سید حسین طباطبایی بروجردی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سید حسین طباطبایی بروجردی (۱۲۹۲-۱۳۸۰ق/۱۲۵۴-۱۳۴۰ش)، معروف به حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی و آیت الله بروجردی از مراجع تقلید جهان تشیع و زعیم
حوزه علمیه قم در
قرن چهاردهم هجری قمری بود.
آیت الله بروجردی
علوم دینی را در
اصفهان و
نجف نزد اساتید بزرگی چون
میرزا ابوالمعالی کلباسی،
سید محمدتقی مدرس،
سید محمدباقر درچهای،
جهانگیرخان قشقایی،
آخوند کاشی،
آخوند خراسانی،
شیخ الشریعه اصفهانی و
سید کاظم یزدی فرا گرفت و به
درجه اجتهاد رسید. ایشان بعد از حدود نه سال تحصیل در نجف سی و سه سال در
بروجرد سکونت گزید. آیت الله بروجردی با دعوت مصرانه علمای
قم، تجّار و متدّینین قم و
تهران، به قم مهاجرت کرده و بعد از درگذشت
سید ابوالحسن اصفهانی مرجعیت دینی
شیعیان را برعهده گرفت و در دهه ۱۳۳۰ش مرجع عام شیعیان محسوب میشد. در زمان مرجعیت ایشان خدمات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و رفاهی فراوانی انجام شده است؛ از جمله سامان دادن به وضعیت حوزه قم، برقرار ساختن ارتباط با
دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه برای ایجاد
وحدت، گسیل کردن نمایندگانی به
اروپا و
آمریکا برای شناساندن اسلام، ساختن یا بازسازی چندین کتابخانه، بیمارستان،
مسجد، مدرسه و مدرسه علمیّه در نواحی مختلف
ایران و سایر کشورها، از جمله در
عراق و
آلمان،
لبنان،
آفریقا و اروپا و خدمات بسیار دیگر. بسیاری از صاحبنظران وی را مبتکر روش جدیدی در
علم رجال میدانند، که کتاب
جامع احادیث الشیعه در همین زمینه نگاشته شده است. از آیت الله بروجردی تالیفات بسیاری در موضوعات
رجال،
حدیث،
اصول و
فقه برجای مانده است.
سید حسین طباطبایی بروجردی در یکی از روزهای آخر
ماه صفر ۱۲۹۲ق در خانهای از خاندان طباطبایی در
شهر بروجرد به دنیا آمد.
در خانه او را حسین آقا صدا میکردند و از همان اوان کودکی مورد علاقه پدرش سید علی بود و در سایه توجهات ایشان رشد کرد.
نسبتش، با سی واسطه، به
امام مجتبی (علیهالسلام) میرسد.
از خانواده وی چهرههای برجسته دیگری چون
سیّد مهدی بحرالعلوم (متوفی
۱۲۱۲) نیز برخاستهاند.
جدّ پنجم او،
سیّد محمد طباطبائی از دانشمندان دینی و خواهرزاده علاّمه
محمدباقر مجلسی بود
که در
نجف میزیست و در یکی از سفرهای خود به زادگاهش
اصفهان، به خواهش مردم بروجرد، مدتی در آن شهر اقامت کرد و مؤسس یکی از مهمترین خاندانهای علمی شیعه شد، و آرامگاه او در بروجرد معروف است.
پدر سید حسین در تعلیم و تربیت او تلاش فراوان میکرد و در هفت سالگی او را به مکتب فرستاد. حسین آقا کتاب
جامع المقدمات و نیمی از کتاب سید علی را که مشتمل بر
صرف و
نحو و
منطق است را به خوبی آموخت. به طوریکه هوش و ذکاوت ایشان زبانزد خاص و عام شده بود. وقتی پدرش متوجه پیشرفت سریع او شد، او را از
مکتبخانه به مدرسه نوربخش که از بناهای جد مادری فرزندش بود، فرستاد و اتاقی را به ایشان اختصاص داد و همان معلم دلسوز مکتبخانه را به مدرسه آورد تا صرف و نحو، منطق،
معانی و
بیان،
بدیع،
فقه و
اصول را نزد پدرش و اساتید دیگر فرا گیرد.
سیّد علی، پدر بروجردی که خود از
علوم دینی بهره برده بود و با زراعت روزگار میگذرانید، فرزندش را به تحصیل علوم دینی گماشت.
آیتالله بروجردی پس از تحصیلات مقدماتی در بروجرد، در ۱۳۱۰
در سن ۱۸ سالگی رهسپار اصفهان و
مدرسه صدر شدند.
آقا نوحالدین، پسر عموی سید حسین، در مدرسه صدر روزگار میگذراند، دانشجوی سختکوش بروجرد یکسره نزد پسر عمویش شتافت و در حجره او اقامت گزید، رابطه پسر عموهای بروجردی بسیار
نیک بود. آقا نوحالدین در روزهای آغازین به سید حسین گفت: اگر میخواهی در دانشاندوزی و تدریس کامروا شوی باید در محافل علمی سخن بگویی و در درس اشکال کنی وگرنه تا پایان عمر چون من گمنام میمانی.
