فقیهان جهانگرد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قرآن کریم ، در بسیاری از آیات، مسلمانان را به سیروسیاحت و گردشگری در
زمین ، با هدفهای روشن فراخوانده است.
پیشوایان دین نیز، با الهام از آموزههای
وحی ، گردشگری را با عبارتهای گوناگون، ستودهاند و پیروان خود را به سیروسیاحت و بهرهگیری از مواهب آن
تشویق کردهاند. فقهای اسلام نیز با توجه به دستاوردهای مفید و سازنده سیروسیاحت بدان اهمیّت ویژه داده و بر این باور بودهاند که
شناخت انسان از بود و هست و رویدادهای خارجی، گسترش یافتههای
ذهن ، آشنایی با اقوام، گروههای گوناگون، آگاهی از اندیشههای گونهگون و… در پرتو سیروسیاحت میسّر است. از این روی، شاگردان خود را به سیروسیاحت سفارش کرده و رشد و شکوفایی استعدادهای آنان را در گردشگری میدیدهاند.
در
سده سوم هجری، استادی به شاگردانش سفارش میکند:
به این سو و آن سو روید که آبهای روان دلپذیر است، ولی مرداب بوی بد میگیرد و رنگش تغییر مییابد.
اسلام دین جهانی است، عالمانی و فقیهانی باید در این مکتب پرورش یابند که پاسخگوی نیازهای مردم در سطح جهان باشند.
برای دستیابی به این هدف، افزون بر دانشهای حوزوی، شناخت گزارههای گوناگون در حال تغییر، آشنایی با دگردیسیهای جهان، سرزمینها، فرهنگها، آداب، رسوم و… امری ضروری و لازم است.
برای آگاهی از این امور،
فقیه ناگزیر از سیروسفر و جهانگردی است.
از اینروی، عالمان تیزبین، فقهای دوراندیش، برای سیروسیاحت و گردشگری حتی هزینه کردن (
بیت المال ) را نیز روا میدانستند.
علامه امینی ، پس از بازگشت از سفر
هند میگوید:
... من اگر
مرجع بودم و
وجوهات شرعی به دست من میرسید، همه را به طلاب میدادم، تا
سفر کنند، حرکت کنند. میگفتم: این هزینه، بروید جهان و انسان را بشناسید.
آری اگر فقیه بخواهد، زبان عصر خویش باشد، باید جهان کنونی و انسان را در جهان امروز، با همه ابعاد و نیازمندیهایش بشناسد و تا به سیروسفر نپردازد، این شناخت برای او ممکن نخواهد شد.
به خاطر اهمیّت ویژه جهانگردی، شماری از فقها، بخش عمده فرصتهای طلایی عمر خود را به سیروسیاحت اختصاص دادهاند، در مناطق و جغرافیای جهان به سیروسفر پرداخته، و دستاورد سفر خود را برای دیگران عرضه کردهاند، مانند زنبور عسل سرشار از شهد عسل ناب به بوم و برخود بازگشته تا گرانبهاترین اندوخته خود را به انبوه شاگردان و تشنگان دانش بیاموزند.
این سیره در طول تاریخ فقاهت، به گونهای مستمر ادامه داشته، فقها برای
انجام رسالت الهی خود، سیروسفرهای بسیار داشتهاند، کتابهای تراجم، پارهای از سفرهای فقیهان را نگاشتهاند.
با نگاهی گذرا به این آثار در مییابیم، سیروسفر بیشترین سهم در شکلگیری شخصیت علمی، اجتماعی و… آنان داشته و سبب برجستگی و فرهیختگی آنان گردیده است.
کوتاه سخن این که، نوع فقیهانی که از برجستگی ویژهای در عالم دانش برخوردار بودهاند، افزون بر سفرهایی که برای فراگیری دانش داشتهاند، پا فراتر نهاده و به انگیزههای گوناگون، کوله بار سفر بسته و به دیار دور و نزدیک سفر کردهاند:
۱. شماری به
انگیزه آشنایی با آثار تاریخی، جاهای دیدنی و عبرت آموزی.
۲. گروهی برای فراهم سازی زمینههای
وحدت در میان مسلمانان.
۳. شماری با هدف
زیارت و
سیاحت .
۴. جمعی به انگیزه بهرهوری از مراکز دانش، کاوش و پژوهش.
۵. گروهی برای گردآوری و شنیدن
حدیث .
۶. بسیاری با هدف
تبلیغ و ترویج
شریعت .
و…
بنابراین، کمتر میتوان در میان دانشمندان و فقهای بلند آوازه، کسانی را یافت که به انگیزه یا انگیزههای یاد شده، به سیروسفر نپرداخته باشند.
از آنجا که حتی پرداختن اشاره گونه به فقهایی که سیروسفر و گردشگری داشتهاند، در این مختصر نمیگنجد، در این نوشتار به برخی چهرهها و شخصیتهای برجستهای که به انگیزههای یاد شده بیشترین سیروسفر را داشتهاند، خواهیم پرداخت.
در سفرهای علمی پژوهشی، فراگیری دانش، آشنایی با دانشوران و منابع کهن و… از هدفهای اصلی تلاشهای عالمان
دین است، امّا بسیاری از آنان افزون بر این به فایدههای جنبی سیر و سفرهای علمی خویش توجه داشته و در کنار برنامههای اساسی، درصدد آشنایی با جغرافیای سرزمینهای مختلف، چشماندازهای دیدنی، شگفتیهای
آفرینش ، آفریدههای دست هنرمند بشر، آثار تاریخی و… که از پیشینیان به جا مانده بودهاند، از نزدیک به دیدار و تماشای آنها رفتهاند. برخی دانشوران و فقیهان تیزنگر، دستاوردهای سفر خود را بویژه در باب سیروسیاحت به نگارش کشیدهاند، از جمله:
شیخ زین الدین علی عاملی معروف به
شهید ثانی (۹۱۱ـ۹۶۵هـ. ق.) از فقهاء برجسته شیعه، برای دیدار شخصیتهای علمی
شیعه و
سنی ، به مراکز دانش بسیاری سیر و سفر کرده است، از جمله:
شهید ثانی در آغاز سال ۹۴۲هـ. ق. به
دمشق رفت، تا از نزدیک با شخصیتهای علمی مذاهب مختلف ارتباط برقرار کند، در این سفر با
شیخ شمس الدین بن طولون دمشقی ، دیدار کرد و صحیحین (
صحیح مسلم ،
بخاری ) را نزد او فرا گرفت و از وی
اجازه نقل روایت دریافت کرد.
شهید در سال ۹۴۳هـ. ق. یا ۹۴۴هـ. ق. به
مصر ، که مرکز بزرگ
دانش و اندیشه در شهرهای اسلامی به شمار آمد، سفر کرد. در این سفر با بزرگان فقها، محدثان، مفسران نحلههای مذاهب مختلف دیدار داشت. در حوزه دانش آنان حضور یافت و حتی به مجالس علمی ویژه آنان راه پیدا کرد. هدف وی از این حضور گسترده درحوزه درس علمای اهل سنت، آشنایی با شیوه تدریس، چگونگی ورود و خروج به مباحث علمی، چگونگی
استدلال و… علماء برجسته اهل سنت بود.
شهید در
شوال ۹۴۳هـ. ق. مصر را به قصد
حجاز ترک گفت، پس از زیارت خانه
خدا و
انجام مناسک
حج و سفر به
مدینه ، به وطن خویش بازگشت.
شهید، در نیمه ماه ذیحجه الحرام سال ۹۴۸هـ. ق. همراه شاگردش عازم
بیت المقدس شد. در این سفر با عالم مشهور شهر،
شیخ شمس الدین ابن ابی اللطیف مقدسی ، دیدار کرد و بخشی از صحیح بخاری و مسلم را نزد او خواند و از وی اجازه عام برای نقل روایت دریافت.
با اینکه شهید عالمی توانا بود، سفرهای علمی، دیدارهای گوناگون با دانشوران از او شخصیتی چند بعدی ساخته بود، ولی روح بلند و کاوشگر او به این مقدار اندوخته و آشنایی با جهان خارج بسنده نکرد، به سیروسفر در سرزمینهای دیدنی بسیار پرداخت.
از آنجا که در شهر قسطنطنیه (استانبول) دانشوران برجستهای به سر میبردند، شهید برای بهرهوری از دانش آنان، در سال ۹۵۱هـ. ق. وطن خود را به قصد آن دیار ترک گفت، در مسیر از شهرهای دمشق و
حلب ، دیدار کرد. در شهرهای (طوقات) (سیّبه)، از بناهای
سلطان بایزید و دیگر چشماندازهای دیدنی بسیار شگفت بین راه چنین یاد میکند:
"از سرزمینی گذشتیم که نیکوتر از آن ندیده بودم، درختان
میوه خداداد بدون صاحب فراوان جلب نظر میکرد. گونههای گلهای معطّر، گل سفید، قرمز، زرد. یاسمن زرد و… مشام را مینواخت. درختان گردو، انار، بندق، انگور، عناب، انواع هلو، امرود و… به چشم میخورد. درختان بسیار زیبا، بزرگ از گونههای، صنوبر، بلوط، دُلَبُ، لوط و… که در هم تنیده شده بودند وجود داشت. از این شگفتانگیزتر، از سرزمینی گذر کردیم که میوههای بسیار خوش طعم و دوست داشتنی داشت، میوههایی که تا آن زمان نه دیده بودم و نه حتی نام آن را شنیده بودم. پس از چند روز سیروسیاحت به سرزمینی وارد شدیم که درختان بسیارکهن داشت. طول برخی از آنها به صد وجب و عرض (دور) آن به سی وجب یا بیشتر میرسید. در مسیر از شهرها و روستاهای بسیار سرسبز، خرّم، با طراوت و زیبا گذر کردیم. روز دوشنبه ۱۷ ربیع الاول سال ۹۵۲هـ. ق. به قسطنطنیه وارد شدیم، در آنجا رسالهای بسیار ارزشمند در دانشهای مختلف نگاشتم و تقدیم قاضی عسکر شهر، محمد بن قطب الدین، قاضی زاده رومی کردم. پس از آشنایی با قاضی و تبادل بحثهای علمی، قاضی سمت استادی
مدرسه نوریه بعلبک را به من واگذار کرد سپس از
دریا گذشتیم به شهر (اسکدار) وارد شدیم، شهر بسیار زیبا، دلانگیز، برخوردار از هوای سالم، آب گوارا، ساختمانهای زیبا، با معماریهای پسندیده و استوار. هر منزل با خود باغ خرّم، میوههای معطر و خوش طعم داشت. در این شهر اقامت گزیدیم، تا همسفر ما شیخ حسین بن عبدالصمد (پدر شیخ بهایی) از راه برسد. در آنجا با مرد
هندی دیدار کردم، اهل فضل و آشنا به فنون بسیار، از جمله:
رمل ،
نجوم و… را خوب میدانست.
شهید و همراهش پس از آن به قصد
زیارت عتبات راهی
عراق میشوند. در بازگشت، از راه (سیواس) به سمت عراق حرکت میکنند، پس از چهار روز سیرو سیاحت به شهر (مُلطیه) میرسند، شهری با آب و هوای بسیار لطیف، با درختان میوه بسیار که از
فرات مشروب میشده است، سپس به شهر دیگری به نام (زغین) در کنار
دجله وارد میشوند و از آنجا به زیارت
عسکریین (ع) و
کاظمین (ع) میروند. پس از دیدار شهر
بغداد ، به زیارت
سلمان فارسی و
حذیفه یمانی در مدائن و زیارت
کربلا و دیدار حله میروند. درحلّه، قاسم فرزند
موسی بن جعفر (ع) را زیارت میکنند. سپس به زیارت
علی (ع) در
نجف اشرف و
کوفه میروند. در این سفر، شهید در سال ۹۵۶هـ. ق
قبله عراق را با
اجتهاد تعیین میکند.
