غضب الهی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خشم حالتی نفسانی است که با به هیجان آمدن عواطف و احساسات و هجوم
خون به
قلب همراه است. چنین
حالت هیجانی به طور طبیعی تعادل رفتاری را در آدمی به هم میریزد و کنش و واکنشهای تندی را سبب میشود. اما هنگامی که غضب و خشم را به
خدا نسبت میدهیم هرگز این معنا را قصد نمیکنیم؛ زیرا خدا از انفعال و متاثر شدن پاک و منزه است، در حالی که خشم و غضب بیانگر تاثر و انفعال شدید آدمی است. بر این اساس هرگاه غضب و خشم به خداوند نسبت داده میشود مراد از آن،
عقاب الهی یا در نهایت انتقام وی میباشد.
غضب که در
فارسی از آن به خشم یاد میشود، دو کاربرد متفاوت در فرهنگ قرآنی دارد. گاه خشم و غضب درباره
حالت نفسانی انسانی به کار رفته و گاه دیگر این واژه به
خداوند نسبت داده میشود. به نظر میرسد که تفاوت معنایی میان دو کاربرد وجود دارد، هر چند که متشابهات معنایی میان دو کاربرد زیاد باشد.
راغب اصفهانی زبان شناس و قرآن شناس به نام ایرانی، در کتاب
مفردات الفاظ قرآن کریم، در تبیین معنا غضب مینویسد: غضب عبارت از به هیجان آمدن خون قلب برای گرفتن انتقام است. مراد از غضب الهی، تنها
انتقام میباشد.
البته در حدیثی از
امام باقر (علیهالسّلام) غضب الهی به عقاب الهی تفسیر شده
که در
لسان العرب همین معنا برای غضب الهی مورد توجه قرار گرفته است.
این بدان معناست که نمیتوان همان مفهومی که برای غضب در انسان به کار میرود در خداوند به کار برد؛ زیرا غضب و خشم در انسان
حالتی نفسانی است که همراه به هیجان آمدن احساسات و عواطف میباشد و هجوم خون به قلب را به همراه داشته و چهره را برافروخته میسازد. این در حالی است که خداوند از انفعال و تاثر پاک میباشد و نمیتواند چنین
حالتی را به
خداوند نسبت داد.
ناگفته نماند که در کاربردهای علمی و اصطلاحات اخلاقی هنگامی که سخن از خشم و غضب است، به
حالتی نفسانی اطلاق میشود که مبدا آن اراده انتقام است. به این معنا که انتقام عامل به جوش آمدن خشم آدمی است. بر این اساس میتوان ارتباط تنگاتنگ و استواری میان خشم و انتقام یافت و علت تفسیر راغب از خشم الهی به انتقام را به دست آورد.
علمای
علم اخلاق بر آن هستند که غضب با سه
حالت افراط،
تفریط و
اعتدال همراه است. در
حالت افراط غضب و خشم، انسان از پیروی
عقل و
شریعت خارج میشود و نمیتواند رفتاری عقلانی و قانونی و متعادل از خود بروز دهد. از این رو، در چنین
حالتی به جای آن که خشم عامل مفید و سازندهای باشد، عامل فروپاشی شخصیت و بههم ریختگی رفتار و عدم تعادل آن میشود و آدمی را به کارهای نابهنجار و خلاف عقل و
قانون و شریعت سوق میدهد.
در
حالت تفریط، شخص در موردی که باید به حکم شریعت و یا عقل از خود واکنشی شدید و هیجانی نشان دهد و خشمگین شود، از خود خشم و غضبی را بروز نمیدهد.
سومین
حالت که از آن به
حالت اعتدال یاد میشود، انسان به سبب آن که از سلامت عقل و
دین برخوردار میباشد و در
حالت اعتدال شخصیتی به سر میبرد، واکنشهای مدیریت و مهار شدهای از خود بروز میدهد. اینگونه است که هرجا سزاوار است خشم میگیرد و هرجا سزاوار نیست خشم خویش را مهار میکند.
با توجه به تفسیری که از خشم در منابع قرآنی و اسلامی به دست داده شده میتوان دریافت که خشم میتواند به عنوان امری مذموم و ناپسند و یا خوب و پسندیده مطرح باشد؛ بلکه حتی میتوان گفت که در برخی از موارد اصولا نیاز است که چنین
حالتی وجود داشته باشد، زیرا خشم و غضب یکی از عوامل حفاظتی انسان در برابر تهدیدات بهشمار میآید چنانکه بهزودی این مطلب دانسته میشود. در فرهنگ قرآنی، برای بیان
حالت خشم و غضب، افزون بر واژه غضب، واژگانی چون بطش، سخط، غیظ و مانند آن به کار گرفته شده است.
