• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

توریه در قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



توریه اصطلاحی در متون دینی به معنای انتقال دادن معنایی جز مفهوم مراد از لفظ به مخاطب، هنگام سخن گفتن است.



توریه از ریشه «و -ر -ی» به معنای پنهان کردن، پوشانیدن و افشا نکردن راز است.
در اصطلاح متون اسلامی و فقها
[۸] القاموس الجامع، ص۹۳.
توریه آن است که متکلم از سخن خود مفهومی جز آنچه مخاطب از آن می‌فهمد یعنی معنایی خلاف ظاهر اراده کند.
در متون حدیثی و فقهی، به ویژه فقه اهل سنت ، کاربرد واژه «مِعْراض» (جمع آن معاریض) درباره توریه رواج دارد. این تعبیر برگرفته از حدیث منسوب به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم:«إنّ فی المعاریض لَمَنْدوحةً عن الکذب»
[۹] فتح الباری، ج۱۰، ص۴۹۰.
[۱۰] السنن الکبری، ج۱۰، ص۱۹۹.
است؛ همچنین گاه تعابیری دیگر مانند تأویل
[۱۲] المغنی، ج۱۱، ص۲۴۲.
و تعریض
[۱۳] اعلام الموقعین، ج۳، ص۲۳۵.
به معنای توریه به کار رفته‌اند.
واژه توریه در قرآن کریم نیامده است؛ ولی در احادیث و منابع تفسیری و ادبی آیات متعددی از قرآن مانند ۷۶ - ۷۸ انعام ؛۷۶ یوسف ؛۶۳ انبیاء ؛۸۶ صافّات از مصادیق توریه به شمار رفته‌اند. از این آیات و مانند آن‌ها، کاربرد توریه را در سیره شماری از پیامبران و اولیای الهی و نیز مشروعیت و حتی ضرورت توریه را در شرایط خاص می‌توان استنباط کرد.


توریه که در منابع ادبی و علوم قرآنی ایهام ، تخییل ، مغالطه و توجیه نیز خوانده می‌شود
[۱۸] قزوینی، جلال الدین، الایضاح فی علوم البلاغه، ج۲، ص۴۹۹.
، به تعبیر منابع مذکور آن است که لفظی که دارای دو معنای دور و نزدیک است (هر دو معنا حقیقی باشند یا یکی حقیقی و دیگری مجازی) به کار برده شود و به اتکای قرینه‌ای مخفی معنای دور از آن اراده شود، در حالی که مخاطب گمان کند که معنای نزدیک مراد است. شماری از مؤلفان بر آن‌اند که این، معنای « توریه عرفی » است و در « توریه بدیعی » هر دو معنا مراد جدّیِ گوینده به شمار می‌روند و چه بسا هر دو در یک درجه از ظهور و خفا باشند.
توریه را در منابع ادبی و علوم قرآنی بر گونه‌های مختلف دانسته و شماری از آیات قرآن کریم را بیانگر مصداقی از توریه یا برخی از اقسام آن انگاشته‌اند. مهم‌ترین اقسام توریه عبارت‌اند از:

۲.۱ - توریه مرشحه

و آن توریه‌ای است که لفظ، قرینه‌ای سازگار با معنای نزدیک دربرداشته باشد که مراد متکلم نیست. علمای بدیع آیه ۴۷ ذاریات :«والسَّماءَ بَنَینها بِاَییدٍ» را مصداق این نوع توریه شمرده‌اند، زیرا واژه «بَنَینها» در آیه با معنای نزدیک «اَیْدٍ» یعنی دستان سازگاری و تناسب دارد؛ ولی به سبب استحاله وجود دست برای خداوند متعالی، این معنا قطعا مراد نیست و معنای دور یعنی قدرت مراد است ؛ همچنین برخی آیه ۲۹ توبه را بیانگر نمونه‌ای از توریه مرشحه دانسته‌اند:«حَتّی یُعطوا الجِزیَةَ عَن یَدٍ وهُم صغِرون»؛ زیرا مراد از «یَدٍ» در آیه، ذلّت و خواری است، هرچند واژه اعطاء (یُعطوا) با «ید» به معنای دست همخوانی دارد. آیاتی دیگر هم در پاره‌ای منابع بیانگر برخی از مصادیق این نوع توریه به شمار رفته‌اند؛ از جمله ۴۲ یوسف :«اذکُرنی عِندَ رَبِّکَ فَاَنسهُ الشَّیطنُ ذِکرَ رَبِّهِ»، ۱۴۳ بقره :«وکَذلِکَ جَعَلنکُم اُمَّةً وسَطًا لِتَکونوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ ویَکونَ الرَّسولُ عَلَیکُم شَهیدًا» و ۶ الرحمن :«والنَّجمُ والشَّجَرُ یَسجُدان».

۲.۲ - توریه مجرده

و آن توریه‌ای است که لفظ آن قرینه‌ای همخوان با معنای نزدیک دربرنداشته باشد؛ مانند آیه ۵ طه :«اَلرَّحمنُ عَلَی العَرشِ استَوی» که مراد از استواء در آن، استیلا یافتن است نه مستقر شدن و متضمن هیچ قرینه‌ای نیست که هماهنگ با معنای نزدیک (استقرار) باشد. برخی مؤلفان آیه ۶۰ انعام را نیز بیانگر مصداقی از این نوع توریه دانسته‌اند.

۲.۳ - توریه مبینه

و آن توریه‌ای است که یکی از لوازم معنای دور در آن ذکر شود.

۲.۴ - توریه مهیاه

این توریه تنها در صورتی واقع می‌شود که لفظ مورد نظر با لفظی دیگر، پیش از لفظ توریه یا پس از آن، همراه باشد.
در برخی منابع، آیاتِ متعددی بیانگر برخی از مصادیق توریه به شمار رفته‌اند، بدون این‌که به نوع توریه مطرح شده در این آیات تصریح شده باشد.


