قیامت در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قرآن مجید در صدها
آیه که از مساله
معاد بحث میکند تعبیرات کاملا متنوعی دارد که هر یک از آنها اشاره به یکی از ابعاد مفهوم معاد است، و در مجموع بیانگر عمق این مساله و اهداف زندگی پس از
مرگ است.
از آنجا که مطالعه تعبیرات متنوع
قرآن درباره
معاد افقهای تازهای در برابر دیدگان ما در این مساله مهم عقیدتی میگشاید، به شرح آن میپردازیم.
عمدهترین و مهمترین تعبیرات
قرآنی از این مساله هشت تعبیر زیر است:
۱ـ «قیام الساعة» (
رستاخیز).
۲ـ «احیاء موتی» (زنده کردن مردگان).
۳ـ «بعث» (برانگیختن).
۴ـ «حشر» (جمع کردن).
۵ـ «نشر» (گستردن).
۶ـ «معاد» (بازگشت به سوی خدا).
۷ـ «
لقاء رب» (دیدار پروردگار).
۸ـ «رجوع» (بازگشت به سوی او).
با این اشاره به
قرآن باز میگردیم، و به نمونههایی از تعبیرات فوق
گوش جان میسپاریم.
۱ـ و یوم تقوم الساعة یبلس المجرمون.
آن روز که قیامت بر پا میشود مجرمان در نومیدی و غم و اندوه فرو میروند.
۲ـ ذلک بان
الله هو الحق و انه یحی الموتی و انه علی کل شی ء قدیر.
این به خاطر آن است که بدانید
خداوند،
حق است و مردگان را
زنده میکند و بر هر چیز توانا است.
۳ـ و ان الساعة آتیة لا ریب فیها و ان
الله یبعث من فی القبور.
و اینکه
رستاخیز شکی در آن نیست و خداوند تمام کسانی را که در
قبر آرمیدهاند زنده میکند.
۴ـ و ان ربک هو یحشرهم انه حکیم علیم.
پروردگار تو قطعا همه را (در قیامت) جمع و محشور میکند چرا که
حکیم و توانا است.
۵ـ و
الله الذی ارسل الریاح فتثیر سحابا فسقناه الی بلد میت فاحیینا به الارض بعد موتها کذلک النشور.
خداوند آن کسی است که بادها را فرستاد تا ابرهایی را به
حرکت درآورد، ما این ابرها را به سوی سرزمین مردهای میرانیم و به وسیله آن زمینی را بعد از مردنش زنده میکنیم، رستاخیز نیز همینگونه است.
۶ـ کما بداکم تعودون.
(و بدانید) همانگونه که در آغاز شما را آفرید (بار دیگر در رستاخیز) باز میگردید.
۷ـ قد خسر الذین کذبوا بلقاء
الله و ما کانوا مهتدین.
آنها که لقای خداوند (و رستاخیز) را
انکار کردند
زیان کردند و
هدایت نیافتند.
۸ـ کل نفس ذائقة الموت ثم الینا ترجعون.
هر انسانی
مرگ را میچشد، سپس به سوی ما باز میگردد.
در این بخش از مقاله به تعدادی از آیات و تفاسیری از آنها اشاره میکنیم.
معروفترین تعبیر رستاخیز «قیامت» است که از ماده «
قیام» گرفته شده،
قرآن مجید در ۷۰ مورد از آن
روز بزرگ به عنوان «یوم القیامة» تعبیر کرده، و در بعضی مانند نخستین آیه مورد بحث تعبیر به «روزی که
ساعت قیام میکند» آمده است، میفرماید: «آن روز که ساعت برپا میشود مجرمان نومید میگردند» (و یوم تقوم الساعة یبلس المجرمون) «یبلس»... از ماده ابلاس به گفته
راغب در اصل به معنی غم و اندوهی است که از شدت یاس و نومیدی حاصل میشود، و بعضی آن را به معنی یاس
تفسیر کردهاند، در حالی که بعضی دیگر از مفسران و ارباب لغت آن را به سکوت ناشی از عدم
دلیل معنی نمودهاند (
مفردات،
صحاح،
التحقیق،
روح المعانی و
تفسیر المیزان).