عواملی که خشم انسانی را برمیانگیزد میتواند امور بسیاری باشد که از جمله آنها میتوان به مخالفت دیگری با خواستهها، نیازها، توقعات و انتظارات و مانند آن باشد.
تجاوز و
ظلم به حقوق دیگری و یا نادیده گرفتن حقوق دیگری و مانند آن نیز میتواند از عوامل خشم انسانی باشد.
اما آن چه در اینجا نخست مورد توجه و تاکید است، عواملی است که خشم و غضب الهی را برمیانگیزد، زیرا با شناخت این علل و عوامل میتوان به عوامل واقعی خشم و غضب در انسان نیز توجه یافت. به این معنا که اگر انسان مومنی بخواهد نسبت به امری خشم معتدل داشته و از افراط و تفریط به دور باشد، میبایست به اموری توجه یابد که به عنوان علل و عوامل خشم و غضب الهی شده است.
به سخن دیگر، علل و عوامل بسیاری میتواند خشم آدمی را برانگیزد و او را به سوی هیجانات ویژه خشم سوق دهد، ولی انسان معتدل و
مومن کسی است که خشم اعتدالی داشته باشد و در جایی که سزاوار است خشم گیرد و در جایی که سزاوار نیست خود را مهار و کنترل کند هرچند که بهطور طبیعی واکنشی هیجانی از خود بروز میدهد. برای دستیابی به چنین
حالتی از اعتدال لازم است که انسان خشم خویش را مرتبط با علل و عواملی قرار دهد که موجبات خشم الهی را فراهم میآورد تا اینگونه، انسانی خدایی و متاله شود.
بنابراین، مقتضای متاله و خدایی شدن و قرار گرفتن در شرایط انسان سالم و کامل آن است که به علل و عواملی واکنش نشان دهد که
خداوند را به خشم و غضب میآورد. اینگونه است که امام کامل
امیرمومنان (علیهالسّلام) خشم خود را الهی میگرداند و تنها برای او خشم و غضب میکند. اینگونه است که وقتی پهلوان عرب بر او خدو و تفو میاندازد وی از سینهاش بر میخیزد و پس از فرو بردن خشم خویش تنها به خشم و انتقام و عقاب الهی است که جان
دشمن را میستاند تا
اخلاص را در
عمل خویش همچنان برای وجه الله حفظ کرده باشد. مولوی در این باره میسراید:
گفت بر من تیغ تیز افراشتی•••• از چه افکندی مرا بگذاشتی.
آن چه دیدی که چنین خشمت نشست•••• تا چنان برقی نمود و باز جست.
خداوند نسبت به بندهای به علل و عوامل چندی خشم و غضب میگیرد که میتوان آن را به دو دسته بینشی و نگرشی (عقیدتی و رفتاری) دسته بندی کرد. از جمله علل و عوامل بینشی و عقیدتی خشم الهی میتوان به
تکذیب آیات الهی (
اعراف آیات ۷۰ و ۷۱)،
ارتداد و پرستش غیر خدا
(
شرک و
بتپرستی کفر به آیات خداوند
و
گوسالهپرستی و دیگر نمادهای باطل خداپرستی
اشاره کرد.
بخش دوم و اساسی دیگری که موجبات خشم الهی را بر میانگیزد رفتارهای اجتماعی و ضدهنجاری و قانونی است که انسانها مرتکب میشوند. این دسته از رفتارهای ضدعقل و عقلا و شریعت موجب میشود که خداوند نسبت به بندهای و یا گروهی از بندگان خشمگین شود و آنان را به انتقام و عقاب شدید بگیرد و از میان بردارد.
ازجمله این رفتارهای نابه هنجار میتوان به
اسراف در خوردنیها و آشامیدنیها
اشاره کرد؛ زیرا طغیانی که موجب خشم الهی میشود اسراف در این امور است.
