• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

کارکردگرایی (کلام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مراد از کارکردگرایی همان انتظار داشتن از دین یا هر چیز دیگری که بخواهد ادعایی داشته باشد، همان ادعا را به درجه عملی برساند یعنی کارکرد و فایده آن شیء چیست و در چه حد و اندازه کاربرد و کارکرد دارد.

فهرست مندرجات

۱ - چکیده
۲ - نکات مقدماتی
۳ - آثار پدیده‌های اجتماعی
۴ - گرایش‌های فونکسیونالیستی
       ۴.۱ - گرایش فونکسیونالیزم مطلق
       ۴.۲ - گرایش پارسونز
       ۴.۳ - تفاوت جامعه‌شناختی با فلسفی
۵ - روش کارکردگرایی
۶ - تقسیم گزاره‌های دینی
       ۶.۱ - قسم اول
              ۶.۱.۱ - نگرش اوّل
              ۶.۱.۲ - نگرش دوم
۷ - انواع نگاه به کارکردهای دین
۸ - تفاوت کارکردگرایی با کارکردگرایانه
۹ - اهمیّت نگرش کارکردگرایی به دین
۱۰ - کارکردهای گوهر دین
       ۱۰.۱ - پاسخ به احساس تنهایی
              ۱۰.۱.۱ - تنهایی فیزیکی
              ۱۰.۱.۲ - تنهایی اخلاقی
              ۱۰.۱.۳ - تنهایی روحی
              ۱۰.۱.۴ - تنهایی عاطفی
              ۱۰.۱.۵ - تنهایی مصیبتی
       ۱۰.۲ - ترس از مرگ
              ۱۰.۲.۱ - راه‌کارهای کاهش ترس
       ۱۰.۳ - کاهش رنج و تعب
              ۱۰.۳.۱ - دلیل رنج انسان
              ۱۰.۳.۲ - چرایی نابرابری رنج‌ها
              ۱۰.۳.۳ - بی‌اجری رنج‌ها
       ۱۰.۴ - معنا دادن به زندگی آدمی
              ۱۰.۴.۱ - قول شهید مطهری
       ۱۰.۵ - حل تنازع و تعارض آدمیان
       ۱۰.۶ - کنترل افراد جامعه
       ۱۰.۷ - تقدیم منافعِ دیگران بر خویش
       ۱۰.۸ - جلوگیری از بحران‌های روانی
       ۱۰.۹ - همبستگی اجتماعی دینی
              ۱۰.۹.۱ - آفت تبعیت از شهوت
       ۱۰.۱۰ - اعتراض به وضع موجود
       ۱۰.۱۱ - رهایی انسان از اسارت‌ها
       ۱۰.۱۲ - نقش دین در تمدن و فرهنگ
       ۱۰.۱۳ - زدودن عقاید باطل و خرافی
       ۱۰.۱۴ - پشتیبانی از اخلاق
       ۱۰.۱۵ - راه حل مناسب
       ۱۰.۱۶ - سیر و سلوک عرفانی
۱۱ - کارکرد باورهای اسلام
       ۱۱.۱ - کارکرد فیء
       ۱۱.۲ - کارکرد ازدواج
       ۱۱.۳ - کارکرد روزه
       ۱۱.۴ - حکمت حرمت همجنسبازی
       ۱۱.۵ - کارکرد و حکمت حرمت زنا
       ۱۱.۶ - کارکرد حکم شرعی طلاق
       ۱۱.۷ - کارکرد قصاص
       ۱۱.۸ - کارکرد زکات
       ۱۱.۹ - کارکرد وصیت
       ۱۱.۱۰ - کارکرد احکام ارث
۱۲ - چند تذکر
       ۱۲.۱ - تذکر اول
       ۱۲.۲ - تذکر دوم
       ۱۲.۳ - تذکر سوم
       ۱۲.۴ - تذکر چهارم
۱۳ - عصر اضطراب
۱۴ - پانویس
۱۵ - منبع


یکی از مسائل جدید کلامی که به عنوان روشی برای پاسخ‌یابی به مسئله‌ی انتظار بشر از دین و گستره‌ی شریعت به کار می‌رود، مسئله‌ی کارکردهای دین است. قبل از آن که به تبیین کارکردها، آثار و خدمات دین بپردازیم، توجه به نکات مقدماتی ذیل ضرورت دارد:


کارکردهای دین در کلام سنّتی و کتاب‌های اعتقادی متکلّمان گذشته نیز با عنوان‌های آثار دین، آثار ایمان، نقش دین در زندگی فردی و اجتماعی، فواید بعثت پیامبران و... به کار رفته است؛ «دیدگاه‌های متکلّمان سنتی اسلامی در باره‌ی کارکردهای دین، در کتاب انتظارات بشر از دین، اثر نگارنده ذکر شده است.»ولی از آن رو که علوم انسانی در این دو قرن اخیر، رشد و تحوّل و بالندگی پیدا نموده و به رفع بسیاری از نیازهای فردی و اجتماعی پرداخته است؛ جای این پرسش جدید باز گردید که آیا با توجه به کارکردهای علوم انسانی و اجتماعی، به ویژه روان‌شناسی و جامعه‌شناسی، کارکردی بی‌بدیل برای دین می‌ماند؟ آیا می‌توان نقشی برای دین در زندگی فردی و اجتماعی قائل شد؟ از این‌رو می‌توان مسئله‌ی کارکردهای دین را به عنوان مسئله‌ی جدید کلامی دانست.
عنوان «کارکردهای دین»، صبغه‌ی جامعه‌شناسانه دارد؛ گرچه ما در این نوشتار، برداشتی اعم از جامعه‌شناختی را در نظر گرفته‌ایم. منظور جامعه‌شناسان از مفهوم کارکرد (Function) در اصطلاح کارکردگرایی (Functionalism) اثری است که پدیده‌های اجتماعی از خود بر جای می‌گذارد. کارکردگرایان معتقدند که این آثار، نتیجه و دستاورد ساخت‌های اجتماعی‌اند.
«فونکسیونالسیم، کارکردها را به ساختارها نسبت می‌دهد؛ زیرا معتقد است که نظم و ترتیب‌های اجتماعی که جامعه‌شناسان، ساخت می‌دانند، دارای اثرهای به سامانی هستند که ناشی از شیوه‌ی خاص سازمان یافتن این ساخت‌هاست».
[۱] اسکید مور، ویلیام، تفکر نظری در جامعه‌شناسی، چاپ نشر سفید، ۱۳۷۲، ص۱۴۲.



آثار و کارکردهای پدیده‌های اجتماعی و یا گزاره‌های دینی با دقّت و بررسی به دو نوع منشعب می‌شود: برخی از آثار قابل رؤیت و پیش‌بینی‌اند؛ این‌ها را کارکردهای آشکار (Manifest Functions) می‌نامند؛ و دسته‌ای دیگر، آثاری هستند که خودکنش‌گران نیز از وجود آن‌ها بی‌خبر بوده و قابل پیش‌بینی نمی‌باشند؛ این‌ها را کارکردهای پنهان نامیده‌اند.
[۲] اسکید مور، ویلیام، تفکر نظری در جامعه‌شناسی، چاپ نشر سفید، ۱۳۷۲، ص۱۴۷.
نکته‌ی قابل توجه دیگر این که ساخت‌ها، همیشه دارای کارکرد مثبت نیستند؛ چه بسا کارکردهایی که منفی تلقی شوند، یا ساخت‌ها و نظام اجتماعی که فاقد کارکرد و اثر خاصّی باشند.
[۳] بودون، ریمون، روش‌های جامعه‌شناسی، ترجمه‌ی عبدالحسین نیک گهر، چاپ تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۹، ص۱۱۰-۱۱۱.
بنابراین، چه بسیار نهادهایی که به منظور خاصّی تاسیس می‌شوند، ولی کارکرد دیگری از آن‌ها ظاهر می‌گردد؛ کارکردی که در ذهن متولیان آن نبوده است.


فونکسیونالیست‌ها در یک طبقه‌بندی، به سه گرایش عمده منشعب می‌شوند:

۴.۱ - گرایش فونکسیونالیزم مطلق

این گرایش توسط راد کلیف براون و مالنیوفسکی به وجود آمد. مالینوفسکی (۱۹۴۲-۱۸۸۴. م) نماینده‌ی روی‌کردی است که ریشه‌ی نیازهای نظام‌های اجتماعی را نیازهای اشخاص می‌داند؛ یعنی به دلیل این که نیازهای گسترده‌ی اشخاص و احتیاج‌های ثابت و دائمی افراد، توسط تک‌تک افراد تامین نمی‌شود، به تشکیل نهادهای اجتماعی اقدام می‌کنند. بنابراین مالینوفسکی از انفرادی‌ترین پدیده‌ها، مانند پدیده‌ی مرگ، تحلیل جامعه‌شناختی و کارکردی ارایه می‌کند.
[۴] اسکید مور، ویلیام، تفکر نظری در جامعه‌شناسی، ص۱۱۴.
[۵] آبراهانر، جی. اچ، مبانی و رشد جامعه‌شناسی، ترجمه‌ی حسن پویان، چاپ انتشارات چاپخش، ۱۳۶۹، ص۷۹۵.
[۶] آبراهانر، جی. اچ، مبانی و رشد جامعه‌شناسی، ترجمه‌ی حسن پویان، چاپ انتشارات چاپخش، ۱۳۶۹، ص۷۹۶.


۴.۲ - گرایش پارسونز

این گرایش توسط مرتن به وجود آمد. تحلیل کارکردی در این نگرش برای تشخیص نیازهای درونی برخی از گروه‌ها و بخش‌های اجتماعی از راه یک ساختار اجتماعی خاص تعریف شده است.
[۷] بودون، ریمون، روش‌های جامعه‌شناسی، ترجمه‌ی عبدالحسین نیک گهر، چاپ تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۹، ص۱۱۴.

گرایش فونکسیونالیزم ساختاری که توسط پارسونز به وجود آمد. وی با پرهیز از فردگرایی افراطی و جبرگرایی افراطی معتقد است که خواسته‌های فردی در حصر الگوهای منسجم، تحت عنوان ایستارهای ارزشی به لحاظ فرهنگی متعین قرار می‌گیرد.
[۸] اسکید مور، ویلیام، تفکر نظری در جامعه‌شناسی، ص۱۷۵.


۴.۳ - تفاوت جامعه‌شناختی با فلسفی

تفاوت کارکرد جامعه‌شناختی با کارکرد به معنای فلسفی و دینی‌اش در آن است که جامعه‌شناسان کم‌تر به حُسن و قبح آثار و کارکردهای نهادهای اجتماعی توجه دارند و عمده‌ی نظر آن‌ها به مطلق کارکردها معطوف است و اگر به کارکردهای دین عنایت دارند، از آن روست که دین، اثری بر جامعه به عنوان یک مجموعه و کل ذو اجزا و مراتب می‌گذارد و خدمتی در تعادل، بقا و قوام جامعه ایفا می‌کند؛ ولی در فلسفه و کلام، اولا، به حسن و قبح کارکردهای دین توجه می‌شود؛ ثانیاً، به مطلق کارکردهای آشکار دین، اعم از کارکردهایی که به تعادل جامعه می‌انجامد یا نیازهای فردی و رفتاری را تامین می‌کند، می‌پردازد.