ایشان این دوران را یکی از لذتبخشترین ایام زندگی خود میدانستند. از جمله میفرمودند: «از روزهای اولی که به اصفهان وارد شدم به حوزه درس مرحوم درچهای رفتم و این مرد عالیقدر با آن فضایل علمی و ملکات اخلاقی به قدری به من اظهار مهر کرد که حدی نداشت».
سید حسین مدت چهار سال در محضر اساتید بزرگی چون
میرزا ابوالمعالی کلباسی،
سید محمدتقی مدرس،
سید محمدباقر درچهای،
جهانگیرخان قشقایی و ملا محمد کاشانی معروف به
آخوند کاشی به تکمیل اندوخته علمی خود همت گماردند، و به تحصیل رجال، فقه، اصول،
فلسفه و ریاضیات پرداخت و در فقه و اصول صاحبنظر و دارای مبنا شد، همچنین حوزه درسی تشکیل داد و شاگردانی تربیت کرد.
سید حسین بروجردی در بامداد یکی از روزهای
ربیع الاول ۱۳۱۴ در برابر حجرهاش نشسته بود که پیکی، نامه پدر را به وی سپرد. نامه پدر، او را به وطن فراخوانده بود. سید حسین با این اندیشه که شاید پدر میخواهد او را به نجف گسیل دارد به زادگاهش برگشت، ولی پدر اندیشهای دیگر در سر داشت. که البته با ناراحتی سید حسین مواجه میشود که به پدر میگوید: «پدر من با خاطر آسوده و جدیت بسیار سرگرم کسب علم بودم، ولی اکنون بیم دارم که تاهل میان من و مقصدی که در پیش گرفتهام حائل شود.»
پدر با پای فشاری بر خواسته خویش مقدمات ازدواج فرزند را فراهم آورد. بدینترتیب او در ۲۲ سالگی ازدواج کرد،
دو یا سه ماه در زادگاهش ماند و سپس با خانواده سمت اصفهان رهسپار شد.
زمانی که سید حسین در اصفهان مشغول کسب علم بود، روزی نامهای از طرف پدرشان دریافت میکند که در آن نامه ذکر شده بود که «به طرف بروجرد حرکت کن، زیرا وسایل و مقدمات سفر به نجف اشرف را فراهم ساختهام».
سید حسین در ۱۳۲۰، راهی نجف شد و تا ۱۳۲۸ در نجف مشغول به تحصیل و تدریس شد، یکی از اساتید برجسته ایشان در نجف مرحوم آخوند خراسانی بودند. مرحوم آخوند به حسین آقا بسیار علاقمند بود. آیت الله بروجردی نیز علاقه و ارادت به مرحوم آخوند تا آخر عمر حفظ کردند.
به زودی نظرهای بجا و قابل تأمل دانشور تازه وارد، توجه استاد بزرگ حوزه نجف را جلب کرد و میان آنها پیوندی ناگسستنی پدید آورد. به گونهای که اگر پس از درس آخوند خراسانی، سخنی بر زبان نمیآورد، استاد وی را مخاطب قرار میداد و میفرمود: آقا نظری ندارید؟
اندک اندک ارج سید حسین بر شاگردان محفل آخوند نیز آشکار شد. آنها از او خواستند تا پس از خروج استاد از محفل، درس وی را با شرح و توضیح فزونتر بازگو کند. بدینترتیب یکی از برنامههای مجتهد بروجردی تقریر درس استاد شد.
در زمانیکه سید حسین در نجف اشرف اقامت داشتند، نبوغ، استعداد، سرعت انتقال، فهم و درایت ایشان در محافل علمی نجف، نقل مجالس بود، به طوریکه از هر کوچه و گذری که عبور میکرد، طلاب جوان ایشان را به یکدیگر نشان میدادند و میگفتند: «حسین آقا این است».
سید حسین بروجردی علاوه بر شرکت در مجالس درس آیت الله آخوند خراسانی از محضر علمای دیگری چون مرحوم
شیخ الشریعه اصفهانی و آقا
سید کاظم یزدی کسب فیض میکردند. خود ایشان حوزههای درس تشکیل میدادند و کتاب فصول را برای جمعی از فضلا تدریس میکردند. البته این آغاز استادی و تدریس ایشان نبود، بلکه پیش از این نیز در زمانی که در حوزه علمیه اصفهان مشغول تحصیل بودند، مرتبا طی یک دهه کتب
شرح لمعه و فصول را تدریس میکردند.
آیتالله بروجردی در اواخر سال
۱۳۲۸ق پس از نه سال توقف در نجف اشرف و کسب فیض از محضر اساتید بزرگ در حالیکه از آیت الله خراسانی و آیت الله شریعت اصفهانی به دریافت
اجازه اجتهاد نائل گردیده بود، به اصرار و تاکید پدر به قصد آنکه دوباره به نجف باز گردد، راهی بروجرد شد.
مرحوم آخوند خراسانی طی نامهای به پدر آیت الله بروجردی ضمن تشریح شخصیت علمی وی سفارش میکند که او را به عنوان مجتهد مطلق جامع الشرایط بشناسد و به مردم معرفی کند تا در اخذا فتاوی و احکام شرعی به او مراجعه نمایند.
اما در ۱۳۲۹، مرگ پدر از یک سو و رحلت استادش، آخوند خراسانی (که در تشویق و تکریم بروجردی میکوشید) از سوی دیگر، و نیز درخواست مردم، سبب شد که وی در بروجرد به عنوان رهبر دینی بماند.
