• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قَدْر (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





قَدْر (به فتح قاف و سکون دال) از واژگان قرآن کریم به معنای قدرت، تنگ گرفتن، تقدیر، اندازه‌گیری و اندازه است. قَدَر (به فتح قاف و دال) به معنای توانائى و اندازه، و وقت مقدّر و مكان مقدّر است. مشتقات این ماده که در آیات قرآن آمده عبارتند از: تَقْدير (به فتح تاء و سکون قاف) به معنای اندازه‌گيرى و تعيين، قَدير (به فتح قاف) به معنای توانا و از اسماء حسنی، قِدْر (به كسر قاف و سكون دال) به معنای ديگ و لَيْله قَدْر (به فتح لام و سکون یاء و فتح قاف و سکون دال) به معنای شب تقدیر، شب اندازه‌گيرى و شب تعيين بعضى از اشياء است.

فهرست مندرجات

۱ - معنای قَدْر
۲ - کاربردها
       ۲.۱ - قَدَر
       ۲.۲ - تقدیر
       ۲.۳ - قدیر
       ۲.۴ - قِدْر
       ۲.۵ - لیلة القدر
              ۲.۵.۱ - نزول قرآن
              ۲.۵.۲ - فضیلت
              ۲.۵.۳ - نزول ملائکه
              ۲.۵.۴ - قدر معلوم
              ۲.۵.۵ - شب سلامتى
              ۲.۵.۶ - شب بيست و سوم
۳ - پانویس
۴ - منبع


قَدْر (بر وزن فَلْس)به معنای قدرت است و مُقَدَّرَة به معنى توانائى است.
ايضا قَدْر به معنى تنگ گرفتن است، «قَدَرَ اللّه عليه الرّزق: ضيّقه» اين معنى از لفظ «بسط» كه در آيات در مقابل قَدْر آمده به خوبى روشن می‌شود، (اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ) «خدا وسعت می‌دهد روزی را به كسی كه می‌خواهد و تنگ می‌گيرد به آنكه می‌خواهد و مصلحت اقتضا می‌كند».
ايضا قَدْر به معنى تقدیر و اندازه‌گيرى و نيز به معنى اندازه است، راغب گويد: «الْقَدْرُ و التَّقْدِيرُ: تبيين كمّيّة الشّى‌ء».
طبرسی ذيل آيه «لیلة القدر» فرموده: قَدْر آنست كه شى‌ء با شى‌ء ديگر مساوى باشد بدون زياده و نقصان، «قَدَرَ الله هذا الامر يَقْدِرُهُ‌ قَدْراً» يعنى: خدا آن را بر مقداری كه مصلحت اقتضا می‌كرد قرار داد. راجع به‌ (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ) مستقلا بحث خواهد شد.


(ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى‌ شَيْ‌ءٍ) «خدا عبد مملوكى را مثل زده كه بر چيزى قادر نيست».
(اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ) «خدا وسعت می‌دهد روزی را به كسی كه می‌خواهد و تنگ می‌گيرد به آنكه می‌خواهد و مصلحت اقتضا می‌كند».
(قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدْراً) «خدا براى هر چيزى اندازه‌اى معيّن قرار داده است‌.»
(وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَى الْماءُ عَلى‌ أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ) «شكافتيم زمین را چشمه‌هائى پس آب آسمان و زمين به هم رسيدند بر نحوی كه تقدير شده بود بدون زيادت و نقصان».
(وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَ‌ قَدْرِهِ‌ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‌ بَشَرٍ مِنْ شَيْ‌ءٍ) اين تعبير در سوره حجّ آیه ۷۴ و در زمر آیه ۶۷ نيز آمده است در معنى آن گفته‌اند: «خدا را نشناختند حق شناختنش» یا «خدا را تعظيم نكردند حق تعظيمش».
اين هر دو قابل قبول است، از راغب نقل شد كه قَدْر بيان كميّت شى‌ء است. آن در معانى غير محسوس نيز به كار می‌رود؛ گويند قدر فلان كس و از آن احترام، وقار، عظمت و وزنه اجتماعى اراده می‌كنند، چنانكه در كتب لغت هست. پس مانعى ندارد كه بگوئيم: خدا را تعظيم نكردند تعظيم لايق؛ خدا را نشناختند، شناختن لايق.
آيه‌ای‌كه نقل شد در ردّ یهود است كه براى مقابله با رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) می‌گفتند: اصلا خدا به بشرى وحی نكرده است در ذيل آیه فرموده: (قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتابَ الَّذِي جاءَ بِهِ مُوسى‌ ...) و در صدر فرموده: «خدا را نشناختند حق شناختن (و گرنه می‌دانستند كه لازمه خدائى ارسال رسل است و نمی‌گفتند: خدا به انسانى وحى نكرده است).»