روش کارکردگرایی، گزاره‌ها و باورهای دینی را از زاویه‌ی عملی و کارکردگرایی مورد ارزیابی قرار می‌دهد و نگاه معرفت‌شناسانه و واقع‌گرایانه به قضایا و جمله‌های دینی ندارد؛ گرچه هر انسان متدیّنی به صدق گزاره‌های دینی اذعان دارد و با یک تلازم منطقی از صدق گزاره‌های دینی به نفع و فایده‌ی آن‌ها سوق پیدا می‌کند.


توضیح مطلب این است که مجموعه‌ی گزاره‌های دینی به دو دسته انشعاب می‌یابند: نخست، گزاره‌هایی که از سنخِ است یا هست و نیست‌اند؛ یعنی گزاره‌هایی که از امور واقع حکایت می‌کنند و اِخباری‌اند؛ دوم، گزاره‌هایی که از سنخِ باید و نباید و غیر حاکی از امور واقعی هستند؛ این سنخ از گزاره‌های دینی نیز به دو گروه تقسیم پذیرند:

۶.۱ - قسم اول

نخست، بایدها و نبایدهایی که به اعمال ظاهری انسان‌ها تعلق دارند؛ مانند خوردن، خوابیدن، آشامیدن، نگاه کردن و... این اعمال علاوه بر فاعل، مشهود دیگران نیز قرار می‌گیرند؛ دوم، باید و نبایدهایی که به اعمال باطنی چون حسادت، عجب، تقوا، ریا و غیره تعلق دارند. گزاره‌های واقع‌گرا و اِخباری در علم کلام، و گزاره‌های انشایی مربوط به اعمال ظاهری و گزاره‌های انشایی مربوط به اعمال باطنی در علم فقه و اخلاق مورد بحث و تحقیق قرار می‌گیرند؛ آن گاه این گزاره‌های سه‌گانه‌ی دینی را با دو نگرش متفاوت کاوش می‌کنند:

۶.۱.۱ - نگرش اوّل

نگرش حقّ‌جویانه یا پرسش‌گرایانه از درستی و نادرستی گزاره‌های دینی است؛ متکلّمان، فقها و علمای اخلاق با این نگرش به اثبات صانع، صفات، افعال الهی و احکام خمسه‌ی افعال مکلفین و خلق و خوی انسان‌ها می‌پردازند. پیش‌فرض این نگاه این است که باورهای دینی، صدق و کذب بر دارند؛ خواه مدلول مطابقی آن‌ها باشند و خواه مدلول التزامی آن‌ها؛ مانند گزاره‌های فقهی و اخلاقی.

۶.۱.۲ - نگرش دوم

دومین نگرش، کارکردگرایی است. در این نگرش به حقّ یا باطل بودن گزاره‌های دینی توجهی نمی‌شود؛ بلکه به دنبال این پرسش‌اند که ایمان به گزاره‌های دینی، چه مَنِش و شخصیتی از مؤمنان می‌سازد و تاثیرات منفی و مثبت آن‌ها چیست؟ و این که دین تا چه‌اندازه نیازهای آدمیان را برآورده کرده است؟ چه خدمات فردی و اجتماعی بر جای گذاشته و اصولا آیا با نگرش بی‌طرفانه ـ نه مؤمنانه و نه منکرانه ـ می‌توان حسناتی را به دین نسبت داد؟ این پرسش‌ها را می‌توان نسبت به تک تک گزاره‌های دینی مطرح ساخت؛ مثلا آیا خداباوری بر زندگی افراد اثر می‌گذارد؟ مکانیزم این اثرگذاری چگونه و آثار آن کدامند؟ آیا شواهد و مصادیقی در تایید این اثرگذاری وجود دارد؟
به عبارت دیگر، اگر زندگی انسان را به پیکر و بدن انسان تشبیه کنیم برای اعضا و جوارح این پیکر، جایگاه و کارکردهای مشخصی مطرح است. مغز انسان نیز ابعاد مختلف فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، سیاسی و اخلاقی، دنیوی و اخروی و... را داراست. حال پرسش ما در این روش این است که دین، تدین، اعتقاد و ایمان قلبی به باورهای دینی، در کدام یک از ابعاد زندگی انسان جایگاه مشخصی پیدا می‌کند و کارکردها و آثار خود را نشان می‌دهد؟ کارکردهای مادی دارد یا معنوی؟ کارکردهای فردی دارد یا اجتماعی؟ کارکردهای دنیوی دارد یا اخروی؟ و آیا این کارکردها بی‌بدیل‌اند یا جانشین‌پذیرند؟ آیا علوم بشر در ایجاد این کارکردها رهین توفیق‌اند و آیا توانایی دین و علوم طبیعی و انسانی در رفع این نیازها و تجلّی کارکردها برابرند؟ آیا آدم خوبی بودن و اخلاقی عمل کردن، جانشین دین‌دار بودن در تحقق کارکردهای دین می‌گردد؟


کارکردهای دین را هم از منظر و روی کرد مؤمنانه و متعهدانه می‌توان شناسایی کرد و هم از منظر غیر مؤمنانه و بی‌طرفانه و هم از منظر منکرانه و معاندانه می‌توان ارزیابی نمود. این که مارکس، دین را افیون جامعه یا ایدئولوژی کاذب و توجیه‌گر کاذبانه‌ی وضع موجود تلقی می‌کرد، با عینک منکرانه و معاندانه چنین حکمی می‌راند؛ زیرا اولا، مارکس تنها با دین مسیحیت آن هم به طور اجمال آشنایی داشت؛ ولی همه‌ی ادیان را به ایدئولوژی کاذب توصیف می‌کرد؛ ثانیاً، تاریخ انقلاب‌ها و جنبش‌ها و انتقادها نسبت به وضع موجود و اصلاح‌طلبی‌ها، از دامن دین گسترش یافته است.
و یا این که دورکیم دین را عامل همبستگی اجتماعی معرفی می‌کند و تاکید می‌نماید که دین چیزی جز تجسم دیگری از جامعه نیست.
[۹] خسروپناه، عبدالحسین، انتظار بشر از دین، بخش انتظارات بشر از دین و متفکران غربی، فصل دورکیم و انتظار بشر از دین.
وی روی‌کردی بی‌طرفانه نسبت به دین دارد. البتّه از این نکته نباید غفلت کرد که کشف کارکردهای دین بدون پیش‌فرض تحقق پیدا نمی‌کند و این مطلب در هر سه منظرِ مؤمنانه، بی‌طرفانه و معاندانه ظاهر است.


روش کارکردگرایی با کارکرد گرایانه یا پراگماتیستی تفاوت دارد؛ پیش فرض روش کارکرد گرایانه و پراگماتیستی این است که صدق به معنای مصلحت و منفعت گرایی است، نه به معنای مطابقت با واقع؛ به همین دلیل، فیلسوفانی که به غیر شناختاری بودن زبان دینی گرایش داشتند و به طور عمده از کارکردها و آثار دین سخن گفته‌اند؛ به ویژه فیلسوفان مسیحی که به بشری بودن و خطاپذیری کتاب مقدس، اعتقاد ورزیدند و وحی را به عنوان مجموعه‌ی گزاره‌های حکایت‌گر از واقع انکار نمودند و گزاره‌های متون دینی را کلام بشری و زمینی، نه الهی و آسمانی خوانده‌اند، بر این اساس، شناختاری بودن زبان دینی به فراموشی سپرده شد و توجه بیش‌تری به کارکردهای دین معطوف داشتند.
البتّه در زمینه‌ی غیر شناختاری بودن زبان دینی، نظریه‌های مختلفی از سوی راندل، ویتگنشتاین و... مطرح گردیده است؛ ولی در اصلِ توجه به آثار دین نزد صاحبان این نظریه‌ها، اشتراک روش شناختی وجود دارد.
و امّا روش کارکردگرایی که به آثار و خدمات و حسنات دین توجه دارد و آن‌ها را مورد شناسایی قرار می‌دهد؛ پیش فرض‌هایی از قبیل نفی شناختاری بودن زبان دین و نفی نظریه‌ی مطابقت را برنمی‌تابد؛ به همین دلیل معتقدان به نظریه‌ی مطابقت و واقع‌گرایی گزاره‌هایی دینی نیز می‌توانند از کارکردهای دین سخن بگویند.


نکته‌ی قابل توجه دیگر آن است که تحلیل روان‌شناختی و جامعه‌شناختی دین و آثار و فواید خداباوری و تاثیرگذاری آن بر حیات بشری، آن قدر با اهمیّت است که اگر با مطالعات تاریخی و آماری تایید گردد، رهنمودهای فراوانی برای نهادهای فرهنگی و اجتماعی از جمله آموزش و پرورش، آموزش عالی، وزارت ارشاد، صدا و سیما و تمام افراد جامعه و معلّمان و مربیان تربیتی به دست می‌آورد. این روی‌کرد می‌تواند با استفاده از مکانیزم‌های روان‌شناختی و جامعه‌شناختی، افراد و گروه‌های جامعه را به سمت خداباوری سوق دهد، به طوری که در زندگی خانوادگی و رفتارهای اجتماعی از آثار مثبت خداباوری و جاودان‌طلبی بهره برند. بیش‌تر دانشمندان اسلامی، مطالعات مربوط به مسائل اعتقادی را با صبغه‌ی فلسفی و عقلی پیش می‌برند و به تحقیقات روان‌شناختی و جامعه‌شناختی دین کم‌تر توجه می‌نمایند؛ در حالی که متفکرین مغرب زمین، از جمله فروید در کتاب‌های «توتم»، «تابو»، «آینده‌ی یک پندار» و...؛ یونگ در کتاب‌های «روان‌شناسی و دین»، «دین و خاطرات» و...؛ اریک فروم نیز در «روان کاوی و دین»؛ و ویلیام جیمز در کتاب «دین و روان»؛ و سایر علمای علوم اجتماعی در آثار خود، خدمات دین را از ساحت‌ها و حیطه‌های مختلف انسان‌شناسی، یعنی ساحت شناختی عاطفی و رفتاری، مورد مطالعه و تحقیق قرار داده‌اند.
در کلام جدید و فلسفه‌ی دین نیز به دلایلی این روی‌کرد مورد توجه قرار گرفته است. از جمله‌ی این دلایل این است که در کلام جدید، مباحث انسان‌شناسی و شناخت نیازها، به ویژه نیازهای دینی انسان و بی‌بدیل بودن دین در رفع این نیازها، مقدم است؛ بر خلاف کلام قدیم که مباحث خداشناسی در آن بر مباحث انسان‌شناسی تقدم دارد؛ در کلام قدیم ابتدا به اثبات وجود خدا و صفات کمالیه‌ حقّ تعالی پرداخته می‌شود؛ سپس مسئله‌ی نیاز انسان به دین و جبر و اختیار و سایر مباحث انسان‌شناسی مورد توجه قرار می‌گیرد. از آن جهت که بحث کارکردهای دین به مباحث انسان‌شناسی ارتباط پیدا می‌کند، در کلام جدید از اهمیّت خاصّی برخوردار می‌باشد.
در مسئله‌ی کارکردهای دین می‌توان به کارکردهای گوهر ادیان که اعتقاد به خداوند یگانه و حیات اخروی است اشاره کرد. در آن صورت، این مسئله، مطلق ادیان آسمانی را شامل شده است. و هم چنین می‌توان به کارکرد گزاره‌ها و باورهای اعتقادی و ارزشی (فقهی و اخلاقی) اسلام پرداخت.
شایان ذکر است، با توجه به گستردگی مصادیق آثار، خدمات و کارکردهای مثبت دین، تنها به نمونه‌هایی از دو دسته‌ی کارکردهای دین می‌پردازیم.


