عبدالقاهر بن طاهر بغدادی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بغدادی،
عبدالقاهر بن طاهر (
ابومنصور)،
فقیه شافعی ،
متکلم اشعری و
ریاضیدان میباشد.
از محل و سال ولادت او اطلاعی در دست نیست؛ به طوری که از
نسبتش بر میآید، احتمالاً در
بغداد و در حدود ۳۴۰ زاده شده و به همراه پدرش،
طاهر بن محمد ، به
نیشابور رفته و در آنجا سکنی گزیده است.
بغدادی از
قبیله تمیم بود، و بدین سبب او را تمیمی نیز خواندهاند.
طاهر بن محمد (متوفی ۳۸۳) خود اهل
علم و
حدیث ،
خوشنویس و بازرگانی ثروتمند بود.
پدر و
پسر ، هر دو، به نیکخویی و بخشندگی مشهور بودند.
گفتهاند که
عبدالقاهر تمام اموال موروثی خود را در راه علم
انفاق کرد و دچار
فقر و
تنگدستی شد.
علاقه فراوان وی به یادگیری علوم و فنون مختلف به حدی بود که توانست در چندین علم از جمله
فقه ،
کلام ،
حساب ،
ادبیات و حدیث تبحر یابد و به
تدریس بپردازد.
گذشته از این،
سبکی از قول
فخررازی در
ریاض المونقه ، او را در
جدل و ردّ مخالفان ستوده، و همو در
طبقات الوسطی مناظراتی از
بغدادی ذکر کرده که مبین چیرهدستی و توانمندی وی در
مناظره کلامی و فقهی است.
عبدالقاهر نزد استادانی چون
ابواسحاق ابراهیم بن محمد اسفراینی (متوفی ۴۱۸)،
فقیه شافعی و
متکلم اشعری ، تحصیل کرد.
از دیگر استادان او، از جمله استاد او در علم حساب، نامی برده نشده است.
او از
ابوعمرو بن نجید ،
ابوعمرو محمد بن جعفر بن مَطر ،
ابوبکر اسماعیلی و
ابواحمد بن عدی استماع حدیث کرده، و
بیهقی و
عبدالغفار بن محمد بن شیرویه از وی
روایت حدیث کردهاند.
به ادعای برخی، بیشتر بزرگان و اهل نظر
خراسان از شاگردان
عبدالقاهر بودهاند که از آن میان میتوان
ناصر مروزی و
ابوالقاسم قُشیری را نام برد.
بنابر گزارش
صریفینی ،
ابومنصور در ۴۲۹ به ناچار
نیشابور را به قصد
اسفراین ترک کرد و در همان سال در آنجا از دنیا رفت و در کنار استادش، ابواسحاق، به خاک سپرده شد.
احتمالاً این
هجرت ابومنصور در ۴۲۹، به سبب ورود ترکمانان
سلجوقی به نیشابور و گرفتن قدرت از دست مسعود غزنوی بوده است.
ارادت
بغدادی نسبت به استاد فقیدش، ابواسحاق، و شوق زیارت
قبر او نیز ممکن است موجب سفر
بغدادی به اسفراین بوده باشد.
علاوه بر این، اسفراین از مراکز عمده
شافعیان و محل سکنای قبیله تمیم نیز بوده است.
گذشته از این،
شاگرد و
داماد بغدادی،
ابوالمظفر شاهپور بن محمد اسفراینی (متوفی ۴۷۱) ساکن این شهر بود، و چه بسا
بغدادی به اصرار او نیز به اسفراین رفته باشد.
ابوالمظفر، صاحب کتاب
التبصیر فی الدین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین ، در کتاب خود از مباحث
بغدادی تأثیر پذیرفته است.
در عصر
عبدالقاهر، نیشابور یکی از شهرهای بزرگ خراسان و از مراکز پر رونق
تجاری و
کشاورزی بود و به سبب ثبات سیاسی نسبی
دوره غزنویان ، مرکزی فرهنگی برای تجمع صاحبان آرای مختلف شده بود؛ فقهای
حنفی و شافعی،
کرّامیّه ،
علویان و
اسماعیلیان ،
صوفیان که تازه پا به عرصه نهاده بودند، و بعضاً
اهل کتاب از آن جمله بودند.
غالباً
علما و بزرگان
شهر به خانوادههای
اعیان و
اشراف تعلق داشتند.