۲.۱ - قَدَر

قَدَر(بر وزن فَرَس) توانائى و اندازه است.
در جوامع الجامع گفته: قَدْر و قَدَر (بر وزن فَلْس و فَرَس) دو لغت‌اند، يعنى به يك معنى‌اند.
(وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ‌ قَدَرُهُ‌ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ‌) «به زنان متاع دهيد ثروتمند به اندازه قدرتش و تنگدست به اندازه توانائيش».
(إِنَّا كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلَقْناهُ‌ بِقَدَرٍ) «ما هر چيز را به اندازه آفريديم».
(وَ إِنْ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ‌) «هيچ چيزى نيست مگر آنكه خزائن آن نزد ماست و جز به اندازه معين نمی‌فرستيم».
(ثُمَّ جِئْتَ عَلى‌ قَدَرٍ يا مُوسى‌) شايد مراد از «قَدَر» مقدار و اندازه باشد، يعنى مقدار ابتلائات و امتحان‌هائی كه به موسی تا رسيدن به نبوّت رخ داده بود. صدر آيه مؤيّد آنست يعنى: «اى موسى سپس بر حالی‌كه به قدر كافى امتحان شده بودى آمدى و من تو را خاصّه خويش كرده و نبوّت دادم». و شايد مراد زمان معيّن باشد يعنى در وقتى آمدى كه براى نبوّتت تعيين شده بود.
(سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ‌ قَدَراً مَقْدُوراً) (قَدَراً مَقْدُوراً) ظاهرا عبارت اخراى‌ (وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا) است كه در آيه ماقبل واقع شده، لذا طبرسی و زمخشری و بیضاوی «قضاء مقضيّا- حكما مبتوتا» گفته‌اند، مقدور بودن امر نسبت به خداست پس می‌شود آن را حتمى معنى كرد، يعنى: «امر خدا حكم حتمى است و جاى خود را می‌گيرد».
قدر گاهى به معنى وقت مقدّر و مكان مقدّر نيز آيد چنانكه راغب گفته، مثل‌: (إِلى‌ قَدَرٍ مَعْلُومٍ‌) كه به معنى «وقت معلوم» است و مثل‌: (فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها) يعنى: «نهرها به قدر وسعتشان جارى شدند».