فیلسوفان و محققانی که در زمینه‌ی کارکردهای دین، پژوهش نموده‌اند، درباره‌ی حوزه‌ها و گستره‌ی کارکردهای دین، روی‌کردهای مختلف دارند. گروهی کارکردها، آثار و فواید دین را در امور فردی یا خصوصی یا اخروی منحصر ساخته‌اند و عده‌ای خدمات و حسنات دین را به امور اجتماعی، عمومی و دنیوی نیز تعمیم داده‌اند. حقّ مطلب این است که دین به ویژه دین اسلام در گستره‌ی وسیعی در ساحت‌های مختلف فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی، خصوصی و عمومی فواید خود را نشان داده و می‌دهد. در این قسمت، بدون ادعای انحصار گوهر دین، به اجمال به پاره‌ای از کارکردهای آن اشاره خواهیم داشت.

۱۰.۱ - پاسخ به احساس تنهایی

یکی از احساسات مشترک ما با سایر انسان‌ها، احساس تنهایی است. همه‌ی انسان‌ها از تنهایی رنج می‌برند. اگر‌ اندکی در دل و درون خود سیر و سفر کنیم، این احساس را در وجود خود خواهیم یافت؛ حتّی ممکن است زمانی که در جمع به سر می‌بریم، باز احساس تنهایی کنیم. تنهایی در پنج ساحت مختلف متصور است:

۱۰.۱.۱ - تنهایی فیزیکی

به اقتضای زمان و مکان است؛ مثلا هنگامی که در منزل یا کتاب خانه تنها باشیم، احساس تنهایی می‌کنیم. این تنهایی در همه جا، رنج‌آور نیست؛ برخی از انسان‌ها در حالت‌های ویژه‌ای طالب تنهایی فیزیکی‌اند و از آن لذت نیز می‌برند.

۱۰.۱.۲ - تنهایی اخلاقی

که شخص به جهت یک سلسله خصوصیت‌های روحی و ویژگی‌های رفتاری و خلق و خوی‌های روانی، از دیگران فاصله می‌گیرد یا دیگران او را طرد می‌کنند و شخص در معاشرت احساس تنهایی می‌کند؛ مانند پیرمردها و پیرزن‌ها که عمدتاً بین آن‌ها و جوانان به جهت خصایص روحی، خندق عمیقی فاصله است. این احساس تنهایی، رنج‌آور است؛ گرچه قابل تحمل نیز می‌باشد.

۱۰.۱.۳ - تنهایی روحی

شخص احساس می‌کند که دیگران اوضاع و احوال او را در نمی‌یابند؛ کسی او را فهم و درک نمی‌کند؛ گرچه با او حشر و نشر دارند ولی از حیث اجتماعی رتبه‌ی والا و بالایی دارد؛ از حد متوسط مردم فاصله دارد و استعداد مردم، در درک وضعیت او به فعلیت نرسیده است. به تعبیر تولستوی، این غم را به کجا باید برد که سخنش را بعد از او بفهمند، ولی اطرافیان او را در نیابند. چنین شخصی احساس می‌کند که با امور درونی خود تنهاست. این نوع رنج تنهایی، با یافتن انسانی هم رتبه‌ی شخص تنها، قابل بر طرف شدن است؛ ولی در هر صورت قابل تحمل می‌باشد. تنهایی ذهنی و ادراکی در نوابغ، اولیای الهی و عرفا، بیش‌تر یافت می‌شود.

۱۰.۱.۴ - تنهایی عاطفی

شخص تنها به جهت عاطفه‌ی قوی و نگاه واقع‌بینانه به اطراف خود، احساس می‌کند که دیگران خالصانه او را دوست ندارند و احساس و احترام مردم نسبت به او، یا به مقتضای آداب و رسوم اجتماعی است یا برای رفع نیازهای طرف مقابل. اگر از افراد چاپلوس و فریب‌کار که برای حفظ منافع ناحق خود به عرض ارادت‌های کاذب می‌پردازند بگذریم حتّی محبت فرزند نسبت به پدر و مادر، عشق والدین نسبت به فرزندان، علاقه‌ی معلم به شاگرد و رابطه‌ی عاطفی شاگرد به معلم و حتّی احساس ایثارگران به افراد نیازمند، اولا و بالذّات برای رفع حاجت‌های خویشتن است؛ حاجت‌ها و نیازهای مادی یا معنوی که با ارایه‌ی احساس و نشان دادن عاطفه رفع می‌گردد. اگر حسّ عاطفی در نهاد مادران تعبیه نمی‌شد، هیچ‌گاه نیمه‌های شب به ناله‌ی کودکان پاسخ مثبت نمی‌دادند؛ به همین دلیل این عکس‌العمل عاطفی در پدران کم‌تر مشاهده می‌شود؛ و خلاصه در یک کلام، همه اهل تجارت‌اند و عاطفه و احساس و ایثار را در مقابل بهای آن ظاهر می‌سازند. این دقّت‌ها سبب می‌شود که انسان احساس تنهایی کند و همه‌ی اطرافیان را سوداگران نفع طلب بداند.

۱۰.۱.۵ - تنهایی مصیبتی

انسان‌ها وقتی در برابر مشکلات و مصایب و رنج‌ها قرار می‌گیرند و دیگران را نیز همانند خود در مقابل این شرور، رنجور مشاهده می‌کنند، احساس تنهایی و ناامنی می‌کنند؛ به گونه‌ای که گویا کسی توان حل این مصایب را ندارد. این احساس تنهایی، به زمانی خاص یا شخص معیّنی محدود نمی‌شود؛ احساس تنهایی به ویژه در ساحت تنهایی عاطفی و تنهایی مصیبتی، منشاء آفات فراوان و حساسی است؛ از جمله این که انسان، احساس می‌کند هیچ مشکلی توسط انسان‌های دیگر گشوده نخواهد شد و این امر باعث می‌شود که نظام ارزشی از بین رفته و به دنبال آن زندگی و حیات دنیوی بی‌معنا گردد. بر اساس اطلاعات مؤسسه‌ی نظرسنجی آمریکا، ۵۲% از آمریکایی‌ها می‌گویند: ما تنها و افسرده‌ایم.
ادیان با اعتراف به خداوند عالم و قادر و خیرخواه و عاشق مطلق، ساحت‌های مختلف احساس تنهایی را پاسخ می‌دهند؛ زیرا خداوندی که از درون ما باخبر است و به نیازهای ما آگاهی دارد، آن قدر به ما نزدیک است که از روان ناخودآگاه ما نیز با خبر است؛ (اَنَّ الله یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ). (نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ).. خدا از من به من نزدیک‌تر است؛ او قادر مطلق و بر آورنده‌ی نیازهای آدمیان است و عاشق مطلق و بی‌قید و شرط است. عشق او نیز از سنخ عشقِ‌دهندگی است نه عشقِ گیرندگی؛ یعنی، خداوندِ عاشق به معشوق نزدیک است تا نیازهای معشوق را اولا و بالذّات برای او برآورده سازد؛ بر خلاف سایر عشق‌ها که از سنخ‌گیرندگی یا ترکیبی از هر دو نوع‌اند.
حال اگر انسانی این احساس درونی را به حقّ تعالی پیدا کند، با مناجات و دعا و راز و نیاز، به او تقرب می‌جوید و از آفات احساس تنهایی نجات می‌یابد. تحمّل شداید، مشکلات و رنج‌ها بر او آسان می‌گردد؛ احکام ارزشی برای او معنا پیدا می‌کند و زندگی معنادار می‌شود؛ اضطراب و دلهره رفع می‌گردد و امید جانشین آن می‌شود؛ و هم‌چنین عاطفه و عشق و محبّت به دیگران برای استمرار در مسیر عشق و محبّت به خدا قرار می‌گیرد.
بنابراین، روشن شد که اعتقاد به خدا و دین‌داری، با پاسخ دادن به احساس تنهایی انسان، کارکرد مهم خود را نشان می‌دهد و یکی از نیازهای مشترک انسان‌ها را مرتفع می‌سازد.

