• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

کَرْه (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیگر کاربردها: کره (ابهام‌زدایی).


کَرْه (به فتح کاف و سکون راء) و کُرْه (به ضم کاف و سکون راء) از واژگان قرآن کریم به معنای مشقّت و ناپسند داشتن و امتناع و همچنین کَرْه به معنی ناپسند شدن است. این واژه دارای مشتقاتی است که در آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند: تَکْریه (به فتح تاء و سکون کاف) به معنای اینکه چیزی را در نظر انسان مکروه گردانی، مقابل تحبیب‌؛ و اِکْراه (به کسر الف و سکون کاف) به معنای اجبار است.



کَرْه و کُرْه: (بر وزن فَلْس و قُفْل) مشقّت و ناپسند داشتن و امتناع است. «کره الشّی‌ء کرها و کراهة: ضدّ احبّه».
ایضا کَرْه به معنی ناپسند شدن است. «کره الامر: قبح».
در صحاح، قاموس، مصباح، مفردات و اقرب نقل شده: کَرْه ناپسندی و مشقّتی است که از خارج بر شخص وارد و تحمیل شود و کُرْه مشقّتی که از درون و نفس انسان باشد.


این واژه دارای مشتقاتی است که در آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند:

۲.۱ - کره بر وزن قفل

اختلاف معنا در کَرْه و کُرْه که در کتب لغت ذکر شد، مورد تایید قرآن مجید است، زیرا فقط در سه جا کُرْه آمده که هر سه راجع به مشقت نفسی و درونی است‌:
(لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ کَرِهَ‌ الْمُجْرِمُونَ‌) «تا حق را ثابت و باطل را ابطال کند، هر چند گناهکاران ناپسند دارند».
(کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ‌ لَکُمْ‌) (جهاد در راه خدا، بر شما مقرّر شده؛ در حالى كه برايتان ناخوشايند است).
(وَ وَصَّیْنَا الْاِنْسانَ بِوالِدَیْهِ اِحْساناً حَمَلَتْهُ اُمُّهُ‌ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ‌ کُرْهاً) (ما به انسان توصيه كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند، مادرش او را با ناراحتى حمل مى‌كند و با ناراحتى وضع حمل مى‌نمايد).
معلوم است که کره در هر سه آیه از درون آدمی است نه از خارج.

۲.۲ - کره بر وزن فلس

کَرْه پنج بار به کار رفته و ظاهرا همه از خارج است، مثل‌:
(فَقالَ لَها وَ لِلْاَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً اَوْ کَرْهاً) «به آسمان‌ها و زمین گفت: بیائید با رغبت یا کراهت»، یعنی حتما باید فرمان برید اگر به رغبت نباشد، مجبورید.
(وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا) (و تمام كسانى كه در آسمان‌ها و زمين هستند، از روى اختیار يا از روى اجبار، در برابرِ فرمانِ او تسليمند).
(یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ اَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً) (براى شما حلال نيست كه از زنان، از روى اكراه و ايجاد ناراحتى براى آنها، ارث ببريد).
در تفسیر عیاشی از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل‌ شده مراد از آیه کسی است که دختر یتیمی را در نزد خود دارد و از اقارب او است و وی را از ازدواج منع می‌کند و به او ضرر می‌زند (به این امید که پس از مرگ، اموال او را وارث شود). این سخن با آیه کاملا تطبیق می‌کند نه آنچه گفته‌اند: پس از مرگ پدر نامادری را ارث می‌بردند.
(اَ فَاَنْتَ‌ تُکْرِهُ‌ النَّاسَ حَتَّی یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ‌) «آیا تو مردم را می‌توانی مجبور کنی تا مؤمن باشند».
(وَ لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَی الْبِغاءِ اِنْ اَرَدْنَ تَحَصُّناً) «کنیزان جوان را اگر خواهان عفّت‌اند به زنا مجبور نکنید». «ان» شرطیّه است و مفهوم شرط در آن نیست زیرا در صورت عدم اراده تحصّن اجبار معنی ندارد.