۲.۲ - تقدیر

تَقْديربه معنای اندازه‌گيرى و تعيين است.
راغب گفته: تقدیر خدا بر دو وجه است: يكى اعطاء قدرت بر اشياء، و ديگرى آنكه اشياء را بر مقدار مخصوص و وجه مخصوص قرار بدهد به اقتضاء حکمت،مثل تقدير هسته خرما كه از آن خرما برويد نه سیب و زیتون و مثل تقدير منی انسان كه از آن انسان‌ بوجود آيد نه حيوانات ديگر. پس تقدير خدا بر دو وجه است يكى حكم به اينكه فلان‌طور باشد يا نباشد ... دوم اعطاء قدرت بر اشياء.
(وَ بارَكَ فِيها وَ قَدَّرَ فِيها أَقْواتَها فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَواءً لِلسَّائِلِينَ‌) يعنى: «در زمين برکت گذاشت و اقوات آن را براى عموم نيازمندان اعمّ از انسان و غيره در چهار دوران مقدّر و تعيين كرد».
(إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ • فَقُتِلَ كَيْفَ‌ قَدَّرَ • ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ‌ قَدَّرَ) (او براى مبارزه با قرآن انديشه كرد و نقشه‌اى شيطانى كشيد! مرگ بر او! چگونه نقشه‌اى كشيد؟! باز هم مرگ بر او، چگونه نقشه كشيد؟!) مراد از تقدير همان تعيين و اندازه‌گيرى است كه دشمن درباره رسول خدا كرد و گفت: ساحرش بناميد.
(وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ‌ مَنازِلَ‌) خورشید نيز براى آنها آيتى است كه پيوسته به سوى قرارگاهش در حرکت است) مراد تعيين منازل ماه است در حركت خويش كه هر روز در نظر بيننده در محلى قرار می‌گيرد.
(وَ يُطافُ عَلَيْهِمْ بِآنِيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ أَكْوابٍ كانَتْ قَوارِيرَا • قَوارِيرَا مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوها تَقْدِيراً) (و در گرداگرد آنها ظرف‌هايى سيمين و قدح‌هايى بلورين مى‌گردانند، پر از بهترين غذاها و نوشيدنی‌ها، ظرف‌هاى بلورينى از نقره شفاف)، كه آنها را به اندازه مناسب آماده كرده‌اند). فاعل «قدّروا» ممكن است اهل بهشت باشد يعنى ظرف‌ها و اكواب را اندازه‌گيرى كرده‌اند كه از آن اندازه كم و زياد نيست و ممكن است به خدمتكاران و «طائفين» برگردد كه آنها اندازه كرده‌اند.
(أَ لَمْ نَخْلُقْكُمْ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ • فَجَعَلْناهُ فِي قَرارٍ مَكِينٍ • إِلى‌ قَدَرٍ مَعْلُومٍ • فَقَدَرْنا فَنِعْمَ‌ الْقادِرُونَ‌) (آيا شما را از آبى پست و ناچيز نيافريديم، سپس آن را در قرارگاهى مطمئن و آماده [رحم‌] قرار داديم، تا مدّتى معيّن؟! ما توانايى بر اين كار داشتيم، پس ما چه تواناى خوبى هستيم و امر معاد براى ما آسان است)«قدرنا» ظاهرا به معنى تقدير است، مثل‌: (مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ‌ فَقَدَّرَهُ‌) (او را از نطفه ناچيزى آفريد، سپس اندازه‌گيرى كرد و موزون ساخت). ظاهرا مراد تقدير نطفه است تا به حالت جنينى بيايد، يعنى تقدير و تعيين كرديم كه نطفه از مراحل مختلف گذشته و به شكل انسان در آيد، مثل‌: (ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً ...) (سپس نطفه را بصورت علقه [خون بسته‌]، و علقه را بصورت مضغه [چيزى شبيه گوشت جويده شده‌] درآورديم).
بعضى از بزرگان آن را اعمّ گرفته گويد: تقدير كرديم آنچه از حوادث بر شما رخ می‌دهد ... از طول عمر، كوتاهى آن، هيئت، جمال، صحّت، مرض، رزق و غيره. ولى ظاهرا اين عموم مراد نباشد بعضى «قدرنا» را از قدرت گرفته يعنى بر اينها توانا بوده‌ايم پس بهتر توانائيم. ولى‌ به قرينه آیات ديگر تقدير بهتر است.
(سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى • الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى • وَ الَّذِي‌ قَدَّرَ فَهَدى‌) (منزّه شمار نام پروردگار بلند مرتبه‌ات را! همان خداوندى كه آفريد و موزون ساخت، و همان كس كه اندازه‌گيرى كرد و هدایت نمود) ظاهرا آيه ذيل نظير آيه‌ (رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى‌ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‌) (پروردگار ما همان كسى است كه به هر موجودى، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده؛ سپس هدايت كرده است) است و ظاهرا مفعول‌ «فَهَدى‌» جمله «قدر» است يعنى «هدى الى ما قدّر» يعنى پروردگاری كه براى اشياء عالم اندازه گرفت، مقادير و مراحلى معين كرد و آنها را به آنچه تقدير كرده هدايت نمود و همه تكوينا به آنچه تقدير كرده می‌روند، مثلا يك پرنده می‌داند چگونه تخم بگذارد، چگونه بچّه بياورد، چگونه لانه بسازد، به كدام طعام احتياج دارد، از دشمن چگونه بپرهيزد، در زمستان چگونه به جاهاى گرمسير بكوچد و ... هكذا انسان و سائر موجودات. و اين يكى از عجائب خلقت است. گويند آنگاه كه بشر خواست از ماشين‌هاى جوجه‌كشى استفاده كند نتيجه مثبت نداد، دفعه ديگر در حال مرغ خانگى دقت كردند ديدند كه هر روز تخم را زير سينه‌اش زير و رو می‌كند، دانستند كه بايد به تخم از هر طرف حرارت داد آن‌كار را كردند نتيجه مطلوب به‌دست آمد و تخم‌ها مبدّل به جوجه شدند، پاك و منزّه و توانا است پروردگاری كه زندگى هر حيوان را تقدير كرده و طبعا به آن هدايتش فرموده است، ممكن است هدایت تشریعی و تکوینی هر دو مراد باشند.

