ویژگیهای پیشگویی قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در عین اینکه
پیشگویی بهطور کلی از
علم به غیب جدا نیست اما عینیت و همانندی آن را هم نمیتوان پذیرفت.
پیشگویی چون از
کرامات انسان است لذا افرادی دارای
روح بلند و
قداست نفسانی توان پیشگویی را دارند؛ هر چند افراد عادی، غیر از
انبیا و
ائمه: از
نعمت علم به غیب محرومند.
پس از اثبات و قبول این مطلب که: اصل
پیشگویی و اخبار از آینده برای غیر
انبیا و
معصومین: نیز ممکن است؛ لازم است به یک نکته اساسی در این مورد اشاره نمائیم؛ و آن اینکه: به هیچوجه نمیتوان
پیشگوییهای بشر عادی را با
پیشگوییهای انبیا الهی و
امامان پاک؛ و خاصه با
پیشگوییهای قرآنی، عین یکدیگر و یا همانند دانست. بلکه بین آن دو از جهات گوناگونی تفاوت وجود دارد.
به بیان دیگر: پیشگوییهای
قرآنی همانند دیگر مباحث این
کتاب آسمانی از یک سلسله ویژگیهای خاصی برخوردار میباشد که پیشگوییهای یک
انسان معمولی (هرچند هم از قوت روحی و قداست نفسانی بلندی بهرهمند باشد) فاقد آنهاست که ما ذیلا به برخی از این ویژگیها فهرستوار اشاره مینماییم:
تحدی به معنی برابری کردن در کاری، نبرد جستن، به
نبرد خواندن، و به
مبارزه دعوت نمودن آمده است.
همانطوری که اصل
قرآن، مقرون با
تحدی است؛ مسأله پیشگوییهای
قرآنی نیز از چنین خصیصهای برخوردار است.
یعنی اگر طبق محتوای آیه «و ان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فاتوا بسوره من مثله و ادعوا شهداءکم من دون الله ان کنتم صادقین» (اگر درباره آنچه بر بنده خود (
پیامبر) نازل کردهایم
شک و
تردید دارید (لااقل) یک
سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را غیر از
خدا بر این کار دعوت کنید اگر راست میگویید).
و یا
آیه «قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یاتوا بمثل هذا
القرآن لایاتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا»؛ (بگو اگر تمام
انس و
جن اجتماع کنند تا کتابی همانند
قرآن بیاورند، نمیتوانند. اگر چه نهایت همفکری و همکاری را به خرج دهند).
(البته
آیات ۱۳ و ۱۴ از
سوره هود،
و همچنین آیه ۳۸
سوره یونس نیز به مسأله «تحدی»
قرآن اشاره دارند)، کسی و یا جماعتی را نشاید که سوره و حتی آیهای همانند
قرآن بیاورد نیز فرد یا گروهی را توان آن نیست که وقوع حادثهای را همانند یکی از کوچکترین و کوتاهترین
خبرهای غیبی قرآن با حفظ تمام خصوصیاتش (از جمله بدون استفاده از ابزار و آلات مادی) پیشگویی نماید و خلاصه اگر بپذیریم
کاهنان،
مرتاضان، و
منجمان و... قدرت
پیشگویی از حوادث آینده را دارند؛ اما این نکته را نباید نادیده گرفت که هیچیک از آنان نمیتوانند بگویند: تنها من این موضوع را پیشگویی میکنم و دیگران از دستیابی به آن عاجزند زیرا ممکن است فرد دیگری از همان
صنف، با استفاده از همان ابزار و آلات، به همان موضوع پیشبینی شده دست یافته اطلاع پیدا کند؛ و یا خلاف آن را پیشگویی نماید.
به بیان دیگر: در میدان پیشگوییهای بشری، امکان
معارضه و مبارزه وجود دارد. ولی چنین چیزی در پیشگوییهای
قرآنی راه نداشته نخواهد داشت.
همچنانکه آوردن یک آیه و سورهای مثل آیات و
سور قرآنی ممکن نبوده و نخواهد بود چون لازمه «معجز» بودن
قرآن، تحدّی، و به نبرد خواندن است؛ اگر چنین دعوتی صورت پذیرد و ناتوانی دیگران ظاهر شود، طبیعت «
معجز» بودن این کتاب آسمانی ثابت خواهد شد.
(جهت اطلاع بیشتر در این زمینه به کتب ذیل مراجع شود:
)
به جهت آنکه مجموعه رفتار و گفتار
رسول اکرم (ص) بر طبق وحی و متکی به آن بوده، از پیش خود و بر اساس
هواهای نفسانی سخنی نمیگویند. (ما ضل صاحبکم و ما غوی. و ما ینطق عن الهوی. ان هو الا وحی یوحی)
به طور طبیعی
اخبار غیبی قرآنی (که
پیامبر اکرم تنها
وظیفه ابلاغ و بیان آن را داشته است) نیز از چنین وصفی برخوردار است.
استاد شهید مطهری در اینباره چنین گفته است: «...
معجزه مثل خود
وحی است؛ به آن طرف وابسته است نه به این طرف که وحی همانطور که وحی تابع میل پیامبر نیست، جریانی است از آن سو که پیامبر را تحت تأثیر قرار میدهد، معجزه نیز جریانی است از آن سو که اراده پیامبر را تحت تأثیر قرار میدهد و به دست او جاری میشود.
این است معنی اینکه وحی به اذن اللّه است، معجزه به اذن اللّه است، و این معنی آیه ۵۰
سوره عنکبوت که مورد سوء استفاده کشیشان است: «إنما الایات عندالله و إنما أنا نذیر مبین» (آیات و
معجزات نزد خداست، من تنها بیم دهندهای آشکارم).
(بیتردید، منظور استاد شهید، این است که «
اخبار غیبی» یکی از ابعاد
اعجاز قرآن است، و نه آنکه تمام وجوه معجز بودن این کتاب آسمانی منحصر در آن گردد.
زیرا در آن صورت، باید آیات و سوری که در آنها سخنی به میان نیامده است، از دایره
اعجاز خارج باشد، و حال آنکه چنین نیست، چون هر سوره و آیهای از
قرآن معجزه است).
خبر از غیب به عنوان معجزه همینگونه است تا آنجا که به شخصیت پیامبر مربوط است، او از
غیب بیخبر است:
«قل لا أقول لکم عندی خزآئن اللّه و لا أعلم الغیب و لا أقول لکم إنی ملک إن اتبع إلا ما یوحی إلی» (به شما نمیگویم که
گنجهای خدا نزد من است، و غیب هم نمیدانم، و به شما نمیگویم که من
فرشتهام، من تنها از آنچه به من وحی میشود پیروی میکنم).