آیتالله بروجردی از هنگام بازگشت به بروجرد تا موقع آمدن به
قم جمعا سی و سه سال در آن شهر اقامت داشتند. بروجرد محیط ساکت و آرامی بود و شاگردان خوب و آماده تحصیلی داشت. ایشان از ابتدای فقه شروع به تدریس کردند. محل تدریس ایشان در مسجد سید جواد جد ایشان و زمانی مدرسه نوربخش و بیشتر اوقات در منزل خودشان بود. غالبا بالغ بر صد نفر از علما و فضلا در محضر درس ایشان حاضر بودند. ایشان در همان سالهایی که از نجف بازگشته بودند کتاب
عروه الوثقی مرحوم سید کاظم یزدی را حاشیه میکنند و همان موقع چاپ میشود.
آیت الله بروجردی در ۱۳۴۵ راهی
عراق و از آنجا عازم
حج شد و هنگام بازگشت، هشت ماه در نجف توقف کرد. همزمان با اوج درگیری اعتراضهای مؤمنان علیه
رضاخان و هجرت اعتراضآمیز روحانیان کشور به قم، سرور فقیهان بروجرد به مرز ایران گام نهاد. مزدوران دربار، که از پیوستن او به مهاجران و رساندن پیام مراجع نجف به معترضان میهراسیدند در مرز قصر شیرین وی را دستگیر کردند و به پایتخت بردند.
در
تهران رضاخان به دیدارش شتافت. او که در پی یافتن فردی برای رویارویی با
شیخ عبدالکریم حائری بود با سید مهربانی کرده، گفت: چیزی از من بخواه.
فقیه بروجردی اظهار بینیازی کرد ولی در برابر پافشاری شاه ناگزیر لب گشاده، فرمود: وقتی در ارکان حرب بودم مقدار جیره غذایی سربازان را ناکافی دیدم، اگر میخواهید کاری کنید فرمان دهید جیره آنها فزون یابد.
آنگاه در پاسخ رضاخان، که مسأله نادیده گرفتن جایگاه آیت الله العظمی حائری و پیروی دولتیان از مجتهد بروجردی را مطرح کرد، فرمود: خیر، شما با ایشان تماس بگیرید، من هم اگر کاری داشتم از طریق آن جناب با شما در میان مینهم.
آنگاه وی را به همراهی با روحانیت و عمل به دستورات الهی فراخوانده، چون میدانست اجازه سفر به قم و بروجرد به او نمیدهند، فرمود بر آنم به
مشهد سفر کنم.
اندکی پس از خروج رضاخان، تیمورتاش پنجاه هزار تومان نزد آن مرجع وارسته آورد. فقیه بروجردی از پذیرش هدیه دربار خودداری کرد
و بامداد روز بعد راه
خراسان پیش گرفت.
آیت الله بروجردی پس از مدّتی آزاد شد،
و به مشهد رفت و سیزده ماه (یا هشت ماه) در آنجا توقف کرد.
در مراجعت از مشهد، به اصرار آیت الله حائری یزدی مؤسس حوزه علمیه قم، مدت کمی در قم اقامت کرد،
ولی به دلیل درخواستهای مکرّر مردم بروجرد یا به عللی دیگر، قم را به سوی بروجرد ترک گفت.
وی به هنگام اقامت در بروجرد، یکی از مراجع تقلید محبوب و مورد احترام در غرب ایران بود و تا ۱۳۲۳ ش، در بروجرد به فعالیتهای علمی و اجتماعی اشتغال داشت.
آیت الله بروجردی در سال ۱۳۲۳، بر اثر بیماری شدید، به بیمارستان فیروزآبادی تهران انتقال یافت.
در این هنگام حوزه علمیه قم را
سیّد صدرالدین صدر،
سیّد محمدحجت کوه کمری و
سید محمدتقی خوانساری، اداره میکردند.
آیت الله بروجردی با تقدّم سنی و جایگاه والای علمی و اعتبار و نفوذی که داشت، می توانست حوزه علمیه قم را، که بر اثر فشارهای حکومت خصوصاً پس از فوت آیت الله حائری شدیداً تضعیف شده بود، سر و سامانی دوباره ببخشد.
آیت الله بروجردی سرانجام با دعوتهای مصرانه علمای قم و در پی درخواست جدّی بزرگان حوزه، تجّار و متدّینین قم و تهران، به خصوص تلاشهای بیوقفه
امام خمینی در دعوت از ایشان برای برعهده گرفتن مرجعیت شیعه در قم در میان استقبال پرشور مردم در روز ۱۴
محرم سال
۱۳۴۶ مطابق ۹ دی ۱۳۲۳
[
و به نقلی در در آذر ۱۳۲۳
]
وارد قم میشوند.
آیتالله بروجردی بعد از ورود به قم شروع به تدریس فقه و اصول نمود. صبحها در مسجد عشقعلی، فقه و عصرها در
مدرسه فیضیه، اصول درس میدادند.
پس از وفات آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی (۱۳۲۵ ش) و آیت الله
حاج آقا حسین قمی (۱۳۲۶ ش) در نجف، آیت الله بروجردی، تا زمان وفاتش در ۱۳۴۰ ش، از بزرگترین مراجع تقلید در جهان تشیع بود.