۲.۳ - قدیر

قَدير به معنای توانا و از اسماء حسنی است و چهل و پنج بار در قرآن كريم آمده است‌.
(إِنَّ اللَّهَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ) (خداوند بر هر چيزى تواناست).
|راغب می‌گويد: قدير آنست كه آنچه را بخواهد مطابق مقتضاى حکمت می‌كند نه زياد و نه كم، لذا صحيح نيست غير خدا با آن توصيف شود.
قدير در قرآن پيوسته در وصف خدا آمده است.

۲.۴ - قِدْر

قِدْر به معنای ديگ است. در مفردات گفته: اسم ظرفى است كه در آن گوشت می‌پزند.
(وَ جِفانٍ كَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِياتٍ ...) «كاسه‌هائى به بزرگى حوض‌ها و ديگ‌هاى ثابت».

۲.۵ - لیلة القدر

لَيله قَدْر به معنای شب تقدير، شب اندازه‌گيرى و شب تعيين بعضى از اشياء است.
(إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ • وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ • لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ • تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ • سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ). (به يقين ما آن قرآن را در شب قدر نازل كرديم و تو چه مى‌دانى شب قدر چيست؟! شب قدر بهتر از هزار ماه است. فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان براى تقدیر هر امرى نازل مى‌شوند. شبى است سرشار از سلامت و برکت و رحمت تا طلوع سپيده)
از اين سوره مباركه چند مطلب استفاده می‌شود:

۲.۵.۱ - نزول قرآن

قرآن در شب قدر نازل شده، شب قدر در ماه رمضان است زيرا در قرآن می‌خوانيم‌: (شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ‌) (ماهى كه قرآن در آن نازل شده است) در «نزل» روشن خواهد شد، چگونه قرآن در يك شب نازل شد حال آنكه در بيست و سه سال به تدريج نازل شده است.

۲.۵.۲ - فضیلت

شب قدر از هزار ماه بهتر است‌: (لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ) آيا از اين جهت بهتر است كه قرآن در آن نازل شده؟ مثل اينكه بگوئيم روز بيست و هفت رجب از هزار روز بهتر است زيرا در آن روز رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) مبعوث شده است و گرنه وقت به‌خودى خود از وقت ديگر بهتر نيست.
و يا عمل در آن بهتر از عمل در هزار ماه است كه در آنها شب قدر نيست؟ بسيارى از اهل تفسير شقّ دوم را اختيار فرموده‌اند، در المیزان بعد از نقل آن، فرموده: اين به غرض قرآن نزديك است پس احياء آن با عبادت بهتر از عمل هزار ماه است. طبرسی (رحمه‌اللّه) در مجمع و جوامع الجامع آنرا اختيار فرموده است.
رواياتى از اهل بیت (علیهم‌السّلام) نيز در همين زمينه وارد شده، در برهان از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل شده كه راوى گفت: «كَيْفَ يَكُونُ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ؟ قَالَ: الْعَمَلُ فِيهَا خَيْرٌ مِنَ الْعَمَلِ فِي أَلْفِ شَهْرٍ لَيْسَ فِيهَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ».
نيز در همان كتاب از کافی در ضمن روايت حمران از حضرت باقر (علیه‌السّلام) مروى است كه: «فَقَالَ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ فِيهَا مِنَ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ أَنْوَاعِ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنَ الْعَمَلِ فِي أَلْفِ شَهْرٍ لَيْسَ فِيهَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ ....».
در کشّاف گويد: ارتقاء فضيلت شب قدر تا اين حدّ، علتش وجود مصالح دينيّه است از قبيل نزول ملائكه و روح و تفصيل هر امر از روى حکمت.
اين كلام همان شقّ اول است كه در اول نقل شد در كافى از امام صادق از امام زین العابدین (علیهماالسّلام) در ضمن حديثى نقل شده كه: خداوند به رسول خدا فرمود: «وَ هَلْ تَدْرِي لِمَ هِيَ‌ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ؟ قَالَ: لَا قَالَ: لِأَنَّهَا تَنَزَّلُ فِيهَا الْمَلَائِكَةُ وَ الرُّوحُ‌ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ ...».
اين روایت در بيان شقّ اول است، يعنى علت خير بودن آن نزول ملائکه و تفصيل امر در آن است. بنا بر اين هزار ماه براى بيان كثرت است نه عدد واقعى، مثل‌:(إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ‌) (چه براى آنها استغفار كنى، و چه نكنى، حتّى اگر هفتاد بار براى آنها استغفار كنى، هرگز خدا آنها را نمى‌آمرزد)
به موجب بعضى از روايات شیعه و اهل سنت مراد خير بودن از هزار ماه سلطنت بنی امیه است در اين‌باره بايد بيشتر تحقيق شود. قطع نظر از روايات، شقّ دوم از نظر نگارنده با ظهور قرآن بهتر می‌سازد و شايد بهتر بودن عبادت در آن شب غير از بهتر بودن خود آن شب باشد، به عبارت ديگر به موجب روايات عمل در آن شب از عمل هزار ماه بهتر است و خود آن شب در اثر «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ ...» از هزار ماه بهتر است. و اللّه العالم.

