• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

غیبت‌ امام‌ زمان‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



‌غیبت امام زمان (علیه‌السلام) به معنای پنهان شدن ایشان از انظار می‌باشد، و این عقیده از باورهای بنیادی شیعه است.

فهرست مندرجات

۱ - غیبت در روایات
۲ - تألیفات در زمینه غیبت
۳ - انواع غیبت
       ۳.۱ - غیبت صغری
       ۳.۲ - غیبت کبری
۴ - غیبت در کلام امامان
۵ - نواب اربعه
۶ - زیارت امام در غیبت صغری
       ۶.۱ - مدعیان دروغین نیابت
۷ - علت نگارش کتب غیبت
۸ - تلاش علما برای اثبات غیبت
       ۸.۱ - شیخ مفید
       ۸.۲ - شیخ طوسی
۹ - نیابت عام
       ۹.۱ - ضرورت و بداهت‌ ولایت‌ فقیه‌
       ۹.۲ - امر اعتباری عقلایی بودن ولایت فقیه
       ۹.۳ - تولی امور مسلمین توسط فقیه در عصر غیبت
       ۹.۴ - حدود احکام سلطانیه
۱۰ - فلسفه غیبت
       ۱۰.۱ - بیم از کشته شدن
       ۱۰.۲ - به گردن نداشتن بیعت
       ۱۰.۳ - آماده کردن شیعیان
۱۱ - شبهات غیبت
       ۱۱.۱ - اشکال اول
       ۱۱.۲ - اشکال دوم
۱۲ - وظایف شیعه در زمان غیبت
       ۱۲.۱ - انجام تکالیف شرعی
              ۱۲.۱.۱ - رجوع به فقهای شیعه
              ۱۲.۱.۲ - ایجاد زمینه‌های حکومت
              ۱۲.۱.۳ - پرهیز از سکوت در برابر ظلم
       ۱۲.۲ - وظایف ویژه عصر غیبت
              ۱۲.۲.۱ - امام‌شناسی
              ۱۲.۲.۲ - انتظار فرج
              ۱۲.۲.۳ - رعایت ادب در نام امام
              ۱۲.۲.۴ - اظهار شوق بردیدار امام
              ۱۲.۲.۵ - تعیین نکردن وقت ظهور
              ۱۲.۲.۶ - به یاد امام بودن
              ۱۲.۲.۷ - خوشحال کردن مؤمنین
              ۱۲.۲.۸ - قیام هنگام بردن نام امام
              ۱۲.۲.۹ - وظایف دیگر
۱۳ - عناوین مرتبط
۱۴ - پانویس
۱۵ - منبع


روایات فراوانی از پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و دیگر معصومین (علیهم‌السلام) درباره غیبت امام دوازدهم (علیه‌السلام) نقل شده‌اند.
این روایات، حقایقی را درباره غیبت، فلسفه آن، ویژگی‌های روزگار غیبت و وظایف شیعیان در این روزگار بیان می‌کنند.


اهمّیّت غیبت و فراوانی روایات غیبت، علمای شیعه را واداشته است که حتّی در روزگار حضور امامان معصوم (علیهم‌السلام) نیز کتاب‌هایی در این‌باره تألیف کنند؛ مانند کتاب‌های الملاحم و القائم، نوشته علی بن مهزیار اهوازی، نزدیک امام نهم (علیه‌السلام) و کتاب مشیخه، نوشته حسن بن محبوب
[۱] جاسم، حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص۲۲.
وجود این روایات موجب شده است که راه انکار امام غایب (علیه‌السلام) بسته گردد و شیعیان از نظر فکری و روحی، برای روزگار غیبت آماده شوند.
[۲] جزايري، طيب، آخرین امید، ص۶۰.



غیبت امام مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) به دو دوره تقسیم می‌شود: «غیبت صغری» و «غیبت کبری».