ولی آنجا که تحت تأثیر و نفوذ غیب و ماورای طبیعت قرار میگیرد، از راز نهانی خبر میدهد و هنگامی که از او پرسش میشود از کجا دانستی؟ میگوید: خدای دانای آگاه مرا آگاه ساخت.
اگر پیامبر اکرم میگوید: غیب نمیدانم و اگر غیب میدانستم
پول فراوان از این راه کسب کرده بودم «لو کنت أعلم الغیب لاستکثرت من الخیر» میخواهد منطق مشرکان را بکوبد، که غیب دانستن من در حد معجزه و برای منظوری خاص و به وسیله
وحی الهی است.
اگر غیب دانستن من یک امر پیش خودی بود و برای هر منظوری میشد آن را به کاربرد و وسیلهای بود برای جیب پر کردن، به جای آنکه نرخها را به شما اعلام کنم که جیب شما پر شود جیب خودم را پر میکردم».
اگر شیوه رفتاری هر یک از منجمان، مرتاضان، و کاهنان و دیگر مدعیان پیشگوییها را در بستر تاریخ مورد ملاحظه قرار دهیم، میبینیم همه آنها با به کارگیری ابزار و آلات خاصی و یا با توجه به حسابها و فرمولهای ویژه ریاضی و هندسی و غیره، و یا با تحمل رنجها و مشقات فراوان دوره
ریاضت و تهیه و تدارک دیگر امور مورد نیاز؛ وقوع حادثهای را پیشگویی مینمابند؛ ولی رسول اکرم در بیان هیچیک از پیشگوییهای موجودات در
آیات و
اخبار و
احادیث از اینگونه ابزار و وسایل و امکانات، و یا مشابه آن بهره نگرفته است.
بلکه تنها با اتکاء به وحی، دیگران را از وقوع حوادثی در آینده تاریخ خبر داده است زیرا
پروردگار کریم در حقش فرموده: «و ما ینطق عن الهوی إن هو إلا وحی یوحی علمه شدید القوی» (هرگز به
هوای نفس سخن نمیگوید، سخن او هیچ غیر
وحی خدا نیست، او را
جبرئیل همان فرشته بسیار توانا (به وحی خدا) آموخته است).
بر این اساس میگوییم: یگانه
شرط خبر از آینده «به مفهوم خاص
قرآنی آن» این است که گزارش، متکی و مستند به وحی باشد نه به یک رشته ابزار و قرائن خارجی وگرنه چنین گزارشی خبر غیبی نیست بلکه نتیجه مستقیم
فکر و
اندیشه بشر خواهد بود. (فاوحی الی عبده ما اوحی. ما کذب الفواد ما رای، پس خدا به بنده هود وحی فرمود آنچه که هیچکس درک آن نتواند کرد، آنچه (در عالم غیب) دید دلش هم حقیقت یافت و
کذب و
خیال نپنداشت).
ممکن است برخی افراد بر اساس یک رشته اطلاعات که از وضع دولتها و ملتها دارند، اوضاع آینده
جهان را از نظر درگیری و
جنگ، و یا
صلح و مسالمت پیشبینی و اخباری را منتشر سازند ولی یقینا چنین گزارشهایی را نمیتوان در شمار
امور غیبی و
اخبار به غیب به حساب آورد زیر اتمام گزارشات آنان، یک رشته نتیجهگیری از اطلاعات مربوط به اوضاع جهان که اگر این اطلاعات سازنده از دست آنان گرفته شود، برجستهترین آن اشخاص و بزرگترین دیپلماتهای جهان، با یک فرد عادی تفاوتی نخواهد داشت.
کارشناسان امور اقتصادی و دارایی و کشاورزی جهان، نیز ممکن است بر اثر سوابق طولانی در رشتههای اختصاصی خود، به ضمیمه کسب اطلاعات دقیق آینده را پیشبینی نمایند. در صورتی که نام هیچکدام از اینها را نمیتوان آگاهی از غیب نامید.
زیرا همه این گزارشها مقدمات فکری و ریشههای حسی دارد و هر فردی از این راه وارد شود به نتیجه مطلوب دست خواهد یافت.
خلاصه سخن اینکه: آگاهی از غیب باید از تمام این فزاین و مبادی، پیراسته باشد.
یک نوع آگاهی که از طریق اسباب عادی و مجاری علمی به دست نیامده باشد. روی این اساس، گزارشهای منجمان، ستارهشناسان، اداره هواشناسی کشورها و... همه و همه از قلمرو بحث ما بیرون است.
زیرا آنان تمام نتایج و گزارشهای خود را از یک رشته تجارب علمی و کسب اطلاعات و به کارگیری فرمولهای خاص به دست میآورند. و این باب به روی تمام افرادی که بخواهند وارد شوند، مفتوح است.
همچنان که رسول گرامی
اسلام (ص) در اصل ادعای
نبوت،
صادق بوده و از هرگونه کذب و
دروغ به دور است در محتوای دعوت، و از جمله در
ابلاغ پیشگوییهای قرآنیش نیز صادق است، یعنی آنچه از وقوع آنها خبر داده، کوچکترین خلافی در آن دیده نشده است.
در حالی که پیشگوییهای دیگر کسانی که در این مسیر گامی برداشتهاند، با همه دقتهای علمی و فرمولهای خاصی که به کار گرفتهاند، کم و بیش (نه همه آنها) دچار
اشتباه شده و خطا از آب در آمده است.
رشید رضا در اینباره میگوید: «پیشگوییهای نابه حق و اشتباه در آمده آنان بیش از آن مقداری است که مطابق درآمده؛ و این است که مردم به گفتههایشان اعتمادی ندارند».
با توجه به اینکه:
افعال الهی هدفمند است، و کارهای
عبث و
لغو و
بیهوده، از ساحت قدس او به دور است روشن است که در فرستادن
انبیا و نزول
کتب آسمانی (عموماً)، و
بعثت رسول اکرم و فرو فرستادن
قرآن (بخصوص)؛ نیز اهداف بلندی مطرح بوده است.
(به آیات ذیل مراجعه شود:
)
(
علی (ع) در اینباره فرمود: «و لم یرسل الانبیاء لعبا و لم ینزل الکتاب للعباد عبثا، و لا خلق السموات و الارض و ما بینهما باطلا...» و پیامبران را بیهوده نفرستاده و کتب آسمانی برای بندگان را عبث نازل نکرده است و
آسمان و
زمین و آنچه در میان آنهاست باطل و بی هدف نیافرید...»