گنهکاران، حق دارند که در آن روز مایوس و غمگین و ساکت و خاموش گردند، چون نتائج اعمال خود را میبینند، در حالی که راهی برای جبران و تدارک مافات در برابر آنان وجود ندارد.
قیامت در اصطلاح کلامی به معنای روز جزاست.
امام خمینی قیامت را روز جزا و حساب میداند، روزی که سلطنت الهی ظهور و بروز میکند.
امام خمینی وجوهی برای نامهای روز قیامت که در
قرآن آمده، ذکر کرده است از جمله:
۱- یومالدین: به جهت اینکه در روز
قیامت آثار دین و حقایق آن روشن میشود.
۲- یوم تبلی السرائر: به جهت اینکه روز قیامت روز آشکار شدن حقایق، امور پنهان و باطن است.
۳- یومالحسرة: به جهت اینکه انسانها به سبب فرصتهایی که برای انجام اعمال خیر داشتند و ازدستدادن و گناهانی که کردهاند، حسرت و ندامت میخورند.
۴- یوم الجمع: به جهت اینکه امور پراکنده در دنیا و نشئه ملک، در روز قیامت و نشئه
ملکوت جمع میشوند یا به جهت بازگشت ممکنات در روز قیامت به باب
الله و رسیدن موجودات به
فنای الهی و اینکه هر موجود در سایه اسم مناسب به خود فانی در حق میشود.
امام خمینی قیامت را به دو قسم صغری و کبری تقسیم میکند و حقیقت قیامت صغری را بازگشت قوای نفس یا قوای عالم به باطن خود میداند. به این معنا که با مرگ، قوای انسان در مرتبه
برزخیت جمع میشود و بدن را که قشر برای نفس است رها میکند و قوا به باطن نفس رجوع میکنند. ازاینجهت نفس پس از مرگ و ازدستدادن حواس ظاهری، قوای خود را حفظ کرده و بدون چشم و گوش ظاهری میبیند و میشنود و ازاینجهت است که در روایت آمده است وقتی فرزند آدم بمیرد، قیامت او آغاز خواهد شد که این قیامت صغری است، اما در قیامت کبری تمام قوای عالم به باطن خود بازمیگردد.
به باور امام خمینی حقیقت قیامت کبری از جهت اسمای الهی، تجلی جلالی حقتعالی به اسم «قهار» است که با نور عظمت خود بر همه موجودات ظهور میکند، تمام انیّات و ظهورات موجودات در شدت نور حق محو و مستهلک میشوند در این روز حقتعالی ندا میدهد
(لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ) و حقتعالی خود جواب میدهد
(لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ).
فخر رازی در تفسیر خود میگوید: یاس دو گونه است:
گاهی موجب راحتی انسان است، و آن در جایی است که نسبت به اموری باشد که
انسان در
انتظار آن به سر میبرد در حالی که از ضروریات زندگی او نیست.
در اینگونه موارد یاس مایه
آرامش است.
ولی گاه در برابر اموری است که انسان شدیدا به آن نیازمند است، بدیهی است یاس در اینگونه امور مایه
حیرت و سرگردانی و غم و اندوه جانکاه میگردد، واژه «ابلاس» در مورد دوم به کار میرود (در حالی که واژه «یاس» چنین نیست).
و گاه میفرماید: یوم یقوم الحساب: «آن روز که حساب برپا میشود».
گاه میفرماید: یوم یقوم الناس لرب العالمین: «آن
روز که مردم در برابر رب العالمین
قیام میکنند.»
و گاه میگوید: یوم یقوم الروح و الملائکة: «آن روز که
فرشته بزرگ خدا
روح و فرشتگان دیگر قیام میکنند.»
و گاه میفرماید: یوم یقوم الاشهاد: «در آن روز که گواهان قیام میکنند»
آری آن روز روز قیام و بپا خاستن است:
روز قیامت ساعت، قیام حساب، قیام مردم، قیام فرشتگان، قیام گواهان روز قیام و قیام هر چیز.
جالب این که در میان این تعبیرات تعبیر قیام الساعة مفهوم خاصی دارد، زیرا ساعت همانگونه که گفتیم به معنی جزئی از
زمان است، آیا
زمان هم بپا میخیزد؟ بعضی معتقدند که این تعبیر
دلیل بر این است که
روز قیامت خود گوئی موجود زندهای است که قیام و برپایی برای او تصور میشود. (دقت کنید)
زنده کرن مردگان عنوان دیگری است که در آیات مربوط به معاد به طور وسیع و گسترده به
چشم میخورد.