۳.۱ - غیبت صغری

از وفات امام یازدهم (علیه‌السلام) (۲۶۰ ق.) آغاز می‌شود و تا ۳۲۹ ق.، شصت و نه سال، ادامه می‌یابد.
[۴] صدر، محمد، تاریخ الغیبة الصّغری، ص۳۴۵.
غیبت صغری از سال ۲۶۰ هجری (سال شهادت امام یازدهم) تا سال ۳۲۹ (سال در گذشت آخرین نایب خاص امام) یعنی حدود ۶۹ سال بود. (مرحوم شیخ مفید آغاز غیبت صغری را از سال تولد آن حضرت (سال ۲۵۵) حساب کرده است و با این محاسبه، دوران غیبت صغری، ۷۵ سال می‌شود. طبعاً نظریه مرحوم مفید از این لحاظ بوده است که حضرت مهدی در زمان حیات پدر نیز حضور و معاشرت چندانی با دیگران نداشته و از نظر کلی غایت محسوب می‌شده است. گویا بر اساس همین ملاحظه است که محققانی مانند: طبرسی، سید محسن امین، و آیت‌الله سید صدر الدین صدر نیز آغاز غیبت صغری را از سال میلاد آن حضرت، و مدّت آن را ۷۴ سال دانسته‌اند)
[۵] مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ص۳۴۶.
[۸] صدر، سید صدرالدین، المهدی، ص۱۸۱، بیروت، دارالزهرا، ۱۳۹۸ هـ. ق.
در دوران غیبت صغری، ارتباط شیعیان با امام بکلی قطع نبود و آنان، به گونه‌ای خاص و محدود، با امام ارتباط داشتند.
توضیح آنکه: در طول این مدّت، افراد مشخصی به عنوان «نایب خاص» با حضرت در تماس بودند و شیعیان می‌توانستند به وسیله آنان مسائل و مشکلات خویش را به عرض امام برسانند و توسط آنان پاسخ دریافت دارند و حتی گاه به دیدار امام نائل شوند. از اینرو می‌توان گفت در این مدّت، امام، هم غایب بود و هم نبود.
این دوره را می‌توان دوران آماده سازی شیعیان برای غیبت کبری دانست که طی آن، ارتباط شیعیان با امام، حتی در همین حد نیز قطع شد و مسلمانان موظف شدند در امور خود به نایبان عام آن حضرت، یعنی فقهای واجد شرائط و آشنایان به احکام اسلام، رجوع کنند.
اگر غیبت کبری یکباره و ناگهان رخ می‌داد، ممکن بود موجب انحراف افکار شود و ذهنها آماده پذیرش آن نباشد. اما گذشته از زمینه سازیهای مدبرانه امامان پیشین، در طول غیبت صغری، به تدریج ذهنها آماده شد و بعد، مرحله غیبت کامل آغاز گردید. همچنین امکان ارتباط نایبان خاص با امام در دوران غیبت صغری، و نیز شرفیابی برخی از شیعیان به محضر آن حضرت در این دوره، مسئله ولادت و حیات آن حضرت را بیشتر تثبیت کرد.
[۹] صدر، سید صدرالدین، المهدی، ص۱۸۳، بیروت، دارالزهرا، ۱۳۹۸ هـ. ق.
[۱۰] نشریه مؤسسه در راه حق، پیشوای دوازدهم امام زمان، ص۳۸.
با سپری شدن دوره غیبت صغری، غیبت کبری و دراز مدّت امام آغاز گردید که تاکنون نیز ادامه دارد و پس از این نیز تا زمانی که خداوند اذن ظهور و قیام به آن حضرت بدهد، ادامه خواهد داشت.

۳.۲ - غیبت کبری

از پایان غیبت صغری آغاز می‌شود و تا حال ادامه دارد.
[۱۱] کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۱، ص۲۷۵، ح۱۹.



غیبت دو گانه امام دوازدهم (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)، سالها پیش از تولد او توسط امامان قبلی، پیشگویی شده و از همان زمان توسط راویان و محدثان، حفظ و نقل و در کتابهای حدیث ضبط شده است که به عنوان نمونه به نقل چند حدیث در این زمینه اکتفا می‌کنیم:
۱ - امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) فرمود: (امام) غایب ما، دو غیبت خواهد داشت که یکی طولانی‌تر از دیگری خواهد بود. در دوران غیبت او، تنها کسانی در اعتقاد به امامتش پایدار می‌مانند که دارای یقینی استوار و معرفتی کامل باشند.
۲ - امام باقر (علیه‌السّلام) فرمود: (امام) قائم دو غیبت خواهد داشت که در یکی از آن دو: خواهند گفت: او مرده است..
[۱۳] نعمانی، محمد بن ابراهیم، غیبت نعمانی، ص۱۷۳.

۳ - ابوبصیر می‌گوید، به امام صادق (علیه‌السّلام) عرض کردم: امام باقر می‌فرمود: قائم آل محمد (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) دو غیبت خواهد داشت که یکی طولانی‌تر از دیگری خواهد بود.
امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: بلی، چنین است..
[۱۴] نعمانی، محمد بن ابراهیم، غیبت نعمانی، ص۱۷۳.

۴ - حضرت صادق (علیه‌السّلام) فرمود: امام قائم دو غیبت خواهد داشت: یکی کوتاه مدّت و دیگری دراز مدّت..
[۱۵] نعمانی، محمد بن ابراهیم، غیبت نعمانی، ص۱۷۰.
[۱۶] صافی گلپایگانی، لطف‌الله، منتخب الاثر، فصل ۲، باب ۲۶، ص۲۵۱ - ۲۵۳.

سیر تاریخ، صحت این پیشگوییها را تایید کرد و همچنانکه پیشوایان قبلی فرموده بودند، غیبتهای دو گانه امام عینیّت یافت.


غیبت صغری زمینه‌ای بود تا شیعیان برای غیبت کبری آماده گردند. در این دوره، امام (علیه السلام) از طریق چهار نماینده با مردم در ارتباط بود و به نیازهای علمی و معنوی آنان پاسخ می‌گفت.
نمایندگان را «نوّاب اربعه» می‌خوانند که اسامی آنان به ترتیب نیابت عبارت است از: عثمان بن سعید عمری، محمّد بن عثمان، حسین بن روح نوبختی و علی بن محمّد سمری.
امام (علیه السلام) پیش از رحلت سمری- آخرین نایب- نامه‌ای به‌وی نوشت و از رحلت آگاهش ساخت و از او خواست که پس از خود، کسی را به نیابت خاص نگمارد.
بنابر شاهد تاریخی، کسان دیگری نیز از آن حضرت، «وکالت» داشتند. اینان از طریق نوّاب اربعه با امام (علیه‌السلام) در ارتباط بودند.


