• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

توبه (اخلاق)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: توبه (مقالات مرتبط).

توبه به پشیمانی و بازگشت از گناه همراه با تصمیم بر ترک آن گویند.

فهرست مندرجات

۱ - مفهوم شناسی
۲ - فضیلت توبه
۳ - اهمیت توبه
۴ - تفسیر توبه نصوح
۵ - حقیقت توبه
۶ - پذیرش توبه
۷ - پیام‌های آیه توبه
۸ - شرایط توبه
۹ - پایه‌های توبه
       ۹.۱ - پشیمانی در دل
       ۹.۲ - استغفار به زبان
       ۹.۳ - عمل کردن با اعضای بدن
       ۹.۴ - تصمیم بر بازنگشتن به گناه
۱۰ - قبول توبه تا آخرین لحظه
۱۱ - توبه نصوح
۱۲ - کیفیت قبول توبه عبد
       ۱۲.۱ - مرحله اول
       ۱۲.۲ - مرحله دوم
       ۱۲.۳ - مرحله سوم
۱۳ - انواع توبه
       ۱۳.۱ - توبه عوام
       ۱۳.۲ - توبه خواص
       ۱۳.۳ - توبه اخص
۱۴ - انواع گناهان
       ۱۴.۱ - حق الله
              ۱۴.۱.۱ - ترک طاعتهای واجب
              ۱۴.۱.۲ - محرمات
       ۱۴.۲ - حق الناس
              ۱۴.۲.۱ - در مال
              ۱۴.۲.۲ - در آبرو
۱۵ - تفاوت توبه با استغفار
۱۶ - نحوه خروج از توابع گناه
۱۷ - آثار توبه
       ۱۷.۱ - بازگشت عدالت
              ۱۷.۱.۱ - شروط توبه قاذف
       ۱۷.۲ - سقوط حد
       ۱۷.۳ - سقوط آثار ارتداد
       ۱۷.۴ - رفع کراهت
۱۸ - حکایت
       ۱۸.۱ - داستان آهنگر
       ۱۸.۲ - داستان راهزن
       ۱۸.۳ - داستان شعوانه
۱۹ - پانویس
۲۰ - منابع


توبه، اصطلاحی دینی و اخلاقی و عرفانی، به معنای بازگشت به سوی خدا می‌باشد. یا ایها الذین آمنوا توبوا الی الله توبة نصوحا؛‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید به سوی خدا توبه کنید توبه‌ای خالص.
«توبه»، به معنای رجوع، بازگشت از گناه
[۳] جوهری، صحاح اللغه، ج۱، ص۱۴۲.
[۴] دهخدا، لغت نامه، ج۵، ص۶۲۲۰.
و نوعی پشیمانی از گناه است؛ به طوری که هر توبه‌ای پشیمانی است، ولی هر پشیمانی‌ای توبه نیست.
«نصوح»، از ماده نصح در اصل به معنای خیرخواهی خالصانه است. توبه نصوح ، آن گاه تحقق می‌یابد که خالص بودن و محکم بودن با یک دیگر جمع شوند.
توبه در لغت به معنی بازگشت (هر نوع بازگشتی) و بازگشت از گناه و ندامت و پشیمانی می‌باشد
[۶] دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۲ش، چاپ اول، ج۵، ص۶۲۲۰.

و در اصطلاح عبارت است از ترک گناهان کنونی و عزم بر ترکشان در آینده و تدارک تقصیر گذشته و به عبارتی دیگر به معنی بازگشت از گناه قولی و فعلی و فکری است.
[۷] نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، مترجم کریم فیض، قم، انتشارات قائم آل محمد، ج۲، ص۳۳۸.



توبه چراغ راه انسان در تاریکی هاست و سرمایه بندهای است که همه چیزش را بر باد داده است. در فضیلت توبه همین روایت امام باقر(علیه السلام) کافی است که میفرمایند: «خداوند متعال نسبت به توبه بندهاش شادمانتر است از مردی که در شبی تاریک، در یک بیابان، مَرکب و توشهاش را گم کرده و ناگاه پیدایش کند».
[۸] مجلسی، محمد تقی، بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۳ق، ج۶، ص۹۰.

توبه آنقدر اهمیت دارد که خداوند علاوه بر آنکه گناه بندهاش را میپوشاند آن را به حسنه تبدیل می‌کند. خداوند متعال میفرمایند:مگر آن کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و کارهای شایسته کنند خداوند بدیهایشان را یه نیکی مبدل میکند و خداوند آمرزنده و مهربان است.
در همین راستا امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: «خداوند به حضرت داوود(علیه السلام) وحی کرد: ای داوود! هرگاه بنده مومن گناهی کند و سپس از آن گناه برگردد و توبه نماید و به هنگام یاد کردن از آن گناه از من شرم کند، او را بیامرزم و آن گناه را از یاد فرشتگان نگهبان اعمال ببرم و آن را یه نیکی بدل کنم و از این کار مرا باکی نیست که من مهربانترین مهربانانم»
[۱۰] مجلسی، محمد تقی، بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۳ق، ج۶، ص۲۸.



