سنّتهای خدا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سنتهای الهی طبق فرمایش
خداوند در
قرآن نه تغییر میپذیرند و نه تبدیل، سنت بهمعنای روش
سیره و
عادت بوده و سنتهای الهی عبارت است از فعل و انفعالات و عمل و عکسالعملهایی که در طول
روز با آنها مواجه هستیم؛ مانند سنت خداوند بر این است که
آب را قدرتی بخشیده که تشنگان را سیراب کند یعنی فرد تشنه با خوردن آب سیر نمیشود بلکه سیراب میشود چرا که سببیت سیر کردن داده نشده است.
با توجه به این که در
آیات قرآن و سخنان
معصومین (علیهمالسّلام) مخصوصاً سخنان
امام علی (علیهالسلام) در
نهج البلاغه، کلمه
سنت و سنن مطرح شده، توجه به
آموزش و تجربهاندوزی از سنتها امری لازم است. بدون کوشش در راه شناسایی بعضی از سنتها و
معرفت برخی از اصول حاکمه در
تاریخ و اقوام و
ملل گذشته، پیمودن راه
سعادت و نیکبختی برای ما دشوار میباشد. مطالعه سنتهای الهی و بهره گرفتن و عبرت آموختن از این قوانین «لا یتغیر الهی»، آینده را برای ما روشن مینماید، چرا که سنتهای الهی فرا گیرند و هر کس مرتکب عملی شود که اقوام گذشته آن را انجام دادهاند، قطعاً همان سنتهای معمول در حق گذشتگان گریبانگیر او هم خواهد شد.
تاثیر عملکرد اقوام و ملتها در شکوفایی یا سقوط تمدنها، عذابهای نازل شده بر اقوام در اثر
گناه و... مطالبی است که از تحقیق در سنتهای الهی برای افراد روشن میشود. از اینرو شناخت سنت و ویژگیهای سنتهای الهی و تعیین مصادیقی از آنها میتواند برای افراد طالب سعادت، راهگشا باشد.
سنت در
لغت به معنای
سیره و روش
خوی،
عادت،
طبیعت و سرشت آمده و در ترکیبهای مختلف معانی دیگری نیز از آن
اراده شده است. این واژه از ریشه «سنّ» گرفته شده و تکرار و استمرار را میرساند.
قرآن کریم میفرماید: «وَ اِنْ یَعُودُوا فقد مَضَتْ سُنة الاولین؛
اگر [
به
عداوت اسلام و
رسول خدا
] برگردند و
دشمنی کنند، روش به کار گرفته شده درباره
کفار گذشته در مورد آنها عمل خواهد شد.» و در اصطلاح
اصول فقه عبارت است از
قول و
فعل و
تقریر معصوم (علیهالسّلام)
در متون اسلامی، به ویژه قرآن در موارد متعددی واژه «سنت» به صورت مفرد و واژه «سنن» در قالب جمع به کار رفته است. «سنت» کاربردهای مختلفی دارد، اما در قرآن به معنای رویه، روش و طریقه استعمال شده است. روایتی از
امام باقر (علیهالسلام) نقل شده که بیانگر این معنا است: «هر بندهای از بندگان خدا که بنابر سنت و رویه
هدایت بگذارد، ثوابی خواهد داشت همچون پاداش آنان که بدان عمل میکنند؛ بیآن که از پاداش عاملین آن چیزی کاسته شود و هر بندهای از بندگان او که رویه
ضلالت و گمراهی بنهد، همانند گناهان کسانی که آن را مرتکب میشوند، بر عهده اوست؛ بیآنکه چیزی از بار گناهان مرتکبین به آنها کاسته شود.»
همانطور که ملاحظه گردید، در این حدیث واژه «سنت» در معنای رویه و روش استعمال شده است؛ همچنان که به «قول»، «فعل» و «تقریر معصوم» هم از حیث این که بیانگر و مشخصکننده رویه و روش آنهاست، «سنت»
اطلاق میگردد ضمن این که به
آداب و رسوم هر گروه و امتی از آنرو که رویه و روش آنهاست و در بین ایشان به طور مداوم و مکرر انجام میگیرد، «سنت» میگویند.
بنابراین آن قسمت از تدابیر و سازماندهی خداوند که دارای تداوم و تکرار بوده و روش و رویه و طریقه
حکمت و اراده او را به نمایش میگذارد در متون اسلامی، به ویژه قرآن، «سنة الله» نامیده میشود.
«سنت الهی»، یعنی: «ضوابطی که در افعال الهی وجود دارد»
یا «روشهایی که خدای متعال امور عالم و
آدم را برپایهی آنها
تدبیر و اداره میکند»
البته منظور از «سنت الهی» آن نیست که فعل خاصی مستقیما و بیواسطه از خداوند صادر شود، بلکه خداوند امور را با
اسباب و وسایل طبیعی و فوق طبیعی انجام میدهد و چنانکه خواهیم گفت، یکی از سنتهای الهی همین سنت الهی در اسباب و مسببات است. در عین حال و در مرحلهی بالاتر، افعال را به خداوند نیز میتوان منسوب کرد و بنابراین تعابیر «سنة الله؛
و «سنتنا»
که در قرآن کریم به کار رفتهاند، بر همین وجه هستند.
نکتهی دیگر این است که مراد از تعابیری همچون «سنة الاولین؛
و «سنن الذین من قبلکم؛
نیز آن نیست که دو سنت وجود دارد، بلکه از آنجا که طرف مقابل سنت الهی ممکن است انسانها باشند، بنابراین سنت الهی را به آنان نسبت میدهیم؛ چنانکه در تعریف سنت الهی گاهی به این مطلب اشاره میکنند: «ترکیب اضافی (سنة الله) عبارت از روشی است که خداوند متعال از روی حکمت خویش حسب رفتار و سلوکی که مردم با
شریعت او دارند، نسبت به آنان اعمال میدارد»
در این بخش از مقاله به اقوال و نظرات عدهای از اهل لغت و مفسرین میپردازیم:
راغب اصفهانی در معنای سنت مینویسد:
سنت پیامبر؛ یعنی راه و روشی که او برگزیده است. و سنت خدای تعالی به راه و روش
حکمت او و راه و روش
طاعت او اطلاق میشود.
ابن منظور نیز سنت را این گونه معنا میکند:
سنت به معنای صورت و آن قسمت از چهره است که به تو رو میکند... سنت خدا؛ یعنی
احکام و
امر و
نهی او... و سنت به معنای
سیره و روش نیز آمده است خواه پسندیده باشد و خواه ناپسند... در
حدیث کلمه سنت و مشتقات آن فراوان تکرار شده و معنای اصلی آن راه و روش و سیره است.
فیّومی نیز سنت را به راه و روش و سیره معنا کرده است.
بیشتر مفسران نیز همین معنا را برای سنت برگزیدهاند.
علامه طباطبائی ذیل
آیه مذکور مینویسد: «السنة هی الطریقة و السیرة؛ ۲
سنت همان طریقه و سیره است.»
مرحوم
طبرسی نیز در
مجمع البیان میگوید: سنت و طریقه و سیره، نظیر هم هستند.
کلمه "سنت" به معنای طریقه معمول و رایج است که به طبع خود غالبا یا دائما جاری باشد.
سنتهای الهی تقسیمهای گوناگونی دارد. از یک منظر این است که به اخروی و دنیوی تقسیم میشوند. سنتهای اخروی به زندگانی آن جهانی انسانها و
پاداش و کیفر اخروی اعمالشان مربوط است و سنتهای دنیوی به زندگی این جهانی آدمیان مربوط است که به نوبه خود یا اختصاص به رفتارهای فردی دارند، یا به رفتارهای اجتماعی و یا رفتارهای فردی و اجتماعی.
سنتهای دنیوی خود به دو دسته تقسیم میشوند. گاهی مطلقند و مسبوق به افعال انسانها نیستند؛ مثل سنت
هدایت توسط
انبیا و سنت
آزمایش. مردم چه بخواهند و چه نخواهند، هم مورد
تبلیغ و
ارشاد انبیا واقع میشوند و هم مورد ابتلا و امتحان. و گاهی
مقید و
مشروط هستند؛ مثل سنت امداد؛ یعنی مردم در ابتدا
اراده دنیا یا
آخرت میکنند و در راه خود به کوششهایی دست میزنند و آنگاه امدادهای الهی به خوبان و به نحوی هم به بدان میرسد.
از سنت امداد که بگذریم، به سنتهای دیگری میرسیم که در دو دسته قابل تقسیماند:
۱ ـ سنتهای مقید و مشروطی که مخصوص اهل حق است. این سنتها را میتوان تحت چهار عنوان مندرج ساخت: ۱ ـ زیادت نعمتهای معنوی و اخروی؛ ۲ ـ تحبیب و تزیین
ایمان؛ ۳ ـ زیادت نعمتهای مادی و دنیوی؛ ۴ ـ
پیروزی بر دشمنان.