)
از جمله نمیتوان
پیشگوییهای قرآنی (که از جمله افعال الهی به حساب میآیند) را از این امر مستثنی دانست پس بیهیچ تردیدی در اخبار غیبی این کتاب آسمانی اهداف گوناگونی در ابعاد مختلف فردی، اجتماعی، اخلاقی، روحی، حکومتی، سیاسی، و... دخیل بوده است؛ که ما از باب نمونه به برخی از آنها در ذیل اشاره مینماییم:
برای آنکه چهرههای راستین مدعیان صادق نبوّت، و کذب و نادرستی
مدعیان دورغین بر همگان روشن و آشکار گردد؛ لازم است هر یک از سفیران و پیامبران واقعی، به تناسب زمان خود قادر بر انجام امور خارقالعاده، و ارائه افعالی معجزهگونه باشند.
امام صادق (ع) میفرماید: «المعجزة علامة الله لا یعطیها إلا أنبیائه و رسله و حججه لیعرف به صدق الصادق من کذب الکاذب»
معجزه، نشانهای است برای
پروردگار، آن را جز به
پیامبران، رسولان و حجتهای (خویش بر بندگان) عطاء نمیکند تا به واسطه آن، درستی راستگویان از دروغ دروغگویان تمییز داده و شناخته شود.
این است که میبینیم برای
موسی (ع) اژدها شدن
عصا، و برای
عیسی (ع) زنده نمودن مردگان؛ و برای رسول اکرم (ص) علاوه بر معجزات، معجزه جاویدانی به نام «
قرآن» مطرح است.که معجز بودن این برترین کتاب آسمانی، ابعاد مختلفی دارد.
از جمله آنها اخبار غیبی است که در ضمن آیات گوناگونی مطرح شده است.
بنابر این میتوان گفت: این بعد روشن از
اعجاز قرآن، همانند سایر وجوه آن بر صدق و درستی رسول اکرم (ص) در امر نبوت
گواه است.
رشید رضا گوید: «... فهذه الاخبار الکثیرة بالغیب دلیل واضح علی نبوة نبّینا و کون
القرآن من عندالله؛ إذ لا یعلم الغیب غیره سبحانه و لایمکن معارضتها بما یصّح بالمصادفة أو القرائن أحیانا من أقوال الکهان و العرافین و المنجمین، فإنّ کذب هولاء أکثر من صدقهم...».
غالب افراد، تنها عامل و علّت پیروزی در معرکه نبرد را، امور مادی از قبیل ساز و برگهای نظامی، و بالا بودن توان رزمی یکی از دو طرف درگیر قلمداد مینمایند و دخیل بودن هر امر دیگری را در این جهت نادیده گرفته، آن را غیر ممکن تلقّی میکنند که متأسفانه تأثیر این پندار غلط به
جوامع اسلامی نیز سرایت کرده و در میان
مسلمانان اثر منفی بر جای نهاده است.
خدای کریم طی آیات عدیدهای در
قرآن مجید، خبر از پیروزی زاید الوصف و غیر منتظره رهروان راه پیامبر (ص) در مراحل مختلفی از
تاریخ اسلام (همانند آنچه که حاوی نوید پیروزی در
جنگ بدر،
فتح مکه و... بودهاند) داده است. تا شاید غافلان و خطاپیشگان، به خود آیند و بیابند و بدانند که ورای عوامل مادی، عوامل دیگری تحت عنوان «
امدادهای غیبی پروردگار» وجود دارند، که میتوانند نقش مهمتر و جاودانهتری را ایفا نمایند.
از باب نمونه میگوییم: هنگامی که
مشرکان مکّه به وسیله
قاصد ابوسفیان (شخصی به نام ضمضم) آگاه شدند که
پیامبر در صدد ضربه زدن به
کاروان قریش به هنگام بازگشت از
سفر به
شام میباشد؛ اموال فراوانی جمع و جور کردند تا به جنگجویان خود کمک کنند؛ (و فکر نمیکردند که جز پیروزی چیز دیگری در پی باشد) اما خدای کریم ضمن آنکه از این
ترفند شوم آنها پیامبرش را مطلع ساخت؛ شکست آنان را نیز خبر داده؛ فرموده: «ان الذین کفروا ینفقون اموالهم لیصدوا عن سبیل الله فسینفقونها ثم تکون علیهم حسره ثم یغلبون... : آنها که کافر شدند اموالشان را برای باز داشتن مردم از راه خدا
انفاق میکنند، آنها این اموال را که برای به دست آوردن آن زحمت کشیدهاند در این راه انفاق مینمایند اما ما به
حسرت و
اندوهشان خواهد شد و سپس شکست خواهند خورد...»
بی تردید، داشتن ترسیمی درست و واقعی از آینده زندگی نقش مهمی در شکلگیری زندگی افراد و جوامع بشری ایفا میکند. به بیان دیگر هر فرد و یا جامعهای با پیشبینی آیین خود، برنامههای خاصی را تدارک میبیند.
این است که میبینیم، فرضا اگر یک مؤسسه زلزلهشناسی خبر از وقوع
زلزلهای در گوشهای از جهان بدهد و یا یک مرکز پژوهشی و تحقیقاتی از فرود آمدن یک شیء مهلک آسمانی گزارش دهد و یا کارشناسان اقتصادی دنیا، از پیش آمدن
قحطی و تنگدستی و یا وفور محصولات کشاورزی در زمانی خبر بدهند، طبیعتا کسانی که این اخبار و گزارشات را میشنوند و در جریان امر قرار میگیرند با آنکه احتمال
خطا و
اشتباه نیز در این گزارشات وجود دارد جهت رویارویی با این امور
سیاست و تدبیر ویژهای در پیش میگیرند.
بر این اساس از بررسی برخی از آیات مرتبط به مسأله پیشگوییها چنین بر میآید که بیان آنها (با توجه به آنکه از شخص صادق شنیده میشد، و هیچگونه تردیدی در وقوع آنها نبود) تأثیر فراوانی در تقویت روحی
مؤمنان و
پارسایان داشته است و بر
عزم و
اراده و ثبات در راهشان افزوده.
این است که در
سوره احزاب میخوانیم: «و لما رای المؤمنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا اللّه و رسوله و صدق اللّه و رسوله و ما زادهم الاایمانا و تسلیما» «هنگامی که مؤمنان لشکر احزاب را دیدند، گفتند: این همان است که
خدا و
رسولش به ما وعده فرموده و خدا و رسولش راست گفتهاند، و این موضوع جز بر
ایمان و تسلیم آنها چیزی نیفزود.»