مسئله مهم نسبت توریه با کذب ، در منابع تفسیری، حدیثی و فقهی مورد توجه قرار گرفته است. به نظر مشهور، توریه ماهیتا با کذب متفاوت است و اصولاً مصداق دروغگویی به شمار نمی‌رود، زیرا سخنی را می‌توان کذب دانست که مقصود متکلم از آن با واقعیت منطبق نباشد و توریه چنین نیست. در حدیث نبویِ یاد شده در آغاز مقاله، توریه گشایشی برای پرهیز از کذب قرار داده شده است.
[۵۱] فتح الباری، ج۱۰، ص۴۹۰.
[۵۲] السنن الکبری، ج۱۰، ص۱۹۹.
فقهای شیعه و اهل سنت
[۵۵] مغنی المحتاج، ج۴، ص۳۲۱.
[۵۶] نیل الاوطار، ج۹، ص۱۱۰ - ۱۱۱.
با استناد به این حدیث و ادله دیگر توریه را تدبیر برای خروج از کذب در موارد اضطرار به شمار آورده‌اند که بر کذب نبودن توریه دلالت دارد؛ ولی برخی فقها با این استدلال که معیار صدق و کذب سخن، انطباق «مفهوم ظاهر» آن با واقعیت است نه انطباق «معنای مراد» با واقعیت و استدلال‌های دیگر، توریه را نوعی کذب دانسته‌اند.
[۵۷] قمی، میرزا ابوالقاسم، قوانین الاصول، ج۱، ص۴۱۹.
[۵۹] کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیه فی الفقه، ج۲۸، ص۲۲۳.
شماری دیگر در برخی فروض، توریه را مصداق کذب شمرده‌اند. برخی از کسانی که توریه را کذب ندانسته‌اند، بر آن‌اند که مفسده کذب یعنی در جهل افکندنِ شنونده، در توریه نیز وجود دارد.
[۶۲] اعلام الموقعین، ج۳، ص۲۳۶.
نظّام، صدقِ خبر را مطابقت آن و کذب خبر را مطابق نبودن آن با اعتقاد خبردهنده شمرده است. جاحظ ، صدق خبر را مطابقت آن با واقع و اعتقاد (هر دو) و کذب را مطابقت نداشتن آن با هر دو دانسته و موارد دیگر را نه صدق شمرده و نه کذب. بنابر حدیثی منقول از امام صادق علیه‌السلام اصلاح میان مردم نه صدق است و نه کذب، بلکه واسطه میان آن دو است. در توضیح حدیث گفته‌اند که مراد از کذب، کذب به قصد اصلاح میان مردم است که نه تنها مذموم نیست، بلکه چه بسا واجب است و از این رو، سزاوار است چنین سخنی کذب نامیده نشود. برخی بر آن‌اند که توریه ذاتا صدق به شمار می‌رود؛ ولی توریه کننده نه صادق است نه کاذب.
در روایتی
[۶۸] مسند احمد، ج۲، ص۴۰۳ - ۴۰۴.
[۶۹] صحیح البخاری، ج۴، ص۱۱۲
[۷۰] صحیح البخاری، ج۶، ص۱۲۱.
منسوب به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به سه مورد کذب در سیره حضرت ابراهیم علیه‌السلام اشاره شده که دو مورد آن در قرآن کریم آمده است.
به نظر بسیاری از فقها و مفسران شیعه و اهل سنت ، این روایت را به ادله‌ای، از جمله نسبت دادن کذب به انبیا ، که با عصمت آنان سازگار نیست، نمی توان معتبر دانست. برخی از اهل سنت گفته‌اند که مراد از کذب در روایت، توریه است نه کذب محض یا کذب حقیقی.
[۷۷] المبسوط، ج۳۰، ص۲۱۱.
[۷۹] فتح الباری، ج۶، ص۲۷۷ - ۲۷۸.
مفسران به همین دلیل، این تفسیر مجاهد را از آیه ۸۲ سوره شعراء :«اَطمَعُ اَن یَغفِرَلی خَطیٔتی یَومَ الدّین» که مراد از واژه «خطیئه» دراین آیه سخنان کذب حضرت ابراهیم علیه‌السلام در آیات مذکور است، مردود شمرده‌اند.
[۸۲] فتح القدیر، ج۴، ص۱۰۵.
فقهایی
[۸۳] صحیح مسلم، ج۱۶، ص۱۵۸.
[۸۴] فتح الباری، ج۵، ص۲۲۰.
[۸۵] نیل الاوطار، ج۸، ص۸۴.
که به گونه مطلق کذب را جایز ندانسته‌اند، موارد تجویز کذب در احادیث (از جمله جواز کذب در جنگ) را بر توریه حمل کرده و مراد احادیث مزبور را کذب واقعی و صریح نشمرده‌اند، هرچند به نظر مشهور، کذب در این موارد اضطراری جایز ولی توریه سزاوارتر است.
[۸۶] نیل الاوطار، ج۸، ص۸۴ - ۸۵.



برپایه برخی احادیث، گاه به اقتضای مصالح مهمی پیامبران و اولیای الهی درباره برخی امور به روش توریه رفتار می‌کردند ؛ همچنین کاربرد توریه از سوی برخی صالحان، مانند مؤمن آل فرعون ، در منابع تفسیری و حدیثی گزارش شده است. در شماری از آیات قرآن سخنانی از زبان پیامبران علیهم‌السلام نقل شده که به نظر غالب مفسران مصداق توریه است؛ ولی برخی مفسران بدین استناد که سخن گفتن به روش توریه موجب سلب اعتماد مردم از پیامبران می‌شود، این کار را بر آنان روا نشمرده‌اند. بسیاری از مفسران نیز توریه را تنها در امر تبلیغ دین و رسالت بر انبیا علیهم‌السلام ناروا دانسته و به وقوع آن در سیره پیامبران به حکم ضرورت قائل‌اند.
[۹۳] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان فی تفسير القرآن، ج۷، ص۸۶.

شماری از مهم‌ترین مصادیق توریه پیامران و اولیای الهی به استناد آیات قرآن عبارت‌اند از:

۴.۱ - توریه ابراهیم

در منابع تفسیری دو آیه مصداق توریه حضرت ابراهیم علیه‌السلام به شمار رفته است:
أ . آیات ۸۸ ۸۹ صافات که بنابر مفاد آن‌ها، آن حضرت پس از نگریستن به ستارگان گفت که من بیمارم:«فَنَظَرَ نَظرَةً فِی النُّجوم • فَقالَ اِنّی سَقیم». در تفسیر این دو آیه وجوهی گفته‌اند که بیش‌تر آن‌ها مصداق توریه به شمار می‌روند:
یک. وی با دیدن ستارگان پی برد که در آینده بیمار خواهد شد.
دو. مراد از بیماری، مرض منجر به مرگ است.
سه. مراد، قابلیت و استعداد بیمار شدن است که در همه انسان‌ها وجود دارد.
چهار. منظور آن حضرت، بیماریِ روحی ناشی از کفر مردم یا تأثیر نداشتن حجّتِ او بر قلوب آنان بوده است.
پنج. به نظر برخی، مراد از سقم ، حالت شک و تزلزل در مسیر تحصیل یقین و ایمان است. که البته این دیدگاه مردود شمرده شده است.
شش. با دیدن نجوم و پی بردن به مصائب امام حسین علیه‌السلام قلب او شکسته شد.
هفت. وی واقعا بیمار بوده است. به نظر برخی مفسران مراد ابراهیم علیه‌السلام از بیماری، طاعون بوده که مردم آن عصر بسیار از آن وحشت داشتند.
ب . آیه ۶۳ انبیاء که مفاد آن، خطاب آن حضرت است به بت پرستان در این باره که شکستن بتها کار بت بزرگ بوده و اگر آنان سخن می‌گویند، از آن‌ها بپرسید:«بَل فَعَلَهُ کَبیرُهُم هذا فَسٔلوهُم اِن کانوا یَنطِقون». مفسران درباره مراد حضرت ابراهیم علیه‌السلام از این سخن آرای گوناگونی دارند و برخی آن را بر توریه حمل کرده‌اند؛ از جمله:
یک. مراد، زمینه سازی برای موضع گیری منفی در برابر بت پرستی
[۱۱۴] فتح الباری، ج۶، ص۲۷۸.
و به تعبیر برخی ، تحمیل شکست بر بت پرستان در مقام احتجاج و استدلال همراه با استهزای آنان بوده است.
دو . مراد آن حضرت این بوده که اگر این بتها سخن می‌گویند، شکستن آن‌ها کار بت بزرگ بوده است؛ به بیان دیگر، آن حضرت سخن خود را بر شرطی محال تعلیق کرده تا بطلان مدعای بت پرستان را ثابت کند. شماری از احادیث مؤید این دیدگاه‌اند.
سه . این سخن، حکایت رویه و مذهب بت پرستان است نه نظر شخصی خود ابراهیم علیه‌السلام.
چهار . به نظر کسائی باید بر کلمه «فَعَلَهُ» وقف کرد و «کَبیرُهُم» را ابتدای جمله بعدی به شمار آورد؛ یعنی این کار را فاعل آن انجام داده و بزرگِ بتان این است.
پنج . آن حضرت بر اثر خشم وناراحتی از پرستش بت بزرگ از جانب بت پرستان، اقدام به شکستن بتها کرده و از این رو، این کار را به سببِ اصلی یعنی بت بزرگ اسناد داده است.
[۱۲۹] فتح الباری، ج۶، ص۲۷۸.

