آن از جهاتی شایسته بود؛ بلکه از سیاق کلام ایشان، انکار آن معلوم می‌شود ـ چنان که از عبارت شیخ مفید در باب حرکت اهل بیت به سمت مدینه در یافتی و قریب این عبارت را ابن اثیر و طبری و قرمانی و دیگران، ذکر کرده‌اند و در هیچ کدام، ذکری از سفر عراق نیست ـ؛ بلکه شیخ مفید و شیخ طوسی و کفعمی گفته‌اند که: در روز بیستم صفر، حرم حضرت ابی عبد اللّه الحسین (علیه‌السّلام) رجوع کردند از شام به مدینه و در همان روز، جابر بن عبد اللّه، به جهت زیارت امام حسین (علیه‌السّلام) به کربلا آمد و اوّلْ کسی است که امام حسین (علیه‌السّلام) را زیارت کرد. و شیخ ما، علّامه نوری ـ طاب ثراه ـ در کتاب لؤلؤ و مرجان، کلام را در ردّ این نقل، بسط تمام داده. و از نقل سیّد ابن طاووسْ آن را در کتاب خود، عذری بیان نموده، ولکن، این مقام را گنجایش بسط نیست».

۲.۵ - ابوالحسن شعرانی

ابوالحسن شعرانی (١٣٥٢ش) نیز از دیگر منکران ورود اهل بیت به کربلا در بیستم صفر است. شعرانی می‌گوید: «بسیاری از علما، زیارت قبر مطهر را توسط اهل بیت در روز اربعین، مستبعد می‌شمارند مخصوصاً حاجی میرزاحسین نوری طبرسی در لؤلؤ و مرجان، سخت انکار کرده است و ما پیش از این گفتیم دلیلی بر انکار اصل زیارت در روز اربعین نداریم اما به ظن غالب، این زیارت هنگام رفتن بـه شـام بـوده، نه بازگشتن و اگر بگوییم بعض از روات در این خصوصیت سهو کرده و هنگام بازگشتن گفته، آسان تر می‌نماید از اینکه بگوییم اصلا زیارت نکردند».
[۲۵] شعرانی، ابوالحسن، ترجمه کتاب نفس المهموم، ص٤٣١.


۲.۶ - مرتضی مطهری

استاد شهید مرتضی مطهری، خبر ملاقات جابر را با اهل بیت انکار کرده و درباره آن گفته است: «اربعین که می‌رسد، همه این روضه را می‌خوانند و مردم هم خیال می‌کنند این طور است که اُسرا از شام به کربلا آمدند و در آن جا با جابر، ملاقات کردند و امام زین العابدین (علیه‌السلام) هم با جابر ملاقات کرد، در صورتی که بجز در کتاب لهوف ـ که آن هم نویسنده اش یعنی سیّد ابن طاووس، در کتاب‌های دیگرش آن را تکذیب کرده و لااقل، تایید نکرده است ـ در هیچ کتاب دیگری، چنین چیزی نیست و هیچ دلیل عقلی‌ای هم این را تایید نمی‌کند؛ ولی مگر می‌شود این قضایایی را که هر سال گفته می‌شود، از مردم گرفت؟! جابر، اوّلین زائر امام حسین (علیه‌السلام) بوده است و اربعین هم، جز موضوع زیارت قبر امام حسین (علیه‌السلام)، هیچ چیز دیگری ندارد. موضوعِ تجدید عزای اهل بیت نیست. موضوعِ آمدن اهل بیت به کربلا نیست. اصلاً راه شام از کربلا نیست. راه شام به مدینه، از همان شام، جدا می‌شود».
[۲۷] ر. ک: آیتی، محمدابراهیم، بررسی تاریخ عاشورا، ص۱۳۹.
ظاهرا این نظریّه، مبتنی بر آن چیزی است که محدّث نوری در کتاب لؤلؤ و مرجان، در این باره آورده است.
[۲۸] محدث نوری، حسین، لؤلؤ و مرجان، ص۱۶۱-۱۶۲.
محدّث قمّی نیز در این باره از استاد خود تبعیت کرده است. شایان ذکر است که اگر مقصود استاد از خبر ملاقات با جابر، اشاره به وقوع آن در روز اربعین باشد، ابن طاووس حتی در کتاب ملهوف نیز، چنین چیزی را نگفته است.

۲.۷ - محمدابراهیم آیتی

محمدابراهیم آیتی از دیگر محققانی است که ماجرای ورود اهل بیت را به کربلا در روز بیستم صفر سال ۶۱ قمری، فاقد مستند تاریخی می‌داند و معتقد است نمی‌توان برای آن سند قابل اعتمادی یافت. آیتی می‌گوید: «حق آن است که تاریخ حرکت آنان از دمشق به طرف مدینه و تاریخ ورود آنان به شهر مقدس مدینه هیچ کدام به درستی معلوم نیست و نمی‌دانیم که هریک از این وقایع و حوادث در چه تاریخی روی داده است و اگر کسی بخواهد ازروی حدس و گمان، و نه ازروی یقین، تاریخ هر یک از این حوادث را تحقیق کند، می‌تواند بگوید اهل بیت امام پس از آنکه در روز دوازدهم محرم سال ۶۱ قمری وارد کوفه شدند و در حدود یک ماه یعنی تا حدود بعد از نیمه ماه صفر در کوفه زندانی بوده‌اند و یکی دو روز پیش از اربعین، آنان را به شام فرستاده‌اند و چنانکه بعضی نوشته‌اند در حدود نیمه ماه ربیع الاول وارد دمشق شده‌اند، اما دیگر نمی‌توان گفت که تا کی در دمشق مانده‌اند و کی از آنجا حرکت کرده‌اند و در چه تاریخی به مدینه رسیده‌اند و اگر مدرکی قابل اعتماد و استناد می‌داشتیم که اسیران اهل بیت در چهلم شهادت امام به کربلا آمده‌اند، می‌گفتیم که این امر در موقع رفتن به شام بوده است، نه در موقع برگشتن از شام».
[۳۲] آیتی، محمدابراهیم، بررسی تاریخ عاشورا، ص١٤٨ـ١٥٠.


۲.۸ - سیدجعفر شهیدی

سیدجعفر شهیدی نیز از دیگر منکران این حادثه است. شهیدی با طرح چند پرسش، در صحت این نظریه تردید کرده و گفته است: «مسلماً چنین چیزی دور از حقیقت اسـت. رفتن و برگشتن مسافر عادی از کربلا به کوفه و از آنجا به دمشق و بازگشتن او با وسایل آن زمان، بیش از چهل روز وقت می‌خواهد، تا چه رسد به حرکت کاروانی چنان و نیز ضرورت دستورخواهی پسر زیاد از یزید درباره حرکت آنـان بـه دمـشـق و پاسخ رسیدن، که اگر همه این مقدمات را در نظر بگیریم، دو سه ماه وقت می‌خواهد. فرض اینکـه کـاروان در اربعین سـال دیگر (سال ٦٢) به کربلا رسیده، نیز درست نیست چراکه ماندن آنان در دمشق بـرای مدتی طولانی، بـه صـلاح یزیـد نـبـود. به هر حال‌ هاله‌ای از ابهام، گرد پایان کار را گرفته است و در نتیجه دستکاریهای فراوان در اسناد دست اول، باید گفت که حقیقت را جز خدا نمی‌داند».
[۳۳] شهیدی، سیدجعفر، زندگانی فاطمه زهرا، ص٢٦١.


۲.۹ - رسول جعفریان

رسول جعفریان نیز از دیگر منکران ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول است. او در این خصوص می‌نویسد: «شهید محراب مرحوم حاج سید محمدعلی قاضی طباطبایی کتابی مفصل درباره اربعین نوشت...، هدف ایشان در این کتاب این بود که ثابت کند: آمدن اسرا از شام به کربلا در نخستین اربعین، بعید نیست... اما به نظر می رسد در اثبات نکته مورد نظر، با همه زحمتی که مولف محترم کشیده، چندان موفق نبوده است... چرا که به فرض که طی این مسیر برای یک کاروان در زمان کوتاهی با آن همه زن و بچه ممکن باشد، باید توجه داشت که اصل این خبر در منابع تاریخی از قرن هفتم به آن سوی تجاوز نمی‌کند. علاوه بر این علمای بزرگ شیعه و سنی به آن اشاره نکرده‌اند. شیخ مفید در الارشاد، ابومخنف در مقتل الحسین، بلاذری در انساب الاشراف، دینوری در اخبار الطوال و ابن سعد در الطبقات الکبری اشاره‌ای به بازگشت اسرا به کربلا نکرده‌اند بلکه برعکس تصریح کرده‌اند و نوشته‌اند روز اربعین روزی است که اهل بیت امام حسین (علیه‌السلام) وارد مدینه شده یا از شام خارج شده‌اند».
[۳۴] جعفریان، رسول، تأملی در نهضت عاشورا، ص۲۱۶-۲۱۷.



برخی از‌ اندیشمندان موافق نظریه ورود اهل بیت به کربلا را در اربعین اول هستند. در ادامه، دیدگاه‌های شاخص‌ترین چهره‌های این گروه را از نظر می‌گذرانیم.

۳.۱ - ابوریحان بیرونی

ابوریحان بیرونی (م٤٤٠ق) یکی از مدافعان ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول است. در ميان منابع كهن در الآثار الباقیة بيرونى تصريح شده كه اهل بيتِ سيّدالشهدا (علیه‌السّلام) در اربعين اول به كربلا باز گشته‌اند. وی قضیه برگشت اهلبیت (علیهم‌السّلام) از شام را چنین بیان می‌کند:
«و فی العشرین ردّ راس الحسین (علیه‌السّلام) الی جثته حتّی دفن مع جثّته، وفیه زیارة الاربعین وهم حرمه، بعد انصرافهم من الشام؛ و در روز بیستم ماه صفر، سر نورانی امام حسین (علیه‌السّلام) به بدن مبارک او برگشت داده شد تا اینکه با بدن او دفن شد و در آن روز، زیارت اربعین است در حالی که اهلبیت او بعد از برگشت از شام به زیارت آن حضرت آمدند».
[۳۵] بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة عن القرون الخالیة، ص۳۳۱.
از ظاهر عبارت ابوریحان چنین برمی آید که مقصود وی، بیستم صفر سال ۶۱ قمری است. بنا بر عبارت فوق، ابوریحان بیرونی، افزون بر وجه مشهور برای علـت نـام گـذاری زیارت اربعین به این نام، وجه تسمیه دیگری هم بیان کرده و آن اینکه معتقـد اسـت چهل تن از اهل بیت امام حسین (علیه‌السّلام) در روز بیستم صفر موفق به زیارت قبر سیدالشهداء شده‌اند، و از این رو آن زیارت را زیارت اربعین نام نهاده‌اند.

۳.۲ - مستوفی هروی

مستوفی هروی از مورخـان قـرن ششم و مترجم کتاب الفتوح ابن اعثم کوفی، بـر‌ایـن بـاور است که علی بن الحسین (علیه‌السّلام) با سایر اهـل بیـت در روز بیستم صفر در کربلا حضور داشته است.
[۳۶] مستوفی هروی، محمد بن احمد، ترجمة الفتوح، ص۹۱۶.


۳.۳ - ملاحـسین واعـظ کاشفی

ملاحسین واعظ کاشفی (۹۱۰ق) از قـول خوارزمی نوشته است: «امـام زین العابدین (علیه‌السّلام) سر پدر بزرگوار خود را با سرهای دیگر تحویل گرفت و به کربلا رفت و در بیستم ماه صفر، سر آن سرور به بدن اطهر انضمام یافت».

۳.۴ - مولف کتاب نور العین

نویسنده کتاب نور العین نیز بر آن است که اهل بیت روز بیستم صفر در کربلا حضور داشته و در آنجا جابر و گروهی از اهل مدینه را ملاقات کرده‌اند.برخی از محققان معاصـر گـفتـه انـد مطالـب این کتاب بسیار ضعیف و غیر قابل اعتمـاد اسـت.
[۳۹] قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا ص۶۰.
[۴۰] قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا ص۲۲۱.
[۴۱] قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا ص٢٩٤.
افزون بر این، نثر و اسلوب این کتاب با نثر قرن چهارم سازگاری ندارد، از این رو بعید نیست که انتساب این کتاب به اسفراینی جعلی باشد.

۳.۵ - شیخ بهایی

شیخ بهایی (۱۰۳۰ق) در بیان بیستم ماه صفر و آمدن جابر و اهلبیت (علیهم‌السّلام) به سرزمین کربلا چنین می‌نویسد: «وفی هذا الیوم وهو یوم الاربعین من شهادته (علیه‌السّلام) کان قدوم جابر بن عبدالله الانصاری رضی الله عنه لزیارته (علیه‌السّلام) واتفق فی ذلک الیوم ورود حرمه (علیه‌السّلام) من الشام الی کربلاء قاصدین المدینة علی ساکنها السلام والتحیة؛ و در این روز یعنی چهل روز بعد از شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) جابر بن عبدالله انصاری (رضی‌الله‌عنه) به زیارت آن حضرت آمد و اتفاقا در این روز حرم امام حسین (علیه‌السّلام) (منظور اهل بیت (علیهم‌السلام)) که از شام به کربلا آمدند در حالی که عازم مدینه بودند به زیارت آن حضرت آمدند».
[۴۳] بهایی، بهاءالدین محمد، توضیح المقاصد، ص۶ـ۷.