برای جلوگیری از مداخله آرای مختلف در اداره امور و بی ثباتی سیاسی، «رئیسِ» شهر را، که نماینده
سلطان محسوب میشد، از میان بزرگانی که متعلق به گرایش مذهبی خاصی نبودند بر میگزیدند؛ اما در ۳۹۸،
محمود غزنوی ،
محمد بن اسحاق رهبر کرّامیّه نیشابور را به رئیسی شهر برگزید.
پیش از این،
سبکتکین به
ابویعقوب اسحاق بن مُحْمشاد (متوفی ۳۸۳)، پیشوای کرامیان نیشابور، علاقهمند و به اعتقادات وی متمایل شده بود و در طرفداری از او بود که محمود غزنوی پسرش
ابوبکر محمد بن اسحاق را به عنوان رئیس برگزید.
پس از انتصاب وی، جوّ
اختناق شدیدی بر فضای نیشابور حکمفرما، و علناً با تمام صاحبان آرای مخالف مبارزه شد.
این که در گزارشهای تاریخی این دوره، از
ابومنصور به عنوان
عالم برجسته یا صاحب منصب نامی برده نشده، احتمالاً به همین سبب بوده باشد، و بعید نیست که وی همچون دیگر مخالفان کرّامیّه، از سر محافظه کاری، زندگی مسالمت آمیز و به دور از درگیری با کرّامیّه را برگزیده باشد.
تنها اطلاع ما از وی گزارش خود او در
الفَرْق بین الفِرَق است که بر اساس آن،
ابومنصور در ۳۷۰، در حضور
ناصرالدوله ابوالحسن سیمجور ، فرمانده سپاه
سامانیان ، با یکی از متکلمان کرّامی به نام
ابراهیم بن مهاجر به مناظره پرداخت.
با توجه به نفوذ کرّامیّه، این امر مبین تسلّط علمی
عبدالقاهر است.
قدرت کرّامیان با مخالفت
قاضی صاعد محمد بن استوائی (متوفی ۴۳۱)، فقیه مشهور حنفی، و
ابواسحاق اسفراینی با آنان تضعیف شد.
با شکایت
قاضی صاعد نزد محمود غزنوی از محمد
بن اسحاق و ردّ
عقاید تشبیهی ایشان، وی در ۴۱۰ از کار برکنار شد.
به این ترتیب، با پدید آمدن فضای آزاد برای طرح عقاید،
ابومنصور به بیان عقاید
مذهب شافعی و
مشرب اشعری پرداخت و پس از درگذشت ابواسحاق، در
مسجد عقیلِ نیشابور به تدریس مشغول شد.
بغدادی از دو جهت اهمیت دارد؛ یکی به سبب احاطه در
علم حساب (قسمت سوم مقاله)، دیگر از جهت مهارت در
ملل و نحل نویسی یا «
فرقه شناسی ».
او در زمینه فرقه شناسی دو کتاب الفَرْقُ بین الفِرَق و
الملل و النحل را نوشته است.
الفرق، پس از
فرق الشیعه نوبختی و
مقالات الاسلامیین اشعری، از قدیمترین و جامعترین آثار در این موضوع است.
به نظر
فخر رازی شهرستانی ملل و نحل خود را بر اساس این کتاب
بغدادی نگاشته، و آن چنانکه باید در نقل اقوال مخالفان به دور از
تعصب نبوده است.
مورخ
مذاهب در تبیین فرقهها ناگزیر باید مسائل را از نظر زمینهها و عوامل ظهورشان در بستر زمان مورد بحث قرار دهد، و
بغدادی به رغم تعصب کلامی و غلبه دیدگاه فقهی خود، در رد آرای مخالفان به این امر توجه داشته است.
او بر اساس (یا به استناد) حدیث افتراقِ امّت بعد از
پیامبر ، به تقسیمبندی فرقهها میپردازد و با توجه به تقدم و تأخر وقایع و حوادث تاریخی، اختلاف نظرها را ذکر میکند، اما به ریشههای تاریخی اشاره نمیکند.
علاوه بر این، نباید شرایط اجتماعی وی را در مقابله با عقاید کرّامیه نادیده گرفت؛
او و ابواسحاق اسفراینی و ابن فورَک، متکلم و محدث اشعری، در مواجهه با عقاید تشبیهی کرّامیه، برخلاف شیوه
اشعری و
باقلانی ، برای تبیین
صفات الهی از
استعاره و
مجاز استفاده کردهاند.
