• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تفسیر صافی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تفسیر الصافی تألیف ملامحسن فیض کاشانی (۱۰۰۷ق -۱۰۹۱ق) با موضوع تفسیر قرآن است که بیشتر از روش تفسیر روایی با استفاده از منابع شیعه و اهل سنت بهره برده و به علت اختصار و جامعیت، در زمان‌های مختلف مورد توجه قرار گرفته است. مرحوم فیض کاشانی در این اثر سعی داشته، تفسیری پیراسته از اندیشه‌های گوناگون عرضه کند و از این رو نام «الصافی» را برای آن برگزیده است. این تفسیر، مباحث کلامی، عرفانی و ادبی را نیز در بر دارد و مؤلف در تفسیر الاصفی آن را خلاصه کرده است.
انگیزه مصنف، ارائه تفسیری برگرفته از بیانات صاف و ناب اهل بیت (علیهم‌السلام) بوده که به تناسب علم و فهم اهل زمان خود گلچین شده و با بیانی شیوا و مدد گرفته از هدایت الهی، آیات قرآن را تبیین و تفسیر نماید.
تفسیر صافی



فیض کاشانی یکی از حلقه‌های دانش، معرفت و عرفان قرن یازدهم است که بیش از دویست اثر در رشته‌های گوناگون از خود برجای گذاشته است. مولف متولد و متوفی در کاشان است. پدرش کتابخانه بزرگی در کاشان داشت و خود و فرزندانش، همگی، در دانش‌های زمان خود صاحب‌نظر شدند.
ملامحسن پس از طی مقدمات، به شیراز رفت و از محضر دو استاد بزرگ عهد خود، سیدماجد صادقی بحرانی و صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی بهره جست و به خصوص نزد استاد اخیر، ملاصدرا، تقرب بسیار داشت و به شرف دامادی وی نیز رسید و به فرمان او عنوان قلمی «فیض» را برگزید. همچنین از محضر خلیل قزوینی و محمدصالح مازندرانی نیز کسب علم نمود و در حکمت دنباله‌رو شیوه استاد و در عرفان بسیار متمایل به‌ اندیشه‌های محی‌الدین عربی بود که به سبب همین طرز تفکر بسیار مورد سرزنش قشریان واقع شد.
شافی (مختصر وافی)، نوادر الاخبار، تکمله وافی، کتاب علم الیقین، کتاب انوار الحکمه، انوار و الاسرار، کتاب الانصاف، المحجة البیضاء و... از جمله تألیفات ایشان به شمار می‌رود.
[۲] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات ایران، ج۵، ص۳۲۸.



تفسیر صافی همواره مورد بهره‌برداری دانش‌پژوهان قرار گرفته است؛ حتی در گذشته متن درسی طلاب حوزه علمیه بوده است. ویژگی مهم این تفسیر در دو جهت است. نخست، بهره‌گیری از روایات در تفسیر آیات به شکل گسترده و نقد و ارزیابی این روایات در دلالت بر آیه و جنبه‌های مختلف آن. دوم، استفاده از نکات ادبی و بلاغی.
وی در این زمینه، از متن عبارات بیضاوی استفاده می‌کند و گاه بدون افزودن یک کلمه همان عبارات او را در شرح کلمات و تفسیر آیه می آورد. گذشته از این، تفسیر صافی یکی از تفاسیر ممتاز فرهنگ شیعی به حساب می‌آید و دیدگاه امامیه را به طور گسترده شرح می‌دهد و به درستی به آن استدلال می‌کند و هر جا که شبهه‌ای باشد، پاسخ می‌دهد.


