گرایش
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
گرایش به معنای میل
و رغبت است
و گرایشهای انسانی عبارت است از رویکرد
انسان به
باورها یا
اعمال خاص.
«گرایش» به معنای
میل و رغبت آدمی به چیزی است.
مراد از آن در اصطلاح
علم کلام، اعتقادات، باورها اعمال
و رفتارهایی ویژه است که آدمی به آنها میل درونی دارد.
گرایشهای انسان بر دو دستهاند:مادّی
و معنوی.
از تفاوتهای انسان با
حیوان این است که او در اعمال
و رفتار خویش
مجبور نیست
و از نیروی
غریزه فرمان نمیگیرد. انسان،
مختار است
و میتواند از روی
آگاهی راه خویش را در زندگی بیابد.
در
منابع روایی شیعه آمده است که
خداوند به
فرشتگان تنها
عقل بخشیده است
و در
حیوانات، تنها
شهوت برنهاده است
و انسان را از هر دو
نصیب داده است. اگر عقل او بر شهوتش
غالب آید، از فرشتگان
برتر میشود
و اگر شهوت بر عقلش پیروز شود، از حیوان پست تر میگردد
تعالیم اسلامی، میل به
مادیّات را از گرایشهای ذاتی انسان میدانند
و با آنها به مقابله برنمیخیزند؛ بلکه به او میآموزند که از راهنمایی عقل خویش بهره گیرد
و مادیّات را- آن گونه که
خداوند رخصت داده است- به
خدمت گمارد
و گرایشهای معنوی خود را بپروراند. دیگر آنکه خداوند انسان را مختار آفریده است
و از این رو، او میتواند با
آزادی، راه خویش را برگزیند.
قرآن کریم با توجه به این حقیقت است که انسانها را دو دسته میداند: دستهای تنها در پی گرایشهای مادّی
و لذّت و قدرت و ثروتاند و ستمگری و نادانی میکنند
و از در ناسپاسی با پروردگار خویش در میآیند
و عجول و شتابگرند
و حریص و بخیلاند.
دسته دیگر به گرایشهای والای معنوی تن میدهند.
قرآن این دسته را
مسجود فرشتگان میداند
و امانتدار الهی
و با
کرامت و شرافت ذاتی
و کسانی که خداوند آنچه را در
زمین است، برای آنان آفریده است.
گاه «گرایش» با «
بینش» مترادف گرفته میشود (بینشهای انسانی)
و مراد از آن،
جهانبینی است. در این معنا، گرایش
و بینش
و جهانبینی در برابر روش، کنش
و ایدئولوژی جای دارند
امّا درست آن است که گرایش را معنایی وسیعتر از جهانبینی است.
گرایش بسیاری از تمایلات فکری
و عملی آدمی را در بر میگیرد:
مهمترین آنها عبارتاند از:
فطرت انسان رو به سوی حقیقت دارد
و مشتاق است تا حقیقت را آن سان که هست، بازشناسد. این میل درونی، اثری ژرف در
خداجویی انسان دارد
و او را به سوی
معرفت خداوند- که حقیقت مطلق است- برمیانگیزد. در برخی
ادعیه منسوب به بزرگان معصوم (علیهم السلام) از خداوند
استدعا شده است که
حقیقت اشیاء را- آن گونه که هست- برایشان آشکار سازد.
این گرایش، گاه
تخلّق انسان به
فضیلتهای اخلاقی فردی را سامان میبخشد؛ مانند میل او به
پرهیزگاری یا
نظم و انضباط و گاه دیگر، او را به سوی فضیلتهای اخلاقی اجتماعی راه مینماید؛ مانند میل به
تعاون و همیاری.
در جان انسان حسّی وجود دارد که او را به سوی
زیبایی میکشاند. او هم زیبایی را دوست دارد
و هم زیبایی میآفریند.
این گرایش باطنی ریشه در
کمالخواهی انسان دارد
و والاترین نمود آن، در گرایش او به شناخت آفریدگار زیباییها پدیدار میشود.
مراد این است که انسان مایل است نادانستهها را بداند
و قفلهای ناگشوده را باز کند
و افقهایی نو در پیش خود بگشاید
و کارهای نو انجام دهد.
در ضمیر انسان میلی ذاتی نهفته است که او را به
تقدیس و پرستش حقیقتی برترین
و خضوع و خشوع در برابر او وا میدارد.
آیین آسمانی
اسلام با این دسته از گرایشها سر ناسازگاری ندارد به شرط آنکه انسان را از گرایشهای متعالی باز ندارند
و مانع
تکامل او نشوند. میل به زندگی
مرفه، جنس مخالف، خوردن، آشامیدن
و... اگر در چارچوب قوانین
و مقرّرات شریعت اسلامی جای گیرند، نه تنها ناپسند نیستند که انسان را برای پرورانیدن گرایشهای معنوی
و متعالی، یاری نیز میبخشند. با این حال، گاه گرایشهای مادّی انسان از این چارچوب بیرون میروند
و صفات
و امیال ناپسندی پدید میآورند که مهمترین آنها عبارتاند از:
از
موانع رشد انسان و بدین معنا است که انسان به لذّتهای دنیوی میلی فراوان پیدا میکند
و گرایشهای متعالی خویش را به فراموشی میسپارد. قرآن کریم
حبّ دنیا را ناپسند شمرده
و آنان را که
دنیا را بر
آخرت خویش
ترجیح میدهند، سخت
نکوهیده است.
حبّ ذات از ریشهدارترین
امیال باطنی انسان است
و حافظ جان او است. با این حال، اگر راه
افراط در پیش گیرد
و از راه خویش بیرون رود، سر از
خودپرستی درمیآورد
و راه را بر
تکامل انسان برمیبندد.
قرآن کریم نیز خودپرستی
و در پیش گرفتن
هوا و هوس را
مذمّت کرده است.
عبارت است از میل شدید انسان به
مقام و ریاست که
اسلام به سختی آن را مذمّت کرده است
و در برخی
روایات مایه
تباهی آدمی شمرده شده است.
میل به
مالکیت در
آموزههای اسلامی ناپسند نیست؛ امّا اگر از
حد بیرون رود
و هدف انسان شود، از صفات
و امیال
مذموم شمرده میشود
و با خود، [[|خسران]]
و زیان میآورد
و انسان را به گناهکاری میاندازد
و قلب او را سیاه میکند.
کتاب فرهنگ شيعه، تاليف شده توسط جمعى از نويسندگان، ص۳۸۹-۳۹۱.