۲ ـ سنتهای مقید و مشروطی که مخصوص اهل باطل است. این سنتها را میتوان تحت هشت عنوان ذکر کرد: ۱ ـ زیادت
ضلالت؛ ۲ ـ تزیین اعمال؛ ۳ ـ املا و
استدراج؛ ۴ ـ
امهال؛ ۵ ـ ابتلا به مصایب؛ ۶ ـ تسلط مجرمان و مترفان؛ ۷ ـ
استیصال؛ ۸ ـ شکست از دشمنان.
پس از آن که انبیای الهی پیام خدای متعال را به گوش جهانیان رساندند و تا
حد مقدور در هدایت آنان تلاش کردند و زمینه آزمایش آدمیان فراهم گشت، مردم به اختیار خود، راه حق و
خیر یا
باطل و
شر را در پیش میگیرند. این موضعگیریهای خوب و بد مردم در قبال تعالیم و
احکام الهی سبب نمایان شدن یک سلسله از سنتهای الهی دیگر میشود که چون معلول رفتار مردمند یا به تعبیری دیگر مقید و مشروط به کارهای آنانند، سنتهای مقید و مشروط نام میگیرند.
عامترین و کلیترین سنتی که خدای متعال در پی اَعمال انسانها اِعمال میکند، سنت «امداد» است؛ بدین معنا که خدای متعال هم کسانی را که طالب دنیا و کمالات مادی باشند و در راه باطل و شر گام گذارند یاری میکند و هم کسانی را که جویای
آخرت و کمالات اخروی باشند و در طریق حق و خیر قدم نهند؛ یعنی وسایل پیشرفت و نیل به هدف را برای هر دو دسته فراهم میسازد.
قرآن کریم نه تنها قانونی بودن و سنت داشتن
آفرینش را گوشزد میکند، بلکه میفرماید: خدا
قانون خود را عوض نمیکند، ما باید خودمان را عوض کنیم: «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم.»
برخی سنتهای الهی دیگر عبارتند از: سنت الهی در
اسباب و مسببات، سنت
هدایت و
گمراهی، سنت الهی دربارهی
مکر و ماکرین، سنت الهی دربارهی
رزق بندگان، سنت الهی دربارهی طلب
دنیا و آخرت، سنت الهی دربارهی
ایمان،
تقوا و
عمل صالح، سنت تدافع حق و باطل، سنت
آزمایش و ابتلا، سنت ترف و
مترفین، سنت
استدراج و...
سنتهای الهی سه ویژگی بسیار مهم دارند: ۱. عام و فراگیرند
۲. قیاسناپذیرند
۳. ثابت و تغییرناپذیرند
عام و فراگیر بودن سنتهای الهی در
قرآن به این صورت آمده است:
«یرید الله لیبین لکم و یهدیکم سنن الذین من قبلکم و یتوب علیکم و الله علیم حکیم؛
خدا میخواهد راه
سعادت را برای شما بیان کند و شما را به
آداب (ستوده) آنان که پیش از شما بودند، راهبر گردد و بر شما ببخشاید، و خدا دانا و به حقایق امور آگاه است.»
«قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین. هذا بیان للناس و هدی و موعظة للمتقین؛
پیش از شما مللی بودند و رفتند. در اطراف زمین گردش کنید تا ببینید چگونه
عاقبت هلاک شدند آنان که وعدههای خدا را تکذیب میکردند. این (کتاب خدا)
حجت و بیان است برای عموم مردم و پندی برای پرهیزگاران.»
فراگیر بودن سنتهای الهی این مطلب را یادآوری میکند که مردمان باید
پند بپذیرند؛ چراکه در صورت ارتکاب اعمالی، قطعا همان سنتهای معمول در حق گذشتگان گریبانگیر آنان نیز خواهد شد
در واقع، آشنایی با سنتهای کهن،
راز بینش و شناخت است
حضرت علی (علیهالسّلام) میفرماید: «والیقین منها علی اربع شعب: علی تبصرة الفطنة، و تاول الحکمة، و موعظة العبرة، و سنة الاولین. فمن تبصر فی الفظنة تبینت له الحکمة، و من تبینت له الحکمة عرف العبرة، و من عرف العبرة فکانما کان فی الاولین؛
یقین (که از پایههای
ایمان است)، خود بر چهار پایه استوار است: بینش زیرکانه، دریافت حکیمانهی واقعیتها، پند گرفتن از حوادث روزگار، و پیمودن راه درست پیشینیان. پس آنکه هوشمندانه به واقعیتها نگریست،
حکمت را آشکارا ببیند و آنکه حکمت را آشکارا دید، عبرتآموزی را شناسد و آنکه عبرتآموزی را شناخت گویا چنان است که با پیشینیان میزیسته است.
یک ویژگی مهم سنتهای الهی این است که ثابت و تغییرناپذیرند.
قرآن کریم میفرماید:
«سنة الله فی الذین خلوا من قبل و لن تجد لسنة الله تبدیلا؛
«سنة الله التی قدخلت من قبل و لن تجد لسنة الله تبدیلا؛
«فلن تجد لسنت الله تبدیلا و لن تجد لسنت الله تحویلا؛
تبدیل سنت خدا به این است که
عذاب خدا را بردارند و به جایش
عافیت و
نعمت گذارند. و اما تحویل سنت عبارت از این است که عذاب فلان قوم را که مستحق آن شدهاند، به سوی قومی دیگر برگردانند
قیاسناپذیری سنت الهی نیز یکی دیگر از ویژگیهاست. حضرت علی (علیهالسّلام) میفرماید:
«هو الذی اشتدت نقمته علی اعدائه فی سعة رحمته. و اتسعت رحمته لاولیائه فی شدة نقمته قاهر من عازه و مدمر من شاقه و مذل من ناواه و غالب من عاداه. و من توکل علیه کفاه. و من ساله اعطاه و من اقرضه قضاه و من شکره جزاه؛
اوست خدایی که با همهی وسعت رحمتش، کیفرش بر دشمنان سخت است و با سختگیری که دارد، رحمتش همهی دوستان را فرا گرفته است. هرکس با او به
مبارزه برخیزد، (خداوند) بر او غلبه میکند و هرکس
دشمنی ورزد، هلاکش میسازد. هرکس با او
کینه و دشمنی ورزد تیرهروزش کند. و بر دشمنان پیروز است. هرکس به او
توکل نماید، او را
کفایت کند و هرکس از او بخواهد میپردازد و هرکس برای خدا به محتاجان
قرض دهد، وامش را بپردازد و هرکه او را
سپاس گوید،
پاداش نیکو دهد.
قرآن کریم از قانونمندیهای حاکم بر تغییرات اجتماعی، به عنوان "سنت خدا" تعبیر کرده و در موارد متعددی ضمن تأکید بر تغییرناپذیری سنتهای الهی به برخی از این سنتها اشاره کرده است. به دلیل این که سنت خداوند به معنای تبعیتِ افعال و کردار بشر و عواقب آن از قوانین تشریعی الهی است، پس یک قانون مطلق محسوب میشود و میتوان آن را به یک قانون ثابت و فراگیر تعبیر کرد.
از خصوصیات سنت خداوند، ثبوت، حتمی بودن و شمولیت آن است. مادامی که سنت الهی قانونی فراگیر باشد، تمام رفتار و کردار بشر در سیطره آن قرار میگیرد، از اینرو قاعده چنین سنتی باید در طول زمان، کلی و ثابت نیز باشد. آیه ذیل به همین مطلب اشاره دارد: «این سنت الهی در مورد پیشینیان [
که با انبیای خود چنین رفتار ناهنجاری داشتهاند
] نیز جاری بوده و در سنت خدا دگرگونی نخواهی یافت.»
دلیل دیگر بر تغییرناپذیری سنتهای الهی این است که خداوند در قرآن داستانهای امتحان گذشتگان را برای ما نقل کرده تا از آنها پند و عبرت بگیریم. بر این مبنا اگر چنین حوادثی کلی و ثابت نباشند، بهطور مسلّم پند واندرز گرفتن از آنها ممکن نخواهد بود. قرآن میفرماید: «ما اشخاصی همچون شما را در روزگاران پیشین نابود ساختهایم، آیا عبرت گیرندهای هست؟»
همچنین میفرماید: «جزا و پاداش، فضل و برتری نه به آرزوهای شما و نه به آرزوهای اهل کتاب است. هر کس کار بدی بکند کیفر داده میشود.»
بر اساس سنت الهی، جزا اثر طبیعی اعمال محسوب میشود و هیچ چیزی از آن تخطی نمیکند.
در اینجا برای آشنایی بیشتر با سنتهای الهی حاکم بر جوامع بشری، ابتدا اصل تغییر ناپذیری سنتهای خدا را از دیدگاه قرآن مورد بررسی قرار داده و آنگاه به برخی از این سنتها اشاره میکنیم؛
مراد از تدافع بین حق و باطل، تدافع اهل حق و باطل است، نکتهی مهم در این سنت، غلبهی حق بر باطل در همین دنیاست که البته با شرایطی همراه است؛ زیرا
جزا و
پاداش اخروی در مورد اهل حق و باطل مسالهی روشنی است. در قرآن کریم آمده است:
«جاء الحق و زهق الباطل کان زهوقا؛
حق بیامد و
باطل رفت که باطل از میان رفتنی است.»