مؤلف تفسیر را با مقدمه‌ای آغاز می‌کند و ضمن آن، از جریان تفسیرنگاری و زمینه‌های تفاسیر نوشته شده، در فرهنگ اسلامی سخن می‌گوید. پس از آن به انواع تفسیرنگاری اشاره‌ای دارد و اعتراضی به تفسیرنگاری، بدون توجه به اهل بیت (علیهم‌السلام) و تعالیم آن بزرگواران می‌کند، و از تفاسیری سخن به میان می‌آورد که با روایات و اخبار، قرآن را تفسیر کرده‌اند و یادآوری می‌کند که این گونه تفاسیر نیز از کاستی‌ها و ناهنجاری‌ها بدور نیستند، این گونه تفاسیر یا کامل نیستند، یا تفسیر تمام آیات را ندارند، برخی نیز سرشارند از اخبار ضعیف، و در برخی دیگر روایاتی آمده، بی‌ارتباط با موضوع، بدون تدوینی شایسته و ترتیبی زیبا.
افزون بر این‌ها، در این گونه تفاسیر، روایاتی راه یافته است، که مشتمل بر تأویلاتی است، نفرت‌زا و مطالبی باطل؛ همانند نسبت عصیان و سفاهت به انبیاء و بالاخره در این مجموعه‌ها، گاه روایات، به ظاهر متضادند و مفسران هیچ‌گونه تلاشی، برای رفع تضاد از این ظواهر بکار نبسته‌اند، مرحوم فیض بعد از این مطالب می‌فرماید: «به هر حال من تاکنون، در میان تفاسیر، با همه گستردگی تعداد آنها، تفسیری مهذب و پیراسته از ناهنجاری‌ها با بیانی کافی که تشنگان را سیراب کند، نیافته‌ام و امیدوارم این تفسیر، همانی باشد که انتظار می‌رود، تفسیری که مطالب و روایات صحیح را از روایات کدر و ناصاف، تمیز دهد، از مفسری که با شناخت متن احادیث، پی به صحت و ضعف آن، برد نه با شناخت اسانید، مفسری که علم را از خداوند گرفته باشد، نه از اسانید روایات، مفسری که توانایی شکافتن روایات و تجزیه و تحلیل آنها را داشته باشد و با این توان، روایات صاف را از روایات غباراندود، باز شناساند و از دل روایات اهل بیت (علیهم‌السلام) مطالب مناسب فهم اهل زمانش را، استخراج و بیان نماید و زوائد را به دور افکند تا ابهام و تضاد و تناقض که موهن روایات است، از آنها زدوده گردد.


در این جا به قسمتی از محتوای تفسیر صافی اشاره می‌کنیم:

۴.۱ - مقدمات

مرحوم فیض قبل از آغاز تفسیر، بعد از مقدمه‌ایی، دوازده مقدمه را به عنوان مقدمات تفسیر خود ذکر می‌کند که به تعبیر آیت‌الله معرفت در التفسیر و المفسرون، از بهترین مقدمات تفسیری است که در ابتدای تفسیر آورده شده و مصنف به بهترین وجه مطالب ضروری را که هر مفسر باید بیان نماید، ذکر کرده است؛ مطالب مقدمات به قرار ذیل است:
مقدمه اول، در فضل قرآن و وصیت به تمسک به آن از روایات اهل بیت (علیهم‌السلام).
مقدمه دوم، در بیان این که علم قرآن، نزد اهل بیت (علیهم‌السلام) می‌باشد و ظاهر و باطن همه قرآن را آنان می‌دانند.
مقدمه سوم، در بیان این که کل قرآن در شأن اولیاء الله و دشمنان آنان وارد شده است.
مقدمه چهارم، در بیان وجوه معانی آیات از تفسیر و تأویل، ظاهر و بطن، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ و... که بخشی از مطالب علوم قرآن را تشکیل می‌دهند.
مقدمه پنجم، در بیان مفهوم تفسیر به رأی و نهی از آن می‌باشد.
مقدمه ششم، در عدم تحریف قرآن.
مقدمه هفتم، در بیان این که قرآن تبیان همه چیز است، و اصول معارف دینی و قواعد شرعی در آن مطرح شده است.
مقدمه هشتم، در بیان قرائات مختلف و میزان اعتبار آنها.
مقدمه نهم، در نزول دفعی و تدریجی قرآن.
مقدمه دهم، در شفاعت قرآن و ثواب تلاوت و حفظ آن.
مقدمه یازدهم، در تلاوت قرآن و آداب آن.
مقدمه دوازدهم، در بیان اصطلاحات و روشی که در تفسیر بر آنها تکیه داشته است.