زیارت امام (علیه السلام) در روزگار غیبت صغری، ویژه نوّاب اربعه نبود و برخی کسان دیگر نیز گاهی به فیض ملاقات می‌رسیدند.
شیخ صدوق از سیزده وکیل و چهل و شش نفر عامّه شیعیان نام برده است که مدّعی شده‌اند امام را در این دوران دیده‌اند.
[۱۹] قلندری، حمید، آخرین امام، ص۷۷.
[۲۰] قلندری، حمید، آخرین امام، ص۱۱۴.


۶.۱ - مدعیان دروغین نیابت

در این میان، برخی نواب را انکار کردند و خود- به دروغ- مدّعی نیابت شدند. از این کسان‌اند: ابو محمّد حسن شریعی، محمّد بن نُصیری و احمد بن هلال کرخی.


آغاز غیبت کبری و قطع ارتباط با امام و حمله‌های اعتقادی مخالفان، موجب حیرت و سرگردانی شمار بسیاری از شیعیان شد؛ چنان که در روایات نیز پیش ‌بینی شده بود. از این رو، علمای شیعه امامیه مجبور شدند کتاب‌هایی درباره غیبت امام (علیه‌السلام) بنگارند.
از این گونه کتاب‌هایند: الغیبة نوشته نعمانی و کمال الدّین نوشته شیخ صدوق.


از اواخر قرن چهارم، علمای امامیه، در کنار احادیث، از استدلال‌های کلامی و عقلی نیز برای اثبات غیبت امام زمان (علیه السلام) سود بردند.

۸.۱ - شیخ مفید

شیخ مفید (م.۴۱۳ق.) از پیشگامان این حرکت است. وی در کتاب الفصول العشرة فی الغیبة می‌کوشد تا وجود امام غایب را با دو اصل ثابت کند: یکی ضرورت وجود امام (علیه السلام) در هر دوره زمانی و دیگر، عصمت امام (علیه‌السلام).

۸.۲ - شیخ طوسی

دانشمندان دیگر امامیّه، مانند سیّد مرتضی و شیخ طوسی شیوه شیخ مفید را پی گرفتند. شیخ طوسی کتابی به نام الغیبة نوشت و جدیدترین استدلال‌های روایی و کلامی را برای توجیه غیبت کبری به کار گماشت.
[۲۳] جاسم، حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص۲۲۳.



بنابر روایات، در روزگار غیبت، فقهایی که دارای شرایط ویژه‌ای باشند، نیابت عام دارند و مناصب امام- قضا، حکومت و بیان احکام- را بر عهده می‌گیرند.

۹.۱ - ضرورت و بداهت‌ ولایت‌ فقیه‌

امام خمینی درباره تکلیف مسلمانان در عصر غیبت و چگونگی اداره امور مسلمین در این دوره، در کتاب ولایت فقیه می‌نویسد: اکنون که شخص معینی از طرف خدای تبارک‌وتعالی برای احراز امر حکومت در دوره غیبت تعیین نشده است، تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمی‌خواهیم؟ اسلام فقط برای دویست سال بود؟ یا این‌که اسلام تکلیف را معین کرده است، ولی تکلیف حکومتی نداریم؟ معنای نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغور مسلمین از دست برود؛ و ما با بی‌حالی دست روی دست بگذاریم که هر کاری می‌خواهند بکنند. و ما اگر کارهای آن‌ها را امضا نکنیم، رد نمی‌کنیم. آیا باید این‌طور باشد؟ یا این‌که حکومت لازم است؛ و اگر خدا شخص معینی را برای حکومت در دوره غیبت تعیین نکرده است، لکن آن خاصیت حکومتی را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب (علیه‌السّلام) موجود بود، برای بعد از غیبت هم قرار داده است. این خاصیت که عبارت از علم به قانون و عدالت باشد، در عده بی‌شماری از فقهای عصر ما موجود است. اگر با هم اجتماع کنند، می‌توانند حکومت عدل عمومی در عالم تشکیل دهند.
«ولایت فقیه از موضوعاتی است که تصور آنها موجب تصدیق می‌شود، و چندان به برهان احتیاج ندارد، به این معنی که هر کس عقاید و احکام اسلام را حتی اجمالاً دریافته باشد چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور آورد، بی‌درنگ تصدیق خواهد کرد، و آن‌را ضروری و بدیهی خواهد شناخت. این‌که امروز به ولایت فقیه چندان توجهی نمی‌شود و احتیاج به استدلال پیدا کرده، علتش اوضاع اجتماعی مسلمانان عموماً، و حوزه‌های علمیه خصوصاً، می‌باشد.»