عبارت «باطل از میان رفتنی است» در آیهی شریفه، بر سنت امحای باطل
دلالت دارد. همچنین، در آیهی دیگری میفرماید:
«بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق؛
حق را بر باطل میافکنیم و (حق) آن را درهم میشکند و آن (باطل) یکباره از میان میرود.» در آیهی دیگری چنین آمده است:
«جاء الحق و ما یبدئ الباطل و ما یعید؛
حق بیامد و باطل نه (کاری را) آغاز میکند و نه دوباره به انجام میرساند.»
پیروزی حق بر باطل در میدان حجت و
استدلال و
برهان نیز میتواند بخشی از پیروزی اهل حق بر باطل باشد. از برخی
آیات قرآن نیز این مطلب فهمیده میشود و چنانکه گفتهاند، شواهدی در این زمینه در دست است
آیات شریفه زیر از این نمونهاند:
«و یرد الله ان یحق الحق بکلماته و یقطع دابر الکافرین• لیحق الحق و یبطل الباطل و لو کره المجرمون؛
خدای متعال میخواهد که حق را با کلمات خویش
استقرار دهد و دنبالهی
کافران را ببرد تا حق را استقرار دهد و
باطل را نابود کند؛ هرچند گناهکاران را بد آید.»
«و یمح الله الباطل و یحق بکلماته؛
خدای متعال باطل را نابود میسازد و حق را با کلمات خویش استقرار میدهد.»
قرآن کریم تأکید فراوانی بر تغییرناپذیری سنتهای الهی داشته و در آیات متعددی ضمن اشاره به برخی از رویدادهایی که در امتها و اقوام گذشته و یا در زمان
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) رخ داده آنها را از مصادیق سنتهای تغییرناپذیر خداوند دانسته است؛ که از جمله میتوان به آیات زیر اشاره کرد:
در این آیات به
توطئه و
نیرنگ مشرکان برای بیرون راندن پیامبر از
مکه اشاره کرده و
هشدار میدهد که اگر آنها چنینکاری را انجام داده بودند، بر اساس سنت تغییرناپذیر الهی سرنوشتی جز نابودی و
هلاکت در انتظار آنها نبود
«وَإِن کَادُواْ لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الاْءَرْضِ لِیُخْرِجُوکَ مِنْهَا وَإِذًا لاَّیَلْبَثُونَ خِلَفَکَ إِلاَّ قَلِیلاً • سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِن رُّسُلِنَا وَلاَتَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِیلاً؛
و چیزی نمانده بود که تو را از این سرزمین برکَنَند، تا تو را از آنجا بیرون سازند، و در آن صورت آنان هم پس از تو جز زمان اندکی نمیماندند؛ سنتی که همواره در میان امتهای فرستادگانی که پیش از تو گسیل داشتهایم جاری بوده است، و برای سنت و قانون ما تغییر نخواهی یافت.»
این آیات به
منافقان هشدار میدهد که اگر از شایعهپراکنی و ایجاد
فساد و اختلاف در
مدینه باز نایستند، خداوند همان سنتی را که در مورد گذشتگان جاری بوده در مورد آنها نیز جاری خواهد ساخت.
«لَئِن لَّمْ یَنتَهِ الْمُنَفِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لاَیُجَاوِرُونَکَ فِیهَآ إِلاَّ قَلِیلاً • مَّلْعُونِینَ أَیْنََما ثُقِفُواْ أُخِذُواْ وَقُتِّلُواْ تَقْتِیلاً • سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلاً؛
اگر منافقان و کسانی که در دلهایشان مرضی هست و شایعهافکنان در مدینه، از کارشان باز نایستند، تو را سخت بر آنان مسلّط میکنیم تا جز مدّتی اندک در همسایگی تو نپایند. از
رحمت خدا دور گردیده و هر کجا یافته شوند گرفته و سخت کشته خواهند شد. درباره کسانی که در پیشتر بودهاند همین سنت خدا جاری بوده است؛ و در سنّت خدا هرگز تغییر نخواهی یافت.»
خدای سبحان میفرماید: این
عذاب و نکالی که به منافقین و آن دو طایفه دیگر
وعده دادیم و گفتیم که تبعیدشان میکنیم و خونشان را هدر میسازیم، سنتی است از خدا که در امتهای پیشین نیز جاری ساخته، هر وقت قومی به راه فسادانگیزی و ایجاد
فتنه افتادند، و خواستند به منظور استفادههای نامشروع، در بین مردم
اضطراب افکنند، تا در
طغیان و سرکشی بیمانع باشند، ما آنان را به همین طریق گرفتیم، و تو هرگز دگرگونی در سنت خدانخواهی یافت، پس در شما
امت همان جاری میشود که در امتهای قبل از شما جاری شد
.
قریش قبل از
بعثت پیامبر
سوگند یاد کرده بودند که اگر برای آنها پیامبری بیاید برخلاف
اهل کتاب که پیامبران خود را
تکذیب میکردند بهتر از همه امتها از پیامبر خود پیروی کنند؛ اما با برانگیخته شدن
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله)، آنها از در
نیرنگ و گردنکشی برآمدند. اینجاست که خداوند به آنها هشدار میدهد: بر اساس سنت تغییرناپذیر الهی، نیرنگ، نیرنگبازان جز به خود آنها برنخواهد گشت
«وَ اَقْسَموا بِاللّه جَهْدَ اَیْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُم نَذیرٌ لَیَکونَنَّ اَهْدی مِنْ اِحْدَی الاُمَمِ فَلَمّا جاءَ هُمْ نَذیرٌ مازادَهُم اِلاّ نُفُورا • اسْتِکْبَارًا فِی الاْءَرْضِ وَمَکْرَ السَّیِّیءِ وَلاَیَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ فَهَلْ یَنظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الاْءَوَّلِینَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلاً وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلاً؛
و با سوگندهای سخت خود به خدا سوگند یاد کردند که اگر هر آینه هشداردهندهای برای آنان بیاید، قطعا از هر یک از امتهای دیگر راه یافتهتر شوند، ولی چون هشداردهندهای برای ایشان آمد، جز بر نفرتشان نیفزود. انگیزه این کارشان فقط گردنکشی در رویِ
زمین و نیرنگ زشت بود؛ و نیرنگ زشت جز دامن صاحبش را نگیرد. پس آیا جز سنّت و سرنوشت شوم پیشینیان را انتظار میبرند؟ و هرگز برای سنّت خدا تبدیلی نمییابی و هرگز برای سنت خدا دگرگونی نخواهی یافت.»
در
تفسیر المیزان، مراد از عدم "تبدیل" و "تحویل" سنت خدا، چنین بیان شده است:
"تبدیل سنت خدا" به این است که: عذاب خدا را بردارند و به جایش عافیت و نعمت بگذارند، و "تحویل سنت" عبارت از این است که: عذاب فلان قوم را که مستحق آن میباشند، به سوی قومی دیگر برگردانند، و سنت خدا نه تبدیل میپذیرد و نه تحویل؛ برای اینکه خدای تعالی بر
صراط مستقیم است، حکم او نه
تبعیض دارد و نه
استثنا. همچنانکه خدایتعالی
مشرکان مورد نظر آیه را در
جنگ بدر به
عذاب خود گرفت و همگی را کشت.
خداوند در این آیات به
مؤمنان،
بشارت میدهد که
کافران توان رویارویی با شما را ندارند و اگر به
جنگ با شما هم برخیزند، براساس سنت الهی بییار و یاور شده و از پا در خواهند آمد
:«وَلَوْ قَتَلَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوَلَّوُاْ الاْءَدْبَرَ ثُمَّ لاَیَجِدُونَ وَلِیًّا وَلاَ نَصِیرًا • سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلاً.
و اگر کسانی که کافر شدند، به جنگ با شما برخیزند، قطعا پشت خواهند کرد، و دیگر یار و یاوری نخواهند یافت، سنت الهی از پیش همین بوده، و در سنت الهی هرگز تغییری نخواهی یافت.»
قرآن کریم همه مردم را به مطالعه سنتها و قوانین الهی که بر امتهای پیشین جاری شده فراخوانده و از آنها خواسته است که برای بررسی آنچه برگذشتگان رفته است نسبت به سرانجام
رفتار خود بیندیشند و از
سرنوشت تکذیبکنندگان و کفرپیشگان
عبرت گیرند.
برخی از آیاتی که انسانها را
دعوت به مطالعه و شناخت سرنوشت امتهای پیشین و چگونگی جریان سنتهای الهی در میان آنها نمودهاند، به شرح زیر است:
در این
آیه،
خداوند همه را به سیر و
سیاحت در
زمین به منظور آگاهی از سرانجام تکذیبکنندگان و آنچه بر آنها رفته است، فراخوانده، میفرماید:
«قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُواْ فِی الاْءَرْضِ فَانظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ؛
قطعا پیش از شما سنتهایی بوده و سپری شده است. پس، در
زمین بگردید و بنگرید که فرجام تکذیبکنندگان چگونه بوده است؟.»