۲.۵.۳ - نزول ملائکه

چه كارى در شب قدر واقع می‌شود؟ (تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ) ظاهر اين كلمات می‌رساند كه در شب قدر ملائكه و جبرئیل (روح شايد ملك ديگرى باشد) براى تمشيت همه كارها نازل می‌شوند.
آيا به زمین نازل می‌شوند؟ آيا براى كارهاى يک‌ساله نازل می‌شوند تا شب قدر سال آينده؟ آيا به محضر پيغمبر و جانشينان او (عليهم‌السّلام) می‌رسند؟ آيا به مؤمنان سلام می‌دهند؟
اوائل سوره دخان كه مستحبّ است شب ۲۳ رمضان خوانده شود چنين است: (حم • وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ • إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ • فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ • أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ • رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ‌) (حم، سوگند به اين كتاب روشن‌گر، كه ما آن را در شبى پر بركت نازل كرديم؛ ما همواره انذار كننده بوده‌ايم. در آن شب هر امرى بر اساس حكمت، الهى تدبیر مى‌گردد. نزول قرآن فرمانى بود از سوى ما؛ ما آن را فرستاديم. رحمتى است از سوى پروردگارت، كه او شنونده و داناست) اين آيات می‌گويند: قرآن در شبى با بركت نازل شده، براى انذار نازل شده كه خدا به‌وسيله پیامبران گذشته هم انذار می‌كرده است، در آن شب هر كار حكيمانه از هم جدا و متمايز می‌شود، كار حكيمانه‌ای كه از جانب خداست، تفريق و متمايز شدن و تعيّن كارها رحمتى است از جانب خدا كه گفتار و درخواست همه را می‌شنود و به همه چيز داناست.

