• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

موارد وجوب خمس

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



موارد وجوب خمس

فهرست مندرجات

۱ - موارد هفت‌گانه خمس
       ۱.۱ - وجوب موارد هفت‌گانه میان شیعیان
۲ - دیدگاه اهل سنت در مورد خمس
۳ - بایستگی گسترش خمس سودهای کسب‌ها
۴ - نظریه اهل سنت خمس سودهای کسب‌ها
۵ - نظریه شیعه در مورد سودهای کسب‌ها
       ۵.۱ - دلیل‌های وجوب خمس در سودهای کسب‌ها
              ۵.۱.۱ - استدلال بر آیه غنیمت
              ۵.۱.۲ - معنای غنیمت در مفردات
              ۵.۱.۳ - معنای غنیمت در لسان العرب
۶ - اختلاف علمای اهل سنت با شیعه در خمس
       ۶.۱ - شأن نزول آیه شریفه موید شیعه
              ۶.۱.۱ - نوشته‌های شیخ مفید از پیشینیان فقهای شیعه
              ۶.۱.۲ - معنای غنیمت در روایات
              ۶.۱.۳ - روایات امامان (علیهم‌السلام) در مورد وجوب خمس
              ۶.۱.۴ - قوت اسناد روایات خمس کسب
              ۶.۱.۵ - استدلال به اجماع در مورد وجوب خمس
              ۶.۱.۶ - نظریه ابن جنید در مورد خمس سود کسب
۷ - موارد و احکام وجوب خمس از دیدگاه امام خمینی
       ۷.۱ - آنچه که خمس در آن واجب است‌
              ۷.۱.۱ - غنیمت
              ۷.۱.۲ - معدن
                     ۷.۱.۲.۱ - عدم فرق بین معدن زمین مباح و مملوک
                     ۷.۱.۲.۲ - وجوب خمس معدنی که کافر استخراج می‌کند
              ۷.۱.۳ - گنج
              ۷.۱.۴ - غوص
                     ۷.۱.۴.۱ - خمس جواهری که بدون غواصی از دریا گرفته شود
                     ۷.۱.۴.۲ - چیزی که در دریا غرق شده است
                     ۷.۱.۴.۳ - عنبر
                     ۷.۱.۴.۴ - کسر مخارج استخراج و ریخته‌گری و غواصی
              ۷.۱.۵ - ارباح مکاسب
                     ۷.۱.۵.۱ - واجب نبودن خمس ترقی قیمت
                     ۷.۱.۵.۲ - کم کردن غرامت‌ها و مخارج
                     ۷.۱.۵.۳ - مقصود از مؤونه
                     ۷.۱.۵.۴ - تعدد درآمد
                     ۷.۱.۵.۵ - سرمایه
                     ۷.۱.۵.۶ - نمای متصل و منفصل
                     ۷.۱.۵.۷ - جبران خسارت با ربح سال
                     ۷.۱.۵.۸ - زیاد آمدن آذوقه در پایان سال
                     ۷.۱.۵.۹ - تهیه تدریجی خانه و مانند آن
                     ۷.۱.۵.۱۰ - وفات در اثنای سال درآمد
                     ۷.۱.۵.۱۱ - تهیه مؤونه از درآمد با داشتن مال مخمس
                     ۷.۱.۵.۱۲ - قرض گرفتن برای مؤونه
                     ۷.۱.۵.۱۳ - بدهی‌های قهری
                     ۷.۱.۵.۱۴ - استطاعت حج در سال درآمد
                     ۷.۱.۵.۱۵ - تعلق خمس به عین
                     ۷.۱.۵.۱۶ - پرداخت خمس قبل از پایان سال
              ۷.۱.۶ - زمینی که کافر ذمّی از مسلمان بخرد
                     ۷.۱.۶.۱ - تعلق خمس به خود زمین
                     ۷.۱.۶.۲ - خرید زمین مفتوحة عنوة توسط ذمی
                     ۷.۱.۶.۳ - خرید خمس واجب بر ذمی توسط او
              ۷.۱.۷ - مال حلال مخلوط به حرام
                     ۷.۱.۷.۱ - علم به بیشتر از خمس بودن مال حرام
                     ۷.۱.۷.۲ - بر ذمه بودن حق کسی
                     ۷.۱.۷.۳ - از خمس، زکات، وقف خاص یا عام بودن مال مخلوط
                     ۷.۱.۷.۴ - متعلق خمس بودن مال حلال مخلوط به حرام
                     ۷.۱.۷.۵ - معلوم شدن مالک بعد از پرداخت خمس
                     ۷.۱.۷.۶ - تصرف متلف قبل از پرداخت خمس
۸ - فهرست منابع
۹ - پانویس
۱۰ - منبع


در کتاب‌های فقهی منابع این واجب مهم مالی را هفت چیز
نوشته‌اند که عبارتند از:
۱. مال‌ها و ثروت‌هایی که در جنگ با کافران متجاوز، آنان که هیچ پیمانی با مسلمانان ندارند و در پناه حکومت اسلامی نمی‌زیند، یا گردن‌کشان علیه حاکم اسلامی و... به دست می‌آید اگر با اذن امام انجام گرفته باشد.
۲. معدن‌های طلا ، نقره ، آهن ، سرب ، مس ، روی ، گوگرد و... اگر آنچه استخراج شده، بیست دینار باشد.
۳. گنج‌ها و دفینه‌هایی که از دل زمین به دست می‌آیند، اگر بیش از بیست دینار باشد.
۴. آنچه غواصان از ژرفای دریاها بیرون می‌آوردند: مروارید ، مرجان و... اگر ارزش آن به یک دینار برسد.
۵. مال حلال آمیخته به حرام . اگر اندازه حرام، روشن نباشد و مالک آن هم معلوم نباشد.
۶. زمینی که کافر ذمی از مسلمان بخرد.
۷. سودهای کسب‌ها. درآمدهای انسان در طول سال ، از داد و ستد، کشاورزی، دامداری، صنعت و...

۱.۱ - وجوب موارد هفت‌گانه میان شیعیان

گروهی از فقها (مال حلال مخلوط به حرام) و (زمینی را که کافر ذمی از مسلمان بخرد) از موارد خمس نیاورده‌اند و پنج مورد از موارد هفت‌گانه را ذکر کرده‌اند.
در وجوب خمس به چیزهایی که یاد شد، اختلافی نیست و همه فقهای شیعه آن را پذیرفته‌اند..
[۷] شیخ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۵، ص۱۶، دار احیاء التراث العربی، بیروت.



علمای اهل سنت ، در اصل وجوب و تشریع با فقهای شیعه هماهنگی دارند، ولی آنان، خمس را ویژه غنائم جنگی می‌دانند و دیگر موارد هفت‌گانه را از سرچشمه‌های خمس، نمی‌شناسند. البته آنان نیز، در معدن‌ها و گنج ها، بایستگی پرداخت خمس را پذیرفته‌اند. ولی نه از باب خمس، بلکه از باب زکات . اینان براین باورند که در گنج‌ها و معادن زکات است واندازه آن هم یک پنجم.
[۱۰] قاضی ابویوسف، خراج، ج۱، ص۲۱
[۱۱] قاضی ابویوسف، خراج، ج۱، ص۲۲
[۱۲] قاضی ابویوسف، خراج، ج۱، ص۷۰



معروف و مشهور بین فقهای شیعه، وجوب خمس در سودهای کسب‌ها ( ارباح مکاسب) است. بسیاری از فقها، پیشینیان و پسینیان و هم‌روزگاران، به وجوب و بایستگی آن به روشنی اشاره دارند، از آن جمله: شیخ مفید ، شیخ طوسی ، محقق حلی، علامه، ابن ادریس، ابن زهره، سید مرتضی ، ابن براج، سلار، صاحب حدائق، صاحب مدارک، شیخ انصاری ، و... در میان فقهای شیعه، ظاهراً، تنها ابن جنید، در وجوب آن تردید کرده به احتیاط گرویده است.


در برابر، فقهای اهل سنت، بیشتر، خمس سودهای کسب‌ها را واجب نمی‌دانند و مالیات خمس را تنها در غنائم جنگی واجب می‌دانند. آنان حتی در معادن و گنج‌ها، گرچه به وجوب خمس فتوا داده‌اند، ولی آن را از موارد زکات شمرده‌اند.


افزون بر وجوب، فقهای شیعه بر گستردگی خمس سودهای کسب‌ها نیز تاکید ورزیده‌اند. در نظر آنان، سودهای کسب‌ها، محدود به درآمدهای به دست آمده از داد وستد و کار نیست، بلکه بر تمامی درآمدها و منافعی که از راه‌ها و شغل‌های گوناگون به دست آید و از هزینه زندگی اضافه باشد، واجب می‌شود.
فقیهان، با برشمردن شغل‌ها و راه‌های به دست آوردن درآمد در زمان خویش، گستردگی آن را به خوبی نموده‌اند.

۵.۱ - دلیل‌های وجوب خمس در سودهای کسب‌ها

برای وجوب خمس در سودهای کسب‌ها، به دلیل‌های فراوانی استدلال شده است که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

۵.۱.۱ - استدلال بر آیه غنیمت

(واعلموا انّما غنمتم من شیئ فانّ للّه خمسه و للرسول ولذی القربی والیتامی والمساکین وابن السبیل...)
و بدانید هرگونه غنیمتی به شما رسد، خمس آن برای خدا و برای پیامبر و برای ذی القربی و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است…
واژه (غنیمت) از ریشه (غنم) به معنای دست یافتن به چیزی و رسیدن به فایده و درآمد است.
ابن فارس در معنای این واژه می‌نویسد:
(یدل علی افادة الشیء لم یملک من قبل.)
[۲۷] أبوالحسین أحمد بن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغة، ج۴، ص۳۹۷.

دلالت بر به دست آوردن و فایده بردن چیزی می‌کند که از پیش ملک انسان نبوده است.

