• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اصحاب شمال

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





اصحاب شمال به گمراهان ، تکذیب کنندگان، کافران و دریافت کنندگان نامه عمل در قیامت با‌دست چپ گفته می‌شود.



اصحاب شمال ترکیبی از دو واژه «اصحاب» به معنای یاران، دوستان، ملازمان و «شِمال» به‌معنای چپ، مقابل «یمین» به معنای راست است. برخی گفته‌اند: ریشه لغوی شِمال در مقابل یمین، عبری و از شمؤُل است و در اصل به معنای جهت بیرونی جدای از شیء است و کار برد آن در مورد دست یا سمت چپ شیء، به اعتبار مجاورت آن‌ها با جهت بیرونی مذکور است و استعمال آن در جهت شمال مقابل جنوب به این لحاظ است که انسان به‌طور طبیعی رو به جهت مشرق قرار‌می‌گیرد؛ زیرا مشرق همواره معلوم است، در نتیجه شمال، سمت چپ وی قرار می‌گیرد. «اصحاب المشئمه » نیز ترکیبی از دو واژه «اصحاب» و «مشئمه» است و «مشئمه» مصدر میمی از شوم در مقابل «یُمْن» است و بر نهایت ضعف و سستی و پستی دلالت دارد و مصادیق آن، دست چپ در برابر دست راست (میمنه) و رنگ سیاه در برابر رنگ سفید است.

۱.۱ - در اصطلاح قرآن

اصحاب شِمال در اصطلاح قرآن کسانی‌اند که گمراه، تکذیب کننده و کافر بوده، در قیامت نامه عمل خود را با دست چپ دریافت می‌کنند، بنابراین، مؤمنان گنهکاری که برهه‌ای در جهنم به‌سر برده، سپس با شفاعت آزاد می‌شوند در شمار اصحاب شمال نخواهند بود، گرچه برخی آنان را نیز از مراتب اصحاب شمال دانسته و ویژگیهایی را که در آیات برای اصحاب شمال بیان شده به غالب آنان که کافرند مربوط دانسته‌اند. این گروه از مؤمنان در زمره اصحاب یمین نیز نیستند، زیرا اصحاب یمین با حسابرسی آسان به بهشت وارد می‌شوند؛ از این‌رو شاید بتوان گفت انسانها در قیامت به اصحاب یمین و اصحاب شمال منحصر نخواهند بود.
واژه «اصحاب الشمال» دو بار در آیه ۴۰ واقعه و «اصحاب المشئمه» که تعبیری دیگر از اصحاب شمال در قرآن است نیز سه بار در آیات‌۹ واقعه و ۱۹ بلد به‌کار رفته است. در قرآن از اصحاب شمال با عناوین دیگری نیز یاد‌شده است؛ مانند:«مکذّبین»؛ «ضالّین»، «کافر»، «أعمی»، «مَن اوتِیَ کِتبَهُ وراءَ ظَهرِه»، «مَن اوتِیَ کِتبَهُ بِشِمالِهِ». در ۳۵‌ آیه از سوره واقعه ، ۱۲ آیه از‌ حاقه ، ۶‌آیه از انشقاق ، ۱۴ آیه از مدثر ، یک آیه از اسراء و دو آیه از بلد درباره این گروه سخن به‌میان آمده‌است.


۱. نامه عمل آنان در قیامت به دست چپشان داده‌می‌شود: «واَمّا مَن اوتِیَ کِتبَهُ بِشِمالِهِ» و آن نوعی بیم دادن به آنهاست؛ زیرا عرب تحویل نامه به دست راست را نشانه پذیرش و تکریم و به دست چپ را علامت ردّ و اهانت می‌داند.
۲. آنان زندگی را در پوچی، پستی و پلیدی گذرانده و با کفر به آیات الهی بر خلاف راه حق و سعادت گام برداشتند و فرجام آنان در آمدن به دوزخ و عذاب فراوان است : «والَّذینَ کَفَروا بِایتِنا هُم اَصحبُ المَشَمَه»
۳. عالم هستی دارای دو جانب راست و چپ است؛ جانب راست آن ملکوت اعلا و جانب چپ آن ملکوت اسفل و جایگاه ارواح اشقیا و فرشتگان عذاب و نویسنده بدیها و دوزخ بدکاران است : «اِنَّ کِتبَ الفُجّارِ لَفی سِجّین».