۹.۲ - امر اعتباری عقلایی بودن ولایت فقیه

فقیه جامع‌الشرایط در عصر غیبت حضرت ولی‌الله الاعظم (ارواحنافداه)، نه تنها بر ایتام و سفها و مجانین فاقد ولی قهری و وصی او ولایت دارد بلکه ولایت او بر جامعه اسلامی در جمیع صور است. همان‌گونه که حضرت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمه معصومین (علیهم‌السّلام) ‌ ولایت داشتند.
امام خمینی برای جلوگیری از هرگونه غلو و افراط گرایی و برداشت‌ها و خیالات ناروا، در کتاب ولایت فقیه می‌نویسند: «وقتی می‌گوییم ولایتی را که رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمه (علیه‌السّلام) داشتند، بعد از غیبت فقیه عادل دارد، برای هیچ‌کس این توهّم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقام ائمه (علیه‌السّلام) و رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است. زیرا اینجا صحبت از مقام نیست؛ بلکه صحبت از وظیفه است. «ولایت» یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است، نه این‌که برای کسی شأن و مقام غیرعادی به وجود بیاورد و او را از حد انسان عادی بالاتر ببرد. به‌عبارت‌ دیگر، «ولایت» مورد بحث، یعنی حکومت و اجرا و اداره، بر خلاف تصوری که خیلی از افراد دارند، امتیاز نیست بلکه وظیفه‌ای خطیر است.
«ولایت فقیه» از امور اعتباری عقلایی است و واقعیتی جز جعل ندارد، مانند جعل (قرار دادن و تعیین) قیّم برای صغار. قیم ملت با قیم صغار از لحاظ وظیفه و موقعیت هیچ فرقی ندارد. مثل این است که امام (علیه‌السّلام) کسی را برای حضانت، حکومت، یا منصبی از مناصب، تعیین کند. در این موارد معقول نیست که رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امام با فقیه فرق داشته باشد.»

۹.۳ - تولی امور مسلمین توسط فقیه در عصر غیبت

گرچه فقیه همان‌گونه که سخن رفت در جمیع صور بر جامعه اسلامی ولایت دارد لیکن تولی امور و تشکیل حکومت امری است که به آرای اکثریت مسلمین بستگی دارد که در صدر اسلام از آن به بیعت با ولی مسلمین تعبیر می‌شده است. امام خمینی (قدس‌سره) در این خصوص ‌که «در چه صورت فقیه جامع‌الشرایط بر جامعه اسلامی ولایت دارد.» در ۲۹ دی ۱۳۶۶ مطابق با ۲۸ جمادی‌ الاول ۱۴۰۸ و به دنبال استفتاء نمایندگان خویش در دبیرخانه ائمه جمعه سراسر کشور، می‌فرماید: «بسمه‌ تعالی‌ ولایت‌ در جمیع‌ صور دارد. لکن تولی امور مسلمین و تشکیل حکومت بستگی دارد به آرای اکثریت مسلمین، که در قانون اساسی هم از آن یاد شده است، و در صدر اسلام تعبیر می‌شده به بیعت با ولیّ مسلمین. روح اللَّه الموسوی الخمینی‌.»
بنابراین ولایت فقیه جامع شرایط فی‌نفسه منوط به آرای اکثریت نیست و بدون آرای اکثریت آنان، بلکه حتی با رأی آنان به عدم (رای منفی اکثریت)، شرعا ولایت برای او ثابت است لیکن تولی امور مسلمین و تشکیل حکومت بستگی به آرای اکثریت مسلمین دارد، حتی نسبت به بعضی مراتب مانند ولایت بر ایتام و مجانین و اوقاف بدون متولی و وصایایی که وصی ندارد، مشروط به اعلم بودن فقیه نیست. و اما در امر تقلید، در صورت امکان باید از اعلم پیروی کرد بنا بر احوط و همچنین در قاضی اعلمیت شرط است علی الاحوط نسبت به کسانی که در آن شهر یا شهرهای نزدیک آن، که بردن دعاوی به آن‌ها موجب حرج نیست.

۹.۴ - حدود احکام سلطانیه

از نظر امام خمینی، حاکم به ما هو حاکم، در همه امور حق وضع مقررات در جهت حفظ مصالح و تامین منافع مردم و کشور را دارد. بر همین مطلب گواهی می‌دهد این‌که در پاسخ به استفتاء رئیس دیوان عالی کشور مبنی بر این‌که: «۱. حبس‌، نفی بلد، تعطیل محل کسب، منع از ادامه خدمت در ادارات دولتی، جریمه مالی و به‌طورکلی هر تنبیهی که به نظر برسد موجب تنبه و خودداری از ارتکاب جرایم می‌گردد جایز است به‌عنوان تعزیر تعیین شود، یا در تعزیرات به مجازات‌های منصوص باید اکتفا کرد؟» مرقوم فرموده است: «بسم ه‌تعالی در تعزیرات شرعیه احتیاط آن است که به مجازات‌های منصوصه اکتفا شود، مگر آن‌که جنبه عمومی داشته باشد. مثل احتکار و گرانفروشی که با مقررات حکومتی داخل در مساله دوم می‌باشد.»
و در پاسخ به این‌که «۲. برای اداره امور کشور، قوانینی در مجلس تصویب می‌شود، مانند قانون قاچاق، گمرکات و تخلفات رانندگی، قوانین شهرداری، و به‌ طورکلی احکام سلطانیه، و برای این‌که مردم به این قوانین عمل کنند برای متخلفین مجازات‌هایی در قانون تعیین می‌کنند. آیا این مجازات‌ها از باب تعزیر شرعی است و احکام شرعی تعزیرات از نظر کم و کیف بر این‌ها بار است یا قسم دیگر است و از تعزیرات جدا هستند، و اگر موجب خلاف شرع نباشد باید به آن‌ها عمل کرد؟» می‌فرمایند: «بسمه‌ تعالی‌ در احکام سلطانیه که خارج است از تعزیرات شرعیه، در حکم اوّلی است، متخلفین را به مجازات‌های بازدارنده به امر حاکم یا وکیل او می‌توانند مجازات کنند.»