۵.۱.۲ - معنای غنیمت در مفردات

راغب اصفهانی، با اشاره به این‌که واژه غنیمت از ریشه (غنم) به معنای گوسفند است، می‌نویسد:
(... ثم استعملوا فی کل مظفور به من جهة العدی وغیره.)
سپس در هرچیزی که انسان از دشمن و یا غیر دشمن به دست می‌آورد، به کار رفته است.

۵.۱.۳ - معنای غنیمت در لسان العرب

در لسان العرب و مجمع البحرین
[۳۰] فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۲۹، مکتبة المرتضویة.
نیز به همین معنی آمده است با این تفاوت که آنان (من غیر مشقة) در معنای غنیمت قید کرده‌اند. به عقیده آنان، غنیمت به فایده و سودی گفته می‌شود که بدون زحمت به دست آید.
براین اساس، معنای غنیمت گسترده است و هرفایده و سودی را دربرمی‌گیرد. چه این سود از راه جهاد و پیروزی بر کفار به دست آید، چه از راه کار و تلاش و تجارت، یا از راه‌های معدن کاوی، شناگری و


فقهای اهل سنت ، خمس را محدود به غنائم جنگی می‌دانند و در وجوب خمس سودهای کسب‌ها، با علمای شیعه اختلاف نظر دارند. مستند آنان در این دیدگاه، واژه (غنیمت) است که بر غنائم جنگی اطلاق شده و شأن نزول آیه شریفه را که ناظر به پیروزی مسلمانان بر کافران در جنگ بدر است مؤید آن شمرده‌اند.
ولی اشاره کردیم که معنای (غنیمت)، گسترده است و دلیلی ندارد که ما آن را به گونه‌ای خاص از درآمد اختصاص دهیم. البته تردیدی نیست که دستاوردهای جنگی، از نمونه‌های روشن غنیمت است، ولی این سبب نمی‌شود که واژه (غنیمت) بر فایده‌ها و درآمدهایی که از راه‌های گوناگون دیگر به دست می‌آید، صدق نکند.

۶.۱ - شأن نزول آیه شریفه موید شیعه

شأن نزول آیه شریفه نیز عموم آیه را تخصیص نمی‌زند و گستردگی معنی را محدود نمی‌سازد.
بسیاری از مفسران و فقهای اهل سنت نیز به گستردگی واژه (غنیمت) به روشنی اشاره دارند. گفته‌اند: در اصل، هرفایده و درآمدی که بهره انسان گردد، دربر می‌گیرد. با این حال می‌گویند: معنای شرعی آن، همان غنائم جنگی است.
[۳۱] قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۸، ص۱.
[۳۲] آلوسی، روح المعانی، ج۱۰، ص۲.

فقها و مفسران شیعه، بر وجوب خمس سودهای کسب‌ها به این آیه شریفه استدلال کرده‌اند و تأکید کرده‌اند که غنائم ویژه غنائم جنگی نیست و همه گونه‌های درآمدها را دربر می‌گیرد
[۳۴] علامه طباطبائی، تفسیر (المیزان)، ج۹، ص۸۳ اعلمی، بیروت.
[۳۵] امین الاسلام طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۱۴۸.


۶.۱.۱ - نوشته‌های شیخ مفید از پیشینیان فقهای شیعه

(والخمس واجب فی کل مغنم... والغنائم کل ما استفید بالحرب من الأموال... وکل مافضل من ارباح التجارات والزراعات والصناعات عن المؤنة والکفایة فی طول السنة علی الإقتصاد
خمس در هرغنیمتی واجب است و غنیمت، یعنی هرچیزی از مال‌ها در جنگ با کفار به دست آید... و هرسودی که از تجارت و کشاورزی و صنعتگری به دست آید و از هزینه معمول سالانه ، زیاد آید.
شیخ نیز پس از بر شمردن موارد خمس، به آیه شریفه استناد کرده و می‌نویسد:
(وهذه الأشیاء کلها مما غنمه الانسان.
مانند این سخنان را محقق در معتبر و علامه در تذکره و منتهی و صاحب مدارک و صاحب جواهر و بسیاری دیگر گفته‌اند.
[۳۹] علامه حلی، مختلف الشیعة، ج۳، ص۱۸۵ ـ ۱۹۶، دفتر تبلیغات اسلامی.
[۴۱] شیخ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۱۶، ص۴۴، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
[۴۲] علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۲۵۳، مکتبة المرتضویة، قم.
[۴۳] علامه حلی، منتهی المطلب، ج۱، ص۵۴۸.


۶.۱.۲ - معنای غنیمت در روایات

افزون برگستردگی معنای غنیمت در کتاب‌های لغت، در مصادر روایی و سخنان امامان (علیهم‌السلام) نیز، در معنای گسترده که هر فایده‌ای را دربرمی‌گیرد، استعمال شده است. در نهج‌البلاغه در نامه‌ها و خطبه‌های امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بسیار این کلمه به کار رفته است از جمله:
(ان اللّه سبحانه جعل الطاعة غنیمة الاکیاس.
خداوند ، اطاعت و فرمانبرداری (از حق را) غنیمت و بهره هوشمندان قرارداده است.
یا:
(... من اخذ بها لحق وغنم...)
کسی که راه (خدا) را پیش گیرد، به منزل رسیده و سود برده است.
یا:
(اغتنم المهل و بادر الأجل)
فرصت‌ها را غنیمت بشمارید و مهلت‌ها را دریابید.
یا:
(الحمد لله الذی علا بحوله و دنا بطوله، مانع کل غنیمة وفضل.)
سپاس خدایی را که برتر است به قدرت و نزدیک است از جهت عطا و نعمت ، بخشنده هرفایده و فضلی.
و نیز در نامه های۲۳، ۳۱، ۴۵، ۵۳ و
در احادیث رسیده از پیامبر نیز، این گستردگی معنای غنیمت فراوان، به چشم می‌خورد، چنانکه در حدیثی در باب رهن می‌خوانیم:
(الرهن لمن رهنه، له غنمه وعلیه غرمه)
رهن از آن کسی است که گرو گذاشته است، سود از آنِ او و زیان نیز برعهده اوست.
یا:
(غنیمة مجالس الذکر الجنة).
فایده انجمن‌های یاد خدا، بهشت است.
یا:
(الصوم فی الشتاء الغنیمة الباردة)
روزه در زمستان غنیمت آسانی است. و
[۵۱] مرتضی عسکری، معالم المدرستین، ج۲، ص۱۰۷.

بنابراین، معنای غنیمت در آیه شریفه، گسترده است و در برگیرنده هرنوع فایده و سودی که بهره انسان گردد، می‌شود، چه از راه جهاد با کفار و چه از راه کسب و کار و تجارت و یا راه‌های دیگر.

۶.۱.۳ - روایات امامان (علیهم‌السلام) در مورد وجوب خمس

در روایات بسیاری به وجوب خمس در سودهای کسب‌ها، به روشنی اشاره شده است، از جمله:
امام صادق (علیه‌السلام) در تفسیر آیه شریفه (واعلموا انّما غنمتم من شیئ..) می‌فرماید:
(هی واللّه الافادة یوماً بیوم...)
سوگند به خدا آن فایده‌ای است که روزبه‌روز بهره انسان می‌شود.
عبدالله بن سنان از امام صادق (علیه‌السلام) روایت کرده که فرمود:
(علی کل امرئ غنم او اکتسب الخمس مما اصاب...)
بر هر فردی که غنیمتی به دست آورد و یا کسبی کند، خمس آنچه را به دست می‌آورد واجب است....
محمد بن حسن اشعری می‌گوید، گروهی از یاران ما، خدمت امام جواد (علیه‌السلام) نامه نوشتند و پرسیدند: آیا خمس بر هر درآمدی است که بهره انسان شود، چه کم چه زیاد، از هرنوع که باشد فرقی نمی‌کند؟ آیا بر صنعتگران هم خمس است؟ چگونه؟
حضرت در پاسخ آنان به خط خویش مرقوم فرمود:
(الخمس بعد المؤنة)
خمس، پس از کسر هزینه است.
ابو علی بن راشد وکیل امام حسن عسکری (علیه‌السلام) می‌گوید به آن حضرت نامه نوشتم:
شما مرا امر فرمودید: برخیزم و حق شما (خمس) را (از شیعیان) بگیرم. من هم فرمان شما را به شیعیان رساندم.
گروهی از آنان گفتند: حق امام چیست؟
من نمی‌دانم، در پاسخ آنان چه بگویم.
حضرت فرمود: بر آنان خمس واجب است.
عرض کردم: در چه چیزی؟
فرمود: در کالاها و کشتزارها.
عرض کردم: آیا به تاجران و صنعت‌گران واجب است.
فرمود: اگر پس از کسر هزینه در امکان آنان باشد.
از این روایات و روایات فراوان دیگر، که به این مضمون از پیشوایان دین رسیده است، به خوبی وجوب خمس در سودهای کسب‌ها و همه سودها و در آمدهای انسان، استفاده می‌شود.

۶.۱.۴ - قوت اسناد روایات خمس کسب

به سند ودلالت پاره‌ای از این روایات اشکال شده، ولی با توجه به بسیاری روایات و نیز دلالت روشن آیه شریفه و فتوای اصحاب به مضمون این روایات، جایی برای بحث در سند و دلالت آن‌ها نیست.

