اباحیه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اباحیه
فرقههایی که رفتار
خلاف شرع را
مباح میدانند.
اباحیّه، از
ریشه بَوح و بُوْح به معنای
مباح کردن،
حلال دانستن، و
جایز شمردن است
و در
اصطلاح ، به
فرقههایی گفته میشود که
اعتقاد به وجود
تکلیف نداشته و ارتکاب
محارم را روا میدانند
برخی از
نویسندگان کتابهای ملل و نحل مدعیاند که این فرقهها متأثر از
دین مجوس و
مزدکاند و یا باقیمانده آنان میباشند، زیرا آنان اکثر اعمالی را که در
اسلام حرام و در
آیین مزدک حلال بوده
مباح میشمردند.
اباحیه را در
اسلام نمیتوان فرقهای مستقل با مبانی اعتقادی خاص به شمار آورد، بلکه در میان فرق مختلف
مسلمانان گروههایی پیدا شدهاند که بر اساس
تأویل ظواهر
قرآن و حدیث و یا بر مبنای معاذیر دیگر بعضی از تکالیف شرعی را از خود ساقط شمردهاند. از این روست که مثلاً در فرقة
اسماعیلیه ، با وجود اشتراک در مبانی عقیدتی، گروهی موسوم به
نزاریه به اباحه منسوب شدند و گروه دیگر به نام
مستعلویه همچنان برپای بندی نسبت به
احکام
شریعت باقی ماندند، و افتراق این دو گروه از یکدیگر هیچگاه به اعتبار اباحی بودن یکی و پای بندی دیگری به احکام
شرع نبوده، بلکه عمدتاً به لحاظ اختلاف در تعیین
امام بوده است. در میان برخی از غُلات شیعه نیز اگر اباحه راه یافته است هیچگاه این امر عامل تمایز آنها به صورت فرقههای جداگانه نشده است.
بررسی اجمالی فرق مختلف مسلمانان این نکته را آشکار میسازد که اکثر طوایف اباحیه با استناد به اینکه قرآن کریم علاوه بر ظواهر، معانی باطنی نیز دارد، اهمال در رعایت احکام را زیر پوشش توجه به باطن و تأویل احکام شرع قرار داده و بر نظریات یا اغراض خود سرپوش دین نهادهاند.
اعتقاد به اباحه در میان
شیعیان معلول امید به
آخرالزمان و ظهور
حضرت مهدی علیهالسلام و در میان
صوفیان نتیجه تجربه عارفان و
مکاشفه دانسته شده است، در حالی که به گواهی کتابهای
ملل و نحل در هیچ یک از
فرق شیعه ، و حتی در میان
غلات ، امید به ظهور حضرت مهدی علیهالسلام سبب اباحه نبوده است. البته برخی از فرق اسماعیلیه مثل نزاریه به اعتقاد خود، تحقق ظهور امام قائم (
محمد بن اسماعیل ) را دستاویز اباحه قرار دادهاند، ولی این نوع اعتقاد به اباحه نیز مبتنی بر امید به ظهور امام قائم نیست. در میان صوفیه نیز تجربه عارفانه و مکاشفه موجب بروز اباحه نبوده است، بلکه گاهی کسانی از متصوفه به بهانه اینکه پس از وصل به حقیقت، تمسک به وسیله یعنی شریعت ضرورت ندارد، از زیر بار برخی از
تکالیف شرعی شانه خالی کردهاند.
و در نزد
صوفیه به کسانی گفته میشود که خود را
مقید به
قیود و وظایف
شریعت نمیدانند و میگویند تقید به
احکام شریعت کار
عوام است .
و از آن به
اباحتی نیز تعبیر شده است.
در میان
مسلمانان نخستین فرقهای که
اباحه گری را ترویج نمود «
مرجئه » بود. این
فرقه مدعی است با وجود
ایمان ، هیچ
گناهی زیان نمیرساند؛ چنان که با
کفر ، هیچ
طاعتی مفید نیست .