۲.۵.۴ - قدر معلوم

اين‌كه خدا می‌فرمايد: (وَ إِنْ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ‌) (و هيچ چيز نيست، مگر آنكه خزاين آن نزد ماست؛ ولى ما جز به اندازه معيّنى آن رانازل نمى‌كنيم) آيا قَدَر معلوم نازل شده‌ها در شب قدر معين می‌شود؟
از آيات گذشته دو چيز به‌طور يقين به‌دست می‌آيد يكى اين‌كه در شب قدر امور از هم متمايز و منفصل می‌شوند و تقديرات از هم جدا و روشن می‌شوند ديگر اينكه شب قدر هميشه هست و خواهد بود زيرا «فِيها يُفْرَقُ ...» «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ ...» هر دو مضارع‌اند و دلالت بر دوام دارند.
رواياتی كه در ذيل براى نمونه نقل می‌شود مؤيّد استظهارات فوق است:
كافى از امام باقر (علیه‌السّلام): «... إِنَّهُ لَيَنْزِلُ فِى لَيْلَةِ الْقَدْرِ إِلَى وَلِيِّ الْأَمْرِ تَفْسِيرُ الْأُمُورِ سَنَةً سَنَةً يُؤْمَرُ فِيهَا فِي أَمْرِ نَفْسِهِ بِكَذَا وَ كَذَا وَ فِي أَمْرِ النَّاسِ بِكَذَا وَ كَذَا ...»، يعنى: «در شب قدر به ولی امر (امام هر عصر) تفسير امور سال به سال نازل می‌شود درباره خويش و مردم به دستورات مخصوصى مأمور می‌گردد».
كافى از امام باقر (عليه‌السّلام): «... لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ جَلَّ ذِكْرُهُ لَيْلَةَ الْقَدْرِ أَوَّلَ مَا خَلَقَ الدُّنْيَا وَ لَقَدْ خَلَقَ فِيهَا أَوَّلَ نَبِيٍّ يَكُونُ وَ أَوَّلَ وَصِيٍّ يَكُونُ وَ لَقَدْ قَضَى أَنْ يَكُونَ فِي كُلِّ سَنَةٍ لَيْلَةٌ يُهْبَطُ فِيهَا بِتَفْسِيرِ الْأُمُورِ إِلَى مِثْلِهَا مِنَ السَّنَةِ الْمُقْبِلَةِ ...». اين روايت از روايت قبلى اعمّ است.
تفسير برهان از امام باقر (عليه‌السّلام): «... يُقَدَّرُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ كُلُّ شَيْ‌ءٍ يَكُونُ فِي تِلْكَ السَّنَةِ إِلَى مِثْلِهَا مِنْ قَابِلٍ مِنْ خَيْرٍ وَ شَرٍّ طَاعَةٍ وَ مَعْصِيَةٍ وَ مَوْلُودٍ وَ أَجَلٍ أَوْ رِزْقٍ فَمَا قُدِّرَ فِي تِلْكَ السَّنَةِ وَ قُضِيَ فَهُوَ الْمَحْتُومُ وَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ الْمَشِيَّةُ ...»، يعنى: «در شب قدر هر شى‌ء تا شب قدر آينده در آن سال مقدّر و معيّن می‌شود از خیر، شرّ، طاعت، گناه، ولادت، مرگ و روزی و هر چه در آن سال تقدير شده حتمى است و خدا را در آن مشیّت است و خدا در آن مسلوب القدرة نيست».
در تفسير برهان است كه ابوذر گويد: به رسول خدا گفتم ليله قدر چيزى است كه در زمان انبياء می‌شود و در آن امر بر آنان نازل می‌گردد و چون رفتند برداشته می‌شود؟ فرمود: «لَا بَلْ هِيَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ».
امور چطور تفصيل می‌شود؟ به ملائكه چطور خبر می‌رسد؟ واقعيت اين قضايا چيست؟ خدا بهتر می‌داند، ولى عبادت آن شب را در سرنوشت نيكوى يک‌ساله تأثير به‌سزائى است. در دعاهاى مخصوص آن شب نيز به اين قضايا اشاره شده است.

۲.۵.۵ - شب سلامتى

«سَلامٌ هِيَ» آن شب سلامتی است. اين سلام قهرا شامل حال بندگان خداست و اگر مراد سلام دادن ملائكه باشد چنانكه در بعضى روايات وارد شده آن‌هم براى بندگان مخصوص است، چنانكه در «سلم» از صحیفه سجّادیه نقل شد.

۲.۵.۶ - شب بيست و سوم

شب قدر كدام شب است؟ در ابتداى بحث گفته شد كه آن يقينا در ماه رمضان است ولى كدام شب از شب‌هاى آن ماه است؟ نزديك به يقين‌ آنست كه شب بيست و سوم آن ماه باشد.
در مجمع از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل شده به راوى فرمود: «اطْلُبْهَا فِي تِسْعَ عَشْرَةَ وَ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ وَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ». در اين روايت امام (عليه‌السّلام) سه شب را «لا على التعيين» فرموده است، ظاهرا براى آنست كه هر سه شب را به عبادت و دورى از گناهان به‌سر برند.
باز در مجمع از عیاشی از امام باقر (عليه‌السّلام) نقل شده كه فرمود: آن در دو شب ۲۱ و ۲۳ (رمضان) است، راوی گفت: يكى معيّن كنيد، فرمود: ضررى ندارد كه در هر دو عمل كنى، آن يكى از آن‌دو است.
شيعه و اهل سنت روايت كرده‌اند عبد اللّه انیس انصاری (جهنىّ) به رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) گفت: منزل من از مدینه دور است شبى را امر كنيد كه در آن داخل مدينه شوم. حضرت شب بيست و سوم را امر فرمودند. لذا آن شب را شب جهنی می‌خواندند.
ولى مشهور در ميان اهل سنّت شب هفدهم رمضان است.