محراب مسجد کوفه محراب علی (ع) را مینمایاند. که با محراب جامع کوفه قدری تفاوت داشت. شهید، با کمی انحراف از محراب مسجد کوفه به
نماز میایستد، تا با عمل خود قبله واقعی را نشان دهد. درسال ۹۵۳هـ. ق. به بعلبک بازگشت، مدتی به پنج مذهب در آنجا تدریس میکرد. ابن عودی میگوید:
شهید در مسیر بعلبک به جبل عامل، به زیارت
شیث نبی (ع) رفت و سرانجام در جبل عامل اقامت گزید. پس از عمری تلاش و کوشش علمی و فرهنگی و… بر اثر کینه و توطئه دشمنان، در سال ۹۶۵هـ. ق به
شهادت رسید.
بهاءالدین محمد معروف به
شیخ بهایی (۹۵۳ ـ ۱۰۳۰هـ. ق.) در هفت سالگی همراه
پدر به
ایران سفر کرد. در
قزوین که پایگاه
تشیع بود، برای مدتی به کسب دانش پرداخت، ده سال از اساتید قزوین بهره برد،
سپس به (هرات) که مرکز تبلیغ و تلاشهای علمی پدرش بود، سفر کرد. پس از رحلت پدر به شیخ الاسلامی آن دیار گمارده شد، تمام امور دینی مردم را کفایت میکرد. یک باره از سمت خود کنارهگیری کرد، سیرو سیاحت در پیش گرفت و بخش زیادی از عمر خود را به سیرو سیاحت گذراند.
به گفته شماری از شرح حال نگاران، شیخ بهایی سی سال از عمر خود را به جهانگردی و گردشگری به سر برد
و به کشورهایی چون: مصر، سوریه، حجاز، فلسطین، عراق، آذربایجان شوروی، افغانستان، لبنان و…سفرکرد. در این کشورها با دانشوران برجسته دیدار داشت. از برخی استفاده علمی برد. از جمله: در سفر مصر با استاد
محمد ابی الحسن بکری دیدار داشت و از او بهره علمی برد. در بیت المقدس با ابن ابی اللطیف مقدسی ملاقات کرد.
مقدسی نقل میکند:
شیخ بهایی از مصر میآمد، جامه جهانگردی در برداشت، شخصیت خویش را آشکار نمیساخت، حاضر نبود کسی او را بشناسد، سپس به شام رفت.
در شام با
حافظ حسین کربلائی و
حسن بورینی ملاقات داشت. در شهر حلب با
شیخ عمر عرضی دیدار کرد.
شیخ ابوالوفاء عرضی میگوید: در زمان سلطنت مراد بن سلیم شیخ بهایی به حلب آمد. در حوزه درس پدرم شیخ عمر عرضی شرکت جست. پس از آن سفری به عتبات داشت. در اینباره، شاگرد و همراهش میگوید: با او به زیارت ائمه (ع) عراق در سامراء، کاظمین، نجف اشرف و کربلا رفتم. از بغداد دیدن نمودیم و به ایران بازگشتیم. شیخ در زمانی که
شاه عباس اصفهان را پایتخت برگزید (۱۰۰۶هـ. ق.) منصب شیخ الاسلامی اصفهان را به عهده گرفت. در سال ۱۰۰۸هـ. ق. با شاه عباس پیاده از اصفهان به
مشهد مقدس رفت، بعد از مدتی به اصفهان بازگشت.
از مناصب خود کناره گرفت، از سال ۱۰۱۲هـ. ق. تا ۱۰۱۹هـ. ق به سیر و سیاحت در حجاز، شام، آذربایجان و… پرداخت. شیخ بهایی برخی آثار خود را در سفر نگاشته است از جمله:
۱. (اربعین) را در شهر هرات نگاشت و بر آن شرح نوشت.
۲. کتاب (الزاهر) صد
بیت شعر در وصف (هرات) را در آن شهر سرود.
۳. کتاب (کشکول) را در مصر به رشته تحریر درآورده است.
شیخ بهایی از سال ۱۰۱۹هـ. ق. جزء رجال مهم مذهبی، سیاسی اصفهان بود، امور شرعی، منصب شیخ الاسلامی شهر را به عهده داشت.
در سال ۱۰۳۰هـ. ق. به درود
حیات گفت.
وی فرزند نوه، استاد کل
وحید بهبهانی است. آخرین مدارج علمی خود را نزد
میرزای قمی در قم گذراند. پس از پژوهشهای عمیق و ارزنده در دانش
فقه ،
اصول و
کلام ، در سال ۱۲۲۳هـ. ق. به هندوستان سفر کرد. و در بسیاری از شهرهای
هند، به سیاحت پرداخت با رجال دانش و شخصیتهای علمی بسیاری دیدارکرد و پس از پنج سال گردشگری در شهرهای
هند، به کرمانشاه بازگشت.
سید حسن مدرس (۱۲۸۷ ـ ۱۳۵۶هـ. ق.) فقیه ژرف اندیش، سیاستمدار قرن، شخصیتی که خامه از توصیف او عاجز است. در سفر تحصیلی خود به عراق (نجف اشرف) در ایّام تعطیل، برای دیدار از آثار باستانی و تاریخی به اطراف نجف میرفت. در آنجا از نزدیک با کار کاوشگران آثار باستانی در تماس بود و به کار آنان به دقت مینگریست.
مدرّس، شرح دیدارهای خود را از آثار باستانی در مقدمه کتاب (زرد) که نسخه منحصر به فرد از آن بهجا مانده، چنین آورده است:
".... در نجف یک سال قحط آب شد، مردم از بی آبی سخت در عذاب بودند، مجالس و محاضر درس تعطیل شد. من موقع را مغتنم شمرده برای دیدن از آثار باقیمانده از بابل و مدائن و قصراللصوص، { (قصر اللصوص) یا (دار اللصوص) اصطلاحی است که بومیان آن منطقه به معبد آناهیتا داده اند. } به تنهایی از نجف بیرون رفتم. سفری بود که از قحطی آب میگریختم، تا به فراوانی نشانههای حیات برسم. هیأتی خرابههای بابل را میکندند و میکاویدند، به شرطی اجازه تماشا به من دادند که عبا و عمامه خود را به هنگام ورود به آن محل تحویل دهم و هنگام خروج باز گیرم،
راضی شدم. چند روز میرفتم و به تماشای گمانه زدنها و کندنها میپرداختم. از دقتی که هیأت اکتشافی به عمل میآورد، حیرت نمودم. ظرافت کار به حدی بود که گاهی خود را در آن میان فراموش مینمودم. قطعهای را که اوّل بیشتر شبیه یک کلوخ بود، با نهایت دقت از دل
خاک بیرون میآوردند، کارشناس آن را روی صحفهای مجمع{سینی بزرگی که لبه آن کنگره دار باشد} مانند میگذاشت و میبرد در محل معینی، آنجا عدهای با مهارت، خاکها و غبار قرون و اعصار را از روی بدنه آن پاک میکردند، تصور میکردم کترهای برای وقت گذرانی با این تکه گل کلوخ شده ور میروند، ولی کم کم آثاری پیدا میشد و نشانههای ظرفی عیان میگشت، تا عاقبت نشانی از زندگی مردمان که صدها سال پیش بودهاند، به دست میداد و معلوم مینمود هنرشان چه بود و بیشتر به چه اشیا و شکلهایی علاقه مند بودهاند، چراغ پیه سوز، گلدان، شمشیر، سرنیزه و این چیزها. همانجا به فکر افتادم که اینها دارند برای آیندگان سند و مدرک تاریخ گذشتکان را تهیه میکنند. همانجا که نشسته بودم به خاطرم رسید که در تاریخ و تاریخنویسی هم باید چنین کاری را
انجام داد…. "
"چندین ماه مهمان بیابان و کوه و دشت بودم، رفتم آنجا که پیامبر ایستاده بود و سخن گفته بود، رفتم آنجا که قلب پیامبر اوّلین کلام خداوند را دریافت داشته بود. تمام
اراضی یثرب و حجاز را کشتم. این مدت درون سرادق تاریخ بودم، توی آن راه میرفتم… برگشتم ملل و تفحص در تاریخ را در برنامه درس خود جا دادم، در نجف تاریخ ملل را که فراوان عربی ترجمه شده بود، روزی سه ساعت و نیم، شبها میخواندم... "
شهید مدرس آرزو داشته، به مصر سفر کند، شاید در جامع جوان
الازهر ، کتابهای تاریخ جهان به زبان عربی وجود داشته باشد و از آن بهره برد. وی از این آرزو چنین یاد میکند:
"... چندین بار تصمیم گرفتم بقچهام را بردارم و راهی
اراضی فراعنه شوم، ولی استاد خاصم که از خود آزادم کرده بود و او جهان را مانند گوئی درکف دستم نهاده و حقی عظیم به گردنم داشت، صلاح نمیدانست… علاقمند بود من به هندوستان بروم و این نظر را خودم نمیپسندیدم... "
شهید مدرس، وقتی از نجف اشرف راهی ایران میگردد، مصمم است، تمام مسیر را با دقت تاریخی بنگرد و از هر نقطه خاطرهای برای شناختن تاریخی واقعی درکوله بار خود نهد روزها پیاده حرکت میکند، تمام نواحی خوزستان از خرمشهر تا شهر کُرد را میپیماید. وصفی که از آثار تاریخی شوش و قبر
دانیال نبی دارد، شگفتانگیز است. او با دیدن آبهای آبی رنگ دریا به یاد گذشته چنین مینگارد:
"از کنار خلیج میگذشتم، از جایی که سپاه و کشتیهای خشایار شاه روزی به طرف یونان رفته بود و سپاه اسکندر روزی دیگر به سوی ایران آمده بود و در زمانهای نزدیک پرتغالیها و انگلیسیها از همین آبراهه چه روزگاری برای ساحل نشینان آن رقم زدند. فکر کردم بالاخره این آمدورفتها ملت ایران را تا کجا خواهد برد و این نعره جزر ومدّ ها، مردم این نواحی را چه موقعی کَژ خواهد نمود. "
وحدت و همبستگی مسلمانان و جامعهها اسلامی چیزی نیست که نیاز به بحث و گفت وگو داشته باشد. طلایه داران وحدت در میان فقها و دانشوران کم نیستند. شماری از آنان تمام عمر خود را بر سر این مهمّ گذاشته و سالها در سیروسفر و دیدارهای وحدت طلبانه با علمای اسلام بودهاند. در اینجا به چند تن از فقیهان بزرگی که بیشترین سیرو سفر در راه وحدت مسلمانان داشتهاند، اشاره میکنیم.
سید جمال الدین اسدآبادی (۱۲۵۴ ـ ۱۳۱۴هـ. ق.) از شخصیتهای برجسته قرن معاصر و از چهرههای علمی سیاسی جهان اسلام است. وی از دانشورانی است، که بیشترین سیروسیاحت به جان اسلام و غرب داشته است. مهمترین هدف او در این سیروسیاحتها، دعوت به وحدت مسلمانان بوده است.
سیّد پس از اینکه دوران تحصیل خود را در قزوین، تهران، بروجرد، نجف و
هند، گذراند، به ناحیههای گوناگون جهان سفر کرد، از جمله: کابل، قندهار، جلال آباد، عزنی در افغانستان، کراجی، حیدرآباد، دهلی، کلکته، در
هند، تهران، مشهد، اصفهان، شیراز، بوشهر در ایران، مکه مکرمه و مدینه در حجاز، بغداد، بصره، کاظمین در سرزمین عراق، استامبول، قاهره، اسکندریه، جیزه در مصر و مراکش. در تمام این سفرها مسلمانان را به وحدت و هوشیاری در برابر غرب فرا میخواند.