الملل و النحل او که به تصحیح آلبرنصری نادر منتشر شده، گزارشی خلاصه از کتاب الفرق بین الفرق اوست.
بغدادی به عنوان صاحب آرای نوین در کلام مطرح نشده است.
او بیشتر پیرو عقاید کلامی اشعری است و به گفته خودش در
اصول الدین اشعری همچون استخوانی در حلقوم قدریه و دیگر مخالفان است، و تمام
اهل حدیث و صاحب نظران از آثار و عقاید او بهره گرفتهاند.
او در الفرق بین الفرق
نیز همان ارکان پانزدهگانه عقیدتی مطرح شده در اصول الدین را (ادامه مقاله) به عنوان اعتقادات مشترک
اهل سنت و
جماعت ، که
فرقه ناجی است، بر میشمارد.
این ارکان عبارتاند از: اثبات حقایق و علوم؛
حدوث عالم ؛
معرفتِ خداوند به عنوان سازنده
دنیا ؛
صفات ذاتی ،
ازلی ،
اسماء و
اوصاف او؛
عدل و
حکمت او؛
انبیا ،
معجزاتشان و غیره (برای توضیح بیشتر به قسمت دوم مقاله رجوع کنید).
بغدادی در رد
معتزله به عنوان مهمترین و گستردهترین جریان مخالف با
اشاعره به این سخن منسوب به
امام صادق علیهالسلام استناد میکند که معتزله خواستند به
توحید دست یابند، دچار
الحاد شدند و برای
عادل دانستن
خداوند ، به او نسبت
بخل (عدم
فضل) دادند (اَرادتِ المعتزلةُ اَن تُوحِّدَ ربَّها فَاَلْحَدَت و اَرادتِ التّعدیلَ فنَسَبَتِ البُخلَ الی رَبِّها).
بغدادی امام علی علیهالسلام را اولین متکلم اهل سنت از
صحابه میداند، زیرا او اول کسی است که در مسائل
وعد و
وعید با
خوارج و در مسائل
قضا و
قدر و
مشیت و
استطاعت با
قدریه به مناظره پرداخت.
عبدالقاهر،
عمر بن عبدالعزیز را اولین متکلم از
تابعین بر میشمارد و پس از او
زید بن علی و
حسن بصری و دیگران را نام میبرد؛ سپس امام صادق علیهالسلام را رئیس طبقه بعدی
متکلمان میداند که در ردّ قدریه و خوارج و
غلاة رافضی کتاب نگاشته است.
او
نیز در بیان چگونگی رفتار اهل سنت و جماعت به عنوان
فرقه اهل نجات با دیگر فرقههای دچار گمراهی، به قول امام علی علیهالسلام درباره خوارج استناد میجوید.
در تمامی آثار
بغدادی، تأکید او بر
فقه شافعی کاملاً مشهود است.
او همچون دیگر شافعیان،
مذهب فقهی خود را بر
فقه حنفی برتری میداد و آن را اصیلتر و نزدیکتر به سنت
پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم معرفی میکرد و حتّی در طعن
ابوحنیفه شعری سرود.
بغدادی بر این قول شافعی تأکید میورزید که جایز نیست
قرآن با
سنت نسخ شود، در حالی که بیشتر فقهای شافعی بر این اعتقاد نبودند؛ به عنوان نمونه، ابن فورک در رد
ابوطیب سهل صعلوکی (متوفی ۳۶۹)، از علمای حدیث، که قائل به این قول بود، کتابی تصنیف کرد.
بغدادی در الفرق بین الفرق
اختلاف آرای فقها را همچون اختلاف نظر متکلمان نمیداند، زیرا قائل است که فقها در
فروع اختلاف نظر دارند نه در
اصول ، و ایشان مانند متکلمان یکدیگر را
تکفیر نمیکنند و اختلافشان سبب گمراهی نمیشود.
در دوره
بغدادی، در نیشابور همفکریهایی میان شافعیان و
صوفیان وجود داشت.
در همین زمان، شیخ
ابوسعید ابوالخیر (متوفی ۴۴۰)،
عارف نامی
خراسان ، در
نیشابور ، به روش خاص خویش، دور از
فقر و
زهد معمولِ صوفیان، زندگی میکرد و طرفداران بسیاری داشت و در مقابل
فقها و دیگر صاحبان آرا، گرایشی جدید بنیان نهاده بود.
