• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

وائل بن حجر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



از صحابه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم که تا دوران حکومت امویان را درک نموده است، شخصیتی معروف به نام وائل بن حجر حضرمی است.



نام کامل او وائل بن حجر بن سعد بن مسروق بن وائل بن ضمعج بن وائل بن ربیعة بن وائل بن نعمان بن زید بن مالک بن زید است. برخی دیگر درباره نام کامل او گفتند: وائل بن حجر بن سعید بن مسروق بن وائل بن نعمان بن ربیعة بن حارث بن عوف بن سعد بن عوف بن عدی بن مالک بن شرحبیل بن مالک بن مرة بن حمیر بن زید حضرمی اهل منطقه حضرموت است. پدر او از پادشاهان حضرموت بوده و وی نیز مردی معروف و از پادشاهان حضرموت به شمار می‌رود. در مورد تاریخ تولد او چیزی در تاریخ ذکر نشده است. او از شعرا و اصحاب پیامبر می‌باشد و در واقع نماینده پیامبر در گردآوری زکات منطقه خود بوده است.
[۲] حمید الله، حمید، نامه‌ها و پیمانهای سیاسی حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ، ترجمه سید محمد حسینی، تهران، سروش، ۱۳۷۷، ص۲۹۶.
در این مقاله سعی شده است به زندگی و عملکرد او پرداخته شود.


او با قبیله اش به عنوان وفد خدمت رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم رسیده و به دین اسلام مشرف شده است. کنیه او ابوهنیده از مردم قحطانی دانسته شده است.
[۴] الزرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت، انتشارات دارالعلم للملایین، سال ۱۹۸۹م، ج۸، ص۱۰۶.
او می‌گوید من پادشاه منطقه بزرگی بودم و اشخاص زیادی از من اطاعت می‌کردند؛ اما به خدا و رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و دینش رغبت پیدا کرده و علاقمند شدم، لذا به نزد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم آمدم. اصحاب پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به من گفتند: سه روز پیش، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم آمدن تو را خبر داده و گفته است: وائل بن حجر از مکانی دور می‌آید. وقتی بر او وارد شدم، مرا نزدیک خود خواند. ردایش را بر زمین انداخت و من روی آن نشستم. سپس بالای منبر رفت و فرمود: «این وائل بن حجر، بازمانده سلاطین است و بخاطر اسلام آمده است. خدایا! به وائل و فرزندان و ذریه‌اش، برکت بده».
وقتی وفد حضرموت، خدمت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم آمد وائل خدمت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم رسیده و اسلام آورد، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در حق او دعا کرد و دست بر سرش کشید و به شادی آمدن او بانگ نماز در دادند. وائل می‌گوید وقتی خدمت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم رسیدم موهای سرم بلند- ژولیده- بود. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرمود: نافرخنده. من رفتم و موهای سرم را کوتاه کردم و دوباره به حضور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم آمدم. آن حضرت پرسید چرا موهایت را کوتاه کردی؟ گفتم: شنیدم که فرمودی نافرخنده (ذباب) پنداشتم مرا در نظر داشتی. فرمود: تو را در نظر نداشتم، و این نیکوتر است.


بعد از بازگشتش به حضرموت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم برای او نامه نوشت: به نام خداوند بخشاینده مهربان این نامه محمد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم است به وائل بن حجر در حضرموت. هر آینه، تو که اسلام آورده‌ای هر چه از زمین‌ها و دژها در دست تو است آن را به تو واگذاشتم و تنها از هر ده تا یکی از تو گرفته خواهد شد. باید که عدول در این معامله بنگرند. با تو چنین قرار نهادم که تو در مقام دین داری به کس ستم نکنی وگرنه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و مؤمنان یاوران مظلومانند. شاید علت این امر به سبب نزاعی بود که اشعث و اشخاص دیگری از قبیله کنده با وائل بر سر زمین‌های او انجام دادند و پیامبر برای این که نزاع را خاتمه دهد این نامه را به وائل نوشته و زمین‌ها را به او واگذار کرد. بعد از آن پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم با نوشتن نامه‌ای به وائل، مباحث مربوط به نماز، روزه و زکات را مطرح کرده و دستورات لازم در این باب را به او ارائه نموده است.
[۱۰] حمیدالله، حمید، نامه‌ها و پیمانهای سیاسی حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ، ترجمه سید محمد حسینی، تهران، سروش، ۱۳۷۷، ص۲۹۹.
پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم معاویه بن ابی سفیان را به همراه وائل به حضرموت فرستاد تا قرآن و اسلام را به آنان بیامزد.
[۱۱] الزرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت، انتشارات دارالعلم للملایین، سال ۱۹۸۹م، ج۸، ص۱۰۶.