سیّد سفرهایی نیز به جهان غرب داشت و از کشورهای انگلیس، فرانسه، اطریش، آلمان، ایتالیا، و… دیدن کرد. سفر وی به جهان غرب، بیشتر برای آگاهی از پیشرفتهای فنّی و علمی آنان و پیدا کردن راهکارهایی برای جهان اسلام بود. او از هر نمایشگاهی که در غرب تشکیل میشد، بازدید میکرد، تا با آگاهی از پیشرفتهای علمی و صنعتی جهان غرب، به کمبودها و کاستیهای مسلمانان پی برده و درصدد جبران آن بر آید.
سید جمال، سالهای آخر زندگی خود را برای ایجاد اتحاد در میان مسلمانان در کشور عثمانی، به سر برد. برای برقراری وحدت (انجمن اتحاد اسلام) بیش از چهارصد نامه به مناطق گوناگون و بلاد اسلامی نگاشت و برای دانشوران و بزرگان و سیاستمداران و حاکمان ارسال کرد، که از چهارصدنامه، دویست پاسخ دریافت کرد.
وی با علما و فقها بزرگ شیعه و سنی ارتباط نزدیک داشت. برای ترویج هدفهای بلند و بیدارگرانه خود، از دانشمندان بهره میگرفت، سرانجام پس از سالها سیرو سفر، تلاش و فداکاری در راه اتحاد مسلمانان و اصلاح امت اسلامی در پنج شوال ۱۳۱۴هـ. ق. ۹ مارس ۱۸۹۷م دیده از جهان فروبست.
محمد عبده (۱۲۶۵ ـ ۱۳۲۳هـ. ق.) در سال ۱۲۸۳هـ. ق به دانشگاه الازهر راه یافت. در این زمان
سید جمال الدین اسدآبادی درمصر مشعل اتحاد و بیداری مسلمانان را برافروخته بود. حدود سال ۱۲۸۸هـ. ق. عبده در سلک شاگردان و پیروان
سید درآمد، با هدایت، ارشاد و تعلیمات
سیّد به درک راستین اسلام و بینش عمیق سیاسی نائل آمد. برای دعوت به بیداری اسلامی و اتحاد مسلمانان، جلسههای درس وتوجیه دینی ویژه برگذار کرد. هنگامی که
سید را به خاطر تلاشهای بیدارگرانهاش در سال ۱۲۹۶هـ. ق. از مصر بیرون کردند، عبده دانشوری فرزانه بود که از چشمه سار دانش و اندیشه ژرف و آگاهیهای سیاسی
سیّد بهره لازم داشت، از این روی وقتی
سید از مصر بیرون رفت، گفت:
"... من شیخ عبده را برای شما باقی میگذارم، حکمت او برای مصر کافی است…. "
گرچه عبده به خاطر پیوند با
سیّد جمال مدتی بازداشت شد، ولی دیری نپایید به صحنه فعالیتهای علمی و روشنگری نسل نو بازگشت. چندی بعد در سال ۱۲۹۹هـ. ق. به خاطر تلاشهای بیدار گرانه و آرمانهای نوی که در سر داشت و در جهت آن تلاش میکرد، از مصر، به بیروت و سوریه
تبعید شد. از آنجا به پاریس سفرکرد. در پاریس به
سید جمال پیوست و در انتشار
روزنامه عروة الوثقی به او یاری رساند.
در سال ۱۳۰۲هـ. ق. به بیروت بازگشت، در آنجا به تدریس در مدرسه سلطانیه و نگارش پرداخت در سال ۱۳۰۵هـ. ق. به وطن بازگشت. ابتدا، منصب
قضاوت را عهده دار شد، سپس به مقام شامخ افتا، رسید و
مفتی اعظم مصر شد. وی در اصلاح دانشگاه الازهر، بیداری و اتحاد مسلمانان، سخت کوش بود. در نظر داشت خود دانشگاهی ملّی در قاهره تأسیس کند، ولی پیش از اینکه به آرزوی خویش دست یابد، در سال ۱۳۲۳هـ. ق. به درود حیات گفت.
ابوالحسن میرزا معروف به شیخ الرئیس قاجار در سال ۱۲۶۴هـ. ق. در تبریز دیده به جهان گشود، فنون ادب، ریاضی را نزد
ملا محمد تقی مزینانی و میرزا نصراللّه شیرازی
حکمت و
کلام را از حوزه درس
ملا ابراهیم حکیم سبزواری و آقای مدّرس زنوزی، فرا گرفت. در سال ۱۲۸۸هـ. ق. به خراسان سفر کرد. نزد ملا محمدرضا مجتهد سبزواری، ملاعبداللّه کاشانی، فقه و اصول آموخت. در اواخر ۱۲۸۹هـ. ق. به عراق سفر کرد.
در سامرا از حوزه درس
میرزای شیرازی بهره برد. در سال ۱۲۹۴هـ. ق. پس از کسب اجازه اجتهاد از میرزای بزرگ، به ایران بازگشت.
لقب شیخ الرئیس گرفت. وی از سوی حکومت، مأمور خدمت در آستان قدس
رضوی شد. در مشهد افزون بر اداره امور مجالس وعظ، درس، مسؤولیت دارالشفای
رضوی را برعهده داشت. در سال ۱۲۹۶هـ. ق. با برادر ناصرالدین شاه، متولی آستان قدس، درگیر شد. به کلات نادر تبعید شد.
سپس به مشهد بازگشت و آنجا را به مقصد قوچان ترک گفت و از آنجا به عشق آباد رخت کشید. در آنجا مردم را به اتحاد و وحدت اسلامی دعوت کرد، سپس عازم سفر حج شد، در بازگشت به کشور عثمانی رفت. وارد بر سلطان عبدالحمید شد. در ۲۹ ذیقعده ۱۳۰۳هـ. ق. به جمعیت اتحاد اسلام که به دستور سلطان عبدالحمید تشکیل شده بود پیوست.
در جلسات آنان شرکت جست، برای اتحاد ایران و عثمانی پیشنهادهای ارزندهای ارائه داد. که با پیششرطهایی از سوی سلطان عثمانی مورد تأیید قرار گرفت. مدتی کوتاه شیخ الرئیس روزنامه اتحاد اسلام را منتشر کرد.
برای زدودن کدورتهای موجود بین ایران و عثمانی با جودت پاشا وزیر عدلیه عثمانی در تاریخ ۲۱ ذیقعده ۱۳۰۳هـ. ق. گفت وگوی سودمندی داشت.
شیخ در ربیع الاوّل ۱۳۰۳هـ. ق. به تهران بازگشت، برای بار دوم مأموریت خراسان گرفت و بدانجا سفر کرد.
در مشهد بساط تدریس، خطابه
وعظ را گسترد. پس از شش سال برای مرتبه دوم به عشق آباد سفرکرد. در این سفر از بخارا، سمرقند و قفقاز دیدن کرد، در صفر سال ۱۳۱۰هـ. ق. عازم استانبول شد.
در این زمان
سید جمال الدین اسدآبادی از سفر لندن به استانبول برگشته بود. شیخ مدتی که در استانبول اقامت گزید با
سیّد همکاری صمیمانه داشت. در جمادی الثانی سال ۱۳۱۱هـ. ق. استانبول را ترک کرد.
ابتدا به بیروت سفرکرد، سپس راهی بیت المقدس شد و از آنجا به دیار
هند رخت کشید. در بمبئی مدتی اقامت گزید و آنگاه رهسپار (جابلشو) و (پونه) شد. در اواخر سال ۱۳۱۴هـ. ق. به تهران بازگشت و در شیراز اقامت گزید.
به خواست دانشمندان به امر تدریس و خطابه پرداخت. محور سخنرانیهای او بیداری مسلمانان، نکوهش ستمکاران، ترویج آزادی، اعتلای کشور، اتحاد مسلمانان و… بود.
شیخ الرئیس، با پدید آمدن دگرگونیهای سیاسی، قیام مردم در نهضت مشروطه، به طور فعّال در این حرکت شرکت جست و برای نمایندگی در مجلس دوم برگزیده شد.
سرانجام در دهم فروردین سال ۱۲۹۹هـ. ق. برابر با رجب المرجب ۱۳۳۹هـ. ق. در ۷۴ سالگی در تهران بدرود حیات گفت.
سید عبدالحسن شرف الدین (۱۲۹۰ ـ ۱۳۷۷هـ. ق.) از فقهاء و دانشمندان به نام شیعه پس از دریافت چندین اجازه
اجتهاد مطلق از مراجع نجف، در ۹ ربیع الأول سال ۱۳۲۲هـ. ق. وارد جبل عامل شد.
شرف الدین، در رشته حدیث پژوهشهای ژرفی داشت. با دید جامع از منابع روایی، مسائل مهم دینی که مورد نیاز زمان تشخیص داده بود، پی گرفت. یافتههای پالایش شده خود را با زبان علمی ساده، همراه با راهکارهای عملی ارائه داد. نخستین ابتکار علمی پژوهشی خود را به نام (الفصول المهمه فی تالیف الامه) در راه تفاهم مسلمانان نگاشت. از آن پس محور اصلی بحثها، سخنرانیها و آثار
سیّد به اتحاد مسلمانان و برقراری ارتباط آنان اختصاص یافت. وی در راه هدفهای بلند خویش افزون بر سفر به عراق و ایران در پایان سال ۱۳۲۹هـ. ق. به مصر سفر کرد.
برای آشنایی با علما و مفتیان الازهر، بهویژه
شیخ سلیم بشری به دنبال فرصت بود. در حوزه درس شیخ سلیم بُشری شرکت جست. پس از آشنایی و بحثهای علمی به یکدیگر علاقهمند شدند.
پس از مدتی قرار بر آن گذاشتند، بحث عالمانهای در مورد
خلافت و
امامت از نظر شیعه بر اساس دلائل و شواهد به صورت مکاتبهای داشته باشند. شیخ سلیم بُشری پرسش کند،
سیّد شرف الدین پاسخ گوید. بدین ترتیب وقتی
سید شرف الدین به هدفهای خود نزدیک شد، در قاهره اقامت گزید.
شیخ سلیم نخستین نامه را در تاریخ ۶ ذیقعده ۱۳۲۹هـ. ق. با امضای (س) به
سید شرف الدین نوشت و
سیّد هم با امضاء (ش) آن را پاسخ داد. تبادل نامهها به مدت شش ماه ادامه یافت. شرف الدین مجموع صد و دوازده نامه را با مقدمه روشنگر به صورت کتابی تحت عنوان المراجعات در سال ۱۳۵۵هـ. ق. پس از ۲۵ سال در شهر صیدا چاپ و منتشر کرد.
سید شرفالدین ضمن تبادل نامه با شیخ سلیم، با دیگر دانشمندان اهل سنت دیدار و مباحثه علمی داشت، به گونهای که بزرگان قاهره چون:
شیخ محمد نجیب ،
شیخ محمد سلموطی و… با نگارش اجازهنامهها و تاییدهای علمی مقام
سیّد شرف الدین را گرامی داشتند.
با کاشتن نهال محبت در دل برادران اهل سنت، زمینه اتحاد مسلمانان بیش از پیش فراهم شد و
سیّد به آرزوی دیرینه خود تا اندازهای دست یافت و در سال ۱۳۳۰هـ. ق. به وطن خود بازگشت؛ امّا با علمای مصر قطع رابطه نکرد.
در سال ۱۳۳۲هـ. ق. برای زیارت به مدینه سفرکرد.
و مورد استقبال علمای سنی و شیعه و فرماندار شهر قرار گرفت. در مدینه برای دانشوران درس اخلاق گذاشت. پس از مدتی به جبل عامل بازگشت.