از عبارت شیخ بهایی چنین برمی آید که روز اربعین، چهل روز از شهادت امام می‌گذشت، و روز ورود جابر بن عبدالله انصاری برای زیارت قبر حضرت است و آن روز با روز ورود اهـل بـیـت امام از شام به کربلا یکی شد.

۳.۶ - میرزامحمد اشراقی

میرزامحمد اشراقی معروف به ارباب (١٣٤١ق) پس از بیان گزارش طبری در بشارة المصطفی، درباره زیارت جابر می‌نویسد: «در این خبر معتبر، مذکور نیست که زیارت جابر در روز اربعین بوده یا روز دیگر، و نیز ذکر نشده که زیارت جابر در سال اول شهادت بوده یا بعد؛ لیکن مذکور در کتب شیعه، تحقق دو امر (زیارت جابر در اربعین در سال اول) است. در هر حال ورود اهل بیت را به کربلا در روز اربعین، بسیاری ذکرکرده‌اند، از عامه و خاصه... و در سیره و تاریخ محفوظ است که بعد از سـال شهادت، اهل بیت مسافرتی به عراق ننموده‌اند».
[۴۴] اشراقی، میرزامحمد، الاربعین الحسینیة، ص٢٠٥.


۳.۷ - سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی

سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی در قالب پاسخ گویی به شبهات محدث نوری که منکر رسیدن اهل بیت به کربلا در روز اربعین است، دلایلی برای امکان ورود اهـل بیـت در اربعین سال ۶۱ قمری آورده است. وی برخلاف نظر علامه نوری، معتقد است که اولین اربعین، در ۲۰ ماه صفر سال ۶۱ هجری بوده است و سعی دارد با رد دلائل علامه نوری این مطلب را به اثبات برساند.
[۴۵] قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا، ص۲۷۶-۲۷۷.



طبق برخی از نقل‌ها سر مقدس امام حسین (علیه‌السّلام) و سایر شهدای کربلا، که به شام منتقل شده بود، به امام سجاد (علیه‌السّلام) سپرده شد و آن حضرت بیستم ماه صفر آن‌ها به بدن‌ها ملحق کرد و به مدینه رفت. بر این اساس برخی از‌ اندیشمندان موافق نظریه ورود اهل بیت به کربلا را در اربعین اول هستند. در ادامه، شواهد دال بر ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول را از نظر می‌گذرانیم.

۴.۱ - نقل برخی منابع کهن

یکی از شواهد دال بر رسیدن اهل بیت به کربلا در اربعین اول، وجود برخی گزارشهای تاریخی در این باره است. ابوریحان بیرونی (م٤٤٠ق) یکی از مدافعان ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول است. در ميان منابع كهن در الآثار الباقیة بيرونى تصريح شده كه اهل بيتِ سيّدالشهدا (علیه‌السّلام) در اربعين اول به كربلا باز گشته‌اند.
[۴۷] بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة عن القرون الخالیة، ص۳۳۱.
مستوفی هروی نیز از مورخـان قـرن ششم و مترجم کتاب الفتوح ابن اعثم کوفی، بـر‌ایـن بـاور است که علی بن الحسین (علیه‌السّلام) با سایر اهـل بیـت در روز بیستم صفر در کربلا حضور داشته است.
[۴۸] مستوفی هروی، محمد بن احمد، ترجمة الفتوح، ص۹۱۶.
ملاحسین واعظ کاشفی (۹۱۰ق) در تایید این مطلب نوشته است: «امـام زین العابدین (علیه‌السّلام) سر پدر بزرگوار خود را با سرهای دیگر تحویل گرفت و به کربلا رفت و در بیستم ماه صفر، سر آن سرور به بدن اطهر انضمام یافت». نویسنده کتاب نور العین نیز بر آن است که اهل بیت روز بیستم صفر در کربلا حضور داشته و در آنجا جابر و گروهی از اهل مدینه را ملاقات کرده‌اند. شیخ بهایی (۱۰۳۰ق) در بیان بیستم ماه صفر و آمدن جابر و اهلبیت (علیهم‌السّلام) به سرزمین کربلا چنین می‌نویسد: «وفی هذا الیوم وهو یوم الاربعین من شهادته (علیه‌السّلام) کان قدوم جابر بن عبدالله الانصاری رضی الله عنه لزیارته (علیه‌السّلام) واتفق فی ذلک الیوم ورود حرمه (علیه‌السّلام) من الشام الی کربلاء قاصدین المدینة علی ساکنها السلام والتحیة؛ و در این روز یعنی چهل روز بعد از شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) جابر بن عبدالله انصاری (رضی‌الله‌عنه) به زیارت آن حضرت آمد و اتفاقا در این روز حرم امام حسین (علیه‌السّلام) (منظور اهل بیت (علیهم‌السلام)) که از شام به کربلا آمدند در حالی که عازم مدینه بودند به زیارت آن حضرت آمدند».
[۵۱] بهایی، بهاءالدین محمد، توضیح المقاصد، ص۶ـ۷.
از عبارت شیخ بهایی چنین برمی آید که روز اربعین، چهل روز از شهادت امام می‌گذشت، و روز ورود جابر بن عبدالله انصاری برای زیارت قبر حضرت است و آن روز با روز ورود اهـل بـیـت امام از شام به کربلا یکی شد.

۴.۲ - حضور جابر در اربعین اوّل و ملاقات با اهل بیت

گزارش‌های متعدّدی، حاکی از حضور جابر بن عبد اللّه انصاری در کربلا در نخستین اربعین شهدا در سال ۶۱ هجری‌اند.برخی، در این گزارش‌ها تردید کرده و گفته‌اند: با توجّه به امکانات آن دوران، سفر از مدینه تا کربلا، پس از دریافت خبر واقعه کربلا، بیش از چهل روز طول می‌کشیده است. از این رو، جابر نمی‌توانسته در اربعین اوّل، در کربلا حضور یابد. در پاسخ این تردید، می‌توان گفت: اوّلاً از کجا ثابت شده که جابر، هنگام واقعه عاشورا، در مدینه بوده است؟ شاید وی آن هنگام، مدینه را به سوی کوفه، ترک کرده بوده است. ثانیا: می‌توان گفت که امکان دریافت خبر شهادت امام حسین (علیه‌السلام) و یارانش تا ده روز بعد از واقعه عاشورا وجود دارد و جابر می‌توانسته در مدّت باقی مانده تا اربعین، خود را به کربلا برساند.
از سوی دیگر ماجرای ملاقات اهل بیت امام حسین با جابر نیز در گزارشات متعددی ذکر شده است.شیخ مفید و شیخ طوسی در این باره می‌نویسند: «روز بیستم صفر روزی است که حرم امام حسین (علیه‌السّلام) از شام به سوی مدینه بازگشتند. همچنین در این روز، جابر بن عبدالله انصاری، صحابی رسول خدا، برای زیارت امام حسین (علیه‌السّلام) از مدینه به کربلا آمد و او نخستین کسی بود که قبر امام حسین را زیارت کرد».
از ظاهر سـخـن ابـن طـاووس برمی آید که جـابر زودتر از اهـل بـیـت بـه کـربلا رسیده است: «فوصلوا الی موضع المصرع، فوجدوا جابر بن عبدالله الانصاری و جماعـة مـن بنی‌هاشم ورجالاً من آل رسول الله قد وردوا لزیارة قبر الحسین، فوافوا فی وقت واحد، وتلاقوا؛ پس به محل واقعه رسیدند و جابر بن عبدالله انصاری و گروهی از بنی‌هاشم و افرادی از خاندان رسول خـدا را در آنجا مشاهده کردند که برای زیارت قبر امام حسین (علیه‌السّلام) آمده بودند. پس در یک زمـان بـه هـم رسیدند ...».
البته ملاقات اهل بیتِ سیّد الشهدا (علیه‌السلام) با جابر در غیر اربعین نیز امکانِ وقوع دارد، با این توضیح که ممکن است جابر، مدّتی را در کربلا مانده باشد و یا در کوفه یا حوالی آن، اقامت گزیده و مجدّدا برای زیارت سیّد الشهدا (علیه‌السلام) به کربلا باز گشته باشد. تنها سؤالی که در این باره بی پاسخ می‌ماند، این است که اگر چنین امری وقوع یافته، چرا در منابع شیعه تا قرن هفتم به آن، اشاره‌ای نشده است و گزارشی از اهل بیت (علیهم‌السّلام) در این باره در منابع متقدّم و معتبر، وجود ندارد؟ البتّه در منابع متاخّر، مطالب فراوانی در این باره آمده که قابل استناد نیستند. به هر حال، بعید شمردن یا انکار بازگشت اهل بیتِ سیّد الشهدا به کربلا، به گونه‌ای که محدّث نوری، شیخ عبّاس قمی و استاد مطهّری گفته‌اند، صحیح به نظر نمی‌رسد.

۴.۳ - وقوع سفرهای مشابه

یکی از مهم‌ترین ادله مخالفان ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول، دور بودن مسیر کوفه تا شام و از شام تا کربلا است. اما در منابع تاریخی مستنداتی وجود دارد که در همان دوران، افرادی از کوفه تا شام و یا برعکس، با زمان‌های بسیار کمتری مسافرت کرده‌اند. به اختصار به چند مورد اشاره می‌کنیم:
۱. طبق نقل طبری، مالک اشتر (در قضیه خروج مردم کوفه بر سعید بن العاص، خود را از حمص، از شهرهای سوریه) به کوفه هفت روزه و سایر مردم ده روزه رسانده‌اند.
طبری در این مورد چنین می‌نویسد: «فسار الاشتر سبعا والقوم عشرا؛ مالک اشتر مسیر را هفت روز طی کرد و مردم آن مسیر را ده روزه طی کردند».
۲. یعقوبی می‌نویسد که خالد بن ولید به همراه لشکرش، هشت روزه مسیر عراق تا روم را طی کرده است: «ان خالدا سار فی البریة والمفازة ثمانیة ایام؛ خالد در بیابان و صحرا در طول هشت روز مسیر را طی کرد». .
۳. به گفته طبری، سفر ابراهیم بن احمد ماذرائی، از بغداد تا دمشق هفت روز طول کشیده است: «ان ابراهبم وافی بغداد من دمشق فی سبعة ایام؛ ابراهیم از بغداد تا دمشق را در هشت رو گذراند».
۴. یاقوت حموی می‌نویسد که شخصی به نام حماد الراویه، سوار بر شتر، دوازده روزه خود را از کوفه به دروازه قصر هشام بن عبدالملک در دمشق رسانده است: «وسرت اثنتی عشرة لیلة حتی وافیت باب هشام؛ در مدت دوازده شب سیر کردم تا اینکه به درگاهِ قصرِ هشام رسیدم».
۵. در رجال کشی نیز آمده است پیکی که حامل خبر مرگ معاویه بود، پس از یک هفته از شام به کوفه رسیده است: «اَخْبَرَنِی اَبُو خَالِدٍ التَّمَّارُ، قَالَ کُنْتُ مَعَ مِیثَمٍ التَّمَّارِ بِالْفُرَاتِ یَوْمَ الْجُمُعَةِ... قَالَ: ... مَاتَ مُعَاوِیَةُ السَّاعَةَ، قَالَ فَلَمَّا کَانَتِ الْجُمُعَةُ الْمُقْبِلَةُ قَدِمَ بُرَیْدٌ مِنَ الشَّامِ... قَالَ: ... تُوُفِّیَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَبَایَعَ النَّاسُ یَزِیدَ، قَالَ: قُلْتُ: اَیُّ یَوْمٍ تُوُفِّیَ قَالَ: یَوْمَ الْجُممُعَةِ؛ ابوخالد تمار می‌گوید که در روز جمعه با میثم تمار در (کنار) فرات بودیم... گفت: ... الان معاویه از دنیا رفت... گفت: جمعه گذشته برید از شام آمد و گفت: امیرالمؤمنین (مراد معاویه است) از دنیا رفت و مردم با یزید بیعت کردند. گفت: در چه روزی وفات کرد؟ گفت: روز جمعه».
۶. از روایت کافی استفاده می‌شود که خیران اسباطی از سامرا تا مدینه ده روزه خدمت امام‌ هادی (سلام‌الله‌علیه) رسیده است: «عَنْ خَیْرَانَ الاَسْبَاطِیِّ قَالَ قَدِمْتُ عَلَی اَبِی الْحَسَنِ (علیه‌السّلام) الْمَدِینَةَ فَقَالَ لِی: مَا خَبَرُ الْوَاثِقِ عِنْدَکَ؟ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ خَلَّفْتُه فِی عَافِیَةٍ اَنَا مِنْ اَقْرَبِ النَّاسِ عَهْداً بِه عَهْدِی بِه مُنْذُ عَشَرَةِ اَیَّامٍ... یَا خَیْرَانُ مَاتَ الْوَاثِقُ... فَقُلْتُک مَتَی جُعِلْتُ فِدَاکَ؟ قَالَک بَعْدَ خُرُوجِکَ بِسِتَّةِ اَیَّامٍ؛ خیران اسباطی می‌گوید: در مدینه خدمت حضرت ابوالحسن (امام دهم) (علیه‌السّلام) رسیدم، به من فرمود: از واثق چه خبر داری؟ عرض کردم: قربانت شوم، وقتی از او جدا شدم با عافیت بود، من از همه مردم دیدارم به او نزدیک‌تر است، زیرا ده روز پیش او را دیده‌ام‌... سپس حضرت فرمودند: ‌ای خیران! واثق از دنیا رفت... عرض کردم: قربانت شوم، چه وقت؟ فرمود: شش روز پس از بیرون آمدن تو از سامراء». با این‌که فاصله سامرا تا مدینه، قطعا از فاصله کوفه تا شام بیشتر است.