صاحب
مجمع البیان گوید: در اینکه: این کدام
وعده بود که خدا و پیامبر (ص) وعده داده بودند؟ دو نظر به چشم میخورد: بعضی گفتهاند این اشاره به سخنی است که قبلا پیامبر (ص) گفته بود که به زودی
قبایل عرب و دشمنان مختلف شما دست به دست هم میدهند و به سراغ شما میآیند اما بدانید سر انجام پیروزی با شماست.
مؤمنان هنگامی که هجوم «احزاب» را مشاهده کردند
یقین پیدا کردند که این همان وعده پیامبر (ص) است. گفتند: اکنون که قسمت اول وعده به وقوع پیوسته قسمت دوم یعنی پیروزی نیز یقینا به دنبال آن خواهد آمد و لذا بر ایمان و تسلیمشان افزود.
برخی دیگر گفتهاند:
خداوند در
سوره بقره آیه ۲۱۴ به مسلمانان فرموده بود که: «آیا
گمان میکنید به سادگی وارد
بهشت خواهید شد بیآن که حوادثی همچون حوادث گذشتگان برای شما رخ دهد؟ همانها که گرفتار ناراحتیهای شدید شدند و آنچنان عرصه به آنان تنگ شد که گفتند:
یاری خدا کجا است؟»
خلاصه اینکه به آنها گفته شده بود که شما در بوته
آزمایش به سختی آزموده خواهید شد و آنها با مشاهده احزاب متوجه صدق گفتار خدا و پیامبر (ص) شدند و بر ایمانشان افزود.
البته این دو تفسیر با هم منافاتی ندارد، بخصوص با توجه به اینکه یکی در اصل، وعده خدا و دیگری وعده پیامبر (ص) است، و این دو در آیه مورد بحث با هم ذکر شده است.
جمع میان این دو کاملاً مناسب به نظر میرسد.
هیچگونه تردیدی نیست که یکی از جهات
اعجاز قرآن،
اخبار به غیب و پیشگوییهای نهفته در دل آیات عدیده آن میباشد؛ غالب کسانی که از «معجز» بودن این برترین کتاب آسمانی سخنی به میان آوردهاند، از
خبرهای غیبی آن، به عنوان بارزتزین و روشنترین مصداق «اعجاز» یاد نمودهاند. (به کتب ذیل مراجعه شود
البته در اینکه «
پیشگوییهای قرآنی» چند نوع و دسته میباشند اتفاق نظر دیده نمیشود؛ زیرا هر محقق بر اساس ذوق خاص خود در اینباره نظر داده است و هر کس معیار ویژهای را در این تقسیمبندی ملاک قرار داده و بر اساس آن به دستهبندی اقدام نموده است.
در اینکه تعداد پیشگوییهای
قرآنی چه قدر است؛ باید بگوییم: در این باب نیز کمتر میتوان به اتفاق نظر دست یافت.
بعضی تنها به موارد نادر و محدودی از آنها اشاره نمودهاند. (مثلا
بدرالدین محمد بن عبدالله زرکشی در
البرهان فی علوم القرآن تنها به ۵ مسأله از پیشگوییهای
قرآن اشاره نموده است).
ولی در برابر کسان دیگری دیده میشوند که کتاب مستقلی در اینباره نگاشته؛ و بر طبق بررسیها و تحلیلهایی که به عمل آوردهاند، خبرهای غیبی
قرآن را بیش از حد رایج برشمردهاند.
(در اینباره میتوان از کتب ذیل یاد نمود: ملاحم
القرآن، حاج میرزا القاسم بن میرزا کاظم موسوی زنجانی متوفی ۱۲۹۲ه ق
).
شاید بشود گفت که متأسفانه گروهی از آنان، دچار شیوه
تفریط گشتهاند؛ زیرا جمعی از
آیات قرآنی را حاکی از وقوع حادثه یا حوادثی دانستهاند که با اندک تأمّلی روشن میشود که حقیقت امر چیز دیگر است.
در هر حال، این رشته سر دراز دارد و فعلا جای بحث در آن نیست.
فقط در پایان این نوشتار به توضیح مختصری پیرامون درخشندهترین
پیشگوییهای قرآن میپردازیم.
«الم. غلبت الروم. فی ادنی الارض و هم من بعد غلبهم سیغلبون. فی بضع سنین لله الامر من قبل تو من بعد و یومئذ یفرح المومنون. بنصر الله ینصر من یشاء و هو العزیز الرحیم».
«الف، لام، میم. رومیان در نزدیکی همین سرزمین مغلوب شدند، اما آنها به زودی طی چند سال پیروز خواهند شد. همه کارها، چه قبل و چه بعد (از این شکست و پیروزی) از آن خداست، و در آن روز
مؤمنان به وسیله یاری خدا، خوشحال خواهند شد. خداوند هر کس را بخواهد
نصرت میدهد و او عزیز و بخشاینده است».
مفسران بزرگ همگی اتفاق دارند که آیات نخستین این سوره بدین سبب نازل شد که در آن هنگام که پیامبر اکرم در
مکه بود، و مؤمنان در اقلیت قرار داشتند، جنگی میان ایرانیان و رومیان در گرفت، و در این نبرد ایرانیان پیروز شدند.
مشرکان مکه این پیروزی را به
فال نیک گرفته و دلیل بر حقانیّت
شرک خود دانستند و در وقت ملاقات یاران پیامبر (ص) به آنان گفتند: «انکم اهل کتاب و النصاری اهل کتاب و نحن امیون، و قد ظهر اخواننا من اهل فارس علی اخوانکم من الروم، و انکم ان قاتلتمونا لنظهرن علیکم» ایرانیان
مجوسی هستند و
مشرک و دوگانهپرست، اما رومیان همانند شما
مسیحیند و
اهل کتاب، و ما هم
بت پرست هستیم؛ همانگونه که ایرانیان بر رومیان غلبه کردند، پیروزی نهایی از آن شرک است و طومار
اسلام به زودی در هم پیچیده خواهد شد، و اگر شما با ما درگیر شوید و
جنگ به راه اندازید، ما بر شما پیروز خواهیم شد.
در برابر، شکست رومیان بر رسول اکرم (ص) و یارانش سخت آمد، اینجا بود که
قرآن کریم برای تقویت روحی
مسلمانان پیروزی رومیان شکست خورده بر ایرانیان را
پیشگویی کرد و خبر داد که به زودی
روم بر
ایران غلبه خواهد نمود و ایران علیرغم قدرت عظیمی که دارد شکست خواهد خورد.