محمد حسین کاشف الغطاء (۱۲۹۴ ـ ۱۳۷۳هـ. ق.) از دانشمندان و فقهای روشناندیش معاصر شیعه است که پس از شیخ احمد کاشف الغطا مرجعیت یافت. در
انجام رسالت الهی خود سفرهای بسیار به بلاد اسلامی و کشورهای جهان کرد: پنج بار به ایران سفر کرد و سفری به مصر
انجام داد و سه سال در آنجا ماند، همه روزه در دانشگاه الازهر تدریس و در برخی ایّام سخنرانی داشت. از کلیساها غافل نبود. در آن مراکز نیز، سخنرانی داشت حتی اشتباههای مبشّرین مسیحی را یاد آورد میشد. در سال ۱۳۵۰هـ. ق. در کنفرانس اسلامی فلسطین شرکت جست. پس از اقامه
نماز جماعت در
مسجدالاقصی درجمع صد و پنجاه نماینده ممالک اسلامی و بیست هزار نفر شرکت کننده، درباره وحدت، استقلال مسلمانان، مبارزه با استعمارگران و
اشغالگران صهیونیستی ، سخنرانی هیجانانگیزی ایراد کرد. در همین سفر از شهرهای
نابلس ،
حیفا و
یافا دیدن کرد و سپس رهسپار کشور پاکستان شد و در کنفرانس اسلامی که در آنجا برگزار شده بود، شرکت جست. وی، از مراجع بزرگی بود که به جمعیت دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه پیوست.
در پی تلاشهای
سید جمال الدین اسدآبادی ، شاگردش
محمد عبده و سفر
سید عبدالحسین شرف الدین به مصر و پاشیدن بذر وحدت و همبستگی بین علماء مذاهب اسلامی، بسیاری از علمای اهل سنت چون:
شیخ مراغی ،
عبدالمجید سلیم ،
شیخ محمود شلتوت ، به این سروش الهی
لبیک گفتند و با تأسیس دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه گامهای بلندی در جهت همدلی و همراهی مسلمانان برداشته شد.
زیارت خانه خدا، مزار
ائمه اطهار (ع) زنده نگهداشتن یاد آنان در دلها امری است که پیشوایان دین بر آن تأکید فراوان داشتهاند. بدین جهت فقها و دانشوران نیز توسّل و زیارت را منبع فیض و الهام دانسته و در تنگناهای زندگی، مشکلات علمی و… از این وسایط ارتباط باخداوند، بهرهها گرفتهاند. براساس این باور میبینیم دانشمندانی که در پی وظیفه الهی از مشاهد مشرفه دور ماندهاند، همواره در آرزوی ارتباط نزدیک با منابع فیض بودهاند. فقهایی که ویژه زیارت و سیاحت از شهرهای دور سفر کردهاند، از شمار بیرون هستند. در اینجا چند تن از فقهای بزرگ را که افزون بر زیارت به سیروسیاحت و بازدید از مکانهای مقدس و مزار فرزانگان نیز پرداختهاند، نام میبریم.
محمد بن الحسن معروف به شیخ حرّ عاملی (۱۰۳۳ ـ ۱۱۰۴هـ. ق.) از فقها بزرگ شیعه، درحوزههای دانش منطقه جبل عامل بالید و به درجه عالی دانش رسید. دو سفر به حج مشرف شد. برای زیارت ائمه اطهار (ع) به عراق سفر کرد. در سال ۱۰۷۳هـ. ق. برای زیارت امام رضا (ع) راهی ایران شد. در مشهد مجاورت امام (ع) را اختیار کرد.
حوزه درس با رونقی بنیان نهاد. در ضمن قاضی القضاة و شیخ الاسلام شهر نیز بود. از مشهد سفری به اصفهان داشت.
دراین سفر به دیدار
علامه مجلسی (محمد باقر) رفت. علامه مجلسی از او اجازه نقل روایت دریافت کرد.
شیخ حر عاملی نیز از علامه اجازه نقل روایت دریافت داشت. درهمین سفر به همراه علامه مجلسی به دیدار از مناظر دیدنی شهر اصفهان از جمله: کاخ شاه پرداخت،
سپس به مشهد بازگشت.
وی در یکی از سفرها که به قصد زیارت خانه خدا به مکه مکرمه رفته بود، بر اثر اتفاقی که پیش آمد، جان او به مخاطره افتاد. با همکاری یکی از اشراف مکه به سوی
یمن رهسپار شد و از آن دیار نیز دیدن کرد.
شیخ یوسف بحرانی، صاحب حدائق (۱۱۰۷ ـ ۱۱۸۶هـ. ق.) از فقهای بنام شیعه، از آغاز دانش پژوهی با سیروسفر و آوارگی روبهرو بود. با شعله ور شدن آتش
فتنه ،
قتل و
غارت در بحرین، به همراه پدر، به قطیف کوچ کرد. دو سال در قطیف ماند با آگاهی از برقراری امنیت در بحرین به وطن خود بازگشت. طی این مدت از اساتید بزرگی چون:
شیخ حسین ماحوزی ،
شیخ احمد بن عبداللّه بلادی ، بهره گرفت و به مدارج عالی دانش دست یافت. از بحرین به زیارت
بیت اللّه الحرام و مدینه سفر کرد.
در پی آوارگیهای بسیار بین قطیف و بحرین در پی مأمن، آهنگ سفر به دیگر دیار اسلامی کرد.
در آستانه چهل سالگی در حالی که به مرحله کمال و بلوغ علمی رسیده بود، به ایران سفر کرد. نخست وارد کرمان شد، سپس به شیراز رخت کشید و در آنجا به عنوان استاد (دار العلم) که از مراکز بزرگ دانش عصر به شمار میآمد، برگزیده شد. پس از مدتی آوازهاش همهجاگیر شد. (دارالعلم) شیراز را رونقی دوچندان بخشید. چهارده سال در شیراز تلاش علمی کرد، در این مدت رسالههای علمی در مباحث گوناگون نگاشت. درحمله
نعیم دان خان به شیراز در سال ۱۱۵۴هـ. ق به
فسا پناه برد. در آنجا هشت سال ماند. در این زمان نگارش دائرة المعارف فقه را آغاز کرد و کتاب ارزشمند حدائق الناظره را تا باب غسلها در (فسا) به
انجام رساند.
شیخ یوسف زمانی که در ایران میزیست، در سال ۱۱۵۶هـ. ق. سفر ویژهای به عشق زیارت علی (ع) به نجف اشرف کرد. در اینباره مینویسد:
{... با وجود جنگ ایران و روم (عثمانی) و اَمن نبودن جاده شیراز به اصفهان و سرمای سخت پائیز عازم سفر شدم. بسیاری از دوستان مرا از این سفر بازداشتند، ولی چون مصمم به زیارت مولایم بودم، از پا نایستادم و به هنگام حرکت این قصیده را سرودم:
الیک امیرالمؤمنین و فؤدی فانت منائی من جمیع قصودی فیا روح رح فی هواه وسارعی لدیه وجودی فهو اصل وجودی حرکت من به سوی تُستاز بین همه انگیزهها تو مقصود منی. ای روح (با عظمت) در هوای او حرکت کن وجود کن اشک بریز، که او اصل وجود من است. }
نعیم دان خان، پس از هشت سال حاکمیت بر شیراز، در سال ۱۱۶۴هـ. ق. به قصد تصرف (فسا) به آن شهر یورش برد. صاحب حدائق پس از آوارگی بسیار به
اصطهبانات پناه آورد. از آنجا به قصد زیارت
امام رضا (ع) حضرت معصومه (س) سپس اقامت در کربلا، راهی سفر شد.
در مسیر راه، در قم مدتی رحل اقامت میافکند و به زیارت حضرت معصومه (س) و مرقد عالمان بزرگ و دیدار شخصیتهای برجسته علمی میپردازد.
در گزارشی که از قبر صدوق دارد مینویسد:
{... قبر او (
علی بن حسین بن موسی بن بابویه معروف به صدوق) در شهر قم است و در قبّهای قرار دارد. من در سالی که به زیارت امام رضا (ع) مشرف شدم، آن را هم زیارت کردم. }
درسفر به کربلا، بیش از یک ماه در بهبهان اقامت گزید. با
حوزه آنجا آشنا شد با علما رابطه صمیمی برقرار کرد. با آشکار شدن موقعیت برجسته صاحب حدائق مردم برای پرسشهای شرعی به او مراجعه میکردند. پاسخ مسائلی که مردم از وی پرسیدهاند در رساله ای به نام
اجوبة المسائل البهبهانیه گردآوری شده است.
وی پس از سالها آوارگی و تلاش علمی، درحوزه کربلا درخشید و در همانجا بماند و در ربیع الاول سال ۱۱۸۶هـ. ق. دیده از جهان فرو بست.
شیخ فتح الله نمازی معروف به شیخ الشریعه اصفهانی در سال ۱۲۶هـ. ق. در اصفهان دیده به جهان گشود. علوم مقدماتی را در اصفهان فرا گرفت، برای ادامه تحصیل به نجف اشرف سفر کرد. در آنجا از حوزه درس بزرگان حوزه چون:
میرزا حبیب اللّه رشتی استفاده کرد و به مقام عالی اجتهاد دست یافت.
وی پس از رحلت
محمد تقی شیرازی مرجعیت عامه یافت و رهبری نهضت استقلال طلبانه عراق را بر عهده گرفت. در زمان جنگ عصر جمعه روز ۲۵ محرم الحرام سال ۱۳۳۴هـ. ق.
شیخ الشریعه همراه
سید هبة الدین شهرستانی و گروهی از دانشمندان شیعه در یکی از محلههای بغداد (اعظمیه) به دیدار دانشمندان اهل سنت و زیارت آرامگاه
ابوحنیفه رفتند. در جامع ابوحنیفه
شیخ محمد جواد جواهری و شیخ رؤف استاد (اعظمیه) برای پیروزی مسلمانان دعا کردند. آنگاه شیخ نعمان اعظمی درباره اتحاد گروههای مختلف مسلمان سخنرانی کرد. در پایان
شیخ محمد رضا شیبی ، در آن محفل آسمانی گفت:
... دیدار بزرگان شیعه از (اعظمیه) و تلاش آنان برای صلح و دوستی میان مسلمانان نخستین دیدار از نوع خود در تاریخ است.
محقق برای استواری و استحکام پژوهش خویش، افزون بر بهرهگیری از تواناییها و ابزارهای علمی پژوهشی موجود، برای بهرهوری از منابع ومدارک گستردهتر و دیدگاههای دیگر دانشوران نیازمند، سیرو سفر در کشورهای گوناگون است.
از اینروی، بسیاری از محققان، برای فراهم کردن، نیازهای پژوهشی خود به سفرهای دور دست زدهاند. از جمله:
میرزا عبداللّه بن عیسی بیک، معروف به میرزا عبداللّه افندی (م۱۱۲۰هـ. ق.) از دانشوران شیعه پس از بهرهگیری از حوزه درس دانشمندان برجسته اصفهان چون: علامه مجلسی،
محقق سبزواری ،
آقا حسین خوانساری و
ملا میرزای شیروانی به درجه عالی علمی دست یافت. به انگیزه تحقیق و پژوهش و دیدار دانشوران به سیر و سیاحت در اطراف و اکناف جهان پرداخت. وی نیمی از عمر با برکت خود را در مسافرتهای علمی سیاحتی به سر برد و از کشورها و شهرهایی چون: روم، خراسان، مشهد، کاشان، آذربایجان، فارس، عراق (عتبات عالیات) شام، مکه مکرمه، استانبول (قسطنطنیّه) مصر، یمن،
هند، سند، حضرموت، اندونزی، گرجستان، ارمنستان، تاشکند، کشمیر، دیدن کرد. وی یادآوری میشود: از بیشتر سرزمینهای یاد شده چند مرتبه دیدار کرده است.
(ساح فی اقطار الدنیا کثیراً.)
در سفر یمن عدهای از علماء زیدی از جمله امام
زیدیه به او اجازه نقل روایت، ازوی آثار ارزندهای بهجا مانده که مهمترین آنها، اثر نفیس ریاض العلماء است. یکی از آثار قلمی که در سفر نگاشته کتاب (بساتین الخطباء) است.
این اثر شامل خطبههای نماز جمعه، عیدین و سخنرانیهای گوناگون افندی است که در استانبول ایراد شده و در این مجموعه گردآوری شده است.
