• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

وقف

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیگر کاربردها: وقف (علوم دیگر).


وقف، در لغت به معنای توقف و حبس و در اصطلاح فقهی از عقود اسلامی به معنای حبس کردن مال و جاری کردن منفعت یا ثمره آن برای استفاده عموم مردم، بدون دریافت عوض است. وقف یکی از برترین مصادیق احسان و نیکوکاری است که در سامان‌دهی زندگی فردی و اجتماعی، نقش فراوانی دارد.
وقف از اموری است که قبل از اسلام بین جوامع بشری و بین پیروان همه ادیان متداول بود. بعد از ظهور اسلام این سنت توسط پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امامان معصوم (علیهم‌السلام) پایه‌گذاری شد و مردم را به این امر تشویق و ترغیب می‌کردند که در راستای آن موقوفات بسیاری بر جای مانده است.
در قرآن کریم کلمه وقف نیامده، ولی عناوینی همچون صدقه، خیر، برّ، انفاق، احسان ذکر شده که هر یک از این عناوین بر وقف صدق می‌کند. احادیث بسیاری به استحباب وقف اشاره کرده و احکام آن‌را شرح داده‌اند.
وقف، آثار تربیتی، اقتصادی و اجتماعی فراوانی دارد که در مقاله به آن پرداخته شده است. وقف یکی از مباحث فقهی است که در کتب فقهی به‌طور مفصل درباره انواع وقف، شرایط صحت و احکام مربوط به آن، بحث شده است.

فهرست مندرجات

۱ - مقدمه
۲ - معنای لغوی
       ۲.۱ - تعریف چند اصطلاح
۳ - تاریخچه
۴ - وقف قبل از اسلام
۵ - وقف بعد از اسلام
       ۵.۱ - دوره مغولان
       ۵.۲ - دوره صفویه
۶ - وقف در قرآن
۷ - وقف در روایات
۸ - سیره پیامبر و امامان در وقف
       ۸.۱ - وقف‌های پیامبر
       ۸.۲ - وقف‌های امام علی
       ۸.۳ - وقف حضرت فاطمه
       ۸.۴ - وقف‌های امامان دیگر
۹ - انواع وقف
       ۹.۱ - به‌ اعتبار زمان
       ۹.۲ - به اعتبار موقوف‌علیهم
       ۹.۳ - به‌ اعتبار منفعت
۱۰ - شرایط وقف
۱۱ - برخی از احکام وقف از دیدگاه امام خمینی
       ۱۱.۱ - تعریف وقف
       ۱۱.۲ - صیغه وقف
              ۱۱.۲.۱ - لزوم قصد عنوان مسجدیت در صیغه وقف
       ۱۱.۳ - معاطات در وقف
       ۱۱.۴ - توکیل و فضولی در وقف
       ۱۱.۵ - اعتبار قبول در وقف
       ۱۱.۶ - قصد قربت در وقف
       ۱۱.۷ - قبض شرط صحت وقف
              ۱۱.۷.۱ - قبض وقف خاص
              ۱۱.۷.۲ - قبض وقف بر جهات عمومی
              ۱۱.۷.۳ - قبض وقف بر عناوین کلی
              ۱۱.۷.۴ - قبض وقف مسجد یا قبرستان
              ۱۱.۷.۵ - قبض وقف بر اولاد صغیر
       ۱۱.۸ - عدم لزوم فوریت در قبض
       ۱۱.۹ - مرگ واقف قبل از قبض
       ۱۱.۱۰ - شرط دائمی بودن وقف
              ۱۱.۱۰.۱ - وقف بر کسی که منقرض می‌شود
              ۱۱.۱۰.۲ - مورد تامل بودن زوال ملک واقف در وقفی که آخرش منقطع است
              ۱۱.۱۰.۳ - برگشت مال به ورثه بعد از انقراض
              ۱۱.۱۰.۴ - شرط برگشت مال در صورت نیاز واقف
              ۱۱.۱۰.۵ - وقفی که اولش منقطع است
       ۱۱.۱۱ - شرط تنجیز وقف
       ۱۱.۱۲ - شرط خارج بودن واقف از وقف
       ۱۱.۱۳ - شرایط واقف
       ۱۱.۱۴ - شرایط چیزی که وقف می‌شود
       ۱۱.۱۵ - وقف خاص و وقف عام
       ۱۱.۱۶ - شرایط موقوف علیه
       ۱۱.۱۷ - تغییر موقوف علیه
       ۱۱.۱۸ - زوال ملک واقف
       ۱۱.۱۹ - تغییر وقف
۱۲ - آثار و نتایج
       ۱۲.۱ - آثار معنوی و تربیتی
              ۱۲.۱.۱ - تزکیه نفس
              ۱۲.۱.۲ - احساس مسئولیت در برابر دیگران
              ۱۲.۱.۳ - تقویت روح برادری و مواسات
       ۱۲.۲ - آثار اقتصادی
              ۱۲.۲.۱ - ابدی‌کردن مالکیت
              ۱۲.۲.۲ - رفع فقر و فاصله طبقاتی
       ۱۲.۳ - آثار اجتماعی
              ۱۲.۳.۱ - افزایش سطح اشتغال
              ۱۲.۳.۲ - گسترش علم
              ۱۲.۳.۳ - رشد تولید ملی
              ۱۲.۳.۴ - افزایش درآمد سرانه
              ۱۲.۳.۵ - تأمین بهداشت و درمان
              ۱۲.۳.۶ - گسترش علوم و فنون
              ۱۲.۳.۷ - تألیف قلوب مردم
              ۱۲.۳.۸ - تحقق عدالت اجتماعی
۱۳ - تأثیر وقف در فرهنگ‌سازی
       ۱۳.۱ - عبادت و معنویت
       ۱۳.۲ - آموزش و پرورش
       ۱۳.۳ - جهاد و تبلیغ
       ۱۳.۴ - عدالت و تأمین اجتماعی
       ۱۳.۵ - پزشکی و درمان عمومی
       ۱۳.۶ - پویایی فرهنگ
۱۴ - منابع
۱۵ - پانویس
۱۶ - منبع


وقف یکی از برترین مصادیق احسان و نیکوکاری است که در سامان‌دهی زندگی فردی و اجتماعی، نقش فراوانی دارد. این سنت حسنه که از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمه (علیه‌السّلام) برای ما به یادگار مانده است، از عوامل اثرگذار شکوفایی تمدن و پیشرفت در عرصه‌های گوناگون جوامع اسلامی به شمار می‌رود. از این‌رو، وقف می‌تواند در جنبه‌های گوناگون حیات اجتماعی و فردی انسان، مانند فرهنگ، اقتصاد و دیگر عرصه‌ها، نقش سازنده‌ای داشته باشد.


وقف در لغت به معنای توقف و درنگ کردن است
[۱] دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، مدخل «وقف».
و در اصطلاح فقها، عبارت از عقدی است که ثمره آن، حبس اصل و تسبیل منافع است، یعنی صرف کردن مال در جهتی که واقف تعیین کرده است. به بیان روشن‌تر، وقف، مقدار مالی است که فرد یا افرادی با اختیار خود از مالکیت خود خارج می‌کنند تا مورد استفاده عموم قرار بگیرد و منافع آن در راه تامین نیازمندی‌های مردم مصرف شود.
به عبارت دیگر وقف به‌ معنای حبس و منع است و در اصطلاح عقدی است که نتیجه‌ آن، ایستایی اصل و رهایی منافع آن است.
[۵] مغنیه، محمدجواد، الفقه علی المذاهب الخمسه، ص۵۸۵.
این تعریف شامل دو بخش است:
۱. ایستایی اصل: معادل واژه‌ تحبیس در عربی، که از ریشه "حبس" به‌ معنای زندانی کردن و در قید درآوردن و جلوی آزادی چیزی را گرفتن است، زیرا با وقف شدن ملک، آزادی نقل و انتقال (خرید و فروش، هبه و غیره) از آن گرفته می‌شود.
[۷] ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، حرف فاء، ص۳۹۵.

۲. رهایی منافع: معادل واژه‌ تسبیل در عربی، یعنی در راه خدا آزاد گذاردن است، زیرا منافع وقف برای موقوف‌علیهم مباح و آزاد است، تا از آن، انتفاع ببرند. به مال و زمین وقف‌شده، موقوفه و به کسانی که برای آنها وقف می‌شود، موقوف‌علیهم می‌گویند.

۲.۱ - تعریف چند اصطلاح

افزون بر تعریف وقف، آگاهی از چند اصطلاح دیگر سودمند است که به آن می‌پردازیم:
واقف: کسی که همه یا بخشی از دارایی خود را برای مصارف بهبود جامعه و امور خیریه وقف کند.
وقفنامه: سند معتبر و قانونی که واقف مشخصات کامل موقوفه و شرایط اداره و مصرف عواید آن‌را به طور دقیق تعیین کرده است.
موقوف‌علیه: کسی یا جهتی که مستحق درآمد وقف و انتفاع از عین موقوفه است.


پیشینه وقف به ملل باستانی بر می‌گردد. چنان‌که در تمدن مصر باستان، از نقوش حک شده بر سنگ‌ها برمی‌آید که املاکی برای کاهنان نیکوکار و برخی رهبران مذهبی و نیز معابد وقف شده یا اسنادی به دست آمده که در آن اموالی برای فرزندان، وقف شده است. همچنین رومیان باستان، برای اشیای مقدس با پیشکش‌های مردم به عبادتگاه‌ها، قوانینی وضع کرده بودند که شبیه وقف بوده است. از این‌رو، می‌توان گفت که وقف از دیرباز با ملل متمدن همراه بوده و هر ملتی نیز برای آن قواعدی ویژه وضع کرده است،
[۹] بندرچی، محمدرضا، وقف از دیدگاه تاریخی و اصطلاح شناسی فقهی، ص۲۹.
ولی در اسلام، سیره پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در وقف و دستور او به دیگران، سبب توجه مسلمانان به این امر پسندیده شد. بر این اساس چیزی نگذشت که سنت وقف در میان مسلمانان راه یافت و سر منشا تاثیرات شگرف در عرصه فرهنگ و تمدن اسلامی شد. به ویژه در حوزه توسعه آموزش و نیز گسترش فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی، نقشی برجسته ایفا کرد. به همین جهت، نظر اهل تحقیق را متوجه خود ساخت و از آن جمله فقیهان در کتاب‌های فقهی خویش به گفت‌وگو درباره آن پرداختند و از جنبه‌های گوناگون، درباره آن بحث کردند.
از زمانی که علم فقه به عنوان دانشی مستقل و سامان یافته در میان مسلمانان شکل گرفت، آنان به وقف به نیز عنوان یکی از موضوع‌های جدّی توجه نشان دادند. اولین فقیهان شیعه نیز هر چند به طور مختصر درباره آن به گفت‌وگو پرداختند. در گذر زمان، به تدریج، مباحثی گسترده‌تر و گاه نو در اطراف وقف، به ویژه درباره چگونگی و شرایط آن پدید آمد. به این ترتیب، اسلام از این سنت حسنه در مسیری روشن، منطقی و هدف دار، مترقی و دقیق، استفاده کرد.


وقف و اعمال نیک شبیه آن، از مسائل اجتماعی است و از روزگاران دور، از زمانی‌ که بشر برای خود اجتماعی داشته، این اعمال با او همراه بوده است. عنوان وقف، پیش از اسلام بین پیروان همه ادیان در غرب و شرق متداول بوده است، به‌گونه‌ای که اداره معبدها، صومعه‌ها، آتشکده‌ها، موبدان و کاهنان از منافع موقوفات بوده است.
سابقه وقف در ایران به قبل از اسلام برمی‌گردد. اقوام آریایی، به‌ویژه ایرانیان، به پیروی از آیین و کیش خود، دارای موقوفات و نذورات بسیاری برای نگهداری معابد و آتشکده‌های خود بوده‌اند.
[۱۰] عباسی علی کمر، یعسوب، احکام وقف و اثرات آن در اجتماع، ص۲۲.
در این دوران، عمده‌ترین زمین‌های فئودالی، املاک خالصه وقفی بوده و در دوره هخامنشیان، معابد بر املاک وسیعی تسلط داشتند که این زمین‌ها از طرف پادشاه و یا بزرگان و فئودال‌های محلی به‌منظور جلب پیشوایان مذهبی به پرستشگاه‌ها هدیه می‌شد. کشاورزانی که در این قبیل زمین‌ها به کشت و زرع مشغول بودند، سهم مالکانه را می‌باید به هیربد یا کاهن بزرگ می‌دادند. سلوکیان و اشکانیان نیز این شیوه را محترم می‌شمردند.
پاره‌ای از این موقوفات، هم اکنون نیز در نزد زرتشتیان برخی از شهرهای ایران، مثل یزد و کرمان باقی و دایر است.
[۱۱] عسکری، قاسم، جایگاه وقف در فرایند توسعه‌ اقتصادی جمهوری اسلامی ایران، ص۷۷-۸۲.
از جمله در بخشی از کتاب دانیال نبی که به زبان آرامی است چنین آمده است: «گناهان خود را به (صیدقا) و خطایای خود را بر احسان نمودن بر فقیران فدیه بده، اما شافعی در رساله الإمام
[۱۲] شافعی، محمد بن ادریس، رساله الامام، ج۳، ص۲۷۵.
می‌گوید: تا آنجا که دانسته‌ام مردم جاهلیت خانه و زمینی را برای خدا حبس نکرده‌اند و حبس تنها از طرف مسلمین صورت گرفته است.
دکتر الکبیسی در فقد بیان امام شافعی می‌گوید: ظاهر کلام وی چنین می‌رساد که مفهوم انواع حبس در میان امت‌های پیش از اسلام به طور کلی ناشناخته بوده، ولی این معنی حقیقت ندارد زیرا حبس پیش از اسلام نیز معروف بوده گرچه به نام حبس یا وقف نامیده نمی‌شده است.
[۱۳] الکبیسی، محمد، احکام وقف در شریعت اسلام، ص۳۷-۳۸.
امت‌ها با اختلاف ادیان و معتقداتشان با انواعی از تصرفات مالی آشنا بودند که از حیث مفهوم دور از حدود معنای وقف اسلامی نبود. اوقاف ابراهیم خلیل (علیه‌السّلام) که تا امروز نیز باقی است خود بهترین دلیل است بر وجود وقف قبل از اسلام
[۱۴] طرسوسی، نجم‌الدین، انفع الوسائل فی تجرید المسائل (الطرسوسیه)، ص۱۶۸.
و نیز هنگام فتح شوش در بقعه دانیال نبی سندی به دست آمد که به موجب آن گنجی برای پرداخت وام‌های بدون ربح اختصاص یا فقه بود و خلیفه دستور داد که گنج به دست آمده به بیت‌المال منتقل شده، طبق دستور مندرج در سند عمل شود.
[۱۵] ابوسعید، احمد بن سلمان، مقدمه‌ای بر فرهنگ وقف، ص۱۱.



بعد از ظهور اسلام نیز این روش پسندیده از روزگار رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امامان معصوم (علیه‌السّلام) و زمان صحابه تا روزگار تابعین و تابعان آنان ادامه یافت. برای نخستین بار رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در سال سوم هجرت، پس از جنگ احد، هفت بوستان و مزرعه آماده را به‌نام "بساتین سبعه" یا "حیطان السبعه" که به آن حضرت هدیه شده بود، وقف کرد.