در روایات علل گوناگونی برای غیبت بیان شده است؛ امّا علت حقیقی غیبت، تا زمان حضور روشن نخواهد شد.

۱۰.۱ - بیم از کشته شدن

بنابراین روایات، یکی از دلایل غیبت امام (علیه‌السلام) این است که دشمنان در پی کشتن اویند.
در تاریخ نیز آمده است که بنی عباس از روایات اسلامی فهمیده بودند کسی در خاندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به دنیا می‌آید که حکومت ستمکاران را نابود می‌کند. از این رو در پی‌اش بودند تا او را بیابند و بکشند.

۱۰.۲ - به گردن نداشتن بیعت

از مصالح غیبت، این است که امام مهدی (علیه‌السلام) ناچار نمی‌شود پیش از ظهور، از راه تقیّه، با زمامداران و حاکمان بیعت کند. از این رو، وقتی ظهور می‌کند، بیعت کسی بر گردنش نیست.
[۳۶] صافی گلپایگانی، لطف‌الله، امامت و مهدویّت، ج۲، ص۳۵۰.


۱۰.۳ - آماده کردن شیعیان

در برخی روایات آمده است که آماده نبودن شیعیان و اختلاف آنان با یکدیگر موجب می‌شود غیبت امام (علیه‌السلام) طولانی گردد. در این روزگار، شیعیان آزموده می‌شوند.


مخالفان شیعه، از آغاز غیبت تاکنون، مسئله‌ها و شبهه‌های فراوانی را درباره غیبت ساخته و پرداخته‌اند.
در برابر، دانشمندان شیعه کوشیده‌اند به آن‌ها پاسخ دهند. برخی از مهم‌ترین شبهه‌ها عبارت‌اند از:

۱۱.۱ - اشکال اول

شیعیان معتقدند که امام معصوم، نقشی بسیار حیاتی در هدایت جامعه اسلامی و مسلمانان دارد. حال، چگونه ممکن است چنین کسی غایب شود؟
[۴۰] مفید، محمد بن محمد، المسائل السروية (مصنّفات الشیخ المفید)، ج۳، ص۱۱۳-۱۱۵.

برای یافتن پاسخ این مسئله، باید به عقیده شیعه درباره جایگاه امام معصوم در جهان بنگریم. شیعیان معتقدند که امامت مراتبی دارد و حکومت، قضاوت و بیان معارف و تعالیم الهی، تنها از مراتب ظاهری امامت است.
امامت دارای مرتبه‌ای باطنی نیز هست. امام (علیه‌السلام) بر اساس ولایت باطنی است که سبب بقای جهان و نزول برکات الهی می‌شود و هدایت معنوی و باطنی مؤمنین را برعهده می‌گیرد.
[۴۱] مطهّری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهّری، ج۴، ص۸۴۵-۸۴۹.

در روایات آمده است که اگر زمین از حجّت خدا خالی باشد، ساکنانش را فرو می‌برد. پس امام (علیه‌السلام) هنگام غیبت نیز زنده است و زندگی می‌کند؛ امّا وجود او همچون خورشید در پس ابر پنهان است. هر چند دیده نمی‌شود، اهل جهان را نور و گرما می‌بخشد.
[۴۴] صافی گلپایگانی، لطف‌الله، منتخب الاثر، ص۲۷۱-۲۷۲.


۱۱.۲ - اشکال دوم

اگر علّت غیبت، خطری است که جان امام (علیه‌السلام) را تهدید می‌کند، چرا امامان معصوم (علیهم‌السلام) دیگر غیبت نکردند؟ چرا او همانند نیاکان خود، ظاهر نمی‌شود تا یا پیروز گردد و یا به شهادت رسد؟
دانشمندان شیعه در پاسخ به این مسئله گفته‌اند: امام زمان (علیه‌السلام) مأمور است که دادگری و یکتاپرستی را در زمین استقرار بخشد. چنین نیست که او همانند پدرانش از روی تقیّه با ستمگران بیعت کند.
ظهور آن حضرت، پیش از آماده شدن شرایط، موجب می‌شود که نتواند به وظایف خویش عمل کند و به اهداف الهی دست یابد. امامان پیشین چنین وظایفی برعهده نداشته‌اند.
[۴۵] صافی گلپایگانی، لطف‌الله، امامت و مهدویّت، ج۲، ص۳۴۹.