۱۰.۲ - ترس از مرگ

ترس از مرگ، حالتی روانی است که بسیاری از انسان‌ها را دچار حیرت و گاه بحران می‌نماید. دین و باورهای دین، به ویژه اعتقاد به خدا و حیات اخروی، ترس از مرگ را می‌کاهد. این کاهش توسط دین از چند راه تامین می‌گردد:

۱۰.۲.۱ - راه‌کارهای کاهش ترس

الف. تفسیر مرگ به انتقال از عالمی به عالم دیگر و ابطال اعتقاد به نابودی و نیستی انسان.
ب. حیات اخروی، ضامن عدالت است و به عنوان سرای دیگر، فاقد هرگونه ظلم و ستم و بی‌عدالتی و جبران‌کننده‌ی ظلم‌های دنیوی است؛ این معرفت، با تکوینی دانستن اعمال دنیوی و نتایج اخروی، تبیین بیش‌تر و بهتری پیدا می‌کند و تواناتر از قایلان به قراردادی و اعتباری خواندن رابطه‌ی دنیا و آخرت، حیات اخروی را تفسیر می‌کند.
ج. دین به عنوان ابزار مهمّی برای اتصال انسان به بی‌نهایت و رساندن او به مقام فنا و توحید وجودی و شهودی، دغدغه‌های کوچک‌تری چون مرگ را کاهش می‌دهد و انسان وارسته و عارف سالک را ـ که خواهان مقام محبّت و عشق است ـ نسبت به مرگ بی‌توجه می‌سازد؛ زیرا عارفان الهی می‌یابند که اولا، موجود کامل مطلق وجود دارد؛ ثانیاً، راهی برای اتصال و تقرب به آن قابل دسترسی است؛ ثالثاً، مسیر رسیدن به کمالات مطلق از جمله علم مطلق، قدرت مطلق و بی‌نهایت است؛ رابعاً، شرط لازم تقرب به خدا، اطاعت از اوامر و نواهی الهی است؛ خامساً، تصویر دین از رابطه‌ی انسان و خدا، هم به صورت رابطه‌ی عبد و مولا است و هم به شکل عاشق و معشوق و محب و محبوب؛ یعنی عارف سالک می‌یابد که رابطه‌ی عاشقانه با رابطه‌ی خائفانه اجتماع‌پذیرند. خلاصه‌ی سخن آن که دین، آرمان‌ها و ارزش‌ها و معرفت‌هایی را به متدینان القا می‌کند که مرگ را ناچیز می‌پندارند.
د. دستورات دینی و انجام فرایض و مناسک دینی، از نظر روان‌شناختی نوعی رضایت به انسان عطا می‌کند و هر‌اندازه که احساس گناه‌کاری کم‌تر گردد، احساس ترس از مرگ نیز کاهش می‌یابد.
هـ. آموزه‌های دینی، دنیا را مقدمه‌ی آخرت و مدرسه‌ی انسان معرفی می‌کنند و‌اندیشه‌ی نفی قیامت را با بیهوده دانستن آفرینش مترادف می‌شمارد. (اَ فَحَسِبْتُمْ اَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ اَنَّکُمْ اِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ). آیا پنداشته‌اید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم و بازگشت شما به سوی ما نیست؟

۱۰.۳ - کاهش رنج و تعب

در این زمینه، سه پرسش اساسی وجود دارد: نخست این که چرا انسان‌ها رنج می‌برند و چرا بدون رنج نمی‌توان زندگی کرد؟ دوم این که چرا همه‌ی انسان‌ها به یک‌سان رنج نمی‌برند؟ و سوم این که چرا رنج‌ها بی‌پاداش می‌مانند؟
ادیان با این که منکر رنج زندگی نیستند؛ ولی با پاسخ دادن به پرسش‌های سه‌گانه، روان آدمی را برای تحمّل رنج‌ها آماده‌تر می‌سازند. تعالیم انبیا نسبت به پرسش نخست که چرا آدمیان رنج می‌برند، این‌گونه پاسخ می‌دهند که:

۱۰.۳.۱ - دلیل رنج انسان

اولا، بسیاری از رنج‌های زاییده‌ی دست بشر است؛ یعنی رنج‌هایی وجود دارد که قابل اجتناب‌اند، ولی انسان با اختیار خود مقدمات آن‌ها را از جمله شتاب زدگی، بی توجهی به مصالح اجتماعی و... فراهم می‌آورد؛ ثانیاً، پاره‌ای از رنج‌ها و شرور، اقتضای ذاتی، تکوینی و طبیعی این جهان‌اند و عمومیت دارند؛ مانند پیری، که ریشه‌کَن شدنی نیست، امّا با دستورالعمل‌های ادیان کاهش‌پذیر و قابل تحمّل‌تر است؛ ثالثاً، رنج‌ها و تعب‌ها برای آزمایش انسان‌ها و به تبع تکامل و تقویت آن‌ها ظاهر می‌شوند.

۱۰.۳.۲ - چرایی نابرابری رنج‌ها

و امّا پاسخ ادیان نسبت به پرسش دوم، یعنی عدم تساوی رنج این است که رنج‌های اختیاری از آن کسانی است که مقدمات آن را فراهم آورده‌اند و بدین‌جهت، تعمیم‌پذیر نیستند؛ و رنج‌های طبیعی و تکوینی نیز برای همه‌ی انسان‌ها به صورت مساوی توزیع می‌شود و اقتضای زندگی این‌جهانی‌اند. رنج‌های آزمایشی نیز گرچه به یک سان نصیب آدمیان نمی‌شود ولی اعتقاد به آن در کاهش رنج مؤثر است.

۱۰.۳.۳ - بی‌اجری رنج‌ها

و امّا آموزه‌های دینی، پرسش سوم ـ یعنی بی پاداش بودن رنج‌ها ـ را با پذیرش پاداش‌های دنیوی و اخروی رنج‌ها پاسخ می‌دهند. نکته‌ی قابل توجه دیگر این که رنج زمانی پدید می‌آید که انسان به دنبال به دست آوردن تمام امور لذّت‌بخش باشد و با این غایت‌طلبی، دچار سرگشتگی شده و همیشه ناراضی می‌گردد. و لیکن اگر آدمی تلاش کند تا اصول و قواعد اخلاقی بر زندگی شخصی او حاکم شود و یا به یک معشوق الهی سر سپرَد و عشق برای او فراهم گردد، رنج زدوده می‌شود و عشق، زندگی او را فرا می‌گیرد.
و امّا آیاتی که تبیین‌کننده‌ی مطالب فوق‌اند: (وَ عَسی اَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ).
چه بسا چیزی خوش نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است. (وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْء مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْص مِنَ الْاَمْوالِ وَ الْاَنْفُسِ وَ الَّثمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرِینَ).
هر آینه شما را با‌اندکی از ترس، گرسنگی و آفت در مال‌ها و جان‌ها و میوه‌ها می‌آزماییم و مردان صبور و با استقامت را مژده بده. (وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا اَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ). ما به ایشان ستم روا نداشتیم لیکن خودشان به خودشان ستم نمودند.
قرآن کریم بین سختی‌ها و آسایش‌ها تلازم قائل است و می‌فرماید: (فَاِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً• اِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً). پس حتماً با سختی آسانی است l حتماً با سختی آسانی است.
خداوند سبحان به جهت لطف خاصّی که به بندگان سالک و اولیا دارد، آن‌ها را گرفتار بلا می‌کند. امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرمایند: «اِنَّ الله اِذا اَحَبَّ عَبْداً غَتَّهُ بِالْبَلاءِ غَتّاً.» خدا زمانی که بنده‌ای را دوست بدارد او را در دریای شداید غوطه‌ور می‌سازد.

۱۰.۴ - معنا دادن به زندگی آدمی

معنادار کردن زندگی، یکی از مهم‌ترین نحله‌های مهم روان درمانی است که به نام معنا درمانی مطرح می‌شود. «در این زمینه می‌توانید به کتاب‌های در جست‌وجوی معنا و نیز پزشک روح، مراجعه کنید.» اهمیّت این مطلب از آن جا روشن می‌شود که زندگی ما منحصر به حیات بیولوژیک نیست، و برای این که از حیات خود بهره‌مند شویم و حقیقت زندگی را دریابیم، باید از پوچی دور بمانیم و این، جز از طریق پاسخ به پرسش‌های اساسی درباره‌ی فلسفه‌ی زیستن، یعنی از کجا آمده‌ام؟ در کجا هستم؟ به کجا می‌روم؟ میسّر نیست؛ و دین به این پرسش‌های سرنوشت‌ساز پاسخ صریح و شفاف می‌دهد و تاریکی‌ها و ابهام‌های زندگی را می‌زداید. عقل گرچه تا حدودی به این پرسش‌ها پاسخ می‌دهد، ولی محدودیت عقل، حاکی از ناتوانی آن در حل نهایی این پرسش‌هاست. بسیاری از انسان‌ها از زندگی روزمرّه‌ی خود بیزار می‌شوند و گاه، حیات اجتماعی را رها می‌سازند و گاه دست به نابودی خویش می‌زنند. و این امور زاییده‌ی بی‌معنا خواندن زندگی و انحصار هستی و عالَم، به ماده و گرایش به بی‌دینی است.

۱۰.۴.۱ - قول شهید مطهری

استاد مطهری (رحمة‌الله‌علیه) درباره‌ی خودکُشی صادق هدایت می‌نویسد:
«صادق هدایت چرا خودکُشی کرد؟ یکی از علل خودکشی او این بود که اشراف‌زاده بود؛ او پول توجیبی بیش از حد کفایت داشت؛ امّا فکر صحیح و منظم نداشت؛ او از موهبت ایمان بی‌بهره بود؛ جهان را مانند خود بوالهوس و گزافه‌کار و ابله می‌دانست؛ لذّت‌هایی که او می‌شناخت و با آن‌ها آشنا بود، کثیف‌ترین لذّت‌ها بود، و از آن نوع لذّت دیگر چیز جالبی باقی نمانده بود که هستی و زندگی ارزش انتظار آن‌ها را داشته باشد؛ او دیگر نمی‌توانست از جهان لذّت ببرد».
زندگی در دو حال معنادار می‌شود: نخست آن که شخص، یک سلسله اصول و معارفی را بپذیرد که زندگی را هدف‌مندانه سازد؛ دوم آن که با آموزه‌هایی چند، رنج را تحمّل‌پذیر و نامحسوس کند و آن را از زندگی بیرون نماید و به عبارت دیگر، زندگی با عشق، معنادار می‌گردد. انسان بی‌دین برای زندگی خود هدف و عشقی قائل نمی‌شود؛ بر این اساس یا به نابودی خود دست می‌زند و یا با رشد صنعت و تکنولوژی و نفی هر گونه قناعت در تولید، به نابودی سایر انسان‌ها و جهان می‌اندیشد.
شایان ذکر است که فیلسوفان، اگزیستانسیالیسم، در زمینه‌ی اضطراب، دلهره، ترس و معناداری، بزرگ‌ترین دغدغه را داشته‌اند. مؤسس این تفکر، کی یرکگارد، با طرح اصالت وجود انسان، به اصل آن بحران‌ها پرداخته است؛ ولی این مکتب فلسفی، در نهایت به دو نحله‌ی الحادی و الهی تقسیم شد. تمام فیلسوفان الهی با اعتقاد به خدا عناصر معناداری، ترس، دلهره و اضطراب را برای خود حل کردند؛ ولی فیلسوفان الحادی، هم چون آلبرکامو، از درمان این بحران‌ها اظهار عجز نمودند.

۱۰.۵ - حل تنازع و تعارض آدمیان

زندگی دنیوی و مادی انسان‌ها همراه با کشمکش و چالش‌هایی رنج‌آور است و اصولا مقوله‌هایی چون ثروت و قدرت و سایر امور دنیوی، رقابت‌پذیر و کشمکش زایند و تنها امور معنوی و باورهای دینی‌اند که در تقلیل تعداد نزاع‌ها و تخفیف رنج‌های چالش‌ها توفیق دارند. بر این اساس، دین به سبقت در خیرات توصیه می‌کند (فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ). امّا برتری طلبی در امور مادی را ـ از آن رو که مایه‌ی خصومت است ـ نهی می‌کند و هم چنین به قول «یاسپرس» گناه موجب کشمکش است و دین با نهی از گناه، این نزاع‌ها را کاهش می‌دهد. نتیجه آن که گرایش افراطی به امور مادی و ارتکاب گناه، منشاء نزاع آدمیان است و دین از هر دو عنصر نهی نموده است؛ زیرا (اِنَّ الْاِنْسانَ لَیَطْغی• اَنْ رَآهُ اسْتَغْنی)..
[۲۳] جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، ج۲، ص۵۴۵-۵۴۶.