۲.۳ - تکریه

تَکْریه: آنست که چیزی را در نظر انسان مکروه گردانی، مقابل تحبیب‌.
(حَبَّبَ اِلَیْکُمُ الْاِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ‌ اِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ‌) «خدا ایمان را بر شما محبوب داشت و آن را در دل‌هایتان زیبا و کفر و فسق و عصیان را مبغوض گردانید».

۲.۴ - اکراه

اِکْراه: به معنی اجبار است.
(لا اِکْراهَ‌ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی‌ لَا انْفِصامَ لَها) یعنی: «اجباری در دین نیست زیرا راه حق و راه ضلالت هر دو آشکار شده و از همدیگر مشخّص‌اند»، دیگر: (فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ...) (هركس مى‌خواهد ايمان بياورد (و اين حقيقت را پذيرا شود)، و هر كس مى‌خواهد کافر گردد).
لفظ «فِی الدِّینِ» دلالت دارد بر آنکه در مجموع متن دین اعم از اعتقاد و احکام، اجباری نیست. مراد از «الدین» اسلام و یا مطلق ادیان آسمانی است.
این آیه یا اخبار است و یا حکم و تشریع در قالب اخبار؛ در صورت اول نیز باز منتج، حکم تشریعی است. چون این آیه به ظاهر با آیات جهاد مخالف است لذا عدّه‌ای آن را منسوخ دانسته‌اند، حال آنکه علت این حکم همان تبیّن رشد از غیّ است و ناسخ‌ تا علت حکم را از بین نبرده نمی‌تواند حکم را از بین ببرد چنانکه معلوم است و چون این علت از بین رفتنی نیست پس حکم نیز منسوخ نخواهد بود.
بعضی از بزرگان آیه را یک قضیّه تکوینی و طبیعی گرفته و مجموع دین را اعتقاد دانسته و اعمال را نیز به اعتقاد برگردانده و گفته: اعتقاد و ایمان از امور قلبی است و اکراه و اجبار را در آنها راهی نیست زیرا اجبار فقط در اعمال ظاهری و حرکات بدنی مؤثر است و ایمان و اعتقاد به‌وسیله براهین می‌شود به آن رسید لذا (لا اِکْراهَ‌ فِی الدِّینِ‌) یک قاعده تکوینی است، در این صورت آیه اخبار است نه تشریع.
بعضی در ردّ این سخن گفته‌اند: عقائد قلبی اکراه پذیر نیست لذا مورد نفی اکراه نمی‌باشد. ولی این در صورتی است که آیه در مقام تشریع باشد نه اخبار.
نگارنده گوید: در «قتل» از آیات قرآن و جنگ‌های حضرت رسول (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) استظهار کردیم که در اسلام جنگ تعرّضی نیست و آن حضرت فقط با پیمان شکنان و آنان‌که در فکر حمله به اسلام بودند و یا مزاحمت می‌کردند جنگیده است. علی هذا جنگ در اسلام برای تحمیل دین و عقیده نیست بلکه برای از بین بردن مزاحم و تصفیه جوّ اسلامی از وجود اخلالگران و باز کردن راه تبلیغ و خواباندن فتنه و بر سر جای نشاندن کسانی است که به فکر اخلال و حمله‌اند.
حتی آیه‌ (وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ‌) معنایش آن نیست که دین را بر آنها تحمیل کنید بلکه مراد آنست که با این مزاحمان بجنگید و فتنه‌ای که بر پا کرده‌اند یا می‌خواهند بکنند از بین ببرید و عبادت و بندگی فقط برای خدا باشد، لذا در ذیل آیه فرموده‌: (فَاِنِ انْتَهَوْا فَاِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ) «اگر از فتنه انگیزی دست بردارند، خدا بکارشان داناست».
در آیه ۶۱ همین‌ سوره فرموده: (وَ اِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ‌) (و اگر تمايل به صلح نشان دهند، تو نيز از در صلح درآى؛ و بر خدا توکّل كن).
اتفاقا چنانکه گفته‌اند: جنگ‌های آن حضرت برای رفع اکراه بود که کفّار می‌خواستند مسلمانان را به بت پرستی مجبور کنند و در هر جا به سراغ آنها می‌رفتند.
پس اسلام می‌جنگد تا مزاحم را از میان بردارد؛ تا موجودیّت خویش را حفظ کند؛ تا راه فطرت توحیدی را باز کند؛ تا کفّار را از فکر حمله و اخلال‌گری باز دارد. نه دین را به کسی تحمیل کند، زیرا: (قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِ‌).