۶.۱.۵ - استدلال به اجماع در مورد وجوب خمس

علمای شیعه، ادعای اجماع دارند بر این‌که در سودهای کسب‌ها، خمس واجب است. شیخ طوسی می‌نویسد:
(یجب الخمس فی جمیع المستفاد من أرباح التجارات والغلات والثمار علی اختلاف أجناسها بعد اخراج حقوقها ومؤنها واخراج مؤنة الرجل لنفسه و مؤنة عیاله سنة. ولم یوافقنا علی ذلک احد من الفقهاء، دلیلنا اجماع الفرقه...)
در همه بهره‌هایی که از تجارت و غلات و میوه‌های گوناگون به دست می‌آید، پس از کسر هزینه‌های آن‌ها و کسر هزینه فرد و اهل وعیال وی، خمس واجب است. و هیچ‌یک از فقهای اهل سنت ، در این نظر با ما موافق نیستند. دلیل ما اجماع علمای شیعه است.
شیخ طوسی ، پس از اشاره به گستردگی خمس سودهای کسب‌ها و مخالفت فقهای اهل سنت، ادعای اجماع می‌کند.
غیر از شیخ، علامه در منتهی و تذکره و شیخ طبرسی در مجمع‌البیان و سید مرتضی در انتصار و ابن زهره در غنیه و بسیاری دیگر بر وجوب خمس در سودهای کسب‌ها ادعای اجماع کرده‌اند. در بین فقهای شیعه، گویا کسی مخالف این دیدگاه نیست و وجوب آن را همه پذیرفته‌اند.

۶.۱.۶ - نظریه ابن جنید در مورد خمس سود کسب

گروهی از عبارت ابن جنید در مختلف، نتیجه گرفته‌اند که وی در مسأله تردید کرده است.
علامه در مختلف می‌نوسید:
(المشهور بین علمائنا ایجاب الخمس فی ارباح التجارات والصناعات والزراعات، وقال ابن الجنید: فامّا ما استفید من میراث أو کدّ بدن او صلة أخ او ربح تجارة اَوْ نحو ذلک، فالأحوط اخراجه، لاختلاف الروایة فی ذلک، ولو لم یخرجه الانسان لم یکن کتارک الزکاة التی لاخلاف فیها).
مشهور بین علمای ما، وجوب خمس در سودهای داد وستد وصنعت‌گری و کشاورزی است. و ابن جنید گفته است: امّا در آنچه از میراث به انسان می‌رسد، یا با زحمت و کار بدنی بهره انسان می‌شود و یا پاداش و هدیه‌ای از برادری می‌رسد و یا سود تجارت و مانند آن، پسندیده‌تر، کنار نهادن خمس آن است، زیرا روایات در این‌باره گوناگون است و اگر آن را انسان خارج نکند، مانند ترك‌كننده زکات ، که در آن اختلافی وجود ندارد، نیست.
از ظاهر سخن ابن جنید بر می‌آید، در وجوب خمس سودهای کسب‌ها، تردید دارد و ظاهراً احتیاط وی، از روایات تحلیل مایه می‌گیرد. امّا خود ابن جنید، خودداری از خارج کردن خمس را جایز ندانسته است و افزون براین، احتیاط وی به اجماع زیانی نمی‌رساند و روایات تحلیل هم، همان‌گونه که بسیاری از فقها احتمال داده‌اند، بر فرض درستی سند آن‌ها و تمام بودن دلالت آنها، مربوط به مناکح و دوران سخت شیعه در آن روزگار است.
البته غیر از مخالفت ابن جنید، از زوایای دیگر نیز امکان دارد کسی در جهت بودن اجماع ، خدشه کند. با این همه، به فرض که بر دلالت دلیل اجماع هم خدشه وارد آید، به اصل وجوب خمس در سودهای کسب‌ها آسیبی وارد نمی‌آید.
بنابراین بایسته بودن گستردگی خمس سودهای کسب‌ها در میان فقهای شیعه روشن است و آیات و روایات، به روشنی بر آن دلالت دارند.


خمس چیزی است که خداوند متعال، آن را برای محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ذرّیه‌اش - که خداوند نسل با برکت آن‌ها را زیاد بفرماید - به منظور احترام به آنان، عوض زکاتی که از آلودگی‌های دست‌های مردم است، قرار داده و کسی که از یک درهم آن جلوگیری کند جزء ستم‌کنندگان به آن‌ها و غصب‌کنندگان حق آنان می‌باشد که از مولای ما حضرت صادق (علیه‌السلام) است که: «همانا خداوند - که جز او خدایی نیست - چون که صدقه را بر ما حرام کرد برای ما خمس را نازل فرمود، پس صدقه بر ما حرام و خمس برای ما فریضه، و کرامت برای ما حلال است.» و از حضرت امام صادق (علیه‌السلام) است که: «هیچ بنده‌ای که چیزی از خمس خریده، معذور نیست که بگوید‌ای پروردگار من آن را به مال خودم خریدم تا اینکه اهل خمس به او اذن دهند» و از حضرت امام محمّد باقر (علیه‌السلام) است که: «و برای احدی حلال نیست که چیزی از خمس بخرد تا اینکه حقّ ما به ما برسد.»

۷.۱ - آنچه که خمس در آن واجب است‌

خمس در هفت چیز واجب است:

۷.۱.۱ - غنیمت

اول: غنیمت‌هایی که از اهل جنگ - که خون و اموالشان و اسیر نمودن زنان و اطفالشان حلال شده است‌ با غلبه کردن بلکه با سرقت نمودن و فریب دادن - در صورتی که این دو در حال جنگ واقع شود و از شئون آن محسوب شود - به دست آمده باشد، اگر جنگ با آن‌ها به اذن امام (علیه‌السلام) باشد. و در غنیمت بین آنچه که جنگجویان آن را در برگرفته باشند (منقول) یا نه (غیر منقول) مانند زمین و مثل آن بنابر اصح فرقی نمی‌کند. و اما آنچه که در جنگی که بدون اذن امام (علیه‌السلام) است به غنیمت گرفته شود، پس اگر در حضور آن حضرت و تمکّن از گرفتن اذن از آن حضرت باشد، از انفال می‌باشد و اما آنچه در حال غیبت آن حضرت و متمکّن نبودن از اذن گرفتن باشد اقوی آن است که خمس در آن واجب است مخصوصاً اگر جنگ برای دعوت به اسلام باشد. و همچنین است آنچه از آنان در وقت دفاع هنگامی که بر مسلمین در مکان‌هایشان ولو در زمان غیبت، هجوم آورده باشند، غنیمت گرفته شود. و آنچه که از آنان با سرقت کردن و فریب دادن - البته در غیر آنچه که گذشت - و همچنین با ربا گرفتن و طرح دعوای باطل کردن و مانند آن‌ها به غنیمت گرفته می‌شود پس احتیاط (مستحب) آن است که خمس آن از این جهت که غنیمت می‌باشد خارج شود، نه از این جهت که فایده است، پس احتیاجی به مراعات مخارج سال نیست ولیکن اقوی خلاف آن است. و در وجوب خمس در غنیمت بنابر اصح لازم نیست که به بیست دینار برسد، ولی لازم است که از مال مسلمان یا ذمّی یا کافر معاهد و مانند آن‌ها از کسانی که مالشان محترم است، غصب نشده باشد بر خلاف آنچه که در دست آن‌ها از اهل جنگ باشد اگرچه در آن جنگ، جنگی با آن‌ها نباشد (که گرفتن آن جایز و جزء غنایم جنگ است). و اقوی آن است که ناصبی هم در مباح بودن آنچه که از ایشان به غنیمت گرفته می‌شود و خمس به آن تعلّق می‌گیرد به اهل جنگ ملحق می‌باشد، بلکه ظاهر آن است که گرفتن مال او هرجا و هرطوری که باشد جایز است و اخراج خمس آن واجب است.

۷.۱.۲ - معدن

دوم: معدن؛ و معیار و مرجع در آن عرف می‌باشد و بعضی از اقسام معدن عبارت است از: طلا و نقره و سرب و آهن و برنج و جیوه و تمام اقسام سنگ‌های قیمتی و قیر و نفت و گوگرد و شَبَه و سرمه و زرنیخ و نمک و زغال‌سنگ، بلکه بنابر احتیاط (واجب) گچ و گل سرخ و گل سرشور و گل ارمنی جزء معدن است. و آنچه که مورد شک باشد که آیا از معدن است یا نه، خمس آن از جهت معدن بودن واجب نیست. و در معدن معتبر است که بعد از کم کردن مخارج بیرون آوردن و تصفیه آن، به بیست دینار یا بنابر احتیاط (واجب) به دویست درهم، عین آن یا قیمتش برسد و اگر (بیست دینار و دویست درهم) در قیمت مختلف باشند، بنابر احتیاط واجب، کمترین آن‌ها از نظر قیمت ملاحظه می‌شود و قیمت وقت استخراج ملاحظه می‌شود. و احتیاط بهتر آن است که اگر معدن به یک دینار برسد، بلکه مطلقاً، خمس آن داده شود، بلکه سزاوار نیست این احتیاط ترک شود. و بنابر اقوی لازم نیست که یک‌دفعه از معدن خارج شود، پس اگر چند دفعه خارج شود و مجموع آن به حد نصاب برسد خمس مجموع آن - حتی در موردی که کمتر از حد نصاب بیرون بیاورد و رها کند سپس برگردد و آن را تکمیل کند، بنابر احتیاط (واجب) اگر اقوی نباشد، واجب است. و اگر عده‌ای در بیرون آوردن آن از معدن شرکت نمایند اقوی آن است که لازم است سهم هر کدام از آنان به حد نصاب برسد اگرچه احتیاط (مستحب) آن است که اگر مجموع به حد نصاب برسد خمس آن داده شود. و اگر یک معدن دارای دو جنس معدنی یا بیشتر باشد بنابر اقوی به حد نصاب رسیدن قیمت مجموع آن‌ها کفایت می‌کند. و اگر معدن‌ها متعدد باشد بنابر اقوی بعضی از آن‌ها به بعضی دیگر ضمیمه نمی‌شود اگرچه از یک جنس باشند، ولی اگر یک معدن حساب شود که بین قسمت‌های آن، اجزای زمین فاصله ایجاد کرده، بعضی از آن به بعضی دیگر ضمیمه می‌شود.