ین فرقه با چنین
عقیدهای عملاً زمینه را برای ترویج
گناهکاری در میان مسلمانان فراهم آوردند.
ائمه (علیهمالسلام) آنها را مورد
لعن قرار دادند،
امام صادق (علیهالسلام) به
شیعیان توصیه کرد، به خاطر
خطر تفکر مرجئه ،
فرزندانشان را
حدیث بیاموزند.
امام صادق (علیهالسلام) در
نقد ایمان بدون عمل فرموده است: «
ملعون ملعون من قال: الإیمان قول بلا عمل».
گرایشهای اباحی را میتوان عمدتاً در گروههایی از
غلات شیعه ، خوارج اسماعیلیه ،
کیسانیه ،
راوندیه ،
صوفیه ، و برخی دیگر از فرق پیدا کرد.
ویژگی اصلی غلات شیعه، اعتقاد به حلول ذات الهی در
علی علیهالسلام و برخی از
ائمه علیهاالسلام و سایر پیشوایانشان میباشد. برخی از غلات شیعه از اهمیت معرفت نسبت به مقام
امام معصوم در تشیع، سوء استفاده کرده، بین پیروان خود چنین شایع کردند که هر کس امام را بشناسد از عمل به
واجبات و ترک
محرمات بی نیاز است. در کتب روایات شیعیان دوازده امامی روایات متعددی نقل شده است که به موجب آنها ائمه شیعه از قائلان به چنین عقیدهای
تبری جسته و آنان را از خود ندانستهاند.
در میان غلات شیعه کسانی بودهاند که با داشتن گروهی از پیروان، هرگز نتوانستهاند فرقة مستقلی تشکیل دهند، مانند
علی بن مسعود حسکه و
قاسم بن یقطین .
یکی از فرق اباحی مذهب غلات شیعه،
خطابیه است، که از ابوالخطاب
محمد بن ابی زینب اجدع اسدی (د ۱۳۸ق/۷۵۵م) پیروی میکردند. خطابیه معتقد به الوهیت
امام صادق علیهالسلام و رسالت ابوالخاطب بودند و ارتکاب بعضی از محرمات را
جایز دانسته، در عمل نسبت به واجباتی چون
نماز ،
روزه ،
حج و
زکات
تسامح روا داشته و بر این عقیده بودند که اگر کسی از دوست خود بخواهد که علیه دشمن او
شهادت
دروغ دهد، باید بپذیرد. آنان محرمات و واجبات احکام را تأویل به مردانی میکردند که باید از آنها دوری گزید یا به ایشان نزدیک شد، و به استناد آیه «یُریدُ الّهُ أن یخفّفَ عَنْکُم و خُلِقَ الاِنْسانُ ضَعیفاً»
گفتهاند که خداوند به دست
ابوالخطاب بار سنگین واجبات شریعت را از دوش ما برداشته است.
محمد بن عمر بن عبدالعزیز کشی در کتاب
رجال خویش نامهای از امام صادق علیهالسلام خطاب به ابوالخطاب نقل میکند که در آن امام صادق، ابوالخطاب را بدین دلیل که
زنا ،
خمر ، نماز، روزه و
گناهان را نماد اشخاص دانسته، محکوم کرده است.
گروی دیگری از خطابیه موسوم به
معمریه ، معتقد به الوهیت
معمر بن عباد سلمی (د ۲۱۵ق/۸۳۰م) بودند. معمر معتقد بود که
خداوند هیچگاه
بندگان خود را از نعمتهایی که برای استفاده آنان آفریده است، منع نخودهد کرد. بنابراین هیچ غذای
حرام و هیچ عمل ممنوعی وجود ندارد و زنا،
دزدی ، نوشیدن
شراب ، خوردن گوشت
خوک ،
ازدواج با
محارم و
لواط جایز میباشد. او
غسل
جنابت را با این
استدلال که نطفه پاک و مایه آفرینش آدمیان است از پیروان خود برداشته و مانند اکثر غلان اباحی مذهب محرمات و واجبات شرع را اسامی اشخاص میدانست که باید از آنان دوری جست یا به آنان تقرب نمود.