۱. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۲۴۶.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۵۷.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۳، ص۴۴۹.    
۴. رعد/سوره۱۳، آیه۲۶.    
۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۳۴۷-۳۴۸.    
۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۴۷۵.    
۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۴۴۶.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۵۹.    
۹. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۵۸.    
۱۰. قدر/سوره۹۷، آیه۱.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۸۵.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۱۹۳.    
۱۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۳۱.    
۱۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۵۶۱.    
۱۵. نحل/سوره۱۶، آیه۷۵.    
۱۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۲۹۹.    
۱۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۴۳۳.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶۵۷۸، ص.    
۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۱۷.    
۲۰. رعد/سوره۱۳، آیه۲۶.    
۲۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۳۴۷-۳۴۸.    
۲۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۴۷۵.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۴۴۶.    
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۵۹.    
۲۵. طلاق/سوره۶۵، آیه۳.    
۲۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۱۴.    
۲۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۵۲۷.    
۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۶۱.    
۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۱۰۰.    
۳۰. قمر/سوره۵۴، آیه۱۲.    
۳۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۶۸.    
۳۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۱۱۱.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۸۶.    
۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۲۶.    
۳۵. انعام/سوره۶، آیه۹۱.    
۳۶. حج/سوره۲۲، آیه۷۴.    
۳۷. زمر/سوره۳۹، آیه۶۷.    
۳۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۲۶۸.    
۳۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۷، ص۳۷۴.    
۴۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۵۱۵.    
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۱۸۰.    
۴۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۵۸.    
۴۳. انعام/سوره۶، آیه۹۱.    
۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، ج۱، ص۲۲۳.    
۴۵. بقره/سوره۲، آیه۲۳۶.    
۴۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۲۴۵.    
۴۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲، ص۳۶۶.    
۴۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۵۹۵.    
۴۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۴۶.    
۵۰. قمر/سوره۵۴، آیه۴۹.    
۵۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۸۵.    
۵۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۱۴۰.    
۵۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۹۴.    
۵۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۵۰.    
۵۵. حجر/سوره۱۵، آیه۲۱.    
۵۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۴۰.    
۵۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۲۰۴.    
۵۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۱۳.    
۵۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۷۸.    
۶۰. طه/سوره۲۰، آیه۴۰.    
۶۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۱۵۲.    
۶۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۲۱۰-۲۱۱.    
۶۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۱۹.    
۶۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۲۸-۲۹.    
۶۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۸.    
۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۵۶۶.    
۶۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۱۳۰.    
۶۸. زمخشری، کشاف، ج۳، ص۵۴۴.    
۶۹. بیضاوی، تفسیر بیضاوی، ج۴، ص۳۷۷.    
۷۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۳۲۴.    
۷۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۴۸۵.    
۷۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۵۹.    
۷۳. مرسلات/سوره۷۷، آیه۲۲.    
۷۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۱۵۳.    
۷۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۲۴۶.    
۷۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۳۲.    
۷۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۲۰۸.    
۷۸. رعد/سوره۱۳، آیه۱۷.    
۷۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۳۳۶.    
۸۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۴۵۹.    
۸۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۴۴۰-۴۴۱.    
۸۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۴۵.    
۸۳. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۵۸.    
۸۴. فصّلت/سوره۴۱، آیه۱۰.    
۸۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۳۶۴.    
۸۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۵۵۱.    
۸۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۶.    
۸۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۱۸.    
۸۹. مدثّر/سوره۷۴، آیه۱۸-۲۰.    
۹۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۷۶.    
۹۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۸۶.    
۹۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۱۳۵.    
۹۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۸۵.    
۹۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۶۶.    
۹۵. یس/سوره۳۶، آیه۳۹.    
۹۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۴۲.    
۹۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۹۰.    
۹۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۱۳۳.    
۹۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۶۳.    
۱۰۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۴۰۴.    
۱۰۱. انسان/سوره۷۶، آیه۱۵-۱۶.    
۱۰۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۷۹.    
۱۰۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۱۲۹.    
۱۰۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۲۰۸.    
۱۰۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۲۲.    
۱۰۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۱۷۵.    
۱۰۷. مرسلات/سوره۷۷، آیه۲۰-۲۳.    
۱۰۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۸۱.    
۱۰۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۱۵۳.    
۱۱۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۲۴۶.    