۴.۲ - توضیح مقدمه دوازدهم

در مقدمه دوازدهم، مصنف در بیان روش خود می‌فرماید: «در مقام بیان و تفسیر آیات آنجایی که نیاز به تأویل، شناخت سبب نزول که فهم آیه بر آن متوقف باشد، شناخت ناسخ، شناخت خاص و این گونه مسائل باشد که فراتر از شرح لفظ باشد، سراغ معصوم (علیه‌السلام) می‌رویم؛ یعنی آن جا که فقط شرح لفظ و معنی کردن لغت و اعراب آیه باشد، خودمان می‌توانیم انجام دهیم (با این تعبیر، راه خود را از برخی اخباری‌ها (که در زمان او کم نبودند) جدا می‌کند.
آنها که خیلی خشک برخورد می‌کنند و می‌گویند، اگر در مورد آیه‌ای، روایت نداشتیم، اصلا آن را تفسیر نمی‌کنیم.)؛ اما در مازاد بر شرح لفظ و بیشتر از آن چیزی که، خودمان می‌فهمیم، احتیاج به معصوم (علیه‌السلام) و روایات داریم. اگر آیه محکمی را یافتیم که بتواند آیه دیگر را روشن کند، از آن استفاده می‌کنیم و آیه متشابه را به آیه محکم بر می‌گردانیم (روش تفسیر قرآن به قرآن). آن جا که جای اظهار نظر خودمان نیست و آیه محکمی هم نداریم، اگر روایت معتبر در کتب مورد اعتماد خودمان یافتیم، آن را می‌آوریم، و الا از روایات ائمه (علیهم‌السلام) که در کتب عامه وجود دارد، استفاده می‌کنیم. چون بالاخره منسوب به معصوم (علیه‌السلام) است و معارض هم ندارد.
اگر اینها را نیافتیم، از اقوال علماء تفسیر استفاده می‌کنیم، اشکال نکنید که چرا اقوال مفسرین را می‌آورید، در حالی که خودتان این اشکال را به تفاسیر قبل گرفتید که به روایات بی‌توجهند؟ زیرا پاسخ می‌دهیم که این اقوال، چون موافق و هماهنگ با ظاهر قرآن است، آنها را می‌آوریم، نه این که سخن آنان را حجت بدانیم»؛ یعنی اگر آیه‌ای را که می‌خواهیم، تفسیر کنیم، آیه محکم یا روایتی نداشت، در نهایت باید خودم استظهار کرده و موافق ظاهر آیه، چیزی بگویم، به جای این کار از سخن فلان مفسر استفاده می‌کنم و اگر کسی چیزی نمی‌گفت، خودم باید بیان می‌کردم، پس سخن او را حجت نمی‌دانم؛ ولی چون موافق ظاهر قرآن است، از آن استفاده می‌کنم.

۴.۳ - توضیح مقدمه چهارم

در مقدمه چهارم، راجع به معنای الفاظ می‌فرماید: «بعضی الفاظ در لغت، معنایی دارد که اگر دقت نکنیم، گمان خواهیم برد که این لفظ، فقط همین معنا را دارد، غافل از این که، آن لفظ یک روح و معنای عمیقی دارد که چندین مصداق را در بر می‌گیرد که یکی از آنها در لغت آمده است.
مثل «میزان» که در لغت به «ترازو» معنا شده است؛ ولی باید گفت میزان به معنای وسیله سنجش است که یکی از مصادیق آن ترازوست، و ترازو خودش چند نوع است. بنابراین «میزان» برای معنای «وسیله سنجش» وضع شده است، نه برای ترازو.
یا مثلا، کلمه «قلم»، برای ابزاری که بر الواح نقش می‌اندازد، وضع شده است، بدون در نظر گرفتن این که، جسم باشد یا این که از «نی» باشد یا چوب یا آهن و بدون در نظر گرفتن این که آن نقش محسوس باشد یا معقول و بدون توجه به این که آن لوح، کاغذ باشد یا چوب یا سنگ و یا این که مجرد باشد. بنابراین استعمال «قلم» در آیه شریفه علم بالقلم حقیقی است.»
طبق روش کلی که مصنف بیان کرده در تفسیر قرآن، ابتدای سوره‌ها را با نام سوره، بیان مکی یا مدنی بودن و تعداد آیات آن آغاز می‌کند، سپس برای تفسیر آیات به سراغ آیات محکم، بعد از آن روایات کتب معتبر شیعه و پس از آن سراغ مصادر اهل سنت برای نقل روایات معصومین (علیهم‌السلام) می‌رود، در کنار آن شأن نزول، لغت، قرائت و اعراب آیات را نیز بیان می‌دارد، و در نهایت روایاتی در فضل سوره و ثواب قرائت آن نقل می‌کند.