اگرچه این پیشگویی عجیب با توجه به شرایط ملموس بسیار بعید به نظر میرسید؛ اما از آنجا که مسلمانان میدانستند این خبر از ناحیه خدایی است که پیدا و پنهان را میداند، دلگرم و امیدوار شدند.
مرحوم
علامه طباطبائی از در المنثور سیوطی نقل میکند: «مسلمانان بر سر حتمی بودن پیروزی رومیان، با مشرکان
شرطبندی کردند».
سرانجام، همانگونه که
قرآن پیشبینی کرده بود: «سیغلبون فی بضع سنین»، در مدت کمتر از نه سال،
وعده الهی تحقق یافت و رومیان بر پارسیان غلبه کردند.
ابوالحسن،
علی بن احمد واحدی نیشابوری، به اسنادش از «
ابی سعید خدری» نقل میکند: «لما کان یوم بدر ظهرت الروم علی فارس، فاعجب المؤمنون بظهور الروم علی فارس...» که در روز
جنگ بدر در سال دوم هجرت، مسلمانان از پیروزی رومیان مطلع گشتند، و از تحقق آن شگفتزده شدند.
«و اذ یعدکم الله احدی الطائفتین انها لکم و تؤدون ان غیر ذات الشوکه تکون لکم و یرید الله ان یحق الحق بکلماته و یقطع دابر الکافرین. لیحق الحق و یبطل الباطل و لو کره المجرمون» : (و به یاد آورید) هنگامی را که
خداوند به شما
وعده داد که یکی از دو گروه (کاروان تجاری قریش با لشکر آن ها) برای شما خواهد بود.
اما شما دوست میداشتید که کاروان برای شما باشد (و بر آن پیروز شوید) ولی خداوند میخواهد حق را با کلمات خود تقویت و ریشه
کافران را قطع کند (لذا شما را با لشگر
قریش درگیر ساخت.) تا حق تثبیت شود و باطل از میان برود هر چند مجرمان
کراهت داشته باشند.
با توجه به موقعیت طرفین (مسلمانان و
کفار) در جنگ نابرابر بدر و ضعف تجهیزات مسلمانان و
قدرت و
تاکتیک برتر کافران؛ باورکردنی نبود که
مسلمانان بتوانند بر کفار غلبه کنند. لکن همگان دیدند که چگونه مسلمانان پیروز شدند.
آنگاه که در بدر آتش جنگ شعله ور گردید «
حمزه» عموی پیامبر (ع) و
علی (ع) که جوانترین افراد لشکر بودند و جمعی دیگر از جنگجویان شجاع اسلام در جنگهای تن به تن که
سنت آن روز بود، ضربات شدیدی بر پیکر حریفان خود زدند و آنها را از پای درآوردند، روحیه
دشمن ضعیف شد.
ابوجهل فرمان عمومی صادر کرد، وی قبلا دستور داده بود آن دسته از
اصحاب پیامبر (ص) را که از
مدینهاند به
قتل برسانند و
مهاجرین مکه را
اسیر کنند و برای انجام یک سلسله
تبلیغات به مکه آورند.
لحظات حساسی بود.
پیامبر اکرم به مسلمانان دستور داده بود زیاد به انبوه جمعیت نگاه نکنند و تنها به حریفان خود بنگرند و دندانها را بر هم فشرده و کمتر سخن بگویند و از خداوند
مدد بخواهند و از فرمان پیامبر در هیچ حال سرپیچی نکنند و به پیروزی نهایی امیدوار باشند، پیامبر (ص) دست به سوی آسمان برداشت و عرض کرد: «یا رب ان تهلک هذه العصابه، لم تعبد» اگر این گروه کشته شوند کسی تو را
پرستش نخواهد کرد.
باد به شدت به سوی لشکر قریش میوزید و مسلمانان پشت به
باد به آنها حمله میکردند. استقامت و پایمردی و دلاوریهای مسلمانان، قریش را در تنگنای سختی قرار داد.
در نتیجه هفتاد نفر از سپاه دشمن که ابوجهل در میان آنها بود کشته شدند و ۷۰ نفر به دست مسلمانان اسیر گشتند ولی مسلمانان تعداد کمی کشته بیشتر نداشتند و به این ترتیب نخستین پیکار مسلحانه مسلمانان با دشمن نیرومند با پیروزی غیرمنتظرهای پایان گرفت.
(در این زمینه به منابع ذیل مراجعه شود
)
آری: تحقق این پیروزی نیز از جمله
پیشگوییهای قرآن به شمار میآید؛ چه آنکه آنگاه که مسلمانان در
مکه بودند و در اقلیت شدید به سر میبردند، و
دشمنان اسلام در اوج قدرت بودند و میگفتند: «نحن جمیع منتصر» ما جماعتی متحد و نیرومند و پیروزیم،
پروردگار نوید پیروزی را به یاران
پیامبر اسلام داده فرمود: «سیهزم الجمع و یولون الدبر» (ولی آنان بدانند که) جمعشان به زودی شکست میخورد و پا به فرار میگذارند»
و دیدیم پس از گذشتن مدت کوتاهی مسلمانان به مدینه
هجرت نمودند و قدرت آنها به حدی رسید؛ که سرانجام در نخستین برخورد مسلحانه خود با دشمن در میدان بدر ضربه بسیار سهمگینی بر آنان وارد ساختند.
(در سرزمین مدینه سه گروه از
یهود زندگی میکردند: «
بنی نضیر»، «
بنی قریظه»، و «
بنی قینقاع» و گفته میشود که آنها اصلا اهل
حجاز نبودند ولی چون در کتب مذهبی خود خوانده بودند که پیامبری از سرزمین مدینه ظهور میکند، به این سرزمین
کوچ کردند، و در انتظار این ظهور بزرگ بودند.
هنگامی که
رسول خدا (ص) به مدینه هجرت فرمود با آنها پیمان عدم تعرض بست، ولی آنها هر زمان فرصتی یافتند از نقض این پیمان فرو گذار نگردند).
«قل للذین کفروا ستغلبون و تحشرون الی جهنم و بئس المهاد» به آنها که
کافر شدند بگو (از پیروزی موقت در
جنگ احد شاد نباشید) به زودی مغلوب خواهید شد، (و سپس در
رستاخیز) به سوی
جهنم محشور خواهید گشت، و چه بد جایگاهی است.