وائل از روات نیز محسوب شده و از وی احادیث مختلفی بر جای مانده است و اشخاصی همچون کلیب بن شهاب و پسرانش از او روایت نقل کردند.


طبق آن چه از وائل نقل شده است وی شیعه عثمانی به شمار می‌رود؛ اما با به حکومت رسیدن امام علی علیه‌السّلام ، وائل در شمار یاران امام درآمد.
[۱۳] ثقفی کوفی، ابو اسحاق ابراهیم بن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، عطارد، ۱۳۷۳، ص۲۹۸.
او در جنگ صفین در رکاب امام جنگید و حامل پرچم حضرموت در این جنگ بود؛ اما درست بعد از جنگ صفین بود که وی از امام جدا شد.
[۱۴] ثقفی کوفی، ابو اسحاق ابراهیم بن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، عطارد، ۱۳۷۳، ص۵۷۸.
شاید علت این که وی در این جنگ با امام همراه بود این است که وی در بحثی که میان معاویه و وی در قبال برتری امام یا معاویه درگرفت، وی طرفداری از امام نمود و امام را اولی در خلافت می‌دانست.
[۱۵] طبری، محب الدین، الریاض النضره فی مناقب العشره، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۴، ج۳، ص۷۹.
فضیل بن خدیج روایت می‌کند که وائل بن حجر در کوفه نزد علی علیه‌السّلام بود و در باطن از عثمان طرفداری می‌کرد، یکی از روزها به علی علیه‌السّلام گفت: اجازه دهید من به محل خود برگردم و کارهای خود را در آنجا اصلاح کنم، و بعد انشاء الله بار دیگر به کوفه بر می‌گردم و در نزد شما خواهم بود. اما وی در حضرموت با بسر بن ارطاة فرمانده معاویه دیدار کرد و لذا به معاویه گرایش پیدا نمود.
[۱۶] ثقفی کوفی، ابو اسحاق ابراهیم بن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، عطارد، ۱۳۷۳، ص۳۲۹و۳۳۰.
او حتی از بسر خواست که با شیعیان امام علی علیه‌السّلام بجنگد و در این کار از شیعیان عثمانی منطقه حضرموت کمک بگیرد. امام با فهمیدن این جریان، دو فرزند وائل را حبس کرد.
[۱۷] مجلسی، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، تهران، اسلامیه، ۱۳۶۳، ج۳۴، ص۱۷.

او از جمله کسانی است که از امام علی علیه‌السّلام جدا شد و به معاویه بن ابی سفیان پیوست. البته طبق آن چه از برخی کتب به دست می‌آید، او بعد از شهادت امام علی علیه‌السّلام به معاویه پیوست و حتی در زمان امام حسن علیه‌السّلام ، وی از سردارانی به شمار می‌رود که به دنبال اعلام جنگ از سوی امام حسن علیه‌السّلام علیه معاویه، آماده نبرد شد.
[۱۸] آل یاسین، شیخ راضی، صلح امام حسن، ترجمه آیت‌الله خامنه‌ای، آسیا، ۱۳۴۸، ص۱۳۳.



زمانی که معاویه خلافت را به دست گرفت وائل از یاران او به شمار می‌رفت. زمانی که وائل نزد معاویه رفت معاویه یاد گذشته افتاد. در زمان حیات رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ، معاویه مسئول پذیرایی از وائل بود و قصد داشت او را به حره ببرد. در راه که می‌رفتند، وائل سوار بود و معاویه پیاده. معاویه او را گفت: کفشهایت را به من ده تا ریگ‌های گرم، پایم را نسوزاند . گفت: کفشی را که تو در پای کنی، من دیگر در پای نکنم. و در روایت دیگر آمده است که: نباید به مردم یمن خبر رسد که مردی از آحاد رعیت کفش پادشاهان در پای کرده. معاویه گفت: مرا بر شتر خود سوار کن. گفت: تو بدان پایه نرسیده‌ای که با ملوک بر یک شتر نشینی. سپس معاویه گفت: این ریگ‌های داغ، پای مرا می‌سوزانند، گفت: همین که در سایه شتر من راه بروی برای افتخار، تو را بس است. اما با این وجود معاویه به او احترام کرد و حتی به خاطر او بسیاری از اشخاص همچون ارقم بن ابی ارقم را بخشید و از جرم او گذشت. در بسیاری از موارد معاویه با وائل در امور خود مشورت می‌کرد و به نصایح او گوش می‌داد.
[۲۱] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر، سال ۱۳۷۵ش، ج۷، ص۲۸۳۵و۲۸۳۶.