۴.۴ - نقل از تفسیر بیضاوی

مرحوم فیض مطالب غیر روایی خود را در شأن نزول، لغت، قرائت، و اعراب آیات غالبا از تفسیر بیضاوی اخذ کرده است، و این شیوه‌ای است که خود در مقدمه دوازدهم، اشاره به آن نموده بود. (البته بدون نام بردن از تفسیری خاص) در تطبیق اجمالی مطالب غیر روایی تفسیر صافی با تفسیر بیضاوی که با مقایسه سه قسمت از ابتدا، وسط، و انتهای هر جلد، به میزان حدود ۱۰ آیه در هر مورد و آیات پراکنده دیگر از هر جلد، صورت گرفت، به راحتی می‌توان تخمین آیت‌الله استادی که فرموده‌اند «۹۰ درصد جملات تفسیر صافی از بیضاوی است». (منظور مطالب غیر روائی است.) را پذیرفت، بلکه می‌توان گفت بیش از ۹۰ درصد.
مصنف در این نقل، هیچ اشاره‌ای به منبع مطالب، ننموده است، در بعضی موارد به عنوان «قیل» و در اکثر موارد بدون این لفظ، مطالب را نقل می‌نماید. بخش کمی هم از بیانات با تعبیر «اقول» از خود مصنف است که برخی از آنها رنگ و بوی تعابیر عرفانی را دارند.
البته در نقل مطالب بیضاوی گاهی تعبیر جمله را تغییر داده، از حالت اسمیه به فعلیه و بر عکس، فعل مضارع را به ماضی و بر عکس، و در بسیاری موارد نیز عین تعبیر را حفظ نموده است.
البته این بدان معنا نیست که همه مطالب تفسیر بیضاوی را، نقل کرده باشد، بلکه نقل ایشان گزینشی بوده است، مثلا ممکن است از یک سطر فقط یک جمله را که لازم می‌دیده، آورده باشد.
همان طور که مصنف در مقدمه دوازدهم بیان کرده است، تا وقتی روایتی موجود بود سراغ قول مفسرین نمی‌رود، به همین جهت نقل او از تفسیر بیضاوی پس از اتمام تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) بیشتر و نمایان‌تر می‌شود. بنابراین مطالب منقول از بیضاوی از لحاظ تنوع؛ شامل تفسیر فرازهایی از آیات، معانی الفاظ و لغات، بیان قرائت‌ها، شأن نزول، مطالب ادبی و مقدار کمی احادیث پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) می‌شود. اینک نمونه‌هایی از موارد بالا، در چگونگی نقل از تفسیر بیضاوی را، ذکر می‌کنیم.

۴.۴.۱ - ذیل آیه ۶۰ بقره

جلد ۱ تفسیر صافی صفحه ۱۳۷ در ذیل آیه ۶۰ سوره بقره فراز «لا تعثوا» می‌فرماید: «قیل هو من العثو بمعنی الاعتداء و یقرب منه العیث غیر انه یغلب علی ما یدرک بالحس.»
عبارت تفسیر بیضاوی در جزء ۱ صفحه ۸۳ چنین است: «لا تعتدوا حال افسادکم... ویقرب منه العیث غیر انه یغلب فیما یدرک حسا.»

۴.۴.۲ - آیه ۱۰۶ بقره

آیه ۱۰۶ سوره بقره جلد ۱ ص۱۷۸ صافی در مورد «ما ننسخ من آیه» وقرا بعضهم بضم النون وکسر السین. و در تفسیر بیضاوی جزء ۱ صفحه ۹۹ می‌نویسد: وقرا ابن عامر «ما ننسخ» من انسخ (یعنی ننسخ به ضم نون و کسر سین).

۴.۴.۳ - آیه ۱۰۹ بقره

آیه ۱۰۹ سوره بقره ج۱ ص۱۷۹ صافی می‌نویسد: «من عند انفسهم»، قیل‌ ای تمنوا ذلک من عند انفسهم وتشهیهم لا من عند تدینهم ومیلهم الی الحق او حسدا بالغا منبعثا من اصل انفسهم.
در تفسیر بیضاوی جزء ۱ صفحه ۱۰۰ می‌نویسد: «من عند انفسهم» ‌ای تمنوا ذلک من عند انفسهم وتشهیهم، لا من قبل التدین والمیل مع الحق، او بحسدا‌ای حسدا بالغا منبعثا من اصل نفوسهم.
مرحوم فیض در پاورقی آیه ۱۱۶ سوره بقره ج۱ صافی صفحه ۱۸۴ در فراز «وقالوا اتخذ الله ولدا» می‌نویسد: قیل ان السبب فی هذه الضلالة ان ارباب الشرایع المتقدمة... فاعتقدوا ذلک تقلیدا. بیضاوی همین مطلب را ذیل آیه ۱۱۷ می‌آورد، می‌نویسد: واعلم ان السبب فی هذه الضلالة، ان ارباب الشرایع المتقدمة... فاعتقدوا ذلک تقلیدا، که عین همین عبارت را مرحوم فیض در پاورقی آورده‌اند.