با‌استفاده از آیاتی که بیانگر سقوط اصحاب شمال در جهنم و عذاب دردناک آنهاست و نیز نمایانگر حال و وضع آنان در آخرت است می‌توان امور ذیل را عوامل سقوط و عذاب اصحاب شمال دانست:

۳.۱ - کوردلی

در آیات ۸‌-۹ واقعه اصحاب شمال در برابر اصحاب یمین قرار گرفته و در آیه ۷۲ اسراء گروه مقابل اصحاب یمین در دنیا نابینا معرفی شده‌اند، بنابراین، می‌توان چنین نتیجه گرفت که اصحاب شمال کوردلان‌اند و کوردلی آنان در دنیا باعث نابینایی آنان در آخرت خواهد بود:«مَن کانَ فی هذِهِ اَعمی فَهُوَ فِی الأخِرَةِ اَعمی».

۳.۲ - برخورداری از نعمت فراوان

اصحاب‌شمال در دنیا غرق در نعمت‌اند
[۲۵] نثر طوبی، ص‌۱۰۶.
:«اِنَّهُم کانوا قَبلَ ذلِکَ مُترَفین» و همین امر آنان را از عبرتگیری غافل کرده، برای راحتی تن وظایف واجب خود را ترک می‌کنند. برخی گفته‌اند: «مُتْرَف» به معنای رها شده‌ای است که هر کاری بخواهد انجام می‌دهد.
خداوند قوه شهویه را برای رشد و تعالی انسان در وجود وی نهاده است؛ لیکن زیاده روی مترفان در خوردن و آشامیدن و پیامدهای آن دو و خوشگذرانی، زمینه غفلت و ترک وظیفه را برای آنان فراهم آورده است، ازاین‌رو آنان قوه شهویه را که می‌تواند وسیله رشد و کمال باشد در جهت سقوط خویش به‌کار گرفته‌اند.

۳.۳ - اصرار بر گناهان کبیره

اصحاب شمال بر ارتکاب گناهان بزرگ اصرار می‌ورزند:«وکانوا یُصِرّونَ عَلَی الحِنثِ العَظیم». تعبیر «وکانوا یُصِرّونَ» که ماضی استمراری است و نیز استفاده از ماده «اصرار» بیانگر اراده و تصمیم جدی این گروه بر ارتکاب گناهان بزرگ است. «حنث عظیم» عبارت است از: گناه بزرگ ، گناهی‌که پس از آن توبه نشود ، شرک ، سوگند‌ دروغ بر این‌که خداوند مرده‌ها را زنده‌ نمی‌کند ، گسستن عهد و پیمان مؤکد و استکبار و رویگردانی از عبادت پروردگار ، و چون لفظ آیه اطلاق دارد با همه این معانی سازگار است.