با وجود مخالفتهای آشکار و نهان، شیخ با رفتار و
کرامات خود بسیاری از مخالفان را موافق خویش ساخته بود؛ حتی قاضی صاعد حنفی نیز از این امر مستثنی نمانده بود.
همچنین ابواسحاق اسفراینی در مجالس ابوسعید شرکت میکرد و در
اسرار التوحید شیخ این قول ابواسحاق را تأیید کرده است که مردم در امر توحید مرهون صوفیهاند.
بغدادی نیز به
تصوف تمایل داشت و آن را تأیید میکرد.
او در الفرق بین الفرق
و اصول الدین
در دستهبندی علما و اصناف اهل سنت و جماعت، به صوفیان و بزرگان ایشان اشاره میکند و طریقه آنها را توکل و قناعت و نفی تشبیه تعریف میکند و
کرامات اولیا را میپذیرد.
او هزار عارف یاد شده در
طبقات الصوفیه عبدالرحمان سُلَمی (متوفی ۴۱۲) را، جز سه نفر، از اهل سنت بر میشمارد.
تألیفات
بغدادی در سه حوزه کلامی، فقهی و
عرفانی ، متعدد و حائز اهمیتاند.
گذشته از این، قطعات و ابیاتی نیز از او نقل شده، و آنچه در کتابهای کلامیاش در رد آرای مخالف سروده خالی از تکلف و تعصب نیست.
بیش از هر چیز حسن ترتیب و دقت نظر او در تقسیم مباحث کتابهایش، که بی تأثیر از احاطه وی بر «علم حساب» نیست، قابل توجه و چشمگیر است.
دیگر کتابهای کلامی او عبارتاند از:
فضائح الکرّامیّة ، از این کتاب میتوان شدت مخالفت
عبدالقاهر با کرّامّیه را حدس زد اما نمیتوان مشخص کرد که آیا در دوره اوجگیری قدرت ایشان این کتاب را نوشته است یا پس از روی به افول نهادن آن.
در الفرق بین الفرق به این کتاب اشاره شده است؛ نفی خلق القرآن؛ الصفات؛ الایمان و اصوله؛ إبطال القول بالتولد؛ الناسخ و المنسوخ (در مجموعه نسخههای خطی برلین)؛ فضائح المعتزلة، که خلاصه آن در الفرق آمده است؛ بلوغ المَدی عن أصولِ الْهُدی.
آثار فقهی و حدیثی او، گذشته از کتاب
تفسیر ، عبارتاند از: تأویلُ متشابِه الاَخبارِ والایات؛ التحصیل در اصول فقه؛ العماد فی مواریث العباد، سبکی
این کتاب را در فرائض و حساب بینظیر دانسته است؛ شرح مفتاح ابن القاص؛ الدورّیات فی الطهارات و دیگر بابهای فقهی که اِسنَوی
نسخهای از آن را نزد خود داشته است؛ نقضُ ما عَمِلَهُ ابوعبدالله الجرجانی فی ترجیح مذهب أبی حنیفه.
از
آثار عرفانی او تفضیلُ الفقیر الصابِرِ علی الغَنیِّ الشّاکِر را میتوان نام برد.
سبکی از ابن صلاح نقل میکند که
بغدادی کتابی درباره تصوّف نوشته و در آن هزار قول را به ترتیب حروف گردآوری کرده است.
در شرح و نقد عقاید
بغدادی گریزی از رجوع به دو کتاب مهم وی الفرق بین الفرق و اصول الدین نیست.
وی به عنوان یک متکلم در این دو اثر به منظور اسکات خصم میکوشد تا با مددگیری از
مسلّمات (گزارههای مورد قبول طرف بحث) و
مشهورات (گزارههای اخلاقی مورد قبول همگان) استدلالهای جدلی خود را ترتیب دهد و به هر شیوه بر
خصم ظفر نماید.
نقّادیهای
بغدادی در این دو کتاب، با همه تعصب کلامی و ستیزهجویی، موجب تحرک
اندیشه و در بردارنده نتایج جدید است.
گزارشی از آرای او که همگی
ابداع و
ابتکار او نیست بلکه حاصل تأمل و تلاش دهها متفکر جستجوگر دیگر است در اینجا ضروری مینماید.
حضور
بغدادی در ارکان پانزدهگانهای که در دو کتاب مذکور مطرح کرده حضوری است متأملانه و فعال که در دو بخش «
شناخت » و «
مابعدالطبیعه » مورد بررسی قرار میگیرد.