مؤلف
تفسیر المیزان، در
تفسیر این آیه مینویسند:
کلمه "سنن" جمع سنت است، که به معنای
طریقت و روشی است که باید در مجتمع سیر شود، و این که
امر فرموده در زمین سیر کنند برای این است که از سرگذشت امتهای گذشته عبرت بگیرند و سرانجام پادشاهان و فراعنه طاغی را ببینند که چگونه قصرهای رفیعشان به دردشان نخورد، و ذخیرههای موزه سلطنتیشان و تخت مزین به جواهرشان و لشکر و هوادارانشان سودی به آنان نبخشید، و خدای تعالی همه را از بین برد، و چیزی به جز سرگذشتی که مایه عبرت باشد از آنان باقی نماند، ولی فرو رفتگان در
غفلت کجا؟ و عبرت کجا؟
در این آیه نیز سخن از لزوم سیر و سفر در زمین برای آگاهی از
عاقبت کفرپیشگان است:
«أَفَلَمْ یَسِیرُواْ فِی الاْءَرْضِ فَیَنظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَلِلْکَفِرِینَ أَمْثَلُهَا • ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَی الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَأَنَّ الْکَفِرِینَ لاَ مَوْلَی لَهُمْ؛
مگر در زمین نگشتهاند، تا ببینند فرجام کسانی که پیش از آنها بودند به کجا انجامیده است؟ خدا زیر و زبرشان کرد و کافران را نظایر همین کیفرها در پیش است؛ چرا که خدا سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند، ولی
کافران را
سرپرست و یاوری نیست.»
بنابراین
انسان باید همانطور که قوانین حاکم بر
جهان طبیعت را مورد مطالعه قرار میدهد تا به رمز و
راز تغییر و تحولات آن پیبرد و از آن در جهت منافع دنیوی خود استفاده کند، قوانین حاکم بر جوامع انسانی را نیز مورد مطالعه قرار دهد تا علل و عوامل تغییرات اجتماعی را بشناسد و از آنها در مسیر سعادت اخروی خود بهرهبرداری کند.
از آیات متعددی از قرآن استفاده میشود که اقبال و ادبار خداوند به هر قومی تابعی از روحیات، اعمال و رفتار آنهاست و بقا و زوال نعمتهای الهی برای هر ملتی وابسته به عملکرد آن
ملت است.
اقوام، ملل و تمدنهای گوناگونی در طول
تاریخ قد برافراشتند، توسعه یافتند و به
اقتدار رسیدند، امّا بسیاری از این اقوام، ملل و تمدنها پس از مدتی در سراشیبی سقوط قرار گرفتند و رفتهرفته شکوه و جلال گذشته خود را از دست دادند و در موارد فراوانی همه بهطور کلی از صحنه روزگار پاک شدند. حال این پرسش مطرح است که: چرا این تمدنها، با همه شکوه و جلال و همه
قدرت و عظمتی که داشتند، یکباره نابود شدند و گاه حتی اثری هم از آنها باقی نمانده است؟
قرآن کریم در پاسخ به این پرسش،
ظلم و بیدادگری را از مهمترین عوامل نابودی شهرها و تمدنها برشمرده است. البته این ظلم براساس
فرهنگ قرآن هم شامل ظلم فرد نسبت به خود (
کفر،
فسق و
فجور) و هم شامل ظلم فرد نسبت به دیگران (ستم و تجاوز) میشود.
استاد مطهری در زمینه مفهوم "ظلم" در قرآن مینویسد:
در اصطلاح قرآن، ظلم اختصاص ندارد به تجاوز فرد یا گروهی به
حقوق فرد یا گروه دیگر؛ شامل ظلم فرد به
نفس خود و شامل ظلم یک قوم به نفس خود نیز میشود. هر فسق و فجور و هر خروج از مسیر درست انسانیت ظلم است. ظلم در قرآن در
حقیقت مفهوم اعمی دارد که هم شامل ظلم به غیر میگردد و هم شامل فسق و فجور و کارهای ضد اخلاقی. غالبا مورد استعمال این کلمه مصداق دوم است. آیاتی از قرآن که ظلم به معنی اعم را
علت هلاکت یک
قوم شمرده بسیار زیاد است.
.
برخی از آیات قرآن که در آنها ظلم به معنای اعم، عامل نابودی تمدنها برشمرده شده به شرح زیر است:
در این آیات در مقام
تهدید کسانی که به
دشمنی با
پیامبر گرامی اسلام برخاسته بودند، میفرماید:
«وَرَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ یُؤَاخِذُهُم بِمَا کَسَبُواْ لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَل لَّهُم مَّوْعِدٌ لَّن یَجِدُواْ مِن دُونِهِی مَوْئِلاً • وَتِلْکَ الْقُرَی أَهْلَکْنَهُمْ لَمَّا ظَلَمُواْ وَجَعَلْنَا لِمَهْلِکِهِم مَّوْعِدًا؛
و پروردگار تو آمرزنده و صاحب
رحمت است. اگر به
جرم آنچه مرتکب شدهاند، آنها را مؤاخذه میکرد، قطعا در
عذاب آنها
تعجیل مینمود ولی چنین نمیکند بلکه برای آنها سررسیدی است که هرگز از برابر آن راه گریزی نمییابند. و مردم آن شهرها چون بیدادگری کردند، هلاکشان کردیم، و برای هلاکتشان موعدی مقرر داشتیم.»
علاّمه طباطبایی در ذیل این آیه میفرماید:
آیه در این مقام است که بفهماند تأخیر هلاکت کفار و مهلت دادن از خدای تعالی کار نوظهوری نیست، بلکه سنت الهی ما در امم گذشته نیز همین بوده که وقتی ظلم را از
حد میگذراندند هلاکشان میکردیم، و برای هلاکتشان موعدی قرار میدادیم. از همین روشن میشود که عذاب و هلاکی که این آیات متضمن آن است عذاب
روز قیامت نیست، بلکه مقصود عذاب دنیایی است.
براساس یک
قانون و سنت الهی، بندگان
مؤمن و صالح خداوند که جز در مقاطع محدودی از
تاریخ کره
خاک، همواره به استضعاف کشانده شده و
خوار شمرده میشدند؛ در نهایت زمین را به
ارث میبرند .
در این آیات با اشاره به عذابی که بر
قوم ثمود نازل شد، میفرماید:
«فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَقِبَةُ مَکْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِینَ • فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خَاوِیَةَ بِمَا ظَلَمُواْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لاَءَیَةً لِّقَوْمٍ یَعْلَمُونَ؛
پس بنگر که فرجام نیرنگشان چگونه بود: ما آنان و قومشان را همگی هلاک کردیم. و این هم خانههای خالی آنهاست به سزای بیدادی که کردهاند. قطعا در این
کیفر برای مردمی که میدانند عبرتی خواهد بود.»
در این آیات نیز بر نابودی نسلهای پیشین به
دلیل ظلم و تجاوزشان تأکید شده و به نسلهای بعد
هشدار داده شده که مراقب اعمال خود باشند:
«وَلَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِن قَبْلِکُمْ لَمَّا ظَلَمُواْ وَجَآءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَتِ وَمَا کَانُواْ لِیُؤْمِنُواْ کَذَلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الُْمجْرِمِینَ • ثُمَّ جَعَلْنَکُمْ خَلائفَ فِیالاْءَرْضِ مِن بَعْدِهِمْ لِنَنظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ؛
و قطعا نسلهای پیش از شما را هنگامی که
ستم کردند به
هلاکت رساندیم، و پیامبرانشان دلایل آشکار برایشان آوردند ولی بر آن نبودند که
ایمان بیاورند. این گونه مردم بزهکار را جزا میدهیم. آنگاه شما را پس از آنان در
زمین جانشین قرار دادیم تا بنگریم چگونه
رفتار میکنید.»
در این آیات سخن از مردمی است که عمری را با ظلم به خود، خوشگذرانی و زیادهروی در لذائذ و تنعمات دنیا به سر بردند، اما ناگهان با نزول
عذاب الهی هیچ پناهی برای خود نیافتند:
«وَکَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْیَةٍ کَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا ءَاخَرِینَ • فَلَمَّآ أَحَسُّواْ بَأْسَنَآ إِذَا هُم مِّنْهَا یَرْکُضُونَ • لاَتَرْکُضُواْ وَارْجِعُواْ إِلَی مَآ أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَمَسَکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْءَلُونَ • قَالُواْ یَوَیْلَنَآ إِنَّا کُنَّا ظَلِمِینَ.
و چه بسیار شهرها را که مردمش ستمکار بودند در هم شکستیم، و پس از آنها قومی دیگر پدید آوردیم. پس چون عذاب ما را احساس کردند، بناگاه از آن میگریختند. هان مگریزید، و به سوی آنچه در آن متنعم بودید و به سوی سراهایتان بازگردید، باشد که شما مورد پرسش قرارگیرید. گفتند: "ای وای بر ما، که ما واقعا ستمگر بودیم.»