۳.۴ - انکار معاد

خداوند نیروی ادراک مفاهیم را به همه انسانها عطا فرموده تا قدرت تشخیص معارف حقیقی را داشته باشند؛ امّا اصحاب شمال از این نیرو درست استفاده نکرده، به بی‌اعتقادی به معاد و انکار آن گرفتار می‌شوند و می‌گویند: آیا وقتی که مُردیم و خاک و استخوان شدیم برانگیخته خواهیم شد؟ یا نیاکان ما برانگیخته می‌شوند:«و‌کانوا یَقولونَ اَئِذا مِتنا وکُنّا تُرابًا وعِظمًا اَءِنّا لَمَبعوثون • اَو ءاباؤُنَا الاَوَّلون» خداوند به رسول گرامی خویش فرمان می‌دهد از انکار آنان نسبت به معاد پاسخ داده و آن را ثابت کند و به ایشان خبر دهد که روز قیامت با خوردن « زقّوم » و نوشیدن « حمیم » چه زندگی دردناکی خواهند داشت، و آنان را توبیخ کند به این‌که خبر بعث و جزا از سوی خداست؛ کسی که آفریدگار و تدبیر کننده امور ایشان است:«نَحنُ‌خَلَقنکُم فَلَولا تُصَدِّقون • اَفَرَءَیتُم ما تُمنون • ءَاَنتُم تَخلُقونَهُ اَم نَحنُ الخلِقون» ؛ همو که مرگ و حیات پس از مرگ آن‌ها به دست اوست:«نَحنُ قَدَّرنا بَینَکُمُ المَوتَ وما نَحنُ بِمَسبوقین‌• عَلی اَن نُبَدِّلَ اَمثلَکُم ونُنشِئَکُم فی ما لا‌تَعلَمون» ؛ خداوندی که مهم‌ترین نیازمندیهای آنان، مانند قوت «اَفَرَءَیتُم ما‌تَحرُثون‌•‌...» و آب:«اَفَرَءَیتُمُ الماءَ الَّذی تَشرَبون •‌...» و آتش:«اَفَرَءَیتُمُ النّارَ الَّتی تورون‌•‌...» را فراهم می‌کند. قرآن کریم در دو آیه دیگر نیز به تأثیر انکار معاد در سقوط و عذاب اصحاب شمال اشاره دارد:یکی در سوره مدّثّر که پاسخ اصحاب شمال را به پرسشی درباره راز جهنمی شدنشان نقل می‌کند و در آن تکذیب معاد را یکی از عوامل می‌شمرد:«و کُنّا نُکَذِّبُ بِیَومِ الدّین» و دیگری در سوره انشقاق که گمان ایشان به زنده نشدن پس از مرگ را گزارش می‌کند:«اِنَّهُ ظَنَّ اَن لَن یَحور»

۳.۵ - گمراهی و تکذیب

اصحاب شمال از مسیر هدایت و حق و ثواب گمراه شده، توحید و بعثت انبیاء (علیهم‌السلام) و آیات الهی را تکذیب می‌کنند :«ثُمَّ اِنَّکُم اَیُّهَا الضّالّونَ المُکَذِّبون»، «واَمّا اِن کانَ مِنَ المُکَذِّبینَ الضّالّین». در آیات ۷۷‌-۸۱ سوره واقعه نیز سخن از اصحاب شمال و تکذیب معارف قرآن از سوی آنان است. از دیدگاه قرآن کسانی که به آیات الهی کفر میورزند همان اصحاب شمال دانسته شده‌اند:«والَّذینَ کَفَروا بِایتِنا هُم اَصحبُ المَشَمَه» و کفر آنان، عامل این تکذیب معرفی شده است:«بَلِ الَّذینَ کَفَروا یُکَذِّبون». در آیه ۲۰ انشقاق نیز از کفر و بی‌ایمانی اصحاب شمال اظهار شگفتی‌شده است.

۳.۶ - بی‌ایمانی به خدای بزرگ

اصحاب شمال به خدای بزرگ ایمان ندارند:«اِنَّهُ کانَ لا‌یُؤمِنُ بِاللّهِ العَظیم».

۳.۷ - بی‌اعتنایی به امور مساکین

اصحاب شمال مردم را به اطعام مستمندان تشویق نکرده: «ولا یَحُضُّ عَلی طَعامِ المِسکین»، تشویقی برای حل مشکلات زندگی مستمندان نمی‌کنند. آنان زکات و حقوق واجب مالی خود را نیز نمی‌پردازند و در قیامت به این کوتاهی خویش اعتراف می‌کنند:«ولَم نَکُ نُطعِمُ المِسکین».

۳.۸ - خطاکاری

برای اصحاب شمال خوراکی جز غسلین (چرکابه) نیست و این را جز خطاکاران یعنی کسانی که عمداً از راه حق جدا شدند نمی‌خورند : «ولا‌ طَعامٌ اِلاّ مِن‌غِسلین • لا‌یَأکُلُهُ اِلاَّ الخطِون».