بنا بر روایات، شیعیان را در عصر غیبت دو گونه وظیفه است:

۱۲.۱ - انجام تکالیف شرعی

این وظیفه ویژه عصر غیبت نیست. مؤمنین همواره باید به وظایف دینی خویش وفا کنند و تکالیف خود را ارج نهند؛ امّا در عصر غیبت، ناگزیر، می‌باید در فهم احکام دینی به فقهای شیعه رجوع کنند.

۱۲.۱.۱ - رجوع به فقهای شیعه

در توقیع مبارک حضرت مهدی (علیه‌السلام) آمده است که شیعیان باید برای حوادثی که پیش رو دارند، به راویان حدیث اهل بیت (علیهم‌السلام)رجوع کنند.
امام زمان (علیه‌السلام) در این روایت به صراحت فرموده است: «آنان حجّت من بر شمایند و من، حجّت خدا بر آنانم.»
فقهای عادل در عصر غیبت از سوی امام (علیه‌السلام) دارای نیابت عامّ‌اند. آنان جز تبیین احکام دینی، وظیفه قضاوت و تأسیس حکومت دینی را نیز بر عهده‌ دارند.

۱۲.۱.۲ - ایجاد زمینه‌های حکومت

وظیفه تأسیس حکومت بر فقها در این عصر واجب کفایی است. (ولایت فقیه) اگر فقیهی در تأسیس حکومت توفیق یابد، پیروی از او بر فقهای دیگر واجب است. در صورتی که تأسیس حکومت اسلامی نیازمند حرکت و قیام همگانی است، قیام بر همه واجب است. چنانچه فقها در تشکیل حکومت توفیق نیابند، این ولایت برای آنان ثابت است بدین سان، شیعیان می‌باید در فراهم آوردن زمینه‌های حکومت اسلامی، فقها را یاری رسانند.

۱۲.۱.۳ - پرهیز از سکوت در برابر ظلم

گروهی از شیعیان با الهام از ظاهر برخی روایات بر آن‌اند که وظیفه آنان در عصر غیبت سکون و سکوت است و هیچ گونه قیام اصلاحی و تأسیس حکومت روا نیست. اینان به دو دسته از روایات تمسّک می‌جویند: ۱. روایاتی که بنابر آنها، گسترش ظلم و فساد در زمین، مقدّمه ظهور است؛ (شرایط ظهور امام زمان) ۲. روایاتی که قیام شیعیان در عصر غیبت را محکوم به شکست می‌دانند.
پاسخ:
مراد روایاتی که گسترش ظلم و فساد را از مقدمات ظهور می‌شمارند، این است که نظام حاکم بر جامعه انسانی و دوری از تعالیم و رهبران الهی به گونه‌ای تکوینی انسان را به سوی ظلم و فساد می‌کشاند و بدین روی، این شرط همانند دیگر شرایط ظهور نیست که باید برای فراهم آوردن آنها کوشید. در مقابل این شرط، وجود انسان‌های پاک و شایسته و آمادگی جهانی برای عدالت، از شرایط مهمّ ظهور است و باید برای تحقق این شرطها کوشید. مقصود روایات دسته دوم که هر گونه قیام محکوم به شکست است، آن دسته از قیام‌ها است که مردم را به سوی خود بخواند و نام قیام حضرت مهدی (علیه‌السلام) برخود نهد. پاره‌ای روایات نظر به گروهی از اصحاب امامان (علیهم‌السلام) دارند که خواستار قیام بودند با اینکه شرایط لازم فراهم نبود و از این روی، امامان (علیهم‌السلام) آنان را از قیام نهی می‌کردند و به سکون و تقیّه فرمان می‌دادند.
[۴۹] جمعی از نویسندگان مجله حوزه، چشم به راه مهدی، ص۱۰۹-۱۴۶.

در این میان، می‌توان برخی روایات را بازیافت که شیعیان را به قیام‌هایی پیش از ظهور بشارت می‌دهند؛ قیام‌هایی که زمینه‌ساز حکومت جهانی آن حضرت‌اند. (شرایط ظهور امام زمان) بدین سان نمی‌توان هر قیامی را پیش از ظهور محکوم به‌ شکست دانست. وانگهی، روایات معتبری در باب قیام و مبارزه با فساد و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و سیره امامان (علیهم‌السلام) نقل شده‌اند که با این دسته از روایات ناسازگارند.