یکی دیگر از فرق اباحی مذهب غلات شیعه
بشیریه یا
بشریه
بودند که از
محمد بن بشیر کوفی (ح ۱۸۰ق/۷۹۶م) یکی از موالی
بنی اسد ، پیروی میکردند. بشیریه (یا
ممطوریه ) از واجبات شریعت اسلام تنها به نمازهای پنجگانه و روزه
ماه رمضان معتقد بودند و بقیه احکام را انکار میکردند، و به استناد این سخن خداوند که «اَویُزَوَّجُهُم ذُکْراناً و اِناثاً...»،
هم بستر شدن با محارم و لواط را جایز میشمردند. بشیریه در اموال و ازدواج اشتراکی مذهب بودند و رعایت مساوات در مال و همسر را ضروری میدانستند.
گروهی دیگر از غلات شیعه پیروان
محمد بن نصیر نمیری بودند که در روزگار
امام حسن عسکری علیهالسلام (۲۳۲-۲۶۰ق/۸۴۶ -۸۷۴م) پدید آمدند و به
نصیریه یا
نمیریه شهرت داشتند.
محمد بن نصیر ارتکاب محرمات را جایز میشمرد، و از آن جمله ازدواج با محارم را مجاز و لواط را نشانه
فروتنی میدانست.
از دیگر گروههای اباحی مذهب این فرقه
مخمسه و
علیائیه (پیدایش: ح ۱۴۰ق/۷۵۷م) را میتوان ذکر کرد که پیرو ابوالخطاب و
بشار شعیری بودند. از ویژگیهای مشترک هر دو گروه تعطیل فرائض سنن اسلامی بوده است.
در میان
خوارج گروههایی بودند که برخی از محرمات دینی را مباح میدانستند، همچون
میمونیه (پیدایش: نیمة اول قرن ۲ق/۸م) که
نکاح دخترِ پسر و دخترِ دختر و دخترِ برادر و دختر خواهر را جایز میشمردند،
و
بیهسیه (ح ۹۰ق/۷۰۹م) که ترک نماز و
دشنام گفتن به
انبیاء را در حال مستی مباح میشمردند.
علاوه بر دو گروه فوق، فرقهای موسوم به
یزیدیه نیز در میان خوارج وجود داشت که بسیاری از
محرمات را
مباح میدانستند.
بنابر تعالیم
ائمه شیعه علیهاالسلام،
اسماعیلیه توجه خاص به معانی باطنی آیات
قرآن کریم داشتند. اما پیشوایان برخی از فرق اسماعیلیه دامنه تأویل را چنان وسیع دانستند که گمان بردند معنای باطنی آیات در باب احکام میتواند به کلی مغایر با ظاهر لفظ و حتی ناقض آن باشد، تا آنجا که برخی از آنان گفتند که ظواهر احکام شرع همچون زنجیر و بندی است که بر دست و پای کسانی که از درک معانی باطنی آنها محروم ماندهاند، زده میشود، و این کمترین کیفر آنان است،
اما این توجه به باطن مانع آن نبوده است که برخی از فرق اسماعیلیه احکام و تعالیم
شریعت را نیز رعایت کنند. مثلاً فرقه
بُهْره که در غرب
هند ساکنند به احکام شریعت پای بند هستند و فقیه مشهور آنان قاضی ابوحنفیه
نعمان بن محمد منصور دارای دو کتاب موسوم به دعائم الاسلام فی ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام و مختصر الا¸ثار فی ماروی عن الائمة الاطهار است.
فاطمیون
مصر نیز پای بند به احکام شریعت و از اباحه روی گردان بودهاند. پس از اتمام دوره امامت «
امامان مستور » و ظهور دولت فاطمی مصر (۲۹۷ق/۹۱۰م) بر اثر اختلافات عقیدتی که میان داعیان اسماعیلی پدید آمد فرق مختلفی در میان این گروه ظاهر شدند و این خود عامل بسیار مهمی در تضعیف و تلاشی دولت فاطمی مصر گردید. برخی از این فرق رسماً طریق اباحه پیش گرفتند.