۳.۹ - ترک نماز

آنان در آخرت اقرار می‌کنند که از نمازگزاران نبودند:«لَم نَکُ مِنَ المُصَلّین».

۳.۱۰ - همدمی و همنشینی با اهل باطل

اصحاب شمال در قیامت اعتراف می‌کنند که با اهل باطل همنشین می‌شدند:«وکُنّا نَخوضُ مَعَ الخائِضین».

۳.۱۱ - سرمستی در خانواده

آنان در خانواده خود پیوسته (از کفر و گناه ) مسرورند:«اِنَّهُ کانَ فی اَهلِهِ مَسرورا». منظور از سرور و شادمانی، سرگرم شدن به لهو لعب و غفلت محض از تکالیف خود و خانواده است.
[۷۲] نسیم حیات، ص‌۶۸.



در آغاز ورود به عالم آخرت اصحاب شمال با خوراکیها و آشامیدنیهای دوزخی پذیرایی می‌شوند و در قیامت آنان را به آتش سوزان وارد می‌سازند
[۷۴] منهج الصادقین، ج‌۹، ص‌۱۶۹.
:«و‌اَمّا اِن کانَ مِنَ المُکَذِّبینَ الضّالّین • فَنُزُلٌ مِن حَمیم • وتَصلِیَةُ جَحِیم». شخصیت ذاتی اصحاب شمال در دنیا از آتش طبیعت و شرورشان از شرر آن شکل گرفته و به ناچار در آخرت به اصل خویش باز می‌گردند. باطن آنان در دنیا نیز از آتش اخروی شعله‌ور است؛ امّا آنان بر اثر حجابهای ستبر آن را ادراک‌نمی‌کنند تا این‌که با فرا رسیدن مرگ و برطرف‌شدن حجاب به آن پی‌می‌برند.
بنابر روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) «نُزُلٌ مِن حَمیم» درباره عذاب قبر اصحاب شمال و «تَصلِیَةُ جَحِیم» به عذاب آخرت آنان مربوط است. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌فرماید: بزرگ‌ترین بلاها در قبر نزول حمیم و شراره‌های آتش و زوزه‌های آن است که راه فراری از آن وجود ندارد و هیچ مانعی جلودار آن نیست.