علامه طباطبایی، آیات یاد شده را چنین معنا میکنند:
چقدر هلاک کردیم از اهل قریههایی که به خود ستمکار بودند و
اسراف و
کفر میورزیدند و بعد از هلاک کردن آنان، مردمی دیگر را ایجاد کردیم. پس همین که اهل آن قریه ستمکار به حس خود
عذاب ما را درک کردند ناگهان پا به
فرار گذاشته بدویدند. در آن هنگام بود که از در
توبیخ و
ملامت به ایشان گفته شد: ندوید و از این عذاب فرار مکنید بلکه به آن نعمتها که در آن زیادهروی میکردید مراجعه کنید و به خانههایتان برگردید، تا شاید باز هم
فقرا و بینوایان به دریوزگی شما مراجعه کنند و شما از در
نخوت و
اعتزاز، ایشان را از خود برانید و یا خود را از ایشان پنهان کنید. و این
کنایه است از اعتزاز و استعلای ستمکاران که خود را متبوع و به جای خدا و ارباب تابعین میدانستند، از در
پشیمانی گفتند: "وای بر ما که مردمی ستمکار بودیم"...
در این آیات ابتدا چگونگی برخورد اشراف و ثروتمندان
قوم نوح با آن حضرت و سخنانی را که آنها در مورد این پیامبر الهی بر زبان میراندند، بیان کرده و در نهایت سرنوشت شوم این قوم ظالم را به تصویر میکشد. در آغاز این آیات چنین میخوانیم: «وَقَالَ الْمَلاَءُ مِن قَوْمِهِ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بِلِقَآءِ الاْءَخِرَةِ وَأَتْرَفْنَهُمْ فِی الْحَیَوةِ الدُّنْیَا مَا هَذَآ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یَأْکُلُ مِمَّا تَأْکُلُونَ مِنْهُ وَیَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ • وَلئِنْ أَطَعْتُم بَشَرًا مِّثْلَکُمْ إِنَّکُمْ إِذًا لَّخَسِرُونَ.
اشراف قومش که کافر شده و دیدار
آخرت را
دروغ پنداشته بودند، و در زندگی
دنیا آنان را مرفه ساخته بودیم گفتند: این
مرد جز بشری چون شما نیست: از آنچه میخورید، میخورد؛ و از آنچه مینوشید، مینوشد. و اگر بشری مثل خودتان را
اطاعت کنید در آن صورت زیانکار خواهید بود...»
بخش پایانی این آیات نیز چنین است:
«فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْنَهُمْ غُثَآءً فَبُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّلِمِینَ؛
پس فریاد مرگبار آنان را به حق فرو گرفت و آنها را چون خاشاکی که بر
آب افتد، گردانیدیم، دور باد از
رحمت خدا گروه ستمکاران.»
چنانکه ملاحظه میشود در این آیات به صراحت مردمانی که سرمست از نعمتهای دنیا به تکذیب پیامبر الهی میپرداختند "ستمکار" خطاب شدهاند.
«تبدیل یعنی چیزی را به کل عوض کنند، ولی تحویل آن است که همان موجود را از نظر کمی و کیفی دگرگون کنند و بدان شدت یا ضعف بخشند و یا این که
مکان را تغییر دهند».
بر این اساس هنگامی که گفته میشود سنن علاوه بر تبدیلناپذیری، تحویل هم نمیپذیرند؛ یعنی سنتها نه به کلی عوض میشوند و نه در مکان
کیفر و
پاداش، نقل و انتقال صورت میگیرد.
حال این سؤال مطرح میشود که چرا سنتهای الهی تحویلناپذیرند. در پاسخ گفته میشود: اصولاً تغییر و تحویلپذیری سنن و مقررات در جوامع انسانی به دلایل زیر است:
۱ ـ گاهی تحویلپذیری سنتها به
دلیل مسائل مجهولی است که با گذشت
زمان و پیشرفت
علم برای
انسان آشکار میشود و انسان میفهمد دچار اشتباه شده است.
۲ ـ گاهی آدمی به دلیل اقتضای خاص درونی، منافع زودگذر، شرایط خاص سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی، سنت و
سیره و خط مشی ویژهای را وضع یا تغییر میدهد.
۳ ـ گاهی این تغییر و تحویل به دلیل
بیماری خودپرستی و خودبیگانگی انسان است که در زندگی خویش به دلیل استبداد فکری، عملی و قدرتجویی، سنن و مقرراتی را وضع میکند.
اما خداشناسان حقیقی و توحیدگرایان راستین میدانند که هیچیک از دلایل یاد شده در
ذات خداوند راه ندارد و بر این اساس، سنتهای او طبق حکمتی مقرر شده و مهمتر این که سنتهای الهی بسان علت و معلولند که با آمدن علت،
معلول به وجود خواهد آمد.
جهان آفرینش که بر پایه نظام احسن شکل گرفته، بر سنتها و قانونمندیهای ثابت و تغییرناپذیر استوار است. این قانونمندیها بر کلیه فعل و انفعالها و تغییر و تحوّلهایی که در جهان طبیعت رخ میدهد، اعم از تغییرات و فرایندهای شیمیایی، فیزیکی، زیست محیطی، نجومی و...، حاکم بوده و هیچ رویداد طبیعی خارج از چارچوب آنها واقع نمیشود. از همین روست که
بشر در پی این برآمده که با ایجاد شاخههای مختلف علوم طبیعی، قانونمندیها و نظامهای حاکم بر جهان طبیعت را
کشف و شناسایی کند، تا با شناخت این قانونمندیها و نظامها بتواند کلیه تغییر و تحولات عالم ماده را در اختیار خود گیرد و وقوع برخی از آنها را پیشبینی، از وقوع برخی از آنها جلوگیری و یا وقوع برخی از آنها را تسریع کند و در یک کلمه آنها را در جهت منافع خود مهار نماید.
همچنانکه تغییر و تحولات عالم طبیعت بر اساس قانونمندیهای ثابت و تغییرناپذیر صورت میگیرد، تغییر و تحولات اجتماعی نیز قانونمندیهای خاص خود دارد و کلیه فراز و فرودهایی که در جوامع بشری رخ میدهد بر اساس همین قانونمندیهاست.
استاد شهید مرتضی مطهری در همین زمینه مینویسد:
قرآن کریم این
گمان را که ارادهای گزافکار و مشیتی بیقاعده و بیحساب سرنوشتهای تاریخی را دگرگون میسازد به شدت
نفی میکند و تصریح مینماید که قاعدهای ثابت و تغییرناپذیر بر سرنوشتهای اقوام حاکم است.
اگر چه قرآن کریم
لفظ سنت را در مورد نزول
عذاب بر اقوام و جوامع باطلگرا،
کافر،
مشرک،
ظالم، فاسق و فاجر به کار میگیرد، ولی از آنجا که هیچ یک از
افعال خدا را
عبث و
گزاف و بیحساب نمیدانیم، بلکه همه را بر اساس ضوابطی که از صفت
حکمت او سرچشمه میگیرد میدانیم، میتوانیم اصطلاح «سنت الهی» را به معنای عامتر بگیریم و آن را بر ضوابطی که در افعال الهی وجود دارد یا روشهایی که خداوند امور عالم و آدم را بر پایه آنها
تدبیر و اداره میکند،
اطلاق کنیم.
وقتی سخن از یک «سنت الهی» میگوییم مراد این نیست که فلان فعل خاص مستقیماً و بیواسطه از خدای متعال صادر میشود، بلکه ممکن است اسباب و وسایل بسیاری، اعم از طبیعی و عادی و فوق طبیعی و غیبی در کار آمده باشد و در عین حال فعل به خدای متعال منسوب شود. خدای متعال برای این که بینش و گرایش الهی و توحیدی ما را تقویت کند، افعال، کنشها و واکنشهای طبیعی و پدیدههای مادی را نیز به خود نسبت میدهد. به همین ترتیب پدیدههای انسانی، اعم از فردی و اجتماعی را نیز به خود منسوب میکند و بدینسان ما را با
توحید افعالی آشناتر میسازد؛ مثلاً سرکوبی و در هم شکستن یک
قوم را اگر چه به دست قوم دیگری صورت گرفته باشد به خود منتسب میسازد، خواه قومِ مهاجم و غالِب، اهل حق باشد و خواه اهل
باطل. بر اساس این دیدگاه است که ما قوانین اجتماعی را سنتهای الهی در تدبیر جوامع بشری مینامیم.
بعضی اشکال گرفتهاند که قوانین آفرینش و سنتهای الهی میتواند استثنائاتی داشته باشد؛ بدینصورت که
معجزات و کارهای خرق عادت و حتی دعاها و
صدقات و احسانهایی که برخی انجام میدهند، نقض سنت الهی است.
در پاسخ میگوییم: اگر تغییراتی در سنتهای جهان دیده میشود
معلول تغییر شرایط است و بدیهی است که هر سنتی در شرایط خاص خود جاری است و با تغییر شرایط، سنتی دیگر جریان مییابد و آن سنت نیز در شرایط خاص خود جریان و کلیّت دارد؛ یعنی سنت و قانون هیچگاه تغییر نمیکند، بلکه شرایط آن تغییر میکند و شرایط جدیدی به وجود میآورد؛ مثلاً اگر مردهای به طور معجزهآسا زنده میشود، خود حساب و قانونی داشته است. همچنین اگر فرزندی همچون
عیسی بن مریم (علیهالسلام) بدون
پدر متولد میشود، این رویه بر خلاف سنت الهی نیست، بلکه چون
بشر همه سنتها و قوانین
آفرینش را نمیشناسد همین که چیزی را بر خلاف قانون و سنتی میپندارد میگوید: نقض
قانون علیت است.