۴.۴ - مدت اقامت در کوفه و شام

از دیگر شواهد انکار ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول، مدت زمانی است که نامه نگاری عبیدالله با یزید برای کسب تکلیـف درباره اسرا، نیاز داشته است. در حالی که در منابع کهن، از نامه ابن زیاد به یزید برای کسب تکلیف درباره اسرا و سرهای شهدا، سخنی به میان نیامده است. البته در برخی منابع، تنها به آمدن پیکی از سوی یزید، که عبیدالله را ملزم به فرستادن اهـل بـیـت بـه شـام می‌کرد، اشاره شده است.
[۷۶] ابن سعد، محمد، «ترجمة الحسین و مقتله»، فصلنامه تراثنا، ش ۱۰، ص۱۹۰.
پس از آن برخی منابع متاخر هماننـد ملهوف سید ابن طاووس گفتـه انـد ابـن زیـاد در نامه‌ای، یزید را از کشتن امام حسین (علیه‌السّلام) و اسارت خاندانش آگاه کرد و یزید در پاسخ نامه وی دستور داد سر امام را به همراه اسرا و سرهای دیگر، به شام نزد او بفرستند. اما در این گزارش متاخر هم، به هیچ رو روشن نیست که این نامه نگاریها چقدر طول کشیده است. اما در مقابل این گزارش‌ها، برخی از گزارشهای متقدم حاکی از آن است که اسـرا مـدت کوتاهی در کوفه اقامت داشته‌اند. حتی از گزارش شیخ مفید چنین برداشت می‌شود که اسرا در روز سیزدهم محرم رهسپار شام شده‌اند.
بنابراین گزارشهای حاکی از کسب تکلیف ابن زیاد از یزید، چندان درخـور اعتنـا و اعتماد نیست؛ زیرا طبری که واقعه کربلا را از‌ امام باقر (علیه‌السّلام)، و از افرادی همچـون خصین بن عبدالرحمان و هشام کلبی (شاگرد ابومخنف) نقـل کـرده، سخنی از‌ ایـن نامه نگاری‌ها به میان نیاورده است. طبری تنها با استناد به قول عوانة بن حکم، به چنین ماجرایی اشاره کرده است؛ اما بر اساس برخی از گزارش‌ها، عوانـه عثمـانـی مـذهب بوده و برای بنی امیه حدیث جعل می‌کرده است؛ از این رو نمی‌توان به گزارش وی، اعتماد کرد.

۴.۵ - دفن سر مقدس امام حسین

درباره الحاق سر مقدس امام حسین (علیه‌السّلام) به بدن مطهرشان باید گفت این مسئله از ماجرای بازگشت اهل بیت به کربلا جدا نیست و بنا بر قول مشهور، این کار به دست امام زین العابدین (علیه‌السّلام) صورت گرفته است؛ چنانکه شیخ صدوق و ابن فتال نیشابوری به این موضوع تصریح کرده‌اند. در منابع تاریخی هم هیچ گزارشی در دست نیست که نشان دهد امام سجاد در زمان دیگری به کربلا آمده باشد. بنابراین حضور اهل بیت بر سر مزار امام نیـز، باید در روز اربعین اتفاق افتاده باشد. اما درباره اینکه سر امام حسین (علیه‌السّلام) کجا دفن شده است منابع تاریخی شیعی و سنی اقوال مختلفی را گزارش کرده‌اند؛ که مهم‌ترین آنها، به شرح زیر است:

۴.۵.۱ - بقیع مدینه

بر اساس برخی اقوال، یزید، سر امام حسین (علیه‌السّلام) را برای عامل خود در مدینه، عمرو بن سعید بن عاص، فرستاد و او سر شریف را کنار قبر حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) به خاک سپرد.

۴.۵.۲ - دمشق

برخی مورخان نیز اشاره کرده‌اند که پس از آوردن سر امام (علیه‌السّلام) به دمشق، سر شریف در خزانه امویان باقی ماند تا اینکه پس از مدتی، آن را از آنجا خارج نموده و دفن کردند. برخی نوشته‌اند کسی که سر را از خزانه، خارج و دفن کرد « سلیمان بن عبدالملک اموی» بود. خوارزمی افزوده است زمانی که « عمر بن عبدالعزیز» به خلافت رسید، سر را از آنجا خارج کرد. اما مشخص نشد با آن، چه کرد؛ برخی احتمال داده‌اند که او، سر را به کربلا بازگرداند. براساس قول دیگری، عمر بن عبدالعزیز سر را از جای خود خارج نکرد. بلکه عباسیان پس از ورود به دمشق، سر را از محل دفن آن خارج کردند و با خود به محل نامعلومی بردند.

۴.۵.۳ - قاهره

در زمان خلافت فاطمیان مصر، در شهر عسقلان فلسطین، زیارتگاهی وجود داشته که محل دفن سر امام حسین (علیه‌السّلام) به شمار می‌آمده است. «طلائع بن رُزَیک»، وزیر الفائز، خلیفه فاطمی، از ترس آنکه صلیبیان، عسقلان را اشغال کنند، تصمیم گرفت سر امام حسین (علیه‌السّلام) را از آنجا به قاهره منتقل کند و بدین منظور در «باب زُوَیله» قاهره، مسجدی برای دفن کردن سر بنا کرد. اما پس از رسیدن سر به قاهره، به دستور الفائز، آن را به کاخ‌های خلفای فاطمی منتقل کردند و پس از ساختن زیارتگاه مخصوصی در سال ۵۴۹ه. ق، سر را در آنجا دفن کردند.
[۱۰۲] ابن عبدالظاهر، عبدالله بن عبدالظاهر، الروضة البهیة الزاهرة فی خطط المعزیة القاهرة، ص۳۰.

مورخ دیگری گفته است که سر را در سال ۵۴۸ه. ق، به قاهره منتقل کردند و در سرداب قصر زمرّد قرار دادند و سپس نزدیک «قبة الدیلم» دفن کردند.
[۱۰۳] مقریزی، احمد بن علی، الخطط المقریزیة، ج۲، ص۲۰۴.
امروزه زیارتگاه راس الحسین (علیه‌السّلام) قاهره، از زیارتگاه‌های مهم و مشهور قاهره به شمار می‌آید و نزد مردم مصر، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

۴.۵.۴ - نجف اشرف

قول دیگر درباره محل دفن سر امام حسین (علیه‌السّلام)، شهر نجف است. مبنای این قول، روایاتی است که در برخی منابع حدیثی مهم شیعه نقل شده است؛ از جمله شیخ کلینی و ابن‌قولویه روایت کرده‌اند که حضرت امام صادق (علیه‌السّلام) به همراه فرزندشان اسماعیل و راوی (یزید بن عمر بن طلحه)، از حیره به قصد زیارت امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) به نجف رفتند و هر سه در آنجا نماز خواندند. سپس امام (علیه‌السّلام) به فرزندش اسماعیل گفت: بایست و بر جدت حسین بن علی (علیه‌السّلام) سلام بده. راوی از امام پرسید: «آیا امام حسین (علیه‌السّلام) در کربلا نیست؟» حضرت فرمود: «بلی. اما هنگامی که سر مطهر آن حضرت را به شام آوردند، یکی از دوستان ما آن را ربود و کنار امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) دفن کرد».
کلینی و ابن قولویه، روایت دیگری نیز نقل کرده‌اند که « ابان بن تغلب» می‌گوید: همراه امام جعفر صادق (علیه‌السّلام) بودم. ایشان از پشت کوفه عبور کرد و در جایی، از مرکب پیاده شد و دو رکعت نماز خواند. بعد‌اندکی جلو رفت و دو رکعت دیگر نماز خواند. سپس کمی حرکت کرد و باز پیاده شد و دو رکعت نماز خواند. سپس فرمود: «اینجا قبر امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) است». عرض کردم: «فدایت شوم! پس آن دو مکان که در آن نماز خواندید، چه بود؟» حضرت فرمود: «یکی مکان سر امام حسین (علیه‌السّلام) بود و دیگری، جای منبر قائم (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف)».
در روایت سومی نیز از حضرت امام صادق (علیه‌السّلام) نقل شده است که فرمود: «وقتی به غَری (نجف) وارد شدی، دو قبر می‌بینی: قبر بزرگ و قبر کوچک. قبر بزرگ، قبر امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) است و قبر کوچک، محل دفن سر حسین بن علی (علیه‌السّلام) است».
همچنین در روایت دیگری از « یونس بن ظبیان» نقل شده است که به همراه امام صادق (علیه‌السّلام) از حیره خارج شد و امام (علیه‌السّلام) در دو نقطه نزدیک به یکدیگر، نماز خواند و بعد به راوی گفت که یکی از این دو جا، قبر امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) و دیگری، مدفن راس الحسین (علیه‌السّلام) است که آن را پس از فرستادن به شام، به کوفه بازگرداندند و خداوند آن را به نزد امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) فرستاد. پس سر با جسد و جسد با سر است.
با استناد به این روایات، برخی معتقدند که مدفن شریف سر امام حسین (علیه‌السّلام)، کنار قبر مطهر امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) و در محلی که امروزه به مسجد الراس شهرت یافته است، قرار دارد. اما براساس دیدگاه دیگری، محل دفن سر بریده امام (علیه‌السّلام) که در روایات فوق نیز به آن اشاره شده منطبق بر مسجد حنانه، در شرق نجف، دانسته شده است که امروزه در آنجا، ضریحی منسوب به سر امام حسین (علیه‌السّلام) وجود دارد که در ادامه بحث به آن، اشاره خواهیم کرد.
همچنین گفتنی است، در کتب ادعیه، زیارتنامه‌ای برای امام حسین (علیه‌السّلام) وارد شده است که خواندن آن، به‌ویژه در حرم امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) مستحب است. برخی علما افزون‌بر روایات بیان شده، این زیارتنامه را نیز قرینه‌ای بر وجود سر امام حسین (علیه‌السّلام) در روضه مطهر امام علی (علیه‌السّلام) در نجف دانسته‌اند.

۴.۵.۵ - کربلا

نظر مشهور میان علمای شیعه، آن است که سر شریف امام حسین (علیه‌السّلام) به کربلا بازگردانده شده و نزد بدن مطهر آن حضرت دفن شده است. گرچه طرفداران این قول، نوعاً تاریخ این واقعه را معین نکرده‌اند اما گروهی از دانشمندان شیعه و اهل سنت مانند سید ابن طاووس، ابن شهر آشوب، ابوریحان بیرونی،
[۱۱۸] بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة عن القرون الخالیة، ص۳۳۱.
مستوفی هروی،
[۱۱۹] مستوفی هروی، محمد بن احمد، ترجمة الفتوح، ص۹۱۶.
قرطبی،
[۱۲۰] قرطبی، محمد بن احمد، التذکرة فی امور الموتی و امور الآخرة، ج۲، ص٦٦٨.
نُوَیری و مناوی تصریح کرده‌اند که دفن سر مطهر همراه بدن، در بیستم صفر (اربعین) صـورت گرفته است. گواهی این دانشمندان بر دفن سر مطهر همراه بدن در اربعین، ورود‌ امـام سجاد و اهل بیت را در چنین روزی به کربلا تایید می‌کند.