شیخ عبدالحسین امینی نجفی، معروف به علامه امینی (۱۳۲۰ ـ ۱۳۹۰هـ. ق.) از دانشمندان نام آور شیعه است که پس از اخذ اجازه اجتهاد از مراجع زمان خود در نجف، به تحقیق و پژوهش پرداخت. برای استفاده از منابع و مدارک دست اول و معتبر از مآخذ شیعه و سنی، سالها به سیر و سفر پرداخت. در هر سرزمینی که وارد میشد کعبه آمالش کتابخانه بود. بدون وقتکشی کار تهیه منابع پژوهش، مطالعه و
استنساخ را آغاز میکرد. در ضمن دیدار با استادان و دانشوران را مغتنم میشمرد. هر زمان فرصت مییافت، به میان مردم میرفت، باخطابه و سخنرانیهای ژرف و بیان شورانگیز خود، به ارشاد و هدایت مردم میپرداخت. به همین منظور به کشورها و شهرهایی چون: حیدرآباد، علیگره،
لکنهو، کانپور جلالی {در
هند} رامپور، بمبئی، نوعه، پتنه، معرق المصرین، حلب، بنل، دمشق، بیروت، مکه مکرمه، مدینه منوره، مشهد، قم، اصفهان، همدان، کرمانشاه و… سفر کرده است. در گزارش برخی سفرهای وی به مسائل بسیار شگفتانگیز بر میخوریم که یادآوری چند نمونه از آنها خالی از فایده نیست.
یکی از سفرهای ابتکاری وی، سفر به
هند است، در این سفر با
سید سعید العلماء موسوی ،
سید ناصر حسن نواده میرحامد حسین {صاحب عبقات الانوار} دیدار میکند، به کتابخانههایی که تا آن زمان هیچ جهانگرد و پژوهشگری از آن سرنزده میرود و به مطالعه میپردازد و از نسخههای بیبدیل آن بهره میبرد.
دکتر
سیّد حسین نصر میگوید:
{پس از گذشت سالها از جریان سفر علامه امینی (ره) به
هند، به دعوت دولت
هند از کتابخانههای آن سرزمین دیداری داشتم. در بازدید از کتابخانهها در یکی از شهرهای دور دست کتابخانه بسیار غنی یافتم، که از مسیر گذر سیاحان و جهانگردان نیز به دور بود. متصدی کتابخانه ازنفیس بودن نسخههای عربی و فارسی موجود در کتابخانه سخن میگفت. یاد آورد شد، کسی از این گنجینه ارزشمند بهره نمیبرد، مگریک دانشمند ایرانی که چند سال پیش درباره حدیث غدیر تحقیق میکرد، جهت تکمیل اثرش به اینجا آمد و زمانی طولانی به پژوهش در نسخههای خطی همّت گماشت. او کسی جز علامه امینی (ره) {صاحب الغدیر} نبوده است.
{امینی، در تحقیق و کنکاش بسیار سختکوش و پشتکاردار بود. به یکی از شهرهای عراق برای استفاده از کتابخانه آنجا سفرکرد، چون فرصت محدودی داشت و کتابخانه در شبانه روز چهار ساعت بیشتر پذیرش نداشت، با مسؤول کتابخانه توافق کرد هر روز به هنگام ظهر ساعت تعطیلی کتابخانه وارد مخزن کتابخانه شود. کتابدار در را بر روی او ببندد تا روز بعد ساعت هشت صبح، در را بروی او بگشاید. با این وصف روزی حدود بیست ساعت در کتابخانه به پژوهش اشتغال داشت. بدینگونه هم به مطلوب خود رسید و زحمتی هم برای کتابدارفراهم نساخت. }
محمد محسن معروف به آقا بزرگ (۱۲۹۲ ـ ۱۳۸۹هـ. ق.) از عالمان پژوهشگری است که در قلّه دانش جای دارد. عمری در پی گردآوری منابع و کتاب شناسی شیعه در گنجینههای دانش گذراند. آقا بزرگ در سال ۱۳۱۵هـ. ق. از ایران به عراق سفرمیکند و نجف اشرف سکونت میگزیند. از حوزه درس بزرگانی چون: آخوند خراسانی بهره میگیرد و پس از رحلت آخوند خراسانی برای استفاده از حلقه درس محمد تقی شیرازی، به سامرا، میرود. در این زمان، نویسندهای درباره شیعه مینویسد: شیعه فرقهای بدون پشتوانه است و اساس مستحکمی ندارد.
اندیشه گردآوری آثار مکتوب دانشمندان شیعه از اینجا سرچشمه میگیرد. او را وامیدارد به نگارش بزرگترین دائرة المعارف کتاب شناسی به نام الذريعه دست بزند.
در سال ۱۳۳۵هـ. ق به کاظمین سفر میکند دو سال در آنجا به تحقیق و پژوهش مینشیند. در سال ۱۳۳۷هـ. ق دوباره به سامرا باز میگردد و تا سال ۱۳۵۴هـ. ق. در سامرا سرگرم کاوش و نگارش است. پس از هجده سال سامرا را به قصد نجف ترک میگوید. و ی چندین سفر پژوهشی زیارتی به ایران و کشورهای دیگر داشته است. در سال ۱۳۶۵هـ. ق به ایران سفر میکند و از راه قصرشیرین وارد کرمانشاه میشود و به دیدار دانشمند بلند آوازه سردار کابلی میرود، سپس راهی قم میشود و از قم به تهران و از تهران به زیارت امام رضا (ع) میرود. هدف اصلی آقابزرگ از این سفر، افزون بر زیارت امام هشتم علی بن موسی الرضا (ع) استفاده از کتابخانههای خراسان، بویژه آستان قدس
رضوی، بررسی فهرست نسخههای خطی و بهرهگیری از آن درجهت تکمیل الذریعه بوده است. آخرین سفر وی به ایران در سال ۱۳۸۲هـ. ق بوده است.
وی دو سفر به مکه مکرمه داشته است. در سفر اول که سال ۱۳۸۴هـ. ق به نیت
انجام فریضه حج صورت گرفته، برای تحقیق و پژوهش به کشورهایی چون: مصر، سوریه، فلسطین و… سفر میکند و با کتابخانهها، آثار علمی موجود در گنجینههای آن کشورها آشنا میشود و برای تدوین اثر سترگ و ماندنی خود الذریعه از منابع آنها بهره میبرد و با رجال دانش کشورهای مختلف ارتباط برقرار میسازد و از آنان اجازه نقل روایت دریافت میکند و به آنان نیز اجازه نقل روایت میدهد.
در سدههای نخست صدر اسلام، دانش حدیث مهمترین و اصلیترین رشتهای بوده که در حوزهها و مراکز دانش رواج داشته است. هر دانشپژوهی که میخواسته در این رشته بهره علمی درخور کسب کند، چارهای جز اینکه به سیرو سفر علمی بپردازد و صدها فرسنگ راه بپیماید تا یک کتاب، چند عبارت، یا چند حدیث از منبع و شخصیتی معتبر فراهم آورد.
گردآوران احادیث در آن زمان فقهاء عصر خویش محسوب میشدند، به خاطراین مهم شرایط سخت سیروسفر را تحمل میکردند، تا دُر و گوهرهای پراکنده از معصومان را در جهان اسلام با همّت خویش در یک اثر گردآورند.
به خاطر اهتمام به این امر، اصحاب ائمه (ع) چهارصد (اصل) حدیثی فراهم آوردند که به اصول (اربعمأه) معروف است. معتبرترین کتابهای حدیثی شیعه که از ثبت و ضبط و باب بندی، تنظیم اصول یاد شده بر آمدهاند، چهار کتاب معروف به (کتب اربعه) است. برخی از مؤلفان این کتابها برای گردآوری، ثبت و ضبط احادیث به سرزمینهای بسیاری سیر و سفر کردهاند، از جمله:
ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق (۳۰۵ ـ م۳۸۱هـ. ق.) از علماء طراز اول شیعه است که برای گردآوری جامع روائی خود من لایحضره الفقیه تبلیغ و ترویج دین، پاسخ به شبهههای شبهافکنان، به سرزمینهای بسیاری سفر کرده است. وی که در جوانی به درجات عالی دانش و کمال دست یافت، به درخواست اهالی ری دررجب سال ۳۳۹هـ. ق. و یا ۳۴۷هـ. ق به آنجا سفرکرد.
البته دراین زمان ارتباط خود را با قم قطع نکرد، به منظور دیدار مشایخ و بهرهوری از آنان با آنجا رفت و آمد داشت.
در سفری به خراسان، در بین راه وارد نیشابور شد و از مشایخ حدیث آن شهر چون: ابوعلی حسین بن احمد بیهقی، عبدالواحد بن محمد بن عبدوس نیشابوری، ابومنصور احمد بن ابراهیم بن بکر اخوزی، ابوسعید محمد بن فضل بن محمد بن اسحاق معروف به ابی سعید معلم و شخصیتهای دیگر، حدیث شنید و از آنجا به مرو رود رفت و در آنجا از جماعتی از جمله: ابوالحسن محمد بن علی بن الشاه فقیه مرو رودی و ابویوسف رافع بن عبداللّه بن عبدالملک، سماع حدیث کرد.
سپس به بغداد سفر کرد و از شماری از علمای آن دیار، از جمله: ابوالحسن علی بن ثابت الدوالیبی، ابومحمد حسن بن محمد بن یحیی علوی حسینی، معروف به ابن ابی طاهر و ابراهیم بن هارون حدیث شنید. در سال ۳۵۴ وارد کوفه شد
و به دیدار حدیث شناسان بزرگ، از جمله: محمد بن بکران نقاش، احمد بن ابراهیم بن هارون فامی و ابوالحسن علی بن عیسی شتافت و از آنان نیز حدیث دریافت کرد، سپس به مکه مکرمه مشرف شد. در مسیر بازگشت از مکه مکرمه در شهرکی به نام (فید) از ابو علی احمد بن ابی جعفر بیهقی حدیث شنید. از محضر شیوخ و علمای آن شهر از جمله: ابواحمد قاسم بن محمد بن احمد بن عبدویه، محمد بن فضل بن زیدویه، بهره برد و حدیث دریافت کرد. از ابوالعباس فضل بن فضل بن عباس کندی همدانی اجازه نقل حدیث گرفت. نجاشی بر این نظر است که صدوق در سال ۳۵۵هـ. ق. در بازگشت از سفر حج برای بار دوم وارد بغداد شده از آنجا برای بار دوم به قصد زیارت امام رضا (ع) به خراسان سفرکرده است. در مسیر سفر بین سالهای ۳۶۷هـ. ق تا ۳۶۸هـ. ق در نیشابور، مشهد، ری، در مجالس عمومی و مناسبتهای مختلف به ایراد سخن پرداخته که حاصل آن امالی (مجالس) موجود است. دراین محافل افزون بر بیان باورهای دینی شیعه، مسائل مورد ابتلا، پاسخ به شبهات اعتقادی رد شبهات شبهافکنان نیز بوده که کتاب ارزشمند کمال الدین و تمام النعمة دستاورد این گفتوگوهای علمی است. وی برای بار دیگر به ماوراء النهر رخت کشیده است. در روز سه شنبه ۱۷شعبان سال۳۶۸هـ. ق. وارد بلخ شده از مشایخ حدیث آنجا از جمله: ابوعبداللّه حسین بن محمد أشنانی رازی و ابوعبداللّه حسین بن احمد استرآبادی و… حدیث شنیده است. از آنجا به سرخس میرود و از ابانصر محمد بن تمیم سرخسی فقیه، حدیث فرا میگیرد. به ایلاق (از شهرهای بلخ وشاش) سفر میکند و در آنجا نیز از ابا الحسن محمد بن عمربن علی بن عبدالله بصر یی و ابا نصر محمد بن الحسن بن ابراهیم کرخی کاتب و ابامحمد بکر بن علی بن محمد بن فضل حنفی شاشی، حاکم و ابا الحسن علی بن عبداللّه بن احمد اسواری حدیث میشنود و ثبت و ضبط میکند.