۷.۱.۲.۱ - عدم فرق بین معدن زمین مباح و مملوک

در وجوب دادن خمس معدن بین اینکه در زمین مباح باشد یا در زمین مملوک، فرقی نیست، هرچند که اوّلی برای کسی است که آن را استخراج نموده و دومی برای صاحب زمین است اگرچه دیگری آن را خارج ساخته باشد و در این صورت اگر به دستور مالک زمین بوده، خمس آن بعد از استثنای مخارج آن است و اجرت بیرون‌آورنده آن در صورتی که تبرّعاً نباشد، جزء آن مخارج می‌باشد، و اگر به دستور او نبوده آنچه خارج شده مال صاحب زمین است و خمس آن بدون استثنای مخارج بر او، واجب است زیرا خرجی نکرده است، و آنچه را که بیرون‌آورنده خرج کرده به عهده مالک نمی‌باشد. و اگر معدن در زمین «مفتوح عنوةً» باشد پس اگر زمینی باشد که هنگام فتح‌ مسلمین، آن زمین آباد بوده - که مال مسلمین می‌باشد - و یکی از مسلمان‌ها از چنین زمینی استخراج نموده مالک آن می‌شود و خمس بر او واجب است، اگر با اذن والی مسلمین باشد وگرنه محل اشکال است. چنان که اگر غیر مسلمین آن را استخراج کنند در مالک شدن آنان اشکال است. و اگر معدن در زمینی باشد که در حال فتح، موات بوده است، آن کسی که آن را بیرون آورده، مالک آن می‌شود و خمس بر او واجب است ولو اینکه کافر باشد، مانند سایر زمین‌های مباح. و اگر معدن را بچه یا دیوانه استخراج کند بنابر اقوی خمس به آن تعلّق می‌گیرد و بر ولیّ (بچه و دیوانه) واجب است که آن را بدهد.

۷.۱.۲.۲ - وجوب خمس معدنی که کافر استخراج می‌کند

تحقیقاً گذشت که در تعلّق گرفتن خمس به آنچه که از معدن خارج می‌شود فرقی نیست بین اینکه بیرون‌آورنده مسلمان باشد یا کافر - به تفصیلی که ذکر آن گذشت - پس معادنی را که کفار استخراج می‌نمایند - مانند طلا و نقره و آهن و نفت و زغال‌سنگ و غیر آن‌ها - خمس به آن‌ها تعلّق می‌گیرد و اگر والی مسلمین مبسوط الید باشد، خمس را از آنان می‌گیرد. لیکن اگر از آنان به طایفه برحقّ (شیعه) منتقل شد، دادن خمس آن بر آنان واجب نیست حتی اگر بدانند که خمس آن را نداده‌اند؛ زیرا ائمه اطهار (علیهم‌السّلام) خمس مال‌هایی را که خمس آن داده نشده و از کسانی که اعتقاد به وجوب خمس ندارند - کافر باشد یا مخالف - به شیعیان منتقل شده باشد برای شیعیانشان مباح فرموده‌اند خواه آنچه خمس به آن تعلّق گرفته معدن باشد یا غیر معدن همچون سود تجارت و مانند آن. اما اگر از امامیّه کسی که از روی اجتهاد یا تقلید، اعتقاد به وجوب خمس در بعضی از اقسام آنچه که خمس به آن تعلق می‌گیرد ندارد یا آنکه معتقد است به طور کلّی خمس واجب نیست به گمان اینکه ائمه اطهار (علیهم‌السّلام) به طور کلّی آن را برای شیعیانشان مباح فرموده‌اند، چیزی به آنان منتقل شود در صورتی که تخمیس نشده بر آنان خمس آن واجب است، ولی در صورت شک در رای او، نه بر او تفحّص لازم است و نه تخمیس آن در صورتی که احتمال پرداختن خمس را بدهد، البته در صورت علم به مخالف بودن رای آن دو، احتیاط (واجب) بلکه اقوی آن است که از آن اجتناب کند تا اینکه خمس آن داده شود.

۷.۱.۳ - گنج

سوم: گنج؛ و مرجع تشخیص چیزی که به آن گنج گفته می‌شود عرف است، پس اگر صاحب آن را نشناسد چه در شهرهای کفار باشد، یا در زمین موات، یا زمین مخروبه از بلاد اسلام باشد، چه اثر اسلام بر آن باشد یا نه، در همه این صورت‌ها ملک یابنده‌اش می‌باشد و بر او لازم است خمس آن را بپردازد. ولی اگر در زمین ملکی خودش که با خریدن و مانند آن ملک او شده گنج پیدا کند، باید آن را به اطّلاع مالک قبل از خودش برساند، در صورتی که احتمال بدهد که مال او است و اگر او از آن بی‌اطّلاع بود به مالک قبل از او اطّلاع دهد، تا برسد به کسی که از آن خبر ندارد یا (به کسی برسد که) احتمال نمی‌دهد مال او باشد، پس (در این صورت) مال یابنده‌اش می‌باشد و خمس آن بر او لازم است در صورتی که در طلا به بیست دینار و در نقره به دویست درهم برسد، و در غیر آن‌ها به مقدار هر کدام آن‌ها برسد. و آنچه که مثلًا در شکم چهارپای خریداری شده، پیدا شود، بنابر احتیاط (واجب) ملحق به گنج می‌باشد پس بعد از آنکه فروشنده از آن خبری نداشت، خمس در آن واجب است، و در آن رسیدن به نصاب معتبر نیست، بلکه بنابر احتیاط (واجب) آنچه که در شکم ماهی هم پیدا می‌شود به گنج ملحق می‌باشد، بلکه در آن اطّلاع دادن به فروشنده لازم نیست مگر در فرضی که به ندرت پیدا می‌شود. بلکه احتیاط (واجب) ملحق نمودن حیوان - غیر ماهی و غیر چهارپا - به ماهی و چهارپا می‌باشد.

۷.۱.۴ - غوص

چهارم: غوص؛ پس آنچه که از جواهر با غوّاصی به دست آید - مانند لؤلؤ و مرجان و غیر آن‌ها از چیزهایی که اخراج آن با غوّاصی متعارف است - خمس آن در صورتی که قیمت آن به یک دینار و بیشتر برسد واجب است و بین اینکه از یک نوع باشد یا نه، در یک‌دفعه باشد یا چند دفعه، فرق نمی‌کند، پس بعضی از آن‌ها به بعضی دیگر ضمیمه می‌شود، بنابراین اگر مجموع به یک دینار رسید، خمس آن واجب است. و حکم شراکت نمودن عدّه‌ای در بیرون آوردن آن مانند شراکت آن‌ها در (استخراج) معدن می‌باشد. در مورد چیزی که با غوّاصی بیرون آورده می‌شود بین دریا و نهرهای بزرگ - مانند دجله و فرات و نیل در صورتی که مانند دریا فرضاً در آن‌ها هم جواهر تکوّن یابد - فرقی نیست.

۷.۱.۴.۱ - خمس جواهری که بدون غواصی از دریا گرفته شود

اگر با بعضی از وسایل - بدون غوّاصی - جواهر را از دریا بیرون آورد بنابر احتیاط (واجب) در حکم غوص است. ولی اگر خودش بیرون آید و بر ساحل دریا یا روی آب قرار گیرد پس بدون غوّاصی آن‌ها را بردارد داخل در ارباح مکاسب می‌شود - نه غوص - در صورتی که شغل او این باشد. و بنابراین کم کردن مخارج سالانه در آن معتبر است و در آن نصاب معتبر نیست و اما اگر اتفاقاً به آن دست پیدا کند، داخل در مطلق فایده می‌شود که حکم آن می‌آید.

۷.۱.۴.۲ - چیزی که در دریا غرق شده است

اگر چیزی در دریا غرق شود و مالکش از آن اعراض کند، سپس غوّاص آن را بیرون آورد، غوّاص مالک آن می‌شود و احتیاط (واجب) آن است که - اگر از جواهر باشد - حکم غوص بر آن جاری گردد، و اما غیر از جواهر اقوی آن است که حکم غوص بر آن جاری نمی‌شود.

۷.۱.۴.۳ - عنبر

اگر با غوّاصی «عنبر» بیرون آورده شود حکم غوص بر آن جاری می‌شود و اگر بر روی آب یا ساحل گرفته شود از ارباح مکاسب می‌باشد در صورتی که کسی که شغلش این باشد آن را بگیرد، و در صورتی که اتّفاقاً بر آن دست یابد در مطلق فایده داخل می‌شود.

۷.۱.۴.۴ - کسر مخارج استخراج و ریخته‌گری و غواصی

در غوص و معدن و گنج، خمس بعد از کم کردن مخارج کندن و ریخته‌گری و غوّاصی و وسایل و مانند این‌ها واجب است، بلکه اقوی آن است که بعد از کم کردن خرج‌ها، لازم است به حد نصاب برسد.

۷.۱.۵ - ارباح مکاسب

پنجم: آنچه که از مخارج سال خود و عایله‌اش (اضافه بیاید) از صنعت‌ها و زراعت‌ها و منافع تجارت‌ها، بلکه و سایر کسب‌ها ولو اینکه از راه حیازت مباحات یا استفاده بردن از نماءها و یا زاد و ولد کردن (در حیوانات) یا بالا رفتن قیمت‌ها یا غیر این‌ها به دست آید از چیزهایی که در مسمّای کسب کردن داخل است - اضافه بیاید. و سزاوار نیست ترک احتیاط به اینکه خمس هر فایده‌ای را بپردازد اگرچه در مسمّای کسب داخل نباشد، مانند بخشش و هدیه و جایزه و ارثیه‌ای که گمان آن را نداشته است و همچنین است چیزی که از راه صدقه مستحب مالک می‌شود؛ اگرچه تعلّق نگرفتن خمس به غیر منافع چیزهایی که در مسمّای کسب داخل است، خالی از قوّت نیست، چنان که اقوی آن است که به مطلق ارث و مهر و عوض خلع تعلّق نمی‌گیرد، و احتیاط خوب است. و آنچه که با (گرفتن) خمس یا زکات ملک او شده اگرچه از مخارج سالش زیاد بیاید، خمس ندارد، ولی اگر قصد داشته باشد که با نگه‌داشتن آن‌ها، از سود و رشد آن‌ها استفاده کند، (با چنین قصدی) خمس در نمای آن‌ها واجب است نه مطلقاً.