۱۲.۲ - وظایف ویژه عصر غیبت

غایب بودن امام معصوم (علیه‌السلام) وظایف و تکالیفی ویژه برای شیعیان می‌آفریند. محققین در بیان وظایف شیعه در عصر غیبت به این‌گونه از وظایف می‌پردازند و با استفاده از آیات و روایات وظایفی را برای شیعیان بر می‌شمارند. عالم فقیه سید محمّد تقی موسوی اصفهانی (ره) در کتاب مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم به تفصیل در این‌باره سخن رانده است و هشتاد وظیفه از وظایف شیعیان را برشمرده است. برخی از این وظایف عبارت‌اند از:

۱۲.۲.۱ - امام‌شناسی

امام‌شناسی از بنیادهای اعتقادی شیعه است و بنابر آن، شیعیان در هر عصری باید امام معصوم (علیه‌السلام) را بشناسند و از او معرفتی درست و استوار به دست آورند.
در روایاتی از پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز بدین وظیفه اشارت رفته است؛ همانند روایتی که می‌فرماید: «هر کس بمیرد به حالی که امام زمان خویش را نمی‌شناسد، به مرگ جاهلیت مرده است.»
وظیفه شناخت امام (علیه‌السلام) در عصر غیبت بیشتر مورد تأکید قرار می‌گیرد؛ زیرا بنا بر روایات، در این روزگار زمینه شبهات و انحرافات بیش‌تر است و شیعیان به آزمون‌های دشوار گرفتار می‌آیند و بسیاری از آنان می‌لغزند و از راه به در می‌روند. از این رو امامان معصوم (علیهم‌السلام) پیروان خویش را سفارش کرده‌اند که در عصر غیبت به خدا پناه آورند و از او بخواهند تا با شناخت ژرف و استوار از امام، ایمن بمانند و از لغزش در دین مصونیت یابند.
[۵۴] صافی گلپایگانی، لطف‌الله، امامت و مهدویّت، ج۲، ص۱۹۱-۲۵۹.


۱۲.۲.۲ - انتظار فرج

انتظار فرج و دعا برای ظهور که از افضل عبادات است.

۱۲.۲.۳ - رعایت ادب در نام امام

در عصر غیبت نباید نام مبارک امام زمان (علیه‌السلام) را بر زبان آورد؛ بلکه باید از او با القاب خجسته‌اش یاد کرد؛ همانند حجت، قائم، مهدی و صاحب الامر (علیه‌السلام). روایات و آرای علما در این‌باره بسیارند. بنابر برخی از آنها به هیچ روی نباید نام آن حضرت- یعنی م، ح، م، د- را بر زبان آورد. برخی علما بر آن‌اند که این کار مکروه است نه حرام و برخی دیگر، حرمت را ویژه عصر غیبت صغری می‌دانند. در هر صورت احتیاط در آن است که نام مبارک آن حضرت را در اجتماعات نبرند.
[۵۵] موسوی اصفهانی، محمد تقی، مکیال‌المکارم، ج۲، ص۱۱۰.
[۵۶] صافی گلپایگانی، لطف‌الله، منتخب الاثر، ص۵۰۲.


۱۲.۲.۴ - اظهار شوق بردیدار امام

اظهار شوق برای دیدار امام (علیه‌السلام) و دعا برای آن و اندوهگین بودن برای فراق آن حضرت. (ملاقات با امام زمان (علیه‌السلام)).

۱۲.۲.۵ - تعیین نکردن وقت ظهور

تعیین نکردن وقت ظهور و تکذیب کسانی که وقتی برای آن معیّن می‌کنند.

۱۲.۲.۶ - به یاد امام بودن

پیوسته به یاد امام (علیه‌السلام) بودن و دل شکستگی هنگام یاد آن حضرت (علیه‌السلام).

۱۲.۲.۷ - خوشحال کردن مؤمنین

خوشحال کردن مؤمنین و یاری رساندن به آنان.

۱۲.۲.۸ - قیام هنگام بردن نام امام

در روایات است که در مجلسی، نزد امام رضا (علیه‌السلام) از آن حضرت نام برده شد. امام رضا (علیه‌السلام) برخاست و دست بر سر نهاد و فرمود: «اللَّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَه.»
[۵۷] صافی گلپایگانی، لطف‌الله، منتخب الاثر، ص۵۰۶.


۱۲.۲.۹ - وظایف دیگر

درخواست صبر از خداوند در زمان غیبت، محبّت به حضرت مهدی، احترام به نزدیکان و منسوبین به امام، بزرگداشت اماکن منسوب به امام، عرضه حاجات به امام، مقدّم داشتن خواسته‌های امام بر خواسته‌های خویش، توسّل و طلب شفاعت، دعوت مردم به آن حضرت، تبلیغ فضائل و مناقب امام، دعا و صدقه برای سلامتی امام، انجام اعمال و عبادات مستحبّی به نیابت از امام، تسلیم بودن و بی‌تابی نکردن برای ظهور.


امام زمان در روایات؛ غیبت صغری‌؛ غیبت کبرا؛ عصر غیبت.


