منشأ نزول قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خداوند متعال در آیاتی از
قرآن کریم، اصل
نزول قرآن و مبدا نزول آن را که همان اسمهای نیکوی الهی است بیان فرموده است.
ذات اقدس اله در آیاتی از کتاب خود، اصل
نزول قرآن و مبدا نزول آن را که همان اسمهای نیکوی الهی است بیان فرموده که بخش عمده این آیات در «
حوامیم سبعه» است. «حوامیم سبعه»، به هفت سورهای گفته میشود که در آغاز آنها
حروف مقطعه «حم» آمده باشد. این شروع مشترک، نشانگر مضمون مشترک و هدف ویژهای است که این سورهها دارند. سرآغاز این سورهها، بیان تنزل وحی، دریافت
وحی، و محتوای اجمالی وحی است.
افزون بر این هفت
سوره، در سورههای دیگر مانند «
واقعه»، «
آل عمران» و «
علق» نیز به مسئله منشا و مبدا نزول
قرآن اشاره شده است که نخست به ذکر آیات کریمه آن سورهها میپردازیم.
خدای سبحان در سوره «آل عمران» میفرماید: «الم• الله لا اله الا هو الحی القیوم• نزل علیک الکتاب بالحق
الم، معبودی جز خداوند یگانه زنده و پایدار و نگهدارنده نیست. (همان کسی که) کتاب را به حق بر تو نازل کرد.
» آمدن اسمهای نیکوی الهی در آیات
قرآن کریم، بر اساس ارتباط موضوع مطرح شده با آن «اسم» است. اگر در آیهای، «الرحمن الرحیم» آمده و در آیه دیگر، «
شدید العقاب» «مجازات او شدید است» به دلیل تناسب محتوایی آن آیات با هر یک از این «اسمهای نیکو» است.
در این آیات کریمه، پیش از بیان نزول
قرآن، دو اسم «
حی» و «
قیوم» برای خداوند که نازل کننده
قرآن است، آمده و اشاره به این دارد که نزول
قرآن کریم، از مبدا «زنده و پایدار» است و میفرماید: آن خدایی که زنده و پایدار است و هیچ معبودی نیست مگر او،
قرآن و کتاب خویش را در معیت و مصاحبت حق بر تو نازل نمود.
خدای سبحان در سوره «واقعه» نزول
قرآن را از ساحت «رب العالمین» بیان فرموده است: «انه
لقرآن کریم• فی کتاب مکنون• لا یمسه الا المطهرون• تنزیل من رب العالمین
که آن،
قرآن کریمی است، که در کتاب محفوظی جای دارد، و جز پاکان نمیتوانند به آن دست زنند (دست یابند) آن از سوی پروردگار عالمیان نازل شده.» اگر مقصود از «عالمین» در این آیه، جهانها و عالمها باشد، معنای این آیه کریمه آن است که
قرآن از سوی پروردگار جهانها و عوالم نازل شده و به همین دلیل، هماهنگ با
تکوین و
عوالم هستی است. و اگر مقصود از «عالمین»، جهانیان باشد؛ چنانکه در سوره
فرقان آمده: «تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا
زوال ناپذیر و پربرکت است کسی که
قرآن را بر بنده اش نازل کرد تا بیم دهنده جهانیان باشد.» در این صورت، معنای آیه این میشود که
قرآن کریم، از سوی پروردگار جهانیان نازل شده و از این رو، برآورنده نیازهای همه انسانها در همه عصرهاست و
فطرت آنان را شکوفا میسازد.
در سوره «
علق» و در آغاز
بعثت و رسالت
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چنین آمده است: «اقرا باسم ربک الذی خلق• خلق الانسان من علق• اقرا و ربک الاکرم• الذی علم بالقلم• علم الانسان ما لم یعلم».
در این آیات کریمه مبدا و جایگاه نزول
قرآن، خدای «معلم» و «اکرم» معرفی شده و میفرماید: ای رسول ما!
قرآن را به نام پروردگارت که آفریننده عالم است، قرائت کن؛ خدایی که آدمی را از
خون بسته آفرید؛ بخوان
قرآن را که پروردگار تو کریمترین کریمان است؛ خدایی که
بشر را
علم نوشتن با
قلم آموخت و به آدم آنچه را که نمیدانست، به
الهام خود تعلیم داد.