در بحث از شناخت، به مفهومِ خاص شناخت حق یا حقیقت و به ابزار شناخت پرداخته میشود.
جنبش اشعری در
جدال عقل و
نقل ، که میان
معتزله و
اهل سنت و
جماعت در گرفته بود، ابتدا با پرهیز از
عقلگرایی آغاز شد اما آرام آرام به عقلگرایی بازگشت؛
بغدادی علوم را به سه قسم ـ
بدیهی ،
حسی و
استدلالی ـ تقسیم میکند و تصریح مینماید که
علوم بدیهی و حسی از راه
حواس و علوم استدلالی از راه عقل حاصل میشوند.
به این ترتیب،
بغدادی با تأکید برامکان حصول علم،
سوفسطاییگری را رد میکند.
او در اثبات صحت دعوی
پیامبران و اثبات صحت و سقم
اخبار آحاد دلایل عقلی را
ملاک تشخیص قرار میدهد.
آرای
بغدادی در مباحث مابعدالطبیعه را میتوان در سه بخشِ نظریات وی درباره
خدا و
جهان و
انسان بررسی کرد.
او در بحث
خداشناسی به سه مسئله
صفات سلبی (یعنی
تنزیه ذات حق)،
صفات ثبوتی (یعنی هفت صفت
عالم ،
قادر ،
حی ،
مرید ،
سمیع ،
بصیر و
متکلم) و
اسماء الله و
افعال خدا میپردازد.
در بحث از
اسماء الهی او قائل به «
توقیف » است، به این معنی که مأخذ نامهای خدا عبارت از
قرآن ،
سنت و
اجماع است و به طریق
قیاس نمیتوان نامی بر خدا نهاد.
او همچنین به تقسیمبندی سه گانه اسماء میپردازد، نامهایی که دلالت بر ذات حق دارد مانند «
واحد »، نامهایی که بیانگر صفات ازلی حقاند مانند «حی» و نامهایی که مشتق از افعال اوست مانند «
خالق » و «
رازق ».
او در این میان بر قدیم بودن
کلام الهی و امکان
رؤیت خدا تأکید میورزد.
بغدادی در طرح بحث افعال الهی به افعال این جهانی (
آفرینش و راهنمایی) و افعال آن جهانی (
معاد و
ثواب و
عقاب) می پردازد.
در آفرینش به ذکر
حدوث جهان بسنده میکند.
در زمینه راهنمایی قائل به هدایت عام از طریق
انبیا و
هدایت خاص از طریق باطن بندگان است.
در معاد به
نظریه آجال پرداخته
و نیز مباحث
بهشت و
دوزخ ،
حوض ،
صراط ،
میزان و
شفاعت از سوی
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و صلحای امت و زنده شدن مردگان در
رستاخیز را مطرح میسازد.
بغدادی جهان را به «ما سوی الله» تعریف میکند، یعنی همان معنای عام جهان از نظر قرآن که شامل عالم
مجرّدات و
مادی است.
معنای خاص جهان، طبیعت است که اشعری خود به آن نپرداخته اما در مکتب وی مورد توجه افرادی چون
باقلانی ،
جوینی ،
غزالی و رازی قرار گرفته است، البته با هدفی بسیار متفاوت از آنچه مورد نظر
فیلسوفان بوده است.
ابن خلدون این تفاوت را اینگونه بیان میکند که فیلسوف در
جسم از لحاظ
حرکت و
سکون مینگرد و متکلم در آن از این حیث میاندیشد که بر
فاعل (خدا) دلالت میکند.
بغدادی در بحث از
حدوث جهان به مسئله نظام
آسمانها ،
جوهر فرد و
تجدّد امثال میپردازد.
او بر اساس
قرآن کریم نظریه وجود نُه فلک را رد میکند و از نظریه هفت فلک (با توجه به تعبیر قرآنیِ «سَبْع سَماواتٍ طِباقاً»
دفاع میکند.
او نظریه حرکت
زمین را ـ که به برخی
حکما نسبت داده است ـ مردود میشمارد و بر سکون و ثبات زمین تأکید میورزد.
بغدادی در نظریه جوهر فرد همرأی با باقلانی است و اجزای جهان را دو گونه میداند؛
جواهر و
اعراض ، و هر جوهر جزئی است لایتجزّی یا جوهری است فرد که تجزیه نمیپذیرد.
