• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

پرنده

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





پرنده به جانور بال‌دار می‌گویند. از آن در باب‌های مختلف نظیر طهارت، حج، تجارت، سبق و رمایه، صید و ذباحه، اطعمه و اشربه و حدود از جهات گوناگون بحث شده است.



موضوع حلالگوشت و حرام‌گوشت بودن پرندگان از مهم‌ترین مباحث فقهی است.
در همه‌ی اشیاء، اصل اوّلی اباحه و حلّیت است (قاعده حلیت). ؛ لیکن در مورد حیوانات، اصل عدم تذکیه نیز وجود دارد و همین امر منشأ اختلاف شده که در موارد شک در حلیت و حرمت پرنده‌ای، آیا به اصل اباحه رجوع و براساس آن حکم به حلالگوشت بودن پرنده‌ی مشکوک می‌شود یا اصل اباحه در حیوان به اصل عدم تذکیه، تخصیص ‌ خورده و در نتیجه، حکم به تقدم اصل عدم تذکیه بر اصل اباحه و حرمت پرنده‌ی مشکوک می‌شود؟


۱) کبوتر، مرغ و تمامی انواع و اقسام گنجشک
[۶] مهذب الاحکام،ج۲۳، ص۱۲۴.
و نیز شتر مرغ و ملخی که بال درآورده و پرواز می‌کند، حلالگوشت هستند.
۲)خوردن گوشت هدهد و پرستو کراهت دارد. برخی قائل به حرمت گوشت پرستو شده‌اند.
۳) گوشت فاخته، چکاوک، هوبره و بویژه ورکاک (صرد)، صوّام و سبزه قبا (شیرگنجشک) مکروه است.
امام خمینی در تحریرالوسیله درباره پرندگان حلال گوشت می‌نویسد: «از پرنده، تمام اقسام کبوتر حلال است؛ مانند قمری که کبود است و دباسی که (یک نوع) کبوتر سرخ است و ورشان که (یک نوع) کبوتر سفید است و دُرّاج و کبک و مرغ سنگ خوار و تیهو و مرغابی و کروان و هوبره و درنا و همه اقسام مرغ خانگی و همه اقسام گنجشک که از جمله آن‌ها است بلبل و سار و چکاوک و آن پرنده‌ای است که کاکل بر سر دارد. و از پرندگان هدهد و پرستو که در خانه‌ها لانه می‌گذارد و مانوس‌ترین پرنده به مردم است و صرد (ورکاک) که دارای سر و نوک کلفت است و گنجشک‌ها را شکار می‌کند و نصف آن سیاه و نصف دیگرش سفید است و صوام و آن پرنده‌ای است که رنگ خاکی دارد و دارای گردن دراز است و اکثراً در درخت خرما بیتوته می‌کند. و شقراق و آن پرنده سبزی است و نمکی می‌باشد و به‌اندازه کبوتر است و سبز بودن آن خوب و پر است و در بال‌هایش سیاهی است و به رنگ سرخ و سبز و سیاه خط‌کشی شده است، مکروه می‌باشند و چیزی از این‌ها حتی پرستو بنابر اقوی، حرام نمی‌باشد.»


برخی از اجزای حیوانات حلالگوشت- هرچند تذکیه شوند- حرام است. از آن اجزاء در پرندگان تنها فضله، خون، زهره دان، سپرز، مردمک چشم و- در برخی پرندگان همچون خروس- نری (بیضتین) وجود دارد. در حرمت خوردن اجزای یاد شده جز فضله- به جهت خباثت- و خون- به جهت نجاست و خباثت- اختلاف است.
[۱۴] مهذب الاحکام،ج۲۳، ص۱۴۷.



حرمت گوشت پرنده یا ذاتی است یا عرضی.