۵.۱ - دوره مغولان

در دوره مغولان، به‌ویژه در اوایل تسلط آنان، بسیاری از املاک موقوفه مصادره و به‌صورت املاک خالصه دولتی درآمد. ولی پس از تشرف به اسلام، خود مشوق اوقاف شدند، به‌ویژه در دوران غازان‌خان موقوفات زیادی برای امور خیریه ایجاد شد. اهمیت و وسعت موقوفات به‌ویژه در دوران رشیدالدین فضل‌الله موجب شد تا تشکیلات منظمی برای اداره موقوفات و تحت نظارت قاضی‌القضات به‌وجود آید. شرح و بسط بیشتر اوقاف این دوره را می‌توان در کتاب تاریخ مبارک غازانی ملاحظه کرد.

۵.۲ - دوره صفویه

بیشترین توسعه اوقاف مربوط به دوران صفویه است. در این دوران، شاهان صفوی به‌ویژه شاه عباس اول همه اموال، رقبات و املاک خالصه را وقف کرد. به تبعیت از پادشاه، بسیاری از حاکمان مناطق نیز املاک فراوانی را در سرتاسر مملکت به‌صورت وقف درآوردند. در این دوران، بسیاری از املاک، وقف مقاصد خیریه مخصوصاً وقف بقاع متبرکه و از همه بالاتر آستانه امام رضا (علیه‌السّلام) در مشهد و حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) در قم شد. در دوره نادرشاه، برخلاف گذشته اوقاف محدود شد، به‌گونه‌ای که در سال‌های آخر سلطنت نادرشاه، طی فرمانی همه اوقاف به‌صورت املاک خالصه درآمده و تحت عنوان "رقبات نادری" در دفاتر مخصوصی ثبت شد.
[۱۶] حائری، محمدحسن، وقف در فقه اسلامی و نقش آن در شکوفائی اقتصاد اسلامی، ص۵۱.



در قرآن مجید آیه‌ای که بر وقف و احکام فقهی آن صراحت داشته باشد وجود ندارد، ولی می توان از باب اولویت با آیات مربوط به «احسان و انفاق»، «قرض الحسنه»، «تعاون» و «صدقه» به جواز و بلکه استحباب وقف استدلال کرد.
از جمله آیاتی که به طور عموم بر انجام خیرات و تشویق و تحریض آنها دلالت دارد:
۱. آیه ۹۲ از سوره آل عمران است که می فرماید:«لن تنالُوا البرَّ حتّی تُنفقوا من شیءٍ فإنّ الله به علیم؛ شما هرگز به مقام نیکوکاران و خاصان خدا نخواهید رسید، مگر آن‌که از آنچه دوست می‌دارید و بسیار محبوب است در راه خدا انفاق کنید. هرچه انفاق کنید خدا بر آن آگاه است.»
یکی از یاران پیامبر، به نام ابوطلحه انصاری، در مدینه، نخلستان و باغی داشت که بسیار باصفا و زیبا بود، به گونه‌ای که همه در مدینه از آن سخن می‌گفتند. در آن چشمه آب صافی بود که هر موقع پیامبر به آن باغ می‌رفت، از آن آب میل می‌کرد و وضو می‌ساخت. همچنین این باغ درآمد خوبی برای ابوطلحه داشت. پس از نزول این آیه، خدمت پیامبر آمد و عرض کرد: می‌دانی که محبوب‌ترین اموال من همین باغ است و می‌خواهم آن‌را در راه خدا انفاق کنم تا ذخیره‌ای برای رستاخیز من باشد. پیامبر فرمود: من صلاح می‌دانم آن‌را به خویشاوندان نیازمند خود بدهی. ابوطلحه به دستور پیامبر، عمل و آن باغ را بر خویشان خود وقف کرد.
[۱۸] کتابی، عبدالحی، نظام اداری مسلمانان در صدر اسلام، ص۲۰۳.

۲. آیه ۴۶ از سوره کهف که می فرماید: «المالُ و البَنونَ زینةُ الحیاةِ الدنیا و والباقیات الصالحات خیرٌ عند ربک ثواباً خیرٌ اَملاً؛ مال و فرزندان زینت حیات دنیاست و (لیکن) اعمال صالح که تا قیامت باقی است ( مانند نماز و تهجد و ذکر خدا و صدقات جاری چون بنای مسجد و مدرسته و موقوفات و خیرات در راه خدا) نزد پروردگار بسی بهتر (عاقبت) آن نیکوتر است.»
۳. «... وَ ما تُقَدِّمُوا لاَنْفُسِکمْ مِنْ خَیرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللّهِ هُوَ خَیرًا وَ اَعْظَمَ اَجْرًا وَ اسْتَغْفِرُوا اللّهَ اِنّ اللّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ؛ و هر کار خوبی برای خویش از پیش فرستید آن‌را نزد خدا بهتر و با پاداشی بیشتر باز خواهید یافت و از خدا طلب آمرزش کنید که خدا آمرزنده مهربان است.»
۴. «وَ الْباقِیاتُ الصّالِحاتُ خَیرٌ عِنْدَ رَبِّک ثَوابًا وَ خَیرٌ اَمَلاً؛ و نیکی‌های ماندگار نزد پروردگارت از حیث پاداش بهتر و خوش‌فرجام‌تر است».
برای نگرش به مقام «وقف» در قرآن کریم بایستی آیات شریفه‌ای که بر «انفاق، احسان، عمل صالح، خیرات، مبرات، باقیات صالحات، ایثار، صراحت دارد در نظر گرفت و از طرفی مبارزه بی‌امان وحی الهی را با «کنز مال، تکاثر، تفاخر، استکبار، سرقت، طغیان، کسب حرام، حب مال، راندن قهرآمیز یتیم، پرخاش بر سائل و غیره را با تعمیقی وسیع از سه علم و ایمان بنگریم.


از تعالیم اجتماعی اسلام که بر اساس تعاون و حس نوع‌دوستی بنا نهاده شده، وقف است که از آن در روایات به «صدقه جاریه» تعبیر شده است. بخش مهمی از کتب حدیثی درباره احکام و مقررات وقف و صدقات جاریه و انفاق و کارهایی است که برای عموم مردم مفید است.
در روایات، مسلمانان به اشکال گوناگون تشویق به وقف شدند. از امام باقر (علیه‌السّلام) روایت شده است که روزی پیامبر به مردی رسید که در باغ خود مشغول کاشتن نهالی بود، به او فرمود: آیا می‌خواهی تو را به نهالی راهنمایی کنم که ریشه‌اش محکم‌تر باشد و زودتر به بار نشیند و میوه‌اش خوشمزه‌تر و پاکیزه‌تر باشد؟ آن مرد عرض کرد: بله! پدر و مادرم به فدایت‌ ای رسول خدا! فرمود: هرگاه صبح و شب خود را آغاز کردی، بگو: سبحان الله و الحمدالله و لااله الاالله و الله اکبر؛ زیرا اگر این جمله را بگویی، برای هر تسبیحی، ده درخت از میوه‌های گوناگون در بهشت خواهی داشت و اینان از باقیات الصالحات هستند. مرد عرض کرد: ‌ای رسول خدا! شاهد باش که من این باغم را وقف مسلمانان تهی‌دست اهل صفه کردم. در این هنگام، خداوند این آیه را نازل کرد: «و اما کسی که عطا کرد و تقوا داشت و پاداش نیکوتر را تصدیق کرد، به زودی راه آسانی را پیش پای او خواهیم گذاشت.»
در روایتی نیز رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموده است: «اِذٰا مٰاتَ ابْنُ آدَم انْقَطِعَ عَمَلُهُ اِلا مِنْ ثَلاثَ صَدَقةٍ جارَیة، اَوْ عِلْمٍ ینْتَفَعُ بِهِ، اوْ وَلَدٍ صٰالِحٍ یدْعُوا لَهُ؛ وقتی انسان بمیرد، پرونده اعمال وی بسته می‌شود، مگر در سه مورد، صدقه جاریه، علمی که از آن نفع برده شود و فرزند صالحی که برایش دعا کند.»
امام صادق (علیه‌السّلام) نیز نزدیک به همین مضمون را در حدیثی فرموده است: «پس از مرگ آدمی، پاداشی به دنبال فرد نمی‌آید، مگر در سه خصلت، صدقه‌ای که فرد در زمان حیاتش جاری و برقرار ساخته که پس از مرگش تا قیامت جاری و برقرار می‌ماند؛ صدقه‌ای که وقف کرده و به ارث گذاشته نمی‌شود و نیز سنتی که برقرار کرده و در زمان حیاتش به آن عمل می‌شده و پس از مرگش به آن عمل می‌شود و فرزند صالحی که برایش طلب آمرزش کند.»
اسلام با سفارش به وقف و اهمیت به آن، برنامه‌ای متعالی و انسانی را بنیان نهاد که بر اثر آن عواطف بشردوستی زنده شد. این ابتکار در روح و اخلاق مردم اثر گذاشت، به گونه‌ای که از مال خود چشم پوشیدند و با وقف بخشی از اموال خود به سود کسانی که باید حمایت شوند، وسیله آسایش آنان را فراهم می‌آورند و نیازمندی‌های نسل‌های آینده را نیز از طریق وقف تامین می‌کنند.


پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمه اطهار (علیه‌السّلام)، گذشته از اینکه به فقرا، ضعفا، مستمندان و قشرهای محروم اجتماع کمک می‌کردند، آیندگان را نیز فراموش نمی‌کردند و با به جا گذاشتن صدقات و موقوفات بسیاری از املاک و زمین‌ها و اموال خویش، سنت حسنه وقف را پایه‌ریزی کردند. یکی از فصول درخشان زندگانی این پیشوایان بزرگ، اقدامات آنان در زمینه وقف است که هم مردم را به وقف تشویق، و هم شخصاً املاک و دارایی‌های ارزنده‌ای را وقف می‌کردند. بسیاری از اصحاب پیامبر و تابعین، به پیروی از اسوه خود و برای رضایت الهی، هر کدام به فراخور توانایی و استطاعت مالی‌شان، بخشی از اموالشان را در راه خدا وقف کردند. بدین‌ترتیب، وقف در میان مسلمانان به فرهنگ تبدیل شد و گسترش یافت.
[۲۶] ملایی پور، جواد، وقف سرمایه‌ای ماندگار، ص۱۵.


۸.۱ - وقف‌های پیامبر

پیامبر نه تنها در گفتار و سخن، بلکه در رفتار و سیره، مسلمانان را به انجام وقف و انفاق دعوت می‌کرد، به گونه‌ای که اولین واقف در اسلام رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دانسته شده و بی‌تردید وقف یکی از مسائل مورد توجه آن حضرت بوده است. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، نخستین واقف در اسلام بود و مسلمانان را به این امر تشویق می‌کرد.
از نظر عملی، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در این امر خیر، مانند سایر کارهای نیک، معلم بشریت بودند، چنانکه در تاریخ آمده است: پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) زمینی را وقف کرد و منافع آن‌را برای ابن‌السبیل صدقه قرار داد.
[۲۷] حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۵۶۲.

ابن‌ سعد واقدی و دیگران روایت کرده‌اند که یکی از دانشمندان یهود به نام مُخَیریق، پس از شهادت به حقانیت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در جنگ احد شرکت کرد و در رکاب آن حضرت جنگید تا کشته شد. مخیریق هنگامی که به احد می‌رفت، وصیت کرد در صورت کشته شدن، اموالش متعلق به پیامبر باشد تا او هرگونه که صلاح دانست، آنها را مصرف کند. حوائط یا بوستان‌های هفت‌گانه‌ای را که او به پیامبر واگذار کرد، عامه صدقات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را تشکیل می‌دادند. در اسلام، اولین وقف و صدقه، همین وقف رسول خدا بوده که حوائط سبعه نام داشته است.
[۲۸] حائری، محمدحسن، وقف در فقه اسلامی و نقش آن در شکوفایی اقتصاد اسلامی، ص۵۱.
[۲۹] حائری، محمدحسن، وقف در فقه اسلامی و نقش آن در شکوفایی اقتصاد اسلامی، ص۵۹.
[۳۰] حائری، محمدحسن، وقف در فقه اسلامی و نقش آن در شکوفایی اقتصاد اسلامی، ص۶۷.
آن هفت باغ از همان تاریخ یعنی از سال سوم هجرت به ملک رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در آمد و آن حضرت نیز در آن تصرف کردند و کارگران پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باغ‌ها را اداره می‌کردند، تا سال هفتم هجرت کار بدین‌قرار گذشت و در همان سال آن حضرت باغ‌ها را وقف کردند، این باغ‌ها وقف خاص یعنی وقف بر فاطمه (سلام‌الله‌علیها) دختر پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود.
امام سجاد (علیه‌السّلام) فرموده: پس از درگذشت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عباس با فاطمه (سلام‌الله‌علیها) در تصرف حوائط سبعه مخاصمه کرده امیرالمؤمنین و دیگر کسان گواهی دادند که حوائط بر فاطمه (سلام‌الله‌علیها) وقف است.
حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) هنگام شهادت وصیت‌نامه‌ای در مورد این باغها تنظیم و تولیت این وقف را که شرعاً در دست او بود به امیرالمؤمنین و حسنین (علیه‌السّلام) واگذار کرد، متن این وصیت‌نامه به نقل از امام باقر (علیه‌السّلام) در کتاب وسائل الشیعه آمده است.
پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در غابه، (جایی نزدیک مدینه در راه شام) وقتی کنار چاه رسید، مسلمانان گفتند: ‌ای رسول خدا! آیا این چاه را مصادره نمی‌کنید؟ فرمود: خیر، ولی یک نفر این چاه را بخرد و بهای آن صدقه داده شود. طلحه بن عبیدالله آن‌را خرید و وقف کرد.
موقوفه‌های رسول اکرم تنها منحصر در این موارد مذکور نبود بلکه در کتب تاریخ زمین‌های دیگری را به نام صدقات رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ذکر کرده اند.
در صدر اسلام، اصحاب پیامبر نیز به تاسی از آن حضرت به وقف کردن اموال خود اهتمام می‌ورزیدند، تا آنجا که در حدیث معروف جابر آمده است که هیچ توانگری از صحابه نبود، مگر اینکه چیزی وقف کرد.

۸.۲ - وقف‌های امام علی

پس از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ائمه معصوم (علیهم‌السّلام)، الگوهای عینی تحقق اسلام هستند و رفتار و گفتار آنان تعیین‌کننده رفتار و فرهنگ مسلمانان است. اهمیت وقف در نظر ائمه (علیه‌السّلام) تا آنجاست که حضرت علی (علیه‌السّلام) در یکی از وقف نامه‌هایش، هدف خود از وقف را چنین بیان می‌کند: «به منظور جلب رضایت الهی تا به سبب آن مرا داخل بهشت برین فرماید و از آتش دورم دارد و آتش را از صورتم دور فرماید. در روزی که صورت‌هایی سفیدند و صورت‌هایی سیاه.»
[۳۶] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۰۳، ص۱۸۳.

همچنین امام علی (علیه‌السّلام) همه زمینی که از تقسیم فیء به او رسیده بود، وقف زوار بیت الحرام و سالکان راه حج کرد و فرمود: «به فروش نمی‌رسد و ارث گذاشته نمی‌شود و هر که آن‌را بفروشد و آن‌را هبه کند، لعنت خدا و ملائکه و همه مردم بر او خواهد بود.»
در مناقب ابن‌شهرآشوب آمده است که «علی (علیه‌السّلام) در "ینبع" صد چشمه در آورد و برای حاجیان خانه خدا وقف فرمود و چاه‌هایی در راه کوفه و مکه حفر کرد و مسجد فتح را در مدینه و مسجدی را در مقابل قبر حمزه و در میقات و کوفه و بصره و آبادان بنا کرد.»
وقفنامه‌های متعددی از حضرت امیر (علیه‌السّلام) به یاگار مانده که به جهت اختصار از ذکر آنها صرف نظر می‌کنیم.
از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل شده است که امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) خانه‌ای در بنی زریق داشت که آن‌را وقف کرد.