پس از
جنگ بدر و پیروزی مسلمانان جمعی از یهود بنی نضیر گفتند: آن
پیامبر امّی که ما وصف او را در کتاب دینی خود (
تورات) خواندهایم که در جنگ مغلوب نمیشود همین پیامبر است؟ بعضی دیگر گفتند:
عجله و
شتاب نکنید تا نبرد و واقعه دیگری واقع شود آنگاه
قضاوت کنید، هنگامی که جنگ احد پیش آمد و به شکست مسلمانان پایان یافت گفتند: نه، به خدا
سوگند آن پیامبری که در کتاب ما بشارت به آن داده شده این نیست و به دنبال این واقعه نه تنها
مسلمان نشدند، بلکه بر خشونت و فاصله گرفتن از پیامبر و
مسلمانان افزودند، حتی
پیمانی را که با رسول خدا (در مورد عدم تعرض به مسلمانان) داشتند قبل از پایان مدت نقض کرده، و شصت نفر سوار به اتفاق «کعب بن اشرف» به سوی مکه رهسپار شدند و با
مشرکان برای مبارزه با اسلام هم پیمان گردیده، در کنار
کعبه پیمانها را محکم ساختند و سپس به مدینه مراجعت کردند.
در این هنگام
آیه فوق نازل شد و پاسخ دندانشکنی به آنها داد که نتیجه را در پایان کار حساب کنید و بدانید به زودی همگی مغلوب خواهید شد.
طولی نکشید که مضمون آیه تحقق یافت. زیرا پس از آنکه رسول اکرم (ص) از طریق
وحی در جریان توطئه
یهودیان قرار گرفت و برای حضرتش مسلم شد که آنان از پیمانی که با مسلمانان بسته بودند سرباز زدند، به مسلمانان دستور آمادهباش صادر فرمود.
آن حضرت برای آنکه ضربه کاری را قبلاً به آنها بزند به «
محمد بن مسلمه» که با «کعب بن اشرف» (بزرگ یهود) آشنایی داشت دستور داد او را به هر نحو که ممکن است به قتل برساند و وی با مقدماتی این کار را به انجام رساند.
کشته شدن «کعب بن اشرف»، تزلزلی در یهود ایجاد کرد به دنبال آن رسول خدا دستور داد مسلمانان برای جنگ با این
قوم پیمانشکن حرکت کنند، هنگامی که آنها با خبر شدند به قلعههای مستحکم و دژهای نیرومند خود پناه بردند، و درها را محکم بستند، پیامبر دستور داد بعضی از درختان
نخل را که نزدیک قلعهها بود بکنند یا بسوزانند.
این کار شاید به این منظور صورت گرفت که یهودیان را که علاقه شدیدی به اموال خود داشتند از قلعه بیرون کشیده پیکار رو در رو انجام گیرد.
این احتمال نیز داده شده که این نخلها مزاحم مانور سریع ارتش
اسلام در اطراف قلعهها بود و میبایست بریده شود.
به هر حال محاصره چند روز طول کشید و پیامبر برای پرهیز از
خونریزی به آنها پیشنهاد کرد که سرزمین مدینه را ترک گویند و از آنجا خارج شوند، آنها نیز پذیرفتند. مقداری از اموال خود را برداشته و بقیه را رها کردند.
جمعی به سوی اذرعات شام و تعداد کمی به سوی
خیبر و گروهی به حیره رفتند، و باقی مانده اموال و اراضی و باغات و خانههای آنها به دست مسلمانان افتاد. هرچند تا آنجا که توانستند، خانههای خود را به هنگام کوچ کردن تخریب کردند.
این ماجرا پس از
غزوه احد به فاصله شش ماه و به عقیده بعضی بعد از
غزوه بدر به فاصله شش ماه اتفاق افتاد.
(در اینباره به این منابع مراجعه شود
).
ناگفته نماند: شرح تفصیلی ماجرای شکست
یهود بنی نضیر، در
سوره حشر آمده است؛ حتی مرحوم
مجلسی نقل میکند که: «و کان ابن عباس یسمی هذه السوره سوره بنی النضیر».
ضمناً در آیات ۱۱۲ و ۱۱۱
سوره آل عمران،
نیز خدای کریم شکست
اهل کتاب؛ بخصوص
یهود حجاز (بنی قریظه، بنی نضیر، بنی قینقاع،
یهود خیبر، و
بنی المصطلق) را پیشگویی نموده، و وقوع آن را به عنوان بشارت مهم به مسلمانان، به
پیامبر اکرم (ص) خبر داده است.
«و لما رأ المؤمنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله و ما زادهم الا ایمانا و تسلیما» «آنگاه که مؤمنین احزاب را مشاهده کردند گفتند: این همان
وعده خدا و رسول خداست و خداوند و پیامبرش راست گفتند و (دیدن
دشمن) جز
ایمان و
تسلیم برایشان نیافزوده»
(برای مطالعه بیشتر به این
آیات و منابع رجوع کنید
).
«ان الذی فرض علیک
القرآن لرادک الی معاد...» «آنکس که
قرآن را به جایگاهت (زادگاهت) باز میگرداند».
«قاتلوهم یعذبهم الله بایدیکم و یخزهم و ینصرکم علیهم و یشف صدور قوم مومنین» «با آنها پیکار کنید که
خداوند آنان را به دست شما مجازات میکند آنها را رسوا میسازد و سینه گروهی از
مؤمنان را شفا میبخشد و بر
قلب آنها مرهم مینهد».
این
وعده الهی نیز در عصر رسول اکرم تحقق یافت. چه آنکه مشرکان مکه با همه اقتدار و توانی که داشتند در جریان وقوع جنگ بدر، شکست فاحشی خوردند. (مراد
مشرکان مکه است: اگر چه برخی احتمالات دیگری دادهاند. (در این زمینه به این منبع رجوع کنید
).
این است که مفسران آیه: «سیهزم الجمع و یولون الدبر» را نوید همین پیروزی دانستهاند؛ که در فاصله نه چندان دوری تحقق پذیرفت.
«اذ قال الله یا عیسی... و جاعل الذین اتبعوک فوق الذین کفروا الی یوم القیامه...» به یاد آورید (هنگامی که خداوند به
عیسی فرمود...) : پیروان تو را تا
روز رستاخیز بر کافران برتری میدهم.
مفسران گویند: این بشارتی است که خداوند به
مسیح و پیروان او داد تا مایه دلگرمی آنان در مسیری که انتخاب کرده بودند گردد و در واقع این آیه یکی از آیات اعجازآمیز و از
پیشگوییهای غیبی قرآن است که میگوید: پیروان مسیح همواره بر یهود که مخالف مسیح بودند برتری خواهند داشت.
هم اکنون نیز این حقیقت را به چشم خود میبینیم که
یهود و
صهیونیستها بدون وابستگی و اتکای به
مسیحیان حتی نمیتوانند یک روز به حیات سیاسی و اجتماعی خود ادامه دهند، بدیهی است منظور از «الذین کفروا» در اینجا یهود میباشند که به مسیح،
کافر شدند.