در این زمان بود که شریف الدین ابوعبداللّه معروف به نعمت (نعمة اللّه) بر شیخ صدوق وارد میشود و از او میخواهد که کتابی در باب حلال و حرام و شرایع و احکام بنگارد. شیخ صدوق درخواست او را میپذیرد و کتاب شریف من لایحضره الفقیه را مینگارد.
از آنجا به سمرقند میرود و از ابومحمد عبدوس بن علی بن عباس گرگانی و ابو اسد عبدالصمد بن عبدالشهید انصاری حدیث میشنود و سپس به فرغانه سفر کرد و از تمیم بن عبداللّه بن تمیم قرشی، و ابو احمد محمد بن جعفر البندار شافعی فرغانی و اسماعیل بن منصور بن احمد قصار و ابومحمد محمد بن ابی عبداللّه شافعی حدیث شنید.
در مجموع در سیرو سفرهای بسیار و دیدار مشایخ معتبر و گشت وگذار مناطق مختلف از ۲۵۲ شیخ حدیثدان حدیث شنید.
شیخ صدوق، حدود ۳۰۰ اثرعلمی از خود به جا گذاشته
که برخی از آنها را در سفر نگاشته است از جمله:
این اثر را شیخ صدوق در نیشابور به درخواست کسانی که در مجلس املاء او شرکت میجستند، نگاشته است. مردم از او خواستند اعتقادات امامیه را به صورت مختصر، بیان کند. وی جلسه روز جمعه ۱۲ شعبان سال ۳۶۸هـ. ق. مجلس۹۳ از مجالس امالی را به این بحث اختصاص داد و به بیان اعتقادات ضروری و غیرضروری شیعه پرداخت آن را به عنوان فهرست عقاید امامیه نامید. در پایان گفت: انشاء اللّه دربازگشت از سفر ماوراء النهر به نیشابور این فهرست مختصر را شرح و تفسیر خواهم کرد.
از اینکه درمیان آثار شیخ صدوق از چنین اثری یاد نشده معلوم میشود شیخ در بازگشت برایش میسّرنشده به شرح و تفسیر اعتقادات بپردازد.
کتاب امالی که به (المجالس) یا (عرض المجالس) نیز معروف است، ۹۷ مجلس را در بردارد، که در شهرهای گوناگون املا شده است.
این اثر که مهمترین جامع روایی شیعه است، در قریه ایلاق از توابع بلخ، به درخواست شریف الدین ابوعبداللّه معروف به نعمت، که از شیخ کتابی در باب احکام حلال و حرام خواسته بود، نگارش یافته است. این کتاب ۵۹۲۰ حدیث را در بردارد که شیخ آنها را در سیروسفر و دیدار مشایخ حدیث گردآورده است.
در پاسخ به شبهههای شبهه افکنان درباره امامت، بویژه امام عصر (عج)، نگارش شده است. این اثر، دستاورد بحثها و گفتوگوهای علمی شیخ در نیشابور است.
در میان دانشمندان اهل سنت، کسانی که برای شنیدن، گردآوری و ضبط حدیث به سیروسفر وگردشگری پرداختهاند، فراوانند. شماری که بیشترین گردشگری را در جغرافیای اسلام بدین منظور داشتهاند عبارتند از:
محمد بن اسماعیل بخاری (م:۲۵۶هـ. ق.) برای شنیدن و گردآوری حدیث مسافرتهای گستردهای به شهرهای: خراسان، عراق عجم، عراق عرب، حجاز، شام، مصر نمود و سرانجام در بغداد اقامت گزید و مورد توجه دانشپژوهان واقع شد. پس از مدتی به انگیزه یاد شده، دیگربار رهسپار سیروسفر گشت. در مسیر از شهرهای کوفه، مکه مکرمه، مدینه، دمشق، قیساویه، عسقلان، حمص، بصره، ری، نیشابور و مرو دیدن کرد و با دانشمندان این شهرها ملاقات کرد و از آنان حدیث شنید و سرانجام در یکی از روستاهای سمرقند، به نام (خرتنگ) بدرود حیات گفت. بخاری اثر حدیثی خود را به نام: (صحیح بخاری) که معتبرترین کتاب روایی اهل سنت به شمار میرود که در مدت شانزده سال گردشگری نگاشته است.
مسلم بن حجاج نیشابوری (م:۲۶۱هـ. ق.) گردآورنده یکی دیگر از جوامع حدیثی اهل سنت. وی برای جمع، تدوین و نگارش این اثر، به سرزمینهای بسیاری چون: عراق، حجاز، مصر، شام سفر کرد. مدتی در نیشابور ملازم بخاری بود و در نصرت آباد نیشابور بدرود حیات گفت.
در سال ۲۰۲هـ. ق. در بغداد دیده به جهان گشود، در نیشابور بالید، سپس به عراق، حجاز، شام، مصر، برای کسب دانش سفر کرد و در سمرقند اقامت گزید و در شمار فقیهان و محدثان بزرگ آن دیار قرار گرفت. وی در سال ۲۹۴هـ. ق. در سمرقند بدرود حیات گفت.
اسلام به دانشپژوهى، سفارش فراوان كرده و جايگاه آن را بس والا دانسته است؛ از اين روى سنت دانشجويى در اسلام همواره بين مبتدى و منتهى برقرار بوده همه دانشوران سعى بر آن داشتهاند، در سلك دانشجويان باشند، بدين جهت فقها پس از سالها تحصيل براى افزودن بر يافتههاى علمى خويش و انتقال آن به ديگران، همواره سير و سفرهاى علمى داشتهاند. در اينجا از فقيهانى كه براى فراگيرى و نشر دانش افزون از ديگران مسافرت داشتهاند، ياد مىكنيم:
ابوالفتح شیخ محمد کراجکی (۳۷۴ ـ ۴۴۹هـ. ق.) از بزرگان فقها و متکلمان شیعه امامیه که برای کسب دانش، ادب، فقه، حدیث و… به سرزمینهای اسلامی سیرو سفر بسیار داشته است. وی در فراگیری دانش سختکوش بوده و دانش و معرفت گمشده او به شمار میرفته و در پی آن سرزمینهای بسیاری را درنوردیده است از دانشورانی که در شهرهای گوناگون زیستهاند، گرچه موافق اهل بیت نبودهاند بهره میبرده است. در سال ۴۰۷هـ. ق. و ۴۲۶هـ. ق. سفری به مصر داشته، و با دانشمندان آن دیار دیدار کرده است. در سال ۴۱۰هـ. ق.، ۴۱۲هـ. ق. و ۴۱۶هـ. ق. وارد رمله فلسطین شد و در حوزه درس دانشوران آنجا شرکت کرد از نزدیک با مراکز علمی آنجا آشنا شد. در سال ۴۱۲هـ. ق. به زیارت خانه خدا برای
انجام مناسک حج و مدینه سفر کرد و در سال ۴۱۸هـ. ق. به بلبیس رفت و در سال ۳۹۹هـ. ق. به میافارقین (از شهرهای ترکیه) رفت. وی، افزون بر این، در میان شهرها و کشورهای گوناگون چون: دمشق، بغداد، حلب، طبریه، صیدا، صور و طرابلس رفت و آمد داشت و در هر منطقه مدتی اقامت میگزید. بر اثر مسافرتهای بسیار، با شخصیتهای سیاسی، قضات و دانشمندان برجسته کشورهای یاد شده آشنا شده بود و بر اندیشه و افکار معاصر احاطه کامل داشت؛ از اینروی، پاسخگوی توانایی به مسائل مورد ابتلاء جامعه خویش بود.
وی، بیشتر آثارخود را در سفر در پاسخ به مسائل مورد نیاز، یا به درخواست مؤمنان نگاشته است، از جمله:
• انتفاع المؤمنین بما فی ایدی السلاطین: این اثر را به درخواست برخی برادران ایمانی در سفر به صیدا نگاشته است.
• الزاهد فی آداب الملوک: این اثر را در پاسخ به درخواست امیر صارم الدوله نوشته است.
در سال ۱۴۲هـ. ق. در حران دیده به جهان گشود، در کودکی همراه پدر، به قیروان سفر کرد و از آنجا به تونس رفت و پس از مدتی عازم بلاد شرق شد. در مدینه از حوزه درس مالک (موطأ) را آموخت. پس از آن به عراق رخت کشید درحلقه درس ابویوسف و محمد بن حسن شیبانی، شرکت جست. پس از رحلت مالک (م۱۷۹هـ. ق.) به مصر رفت. در نتیجه سفر زیاد و بهرهوری از عالمان بسیار از جایگاه رفیعی در فقه بر خوردار شد و سرانجام به قیروان بازگشت، در سال ۲۰۳هـ. ق. منصب قضاوت را پذیرفت و قاضی القضات قیروان شد.
در سال ۲۱۳هـ. ق. در اندلس چشم به جهان گشود و در نوجوانی به تحصیل دانش نزد عبد الملک بن حبیب (م۲۳۸هـ. ق.) پرداخت. در جوانی به قیروان سفرکرد از حوزه درس دانشمند بلند آوازه (سَحنون) (۲۴۰هـ. ق.) استفاده برد. از آنجا به سرزمین مصر رفت از حوزه بحث یحیی بن بکیر (م۲۳۱هـ. ق.) بهره برد. آنگاه به حجاز رخت کشید در حلقه درس ابی مصعب زهری شرکت جست و با تلاش و پشتکار به مرحلهای رسید که داناتر از او به (موطأ) مالک. و (المدونة) سحنون کسی نبوده، سرانجام در (سوسه) اقامت گزید و در سال ۲۸۹هـ. ق. بدرود حیات گفت.
امام محمد غزالی (۴۵۰ ـ ۵۰۵هـ. ق.) از دانشمندان بنام اسلام است، درسی سالگی در تمام علوم رسمی و فنون متعارف زمان سرآمد و استاد کامل شد و در نیشابور به کار تألیف و تدریس پرداخت. پس از فوت امام الحرمین (م۴۷۸هـ. ق) خدمت خواجه نظام الملک، وزیر ملکشاه سلجوقی رسید.
خواجه او را گرامی داشت. روز به روز بر عزتش افزوده گشت. در سال ۴۸۴هـ. ق. منصب تدریس نظامیه بغداد به او واگذار شد.
از آن پس بر کرسی تدریس وعظ و خطابه نشست و به مناظره نگارش یافتههای علمی خود پرداخت. سی ونه سال داشت که انقلاب درونی در او ایجاد شد. از همه وابستگیها در گذشت و آنچه در باطن داشت آشکار ساخت.
وضعیت جدید غزالی، عنان از کفش ربود. آهنگ سفر شام در سرداشت به ظاهر زیارت خانه خدا را بهانه کرد. در ذیقعده سال ۴۸۸هـ. ق. با ابوالقاسم حاکمی (م:۵۲۵هـ. ق) از بغداد بیرون رفت. در این سفر به گونه ناشناس، با لباس مبدل در بلاد شام جزیزه (بین النهرین) بیت المقدس و حجاز به گشت و گذار پرداخت. در سفر بیت المقدس به ریاضت، خلوت و زیارت حضرت ابراهیم (ع) در الخلیل و دیگر مشاهد مشرفه سرگرم بود.
پس از آن در سال ۴۱۸هـ. ق. به حجاز سفر کرد. پس از ادای مناسک حج زیارت پیامبر (ص) و مشاهد و مکانهای مقدس مدینه، به بغداد بازگشت. پس از اندکی توقف در بغداد، به نیشابور سفر کرد و سرانجام در طوس اقامت گزید.
دستاورد سفر دوازه ساله وی افزون بر گردشگری و سیاحت در سرزمینهای اسلامی، آشنایی با مردم و گروههای گوناگون و سیرو سفر روحانی، نگارش اثر ارزشمند (احیاء العلوم الدین) بود که در دوران عزلت در شام آن را پایان برد، و در این بین اثر دیگر دیگری به نام (اربعین) به جا گذاشت. هنگامی که در نیشابور اقامت داشت، اثر مهم دیگری به نام (المنقذ من الضلال) را نوشت که از دید برخی دانشوران این اثر اعتراف نامه غزالی است.