۸.۳ - وقف حضرت فاطمه

حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) نیز بسیاری از باغ‌های خود را در مدینه وقف کرد.

۸.۴ - وقف‌های امامان دیگر

امام حسن (علیه‌السّلام) و امام حسین (علیه‌السّلام) هم باغ‌های خود را که هم‌اکنون در محله نخاوله مدینه است، وقف کردند.
دیگر امامان (علیه‌السّلام) نیز املاک و اموال خود را در راه خدا و برای رفع نیاز فقرا، وقف کردند. امام محمدباقر (علیه‌السّلام) و امام صادق (علیه‌السّلام) نیز موقوفاتی در مدینه داشتند.
[۴۳] سلیمی‌فر، مصطفی، نگاهی به وقف و آثار اقتصادی ـ اجتماعی آن، ص۳۷.
برخی موقوفات ائمه (علیه‌السّلام) در کتاب‌های حدیث و تاریخ به ثبت رسیده است.


وقف به اعتبارهای مختلف به انواع و اقسامی تقسیم می‌شود:

۹.۱ - به‌ اعتبار زمان

به‌ اعتبار زمان، به دو نوع تقسیم می‌شود:
۱: وقف منقطع؛ حبس عین و تسبیل منفعت مال در راه خدا برای افراد خاص و برای مدت خاص را وقف منقطع می‌گویند، مثل وقف یک باغ بر اولاد خود.
۲: وقف مؤبد یا همیشگی؛ وقف مؤبد در مقابل وقف منقطع است و زمان در آن مطرح نیست، مثل وقف مسجد برای عموم مردم.

۹.۲ - به اعتبار موقوف‌علیهم

وقف به اعتبار موقوف‌علیهم، به دو نوع تقسیم می‌شود:
۱: وقف خاص که مخصوص گروه معین و خاصی است. مانند وقف بر اولاد یا افراد و طبقه‌ای خاص از مردم.
۲: وقف عام که مقصود از آن امور خیریه به‌صورت عام است و مخصوص گروه و طبقه معینی نیست، مانند وقف کردن چیزی برای مصلحت عام، مانند فقرا، ایتام، مدارس، مساجد.
[۴۴] حائری، محمدحسن، وقف در فقه اسلامی و نقش آن در شکوفائی اقتصاد اسلامی، ص۱۵۳.
[۴۵] سلیمی‌فر، مصطفی، نگاهی به وقف و آثار اقتصادی-اجتماعی آن، ص۱۵.


۹.۳ - به‌ اعتبار منفعت

وقف به‌ اعتبار منفعت، به دو قسم وقف انتفاع و منفعت تقسیم می‌شود:
۱: وقف انتفاع: اگر نظر واقف از وقف تحصیل درآمد مادی نباشد، آن‌را وقف انتفاع گویند؛ مانند احداث مسجد در زمین ملکی خود.
۲: وقف منفعت: اگر نظر واقف از وقف، تحصیل درآمد باشد تا در مورد معینی هزینه شود، آن‌را وقف منفعت نامند، مانند وقف ملک برای اداره مسجد و مدرسه.
[۴۶] سلیمی‌فر، مصطفی، نگاهی به وقف و آثار اقتصادی-اجتماعی آن، ص۱۵.



وجود شرایط در اعمال و عقود دینی در فرهنگ اسلامی امری ضروری است که لحاظ کردن آنها سبب صحت عمل و جلوگیری از پای‌مال شدن حقوق فردی و اجتماعی خواهد شد. از این‌رو، در فرهنگ اسلامی برای وقف، واقف و موقوف و موقوف‌علیه، شرایطی در نظر گرفته شده است که برای پرهیز از تفصیل به برخی از آنها، اشاره مختصری می‌کنیم:
۱. اجرای صیغه وقف؛ یعنی واقف با الفاظ و عباراتی که بیان‌گر اراده اوست و با آن از اراده خود در وقف پرده بر می‌دارد، وقف کند.
۲. وقف نباید مشروط به تحقق شرطی یا صفتی در آینده باشد. برای مثال، واقف نمی‌تواند بگوید که اگر اول ماه شد، این خانه را وقف فلانی می‌کنم.
۳. یکی از شرایط صحت وقف، دوام و پایداری آن است؛ یعنی نباید وقف مفید به زمان شود. بنابراین، وقف موقت صحیح نیست.
۴. مسلط باقی نماندن واقف بر مال موقوفه پس از وقف کردن آن؛ یعنی نباید واقف به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر آن تسلط داشته باشد، بلکه باید متولی یا حاکم شرع را بر مال موقوفه مسلط کند.
۵. واقف نباید خودش را از جمله بهره‌مندان از موقوفه قرار دهد.
همچنین شرایط دیگری از قبیل، بلوغ، عقل، رشد، عدم حجر، مالک بودن، اختیار و قصد و اسلام واقف شرط است. همچنین در موقوفه هم باید شرایطی از قبیل قابلیت تملک داشتن و قابل انتفاع بودن وجود داشته باشد. افزون بر این، در موقوف علیه نیز باید شرایطی چون وجود داشتن، تعیین شدن، صحت تملک، فقر، اسلام و ایمان وجود داشته باشد.
[۴۷] حائری یزدی، محمدحسن، وقف در فقه اسلامی و نقش آن در شکوفایی اقتصاد اسلامی، صص۷۶-۱۷۳.



وقف فضیلت زیاد و پاداش فراوانی دارد. و به سند صحیح از ابی عبدالله امام صادق (علیه‌السلام) آمده که فرمود: مرد بعد از مرگش اجری پشت سر ندارد مگر به سه خصلت: صدقه‌ای که در زمان حیاتش به راه‌انداخته است که بعد از مرگش جاری باشد و سنت هدایتی که او آن را سنت نموده باشد و بعد از مرگش مورد عمل باشد و فرزند صالحی که برایش دعا کند. و روایاتی به این مضمون وارد شده است.

۱۱.۱ - تعریف وقف

وقف، حبس کردن عین و سبیل نمودن (مباح کردن و آزاد ساختن) منفعت آن است.

۱۱.۲ - صیغه وقف

در وقف، صیغه معتبر است و صیغه هر آن چیزی است که بر انشای معنای مذکور دلالت کند مانند «وقفت» (وقف کردم) و «حبست» (حبس نمودم) و «سبّلت» (سبیل نمودم) بلکه و «تصدّقت» (صدقه نمودم) در صورتی که مقرون به چیزی باشد که دلالت بر اراده وقف نماید مانند قول او: «صدقه‌ای است ابدی که فروخته و هبه نمی‌شود» و مانند این‌ها. و همچنین مانند «زمین خود را موقوفه یا حبس شده یا سبیل قرار دادم بر چنین...» و عربی و ماضی بودن در آن معتبر نیست، بلکه جمله اسمی کفایت می‌کند مانند «این وقف است» یا «این حبس یا سبیل شده است».

۱۱.۲.۱ - لزوم قصد عنوان مسجدیت در صیغه وقف

در وقف مسجد، باید عنوان مسجدیت را حتماً قصد نماید؛ پس اگر جایی را برای نماز نمازگزاران و عبادت مسلمانان، وقف نماید صحیح است، لیکن با چنین وقفی مادامی‌که عنوان مسجدیّت مقصود نباشد، مسجد نمی‌شود، و ظاهراً قول او: «آن را مسجد قرار دادم» کافی باشد؛ اگرچه چیزی را که بر وقف و جنس آن دلالت کند، ذکر ننماید. و احتیاط مستحب این است که بگوید: وقف نمودم آن را به عنوان مسجد، یا بنابراین که مسجد باشد.

۱۱.۳ - معاطات در وقف

در امثال مساجد و مقابر و راه‌ها و خیابان‌ها و پل‌ها و کاروانسراهایی که برای توقف مسافران مهیا شده و درخت‌هایی که برای استفاده عابرین از سایه و میوه آن‌ها کاشته می‌شوند، بلکه امثال حصیرهای مساجد و قندیل‌های زیارتگاه‌ها و نظایر این‌ها و خلاصه هر چیزی که برای مصلحت عموم حبس باشد، معاطات کفایت می‌کند؛ پس اگر ساختمانی به عنوان مسجد بسازد و به عموم اذن بدهد که در آن نماز بخوانند و بعضی از مردم در آن نماز بخوانند در وقف آن کافی است و مسجد می‌شود. و همچنین است اگر قطعه زمینی را برای قبرستان مسلمین تعیین کند و بین آن و مردم رفع مانع نموده و اذن عمومی بدهد که اموات را در آن دفن نمایند و بعضی از اموات را در آن دفن نمایند، یا پلی را بسازد و بین آن و عابرین رفع مانع کند و مردم شروع در عبور از آن بنمایند و چنین است در سایر موارد.
آنچه که ذکر کردیم از کافی بودن معاطات در مسجد، فقط در صورتی است که اصل ساختن به قصد مسجد باشد، به اینکه قصدش از ساختن و عمران آن، این است که مسجد باشد خصوصاً اگر زمین مباحی را برای مسجد حیازت کند و به همین نیّت آن را بسازد و اما اگر برای او ساختمان مملوکی باشد مانند خانه یا سرایی، سپس نیّت کند که مسجد باشد و مردم را به نماز در آن وادار کند بدون آن‌که صیغه را اجراء نماید، اکتفا به آن مشکل است و همچنین است حال در مانند کاروانسرا و پل.

۱۱.۴ - توکیل و فضولی در وقف

در جواز توکیل در وقف، اشکالی نیست. و در اینکه در وقف، فضولی هست، اختلاف و اشکال است که بعید نیست که فضولی در وقف جاری باشد، لیکن احتیاط خلاف آن است.

۱۱.۵ - اعتبار قبول در وقف

در وقف بر جهات عمومی مانند مساجد و قبرستان‌ها و پُل‌ها و مانند این‌ها و همچنین وقف بر عنوان‌های کلی مانند وقف بر فقرا و فقها و مانند این‌ها، بنابر اقوی قبول معتبر نیست. و اما در وقف خاص مانند وقف بر ذرّیه، احتیاط (مستحب) آن است که قبول در آن معتبر باشد پس موقوف علیهم آن را قبول می‌کنند؛ و قبول آن‌هایی که موجودند کافی است و به قبول کسانی که بعداً از مصادیق موقوف علیهم به وجود می‌آیند احتیاجی نیست. و اگر افراد موجود صغیر باشند یا در بین آن‌ها صغیرهایی باشند، ولیّ‌ ایشان به آن قیام می‌نماید، لیکن اقوی آن است که در وقف خاص هم، قبول معتبر نیست، همان طور که احتیاط (مستحب) آن است که در وقف عام هم قبول رعایت شود و کسی که به آن قیام می‌کند حاکم یا منصوب از ناحیه او است.

۱۱.۶ - قصد قربت در وقف

قصد قربت حتی در وقف عام، بنابر اقوی معتبر نیست؛ اگرچه احتیاط (مستحب) اعتبار آن است در هر وقفی باشد.

۱۱.۷ - قبض شرط صحت وقف

قبض، در صحت وقف شرط است و معتبر است که قبض به اذن واقف باشد.

۱۱.۷.۱ - قبض وقف خاص

پس در وقف خاص، قبض موقوف علیهم معتبر است و قبض طبقه اول از بقیه طبقات کفایت می‌کند، بلکه قبض افراد موجود از طبقه اول، از قبض آنانی که بعداً به وجود می‌آیند کفایت می‌کند. و اگر در بین آنان قاصری باشد، ولیّ او جای او می‌باشد. و اگر بعضی از افراد موجود قبض نمایند و بعضی دیگر قبض ننمایند، نسبت به کسی که قبض کرده - نه کسی که قبض نکرده - صحیح است.

۱۱.۷.۲ - قبض وقف بر جهات عمومی

و اما وقف بر جهات عمومی و مصالح عمومی مانند مساجد و آنچه که بر آن‌ها وقف شده: پس اگر واقف، برای آن قیّم و متولی قرار بدهد قبض او یا حاکم معتبر است - و احتیاط (مستحب) آن است که با وجود اولی به قبض حاکم اکتفا نشود - و در صورت نبود قیّم، قبض حاکم متعیّن می‌شود.

۱۱.۷.۳ - قبض وقف بر عناوین کلی

و همچنین است حال در وقف بر عناوین کلی مانند فقراء و طلاب. و آیا قبض بعضی از افراد آن عنوان کفایت می‌کند، به اینکه مثلاً یک فقیر در وقف بر فقرا، قبض نماید؟ شاید اقوی همین باشد در جایی که وقف را به مستحق تحویل دهد تا آنچه را که استحقاق دارد استیفا نماید، مانند اینکه خانه‌ای را که برای سکونت فقرا وقف شده به فقیری تحویل دهد و او ساکن آن شود یا چهارپایی را که برای سوار شدن زوار و حجاج وقف شده به یک زائر و حاجی تحویل دهد و او آن را سوار شود. البته مجرّد استیفای منفعت و ثمره بدون استیلای بر عین، کفایت نمی‌کند، پس اگر باغی را بر فقرا وقف نماید، دادن چیزی از میوه آن به بعضی از فقرا، با اینکه باغ در اختیار خودش است، در قبض آن کافی نیست، بلکه این در اعطای به ولیّ عام یا خاص هم کفایت نمی‌کند.

۱۱.۷.۴ - قبض وقف مسجد یا قبرستان

اگر مسجد یا قبرستانی را وقف نماید، یک نماز و دفن یک میت در آن‌ها به اذن واقف و به عنوان تسلیم و قبض، در قبض آن کفایت می‌کند.

۱۱.۷.۵ - قبض وقف بر اولاد صغیر

اگر پدر آنچه را که زیر دستش است، بر اولاد صغیرش وقف نماید و همچنین هر ولیّ آنچه را که زیر دستش است، بر مولّی‌ علیه وقف نماید، احتیاج به قبض جدید و دوباره ندارد، لیکن احتیاط (واجب) آن است که قصد کند که قبض آن از طرف او باشد، بلکه خالی از وجه نیست.
اگر عین موقوفه قبل از وقف در دست موقوف علیه مثلاً به عنوان ودیعه یا عاریه باشد به قبض جدید - به اینکه آن را برگرداند سپس قبض نماید - احتیاج ندارد، ولی حتماً باید بقای آن در دست او به اذن واقف باشد. و احتیاط (واجب) بلکه اوجه این است که اذن در بقا به عنوان وقف باشد.
در جایی که قبض متولی معتبر است یا قبض او کافی می‌باشد - مانند وقف بر جهات عمومی- در صورتی که واقف، تولیت آن را برای خودش قرار دهد به قبض دیگری احتیاج ندارد. و قبضی که حاصل است کافی می‌باشد و احتیاط (واجب) بلکه اوجه این است که قبض آن را به عنوان اینکه متولی وقف است قصد نماید.

۱۱.۸ - عدم لزوم فوریت در قبض

در قبض، فوریت شرط نیست؛ پس اگر عینی را در زمانی وقف نماید سپس آن را در زمان متاخری اقباض نماید، کفایت می‌کند و وقف از وقت قبض تمام می‌شود.

۱۱.۹ - مرگ واقف قبل از قبض

اگر واقف قبل از قبض بمیرد، وقف باطل می‌شود و به ورثه می‌رسد.

۱۱.۱۰ - شرط دائمی بودن وقف

در وقف، دوام - به معنای اینکه به مدتی، موقّت نباشد - شرط است؛ پس اگر بگوید: «وقف کردم این باغ را بر فقرا تا یک سال» از جهت وقف بودن باطل است. و در صحت آن از جهت حبس بودن یا بطلان آن از این جهت هم دو وجه است. ولی اگر با این صیغه، قصد حبس نماید صحیح است.