۷.۱.۵.۱ - واجب نبودن خمس ترقی قیمت

اگر چیزهایی داشته باشد که خمس به آن‌ها تعلّق نگرفته یا خمس آن‌ها را داده است و قیمت آن‌ها در بازار بالا رود خمس آن زیاده، بر او واجب نیست در صورتی که آن چیزها عین مال تجارت و سرمایه تجارت نباشند مانند اینکه مقصود او از خرید و نگه‌داشتن آن‌ها، نگهداری خود آن‌ها و بهره بردن از منافع و نماء آن‌ها باشد. و اما اگر مقصود این باشد که با آن‌ها تجارت کند ظاهر آن است که خمس ترقّی قیمت آن‌ها پس از تمام شدن سال واجب است به شرط آنکه فروش آن‌ها و گرفتن قیمتش ممکن باشد. و اگر فقط در سال بعد ممکن باشد بنابر اظهر زیادی قیمت از منافع همان سال می‌باشد نه سال گذشته.
اگر بعضى از اموالى كه با آن‌ها تجارت مى‌كند و قيمتش بالا رفته در آخر سال نزد او موجود باشد و بعضى از آن‌ها دين بر مردم باشد (يعنى از مردم طلبكار باشد) پس اگر آنچه را موجود است بفروشد يا فروختن و گرفتن قيمت آن ممكن باشد، خمس سود و زيادى قيمت آن بر او واجب است. و اما آنچه را كه از مردم طلب دارد پس اگر مطمئن باشد كه هر وقت بخواهد آن را مى‌تواند وصول كند به طورى كه مانند موجود نزد او باشد، خمس مقدار زايد بر سرمايه‌اش را بايد بدهد، و آنچه را مطمئن به وصول آن نيست، تا زمان وصول آن طلب صبر مى‌كند پس هر وقت آن را گرفت، آن زيادى از منافع همان سالى است كه به دستش آمده.

۷.۱.۵.۲ - کم کردن غرامت‌ها و مخارج

در این قسم، خمس بعد از کم کردن غرامت‌ها و مخارجی که در به دست آوردن نماء و سود به مصرف رسیده، می‌باشد و فقط به آنچه که از مؤونه (مخارج) سال اضافه آمده، تعلّق می‌گیرد، که ابتدای سال در مورد کسی که کار او کسب و به دست آوردن منافع تدریجی و مثلًا روز به روز است هنگام شروع در کسب و در مورد کسی که کاسب نیست، وقت پیدا شدن سود و فایده است؛ پس ابتدای سال کشاورز، وقت پیدا شدن فایده زراعت و رسیدن آن به دستش می‌باشد که همان وقتی است که غلّه را پاک می‌کند. و کسی که دارای درخت‌های میوه است، ابتدای سالش وقت چیدن میوه و برداشت آن‌ها است، البته اگر زراعت و میوه‌ها را قبل از آن بفروشد ابتدای سالش وقتی است که پول جنس را بگیرد یا آنکه به مانند موجود باشد یعنی طوری باشد که تا مطالبه کند به دستش برسد.

۷.۱.۵.۳ - مقصود از مؤونه

مقصود از مؤونه، چیزی است که برای خود و عایله واجب النفقه و غیر ایشان خرج می‌کند. و از مؤونه محسوب می‌شود آنچه در زیارت‌ها و صدقه‌ها و جایزه‌ها و هدیه‌ها و میهمانی‌ها و گشایش امورش خرج می‌کند و حقوقی که با نذر و کفّاره و مانند آن بر او لازم می‌شود و آنچه را بدان نیاز دارد از قبیل چهارپا و کنیز و بنده و خانه و فرش و اثاث و کتاب، بلکه آنچه را که به آن نیاز دارد برای ازدواج فرزندان و ختنه آن‌ها و برای مرگ عایله‌اش و غیر این‌ها از چیزهایی که جزء احتیاجات عرفی او حساب می‌شود. البته در آنچه که ذکر شد لازم است که اکتفا نماید به آنچه که مناسب حال او است، نه آنچه که سفاهت و اسراف به حساب می‌آید، پس اگر بیشتر از مقدار مناسب حالش مصرف کند، (مقدار زاید) جزء مؤونه حساب نمی‌شود، بلکه احتیاط (واجب) آن است که در مصارف حد وسط آنچه را مناسب مثل خودش هست رعایت کند نه صرف مخارجی که لایق حال او نباشد و از مثل او متعارف نباشد، بلکه لزوم رعایت آن خالی از قوت نیست، ولی توسعه مخارج که از مثل او متعارف است، از مؤونه می‌باشد. و مقصود از مؤونه آن چیزی است که بالفعل به مصرف برسد نه مقدار آن؛ پس اگر به خودش سخت بگیرد یا متبرّعی مخارجش را تبرّعاً بدهد به مقدار آن از مؤونه حساب نمی‌شود، بلکه اگر در اثنای سال خرج کردن مال در چیزی مانند حج یا ادای دین یا کفّاره و مانند آن‌ها بر او واجب شود و از روی معصیت یا فراموشی و مانند آن، در آن مصرف نکند، بنابر اقوی مقدار آن از مؤونه حساب نمی‌شود.

۷.۱.۵.۴ - تعدد درآمد

اگر چند نوع درآمد داشته باشد از قبیل تجارت و زراعت و کاردستی و غیر آن، در آخر سال مجموع استفاده‌ای را که از همه داشته، ملاحظه می‌کند؛ پس خمس زاید بر مؤونه سالش را می‌دهد و لازم نیست که برای هر درآمدی، سالی جداگانه منظور نماید.

۷.۱.۵.۵ - سرمایه

احوط، بلکه اقوی آن است که سرمایه - در صورت نیاز به آن - جزء مؤونه حساب نمی‌شود؛ پس در صورتی که از درآمد کسب باشد، دادن خمس آن بر او واجب است، مگر اینکه به جهت حفظ آبرو یا معاشی که مناسب حالش باشد، به تمام آن احتیاج داشته باشد، مثل اینکه اگر فرض شود که با دادن خمس آن، به کسبی تنزل پیدا می‌کند که مناسب حال او نیست یا برای مخارجش کفایت نمی‌کند، پس اگر مالی نداشته باشد و با اجاره یا غیر آن، مقداری فایده ببرد و بخواهد آن را برای تجارت سرمایه خود قرار بدهد تا با آن تجارت کند بر او واجب است خمس آن را بپردازد. و همچنین است ملکی که از منافع کسب آن را بخرد تا از عایدات آن استفاده ببرد.

۷.۱.۵.۶ - نمای متصل و منفصل

اگر اموالی از قبیل باغ یا حیوان مثلًا داشته باشد و خمس به آن‌ها تعلّق نگرفته باشد، مثل اینکه به ارث به او منتقل شده باشد، یا خمس به آن‌ها تعلّق گرفته و لیکن آن را ادا نموده باشد پس در پاره‌ای موارد آن‌ها را نگاه می‌دارد به این هدف که با عین آن‌ها کسب کند مانند درخت‌هایی که میوه نمی‌دهند و جز از چوب و شاخه‌های آن‌ها بهره‌ای برده نمی‌شود و درخت‌ها را برای کسب کردن با چوب و شاخه آن‌ها نگاه می‌دارد، و مانند گوسفند نری که آن را نگاه می‌دارد تا بزرگ و چاق شود سپس با گوشت آن کسب نماید و در مواردی به هدف اینکه با نمای منفصل آن‌ها کسب کند مانند درخت‌های میوه که بهره بردن از میوه آن‌ها مقصود است و مانند گوسفندهای مادّه که از نتاج (بچه) و شیر و پشم آن‌ها استفاده می‌شود. و در مواردی به این هدف که از نماء و میوه آن استفاده کند به اینکه برای خوردن عایله و میهمان‌هایش باشد. در صورت اول خمس به نمای متصل آن تعلق می‌گیرد تا چه رسد به نمای منفصل، مانند پشم و مو و کرک و در صورت دوم خمس به نمای متصل آن تعلّق پیدا نمی‌کند و تنها به نمای منفصل آن متعلق می‌شود، چنان که در صورت سوم به آنچه که از مصرف آن در معاشش زیاد بیاید، خمس تعلق پیدا می‌کند.

۷.۱.۵.۷ - جبران خسارت با ربح سال

اگر با سرمایه‌اش در سال در یک نوع کسب، تجارت نماید پس چند مرتبه بفروشد و بخرد و در بعضش ضرر و در بعضی دیگر سود کند، خسارتش با ربح جبران می‌شود، پس اگر مساوی شوند، سودی (در میان) نیست و اگر ربح زیاد بیاید به همان مقدار سود برده است. و همچنین است اگر با چند نوع جنس مختلف در یک مرکز از چیزهایی که تجارت با آن‌ها در یک مرکز متعارف است بدون آنکه هر یک به تنهایی مستقل باشند، تجارت نماید چنانچه در خیلی از شهرها و در خیلی از تجارت‌ها متعارف می‌باشد، بلکه و همچنین است اگر به تجارت‌های مختلف در شعبه‌های زیادی که تحت یک مرکزیّت می‌باشند، تجارت نماید مانند اینکه اگر برای یک تجارت بر حسب دفتر و جمع و خرج، شعبه‌های مختلف زیادی باشد، که هر شعبه‌ای اختصاص به تجارت خاصی داشته باشد و همه آن‌ها تحت شعبه مرکزی یا یک مرکز از نظر محاسبات و دخل و خرج باشند، در تمام این‌ها ضرر بعضی با سود بعضی دیگر جبران می‌شود. البته اگر چند نوع تجارت گوناگون و مراکز متعددی باشند که از نظر خرج و دخل و دفتر و حساب، ارتباطی به هم نداشته باشند، ظاهر آن است که کمبود بعضی با بعضی دیگر جبران نمی‌شود، بلکه ممکن است گفته شود که معیار این است که تجارت‌ها از یکدیگر مستقل باشند نه آنکه انواع تجارت، مختلف و متفاوت باشد.