شش . باید بر کلمه «کَبیرُهُم» وقف کرد و ابراهیم علیه‌السلام از این واژه نفس خود را اراده کرده، زیرا انسان از هر بتی بزرگ‌تر است ؛ همچنین برخی از مفسران، خدا دانستن ماه و ستاره و خورشید از سوی ابراهیم علیه‌السلام در آیات ۷۶- ۷۸ انعام را مصداق توریه دانسته‌اند که در جهت آگاه کردن مردم به مخلوق بودن آن‌ها ارائه شده است
[۱۳۴] کنزالدقایق، ج۱، ص۱۲۵.
؛ اما در مقابل، برخی از مفسران اهل سنت برآن‌اند که این سخنان بر وجه حقیقت بیان شده و مربوط به دوران پیش از بلوغ آن حضرت بوده که در پی یافتن حق بوده است.

۴.۲ - توریه حضرت یوسف و برادران او

از جمله مصادیق توریه در منابع تفسیری و حدیثی، نسبت دادن سرقت به برادران حضرت یوسف علیه‌السلام از جانب منادی در آیه ۷۰ یوسف است:«... جَعَلَ السِّقایَةَ فی رَحلِ اَخیهِ ثُمَّ اَذَّنَ مُؤَذِّنٌ اَیَّتُهَا العیرُ اِنَّکُم لَسرِقون». برخی مفسران بر آن‌اند که مراد از سرقت مذکور در آیه، دزدیدن حضرت یوسف از پدرش توسط برادران اوست. شماری دیگر آن را بر استفهام حمل کرده‌اند. برخی دیگر گفته‌اند که مأموران بدون دستور حضرت یوسف و در حالی که از قرار داشتنِ ظرف پادشاه در بار بنیامین آگاه نبودند، این سخن را بر زبان راندند. هرچند از ظاهر آیه شریفه برمی‌آید که این سخن گفته منادی بوده، از آن رو که ظاهرا وی به فرمان یوسف علیه‌السلام این کار را انجام داده، در شماری از احادیث این سخن توریه حضرت یوسف علیه‌السلام به شمار رفته و به وی اسناد داده شده است ؛ همچنین برخی مفسران مفاد آیه ۸۸ یوسف را نوعی توریه از جانب برادران یوسف در برابر او دانسته‌اند:«اِنَّ اللّهَ یَجزِی المُتَصَدِّقین»، زیرا آنان که وی را مؤمن نمی‌دانستند به جای آن‌که بگویند خداوند به تو به سبب صدقه دادنت پاداش می‌دهد، موضوع را با تعبیری کلّی بیان کردند تا موهم این باشد که مرادشان شخص یوسف علیه‌السلام است.

۴.۳ - توریه حضرت موسی

برخی مفسران آیه ۷۳ کهف را از مصادیق توریه حضرت موسی علیه‌السلام دانسته‌اند:«قالَ لاتُؤاخِذنی بِما نَسیتُ». این آیه خطابِ آن حضرت را به خضر علیه‌السلام دربردارد. برخی منابع مفاد آیه را آن دانسته‌اند که مرا به خاطر آنچه فراموش کردم (یعنی توصیه خضر علیه‌السلام به او مبنی بر پرهیز از پرسش درباره کارهای وی) مؤاخذه مکن. شماری از تفاسیر مراد از نسیان را ترک کردن دانسته و گفته‌اند که مراد موسی علیه‌السلام خودداری از عمل کردن به تعهّد خود به حضرت خضر بوده است ؛ ولی برخی مفسران بر این عقیده‌اند که آن حضرت توصیه خضر و تعهد خود را فراموش نکرده بود، بلکه از باب توریه خود را ناسی معرفی کرده است ؛ همچنین در پاره‌ای تفاسیر این گفته حضرت موسی علیه‌السلام به فرعون (درباره قتل شخص قبطی) که در آیه ۲۰ شعراء نقل شده:«قالَ فَعَلتُها اِذًا واَنَا مِنَ الضّالّین» از مصادیق توریه آن حضرت به شمار رفته است. آنان مراد از «ضال» را در این آیه، راه گم کرده یا غافل از فرجام کار دانسته‌اند نه گمراه از طریق حق.

۴.۴ - توریه مؤمن آل فرعون

از جمله مصادیق توریه صالحان در قرآن، توریه حزقیل ، مؤمن آل فرعون است. برپایه برخی احادیث، آیه ۴۵ غافر به ماجرایی اشاره کرده که میان مؤمن آل فرعون و فرعون رخ داد و این ماجرا آن بود که فرعون بر اثر سعایت برخی از اطرافیانش درصدد برآمد از عقاید و افکار او آگاه شود و وی با توریه جان خود را نجات داد و فرعون سعایت کنندگان را مجازات کرد
[۱۶۵] زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، ج۴، ص۷۶۱.
:«فَوَقهُ اللّهُ سَیِّٔاتِ ما مَکَروا وحاقَ بِٔلِ فِرعَونَ سوءُ العَذاب».