از جمله فرقی که طریق اباحه را پیش گرفتتند؛ فرقه
نزاریه (پیروان المصطفی لدین الله، مشهور به «نزار» (د ۴۸۸ق/۱۰۹۵م)، فرزند خلیفه فاطمی المستنصر) را میتوان نام برد. از داعیان بزرگ این فرقه، که خود سپس مدعی امامت شد،
حسن صباح است. او در
قلعه الموت آغاز قیامت را اعلام نمود و خود را امام منتظر معرفی کرد و سپس حق الله یا احکامی از شریعت را که ناظر به روابط میان خالق و مخلوق بودند از پیروان خود ساقط نمود. از این رو نام این فرقه را
مسقطیه نیز گفتهاند.
اینان معتقد به مراتب هفتگانه مستجیب، مأذون، داعی، حجت، امام، اساس و ناطق در میان مؤمنین میباشند، و ناطق را دارای بالاترین مرتبه در میان خلق و واضح جدید و ناسخ شریعت قدیم میدانند. بنابراین در هر زمان
حلال و
حرام
شریعت تابع دستور و نظر ناطق است. نزاریه برای احکام شرعی و تکالیف عبادی چون نماز، روزه، زکات و حج، تأویلات خاص داشتند و میگفتند که مقصود از واجبات شرعی قومی است که دوستی آنان واجب است، و محرمات عبارتند از قومی که باید آنان را دشمن داشت و از ایشان تبری نمود.
یکی دیگر از فرق اسماعیلیه که به اباحه گرایش یافتند،
قرامطه بودند. پیشوای قرامطه که از فرقه
مبارکیه منشعب شدند، قرمطویه یا حمدان قرمط بود. آنان معتقد بودند که محمد بن اسماعیل امام قائم است، در عین حال مقام نبوت نیز دارد، و به همین دلیل خود دارای شریعتی است که شریعت
پیامبر اسلام صلیاللهوعلیهواله را نسخ میکند. آنان درباره لزوم نسخ شریعت قدیم به وسیله امام قائم به روایاتی نظیر این روایات تمسک جستهاند: «اگر قائم ما قیام کند، قرآن را جدید مییابید»؛ «اسلام آغازی غریبانه داشت و به زودی همچون آغاز آن غریب خواهد شد، پس خوشا به حال غریبان ». آنان به استناد این روایت که خود نقل کردهاند: «خداوند تبارک و تعالی
بهشت
آدم - صلوات خدا بر او - را برای محمد بن اسماعیل قرار داد»، گفتهاند که خداوند تمامی
محرمات را بر
محمد بن اسماعیل و یاران او حلال کرده است. به عقیده قرامطه تأویل این آیه از قرآن کریم که خداوند به آدم و
حوا میفرماید: «وَکُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئ´تُما وَلاتَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرة»
این است که شما پیروان محمد بن اسماعیل هر کار که خواهید بکنید و هر چه خواهید بخورید، اما به
موسی بن جعفر علیهالسلام و فرزندان وی و هر که پس از او دعوی
امامت کند نزدیک نشوید. به نظر آنان تمامی احکام الهی دارای ظاهر و باطنی است که عمل به باطن آنها سبب
رستگاری و تمسک به ظاهر آنها موجب هلاکت میگردد و رنج ناشی از عمل به ظواهر احکام کمترین کیفری است که اهل ظاهر به آن مبتلا میشوند. آنان معتقدند که
نماز داشتن اسرار،
روزه پنهان کردن اسرار و
حج دیدار پیروان محمد بن اسماعیل است.