حرام گوشتان ذاتی را سه نوع تشکیل می‌دهند:
۱. چنگال داران؛ خواه دارای چنگال قوی درنده‌ی شکار، مانند عقاب و باز باشند، یا ضعیف همچون کرکس. در حرمت گوشت کلاغ اختلاف است.
۲. مسخ شدگان که عبارتند از طاووس، خفاش و زنبور.
۳. خبائث مانند مگس و پشه.
امام خمینی در تحریرالوسیله درباره پرندگان حرام گوشت می‌نویسد: «و خفاش و طاووس و هر صاحب پنجه ‌- چه قوی باشد که با آن پرندگان را صید کرده و بدرد؛ مانند باز و قوش و عقاب و شاهین و قرقی یا ضعیف باشد که بر آن قدرت نداشته باشد؛ مانند لاشخور و کرکس - این‌ها از پرندگان حرام می‌باشند.» و «احتیاط (واجب) پرهیز و اجتناب نمودن از همه اقسام کلاغ است حتی زاغ - و آن کلاغ زراعت است - و حتی کلاغ «غداف» که از زاغ کوچک‌تر و خاکی رنگ مانند خاکستر می‌باشد و در کلاغ «ابقع» که دارای رنگ سیاه‌وسفید است و به آن عقعق گفته می‌شود و در کلاغ سیاه بزرگ که در کوه‌ها سکونت دارد و این هر دو مردار می‌خورند این احتیاط تاکید می‌شود و احتمال قوی می‌رود که این دو از پرنده‌های درنده باشند، پس حرام بودن آن تقویت می‌شود بلکه حرمت در هر نوع کلاغی خالی از قرب نیست.»


حرام‌گوشتان عرضی به پرندگان حلالگوشتی اطلاق می‌شود که از نجاسات تغذیه می‌کنند و حرمت، بر گوشت و تخم آن‌ها عارض می‌شود (نجاستخواری). این نوع حرمت با استبراء بر طرف می‌گردد.
بنابر قول منسوب به مشهور، گوشت و تخم پرنده‌ای که انسان آن را وطی کرده حرام است.


برای شناخت پرنده‌ی حلالگوشت از حرام گوشت در موارد مشکوک، دو نشانه ذکر شده است:
به عقیده امام خمینی: «پرنده حلال از پرنده حرام به دو امر تشخیص داده می‌شود که هرکدام از آن‌ها در موردی که بر حلیّت و بر حرمت آن تصریح نشده باشد، شرعاً علامت حلال بودن و حرام بودن قرار داده شده، نه در موردی که نصّی بر حکم آن از حیث حلیّت و حرمت باشد؛ مانند انواع گذشته. یکی از آن دو امر «صفیف» و «دفیف» است، پس هر پرنده‌ای که صفیفش - و آن گشادن بال‌ها در وقت پریدن است - بیشتر از دفیفش - و آن تکان دادن بال‌هایش در وقت پریدن است - باشد حرام است. و هر پرنده‌ای که عکس آن باشد به اینکه دفیفش بیشتر باشد، حلال است. دومی آن‌ها «حوصله» و «قانصه» و «صیصیه» است؛ پس هر پرنده‌ای که یکی از این سه را داشته باشد حلال است و هر پرنده‌ای که هیچ یک از آن‌ها را نداشته باشد حرام است. و «حوصله» چیزی است نزدیک گلو، که دانه و غیر آن از خوردنی، در آن جمع می‌شود (چینه‌دان) و «قانصه» قطعه محکمی است که سنگ‌های ریزی که پرنده می‌خورد در آن جمع می‌شود (سنگدان) و «صیصیه» خاری است که در پشت پای پرنده قرار دارد. و پرنده آب (دریایی) با غیر آن در دو علامت ذکر شده مساوی می‌باشد، پس هرآنچه که دفیفش بیشتر از صفیفش باشد یا در آن، یکی از این سه نشانه باشد، حلال است اگرچه ماهی می‌خورد و آنچه که صفیفش بیشتر از دفیفش باشد یا هیچ یک از آن سه را نداشته باشد حرام می‌باشد.» پس
۱) بال‌زدن: پرنده‌ای که در حال پرواز، صاف و ثابت نگهداشتن بالش بیشتر از بال‌زدن آن باشد حرام‌گوشت و اگر عکس آن باشد حلالگوشت است. درصورت تساوی دو حالت در اینکه حکم به حلّیت می‌شود یا حرمت، اختلاف است.قول به حلّیت به مشهور نسبت داده شده است.
تذکر: پرنده‌ای که معلوم نیست بال زدنش بیشتر است یا صاف نگهداشتن آن و نیز در صورت تساوی دو حالت- بنابر قول به اینکه تساوی، علامت حلّیت نیست- برای تشخیص به نشانه‌ی دوم رجوع می‌شود.
[۲۵] مهذب الاحکام،ج۲۳، ص۱۳۳-۱۳۵.