۴.۵ - توریه در سیره پیامبر اکرم

در منابع سیره و تاریخ مواردی از کاربرد توریه در سیره پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نقل شده است ؛ همچنین گفته‌اند که آن حضرت هنگامی که آهنگ سفر یا جهاد داشت، با توریه قصد خود را پنهان می‌کرد تا دشمنان از آن آگاه نشوند.
[۱۷۰] فتح الباری، ج۸، ص۱۱۷.
آن حضرت سوگند سوید بن حنظله را مبنی بر آن‌که وائل بن حجر برادر اوست، با حمل کردن سخن او بر توریه تأیید فرمود.
[۱۷۱] سنن ابی داود، ج۲، ص۹۲.

از صحابیان و تابعین نیز موارد متعددی از توریه گزارش شده است.
[۱۷۲] المبسوط، ج۳۰، ص۲۱۳.
[۱۷۳] مغنی المحتاج، ج۴، ص۳۲۱.
در سیره امامان شیعه علیهم‌السلام و پیروان آن‌ها نیز توریه کردن به عنوان یکی از راه‌های تقیه در مورد اضطرار، شناخته و بر طبق آن رفتار می‌شده است. در احادیث منقول از امامان علیهم‌السلام تقیه و توریه مایه رحمت الهی بر شیعیان و موجب حفظ و سلامت مؤمنان از شر کافران و بدکاران خوانده شده است. پس از آن‌که عمار یاسر زیر فشار مشرکان مکه برای حفظ جان خود کلمه کفر را بر زبان راند، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم کار او را تأیید فرمود و آیه ۱۰۶ نحل نازل شد :«اِلاّ مَن اُکرِهَ وقَلبُهُ مُطمَئِنٌّ بِالایمنِ...»، بر این اساس، بسیاری از فقها تلفظ به کفر را در فرض اکراه حرام و موجب ارتداد ندانسته‌اند
[۱۸۵] تقریرات الحدود والتعزیرات، ج۲، ص۷۸.
؛ ولی برخی مفسران و فقها این آیه را بر توریه حمل کرده و بر آن‌اند که در صورت اکراه بر کفر لازم است اکراه شونده توریه کند و لفظ کفر را با توریه بر زبان آورد.

۴.۶ - حکم فقهی توریه

توریه ابتدایی یعنی توریه‌ای که بدوا بدون آن‌که ضرورتی، دروغ گفتن یا سوگند دروغ را تجویز کرده باشد، در برخی منابع فقهی با شرایطی تجویز و به احادیث استناد شده است.
[۱۹۰] القضاء الاسلامی، ج۲، ص۱۴ - ۱۶.
فقیهانی که توریه یا برخی مصادیق آن را نوعی کذب به شمار آورده‌اند، آن را مانند کذب تنها به هنگام ضرورت جایز می‌شمارند.
[۱۹۳] احیاء علوم الدین، ج۹، ص۱۵۹۹.
در صورتی که شخص مضطر یا مکره برای دفع آزار و ستم دیگران از جان یا مال خود یا وابستگانش مجاز به یاد کردن سوگند دروغ باشد، فقها به استناد ادله فقهی به ویژه احادیث به جواز یا وجوب توریه قائل شده‌اند.
[۱۹۴] القضاء الاسلامی، ج۲، ص۱۶ - ۱۸.
[۱۹۵] مغنی المحتاج، ج۴، ص۳۲۱.

از مهم‌ترین مستندات حدیثی این حکم فقهی، احادیثی‌اند که به سه آیه ۸۹ صافات ؛ ۶۳ انبیاء و ۷۰ یوسف درباره توریه حضرت ابراهیم علیه‌السلام و حضرت یوسف علیه‌السلام استناد کرده‌اند.
[۲۰۰] تأویل مختلف الحدیث، ص۳۸ - ۳۹.
سرخسی از جمله مستندات جواز توریه را آیه ۲۳۵ بقره دانسته که درباره «تعریض به خواستگاری» (خواستگاری کردن با لفظ غیر صریح) زنان در زمان عده است:«ولا جُناحَ عَلَیکُم فیما عَرَّضتُم بِهِ مِن خِطبَةِ النِّساءِ...»
[۲۰۲] المبسوط، ص۲۱۱ - ۲۱۲.
؛ ولی به نظر سایر فقها
[۲۰۳] بدائع الصنائع، ج۳، ص۲۰۴.
، موضوع مورد بحث آیه، «خواستگاری با کنایه و تعریض » است که با توریه و معاریض تفاوت دارد. کیاالهراسی نیز برای جواز توریه به آیه ۷۶ و نیز سیره پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در اقدام به توریه در برخی موارد استناد جسته است.

۴.۷ - شروط جواز توریه

مهم‌ترین شروط جواز توریه به موجب منابع فقهی عبارت‌اند از:
۱. توریه موجب ضایع کردن حق دیگران و روا داشتن ستم بر آنان نشود
[۲۰۸] صحیح مسلم، ج۱۴، ص۱۲۴.
[۲۰۹] فتح الباری، ج۱۰، ص۴۹۱.
[۲۱۰] فتح الباری، ج ۳، ص۱۳۷.
، بر این اساس، توریه هر یک از دو طرف دعوا که در واقع محق نباشد، جایز نیست و اگر یاد کننده سوگند ظالم باشد، سوگند برپایه نیت طرف دیگر دعوا (یعنی بر طبق معنایی که او از لفظ سوگند اراده کرده نه معنای توریه‌ای) صورت می‌گیرد و برای توریه کننده سودی دربرندارد.
[۲۱۱] القضاء الاسلامی، ج۲، ص۲۳.
[۲۱۲] المغنی، ج۱۲، ص۲۴۲ - ۲۴۴.

۲. توریه مفسده نداشته و مشمول عنوان حرام نباشد؛ مثلاً در معاملاتی که اظهار واقعیت واجب به شمار می‌رود، مانند بیع مرابحه (بیعی که در آن فروشنده قیمت خرید کالا و میزان سود خود را به خریدار اعلام کند)، توریه حرام است.
[۲۱۴] القضاء الاسلامی، ج۲، ص۲۳.
[۲۱۵] المبسوط، ج۱۳، ص۷۸.

۳. به نظر برخی فقها شرط جواز و به نظر برخی دیگر شرط وجوب آن، تحقق اضطرار به معنای عام خود است.
[۲۱۶] احیاء علوم الدین، ج۹، ص۱۵۹۹.
برخی صرفا وجود نیاز و مصلحت را لازم شمرده
[۲۱۹] اعلام الموقعین، ج۳، ص۲۳۶.
و شماری دیگر
[۲۲۱] احیاء علوم الدین، ج۹، ص۱۵۹۹ - ۱۶۰۰.
وجود اغراض خفیفی مانند تأدیب و مزاح کردن را کافی شمرده‌اند.
شرایط یاد شده برای جواز توریه، از دیدگاه فقهی شرط وجوب توریه هم هست؛ ولی مهم‌ترین شرط وجوب توریه در موارد اضطرار یا اکراه بر کذب ، توانایی مضطر یا مکره نسبت به توریه کردن است و در فرض ناتوانی او، توریه واجب نیست.
[۲۲۴] مغنی المحتاج، ج۳، ص۸۸.
البته برخی فقها با استناد به احادیثی که ذیل آیه ۱۰۶ نحل درباره عمار یاسر آمده، گفته‌اند که در موارد اضطرار بر سوگند دروغ ، حتی با توانایی یاد کننده سوگند بر توریه، توریه واجب نیست؛ با این استدلال که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم توریه را بر او واجب ندانسته است.