توبه از اهمّ واجبات الهی است که در قرآن کریم و روایات با تأکید فراوان به آن سفارش شده است؛ بویژه برای مریض،
[۱۱] العروة الوثقی، ج۱، ص۳۷۲.
هنگام نماز،
[۱۲] العروة الوثقی، ج۱، ص۶۱۲.
دعاو زیارت معصومان علیهم السّلام.
از غسلهای مستحب غسل توبه است که پس از توبه از گناه انجام می‌گیرد.


در تفسیر توبه نصوح بیش از بیست نظر وجود دارد، ولی همه آنها در حقیقت یکی است و آن توبه خالص و کامل است. و در اصطلاح اخلاق ، توبه و بازگشت به خدا به خالی ساختن دل از قصد گناه و برگشت به درگاه الهی حق تعالی است و حاصل آن ترک معاصی در حال و عزم بر ترک آنها در آینده و تلافی تقصیرات گذشته است.
[۱۸] نراقی، معراج السعاده، ص۶۰۱.

توبه اگر به بنده نسبت داده شود، به معنای بازگشت از گناه و پشیمانی بر آن است، ولی اگر به خدا نسبت داده شود، به معنای رجوع خداوند است، اما به طریق استعلا و استیلا و در واقع به معنای رحمت، عطوفت و مغفرت خداوندی است.
[۱۹] مصطفوی، التحقیق، ج۱، ص۴۰۰.



حقیقت توبه بازگشت گناهکار به سوی خداوند کریم و غفور است که با ندامت از گناه و تصمیم بر عدم ارتکاب مجدّد آن تحقق می‌یابد. برخی، عزم بر ترک را در تحقق توبه معتبر ندانسته‌اند.
توبه امری قلبی و درونی است؛ از این‌رو، لازم نیست به زبان آورده شود.
[۲۳] العروة الوثقی، ج۱، ص۳۷۰.



یکی از الطاف بیکران خداوند بر بندگانش پذیرفتن توبه است تا از تاریکی شیطان رها شده و به نور رحمت الهی نائل گردد. نکته مهم اینجاست که خداوند در قرآن کریم همه مؤمنان را به توبه فرا میخواند: «ای مؤمنان به سوی حق توبه کنید تا فلاح و رستگاری نصیب شما بشود. این آیه نوید رحمت الهی است که همه بندگان حتی گنهکاران را به راه سعادت میخواند تا خشنودی پروردگار را از آن خود کنند.»


۱. در آیات پیش فرمان داد که خود را از آتش دوزخ حفظ کنید (قوا انفسکم) در این آیه، راه آن را که توبه واقعی است می‌گوید.
۲. گاهی از مؤمن ، گناه سر می‌زند که باید توبه کند (یا ایها الذین آمنوا توبوا).
۳. توبه باید خالصانه و صادقانه باشد نه لقلقه زبان.
۴. هر توبه‌ای ارزش ندارد.
۵. توبه زمان و مکان خاصی ندارد (توبوا الی الله...) .
۶. برای تشویق به توبه، باید مردم را به رحمت الهی امیدوار کرد (عسی ربکم).
۷. پذیرش توبه، از شئون ربوبیت است (عسی ربکم ان یکفر...) .
۸. نتیجه توبه دو چیز است؛ محو گذشته (یکفر عنکم سیئاتکم) و تامین آینده (یدخلکم جنات).
[۲۵] قرائتی، تفسیر نور، ج۱۲، ص۱۳۴.



گفته‌اند: توبه نصوح دارای چهار شرط است؛ ۱. پشیمانی قلبی؛ ۲. استغفار زبانی؛ ۳. ترک گناه؛ ۴. تصمیم بر ترک در آینده. اصلا پشیمانی از کارهای زشت گذشته و عدم تکرار آن در آینده، شرط حقیقی توبه است؛ و چنانچه در ذیل آیه ۳۷ سوره بقره ، برخی مفسران گفته‌اند: چنین توبه‌ای را همه فرق اسلامی موجب سقوط عقاب می‌دانند و اما توبه‌ای کمتر از این، محل اختلاف است که آیا مقبول و موجب سقوط عقاب می‌گردد یا خیر؟


شاید به ذهن بیاید که اگر انسان یک بار ذکر أستغفرالله را بر زبان جاری سازد، توبه کرده و از گناهان پاک میشود حال آنکه چنین نیست. زیرا استغفار با زبان، بدون توقف از گناه، توبه دروغ گویان است و توبه زبانی یکی از شرایط توبه است نه تمام آن.
حضرت علی(علیه السلام) میفرمایند: «توبه بر چهار پایه استوار است: پشیمانی در دل، آمرزش خواهی و استغفار به زبان، عمل کردن با اعضای بدن و تصمیم بر بازنگشتن به گناه»
[۲۹] مجلسی، محمد تقی، بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۳ق، ج۷۵، ص۸۱.