۷.۱.۵.۸ - زیاد آمدن آذوقه در پایان سال

اگر بعضی از چیزها مانند گندم و جو و روغن و زغال و غیر این‌ها را از درآمدش برای مخارج سالش بخرد و در آخر سال مقداری از آن‌ها زیاد بیاید، - کم باشد یا زیاد - دادن خمس آن واجب است و اما اگر فرش یا ظرف یا اسب و مانند این‌ها را - از چیزهایی که تا زمانی که عین آن‌ها باقی است مورد استفاده قرار می‌گیرد - بخرد، ظاهر آن است که خمس آن‌ها واجب نمی‌باشد مگر وقتی که از محل حاجت او بیرون رود که در این صورت بنابر احتیاط (واجب) باید خمس آن‌ها را بدهد.

۷.۱.۵.۹ - تهیه تدریجی خانه و مانند آن

اگر مثلًا برای سکونتش نیاز به خانه داشته باشد و نتواند آن را بخرد مگر از درآمدش در طول چند سال، اقوی آن است که در صورتی که در هر سال بعضی از احتیاجات خانه را بخرد، جزء مؤونه می‌باشد؛ اگر در یک سال مثلًا زمین آن را و در سال دیگر سنگ‌ها و در سال سوم چوب‌های آن را بخرد و به همین منوال، یا مثلًا زمین آن را بخرد و در طول چند سال، قیمت آن را بپردازد در صورتی که غیر از این‌طور برایش ممکن نباشد. و اما اگر پول را به منظور خرید آن چند سال نگاه دارد، از مؤونه حساب نمی‌شود پس دادن خمس آن واجب است، چنان که جمع کردن پشم گوسفند در طول چند سال به منظور آنکه فرش یا لباسی که برایش لازم است تهیه نماید، در صورتی که به غیر این صورت برایش ممکن نباشد، بنابر اقوی از مؤونه حساب می‌شود. و همچنین است خریدن جهیزیه دخترش از منافع سال‌های متعدد در هر سال به مقدار آن سال، از مؤونه حساب می‌شود، بر خلاف اینکه پول‌ها را جهت خریدن آن جمع نماید.

۷.۱.۵.۱۰ - وفات در اثنای سال درآمد

اگر در اثنای سال درآمد بمیرد، ملاحظه کم کردن مخارج بقیه سال - بر فرض حیات او - ساقط می‌شود، و خمس آنچه اضافه بر مخارجش تا وقت مردن است، واجب می‌باشد.

۷.۱.۵.۱۱ - تهیه مؤونه از درآمد با داشتن مال مخمس

اگر مال دیگری داشته باشد که خمس آن واجب نیست، اقوی آن است که جایز است مؤونه را فقط از درآمد، هزینه نماید؛ اگرچه احتیاط (مستحب) آن است که مؤونه را بر درآمد و آن مال، تقسیم نماید. ولی اگر کسی دیگر - به جهت وجوب یا تبرّع - مؤونه او را به عهده بگیرد، مؤونه (از درآمد) کم نمی‌شود و خمس تمام درآمد واجب است.

۷.۱.۵.۱۲ - قرض گرفتن برای مؤونه

اگر برای مؤونه‌اش در اول سالش، قرض نماید یا بعضی از چیزهای مورد نیازش را به ذمّه (نسیه) بخرد یا قبل از پیدا شدن درآمد قسمتی از سرمایه را در مؤونه‌اش مصرف نماید برایش جایز است به همان‌اندازه از درآمد کم کند.

۷.۱.۵.۱۳ - بدهی‌های قهری

بدهی‌ای که به طور قهری (غیر اختیاری) پیدا می‌شود مانند قیمت چیزهایی که تلف نموده و ارش جنایات - و نذرها و کفّارات هم ملحق به آن‌ها می‌باشد - ادای آن در هر سال از مؤونه همان سال می‌باشد؛ پس مانند سایر مؤونه‌ها، از فواید و درآمدهای آن سال کم می‌شود، و همچنین است بدهی‌ای که با قرض گرفتن و نسیه خریدن و غیر این‌ها جهت مؤونه سال‌های قبل، پیدا شده است، در صورتی که آن را در سال درآمد پرداخت نماید. و اما بدهی‌ای که از طریق قرض کردن از ولیّ امر (حاکم شرع) از مال خمس- که از آن به دستگردان تعبیر می‌شود- حاصل شود از مؤونه حساب نمی‌شود؛ اگرچه در سال درآمد آن را بپردازد یا زمان ادای آن در همان سال باشد و بپردازد، بلکه واجب است خمس همه درآمد را محاسبه سپس آن بدهی را از مخمّس ادا نماید یا آن بدهی را پرداخت کند و در وقت ادای خمس، آن بدهی را نیز به حساب درآمد بیاورد و خمس آن را رد کند.

۷.۱.۵.۱۴ - استطاعت حج در سال درآمد

اگر در سال درآمد مستطیع شود پس اگر در همان سال به حج برود، مصارف حج از مؤونه است و اگر به جهت عذر یا از روی معصیت، حج را تاخیر بیندازد، خمس (همه) درآمد واجب است. و اگر استطاعت از درآمدهای سال‌های متعددی پیدا شود، خمس آنچه که قبل از سال استطاعت است واجب می‌باشد و اما مقداری که استطاعت او را در سال استطاعت تکمیل می‌نماید، در صورتی که در راه رفتن به حج خرج نماید، خمس ندارد؛ و همانا گذشت که مصرف نمودن ربح سال، در مؤونه جایز است و واجب نیست مخارج را بین درآمد سال و غیر آن - از چیزهایی که خمس آن واجب نیست - تقسیم نماید، پس مصرف نمودن همه درآمد سالش در مخارج حج و نگاه داشتن درآمدهای سال‌های قبل که تخمیس شده، برای خودش جایز می‌باشد.

۷.۱.۵.۱۵ - تعلق خمس به عین

خمس به عین تعلّق می‌گیرد و مخیّر بودن مالک در اینکه از خود آن یا از مال دیگر بپردازد، خالی از اشکال نیست، اگرچه خالی از قرب نمی‌باشد، مگر در مورد مال حلالی که با حرام مخلوط شده است؛ که در مورد آن احتیاط ترک نشود که خمس عین آن را ادا نماید. و حق ندارد که خمس را به ذمّه‌اش منتقل کند سپس در مالی که خمس به آن تعلّق گرفته تصرف نماید. البته برای حاکم شرع و وکیل ماذون او جایز است که با او مصالحه کند و خمس را به ذمّه‌اش منتقل نماید، پس در این صورت، تصرف او در آن (مالی که خمس به آن تعلق گرفته بود) جایز است، چنان که حاکم شرع حق دارد در مال مخلوط به حرام هم، مصالحه کند.

۷.۱.۵.۱۶ - پرداخت خمس قبل از پایان سال

(گذشتن) سال در واجب شدن خمس نسبت به درآمدهای کسب و سایر موارد خمس لازم نیست؛ اگرچه برای شخص کسب‌کننده - از جهت دوراندیشی - تاخیر آن در خصوص منافع کسب تا آخر سال جایز است، و اگر بخواهد که زودتر از آن بپردازد، جایز است و اگر معلوم شود که خمس نداشته، حقّ رجوع به گیرنده خمس را ندارد در صورتی که آنچه گیرنده خمس گرفته است، تلف شده باشد و نمی‌دانسته که او زودتر اقدام به پرداخت خمس نموده است (و خمس بر دهنده واجب نبوده).

۷.۱.۶ - زمینی که کافر ذمّی از مسلمان بخرد

ششم: زمینی که کافر ذمّی از مسلمان بخرد؛ که همانا دادن خمس آن بر ذمّی واجب‌ است، و اگر به اختیار خود آن را ندهد با اجبار از او گرفته می‌شود. و بین اینکه زمین، زمین زراعت باشد یا باغ یا خانه یا حمام یا دکّان یا کاروانسرا یا غیر این‌ها - در صورتی که خریدوفروش بر زمین آن به طور مستقل واقع شده باشد - فرقی نیست، ولی اگر تعلق خریدوفروش به زمین به طور تبعی (و طفیلی) باشد، به این صورت که آنچه فروخته شده مثلًا عبارت از خانه یا حمام باشد اقوی آن است که خمس به زمین آن تعلّق نمی‌گیرد. و آیا واجب بودن خمس اختصاص دارد به موردی که با خریدن به او منتقل شده باشد یا سایر معاوضات را هم شامل می‌شود؟ در آن تردید است، و احتیاط (واجب) آن است که در عقد معاوضه، پرداخت مقدار خمس زمین را بر او شرط کند؛ زیرا در موردی که خمس ثابت نباشد، شرط کردن آن نافذ و صحیح است، ولی در موردی که شرعاً خمس ثابت است، شرط سقوط آن صحیح نیست، پس اگر ذمّی در ضمن عقد معاوضه با مسلمان، شرط کند که خمس ندهد یا خمس آن بر فروشنده باشد، این شرط باطل است، اما اگر بر او شرط کند که مقدار خمس را از طرف ذمّی بدهد صحیح است. و اگر ذمّی، این زمین را به ذمّی دیگر یا به مسلمان بفروشد، به واسطه این فروش، خمس آن از او ساقط نمی‌شود؛ چنان که اگر بعد از خریدن مسلمان شود، ساقط نمی‌گردد. و مصرف این خمس بنابر قول صحیح‌تر مانند خمس‌های دیگر است، البته برای این خمس نصابی نیست. و بنابر قول اصح، نیّتی حتی بر حاکم (واجب) نیست؛ نه در وقت گرفتن (از ذمّی) و نه هنگام پرداختن آن (به مستحق).

