کِتاب - نامه اعمال (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کِتاب (به کسر کاف) از
واژگان قرآن کریم به معنای
نوشتن و یکی از معانی آن در
قرآن کریم نامه اعمال است.
کِتاب:
به معنای
نوشتن و یکی از معانی آن در
قرآن کریم علم خدا است.
گاهی به کلام
کتاب گفته شود، که حروف در تلفّظ به هم منضم و با هم جمع میشوند و لذا به
کلام خدا با آنکه نوشته نشده بود
کتاب اطلاق شده است.
اینکه گفته شد راجع به اصل معنای آن میباشد و
کتاب در اصل
مصدر است به معنی
مکتوب به کار رود، چنانکه در
مصباح گفته،
ولی
راغب گوید: آن اسم
صحیفه است و آنچه در آن نوشته شده است.
(وَ وُضِعَ الْکِتابُ فَتَرَی الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَ یَقُولُونَ یا وَیْلَتَنا ما لِهذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً اِلَّا اَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً) (و
نامه اعمال آنها در آن جا گذارده مىشود، پس گنهكاران را مىبينى در حالى كه از آنچه در آن است، ترسان و هراسانند، و مىگويند: «اى واى بر ما! اين چه نامهاى است كه هيچ
عمل كوچك و بزرگى را فرو گذار نمىكند مگر اينكه آن را
احصا كرده است؟! و اين در حالى است كه همه
اعمال خود را حاضر مىبينند).
مراد از
کتاب در این آیه و آیات ذیل، صحائف و نامههای
اعمال است.
(وَ اَشْرَقَتِ الْاَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْکِتابُ وَ جِیءَ بِالنَّبِیِّینَ) (و زمين در آن روز به نور پروردگارش روشن مىشود، و نامههاى
اعمال را پيش مىنهند و
پیامبران و گواهان را حاضر مىسازند).
(وَ کُلَّ اِنسانٍ اَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً • اقْرَاْ کِتابَکَ کَفی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً) (و هر انسانى، اعمالش را بر گردنش آويختهايم؛ و روز
قیامت، نامه اعمالش را براى او بيرون مىآوريم كه آن را در برابر خود، گشوده مىبيند، و به او مىگوييم: نامه
اعمال خود را بخوان، كافى استكه امروز، خود حسابرس خويش باشى!).
ایضا
(وَ تَری کُلَّ اُمَّةٍ جاثِیَةً کُلُّ اُمَّةٍ تُدْعی اِلی کِتابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ • هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ اِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ) (در آن روز هر امّتى را مىبينى كه از شدّت
ترس و وحشت به زانو درآمده؛ هر امّتى به سوى كتابش خوانده مىشود، و به آنها مىگويند: امروز
جزای آنچه را انجام مىداديد به شما داده مىشود؛ اين نامه
اعمال شماست كه ما نوشتهايم و به حق بر ضد شما سخن مىگويد؛ ما آنچه را انجام مىداديد، مىنوشتيم).
از میان این چهار آیه، ظهور آیه سوم در
قوّه حافظه است، یعنی: این نیروی مرموز حافظه که تمام کارها و گفتارها و تمام آنچه
انسان میبیند و میشنود در خود ضبط و حفظ میکند و انسان پس از گذشت دهها سال به آن رجوع کرده و گذشتهها را بیاد میآورد و بیان میکند، این حافظه روز قیامت در اختیار انسان گذاشته خواهد شد که با خواندن آن
کتاب مرموز و آن نوار ضبط بس حسّاس و غیر قابل انکار، درباره خویش قضاوت کند.
این
کتاب در وجود انسان است
(وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً)،این
کتاب همان ضبط و عکس
اعمال آدمی است که از وی جدا نیستند زیرا
(وَ کُلَّ اِنسانٍ اَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ) و آدمی با خواندن آن خودش حسابگر خویش است،
(کَفی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً).
از آیه چهارم روشن میشود که
بشر گذشته از نامه
عمل شخصی یک نامه
عمل عمومی هم دارد که فرموده:
(کُلُّ اُمَّةٍ تُدْعی اِلی کِتابِهَا) معلوم میشود برای هر
امّت نیز
کتابی است.
علی هذا قطع نظر از
اعمال شخصی هر امّت مسئولیتهای بهخصوصی دارند که نسبت به آنها پای همه در میان است و روی آن مسئولیتها
کتاب بهخصوصی متشکل میشود و شاید مراد از آن کارها و بدعتهائی باشد که از یک نفر ساخته نیست بلکه عدهای دست به دست هم داده آنها را به وجود میآورند.
ایضا در آیات:
(فَمَنْ اُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَاُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ) (كسانى كه نامه عملشان به دست راستشان داده شود، آن را با
شادی و سرور مىخوانند)،
و همچنین
آیه ۱۹ حاقه:
(فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَؤُوا كِتَابِيهْ) (امّا كسى كه نامه اعمالش را به دست راستش دهند از شدّت شادى فرياد مىزند كه: اى اهل
محشر! نامه
اعمال مرا بگيريد و بخوانيد!)،
و
آیه ۲۵ حاقه:
(وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيهْ) (امّا كسى كه نامه اعمالش را به دست چپش بدهند مىگويد: «اى كاش هرگز نامه اعمالم رابه من نمىدادند»)،
و
آیه ۷ انشقاق:
(فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ) (امّا كسى كه نامه اعمالش به دست راستش داده شود)،
و
آیه ۱۰ انشقاق:
(وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ وَرَاء ظَهْرِهِ) (و امّا كسى كه نامه اعمالش به پشت سرش داده شود)،
مراد
کتاب اعمال است.