۹.۱ - پشیمانی در دل

اولین و مهمترین پایه توبه پشیمانی است. پشیمانی همان ذوب شدن درون از خطاهای گذشته است و آتش درون است که همه گناهان را میسوزاند و همان آب حسرت و ندامت است که درون را از زشتیها شستشو میدهد و اگر کسی از درون از گناهش پشیمان نباشد استغفار با زبان هیچ سودی در پی نخواهد داشت.

۹.۲ - استغفار به زبان

هرگاه انسان از درون نادم شد و به وسیله زبان در درگاه احدیت اظهار ندامت میکند و آن استغفار زبانی ارزش دارد که از درون پشیمان باشد نه فقط صرف گفتن.

۹.۳ - عمل کردن با اعضای بدن

کسی که توبه کرده باید با عمل کردن توبه اش را تثبیت نماید و اعمالش گویای توبه اش باشد، اگر عبادتی را ترک کرده بعد از توبه آن را به جا آورد و اگر حرامی مرتکب شده بعد از توبه مراقب باشد که بار دیگر در این منجلاب دچار نگردد.

۹.۴ - تصمیم بر بازنگشتن به گناه

کسی که توبه کرده، عزم نموده تا آن ریسمانی که به وسیله توبه بین خود و خدایش ایجاد شده را پاره نکند تا از رحمت بیکران خدای کریم بهرهمند گردد.


حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) در آخرین خطبه عمر شریفشان میفرمایند: «هر کس یک سال پیش از مرگش توبه کند، خداوند توبه اش را قبول میکند و آنگاه فرمودند یکسال زیاد است، هر کس یک ماه پیش از مرگش هم توبه کند خداوند توبه اش را میپذیرد و به درستی یک ماه نیز زیاد است و هر کسی یک هفته پیش از مرگش نیز توبه کند، پذیرفته میشود و به درستی که یک هفته نیز زیاد است و هر کس یک ساعت پیش از مرگش توبه کند، خداوند توبه اش را قبول میکند و یک ساعت نیز زیاد است و هر کس درست لحظه ای که جانش به گلویش برسد توبه کند در این حال به گلوی خود اشاره کرد- خداوند توبه اش را پذیرا میشود»
[۳۰] مجلسی، محمد تقی، بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۳ق، ج۶، ص۱۵.

انسان باید همیشه امیدوار باشد و تا لحظه مرگ درب توبه به رویش باز است ولی نباید توبه کردن را به تأخیر بیافکند. چرا که مرگ، ناگهانی است و یک باره ظاهر میشود. در روایت آمده است: «بیشتر صحیه های اهل آتش از به تأخیر انداختن و به آینده موکول کردن توبه است و کسی هلاک نشد مگر آنکه توبه را به آینده موکول کرد.»
[۳۱] نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، مترجم کریم فیض، قم، انتشارات قائم آل محمد، ج۲، ص۳۴۷.

همچنین روایتی از امام جواد(علیه السلام) است که میفرمایند: «به تأخیر افکندن توبه، غفلت است و امروز و فردا کردن مایه حسرت و سرگشتگی. زیرا کسی که توبه را به تأخیر می اندازد معلوم نیست که اجل به وی مهلت دهد و او موفق به توبه شود»


خداوند در قرآن کریم میفرمایند: « یا أیها الذین ءامنوا توبوا إلی الله توبةً نصوحاً »«ای کسانی که ایمان آوردهاید به سوی خداوند توبه کنید؛ توبه ای خالص
در آیه شریفه «نصوح به معنی توبه صاف، خالص و استوار که هرگز گناه نکند»
[۳۴] دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، موسسه انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ش، چاپ اول، ج۱۳، ص۱۱۹۲۴.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می‌فرمایند: «توبه نصوح، پشیمانی از گناهی است که مرتکب شدهای و آمرزش خواستن از خداوند و اینکه دیگر بدان بازنگردی»
امام هادی(علیه السلام) در پاسخ به سؤال از توبه نصوح میفرمایند: «توبه نصوح این است که باطن همچون ظاهر و بهتر از آن شود.
[۳۶] مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۳، ج۶، ص۲۳

به این ترتیب توبه نصوح، آن توبهای است که هم در ظاهر و هم در باطن به درگاه خدا رجوع کند و واقعاً تصمیم داشته باشد که دیگر هرگز آن گناه را مرتکب نخواهد شد.


در هر توبه ای ابتدا لطف حق شامل بنده گنهکار شده و او را متنبه می کند و به زشتی کارهایش آگاه میسازد. آنگاه بنده بر اثر این تنبه و بیداری به سوی خدای سبحان بازگشته و از تقصیر خویش توبه میکند. سپس دوباره خداوند سبحان عنایتش را شامل بنده نائب قرار میدهد و توبهاش را میپذیرد. سپس هر توبه انسان همراه با دو توبه خداوند سبحان به سوی بندهاش میباشد. بر این اساس، حقیقت توبه که به معنای بازگشت و رجوع است دارای ۳ مرحله است:

۱۲.۱ - مرحله اول

توبهای از خداوند بر بنده که سبب بیداری بنده از زشتی و گناه میگردد.