خدای سبحان در آیات دیگری از کتاب خود،
فرشتگان حامل قرآن را «کرام بررة» معرفی مینماید: «فی صحف مکرمة•
مرفوعة مطهرة• بایدی سفرة• کرام بررة».
آیات الهی، در صفحات مکرم نگاشته شده است؛ صفحاتی بلند مرتبه و پاک و منزه که در دست
سفیران حق و
ملائکه مقرب و عالی رتبه، و با حسن و کرامتاند.
در آیهای دیگر،
قرآن کریم را گفته رسول کریم میخواند که: «انه لقول رسول کریم»
و در سوره «واقعه»، خود
قرآن را به وصف «کریم» ستوده، میفرماید: «انه
لقرآن کریم• فی کتاب مکنون
که آن،
قرآن کریمی است که در کتاب محفوظی جای دارد.»
در
سوره فصلت که یکی از حوامیم هفتگانه (حوامیم سورههایی که با حا و میم شروع شدند) است فرمود: «حم• تنزیل من الرحمن الرحیم»
؛ یعنی این کتاب، از
رحمت رحمانی حق نشات و سرچشمه گرفته و از
رحمت رحیمیه خداوند تنزل یافته است. مقصود از این رحمت، رحمت عاطفی نیست؛ زیرا آن
رحمت، به دلیل انفعالی بودنش ملازم با نقص است چه اینکه به جهت عاطفی بودن، نیاز به چیزی دارد که عاطفه برانگیر باشد و احساسات و عاطفههای شخص را برانگیزد و او را به رحمت وادار نماید.
منظور از رحمت در این آیه کریمه و در اسمهای نیکوی الهی، رحمتی است که نقص موجودات را به کمال، ترمیم میکند و ناقص را از طریق هدایت، به کمال خویش واصل میسازد و این رحمت، رحمتی ابتدایی و غیر انفعالی است؛ رحمتی که پیش از خلقت بوده و سبب خلقت است؛ چنانکه به جهت کامل ساختن مخلوق، همراه آن و پس از آن نیز خواهد بود. در بحثهای آینده روشن خواهد شد که هنگام اجتماع دو اسم از اسمهای نیکو الهی مانند
حی و
قیوم، و رحمان و رحیم، ترکیب و با هم بودن آن اسمهای نیکو و ترکیب آن صفات عالی، سهم مؤثری در تنزل
قرآن دارد.
در
سوره دخان که یکی دیگر از
حوامیم هفت گانه است میفرماید: «حم• و الکتاب المبین• انا انزلناه فی لیلة مبارکة»
و سپس میفرماید: «امرا من عندنا انا کنا مرسلین
(آری، نزول
قرآن) فرمانی بود از سوی ما؛ ما (
پیامبر را) فرستادیم.»
یعنی
قسم به این کتاب مبین، که ما آن را در شب پربرکت قدر نازل نمودیم و این نزول
قرآن در
شب مبارک، از سوی خدای «تبارک و تعالی» است.
قرآن فرود آمده
برکت خدایی است؛ ظاهرش برکت ظاهری دارد و باطنش برکت باطنی، «اسبغ علیکم نعمه ظاهرة وباطنة»
.
قرآن کریم، برترین نعمت الهی است که در ظاهر و باطنش
نعمت فراوان وجود دارد.
غرض آنکه، اگر برکتی برای
قرآن ثابت شود یا برای
شب قدر مقرر گردد، همه آنها بالعرض خواهد بود؛ زیرا منشا برکت ظرف زمان یا مظروف آن، ذات خداوند است که برکت، به طور اصیل و ذاتی از آن اوست: «تبارک الذی بیده الملک»
. بنابراین، مبدا نزول
قرآن، خداوند مبارک است.
در
سوره مؤمن که «
غافر» نیز نامیده میشود و یکی از حوامیم هفت گانه است فرمود: «حم• تنزیل الکتاب من الله العزیز العلیم».
این کتاب آسمانی، از پیشگاه خدایی نازل شده است که «عزیز مطلق» (مطلق یعنی بدون
قید و
شرط ) و «علیم مطلق» است. خدایی که جامع همه کمالات است، قهرا
عزت و
علم را نیز داراست. آنچه که در فرود آمدن
وحی و
قرآن نقش مؤثر دارد، همان عزت در پرتو علم، علم در آغوش عزت است.