او در تأیید نظریه تجدّد امثال به طرح قاعده «العَرَض لاَیبقی زمانَیْن» پرداخته و در نهایت به اثبات فنای ذاتی اعراض به طور مستقیم و اثبات فنای جواهر و
اجسام به طور غیر مستقیم میپردازد و با اثبات حدوث اعراض و جواهر و اجسام، قِدَم
ذات حق را اثبات میکند.
دخالت دایمی و مستقیم
خداوند در امور جهان نیز با نشان دادن وابستگی و نیاز همیشگی جهان به ذات بینیاز
خدا اثبات میشود.
او فنای عالم را ممکن میشمارد، زیرا خداوند را قادر به این عمل میداند.
در مبحث
انسان از دیدگاه متکلمان، از حقیقت جسمانی یا روحانی انسان سخن میرود و افعال انسان از دو دیدگاه
جبر و
اختیار ، و
حسن و قبح (
شرعی یا
عقلی ) بررسی میشود.
اما
بغدادی سخنی از حقیقت انسان نمیگوید و در حل مشکل جبر و اختیار، به تأیید نظریه «
کسب » می پردازد.
به این ترتیب، خداوند خلق کننده افعال و انسان، کسب کننده آنهاست.
بدین سان، هم قدرت خدا محدود نمیشود و هم مسئولیت انسان اثبات میگردد.
بغدادی تصریح میکند که حقیقت غیر از جبر و قدَر (تفویض) است و سنّیِ عدلیِ منزه از باور جبر و اختیار کسی است که معتقد باشد انسان، کسب کننده
کردار خویش و خدا آفریننده کسب اوست.
بغدادی در بازشناسی حسن و قبح، یا نیکی و بدی کردارها، به طرحِ سنتی طبقهبندی افعال به پنج قسمِ
واجب ،
حرام ،
مستحب ،
مکروه و
مباح پرداخته و طبق نظر
اشاعره حسن و قبح شرعی را تأیید میکند، یعنی هر آنچه خداوند بدان
امر فرماید (واجب) نیک، و هر آنچه از آن
نهی کند (حرام) بد است.
از
بغدادی دو کتاب
ریاضی در دست است:
این کتاب به
زبان عربی است و یک نسخه خطی آن در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران (ش ۵ر۶۹۱۱) موجود است.
نسخه دیگری از این کتاب نیز در قاهره (دارالکتب المصریة، ش ۱ر۷۹۳) وجود دارد.
احمد سلیم سعیدان متن عربی این کتاب را همراه با مقدمه و تعلیقات به چاپ رسانده است.
نسخه ناقصی نیز در کتابخانه لاله لی استانبول (ش ۱ر۲۷۰۸) نگهداری میشود.
اهمیتِ التکمله... در این است که همه انواع حساب دوره اسلامی را در بر دارد.
مطالب کتاب در هفت «نوع» (فصل) تنظیم شده است، بدین شرح: حساب هندی (اعشاری) عددهای صحیح؛ حساب هندی (اعشاری) کسرها؛ حساب شصتگانی (حساب دَرَج و دقایق)؛ حساب انگشتی (حساب الید)؛ عددهای گنگ ساده و مرکب (حساب الاعداد الاصم و ذوات الاَیْمُن)؛ نظریه اعداد؛ حساب معاملات.
در «نوع» اول، علاوه بر چهار عمل اصلی، از روش یافتن جذر و کعب تقریبی عددها نیز بحث شده است.
در این «نوع»، الگوریتمی برای
محاسبه سریع n ۲ از ۱۰۲۴= ۱۰ ۲، داده شده است.
روی هم رفته، این قسمت خلاصهای است از کتاب الفصول فی الحساب الهندی اقلیدسی که در بعضی موارد کمی بسط داده شده است؛ مثلاً قدیمترین جدول ضرب به شکل امروزی در همین کتاب دیده میشود.
در «نوع» دوم، کسرها در حساب هندی بررسی میشود.
نماد کسر، مخرج مشترک، مقایسه کسرها، چهار عمل اصلی با کسرها، و جذر و کعب گرفتن از کسرها مباحث این قسمتاند.
در «نوع» سوم، حساب شصتگانی که حساب درجهها و دقیقهها نامیده میشده موضوع بحث است.
در این قسمت نیز چهار عمل اصلی و جذر و کعب در حساب شصتگانی بررسی شده است.