۴.۶ - مسیر حرکت کاروان

یکی از مهم‌ترین ادله منکران ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول، دور بودن مسیر کوفه تا شام و از شام تا کربلا است. در حالی که تشخیص مسیر حرکت کاروان اهل بیت از کوفه به دمشق، و از آنجا به مدینه یکی از مسائل پیچیده و دشوار در تاریخ عاشور است. منابع تاریخی متقـدم، هیچ خبر معتبری درباره مسیر حرکت کاروان اسرا از کوفه به شام، گزارش نکرده‌اند. اما با مراجعـه بـه منـابع تاریخی کهن و نقشه‌های جغرافیایی این منطقه، می‌توان به این نتیجه رسید که در آن زمان، سه مسیر از کوفه به شام وجود داشته است:
مسیر اول: مسیر سلطانی یا مسیر کنار دجله؛ این راه، مسیر اصلی میان کوفه و دمشق، نبوده است و باید پس از پیمودن مقدار کوتاهی از آن، کم کم به سمت غرب پیچید و پس از طیّ مسیر نه چندان کوتاهی، به راه کناره فرات پیوست و از آن طریق، وارد دمشق شد. این مسیر از دو مسیر دیگر، طولانی تر است و طول آن، حدود ۱۵۴۵ کیلومتر است. این راه را «راه سلطانی» نامیده‌اند.
مسیر دوم: مسیر بادیه؛ این مسیر، راه مستقیم کوفه به شام است که از منطقه بـادیـة الـشام می‌گذرد و کوتاه‌ترین راه بین این دو شهر است و حدود ۹۲۳ کیلومتر (فاصله کوفه تا شام به خط کاملاً مستقیم ۸۶۷ کیلومتر است) مسافت داشته است. مشکل اصلی این راه کوتاه، گذشتن آن از صحرای بزرگ میان عراق و شام است که از روزگاران کهن، به «بادیة الشام» مشهور بوده است. این مسیر، برای افرادی قابل استفاده بوده که امکانات کافی (بویژه آب) برای پیمودن مسافت‌های طولانی میان منزل‌های دور از همِ صحرا را داشته‌اند.
مسیر سوم: کنار فرات؛ کوفیان، برای مسافرت به شمال عراق و شام، از کناره فرات، حرکت می‌کردند تا هم به آب، دسترس داشته باشند و هم از امکانات شهرهای ساخته شده در کناره فرات، استفاده کنند. گفتنی است لشکرهای انبوه و کاروان‌های بزرگ که به آب فراوان نیاز داشتند، ناگزیر از پیمودن این مسیر بودند. لشکر امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) هم برای نبرد صفّین، همین مسیر را پیمود. این راه، انشعاب‌های متعدّد داشته و با طول تقریبی ۱۱۹۰ تا ۱۳۳۳ کیلومتر، جای گزین مناسبی برای راه کوتاه، امّا سختِ بادیه بوده است.
ما دلیل روشن و گزارش تاریخی معتبر و کهنی برای اثبات عبور کاروان اسیران کربلا از یکی از این سه راه، در دست نداریم و حدیثی نیز از اهل بیت (علیهم‌السّلام) در این باره به ما نرسیده است اما بر خلاف آنچه در عصر اخیر رواج یافته، گذشتن کاروان اسیران کربلا از راه سلطانی، کمترین احتمال را دارد؛ زیرا دورترین راه است و اساسا راهی نیست که برای کاروانی کوچک ـ که به اسارت می‌روند، نه برای گردشگردی، انتخاب شود. افزون بر این که پیموده شدن این راه، مدرک معتبری ندارد و مستند این قول، مقتل منسوب به ابو مِخنَف است. از سوی دیگر، پذیرش عبور از راه طولانیِ سلطانی، با ماجرای «اربعین» و این که اسیران در بازگشت از شام، در اوّلین اربعین واقعه عاشورا بر سرِ مزار حسین (علیه‌السّلام) حاضر شده باشند نیز ناسازگار است. بویژه آن که این مقتل، ماجراهای مفصّل و زمانبَری را در ضمن حرکت کاروان اسیران، آورده است.
علاوه بر این گزارش معجم البلدان، درباره وجود قبر محسن بن حسین (علیه‌السّلام) در حلب در صورت درستی، عبور کاروان از راه بادیه را هم نفی می‌کند زیرا حَلَب، در آن مسیر قرار ندارد؛ امّا به تنهایی نمی‌تواند یکی از دو مسیر سلطانی (کناره دجله) و یا کناره فرات را تایید کند.
از آنچه گذشت، روشن می‌شود که احتمال عبور کاروان از مسیر سوم به سبب کوتاهی و پررفت و آمد بودنش، بیشتر است. افزون بر این شواهد تاریخی بسیاری هست که گواهی می‌دهد برخی از افراد، فاصله بین کوفه تا شام را ده روزه و حتی در کمتر از چهار روز طی کرده‌اند. از این رو اگرچه حرکت کاروان اسرا (با شرایط خاص خـود)، کندتر از حرکت یک پیک تیزرو بوده است، دیگر نمی‌توان رسیدن کاروان اسرا را از کوفه به شام در مدت ده روز یا درنهایت‌اندکی بیش از آن، محال دانست.
[۱۳۱] ر. ک: قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا، ص۳۳-۵۷.


۴.۷ - تشریح سفر از کربلا تا کربلا

با تشریح دقیق سفر اهل بیت سیدالشهداء (سلام‌الله‌علیه) از کربلا به شام و از آنجا به مدینه و مشخص شدن روزهای اقامت در کوفه و شام، بر اساس گزارشات تاریخی امکان و حتی اطمینانی بودن آن ثابت خواهد کرد. زیرا بنابر نقل تواریخ، عمر بن سعد، در عصر عاشورا سر مقدس سیدالشهداء (سلام‌الله‌علیه) را توسط خولی به کوفه فرستاد، او خود را شبانه به کوفه رساند؛ اما دروازه قصر را بسته دید و مجبور شد، شب را در خانه خودش بماند و فردا، سر مقدس را نزد ابن‌زیاد ببرد. و طبق تصریح شیخ مفید، فردای آن روز (سیزدهم) کاروان اسرا به کوفه رسید پس از دو روز اقامت در کوفه (پانزدهم)، به دستور ابن‌زیاد، اسراء به سوی شام فرستاده شدند.
با توجه به خطری که کاروان را تهدید می‌کرد و هر لحظه ممکن بود عده‌ای برای نجات خاندان نبوت، به کاروان حمله کنند، قطعا اسرا را با مرکب‌های تندرو و با سرعت زیاد حرکت داده‌اند بنحوی که کاروان در روز اول صفر به شام رسید. پس از آن که کاروان وارد شام شد، مردم شام جشن گرفتند؛ اما این شادی با سخنرانی اعجاب‌آور امام سجاد (سلام‌الله‌علیه)، تبدیل به کابوسی علیه یزید شد. همچنین ذهبی از علمای اهل سنت تصریح می‌کند که سر مبارک امام حسین (سلام‌الله‌علیه) سه روز در شام آویزان بود. اما در اثر روشنگریهای امام سجاد (سلام‌الله‌علیه) و حضرت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها)، یزید بن معاویه به منظور کاستن از گناه خود و مقصر جلوه دادن ابن‌زیاد، به ظاهر اظهار پشیمانی کرده و دستور داد که پس از سه روز عزاداری، کاروان را برگردانند. و سر انجام در روز هشتم صفر، کاروان از شام خارج شد چنان‌چه مرحوم علامه مجلسی (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) می‌نویسد: «فلما کان الیوم الثامن دعاهن یزید، واعرض علیهن المقام فابین وارادوا الرجوع الی المدینة؛ وقتی روز هشتم فرا رسید یزید آنها را فرا خواند و از آنها خواست که در آنجا بمانند و اهلبیت (علیهم‌السّلام) قبول نکردند، و خواستند که به مدینه بر گردند». از هشتم صفر تا بیستم آن، سیزده روز فرصت بوده است که کاروانیان خود را به کربلا برسانند. با توجه به این‌که مسیر رفت ۱۵ روز طول کشیده و با در نظر گرفتن این‌که کربلا مسیر نزدیک‌تری به شام دارد، به راحتی می‌توان باور کرد که کاروان در روز بیستم صفر به کربلا رسیده باشند.

۴.۸ - جمع‌بندی

اگرچه به دلیل نبودِ دلایل روشن و قطعی، نمی‌توان درباره ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول، اظهار نظر قطعی کرد اما با تشریح دقیق سفر کاروان اسیران و همچنین اثبات سفرهای مشابه با زمان‌های کمتر، و شواهد دیگر به راحتی می‌توان طن اطمینانی پیدا کرد که خاندان رسالت در روز اربعین سال ۶۱هـ به کربلا آمده و به فیض عظیم زیارت سید الشهداء (سلام‌الله‌علیه) نائل شده باشند. البته اثبات وقوع این سفر، نیازمند پژوهش بیشتر است و علاقه‌مندان می‌توانند به کتاب «تحقیق درباره اولین اربعین حضرت سیدالشهدا (سلام‌الله‌علیه)» نوشته علامه پژوهشگر، سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی مراجعه فرمایند.


زیارت اربعین یکی از زیارات حضرت امام حسین (علیه‌السلام) در روز اربعین است. در فرهنگ شیعی، اربعین به چهلمین روز شهادت سیدالشهداء (سلام‌الله‌علیه) اطلاق می‌شود که با بیستم صفر مصادف است. در احادیث فراوانی از امامان معصوم (علیه‌السّلام) به زیارت اربعین سفارش شده است؛ به طوری که در مناسبت‌های گوناگون به آن ترغیب و در حدیثی، یکی از نشانه‌های مؤمن شمرده شده است.

۵.۱ - قداست اربعین در روایات

«اربعین»، واژه‌ای است عربی که در متون دینی ما زیاد به آن توجه شده به گونه‌ای که این کلمه از قداست خاصی برخوردار است. این کلمه از واژگانی است که در متون دینی، حدیثی و تاریخی، بسیار به چشم می‌خورد و بعضی امور، با این واژه که به معنای عدد چهـل اسـت، تعریف و تحدید شده‌اند؛ که در ادامه به برخی موارد اشاره می‌گردد:
۱. کمـال عقل در چهل سالگی؛ «یَزیدُ عَقلُ الرَّجُلِ بَعدَ الاَربَعینَ الی خَمسینَ و سِتّینَ، ثُمَّ یَنقُصُ عَقلُهُ بَعدَ ذلِکَ»؛ «خرد آدمی از چهل سالگی تا پنجاه، شصت سالگی افزایش یابد و پس از آن، رو به کاستی نهد».
۲. آثار چهل روز اخلاص؛ «مَن اخلَصَ للّهِِ اربَعینَ صَباحا، یَاکُلُ الحَلالَ، صائِما نهارَهُ، قائِما لَیلَهُ، اجرَی اللّهُ سُبحانَهُ یَنابیعَ الحِکمَةِ مِن قَلبِهِ عَلی لِسانِهِ»؛ «هر کس چهل روز برای خدا اخلاص بورزد، حلال بخورد، روزه بگیرد و شب زنده داری کند، خداوند سبحان، چشمه‌های حکمت را از دلش بر زبانش جاری می‌سازد».
۳. آثار حفظ چهل حدیث؛ «مَن حَفِظَ مِن اُمَّتی اربَعینَ حَدیثاً یَنتَفِعونَ بِها، بَعَثَهُ اللَّهُ یَومَ القیامَةِ فَقیهاً عالِماً»؛ «هر کسی از امّتم چهل حدیث حفظ و نگهداری کند تا آنان از آن احادیث بهره‌مند شوند، روز قیامت، خداوند او را فقیه و دانشمند بر می‌انگیزد».
۴. اجابت شهادت چهل نفـر مـؤمن در حـق میت؛ «اِذَا مَاتَ اَلْمُؤْمِنُ فَحَضَرَ جِنَازَتَهُ اَرْبَعُونَ رَجُلاً مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ فَقَالُوا ;اَللَّهُمَّ اِنَّا لاَ نَعْلَمُ مِنْهُ اِلاَّ خَیْراً وَ اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنَّا؛ قَالَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی اِنِّی قَدْ اَجَزْتُ شَهَادَتَکُمْ وَ غَفَرْتُ لَهُ مَا عَلِمْتُ مِمَّا لاَ تَعْلَمُونَ»؛ «چون مومنی ببمیرد و چهل تن از مومنین بر جنازه او حاضر شوند و بگویند بار الها ما از او جز نیکی نمی‌دانیم و تو باو از ما دانا تری خدای تبارک و تعالی می‌فرماید من گواهی شما را گذراندم و آنچه را که من از او می‌دانم و شما نمی‌دانید آمرزیدم».
۵. تاثیر دعـا کردن برای چهل مؤمن در اجابت دعا بـرای خـود شـخص؛ «مَن قَدَّمَ اَربعینَ رَجُلاً مِن اخوانِهِ فَدَعا لَهُم ثُمَّ دَعا لِنَفسِهِ اُسُتجیبَ لَهُ فیهِم وَ فی‌نَفسِهِ»؛ «کسی که پیش از خود برای چهل نفر برادر مؤمن دعا کند دعای او هم درباره آنان و هم درباره خودش مستجاب می‌گردد».
۶. آثار و برکات قرائت دعای عهد در چهل صبح؛ «مَنْ دَعَا اِلَی اللَّهِ اَرْبَعِینَ صَبَاحاً بِهَذَا الْعَهْدِ کَانَ مِنْ اَنْصَارِ قَائِمِنَا، فَاِنْ مَاتَ قَبْلَهُ اَخْرَجَهُ اللَّهُ تَعَالَی مِنْ قَبْرِهِ وَ اَعْطَاهُ بِکُلِّ کَلِمَةٍ اَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ اَلْفَ سَیِّئَةٍ»؛ «هرکس چهل صباح دعای عهد را بخواند از یاوران قائم ما باشد، و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خدا او را از قبر بیرون آورد که در خدمت آن حضرت باشد و حق تعالی به هر کلمه هزار حسنه او را کرامت فرماید و هزار گناه از او محو کند».
۷. عدم پذیرش نماز شراب خوار تا چهل روز؛ «مَن شَرِبَ الخَمرَ فَسَکِرَ مِنها لَم یُتَقَبَّلْ صلاتُهُ اربَعینَ یوما، فان تَرَکَ الصَّلاةَ فی هذه الایّامِ ضُوعِفَ علَیهِ العَذابُ لِتَرکِ الصَّلاةِ»؛ «کسی که شراب بنوشد و بر اثر آن مست شود، تا چهل روز نمازش پذیرفته نشود و اگر در این مدّت نمازش را ترک کند، به خاطر ترک نماز، عذابش دو چندان می‌شود».
۸. گریه چهل روز زمین، آسمان و فرشتگان بر امام حسین (علیه‌السّلام)؛ «انَّ السَّماءَ بَکَت عَلَی الحُسَینِ (علیه‌السّلام) اربَعینَ صَباحا بِالدَّمِ، وانَّ الاَرضَ بَکَت اربَعینَ صَباحا بِالسَّوادِ، و انَّ الشَّمسَ بَکَت اربَعینَ صَباحا بِالکُسوفِ وَ الحُمرَةِ»؛ «آسمان تا چهل روز، بر حسین (علیه‌السلام) خون گریست و زمین تا چهل روز، با وزش بادِ سیاه گریست و خورشید تا چهل روز، با گرفتگی و سرخ شدن گریست».