از جمله در
آیه مورد بحث بعد از آن که
قرآن مجید سه مساله مهم را یادآور میکند (مساله
آفرینش انسان از
خاک، و تطورات و دگرگونیهای دوران جنین، و زنده شدن
زمین بعد از نزول بارانهای حیاتبخش) میفرماید: «این به خاطر آن است که بدانید خداوند حق است، و مردگان را زنده میکند و بر همه چیز قادر است» (ذلک بان
الله هو الحق و انه یحی الموتی و انه علی کل شی ء قدیر).
تعبیر به «احیاء موتی» (حیات بعد از مرگ) به طور وسیعی در
آیات معاد آمده، این تعبیر دلیل روشنی بر
معاد جسمانی است که نه تنها
روح انسان، بلکه
جسم او نیز در
جهان دیگر باز میگردد (البته در سطحی والاتر و بالاتر که بعدا اشاره خواهد شد) اگر معاد منحصرا روحانی بود
حیات بعد از
مرگ مفهومی نداشت، بلکه روح بعد از جدائی از جسم همچنان به بقای خود ادامه میدهد.
تعبیر دیگری که در آیات
قرآن از قیامت به
چشم میخورد «بعث» است، چنان که در آیات مورد بحث که به دنبال آیه گذشته در
سوره حج آمده است، میفرماید: «این به خاطر آن است که بدانید قیامت خواهد آمد، و شکی در آن نیست، و خداوند تمام کسانی را که در قبرها آرمیدهاند بر میانگیزد». (و ان الساعة آتیة لا ریب فیها و ان
الله یبعث من فی القبور).
این تعبیر به قدری در
قرآن گسترده است که یکی از نامهای قیامت «یوم البعث» (روز برانگیخته شدن)،
یا «یوم یبعثون» میباشد، این تعبیر در شش
آیه از
قرآن آمده است.
حتی در سئوالاتی که
مشرکان از
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میکردند همین تعبیر به طور مکرر به چشم میخورد مانند: «ائذا متنا وکنا ترابا وعظاما ائنا لمبعوثون»
: «آیا هنگامی که ما مردیم و خاک و
استخوان شدیم برانگیخته میشویم».
این معنی در آیات اسراء؛
آمده است.
«بعث» در
لغت، مفهوم وسیعی دارد، بعضی آن را به معنی «فرستادن» و بعضی «رسانیدن». و بعضی به معنی «پراکندن»
تفسیر کردهاند. ولی به طوری که از موارد مختلف استعمال آن به دست میآید مفهوم آن همان چیزی است که در فارسی از آن به عنوان «برانگیختن» تعبیر میکنیم، منتها در هر موردی به تناسب آن مورد مفهوم خاصی دارد، مانند برانگیختن پیامبر (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم) برای
تبلیغ، برانگیختن لشکر برای
جهاد، یا انسان خوب برای اداء وظائف، یا مردگان برای حساب یا
حیوان برای
حرکت. (مفردات راغب، مقاییس اللغه و التحقیق فی کلمات
القرآن الکریم).
انتخاب این تعبیر برای قیامت به خاطر آغاز حرکت است که خداوند مردگان را از قبر بر میانگیزد، سپس آنها را به سوی محاکم و دادگاههای قیامت برای حساب میفرستد، و از آنجا نیز به سوی
بهشت یا
دوزخ فرستاده میشوند، هر یک از این مراحل یکی از مصداقهای «بعث» است.
تعبیر دیگری در آیات
قرآن نیز به چشم میخورد که با واژه «بعث» قریب الافق است، و آن ماده «بعثرة» (بر وزن منقبه) میباشد.
این تعبیر تنها در دو آیه از
قرآن دیده میشود، و اذا القبور بعثرت: «هنگامی که قبرها زیر و رو شود» (و مردگان برای حساب برانگیخته شوند)»
و در جای دیگر میفرماید: ا فلا یعلم اذا بعثر ما فی القبور: «آیا
انسان نمیداند هنگامی که آنچه در قبرها است زیر و رو و برانگیخته میشود...»