در «نوع» چهارم، از حساب انگشتی که پیش از حساب هندی میان
مسلمانان رایج بوده بحث میشود.
حساب انگشتی، دستگاه حسابی پیچیدهای بوده که در آن نماد به کار نمیرفته و همه عملیات با استفاده از انگشتان دست و به صورت ذهنی انجام میشده است.
به همین دلیل، آن را حساب هوایی نیز مینامیدند.
در «نوع» پنجم، اعداد گنگ به صورت جذر یا کعب یا به صورت b ¡ ¢ a+ ¡ مورد بحثاند.
احتمالاً بین آثاری از دوره اسلامی که به اعداد گنگ پرداختهاند، کتاب التکمله... کاملترین است.
به نظر میرسد که بیشترین مطالب این قسمت کتاب از مقاله دهم
اصول اقلیدس یا شرحهای یونانی آن اقتباس شده باشد.
«انواع» ششم و هفتم، که در آنها به ویژگیهای اعداد و حساب معاملات پرداخته شده است، مهمترین قسمتهای کتاب التکملهاند.
التکمله بغدادی از آثار مهم و معروف
ریاضیات دوره اسلامی است که به عنوان کتاب درسی به کار میرفته، و نظامی عروضی سمرقندی در آغاز مقاله سوم از چهار مقاله، هنگام تعریف
علم حساب ، از این اثر
ابومنصور بغدادی نام برده است.
در پایان مقاله اول اصول حساب الهند کوشیار گیلانی (نسخه خطی، ش ۷ر۴۸۵۷ کتابخانه ایاصوفیا، استانبول) مثالی برای امتحان عمل جذر مأخوذ از «التکمیل» در حاشیه آمده است که منظور از آن همین التکمله فی الحساب
ابومنصور بغدادی است.
یک نسخه خطی از این کتاب در کتابخانه لاله لی استانبول (ش ۲ر۲۷۰۸) موجود است.
متن عربی این کتاب را احمد سلیم سعیدان به چاپ رسانده است.
این کتاب را ابوالفتوح اصفهانی (متوفی ۶۰۰) به فارسی ترجمه کرده است.
نسخه خطی ترجمه فارسی در کتابخانه آستان قدس رضوی (ش ۵۴۶۲) نگهداری میشود.
عکس این نسخه را انتشارات بنیاد فرهنگ ایران به چاپ رسانده است.
این
ترجمه را، ترجمه کتابی به نام
الایضاح عن اصول صناعة المساح دانستهاند، و به همین دلیل کتاب الایضاح نیز به
ابومنصور بغدادی نسبت داده شده است
در حالی که پیداست که متن فارسی ترجمه
رسالة فی المساحة است و ربطی به کتاب الایضاح ندارد.
اگر چه مطالب کتاب الایضاح شباهت زیادی با محتوای کتاب رسالة فی المساحة دارد، ولی این دو کتاب مستقل از یکدیگرند و هیچ شاهد مستدلی برای نسبت دادن کتاب الایضاح به
ابومنصور بغدادی وجود ندارد.
سزگین، به استناد چاپ عکسی نسخة الایضاح و ترجمه فارسی رساله
بغدادی، نسخه خطی فارسی
مشهد را ترجمه رسالة فی المساحة و نسخه عربی الایضاح
را همان رسالة فی المساحة دانسته است.
مباحث کتاب رسالة فی المساحة عبارتاند از: واحدهای اندارهگیری
طول ،
مساحت ، و
حجم ؛ مساحت چهار ضلعیها؛ مساحت
مثلث ؛ مساحت
دایرهها و قطاعها؛ مساحت شش ضلعیها؛ مساحت اجسام فضایی: منشور،
کره ، مخروط؛ تقسیم زمین؛ و حفر
چاه.
در ترجمه فارسی، قسمت «حفر چاه» حذف شده است و در عوض چند صفحهای در مورد تقسیم زمین و معاملات زمین وجود دارد که در متن عربی نیست.
(۱) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، چاپ محمد یوسف دقاق، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۲) ابن خلکان، وفیات الاعیان، چاپ احسان عباس، بیروت (تاریخ مقدمه ۱۹۷۰).
(۳) ابن عساکر، تبیین کذب المفتری فیما نسب الامام ابی الحسن الاشعری، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۴) ابن کثیر البدایة والنهایة، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
(۵) شهفور
بن طاهر اسفراینی، التبصیرفی الدین و تمییزالفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، چاپ محمد زاهد کوثری، مصر ۱۹۵۵.