با رحلت مرجع بزرگوار حضرت آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی مرجعیت آیت الله بروجردی فراگیر شد و مؤمنان از هر سو به آن فقیه وارسته مراجعه کردند.
خاطرهها و سخنان بر جای مانده از دانشوران آن روزگار نشان میدهد که آیت الله بروجردی پیوسته در امدادها و عنایتهای فرا مادی قرار داشت. برای مثال آیت الله حاج شیخ
علیاکبر نهاوندی، که خود از بزرگان روحانیت شیعه به شمار میآمد، پس از وانهادن محراب خویش به مرجع بروجردی به نجف شتافت.
مرجع شیعیان جهان، حضرت آت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی، که از بیماری رنج میبرد، جناب نهاوندی را مأمور اقامه جماعت کرد. شیخ نهاوندی دنباله این ماجرا را چنین بیان کرده است:
شب اولی که به جای ایشان برای خواندن
نماز جماعت رفتم، وقتی بر سجاده قرار گرفتم، آوایی شنیدم که گفت «عظمت ولدی عظمتک» (فرزندم را بزرگ داشتی من نیز تو را بزرگ داشتم) برگشتم، به همه سو نگاه کردم، مردم در صفهای جماعت نشسته بودند، کسی جز من پیام غیبی را در نیافته بود.
علاوه بر گفتار شیخ علیاکبر نهاوندی کردار آن مرجع وارسته به ویژه در سالهای زندگیِ قم دلیل روشنی بر معنویت و همراهی پیوسته تأییدات الهی با فقیه فروتن بروجردی است. کرداری که شاگردانش از آن پرده برداشتند و برای همیشه در سینه تاریخ به یادگار نهادند:
۱. همسر یکی از دانشجویان
باردار بود. هنگام
زایمان او را نزد پزشکی به نام اسماعیل موسوی برد. پس از زایمان، پزشک به پدر نوزاد گفت: این پسرت را من نجات دادم، اگر من نبودم میمرد، دوست دارم نامش را اسماعیل بگذاری.
دانشجوی جوان نیز نام کودک را اسماعیل نهاد ولی دریغ که نوزاد از نخستین روز تولد در بیماری و درد فرو رفت. تلاشهای شبانهروزی پدر و مادر و مراجعه به پزشکان گوناگون سودمند واقع نشد و کودک میان دنیا و برزخ سرگردان ماند. دانشجو، که دستش از همهجا کوتاه مینمود، نزد استاد حوزه حضرت آیت الله العظمی بروجردی سفره دل گشاد و گفت: آقا،
خداوند نوزادی به من داده که از نخستین روز تولد تاکنون پیوسته بیمار است، نمیدانم چه کنم:
استاد مهربان فرمود: نامش را عوض کنید خوب میشود.
دانشجو، که هرگز داستان سفارش پزشک و نامگذاری نوزاد را برای استاد نگفته بود، شگفت زده به خانه رفت، نام کودک را «امیر» نهاد و او برای همیشه از بیماری و رنج رهایی بخشید.
۲. دانشجویی دیگر داستان دلدادگیاش به استاد را چنین باز گفته است:
وقتی تازه به قم آمده بودم، آقا برایم
شهریه فرستاد. من نپذیرفتم و گفتم: زمینی در شمال دارم که درآمدش مرا کافی است.
پس از چندی خشکسالی شمال را در بر گرفت. من برای گذران زندگی به قرض روی آوردم. چون میزان بدهیها زیاد شد، ناگزیر فرشهای خانه را جمع کردم و یکی از بازاریان را به خانه بردم تا آن را بخرد. مرد بازاری بهایی اندک برای فرش بر زبان آورده، بهایی که برای پرداخت بدهیهایم کافی نبود. بازاری دیگری را به خانه بردم، اما او بهایی کمتر از اولی پیشنهاد کرد.
من سرگردان و مردد بودم که ناگهان صدای در مرا به خود آورد، شتابان سمت در دویدم؛ حاج احمد، خادم استاد، پشت در بود. او پاکتی به من سپرد و گفت: این را آقا برای شما فرستاده.
به پاکت نگریستم، اثری از پول در آن نبود. چون گشودم چکی در آن یافتم. چکی که مبلغ آن درست به اندازه بدهیام بود. شگفتی وجودم را فرا گرفت زیرا جز من و خداوند هیچ کس از میزان کامل بدهیام خبر نداشت.
نفوذ کمنظیر او در دوران مرجعیّت به گونهای بود که دولت حاکم سعی میکرد با مخالفت وی روبرو نشود.
با وجود ارتباط نزدیک بروجردی و آخوند خراسانی، هنوز نشانهای از مداخله او در
انقلاب مشروطیت به دست نیامده است.
گویا بر اثر خاطرات ناگواری که از برخی رویدادهای مشروطیت داشت، از دخالت مستقیم در اموری که به تعبیر خودش «آغاز و پایان آن روشن نبود»، پرهیز میکرد.
با این همه در برابر کارهای ضدّ دینی حکومت شاه سکوت نمیکرد، از همراهی با حرکتهای سیاسی و دینی در صورت لزوم دریغ نمیورزید و از نفوذ دینی و اجتماعی خود بهره میجُست.