۱۲.۲ - مرحله دوم

توبه ای از بنده به سوی خداوند که در اظهار ندامت و پشیمانی او از گناه تجلی مییابد.

۱۲.۳ - مرحله سوم

توبه ای از خدای سبحان به سوی بنده که او را به درگاه خویش راه داده و توبه اش را میپذیرد.
[۳۷] جوادی آملی، عبدالله؛ تسنیم، قم، ااسراء، ۱۳۸۴ش، چاپ اول، ج۷، ص۷۵.



درجات توبه نسبت به افراد فرق میکند همانطور که عبادت افراد نسبت به یکدیگر متفاوت است.میتوان توبه را نسبت به معرفت و ظرفیت فرد به سه دسته تقسیم کرد:

۱۳.۱ - توبه عوام

توبه عوام، عمومی است؛ یعنی انسان معصیت کار از گناه خود دست بردارد. کلمه عوام در اینجا شامل کسانی است که اهل گناه باشند، هرچند اهل علم باشند. این قسم از توبه همان توبه ای است که در میان مردم رایج می باشد.

۱۳.۲ - توبه خواص

شامل کسانی است که مستحبی را ترک کرده باشد. مانند نماز شب و صدقه اول ماه را ترک کرده باشد و از آن توبه کند.

۱۳.۳ - توبه اخص

توبه از توجه انسان به غیر خدا مانند توجه به جلال و جمال حق یا توجه به نجات از جهنم و شوق به بهشت است که این نوع از توبه مخصوص اولیای الهی است.


اگر انسان مرتکب گناهی شود و بخواهد توبه کند توبه اش نسبت به آن گناه فرق خواهد کرد. گناهان به دو دسته اصلی تقسیم میشوند:

۱۴.۱ - حق الله

گناهانی که بین بنده و خدایش صورت می گیرد دو نوع است:

۱۴.۱.۱ - ترک طاعتهای واجب

مثلاً نماز و روزه و زکات، خمس و کفاره و غیره... و توبه از آنها کوشش در قضای آنهاست به هر اندازه که توانش باشد.

۱۴.۱.۲ - محرمات

محرماتی که میان بنده و خداوند میباشد.؛مانند شرب خمر، دروغ، گوش دادن به صداهای حرام و غیره. راه توبه از این نوع از گناهان پشیمانی و عزم قلب بر بازنگشتن به آنهاست تا ابد.

۱۴.۲ - حق الناس

گناهانی که میان او بندگانش میباشد که امر آنها سخت تر و مشکل تر است. در مال است یا در آبرو.

۱۴.۲.۱ - در مال

مثلاً کسی که مالی را دزدیده یا از بین برده آن مقدار که ممکن است باید به صاحبش برگرداند و اگر در دسترس نبود از طرفش صدقه دهد و اگر آن را هم نتوانست باید برایش از خداوند طلب آمرزش کند.

۱۴.۲.۲ - در آبرو

مثلاً به کسی دشنام داده یا تهمت زده و یا غیبت کرده در این صورت باید طلب حلالیت کند و اگر میترسد با گفتن به طرف مقابل فتنه ای ایجاد شود برای کسی که غیبت او را کرده یا دشنام داده یا تهمت زده از خداوند طلب آمرزش بکند. پس باید در صورت امکان طرف مقابل را راضی کند و اگر نتوانست صدقه بدهد و استغفارش را زیاد بکند و با تضرع از خداوند بخواهد تا در روز قیامت از او راضیشان کند تا از رحمت الهی دور نباشد.


تفاوت توبه با استغفار آن است که استغفار، طلب غفران و آمرزش از خداوند است؛ در حالی که توبه بازگشت به سوی پروردگار، توأم با پشیمانی از معصیت انجام گرفته می‌باشد. آیه شریفه"وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَیْهِ " به تفاوت آن دو اشاره دارد. البتّه در اینکه قوام استغفار به توبه است یا نه اختلاف است.


گناهی که شخص از آن توبه کرده یا حقّی از حقوق اللّه یا حقوق النّاس را بر ذمّه او در پی نداشته و یا داشته است. در صورت دوم، حق یا از حقوق مالی است و یا از حقوق غیر مالی.
در فرض اوّل ـ که حقّی را در پی نداشته ـ صرف پشیمانی از گناه و عزم بر ترک آن کفایت می‌کند. در فرض دوم (مانند موردی که شخص، زکات یا خمس واجب خود را پرداخت نکرده یا مال کسی را دزدیده یا غصب کرده باشد) واجب است آن را ادا کرده، به مستحقان شرعی یا صاحب مال برگرداند.
در فرض سوم (حقوق غیر مالی) اگر از حقّ اللّه (حدود) باشد، مانند زنا و نوشیدن شراب، اظهار آن نزد حاکم شرع از جهت اجرای حد بر او واجب نیست؛ بلکه ترک آن افضل است و اگر از حقّ النّاس باشد همچون قصاص، بر او واجب است جهت اجرای قصاص یا عفو، خود را در اختیار صاحب حق قرار دهد.
البتّه خروج از توابع گناه، واجبی مستقل است و دخلی در صحّت توبه ندارد هرچند موجب کمال آن می‌شود.