۵.۲ - اهمیت و فضیلت زیارت اربعین

در احادیث فراوانی از امامان معصوم (علیه‌السّلام) به زیارت اربعین سفارش شده است؛ به طوری که در مناسبت‌های گوناگون به آن ترغیب و در حدیثی، یکی از نشانه‌های مؤمن شمرده شده است. این سفارش‌های مؤکد ازآن‌روست که پیش از شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) به هیچ‌روی اربعین جلوه‌ای نداشته و اهل بیت (علیه‌السّلام) خواسته‌اند به بهانه‌های گوناگون، ازجمله با تاکید بر زیارت اربعین، نام و یاد آن حضرت زنده نگه داشته شود. زیارت اربعین به قدری در پاسداشت مقام سیدالشهدا (علیه‌السّلام) تاثیر داشته که زیارت اربعین که ابتدا به چند ده نفر محدود می‌شد، امروزه به حضور میلیونی زائران حسینی در کربلا تبدیل شده است. بارها بر اهمیت و فضیلت زیارت اربعین امام حسین (علیه‌السّلام) در کتب روایی تاکید شده است چنانکه در جلد ۱۴ وسائل الشیعه بابی با این عنوان وجود دارد: «باب تاکّد استحباب زیارت الحسین (علیه‌السّلام) یوم الاربعین من مقتله و هو یوم العشرین من صفر».
در اهمیت یارت اربعین همین بس که در زمان امام صادق (علیه‌السّلام) با وجود بیم و ترس از حکومت جائر، مردم از امام سؤال می‌کردند که با وجود ترس از خبرچینان و عوامل حکومت، آیا به زیارت حضرت سیدالشهدا برویم؟ و حضرت می‌فرمودند که بروید. این در حالی است که فقهای شیعه در مسئله حج، یکی از شرایط استطاعت را «تخلیه سرب» بیان فرموده‌اند؛ یعنی باید امنیت باشد و اگر امنیت نباشد، استطاعت محقق نیست؛ اما در مورد زیارت سیدالشهدا (علیه‌السّلام) حتی با نبود امنیت نیز مردم را ترغیب به زیارت می‌کردند.
فضیلت زیارت اربعین از قدیم در کتاب‌های روایی مطرح بوده است چنانکه شیخ مفید در کتاب المزار، «فضل زیارت الاربعین» دارد که این را بعد از «فضل زیارت امام حسین (علیه‌السّلام) در روز عاشورا» قرار داده است و به حدیث امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) تمسک می‌کند. شیخ طوسی نیز در کتاب «تهذیب الاحکام» به همین روایت تمسک می‌کند و در ضمن فضایل زیارت امام حسین (علیه‌السّلام) همین روایت را می‌آورد.

۵.۳ - روایات زیارت اربعین

درباره زیارت اربعین، دو روایت مهم در دست است: یکی تعلیم زیارت اربعین بـه صفوان بن مهران جمال توسـط‌ امام صادق (علیه‌السّلام) و دیگری روایـت‌ امام عسکری (علیه‌السّلام) است که زیارت اربعین را، یکی از نشانه‌های مؤمن بیان می‌کند.
در حدیث امام حسن عسکری (علیه‌السلام) زیارت اربعین به عنوان یکی از نشانه‌های مومن شمرده شده است: «عَنْ اَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْعَسْکَرِیِّ (علیه‌السّلام) اَنَّهُ قَالَ عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الْاِحْدَی وَالْخَمْسِینَ وَزِیَارَةُ الْاَرْبَعِینَ وَالتَّخَتُّمُ فِی الْیَمِینِ وَتَعْفِیرُ الْجَبِینِ وَالْجَهْرُ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»؛ «از ابی‌محمد، حسن بن علی عسکری (علیهماالسلام) روایت است که فرمودند: علامت مؤمن پنج چیز است: پنجاه و یک رکعت نماز خواندن، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست کردن، نهادن پیشانی بر خاک و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم».
زیارت اربعین که از طریق صفوان جمال از امام صادق (علیه‌السّلام) روایت شده چنین است: «عَنْ صَفْوَانَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: قَالَ لِی مَوْلَایَ الصَّادِقُ (سلام‌الله‌علیه) فِی زِیَارَةِ الْاَرْبَعِینَ تَزُورُ عِنْدَ ارْتِفَاعِ النَّهَارِ وَتَقُولُ: السَّلَامُ عَلَی وَلِیِّ اللَّهِ وَحَبِیبِهِ السَّلَامُ عَلَی ی خَلِیلِ اللَّهِ وَنَجِیبِهِ. السَّلَامُ عَلَی صَفِیِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّه‌... »؛ «مولایم امام صادق (سلام‌الله‌علیه) پیرامون زیارت اربعین چنین فرموند: هنگامی که وسط روز شد، بگو: سلام بر حبیب و ولی خدا، سلام بر دوست و برگزیده خدا، سلام بر منتخب خدا و فرزند منتخب». این حدیث را سید بن طاووس با سند خویش از صفوان روایت می‌کند. متن زیارت، در « اقبال الاعمال» سید بن طاووس، « المزار الکبیر» محمد بن جعفر مشهدی، « المصباح» کفعمی و « مصباح المتهجد» شیخ طوسی آمده است. علامه مجلسی هم در بحارالانوار، به نقل از تهذیب شیخ طوسی آن را نقل کرده است. گرچه در بعضی کلمات، تفاوت‌های جزئی میان نقل‌ها دیده می‌شود، ولی کلیت آن ثابت و یکسان و معتبر می‌باشد. امام صادق (سلام‌الله‌علیه) همچنین در روایت فرمودند: «کان الامام جعفر بن محمّد الصادق (علیه‌السّلام) جالساً... فقام الیه ابو نصیر وصفوان الجمّال، فقالا: جعلنا الله فداک، دلّنا علی شیعتکم. فقال (علیه‌السّلام): «یعرف شیعتنا بخصال شتّی». فقلت: جعلت فداک، بماذا یُعرفون؟ قال: «بالسخاء... وزیارة الاربعین...»»؛ «مفضل بن عمر می‌گوید: امام صادق (سلام‌الله‌علیه) نشسته بودند... ابونصیر و صفوان جمال به نزد ایشان آمدند و عرضه داشتند: فدایت شویم، ما را به (نشانه) شیعیانتان راهنمائی بفرما. آن حضرت پاسخ دادند: شیعیان ما نشانه‌های مختلفی دارند. به حضرت عرضه کرد: فدایت شوم به چه نشانه‌ای شناخته‌ای می‌شوند؟ (حضرت ضمن شمردن چند نشانه) فرمودند: به سخاوت... و زیارت اربعین».
زیارت دیگر آن است که جابر بن عبدالله انصاری در این روز خوانده است و متن زیارت بعنوان زیارت‌نامه آن امام در نیمه ماه رجب نقل شده و با جمله «السلامُ عَلَیکم یا آلَ الله... » شروع می‌شود.
[۱۶۹] قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، زیارت اربعین.


۵.۴ - تاریخچه زیارت اربعین

بنابر روایات و گزارشات تاریخی جابر بن عبدالله انصاری اولین زائر مرقد مطهر حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‌السّلام) در اربعین است. مورخان نوشته‌اند که جابر بن عبدالله انصاری، همراه عطیه عوفی موفق شدند که در همان اولین اربعین پس از عاشورا به زیارت امام حسین (علیه‌السّلام) نائل آیند. وی که آن هنگام نابینا شده بود، در فرات غسل کرد و خود را خوشبو ساخت و گام‌های کوچک برداشت تا سر قبر حسین بن علی (علیهما‌السّلام) آمد و با راهنمایی عطیه، دست روی قبر نهاد و بیهوش شد، وقتی به هوش آمد، سه بار گفت: یا حسین! سپس گفت: «حَبیبٌ لا یجیبُ حَبیبَهُ...» آنگاه زیارتی خواند و روی به سایر شهداء کرد و آنان را هم زیارت نمود.
ماجرای ملاقات اهل بیت امام حسین (علیه‌السّلام) با جابر نیز در گزارشات متعددی ذکر شده است. سید بن طاووس ضمن اشاره به رسیدن اهلبیت (علیهم‌السّلام) در اولین اربعین، تفصیل قضیه را چنین بیان می‌کند: «فَوَصَلُوا اِلَی مَوْضِعِ الْمَصْرَعِ فَوَجَدُوا جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْاَنْصَارِیَّ رَحِمَهُ اللَّهُ وَجَمَاعَةً مِنْ بَنِی هَاشِمٍ وَرِجَالًا مِنْ آلِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قَدْ وَرَدُوا لِزِیَارَةِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (علیه‌السّلام) فَوَافَوْا فِی وَقْتٍ وَاحِدٍ وَتَلَاقَوْا بِالْبُکَاءِ وَالْحُزْنِ وَاللَّطْمِ وَاَقَامُوا الْمَآتِمَ الْمُقْرِحَةَ لِلْاَکْبَادِ؛ چون به قتلگاه رسیدند، جابر بن عبداللّه انصاری‌ و جمعی از بنی‌هاشم و مردانی از آن‌ها را یافتند که برای زیارت قبر حسین (علیه‌السّلام) فرا رسیده بودند، همگان در یک زمان به عزاداری و نوحه‌سرایی پرداختند و سوگواری جگرسوزی بر پا نمودند، و زنان آن آبادی نیز با ایشان به عزاداری پرداختند و چند روز در کربلا اقامت کردند». شیخ مفید و شیخ طوسی در این باره می‌نویسند: «روز بیستم صفر روزی است که حرم امام حسین (علیه‌السّلام) از شام به سوی مدینه بازگشتند. همچنین در این روز، جابر بن عبدالله انصاری، صحابی رسول خدا، برای زیارت امام حسین (علیه‌السّلام) از مدینه به کربلا آمد و او نخستین کسی بود که قبر امام حسین را زیارت کرد».

۵.۵ - متن زیارت اربعین

زیارت اربعین به دو صورت نقل شده است: زیارت اوّل را شیخ طوسی از صفوان جمّال روایت می‌کند و زیارت دوم را سیّد بن طاووس از فردی به نام عطیه عوفی که همراه و مصاحب جابر بن عبدالله انصاری در زیارت اربعین اول بوده است، نقل می‌کند.

۵.۵.۱ - زیارت اول

در کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی آمده است که در روز اربعین و در وقت ارتفاع نهار بگو:
«اَلسَّلامُ عَلی وَلِی اللَّهِ وَحَبیبِهِ، اَلسَّلامُ عَلی خَلیلِ اللَّهِ وَنَجیبِهِ، اَلسَّلامُ عَلی صَفِی اللَّهِ وَابْنِ صَفِیهِ، اَلسَّلامُ عَلی الْحُسَینِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ، اَلسَّلامُ علی اَسیرِ الْکرُباتِ، وَقَتیلِ الْعَبَراتِ، اَللّهُمَّ اِنّی اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیک وَابْنُ وَلِیک، وَصَفِیک وَابْنُ صَفِیک، الْفآئِزُ بِکرامَتِک، اَکرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ، وَحَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ، وَاَجْتَبَیتَهُ بِطیبِ الْوِلادَةِ، وَجَعَلْتَهُ سَیداً مِنَ السَّادَةِ وَ قآئِداً مِنَ الْقادَةِ، وَذآئِداً مِنْ الْذادَةِ، وَاَعْطَیتَهُ مَواریثَ الْاَنْبِیآءِ، وَجَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلی خَلْقِک مِنَ الاَْوْصِیآءِ، فَاَعْذَرَ فی الدُّعآءِ، وَمَنَحَ النُّصْحَ، وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فیک، لِیسْتَنْقِذَ عِبادَک مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیرَةِ الضَّلالَةِ، وَقَدْ تَوازَرَ عَلَیهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا، وَباعَ حَظَّهُ بِالْاَرْذَلِ الاَْدْنی، وَشَری آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْاَوْکسِ، وَتَغَطْرَسَ وَتَرَدّی فی هَواهُ، وَاَسْخَطَک وَاَسْخَطَ نَبِیک، وَاَطاعَ مِنْ عِبادِک اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ، وَحَمَلَةَ الْاَوْزارِ الْمُسْتَوْجِبینَ النَّارَ، فَجاهَدَهُمْ فیک صابِراً مُحْتَسِباً، حَتّی سُفِک فی طاعَتِک دَمُهُ، وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ، اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً، وَعَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً، اَلسَّلامُ عَلَیک یا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیک یا بْنَ سَیدِ الْاَوْصِیآءِ اَشْهَدُ اَنَّک اَمینُ اللَّهِ وَابْنُ اَمینِهِ، عِشْتَ سَعیداً، وَمَضَیتَ حَمیداً وَمُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً، وَاَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَک، وَمُهْلِک مَنْ خَذَلَک وَمُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَک، وَاَشْهَدُ اَنَّک وَفَیتَ بِعَهْدِ اللَّهِ، وَجاهَدْتَ فی سَبیلِهِ حَتّی اَتیک الْیقینُ، فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَک، وَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَک، وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِک فَرَضِیتْ بِهِ، اَللّهُمَّ اِنّی اُشْهِدُک اَنّی وَلِی لِمَنْ والاهُ، وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُ، بِاَبی اَنْتَ وَاُمّی یا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ، اَشْهَدُ اَنَّک کنْتَ نُوراً فی الْاَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَالْاَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ، لَمْ تُنَجِّسْک الْجاهِلِیةُ بِاَنْجاسِها، وَلَمْ تُلْبِسْک الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیابِها، وَاَشْهَدُ اَنَّک مِنْ دَعآئِمِ الدّینِ وَاَرْکانِ الْمُسْلِمینَ، وَمَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ، وَاَشْهَدُ اَنَّک الْاِمامُ الْبَرُّ التَّقِی، الرَّضِی الزَّکی الْهادِی الْمَهْدِی، وَاَشْهَدُ اَنَّ الْاَئِممَّةَ مِنْ وُلْدِک کلِمَةُ التَّقْوی، وَاَعْلامُ الْهُدی، وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقی، وَالْحُجَّةُ علی اَهْلِ الدُّنْیا، وَاَشْهَدُ اَنّی بِکمْ مُؤْمِنٌ، وَبِاِیابِکمْ مُوقِنٌ، بِشَرایعِ دینی وَخَواتیمِ عَمَلی، وَقَلْبی لِقَلْبِکمْ سِلْمٌ، وَاَمْری لِاَمْرِکمْ مُتَّبِعٌ، وَنُصْرَتی لَکمْ مُعَدَّةٌ، حَتّی یاْذَنَ اللَّهُ لَکمْ، فَمَعَکمْ مَعَکمْ لامَعَ عَدُوِّکمْ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیکمْ، وَعلی اَرْواحِکمْ وَاَجْسادِکمْ، وَشاهِدِکمْ وَغآئِبِکمْ، وَظاهِرِکمْ وَباطِنِکمْ، آمینَ رَبَ الْعالَمین» .