۴.۴.۴ - ذیل آیه ایاک نعبد

حتی در بعض تعابیر «اقول» از تفسیر بیضاوی بهره برده است، ذیل «ایاک نعبد» در صفحه ۸۴ ج۱ تفسیر صافی می‌فرماید: اقول: انما انتقل العبد من الغیبة الی الخطاب... کان العلم صار له عیانا والخبر شهودا و الغیبة حضورا. بیضاوی در همین فراز جزء ۱ صفحه ۲۹ می‌نویسد: والانتقال من الغیبة الی الشهود... فکان المعلوم صار عیانا و المعقول صار مشاهدا والغیبة حضورا.

۴.۴.۵ - اعراب سوره حمد

در اعراب آیه‌ها سوره حمد ج۱ صفحه ۸۴ صافی می‌نویسد: قیل المستند فی نعبد ونستعین للقاری ومن معه من الحفظة وحاضری صلاة الجماعة او له ولسائر الموحدین ادرج عبادته فی تضاعیف عبادتهم وخلط حاجته بحاجتهم لعلها تقبل ببرکتها وتجاب الیها ولهذا شرعت الجماعة وقدم ایاک للتعظیم له و الاهتمام به وللدلالة علی الحصر.
بیضاوی در همین فراز جزء ۱ ص۲۹ می‌نویسد: والضمیر المستکن فی الفعلین للقاری ومن معه من الحفظة و حاضری صلاة الجماعة، اوله ولسائر الموحدین. ادرج عبادته فی تضاعیف عبادتهم وخلط حاجته بحاجتهم لعلها تقبل ببرکتها ویجاب الیها ولهذا شرعت الجماعة وقدم المفعول للتعظیم والاهتمام به والدلالة علی الحصر.

۴.۴.۶ - آیه ۲۱۷ سوره بقره

صافی در جلد ۱ صفحه ۲۴۷ در شان نزول آیه ۲۱۷ سوره بقره «یسالونک عن الشهر الحرام قتال فیه» می‌نویسد: بعث النبی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) عبدالرحمن بن حسن ابن عمته علی سریة فی جمادی الآخرة قبل قتال بدر بشهرین، لیترصد عیرا لقریش فیهم عمرو بن عبدالله الحضرمی... حتی تنزل توبتنا، و رد رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم العیر والاساری، فنزلت.
بیضاوی نیز همین را در ذیل همین آیه جزء ۱ صفحه ۱۳۶ آورده است. می‌نویسد، روی انه «علیه الصلاة و السلام» بعث عبدالله بن جحش ابن عمته علی سریة فی جمادی الآخرة، قبل بدر بشهرین، لیترصد عیرا لقریش فیها عمرو بن عبدالله الحضرمی و... حتی تنزل توبتنا، ورد رسول الله «صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم» العیر والاساری.


تفسیر صافی، مجموعه‌ای را تشکیل داده که مطالب مختلفی را در خود جا داده است، و فهرست‌های گوناگونی می‌توان از آن تهیه نمود، مانند فهرست صفات و افعال خداوند، فهرست منابع، فهرست کتب آسمانی، اماکن، وقایع و حوادث، فرق و ادیان، قبائل و امم، فهرست اشخاص (انبیاء- صلحاء و...) ، فهرست قراء، فهرست سوره‌های مکی و مدنی، و فهرست‌های دیگر.
با شیوه نرم افزاری، آمارهایی را نیز می‌توان ارائه داد، از جمله آمارها، موارد ذیل می‌باشد.
۱- در تفسیر روائی فرازها و کلمات آیات حدود ۷۳۰۰ مورد.
۲- در تفسیر بیانی (غیر روائی) فرازها و کلمات حدود ۷۰۰۰ مورد.
۳- در بیان معنای کلمات به شیوه معجم لغوی حدود ۴۰۰۰ مورد.
۴- مطرح کردن مباحث فقهی در مورد ۳۷۰ آیه.
۵- مطرح کردن مباحث ادبی (اعراب، تجزیه و ترکیب، بلاغت) در مورد ۷۳۴ آیه.
۶- مطرح کردن اختلاف قرائت در ۱۱۶۰ مورد.
۷- نقل روایات شأن نزول ۳۲۰ مورد.
۸- نقل بیان‌های شأن نزول ۲۴۵ مورد.
۹- نقل روایات فضائل سور و آیات ۲۱۱ مورد و هفت مورد غیر روائی.
۱۰- استدلال، استشهاد، به آیات یا در مورد آیات ۲۲۰۰ مورد.
۱۱- تعریف مفاهیم حدود ۱۱۰ مورد.
۱۲- مطرح کردن وجه تسمیه ۱۴۷ مورد (مانند وجه تسمیه سور مئین، سور مفصل، مثانی، آدم (علیه‌السلام)، حارث، نصاری، صابئین، تبع، طائف، عتیق، جماعت، و...) .
۱۳- اظهار نظر در مورد روایات حدود ۳۱۵ مورد.
۱۴- مطرح کردن مصادیق ناسخ و منسوخ ۱۳۶ مورد.