۱۷.۱ - بازگشت عدالت

ارتکاب گناه موجب زوال عدالت شخص می‌گردد. در نتیجه گناهکار از اهلیّت تصدی مناصبی همچون امامت جماعت و جمعه، مرجعیت و شهادت که عدالت در آنها شرط است، می‌افتد؛ لیکن توبه از گناه سبب بازگشت عدالت و اهلیّت پیدا کردن توبه کننده برای تصدّی مناسب یاد شده می‌گردد.
بنابر مشهور اظهار توبه نزد قاضی از سوی فرد مشتهر به فسق برای پذیرش شهادت وی کفایت نمی‌کند؛ بلکه باید زمانی بگذرد تا استمرار و مداومت توبه کننده بر طاعت و ترک گناه آشکار شود. برخی گفته‌اند: جایز است قاضی به فاسق بگوید: اگر توبه کنی شهادتت را قبول می‌کنم.

۱۷.۱.۱ - شروط توبه قاذف

اگر گناهکار مرتکب قذف شده باشد توبه‌اش منوط به این است که خود را در نسبتی که داده تکذیب کند؛ بدین صورت که بگوید: آنچه گفته‌ام دروغ بوده است. البتّه اگر دروغی از او سر نزده باشد، در این گفته خود توریه می‌کند.
برخی گفته‌اند:اگر دروغ گفته است، خود را تکذیب و اگر راست گفته، خود را تخطئه کند؛ بدین گونه که بگوید: قذف، امری باطل است و از این پس آن را تکرار نخواهم کرد.
شرط دیگر قبولی توبه قذف کننده، اصلاح خویش است. در اینکه مراد از اصلاح، همان تکذیب خود است یا علاوه بر آن، استمرار توبه است، اختلاف می‌باشد.

۱۷.۲ - سقوط حد

کسی که مرتکب عملی همچون زنا، لواط یا مساحقه شده که موجب حد است،چنانچه قبل از قیام بیّنه و ثبوت آن نزد حاکم توبه کند، حدّ از او ساقط می‌شود. نظر مشهور عدم سقوط حد، بعد از ثبوت آن به بیّنه است.
اگر شخصِ مستوجب حد، توبه کند ـ در صورتی که حد به اقرار ثابت شده و حقّ اللّه باشد، مانند زنا و لواط ـ بنابر مشهور امام بین اجرای حد و عفو او مخیّر است.
محارب اگر قبل از تسلط حاکم بر او توبه کند حدّ محاربه از وی ساقط می‌شود؛ امّا حقوقی که از دیگران تضییع کرده و حدودی که از این جهت بر عهده او آمده است مانند سرقت، ساقط نمی‌شود.

۱۷.۳ - سقوط آثار ارتداد

بر ارتداد مسلمان آثاری از قبیل اعدام، حبس، عدم جواز ازدواج با مسلمان و سقوط ولایت بر فرزندان مسلمان مترتّب است که با توبه (در مواردی که پذیرفته می‌شود) همه این آثار رفع می‌گردد

۱۷.۴ - رفع کراهت

ازدواج با زن زناکار قبل از توبه بنابر مشهور مکروه است و کراهت با توبه رفع می‌گردد.