اما باید بدانیم که در بسیاری از موارد آنچه به عنوان قانون است، در واقع «پوسته و قشر قانون» است؛ مثلاً ما میپنداریم که سنت آفرینش حیات، اینگونه است که همواره موجود زنده از
ازدواج پدر و مادری حاصل میشود، لکن باید بدانیم که آفرینش عیسی بن مریم «قشر سنت» را بر هم زده، نه خود سنت را.
دانشمندان معتقدند که هر جامعهای سنن و قوانینی دارد. در تاریخ بشر، کامیابیها، ترقی و پیشرفتها، ادِبارها و انحطاطها، بر اساس نظام و قانون خاصی است و هر یک علتی دارد. قرآن از قوانین حاکم بر جامعه و
تاریخ به
لفظ «سنت الله» یا «سنن» تعبیر میکند. این کتاب شریف در بعضی از آیات، «سنت» را به خدای متعال نسبت میدهد؛ از جمله: «سنة الله التی قد خلت من قبل و لن تجد لسنة الله تبدیلاً؛
سنتهای خداوند برای گذشتگان هم بوده و در سنتهای الهی هیچ تغییر و تحولی نیست»، و در بعضی دیگر، «سنت» را به انسانها نسبت میدهد؛ از جمله:
ـ «سنة الاولین» (سنت پیشینیان)؛
ـ «سنة من قد ارسلنا قبلک من رسلنا» (سنت پیامبران الهی قبل از تو)؛
ـ «سنن الذین من قبلکم» (سنتهای گذشتگان).
امیر مؤمنان علی (علیهالسلام) نیز میفرماید: «روزگار همانطور که بر گذشتگان
حکومت میکرد، بر شما هم حکومت خواهد کرد.»
مقصود امام این است که سیر تاریخ کاملاً معقول و قانونمند است و در پشت رویدادهای گوناگون و غیر مرتبط در ظاهر، نظام معقول و سنتهای خللناپذیر است که زیر بنای تاریخ و سیر جامعه را تشکیل میدهد و به مجموع رویدادهای غیر مرتبط، ربط و نظام میبخشد.
سنتهای الهی با آزادی انسان، منافات و تضادی ندارند، به همین سبب در آیات قرآن هرگونه تغییر و تحولی بر
اراده و
عزم انسانها و جامعه بنا شده است؛ هم چنان که فعالیتهای فردی و اجتماعی نیز بر پایه اراده و اختیار افراد صورت میگیرد.
همچنین سنتهای الهی با دستورات دینی و اخلاقی نظیر
توکل،
قضا و قدر و... تضاد ندارند، زیرا این موارد نیز جزء سنن الهی و کاملکننده یکدیگرند.
دین مقدس اسلام همانطور که پیروانش را به بهرهگیری از
عقل و
تفکر،
دعوت کرده، به توکل بر خدا نیز فرا خوانده است. «در
حدیث آمده است که از
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) سؤال شد: با وجود این که هر حادثهای که در جهان رخ میدهد به تقدیر الهی و قضای حتمی اوست،
دعا و دوا چه اثری میتواند داشته باشد؟ در پاسخ فرمودند: دعا نیز از قضا و قدر است. در روایت دیگر آمده است که امام علی (علیهالسلام) در پای دیواری نشسته بود، متوجه شد که دیوار شکسته و ممکن است که فرو بریزد؛ فوراً برخاست و از آنجا دور شد. مردی اعتراض کرد که از قضای الهی میگریزی؟ یعنی اگر بنا باشد تو بمیری، خواه از کنار دیوار خراب
فرار کنی یا فرار نکنی، خواهی مرد و اگر بنا نباشد صدمهای به تو برسد، باز هم در هر صورت محفوظ خواهی بود. بنابراین فرار از زیر دیوار شکسته چه معنا دارد؟ حضرت در پاسخ فرمود: از قضای الهی به سوی قَدَر الهی فرار میکنم.»
۱ ـ هر امتی، دوره و اجلی دارد: جامعه مانند فرد است. همانطور که یک فرد تا به سن
بلوغ نرسد نسبت به هر چیز و هر کس حمله و هجوم دارد، جامعه نیز مدتی حالت تهاجمی دارد و پس از آن حالت تدافعی به خود میگیرد. این تهاجم و تدافع موجب میشود که نوعی فرهنگ و تمدن در جامعه به وجود آید، رشد کند، ضعیف و
پیر شود و در نتیجه فرهنگ جدید، باز سیر خود را به سوی رشد و کمال و پیری و
مرگ طی کند و باز در برابر نیروی تازه و
جوان قرار گیرد.
۲ ـ ستمگری مایه نابودی است: قرآن، ستمگری و خروج از خط
عدالت و دادگری را مایه
هلاکت و نابودی امتها میداند. بر عکس، صلاح،
تقوا و درستکاری را مایه بقای دولتها و ملتها میداند و
امنیت و آرامش فردی و اجتماعی را در دوری از
ستم و تعدی تلقی میکند.
دانشمندان بزرگ جهان معتقدند جنگها، خونریزیها، آدمکشیها و مفاسد روزافزون امروز جهان، به
دلیل نبودن موازنه بین خواستههای جسم و
روح انسان است. اگر چه انسان
دریا و
فضا و
صحرا را
تسخیر نموده، اما
فضایل اخلاقی را زیر پا گذارده است و همین امر موجبات نابودی او را فراهم خواهد آورد.
۳ ـ صالحان، وارثان زمین میشوند: با این که روش تاریخ بشر تاکنون به صورت
مبادله پیروزی بوده، ولی
قرآن معتقد است
مشیت الهی بر این تعلق گرفته که در آینده فقط صالحان وارثان زمین خواهند بود و
حکومت جهان و اداره امور را به دست خواهند گرفت و حق و
حقیقت در موضع خود استوار خواهد بود و
باطل بر آن پیروز نخواهد شد.
۳ ـ استقرار آیین خدا و گسترش امنیت در جهان: قرآن معتقد است خداوند سرانجام آیینی را که برای بندگان خود پسندیده، در روی زمین مستقر خواهد ساخت؛ آیینی که از هر نوع
شرک و دوگانهپرستی پیراسته است و بیم و ناامنی در آن راه نخواهد داشت.
۵ ـ گسترش
اسلام در سراسر جهان: قرآن در دو مورد
از برقراری آیین اسلام در جهان و پیروزی آنان بر دینهای دیگر خبر داده که البته تاکنون محقق نگردیده است. طبق
روایات، ظرف تحقق آن، دوره دیگری است که در آن دوره آخرین وصی پیامبر،
حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجه) زمام امور را به دست میگیرد و اسلام را در سراسر
شرق و
غرب منتشر میسازد.
۶ ـ
پیروزی پیامبران: پیامبران در طول
تاریخ برای اشاعه مکتب خود مجاهدتها و کوششها کردهاند، اما به
دلیل مخالفتهای باطللگرایان هرگز نتوانستهاند آن را در سراسر جهان پیاده کنند. قرآن مبارزه اهل باطل را با مکتب حق یک مبارزه موقت تلقی میکند و معتقد است سنگرهای باطل سرانجام فرو خواهد ریخت و برنامه پیامبران در جهان گسترش پیدا خواهد کرد.
۷ ـ در مبارزه حق و باطل، حق پیروز است: آیات قرآن نه تنها نظام
تکوین را نظام
خیر و غلبه خیر بر
شر میداند، بلکه سرانجام نظام اجتماعی انسان را نظامی استوار میداند که در آن، نظام
توحید بر نظام شرک غلبه کرده و پیروزی از آن صالحان و راستگویان خواهد بود: «بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق و لکم الویل مما تصفون.»
۸ ـ کمکهای غیبی در سرانجام جامعهها: قرآن معتقد است در سرانجام جامعهها افراد فداکاری پیدا میشوند که با تمام
قدرت در
عزت اسلام و
ذلت کفر میکوشند و از این طریق به گروهکها
هشدار میدهد که اگر از جاده مستقیم توحید منحرف شوند، هرگز آیین حق با انحراف آنان نابود نمیشود.
«
استدراج، به معنای سوق دادن یا گرفتن به صورت تدریجی و مرحلهبهمرحله است».
علامه طباطبائی مینویسد: «استدراج، در
لغت به معنای این است که کسی در صدد بر آید پله پله و به تدریج از مکانی یا امری بالا رود و یا پایین آید و یا نسبت به آن نزدیک شود، ولی در قرآن دلالت دارد بر این که مراد نزدیک شدن به
هلاکت است یا در
دنیا یا در
آخرت.»
سنت استدراج به این معناست که گاهی ممکن است
خداوند نعمتی را برای انسان بفرستد و روزبهروز آن را افزایش دهد و انسان ناسپاس به جای قدردانی و استفاده صحیح، به
هوا و هوس بپردازد و روزبهروز، قدمبهقدم از
انسانیت فاصله بگیرد و بهتدریج به سوی هلاکت ابدی نزدیک شود.