در رساله
معاد از نظر قرآن و علم توضیح داده شده که آیات درباره ثبت و ضبط
اعمال سه دستهاند: اول آیاتی که دلالت بر شمارش و ضبط
اعمال دارند، دوم آیاتی که به مجسّم شدن و در یک جا جمع گردیدن
اعمال دلالت دارند و سوّم آیاتی که دلالت بر شهادت اعضاء دارند.
مراد از
کتاب اعمال در این آیات
حافظه انسان باشد یا الواح بهخصوصی یا ذرّات هوا، سنگها، خاکها و اجزاء زمین، و یا همه اینها، و وانگهی نویسندگان
اعمال چطور مینویسند؟ آیا در حافظه انسان مینویسند؟ در ذرّات بدن انسان مینویسند؟ یا در چیزهای دیگر؟ هر چه هست باید دانست که
اعمال آدمی محفوظ بوده و از بین رفتنی نیستند.
(قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ اَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ اَنْ یَرْتَدَّ اِلَیْکَ طَرْفُکَ) (امّا كسى كه دانشى از
كتاب آسمانى داشت گفت: «من پيش از آنكه
چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!»)
این آیه در ماجرای
سلیمان (علیهالسّلام) است که وزیرش
آصف گفت: من در یک چشم به هم زدن تخت ملکه سبأ را پیش تو میآورم. مراد از
کتاب در این آیه چیست؟
ممکن است مراد از
کتاب جهان باشد یعنی: «آنکه علمی از اسرار جهان در نزد او بود گفت: ...». از جمله اسرار این جهان که کشف شده این است که صدا را از راههای دور به وسیله تلفن، تلگراف، امواج رادیو و غیره میگیرند و نیز به وسیله امواج تلویزیون و ماهوارههای مخصوص عکسها را نیز نقل و انتقال میدهند؛ امّا از جمله اسرار جهان که هنوز بشر بدان دست نیافته آنست که اجسام را نیز از راههای دور میشود آورد و حاضر کرد آری این علم نیز در جهان هست ولی هنوز به آن نرسیدهایم، ولی آصف آن را میدانست.
در
المیزان فرموده: مراد از
کتاب یا جنس
کتابهای آسمانی است و یا
لوح محفوظ است و علمی که این عالم از آن دریافته بود، آوردن
تخت را بر وی آسان کرده.
به نظر نگارنده: چنانکه گفتم این علم از اسرار جهان بود از سنخ همان علمی که در سلیمان بود و به وسیله آن مسیر
باد را تغییر میداد، چنانکه در «ریح» و «سلیمان» گذشت.
(کَلَّا اِنَ کِتابَ الفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ) (هرگز چنين نيست كه آنها درباره قيامت مىپندارند، به يقين نامه
اعمال بدكاران در «
سجّین» است)؛
راجع به این آیه و آیه
(اِنَ کِتابَ الْاَبْرارِ لَفِی عِلِّیِّینَ) (چنان نيست كه آنها درباره
معاد مىپندارند بلكه نامه
اعمال نيكان در «
علیّین» است)،
به «سجن» و «علیون» رجوع کنید.
اِکْتِتاب: را
نوشتن و
استنساخ گفتهاند؛
راغب گوید: آن در متعارف به
دروغ نوشتن است.
(وَ قالُوا اَساطِیرُ الْاَوَّلِینَ اکْتَتَبَها فَهِیَ تُمْلی عَلَیْهِ بُکْرَةً وَ اَصِیلًا) «گفتند: این
قرآن افسانههای پیشینیان است که نسخهبرداری کرده و آن
صبح و
شام بر او خوانده میشود»؛ به قرینه اساطیر مراد از
اکتتاب استنساخ است.
عبد مُکاتَب: آن را گویند که آقایش با وی قرار گذاشته، به شرط پرداخت مبلغی آزادش کند.
(وَ الَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتابَ مِمَّا مَلَکَتْ اَیْمانُکُمْ فَکاتِبُوهُمْ اِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِی آتاکُمْ...) «از مملوکان شما آنانکه طالب
مکاتبهاند، اگر در آنها صلاحیّت احراز کردید،
مکاتبه کنید و از مال خدا (زکوة) به آنها بدهید».
چون یک سهم از
زکوة در
آزاد کردن مملوکان است، لذا میشود مال
مکاتبهای را از سهم زکوة داد یا حساب و اسقاط کرد.
عیاشی ذیل آیه
(اِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ...) (صدقات
[
زكات
]
مخصوص نيازمندان و مستمندان و .... است).
از
امام صادق (علیهالسّلام) نقل کرده درباره
مکاتبی که مقداری از مال
مکاتبه را داده و از بقیّه ناتوان گشته فرمود: از مال
صدقه تادیه میشود که خدا در کتابش میفرماید: «وَ فِی الرِّقابِ».
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "کتب"، ج۶، ص۸۷.