۱۱.۱۰.۱ - وقف بر کسی که منقرض می‌شود

اگر بر کسی که منقرض می‌شود وقف نماید مانند اینکه بر اولادش وقف نماید و به یک بطن یا چند بطن از کسانی که غالباً منقرض می‌شوند، اکتفا کند و مصرف بعد از انقراض آنان را ذکر نکند، در صحت آن از جهت وقف یا حبس یا بطلان آن به طور کلی چند قول است که اقوی، قول اول است. پس وقفی که آخرش منقطع است صحیح است، به این معنی که تا زمان انقراض و پایان یافتن موقوف علیهم، حقیقتاً وقف است و بعد از آن، عنوان وقف برطرف می‌شود و به واقف یا ورثه‌اش برمی‌گردد، بلکه خروج آن از ملک واقف در بعضی از صورت‌های مساله مورد منع است.

۱۱.۱۰.۲ - مورد تامل بودن زوال ملک واقف در وقفی که آخرش منقطع است

ظاهر آن است که وقف مؤبّد، موجب زوال ملک واقف است و اما وقفی که آخرش منقطع است زوال ملک واقف در آن، مورد تامل است؛ به خلاف حبس، زیرا بر ملک حبس‌کننده‌اش باقی است و ارث برده می‌شود. و برای حابس آن، تصرفاتی که منافی با استیفای منفعت توسط «محبس علیه» نباشد جایز است، مگر تصرفاتی که انتقال دهنده باشند؛ که آن‌ها جایز نمی‌باشند، بلکه ظاهراً رهن آن هم جایز نیست. البته بقای ملک بر ملک حابس در بعضی از صورت‌ها مورد منع می‌باشد.

۱۱.۱۰.۳ - برگشت مال به ورثه بعد از انقراض

اگر موقوف علیه منقرض شود و به ورثه واقف برگردد، آیا به ورثه او در وقت مرگ یا به ورثه در وقت انقراض بر می‌گردد؟ دو قول است که اظهر آن‌ها اولی است؛ و نتیجه آن در جایی ظاهر می‌شود که بر کسی وقف کند که منقرض می‌شود مانند زید و اولادش سپس واقف بمیرد و دو فرزند از او بمانند و یکی از این فرزندان قبل از انقراض بمیرد و یک فرزند داشته باشد، سپس موقوف علیه منقرض شود، که بنابر قول دوم به فرزندی که باقی مانده برمی‌گردد و بنابر قول اول فرزند برادرش با او شریک می‌باشد. از اقسام وقف منقطع الآخر است آنچه که بنا بر دوام، وقف باشد، لیکن بر کسی که وقف بر او در اول صحیح است نه در آخر، مانند اینکه بر زید و اولاد او وقف نماید و بعد از انقراض آن‌ها مثلاً وقف بر کنیسه‌ها و معبدهای یهود و نصاری باشد؛ پس نسبت به کسی که وقف بر او صحیح است - نه غیر آن - صحیح می‌باشد.

۱۱.۱۰.۴ - شرط برگشت مال در صورت نیاز واقف

اگر بر جهت یا غیر آن وقف نماید و شرط کند که در وقت نیازش به او برگردد، بنابر اقوی صحیح است؛ و برگشت آن به این است که مادامی‌که به آن احتیاج ندارد، وقف می‌باشد و در وقفی داخل می‌شود که آخرش منقطع است. و اگر واقف بمیرد پس اگر بعد از عروض احتیاج باشد، ارثیه می‌باشد وگرنه بر وقف بودن باقی می‌ماند.

۱۱.۱۰.۵ - وقفی که اولش منقطع است

وقفی که اولش منقطع است اگر با قرارداد واقف باشد مانند اینکه آن را وقف نماید در صورتی که اول ماه کذایی بیاید، بنابر احتیاط (واجب) باطل است، پس اگر اول ماه مذکور برسد احتیاط آن است که صیغه وقف را تجدید نماید؛ و این احتیاط ترک نشود. و اگر به حکم شرع باشد، به اینکه ابتدا بر چیزی وقف نماید که وقف بر آن صحیح نباشد سپس بر غیر آن وقف کند، ظاهراً وقف آن نسبت به کسی که صحیح است، صحیح است. و همچنین است در وقفی که وسط آن منقطع است. مانند اینکه موقوف علیه وسطی‌ آن - به خلاف اول و آخر آن - صلاحیت وقف را نداشته باشد، پس ظاهراً در دو طرف آن صحیح است. و احتیاط (مستحب) آن است که در وقت انقراض اولی در صورت اول و انقراض وسطی در صورت دوم آن را تجدید نماید.

۱۱.۱۱ - شرط تنجیز وقف

در صحت وقف، بنابر احتیاط (واجب)، تنجیز شرط است، پس اگر آن را بر شرطی که حاصل شدن آن متوقع است معلّق نماید، مانند آمدن زید، یا بر چیزی که حاصل نیست ولی به طور یقین بعداً حاصل می‌شود، مانند اینکه بگوید: «وقف کردم اگر اول ماه بیاید» بنابر احتیاط (واجب) باطل است، ولی معلق کردن آن بر چیزی که حاصل است - چه علم به حصول آن داشته باشد
یا نه - اشکالی ندارد مانند اینکه بگوید: «وقف کردم اگر امروز جمعه باشد» و همان روز جمعه باشد.
اگر بگوید: «آن چیز، بعد از مرگم وقف می‌باشد» پس اگر از آن فهمیده شد که وصیت به وقف می‌باشد صحیح است، وگرنه باطل است.

۱۱.۱۲ - شرط خارج بودن واقف از وقف

از شرایط صحت وقف آن است که واقف، خودش را از آن خارج کند، پس اگر آن را بر خودش وقف نماید صحیح نمی‌باشد. و اگر بر خود و دیگری وقف کند، چنانچه به طور اشتراکی باشد نسبت به خودش - نه دیگری - باطل است. و اگر به طور ترتیب باشد پس اگر بر خودش، سپس بر دیگری وقف نماید از وقفی است که اولش منقطع می‌باشد و اگر بر عکس آن باشد منقطع الآخر می‌باشد و اگر بر دیگری سپس بر خودش سپس بر دیگری وقف کند، وقفی است که وسط آن منقطع می‌باشد و حکم این صورت‌ها گذشت.
اگر بر غیر از خودش مانند فرزندانش یا فقرا مثلاً وقف نماید و شرط کند که موقوف علیه قرض‌هایش را بپردازد یا حقوق واجب مالی او را مانند زکات و خمس‌ بپردازد، یا از غله وقف مخارج او را بدهد، صحیح نمی‌باشد و وقف باطل است. و بین اینکه دین را مطلق بگذارد یا تعیین نماید و همچنین بین اینکه شرط انفاق بر او و دادن مخارج او تا آخر عمر باشد یا تا مدت معینی باشد و همچنین بین تعیین مخارج و عدم آن، فرقی نیست. تمام این‌ها در صورتی است که شرط مذکور به وقف بر خودش برگردد و اما اگر به شرط بر موقوف علیهم برگردد، به اینکه آنچه که بر او است ادا نمایند، یا بر او از منافع وقفی که ملک آن‌ها می‌شود انفاق نمایند، بنابر اقوی صحیح است، چنان که استثنای مقدار آنچه که از منافع وقف بر عهده او است (و بدهکار است)، بنابر اقوی صحیح می‌باشد. و در صورت باطل بودن شرط، صورت‌ها مختلف می‌باشند: پس در بعضی از آن‌ها ممکن است که گفته شود نسبت به آنچه که صحیح است، صحیح می‌باشد، مانند اینکه خودش را با دیگری شریک نماید. و بعضی از آن‌ها از قبیل وقفی است که اولش منقطع باشد؛ پس ظاهراً بعد از آن صحیح می‌باشد، لیکن احتیاط به اینکه صیغه وقف را در آن موارد اجرا نماید، ترکش سزاوار نیست.
اگر شرط کند که میهمان‌هایش و کسی که بر او عبور می‌کند، از میوه وقف بخورند جایز است. و همچنین است اگر شرط کند که مخارج اهل و عیالش را مرتباً از آن بدهند؛ اگرچه از کسانی باشد که نفقه‌اش بر او واجب باشد، حتی همسر دائمی او در صورتی که به عنوان نفقه واجب بر او نباشد تا اینکه از او ساقط شود وگرنه به وقف برای خود، برمی‌گردد.
اگر عینی را اجاره دهد سپس آن را وقف نماید، وقف آن صحیح است و اجاره به حالش باقی می‌ماند، و وقف در مدت اجاره، مسلوب المنفعه می‌باشد؛ پس اگر بعد از تمام شدن وقف، با فسخ یا اقاله اجاره فسخ شود، منفعت آن به واقف موجر - نه موقوف علیهم - برمی‌گردد.
استفاده واقف از وقف‌هایی که برای جهات عموم است، مانند مساجد و مدارس و پل‌ها و کاروانسراهایی که برای منزل کردن مسافرین، آماده شده و مانند این‌ها، بدون اشکال جایز است. و اما وقف بر عنوان‌های عمومی مانند فقرای محل مثلًا در صورتی که واقف در وقت وقف داخل آن عنوان باشد یا بعداً داخل در آن عنوان شود، پس اگر مقصود این باشد که بر آن‌ها توزیع شود، بدون اشکال، گرفتن حصه‌اش از منافع آن جایز نیست، بلکه لازم است که در وقت وقف، غیر از خودش را قصد نماید و قصد خروج خودش را بنماید. و از این قبیل است جایی که چیزی را بر ذریه پدر یا جدّش وقف نماید و مقصودش پخش و توزیع آن باشد، چنان که شایع و متعارف در این قبیل اوقاف است. و اگر مقصود این است که مصرف را بیان کند چنان که غالباً در وقف بر فقراء و زوّار و حجاج و مانند این‌ها متعارف است، پس بدون اشکال در صورتی که خروج خودش را قصد کرده باشد، از آن خارج است و استفاده از آن برایش جایز نیست و اما اگر قصد اطلاق و عموم را داشته باشد به طوری که شامل خودش هم باشد، بنابر اقوی استفاده از آن جایز است و احتیاط (مستحب) خلاف آن است. بلکه در جواز استفاده کفایت می‌کند که قصد خروج خود را از مصرف نداشته باشد و او سزاوارتر به استفاده است از کسی که قصد کرده که خودش داخل آن باشد.

۱۱.۱۳ - شرایط واقف

بلوغ و عقل و اختیار و محجور نبودن به خاطر افلاس یا سفاهت، در واقف معتبر است، پس اگر بچه‌ای ولو اینکه ده‌ساله شده باشد چیزی را وقف نماید، بنابر اقوی صحیح نیست. البته از آنجایی که وصیت بچه‌ای که ده‌ساله شده باشد - چنان که می‌آید - بنابر اقوی صحیح است، پس اگر وصیت به آن نماید، وقف وصی از طرف او صحیح می‌باشد.
واقف لازم نیست که مسلمان باشد؛ پس وقف کافر در جایی که از مسلمان صحیح است بنابر اقوی صحیح می‌باشد. و همچنین در جایی که بنابر مذهب خودش صحیح است از جهت اینکه باقی ماندن او بر مذهبش پذیرفته شده است.

۱۱.۱۴ - شرایط چیزی که وقف می‌شود

چیزی که وقف می‌شود معتبر است که عین مملوکی باشد که بتوان از آن با منفعتی که حلال باشد، به طوری انتفاع برد که عین آن به صورت قابل توجه باقی بماند و به آن حق دیگری که مانع از تصرف باشد تعلق پیدا نکرده باشد و قبض آن ممکن باشد؛ پس وقف منافع و دیون و آنچه که مطلقا مملوک نمی‌باشد مانند حرّ یا چیزی که مملوک‌ مسلمان نمی‌شود مانند خوک و چیزی که استفاده از آن فقط به اتلاف آن است مانند طعام‌ها و میوه‌ها و چیزی که استفاده مقصود از آن منحصر در حرام می‌باشد مانند آلات لهو و قمار صحیح نیست. و چیزی که منفعت مقصود از وقف آن حرام باشد ملحق به آن‌ها می‌باشد، مانند اینکه چهارپا را برای بار شراب، یا دکان را برای حفظ یا فروش شراب وقف نماید. و همچنین وقف گل برای بوییدن، بنابر اصح صحیح نیست؛ زیرا بقای آن مورد توجه نمی‌باشد. و وقف عین رهنی و چیزی که قبض آن امکان ندارد مانند چهارپای فراری، صحیح نیست. و هر چیزی که استفاده از آن با بقای عین آن با شرایطش صحیح باشد، وقف آن صحیح می‌باشد مانند زمین‌ها و خانه‌ها و مزرعه‌ها و لباس‌ها و سلاح و وسایل مباح و درخت‌ها و مصحف‌ها و کتاب‌ها و زیورآلات و اقسام حیوان حتی سگ مملوک و گربه و مانند این‌ها.
لازم نیست که استفاده از عین موقوفه بالفعل باشد، بلکه همین که در معرض استفاده قرار داشته باشد، ولو بعد از مدتی، کفایت می‌کند، پس وقف چهارپای کوچک و نهال‌های کاشته‌شده‌ای که بعد از سال‌ها میوه می‌دهند، صحیح است.
منفعت مقصود در وقف، اعم از منفعت مقصود در عاریه و اجاره است، پس همه قسم فائده و نتیجه را شامل می‌شود، بنابراین وقف درخت‌ها جهت میوه آن‌ها و وقف گوسفند جهت پشم و شیر و بچه آن، صحیح می‌باشد.

۱۱.۱۵ - وقف خاص و وقف عام

وقف به اعتبار موقوف علیه بر دو قسم تقسیم می‌شود: «وقف خاص» و آن وقفی است که برای شخص یا اشخاصی باشد مانند وقف بر اولاد واقف و ذریه‌اش یا بر زید و ذریه‌اش و «وقف عام» و آن عبارت است از وقف بر جهت و مصلحت عموم، مانند مساجد و پل‌ها و کاروانسراها، یا بر عنوان عام مانند فقرا و ایتام و مانند این‌ها.
در وقف خاص وجود موقوف علیه در زمان وقف، معتبر است؛ پس وقف ابتدایی بر معدوم و کسی که بعداً وجود پیدا می‌کند و همچنین بر حمل، قبل از تولد، صحیح نیست. و مقصود از وقف ابتدایی، آن است که معدوم در طبقه اول باشد بدون آن‌که موجود در همان طبقه با آن مشارکت داشته باشد، پس اگر به تبع موجود بر معدوم یا بر حمل، وقف نماید به اینکه معدوم را طبقه دوم یا مساوی موجود در همان طبقه قرار دهد به طوری که در وقت وجودش با آن مشارکت داشته باشد، بدون اشکال صحیح است، مانند اینکه بر اولاد موجودش و کسی که بعداً متولد می‌شود به طور اشتراکی و یا ترتیب، وقف نماید. بلکه لازم نیست که در هر زمانی موقوف علیه وجود داشته باشد و متولد شود. پس اگر بر فرزند موجودش و بر فرزند فرزندش بعد از او وقف نماید و قبل از تولد فرزند فرزند، فرزند اول بمیرد، ظاهراً صحیح است و موقوف علیه بعد از مردن او، حمل می‌باشد. پس آنچه که وقف بر آن صحیح نیست همان معدوم یا حمل است در ابتدا و به صورت مستقل، نه به صورت تبعی.
در وقف بر عنوان عام، لازم نیست که مصداق آن در هر زمانی وجود داشته باشد، بلکه امکان وجود آن، به ضمیمه اینکه در بعضی از زمان‌ها بالفعل وجود پیدا می‌کند، کافی است. پس اگر مثلاً باغی را بر فقرای شهر وقف نماید و در زمان وقف فقیری در آن شهر نباشد لیکن بعداً پیدا می‌شود، وقف صحیح است و این وقف از قبیل وقفی نیست که اولش منقطع باشد، همانطور که در صورت یافت نشدن فقیر بعد از موجود بودن آن، جزء وقفی که وسط آن منقطع باشد شمرده نمی‌شود، بلکه بر وقفیتش باقی می‌ماند و غلّه آن حفظ می‌شود تا فقیر پیدا شود.