ناصر خسرو در سفرنامه
وقتی که از مشاهدات خود در ۴۴۳ق در لحساء - مرکز حکومت قرامطه - سخن میگوید، یادآور میشود که مردم این شهر در عین آنکه
اقرار به
نبوت پیامبر اسلام صلیاللهوعلیهواله دارند، نماز نمیخوانند و روزه نمیگیرند و گویند بوسعید گفته است که نماز و روزه را از شما برگرفتم. در این شهر گوشت همه حیوانات چون
گربه ،
سگ ،
گاو ،
خر و
گوسفند به فروش میرسد و سگ را نیز همچون گوسفند برای کشتن و خوردن فربه میکنند.
گروه دیگری از اسماعیلیه
غیاثیهاند که پیروان مردی ادیب و شاعر به نام غیاث بودهاند. آنان بر اساس کتاب بیان غیاث معتقد بودند که فهم ظاهری احکام فهمی باطل و خطاست.
خلطیه نیز نام گروهی از اسماعیلیه بوده است که به اباحه گرایش داشتهاند.
قائلین به امامت و گاه الوهیت
محمد بن حنفیه را
کیسانیه نامند. در میان کیسانیه نیز ۳ فرقه،
حمزیه ،
جناحیه یا
حارثیه و
بیانیه به اباحه گرایش یافتند. حمزیه پیروان حمزة بن عمارة بربری بودند. او بر این عقیده بود که هر کس که امام را بشناسد از قید رعایت واجبات و محرمات دین آزاد خواهد بود. گفتهاند که او با دختر خود ازدواج کرد.
گروه دیگر از کیسانیه که از یاران عبدالله بن حارث بودند حارثیه یا جناحیه نامیده شدند. جناحیه را نیز اعتقاد بر این بود که هر کس که امام را بشناسد هر کار که خواهد، میتواند انجام دهد و هیچ گناهی بر او نیست. آنان عبادات را اسامی مردانی از اهل بیت علی علیه السلام که محبت آنان واجب است میدانستند، و محرمات را اسامی دشمنان اهل بیت آن حضرت که
بغض و
دشمنی آنان ضروری است، میشمردند.
گروه دیگر از کیسانیه پیروان بیان بن سمعان، موسوم به بیانیه بودند. طایفهای از آنان معتقد بودند که قسمتی از
شریعت
اسلام به وسیله بیان نسخ شده است و از این رو نسبت به برخی از
محرمات و
واجبات بی اعتنا بودند.
فرقهای از شیعیان عباسی را
راوندیه (ح ۱۵۰ق/۷۶۷م) گویند که در میان آنان گروهی موسوم به ابومسلمیه به اباحه گرایش یافتند. ابومسلمیه به ادامه حیات و امامت
ابومسلم خراسانی قائل شدند و شناخت امام را برای رستگاری کافی میدانستند و خود را از قید رعایت واجبات و احتراز از محرمات آزاد میانگاشتند.
در میان گروههایی از
صوفیه نیز گرایشهای اباحی و مخالف با موازین شرعی دیده میشود. یکی از رسائل مهمی که بر رد صوفیه اباحی مذهب نگاشته شده است، رسالهای است تحت عنوان «کتاب یذکر فیه حماقة اهل الاباحة» از
محمد بن محمد غزالی . او در این رساله
۸
شهبه از شبهات اهل اباحه در میان صوفیان را مطرح ساخته و به پاسخ گویی پرداخته است. شبهات مزبور که در حقیقت خلاصه توجیهات صوفیه اباحی مذهب است، از این قرارند: ۱.