۱۰.۶ - کنترل افراد جامعه

باورهای اعتقادی، به ویژه اعتقاد به خدا و معاد، ضامن اجرایی ارزش‌ها و هنجارهای دینی‌اند و این ضمانت اجرایی، در کنترل جامعه و سلامت آن نقش به سزایی دارد؛ به عبارت دیگر، افراد جامعه و حکومت با دو روش، کنترل و نظارت می‌شوند؛ نخست، نظارت بیرونی که از طریق احکام جزایی و انواع مجازات‌ها صورت می‌پذیرد؛ دوم، نظارت درونی که از طریق باورهای اعتقادی تحقق می‌یابد و این نوع نظارت، علاوه بر هزینه‌ی کم، تاثیر و نقش بیش‌تری را ایفا می‌کند..
آیات عذاب و رحمت الهی نیز مؤیّد این کارکرد مهم دین‌اند: (وَ اِنَّ الدِّینَ لَواقِعٌ)؛. بی شک جزای اعمال واقع شدنی است. (اِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ)؛ آن چه به شما وعده داده می‌شود، یقیناً واقع شدنی است.

۱۰.۷ - تقدیم منافعِ دیگران بر خویش

باورهای دینی، منشاء پیدایش انگیزه‌های عالی و همت‌های والا، جهت گذشتن از منافع شخصی این جهانی و توجه به منافع اجتماعی و در نتیجه فعلیت بخشیدن به انفاق و شهادت‌طلبی و ایثار و جان‌بازی است. هم‌چنان که باعث مقابله با ستم‌گران و بی‌توجهی به منافع زودگذر دنیوی است..

۱۰.۸ - جلوگیری از بحران‌های روانی

حب ذات و علایق ذات، زندگی آدمی را با آفات غم و‌ اندوه و نگرانی و ترس به هم آمیخته است. غم و غصّه برای آن چه ندارد تا به او برسد، و ترس و نگرانی که مبادا حوادث روزگار آن چه را دارد از او بگیرد. ایمان به خدا، هر دو آفت را ریشه‌کن می‌کند؛ چون ایمان به خداوندِ عالِم قادرِ حکیم و رحیم، او را وادار به انجام وظایفی می‌کند که برای او مقرّر شده است؛ و با انجام وظایف بندگی می‌داند که خداوند به عنایت حکمت و رحمت، او را به آن چه خیر و سعادت اوست، واصل می‌گرداند؛ و از آن چه مایه‌ی شرّ و شقاوت اوست باز می‌دارد. (اَلا اِنَّ اَوْلِیاءَ الله لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ• الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ• لَهُمُ الْبُشْری فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْ آخِرَةِ لا تَبْدِیلَ لِکَلِماتِ الله ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ)
آن چه اعصاب آدمی را در این زندگی فرسوده می‌کند، اضطراب‌ها و هیجان‌هایی است که از شادمانیِ دست‌یابی به علایق مادی، و افسردگی از نرسیدن به آن‌ها حاصل می‌شود و لَنگر ایمان است که در طوفان این امواج به مؤمن آرامش و اطمینان می‌دهد.. (لِکَیْلا تَاْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ الله لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتال فَخُور).. (الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ الله اَلا بِذِکْرِ الله تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ).
[۳۵] بیرو، آلن، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه‌ی باقر ساروخانی، چاپ تهران: انتشارات کیهان ۱۳۷۰، ص۶۵-۶۴.


۱۰.۹ - همبستگی اجتماعی دینی

همبستگی و وفاق، اساس یک زندگی اجتماعی است و زوال آن موجب فروریزی ساخت جامعه و از هم‌پاشیدگی حیات اجتماعی است. از طرفی، هر فردی بر اساس غریزه‌ی خویشتن‌دوستی، نفع خویش را می‌طلبد؛ گرچه به ضرر دیگران بینجامد و این حالت غریزی، موجب اختلاف درگیری است. دین با تبیین حیات دنیوی و مقدمه خواندن آن برای زندگی اخروی و نیز دعوت به گرایش‌های معنوی و تربیت ویژه‌ی اخلاقی، این وحدت و انسجام و همبستگی را فراهم می‌آورد. هم‌چنان که اوّلین ارمغانی که دین اسلام به ایران داد، تبدیل افکار و عقاید مذهبی متشتت به عقیده‌ی واحد بود.
[۳۶] مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، ج۱، ص۳۵۳.
[۳۷] مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، ج۱، ص۳۵۴.
قرآن برای تداوم همیشگی، رفع اختلاف و دور نگه داشتن جامعه از اختلاف، پیروی از صراط مستقیم،. تمسک به حبل الله،. پذیرفتن داوری دین. و توجه به شعایر الهی. را پیشنهاد می‌دهد. حضرت استاد وحید خراسانی در تبیین کنترل رفتار اجتماعی توسط دین می‌فرماید: «انسان دارای شهوت و غضبی است که با غریزه‌ی افزون‌طلبی به هیچ حدّی محدود نیست؛ اگر شهوت مال بر او غلبه کند، گنجینه‌های زمین او را قانع نمی‌کند و اگر شهوت مقام بر او چیره شود، حکومت زمین او را کفایت نمی‌کند، می‌خواهد پرچم قدرت خود را بر کرات دیگر برافرازد؛ (وَ قالَ فِرْعَوْنُ یا‌هامانُ ابْنِ لِی صَرْحاً لَعَلِّی اَبْلُغُ الْاَسْبابَ• اَسْبابَ السَّماواتِ فَاَطَّلِعَ اِلی اِلهِ مُوسی وَ اِنِّی لَاَظُنُّهُ کاذِباً وَ کَذلِکَ زُیِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَ صُدَّ عَنِ السَّبِیلِ وَ ما کَیْدُ فِرْعَوْنَ اِلاّ فِی تَباب)..

۱۰.۹.۱ - آفت تبعیت از شهوت

«هوای سرکش انسان با شهوت شکم و دامن و مال و مقام و استخدام قوه‌ی غضب برای اقناع هوسِ پایان‌ناپذیر خود، هیچ مرزی نمی‌شناسد و از پای‌مال کردن هیچ حقّی صرف نظر نمی‌کند و نتیجه‌ی حیات انسان با چنین شهوتی جز فساد، و با چنان غضبی جز خون‌ریزی و خانمان‌سوزی نخواهد بود؛ زیرا قدرت فکر آدمی، با شکستن طلسم اسرار طبیعت و استخدام قوای آن، برای رسیدن به آمال نفسانی نامحدود خود، زندگی انسان بلکه کره‌ی زمین را که مهد حیات بشر است، به نابودی می‌کشاند. (ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ...). قدرتی که نفس سرکش را مهار و شهوت و غضب انسان را تعدیل و حقوق فرد و جامعه را تضمین و تامین می‌کند، ایمان به مبدا و معاد و ثواب و عقاب است که با اعتقاد به خداوندی که (وَ هُوَ مَعَکُمْ اَیْنَ ما کُنْتُمْ). و مجازاتی که (فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَیْراً یَرَهُ• وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرًّا یَرَهُ) آدمی به هر خیری وادار شده، و از هر شرّی بر کنار خواهد بود و جامعه‌ای بر مبنای تصالح در بقا و بر کنار از تنازع در بقا به وجود خواهد آمد».
[۵۷] سایمون کولمن و‌هان واتسون، در آمدی به انسان‌شناسی، ترجمه‌ی محسن ثلاثی، چاپ تهران: نشر سیمرغ، ص۷-۱۱۶.


۱۰.۱۰ - اعتراض به وضع موجود

دین، همواره جامعه‌ی انسانی را به مسیر تعالی و رشد و توسعه فرا می‌خواند و کژی‌های وسیع و خطرناک را هشدار می‌دهد. پیامبران همیشه این روش را در جوامع بشری به کار گرفته‌اند. به عبارت دیگر، آن‌گاه که مؤمنان بین معرفت علمی و باور ایمانی خود و وضعیت اجتماعی جامعه، تعارض و ناسازگاری مشاهده کنند و خواسته‌های حقیقی و اوضاع و احوال جامعه را ناسازگار ببینند، هیچ‌گاه به تغییر ایمان دینی رضایت نمی‌دهند؛ بلکه تلاش می‌کنند تا جامعه را به وضع مطلوب نزدیک سازند و راه اصلاحات را دنبال نمایند و اگر جامعه پذیرای تغییر وضع نامطلوب نباشد، مؤمنان از ایمان و معرفت حقیقی خود اعراض نمی‌کنند و دین در ایجاد این تحولات نقش مهمّی دارد.
برخی از نویسندگان غربی در این باره می‌نویسند: «دین می‌تواند به عنوان یک نیروی کارساز، مردم را برای جست‌وجوی تغییر یا اعتراض علیه نظم موجود، بسیج کند. در این جا هم دین، نقش وحدت‌دهنده را ایفا می‌کند ولی در جبهه‌ی مخالف... پیامبران از طریق اَعمال یا اصول اخلاقی شان، دین و آیین رسمی را به مبارزه می‌طلبند و سامان مذهبی نوینی را بر پا می‌دارند».
[۵۸] مطهری، مرتضی، مقدمه‌ای بر جهان بینی اسلامی، ص۲۲۵.
وقتی سخن از اعتراض به وضع موجود به میان می‌آید، منظور این نیست که ادیان به جامعه اهمیّت نمی‌دهند. جنبه‌های اجتماعی احکام عبادی و معاملاتی اسلام و تقدم حقّ جامعه بر فرد ‌ و مصلحت عمومی بر مصلحت فردی، تشویق به ایثار. تعاون و همکاری. توجه به اموال عمومی مانند زکات، خمس، غنایم جنگی، خراج، جزیه و...، و امنیت اجتماعی
[۶۵] سید قطب شاذلی، ابراهیم حسین، فی ظلال القران، چاپ بیروت: دارالشروق، ج۴، ص۲۰۸۵.
[۶۶] مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، ج۱، ص۳۳.
بر توجه دین اسلام نسبت به جامعه دلالت دارد؛ که جامعه‌ی مطلوب خواهان اوست.