اصحاب شمال در آخرت نامه عمل را به نشانه مردود‌ بودن، با دست چپ دریافت می‌کنند، ازاین‌رو آرزو می‌کنند که آن را دریافت نمی‌کردند و از محتوای آن باخبر نمی‌شدند؛ زیرا می‌بینند عذاب دردناکی در انتظار آنان است و نیز آرزو می‌کنند در پی مرگ، معدوم شده و دوباره زنده نمی‌شدند تا گرفتار عذاب جاوید شوند :«واَمّا مَن اوتِیَ کِتبَهُ بِشِمالِهِ فَیَقولُ یلَیتَنی لَم اوتَ کِتبِیَه • ولَم‌اَدرِ ما‌حِسابِیَه • یلَیتَها کانَتِ القاضِیَه» آنان در دنیا می‌پنداشتند با مال و سلطه به هر چیز دوست داشتنی می‌رسند و از هر رنجی دور می‌مانند، ازاین‌رو در پی کسب مال و سلطه کوشیدند و از پروردگار غافل شدند و اکنون که می‌بینند از آن‌ها کاری ساخته نیست از روی حسرت می‌گویند: مالمان برایمان سودی نداشت و قدرت و شوکتمان از دستمان رفت :«ما‌اَغنی عَنّی مالِیَه • هَلَکَ عَنّی سُلطنِیَه».. خدای سبحان به فرشتگان ۴ فرمان می‌دهد:آنان را بگیرید و در غل کشید، آنگاه آنان را به میان آتش افکنید و در زنجیری که درازای آن ۷۰ ذراع است در بندشان کشید:«خُذوهُ فَغُلّوه • ثُمَّ الجَحِیمَ صَلّوه • ثُمَّ فی سِلسِلَة ذَرعُها سَبعونَ ذِراعًا فاسلُکوه» ؛ زنجیری که اگر حلقه‌ای از آن به دنیا برسد همه دنیا ذوب می‌شود. اصحاب شمال در صحنه قیامت هیچ هواداری ندارند تا سبب نجاتشان شود
[۸۶] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج‌۲۹، ص‌۸۰.
: «فَلَیسَ لَهُ الیَومَ ههُنا حَمیم». عقیده و عمل آنان چنان بود که در آخرت شفاعت هیچ شفاعت کننده‌ای به حالشان سودی ندارد: «فَما تَنفَعُهُم شَفعَةُ الشّفِعین». آنان در دنیا از دین و آیات الهی چنان رویگردان بودند که خران رمنده از شیر گریزان‌اند:«فَما لَهُم عَنِ التَّذکِرَةِ مُعرِضین • کَاَنَّهُم حُمُرٌ مُستَنفِرَة • فَرَّت مِن قَسوَرَة» آنان خوراکی جز عرق کافران یا چرک آمیخته به خون ندارند. از درختی که میوه‌اش بسیار ناگوار است خواهند خورد و شکمهای خود را از آن پر خواهند کرد:«لاَکِلونَ مِن شَجَر مِن زَقّوم • فَمالِونَ مِنهَا البُطون» و برای هضم آن و رفع عطش مانند شتران تشنه، آب جوشان خواهند نوشید :«فَشرِبونَ عَلَیهِ مِنَ‌الحَمیم • فَشرِبونَ شُربَ الهیم» این خوردنی و آشامیدنی پذیرایی آنان در روز جزاست:«هذا نُزُلُهُم یَومَ الدّین» قرآن در آیاتی دیگر تصویری دردناک از وضعیت اصحاب شمال در آخرت نمایان می‌سازد: آب داغ و جوشانی بر آنان پاشیده می‌شود:«یُصَبُّ مِن فَوقِ رُءوسِهِمُ الحَمیم». در معرض باد سوزانی قرار دارند که حرارت آن مانند سمّ به منافذ بدن نفوذ می‌کند و سایه‌ای از دود سیاه بر آنان مستولی می‌شود که نه مانند سایه‌های آفتاب خنک است و نه دارای خیری است:«فی سَموم وحَمیم • وظِلّ مِن یَحموم • لا بارِد ولا‌کَریم». تهدید اصحاب‌شمال به کیفر دردناک با تعبیر « بشارت » برای توبیخ و تمسخر است؛ یعنی شادترین خبری که در مورد سرنوشت خود می‌شنوند این است که برای آنان عذابی دردناک است : «فَبَشِّرهُم بِعَذاب اَلیم».
آنچه در آیه ۱۰ انشقاق آمده است که نامه عمل اصحاب شمال از پشت سر به آنان داده‌می‌شود با آنچه در آیه ۲۵ حاقّه‌ گزارش‌شده که نامه عمل آنان به دست چپشان داده می‌شود منافاتی ندارد، زیرا بنابر سخن قتاده و مقاتل استخوانهای سینه اصحاب شمال شکافته می‌شود. سپس دست چپ آنان در سینه‌هایشان داخل و از پشتشان خارج می‌شود و بدین ترتیب، نامه عمل خویش را از پشت سر با دست چپ می‌گیرند. شاید به این جهت نامه عمل اصحاب شمال از پشت به آن‌ها داده می‌شود که صورتهای آنان به پشت سرشان برگردانده شده است :«مِن قَبلِ اَن نَطمِسَ وُجوهًا فَنَرُدَّها عَلی اَدبارِها».


بصائر ذوی التمییز؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تفسیر القرآن الکریم، صدرالمتألهین؛ تفسیر نورالثقلین؛ جامع‌البیان عن تاویل آی‌القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ فتح‌القدیر؛ مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن؛ مفردات الفاظ القرآن؛ منشور‌جاوید (تفسیر موضوعی)؛ المیزان فی تفسیرالقرآن؛ نثر طوبی؛ نسیم‌حیات؛ النکت والعیون، ماوردی؛ نهج‌البلاغه.


۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص‌۲۶۷، «شمل».    
۲. فالأوّل مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج‌۶، ص‌۱۲۰؛ واژه «شمل».    
۳. الجانب مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج‌۶، ص‌۱۲۰؛ واژه «شام».    
۴. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج‌۵، ص۶۷۰-۶۷۱.    
۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۲۰، ص‌۲۴۴‌ -‌۲۴۵.    
۶. واقعه/سوره۵۶، آیه۴۰.    
۷. واقعه/سوره۵۶، آیه۹.    
۸. بلد/سوره۹۰، آیه۱۹.    
۹. واقعه/سوره۵۶، آیه۹۳.    
۱۰. بلد/سوره۹۰، آیه۱۹.    
۱۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۷۲.    
۱۲. انشقاق/سوره۸۴، آیه۱۰.    
۱۳. حاقّه/سوره۶۹، آیه۲۵.    
۱۴. حاقّه/سوره۶۹، آیه۲۵.    
۱۵. ماوردی، النکت و العیون، ج‌۶، ص‌۸۴.    
۱۶. ماوردی، النکت و العیون، ج‌۵، ص‌۴۴۸.    
۱۷. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج‌۱۴، ص‌۲۷۰.    
۱۸. بلد/سوره۹۰، آیه۱۹.    
۱۹. ماوردی، النکت و العیون، ج‌۶، ص‌۲۸۰.    
۲۰. صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم‌، تفسیر القرآن الکریم، ج‌۷، ص‌۲۲‌-‌۲۳.    
۲۱. مطفّفین/سوره۸۳، آیه۷.    
۲۲. واقعه/سوره۵۶، آیه۸-۹.    
۲۳. اسراء‌/سوره۱۷، آیه۷۲.    
۲۴. اسراء‌/سوره۱۷، آیه۷۲.    
۲۵. نثر طوبی، ص‌۱۰۶.
۲۶. واقعه/سوره۵۶، آیه۴۵.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۶۸.    
۲۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۳، ص‌۵۹.    
۲۹. صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم‌، تفسیر القرآن الکریم، ج‌۷، ص‌۶۴.    
۳۰. واقعه/سوره۵۶، آیه۴۶.    
۳۱. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج‌۲۳، ص۱۳۱.    
۳۲. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج‌۹، ص‌۵۰۰.    
۳۳. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج‌۲۳، ص۱۳۲.    
۳۴. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۹، ص‌۵۰۰.    
۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۶۸.    
۳۶. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج‌۲۳، ص۱۳۲.    
۳۷. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج‌۹، ص‌۵۰۰.    
۳۸. نحل/سوره۱۶، آیه۳۸.    
۳۹. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج‌۹، ص‌۵۰۰.    
۴۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۶۸.    
۴۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۹، ص‌۱۲۵.    
۴۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۹، ص‌۱۲۵.    
۴۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۲۳، ص‌۲۳۱.    
۴۴. صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم‌، تفسیر القرآن الکریم، ج‌۷، ص‌۶۳‌-‌۶۵.    
۴۵. واقعه/سوره۵۶، آیه۴۷‌-۴۸.    
۴۶. واقعه/سوره۵۶، آیه۵۷‌-۵۹.    
۴۷. واقعه/سوره۵۶، آیه۶۰‌-۶۱.    
۴۸. واقعه/سوره۵۶، آیه۶۳‌-۶۷.    
۴۹. واقعه/سوره۵۶، آیه۶۸‌-۷۰.    
۵۰. واقعه/سوره۵۶، آیه۷۱‌-۷۳.    
۵۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۹، ص‌۱۳۱‌- ‌۱۳۵.    
۵۲. مدثر/سوره۷۴، آیه۴۶.    
۵۳. انشقاق/سوره۸۴، آیه۱۴.    
۵۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۶۹.    
۵۵. واقعه/سوره۵۶، آیه۵۱.    
۵۶. واقعه/سوره۵۶، آیه۹۲.    