برخی از فعالیتهای سیاسی وی عبارت است از:
تهدید به خروج از بروجرد در اعتراض به فعالیت فرقة ضالّه.
دفاع صریح و اظهار همراهی با آیت اللّه قمی بعد از شهریور ۱۳۲۰.
پیشگیری جدّی از حضور افراد ناباب و ضدّ دین در دستگاه اداری کشور.
مخالفت قاطع با تغییر خطّ.
مخالفت جدی با برخی اقدامات دولت که بعدها شاه در اشاره به همین مخالفت، او را «مقام غیرمسئولِ» مانع اجرای برنامههای خود معرفی میکرد.
تلاش برای رهانیدن
آیت الله کاشانی از محاکمه در دادگاههای دوران پهلوی.
مخالفت با پیشنهاد نیابت سلطنت خواهر شاه.
کمکِ مالی پنهانی به گروه
فداییان اسلام.
حمایت از دولت
دکتر مصدق.
و صدور بیانیه در اعتراض به اشغال
فلسطین.
تبلیغات پرحجم روزنامهها و مجلات وابسته در راه دینزدایی و دور ساختن مردم از فرهنگ اصیل اسلامی مرجع بیدار شیعه را رنج میداد. بنابراین گاه بر میآشفت و خشمگینانه به شاه هشدار میداد. روزی به اقبال، نخست وزیر وقت، گفت: پدرش (رضاخان) بیسواد بود ولی یک مقدار شعور داشت. اما این شعور هم ندارد و چیزی ملتفت نمیشود.
گاهی از پذیرش او خودداری میکرد و میفرمود: حتماً میخواهد همانطور که چند تا عکس با زنش در این مسافرت گرفته است بیاید با من هم عکس بگیرد، و زمانی به شدیدترین وجه ممکن در برابر نقشههای او میایستاد. برای مثال وقتی شاه مسأله تغییر خط ایران از
فارسی به لاتین را مطرح کرد و در این راه تبلیغات فراوان انجام داد، مرجع دلاور شیعه چون سدی آهنین در برابر دربار ایستاد و گفت: ... من تا زندهام اجازه نمیدهم این کار را عملی کنند به هر جا که میخواهد منتهی شود.
منابع موجود نشان میدهد که آن آیت الله بروجردی در کنار کمک به انقلابیون مؤمن سیاستی بسیار دقیق داشت. او چنان میاندیشید که مردم برای تحمل دشواریها آمادگی ندارند و اگر با فشار نیروهای دولتی روبرو شوند مرجعیت را تنها مینهند. بنابراین زمان را برای رویارویی مستقیم با دربار مناسب نمیدید. از سوی دیگر رها کردن شاه و راندنِ کامل وی را موجب فرو غلتیدن فزونتر او در دامان بیگانگان میدانست پس گاه با وی مدارا میکرد تا آن جوان مغرور جای پای خود را سست نبیند و برای حفظ خویش به بیگانگان پناه نبرد.
در زمان مرجعیت بروجردی، اقدامات فرهنگی فراوانی صورت گرفت. سامان دادن به وضعیت درسی حوزه، رسیدگی به مسایل مالی دانش پژوهان، برقرار ساختن ارتباط با
دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه و محافل رسمی برادران
اهل سنت برای ایجاد
وحدت میان گروههای مسلمان،
گسیل کردن نمایندگانی به
اروپا و
امریکا برای شناساندن اسلام واقعی به مردم آن مناطق بخشی از اقدامات آیت الله بروجردی به شمار میرود.
یکی از کارهای ابتکاری آیت الله بروجردی در امر
تبلیغ، اعزام محصل به خارج از کشور بود که برای اولینبار کسانی را همچون مرحوم
محققی دشتی را که از لحاظ سیرت و صورت و دانستن زبان و علوم روز امتیاز داشت به آلمان گسیل کرد. ایشان در
هامبورگ مسجد باشکوهی به یادگار گذاشتند.
آیت الله بروجردی در قم اقدامات اصلاحی چندی نیز انجام دادند و گاه به گاه از بینظمی و عدم وجود مسئولیت در حوزه شکایت میکردند. ایشان برای ورود طلاب به حوزه، امتحان ورودی برقرار کردند و برخورداری از مزایای حوزه را موکول به موفقیت در امتحان نمودند.
در مورد شهریه، مراتب فضل و سابقه علمی را رعایت میکردند و علاوه بر شهریه عمومی برای فضلای زبده امتیاز قائل بودند و به طور منظم و نامنظم به آنها کمک میکردند. علاوه بر دفتر عمومی دفتری به نام حسبالامری داشتند که به این قبیل افراد و یا خاندانهای علمی و کسانی که مورد نظر ایشان بود اختصاص داشت.
وی با هرج و مرج و بینظمی بسیار مخالف بودند و از اینکه طلاب به خاطر حرکتهای سیاسی و امثال آن آرامش و نظم حوزه را برهم میزدند ناراحت شده و آنها را موعظه مینمودند.
انتشار برخی کتابهای دینی خصوصاً
آثار مهم عالمان پیشین و کتابهای زیادی به زبان ساده برای تبلیغ مسائل مذهبی؛
تأسیس دو نشریه ماهانه و سالانه دینی به ابتکار عدّهای از مدرسان حوزه و با تأیید آیت الله بروجردی؛
اعزام هیئتهای دینی به اروپا، ایالات متحده،
پاکستان،
عربستان سعودی و
آفریقا.