واژه «بعثره» را گرچه ارباب لغت به معنی زیر و رو کردن و پراکنده تفسیر کردهاند، ولی به گفته
راغب در
مفردات بعید نیست که این واژه مرکب از دو کلمه «بعث» و «اثیرت» بوده باشد که اولی به معنی برانگیختن و دومی به معنی پراکندن است، و لذا هر دو معنی را در مفهوم خود جمع کرده است.
«
بیضاوی» همین مطلب را به تعبیر دیگری نقل میکند که این واژه مرکب از «بعث» و «رای» در «اثارة» است. تفسیر بیضاوی، ذیل آیه ۴
سوره انفطار؛.
تعبیر دیگری که آن هم در آیات فراوانی از
قرآن مجید درباره قیامت آمده است تعبیر «حشر» است، چنان که در آیه مورد بحث میفرماید: «پروردگار تو همه آنها را مشحور میکند، که او
حکیم و دانا است» (و ان ربک هو یحشرهم انه حکیم علیم).
تعبیر «حشر» حدود سی بار در آیات
قرآن مجید و در سورههای مختلف در مورد
قیامت به کار رفته است، و این گستردگی
دلیل بر اهمیت آن از دیدگاه
قرآن میباشد. واژه «حشر» در لغت بنا به نقل «مقائیس» به معنی جمع کردن توام با راندن است، و گاه به هرگونه جمع نیز گفته میشود، و به گفته «مفردات» به معنی بیرون بردن جمعی از قرارگاهشان به سوی
میدان جنگ و مانند آن است، و لذا در
روایت آمده است: «النساء لا یحشرن» یعنی
زنان به سوی میدان جنگ برده نمیشوند.
استفاده از این تعبیر برای
معاد و روز قیامت به خاطر آن است که همه انسانها که در طول
تاریخ بشر بر صفحه
زمین ظاهر شدهاند، در آن
روز یکجا جمع میشوند، و به سوی
دادگاه عدل الهی برای
حساب و کتاب، و سپس به سوی بهشت و
دوزخ رانده میشوند.
اضافه بر این در آن روز ذرات وجود هر انسانی که در مناطق مختلف کره
زمین و حتی گاهی در دریاها و فضا پراکنده شده، به فرمان الهی در کنار هم جمع میشوند، و
روح به آنها باز میگردد، نه تنها خود آنها که اعمالشان نیز گردآوری میشود، بنابراین روز قیامت روز جمع و
حشر در ابعاد مختلف است.
«نشر» یا «نشور» تعبیر دیگری است که
قرآن مجید در آیات متعددی برای
روز رستاخیز برگزیده است که در واقع یکی دیگر از ابعاد حیات انسان را بعد از مرگ نشان میدهد، چنان که در
آیه پنجم مورد بحث میخوانیم: «خداوند همان کسی است که بادها را فرستاد تا ابرهایی را به
حرکت درآورد، سپس ما این ابرها را به سوی سرزمین مردهای میرانیم، پس با آن
زمین را بعد از مردن
زنده میکنیم، نشر (انسانها در
قیامت) همینگونه است، (و
الله الذی ارسل الریاح فتثیر سحابا فسقناه الی بلد میت فاحیینا به الارض بعد موتها کذلک النشور).
«نشر» و «نشور» به گفته راغب در مفردات در اصل به معنی گستردن و پهن کردن است، چنان که درباره پارچه، صفحه کاغذ،
ابر، نعمتها، و احادیث این تعبیر به کار میرود.
و به گفته «
مقائیس اللغة» در اصل به معنی گشودن همراه با تشعب است.
و به همینجهت به بوی خوش که در فضا پراکنده میشود «نشر» گفته میشود.
به کار رفتن این تعبیر در مورد معاد یا به خاطر انتشار انسانها در نقاط مختلف محشر است، چنان که در آیه بالا به آن اشاره شد، و یا به خاطر انتشار نامههای اعمال است، چنان که در
سوره تکویر بر آیه ۱۰ میخوانیم و اذا الصحف نشرت: «زمانی که صحیفههای اعمال منتشر شود».
جالب این که در بعضی از روایات آمده است که در قیامت
خداوند باران مخصوصی از زیر
عرش فرو میفرستد که وقتی به
زمین فرو میرود اجساد مردگان جان میگیرد! و همچون گیاهان میرویند! سپس ارواح در آنها دمیده میشود، بعد
زمین میشکافد و آنها از درون
خاک بیرون میآیند (گوئی
زمین رحم برای آنها است).