مرحوم فیض نقل روایات از منابع تفسیری و غیر تفسیری متعددی استفاده نموده است، روایات را با ذکر مرجع بدون سند بیان کرده و در مواردی نیز مرجع روایت را ذکر ننموده است، در بعض موارد فقط به نقل مقطع مورد نظر کفایت کرده و از نقل بقیه روایت اجتناب کرده است، گاهی نیز به تحلیل یا جمع یا توجیه روایات می‌پردازد.
در نقل از تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیه‌السلام) به دلیل کثرت نقل در غالب موارد اشاره به تفسیر نمی‌کند؛ اما در مقدمه دوازدهم می‌فرماید: در سوره بقره اغلب تفسیر ما از تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیه‌السلام) است. به همین جهت بدون ذکر آن روایات را نقل می‌کند، گاهی عین عبارات تفسیر را می‌آورد، گاهی اندکی را حذف و بقیه را می‌آورد، و گاهی نیز نقل به معنی می‌کند.
مرحوم فیض در مورد نقل روایات در مقدمه دوازدهم می‌فرماید: در جایی که روایات هم معنای زیادی وجود دارد، جامع‌ترین آن را نقل نموده و از ذکر دیگر روایات به دلیل اختصار، صرف نظر کرده‌ایم و گاهی به کثرت آن اشاره داشته‌ایم. در جایی که روایات مختلف وجود دارد، اصح، احسن و اعم آنها را انتخاب کرده، نقل می‌کنیم و در مواردی نیز اشاره به موارد اختلاف کرده‌ایم.
منابعی که مرحوم فیض از آنها نقل روایت نموده با تعداد موارد نقل به شرح ذیل می‌باشد:
قابل توجه این که بدلیل تقطیع روایات توسط مرحوم فیض هر مورد نمایانگر یک روایت مستقل نیست. تعداد موارد نقل حدود ۹۰ به واقع نزدیک می‌باشد.

۶.۱ - منابع شیعه

۱- تفسیر قمی ۲۴۰۰ مورد. ۲ - تفسیر عیاشی ۱۳۰۰ مورد. ۳- تفسیر مجمع البیان ۱۴۵۰ مورد. ۴- ارشاد مفید ۸ مورد. ۵- اعتقادات صدوق ۸ مورد. ۶- اکمال الدین ۱۱۰ مورد. ۷- احتجاج ۱۶۰ مورد. ۸- امالی طوسی ۴۵ مورد. ۹- بصائر الدرجات ۴۵ مورد. ۱۰- تهذیب طوسی ۱۱۰ مورد. ۱۱- توحید صدوق ۱۵۰ مورد. ۱۲- تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) تقریبا اغلب تفسیر. ۱۳- فقیه صدوق ۲۰۰ مورد. ۱۴- کافی ۱۳۵۰ مورد. ۱۵- جوامع الجامع ۱۴۵ مورد. ۱۶- خصال ۱۴۵ مورد. ۱۷- علل الشرایع ۱۸۰ مورد. ۱۸- عیون اخبار الرضا (علیه‌السّلام) ۱۶۰ مورد. ۱۹- مجالس ۹۰ مورد. ۲۰- مصباح الشریعة ۴۰ مورد. ۲۱- الخرائج و الجرایح ۱۵ مورد. ۲۲- معانی الاخبار ۱۳۵ مورد. ۲۳- نهج البلاغه ۵۵ مورد. ۲۴- ثواب الاعمال ۲۲۰ مورد. ۲۵- عوالی اللئالی ۱۵ مورد. ۲۶- قرب الاسناد ۳۰ مورد. ۲۷- مناقب ابن‌شهرآشوب ۴۵ مورد. ۲۸- روضة الواعظین ۲۳ مورد. ۲۹- محاسن برقی موارد کم. ۳۰- صحیفه سجادیه موارد کم. ۳۱- تفسیر ابی‌حمزه ثمالی موارد کم. ۳۲- تحف العقول موارد کم. ۳۳- نهایه شیخ طوسی موارد کم. ۳۴- تفسیر تبیان موارد کم. ۳۵- عدة الاصول موارد کم. ۳۶- المشکاة موارد کم. ۳۷- مختصر البصائر موارد کم. ۳۸- مصباح المتهجد موارد کم. ۳۹- اقبال موارد کم. ۴۰- طب الائمة (علیهم‌السلام) موارد کم.