علامه حلی (۶۴۸ ـ ۷۲۶هـ. ق.) دانشور جامع شیعه، در افق شهرحله درخشید و در جوانی به عالیترین مدارج علمی دست یافت و برای دیدار با دانشمندان مذاهب اسلامی، به شهرهای عراق از جمله: بغداد سفر کرد. سپس برای آشنایی با دیار عجم و نشر دانش راهی ایران گردید. از بسیاری از شهرهای ایران دیدن کرد. در محافل علمی حضور یافت و با علما اهل سنت به مناظره و بحث علمی پرداخت. علامه در سلطانیه با علمای بزرگی چون: علاء الدوله سمنانی وصفی الدین اردبیلی، دیدار داشت. درهمین سفر بود که سلطان محمد خدابنده با راهنماییهای علامه به مذهب شیعه گروید و به علامه علاقه مند شد. در سفر و حضر علامه همراه شاه بود. برای بهرهمندی شاگردان از حوزه درس علامه، شاه امکانات مدرسه سیّار را فراهم ساخت. در سفر چادرهایی به صورت غرفههای مجزا بر پا میشد و در هر کدام حلقه درس برگذار میشد. از نوشتههای علامه استفاده میشود وی برخی از آثار خود را در مدرسه سیّار کرمانشاه نگاشته است. بدینگونه علامه دانشپژوهشی و دانش گستری را با سیروسفر هم آهنگ ساخت.
محمد بن جمال الدین مکی عاملی معروف به شهید اول (۷۳۴ ـ ۷۸۶هـ. ق.) از فقهاء بلند آوازه شیعه، در جزین از شهرهای لبنان دیده به جهان گشود و پس از بهرهگیری از دانش دانشوران برجسته دیار خود، به سیر و سفر علمی پرداخت و به دورترین مراکز علمی و مهمترین کانونهای دانش چون: حله، بغداد، مکه مکرمه، مدینه منوّره، شام، بیت المقدس و… رخت کشید. چندین سفر به حله، که در آن زمان بزرگترین مرکز دانش شیعه بود داشت. از دانشمندان آنجا مثل: فخرالمحققین بهره برد. وی برای احاطه بر دیدگاههای عصرخود، در مراکز علمی شیعه و سنی رفت و آمد داشت، بهویژه درحوزه درس علمای اهل سنت بسیار رفت وآمد داشت. کتابهای آنان را به دقت مطالعه میکرد. در این سفرها، افزون بر آگاهی دقیق از آراء و دیدگاههای مختلف و تضارب دیدگاههای گوناگون با اقطاب مذاهب اسلامی دیدار داشت. از حدود چهل شیخ اهل سنت، که هر کدام در منطقهای میزیستند، از جمله: درمکه مکرمه، مدینه منوره، دارالسلام بغداد، مصر، دمشق، بیت المقدس، الخلیل و… اجازه نقل روایت و آثار آنان را دریافت کرد.
از باب نمونه در (الخلیل) با شیخ برهانالدین جعبری دیدار کرد، از وی دانش آموخت.
در شام در سال ۷۷۶هـ. ق. با قطب الدین رازی، شاگرد علامه حلی مولف المحاکمتین، شرح مطالع، شرح قواعد و… دیدار داشت. این فیلسوف مورد اعجاب شهید بود. از او به (بحرلاینزف) یاد کرده است در حوزه علوم عقلی او شرکت جست
و از دریای دانش او بهره فراوان برد. از او اجازه نقل آنچه خود او اجازه داشت، دریافت کرد.
شهید اول، در سیرو سفرهای علمی خویش، نه تنها به آموزش میپرداخت، بلکه دانش گستر نیز بود. در حجاز، مصر، سوریه (دمشق) فلسطین، عراق، بویژه درحله و دمشق حوزه درس مستقل فقه و اصول داشت. وقتی به وطن خویش بازگشت، حوزه دانش جزین را تأسیس کرد. در سفرهای یاد شده شاگردان بسیاری از او بهره بردهاند که نام آنان در کتابهای تراجم آمده است.
شهید اول، پس از سالها تلاش سیروسفرهای دانشاندوزی و دانشگستری، پرورش نیروهای علمی کار آمد سرانجام، در سال ۷۸۶هـ. ق. دیده از جهان فرو بست.
شیخ
مرتضی انصاری (۱۲۱۴ ـ ۲۸۱هـ. ق.) از فقها نامآورقرن اخیر، از دزفول بارها برای تحصیل دانش به حوزه کربلا و نجف سفر کرد و از فقها و بزرگان عصر بهره برد. شیخ درسال ۱۲۴۰هـ. ق. به قصد زیارت امام رضا (ع)، دیدار رجال دانش و بهرهوری علمی از آنان در شهرهای ایران آغاز سفر کرد. شیخ به هنگام بیرون رفتن از دزفول، انگیزه سفر خویش را اینگونه بیان میکند.
آنچه را از علمای عراق باید بببینم، دیدهام و مایلم در این سفر اگر از علما ساکن ایران شخصیتهایی یافت شود که ممکن باشد مورد استفاده قرارگیرند، آنان را ملاقات کرده و از ایشان بهرهمند گردم….
شیخ انصاری همراه برادرش شیخ منصور سیر و سفر علمی را آغاز کرد. در مسیر راه حتی به هنگام حرکت به برادرش درس معالم میداد. با وی مباحثه علمی داشت، تا به شهر بروجرد وارد شد. پس از دو روز توقف و دیدار با علما بروجرد عازم اصفهان شد، درحوزه درس
سید محمد باقر رشتی حاضر گردید،
سید وقتی به مقام علمی شیخ آشنا شد، از شیخ انگیزه سفر به اصفهان را جویا شد. شیخ هدف خود را از سفر به اصفهان دیدار با دانشمندان و آشنایی با مرکز دانش شمرد.
سید با اصرار بسیار از شیخ خواست در اصفهان بماند، شیخ نپذیرفت و اصفهان را به مقصد کاشان ترک گفت. در کاشان با عالم برجسته مرجع فتوا ملااحمد نراقی دیدار کرد و وی را از هرجهت کامل یافت. حدود چهارسال درکاشان ماند. از حوزه درس نراقی بهره برد. وقتی شیخ از کاشان عازم سفر شد، نراقی گفت:
{در مسافرتهای مختلف، بیش از پنجاه مجتهد مسلم دیدهام، ولی هیچیک مرتبه علمی شیخ انصاری را نداشتند. }
ملا احمد نراقی، برای شیخ اجازه بسیار مفصلی صادر کرد. شیخ انصاری از کاشان به قصد مشهد مقدس حرکت کرد. در مشهد به زیارت و دیدار علما پرداخت. سپس به تهران بازگشت، و از آنجا راهی دزفول شد.
از آنجا که شیخ انصاری به مرکز دانش شیعه نجف اشرف بسیار علاقهمند بود، میدان فعالیت علمی و پرورش نیروهای کارآمد را در آنجا بیشتر فراهم میدید، دزفول را به قصد نجف اشرف ترک گفت. در سال ۱۲۴۹هـ. ق. وارد نجف شد. شیخ انصاری در زمانی که در نجف میزیست، سفری به مکه مکرمه و مدینه نیز داشت این سفر جهت زیارت و
انجام مناسک بوده است. شیخ انصاری پس از صاحب جواهر مرجعیت عامه یافت و منشأ برکات بسیار برای جهان اسلام شد.
یکی از اساسیترین هدفهای فقیهان و دانشوران رساندن پیام اسلام، به قشرهای گوناگون جامعه و گسترش آن در میان مردم است. فقهاء اسلام از این وظیفه خطیر هیچگاه غافل نبودهاند بسیاری از آنان در
انجام این رسالت، سیر و سفر بسیار به مناطق مختلف جهان داشتهاند، از جمله:
شیخ علی بن حسین کرکی، معروف به محقق ثانی (۸۶۸ ـ ۹۴۰هـ. ق.) از شخصیتهای بزرگ فقهی شیعه است که به انگیزه گسترش دامنه آگاهیهای علمی، آشنایی با مراکز دانش، تبلیغ و ترویج دین به سفرهای پردامنهای دست زده است. ابتدا به شام (دمشق) سفر کرد، از آنجا راهی بیت المقدس و الخلیل شد، سپس به مصر رفت. در همه این سفرهای پی درپی درحلقه درس علماء اهل سنت شرکت میجست و از بسیار آنان موفق به دریافت اجازه نقل روایت گردید. وی با کوله باری از تجربه علمی و دیدار با چهرههای متفکر جهان اسلام، راهی سفرعراق شد. در نجف اشرف مرکز دانش شیعه اقامت گزید، به بحث، تدریس و تحقیق سخت سرگرم شد. در این زمان پادشاهان صفوی در ایران حکومت داشتند. شاه اسماعیل صفوی طی پیامی از محقق ثانی برای آمدن به ایران دعوت رسمی به عمل آورد.
این درست در زمانی بود که شاه اسماعیل به سمت خراسان با سپاه خود در حرکت بود. محقق ثانی شرایط پیش آمده را بررسی و سبک و سنگین کرد. سرانجام به این نتیجه رسید که باید از فرصت پیش آمده درجهت تبلیغ و ترویج دین بهره گرفت، شیعیان را که در طول تاریخ مظلوم بودهاند، یاری رساند. به این انگیزه، به ایران سفر کرد و در مسیر خراسان به شاه اسماعیل صفوی پیوست و در فتح هرات با او همراه بود. محقق ثانی با آمدن به ایران منشأ آثار و برکات فراوان شد. در پرتو تلاشهای علمی و ارشادی او اسلام حیاتی دوباره یافت و تشیع از غربت رهید.
شیخ عزالدین حسین پدر شیخ بهائی (۹۱۵ ـ ۹۸۵هـ. ق.) وی از دانشمندان و فقهای برجسته جبل عامل بود که به دلیل فشارهای سیاسی از سوی حکومت عثمانی شهر و دیار خود را ترک گفت و به دنبال سرزمینی که بتواند به وظایف دینی اجتماعی خویش عمل کند و آیین تشیع را تبلیغ و ترویج کند، به سیروسفر پرداخت. ابتدا به همراه شیهد ثانی به سوی استانبول، و مصر سفری داشته که شهید در سفر قسطنطنیه از همراه خود، شیخ حسین بن عبدالصمد یاد میکند و نقطه جدایی خود را در استانبول یاد میکند شیخ حسین بن عبدالصمد پس از جداشدن از شهید به سوی ایران حرکت کرد و شهید به سمت عراق (۱۶ق)، پس از دیدار از شهرها و استفاده از علمای بلاد اسلامی به شهر قزوین، که آن روزگار پایگاه اصلی شیعه و مرکز حکومت شاه طهماسب صفوی بود، وارد شد. پس از مدتی که در قزوین ماند از سوی حکومت منصب شیخ الاسلامی هرات به او محول شد. به سوی خراسان، هرات بار سفر بست. در آن زمان مردم خطه ماوراء النهر با آیین تشیع آشنایی چندانی نداشتند. شیخ عزالدین حسین با هماهنگی شاه طهماسب هشت سال در سرزمین هرات ماند و به تدریس علوم و نشر معارف اهل بیت و اجرای احکام و مقررات اسلام و تبلیغ و ترویج دین پرداخت. در پرتو هدایتهای او گروههای بسیاری از مردم خطه هرات به مذهب شیعه گرویدند وی پس از هشت سال اقامت به زیات خانه خدا و مجاورت دوست به مکه سفر کرد که در این سفر خوابی سرنوشت او را تغییر داد و به بحرین کوچید و در آنجا بدرود حیات گفت.