۱۰.۱۱ - رهایی انسان از اسارت‌ها

توحید در اسلام، به معنای رهایی و آزادگی و شکستن از قیود و زنجیرها و باز کردن راه تکامل به سوی آستان الهی است و یکی از اهداف بعثت پیامبران، همانا رهایی انسان از بردگی و اسارت بوده است و در دنیای کنونی که انسان گرفتار انواع اسارت‌های ظاهری و باطنی مانند اسارت تبلیغاتی شده، بیش از پیش به آزادگی و دین آزادگان نیازمند است.. خداوند سبحان در آیه‌ی ۱۵۷ در سوره‌ اعراف می‌فرماید: (الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْاُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْاِنْجِیلِ یَاْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ وَ الْاَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی اُنْزِلَ مَعَهُ اُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)؛ همان کسانی که آن رسول و پیغمبر ناخوانده درس را که وصف وی را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند پیروی کنند، پیغمبری که به معروفشان وا می‌دارد و از منکر بازشان می‌دارد و چیزهای پاکیزه را حلالشان می‌کند و پلیدی‌ها را حرامشان می‌کند، تکلیفِ گرانشان را با قیدهایی که بر آن‌ها بوده است برمی‌دارد، کسانی که بدو ایمان آورده و گرامیش داشته و یاریش کرده‌اند و نوری را که به وی نازل شده پیروی کرده‌اند آن‌ها خودشان رستگاران‌اند.

۱۰.۱۲ - نقش دین در تمدن و فرهنگ

ادیان الهی و آسمانی در ترویج فضایل، آرمان‌ها، آداب مثبت و خصلت‌های نیکو، نقش مؤثری داشته‌اند. اسپنسر دراین‌باره می‌گوید: «بیان آداب و فضایل جوامع که پایه‌ی تمدن آن‌هاست، ناشی از دین است».
[۶۹] عبده، محمد، المنار، تقریر رشید الرضا، ج۴، ص۴۲۹.
هم چنین علامه‌ طباطبایی می‌فرماید: «خصلت‌های نیکوی موجود در انسان‌های امروزی، هر چند‌ اندک باشد، ناشی از تعلیمات دینی است».
[۷۰] طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج۱۲، ص۱۵۱.


۱۰.۱۳ - زدودن عقاید باطل و خرافی

خرافه‌ها و عصبیت‌های کور، بزرگ‌ترین مانع رشد و تکامل و ترقی انسان‌هاست که زدودن آن‌ها از مبارزه با شرک و بت پرستی، طاقت‌فرساتر است. تقلیدهای کورکورانه از باورهای باطل گذشتگان، مانند مادّه پنداشتن فرشتگان، نگرش منفی به زن و فرزندکشی، تکاثر اموال، تفاخر و ده‌ها بیماری دیگر، تنها به دست دین زدوده شده‌اند ‌
[۸۸] سید قطب شاذلی، ابراهیم حسین، فی ظلال القران، چاپ بیروت: دارالشروق، ج۴، ص۲۰۸۵.
[۸۹] طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج۴، ص۲۲۴.
و امروزه نیز با عصبیت‌های مدرن و خرافه‌های پست مدرن رو‌به‌روییم که زوال آن‌ها تنها توسط دین اصیل اسلام میسّر است.

۱۰.۱۴ - پشتیبانی از اخلاق

نقش دین در اخلاق و کارکرد اخلاقی دین، در گفتار دین و اخلاق آمده است؛ ولی در این جا به اجمال خواهیم گفت که گرچه بر مبنای حسن و قبح عقلی و ذاتی، عقل توان درک کلیات حسن و قبح اشیا و پاره‌ای از جزئیات را دارد؛ ولی انسان در بخش مهمّی از مصادیق حسن و قبح به شریعت و دین محتاج است؛ علاوه بر این که در مدرکات عقل نیز احکام اخلاقی دین، نقش تقویت‌کننده‌ای را ایفا می‌کند و هم چنین عقاید و باورهای دینی، پشتوانه و ضامن اجرایی اخلاق‌اند؛ علاوه بر این که دین در پیدا کردن هویت اخلاقی به افراد مدد می‌رساند.
[۹۰] کینگ، سامؤل، جامعه‌شناسی، ترجمه‌ی مشفق همدانی، ص۱۲۹.


۱۰.۱۵ - راه حل مناسب

یکی از کارکردهای مثبت دین این است که احکامِ امور تجربه‌ناپذیر و یا تجربه‌پذیر و جبران‌ناپذیر را برای انسان‌ها بیان می‌کند؛ زیرا این‌ها اموری هستند که اگر بشر برای کشف ضرر و زیان و سود آن‌ها بخواهد دست به تجربه بزند، بعد از کشف ضرر جبران‌ناپذیر آن، توان رفع آن را ندارد؛ مانند ضررهای ناشی از آزادی‌های جنسی، مواد الکلی و مخدّر و... که مکاتب امپریسم و پوزیتویسم و تجربه‌گرای افراطی را دچار بحران کرده است.

۱۰.۱۶ - سیر و سلوک عرفانی

ارتباط انسان با خدا و کیفیت سخن گفتن با او، یکی از مهم‌ترین نیازهای معنوی انسان است که توسط دین تبیین می‌گردد.
دین با ارایه‌ی برنامه‌ها و دستورالعمل‌ها، انسان را به تجربه‌ی عرفانی و علم حضوری و شهودی سوق می‌دهد و آن را از کجی‌ها و راه‌های منحرف باز می‌دارد. اگر عارفانی هم چون حارثة بن زید در صدر اسلام به مقام رؤیت شهودی حقّ و گشودن چشم برزخی رسیدند و در عرصه‌ی اجتماعات نیز پیامبر را یاری نموده و مقام وحدت و کثرت را یافتند، به جهت درس‌آموزی از مکتب پیامبر بود.
گفت پیغمبر صباحی زید را• • • کیف اصحبت‌ای رفیق با صفا
گفت عبدا مؤمنا باز اوش گفت• • • کونشان از باغ ایمان گر شگفت
گفت تشنه بوده‌ام من روزها• • • شب نخفتستم ز عشق و سوزها
این مقام و منزل، حارثه بن زید را به جایی رساند که گفت:
بهشتی‌ها را می‌بینم که یک دیگر را زیارت می‌کنند و از لبان هم بوسه به غارت می‌برند و ستیز و عناد جهنمیان را نیز می‌بینم. دین، علاوه بر نشان دادن طریقت و سیر و سلوک عرفانی، نحوه‌ی سخن گفتن و تبدیل علم حضوری به حصولی را به ما یاد می‌دهد تا گرفتار شطحیات و جمله‌های کفرآلود نگردیم.


در اسلام باورهایی عقلانی و قلبی وجود دارد که تکیه‌گاه‌هایی مطمئن هستند تا افراد در هر مرتبه از مشکلات روحی روانی باشند برای رهایی آنها آرامش را مهیا می‌کنند.

۱۱.۱ - کارکرد فیء

خداوند متعال در آیه‌ی ۷ حشر می‌فرماید:
(ما اَفاءَ الله عَلی رَسُولِهِ مِنْ اَهْلِ الْقُری فَلِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْاَغْنِیاءِ مِنْکُمْ).
در این آیه، برقراری عدالت و ایجاد تعدیل اقتصادی در بین مسلمین، به عنوان کارکرد فیء معرفی شده است؛ زیرا خداوند تبارک و تعالی اظهار می‌دارد که عملیات فیء، منشا گردش عمومی پول و ثروت و حذف انحصار مال از دست توان‌گران می‌گردد و با توزیع عادلانه، فاصله‌ی طبقاتی میان مسلمین از بین می‌رود.

۱۱.۲ - کارکرد ازدواج

حق تعالی در آیه‌ی ۲۱ روم می‌فرماید:
(مِنْ آیاتِهِ اَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجاً لِتَسْکُنُوا اِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً اِنَّ فِی ذلِکَ لَآیات لِقَوْم یَتَفَکَّرُونَ).
اسلام، به عنوان دین فطری، به تمام نیازهای فطری انسان توجه نموده و هنجارها و احکام قابل توجهی را وضع نموده است. ازدواج فیزیکی از این هنجارهای فطری به شمار می‌رود که در جهت تامین نیازهای جنسی و عاطفی، کنترل و نظام بخشیدن به رفتارهای جنسی، تولید مثل و استمرار بخشیدن به اجتماع بشری، فرزندزایی، سکینه و آرامش و... بسیار مؤثر است. ازدواج در اسلام، هنجارها و احکام متعددی دارد که جملگی دارای کارکردهای مثبت و آشکارند؛ برای نمونه خواستگاری از ناحیه‌ی مرد با عنصر عفت و پاکدامنی و رعایت حیا و عزت و سربلندی و فراهم آمدن شرایط و تامین امتیاز زنان هماهنگی دارد و هم چنین کارکرد اذن ولی در ازدواج دختر، این است که به تعبیر استاد مطهری، زن اسیر محبّت، و مرد بنده‌ی شهوت است؛ بنابراین، زن با زمزمه‌های محبّت مردان به سرعت متاثر می‌شود؛ پس بر دخترِ مردْ ناآزموده، لازم است که با پدرش ـ که از احساسات مردان بهتر آگاه است و سعادت و خیر دختر را می‌خواهد ـ مشورت کند؛ علاوه بر این که پدر با موافقتش خود را مسئول ازدواج دخترش می‌داند و در مراحل مختلف زندگی همیار و همدم او خواهد بود و کارکرد ازدواج کفو با کفو که به شدت مورد تاکید اسلام قرار گرفته، با توجه به نقش اشتراک فکری و اخلاقی در استمرار زندگی، روشن می‌گردد و حرمت ازدواج با کفّار نیز از این منشا سرچشمه گرفته است. امّا در زمینه‌ی کارکرد تعدد زوجات باید توجه داشت که اصل اولی در مسئله‌ی ازدواج تک همسری است؛ ولی آن گاه که در یک جامعه، در اثر جنگ‌های زیاد یا به علل دیگر، مردان زیادی از بین روند و زنان بی‌سرپرست فراوانی باقی بمانند، در آن صورت وحدت زوجه باعث ضایع شدن حقّ تاهل برای زنان بی‌سرپرست و فساد اجتماعی آن‌ها می‌گردد.
[۹۴] مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، ج۲، ص۲۵۱.


۱۱.۳ - کارکرد روزه

استاد مطهری علاوه بر جنبه‌ی عبادی روزه، در بیان آثار اجتماعی آن می‌نویسد: «اساساً یک فلسفه‌ی روزه این است که انسان را از ناز پروردگی خارج می‌کند... . ببینید در ماه رمضان چاقو کشی، آدم کشی، خراب‌کاری، قماربازی چه قدر کمتر می‌شود». هشام بن حکم از حضرت صادق (علیه‌السّلام) درباره‌ی علت روزه سؤال نمود و امام فرمودند: علت روزه آن است که غنی و فقیر مساوی گردند؛ زیرا غنی هیچ‌گاه گرسنگی را ندیده است تا به فقیر رحم کند؛ چون غنی هر چه را بخواهد می‌تواند فراهم نماید. لذا خداوند، اراده فرمود که بین خلقش تساوی برقرار کند و غنی را هم طعم گرسنگی بچشاند تا از این طریق اغنیا قلبشان نرم گردد و بر فقرا و گرسنگان ترحم کنند».