در حالی که
کفار قریش پس از فوت «عبدالله»، پسر رسول گرامی اسلام (ص)، انتظار
مرگ آن حضرت و برچیده شدن
اسلام را داشتند؛ و میگفتند که پیامبر اکرم، بلاعقب و «
ابتر» است؛ (ابتر یعنی دم بریده و بلاعقب) و در کنار ایجاد آن همه موانع و انبوه حوادث دردناک بر سر راه آن حضرت و یارانش، از دادن نسبتهای ناروا و زدن زخم زبان به آن حضرت، اباء و امتناع نمیورزیدند.
خدای کریم جهت تسلی خاطر پیامبر
سوره «
کوثر» را نازل نموده، و فرمود: «بسمالله الرحمن الرحیم. انا اعطیناک الکوثر. فصل لربک و انحر. ان شانئک هو الابتر»؛ به نام خداوند بخشنده مهربان، ما به تو کوثر عطا کردیم.
اکنون که چنین است برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن، مسلما دشمن تو «ابتر» و بلا عقب است.
(اینکه مراد از «کوثر» چیست؟
محمد الرازی،
حدود پانزده قول ذکر نموده است)
این سخن را خداوند زمانی به پیامبرش میگوید که آثار این خیر کثیر
کوثر هنوز ظاهر نشده بود.
خبری بود از آینده نزدیک و آیندههای دور، خبری اعجازآمیز و بیانگر حقانیت دعوت رسول اکرم و اینکه دشمنان آن حضرت ابتر و بلا عقب خواهند بود؛ و این
پیشگویی قرآن نیز تحقق یافت.
زیرا به روشنی میبینیم دشمنانش (همچون
بنی امیه و
بنی عباس که به مقابله با آن حضرت و فرزندانش برخاستند) با آنکه در آن روزگار جمعیت زیادی داشتند که قابل شمارش نبود، تار و مار شدند. به گونهای که یا اصلاً اثری از آنها باقی نمانده است؛ و اگر هم چیزی باقی مانده باشد هرگز شناخته نیست.
فخر رازی در ضمن تفسیرهای مختلف «کوثر» میگوید:
قول سوم این است که این سوره به عنوان رد بر کسانی نازل شده که عدم وجود اولاد را بر پیامبر اکرم خرده میگرفتند، (
واحدی نیشابوری و
طبرسی از
ابن عباس نقل میکنند کسی که بر پیامبر خرده میگرفت و
زخم زبان میزد عاص بن واثل بوده است، ولی در تفسیر
علی بن ابراهیم قمی از
عمرو بن العاص نام برده شده است) بنابر این معنی سوره این است که
خداوند به او نسلی میدهد که در طول زمان باقی میماند، ببین چه اندازه از
اهل بیت را
شهید کردند، در عین حال جهان مملو از آنهاست، این در حالی است که از بنی امیه (که دشمنان اسلام بودند شخص قابل ذکری در دنیا باقی نمانده، سپس بنگر و ببین چه قدر از علمای بزرگ که در این میان است، مانند
باقر و
صادق و
رضا و
نفس زکیه (نفس زکیه لقبی است برای محمد بن عبدالله فرزند
امام حسن مجتبی (ع) که به دست منصور دوانقی در سال ۱۴۵ هجری به شهادت رسید) و... .
بنا بر آنچه که گفته شد، میتوان چنین نتیجه گرفت: که یکی از مصادیق روشن «کوثر» کثرت فرزندان و
ذریه رسول اکرم (ص) میباشد که همه آنها از نسل دختش
حضرت زهرا (س) میباشند، و آنقدر فزونی یافتند که از شماره بیرونند؛ این است که
محمّد بن جریر طبری، در کتاب «الدلایل» از پیامبر اکرم نقل میکند که آن حضرت فرمود: «لکل نبی عصبه ینتمون الیه، و ان فاطمه عصبتی الی تنتمی».
و نیز در
تفسیر علی بن ابراهیم آمده است که: «دخل رسول الله المسجد و فیه عمرو بن العاص و الحکم بن ابی العاص فقال عمرو: یا ابا الابتر، و کان الرجل فی الجاهلیه اذا لم یکن له ولد سمی ابتر، ثم قال عمرو: انی لأشنا محمدا ای ابغضه، فانزل الله علی رسوله: (انا اعطیناک الکوثر. فصل لربک و انحر. ان شانئک هو الابتر)؛ ای مبغضک عمرو بن العاص هو الابتر، یعنی لادین له ولا نسب»
آنچه در این فهرست آمده منتخبی از مجموعه عناوین در کتب ذیل: ملاحم
القرآن، ابراهیم انصاری زنجانی و پیشگوییهای علمی
قرآن، سید صادق تقوی، چ هنر، و پیشگوییهای علمی
قرآن، سید جمال شریفزاده، چاپ اثر ساری.
۱. پیشگویی در مورد
آل الرسول (ص)
کلمه طیبه:
الف. بقاء
آل محمد (ص) و عدم انقراض
نسل پیامبر و
ذریه آن حضرت.
ب. در هر عصری، کسی از آل الرسول (ص) و ذریهاش برای ترویج
دین قیام خواهد نمود.
۲.
ارتداد در امر
ولایت امیرمؤمنان (ع).
۳. زوال و نابودی، و عدم دوام
حکومت بنی امیه.
۴. حفظ پیامبر (از شهر مستهزئین).
۵. دوزخی بودن «ابولهب» و زنش.
۶. باقی ماندن ولید بن مغیره بر
کفر و
عداوت نسبت به رسول اکرم (ص).
۷. جاودانگی و غلبه
مکتب اسلام بر دیگر
مکاتب.
۸. آینده
یهود.
۹. پیدایش حکومت
اسرائیل در دوران هزار ساله آخر دنیا، و اتحاد حکومتهای مسیحی در روزگار
قیامت.
۱۰. جنگ
اعراب با اسرائیل؛ و خیانت
یهودیان به
مسلمانان.
۱۱. کلیه موجودات عالم از تراکم
انرژی به وجود آمده و مقدار انرژی در
جهان، ثابت و لا یتغیر میباشد.
۱۲. متلاشی شدن جهان در آستانه قیامت.
۱۳. سفرهای آسمانی و مسافرتهای کیهانی.
۱۴. نقصان
زمین.
۱۵. تغییرات و تحولات
کوهها و زمین.
۱۶. منفجر شدن
منظومه شمسی و به صورت گرد و غبار در آمدن آن.