در گروه دیگری از آیات از قیامت تعبیر به «عود» و بازگشت انسانها شده است که منظور از آن بازگشت به حیات مجدد است، در ششمین آیه مورد بحث میخوانیم: «همانگونه که در آغاز شما را آفرید (بار دیگر در قیامت) باز میگردید». (کما بداکم تعودون).
این جمله، کوتاهترین و در عین حال روشنترین
دلیل بر
امکان معاد را در خود جای داده، و از
آفرینش نخستین استدلال بر آمکان آفرینش مجدد میکند.
قابل توجه این که تعبیر «عود» حتی در لسان مشرکان و منکران معاد نیز بوده است که میگفتند: «چه کسی میتواند ما را به زندگی مجدد باز گرداند»؟ (فسیقولون من یعیدنا). و
قرآن در پاسخ آنها میگوید: «بگو: همان کسی که شما را در آغاز آفرید»! (قل الذی فطرکم اول مرة).
تعبیر به «معاد» نیز از همین جا گرفته شده.
ضمنا این تعبیر دلیل روشنی بر مساله معاد جسمانی است، چرا که
روح در
حقیقت بازگشتی ندارد، بلکه به بقای خود بعد از مرگ ادامه میدهد، این حیات جسمانی است که در قیامت بازگشت میکند، و روح به آن میپیوندد.
تعبیر دیگری که در آیات متعددی از
قرآن مجید اشاره به قیامت و
رستاخیز میکند تعبیر به «
لقاء الله» یا «
لقاء رب» است، از جمله در هفتمین
آیه مورد بحث میخوانیم: «آنها که لقای خدا را
تکذیب کردند مسلما گرفتار زیانند، و هرگز
هدایت نیافتهاند» (قد خسر الذین کذبوا بلقاء
الله و ما کانوا مهتدین). همین تعبیر در آیات دیگری مانند انعام، ۳۱ و ۱۴۵؛
یونس/ ۷ و ۱۱ و ۱۵؛
رعد/ ۲؛
کهف/ ۱۰۵ و ۱۱۰؛
فرقان/ ۲۱؛
عنکبوت/ ۵ و ۲۳؛
روم/ ۸؛
سجده/ ۲۳؛
فصلت/ ۵۴؛ سجده/ ۱۰ و ۲۰ نیز آمده است.
تعبیر به «
لقاء الله» یا «
لقاء رب» که مکرر در آیات
قرآن آمده، بسیار پر معنی و عمیق است.
بدون
شک منظور
ملاقات حسی پروردگار نیست، چرا که
ملاقات حسی تنها در مورد اجسام است که دارای مکان و
زمان و رنگ و کیفیات دیگرند، به طوری که میتوان آنها را با چشم ظاهر دید.
بلکه منظور یک
شهود باطنی و دیدار و
ملاقات روحانی و معنوی با خدا است.
مرحوم
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان چنین میگوید: «بندگان خدا در شرایطی قرار میگیرند که حجابی میان آنها و پروردگارشان نیست، زیرا طبیعت روز قیامت ظهور و بروز حقایق است، همانگونه که در آیه ۲۵
سوره نور آمده: «و یعلمون ان
الله هو الحق المبین» (در آن روز میداند که خداوند حق آشکار است).
سرانجام تعبیر دیگری که به صورت بسیار گسترده (دهها بار) از قیامت در آیات
قرآن مجید به کار رفته، تعبیر به «رجوع و بازگشت به سوی پروردگار» یا تعبیر به «رد الی
الله» و مشتقات آنها است، از جمله در آخرین آیه مورد بحث میگوید: «هر انسانی
مرگ را میچشد سپس به سوی ما باز میآئید» (کل نفس ذائقة الموت ثم الینا ترجعون).
تعبیر به رجوع و بازگشت همانگونه که گفتیم در آیات مکرری دیده میشود. گاه میگویند: (الی
الله مرجعکم جمیعا) «بازگشت همه شما به سوی خدا است.»
و گاه نفس مطمئنه و روح تکامل یافته را مخاطب قرار داده، میفرماید: ارجعی الی ربک: «به سوی پروردگارت باز گرد».