۱. جاسم، حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص۲۲.
۲. جزايري، طيب، آخرین امید، ص۶۰.
۳. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۲۴۲.    
۴. صدر، محمد، تاریخ الغیبة الصّغری، ص۳۴۵.
۵. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ص۳۴۶.
۶. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۲، ص۲۵۹.    
۷. امین عاملی، محسن، اعیان الشیعة، ج۲، ص۴۶، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات.    
۸. صدر، سید صدرالدین، المهدی، ص۱۸۱، بیروت، دارالزهرا، ۱۳۹۸ هـ. ق.
۹. صدر، سید صدرالدین، المهدی، ص۱۸۳، بیروت، دارالزهرا، ۱۳۹۸ هـ. ق.
۱۰. نشریه مؤسسه در راه حق، پیشوای دوازدهم امام زمان، ص۳۸.
۱۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۱، ص۲۷۵، ح۱۹.
۱۲. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودّة، ج۳، ص۲۴۹.    
۱۳. نعمانی، محمد بن ابراهیم، غیبت نعمانی، ص۱۷۳.
۱۴. نعمانی، محمد بن ابراهیم، غیبت نعمانی، ص۱۷۳.
۱۵. نعمانی، محمد بن ابراهیم، غیبت نعمانی، ص۱۷۰.
۱۶. صافی گلپایگانی، لطف‌الله، منتخب الاثر، فصل ۲، باب ۲۶، ص۲۵۱ - ۲۵۳.
۱۷. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۳۹۵.    
۱۸. صدوق، محمد بن علی بن بابویه، کمال‌الدّین، ج۲، ص۴۴۲.    
۱۹. قلندری، حمید، آخرین امام، ص۷۷.
۲۰. قلندری، حمید، آخرین امام، ص۱۱۴.
۲۱. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۳۷۹.    
۲۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۱، ص۶۸.    
۲۳. جاسم، حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص۲۲۳.
۲۴. خمینی، روح‌الله، البیع، ج۲، ص۴۶۷.    
۲۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۱، ولایت فقیه حکومت اسلامی، ص۵۰.    
۲۶. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۱، ولایت فقیه حکومت اسلامی، ص۳.    
۲۷. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۱، ولایت فقیه حکومت اسلامی، ص۵۱.    
۲۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۴۱، استفتائات امام خمینی ج۱۰، ص۷۷۱، سؤال ۱۲۸۲۸.    
۲۹. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۴، العروة الوثقی مع تعالیق الامام الخمینی، ج۱، ص۱۶، الاجتهاد و التقلید، مسالة ۶۸.    
۳۰. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۴، المقدمة، مسالة ۵.    
۳۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۴۳۵، کتاب القضاء، القول فی صفات القاضی و ما یناسب ذلک، مسالة ۱.    
۳۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۴۱، استفتائات امام خمینی، ج۱۰، ص۷۳-۷۴، سؤال ۱۱۴۰۰.    
۳۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۴۱، استفتائات امام خمینی، ج۱۰، ص۷۳-۷۴، سؤال ۱۱۴۰۰.    
۳۴. صدوق، محمد بن علی بن بابویه، کمال‌الدّین، ج۲، ص۴۸۲.    
۳۵. صدوق، محمد بن علی بن بابویه، کمال‌الدّین، ج۲، ص۴۸۱.    
۳۶. صافی گلپایگانی، لطف‌الله، امامت و مهدویّت، ج۲، ص۳۵۰.
۳۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۱، ص۲۲۲.    
۳۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۱۰-۱۱۱.    
۳۹. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۲۷۱.    
۴۰. مفید، محمد بن محمد، المسائل السروية (مصنّفات الشیخ المفید)، ج۳، ص۱۱۳-۱۱۵.
۴۱. مطهّری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهّری، ج۴، ص۸۴۵-۸۴۹.
۴۲. طباطبایی، محمدحسین، شیعه در اسلام، ۱۵۲.    
۴۳. کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۱، ص۱۷۹.    
۴۴. صافی گلپایگانی، لطف‌الله، منتخب الاثر، ص۲۷۱-۲۷۲.
۴۵. صافی گلپایگانی، لطف‌الله، امامت و مهدویّت، ج۲، ص۳۴۹.
۴۶. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۲۸۳.    
۴۷. خمینی، روح‌الله، البیع، ج۲، ص۴۶۶.    
۴۸. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل‌الشّیعة، ج۱۱، ص ۳۵-۴۱.    
۴۹. جمعی از نویسندگان مجله حوزه، چشم به راه مهدی، ص۱۰۹-۱۴۶.
۵۰. خمینی، روح‌الله، صحیفه نور، ج۲۰، ص۱۹۶-۱۹۷.    
۵۱. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۳۷۷.    
۵۲. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی ج۱، ص۳۳۶.    
۵۳. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی ج۱، ص۳۳۷.    
۵۴. صافی گلپایگانی، لطف‌الله، امامت و مهدویّت، ج۲، ص۱۹۱-۲۵۹.
۵۵. موسوی اصفهانی، محمد تقی، مکیال‌المکارم، ج۲، ص۱۱۰.
۵۶. صافی گلپایگانی، لطف‌الله، منتخب الاثر، ص۵۰۲.
۵۷. صافی گلپایگانی، لطف‌الله، منتخب الاثر، ص۵۰۶.



• کتاب فرهنگ شيعه، تاليف شده توسط جمعى از نويسندگان، ص۳۵۲-۳۵۵ و ص۴۵۶-۴۵۹.
سایت اندیشه، برگرفته از مقاله «آشنایی با غیبت امام زمان(عج)» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۴/۲۴.    
• ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.






جعبه ابزار