۶.۲ - منابع اهل سنت

از منابع اهل سنت، علاوه بر استفاده از روایات تفسیر بیضاوی، از کتب ذیل نقل نموده است.
۱- شواهد التنزیل. ۲-تفسیر نعمانی. ۳- تفسیر سعد السعود. ۴- الجامع الصغیر. ۵- تفسیر بحر المحیط. ۶- تفسیر کشاف. ۷- در المنثور. ۸- تفسیر کلبی. ۹- تفسیر ثعلبی.
بنابراین بیشترین استفاده را در روایات از تفسیر قمی، تفسیر عیاشی، کافی و تفسیر مجمع البیان نموده است.


تفسیر صافی در منظر اندیشمندان، ستایش‌ها و گاهی نقدهایی را برای خود باز گشوده است.
از جمله، دکتر محمدحسین ذهبی در التفسیر و المفسرون جلد ۲ در بررسی تفاسیر شیعه، ۴۰ صفحه از کتاب خود را به معرفی و نقد تفسیر صافی می‌پردازد. به جهت اختصار، فقط فهرستی از موضوعات آن را ارائه می‌دهیم، و این خود نمایی از دیدگاه دکتر ذهبی را درباره تفسیر صافی ترسیم می‌نماید.
- معرفی مؤلف تفسیر صافی و جایگاه علمی ایشان.
- معرفی تفسیر و روش مؤلف.
- اصول تفسیری در تفسیر صافی.
- اهل بیت (علیهم‌السّلام) مفسر قرآنند.
- قرآن در شان اهل بیت (علیهم‌السّلام)، دوستان، و دشمنان آنها نازل شده است.
چه کسی می‌تواند قرآن را با نظر و اجتهاد خود، تفسیر کند؟
- رای مصنف درباره تحریف قرآن.
- روش مصنف در تفسیر.
- قرآن و اهل بیت (علیهم‌السّلام).
- طعن مصنف بر صحابه (عثمان، عمر، ابوبکر، عائشه و حفصه).
- تفسیر آیات عتاب خلاف ظاهر آنها.
- دفاع مصنف از اصول مذهبش.
- ولایت علی (علیه‌السلام).
- اولو الامر.
- وصیت امام در امامت بعد از خود.
- استدلال بر رجعت.
- ایمان به رجعت و قیام قائم (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) از مصادیق ایمان به غیب.
- تقیه.
- متاثر شدن مصنف از مذهب امامیه در تفسیر فروع فقهی.
- متعه.
- نکاح زنان اهل کتاب.
- وجوب مسح یا شستن پا در وضو.
- حکم مس بر کفش.
- غنائم.
- استنباط .
- دیدگاه مصنف در مسائل کلامی.
- افعال انسان‌ها.
- رؤیت خداوند.
- شفاعت.
- سحر (مسحور شدن پیامبر).
- نقل روایات جعلی.


تفسیر صافی از ابتدا مورد توجه علماء قرار گرفت و عده‌ای نیز بر آن تعلیقاتی نوشته‌اند.
از جمله حواشی:
۱- حاشیه ملاآقا خوئی تبریزی (متوفی ۱۳۰۷ ه. ق).
۲- حاشیه سیدصدرالدین یزدی.
۳- حاشیه ملاعبدالرضا دماوندی (متوفی ۱۱۶۰).
۴- حاشیه میرزا محمدعلی طباطبایی یزدی متخلص به وامق در یک جلد به زبان عربی (متوفی ۱۲۴۰).
۵- حاشیه میرزا محمد تویسرکانی.
۶- حاشیه و شرح تفسیر صافی از سیدعبدالاعلی سبزواری در یک جلد به زبان عربی شیوا، مصنف با مشرب معقول خود حواشی و شروحی بر تفسیر صافی نگاشته است. نسخه اصل به خط مؤلف در کتابخانه وی در نجف اشرف موجود است.
۷- حضرت آیت‌الله حسن زاده آملی می‌فرماید، تفسیر روان جاوید در ۵ جلد اثر میرزا محمد ثقفی ترجمه «تفسیر صافی» می‌باشد.
۸- ترجمه تفسیر صافی توسط آقایان سبحانی و محمدباقر ساعدی خراسانی توسط نشر صفا تهران به سال ۱۴۰۵ در ۳۶۸ صفحه وزیری به چاپ رسیده است.
۹- حاشیه دهگردی بر تفسیر صافی تالیف سیدابوالقاسم حسینی از علمای امامیه در قرن ۱۴ ق اوائل قرن ۱۵ هجری.