۲) چینه‌دان، سنگدان یا خارپشت پا داشتن: با وجود یکی از نشانه‌های یاد شده در پرنده‌ی مشکوک، حکم به حلّیت آن می‌شود.


برخی بین دو علامت یاد شده در مصداق خارجی، قائل به تلازم شده‌اند. بنابر صحت این ادعا، در خارج تعارضی بین آن دو پدید نخواهد آمد؛ لیکن بر فرض تعارض- مانند پرنده‌ای که هم چینه‌دان دارد و هم در حال پرواز صاف نگهداشتن بالش بیشتر از بال زدنش است یا پرنده‌ای که فاقد علامت دوم است و بال زدنش بیشتر از صاف نگهداشتن آن است- نشانه‌ی نخست، مقدّم داشته می‌شود.
در نتیجه در مثال یاد شده در فرض اوّل، حکم به حرمت و در فرض دوم حکم به حلّیت می‌شود. هرچند برخی، احتیاط را در ترک خوردن گوشت چنین پرنده‌ای دانسته‌اند.


حلال یا حرام بودن تخم پرندگان، تابع حلّیت و حرمت گوشت آن‌ها است.


۱) پرندگان حلال گوشت و نیز- بنابر قول مشهور- حرام گوشت، قابل تذکیه هستند. با این تفاوت که تذکیه در پرنده‌ی حلالگوشت، سبب طهارت و حلّیت گوشت آن و در پرنده‌ی حرام‌گوشت، موجب طهارت آن می‌گردد.
۲)در قابلیت مسخ شدگان برای تذکیه اختلاف است.
۳)مستحب است پرنده پس از ذبح، رها شود تا پر و بال بزند.


۱) فضله‌ی پرندگان حلالگوشت پاک است.
[۳۱] العروة الوثقی،ج۱، ص۵۵.

۲)برخی قدما فضله‌ی مرغ خانگی را نجس دانسته‌اند؛ لیکن مشهور، طهارت آن است، بلکه بر طهارت، ادّعای اجماع شده است.


در طهارت یا نجاست فضله‌ی پرندگان حرام‌گوشت اختلاف است. اکثر فقها بلکه مشهور قائل به نجاست آن هستند.


پرندگان وحشی حرم مکه محترم‌اند؛ ازاین‌رو، شکار و حبس کردن، کشتن و خوردن گوشت آن‌ها حرام است و چنانچه کسی پرنده‌ی حرم را شکار کند یا بکشد اگر محل باشد باید قیمت آن را به فقیر، صدقه بدهد و اگر محرم باشد باید کفاره بدهد.


صید پرندگان حرم مدینه نیز در محدوده‌ی دو حرّه (بین الحرتین) به قول برخی حرام است لیکن کفّاره ندارد.
[۳۸] النهایة، ص۲۸۷.



کسی که پرنده‌ای را وارد حرم کرده واجب است آن را رها کند و اگر پر در نیاورده یا پرش چیده شده باید تا زمانی که قدرت پرواز پیدا نکرده از آن مراقبت نموده، سپس رهایش کند.


محرمی که پرنده‌ای را در حرم شکار کرده و آن را بر زمین زده و مرده است باید یک گوسفند و دو برابر قیمت آن پرنده را کفّاره بدهد.


مسابقه با پرندگان در صورت گروگذاری و شرط‌ بندی جایز نیست. در جواز آن بدون گروگذاری و شرط‌بندی اختلاف است.