الاتقان، السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)، به کوشش سعید المندوب، لبنان، دار الفکر، ۱۴۱۶ ق؛ الاحتجاج، ابومنصور الطبرسی (م. ۵۲۰ ق.)، به کوشش سید محمد باقر، دارالنعمان، ۱۳۸۶ ق؛ احکام القرآن، الجصاص (م. ۳۷۰ ق.)، به کوشش عبدالسلام محمد، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق؛ احکام القرآن، کیاالهراسی (م. ۵۰۴ ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۲ ق؛ احیاء علوم الدین، الغزالی (م. ۵۰۵ ق.)، بیروت، دار الکتب العربی؛ اعلام الموقعین، ابن قیم الجوزیة (م، ۷۵۱ ق.)، به کوشش طه عبدالرئوف، بیروت، دارالجیل، ۱۹۷۳ م؛ انوار التنزیل، البیضاوی (م. ۶۸۵ ق.)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ ق؛ انوار الفقاهه، المکارم الشیرازی، قم، هدف، ۱۴۱۵ ق؛ الایضاح فی علوم البلاغه، الخطیب القزوینی (م. ۷۳۹ ق.)، به کوشش محمد عبدالمنعم، بیروت، دار الکتب اللبنانی، ۱۳۹۵ ق؛ بحارالانوار، المجلسی (م. ۱۱۱۰ ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق؛ بدائع الصنائع، علاء الدین الکاشانی (م. ۵۸۷ ق.)، پاکستان، المکتبة الحبیبیة، ۱۴۰۹ق؛ بدایع الافکار، حبیب الله الرشتی (م. ۱۳۱۲ ق.)، قم، آل البیت علیهم‌السلام لاحیاء التراث؛ البرهان فی تفسیر القرآن، البحرانی (م. ۱۱۰۷ ق.)، قم، البعثة، ۱۴۱۵ ق؛ تأویل الآیات الظاهره، سیدشرف الدین علی الحسینی الاسترآبادی، (م. ۹۶۵ق.)، قم، مدرسة الامام المهدی (عج)، ۱۴۰۷ق؛ تأویل مختلف الحدیث، ابن قتیبة (م. ۲۷۶ ق.)، به کوشش اسماعیل اسعردی، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ ترتیب العین، خلیل (م. ۱۷۵ ق.)، به کوشش المخزومی و دیگران، دارالهجرة، ۱۴۰۹ ق؛ التسهیل لعلوم التنزیل، محمدبن احمد جزی الغرناطی (م. ۷۴۱ ق.)، لبنان، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۳ ق؛ تفسیر التحریر والتنویر، ابن عاشور (م. ۱۳۹۳ ق.)، تونس، الدار التونسیة، ۱۹۹۷ م؛ تفسیر الصافی، الفیض الکاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ ق؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر (م. ۷۷۴ ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۹ ق؛ التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م. ۶۰۶ ق.)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق؛ تفسیر کنزالدقایق، المشهدی، (م. ۱۱۲۵ ق.)، به کوشش العراقی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۷ ق؛ التفسیر المنسوب الی الامام العسکری علیه‌السلام، به کوشش ابطحی، قم، مدرسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۹ ق؛ التفسیر المنیر، وهبة الزحیلی، بیروت، دار الفکر المعاصر، ۱۴۱۱ ق؛ تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش؛ تفسیر نورالثقلین، العروسی الحویزی (م. ۱۱۱۲ ق.)، به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ ش؛ تقریرات الحدود والتعزیرات، تقریر بحث الگلپایگانی، (م. ۱۴۱۴ ق.)؛ تیسیر الکریم الرحمان، عبدالرحمن بن ناصر السعدی (م. ۱۳۷۶ ق.)، به کوشش ابن عثیمین، بیروت، الرسالة، ۱۴۲۱ ق؛ جامع السعادات، محمد مهدی النراقی (م. ۱۲۰۹ ق.)، به کوشش کلانتر، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۸ ق؛ الجامع لاحکام القرآن، القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق؛ جامع المدارک، سید احمد الخوانساری (م. ۱۴۰۵ ق.)، به کوشش غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، ۱۴۰۵ ق؛ جامع المقاصد، الکرکی (م. ۹۴۰ ق.)، قم، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، ۱۴۱۱ ق؛ جواهرالبلاغه، سید احمد هاشمی، به کوشش صدقی محمد جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ ق؛ خزانة الادب، عبدالقادر البغدادی (م. ۱۰۹۳ ق.)، به کوشش الطریفی والیعقوبی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۹۹۸ م؛ الرافد فی علم الاصول، تقریر بحث السیستانی، السید منیر، قم، مکتب السیستانی، ۱۴۱۴ ق؛ زادالمسیر، ابن الجوزی (م. ۵۹۷ ق.)، به کوشش محمد عبدالرحمن، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ ق؛ زبدة البیان، المقدس الاردبیلی (م. ۹۹۳ ق.)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه؛ سنن ابی داود، السجستانی (م. ۲۷۵ ق.)، به کوشش سعید محمد اللحام، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ ق؛ السنن الکبری، البیهقی (م. ۴۵۸ ق.)، بیروت، دار الفکر؛ شرح اصول کافی، محمد صالح مازندرانی (م. ۱۰۸۱ ق.)؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید (م. ۶۵۶ ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیة، ۱۳۷۸ ق؛ صحیح البخاری، البخاری (م. ۲۵۶ ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ ق؛ صحیح مسلم بشرح النووی، النووی (م. ۶۷۶ ق.)، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۷ ق؛ فتح الباری، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ ق.)، بیروت، دارالمعرفه؛ فتح القدیر، الشوکانی (م. ۱۲۵۰ ق.)، بیروت، دارالمعرفه؛ القاموس الجامع للمصطلحات الفقهیه، عبداللّه عیسی الغدیری، بیروت، دارالمحجة البیضاء، ۱۴۱۸ ق؛ القاموس المحیط، الفیروزآبادی (م. ۸۱۷ ق.)، بیروت، دارالعلم؛ القضاء الاسلامی، الانصاری (م. ۱۲۸۱ ق.)، به کوشش میرزا حسین قلی، المؤسسة الاسلامیة، ۱۴۰۹ ق؛ قواعد الاحکام، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ ق.)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۳ ق؛ قوانین الاصول، میرزا ابوالقاسم القمی (م. ۱۲۳۱ ق.)، سنگی؛ الکافی، الکلینی (م. ۳۲۹ ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش؛ مبانی حکومت اسلامی، جعفر سبحانی، ترجمه:الهامی، قم، مؤسسه سیدالشهداء، ۱۳۷۰ ش؛ الکشف والبیان، الثعلبی (م. ۴۲۷ ق.)، به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ ق؛ لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)، قم، ادب الحوزة، ۱۴۰۵ ق؛ مجمع البحرین، الطریحی (م. ۱۰۸۵ ق.)، به کوشش احمد الحسینی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۸ ق؛ مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۶ ق؛ المحررالوجیز، ابن عطیة الاندلسی (م. ۵۴۶ ق.)، به کوشش عبدالسلام، لبنان، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۳ ق؛ مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، الشهید الثانی (م. ۹۶۵ ق.)، قم، معارف اسلامی، ۱۴۱۶ ق؛ مسند احمد، احمدبن حنبل (م. ۲۴۱ ق.)، بیروت، دار صادر؛ مصباح الفقاهه، تقریر بحث الخوئی (م. ۱۴۱۳ ق.)، توحیدی، قم، مکتبة الداوری؛ المصباح المنیر، الفیومی (م. ۷۷۰ ق.)، قم، دارالهجرة، ۱۴۰۵ ق؛ المطول، التفتازانی (م. ۷۹۱ ق.)، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۷ ق؛ مغنی المحتاج، محمد الشربینی (م. ۹۷۷ ق.)، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، ۱۳۷۷ ق؛ المغنی والشرح الکبیر، عبدالله بن قدامة (م. ۶۲۰ ق.) و عبدالرحمن بن قدامة (م. ۶۸۲ ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ المقنعه، المفید (م ۴۱۳ ق.)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۰ ق؛ المکاسب، الانصاری (م. ۱۲۸۱ ق.)، به کوشش لجنة التحقیق، المؤتمر العالمی، ۱۴۲۰ ق؛ المکاسب المحرمه، امام خمینی قدس سره، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۰ ق؛ الموسوعة الفقهیه، کویت، وزارة الاوقاف والشئون الاسلامیة، ۱۴۱۰ ق؛ المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق؛ النکت والعیون، الماوردی (م. ۴۵۰ ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۲ ق؛ النهایه، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)، به کوشش آغا بزرگ تهرانی، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۰ ق؛ نیل الاوطار، الشوکانی (م. ۱۲۵۵ ق.)، بیروت، دارالجیل، ۱۹۷۳ م؛ واقع التقیة عند المذاهب، نامرهاشم حبیب العمیدی؛ وقایة الاذهان، محمد رضا النجفی الاصفهانی (م. ۱۳۶۲ ق.)، قم، آل البیت علیهم‌السلام لاحیاء التراث، ۱۴۱۳ ق.