عالم جامع نگر و اصلاح طلب، در سال ۱۲۶۲هـ. ق. در حضر موت دیده به جهان گشود. برای کسب دانش به مکه مکرمه سفر کرد. از محضر درس شیخ المشایخ حجاز، احمد زینی دحلان استفاده برد. سپس به حضرموت بازگشت، آنگاه به عدن و سرزمینهای اطراف آن سفر کرد، با امیران حج ارتباط برقرار کرد. از آنجا به سنگاپور و جاوه رخت کشید مدت چهار سال در مناطق خاور زمین به تجارت پرداخت. در ضمن تجارت از مسائل سیاسی و حوادث اجتماعی غافل نبود. وی را در سرزمینهای شرقی چون:
هند، ماله، جاوه به عنوان عالمی اصلاح طلب میشناختند.
حضرمی، در سال ۱۳۰۲هـ. ق. سفر تبلیغی تجاری به عدن، مکه مکرمه و مدینه داشت و از آنجا رهسپارمصر، شام، بیت المقدس و استانبول شد. سرانجام در حیدرآباد دکن دیده از جهان فروبست، برخی وی را شیعه و برخی او را دوستدار اهل بیت دانستهاند.
علامه
سید محمد بن عقیل بن عبدالله (۱۲۷۹ ـ ۱۳۵۰هـ. ق.) در سال ۱۲۷۹ هـ. ق در شهر مسیله از شهرهای حضرموت دیده به جهان گشود. نزد پدر و علماء حضرموت مقدمات علوم و فقه را فرا گرفت. پس از مطالعه بسیار و رشد علمی، از حضرموت به قصد تبلیغ و ترویج دین به سنگاپور، جاوه (جزیرهای در اندلس) سفر کرد. در تاریخ ۱۲۹۶هـ. ق وارد سنگاپور شد. برای امرار معاش به تجارت پرداخت، با نظمی که در زندگی داشت از اوقات خود بیشترین استفاده را میبرد. با مطالعه فراوان به درجات عالی علمی رسید. در سنگاپور، مجلس مشاوره اسلامی را پایهگذاری کرد. این مجلس احکام اسلام را برابر مذاهب فقهی مسلمانان اجرا میکرد. افزون بر این، جمعیت اسلامی، مجله، روزنامه عربی و مدرسه عربی دینی بنا نهاد. از آنجا سفری به مکه داشت و بارها جهت سیر و سیاحت به
هند، ژاپن و چین به مسافرت پرداخت و روسیه را تا آخرین نقطه جغرافیایی آن درنوردید. سفری هم به کشورهای اروپایی، فرانسه، آلمان داشت. در این سفر، به هنگام گردهمایی تجاری، در یک خطبه و سخنرانی بسیار پرمحتوا و پرهیجان، ویژگیهای مکتب اسلام را برشمرد و شرحی از زندگی پیامبر اکرم (ص) ارائه داد.
بارها به عراق، سوریه، مصر سفر کرد. وی، اثر ارزشمند {النصایح الکافیه لمن یتولی معاویه} را در سفر سنگاپور نگاشت.
شیخ جعفر شوشتری (م۱۳۰۳هـ. ق.) از بزرگان مراجع و مشاهیر علماء شیعه است. وی افزون بر مقام علمی، در رشته تبلیغ دین و خطابه سهم بسیار داشت. در سه مرکز بزرگ علمی عراق نجف، کربلا و کاظمین به وعظ و ترویج معارف دین میپرداخت. شیخ جعفر در سال ۱۳۰۲هـ. ق سفر تبلیغی، زیارتی و سیاحتی، از نجف به ایران داشت و در مسیر راه، وارد حضرت عبدالعظیم شد. پس از یک ماه توقف در شهر ری و تهران، به سوی مشهد حرکت کرد. چهل روز در مشهد به زیارت، تبلیغ دین و دیدار دانشوران بزرگ حوزه پرداخت، سپس به سوی عراق روانه شد که در بین راه، در (کِرِنْد) کرمانشاه، در ۲۸ صفر سال ۱۳۰۳هـ. ق. بدرود حیات گفت.
سخنرانیها، موعظههای شیخ جعفر شوشتری، که درایام ماه مبارک رمضان، عاشورا، پنجشنبه و جمعهها و سایر مناسبتها ایراد شده توسط شاگرد وی، ملامحمد طالقانی در کتابی به نام: (فوائد المشاهد و نتایج المقاصد) گردآوری، چاپ و منتشر شده است. شاگرد دیگر شوشتری، میرزا محمد همدانی، شرح زندگانی، سیر و سفرهای استاد را در اثری به نام (غنیمة السفر) گزارش کرده است.
روز سه شنبه ۲۴ رجب سال ۱۳۰۱هـ. ق در سامرا دیده به جهان گشود. وی از رجال علم و روشنفکر جامعه شیعه است که در دو حوزه بلند آوازه سامرا و نجف به مدارج عالی علمی دست یافت. وی در جهت تبلیغ ونشر اسلام به تلاشهای علمی، فرهنگی، سخنرانیهای روشنگر درجامعه عراق همّت گماشت. افزون بر این، دررمضان سال ۱۳۳۰هـ. ق. برای گسترش معارف دین و تبلیغ اسلام به کشورها و شهرهای زیادی از جمله: سوریه، لبنان، مصر، حجاز، یمن،
هند، عمان، ایران، و بوشهر، مسقط، عدن، حدیده، مکه مکرمه، بمبئی، کراچی، کلکته، بطنه، بنارس، اللّه آباد،
لکنهو، فیض آباد و… سفرکرد. در این سفرها با چهرههای برجسته علمی وسرشناس مسلمان دیدار و گفتوگو داشت. و در خطابه و سخنرانیها، بر عزت اسلام اصلاح جوامع اسلامی، محور بودن قرآن و سنت، تکیه میکرد.
شهرستانی در سال ۱۳۳۲هـ. ق. به نجف بازگشت و به کارهای علمی، مطبوعاتی، فرهنگی بیدارگری نسل جوان و نگارش پرداخت و در ضمن، در نهضت عراق نقش فعّال داشت. وی در سال ۲۶ شوال ۱۳۸۶هـ. ق دیده از جهان فرو بست.
عالمان و فقیهانی که با انگیزههای گوناگون به سیروسفر پرداختهاند، بیش از آن است که این مقال گنجایش آن را داشته باشد. دراین نوشتار تنها به بخشی اندک اشاره کردیم، امید آنکه مفید افتد.
(۱) نهاد آموزش اسلامی، دکتر منیرالدین احمد، پارسی کرده محمد حسین ساکت، انتشارات آستان قدس
رضوی.
(۲) محمد رضا حکیمی، حماسه غدیر، نشر فرهنگ اسلامی.
(۳) شهید ثانی، منیة المرید، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
(۴) خوانساری، روضات الجنات، اسماعیلیان، قم.
(۵) کلیات اشعار و آثار شیخ بهائی، بامقدمه سعید نفیسی، نشر چکامه.
(۶) میرزا
سید علی خان، حدائق الندیه فی شرح الفوائد الصمدیه، چاپ تهران ۱۲۷۴.
(۷) تنکابنی، قصص العلما، انتشارات علمیه اسلامیه.
(۸) علی شریعتی، راهنمای خراسان با تلخیص.
(۹) آقا بزرگ تهرانی، کرام البرره، ناشر دارالمرتضی.
(۱۰) آقا بزرگ تهرانی، نقباء البشر، دار المرتضی.
(۱۱) آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، دارالاضواء.
(۱۲) علی دوانی، وحید بهبهانی، انتشارات امیرکبیر.
(۱۳) مجله یاد.
(۱۴) مجله حوزه.
(۱۵) دانشگاه الازهر با یاردواج، ترجمه آذرمیدخت مشایخ فریدنی، مرکز نشر دانشگاهی.
(۱۶) عثمان امین به نقل از محمد عبده مرکز نشر دانشگاهی.
(۱۷) شیخ الرئیس قاجار منتخب النفیس، چاپ بمبئ.
(۱۸) فرصت الدوله شیرازی آثار عجم.
(۱۹) مجله وحید.
(۲۰) ابراهیم صفایی، رهبران مشروطه، انتشارات جاویدان.
(۲۱) خان ملک ساسانی، سیاستگذاران دوره قاجار.
(۲۲) مهدی ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، انتشارات اعلمی.
(۲۳) محمد علی مدرّسی، ریحانة الادب، انتشارات خیام.
(۲۴) شیخ احمد قبیسی، حیاة امام شرف الدین فی سطور، بیروت، ۱۴۰۰هـق.
(۲۵)
سیّد شرف الدین، مقدمه المراجعات، دارالمرتضی.
(۲۶) دائرة المعارف تشیع.
(۲۷) شخصیّت و اندیشه های کاشف الغطاء، کانون نشر اندیشه اسلامی.
(۲۸) محسن امین، اعیان الشیعه، دارالتعارف، بیروت.
(۲۹) شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، دار احیاء التراث العربی.
(۳۰) شیخ یوسف بحرانی، لؤلؤ البحرین، مؤسسه آل البیت.
(۳۱) مجتبی سپاهی، صاحب حدائق باغبان فقه، نشر سازمان تبلیغات اسلامی.
(۳۲) مقدمة الفاخره.
(۳۳) حرزالدین، معارف الرجال، منشورات کتابخانه آیت اللّه مرعشی.
(۳۴) شیخ عباس قمی، فوائد الرضویه.
(۳۵) علی الوردی، لمحات اجتماعیه من تاریخ العراق الحدیث.
(۳۶) میرزا عبداللّه افندی، ریاض العلماء، منشورات مکتبة آیت اللّه مرعشی.
(۳۷) محمدرضا حکیمی، حماسه غدیر، درخشان، تهران.
(۳۸) شیخ الباحثین.
(۳۹) شیخ صدوق، خصال، کتابفروشی اسلامیه.
(۴۰) شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، موسسه نشر اسلامی.
(۴۱) شیخ صدوق، عیون الاخبار، منشورات اعلمی.
(۴۲) شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، دارالتعارف.
(۴۳) شیخ صدوق، معانی الاخبار، دارالمعرفه.
(۴۴) ابن شهر آشوب، معالم العلماء، نشرعباس اقبال.
(۴۵) ابن خلکان، وفیات الاعیان، دارالصادر.
(۴۶) عمررضا کحاله، معجم المؤلفین، داراحیاء التراث العربی.
(۴۷) ابن العماد الحنبلی، شذرات الذهب، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
(۴۸) خطیب بغدادی، تاریخ بغداد.
(۴۹) ابوالفتح محمد کراجکی، کنزالفوائد، دارالذخائر.
(۵۰) دائرة المعارف الاسلامیه، چاپ اول.
(۵۱) زرکلی، الاعلام.
(۵۲) ابن حجر، لسانالمیزان، مؤسسه اعلمی، بیروت.
(۵۳) سبکی، طبقات الشافعیه، حلبی، قاهره.
(۵۴) غزالی، فضائل الانام من رسائل حجةالاسلام، چاپ عباس اقبال۱۳۳۳.
(۵۵) علی دوانی، مفاخر اسلام، انتشارات امیرکبیر.
(۵۶) اللمعة الدمشقیه، تصحیح کلانتر، مقدمه، دار العالم الاسلامی.
(۵۷) شهید اول، القواعد والفوائد، منشورات مکتبة مفید.
(۵۸) شیخ عباسی قمی، الکنی والالقاب.
(۵۹) زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ناشر حسینعلی نوبان.
(۶۰) رسائل کرکی، منشورات کتابخانه آیت اللّه مرعشی.
(۶۱) دائرة المعارف بزرگ.
(۶۲) النصایح الکافیه لمن یتولی معاویة، دار الثقافة.
(۶۳) ملاعلی واعظ خیابانی تبریزی، علماء المعاصرین، کتابفروشی اسلامیه.
برگرفته از مقاله فقیهان جهانگرد- مجله فقه -دفتر تبلیغات اسلامی-شماره۱۰۴.