۱۸.۱ - داستان آهنگر

سید محمد اشرف علوی در فضایل السادات از کتاب مدهش ابن جوزی نقل می‌کند که یکی از صالحان گوید: در سفری به مصر ، آهنگری را دیدم که آهن گداخته را از کوره آهنگری با دست خود بیرون می‌آورد و روی سندان می‌گذاشت و حرارت آهن به دست او اثری نمی‌کرد. با خود گفتم: این شخص مرد صالحی است که آتش به دست او کارگر نیست. از این رو، به نزد آن مرد رفتم و به او سلام کرده، گفتم: تو را به حق آن خدایی که این کرامت را به تو لطف کرده است، در حق من دعایی بکن. مرد آهنگر که این سخن را از من شنید، گفت: ‌ای برادر! من آن گونه که تو گمان کرده‌ای نیستم.
گفتم: ‌ای برادر! این کاری که تو می‌کنی جز از مردمان صالح سر نمی‌زند.
پاسخ داد: گوش کن تا داستان عجیبی را که در این باره دارم برای تو شرح دهم.
ـ اگر چنین منتی بر من بگذاری، ممنونم.
ـ آری، روزی در همین دکان نشسته بودم که ناگاه زنی بسیار زیبا که تا آن روز کسی را به زیبایی او ندیده بودم نزد من آمد و گفت: برادر! چیزی داری که در راه خدا به من بدهی؟
ـ من که شیفته رخسارش شده بودم، گفتم: اگر حاضر باشی با من به خانه‌ام بیایی و خواسته مرا انجام دهی هرچه بخواهی به تو خواهم داد.
ـ زن با ناراحتی گفت: به خدا! من زنی نیستم که تن به این کارها بدهم.
ـ در این صورت برخیز و از پیش من برو.
زن برخاست و از نزد من رفت تا این که از چشمم ناپدید شد.
پس از چندی دوباره به نزد من آمد و گفت: احتیاج و تنگ دستی مرا وادار کرد که به خواسته تو تن در دهم.
من برخاسته، دکان را بستم و او را به خانه بردم. چون به خانه رسیدیم گفت: ‌ای مرد! من کودکانی خردسال دارم که آنها را گرسنه در خانه گذارده و بدین جا آمده‌ام. اگر چیزی به من بدهی تا برای آنها ببرم و دوباره به نزد تو باز گردم به من محبت کرده‌ای.
من از او پیمان گرفتم که باز گردد و سپس چند درهم به وی دادم. آن زن بیرون رفت و پس از ساعتی بازگشت. من برخاسته، در خانه را بستم و بر آن قفل زدم. زن گفت: چرا چنین می‌کنی؟
گفتم: از ترس مردم.
ـ چرا از خدای مردم نمی‌ترسی؟
ـ خداوند آمرزنده و مهربان است.
این سخن را گفته، به طرف او رفتم، دیدم چون شاخه بید می‌لرزد و سیلاب اشک بر رخسارش روان است.
به او گفتم: از چه وحشت داری و چرا چنین می‌لرزی؟
ـ از ترس خدای عزوجل.
سپس ادامه داده، گفت: ‌ای مرد! اگر برای خاطر خدا از من دست برداری و رهایم کنی من ضمانت می‌کنم که خداوند تو را در دنیا و آخرت به آتش نسوزاند.
من که آن حال را در او مشاهده کردم و آن گفتارش را شنیدم برخاستم و هرچه داشتم به او دادم و گفتم: ‌ای زن! این اموال را بردار و به دنبال کار خود برو، که من تو را به خاطر خدای تعالی رها کردم.
زن برخاست و برفت و من در آن حال که بودم به خواب رفتم. در خواب دیدم بانوی محترمه‌ای که تاجی از یاقوت بر سر داشت به نزد من آمد و گفت: «یا هذا جزاک الله عنا خیرا»؛ ‌ای مرد! خدا از جانب ما جزای خیرت دهد.
پرسیدم: شما کیستید؟
فرمود: من مادر همان زنی هستم که به نزد تو آمد و تو به خاطر خدا از او گذشتی.
«لا احرقک الله بالنار لا فی الدنیا ولا فی الآخره»؛ خدا در دنیا و آخرت تو را به آتش نسوزاند.
پرسیدم: آن زن از کدام خاندان بود؟
فرمود: از ذریه و نسل رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بود.
من که این سخن را شنیدم خدای تعالی را سپاس گزاری کردم که مرا موفق داشت و از گناه محافظتم کرد و به یاد این آیه افتادم:
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا؛
خدا می‌خواهد که هر پلیدی را از شما خاندان نبوت ببرد و شما را از هر عیبی پاک و منزه گرداند.
به دنبال این ماجرا از خواب بیدار شدم و از آن روز تاکنون آتش دنیا مرا نمی‌سوزاند و امیدوارم آتش آخرت نیز مرا نسوزاند.
[۵۶] محلاتی، کیفر گناه، ص۴۲.


۱۸.۲ - داستان راهزن

ثقه الاسلام کلینی (قده) در اصول کافی از امام سجاد (ع) روایت می‌کند که فرمود: مردی با خانواده اش به سفر دریایی رفتند. در راه کشتی آنها شکست و جز زن آن مرد بقیه در دریا غرق شدند. آن زن بر تخته پاره‌ای نشست و خود را به جزیره‌ای رسانید و در آن جزیره راهزنی بود که از هیچ گناهی باک نداشت. ناگاه چشم مرد راهزن به آن زن افتاد که بالای سرش ایستاده بود. سرش را به سوی آن زن بلند کرده، گفت: انسان هستی یا جنی؟!
زن گفت: انسان هستم.
راهزن سخنی نگفت و برخاست و آماده زنا شد و چون خواست با آن زن بیامیزد دید او پریشان شده و می‌لرزد. راهزن گفت: چرا پریشان و مضطربی؟
زن در حالی که با دست خود به سوی آسمان اشاره می‌کرد، پاسخ داد: از او می‌ترسم.
ـ آیا تا به حال چنین کاری کرده‌ای؟
ـ به عزت خدا سوگند! نه.
راهزن وقتی که او را در آن حالت دید، گفت: تو که تاکنون چنین کاری نکرده‌ای، این گونه می‌ترسی ـ در صورتی که من تو را به زور به این کار وادار کرده‌ام ـ به خدا من از تو بر چنین ترس و واهمه‌ای سزاوارترم. راهزن این سخن را گفت و بدون آن که کاری با آن زن بکند برخاست و تصمیم گرفت که توبه کند و به سوی خانه اش به راه افتاد. در راه به راهبی برخورد و با یک دیگر همراه شدند. هوا گرم بود و آفتاب داغ بر سر آن دو می‌تابید.
راهب به راهزن گفت: خدای را بخوان تا لکه ابری برای سایه بانی ما بفرستد که آفتاب داغ ما را می‌سوزاند.
راهزن گفت: من کاری خوبی از خودم در نزد خدا سراغ ندارم که به خاطر آن جرئت کنم و چیزی از او درخواست کنم!
راهب گفت: پس من دعا می‌کنم و تو آمین بگو.
راهزن پذیرفت و بدین ترتیب راهب دعا کرد و او آمین گفت. طولی نکشید که ابری آمد و بر سر آن دو سایه انداخت و آنها در زیر سایه آن ابر می‌رفتند.
مقداری راه رفتند تا به دو راهی رسیدند. راهزن از راهی رفت و راهب از راه دیگر. راهب متوجه شد که ابر بر بالای سر جوان راهزن است. به او گفت: تو بهتر از من هستی و دعای من به خاطر آمین تو مستجاب شد. اکنون بگو: داستانت چیست؟
راهزن داستانش را با آن زن نقل کرد.
راهب گفت: چون ترس خدا تو را گرفت، گناهان گذشته ات آمرزیده شده است. اکنون مواظب کارهای آینده خود باش.
[۵۷] کلینی، ترجمه کافی، ج۳، ص۱۱۱.