۱۱.۴ - حکمت حرمت همجنسبازی

حضرت رضا (علیه‌السّلام) قطع روابط جنسی با جنس مؤنث و در نهایت منقرض شدن نسل بشر از زمین را حکمت حرمت همجنسبازی معرفی می‌کند.

۱۱.۵ - کارکرد و حکمت حرمت زنا

نظام خانواده از نظر شارع مقدس، از اهمیّت خاصّی برخوردار است؛ به همین دلیل و نیز کارکردهای منفی زنا، از جمله انقطاع نسل و نسب، نفی خویشاوندی و قرابت، زوال حقوق نسبی و سببی، سرگردانی و حیرانی کودکان و شانه خالی کردن از تربیت آن‌ها، قتل و آدم کشی، بحران احترام و منزلت اجتماعی برای فرزندان زنازاده و...؛ شارع مقدس حکم به حرمت زنا داده است و بر این اساس، همجنسبازی و آمیزش جنسی با حیوانات نیز ممنوع گشته است؛
[۹۹] احمد بن علی، طبرسی، الاحتجاج، چاپ انتشارات اسوه، ج۲، ص۲۳۹.
بنابراین برای حفظ جامعه و زدودن بحران‌های فوق، شارع مقدس برای آمیزش‌های ممنوع، مجازات‌های سنگین قرار داده است؛ البتّه برای جرم‌شناسی و اثبات جرم نیز شرایط سختی از جمله شهادت چهار عادل را شرط نموده است.

۱۱.۶ - کارکرد حکم شرعی طلاق

امام رضا (علیه‌السّلام) می‌فرماید: علت آن که طلاق تا سه بار صورت می‌پذیرد آن است که در طول بار اوّل تا سوم مهلتی داده شود تا اگر میل مجددی حاصل شد و یا خشم و غضب فروکش نمود، امکان بازگشت باشد و این موجب ترساندن و تادیب زنان معصیت‌کار نیز می‌شود.

۱۱.۷ - کارکرد قصاص

خداوند سبحان در آیه‌ی (وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا اُولِی الْاَلْبابِ)،. حیات اجتماعی را از ثمرات قصاص معرفی می‌کند و امّا علی بن الحسین (علیه‌السّلام) در تفسیر آیه‌ی شریفه می‌فرماید: «برای شما‌ ای امت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در قصاص، حیات است؛ زیرا آن کسی که به قتل همت گمارد و بداند که به سبب آن قصاص می‌شود، از قتل دست می‌شوید و این امر باعث زنده ماندن شخصی می‌شود که بنا بود به قتل برسد و از طرفی قاتل نیز که در نهایت گرفتار قصاص می‌شد و با علم به این حکم الهی، مرتکب جنایت نشد و نجات یافت».

۱۱.۸ - کارکرد زکات

امام رضا (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «علت تشریع زکات آن است که در پرتو آن، غذای مستمندان تامین و اموال توان گران حفظ گردد».

۱۱.۹ - کارکرد وصیت

با توجه به ثابت بودن احکام ارث، نسبت به افراد معین و سهم مشخص و شرایط متغّیر، وصیت به عنوان یک هنجار شرعی می‌تواند پاسخ‌گوی اوضاع و احوال متغیر باشد. «از قانون ارث، تنها یک عده از بستگان، آن هم از روی حساب معینی بهره‌مند می‌شوند؛ در صورتی که شاید عده‌ی دیگر از فامیل احیاناً تهی‌دست هستند یا به کلی محروم و یا مبلغ ارث نتواند آن‌ها را اداره کند و احتیاج بیش‌تری داشته باشند و از طرفی جامعیت اسلام هم اجازه نمی‌دهد که این قبیل خلاها هم چنان باقی بماند، لذا با قانون پسندیده‌ی وصیت و با اختیاری که به انسان نسبت به یک سوم مال خود داده، این مشکل را حل کرده است».
علاوه بر این کارکرد، می‌توان از تحکیم روابط عاطفی بین اعضای خانواده، تعیین تکلیف برای افراد خانواده و آشکار ساختن بدهی‌های مادی و معنوی، به عنوان کارکردهای دیگر وصیت نام برد.

۱۱.۱۰ - کارکرد احکام ارث

هنجار ارث در تحکیم روابط بستگان و تشویق افراد به کار و تلاش و احساس ارث‌گذار نسبت به آسایش و امنیت اعضای خانواده، نقش فراوانی دارد و کارکرد حکم دو برابر بودن ارث پسران از دختران به جهت این است که مخارج زندگی و مسئولیت تامین معاش بر عهده‌ی مردان است. علاوه بر این که مردان موظف به پرداخت مهر و صداق هستند.


ایمان و دین‌داری، دارای مراتب و شدت و ضعف است. ضعف و قوت کارکردهای دین، به شدت و ضعف ایمان متدینان و نحوه‌ی روی کرد و اقبال آن‌ها به دین بستگی دارد.

۱۲.۱ - تذکر اول

ممکن است برخی گمان کنند که با مواد مخّدر یا هیپنوتیزم و مانند این‌ها نیز برخی کارکردهای دین تحقق‌پذیر است و دین در آن امور، بدیل و جانشین دارد. این سخن، اولا، صرف ادعاست که کسی بگوید همان کارکرد دین با این اعمال محقق می‌گردد؛ ثانیاً، غرض، تنها تحقق کارکرد نیست؛ بلکه باید بدون ضررهای جانبی دیگر، دارای کارکرد مثبت باشد و ضررهای فراوان مواد مخدر یا هیپنوتیزم، بر عوام و خواص پوشیده نیست.

۱۲.۲ - تذکر دوم

پبرخی از نویسندگان، کارکردهای منفی به دین نسبت داده‌اند؛ برای نمونه، باتومور می‌گوید: «دین به همان‌اندازه که نیروی متحدکننده‌ای است و جوامع بزرگ را وحدت بخشیده، به همان‌اندازه، نیروی نفاق‌افکن نیز هست».
[۱۰۹] باتومور، بی تی، جامعه‌شناسی، ترجمه‌ی حسن منصور و حسن حسینی کلجاهی، چاپ تهران: انتشارت امیرکبیر، ص۲۷۲.

این سخن که تنوع دینی، موجب تعارض و تفرقه است، تا حدودی صحیح است؛ ولی حقّ مطلب آن است که دین در واقع، یکی بیش نیست و دین بَعدی، مهیمن، کامل کننده و ناسخ دین قبلی است و اگر همه به دین واحد تن می‌دادند، همبستگی جوامع نیز فراهم می‌آمد. علاوه بر این که فرقه‌های ساختگی بشری و آیین‌ها و مذاهب دروغین شیطانی که توسط شیاطین انس به وجود آمده‌اند و موجب تفرقه می‌شوند را نباید با دین حقّ و الهی که موجب وحدت می‌گردد، یکی پنداشت.

۱۲.۳ - تذکر سوم

برخی از جامعه‌شناسان غربی مدعی شده‌اند که مذهب نه تنها از راهنمایی اخلاق و رفتار اجتماعی، عاجز مانده بلکه غالباً عادات و آداب و رسوم اجتماعی را دنبال کرده و تنها به نسخ رسوم و سنّتی که مورد مخالفت عمومی بوده اکتفا نموده است.
[۱۱۰] کینگ، سامؤل، جامعه‌شناسی، ترجمه‌ی مشفق همدانی، ص۱۴۵.
این ادعا نیز بر دینی چون مسیحیتِ تحریف‌شده و آشفته منطبق است و اسلام عزیز را شامل نمی‌شود؛ زیرا هم چنان که در گفتار هفدهم آمده است، دین پاسخ‌گوی نیازهای متغیر اخلاقی است و بر مبنای اصول ثابت اخلاقی، حکم‌رانی می‌کند.
تعداد کودکانی که در دنیای امروز، با وجود این همه منابع طبیعی و تکنولوژی‌های پیش‌رفته، از گرسنگی می‌میرند، آمار اسف‌انگیز فجایع و ابتذالات اخلاقی، مشکلات روانی، جنایت‌ها، خیانت‌ها، خودکشی‌ها و آسیب‌های فراوان اجتماعی در غرب، زمانی گسترش یافت که امثال نیچه، ضرورت کشتن خدا در غرب را مطرح کردند؛ ایسم به لاییسم بدل شد و لیبرالیسم فرهنگی رواج یافت.

۱۲.۴ - تذکر چهارم

البتّه نخبگان عصر جدید، توجه گسترده‌ای به جایگاه ویژه و کلیدی خداپرستی و اعتقادات مذهبی و دین باوری نموده‌اند و به نقش کاربردی این اعتقادات در بازسازی و به‌سازی جامعه‌ی جهانی و تامین نیازهای اولیه و ثانویه‌ی زندگی بشر عنایت دارند؛ حتّی به نقش دین در زمینه‌ی کنترل آثار و تبعات سوء توسعه اقتصادی نیز توجه دارند؛ به همین دلیل، پاره‌ای از اساتید در دانشگاه‌های معتبر جهان، به نقش ارزش‌های معنوی و دینی در تحصیل و رشد علمی دانشجویان اعتراف می‌کنند و انسانِ دارای گرایش به اعتقادات دینی را از نظر جسمی و روانی سالم‌تر معرفی می‌کنند. برخی چنین اعتراف می‌کنند که مذهب باعث پدید آمدن سؤالات زیادی در حوزه‌های مختلف علوم گشته و پایه‌های طب و علم را پی نهاده است.
[۱۱۱] فروند، ژولین، جامعه‌شناسی ماکس وبر، ص۱۹۱.

«به عقیده‌ی من، کلید دنیای بهتر برای کودکان ما، تاکید مجدد بر اهمیّت ارزش‌ها و تشویق آرمان‌گرایی است، احساس می‌کنم، بچه‌ها و بزرگ‌سالان در خانواده‌ای که از مذهب خاص پیروی می‌کنند، افراد خوش‌بختی هستند».
[۱۱۲] اسپاک، بنجامین، دنیای بهتر برای کودکانمان، منصوره حکمی، ص۱۱۸.



عصر اضطراب، نامی است که روان‌شناسان بر این عصر نهاده‌اند؛ مطابق آمار، در جهانی که به آن جهان فراتر از تجدد می‌گویند، بسیاری از تخت‌های بیمارستانی ایالات متحده متعلق به بیماران روانی است. امروز دنیای ما دچار قحطی تفسیر معنوی جهان و هستی است.
[۱۱۳] شرفی، محمد رضا، مجله‌ی رشد، سال چهارم، پاییز و زمستان، ص۷۴.