آیه زیر ضمن
وعده عذاب به تکذیبکنندگان، شیوه اجرای عذاب را به صورت استدراج بیان کرده است: «و آنان که آیات ما را تکذیب کردند، از جایی که فهم آن نمیکنند به تدریج به عذاب و هلاکت میافکنیم.»
در سنت استدراج، وفور
نعمت برای
کافران وجود دارد و این وفور نعمت مقدمهای برای نزول عذاب خواهد بود. البته این در زمانی صورت میگیرد که در اثر
الحاد،
گناه و
جنایت، امیدی به
حیات جامعه و
هدایت آن نباشد. در این زمان
خداوند افراد آن جامعه را در بهرهوریهای مادی غوطهور سازد تا تنها به آن دل خوش کنند و بهگونهای بیسابقه وسایل رفاه آنان فراهم شود و این همه نعمت، مقدمه و شروعی برای نزول
عذاب الهی خواهد بود.
قرآن میفرماید: «پس چون آنچه به آنها تذکر داده شد همه را فراموش کردند، ما هم ابواب هر نعمت را بر روی آنها گشودیم تا به نعمتی که به آنها داده شد
مغرور شدند. پس ناگاه آنها را به
کیفر اعمالشان گرفتار کردیم که آن هنگام خوار و ناامید گردند.»
سنت امتحان و
آزمایش یا «سنت
ابتلا»، یکی از عمومیترین سنتهای الهی است. تفاوتی که میان
امتحان الهی و امتحان بشری وجود دارد این است که ما غالباً از حقیقت اشیا بیخبریم و میکوشیم تا از مجرای آزمایش، نادانی خود را درباره باطن اشیا از میان ببریم؛ ولی نمیتوان به خداوند علیم چنین نسبتی را داد و امتحان را وسیله حصول
علم برای او دانست.
آزمایش الهی در حقیقت به منزله ایجاد زمینههای مختلف برای ظهور و بروز استعدادهایی است که در نهاد انسان قرار داده شده است تا در هر مورد، انسان انتخابگر،
نیّت و تمایل درونی خود را نشان دهد، یکی از دو راه حق و
باطل یا
خیر و
شر را برگزیند و در نهایت حاصل این گزینش را آشکارا مشاهده کند.
امتحان الهی نه به قشری خاص از افراد مربوط است و نه در زمان و مکانی مشخص صورت میپذیرد، بلکه همه انسانهای مکلف در معرض امتحان خداوندی هستند. متاسفانه بسیاری از ما امور روزمرّه زندگی را غالباً جریاناتی عادی و نه آزمایش و امتحان تلقی میکنیم و میپنداریم که امتحانات الهی به لحظاتِ سرنوشتساز و استثنایی زندگی اختصاص دارند، در صورتی که با نگاهی دقیق در مییابیم هر ساعت از
عمر ما با دهها و شاید صدها امتحان الهی همراه است و شکست و
پیروزی ما لحظهبهلحظه در پرونده اعمالمان ثبت میگردد. خداوند در
قرآن میفرماید: «آیا مردم میپندارند همینکه گویند
ایمان آوردیم، رها میشوند و آزمایش نمیشوند؟»
حضرت علی (علیهالسلام) میفرماید: «من خدا را به وسیله فسخ شدن تصمیمها و باز شدن گرهها و شکستن همتهای گرفته شده شناختم.»
از این سخن فهمیده میشود در ورای تصمیمها، عقدها، قراردادها و همتها، قدرتی وجود دارد که میتواند
اراده انسان و تصمیمها را در هم بشکند و از عزم و تصمیم اتخاذ شده به گونه مرموزی جلوگیری کند.
در حدیثی وارد شده است: «امام علی (علیهالسلام) پس از بازگشت از
جنگ صفین، در
کوفه نشسته بود، پیرمردی رو به آن حضرت کرد و پرسید: آیا رفتن به
شام با قضا و قدر الهی بود؟ امام فرمود: البته. بلکه هیچ درهای را پایین نرفتیم و از هیچ تپهای بالا نرفتیم مگر با قضا و قدر الهی.»
پسران
غالب اسدی حکایت کردهاند که در عصر
روز عرفه در بیابان
عرفات همراه
امام حسین (علیهالسلام) بودیم. آن حضرت با کمال
خشوع و
بندگی از خیمه بیرون آمد و با جمع کثیری از اصحاب و فرزندانش بر دامنه چپ کوه ایستاد. صورت مبارک به جانب
کعبه گرداند، دستها را چونان افراد مستمند به سوی
آسمان بالا برد و گفت: «حمد و سپاس خدایی را که چیزی نمیتواند قضا و خواسته او را رد کند و از
عطا و بخشش او جلوگیری نماید.»
زلزله همانند رعد و طوفان، از سنتهای طبیعی الهی و واقعیتی محسوس و ملموس است. حضرت علی (علیهالسلام) فرمود: «
بلا برای ستمگر،
تادیب و برای
مؤمن،
امتحان و برای
پیامبران، درجه و
مقام است.»
در
روایت است که
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در منزل یکی از مسلمانان مرغی را دید که بر روی دیوار تخم گذاشت، اما تخم نیفتاد و نشکست. آن مرد گفت: به
خدا سوگند، هیچگاه به من آسیبی نرسیده است. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: کسی که هرگز مصیبتی نبیند مورد لطف خدا نیست. آنگاه از خانه آن
مرد بیرون رفت.
امام علی (علیهالسلام) میفرماید: «در ناز و
نعمت زیستن و از سختیها دوری گزیدن، موجب ضعف و ناتوانی است. شرایط دشوار و ناهموار آدمی را نیرومند ساخته و جوهر هستی او را آبدیده میگرداند. خداوند مصایب و سختیها را در برنامه
تکوین بشر قرار داده است.»
حضرت باقر (علیهالسلام) میفرماید: «همانا خدای تعالی تفقد کند مؤمن را به بلا، چنانچه تفقد کند مردی عیال خود را به
هدیه از سفر، و هر آینه
پرهیز دهد او را از
دنیا، چنانچه پرهیز دهد طبیب مریض را.»
سماعه از
امام صادق (علیهالسلام) نقل میکند که فرمود: «همانا در
کتاب علی (علیهالسلام) است این که سختترین مردم از حیث بلا پیغمبرانند، پس جانشینان آنها، پس نیکوتر، پس نیکوتر.»
امام علی (علیهالسلام) در
نهج البلاغه میفرماید: «کسی که خداوند به مواهب و امکاناتش وسعت بخشد و آن را مجازات استدراجی نداند، از نشانه خطر غافل مانده است.»
همچنین از آن حضرت نقل شده که فرمود: زمانی فرا میرسد که هیچ چیز در آن زمان پنهانتر از حق و آشکارتر از باطل و فزونتر از
دروغ بر خدا و
پیغمبر نیست. تا آنجا که میگوید: در آن زمان افرادی هستند که به مجرد شنیدن آیهای از
قرآن آن را
تحریف میکنند و از
آیین خدا خارج میشوند و پیوسته از آیین این زمامدار به آیین آن زمامدار و از دوستی یکی به دیگری و
اطاعت سلطانی به سلطان دیگر و از پیمان یکی به دیگری منتقل میگردند و سرانجام از راهی که متوجه نیستند گرفتار مجازات استدراجی پروردگار میشوند.
معمولاً برای بقای یک نظام یا یک جامعه، بر عوامل
قدرت حساب میشود. داشتن قدرت نظامی، شکوفا بودن
اقتصاد، پیشرفتهای علمی، آبادانی شهرها و نظایر آن، از جمله نشانههای ثبات و پایداری نظام و جامعه تلقی میگردد. اما گاهی در پشت این مظاهر قدرت، عوامل سقوط و انحطاط در آن جامعه رخنه میکند و در بطن آن پرورش مییابد و در نتیجه طبق سنت الهی محکوم به نابودی میشود. در چنین حالتی است که هیچ یک از عوامل قدرت نمیتواند در مقابل سنتهای الهی
مقاومت کند و نظام را از سقوط
نجات دهد. قرآن کریم این موضوع را در آیاتی مطرح کرده و به طغیانگرانی که به قدرت خود مغرورند و خود را شکستناپذیر میدانند یادآور میشود که سنتهای الهی آن چنان قوی و تخلفناپذیرند که هیچ عاملی نمیتواند در برابر آنها ایستادگی کند و حتی ممکن است همان چیزی که به عنوان عامل بقای آن نظام شناخته میشود، به یک عامل سقوط و نابودی بدل شود.
پارهای از
آیات قرآن در این زمینه که اشاره به محورهای ویژهای دارد، عبارتاند از:
«آیا در روی
زمین سیر نمیکنند تا ببینند سرانجام گذشتگان چگونه بود؟ آنها هم از لحاظ قدرت و نیرو و هم از لحاظ داشتن آثار در روی زمین از اینان قویتر بودند. پس خداوند آنها را به خاطر گناهانشان هلاک کرد.»
«و خداوند آنان (
کفار و
منافقان) را
لعنت کرد و برای آنهاست عذابی پایدار؛ مانند کسانی که پیش از شما بودند و از لحاظ قدرت و کثرتِ اموال و فرزندان از شما نیرومندتر بودند.»