همچنین
حوزه علمیه قم، که در ایام مرجعیت آیت الله حائری صرفاً تالی مناسبی برای
حوزه نجف به شمار میرفت، در زمان مرجعیت آیت الله بروجردی به صورت مهمترین مرکز روحانی و دینی جهان تشیع درآمد، و در سایه همین مرکزیت بود که این حوزه وسعت یافت و بسیاری از طلاب و علمای شیعه به آن جذب شدند، و شمار آنان از پنج هزار تن گذشت و حوزه نجف برای نخستینبار، از کمکهای مالی حوزه قم استفاده کرد.
بروجردی با سازماندهی کارهای حوزه، برگزاری جلسات امتحانی طلاّب، تشویق طلاب درس خوان، توصیه نگارش کتابهای ساده و درست دینی، تلاش برای حفظ حیثیت روحانیان در قم و در سایر شهرها، در گرایش نسل جوان به علوم دینی سهم جدّی داشت.
او با احاطه کمنظیر بر علوم مختلف اسلامی و آگاهی از دانشهایی مثل
نجوم و
تاریخ، و مطالعه کتابهای غیر دینی و اطلاع از روند علمی و فرهنگی جهان، به زدودن پیرایههایی که بر دین افزوده شده بود، همت گماشت.
او در اعزام مبلغان مذهبی به داخل و خارج، همه نکات لازم را رعایت میکرد و از اینرو از عوامل مؤثر علاقهمندی افراد به علوم دینی و روحانیت و نیز نفی تبلیغات ضد مذهبی بود که با سرعت و وسعت در آن روزگار انجام میگرفت.
سهم آیت الله بروجردی در پیشبرد علوم دینی بسیار چشمگیر است.
گام مهم و تاریخی دیگر آیت الله بروجردی در
تقریب مذاهب اسلامی همکاری با
دانشگاه الازهر مصر و مکاتبات با شیخ
محمود شلتوت بود. ثمره این همکاری که برای اعتلای جهان اسلام بسیار موثر واقع شده بود، همان فتوای تاریخی شیخ شلتوت درباره فقه شیعه امامیه است.
آقای فلسفی در خاطراتش مینویسد: «توجه ایشان به امر خطیر وحدت مسلمانان بود. موکدا باید بگویم کوشش رسمی برای وحدت مسلمانان یعنی تاسیس و توسعه دارالتقریب مصر را آیت الله بروجردی آغاز کرد. ایشان در درس خارج فقه خود مقید بود که بعضی مواضع فتاوای علمای عامه را نیز بیان کند.» به دنبال تشکیل دارالتقریب و پافشاری آیت الله بروجردی، شیخ شلتوت رییس وقت الازهر مصر رسما فتوا داد که اهل تسنن میتوانند مانند فتاوای علمای چهار مذهب اهل سنت به فتاوای اهل شیعه هم عمل کنند.
در زمان مرجعیت بروجردی، خدمات رفاهی فراوانی صورت گرفت، از جمله: ساختن یا بازسازی چندین کتابخانه، بیمارستان، مسجد، مدرسه و مدرسه علمیّه در نواحی مختلف ایران و سایر کشورها، از جمله در عراق و آلمان، لبنان، آفریقا و اروپا.
از جمله اقدامات ایشان تاسیس
مسجد اعظم قم، تاسیس مسجد و مدرسه در بروجرد، مسجد و مدرسه در چهارباغ اصفهان،
کتابخانه مسجد اعظم قم، کتابخانه آیتالله بروجردی در نجف اشرف، کتابخانه مدرسه آیت الله بروجردی در
کرمانشاه، تعمیر و توسعه مدرسه فیضیه در قم، تاسیس بیمارستان نکویی در قم و دهها مدرسه و ساختمان دیگر در شهرهای دیگر بود.
آیت الله بروجردی همانگونه که در مقام تدریس توانا بودند، در تالیف نیز بسیار قوی بودند. ایشان نویسندگی را از نجف اشرف آغاز کردند و هنوز سی سال از عمر پر برکت ایشان نگذشته بود که نوشتن حاشیه
کفایه الاصول استادشان آخوند ملا محمد خراسانی را آغاز کردند. خود ایشان فرموده بودند: زیاد چیز مینوشتم بعضی تمام و بعضی ناتمام و بعضی هم بر اثر نقل و انتقال از بروجرد به قم مفقود شده است.
تالیفات مهم ایشان در چهار رشته است: رجال، حدیث، اصول و فقه.
تعداد
آثار علمی او، که به وسواس و احتیاط علمی شهرت داشت، به چهل کتاب و رساله میرسد که از آن جمله است:
جامع احادیث الشیعه، که تدوین آن به یاری عدهای از شاگردان او، در زمان حیاتش آغاز شد و مجلدات نخستین آن، به چاپ رسید و انتشار سایر مجلداتش بعداز درگذشت او ادامه یافت.