۱۶. حمله دو قوم وحشی شمالی چین (
مغول و منچو) و تخریب چین به وسیله آنان.
۱۸. پیدایش یک
حکومت عالی جهانی در
دنیا، و اعلام لزوم
خدا پرستی به وسیله کلیه دانشمندان دنیا و ضرورت پیروی جهانیان از کلیه دستورات
قرآن مجید.
۱۹. حمایت ایرانیان و فارس زبانان از
اسلام و
قرآن.
۲۰.
شیعه و
مذهب تشیع.
۲۱.
فرق ضاله از مسلمانان.
۲۲.
پیشگویی درباره عامّه
مسلمین:
الف. کثرت
بلا و گرفتاری در
عصر غیبت، از باب
امتحان.
ب. نزول
عذاب از باب
نقمت و نه امتحان
۲۳.
حوادث طبیعی یا
اشراط الساعه و برپایی قیامت.
۲۴. حتمیت ظهور
حضرت مهدی (عج) و برپایی حکومت جهانی آن حضرت.
۲۵.
رجعت و بازگشت به دنیا.
کسانی که بهطور مستقل و یا ضمنی درباره
پیشگوییهای قرآنی سخن گفتهاند و به موارد گوناگونی اشاره نمودهاند؛ تلاش ما در این نوشتار تنها بر این بوده است که از، گویاترین آنها ذکری به میان آوردیم؛ ولی بررسی تفصیلی هر یک از آنها را به مجال و فرصت دیگری واگذار میکنیم.
امید است این گام نخستین موجب فراهم شدن زمینه تحقیق برای اهل فن گردد.
البته معترفیم: در دلالت برخی از آیات ذکر شده، جای بحث و مناقشه وجود دارد؛ انتظار میرود با تحقیقی که محققان پرتوان به عمل میآورند، این نقیصه، رفع و تکمیل گردد.
غالب پیشگوییهای
قرآنی به
فعلیت رسیده و واقع گشتهاند (برخی در زمان
رسول اکرم (ص) و گروهی دیگر، پس از رحلت آن حضرت) اما دسته دیگری از آنها، اگر چه هنوز به وقوع نپیوستهاند؛ ولی چون زمان مشخصی برای تحقق آنها تعیین نگردیده، به طور یقین در آیندهای نه چندان دور به عرصه ظهور خواهند پیوست.
بیتردید، با پدیدار شدن آنها، یاوهگوییهای جمعی از مغرضان و کجاندیشان و قلم به دستانی که عدم تحقق آنها را در فاصله زمانی پس از
نزول قرآن، بهانه قرار داده و بر این
کتاب آسمانی خورده گرفتهاند، آشکار خواهد شد.
«فی وصیه امیرالمومنین لولده الحسن: اعلم یا بنی ان احب ما انت اخذ به من وصیتی الیک تقوی الله و...
حضرت علی در
وصیت خود به فرزندش
امام حسن میفرماید:
بدان ای فرزندم به درستی که بهترین وصیت من به شما
پرهیزگاری خداوند است و...».
(۱) محمد معین، فرهنگ فارسی، چ چهارم، ۱۳۶۰، چاپخانه سپهر تهران، ص ۱۰۳۵.
(۲) محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، چ دوم، ۱۴۰۳ه ق، مؤسسه الوفاء بیروت، لبنان.
(۳) جلالالدین عبدالرحمن السیوطی، الانفال، دار مکتبه الهلال، بیروت، لبنان.
(۴) قاصی، ابوبکرمحمد بن طیب، معروف به باقلانی بصری، اعجاز
قرآن.
(۵) محمد بن عبدالعظیم زرقانی، مناهل العرفان، چ سوم، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان.
(۶) جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، چ جدید پاییز، ۱۳۶۸.
(۷) مرتضی مطهری، وحی و نبوت، چ پنجم، بهار ۷۰، چاپخانه علامه طباطبائی، تهران.
(۸) محمد رشیدرضا، تفسیر المنار، چ دوم، دارالمعرفه، بیروت، لبنان.
(۹) نهج
البلاغه، امام علی علیهالسلام.
(۱۰) جعفر سبحانی، علم غیب آگاهی سوم، چ اول، ربیع الثانی ۱۳۹۷ه ق.
(۱۱) عروسی الحویزی و شیخ عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، چ علمیه قم.
(۱۲) ابی جعفر محمد بنالحسن الطوسی، التبیان، ج۱، دارالاحیاء التراث العربی، چ بیروت، لبنان.
(۱۳) محمدجواد
بلاغی، آلاء الرحمن فی تفسیر
القرآن، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان.
(۱۴) سید ابوالقاسم خوئی، البیان، چ سوم، ۱۳۹۴ق، مؤسسه اعلمی بیروت.
(۱۵) طبرسی، امین الاسلام، الفضل بن الحسن، مجمع البیان، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۷۹.
(۱۶) بدرالدین، محمد بن عبدالله زرکشی، البرهان فی علوم
القرآن، چ اول.
(۱۷) ملاحم
القرآن، حاج میرزا القاسم بن میرزا کاظم موسوی زنجانی متوفی ۱۲۹۲ه ق.
(۱۸) ملاحم
القرآن، الشیخ ابراهیم الانصاری الزنجانی.
(۱۹) پیشگوییهای علمی
قرآن، دکتر سید صادق تقوی.
(۲۰) چ هنر و پیشگوییهای علمی
قرآن مجید، سید جمالالدین شریفزاده، چ اثر ساری، فروردین ۱۳۵۲.
(۲۱) واحدی نیشابوری، ابوالحسن علی بن احمد، اسباب النزول، چ اول، ۱۴۰۲ق، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان.
(۲۲) سید محمدحسین طباطبائی، المیزان، چ دوم، ۱۳۹۳ق، بیروت.
(۲۳) یعقوب جعفری، بینش تاریخی
قرآن، چ اول، ۱۳۶۶.
(۲۴) فخرالدین الرازی، تفسیر کبیر، ۱۴۰۵، دارالفکر بیروت.
(۲۵) تفسیر علی بن ابراهیم قمی.
(۲۶) عبدالله بحرانی اصفهانی، عوالم العلوم و المعارف و الاحوال، چ۲، ۱۴۱۱، منشورات الامام المهدی.
(۲۷) مسعودی، ابی الحسن علی بن الحسین بن علی، متوفای ۳۴۶ق، چ سوم، ۱۳۸۴، سعاده، قاهره.
(۲۸) وسائل الشیعه، شیخ حر عامل.
نشریه معرفت (۰۰۴)، برگرفته از مقاله «پیشگوییهای قرآن»، شماره۴.