۱۱.۱۶ - شرایط موقوف علیه

تعیین موقوف علیه شرط است؛ پس اگر بر یکی از دو نفر، یا یکی از دو مسجد وقف نماید صحیح نیست. ظاهراً وقف بر ذمّی و بر مرتد غیر فطری صحیح است مخصوصاً اگر رحم باشد. و اما بر کافر حربی و مرتد فطری، مورد تامل است. وقف بر جهات حرام و آنچه که در آن کمک به معصیت باشد صحیح نیست، مانند کمک کردن برای زنا و راهزنی و نوشتن کتاب‌های گمراه‌کننده و مانند وقف بر معبدها و کنیسه‌ها و آتشکده‌ها، جهت عمارت و خدمت و فرش و آویزهای آن‌ها و غیر این‌ها. البته وقف کافر برای آن‌ها صحیح است.

۱۱.۱۷ - تغییر موقوف علیه

بعد از تمام شدن وقف، واقف حق تغییر موقوف علیه را – به اخراج بعضی که داخل در آن بودند یا داخل کردن بعضی که خارج از آن می‌باشند - بدون اشکال، ندارد در صورتی که چنین چیزی را در ضمن عقد وقف، شرط نکرده باشد. و آیا در صورتی که آن را شرط کند، تغییر در موقوف علیه صحیح است یا نه؟ بعید نیست که مطلقاً - نه داخل کردن و نه اخراج کسی - جایز نباشد؛ پس اگر این را شرط کند، شرط آن باطل است، بلکه وقف هم باطل است با اشکالی که دارد. و مثل آن است اگر شرط کند که وقف از موقوف علیهم به کسی که بعداً موجود می‌شود، منتقل شود. البته اگر بر گروهی وقف نماید تا کسی که بعداً موجود می‌شود موجود شود و بعد از موجود شدن او وقف بر کسی باشد که بعداً موجود می‌شود، بدون اشکال صحیح است.
اگر برای مصلحتی وقف نماید و شکل و صورت آن از بین برود مانند اینکه بر مسجد یا مدرسه یا پلی وقف نماید سپس آن‌ها خراب شوند و تعمیر آن‌ها ممکن نباشد، یا نیازمند مخارج نباشد، زیرا کسی که در مسجد نماز می‌خواند و طلبه و رهگذر، منقطع شده و امید برگشت آن‌ها نمی‌رود، وقف در وجوه برّ مصرف می‌شود. و احتیاط (واجب) آن است که آن را در مصلحت دیگری از جنس همان مصلحت وقف مصرف نمود و در صورت متعذر بودن آن، الاقرب فالاقرب به آن مصلحت، رعایت شود. اگر مسجد خراب شود، عرصه‌اش از مسجد بودن خارج نمی‌شود؛ پس احکام مسجد بر آن عرصه جاری می‌شود مگر در بعضی از فرض‌ها. و همچنین است اگر روستایی که مسجد در آن هست خراب شود، مسجد بر مسجد بودنش باقی است.

۱۱.۱۸ - زوال ملک واقف

در اینکه وقف بعد از تمامیّت، موجب زوال ملک واقف از عین است، اشکال سزاوار نیست، مگر در وقفی که آخرش منقطع است که تامل در بعضی از اقسام آن‌ گذشت. چنان که در اینکه وقف بر جهات عمومی مانند مساجد و زیارتگاه‌ها و پل‌ها و کاروانسراها و قبرستان‌ها و مدرسه‌ها و همچنین اوقاف مساجد و زیارتگاه‌ها و نظایر این‌ها هیچ کس مالک آن‌ها نمی‌شود، سزاوار شک نمی‌باشد، بلکه چنین وقفی، آزاد کردن ملک و سبیل نمودن منافع بر جهات معینی است. و اما وقف خاص مانند وقف بر اولاد و وقف عام بر عناوین عمومی مانند فقرا و علما و مانند این‌ها، آیا مانند وقف بر جهات عمومی، هیچ کس مالک رقبه آن نمی‌شود - چه وقف منفعت باشد؛ به اینکه وقف نماید تا منافع وقف مال آن‌ها باشد پس خودشان آن را استیفا نمایند یا با اجاره یا با فروش میوه و غیر این‌ها استفاده نمایند و چه وقف انتفاع باشد مانند اینکه خانه را برای سکونت ذریه‌اش یا سرای را برای سکونت فقرا وقف نماید - و یا اینکه موقوف علیهم در همه موارد به صورت ملک غیر طلق مالک رقبه آن می‌شوند و یا اینکه بین وقف منفعت و وقف انتفاع تفصیل داده شود؛ پس دومی مانند وقف بر جهات عمومی باشد، نه اولی و یا اینکه بین وقف خاص و وقف عام تفصیل داده شود، پس موقوف علیه در وقف خاص، به صورت ملک غیر طلق مالک آن می‌باشند، و در وقف عام، موقوف علیه مالک آن نمی‌باشند مانند وقف بر جهات؟ چند وجه است: بعید نیست که در تمام اقسام آن معتبر باشد که در وقف، عین را برای سرازیر شدن منفعت بر موقوف علیه، موقوف نماید؛ پس عین، ملک آن‌ها نمی‌شود و از ملک واقف بیرون می‌آید مگر در بعضی از صورت‌هایی که آخرش منقطع است، چنان که گذشت.

۱۱.۱۹ - تغییر وقف

تغییر وقف و باطل کردن شکل و صورت آن و برطرف نمودن عنوان آن ولو به عنوان دیگر مانند اینکه خانه به کاروانسرا یا دکان تبدیل شود یا برعکس آن جایز نیست. البته اگر وقف، وقف منفعت باشد و با عنوان فعلی‌اش، مسلوب المنفعه یا به نهایت منفعتش کم شود، بعید نیست که تبدیل آن به عنوان دیگری که دارای منفعت است جایز باشد، مانند اینکه باغی از جهت انقطاع آب آن یا به جهت دیگری، از انتفاع بیفتد به خلاف اینکه خانه یا کاروان‌سرا، قرار داده شود (که بتوان از منفعت آن استفاده نمود). اگر وقف خراب و ویران شود و عنوانش از بین برود، مانند باغی که درخت‌هایش کنده یا خشک شده و خانه‌ای که دیوارهای آن از میان رفته و آثارش محو گردیده؛ پس اگر تعمیر آن و اعاده عنوانش - ولو اینکه حاصل آن را که به اجاره و غیره به دست آمده در آن صرف نمایند - ممکن باشد، تعمیر آن لازم و بنابر احتیاط (واجب) متعین می‌باشد، وگرنه در خروج عرصه آن از وقفیت و عدم خروج آن به اینکه به وجه دیگری ولو به زراعت و مانند آن، از آن استفاده شود، دو وجه، بلکه دو قول است که اقوای آن‌ها دومی است. و احتیاط (واجب) آن است که (عرصه آن) وقف شود و مصرف و کیفیت آن بر حسب وقف اول قرار داده شود.



اوقاف که از زمره انفاق و صدقات و عملی ابدی است، اگر بر اساس احکام اسلامی در جامعه عمل شود می‌تواند اثر بسزایی در حل مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی داشته باشد. برای وقف، آثار و برکات گوناگون فردی و اجتماعی آن متصور است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌شود:

۱۲.۱ - آثار معنوی و تربیتی

وقف آثار تربیتی بسیاری دارد که به چند نمونه اشاره می‌شود.

۱۲.۱.۱ - تزکیه نفس

وقف نوعی صدقه است و صدقات طبق نص صریح قرآن، سبب تزکیه و تطهیر صدقه‌دهنده می‌شود. «نجات یافت آن کس که نفس را پاک کرد.» انسان علاقه‌مند به اموال خود است و به آن دلبستگی دارد. بنابراین، گذشتن و دل‌ کندن از مال در راه خدا سبب تزکیه وی خواهد شد.
از اثر درونی وقف به انسانی که مبادرت به این عمل صالح کرده، خیری می‌رسد. او با وقف یک بخش یا همه اموال خود، درون خویش را پالایش کرده و به تزکیه نفس پرداخته است. چنین کسی از این راه، تعلقات مادی را از خود زدوده و روحیه مال‌اندوزی و تکیه بر ثروت دنیوی را از خود دور کرده است.

۱۲.۱.۲ - احساس مسئولیت در برابر دیگران

واقف تنها انسان بخشنده و اهل مواسات و ایثار نیست، بلکه کسی است که نقش و مسئولیت خود را روی زمین درک کرده و این از آثار عمیق ایمان الهی اوست. او آگاه است که دنیا آزمونی بیش نیست. او می‌داند امکانات مادی صرفاً برای بهره‌برداری است، نه انباشتن. واقف، انسانی خودآگاه و مسئول است که رسالت سنگین خلافت خدا بر روی زمین را بر دوش خویش، احساس می‌کند. بنابراین، گسترش یا عدم گسترش، فقدان یا وجود فرهنگ وقف، به جهان‌بینی و نحوه نگاه انسان نسبت به هستی، خالق هستی و نظام هستی بستگی دارد. افرادی که با جهان‌بینی مادی زندگی می‌کنند، هیچ‌گاه نمی‌توانند ارزش وقف و فلسفه آن‌را درک کنند، زیرا در منطق آنان، سرنوشت و مصالح فرد بر سرنوشت و مصالح جمع، مفهومی ندارد.
احساس مسئولیت در برابر هم‌نوعان، از لوازم جامعه اسلامی و عدالت‌محور است. فردی که خود را در برابر انسان و جامعه مسئول می‌داند، افزون بر اینکه پاسخ‌گوی کردار و اعمال خود است، در برابر دیگران نیز مسئول است و در تحقق و حفظ نیکی‌ها و هنجارها ایفای نقش می‌کند. پیامبر با این بیان که «کلُّکمْ رٰاعٍ وَ کلُّکمْ مَسْئولٌ عَنْ رَعِیتِهِ»، حوزه مسئولیت اجتماعی را برای مسلمانان ترسیم کرد. همچنین آن حضرت در بیانی دیگر فرموده است: «مَنْ اَصْبَحَ وَلایهْتَمْ بِامُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً ینادِی یا لََلمُسْلِمینَ فَلَمْ یجِبْهُ فَلیسَ بِمُسْلِمٍ؛ کسی که روزش را با عدم اهتمام به امور مسلمانان آغاز کند، مسلمان نیست و کسی که فریاد دادخواهی کسی را بشنود و نسبت به آن بی‌اهمیت باشد، مسلمان نیست.»
جنبه مسئولیت‌پذیری و نوع‌دوستی در وقف، به‌اندازه‌ای اهمیت دارد که به صرف مسلمانان محدود نمی‌شود و برخی فقها، بهره‌مندی کافران ذمی را هم از موقوفات جایز، و حتی وقف مال مسلمان را خاص کافر، بلااشکال دانسته‌اند.
بنابراین، احساس مسئولیت به عنوان یکی از ابزارهای تربیتی، مورد توجه پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قرار داشته است. عمل به فرهنگ وقف نشان از اوج مسئولیت‌پذیری یک مسلمان دارد و این احساس مسئولیت نسبت به دیگران، زمینه مسئولیت‌پذیر شدن دیگر افراد جامعه را نیز فراهم می‌کند. از این‌رو، وقف هم فرد واقف را تربیت می‌کند و هم این تربیت نسبت به موقوف علیه کارساز است. برای همین است که وقف می‌تواند به عنوان یکی از ابزارهای تربیتی در جامعه کاربرد پیدا می‌کند.

۱۲.۱.۳ - تقویت روح برادری و مواسات

یکی از آثار وقف، ایجاد و تقویت روحیه مواسات و ایثار است. مقصود از مواسات، شرکت‌دادن دیگران در اموال خویش است، به گونه‌ای که همه، اعضای یک خانواده هستند و می‌کوشند تا نیازهای یکدیگر را برطرف کنند. همچنین مقصود از ایثار، مقدم‌داشتن دیگران بر خویشتن است، یعنی در مواردی که دیگران را بر خویش مقدم بدارند و این بالاتر از مواسات است. اسلام در نظام توزیعی، آن‌را هدف عالی خود قرار داده است.

۱۲.۲ - آثار اقتصادی

وقف آثار اقتصادی بسیاری دارد که به چند نمونه اشاره می‌شود.

۱۲.۲.۱ - ابدی‌کردن مالکیت

وقف تبدیل مالکیت خصوصی به نوعی از مالکیت عمومی است که گسترش آن از ابزار مهم دست‌یابی به تعادل اجتماعی و راهی است که انسان می‌تواند مالکیت خود را تا ابد تضمین کند. این تنها استثنایی است که در ابدی‌کردن مالکیت وجود دارد. به همین جهت، وقف مصداق صدقه جاریه است و همیشه برای واقف، مفید و ثمربخش خواهد بود.