(۶) عبدالرحیم
بن حسن اسنوی، طبقات الشافعیة، چاپ کمال یوسف حوت، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۷) کلیفورد بازورث، تاریخ غزنویان، ترجمه حسن انوشه، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۸)
عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، ترجمه فارسی تاریخ مذاهب اسلام، یا، ترجمه الفرق بین الفرق، ترجمه محمد جواد مشکور، تبریز ۱۳۳۳ ش.
(۱۰) مصطفی
بن عبدالله حاجی خلیفه، کشف الظنون، چاپ محمد شرف الدین یالتقایا و رفعت بیلگه کلیسی، استانبول ۱۳۶۰ـ۱۳۶۲/۱۹۴۱ـ۱۹۴۳.
(۱۱) احمد
بن علی خطیب
بغدادی، تاریخ
بغداد، بیروت (بی تا).
(۱۲) محمد
بن علی راوندی، راحة الصدور و آیة السرور در تاریخ آل سلجوق، سعی و تصحیح محمد اقبال به انضمام حواشی و فهارس با تصحیحات لازم مجتبی مینوی، تهران ۱۳۶۴ش.
(۱۳) عبدالوهاب
بن علی سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
(۱۴) ابراهیم
بن محمد صریفینی، تاریخ نیسابور، المنتخب من السیاق، قم ۱۳۶۲ ش.
(۱۵) محمد
بن عمر فخررازی، مناظرات فخرالدین الرازی فی بلاد ماوراءالنهر، چاپ فتح الله خلیف، بیروت (بی تا)، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ ش.
(۱۶) محمد
بن منوّر، اسرارالتوحید، چاپ احمد بهمنیار، تهران ۱۳۱۳ ش.
(۲۱) ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۲۲) محمد
بن طیب باقلانی، التمهید فی الرد علی الملحدة المُعَطّلة والرافضة والخوارج والمعتزلة، چاپ محمود محمد خضیری و محمد عبدالهادی ابوریدَه، قاهره ۱۳۶۶/۱۹۴۷.
(۲۳)
عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره (بی تا).
(۲۴)
عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، کتاب اصول الدین، استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۲۵) مسعود
بن عمر تفتازانی، (شرح) العقائد النسفیة، و بهامشه حاشیة مصلح الدین
بن مصطفی کستلی، استانبول ۱۳۲۶، چاپ افست
بغداد (بی تا).
(۲۶) مسعود
بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، چاپ عبدالرحمان عمیره، قم ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۲۷) علی
بن محمد جرجانی، شرح المواقف، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ ش.
(۲۸) اصغر دادبه، فخررازی، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۲۹) محمد
بن عبدالکریم شهرستانی، الملل والنحل، چاپ احمد فهمی محمد، قاهره ۱۳۶۷ـ ۱۳۶۸/ ۱۹۴۸ـ ۱۹۴۹.
(۳۰) آستان قدس رضوی کتابخانه مرکزی، فهرست کتب خطی کتابخانه آستان قدس رضوی، تالیف احمد گلچین معانی مشهد ۱۳۵۰ ش.
(۳۱)
عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، التکملة فی الحساب، چاپ احمد سلیم سعیدان، کویت ۱۴۰۶/۱۹۸۵.
(۳۲)
عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، کتاب الا یضاح عن اصول صناعة المسّاح، ترجمه اسعد
بن محمود اصفهانی، تهران ۱۳۴۷ ش.
(۳۳) دانشگاه تهران کتابخانه مرکزی، فهرست نسخه های خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، نگارش محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۳۴) احمد سلیم سعیدان، «التعریف بالمخطوطات: رسالتان فی الحساب العربی»، مجله معهد المخطوطات العربیة (ربیع الاول ۱۳۷۸).
(۳۵) ابوالقاسم قربانی، زندگینامه ریاضیدانان دوره اسلامی: از سده سوم تا سده یازدهم هجری، تهران ۱۳۶۵ ش.
(۳۶) احمد
بن عمر نظامی، کتاب چهارمقاله، چاپ محمد
بن عبدالوهاب قزوینی، لیدن ۱۳۲۷/۱۹۰۹، چاپ افست تهران (بی تا)؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر»، شماره۱۵۰۱.