۵.۵.۲ - زیارت دوم

زیارت دوم اربعین را سیّد بن طاووس از عطیه عوفی (همراه و مصاحب جابر بن عبدالله انصاری در زیارت اربعین اول) نقل می‌کند که عیناً همان زیارت نیمه رجب است. در کتاب « بشارة المصطفی» آمده است: عطیه عوفی می‌گوید: به همراه جابر بن عبدالله انصاری به منظور زیارت قبر امام حسین (علیه‌السلام) وارد کربلا شدیم. جابر نزدیک شریعه فرات رفت. غسل کرد و لباس‌های نیکو پوشید... سپس به طرف قبر مطهر، حرکت کردیم. جابر هیچ قدمی را برنمی‌داشت، الا اینکه ذکر خدا می‌گفت، تا به نزدیک قبر رسیدیم. سپس به من گفت: مرا به قبر برسان. (برخی نقل کرده‌اند که جابر در این زمان تقریبا نابینا بوده است.) من دست او را روی قبر گذاشتم. جابر روی قبر افتاد و غش کرد. من مقداری آب روی صورتش پاشیدم. وقتی به هوش آمد، سه بار گفت: یا حسین. سپس گفت: ‌ای حسین چرا جواب مرا نمی‌دهی؟ بعد به خودش گفت: چگونه می‌توانی جواب‌دهی در حالی که رگ‌های گلوی تو را بریده‌اند و بین سر و بدنت جدایی افتاده است. شهادت می‌دهم که تو فرزند خاتم النبیین و سید المومنین... و پنجمین فرد از اصحاب کساء هستی... درود و سلام و رضوان الهی بر تو باد. سپس به اطراف قبر امام حسین (علیه‌السلام) حرکت کرد و گفت: «السلام علیکم ایتها الارواح التی حلت بفناء الحسین... اشهد انکم اقمتم الصلاة و اتیتم الزکاة و امرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر»
«السَّلامُ عَلَیکمْ یا آلَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا صَفْوَةَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا خِیرَةَ اللّهِ مِنْ خَلْقِهِ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا سادَةَ السَّاداتِ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا لُیوثَ الْغاباتِ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا سُفُنَ النَّجاةِ، السَّلامُ عَلَیک یا اَبا عَبْدِ اللّهِ الْحُسَینِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ عِلْمِ الْاَنْبِیاءِ وَرَحْمَةُ ا اللّهِ وَبَرَکاتُهُ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ نُوحٍ نَبِی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ اِبْراهِیمَ خَلِیلِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ اِسْماعِیلَ ذَبِیحِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ مُوسی کلِیمِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ عِیسی رُوحِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ مُحَمَّدٍ حَبِیبِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفی، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ عَلِی الْمُرْتَضی، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ خَدِیجَةَ الْکبْرَی، السَّلامُ عَلَیک یا شَهِیدُ ابْنَ الشَّهِیدِ، السَّلامُ عَلَیک یا قَتِیلُ ابْنَ الْقَتِیلِ، السَّلامُ عَلَیک یا وَلِی اللّهِ وَابْنَ وَلِیهِ، السَّلامُ عَلَیک یا حُجَّةَ اللّهِ وَابْنَ حُجَّتِهِ عَلَی خَلْقِهِ، اَشْهَدُ اَنَّک قَدْ اَقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَیتَ الزَّکاةَ، وَاَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَیتَ عَنِ الْمُنْکرِ، وَرُزِئْتَ بِوالِدَیک، وَجاهَدْتَ عَدُوَّک، وَاَشْهَدُ اَنَّک تَسْمَعُ الْکلامَ، وَتَرُدُّ الْجَوابَ، وَاَنَّک حَبِیبُ اللّهِ وَخَلِیلُهُ وَنَجِیبُهُ وَ صَفِیهُ وَابْنُ صَفِیهِ، یا مَوْلای وَابْنَ مَوْلای زُرْتُک مُشْتاقاً فَکنْ لِی شَفِیعاً اِلَی اللّهِ یا سَیدِی، وَاَسْتَشْفِعُ اِلَی اللّهِ بِجَدِّک سَییدِ النَّبِیینَ، وَبِاَبِیک سَیدِ الْوَصِیینَ، وَبِاُمِّک فاطِمَةَ سَیدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ، اَلا لَعَنَ اللّهُ قاتِلِیک، وَلَعَنَ اللّهُ ظالِمِیک، وَلَعَنَ اللّهُ سَالِبِیک وَمُبْغِضِیک مِنَ الْاَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ، وَصَلَّی اللّهُ عَلَی سَیدِنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ. السَّلامُ عَلَیک یا مَوْلای وَابْنَ مَوْلای، لَعَنَ اللّهُ قاتِلِیک، وَلَعَنَ اللّهُ ظالِمِیک، اِنِّی اَتَقَرَّبُ اِلَی اللّهِ بِزِیارَتِکمْ وَبِمَحَبَّتِکمْ، وَاَبْرَاُ اِلَی اللّهِ مِنْ اَعْدَائِکمْ، وَالسَّلامُ عَلَیک یا مَوْلای وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ. السَّلامُ عَلَی الْاَرْواحِ الْمُنِیخَةِ بِقَبْرِ اَبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَینِ عَلَیهِ السَّلامُ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا طَاهِرِینَ مِنَ الدَّنَسِ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا مَهْدِیونَ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا اَبْرارَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکمْ وَعَلَی الْمَلائِکةِ الْحَافِّینَ بِقُبُورِکمْ اَجْمَعِینَ، جَمَعَنَا اللّهُ وَ اِیاکمْ فِی مُسْتَقَرِّ رَحْمَتِهِ وَتَحْتَ عَرْشِهِ اِنَّهُ اَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ، وَالسَّلامُ عَلَیکمْ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ» .

۵.۶ - استحباب زیارت اربعین

روز اربعین در تاریخ شیعه، از دو جهت کانون توجه قرار گرفته است: یکی از جهت بازگشت اسـرا از شـام بـه مدینـه، و دیگری به سبب زیارت قبر سیدالشهدا (علیه‌السّلام) توسـط جـابـر بـن عبـدالله انصاری، یکی از اصحاب برجسته رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام).
دربـاره استحباب زیارت اربعین نیـز، چند روایت بیان شده است: یکی روایتی است که آن امام صادق (علیه‌السّلام)، زیارت اربعین را بـه صـفـوان بـن مهـران جمـال تعلیم می‌دهد و همین تعلــــم دادن، نشانه بزرگداشـت اربعــــن اسـت؛
دیگـــری روایتـی از امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) که زیارت اربعین را در زمره نشانه‌های پنج گانـه مـؤمن بیان می‌کند.
با توجه به اهمیت زیارت اربعین نـزد امامان شیعه، آیـا سـبب استحباب آن می‌تواند تنها حضور یک صحابی بر سر قبر مطهر امام حسین (علیه‌السّلام) در روز اربعین باشد؟
این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که حتّی اگر جابر به کربلا نمی‌آمد، باز هم زیارت سیدالشهدا (علیه‌السّلام) در روز اربعین مستحب بود؛ گرچه جابر هم یقیناً آمده است؛ چون مفاد زیارت جابر بسیار والاست و معارف عالی دارد و مضمونی است که کاملا با عمق عقاید شیعه منطبق است و نشان از کمال معرفت جناب جابر بن عبدالله انصاری دارد و بعید نیست که جابر بن عبدالله، هم اصل زیارت را و هم توصیه به زیارت در روز اربعین را از ائمه گرفته باشد و از این‌رو سعی کرد تا خود را در اربعین به کربلا برساند. پس زیارت اربعین و استحباب زیارت سید الشهدا (علیه‌السّلام) در روز اربعین ثابت است و بلکه به تعبیر دقیق شیخ حرّ عاملی شدت استحباب زیارت آن حضرت در روز اربعین ثابت است. به نظر می‌رسد در این روز باید وقایع مهم دیگری نیز اتفاق افتاده باشد. بنابراین الحاق راس مطهر امام حسین (علیه‌السّلام) به بدن و حضور اهل بیت که در میان آنان امام معصوم یعنی امام سجاد (علیه‌السّلام) حضور داشت می‌تواند وجه استحباب زیارت اربعین را توجیه کند؛ چنان که بر اساس گزارش ابن شهر آشوب شیخ طوسی نیز وجه توصیه امامان به زیارت اربعین را الحاق سر امام به بدن دانسته است و مجلسی نیز با استناد به قول مشهور یکی از وجوه احتمالی در استحباب زیارت اربعین را همین امر بیان کرده است. پس در روز اربعین دو جنبه هست: یکی اصل استحباب زیارت سیدالشهدا (علیه‌السّلام) در این روز که دستور ائمه هدی است، و جنبه دیگر این است که جناب جابر در این روز موفق شد با عطیه به کربلا آید و به زیارت آن حضرت بشتابد.
در جلد ۱۴ وسائل الشیعه بابی با این عنوان وجود دارد: «باب تاکّد استحباب زیارت الحسین (علیه‌السّلام) یوم الاربعین من مقتله و هو یوم العشرین من صفر». بنابر فتوای صاحب وسائل استحباب زیارت اربعین از تیتر ابواب کتابش معلوم می‌شود.
شیخ طوسی نیز بر اساس روایت امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) که فرمود: «علامات المؤمن خمس، صلاة الخمسین، و زیارت الاربعین، والتختّم فی الیمین، و تعفیر الجبین، و الجهر ببسم الله الرحمن الرحیم؛ نشانه‌های مؤمن پنج تاست: پنجاه رکعت نماز، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست کردن، پیشانی بر خاک نهادن و بسم الله الرحمن الرحیم را بلند گفتن»؛ فتوی به استحاب زیارت اربعین می‌دهد. این روایت گرچه مرسل است، ولی بنابر تسامح در ادله سنن و احادیث مَن بلغ در بحث مستحبات، مرسل بودن خبر، ضرری نمی‌رساند و مشکلی ایجاد نمی‌کند.

۵.۷ - محتوای زیارت اربعین

محورهای عمده این زیارتنامه را می‌توان چنین بر شمرد:

۵.۷.۱ - ترسیم ویژگیهای امام

زیارت اربعین، همچون بسیاری از زیارتنامه‌های دیگر با « سلام» آغاز می‌شود که نشانه تولاّی شیعی نسبت به اولیای دین است و مخاطب این سلام، با اوصاف و القابی یاد می‌شود که هر کدام، بُعدی از ابعاد شخصیت سیدالشهدا را نشان می‌دهد. از آن حضرت، با عناوینی همچون ولیّ خدا، حبیب خدا، خلیل خدا، برگزیده خدا، شهید مظلوم، گرفتار رنج‌ها و مصیبت‌ها و کشته اشک‌ها یاد می‌شود: «... السلام علی اسیر الکُرُبات و قتیل العَبَرات... » . پس از بیان این اوصاف و مقامات، زائر در پیشگاه خدا شهادت می‌دهد که آن امام شهید، ولیّ خدا و فرزند ولیّ خدا و صفی پروردگار و فرزند صفیّ خداست.

۵.۷.۲ - فلسفه قیام عاشورا

در بخشی از این زیارت، هدف از قیام امام حسین (علیه‌السلام)، همان هدف نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) معرفی شده است: «وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فیک، لِیسْتَنْقِذَ عِبادَک مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیرَةِ الضَّلالَةِ؛ امام حسین (علیه‌السلام) جان خویش را فدا کرد تا بندگان را از جهالت و سرگردانی گمراهی نجات دهد».