«عزیز» به وجودی میگویند که دسترسی به او میسر نبوده، نفوذ ناپذیر باشد.
کسی که اهل تسلیم و سازش نباشد و از استحکام و استواری برخوردار باشد «عزیز» است. در
لغت، زمینی که سفت و محکم و نفوذ ناپذیر است، «
ارض عزاز» یعنی زمین نفوذناپذیر نامیده شده است. خداوند از آن جهت که چیزی در
اراده او نفوذ ندارد، بلکه تمام اشیا تحت نفوذ اوست، عزیز بالذات است و مایه عزت موجودهای دیگری؛ و از آنجا که ذاتا حضور محض و خالص است و تمام اشیا در پیشگاه علمش حاضرند، «علیم مطلق» است؛ همان طور که «عزیز مطلق» است و قدرتی در مقابل او وجود ندارد.
قبلا اشاره شد که نکاح و ترکیب دو اسم «
عزیز» و «
علیم»، در تنزل و فرود آمدن
قرآن سهمی دارد؛ یعنی این کتاب الهی، تنها محصول عزت خدا، یا تنها
علم خدا یا ثمره عزت و علم جدا از یکدیگر (به عنوان اینکه هر کدام در بخشی از نزول یا در بخشی از
قرآن نازل مؤثر باشند) نیست بلکه ترکیب این دو اسم، معنای خاص خود را دارد و محصول ویژه خود را خواهد داشت.
در آغاز
سوره شوری میفرماید: «حم• عسق• کذلک یوحی الیک و الی الذین من قبلک الله العزیز الحکیم
این گونه خداوند عزیز و
حکیم به تو و پیامبرانی که پیش از تو بودند
وحی میکند.»
و در دو
سوره جاثیه و
احقاف با الفاظ و عباراتی واحد و یکسان میفرماید: «حم• تنزیل الکتاب من الله العزیز الحکیم
حم. این کتاب از سوی خداوند عزیز و حکیم نازل شده است.»
در
آیه اول از
سوره شوری، مبدا تنزل و فرود آمدن وحی را، چه درباره
قرآن و چه درباره کتب آسمانی گذشته، خدای «عزیز حکیم» معرفی مینماید و در دو سوره بعدی، با عبارتی یکسان، نزول
قرآن را از مبدا «عزت» در پرتو «حکمت» میداند.
خداوند در
سوره یس برای تایید رسالت پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
قرآن را با وصف «حکیم» یاد میکند و بر آن
قسم میخورد: «یس• و
القرآن الحکیم• انک لمن المرسلین
یس،
سوگند به
قرآن حکیم. که تو قطعا از رسولان (خداوند) هستی.» کتابی که «حکیم» است، بطلان و خلاف در آن راه ندارد؛ سخنان سست و بی برهان و خیالبافیهای شاعرانه در آن راه ندارد و به همین جهت، خدای سبحان، رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را منزه از شعربافی و تخیل سازی معرفی میکند: «و ما علمناه الشعر و ما ینبغی له»؛
یعنی بافندگیهای خیالی، نه شایسته
مقام رسالت است و نه ما به او
شعر آموختهایم. البته مقصود از «شعر»، کلام منظوم نیست. گاهی ممکن است کلام آهنگین و منظومی، حکیمانه سروده شود و دراین صورت، نه تنها نقص نیست، بلکه کمال نیز هست.
سید بحرالعلوم (رضوان الله علیه) در
علم فقه، برخی از مسائل عمیق فقهی را به نظم درآورده و
حکیم سبزواری (رضوان الله علیه) نیز در
فلسفه اسلامی، دوره فلسفه را به نظم کشیده است و کسی که دارای
علم معقول و
منقول بود، مرحوم حاج
شیخ محمد حسین غروی اصفهانی، قدری از معارف عقلی را به نظم درآورده؛
ابن مالک، «
الفیه» را در تنظیم مباحث ادبی سروده و شیخ شهید،
شیخ فضل الله نوری (قدس سره)، بعضی از مسائل عمیق را به نظم درآورده است که همه اینها عین کمال است.
مقصود از «شعر» در این آیه، تخیلات و بافندگیهای
قوه خیال است که شایسته
مقام «
حکمت» و «
حکیم» نیست.