تفسیر، به سال ۱۲۶۶ ق در تهران به قطع رحلی و با چاپ سنگی منتشر شد. و پس از آن، بارها در تهران- تبریز و بمبئی، همان چاپ افست گشت. چاپ دیگر «صافی» در چهار جلد است، با قطع وزیری و به تصحیح مرحوم آیة‌الله شعرانی و تحقیق و تعلیق آقای میرزا حسن حسینی لواسانی.
محقق به جز مقدمه‌ای کوتاه در شرح حال مؤلف، در پانوشت‌ها با استفاده از «مجمع البیان» و منابع لغوی و ادبی و نیز «وافی» برخی از آیات و روایات و کلمات را توضیح داده است. «صافی» چاپ دیگری دارد، در ۵ جلد به قطع وزیری، با مقدمه‌ای در شرح حال مؤلف و پانوشت‌هایی از آقای محمدحسین اعلمی، که در بیروت و ایران چاپ شده است. لازم به یادآوری است که اکثر قریب به اتفاق پاورقی‌های این چاپ، همان پاورقی‌های چاپ دوم است، که بدون هیچ اشاره‌ای در این چاپ، آمده است.
چاپ اخیر صافی در ۷ مجلد با تحقیق علامه سیدمحسن حسینی امینی از طرف دار الکتب اسلامیه تهران به سال ۱۳۷۷ ش، روانه بازار کتاب گردید. محقق در مقدمه‌ای درباره زندگی مرحوم ملامحسن فیض، دیدگاه علماء نسبت به او، اساتید و شاگردان ایشان و آثار علمی مرحوم فیض بحث نموده، و مبنای ایشان در تصحیح نسخه خطی مصحح موجود در کتابخانه آیت‌الله مرعشی به شماره ۵۹۶۴ بوده است. محقق برخی از پاورقی‌های چاپ‌های قبل را به همراه موارد جدید، آورده است.
از جمله موارد تحقیق، استخراج آیات قرآنی که مصنف یا روایات به آنها استشهاد کرده است.
استخراج منابع احادیث وارد شده و شرح کلمات مشکل با ذکر مصدر آن.
نسخه‌های خطی این تفسیر بسیار است، نفیس‌ترین نسخه مورخه ۱۰۷۸ ق از مخطوطات کتابخانه شخصی، سی نسخه در کتابخانه آستان قدس رضوی (شماره ۱۱۱۴۰) و هفت نسخه در کتابخانه آیت‌الله مرعشی (رحمت‌الله‌علیه‌) قم موجود است.


۱. حر عاملی، محمد بن حسن، امل الآمل، ج۲، ص۳۰۵.    
۲. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات ایران، ج۵، ص۳۲۸.
۳. مدرسی تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۴، ص۳۶۹.    
۴. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۱، ص۱۳۷.    
۵. بیضاوی، عبدالله بن عمر، تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۸۳.    
۶. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۱، ص۱۷۸.    
۷. بیضاوی، عبدالله بن عمر، تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۹۹.    
۸. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۱، ص۱۷۹.    
۹. بیضاوی، عبدالله بن عمر، تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۱۰۰.    
۱۰. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۱، ص۱۸۴.    
۱۱. بیضاوی، عبدالله بن عمر، تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۱۰۳.    
۱۲. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۱، ص۸۴.    
۱۳. بیضاوی، عبدالله بن عمر، تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۲۹.    
۱۴. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۱، ص۸۴.    
۱۵. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۱، ص۲۹.    
۱۶. بیضاوی، عبدالله بن عمر، تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۲۹.    
۱۷. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۱، ص۲۴۷.    
۱۸. بیضاوی، عبدالله بن عمر، تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۱۳۶.    
۱۹. ذهبی، محمدحسین، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۱۰۸.    



نرم افزار جامع الاحادیث، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۱/۲۹.    
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «تفسیر صافی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۱/۲۹.    






جعبه ابزار