و گاه در مقام بیان
قدرت خداوند میگوید: انه علی رجعه لقادر: «او
قادر است که انسان را باز گرداند».
و گاه از زبان گروهی از مؤمنان نقل میکند: انا لله و انا الیه راجعون: «ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز میگردیم.»
و گاه میفرماید: ان الی ربک الرجعی: «مسلما بازگشت همگان به سوی پروردگار تو است.»
این تعبیرات که نظائر فراوانی در
قرآن مجید دارد نشان میدهد که
رستاخیز و قیامت از دیدگاه
قرآن یک نوع بازگشت است، و میدانیم مفهوم این واژه آن است که چیزی از نقطهای آمده باشد، باز به همان نقطه برگردد.
در اینجا این سئوال پیش میآید که این معنی چگونه درباره
قیامت تطبیق میکند، و چگونه ما از سوی خدا آمدهایم که به سوی او بازگردیم؟!
جمعی از مفسران در پاسخ این سئوال کلمهای در آیه در تقدیر گرفتهاند و گفتهاند مفهوم آن، آن است که الی حکمه ترجعون: «به سوی
حکم خدا باز میگردید.» همانگونه که گاه گفته میشود: رجع امر القوم الی الامیر: «کار مردم به امیر بازگشت داده شد».
ولی آیا صحیح است که در تمام این آیات چنین کلمهای را محذوف بدانیم؟ اصلا چه نیازی به تقدیر و قائل شدن به حذف است؟ حتما این تعبیر
قرآنی نکته خاصی داشته که باید با تلاش و جستجو آن را دریابیم. برای یافتن پاسخ این سئوال بهتر است به آغاز
خلقت انسان باز گردیم.
قرآن میگوید خداوند به
فرشتگان، خطاب کرد و فرمود: فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین: «هنگامی که جسم آدم را نظام بخشیدم و از روح خود در او دمیدم (ای فرشتگان) برای او سجده کنید.»
مسلما منظور از روح خدا روحی نیست که از ذات پاک او جدا شده باشد، چرا که او
واجب الوجود است و از هر نظر بسط و خالی از اجزاء ترکیبی است، بلکه منظور این است که از یک روح بزرگ که از اشرف مخلوقات خدا میباشد. در او دمیده شد (و به اصطلاح این اضافه، «اضافه تشریفیه» است).
به این ترتیب روح والای انسان از آن عالم بالا به سوی جهان خاکی کشیده شده، و با این خاک تیره پیوند یافته، تا مدارجی از
کمال را طی کند، سپس از آن جدا شود و به عالم بالا و جوار قرب حق باز گردد.
درست است که طبق معاد جسمانی در قیامت جسم و روح هر دو باز میگردند، ولی باید توجه داشت که در آنجا روح به جسم باز نمیگردد بلکه جسم به سوی روح میرود، و تعالی و تکامل مییابد! و لذا نقائص جسم دنیوی را از
دست میدهد، فرسودگی، پیری، فناپذیری، درد و
بیماری، و تعب و خستگی همه از آن رخت بر میبندد (دقت کنید).
در یک جمعبندی به اینجا میرسیم که روز باز پسین مراحل و مواقفی دارد که از هر کدام از آنها در
قرآن مجید تعبیری آورده شده است.
نخست از «قیام ساعت» و آغاز رستاخیز و دگرگونی
جهان بحث میشود.
سپس به مرحله «احیاء موتی» و زنده شدن مردگان میرسد.
بعد
خداوند آنها را بر میانگیزد یعنی مرحله «بعث» شروع میشود.
سپس آنها را جمع میکند، و این مرحله «حشر» است بعد آنها را میگستراند و این مرحله «نشر» است.
سپس آنها بازگشت به سوی خدا میکنند و این مرحله معاد است.
سپس به مرحله «
لقاء پروردگار» میرسند و این مرحله
لقاء الله است.
و سرانجام به سوی آن وجود نامتناهی و
کمال مطلق پیش میروند و این مرحله «رجوع» به پروردگار است.
آستانه قیامت؛
اصحاب یمین در قیامت (قرآن)؛
اصحاب شمال در قیامت (قرآن)؛
آیه حساب در قیامت؛
آبرومندان در قیامت.
•
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «قیامت در قرآن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۱/۲۹ •
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.