در خیالبافی و تخیل پردازی، «
تصدیق» وجود ندارد، بلکه سلسله «
تصوراتی» یافت میشود که به جای «تصدیق» نشستهاند و یکی از موارد تفاوت بین «
قضیه» و «تصدیق» (دو اصطلاح منطقی هستند) این است که در قیاسهای شعری، قضیه هست، صورت قضیه هست، ولی قضا و حکم نیست و به همین جهت، در آنها «تصدیق» نیست. تصدیق در
قیاس خطابی،
حکم ظنی میخواهد و در
قیاس برهانی،
حکم قطعی و حال آنکه در
قیاس شعری، چنین چیزی نیست؛ یعنی نه حکم قطعی است و نه حکم ظنی؛ و لذا با
مقام قرآن حکیم سازگاری ندارد.
یکی از اتهامات منکران گمراه، این بود که
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شاعر است و
قرآن شعر اوست و میخواستند با این نسبت ناروا،
قرآن را کتابی تخیلی و شاعرانه جلوه دهند: «ام یقولون شاعر نتربص به ریب المنون
بلکه آنها میگویند: او شاعری است که ما انتظار مرگش را میکشیم.» که خدای سبحان در برابر چنین اتهامی،
قرآن را کتابی محکم و استوار و حکیم معرفی میکند.
خدای سبحان علاوه بر آنکه در آغاز
سوره فصلت،
قرآن را فرود آمده از خدای رحمت و رحمن معرفی نموده، در
آیه دیگری از این
سوره، آن را تنزل خدای حکیم
حمید میداند و میفرماید: «و انه لکتاب عزیز• لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم
حمید»
؛ یعنی
قرآن کریم، کتاب عزیز و نفوذ ناپذیری است؛ که از هیچ ناحیهای بطلان در آن راه ندارد و این کتاب، به دلیل آنکه از مبدا حکیم
حمید نازل گردیده، کتابی
محمود و ستوده شده و
قرآنی مستحکم و استوار است.
قرآن محمود که ره آورد رسولی است که به
مقام محمود نایل آمده: «عسی ان یبعثک ربک مقاما
محمودا امید است پروردگارت تو را به مقامی در خور ستایش برانگیزد.» در عین لطافت و ظرافتش، از استحکامی عقلی برخوردار است که آن را از شعر و تخیلی بودن منزه و جدا میسازد.
یکی دیگر از
حوامیم هفت گانه،
سوره زخرف است که
قرآن را به وصف «
مبین» و فرود آمده از مبدا «علی حکیم» معرفی نموده است: «حم• و الکتاب المبین• انا جعلناه
قرآنا عربیا لعلکم تعقلون• و انه فیام الکتاب لدینا لعلی حکیم
حم.
سوگند به کتاب مبین (و روشنگر)، که ما آن را
قرآنی فصیح و
عربی قرار دادیم، شاید شما (آن را) درک کنید و آن در «ام الکتاب» (لوح محفوظ) نزد ما بلندپایه و استوار است.»
خدای سبحان در آغاز این سوره، به
قرآن و
کتاب مبین سوگند یاد میکند؛ به کتابی که هم روشن است و هم روشنگر همه حقایق.
این کتاب، وقتی که تنزل یافت و پایین آمد، در کسوت و لباس
لغت و لفظ عربی مبین درآمد، اما همین کتاب، در
مقام بالا و در نزد خدای سبحان، کتابی «علی و حکیم» و کتابی بلند و عالی مرتبه است. اگر خداوند
قرآن را به بلند مرتبه بودن و حکمت ستود و معرفی نمود، برای آن است که کلام متکلمی است که آن متکلم، ذاتا دارای
علو و
حکمت است و چیزی که از علی حکیم و پایین آمد، به تناسب خود، از علو و استحکام محتوا و لفظ بهرهمند خواهد بود. ترکیب دو اسم «علی» و «حکیم»، سهم خاصی در ترکیب معارف
قرآنی با یکدیگر دارد)
آغاز نزول قرآن؛
اولین روز نزول قرآن؛
تاریخ نزول القرآن (کتاب)
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «مبدأ و منشأ نزول قرآن»، تاریخ بازیابی سه شنبه ۱۱/۲۷/ ۱۳۹۴