۷.۱.۶.۱ - تعلق خمس به خود زمین

همانا خمس به خود زمین تعلق می‌گیرد- و کلام در تخییر ذمّی مانند کلامی است که در تخییر (در چگونگی پرداخت خمس از عین یا از مال دیگر) به تازگی گذشت - و اگر مثلًا در زمین، درخت یا ساختمان باشد، ولیّ خمس حقّ کندن آن را ندارد؛ و اگر زمین با همان وضع که خمس به آن تعلق گرفته باقی بماند، بر شخص ذمّی لازم است اجرت زمین سهم خمس را بدهد، و اگر بخواهد قیمت زمین سهم خمس را که زراعت یا درخت یا ساختمان دارد بپردازد، با در نظر گرفتن اینکه آن‌ها در مقابل دادن اجرت، در زمین باقی می‌مانند، زمین قیمت می‌شود پس خمس آن گرفته می‌شود.

۷.۱.۶.۲ - خرید زمین مفتوحة عنوة توسط ذمی

اگر ذمّی زمین مفتوحة عنوةً را بخرد، پس اگر خود زمین فروخته شود - در موردی که فروش خود آن صحیح است، مثل اینکه ولیّ مسلمین آن را در مصالح مسلمین بفروشد - پس اشکالی در اینکه دادن خمس آن بر ذمّی واجب است نمی‌باشد، و اما اگر به تبع آثار فروخته شود در جایی که در آن آثاری مانند درخت یا ساختمان باشد و همچنین در جایی که زمین زراعتی با خریدن از مسلمانی که آن را از طریق (عقد) قباله از حکومت گرفته است به ذمّی منتقل شود که برگشت این خرید به مالک شدن حقّ اختصاصی است که برای متقبل بوده است، پس اقوی آن است که (در هر دو صورت) خمس (واجب) نیست اگرچه احتیاط (مستحب) آن است که پرداخت مقدار خمس آن به اهل آن، بر ذمّی شرط شود.

۷.۱.۶.۳ - خرید خمس واجب بر ذمی توسط او

اگر ذمّی خمسی را که با خریدن زمین بر او واجب شده بود، از ولیّ خمس بخرد، بر او واجب است که خمس همین مقدار خریده شده را بدهد. و بر همین منوال است (تا هرکجا که ادامه پیدا کند) بنابر احتیاط (مستحب)، اگرچه در جایی که زمینی را که خمس به آن تعلق گرفته است، قیمت کنند و قیمت آن را بپردازد، اقوی آن است که خمس ندارد. البته اگر خود زمین را به صاحب خمس یا ولیّ خمس بپردازد سپس تصمیم بگیرد که آن را بخرد ظاهر آن است که خمس به آن تعلّق می‌گیرد.

۷.۱.۷ - مال حلال مخلوط به حرام

هفتم: حلالی که با حرام مخلوط شده و صاحب آن (مال حرام) اصلًا ولو در ضمن عدد محصوری شناخته نمی‌شود و همچنین اصلًا به مقدار آن علم ندارد، پس در این صورت خمس آن پرداخته می‌شود. اما اگر مقدار مال (حرام) را بداند، پس اگر صاحب مال را هم می‌شناسد باید مال را به صاحبش بدهد و جای خمس دادن نیست. بلکه اگر او را در ضمن عدد محصوری بداند احتیاط (واجب) آن است که از آنان خلاصی پیدا کند (و به نحوی رضایتشان را تحصیل نماید) پس اگر ممکن نباشد اقوی آن است که (برای تعیین کردن مالک) به قرعه رجوع شود و اگر صاحب آن را نشناسد یا در ضمن عدّه غیر محصوری باشد، احتیاطاً با اذن حاکم، به هر کسی بخواهد صدقه می‌دهد مادامی‌که گمان به خصوص شخصی (که او مالک آن باشد) نداشته باشد وگرنه نباید احتیاط را ترک کند که آن را به همان شخص مخصوص صدقه بدهد به شرط آنکه مورد صدقه‌ (و مستحق) باشد. البته گمان به شخص خاص (مالک) در میان عدّه محصوری فایده ندارد (و باعث نمی‌شود که مالک معیّن شود و چنان که گذشت باید رضایت همه آن‌ها را به دست آورد یا به قرعه رجوع نماید). و اگر مالک را بشناسد ولی مقدار آن را نداند باید از راه صلح با او تخلّص پیدا کند. و مصرف این خمس بنابر قول صحیح‌تر مانند مصرف خمس‌های دیگر است.

۷.۱.۷.۱ - علم به بیشتر از خمس بودن مال حرام

اگر بداند که مقدار حرام بیشتر از خمس است ولی مقدار آن را نداند ظاهر آن است که پرداختن خمس در حلال کردن مال و پاک کردن آن کفایت می‌کند هرچند احتیاط (مستحب) آن است که علاوه بر دادن خمس، با حاکم شرع نسبت به حرام مصالحه کند به چیزی که با دادن آن یقین به اشتغال ذمّه از بین برود، و حکم مجهول المالک را بر آن اجرا نماید؛ و احتیاط بیشتر از آن این است که مقدار مورد یقین را به حاکم شرع تحویل دهد و نسبت به مشکوک با او مصالحه کند، و حاکم شرع با تطبیق آن بر هر دو مصرف (یعنی مصرف خمس و مجهول المالک) احتیاط کند.

۷.۱.۷.۲ - بر ذمه بودن حق کسی

اگر حقّ کس دیگری در ذمّه او باشد نه در عین مال او، جایی برای خمس نیست؛ بلکه در این صورت اگر مقدار آن را بداند ولی صاحب آن را حتی در ضمن عدد محصوری نشناسد، آن مقدار را با اذن حاکم شرع از طرف صاحبش صدقه می‌دهد یا به حاکم تحویل می‌دهد. و اگر بداند که صاحب آن در ضمن عدد محصوری است اقوی آن است که به قرعه رجوع نماید. و اگر مقدار آن را نداند و بین کم و زیاد مردّد باشد، کم را در نظر گرفته به مالک آن- در صورتی که شخصاً معلوم باشد- می‌پردازد. و اگر مالک بین عدد محصوری مردّد باشد پس حکم آن بدان گونه است که گذشت. و اگر مالک آن مجهول یا در عدد غیر محصوری معلوم باشد، آن را صدقه می‌دهد چنان که گذشت؛ و احتیاط (مستحب) آن است که در این صورت، با حاکم شرع به مقدار حد وسط بین کم و زیاد مصالحه کند پس با آن معامله آن چیزی که مقدارش معلوم است می‌شود (که آن را از طرف صاحبش صدقه می‌دهد).

۷.۱.۷.۳ - از خمس، زکات، وقف خاص یا عام بودن مال مخلوط

اگر حرام مخلوط به حلال، از خمس یا زکات یا وقف خاص یا وقف عام‌ باشد مانند چیزی است که مالکش معلوم باشد و دادن خمس آن کفایت نمی‌کند.

۷.۱.۷.۴ - متعلق خمس بودن مال حلال مخلوط به حرام

اگر مال حلالی که در مال مخلوط است، خودش متعلق خمس باشد، واجب است بعد از دادن خمس تحلیل، خمس دیگری برای آن مال حلال که در مال مخلوط است بدهد و (در دادن این خمس) می‌تواند به پرداختن خمس مقدار مال حلالی که یقیناً حلال است اکتفا کند در صورتی که خمس آن از خمس باقی‌مانده مال بعد از دادن خمس تحلیل کمتر باشد و در صورتی که به مقدار خمس باقی‌مانده یا بیشتر باشد بنابر اقوی می‌تواند به دادن خمس بقیه اکتفا نماید و احتیاط (مستحب) آن است که در مواردی که بین کمتر و زیادتر مردّد است، با حاکم شرع مصالحه نماید.

۷.۱.۷.۵ - معلوم شدن مالک بعد از پرداخت خمس

اگر بعد از دادن خمس، مالک معلوم شود، (خمس دهنده) ضامن آن می‌باشد، پس بنابر احتیاط (واجب) تاوان آن بر او است. و اگر بعد از دادن خمس بداند که حرام کمتر از آن بوده است زیادی را پس نمی‌گیرد؛ و اگر بداند که حرام زیادتر از آن می‌باشد احتیاط (مستحب) آن است که زیادی را صدقه بدهد اگرچه اقوی آن است که در صورتی که مقدار زیادی را نداند (صدقه دادن) واجب نیست.

۷.۱.۷.۶ - تصرف متلف قبل از پرداخت خمس

اگر در مال مخلوط به حرام قبل از پرداختن خمس، تصرفی که متلف مال است انجام دهد، حرام به ذمّه‌اش تعلّق می‌گیرد، و ظاهر آن است که خمس ساقط می‌شود، پس حکم رد مظالم بر آن جاری می‌شود؛ که باید آن را صدقه بدهد و احتیاط (واجب) آن است که از حاکم شرع اذن بگیرد، چنان که احتیاط (مستحب) آن است که با اذن حاکم شرع مقدار خمس را به قصد «ما فی الذّمه» به سیّد‌هاشمی بپردازد. و اگر در آن به مثل بیع تصرف کند، بیع نسبت به حرامی که مقدارش مجهول است، فضولی است، پس اگر حاکم شرع آن را اجازه دهد، عوض آن - در صورتی که گرفته شده باشد - متعلق خمس می‌شود؛ زیرا این عوض مخلوط به حرامی می‌گردد که مقدارش معلوم نیست و صاحبش شناخته نیست، و تمام معوّض، ملک خریدار می‌باشد؛ و اگر حاکم شرع آن را امضاء نکند، عوضی که گرفته شده، مخلوط به حرامی است که مقدار آن معلوم نیست و صاحبش مشخص است، پس حکم آن بر آن جاری می‌شود، و اما معوّض بر حکم سابقش باقی می‌ماند، پس‌ دادن خمس آن واجب است و ولیّ خمس می‌تواند به فروشنده رجوع کند (و از او خمس را مطالبه نماید) چنان که می‌تواند بعد از آنکه خریدار جنس را گرفته، به او رجوع نماید.