خداوند از
طاعت
بندگان بینیاز است؛ ۲. حق تعالی
کریم و
رحیم است و به همه بندگان، حتی گنهکاران به دیده
رحمت مینگرد؛ ۳. مقصود از احکام شریعت، پاک شدن
انسان از شهوات نفسانی است و چون این کیفیات ذاتی و فطری انسان است، با
ریاضت و پرهیزکاری زایل نمیشود؛ ۴. به سبب عارض شدن بعضی حالات و حصول برخی کیفیات باطنی در نتیجه ریاضت، بر کسانی این گمان باطل دست میدهد که به نهایت کار رسیده و به حق واصل شدهاند، و طبعاً بعد از وصول به مقصد، پرداختن به وسیله امری عبث و باطل است؛ ۵. کسانی دیگر، که در پی مجاهدتها و ریاضتهای مداوم به کمال نفسانی رسیده و از شهوات و
رذایل اخلاقی پاک شدهاند، گمان میبرند که بر تمامی اسراسر عبادات واقفند و چیزی از این اسرار بر ایشان پوشیده نیست، و همین تصور موجب گمراه شدن آنان میگردد؛ ۶. چون سعادت و شقاوت بسته به تقدیر ازلی است پس سعی و مجاهدت بنده در قیام و طاعات و اجتناب از معاصی بیفایده است؛ ۷. آدمی چون گیاهی است که با مردن نابود میشود و
دوزخ و عقاب و
ثواب و حساب دروغ و
تلبیس است؛ ۸. درویش کسی است که از همه چیز، درویش و تهی دست باشد، حتی از ثمرات نماز، روزه، ثواب و از امید رسیدن به بهشت.
عبدالرحمان جامی در نفحات الانس صوفیان اباحی مذهب را «متشبه مبطل به صوفیان «یا باطنیه و مباحیه نامیده است و میگوید آنان خود را در زمره صوفیان اظهار کنند ولی نسبت به عقاید و احوال و اعمال ایشان بیگانه باشند و گویند پای بندی به احکام شرع ویژه عوام است، زیرا که نهایت فهم و دید آنها در درک ظواهر اشیاء است، اما اهل طریقت و حقیقت برتر از آنند که به رسوم ظاهر مقید شوند و تمامی همت آنان به مراعات حضور باطن است.
اینان بر این اعتقادند که احکام شریعت برای تهذیب نفس و وصول به حق است و گویند چون ما را وصال حق نصیب شده است دیگر حاجت به رعایت احکام شرع نیست و تکلیف از ما برداشته شده است.
این همان شبهه پنجمی است که
غزالی نیز از آن یاد میکند. به هر حال این نکته گفتی است که در آثار مهم صوفیه و در سخنان بزرگان و مشایخ آنان اباحی مذهبان همواره مورد
نکوهش بودهاند، و رعایت
شریعت تا آخرین لحظه حیات شرط توفیق در طریقت دانسته شده است.
در میان سایر فرق اسلامی، که اغلب
اهل تسنن بودهاند نیز گرایش به اباحه دیده میشود. به گفته
سمعانی در الانساب
برخی اشخاص از آن روی که
شافعی ، بازی
شطرنج ، و مالک، اتیان زنان از
دُبُر و ابوحنیفه، شرب نبیذ را مجاز دانستهاند، ارتکاب
قمار و
لواط و نوشیدن
شراب را بر خود مباح میدانند.
خرم دینیه (یا
خرمیه یا
سرخ جامگان )،
مقنعیه (یا
مبیضه )،
حلمانیه و
کرامیه را نیز میتوان از جهاتی در شمار اباحیه قرار داد. دو گروه اصلی خرم دینیه موسوم به
بابکیه و
مازیاریه ، گرچه به ظاهر
مسلمان بودند و به ساختن
مساجد و اقامه
نماز در آنها میپرداختند، اما در ماه
رمضان
روزه نمیگرفتند و در پنهان نماز نمیگزاردند و از فواحش و محرمات پرهیز نداشتند و ارتکاب آنها را بر خود مباح میدانستند.
مقنعیه پیروان
المقنع (د ۱۶۳ق/۷۸۰م) بودند که محرمات را بر پیروان خویش مباح و واجبات را از آنان ساقط کرده بود.
حلمانیه پیروان ابوحلمان دمشقی (د ۳۴۰ق/۹۵۱م) بودند و او معتقد به حلول خداوند در صورتهای زیبا بود و هر جا که صورتی زیبا میدید در برابر او سجده میکرد. ابوحلمان میگفت که اگر کسی خداوند را آنگونه که من توصیف میکنم بشناسد، هیچ چیز بر او
حرام نخواهد بود و هر کار لذت بخشی را میتواند انجام دهد و هر غذایی را که بخواهد میتواند بخورد.