«آیا نمیداند که خداوند پیش از او نسلهایی را هلاک نمود که از لحاظ قدرت و کثرت جمعیت از او نیرومندتر بودند؟»
«آیا در روی زمین سیر نمیکنند تا ببینند سرانجام پیشینیان چگونه بوده است؟ کسانی از لحاظ قدرت قویتر بودند و زمین را کاویدند و آن را آباد ساختند و بیشتر از ایشان آباد کردند.»
با تتبع در این آیات و آیات مشابه روشن میشود وقتی در جامعهای عوامل سقوط رخنه کرد و طبق سنتهای الهی محکوم به سقوط شد، دیگر هیچیک از مظاهر قدرت نمیتواند آن را نجات دهد.
منظور از سنتهای الهی که مجرای تحقق ارادهی الهی در
جهان هستند، چه قانونهایی هستند و اقسام آن کدامند؟ سنتهای الهی چه ویژگیهایی دارند؟ آیا میتوان
علت تمام بدبختیها را به بیگانگان و سیاستهای مخرب آنان نسبت داد و یا گردش موافق و مخالف افلاک را در این حوادث مؤثر دانست؟ آیا شانس و اقبال میتواند توجیهگر حوادث تلخ و شیرین باشد؟ آیا بهتر نیست که به قرآن پناه ببریم و عامل اصلی گرفتاریها و راه
درمان را در آن بیابیم؟
برای تحقق وعدهی الهی در جهت
نصرت مؤمنان شرایطی لازم است که برخی از آنها عبارتند از
«ولا تهنوا و لاتحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین؛
سست مشوید و نگران نباشید که شما اگر واقعا
ایمان داشته باشید، برترید.»
«ثم ننجی رسلنا و الذین آمنوا کذلک حقا علینا ننج المؤمنین؛
آنگاه رسولان و نیز کسانی را که ایمان آوردهاند، میرهانیم. بر عهدهی ماست که مؤمنان را رهایی دهیم.»
«و کان حقا نصر المؤمنین؛
یاری کردن مؤمنان بر عهدهی ماست.»
«بلی ان تصبروا و تتقوا و یاتوکم من فورهم هذا یمددکم ربکم بخمسة آلاف من الملائکة مسومین؛
بله اگر شما
صبر و ایستادگی در
جهاد پیشه کنید و پرهیزگار باشید، چون
کافران بر سر شما شتابان و
خشمگین درآیند، خداوند پنج هزار
فرشته را (با پرچمی که نشان مخصوص سپاه
اسلام است) به
مدد شما فرستد.»
«قال موسی لقومه استعینوا بالله و اصبروا ان الارض للّه یورثها من یشاء من عباده و العاقبة للمتقین؛
موسی به قوم خود گفت: از خدا یاری خواهید و صبر کنید که زمین ملک خداست و او به هرکس از بندگان خواهد واگذارد و حسن عاقبت و فیروزی مخصوص اهل تقواست.»
«و لینصرن الله من ینصره؛
قطعا کسی که خداوند را
یاری کند، خداوند نیز او را یاری میکند.»
«یا ایها الذین آمنوا ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم؛
ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر خداوند را یاری کنید، یاریتان میدهد و گامهایتان را استوار میسازد.»
«واعدوالهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم و آخرین من دونهم لاتعلمونهم الله یعلمهم و ما تنفقوا من شئ فی سبیل الله یوف الیکم و انتم لاتظلمون؛
و شما ای مؤمنان، در مقام
مبارزه با کافران خود را مهیا کنید و تا آن
حد که بتوانید از آذوقه و آلات جنگی و اسبان سواری برای
تهدید دشمنان خداوند و دشمنان خودتان فراهم سازید و بر قوم دیگری که شما بر دشمنی آنان آگاه نیستید و خدا از آن آگاه است نیز مهیا باشید و آنچه در راه خدا صرف میکنید، خدا تمام به شما عوض خواهد داد و هرگز به شما
ستم نخواهد شد.»
«یا ایها الذین آمنوا اذا لقیتم فئة فاثبتوا و اذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون؛
ای کسانی که ایمان آوردهاید، آنگاه که گروهی با شما روبهرو شدند، ثابتقدم باشید و خداوند را فراوان یاد کنید؛ باشد که
رستگار شوید.»
نکتهای که باید مؤمنان در باب سنت
پیروزی بر دشمنان به آن توجه کنند، توجه به شرایط آن است و این سنتها، مقید و مشروط هستند. توضیح اینکه: شکست ظاهری مؤمنان از دشمنان در صورت اختلاف، عدم
اطاعت از فرمانده،
ریا،
غرور و مانند آن نیز از سنتهای الهی است که سبب مبتلا شدن به مصیبتها و رنجها خواهد شد؛ چنانکه در «
جنگ احد» چنین شد. یکی از نویسندگان در رابطه با مسالهی رهبری مینویسد: «مساله رهبری نقش بسیار مؤثری در سرنوشت اقوام و ملل دارد، ولی نباید فراموش کرد که ملتهای بیدار همواره رهبران لایق را به رهبری خویش میپذیرند و رهبران نالایق، زورگو و ستمکار در برابر
خشم و ارادهی آهنین ملتها درهم کوبیده میشوند»
در قرآن کریم آمده است: «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم؛
خداوند وضع هیچ ملتی را عوض نمیکند تا که خودشان تغییری در خود ایجاد کنند.»
بنابراین
آیه، هیچ ملّتی از بدبختی به خوشبختی نمیرسند، مگر اینکه عوامل بدبختی را از خود دور سازند. و برعکس، یک
ملت خوشبخت را بدبخت نمیکند، مگر آنکه خودشان موجبات بدبختی برای خویش فراهم آورند
یعنی این خود سنت الهی است که سرنوشت ملتها را به دست خود آنها سپرده است.
دعا،
صدقه و
توکل هرکدام یک سنت الهی هستند و
تقوا، تلاش و پایداری نیز سنتهای الهی هستند.
براساس آیاتی که در اینجا بدآنها اشاره شد میتوان چنین نتیجهگیری کرد:
نظام
کفر و
استکبار حاکم بر
جهان به
دلیل مبتنی بودن بر ظلم و ستم، چه در شکل فردی و چه در شکل اجتماعی آن (ظلم به خود و ظلم به دیگران) در ذات خود استعداد نابودی و
فنا را پرورش میدهد و از اینرو هر چه این نظام بیشتر رشد و توسعه مییابد به فروپاشی و سقوط نیز نزدیکتر میشود تا سرانجام بر اساس سنت الهی با به نهایت رسیدن ظلم و ستم زمینه اضمحلال کامل این نظام فراهم میگردد. در چنین شرایطی
انقلاب جهانی امام مهدی (علیهالسلام) به مانند جرقهای میماند که انبار باروت آماده اشتعالی را شعلهور میسازد.
این برداشت با روایات فراوانی که در آنها آمده "
امام مهدی (علیهالسلام) جهان را پس از آنکه از ظلم و ستم پر شده از
عدل و داد آکنده میسازد" نیز هماهنگی و تناسب دارد.
بنابراین میتوان گفت: این سنت الهی حاکم بر هر امتی جدای از بقا و فنای تک تک افراد آن، بقا و فنای خاص خود را دارد و زمانی که اجل امتی فرا رسد هیچ چیز نمیتواند از آن جلوگیری کند.
جوامع انسانی که به موجب آن فراگیر شدن ظلم و ستم باعث نابودی اقوام و تمدنها میشود، زمینه پیروزی سریع امام مهدی (علیهالسلام) بر قدرتهای ستمپیشه عصر ظهور را فراهم ساخته و آن حضرت را در برچیدن همه مظاهر ظلم و ستم از جهان
یاری میدهد.
(۱) ابن مکرم (ابن منظور)، جمالالدین، لسان العرب، ج۳۱، نشر ادب حوزه قم، ۱۴۰۵ هـ.
(۲) فتح الله، احمد، معجم الفاظ الفقه الجعفری، بینا، بیجا، ۱۴۱۵ هـ.
(۳) قلعجی، محمد، معجم لغة الفقهاء دارالنفائس، بیروت، ۱۴۰۸ هـ.
(۴) مصباح یزدی، محمد تقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۸.
(۵) خرمشاهی بهاء الدین، دانشنامهی قرآن، ج۲.
(۶) معادیخواه، عبد المجید، فرهنگ آفتاب «فرهنگ تفصیلی مفاهمیم نهج البلاغه»، نشر ذره، تهران چاپ اول، ۱۳۷۲.
(۷) طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمهی سید محمد باقر موسوی همدانی، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی با همکاری مرکز نشر فرهنگی رجا مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۳.
(۸) مکارم شیرازی ناصر و جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، ج۷، دارالکتاب الاسلامیه.
(۹) مطهری مرتضی، عدل الهی، انتشارات صدرا، قم، ۱۳۷۴.
سایت پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «سنتهای الهی در قرآن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۲۵ سایت پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «سنت های الهی در قرآن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۲۵ دانشنامه موضوعی قرآن.