اطاعت و پیروی از شیطان و فریبهای او و عمل بر اساس خواستهها و رضای
شیطان،
افتراء به خداوند و دیگران،
جدال در آیات الهی و حقایق هستی،
حرام خواری
حسدورزی،
خیانت در امانت،
رابطه با طاغوتها و
کافران و پذیرش ولایت و حکومت آنان،
زنا،
سکوت در برابر منکرات و زشتیها،
سوء ظن،
شکنجه مومنان،
ظلم و
تجاوز به حقوق دیگران،
علم بیعمل،
فرار از
جهاد و
دفاع از
عرض و
مال و
دین و
جان مردم،
قتل بیگناهان،
گناه و
عصیان،
و
نفاق و دورویی،
از مهمترین علل و عواملی است که خشم و غضب الهی را بر میانگیزد.
بنابراین میتوان گفت که انسان معتدل کسی است که خشم وی نیز اینگونه باشد و هر آن چه خشم الهی را برمیانگیزد همان چیز خشم و غضب وی را برمیانگیزد.
خشم و غضب الهی که به شکل عقاب و انتقام خودنمایی میکند، میتواند در
دنیا و
آخرت باشد. به این معنا که خشم الهی موجب انتقامگیری و عقاب الهی در
قیامت به
آتش دوزخ شود.
چنانکه میتواند آثار و پیامدهای بسیاری در دنیا به دنبال داشته باشد.
خداوند در آیات ۵۹ و ۶۰
سوره مائده و آیه ۸۱
سوره طه خشم و غضب الهی را مایه سقوط آدمی از منزلت خویش میشود و آدمی را از بلندای
انسانیت به حضیض کالانعام بل هم اضل، میکشاند. بسیاری از مردمان و یا جوامع و
امت به سبب همین خشم و غضب الهی از شکوفایی تمدنی و قدرت و شوکت و
عزت و
اقتدار فرو افتادند و به
ذلت و خواری گرفتار شدند.
خداوند در آیه ۱۵۲
سوره اعراف خشم و غضب الهی را، مایه ذلت و خواری انسان در دنیا معرفی میکند. این بدان معناست که بسیاری از گرفتاریها و ذلتها و خواریهای شخصی یا اجتماعی انسان و جوامع به سبب آن است که انسان با رفتارهای نابهنجار خویش خشم خداوند را برانگیخته است.
همچنین خداوند در آیه ۸۱ سوره طه
هلاکت آدمی و
مرگ را به سبب خشم و غضب خود میداند و به آدمی هشدار میدهد تا برای رهایی از هلاکت به سوی خداوند باز گردند و رفتارهای خویش را
اصلاح کنند. بسیاری از مشکلات و گرفتاریهای آدمی را میبایست در حوزه خشم الهی و غضب او جستوجو کرد.
در حقیقت در تحلیل بسیاری از گرفتاریها و مشکلات از جمله ذلت و خواری و مشکلات اقتصادی و تنگناها و بلایای طبیعی و زلزلهها و سیلها و مانند آن میبایست به عوامل توجه یافت که خشم و غضب الهی را موجب میشود.
مسخ شدن آدمی به شکل
بوزینه و
خوک و مانند آن از دیگر پیامدهای غضب و طرد الهی است که آیه ۶۰ سوره مائده
به آن اشاره میکند، چنان که غضب الهی موجب
گمراهی و
کیفر سخت در دنیا و آخرت
حتی
حبط اعمال خوب آدمی میشود
و هر آنچه اندوخته است به گناهی خشمآور و غضبانگیز از دست میدهد و چیزی برای خود باقی نمیگذارد.
از آنجایی که خشم در انسان برخلاف خداوند، متاثر از عوامل هیجانانگیز است و به سخن دیگر انسان موجودی متاثر و منفعل میباشد، لازم است تا میان خشم مثبت و سازنده و خشم منفی و غیرسازنده و مفید تفاوت بگذارد. اینجاست که مدیریت و مهار خشم و غضب بهعنوان یک مساله مهم و اساسی در جامعه پذیری و تربیت انسان سالم مطرح میشود.
انسان سالم و با شخصیت کامل کسی است که بتواند خشم خویش را مدیریت و مهار کند و اجازه ندهد تا هر چیزی کمارزش یا بیارزش وی را به هیجان آورده و مدیریت رفتاری وی را به دست گیرد.
آیات ۴۸ و ۴۹
سوره قلم حتی به انسان هشدار میدهد تا از شتاب در غضب نسبت به مردم پرهیز کنند حتی اگر این خشم و غضب در راستای رضا و خشنودی الهی باشد. به این معنا که حتی اگر انسان لازم است که نسبت به امری خشمگین شود و واکنش شدید از خود بروز دهد، لازم است تا این خشم به دور از هیجانات و عجله باشد. اصولا کسانی که به عجله واکنش نشان میدهند متاثر از خشم خویشتن هستند تا خشم الهی. از این روست که برای دست یابی به
اخلاص عمل لازم است تا بر هیجانات شخصی کنترل یافته سپس اقدام به بروز خشم در مسیر تعالی و
کمال کند. چنان که از عمل
امیرمومنان (علیهالسّلام) این مطلب به خوبی آشکار و روشن میشود.