کرامیان پیروان ابوعبدالله کرام (د ۲۵۵ق/۸۹۶م) بودند و میگفتند که جمله گناهان، جز خوردن شراب را، در پنهان میتوان انجام داد. از ابوعبدالله کرام نقل شده است که گفت: من جمله کبائر را بر شما مباح کردم، جز خمر را. او لواط با
کفار و
مشرکان و
مجوس و
یهود و
نصاری را
عبادت میدانست. به اعتقاد اینان هر گناه که کرام می کند برای او
حسنه نویسند، و هر نیکی که دیگری کند برایش
گناه نویسند.
(۱) اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، ترجمه محسن مؤیدی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۲) اشعری، سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۳) بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بینالفرق، بهکوشش عزتالعطار الحسینی، قاهره، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م.
(۴) جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش مهدی توحیدیپور، تهران، ۱۳۳۷ش.
(۵) سمعانی، عبدالکریم، الانساب، بهکوشش عبدالرحمانمعلمی، حیدرآباددکن، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.
(۶) سهروردی، عمر، عوارف المعارف، ترجمه ابومنصور عبدالمؤمن اصفهانی، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۷) طوسی، محمد، اختیار معرفة الرجال، به کوشش میرداماد استرابادی، قم، ۱۴۰۴ق.
(۸) علمالهدی، مرتضی، تبصرة العوام، به کوشش عباس اقبال، تهران، ۱۳۱۲ش.
(۹) غزالی، محمد، «کتاب یذکر فیه حماقة اهل الاباحة»، زمینه ایران شناسی، به کوشش چنگیز پهلوان و وحید نوشیروانی، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۱۰) فخر رازی، محمد، اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین، به کوشش علی سامی النشار، قاهره، ۱۳۵۶ق.
(۱۱) مشکور، محمدجواد، تاریخ شیعه و فرقههای اسلامی تا قرن چهارم، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۱۲) ناصرخسرو، سفرنامه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۴ش.
(۱۳) نوبختی، حسن، فرق الشیعه، ترجمة محمد جواد مشکور، تهران، ۱۳۵۳ش.
(۱۴) هجویری، علی، کشف المحجوب، به کوشش و ژوکوفسکی، لنین گراد، ۱۹۲۶م.
(۱۵) ناصر خسرو، سفرنامه.
(۱۶) مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳.
(۱۷) نجم الدین مصری، بحرالرائق، دار الکتب العلمیه، اول، بیروت، ۱۴۱۸.
(۱۸) رازی، مرتضی بن داعی، تبصرة العوام، اقبال، تهران، ۱۳۱۲هـ.
(۱۹) جرجانی، علی بن محمد، التعریفات، دارالسرور، لبنان.
(۲۰) سنائی، ابوالمجد مجدود آدم، حدیقة الحقیقة .
(۲۱) عبد القاهر بن طاهر بن محمد ابومنصور، الآفاق الجدیدة بیروت، ۱۹۷۷.
(۲۲) معین، محمد، فرهنگ معین، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۲۳) کافی، محمد بن یعقوب، کلینی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۲۱ق.
(۲۴) کشاف اصطلاحات الفنون، تهانوی، علی، به کوشش آلویس شپرنگر، کلکته، ۱۸۶۱م.
(۲۵) برقی کوفی، احمد بن محمد، المحاسن، دارالکتب الاسلامیّه، تهران، بی تا.
(۲۶) شهرستانی، ابوالفتح محمد بن عبد الکریم، ملل و نحل، بیروت.
(۲۷) ایجی، مواقف، دارالجیل، اول، لبنان، ۱۴۱۷.
دانشنامه کلام اسلامی، مؤسسه امام صادق علیهالسلام، برگرفته از مقاله «اباحیه »، شماره۱۶. دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اباحیه»، شماره۵۸۳.