در جریان درگیری حجر بن عدی با معاویه، زیاد بن ابیه شکایات خود از حجر را به معاویه داد و طبق دستور معاویه، وائل بن حجر او را با تعدادی از یارانش دستگیر و به دمشق آورد که در راه به سبب درگیری، حجر بن عدی کشته شد.
[۲۲] ثقفی کوفی، ابو اسحاق ابراهیم بن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، عطارد، ۱۳۷۳، ص۴۰۷.



او تا پایان عمرش را در خدمت بنی امیه بود و بالاخره زمانی که هنوز معاویه زنده بود و حکومت می‌کرد، وائل درگذشت و طبق آن چه در الاعلام آمده است وی در سال پنجاه هجری وفات کرد.
[۲۴] الزرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت، انتشارات دارالعلم للملایین، سال ۱۹۸۹م، ج۸، ص۱۰۵.



۱. الجزری، عزالدین بن الاثیر ابو الحسن علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة،، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹، ج۴، ص۶۵۹.    
۲. حمید الله، حمید، نامه‌ها و پیمانهای سیاسی حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ، ترجمه سید محمد حسینی، تهران، سروش، ۱۳۷۷، ص۲۹۶.
۳. ابن عبد البر، ابوعمریوسف بن عبدالله بن محمد، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، ج۴، ص۱۵۶۲.    
۴. الزرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت، انتشارات دارالعلم للملایین، سال ۱۹۸۹م، ج۸، ص۱۰۶.
۵. البیهقی، ابو بکر احمد بن الحسین، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعة، تحقیق عبد المعطی قلعجی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۰۵، ج۵، ص۳۴۹.    
۶. ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص۵۶.    
۷. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش، ج۶، ص۲۶.    
۸. ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۵۶.    
۹. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۲۸۷.    
۱۰. حمیدالله، حمید، نامه‌ها و پیمانهای سیاسی حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ، ترجمه سید محمد حسینی، تهران، سروش، ۱۳۷۷، ص۲۹۹.
۱۱. الزرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت، انتشارات دارالعلم للملایین، سال ۱۹۸۹م، ج۸، ص۱۰۶.
۱۲. ابن عبدالبر، ابوعمریوسف بن عبدالله بن محمد، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، ج۴، ص۱۵۶۳.    
۱۳. ثقفی کوفی، ابو اسحاق ابراهیم بن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، عطارد، ۱۳۷۳، ص۲۹۸.
۱۴. ثقفی کوفی، ابو اسحاق ابراهیم بن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، عطارد، ۱۳۷۳، ص۵۷۸.
۱۵. طبری، محب الدین، الریاض النضره فی مناقب العشره، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۴، ج۳، ص۷۹.
۱۶. ثقفی کوفی، ابو اسحاق ابراهیم بن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، عطارد، ۱۳۷۳، ص۳۲۹و۳۳۰.
۱۷. مجلسی، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، تهران، اسلامیه، ۱۳۶۳، ج۳۴، ص۱۷.
۱۸. آل یاسین، شیخ راضی، صلح امام حسن، ترجمه آیت‌الله خامنه‌ای، آسیا، ۱۳۴۸، ص۱۳۳.
۱۹. ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص۵۶.    
۲۰. ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص۵۶.    
۲۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر، سال ۱۳۷۵ش، ج۷، ص۲۸۳۵و۲۸۳۶.
۲۲. ثقفی کوفی، ابو اسحاق ابراهیم بن محمد، الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، عطارد، ۱۳۷۳، ص۴۰۷.
۲۳. العسقلانی، احمد بن علی بن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵، ج۶، ص۴۶۶.    
۲۴. الزرکلی، خیر الدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت، انتشارات دارالعلم للملایین، سال ۱۹۸۹م، ج۸، ص۱۰۵.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله«وائل بن حجر».    


رده‌های این صفحه : درگذشتگان سال 50 (قمری)




جعبه ابزار