این کتاب که کوششی است برای تدوین تمامی احادیث شیعه در یک مجموعه، نشانه تخصص کمنظیر بروجردی در رجال و حدیث است؛ مجموعه کتابهایی به نام
تجرید الاسانید در رجال؛ حاشیه بر کفآیت الاصول؛ الفقه الاستدلالی و
ذکر نام بخشی از
آثار علمی آن دانشور وارسته میتواند نشانه تلاش فراوان وی در این باره باشد:
۱. تجرید اسانید الکافی؛
۲. تجرید اسانید التهذیب؛
۳. اسانید کتاب من لایحضره الفقیه؛
۴. اسانید رجال کشی؛
۵. اسانید استبصار؛
۶. اسانید کتاب خصال شیخ صدوق؛
۷. اسانید کتاب امالی؛
۸. اسانید کتاب علل الشرایع شیخ صدوق؛
۹. تجرید فهرست شیخ طوسی؛
۱۰. تجرید رجال نجاشی؛
۱۱. حاشیه بر کفآیت الاصول؛
۱۲. حاشیه بر نهایه شیخ طوسی؛
۱۳. حاشیه بر عروة الوثقی؛
۱۴. حواشی و مستدرکات فهرست شیخ منتجبالدین رازی؛
۱۵. حواشی کتاب مبسوط؛
۱۶. رسالهای درباره سند صحیفه سجادیه،
۱۷. اصلاح و مستدرک رجال طوسی؛
۱۸. بیوت الشیعه؛
۱۹. جامع احادیث الشیعه.
آن بزرگوار از سالهای زندگی در بروجرد همواره در اندیشه نگارش مجموعهای بود که فقیهان را در استنباط احکام یاری دهد و آنها را از مراجعه به کتابهای روایی متعدد بینیاز سازد. چون به قم گام نهاد. و شاگردان خبره تربیت کرد این اندیشه را با آنها در میان گذاشت و به یاری گروهی از آنان در مدت هشت سال اثر بیست جلدی «جامع احادیث الشیعه» را آماده چاپ ساخت.
کتاب احادیث شیعه با روش و شیوه ویژهای تنظیم شده است. روشی که از بهترین بهرهدهی و کمترین نقص و کمبود برخوردار است. از امتیازات این کتاب:
۱ـ یاد کردن از آیات قرآنی. ۲ـ تنظیم منطقی در ذکر احادیث ۳ ـ نقل حدیث طبق الفاظ وارده. ۴ـ نقل متمرکز در احادیث شیعه ۵ـ رتبهبندی در نقل.
فقیه یگانه جهان اسلام در کنار تلاشهای علمی و اجتماعی فراوان به پاسداری از میراث دانشوران پیشین نیز ارج مینهاد در فرصتهای گوناگون
آثار علمی مخطوط و کمیاب را به چاپ میرساند. کتابخانههای کوچک و بزرگ بنیاد مینهاد و
آثار دانشمندان را از این راه در اختیار جویندگان دانش میگذاشت. کتابخانه بزرگ آن فقیه نستوه در کنار مسجد اعظم قم نشانه توجه مرجع شیعه به این امر خدا پسندانه است.
بسیاری از صاحبنظران وی را مبتکر روش جدیدی در علم رجال میدانند.
با این روش، که از راه بررسی مستقل سند احادیث انجام میشود، فاصله زمانی سلسله راویان، تعداد روایات هر راوی، جایگاه علمی و حدیثی او، میزان وثاقت، استادان و شاگردان وی، تعیین، و در نتیجه تقسیم احادیث به
مُرسَل و
مُسنَد آسان میشود و ضمناً به تشخیص و تفکیک اسامیِ مشابه در سلسله راویان در حدیث و کشف هرگونه تصحیف و تحریف و حذف واسطهها در این زمینه کمک میکند.
در این روش، راویان حدیث از زمان
صحابه پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) تا زمان آیت الله بروجردی به ۳۶ طبقه، که هر یک مختصات خاص خود را دارد، طبقهبندی شدهاند.
وی در فقه و اصول نیز روشی خاص داشت، او آگاهی از فتاوای فقهای اولیه مذاهب اسلامی و نظریات عالمان اهل سنت را در فهم معانی روایات و احادیث شیعی مؤثر میدانست، زیرا از یک سو، عبارات کتب قدمای شیعه را، که حاوی مسائل القا شده از سوی
امامان (علیهمالسلام) است، به منزله احادیث مرسل میدانست و بر تفکیک آنها از مسائل تفریعی استنباطی در منابع فقهی تأکید داشت، و از سوی دیگر معتقد بود که فقه اهل سنت در زمان امامان شیعه (علیهمالسلام) حاکم و رایج بوده، لذا آنان در فرصتهایی که مییافتهاند، عمدتاً بر تبیین موارد اختلاف خود با فتاوای رایج روزگارشان تأکید میکردهاند.
بروجردی به سیر تاریخی هر مسئله به استناد قراین، توجه میکرد، از طرح مباحث کم ثمر و صرفاً ذهنی پرهیز مینمود و «تورّم» علم اصول را نمیپسندید.
روش فقهی و حدیثی او نیز، که شاگردانش آنرا پیگیری کردند، بر روشهای درسی حوزه نجف تأثیر گذاشت.
درباره ملکات اخلاقی و روش زندگی شخصی و نگرشهای اجتماعی و حساسیّت آیت الله بروجردی نسبت به جایگاه دین و دینداران و برخورد جدّی او با انحرافات مذهبی مطالب فراوانی نقل شده است.