(۱) شیخ مفید، مقنعه، کنگره شیخ مفید.
(۲) شیخ طوسی، النهایة، در جوامع الفقهیة.
(۳) علامه حلی، تذکرة الفقهاء، مکتبة المرتضویة، قم.
(۴) محقق حلی، معتبر فی شرح المختصر.
(۵) ابن ادریس، سرائر، انتشارات اسلامی، قم.
(۶) ابن زهره، غنیة النزوع، در جوامع الفقهیة.
(۷) ابن براج، مهذب، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم.
(۸) سلار بن عبدالعزیز دیلمی، مراسم، چاپ شده درجوامع الفقهیه.
(۹) شیخ یوسف بحرانی، حدائق الناضرة، انتشارات اسلامی، قم.
(۱۰) سید محمد موسوی عاملی، مدارک الاحکام، مؤسسه آل البیت.
(۱۱) شیخ انصاری، کتاب الزکاة، تراث الشیخ الاعظم، کنگره شیخ انصاری، قم.
(۱۲) علامه حلی، مختلف الشیعة، دفتر تبلیغات اسلامی.
(۱۳) أبوالحسین أحمد بن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغة.
(۱۴) راغب اصفهانی، مفردات، ماده: زکا، دار المعرفة، بیروت.
(۱۵) ابن منظور محمد بن مکرم، لسان العرب، نشر ادب الحوزه.
(۱۶) فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، مکتبة المرتضویة.
(۱۷) قرطبی، الجامع لأحکام القرآن.
(۱۸) آلوسی، روح المعانی.
(۱۹) فخر رازی، التفسیر الکبیر، دار احیاء التراث العربی بیروت.
(۲۰) علامه طباطبائی، تفسیر (المیزان)، اعلمی، بیروت.
(۲۱) امین الاسلام طبرسی، مجمع البیان.
(۲۲) شیخ طوسی، خلاف، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین.
(۲۳) شیخ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
(۲۴) علامه حلی، منتهی المطلب.
(۲۵) نهج البلاغه.
(۲۶) مبارک بن محمدابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث والأثر.
(۲۷) مکارم شیرازی، تفسیر (نمونه) زیر نظر مکارم شیرازی، دار الکتب الاسلامیه.
(۲۸) مرتضی عسکری، معالم المدرستین.
(۲۹) شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، دار احیاء التراث العربی بیروت.
(۳۰) سید مرتضی علم الهدی، الانتصار، درجوامع الفقهیة.


۱. شیخ طوسی، النهایة، ج۱، ص۱۹۶، در جوامع الفقهیة.    
۲. علامه حلی، مختلف الشیعة، ج۳، ص۳۱۳، دفتر تبلیغات اسلامی.    
۳. سید مرتضی علم الهدی، الانتصار، ج۱، ص۲۲۵    
۴. ابن زهره، غنیة النزوع، ج۱، ص۱۲۸، در جوامع الفقهیة.    
۵. ابن حمزه، وسیله، ج۱، ص۱۳۶.    
۶. سلار بن عبدالعزیز دیلمی، مراسم، ج۱، ص۵۸۱، چاپ شده درجوامع الفقهیه.    
۷. شیخ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۵، ص۱۶، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
۸. شیخ طوسی، النهایة، ج۱، ص۱۹۷، در جوامع الفقهیة.    
۹. شیخ طوسی، خلاف، ج۲، ص۱۱۶ ۱۱۹، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین.    
۱۰. قاضی ابویوسف، خراج، ج۱، ص۲۱
۱۱. قاضی ابویوسف، خراج، ج۱، ص۲۲
۱۲. قاضی ابویوسف، خراج، ج۱، ص۷۰
۱۳. شیخ مفید، مقنعه، ج۱، ص۲۷۴، کنگره شیخ مفید.    
۱۴. شیخ طوسی، النهایة، ج۱، ص۱۹۶، در جوامع الفقهیة.    
۱۵. محقق حلی، معتبر فی شرح المختصر، ج۲، ص۶۲۳.    
۱۶. علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ج۵، ص۴۲۰، مکتبة المرتضویة، قم.    
۱۷. ابن ادریس، سرائر، ج۱، ص۴۸۶، انتشارات اسلامی، قم.    
۱۸. ابن زهره، غنیة النزوع، ج۱، ص۱۲۸، در جوامع الفقهیة.    
۱۹. سید مرتضی علم الهدی، الانتصار، ج۱، ص۲۲۵، درجوامع الفقهیة    
۲۰. ابن براج، مهذب، ج۱، ص۱۷۸، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم.    
۲۱. سلار بن عبدالعزیز دیلمی، مراسم، ج۱، ص۱۴۱، چاپ شده درجوامع الفقهیه.    
۲۲. شیخ یوسف بحرانی، حدائق الناضرة، ج۱۲، ص۳۴۷، انتشارات اسلامی، قم.    
۲۳. سید محمد موسوی عاملی، مدارک الاحکام، ج۵، ص۳۷۸، مؤسسه آل البیت.    
۲۴. شیخ انصاری، کتاب الزکاة، ج۱، ص۳۰۳، تراث الشیخ الاعظم، کنگره شیخ انصاری، قم.    
۲۵. علامه حلی، مختلف الشیعة، ج۳، ص۳۱۳، دفتر تبلیغات اسلامی.    
۲۶. انفال/سوره۸، آیه۴۱.    
۲۷. أبوالحسین أحمد بن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغة، ج۴، ص۳۹۷.
۲۸. راغب اصفهانی، مفردات، ج۱، ص۳۶۶، دار المعرفة، بیروت.    
۲۹. ابن منظور محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۴۵، نشر ادب الحوزه.    
۳۰. فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۲۹، مکتبة المرتضویة.
۳۱. قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۸، ص۱.
۳۲. آلوسی، روح المعانی، ج۱۰، ص۲.
۳۳. فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۱۶۴، دار احیاء التراث العربی بیروت.    
۳۴. علامه طباطبائی، تفسیر (المیزان)، ج۹، ص۸۳ اعلمی، بیروت.
۳۵. امین الاسلام طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۱۴۸.
۳۶. شیخ مفید، مقنعه، ج۱، ص۲۷۶، کنگره شیخ مفید.    
۳۷. شیخ طوسی، خلاف، ج۲، ص۱۱۷، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین.    
۳۸. محقق حلی، معتبر فی شرح المختصر، ج۱، ص۳۹۵.    
۳۹. علامه حلی، مختلف الشیعة، ج۳، ص۱۸۵ ـ ۱۹۶، دفتر تبلیغات اسلامی.
۴۰. سید محمد موسوی عاملی، مدارک الاحکام، ج۵، ص۳۷۹، مؤسسه آل البیت.    
۴۱. شیخ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۱۶، ص۴۴، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
۴۲. علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۲۵۳، مکتبة المرتضویة، قم.
۴۳. علامه حلی، منتهی المطلب، ج۱، ص۵۴۸.
۴۴. نهج البلاغه، حکمت ۳۳۱، ص ۸۵۶.    
۴۵. نهج البلاغه، خطبه۱۲۰، ص۲۷۴.    
۴۶. نهج البلاغه، خطبه ۷۶، ص۱۳۷.    
۴۷. نهج البلاغه، خطبه ۸۳، ص۱۴۲.    
۴۸. مبارک بن محمدابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث والأثر، ج۳، ص۳۹۰.    
۴۹. مکارم شیرازی، تفسیر (نمونه) زیر نظر مکارم شیرازی، ج۷، ص۱۷۷، دار الکتب الاسلامیه.    
۵۰. ابن منظور محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۴۵، نشر ادب الحوزه.    
۵۱. مرتضی عسکری، معالم المدرستین، ج۲، ص۱۰۷.
۵۲. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۶، ص۳۸۱، دار احیاء التراث العربی بیروت.    
۵۳. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۶، ص۳۵۱، دار احیاء التراث العربی بیروت.    
۵۴. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۶، ص۳۴۸، دار احیاء التراث العربی بیروت.    
۵۵. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۶، ص۳۴۸، دار احیاء التراث العربی بیروت.    
۵۶. شیخ طوسی، خلاف، ج۲، ص۱۱۸، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین.    
۵۷. علامه حلی، مختلف الشیعة، ج۳، ص۱۸۵، دفتر تبلیغات اسلامی.    
۵۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۶۹، کتاب الخمس، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۵۹. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۶۹، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، الاول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۶۰. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۷۰، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، الثانی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۶۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۷۱، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مسالة۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۶۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۷۲، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مسالة۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۶۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۷۲، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، الثالث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۶۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۷۳، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، الرابع، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۶۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۷۳، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۶۶. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۷۳، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۶۷. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۷۳، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۶۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۷۴، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۶۹. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۷۴، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۷۰. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۷۴، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، الخامس، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۷۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۷۴، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۷۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۷۵، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۷۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۷۵، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۱۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۷۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۷۵، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۱۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۷۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۷۶، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۱۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۷۶. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۷۶، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۱۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۷۷. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۷۶، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۱۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۷۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۷۷، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۱۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۷۹. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۷۸، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۱۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۸۰. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۷۸، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۱۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۸۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۷۸، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۱۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۸۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۷۹، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۲۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۸۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۷۹، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۲۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۸۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۷۹، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۲۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۸۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۷۹، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۲۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۸۶. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۸۰، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۲۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۸۷. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۸۰، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، السادس، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۸۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۸۱، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۲۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۸۹. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۸۱، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۲۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۹۰. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۸۱، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۲۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۹۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۸۱، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، السابع، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۹۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۸۲، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۲۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۹۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۸۲، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۲۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۹۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۸۲، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۳۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۹۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۸۳، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۳۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۹۶. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۸۳، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۳۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    
۹۷. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۳۸۳، کتاب الخمس، القول فیما یجب فیه الخمس، مساله۳۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۳۴ ه. ق.    



برگرفته از مقاله موارد وجوب خمس- مجله فقه -دفتر تبلیغات اسلامی-شماره۳    
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)    ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    


رده‌های این صفحه : دیدگاه های فقهی امام خمینی




جعبه ابزار