چنانچه پرنده‌ شکاری مانند عقاب، حیوانی را صید کند و بکشد صیدش حلال نیست، مگر آنکه قبل از کشتن صید، شکارچی آن را تذکیه کند.


پرنده‌ی بدون مالک با صید کردن- اعم از گرفتن یا به دام افکندن- به ملک صیاد درمی‌آید؛ ولی پرنده‌ای که نشانه‌ی ملکیت- مانند چیده یا رنگ شدن بالهایش- بر او هست با شکار کردن ملک کسی نمی‌شود و اگر به دام افتد حکم لقطه را دارد.


۱) خرید و فروش پرنده در هوا در صورتی که مملوک فروشنده باشد و پرنده بر بازگشت به لانه‌اش عادت داشته باشد، بنابر قول مشهور، جایز است.
۲)پرندگان، دارای اجناسی گوناگون هستند، خرید و فروش هر جنس به غیر آن جنس- مانند معامله‌ی یک کیلو گوشت کبک با دو کیلو گوشت مرغ- ربا به شمار نمی‌رود؛ لیکن معامله با همجنس- مانند فروختن یک کیلو گوشت مرغ گوشتی در برابر یک کیلو و نیم گوشت مرغ تخمی- ربا و حرام است.
۳)ملاک و معیار در هم‌جنسی، اتحاد در اسم است؛ ولی در کبوتر اختلاف شده که آیا همه‌ی انواع آن یک جنس به شمار می‌روند یا هرکدام که اسمی خاص دارد، مانند ورشان (کبوتر صحرایی) با نوع دیگر که به اسمی دیگر خوانده می‌شود، مانند فاخته، دو جنس محسوب می‌گردند؟


مضمون برخی روایات، عدم جریان حد سرقت در خصوص سرقت پرنده است. بنابر ادّعای برخی، فقها به این روایات عمل نکرده‌اند؛ لیکن برخی از معاصران با استناد به آنها فتوا به عدم قطع دست سارق پرنده داده‌اند.


اگر پرنده در آب چاه بمیرد هفت دلو از آن کشیده می‌شود. البتّه بسیاری از فقها عنوان پرنده را در اینجا به کبوتر و شتر مرغ و جز آن از پرندگانی که از نظر جسم، بین آن دو هستند تفسیر کرده‌اند.


اگر گنجشک- و به نظر برخی همسان آن از نظر جسم- در آب چاه بمیرد یک دلو کشیده می‌شود. البتّه کشیدن آب از چاه به نظر مشهور متأخّران، مستحب است.


کسی که در قفس پرنده‌ای را که مال دیگری است باز کند و پرنده از قفس بیرون رود، در صورت تلف شدن یا عدم بازگشت آن، ضامن است.
[۵۳] تحریر الوسیلة،ج۲، ص۲۶۵.



صاحب پرنده نسبت به دانه‌ای که پرنده از مال دیگری خورده ضامن نیست.


جوجه‌ی پرنده‌ای که قدرت پرواز ندارد اگر با تیر یا به وسیله‌ی حیوان کشته شود حلال نیست.


برداشتن جوجه‌ی پرنده از لانه‌اش مکروه است.
[۵۶] النهایة، ص۵۷۹.