آیت الله بروجردی در
ماه شوال ۱۳۸۰ق. در نود و سه سالگی که در بستر بیماری افتاده بود، گروهی از ارادتمندان به عیادتش شتافتند. استاد، که بسیار اندوهگین مینمود، سربلند کرد و گفت: خلاصه عمر ما گذشت ما رفتیم و نتوانستیم چیزی برای خود از پیش بفرستیم و عمل با ارزشی انجام دهیم.
یکی از حاضران گفت: آقا، شما دیگر چرا؟ بحمدالله این همه
آثار نیک از خود بر جای نهادهاید شاگردان پرهیزگار تربیت کردهاید، کتابهای پرارزش به رشته نگارش کشیدهاید. مسجدها و کتابخانهها ساختهاید. ما باید چنین سخنی بر زبان برانیم.
فقیه پارسای شیعه فرمود: خَلِّصِ العَمَل فَانَّ الناقِدَ بصیرّ بصیرّ. (باید کردارت را خالصانه برای خدا انجام دهی زیرا او به همه چیز بیناست و از انگیزههای بشر آگاه است).
این سخن حاضران را بسیار تحت تأثیر قرار داد.
شب جمعه ایشان نماز را با هزاران نفر در مسجد اعظم به جا آوردند. فردای آن روز قرار بود. ایشان کتابخانه مسجد اعظم را افتتاح کنند، اما صبح خبر رسید که کسالت پیدا کردهاند. مراسم افتتاح به تاخیر افتاد. پزشکان تشخیص دادند که ایشان باید استراحت کنند و هیچ ملاقات کنندهای نداشته باشند. چند روز بعد وضع مزاجی ایشان رو به وخامت نهاد و سرانجام آیت الله بروجردی صبح
روز پنج شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۴۰ درگذشت، و در
مسجد اعظم قم، که خود بنیاد نهاده بود، به خاک سپرده شد.
مراسم تشییع و عزاداری وی نیز، که در نوع خود کمنظیر بود، در کتابهای شرححال وی گزارش شده است.
(۱) جعفر احمدی، «مصاحبه با آیت الله سید جعفر احمدی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۲) رضا استادی، «
آثار و تألیفات آیت الله بروجردی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۳) بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، تهران ۱۳۴۱ ش.
(۴) حسین بُدَلا، «مصاحبه با حجة الاسلام و المسلمین سید حسین بدلا»، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۵) عبدالله جزائری، الاجازة الکبیرة، چاپ محمد سمامی حائری، قم ۱۴۰۹.
(۶) عبدالهادی حائری، «شرح حال آیت الله العظمی حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی»، مسلمین، ج ۱ (۱۳۳۰ ش).
(۷) کاظم حلفی، السیدالبروجردی، نجف ۱۹۶۱.
(۸) علی دوانی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۹) محمد رازی،
آثار الحجة، قم ۱۳۳۲ ش.
(۱۰) مهدی روحانی، «مصاحبه با استاد آیت الله حاج سیدمهدی روحانی»، نور علم، دورة ۳، ش ۵ (۱۳۶۷ ش).
(۱۱) جعفر سبحانی، «مصاحبه با آیت الله جعفر سبحانی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۱۲) محمد باقر سلطانی طباطبائی، «مصاحبه با آیت الله سیدمحمد باقر سلطانی طباطبائی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فرودین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۱۳) صالح شهرستانی، «قم و جامعتها العلمیة الدینیة و سیدها المرجع الاکبر البروجردی»، العرفان، ج ۶ (۱۹۶۸)، ص ۷۲۹ـ۷۶۰.
(۱۴) علی صافی گلپایگانی، «مصاحبه با آیت الله شیخ علی صافی گلپایگانی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۱۵) لطفالله صافی گلپایگانی، «مصاحبه با آیت الله شیخ لطف الله صافی گلپایگانی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۱۶) جواد علوی، آیت الله بروجردی در بروجرد، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۱۷) جواد علوی، خاندان و نسب آیت الله بروجردی، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۱۸) محمد حسین علوی بروجردی، خاطرات زندگانی حضرت آیت الله العظمی آقای بروجردی، تهران ۱۳۴۰ ش.
(۱۹) اسماعیل علوی طباطبائی، شرح حال آیت الله العظمی بروجردی»، در فهرست نسخه های خطی کتابخانة مسجد اعظم قم، چاپ رضا استادی، قم ۱۳۶۵ ش.
(۲۰) محمد فاضل، «مصاحبه با استاد آیت الله حاج شیخ محمد فاضل»، نور علم، دورة ۳، ش ۶ (۱۳۶۷ ش).
(۲۱) محمد فاضل لنکرانی، «مصاحبه با آیت الله محمد فاضل لنکرانی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۲۲) مرتضی مبرقعی، «مصاحبه با آیت الله سید مرتضی مبرقعی (فقیه)»، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۲۳) ناصر مکارم شیرازی، «مزایا و خصایص اخلاقی آیت الله بروجردی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
(۲۴) محمد واعظ زاده خراسانی، «مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمین محمد واعظ زاده خراسانی»، حوزه، سال ۸، ش ۱ـ۲ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۰).
•
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بروجردی»، شماره ۱۰۶۸. •
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «آیت الله سید حسین بروجردی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۱/۰۱/۲۰. •
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «سید حسین طباطبایی بروجردی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۱/۰۱/۲۰.