۱۲.۲.۲ - رفع فقر و فاصله طبقاتی

فقر، یکی از موانع عمده پیشرفت و سعادت انسان و به فعلیت رسیدن قوه‌ها و استعدادهایی است که خداوند متعال برای نیل انسان به کمال مورد نظر: که غرض آفرینش انسان بوده است به او داده است. یکی از جاهایی که «وقف» می‌تواند به طور فعّال وارد عمل شود و موانع سعادت و به فعلیت رسیدن استعدادهای انسان را برطرف کند، در بیان محو فقر و در نتیجه تأمین اجتماعی می‌باشد.
مطالعه اجمالی تاریخ وقف این حقیقت را روشن می‌کند که نخستین انگیزه‌های واقفان برای مبادرت به وقف، نابودی فقر و محرومیت از جامعه مسلمین بوده است چنان‌که در تاریخ آمده است. قطعه زمینی از اراضی خیبر به عمر رسید، عمر به حضور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شرفیاب شد و کسب تکلیف کرد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: می‌توانید اصل آن‌را صدقه بدهید که فروخته نشود، بخشیده نشود و به ارث منتقل نگردد. و عمر چنین کرد و عواید آن‌را برای فقرا، خویشاوندان، بردگان، در راه خدا مهمان و ابن سبیل قرار داد.
و نیز در وقفنامه حضرت امیر (علیه‌السّلام) بعد از حمد و ستایش خداوند متعال آمده است: «علی، عبدالله و امیرمؤمنان، دو مزرعه ابن نیزر و بغیبغه را برای فقرای مدینه و ابن سبیل صدقه قرار داد، تا خداوند روز قیامت چهره او را از حرارت آتش مصون دارد. فروخته نمی‌شود، بخشیده نمی‌شود، تا به دست وارث هستی (خدا ) برسد.»
به همان میزان که وضع مالی مسلمین بهبود پیدا می‌کرد در موقوفات هم از جهت کمّی و کیفی گسترش و تغییراتی حاصل می‌شد، به طوری‌که از تاریخ بدست می‌آید، در صدر اسلام، علاوه بر این‌که تعداد موقوفات معدود بوده، بیشتر برای رهایی فقرا از وضع سخت معیشتی آن زمان اختصاص داده شده است و به تدریج با فتوحات مسلمین و گسترش سرزمین‌های اسلامی و با سرازیر شدن ثروت کشورهایی مانند ایران، یمن و عراق و غیره به بیت‌المال وضع زندگی مسلمانان بهبود پیدا کرد و همراه با آن فرصت بیشتری برای پرداختن به مستحباتی همچون «وقف» حاصل شد. و اکنون پس از چهارده قرن همچنان بهترین سیستم تأمین اجتماعی است که با استفاده از حسن نیکوکاری و وعده ثروت در آخرت در بین مردم رواج دارد بدون اینکه هزینه‌ای برای بیت‌المال مسلمین داشته باشد.
یکی از کارکردهای مهم وقف، فقرزدایی از جامعه است. با گسترش فرهنگ وقف می‌توان میزان فقر و محرومیت را در جامعه کاهش داد؛ زیرا وقف یکی از راه‌های توزیع مجدد درآمد است و با توزیع مجدد درآمد، سرمایه‌های جامعه در اختیار همگان قرار می‌گیرد و با بهره‌مندی همگان از امکانات رفاهی و اقتصادی، زمینه‌های تکامل در ابعاد فرهنگی و اجتماعی فراهم می‌شود.
طبق موازین دینی به‌ کمک وقف، معمولا ثروت‌ها بعد از چند سالی از خانواده‌ای به خانواده‌های دیگر و از طبقه‌ای به طبقات دیگر انتقال می‌یابد؛ به این صورت که اولا بخشی از ثروت ثروتمندان در قالب وقف از ملکیت خصوصی آنها خارج شده و به ملکیت عمومی می‌پیوندد و عده‌ بیشتری از منافع آن بهره‌مند می‌شوند، در نتیجه، فاصله طبقاتی کاهش می‌یابد و ثانیا طبق مفاد وقف، اصل املاک موقوفه به واحدهای کوچک‌تر تجزیه نمی‌شود، تا از منافع آنها کاسته شود، بلکه فقط از منافع آنها بهره‌برداری شده و نوعی تعدیل و تقسیم ثروت پیش می‌آید. نتیجه طبیعی این امر را می‌توان در سه فرآیند: تعدیل ثروت، توازن اجتماعی و همکاری جامعه ذکر کرد.
تعدادی از مصارف و مواردی که بر آنها وقف صورت گرفته مانند: مدارس، کتابخانه‌های عمومی، بیمارستان‌ها، مسافرخانه‌ها، غرس اشجار و درختان میوه برای زیبایی شهر و استفاده عابرین، تعمیر پل‌ها و معابر عمومی، ایتام، معلولین، درماندگان، زندانیان، درمان بیماران روانی، تشکیل خانواده و غیره، این عناوین تمام آنچه را که یک جامعه پیشرفته در ابعاد مختلف اجتماعی احتیاج دارد، را دربرگرفته و فقر را کاهش می‌دهد.
اگر وقف در جامعه گسترش یابد، بسیاری از معضلات اجتماعی را می‌تواند حل کند و در محو فقر و محرومیت‌ها اثر شگرفی بگذارد و از اختلافات شدید طبقاتی جلوگیری کند که به طبع این، از راه گسترش عدالت اجتماعی بر محور استحقاق، اسباب تالیف قلوب مسلمانان با یکدیگر را فراهم می‌کند.
[۱۰۴] سلیمی‌فر، مصطفی، نگاهی به وقف و آثار اقتصادی ـ اجتماعی آن، ص۱۷۳ - ۱۷۴.


۱۲.۳ - آثار اجتماعی

وقف آثار اجتماعی بسیاری دارد که به چند نمونه اشاره می‌شود.

۱۲.۳.۱ - افزایش سطح اشتغال

کارآفرینی و ایجاد اشتغال از بزرگترین دغدغه‌های جوامع انسانی است. متون اسلامی نیز تلاش برای اداره‌ معاش خانواده را هم‌سطح جهاد در راه خدا قلمداد کرده است. یکی از کارکردهای وقف، رویکرد اقتصادی آن است. استفاده‌ بهینه از موقوفات در تحقق این هدف مؤثر است. بالا رفتن بهره‌وری موقوفات از جمله کشتزارها راه‌کاری است که پرداختن به آن می‌تواند به ایجاد فرصت‌های شغلی فراوان بینجامد.
در بسیاری از مناطق کشور زمین‌های وقفی فراوان وجود دارد قسمت عمده‌ای از این زمین‌ها در مناطق شهری و با کاربری‌ تجاری است که در آنها می‌توان بنگاه‌های تجاری، فروش‌گاه‌های زنجیره‌ای و غیره احداث نموده که در هر کدام از آنها ده‌ها نفر مشغول کار شوند، همچنین در نقاط مختلف کشور زمین‌های فراوان وقفی با کاربری کشاورزی و باغداری با قابلیت کشت آبی و دیم وجود دارد که می‌توان از آن برای افزایش سطح اشتغال استفاده نمود.
اوج تمدن اسلامی دوران عثمانی زمانی است که اوقاف بیش از هر زمان دیگری توسعه یافته بود، بیشتر افراد جامعه در خانه‌های وقفی متولد می‌شدند، در مدارس وقفی آموزش می‌دیدند و کتاب‌ها را از کتابخانه‌های وقفی به امانت می‌گرفتند و به هنگام بیماری در بیمارستان‌های وقفی مداوا می‌شدند و در زمین‌های وقفی به کشت و کار می‌پرداختند.
[۱۰۵] عسکری، قاسم، جایگاه وقف در فرایند توسعه‌ اقتصادی جمهوری اسلامی ایران، ص۷۷-۸۲.
دولت اسلامی می‌تواند موقوفات عمومی را به‌گونه‌ای سازماندهی و جهت‌دهی نماید، که به‌عنوان یک منبع مالی بتوان از آنها برای از بین بردن بیکاری و تولید اشتغال استفاده کرد.
[۱۰۶] عسکری، قاسم، جایگاه وقف در فرایند توسعه‌ی اقتصادی جمهوری اسلامی ایران، ص۷۷-۸۲.


۱۲.۳.۲ - گسترش علم

نقش وقف در گسترش علم و دانش بسیار درخشان بوده و هست و با توجه به این‌که یکی از علل مستقیم رشد اقتصادی‌ پایدار انباشت سرمایه انسانی یعنی مهارت‌های علمی و فنی، حرفه‌ای است، از این جهت، برپایی نظام آموزش عمومی از طریق مدارس، دانشگاه‌ها، حوزه‌ها و حتی رسانه‌های عمومی و غیره جهت ارتقای سطح علوم و مهارت‌های مختلف فنی و حرفه‌ای و تصحیح روابط اجتماعی، اولین اقدام در این مسیر است. بی‌تردید نهاد وقف در تربیت انسان‌های متعهد و ارتقای فرهنگ دینی نقشی اساسی دارد.
اکثر مورخان و محققان به نقش موقوفات در توسعه‌ی علم و دانش اشاره کرده‌اند. همین‌طور وقف می‌تواند موجب توسعه‌ نیروی انسانی‌ ماهر و متعهد شود که یکی از عوامل مهم رشد و بهبود توسعه‌ همه‌جانبه است، چراکه بدون افراد تحصیل‌کرده و آموزش‌دیده در تمام سطوح، هیچ مهارت و فن جدید و یا برنامه‌ریزی علمی جهت توسعه نمی‌تواند ارائه شود. مروری بر تاریخ وقف و موقوفات نشان می‌دهد که بخش قابل توجهی از آنها به مراکز علمی و آموزشی مانند دانشگاه‌ها، مدارس، مراکز تحقیقاتی و غیره اختصاص دارد، که از رویکرد آموزشی و پژوهشی وقف حکایت می‌کند.
در گذشته بسیاری از این مراکز، از طریق موقوفات اداره می‌شد و تعداد زیادی از اقشار کم درآمد جامعه، که برخی از استعدادهای درخشانی هم برخوردار بودند و به‌علت نداشتن امکانات قادر به تحصیل نبودند، به این مدارس و مراکز وارد می‌شدند و برخی از بزرگان جهان اسلام از میان همین طبقه‌ی محروم و در همین مراکز، رشد کرده و مدارج بالای علمی را طی نموده‌اند.
[۱۰۷] سازمان اوقاف، مجموعه مقالات وقف و تمدن اسلامی، ج۳، ص۱۹۹.


۱۲.۳.۳ - رشد تولید ملی

وقف به‌ دلایل زیر به رشد تولید ملی یاری می‌رساند:
الف) باعث حفظ اموال و دارایی‌ها می‌شود، چون طبق مفاد آن، تصرفاتی که منجر به نقل مالکیت می‌شود، جایز نیست و منوط به اذن خدا است. به‌همین سبب، وقف بهترین وسیله نگهداری مال و ثروت بوده و نمی‌گذارد اموال، پراکنده و تلف گردد. مثلا شخصی یک قطعه زمین، شرکت، باغ و یا خانه را وقف می‌کند و درآمد آن‌را برای مساکین و فقرا قرار می‌دهد، بدین معنا که اصل مال باقی بوده و درآمد آن مصرف می‌شود. این شیوه، باعث حفظ مال و تولید درآمد است.
[۱۰۸] عطیه، عبدالحلیم، اثرات اقتصادی وقف.

ب) در توزیع عادلانه درآمد ملی مؤثر است، زیرا ثروتمندان، برخی از اموالشان را وقف می‌کنند که عواید آن بین فقیران توزیع گردد، به این ترتیب، ثروت‌ها به تمام افراد جامعه می‌رسد.
ج) تقاضای بیشتر را در پی دارد، به این صورت که منافع وقف خواه اصلی باشد و یا خیری و غیره بین مستحقین توزیع می‌گردد که در نتیجه بین آنها میل به مصرف افزایش ‌یافته و افراد تقاضای بیشتری خواهند داشت. این امر منجر به افزایش تولید می‌شود و هر قدر تقاضای افراد جامعه برای کالایی بیشتر شود به همان‌اندازه، تولید و عرضه آن افزایش می‌یابد و این امر رونق اقتصادی و افزایش تولید ناخالص ملی را به دنبال دارد.

۱۲.۳.۴ - افزایش درآمد سرانه

بر کسی پوشیده نیست که نقش وقف و اوقاف در کشورهای اسلامی در زمینه آموزش نیروی انسانی و سوادآموزی به چه میزان وسیع و گسترده بوده و هست، به‌گونه‌ای که اکثر بزرگان علمی جهان اسلام و دانشمندان بزرگ، به‌نحوی با کمک وقف، تحصیلات و تحقیقات خود را انجام داده و به پایان رسانده‌اند. به‌ همین‌جهت، وقف تاثیر زیادی بر رشد درآمد سرانه دارد.
از جمله شاخص‌های توسعه‌ اقتصادی شاخص درآمد سرانه است که از تقسیم درآمد ملی یک کشور (تولید ناخالص داخلی) بر جمعیت آن به‌دست می‌آید. شاخص برابری قدرت خرید (PPP)، شاخص درآمد پایدار (GNA،SSI)، شاخص‌های ترکیبی توسعه و شاخص توسعه انسانی (HDI) نیز از دیگر شاخص‌ها است.
وقف از چند جهت می‌تواند بر افزایش درآمد سرانه تاثیر مثبت داشته باشد؛ هم از جهت افزایش تولید ناخالص داخلی، یعنی به هر میزان که تولید ناخالص داخلی افزایش یابد، به همان میزان هم بر درآمد سرانه و هم بر قدرت خرید افزوده می‌شود. مهمتر از همه این‌که بخش وقف، بهترین تاثیر را می‌تواند بر روی اصلی‌ترین عامل توسعه‌ی اقتصادی یعنی موجودی سرمایه‌ انسانی داشته باشد، یک مطالعه کمی صورت گرفته در مورد ۹۲ کشور جهان برای دوره ۲۰۰۰-۱۹۲۰ نشان داده است که موجودی سرمایه انسانی یکی از چهار عامل اصلی رشد اقتصادی است؛ سه عامل کلیدی دیگر عبارتند از: نوآوری داخلی، زیر ساخت ICTs. و بومی‌سازی فن‌آوری، که به‌صورت معنی‌دار رشد بلندمدت اقتصادی را تحت تاثیر قرار می‌دهد. به‌طور مشخص‌تر تحقیق مذکور روشن کرد که یک رشد بیست درصدی در متوسط سال‌های به مدرسه رفتن مردم، موجب می‌شود که متوسط رشد سالانه اقتصادی حدود ۱۵/۰ درصد افزایش یابد.
[۱۰۹] Knowledge and Development، A Cross Section Approach،The World Bank، Working Paper ۳۳۶۶، August ۲۰۰۴، Derek H. C. Chen & Carl J. Dahlman، p۱.

از ادبیات توسعه‌ اقتصادی می‌توان دریافت که سرمایه‌ انسانی نقش انکارناپذیری در رشد و توسعه‌ اقتصادی کشورها ایفا می‌نماید و یکی از شاخص‌های اصلی‌ اندازه‌گیری موجودی سرمایه انسانی، شاخص نرخ باسوادی بزرگسالان و یا متوسط سال‌های به مدرسه رفتن جمعیت هر جامعه است.
[۱۱۰] سلیمی‌فر، مصطفی، اقتصاد توسعه، ص۳۰-۲۶.

افزایش سرمایه انسانی علاوه‌ بر آثار اقتصادی، دارای آثار اجتماعی متعددی نیز هست، که از آن جمله می‌توان به افزایش سطح سلامت مردم اشاره کرد. این امر به‌نوبه خود موجب افزایش بهره‌وری نیروی کار می‌شود.
[۱۱۱] Modern Macroeconomic Analysis، ۱۹۹۳، Mcgrahill، Paul Turner. p۸۲-۸۶.


۱۲.۳.۵ - تأمین بهداشت و درمان

از آن‌جا که طب و درمان یکی از نیازهای همیشگی به شمار می‌رود، واقفان به این امر همت گماشته، بیمارستان‌هایی را برای مسلمین وقف کردند. در حدود قرن چهاردهم هجری در بغداد، خوزستان، موصل، بصره و نیشابور بیمارستان‌هایی وجود داشت که این بیمارستان‌ها مرکز تعلیم و تعلّم طب بود. مخارج این بیمارستان‌ها معمولاً از درآمد موقوفاتی بود که برای آنها قرار داده بودند، و افرادی هم نیروی فکری و بدنی خود را وقف بیماران می‌کردند.
[۱۱۲] شهابی، مقدمه‌ای بر فرهنگ وقف در اسلام، ص۳۱-۳۲

ناصر خسرو، اندیشمند قرن چهارم هجری بیمارستان بیت المقدس را چنین توصیف می‌کند: «و بیت المقدس را بیمارستانی نیک است و وقف بسیار دارد، و خلق بسیار دارد، و شربت دهند و طبیبات باشند که از وقف مرسوم بسیار دارد.»
[۱۱۳] قبادیانی، ناصر خسرو، سفرنامه.

شیخ فضل‌الله همدانی، از مشاهیر اسلام، نیز املاک و درآمدهای فراوانی را وقف مردم کرد، از آن جمله موقوفات ربع رشیدی؛ که ربع رشیدی، موقوفاتی در همدان، یزد، موصل، مراغه، شیراز، اصفهان و تبریز داشته است که تنها رقبات موقوفه یزد ۵۶۵ فقره بوده است. (نقل از کتاب مقدمه‌ای بر فرهنگ وقف، تألیف دکتر شهابی) در تبریز بود که در آنجا و مراحل و شرایطی برای تحصیل علم طب در این موقوفه حکم‌فرما بود: «شرط می‌رود که طبیبی حاذق ملازم آن باشد و رعایا را مداوا کند. و باشد که آن طبیب قادر باشد که درس طب دهد و متعلّم را همواره درس گوید.»
[۱۱۴] سازمان حج و اوقاف و امور خیریه، سنت نبوی وقف.