اصولا انسان این توانایی را دارا میباشد که خشم و غضب خویش را مهار نماید
بنابراین
انسان مؤمن و معتدل کسی است که بتواند بر هیجانات
نفسی خویش و احساسات و عواطف خود چیره شود و آن را مهار و مدیریت کند. خداوند در آیات ۱۳۳ تا ۱۳۶
سوره آل عمران،
مهار خشم از سوی مومنان متقی و پرهیزگار را سب بهرهمندی آنان از پاداشهایی چون
بهشت و
مغفرت و
آمرزش الهی میشمارد.
برای این که به مدیریت
نفس و مهار خشم و غضب برسیم لازم است که به اموری توجه داشته باشیم که مرتبط با مدیریت و مهار
نفس است؛ زیرا غضب و خشم جزو هیجانات و حالات
نفسانی است و همه علل و عواملی که برای مدیریت و مهار
نفس لازم است میبایست در این ارتباط نیز مورد استفاده و بهرهبرداری قرار گیرد.
چنانکه معلوم است برای مهار
نفس توجه به عوامل بینشی و نگرشی ضروری است. اینگونه است که برای مدیریت
نفس در حوزه خشم و غضب لازم است تا آدمی همواره
خداوند را در نظر داشته باشد و کارهای خویش را برای رسیدن به
تقرب الهی انجام دهد.
خداوند در آیات ۱۳۳ و ۱۳۴ سوره آل عمران،
تقوا را راهی برای فرو نشاندن غضب و گذشت خطاها و اشتباهات مردمان معرفی میکند و به آن توجه میدهد.
از دیگر عوامل مهار خشم میتوان به
عفو و گذشت خطاهای دیگران به هنگام خشم توجه داشت تا اینگونه خشم تسکین یافته و مهار گردد.
همچنین
توبه و بازگشت از کارهای ناپسند نیز عامل برای مدیریت خشم و غضب دیگران است که میبایست از آن بهره گرفت.
بی گمان تحریک عواطف و احساسات مادرانه و یا برادرانه نیز رهایی برای مدیریت و مهارخشم دیگران است که در آیات ۱۵۰ و ۱۵۴
سوره اعراف به آن توجه داده شده است.
احسان و
بخشش از دیگر راههایی که موجب میشود تا آدمی خشم و غضب خویش را مدیریت و مهار نماید و اجازه ندهد تا خشم و غضب او را از اعتدال رفتاری بیرون برد.
به هر حال انسان اگر بخواهد خشم و غضب الهی که موجب
انتقام و
عقاب در
دنیا و
آخرت است بگیرد میبایست از هرگونه اعتقاد و باور باطل و یا رفتار ضدعقل و عقلا و
شریعت پرهیز کند و در مسیر کمالی الهی حرکت نماید و نسبت به دیگران نیز مدارا کرده خشم خویش را مهار و کنترل کند و تنها برای خدا خشم گیرد و اگر مورد خشم دیگری است با توبه و بازگشت و درخواست عفو و گذشت آب بر آتش خشم وی بپاشد.
روزی یکی از خدمتکاران
امام سجاد (علیهالسّلام) در موقع شستشوی سر و صورت آن حضرت، ظرف آب از دستش افتاد و سر امام (علیهالسّلام) را زخمی کرد. امام به او نگاهی کرد. او دریافت که امام ناراحت شده است. بلافاصله گفت: «والکاظمین الغیظ»، امام فرمود: من خشم خود را فرو بردم. او دوباره گفت: «والعافین عن الناس»، امام فرمود: ترا عفو کردم. او گفت: «واللّه یحبّ المحسنین» امام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستی.
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: هیچ بندهای نیست که خشم خود را فرو ببرد، مگر آنکه خداوند
عزّت او را در دنیا و آخرت فزونی بخشد. خداوند فرمود: «و الکاظمین الغیظ … و اللّه یحبّ المحسنین» این پاداش فروبردن آن خشم است.
سایت مرکز آموزش تخصصی تفسیر و علوم قرآن، برگرفته از مقاله «علل و آثار خشم و غضب از منظر قرآن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۶/۲۶.