۱۸.۳ - داستان شعوانه

شعوانه نام زنی بود که آواز خوش و طرب انگیزی داشت و در بصره مجلس فسق و فجوری برپا نمی‌شد جز آن که او در آن مجلس حضور داشت. شعوانه از این راه ثروتی به هم زده، کنیزکانی خریده بود و از آنها برای همین منظور استفاده می‌کرد. روزی با جمعی از کنیزکان از کوچه‌ای می‌گذشت که از خانه‌ای صدای خروشی شنید. یکی از کنیزانش را به درون آن خانه فرستاد تا سبب آن خروش را بداند. کنیزک رفت و باز نگشت. دیگری را فرستاد و دستور داد به زودی مراجعت کند. او نیز به درون خانه رفت و باز نگشت. سومی را برای استعلام فرستاد و به او نیز دستور داد فوری وضع داخل خانه را به او اطلاع دهد. کنیزک رفت و بازگشت و گفت: این خروش گنه کاران و عاصیان است.
شعوانه با شنیدن این حرف به درون خانه رفت. واعظی را دید در آن جا نشسته است و جمعی دور او را گرفته‌اند و واعظ آنان را موعظه می‌کند و از عذاب خدا و آتش دوزخ بیم می‌دهد و آنان همه به حال تباه خود می‌گریند.
شعوانه وقتی رسید که واعظ این آیه را که درباره تکذیب کنندگان روز قیامت است تفسیر می‌کرد:
بل کذبوا بالساعه واعتدنا لمن کذب بالساعه سعیرا• اذا راتهم من مکان بعید سمعوا لها تغیظا وزفیرا• واذا القوا منها مکانا ضیفا مقرنین دعوا هنا لک ثبورا؛
آنها روز رستاخیز را دروغ می‌شمارند و ما برای آنان که قیامت را دروغ می‌شمارند آتشی فروزان آماده کرده‌ایم که چون از مکانی دور آن را ببینند، خروش و غرش آن را بشنوند و چون دست بسته به تنگنای آن در افتند، در آن جا آرزوی هلاکت کنند.
وقتی شعوانه این آیات را شنید، دگرگون شد و رو به واعظ کرد و گفت: اگر من توبه کنم خدایم می‌آمرزد؟
واعظ گفت: آری، اگر توبه کنی خدا تو را می‌آمرزد اگرچه گناهت همانند گناه شعوانه باشد.
زن گفت: ‌ای شیخ! شعوانه منم که دیگر گناه نخواهم کرد.
واعظ بار دیگر او را امیدوار به کرم خدا و وادار به توبه کرد.
شعوانه از آن جا خارج شد و بندگان و کنیزان خود را آزاد کرد و به تلافی اعمال گذشته سخت به عبادت مشغول شد تا جایی که بدنش لاغر و ضعیف گشت و روزی در بدن خود نگریست و گفت: آه! در دنیا به این نحو گداخته شدم، نمی‌دانم در آخرت حالم چگونه است؟!
[۵۹] نراقی، معراج السعاده، ص۶۱۰.

کار او به جایی رسید که زاهدان و عابدان در مجلس وعظ او حاضر می‌شدند. او در حال موعظه بسیار می‌گریست و حاضران نیز با او می‌گریستند.
روزی به او گفتند: می‌ترسیم از شدت گریه نابینا شوی؟
در پاسخ آنان گفت: کور شدن در دنیا بهتر از کوری روز قیامت است.
[۶۰] محلاتی، کیفر گناه، ص۴۴-۴۵.