۵.۷.۳ - شناخت چهره مخالفان

در بخشی از زیارت به ترسیم خصوصیات کسانی می‌پردازد که که به جنگ با امام حسین (علیه‌السّلام) آمدند و دست به آن جنایت عظیم زدند:
ـ فریب خوردگان دنیا: «غَرَّتْهُ الدُّنْیا»؛
ـ فروختن آخرت به بهای ناچیز دنیا: «وَشَری آخِرَتَهُ»؛
ـ هواپرستی: «وَتَرَدّی فی هَواهُ»؛

۵.۷.۴ - جهاد تا شهادت

جهاد در راه خدا، همراه با صبر بر ادای تکلیف و اخلاص در مبارزه و ادامه جهاد تا مرز شهادت و حتّی پس از شهادت، یعنی اسارتِ آزادی بخش آل الله، تضمین کننده حیات و بقای دین و خنثی کننده توطئه امویان ضد اسلام بود: «فَجاهَدَهُمْ فیک صابِراً مُحْتَسِباً، حَتّی سُفِک فی طاعَتِک دَمُهُ، وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ»؛ «او نیز به خاطر تو و شکیبانه و برای جلب رضای تو، با آنان جهاد کرد تا آن که خونش در راه اطاعت تو ریخته گشت و حریمش حلال شمرده شد». احیای دین و مبارزه با بدعت‌های ضد اسلامی، قربانی و فدایی می‌خواهد و آن‌که گام در این راه می‌نهد، هم باید اهل جهاد باشد، هم صبر و مقاومت، هم اخلاص، هم آمادگی برای فدا کردن خون و تحمّل هتک حرمت‌ها نسبت به خودش و خانواده‌اش.

۵.۷.۵ - لعن و تبرّی از دشمنان

در بسیاری از زیارتنامه‌ها، در کنار سلام به عنوان موالات و همسویی، « لعن» دشمنان هم دیده می‌شود که نشانه تبرّی از ظالمان و دشمنان اهل بیت (علیه‌السّلام) است. هم لعن زائر بر قاتلان و کافران و هم درخواست لعن الهی بر آنان که نمونه‌اش در این زیارت وارد شده است: «اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً و عَذِّبهُم عَذابا الیما»؛ «خدایا! برای آنان، لعنتی سخت و عذابی دردناک، قرار داده».

۵.۷.۶ - حیات سعادتمندانه

از سخنان امام حسین (علیه‌السّلام) است که فرمود: «موتٌ فی عزٍّ خیراًً من حیاةٍ فی ذلّ»؛ «مرگ عزتمندانه بهتر از زندگی ذلیلانه است».
در فراز دیگری از زیارت، از آن امام شهید به عنوان کسی یاد می‌شود که زندگی‌اش سعادتمندانه و مرگش ستوده و خدا پسند و شهادتش مظلومانه بود: «عِشتَ سَعیدا ومَضَیتَ حَمیدا ومِتَّ فَقیدا مَظلوما شَهیدا»؛ «با سعادت زیستی و ستوده در گذشتی و مظلومانه از دست رفتی و شهید گشتی». و شهادتش مظلومانه «مظلوماً شهیداً» بود.
خداوند هم وعده نصرت و عزت و حیات ابدی به کشتگان راه خدا و مجاهدان راه حق و هم وعده نابودی مستکبران و کیفر ظالمان را داده است؛ چه به سرعت و چه در زمانی طولانی؛ چه در دنیا و چه در آخرت. این است که زائر، بر حتمی بودن وعده‌های الهی در این موارد تاکید می‌کند: «وَاَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَک، وَمُهْلِک مَنْ خَذَلَک و مُعَذِّبٌ مَن قَتَلَکَ»؛ «؛ گواهی می‌دهم که خداوند، آنچه را به تو وعده داده، محقّق می‌سازد و آن که تو را وا می‌نهد، هلاک می‌گرداند و هر کس را که تو را کُشت، عذاب می‌کند».

۵.۷.۷ - بیزاری از همفکران اهل ظلم

در فرهنگ دینی، هم جنایتکاران و ظالمان مطرود و ملعونند و هم کسانی که هرچند در ظاهر ساکت بوده‌اند و با جنایتکاران همکاری نداشته‌اند، ولی در دل و باطن به کار آنان راضی بوده‌اند، شریک جرم‌اند. این حقیقت، در زیارت‌های متعددی (از جمله زیارت عاشورا) آمده است. در این‌جا هم لعنت خدا بر کسانی است که امام را کشتند و به او ظلم کردند و بر جماعتی است که این واقعه را شنیدند، ولی به آن راضی و خشنود بودند. ساکتان در برابر فتنه و رضایت دهندگان قبلی به عمل دشمنان خدا و رسول، با آنان همسو و هم سرنوشت شمرده می‌شوند: «وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِک فَرَضِیتْ بِهِ»؛ «خداوند لعنت کند کسانی را که این را شنیدند و به آن راضی شدند!».
از این‌رو، زائر، موضع خود را شفاف و روشن بیان می‌کند و خود را در خطّ اولیای خدا و در مقابل دشمنان خدا و اهل بیت (علیه‌السّلام) اعلام می‌دارد و خدا را هم بر این موالات و معادات، گواه می‌گیرد: «اَللّهُمَّ اِنّی اُشْهِدُک اَنّی وَلِی لِمَنْ والاهُ، وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُ»؛ «خدایا! تو را گواه می‌گیرم که هر که او را دوست می‌دارد، دوست می‌دارم و هر که او را دشمن می‌دارد، دشمن می‌دارم». و سرانجام این پیروی از خاندان عصمت و ولایت پذیری از آنان، آمادگی برای بذل جان خود و پدر و مادر و عزیزانش در راه آنان است: «بِاَبی اَنْتَ وَاُمّی یا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ»؛ «پدر و مادرم فدایت باد، ‌ای فرزند پیامبر خدا! »

۵.۷.۸ - تاکید بر دودمان پاک

آیه تطهیر در قرآن بر طهارت کامل و عصمت اهل بیت پیامبر گواهی می‌دهد. در فراز بعدی، زائر بر دودمان پاک و طاهر پیامبر، و شرافت نسبت اهل بیت (علیه‌السّلام)، دوری آنان از آلودگی‌های اعتقادی و اخلاقیِ دوران جاهلیّت گواهی می‌دهد: «اَشْهَدُ اَنَّک کنْتَ نُوراً فی الْاَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَ الاَرحامِ الطّاهِرَةِ لَم تُنَجِّسکَ الجاهِلِیَّةُ بِاَنجاسِها ولَم تُلبِسکَ المُدلَهِمّاتِ مِن ثِیابِها»؛ «گواهی می‌دهم که تو، نوری در پشت‌های والا و زِهدان‌های پاک بودی. جاهلیت تو را به پلیدی‌هایش نیالود و جامه‌های چرکینش را به تو نپوشاند».

۵.۷.۹ - خصوصیات امام حسین و سایر ائمّه

نقشی که امامان شیعه، از جمله سیدالشهدا (علیه‌السّلام) در جامعه اسلامی داشته‌اند، نقش هدایت، رعایت، اعانت و حفاظت از آیین و اهل ایمان بوده است. این خاندان، هم تکیه‌گاه مسلمانان، هم ستونِ اسلام و هم پناهگاه شیعه بودند. امام در این فقره از زیارت، یکی از دعائم دین، ارکان مسلمین و معقِل مؤمنین به شمار آمده و با اوصافی چون: بَرّ، تقیّ، رضیّ، زکیّ، ‌هادی و مهدی معرفی شده است، که همه امامان چنین بوده‌اند.
«واشهَدُ انَّکَ مِن دَعائِمِ الدّینِ وارکانِ المُسلِمینَ ومَعقِلِ المُؤمِنینَ، واشهَدُ انَّکَ الاِمامُ البَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الهادِی المَهدِیُّ»؛ «گواهی می‌دهم که تو از استوانه‌های دین و ستون‌های مسلمانان و قلعه مؤمنان هستی. گواهی می‌دهم که تو امامِ نیکوکار، پرهیزگار، پسندیده، پاک، راهنما و ره یافته هستی». افزون بر این که امام حسین (علیه‌السّلام) پدر بقیه امامان بعدی است. این از ویژگی‌های آن حضرت در روایات بیان شده که ائمه، از نسل اویند. «واشهَدُ انَّ الاَئِمَّةَ مِن وُلدِکَ».

۵.۷.۱۰ - ایمان، تسلیم و تبعیّت

این سه عنصر، عوامل اصلی هدایت و سعادت در خطّ ائمه (علیه‌السّلام) است. ما شیعیان، به امامت آنان ایمان داریم؛ «مؤمن بکم» و رجعت آنان در آخرالزّمان را باور کرده‌ایم؛ «وَبِاِیابِکمْ مُوقِنٌ» و با همه آیین‌ها و سنت‌های دینی آن را ابراز می‌کنیم و تسلیم و محض و تبعیت کامل نسبت به آنان داریم؛ چه در مرحله قبلی، چه در مرحله عملی: «وَقَلْبی لِقَلْبِکمْ سِلْمٌ، وَاَمْری لِاَمْرِکمْ مُتَّبِعٌ» . این ایمان و تسلیم و تبعیّت، عنصر دیگری را می‌طلبد به نام «نصرت». همان‌گونه که یاران امام حسین (علیه‌السّلام) در کربلا به او ایمان داشتند و تسلیم فرمان و تابع حرکت امام بودند و با همه توان از آن حضرت دفاع کردند تا به فیض شهادت رسیدند، زائر حسینی در اربعین هم، همین مراتب و مراحل را ابراز می‌دارد و همه توان و امکانات خویش را در راه ائمه (علیه‌السّلام) قرار می‌دهد، تا خداوند اذن دهد و دولت کریمه اهل بیت، با رهبری حضرت ولیّ عصر شکل گیرد: «وَنُصْرَتی لَکمْ مُعَدَّةٌ، حَتّی یاْذَنَ اللَّهُ لَکمْ».
این که امروز یاری ما به این خاندان چگونه می‌تواند باشد، جای تامل و سخن بسیار دارد. کدام عمل، در راستای مواضع ائمّه به شمار می‌آید؟ امکانات قابل عرضه ما برای «نصرت» چیست؟ زیرا با فقط با شعار «گوش به فرمان توییم» مشکلی حلّ نمی‌شود.

۵.۷.۱۱ - درود پایانی

پایان بخش زیارت، این فراز است: «صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیکمْ، وَعلی اَرْواحِکمْ وَاَجْسادِکمْ، وَشاهِدِکمْ وَغآئِبِکمْ، وَظاهِرِکمْ وَباطِنِکمْ، آمینَ رَبَ الْعالَمینَ»؛ «درودهای خدا بر شما، بر روح‌ها و پیکرهایتان، بر حاضر و غایبتان و بر آشکار و نهانتان! آمین‌ای پروردگارِ جهانیان!».
در این فراز، اوّلاً در احترام و بزرگداشت آنان، «صلوات خدا» را بر آنان خواستار شده‌ایم، که برتر از درودهای ما بندگان است. ثانیاً درودهای الهی را نسبت به همه آنان و همه جوانب حیاتشان خواستار شده‌ایم؛ چه بر روح و جانشان، چه بر پیکرهای مطهرشان، چه بر آنان که هستند یا نیستند، چه ظاهر و چه باطن، که شامل امامان معصوم شهید (علیه‌السّلام) نیز می‌شود که آمده‌اند و رفته‌اند، هم بر امام عصر که هم «ظاهر» است (هرچند از دید ما غایب است) و هم «شاهد» است. (هرچند ما او را نمی‌بینیم).


۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۸۴.    
۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۸۵.    
۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۰۱، ص۳۲۹.    
۴. مفید، محمد بن محمد، مسار الشیعه، ص۴۶.    
۵. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ص۷۸۷.    
۶. مفید، محمد بن محمد، مسار الشیعه، ص۴۶.    
۷. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ص۷۸۷.    
۸. سید بن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۲۷۲-۲۷۳.    
۹. قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، تحقیق دربارۀ اول اربعین حضرت سیدالشهدا، ص۲۱.
۱۰. قمی، عباس، منتهی الامال، ج۱، ص۶۲۱.    
۱۱. ابن نما حلی، محمد بن جعفر، مثیر الاحزان، ص۱۰۷.    
۱۲. سید ابن‌ طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص٢٢٥.    
۱۳. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ص۷۸۷.    
۱۴. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ص۷۸۷.    
۱۵. ابن‌ طاووس، علی بن موسی، الاقبال بالاعمال الحسنه، ج۳، ص۱۰۰.    
۱۶. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۹۸.    
۱۷. ر. ک:مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، ج۱، ص۳۰.    
۱۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۹۸.    
۱۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۸، ص۳۳۵-۳۳۶.    
۲۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۸، ص۳۳۴.    
۲۱. محدث نوری، حسین، لؤلؤ و مرجان، ص۱۶۱-۱۶۲.
۲۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۹۴.    
۲۳. قمی، عباس، منتهی الآمال، ج۱، ص۶۲۱.    
۲۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۹۵.    
۲۵. شعرانی، ابوالحسن، ترجمه کتاب نفس المهموم، ص٤٣١.
۲۶. مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، ج۱، ص۳۰.    
۲۷. ر. ک: آیتی، محمدابراهیم، بررسی تاریخ عاشورا، ص۱۳۹.
۲۸. محدث نوری، حسین، لؤلؤ و مرجان، ص۱۶۱-۱۶۲.
۲۹. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۹۴.    
۳۰. قمی، عباس، منتهی الآمال، ج۱، ص۶۲۱.    
۳۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۹۵.    
۳۲. آیتی، محمدابراهیم، بررسی تاریخ عاشورا، ص١٤٨ـ١٥٠.
۳۳. شهیدی، سیدجعفر، زندگانی فاطمه زهرا، ص٢٦١.
۳۴. جعفریان، رسول، تأملی در نهضت عاشورا، ص۲۱۶-۲۱۷.
۳۵. بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة عن القرون الخالیة، ص۳۳۱.
۳۶. مستوفی هروی، محمد بن احمد، ترجمة الفتوح، ص۹۱۶.
۳۷. کاشفی، حسین، روضة الشهداء، ص۴۸۵.    
۳۸. ابراهیم بن محمد نیشابوری اسفراینی، نور العین فی مشهد الحسین، ص۷۲.    
۳۹. قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا ص۶۰.
۴۰. قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا ص۲۲۱.
۴۱. قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا ص٢٩٤.
۴۲. طباطبایی، سیدعبدالعزیز، اهل البیت فی المکتبة العربیة، ص۶۵۴-۶۵۵.    
۴۳. بهایی، بهاءالدین محمد، توضیح المقاصد، ص۶ـ۷.
۴۴. اشراقی، میرزامحمد، الاربعین الحسینیة، ص٢٠٥.
۴۵. قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا، ص۲۷۶-۲۷۷.
۴۶. سید بن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۲۷۲-۲۷۳.    
۴۷. بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة عن القرون الخالیة، ص۳۳۱.
۴۸. مستوفی هروی، محمد بن احمد، ترجمة الفتوح، ص۹۱۶.
۴۹. کاشفی، حسین، روضة الشهداء، ص۴۸۵.    
۵۰. ابراهیم بن محمد نیشابوری اسفراینی، نور العین فی مشهد الحسین، ص۷۲.    
۵۱. بهایی، بهاءالدین محمد، توضیح المقاصد، ص۶ـ۷.
۵۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۸۴.    
۵۳. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۸۵.    
۵۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۰۱، ص۳۲۹.    
۵۵. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۶۵، ص۱۳۰.    
۵۶. ابن‌ طاووس، علی بن موسی، الاقبال بالاعمال الحسنه، ج۳، ص۱۰۰.    
۵۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۴۰۱.    
۵۸. ابن نما حلی، محمد بن جعفر، مثیر الاحزان، ص۱۰۷.    
۵۹. سید ابن‌ طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص٢٢٥.    
۶۰. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ص۷۸۷.    
۶۱. ابن‌ طاووس، علی بن موسی، الاقبال بالاعمال الحسنه، ج۳، ص۱۰۰.    
۶۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۹۸.    
۶۳. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۸۴.    
۶۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۸۵.    
۶۵. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۰۱، ص۳۲۹.    
۶۶. مفید، محمد بن محمد، مسار الشیعه، ص۴۶.    
۶۷. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ص۷۸۷.    
۶۸. سید ابن‌ طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص٢٢٥.    
۶۹. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۴۰۱.    
۷۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۳۷۱.    
۷۱. یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۴.    
۷۲. الطبری، ابوجعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج۸، ص۱۷۳.    
۷۳. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، ج۳، ص۱۲۰۳.    
۷۴. طوسی، ‌ محمد بن حسن، رجال کشی، ص۲۹۳.    
۷۵. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۹۸.    
۷۶. ابن سعد، محمد، «ترجمة الحسین و مقتله»، فصلنامه تراثنا، ش ۱۰، ص۱۹۰.
۷۷. سید ابن‌ طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۰۸.    
۷۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۶۰.    
۷۹. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص١١٤-۱۱٩.    
۸۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۶۳.    
۸۱. عسقلانی، ابن حجر، لسان المیزان، ج۴، ص۳۸۶.    
۸۲. سید ابن‌ طاووس، علی بن موسی، الاقبال بالاعمال الحسنة، ج۳، ص۱۰۱.    
۸۳. صدوق، محمد بن علی، الامالی، مجلس ۳۱، ص۲۳۱، ح۴.    
۸۴. سید ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۲۲.    
۸۵. ابن نما حلی، محمد بن جعفر، مثیر الاحزان، ص۱۰۲-۱۰۳.    
۸۶. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۴۰.    
۸۷. نیشابوری، ابن فتال، روضة الواعظین، ص۱۹۲.    
۸۸. تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ج۳، ص٢٦٩.    
۸۹. ابن سعد، محمد بن سعد، ترجمة الامام الحسین (علیه‌السّلام) و مقتله من القسم غیر المطبوع من کتاب الطبقات الکبری، ص۸۵.    
۹۰. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۸۳.    
۹۱. ابن جوزی، یوسف، تذکرة الخواص، ص۲۳۹.    
۹۲. ابن کثیر، اسماعیل بن کثیر، البدایة والنهایة، ج۸، ص۲۰۴.    
۹۳. ابن عماد حنبلی، عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ابن عماد الحنبلی، ج۱، ص۲۷۵.    
۹۴. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۸۳.    
۹۵. ابن‌ عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۶۹، ص۱۶۱.    
۹۶. ابن جوزی، یوسف، تذکرة الخواص، ص۲۳۹.    
۹۷. ابن کثیر، اسماعیل بن کثیر، البدایة والنهایة، ج۸، ص۲۰۴.    
۹۸. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۸۳.    
۹۹. ابن‌ عساکر، علی بن حسن، ابن‌ عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۶۹، ص۱۶۱.    
۱۰۰. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۸۴.    
۱۰۱. ابن‌ عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۶۹، ص۱۶۱.    
۱۰۲. ابن عبدالظاهر، عبدالله بن عبدالظاهر، الروضة البهیة الزاهرة فی خطط المعزیة القاهرة، ص۳۰.
۱۰۳. مقریزی، احمد بن علی، الخطط المقریزیة، ج۲، ص۲۰۴.
۱۰۴. ابن نما حلی، محمد بن جعفر، مثیر الاحزان، ص۱۰۷.    
۱۰۵. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۵۷۱.    
۱۰۶. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۳۱.    
۱۰۷. ذهنی تهرانی، محمدجواد، ترجمه کامل الزیارات، ص۹۷.    
۱۰۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۵۷۱.    
۱۰۹. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۳۱.    
۱۱۰. ذهنی تهرانی، محمدجواد، ترجمه کامل الزیارات، ص۹۸.    
۱۱۱. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۳۱-۳۲.    
۱۱۲. ذهنی تهرانی، محمدجواد، ترجمه کامل الزیارات، ص۹۹.    
۱۱۳. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۳۱-۳۲.    
۱۱۴. ذهنی تهرانی، محمدجواد، ترجمه کامل الزیارات، ص۱۰۶.    
۱۱۵. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج٤٥، ص١٤٥.    
۱۱۶. سید بن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۲۷۲-۲۷۳.    
۱۱۷. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۷۷.    
۱۱۸. بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة عن القرون الخالیة، ص۳۳۱.
۱۱۹. مستوفی هروی، محمد بن احمد، ترجمة الفتوح، ص۹۱۶.
۱۲۰. قرطبی، محمد بن احمد، التذکرة فی امور الموتی و امور الآخرة، ج۲، ص٦٦٨.
۱۲۱. نویری، شهاب الدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۰، ص۴۷۶.    
۱۲۲. مناوی، عبدالروف، فیض القدیر، ج۱، ص٢٦٥.    
۱۲۳. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۲۸.    
۱۲۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۲۶.    
۱۲۵. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۲۷.    
۱۲۶. ابو‌مخنف کوفی، لوط بن یحیی، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ص۲۲۱.    
۱۲۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۳۲.    
۱۲۸. یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۲، ص۲۸۴.    
۱۲۹. ابن عدیم، عمر بن احمد، بغیه الطلب فی تاریخ حلب، ج۱، ص۴۱۱.    
۱۳۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۲۹.    
۱۳۱. ر. ک: قاضی طباطبایی، سیدمحمدعلی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا، ص۳۳-۵۷.
۱۳۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۶.    
۱۳۳. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۱۴.    
۱۳۴. سبط بن جوزی، یوسف، تذکرة الخواص، ص۲۳۴.    
۱۳۵. کفعمی، ابراهیم بن علی، المصباح، ص۵۱۰.    
۱۳۶. ذهبی، شمس‌الدین، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۱۰۷.    
۱۳۷. ذهبی، شمس‌الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۳۰۴.    
۱۳۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۹۷.    
۱۳۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار ج۱، ص۱۳۱.    
۱۴۰. مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ص۲۴۴.    
۱۴۱. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۳، ص۲۰۵۶.    
۱۴۲. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار ج۵۳، ص۳۲۶.    
۱۴۳. صدوق، محمد بن علی‌، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص۷۴.    
۱۴۴. صدوق، محمد بن علی‌، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص۴۱.    
۱۴۵. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۶۶.    
۱۴۶. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۳، ص۲۸۵.    
۱۴۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار ج۸۱، ص۳۷۶.    
۱۴۸. صدوق، محمد بن علی‌، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۱۶۵.    
۱۴۹. صدوق، محمد بن علی‌، الخصال، ص۵۳۸.    
۱۵۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار ج۹۳، ص۳۸۳.    
۱۵۱. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۱۸.    
۱۵۲. ابن مشهدی، ابوعبدالله، المزار الکبیر، ص۶۶۳.    
۱۵۳. صدوق، محمد بن علی‌، الخصال، ج۲، ص۵۳۴.    
۱۵۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار ج۷۹، ص۱۳۵.    
۱۵۵. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۲۶۳.    
۱۵۶. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۸۳.    
۱۵۷. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۴۷۸.    
۱۵۸. ابن‌قولویه قمی، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۱۲۶-۱۲۷.    
۱۵۹. شیخ مفید، محمد بن محمد، المزار، ص۵۲.    
۱۶۰. شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۵۲، باب ۱۶ باب فضل زیارته.    
۱۶۱. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۴۷۸، ح۱۹۶۴۴.    
۱۶۲. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۴۷۸، ح۱۹۶۴۳.    
۱۶۳. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ص۷۸۸.    
۱۶۴. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۵۲.    
۱۶۵. مفید، محمد بن محمد، المزار، ص۵۳.    
۱۶۶. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ص۷۸۸.    
۱۶۷. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۴۷۸، ح۱۹۶۴۵.    
۱۶۸. علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۱، ص۳۳۱.    
۱۶۹. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، زیارت اربعین.
۱۷۰. علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۱، ص۱۹۵.    
۱۷۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۸۴.    
۱۷۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۸۵.    
۱۷۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۰۱، ص۳۲۹.    
۱۷۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۶۵، ص۱۳۰.    
۱۷۵. سید ابن طاووس، علی بن موسی اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۱۴.    
۱۷۶. ابن نما حلی، محمد بن جعفر، مثیر الاحزان، ص۱۰۷.    
۱۷۷. سید ابن‌ طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص٢٢٥.    
۱۷۸. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ص۷۸۷.    
۱۷۹. ابن‌ طاووس، علی بن موسی، الاقبال بالاعمال الحسنه، ج۳، ص۱۰۰.    
۱۸۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۹۸.    
۱۸۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۸۴.    
۱۸۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۸۵.    
۱۸۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۰۱، ص۳۲۹.    
۱۸۴. مفید، محمد بن محمد، مسار الشیعه، ص۴۶.    
۱۸۵. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ص۷۸۷.    
۱۸۶. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ج۱، ص۷۸۸.    
۱۸۷. طبری، محمد بن علی، بشاره المصطفی، ص۱۲۶.    
۱۸۸. سید ابن طاووس، علی بن موسی، مصباح الزائر، ص۲۸۶.    
۱۸۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۸، ص۳۲۹.    
۱۹۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۲، ص۹۶.    
۱۹۱. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۴۷۸.    
۱۹۲. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ص۷۸۸.    
۱۹۳. علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۱، ص۳۳۱.    
۱۹۴. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ص۷۸۸.    
۱۹۵. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۵۲.    
۱۹۶. مفید، محمد بن محمد، المزار، ص۵۳.    
۱۹۷. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۴۷۸.    
۱۹۸. سید بن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۲۷۲-۲۷۳.    
۱۹۹. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۷۷.    
۲۰۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۰۱، ص٣٣٤.    
۲۰۱. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۴۷۸.    
۲۰۲. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۴۷۸، ح۱۹۶۴۳.    
۲۰۳. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ص۷۸۷.    
۲۰۴. سید ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج۲، ص۵۹۰.    
۲۰۵. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ص۷۸۸.    
۲۰۶. سید ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج۲، ص۵۹۰.    
۲۰۷. سید ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج۲، ص۵۹۰.    
۲۰۸. سید ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج۲، ص۵۹۰.    
۲۰۹. سید ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج۲، ص۵۹۰.    
۲۱۰. سید ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج۲، ص۵۹۰.    
۲۱۱. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۱۹۲.    
۲۱۲. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۲، ص۹۸۲.    
۲۱۳. سید ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج۲، ص۵۹۰.    
۲۱۴. سید ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج۲، ص۵۹۰.    
۲۱۵. سید ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج۲، ص۵۹۰.    
۲۱۶. سید ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج۲، ص۵۹۰.    
۲۱۷. سید ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج۲، ص۵۹۰.    
۲۱۸. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۳.    
۲۱۹. سید ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج۲، ص۵۹۰.    
۲۲۰. سید ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج۲، ص۵۹۰.    
۲۲۱. قمی، عباس، مفاتیح الجنان، ج۱، ص۵۶۹.    
۲۲۲. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ج۱، ص۷۸۹.    
۲۲۳. سید ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج۲، ص۵۹۱.    
۲۲۴. مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الشریف، ج۱، ص۵۱۶.    
۲۲۵. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ج۱، ص۷۸۹.    



• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۲۷۹-۳۱۱.






جعبه ابزار