۱. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۸، ص۳۰۱.    
۲. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۵، ص۳۸۹ - ۳۹۰.    
۳. فیروزآبادی، مجدالدین، القاموس المحیط، ج۴، ص۳۹۹، «وری».    
۴. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۴، ص۴۹۳.    
۵. قیومی مقری، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، «وری».    
۶. سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۲۲۶.    
۷. موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی، الموسوعة الفقهیه، ج۱۲، ص۲۴۸.    
۸. القاموس الجامع، ص۹۳.
۹. فتح الباری، ج۱۰، ص۴۹۰.
۱۰. السنن الکبری، ج۱۰، ص۱۹۹.
۱۱. حلی، حسن بن یوسف، قواعد الأحکام فی معرفة الحلال و الحرام، ج۳، ص۲۸۲.    
۱۲. المغنی، ج۱۱، ص۲۴۲.
۱۳. اعلام الموقعین، ج۳، ص۲۳۵.
۱۴. انعام /سوره۶، آیه۷۶-۷۸.    
۱۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۶.    
۱۶. انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۳.    
۱۷. صافّات/سوره۳۷، آیه۸۹.    
۱۸. قزوینی، جلال الدین، الایضاح فی علوم البلاغه، ج۲، ص۴۹۹.
۱۹. سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۲۲۶ - ۲۲۸.    
۲۰. زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، ج۳، ص۴۴۵ - ۴۴۷.    
۲۱. تفتازانی، سعدالدین، المطول، ص۴۲۵.    
۲۲. هاشمی، احمد، جواهر البلاغه فی المعانی والبیان والبدیع، ص۳۰۰-۳۰۱.    
۲۳. نجفی اصفهانی، محمدرضا، وقایة الاذهان، ص۸۸ - ۹۰.    
۲۴. سیستانی، علی، الرافد فی علم الاصول، ص۲۳-۲۲.    
۲۵. حموی، ابن حجة، خزانة الادب و غایة الارب، ج۲، ص۲۴۵.    
۲۶. هاشمی، احمد، جواهر البلاغه فی المعانی والبیان والبدیع، ص۳۰۰.    
۲۷. ذاریات/سوره۵۱، آیه۴۷.    
۲۸. حموی، ابن حجة، خزانة الادب و غایة الارب، ج۲، ص۲۴۵.    
۲۹. تفتازانی، سعدالدین، المطول، ص۴۲۵.    
۳۰. سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۲۲۶.    
۳۱. توبه/سوره۹، آیه۲۹.    
۳۲. هاشمی، احمد، جواهر البلاغه فی المعانی والبیان والبدیع، ص۳۰۰.    
۳۳. سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۲۲۶ - ۲۲۷.    
۳۴. زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، ج۳، ص۴۴۵ - ۴۴۶.    
۳۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۲.    
۳۶. بقره/سوره۲، آیه۱۴۳.    
۳۷. رحمن/سوره۵۵، آیه۶.    
۳۸. طه/سوره۲۰، آیه۵.    
۳۹. حموی، ابن حجة، خزانة الادب و غایة الارب، ج۲، ص۲۴۳-۲۴۵     .
۴۰. سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۲۲۶.    
۴۱. هاشمی، احمد، جواهر البلاغه فی المعانی والبیان والبدیع، ص۳۰۰.    
۴۲. انعام/سوره۶، آیه۶۰.    
۴۳. هاشمی، احمد، جواهر البلاغه فی المعانی والبیان والبدیع، ص۳۰۰.    
۴۴. حموی، ابن حجة، خزانة الادب و غایة الارب، ج۲، ص۲۴۶-۲۴۷.    
۴۵. هاشمی، احمد، جواهر البلاغه فی المعانی والبیان والبدیع، ص۳۰۰.    
۴۶. حموی، ابن حجة، خزانة الادب و غایة الارب، ج۲، ص۲۴۷-۲۴۸.    
۴۷. زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، ج۳، ص۴۴۵ - ۴۴۶.    
۴۸. سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۲۲۶ - ۲۲۷.    
۴۹. انصاری، مرتضی، المکاسب، ج۲، ص۱۷.    
۵۰. خویی، ابوالقاسم، مصباح الفقاهة، ج۱، ص۶۱۱.    
۵۱. فتح الباری، ج۱۰، ص۴۹۰.
۵۲. السنن الکبری، ج۱۰، ص۱۹۹.
۵۳. مفید، محمد بن محمد، المقنعه، ص ۵۵۷.    
۵۴. کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۶، ص۳۸.    
۵۵. مغنی المحتاج، ج۴، ص۳۲۱.
۵۶. نیل الاوطار، ج۹، ص۱۱۰ - ۱۱۱.
۵۷. قمی، میرزا ابوالقاسم، قوانین الاصول، ج۱، ص۴۱۹.
۵۸. رشتی، حبیب الله، بدایع الافکار، ص۲۶۲.    
۵۹. کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیه فی الفقه، ج۲۸، ص۲۲۳.
۶۰. نجفی جواهری، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۳۲، ص۲۰۹.    
۶۱. مکارم شیرازی، ناصر، انوار الفقاهة، ص۲۳۹-۲۴۰.    
۶۲. اعلام الموقعین، ج۳، ص۲۳۶.
۶۳. تفتازانی، سعدالدین، المطول، ص۳۹.    
۶۴. خویی، ابوالقاسم، مصباح الفقاهة، ج۱، ص۶۱۰.    
۶۵. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۴۱.    
۶۶. مازندرانی، محمدصالح، شرح اصول الکافی، ج۹، ص۴۰۲ - ۴۰۳.    
۶۷. ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبةالله، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۱۷۵.    
۶۸. مسند احمد، ج۲، ص۴۰۳ - ۴۰۴.
۶۹. صحیح البخاری، ج۴، ص۱۱۲
۷۰. صحیح البخاری، ج۶، ص۱۲۱.
۷۱. صافّات/سوره۳۷، آیه۸۹.    
۷۲. انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۳.    
۷۳. طوسی، محمد بن حسن، تفسیر التبیان، ج۷، ص۲۶۰.    
۷۴. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۵۶.    
۷۵. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۳۴۲.    
۷۶. خویی، ابوالقاسم، مصباح الفقاهة، ج۱، ص۶۱۰.    
۷۷. المبسوط، ج۳۰، ص۲۱۱.
۷۸. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۵.    
۷۹. فتح الباری، ج۶، ص۲۷۷ - ۲۷۸.
۸۰. شعراء/سوره۲۶، آیه۸۲.    
۸۱. بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التاویل (تفسیر بیضاوی)، ج۴، ص۲۴۳.    