۵۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۹، ص‌۱۳۶.    
۵۸. بلد/سوره۹۰، آیه۱۹.    
۵۹. انشقاق/سوره۸۴، آیه۲۲.    
۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۳۰۸.    
۶۱. حاقّه/سوره۶۹، آیه۳۳.    
۶۲. حاقّه/سوره۶۹، آیه۳۴.    
۶۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۱۱۱.    
۶۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۹، ص‌۴۰۱.    
۶۵. مدثّر/سوره۷۴، آیه۴۴.    
۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۱۱۰.    
۶۷. حاقه/سوره۶۹، آیه۳۶-۳۷.    
۶۸. مدثر/سوره۷۴، آیه۴۳.    
۶۹. مدثّر/سوره۷۴، آیه۴۵.    
۷۰. انشقاق/سوره۸۴، آیه۱۳.    
۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۳۰۶.    
۷۲. نسیم حیات، ص‌۶۸.
۷۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۸۰.    
۷۴. منهج الصادقین، ج‌۹، ص‌۱۶۹.
۷۵. واقعه/سوره۵۶، آیه۹۲‌-۹۴.    
۷۶. صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم‌، تفسیر القرآن الکریم، ج‌۷، ص‌۱۲۹‌- ‌۱۳۰.    
۷۷. شریف رضی، نهج البلاغه، ص۱۶۴، خطبه ۸۳.    
۷۸. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۲۳۰.    
۷۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۱۱۱.    
۸۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۴۰۰.    
۸۱. حاقّه/سوره۶۹، آیه۲۵‌-۲۷.    
۸۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۹، ص‌۴۰۰.    
۸۳. حاقّه/سوره۶۹، آیه۲۸‌۲۹.    
۸۴. حاقّه /سوره۶۹، آیه۳۰‌-۳۲.    
۸۵. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۴۰۹.    
۸۶. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج‌۲۹، ص‌۸۰.
۸۷. حاقّه/سوره۶۹، آیه۳۵.    
۸۸. مدثّر/سوره۷۴، آیه۴۸.    
۸۹. مدثّر/سوره۷۴، آیه۴۹‌-۵۱.    
۹۰. عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۴۶۰.    
۹۱. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج‌۲۱، ص۵۴.    
۹۲. حاقّه/سوره۶۹، آیه۳۶.    
۹۳. واقعه/سوره۵۶، آیه۵۲‌-۵۳.    
۹۴. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج‌۹، ص‌۵۰۲.    
۹۵. واقعه/سوره۵۶، آیه۵۴‌-۵۵.    
۹۶. واقعه‌/سوره۵۶، آیه۵۶.    
۹۷. حجّ/سوره۲۲، آیه۱۹.    
۹۸. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۹، ص‌۴۹۹.    
۹۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۹، ص‌۱۲۴.    
۱۰۰. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص‌۳۱۴؛ واژه «ظلل».    
۱۰۱. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، بصائر ذوی التمییز، ج۳، ص۵۳۹؛ واژه «ظل».    
۱۰۲. واقعه/سوره۵۶، آیه۴۲‌-۴۴.    
۱۰۳. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص‌۴۷؛ واژه «ظلل».    
۱۰۴. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، بصائر ذوی التمییز، ج۲، ص۲۰۱ و ۲۰۰؛ «بشارت».    
۱۰۵. انشقاق /سوره۸۴، آیه۲۴.    
۱۰۶. انشقاق/سوره۸۴، آیه۱۰.    
۱۰۷. حاقه/سوره۶۹، آیه۲۵.    
۱۰۸. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج‌۱۹، ص‌۲۴۸.    
۱۰۹. شوکانی، محمد بن علی، فتح القدیر، ج‌۵، ص۳۴۰.    
۱۱۰. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۲۰، ص‌۲۴۳.    
۱۱۱. نساء/سوره۴، آیه۴۷.    



مرکز دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «اصحاب شمال».    




جعبه ابزار