چه قدرتی جز ترس از عذاب خدا می‌تواند جلوی یک زن گنه کار را این گونه بگیرد؟


۱. تحریم/سوره۶۶، آیه۸.    
۲. ابن فارس، مقاییس اللغه، ج۱، ص۱۸۴.    
۳. جوهری، صحاح اللغه، ج۱، ص۱۴۲.
۴. دهخدا، لغت نامه، ج۵، ص۶۲۲۰.
۵. ابوالبقاء، کلیات، ص۳۰۸.    
۶. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۲ش، چاپ اول، ج۵، ص۶۲۲۰.
۷. نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، مترجم کریم فیض، قم، انتشارات قائم آل محمد، ج۲، ص۳۳۸.
۸. مجلسی، محمد تقی، بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۳ق، ج۶، ص۹۰.
۹. فرقان/سوره۲۵، آیه۷۰.    
۱۰. مجلسی، محمد تقی، بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۳ق، ج۶، ص۲۸.
۱۱. العروة الوثقی، ج۱، ص۳۷۲.
۱۲. العروة الوثقی، ج۱، ص۶۱۲.
۱۳. جواهر الکلام، ج۱۲، ص۱۳۱.    
۱۴. جواهر الکلام، ج۲۰، ص۱۰۲.    
۱۵. جواهر الکلام، ج۵، ص۵۱.    
۱۶. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۲۹۰.    
۱۷. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۲۹۱.    
۱۸. نراقی، معراج السعاده، ص۶۰۱.
۱۹. مصطفوی، التحقیق، ج۱، ص۴۰۰.
۲۰. جواهرالکلام، ج۴۱، ص۱۰۹.    
۲۱. جواهرالکلام، ج۴۱، ص۱۱۴.    
۲۲. جواهرالکلام، ج۴۱، ص۱۱۱.    
۲۳. العروة الوثقی، ج۱، ص۳۷۰.
۲۴. نور/سوره۲۴، آیه۳۱.    
۲۵. قرائتی، تفسیر نور، ج۱۲، ص۱۳۴.
۲۶. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۲۹۰.    
۲۷. بقره/سوره۲، آیه۳۷.    
۲۸. طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۱.    
۲۹. مجلسی، محمد تقی، بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۳ق، ج۷۵، ص۸۱.
۳۰. مجلسی، محمد تقی، بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۳ق، ج۶، ص۱۵.
۳۱. نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، مترجم کریم فیض، قم، انتشارات قائم آل محمد، ج۲، ص۳۴۷.
۳۲. حرانی، حسن بن شعبه؛ تحف العقول، قم، جامعه مدرسین، ص۴۵۶.    
۳۳. تحریم/سوره۱۰۴، آیه۸.    
۳۴. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، موسسه انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ش، چاپ اول، ج۱۳، ص۱۱۹۲۴.
۳۵. محمدی ری شهری، محمد؛ ترجمه میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۳ هش، چاپ چهارم، ج۱، ص۳۴۴.    
۳۶. مجلسی، محمدتقی؛ بحارالانوار، بیروت، دارالوفاء، ۱۴۰۳، ج۶، ص۲۳
۳۷. جوادی آملی، عبدالله؛ تسنیم، قم، ااسراء، ۱۳۸۴ش، چاپ اول، ج۷، ص۷۵.
۳۸. هود/سوره۱۱، آیه۲۲۱.    
۳۹. کتاب الطهارة (شیخ انصاری)، ط‌ق، ج۲، ص۴۱۳.    
۴۰. جواهر الکلام، ج۳۳، ص۱۶۳.    
۴۱. جواهر الکلام، ج۴۱، ص۱۱۴-۱۱۱.    
۴۲. مسالک‌الافهام، ج۱۴، ص۲۱۹-۲۱۶.    
۴۳. جواهر الکلام، ج۴۱، ص۱۱۰-۱۰۹.    
۴۴. جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۲-۳۷.    
۴۵. مسالک الافهام، ج۱۴، ص۱۷۵-۱۷۳.    
۴۶. مسالک الافهام، ج۱۴، ص۴۱۵.    
۴۷. جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۶۹-۴۶۸.    
۴۸. جواهر الکلام، ج۴۱، ص۲۹۵-۲۹۳.    
۴۹. جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۶۹-۴۶۸.    
۵۰. مسالک الافهام، ج۱۵، ص۱۴.    
۵۱. جواهر الکلام، ج۴۱، ص۵۸۱.    
۵۲. جواهر الکلام، ج۴۱، ص۶۰۵.    
۵۳. جواهر الکلام، ج۴۱، ص۶۱۳-۶۱۱.    
۵۴. جواهر الکلام، ج۳۰، ص۱۳۹.    
۵۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۳.    
۵۶. محلاتی، کیفر گناه، ص۴۲.
۵۷. کلینی، ترجمه کافی، ج۳، ص۱۱۱.
۵۸. فرقان/سوره۲۵، آیه۱۰-۱۳.    
۵۹. نراقی، معراج السعاده، ص۶۱۰.
۶۰. محلاتی، کیفر گناه، ص۴۴-۴۵.



فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۲، ص۶۵۲.    
پژوهشکده باقر العلوم علیه السلام.    
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، سایت بلاغ، برگرفته از مقاله «توبه».






جعبه ابزار