۸۲. فتح القدیر، ج۴، ص۱۰۵.
۸۳. صحیح مسلم، ج۱۶، ص۱۵۸.
۸۴. فتح الباری، ج۵، ص۲۲۰.
۸۵. نیل الاوطار، ج۸، ص۸۴.
۸۶. نیل الاوطار، ج۸، ص۸۴ - ۸۵.
۸۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲، ص۲۰۹.    
۸۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۶، ص۲۳۷.    
۸۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۵۲، ص۱۲۰.    
۹۰. منسوب به امام عسکری، تفسیر الإمام العسکری، ص۳۵۶ - ۳۵۷.    
۹۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۲۲۸.    
۹۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۷، ص۱۴۹.    
۹۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان فی تفسير القرآن، ج۷، ص۸۶.
۹۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۹۷.    
۹۵. صافّات /سوره۳۷، آیه۸۸-۸۹.    
۹۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۳۱۶.    
۹۷. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن (تفسیر قرطبی)، ج۱۵، ص۹۲ - ۹۳.    
۹۸. ابن جوزی، عبدالرحمن، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج۳، ص۴۵۴.    
۹۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۳۱۷.    
۱۰۰. زحیلی، وهبه، تفسیر المنیر، ج۲۳، ص۱۱۵.    
۱۰۱. مازندرانی، محمدصالح، شرح اصول الکافی، ج۱۲، ص۲۴.    
۱۰۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۳۱۶.    
۱۰۳. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۵.    
۱۰۴. ابن جوزی، عبدالرحمن، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج۳، ص۴۵۴.    
۱۰۵. مازندرانی، محمدصالح، شرح اصول الکافی، ج۱۲، ص۲۵.    
۱۰۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۳۱۶.    
۱۰۷. مازندرانی، محمدصالح، شرح اصول الکافی، ج۱۲، ص۲۵.    
۱۰۸. مازندرانی، محمدصالح، شرح اصول الکافی، ج۱۲، ص۲۵.    
۱۰۹. ابن جوزی، عبدالرحمن، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج۳، ص۴۵۴.    
۱۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۹۱ - ۹۲.    
۱۱۱. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۵.    
۱۱۲. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن (تفسیر قرطبی)، ج۱۵، ص۹۳.    
۱۱۳. انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۳.    
۱۱۴. فتح الباری، ج۶، ص۲۷۸.
۱۱۵. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۵۵-۱۵۶.    
۱۱۶. مازندرانی، محمدصالح، شرح اصول الکافی، ج۹، ص۴۰۴.    
۱۱۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۳۹.    
۱۱۸. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۵۶.    
۱۱۹. مازندرانی، محمدصالح، شرح اصول الکافی، ج۹، ص۴۰۴ - ۴۰۵.    
۱۲۰. خویی، ابوالقاسم، مصباح الفقاهه، ج۱، ص۶۱۴ - ۶۱۵.    
۱۲۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۴۰.    
۱۲۲. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۳، ص۱۲۴.    
۱۲۳. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیرالکبیر، ج۲۲، ص۱۱۵۶.    
۱۲۴. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۳۹.    
۱۲۵. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۵۶.    
۱۲۶. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن (تفسیر قرطبی)، ج۱۱، ص۳۰۰ - ۳۰۱.    
۱۲۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۳۹ - ۲۴۰.    
۱۲۸. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۳، ص۱۲۴.    
۱۲۹. فتح الباری، ج۶، ص۲۷۸.
۱۳۰. مازندرانی، محمدصالح، شرح اصول الکافی، ج۹، ص۴۰۴.    
۱۳۱. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۵۶.    
۱۳۲. مازندرانی، محمدصالح، شرح اصول الکافی، ج۹، ص۴۰۴.    
۱۳۳. انعام/سوره۶، آیه۷۶-۷۸.    
۱۳۴. کنزالدقایق، ج۱، ص۱۲۵.
۱۳۵. ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج۷، ص۳۱۹.    
۱۳۶. سعدی، عبدالرحمان، تیسیر الکریم الرحمن، ص۲۶۲.    
۱۳۷. جزی الغرناطی، محمد بن احمد، التسهیل لعلوم التنزیل (تفسیر ابن جزی)، ج۱، ص۲۶۶.    
۱۳۸. ثعلبی، احمد بن محمد، تفسیر ثعلبی، ج۴، ص۱۶۴.    
۱۳۹. ماوردی، علی بن محمد، النکت و العیون(تفسیر الماوردی)، ج۲، ص۱۳۶.    
۱۴۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۰.    
۱۴۱. طوسی، محمد بن حسن، تفسیر التبیان، ج۶، ص۱۷۰.    
۱۴۲. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۴۸۶.    
۱۴۳. طوسی، محمد بن حسن، تفسیر التبیان، ج۶، ص۱۷۰.    
۱۴۴. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن (تفسیر قرطبی)، ج۹، ص۲۳۱.    
۱۴۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۲، ص۲۴۱.    
۱۴۶. طوسی، محمد بن حسن، تفسیر التبیان، ج۶، ص۱۷۰.    
۱۴۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۴۱.    
۱۴۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۳۷ - ۲۳۸.    
۱۴۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۴۱.    
۱۵۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۸۸.    
۱۵۱. ابن عطیه، عبدالحق بن غالب، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج۳، ص۲۷۶.    