غرب، کلید اصلی را گم کرده و برای باز کردن قفل این مسائل، کلیدی را که به این قفل نمی‌خورد، به کار می‌برد. پاسخ همه‌ی این پرسش‌ها (انسان کیست؟ زندگی چیست؟...) را نه علم و نه فلسفه، بلکه دین می‌دهد.
[۱۱۴] فوراستیه، ژان، بحران دانشگاه، ترجمه‌ی علی اکبر کسمایی، ص۱۰۱.
[۱۱۵] فوراستیه، ژان، بحران دانشگاه، ترجمه‌ی علی اکبر کسمایی، ص۱۰۳



۱. اسکید مور، ویلیام، تفکر نظری در جامعه‌شناسی، چاپ نشر سفید، ۱۳۷۲، ص۱۴۲.
۲. اسکید مور، ویلیام، تفکر نظری در جامعه‌شناسی، چاپ نشر سفید، ۱۳۷۲، ص۱۴۷.
۳. بودون، ریمون، روش‌های جامعه‌شناسی، ترجمه‌ی عبدالحسین نیک گهر، چاپ تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۹، ص۱۱۰-۱۱۱.
۴. اسکید مور، ویلیام، تفکر نظری در جامعه‌شناسی، ص۱۱۴.
۵. آبراهانر، جی. اچ، مبانی و رشد جامعه‌شناسی، ترجمه‌ی حسن پویان، چاپ انتشارات چاپخش، ۱۳۶۹، ص۷۹۵.
۶. آبراهانر، جی. اچ، مبانی و رشد جامعه‌شناسی، ترجمه‌ی حسن پویان، چاپ انتشارات چاپخش، ۱۳۶۹، ص۷۹۶.
۷. بودون، ریمون، روش‌های جامعه‌شناسی، ترجمه‌ی عبدالحسین نیک گهر، چاپ تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۹، ص۱۱۴.
۸. اسکید مور، ویلیام، تفکر نظری در جامعه‌شناسی، ص۱۷۵.
۹. خسروپناه، عبدالحسین، انتظار بشر از دین، بخش انتظارات بشر از دین و متفکران غربی، فصل دورکیم و انتظار بشر از دین.
۱۰. انفال/سوره۸، آیه۲۴.    
۱۱. ق/سوره۵۰، آیه۱۶.    
۱۲. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۱۵.    
۱۳. بقره/سوره۲، آیه۲۱۶.    
۱۴. بقره/سوره۲، آیه۱۵۵.    
۱۵. نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۸.    
۱۶. انشراح/سوره۹۴، آیه۵.    
۱۷. انشراح/سوره۹۴، آیه۶.    
۱۸. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص ۲۵۳.    
۱۹. مطهری، مرتضی، عدل الهی، چاپ انتشارات صدرا، ص۱۶۱.    
۲۰. بقره/سوره۲، آیه۱۴۸.    
۲۱. علق/سوره۹۶، آیه۶.    
۲۲. علق/سوره۹۶، آیه۷.    
۲۳. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، ج۲، ص۵۴۵-۵۴۶.
۲۴. ذاریات/سوره۵۱، آیه۶.    
۲۵. مرسلات/سوره۷۷، آیه۷.    
۲۶. نور/سوره۲۴، آیه۳۷.    
۲۷. انسان/سوره۷۶، آیه۷.    
۲۸. انسان/سوره۷۶، آیه۱۰.    
۲۹. بقره/سوره۲، آیه۲۴۹.    
۳۰. توبه/سوره۹، آیه۵۲.    
۳۱. یونس/سوره۱۰، آیه۶۲-۶۴.    
۳۲. وحید خراسانی، حسین، توصیح المسائل، ص۲۳.    
۳۳. حدید/سوره۵۷، آیه۲۳.    
۳۴. رعد/سوره۱۳، آیه۲۸.    
۳۵. بیرو، آلن، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه‌ی باقر ساروخانی، چاپ تهران: انتشارات کیهان ۱۳۷۰، ص۶۵-۶۴.
۳۶. مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، ج۱، ص۳۵۳.
۳۷. مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، ج۱، ص۳۵۴.
۳۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۳.    
۳۹. آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۵.    
۴۰. شوری/سوره۴۲، آیه۱۳.    
۴۱. بقره/سوره۲، آیه۲۱۳.    
۴۲. انعام/سوره۶، آیه۱۵۲.    
۴۳. انعام/سوره۶، آیه۱۵۳.    
۴۴. مائده/سوره۵، آیه۲.    
۴۵. انفال/سوره۸، آیه۴۶.    
۴۶. انعام/سوره۶، آیه۱۵۳.    
۴۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۳.    
۴۸. نساء/سوره۴، آیه۶۵.    
۴۹. مائده/سوره۵، آیه۹۷.    
۵۰. غافر/سوره۴۰، آیه۳۶.    
۵۱. غافر/سوره۴۰، آیه۳۷.    
۵۲. روم/سوره۳۰، آیه۴۱.    
۵۳. حدید/سوره۵۷، آیه۴.    
۵۴. زلزال/سوره۹۹، آیه۷.    
۵۵. زلزال/سوره۹۹، آیه۸.    
۵۶. وحید خراسانی، حسین، توضیح المسائل، ص۲۴.    
۵۷. سایمون کولمن و‌هان واتسون، در آمدی به انسان‌شناسی، ترجمه‌ی محسن ثلاثی، چاپ تهران: نشر سیمرغ، ص۷-۱۱۶.
۵۸. مطهری، مرتضی، مقدمه‌ای بر جهان بینی اسلامی، ص۲۲۵.
۵۹. انسان/سوره۷۶، آیه۸.    
۶۰. انسان/سوره۷۶، آیه۹.    
۶۱. حشر/سوره۵۹، آیه۹.    
۶۲. مائده/سوره۵، آیه۲.    
۶۳. بقره/سوره۲، آیه۱۲۶.    
۶۴. نور/سوره۲۴، آیه۵۵.    
۶۵. سید قطب شاذلی، ابراهیم حسین، فی ظلال القران، چاپ بیروت: دارالشروق، ج۴، ص۲۰۸۵.
۶۶. مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، ج۱، ص۳۳.
۶۷. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۷.    
۶۸. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۷.    
۶۹. عبده، محمد، المنار، تقریر رشید الرضا، ج۴، ص۴۲۹.
۷۰. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج۱۲، ص۱۵۱.
۷۱. بقره/سوره۲، آیه۲۵۶.    
۷۲. اعراف/سوره۷، آیه۵۹.    
۷۳. اعراف/سوره۷، آیه۶۵.    
۷۴. اعراف/سوره۷، آیه۸۵.    
۷۵. هود/سوره۱۱، آیه۵۰.    
۷۶. هود/سوره۱۱، آیه۶۱.    
۷۷. هود/سوره۱۱، آیه۸۴.    
۷۸. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۲۳.    
۷۹. زخرف/سوره۴۳، آیه۲۳.    
۸۰. لقمان/سوره۳۱، آیه۲۱.    
۸۱. شعراء/سوره۲۶، آیه۷۴.    
۸۲. مائده/سوره۵، آیه۱۰۴.    
۸۳. نحل/سوره۱۶، آیه۵۸.    
۸۴. نساء/سوره۴، آیه۱۹.    
۸۵. اسراء/سوره۱۷، آیه۳۱.    
۸۶. تکاثر/سوره۱۰۲، آیه۱.    
۸۷. تکاثر/سوره۱۰۲، آیه۲.    
۸۸. سید قطب شاذلی، ابراهیم حسین، فی ظلال القران، چاپ بیروت: دارالشروق، ج۴، ص۲۰۸۵.
۸۹. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج۴، ص۲۲۴.
۹۰. کینگ، سامؤل، جامعه‌شناسی، ترجمه‌ی مشفق همدانی، ص۱۲۹.
۹۱. حشر/سوره۵۹، آیه۷.    
۹۲. روم/سوره۳۰، آیه۲۱.    
۹۳. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، ج۱، ص ۹۴.    
۹۴. مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، ج۲، ص۲۵۱.
۹۵. مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، ج۱، ص۷۸-۷۹.    
۹۶. ابن بابویه قمی، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۲، چاپ مؤسسه دارالحجة للثقافة، ص۳۷۸.    
۹۷. ابن بابویه قمی، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۲، چاپ مؤسسه دارالحجة للثقافة، ص۵۴۷.    
۹۸. ابن بابویه قمی، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۲، چاپ مؤسسه دارالحجة للثقافة، ص۴۷۹.    
۹۹. احمد بن علی، طبرسی، الاحتجاج، چاپ انتشارات اسوه، ج۲، ص۲۳۹.
۱۰۰. ابن بابویه قمی، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۲، ص۴۷۹.    
۱۰۱. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۲۵۲.    
۱۰۲. ابن بابویه قمی، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۲، چاپ مؤسسه دارالحجة للثقافة، ج۲، ص۵۰۷.    
۱۰۳. بقره/سوره۲، آیه۱۷۹.    
۱۰۴. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، چاپ انتشارات اسوه، ص۵۰.    
۱۰۵. ابن بابویه قمی، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۲، چاپ مؤسسه دارالحجة للثقافة، ص۳۶۸.    
۱۰۶. مکارم شیرازی ناصر، و دیگران، تفسیر نمونه، چاپ قم:دارالکتب الاسلامیه، ج۱، ص۶۱۸.    
۱۰۷. ابن بابویه قمی، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا (علیه‌السّلام)، ج ۱، ص ۱۰۵.    
۱۰۸. ابن بابویه قمی، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۲، چاپ مؤسسه دارالحجة للثقافة، ص۵۷۰.    
۱۰۹. باتومور، بی تی، جامعه‌شناسی، ترجمه‌ی حسن منصور و حسن حسینی کلجاهی، چاپ تهران: انتشارت امیرکبیر، ص۲۷۲.
۱۱۰. کینگ، سامؤل، جامعه‌شناسی، ترجمه‌ی مشفق همدانی، ص۱۴۵.
۱۱۱. فروند، ژولین، جامعه‌شناسی ماکس وبر، ص۱۹۱.
۱۱۲. اسپاک، بنجامین، دنیای بهتر برای کودکانمان، منصوره حکمی، ص۱۱۸.
۱۱۳. شرفی، محمد رضا، مجله‌ی رشد، سال چهارم، پاییز و زمستان، ص۷۴.
۱۱۴. فوراستیه، ژان، بحران دانشگاه، ترجمه‌ی علی اکبر کسمایی، ص۱۰۱.
۱۱۵. فوراستیه، ژان، بحران دانشگاه، ترجمه‌ی علی اکبر کسمایی، ص۱۰۳



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «مفهوم کارکردگرایی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۸/۰۵.    






جعبه ابزار