۱۲.۳.۶ - گسترش علوم و فنون

از قرن دوم هجری مسلمین یکه‌تازان و طلایه‌داران علوم و فرهنگ جهان بوده‌اند. نوابغی که در طول سده دوم تا نهم هجری در قلمرو اسلامی ظهور کرده‌اند، بی‌شمارند. لذا قسمت عمده‌ای از موقوفات در آن دوره از تاریخ تمدن اسلامی به رشد شاخه‌های مختلف علوم اختصاص یافت، املاک و ثروت‌ها یکی پس از دیگری وقف احداث مدارس، دانشگاه ها و بیمارستان‌ها می‌شد.
[۱۱۵] مزمینی، ابراهیم بن محمد، الوقف و اثره فی تشیید بنیته الحضاره الاسلامیه، ریاض، جامعه محمد بن سعود الاسلامیه ـ بی تا، ص۱۳.

جرجی زیدان می‌گوید: «نظام الملک اولین کسی بود که در اواسط قرن پنجم هجری به واسطه تأسیس مدارس در ممالک اسلامی شهرت یافت و در بغداد و اصفهان و نیشابور و هرات و غیره مدارس ساخت، و همه این مدارس، به خصوص مدرسه بغداد به نام وی «مدرسه نظامیه» خوانده می‌شد. نظامیه بغداد در سال ۴۵۷ هجری به امر نظام الملک و به دست ابوسعید صدفی در کنار دجله بنا شد و بازارها و کاروان‌سراها و ده‌ها در اطراف دور و نزدیک مدرسه خریداری و وقف مدرسه گردید، به طوری که هزینه آن به شصت هزار دینار رسید. این مدرسه از مراکز مهم علمای اسلام گشت و رجال بزرگی از آن مدرسه بیرون آورند.»
[۱۱۶] جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلامی، ترجمه علی جواهر کلام، امیر کبیر، تهران ۱۳۴۴، ص۶۲۷.

کتابخانه‌های مهمی نیز در این تأسیس گردید و در اختیار عموم گذارده شد که نخستین کتابخانه عمومی را خلفای عباسی در بغداد دایر کردند و آن را بیت‌الحکمه نامیدند و کتاب‌های مختلف علمی را در آن جمع کردند. پس از تأسیس بیت‌الحکمه دیگران هم در بغداد کتابخانه دایر کردند. از آن جمله کتابخانه شابور بن اردشیر، وزیر بهاءالدوله در سال ۳۸۱، است که آن را وقف کرد و بیش از ده هزار جلد کتاب داشت و بیشتر کتاب‌های آن به خط دانشمندان مهم بود و غالباً مؤلفین یک نسخه از تألیفات خود را وقف آن کتابخانه می‌کردند.
[۱۱۷] جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلامی، ترجمه علی جواهد کلام، امیرکبیر، تهران ۱۳۴۴، ص۶۳۰


۱۲.۳.۷ - تألیف قلوب مردم

به طور کلی اسلام مکتبی است اخلاقی که با هدف پایه‌گذاری و رشد ارزش‌های اخلاقی در میان مردم به بشریت ارزانی شده است. این مطلب را می توان به راحتی از اوامر و نواهی قرآن کریم و دستورات رهبران دینی دریافت، اگر نماز و روزه و حج و جهاد و غیره واجب شده است در ورای آنها به ارزش‌های اخلاقی است که نتیجه و اثر به جا آوردن آن اعمال می‌باشد و اگر زنا و قمار و دزدی و شراب و غیره حرام شده است به لحاظ در پی‌داشتن مفاسد اخلاقی-اجتماعی است.
به این معنا در بسیاری از آیات قرآن و روایات معصومین اشاره شده است، از جمله خداوند در آیه ۹ سوره نحل می فرماید: «انّ الله یأمر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاء و المنکر و البغی یعظُکم تذکّرون؛ خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می‌دهد، و از فحشاء و منکر و ظلم و ستم نهی می‌کند، خداوند به شما اندرز می‌دهد شاید متذکر شوید.»
هدف از خلقت انسان نیز یک هدف اخلاقی می‌باشد آن‌گونه که قران می‌فرماید: «و ما خلقتُ الجنّ و الإنس الّا لیعبدون؛ و جن و انس را خلق نکرده‌ام، جز برای اینکه مرا عبادت کنند.»
پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز هدف از بعثت خود را اتمام و کامل‌کردن ارزش‌های اخلاقی اعلام می‌فرماید، حتی دستورات و قوانین اقتصادی اسلام در نهایت یک هدف اخلاقی را تعقیب می‌کند، پرداخت مالیات‌هایی مانند خمس و زکات و غیره هر چند از یک طرف اثرات اقتصادی مانند رفع فقر و محرومیت از جامعه و تعدیل ثروت و امثال اینها را دارا می‌باشد، ولی از طرف دیگر از ابعاد مختلف باعث رشد و کمال انسان‌ها و جامعه مسلمین شده ، اُلفت مسلمانان و حتی غیرمسلمانان را در بر دارد.
انفاقات هم در همین راستا می‌باشند که بارها در قرآن و سخنان رهبران دین مورد تاکید قرار گرفته است. وقف نیز به عنوان شکلی خاص از انفاقات و صدقات و به عنوان صدقه‌ای که جاریه است و همیشه استمرار دارد، به نوبه خود سهمی بزرگ در فقرزدایی و محرومیت‌زدایی و نیز در تألیف قلوب به عهده دارد.
با بررسی اجمالی در احکام وقف می‌توان دریافت که وقف به معنی واقعی کلمه «جهان شمول» است و نه تنها از چارچوب ملیت فراتر رفته بلکه مرزهای عقیده را نیز پشت سر گذاشته است؛ شارع مقدس به افراد خیّر و نیکوکار اجازه داده که با یک دید وسیع جهانی همه انسان‌های محروم و محتاج از هر رنگ و نژاد و ملیت و حتی از هر عقیده و مرام و مسلک را در نظر داشته باشند و برای رفع نیازمندی‌های آنان اقدام کنند. به عنوان مثال جرجی زیدان مسیحی در کتاب تاریخ تمدن اسلامی می‌نویسد: «بیمارستان‌های اسلامی در کمال نظم و ترتیب اداره می‌شد و بدون توجه به مذهب و ملیت و شغل همه بیماران با نهایت دقت معالجه می‌شدند.»
[۱۲۰] جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلامی، ترجمه علی جواهر کلام، امیر کبیر، تهران ، ۱۳۴۴، ص۵۱۲.

اسلام وقف بر یهودیان و مسیحیانی را هم که در پناه اسلام به سر می‌برند، و حتی برای کسانی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولد شده و اسلام آورده‌اند و سپس اسلام را کنار گذاشته‌اند (مرتد ملی)، بخصوص اگر وقف برای ارحام باشد، جایز دانسته است.
امام خمینی (رضوان‌الله‌تعالی علیه) می‌فرماید: «وقف بر ذمی و مرتد غیرفطری، به خصوص اگر خویشاوند باشد، ظاهراً صحیح است و اما صحت وقف بر کافر حربی و مرتد فطری محل تأمل است.» از طرف دیگر در واقف نیز مسلمان بودن شرط نیست، بلکه وقف‌کردن کافر نیز صحیح است.
بنابراین، اسلام از یک طرف با اعلام صحت وقف بر کافر حتی کافر حربی او را تشویق می کند که دست از دشمنی برداشته، نوید رحمت را در گوشش زمزمه می‌کند و از اسلام چهره مهربانی تصویر می‌کند که حتی دشمنان خود را در آغوش محبتش جای می‌دهد. و از سوی دیگر به کافر این امکان را می‌دهد. که با وقف اموال خود نیاز فطری و انسانی خود به احسان و نیکوکاری را ارضاء کند و خود را جدا از همنوعان خود احساس نکند، و تصور نکند که از جامعه طرد شده و امکان بازگشتش نیست. به نظر می‌رسد وقف با داشتن این احکام و این میدان وسیع می‌تواند یکی از مؤثرترین طرف تألیف قلوب مردم جهان باشد. و این نیست مگر در سایه زنده بودن احکام اسلامی و به برکت پویایی دین اسلام.

۱۲.۳.۸ - تحقق عدالت اجتماعی

بی‌تردید وقف از جنبه اجتماعی، یکی از ابزارهای کارا و اثرگذار در راه برقراری عدالت اقتصادی اسلام است. همواره یکی از بازدارنده‌های تحقق عدالت اجتماعی، تراکم ثروت و به دنبال آن، تراکم قدرت بوده است. تراکم ثروت به معنای انباشته شدن ثروت و سرمایه‌های مادی جامعه، در دست فرد، قشر یا طبقه‌ای خاص است. انباشته شدن ثروت در دست فرد، قشر یا طبقه‌ای خاص، یکی از محوری‌ترین عوامل به زوال و انحطاط جوامع است، زیرا این کار مانع توزیع عادلانه سرمایه و امکانات مادی میان طبقات مختلف جامعه می‌شود. از اینجاست که بحث از وقف، به عنوان پدیده‌ای که در برابر تراکم ثروت قرار دارد، ضرورت پیدا می‌کند، زیرا وقف سرمایه را از طبقه‌بندی ثروت جامعه به طبقه فقیر جامعه منتقل می‌کند و فقیران جامعه را نیز از امکانات رفاهی و مادی بهره‌مند می‌سازد. وقف، زمینه تحقق عدالت اجتماعی را فراهم می‌سازد و روابط انسانی بر مبنای ارزش‌های انسانی، میان طبقات گوناگون جامعه گسترش می‌یابد. گسترش فرهنگ وقف، بستری مناسب برای رشد ارزش‌های معنوی و الهی، در شکل توزیع عادلانه ثروت، به شمار می‌آید.


وقتی به تاریخ موقوفات نظر می‌کنیم، بین وقف و شکوفایی تمدن اسلامی رابطه‌ای جدی و اساسی می‌یابیم، در تاریخ اسلامی، اولین واقف رسول خدا بود و اولین موقوفات به دست ایشان، مسجد قبا و مسجد النبی و حوائط سبعه (بُستان‌های هفتگانه) بود ماهیت این موقوفات نشانگر فرهنگی بودن وقف در نگرش اسلامی است. پس از پیامبر نیز هزاران مورد برای وقف اختصاص داده شده است. چه در کشورهای مختلف اسلامی و چه در کشورهای غیر‌اسلامی که مسلمانان در آنجا زندگی می‌کنند. نقش این موقوفات در فرهنگ و تمدن اسلامی، آنچنان گسترده است که برخی پژوهشگران با مطالعه تاریخ اسلام و فرهنگ و تمدن اسلامی دریافته‌اند که وقف در پنج زمینه کارکرد مثبت داشته و سبب رونق و پویایی دین مبین اسلام گردیده است.

۱۳.۱ - عبادت و معنویت

از عهد رسالت و توسط پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اموالی به ساخت مسجد اختصاص یافت، موقوفاتی برای خدمات بر زائران حج وجود داشته و افرادی در راه مکه حتی چاه‌های آب حفر می‌کردند و آنها را وقف می‌نمودند و این مساجد که بخشی از تمدن اسلامی را تشکیل می‌دهند بر پایه وقف اداره می‌شده‌اند.
[۱۲۳] مزینی، ابراهیم بن محمد، الوقف و اثره فی تشیید بنیه الحضاره الاسلامیه، ص۱۲-۱۷.


۱۳.۲ - آموزش و پرورش

بعد از موقوفات عبادی، وقف زیادترین حجم موقوفات را تشکیل داده است، مدرسه‌ها ، کتابخانه‌ها، مکتب‌خانه‌ها، قرآن‌خانه‌ها و حدیث‌خانه‌های متعددی با اموال موقوفه ساخته یا اداره شده است. در میان موقوفات تعلیمی وقف کتاب و کتابخانه از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است. در جهان اسلام همواره چهار نوع کتاب‌خانه وقفی و چهارگونه کتاب وقفی وجود داشته است:
۱: کتابخانه‌های مساجد مانند جامع میافارقین، ابوحنیفه بغداد، جامع الازهر قاهره، جامعِ نیشابور، مسجد نبوی که کتابخانه‌های وقفی بزرگی داشته‌اند.
[۱۲۴] فیحان، عبدالرحمن، الاوقاف و دورها فی تشیید بنیه الحضاره، ص۲۶-۳۴.

۲: مدارس و دانشگاه‌ها مانند مدرسه نظامیه، مدرسه مستنصریه و مدرسه ابوحنیفه.
۳: کتابخانه‌های مستقل مانند دارالعلم موصل، دارالعلم بغداد، دارالحکمه قاهره.
۴: کتابخانه‌های خصوصی عالمان و سیاستمداران مانند کتابخانه خطیب بغدادی (۴۶۳ق).
[۱۲۵] ناصر بن ابراهیم التقویم، الوقف فی فدقه البحث العلمی، ص۱۵-۱۶.


۱۳.۳ - جهاد و تبلیغ

نقش وقف در ساخت پادگان‌های نظامی، برج‌ها قلعه‌ها، خرید و ساخت اسلحه برای دفاع از امت اسلامی به گونه‌ای بوده که اساساً بدون این موقوفات، حفاظت از کیان مسلمانان امکان‌پذیر نبوده است.

۱۳.۴ - عدالت و تأمین اجتماعی

اقشار کم در آمد یا فاقد در آمد و امکانات ضروری زندگی که به نام مستمند و فقیر شناخته شده‌اند، همواره وجود داشته است. در کنار اینان قشر مرفهی هم وجود داشته است. تدبیر شریعت اسلام برای ایجاد توازن اجتماعی وقف است.
عناوینی که در تاریخ اسلام گزارش شده عبارتند از: وقف خانه ایتام، وقف نان و طعام، وقف لباس و پوشاک، وقف محل مسکونی برای فقیران بدون مسکن، وقف غسل و کفن و دفن فقیران وقف آب انبار، وقف آب آشامیدنی و غیره.

۱۳.۵ - پزشکی و درمان عمومی

بخشی از وقف صرف بیمارستان‌سازی، اداره بیمارستان‌ها و درمانگاه‌ها، تأمین هزینه‌های پزشکی و طبابت شده است. بیمارستان عضدالدوله بویهی در بغداد. بسیار بزرگ بود و امکانات فراوانی داشت که در سده چهارم به طریق وقفی ساخته شد. تأثیرات گسترده وقف در حوزه‌های پنجگانه، نشانگر این است که باید با اطلاع‌رسانی گسترده‌تر مردم را با این نهاد و زیربنایی آشناتر کرد و نقش مؤثر وقف در این حوزه‌ها را نشان داد.