۱۵۲. ثعلبی، احمد بن محمد، تفسیر ثعلبی، ج۵، ص۲۵۲.    
۱۵۳. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن (تفسیر قرطبی)، ج۹، ص۲۵۴.    
۱۵۴. کهف/سوره۱۸، آیه۷۳.    
۱۵۵. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۲، ص۷۳۵.    
۱۵۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۳، ص۳۱۵ - ۳۱۶.    
۱۵۷. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۲، ص۷۳۵.    
۱۵۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۳۶۹.    
۱۵۹. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۲، ص۷۳۵.    
۱۶۰. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۳، ص۳۱۶.    
۱۶۱. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۰.    
۱۶۲. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، ج۴، ص۳۱ - ۳۲.    
۱۶۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۲۰۳ - ۲۰۴.    
۱۶۴. غافر /سوره۴۰، آیه۴۵.    
۱۶۵. زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، ج۴، ص۷۶۱.
۱۶۶. حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج۴، ص۵۲۲.    
۱۶۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۰، ص۲۳۹.    
۱۶۸. ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبةالله، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۳۲.    
۱۶۹. نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج۲، ص۳۳۹    
۱۷۰. فتح الباری، ج۸، ص۱۱۷.
۱۷۱. سنن ابی داود، ج۲، ص۹۲.
۱۷۲. المبسوط، ج۳۰، ص۲۱۳.
۱۷۳. مغنی المحتاج، ج۴، ص۳۲۱.
۱۷۴. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۱۳۱.    
۱۷۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۱، ص۵۰۳ - ۵۰۵.    
۱۷۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۹۷، ص۱۳۱.    
۱۷۷. منسوب به امام عسکری، تفسیر الإمام العسکری، ص۳۵۶.    
۱۷۸. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۲۳۶.    
۱۷۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۷، ص۳۲۸.    
۱۸۰. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۶۵، ص۳۳.    
۱۸۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۶۸، ص۱۵ - ۱۶.    
۱۸۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۷۲، ص۴۰۴ - ۴۰۷.    
۱۸۳. نحل/سوره۱۶، آیه۱۰۶.    
۱۸۴. طوسی، محمد بن حسن، تفسیر التبیان، ج۶، ص۴۲۸.    
۱۸۵. تقریرات الحدود والتعزیرات، ج۲، ص۷۸.
۱۸۶. میدی، ثامر هاشم حبیب، واقع التقیة عند المذاهب والفرق الإسلامیة من غیر الشیعة الإمامیة، ص۴۶ - ۶۱.    
۱۸۷. طوسی، محمد بن حسن، تفسیر التبیان، ج۸، ص۵۰۱.    
۱۸۸. جصاص، ابوبکر، احکام القرآن، ج۳، ص۲۴۹.    
۱۸۹. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن (تفسیر قرطبی)، ج۱۰، ص۱۸۷.    
۱۹۰. القضاء الاسلامی، ج۲، ص۱۴ - ۱۶.
۱۹۱. خمینی، روح الله، المکاسب المحرمه، ج۲، ص۴۷ - ۴۹.    
۱۹۲. شهید ثانی، زین‌العابدین‌ بن علی، مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، ج۹، ص۲۰۷.    
۱۹۳. احیاء علوم الدین، ج۹، ص۱۵۹۹.
۱۹۴. القضاء الاسلامی، ج۲، ص۱۶ - ۱۸.
۱۹۵. مغنی المحتاج، ج۴، ص۳۲۱.
۱۹۶. صافّات/سوره۳۷، آیه۸۹.    
۱۹۷. انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۳.    
۱۹۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۰.    
۱۹۹. خمینی، روح الله، المکاسب المحرمه، ج۲، ص۱۹.    
۲۰۰. تأویل مختلف الحدیث، ص۳۸ - ۳۹.
۲۰۱. بقره/سوره۲، آیه۲۳۵.    
۲۰۲. المبسوط، ص۲۱۱ - ۲۱۲.
۲۰۳. بدائع الصنائع، ج۳، ص۲۰۴.
۲۰۴. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، زبدة البیان، ص۵۶۱.    
۲۰۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۶.    
۲۰۶. کیا الهراسی، احکام القرآن، ج۴، ص۲۳۳ - ۲۳۴.    
۲۰۷. شهید ثانی، زین‌العابدین‌ بن علی، مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، ج۹، ص۲۰۷.    
۲۰۸. صحیح مسلم، ج۱۴، ص۱۲۴.
۲۰۹. فتح الباری، ج۱۰، ص۴۹۱.
۲۱۰. فتح الباری، ج ۳، ص۱۳۷.
۲۱۱. القضاء الاسلامی، ج۲، ص۲۳.
۲۱۲. المغنی، ج۱۲، ص۲۴۲ - ۲۴۴.
۲۱۳. نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۲، ص۲۰۷ - ۲۰۸.    
۲۱۴. القضاء الاسلامی، ج۲، ص۲۳.
۲۱۵. المبسوط، ج۱۳، ص۷۸.
۲۱۶. احیاء علوم الدین، ج۹، ص۱۵۹۹.
۲۱۷. شهید ثانی، زین‌العابدین‌ بن علی، مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، ج۹، ص۲۰۷.    
۲۱۸. شهید ثانی، زین‌العابدین‌ بن علی، مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، ج۹، ص۲۰۷.    
۲۱۹. اعلام الموقعین، ج۳، ص۲۳۶.
۲۲۰. نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج۲، ص۳۳۸.    
۲۲۱. احیاء علوم الدین، ج۹، ص۱۵۹۹ - ۱۶۰۰.
۲۲۲. نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج۲، ص۳۳۸.    
۲۲۳. طوسی، محمد بن حسن، النهایة فی مجرد الفقه والفتاوی، ص۵۵۹.    
۲۲۴. مغنی المحتاج، ج۳، ص۸۸.
۲۲۵. نحل /سوره۱۶، آیه۱۰۶.    
۲۲۶. خوانساری، احمد، جامع المدارک، ج۵، ص۶۶.    
۲۲۷. خوانساری، احمد، جامع المدارک، ج ۶، ص۱۱۵.    



مرکز دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «توریه».    




جعبه ابزار