۱. مستند الشیعة،ج۱۵، ص۷۲.    
۲. مستند الشیعة،ج۱۵، ص۷۸.    
۳. جواهر الکلام،ج۳۶، ص۳۰۵.    
۴. جواهر الکلام،ج۳۶، ص۳۰۸.    
۵. جواهر الکلام،ج۳۶، ص۳۱۶-۳۱۷.    
۶. مهذب الاحکام،ج۲۳، ص۱۲۴.
۷. جواهر الکلام،ج۳۶، ص۳۱۹-۳۲۲.    
۸. جواهر الکلام،ج۳۶، ص۱۷۵-۱۸۰.    
۹. جواهر الکلام،ج۳۶، ص۳۱۰.    
۱۰. جواهر الکلام،ج۳۶، ص۳۱۱-۳۱۲.    
۱۱. جواهر الکلام،ج۳۶، ص۳۱۳.    
۱۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۱۶۷، کتاب الاطعمة و الاشربة، القول فی الحیوان، مسالة۶.    
۱۳. منهاج الصالحین (خوئی)،ج۲، ص۳۴۷.    
۱۴. مهذب الاحکام،ج۲۳، ص۱۴۷.
۱۵. مستند الشیعة،ج۱۵، ص۱۳۸.    
۱۶. جواهر الکلام،ج۳۶، ص۳۴۹-۳۵۰.    
۱۷. جواهر الکلام،ج۳۶، ص۲۹۸.    
۱۸. جواهر الکلام،ج۳۶، ص۲۹۹-۳۰۰.    
۱۹. مستند الشیعة،ج۱۵، ص۷۴-۷۶.    
۲۰. جواهر الکلام،ج۳۶، ص۳۱۹.    
۲۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۱۶۸، کتاب الاطعمة و الاشربة، القول فی الحیوان، مسالة۶.    
۲۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۱۶۸، کتاب الاطعمة و الاشربة، القول فی الحیوان، مسالة۷.    
۲۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۱۶۸، کتاب الاطعمة و الاشربة، القول فی الحیوان، مسالة۸.    
۲۴. جواهر الکلام،ج۳۶، ص۳۰۴-۳۰۶.    
۲۵. مهذب الاحکام،ج۲۳، ص۱۳۳-۱۳۵.
۲۶. مستند الشیعة،ج۱۵، ص۷۹.    
۲۷. مستند الشیعة،ج۱۵، ص۸۱.    
۲۸. منهاج الصالحین (خوئی)،ج۲، ص۳۴۶.    
۲۹. تحریر الوسیلة،ج۲، ص۱۵۸.    
۳۰. الروضة البهیة،ج۷، ص۲۳۰.    
۳۱. العروة الوثقی،ج۱، ص۵۵.
۳۲. المقنعة، ص۶۸.    
۳۳. جواهر الکلام،ج۵، ص۲۸۷.    
۳۴. جواهر الکلام،ج۵، ص۲۷۵-۲۸۳.    
۳۵. الحدائق الناضرة،ج۵، ص۶-۷.    
۳۶. جواهر الکلام،ج۲۰، ص۲۹۴.    
۳۷. جواهر الکلام،ج۲۰، ص۷۸-۷۹.    
۳۸. النهایة، ص۲۸۷.
۳۹. کتاب السرائر،ج۱، ص۶۵۱.    
۴۰. جواهر الکلام،ج۲۰، ص۳۰۶-۳۰۹.    
۴۱. جواهر الکلام،ج۲۰، ص۲۷۰.    
۴۲. جواهر الکلام،ج۲۸، ص۲۱۸-۲۱۹.    
۴۳. جواهر الکلام،ج ۳۶، ص۲۰۲-۲۰۴.    
۴۴. جواهر الکلام،ج۳۶، ص۲۲۶-۲۳۲.    
۴۵. ریاض المسائل،ج۸، ص۱۵۳.    
۴۶. مسالک الافهام،ج۴، ص۲۴.    
۴۷. جواهر الکلام،ج۲۳، ص۳۵۶.    
۴۸. جواهر الکلام،ج۴۱، ص۴۹۸.    
۴۹. مبانی تکملة المنهاج،ج۱، ص۲۹۲.    
۵۰. جواهر الکلام،ج۱، ص۲۰۳.    
۵۱. جواهر الکلام،ج۱، ص۲۴۴.    
۵۲. جواهر الکلام،ج۱، ص۲۵۷-۲۵۸.    
۵۳. تحریر الوسیلة،ج۲، ص۲۶۵.
۵۴. تحریر الاحکام،ج۵، ص۵۴۷.    
۵۵. جواهر الکلام،ج۳۶، ص۵۵.    
۵۶. النهایة، ص۵۷۹.



فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام،ج‌۲، ص۲۵۴‌-۲۵۸.    
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)    ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    






جعبه ابزار