۱۳.۶ - پویایی فرهنگ

ساز و کار فرهنگ تا حد زیادی منوط به کارکرد وقف است. عدم‌ معصیت در موقوف یکی از شرایط پذیرفته شدن وقف است مثلاً برای کارهای خلاف شرع نمی‌توان وقف کرد. وقتی شرایط و دیگر مباحث مرتبط با وقف را در فرهنگ اسلامی مطالعه می‌کنیم در می‌یابیم که شریعت برای وقف اهداف عالی و رسالتی زیر بنایی و اساسی و گسترده، در نظر گرفته است. به همین دلیل بود که نهادهای فرهنگی بزرگی در سرزمین‌های اسلامی مثل بیت‌الحکمه در دوره مامون عباسی تاسیس و دایر شد.
خواجه نظام الملک با استفاده از اوقاف، مدارس نظامیه را در سراسر جهان اسلام گسترش داد. قابل توجه است در دوره‌های قدیم که سرمایه‌هایی مانند نفت در اختیار اداره‌کنندگان جامعه نبود، همه نهادهای فرهنگی با اوقاف و وجوهات به خوبی اداره می‌شد.
به نظر می‌رسد در دوره معاصر کارکرد وقف در این زمینه کمتر شده است. یکی از دلایل این کاهش انباشت ثروت در برخی جاها در دست بعضی افراد است مرتفع شدن مشکلات فرهنگی جامعه‌های اسلامی تا حد زیادی منوط به گسترش اوقاف و استفاده در دست از وقف است.
به هر حال باید وقف را زمینه‌ساز و بستر‌ساز تحقق اهداف دین و مقاصد شریعت بدانیم و در راه گسترش فرهنگ دینی از آن استفاده کنیم.
وابستگی اوقاف و فرهنگ دینی از چند جهت قابل ملاحظه است:
۱. با وقف مکان‌هایی همچون مساجد، فرهنگ دینی نهادینه می‌شود.
۲. به دلیل فسادزایی تکاثر ثروت، وقف از تکاثر پیشگیری می‌کند و توازن اجتماعی به وجود خواهد آورد.
۳. با گسترش عدالت اجتماعی از طریق وقف، کارآمدی و موفقیت دین در جامعه تضمین می‌شود و از این طریق فرهنگ دینی بسط می‌یابد.
۴. آرامش روانی که برای واقفان پدید می‌آید، به نوعی به سلامت روحی و اجتناب از گناه منجر می‌شود از این‌رو، فرهنگ دینی توسعه پیدا می‌کند.


(۱) بندرچی، محمدرضا، «وقف از دیدگاه تاریخی و اصطلاح شناسی فقهی»، ماه نامه دادرسی، فروردین و اردی بهشت ۱۳۸۷، شماره ۶۷.
(۲) حائری یزدی، محمدحسن، وقف در فقه اسلامی و نقش آن در شکوفایی اقتصادی اسلامی، مشهد، آستان قدس، ۱۳۸۰.
(۳) حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، بیروت، منشورات داراحیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ه‌. ق.
(۴) دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران.
(۵) سلیمی فر، مصطفی، نگاهی به وقف و آثار اقتصادی ـ اجتماعی آن، مشهد، آستان قدس، ۱۳۷۰.
(۶) عبدالحی کتابی، نظام اداری مسلمانان در صدر اسلام، ترجمه: علی رضا ذکاوتی قراگزلو، سمت و پژوهشکده حوزه و دانشگاه تهران و قم، ۱۳۸۴.
(۷) کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، بیروت، دارالاضواء.
(۸) محقق حلی، مختصر نافع، به اهتمام: محمدتقی دانش پژوه، تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۶۲.
(۹) محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ترجمه: حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۵.
(۱۰) ملایی پور، جواد، وقف سرمایه‌ای ماندگار، قم، مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، ۱۳۸۴.
(۱۱) نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرائع الاسلام، بیروت، مؤسسه المرتضی العلمیه و دارالمورخ العربی، ۱۴۱۲ه‌. ق.
(۱۲) واقدی، محمد بن عمر بن واقد، المغازی، تحقیق: دکتر مارسدن جونس، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۴ه‌. ق.
(۱۳) عسکری، قاسم، جایگاه وقف در فرایند توسعه‌ اقتصادی جمهوری اسلامی ایران، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، ۱۳۹۰.
(۱۴) عباسی علی کمر، یعسوب، احکام وقف و اثرات آن در اجتماع، مشهد، پایان نامه کارشناسی ارشد.
(۱۵) الکبیسی، محمد، احکام وقف در شریعت اسلام، ترجمه صادقی گلدر، تهران سازمان حج و اوقاف، چاپ اول بی تا.
(۱۶) ابوسعید، احمد بن سلمان، مقدمه‌ای بر فرهنگ وقف، اداره کل حج و اوقاف، تهران.
(۱۷) شعیری، تاج‌الدین، جامع الأخیار، قم، انتشارات رضی، ۱۳۶۳ ش.
(۱۸) سازمان اوقاف، مجموعه مقالات وقف و تمدن اسلامی، سازمان اوقاف و امور خیریه، آبانماه ۱۳۸۷.
(۱۹) شهابی، مقدمه‌ای بر فرهنگ وقف در اسلام، دانشگاه تهران ۱۳۴۹.
(۲۰) سازمان حج و اوقاف و امور خیریه، سنت نبوی وقف، سازمان حج و اوقاف، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
(۲۱) مزمینی، ابراهیم بن محمد، الوقف و اثره فی تشیید بنیته الحضاره الاسلامیه، ریاض، جامعه محمد بن سعود الاسلامیه ـ بی تا.
(۲۲) عبدالرحمن الفیحان، الاوقاف و دورها فی تشیید بنیه الحضاره، مدینه الامام، ۱۴۲۰ ق.
(۲۳) ناصر بن ابراهیم التقویم، الوقف فی فدقه البحث العلمی، ریاض، جامعه الامام محمد بن مسعود الاسلامیه، بی تا.


۱. دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، مدخل «وقف».
۲. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرائع الاسلام، ج۲۸، ص۳.    
۳. ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۱، ص۳۲۰.    
۴. محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۲، ص۴۴۲.    
۵. مغنیه، محمدجواد، الفقه علی المذاهب الخمسه، ص۵۸۵.
۶. نوری طبرسی، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۴۷.    
۷. ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، حرف فاء، ص۳۹۵.
۸. نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۴۷.    
۹. بندرچی، محمدرضا، وقف از دیدگاه تاریخی و اصطلاح شناسی فقهی، ص۲۹.
۱۰. عباسی علی کمر، یعسوب، احکام وقف و اثرات آن در اجتماع، ص۲۲.
۱۱. عسکری، قاسم، جایگاه وقف در فرایند توسعه‌ اقتصادی جمهوری اسلامی ایران، ص۷۷-۸۲.
۱۲. شافعی، محمد بن ادریس، رساله الامام، ج۳، ص۲۷۵.
۱۳. الکبیسی، محمد، احکام وقف در شریعت اسلام، ص۳۷-۳۸.
۱۴. طرسوسی، نجم‌الدین، انفع الوسائل فی تجرید المسائل (الطرسوسیه)، ص۱۶۸.
۱۵. ابوسعید، احمد بن سلمان، مقدمه‌ای بر فرهنگ وقف، ص۱۱.
۱۶. حائری، محمدحسن، وقف در فقه اسلامی و نقش آن در شکوفائی اقتصاد اسلامی، ص۵۱.
۱۷. آل‌عمران/سوره۳، آیه۹۲.    
۱۸. کتابی، عبدالحی، نظام اداری مسلمانان در صدر اسلام، ص۲۰۳.
۱۹. کهف/سوره۱۸، آیه۴۶.    
۲۰. مزمل/سوره۷۳، آیه۲۰.    
۲۱. مریم/سوره۱۹، آیه۷۶.    
۲۲. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۱۳، ص۳۶۱.    
۲۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲، ص۲۲.    
۲۴. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخیار، ص۱۰۵.    
۲۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶، ص۲۹۳.    
۲۶. ملایی پور، جواد، وقف سرمایه‌ای ماندگار، ص۱۵.
۲۷. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۵۶۲.
۲۸. حائری، محمدحسن، وقف در فقه اسلامی و نقش آن در شکوفایی اقتصاد اسلامی، ص۵۱.
۲۹. حائری، محمدحسن، وقف در فقه اسلامی و نقش آن در شکوفایی اقتصاد اسلامی، ص۵۹.
۳۰. حائری، محمدحسن، وقف در فقه اسلامی و نقش آن در شکوفایی اقتصاد اسلامی، ص۶۷.
۳۱. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۸۹.    
۳۲. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۳۱۱.    
۳۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۵۴۷.    
۳۴. بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۸۹.    
۳۵. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۱۳، ص۳۶۳.    
۳۶. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۰۳، ص۱۸۳.
۳۷. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۱۳، ص۳۶۳.    
۳۸. ابن‌شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب، ج۱، ص۳۸۸.    
۳۹. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۳۱۲-۳۱۴.    
۴۰. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۹، ص۱۸۷.    
۴۱. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۹، ص۲۰۴.    
۴۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۴۸، ح۵.    
۴۳. سلیمی‌فر، مصطفی، نگاهی به وقف و آثار اقتصادی ـ اجتماعی آن، ص۳۷.
۴۴. حائری، محمدحسن، وقف در فقه اسلامی و نقش آن در شکوفائی اقتصاد اسلامی، ص۱۵۳.
۴۵. سلیمی‌فر، مصطفی، نگاهی به وقف و آثار اقتصادی-اجتماعی آن، ص۱۵.
۴۶. سلیمی‌فر، مصطفی، نگاهی به وقف و آثار اقتصادی-اجتماعی آن، ص۱۵.
۴۷. حائری یزدی، محمدحسن، وقف در فقه اسلامی و نقش آن در شکوفایی اقتصاد اسلامی، صص۷۶-۱۷۳.
۴۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۶۷، کتاب الوقف، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۴۹. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۶۷، کتاب الوقف، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۵۰. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۶۷، کتاب الوقف، مساله ۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۵۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۶۷، کتاب الوقف، مساله ۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۵۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۶۸، کتاب الوقف، مساله ۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۵۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۶۸، کتاب الوقف، مساله ۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۵۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۶۸، کتاب الوقف، مساله ۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۵۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۶۸، کتاب الوقف، مساله ۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۵۶. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۶۹، کتاب الوقف، مساله ۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۵۷. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۶۹، کتاب الوقف، مساله ۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۵۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۶۹، کتاب الوقف، مساله ۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۵۹. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۶۹، کتاب الوقف، مساله ۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۶۰. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۶۹، کتاب الوقف، مساله ۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۶۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۰، کتاب الوقف، مساله ۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۶۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۰، کتاب الوقف، مساله ۱۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۶۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۰، کتاب الوقف، مساله ۱۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۶۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۰، کتاب الوقف، مساله ۱۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۶۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۰، کتاب الوقف، مساله ۱۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۶۶. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۰، کتاب الوقف، مساله ۱۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۶۷. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۰، کتاب الوقف، مساله ۱۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۶۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۱، کتاب الوقف، مساله ۱۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۶۹. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۱، کتاب الوقف، مساله ۱۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۷۰. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۱، کتاب الوقف، مساله ۱۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۷۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۱، کتاب الوقف، مساله ۱۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۷۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۲، کتاب الوقف، مساله ۲۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۷۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۲، کتاب الوقف، مساله ۲۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۷۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۲، کتاب الوقف، مساله ۲۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۷۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۲، کتاب الوقف، مساله ۲۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۷۶. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۳، کتاب الوقف، مساله ۲۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۷۷. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۳، کتاب الوقف، مساله ۲۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۷۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۳، کتاب الوقف، مساله ۲۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۷۹. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۴، کتاب الوقف، مساله ۲۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۸۰. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۴، کتاب الوقف، مساله ۲۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۸۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۴، کتاب الوقف، مساله ۲۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۸۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۴، کتاب الوقف، مساله ۳۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۸۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۵، کتاب الوقف، مساله ۳۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۸۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۵، کتاب الوقف، مساله ۳۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۸۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۵، کتاب الوقف، مساله ۳۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۸۶. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۶، کتاب الوقف، مساله ۳۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۸۷. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۶، کتاب الوقف، مساله ۳۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۸۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۶، کتاب الوقف، مساله ۳۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۸۹. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۷، کتاب الوقف، مساله ۳۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۹۰. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۷، کتاب الوقف، مساله ۳۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۹۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۷۷، کتاب الوقف، مساله ۳۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۹۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۸۰، کتاب الوقف، مساله ۵۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۹۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۸۱، کتاب الوقف، مساله ۶۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۹۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۸۲، کتاب الوقف، مساله ۶۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۹۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۸۳، کتاب الوقف، مساله ۶۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۹۶. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۸۴، کتاب الوقف، مساله ۶۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۹۷. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریر الوسیلة، ج‌۲، ص۸۴، کتاب الوقف، مساله ۶۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۹۸. شمس/سوره۹۱، آیه۹.    
۹۹. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۵، ص۱۴۷.    
۱۰۰. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۵، ص۳۳۷.    
۱۰۱. محقق حلی، جعفر بن حسن، المختصر النافع فی فقه الامامیه، ص۱۵۷.    
۱۰۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۹۵.    
۱۰۳. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۴، ص۱۷۶.    
۱۰۴. سلیمی‌فر، مصطفی، نگاهی به وقف و آثار اقتصادی ـ اجتماعی آن، ص۱۷۳ - ۱۷۴.
۱۰۵. عسکری، قاسم، جایگاه وقف در فرایند توسعه‌ اقتصادی جمهوری اسلامی ایران، ص۷۷-۸۲.
۱۰۶. عسکری، قاسم، جایگاه وقف در فرایند توسعه‌ی اقتصادی جمهوری اسلامی ایران، ص۷۷-۸۲.
۱۰۷. سازمان اوقاف، مجموعه مقالات وقف و تمدن اسلامی، ج۳، ص۱۹۹.
۱۰۸. عطیه، عبدالحلیم، اثرات اقتصادی وقف.
۱۰۹. Knowledge and Development، A Cross Section Approach،The World Bank، Working Paper ۳۳۶۶، August ۲۰۰۴، Derek H. C. Chen & Carl J. Dahlman، p۱.
۱۱۰. سلیمی‌فر، مصطفی، اقتصاد توسعه، ص۳۰-۲۶.
۱۱۱. Modern Macroeconomic Analysis، ۱۹۹۳، Mcgrahill، Paul Turner. p۸۲-۸۶.
۱۱۲. شهابی، مقدمه‌ای بر فرهنگ وقف در اسلام، ص۳۱-۳۲
۱۱۳. قبادیانی، ناصر خسرو، سفرنامه.
۱۱۴. سازمان حج و اوقاف و امور خیریه، سنت نبوی وقف.
۱۱۵. مزمینی، ابراهیم بن محمد، الوقف و اثره فی تشیید بنیته الحضاره الاسلامیه، ریاض، جامعه محمد بن سعود الاسلامیه ـ بی تا، ص۱۳.
۱۱۶. جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلامی، ترجمه علی جواهر کلام، امیر کبیر، تهران ۱۳۴۴، ص۶۲۷.
۱۱۷. جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلامی، ترجمه علی جواهد کلام، امیرکبیر، تهران ۱۳۴۴، ص۶۳۰
۱۱۸. نحل/سوره۱۶، آیه۹.    
۱۱۹. ذاریات/سوره۵۱، آیه۵۶.    
۱۲۰. جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلامی، ترجمه علی جواهر کلام، امیر کبیر، تهران ، ۱۳۴۴، ص۵۱۲.
۱۲۱. خمینی، روح‌الله، تحریر الوسیله، ج۲، ص۷۱، مسأله ۳۸.    
۱۲۲. خمینی، روح‌الله، تحریر الوسیله، ج۲، ص۶۹.    
۱۲۳. مزینی، ابراهیم بن محمد، الوقف و اثره فی تشیید بنیه الحضاره الاسلامیه، ص۱۲-۱۷.
۱۲۴. فیحان، عبدالرحمن، الاوقاف و دورها فی تشیید بنیه الحضاره، ص۲۶-۳۴.
۱۲۵. ناصر بن ابراهیم التقویم، الوقف فی فدقه البحث العلمی، ص۱۵-۱۶.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «نقش وقف در پویایی اسلام»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۹/۲۸.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «وقف»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۹/۲۸.    
پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، برگرفته از مقاله «سنت وقف، آثار و ابعاد آن»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۹/۲۸.    
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)    ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    






جعبه ابزار