۱۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۳۲.    
۱۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۲۰۸.    
۱۱۳. عبس/سوره۸۰، آیه۱۹.    
۱۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۸۵.    
۱۱۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۰۶.    
۱۱۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۳۳۸.    
۱۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۶۵.    
۱۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۳۰۶.    
۱۱۹. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۴.    
۱۲۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۴۲.    
۱۲۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۲۰.    
۱۲۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۲۵.    
۱۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۱۶۱.    
۱۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۳۶.    
۱۲۵. اعلی/سوره۸۷، آیه۱-۳.    
۱۲۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۹۱.    
۱۲۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۶۵.    
۱۲۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۴۴۱.    
۱۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۱۹-۷۲۰.    
۱۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۲۱.    
۱۳۱. طه/سوره۲۰، آیه۵۰.    
۱۳۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۱۴.    
۱۳۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۱۶۶.    
۱۳۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۲۳۱.    
۱۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۲.    
۱۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۳۵.    
۱۳۷. بقره/سوره۲، آیه۲۰.    
۱۳۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴.    
۱۳۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۵۶.    
۱۴۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱، ص۸۹.    
۱۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۵۲.    
۱۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۸۷.    
۱۴۳. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۵۸.    
۱۴۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۶۶۰.    
۱۴۵. سباء/سوره۳۴، آیه۱۳.    
۱۴۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۳۶۳.    
۱۴۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۵۴۷.    
۱۴۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۰۰.    
۱۴۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۲۳۲.    
۱۵۰. قدر/سوره۹۷، آیه۱-۵.    
۱۵۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۹۸.    
۱۵۲. بقره/سوره۲، آیه۱۸۵.    
۱۵۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۸.    
۱۵۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۱۴-۱۵.    
۱۵۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲، ص۱۸.    
۱۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۴۹۷.    
۱۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۲۰۸.    
۱۵۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۳۲.    
۱۵۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۵۶۳.    
۱۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۸۹.    
۱۶۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۱۹۷.    
۱۶۲. طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، ج۳، ص۸۲۰.    
۱۶۳. حسینی بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۷۱۰.    
۱۶۴. حسینی بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۷۱۱.    
۱۶۵. شیخ کلینی، الکافی، ج۷، ص۶۲۶.    
۱۶۶. زمخشری، کشاف، ج۴، ص۷۸۰.    
۱۶۷. شیخ کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۱۶.    
۱۶۸. توبه/سوره۹، آیه۸۰.    
۱۶۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۰۰.    
۱۷۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۳۵۱.    
۱۷۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۹، ص۴۷۵.    
۱۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۸۴.    
۱۷۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۱۶۹.    
۱۷۴. سیوطی، جلال الدین، در المنثور، ج۸، ص۵۶۹.    
۱۷۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۳۴.    
۱۷۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۵۶۶.    
۱۷۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۳۲.    
۱۷۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۵۶۳.    
۱۷۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۹۰.    
۱۸۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۲۰۴-۲۰۵.    
۱۸۱. دخان/سوره۴۴، آیه۱- ۶.    
۱۸۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۹۶.    
۱۸۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۳۰.    
۱۸۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج، ص.    
۱۸۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۹۲.    
۱۸۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۲۸۶.    
۱۸۷. حجر/سوره۱۵، آیه۲۱.    
۱۸۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۶۳.    
۱۸۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۴۰.    
۱۹۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۲۰۴.    
۱۹۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۱۳.    
۱۹۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۷۸.    
۱۹۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۳۰.    
۱۹۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۱۹۷.    
۱۹۵. شیخ کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۱۵.    
۱۹۶. شیخ کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۲۰.    
۱۹۷. حسینی بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۷۱۱.    
۱۹۸. حسینی بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۷۱۴.    
۱۹۹. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ص۳۰۱.    
۲۰۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۳۲-۳۳۳.    
۲۰۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۵۶۴.    
۲۰۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۹۰.    
۲۰۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۲۰۵-۲۰۶.    
۲۰۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۸۷.    
۲۰۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۲۰۲.    
۲۰۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۸۷.    
۲۰۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۲۰۲.    
۲۰۸. سیوطی، جلال الدین، در المنثور، ج۸، ص۵۷۳.    
۲۰۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۳۳.    
۲۱۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۵۶۵.    
۲۱۱. سیوطی، جلال الدین، در المنثور، ج۸، ص۵۸۱.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "قَدْر"، ج۵، ص۲۴۶-۲۴۷.    






جعبه ابزار