۱. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۶، ص۱۰۶.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۰۷.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۶، ص۳۵۸.    
۴. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۶، ص۲۲۴۷.    
۵. فیروزآبادی، قاموس المحیط، ج۴، ص۲۹۱.    
۶. فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، ص۵۳۲.    
۷. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۰۷.    
۸. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۴، ص۵۴۵.    
۹. انفال/سوره۸، آیه۸.    
۱۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۲۰.    
۱۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۹، ص۲۲.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۸۰۲.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۱۶۶.    
۱۴. بقره/سوره۲، آیه۲۱۶.    
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۴.    
۱۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۱۶۴.    
۱۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲، ص۲۴۶.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۵۴۹.    
۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۲۸۸.    
۲۰. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۵.    
۲۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۰۴.    
۲۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۰۱.    
۲۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۳۰۷.    
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۳۰.    
۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۳۹۵.    
۲۶. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۱.    
۲۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۳۶۶.    
۲۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۵۵۵.    
۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۸.    
۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۲۲.    
۳۱. آل عمران/سوره۳، آیه۸۳.    
۳۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۶۰.    
۳۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۳۳۶.    
۳۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۳، ص۵۱۹.    
۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۸۷.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۱۴۹.    
۳۷. نساء/سوره۴، آیه۱۹.    
۳۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۸۰.    
۳۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۲۵۴.    
۴۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۴، ص۴۰۲.    
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۴۰.    
۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۷۷.    
۴۳. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی‌، ج۱، ص۲۲۸.    
۴۴. یونس/سوره۱۰، آیه۹۹.    
۴۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۱۲۶.    
۴۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۱۸۷.    
۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۰۶.    
۴۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۳۶۷.    
۴۹. نور/سوره۲۴، آیه۳۳.    
۵۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۱۱۳.    
۵۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۱۵۸.    
۵۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۲۱.    
۵۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۱۳۴.    
۵۴. حجرات/سوره۴۹، آیه۷.    
۵۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۱۳.    
۵۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۴۶۷.    
۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۰۰.    
۵۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۰۰.    
۵۹. بقره/سوره۲، آیه۲۵۶.    
۶۰. کهف/سوره۱۸، آیه۲۹.    
۶۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۹۷.    
۶۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۳۰۳.    
۶۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۴۲۰.    
۶۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۱۹.    
۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۵۳.    
۶۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۴۲.    
۶۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲، ص۵۲۳.    
۶۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۶۳۱.    
۶۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۱۱۳.    
۷۰. انفال/سوره۸، آیه۳۹.    
۷۱. انفال/سوره۸، آیه۳۹.    
۷۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۷۶.    
۷۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۹، ص۹۸.    
۷۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۸۳۴.    
۷۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۲۱۸.    
۷۶. انفال/سوره۸، آیه۶۱.    
۷۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۸۴.    
۷۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۱۱۷.    
۷۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۹، ص۱۵۴.    
۸۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۸۵۳.    
۸۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۲۵۱.    
۸۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۴۳.    
۸۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲، ص۵۲۵.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "کره"، ج۶، ص۱۰۶-۱۰۹.    






جعبه ابزار