ساماندهی جمعیت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
دانشمندان و کارشناسان مسائل جمعیتی، سالهاست که آژیر خطر (انفجار جمعیت) را به صدا در آوردهاند و برای رویارویی با پیامدها و بحران ناشی
از آن، نگهداشت سفارشهای ایمنی را خواستار شدهاند.
رشد گروههای مردم و سکنه
زمین ، ناگزیرترین و فوری ترین مسألهای است که بشر در حال حاضر با آن روبه روست و در بسیاری
از جاها و سرزمینهای
جهان ، رشد و بالا رفتن شمار ساکنان و زاد و ولد، گیج کننده و فشار بر منابع موجود بی اندازه است.
رشد گروههای انسانی در جامعهها و کشورها، به شیوهای شتاب گیرنده رخ میدهد.
یک افسانه کهن ایرانی به روشن کردن این گزاره کمک میکند:
یکی
از درباریان پادشاهی،
از پادشاه خواست: در برابر کارهایی که انجام میدهد، به شمار خانههای
شطرنج ، به او
برنج بدهد؛به گونهای که شمار دانههای برنج در هر خانه شطرنج، دو برابر خانه پیشین باشد.
شاه، در حالی که گمان میکرد، قرارداد خوبی است، پذیرفت و دانهای برنج در نخستین خانه شطرنج گذاشت و فرمان داد که
از انبارهایش برنج بیاورند.
در خانه بیست و یکم، انبارهایش خالی شدند.
خانه چهلم ده میلیارد دانه برنج لازم داشت….بی کم و کاست، همین اصل بر رشد جمعیت برابری میکند.
رشدِ ناترازمند و ناهماهنگ مردمان و زاد و ولد، هزینههای همگانی: آموزش و پرورش،
بهداشت ، ساخت
مسکن ، و تهیه
آب را به گونه جدی افزایش میدهد.
همبستگی شدیدی بین بهداشت
کودک و خانوار وجود دارد.
رشد پرشتاب گروه خردسالان، در یک کشور، پیشرفتهای فرهنگی را به واپس میاندازد.
(امروزه، سرعت افزایش جمعیت جهان بسیار زیاد است.بر اساس گزارش (صندوق جمعیت ملل متحد) (UNFPA) زیر عنوان (وضع جمعیت جهان)، در سال ۱۹۹۵ در هر دقیقه ۱۸۰ نفر، در هر روز ۲۶۰ هزار نفر و در هر سال ۹۵ میلیون نفربه جمعیت کره
زمین افزوده میشود.)
(جمعیت به نسبت تناسب هندسی (۱، ۲، ۴، ۸، …) افزایش مییابد، در حالی که مواد غذایی به نسبت عددی یا حسابی (۱، ۲، ۳، ۴، …) رشد میکند.)
(
جمعیت در هر ۲۵ سال یک بار، دو برابر میگردد و در طول یک سده ۱۶برابر میشود، در حالی که تولیدات غذایی در این مدت تنها ۵برابر میشود.)
(این تصور که
امنیت غذایی تمام مردم جهان بدون اتخاذ سیاستی
از پیش تعیین شده، و تنها
از طریق قانونهای بازار حل خواهد شد، توهمی بیش نیست و موجب بروز فاجعههای انسانی بیشتر و گسترش شکاف میان شمال و جنوب خواهد شد.)
پیشینه طرح چنین دیدگاهی، نخستین بار، در دویست و اندی سال پیش (۱۷۹۸م.) به نام: (رابرت مالتوس)، کشیش اقتصاددان انگلیسی، ثبت شده است.
طرح یاد شده
از زمان انتشار، در عرصه
دین و
اقتصاد ، ناسازگاران و سازگارانی داشته و هر کدام
از چشم اندازی مسأله را به بوته بررسی و کند و کاو قرار داده و در رد یا ثابت کردن و پذیرش آن
قلم فرسایی کردهاند.
در دهههای اخیر، شتاب چرخه رشد نرخ جمعیت و گسترش تهدیدهای ناشی
از آن، سبب توجه بیش تری به نظریه مالتوس شده و در بین جامعه شناسان، اقتصاددانان، و سیاسیون، هواداران زیادی پیدا کرده و
از مخالفان آن به شدت کاسته شده است.
بر خلاف پذیرش نظریه یادشده در انجمنهای علمی و دانشگاهی
دنیا ، هنوز در حوزههای دینی این گمان و دودلی وجود دارد کهایا
از چشم انداز ادیان الهی چنین نظریهای پذیرفته است یا نه؟ نگارنده، تلاش خواهد ورزید، در این میان دیدگاه اسلامی را تا جایی که ممکن باشد و در توان، به بوته بحث و بررسی قرار دهد و جمع بندی
از آن ارائه دهد.
امّا پیش
از وارد شدن به اصل موضوع، (انفجار جمعیت) و (سیاستهای جمعیتی) میباید به درستی شناسایی و شناسانده شود که در زیر به اجمال به آن میپردازیم.
هنگامی که در جامعه نرخ
مرگ و میر کاهش یابد، اما نرخ زاد و ولد بالا باشد، افزایش بی سابقهای در شمار ساکنان کشورها و کره زمین، پیدا میشود که به (انفجار جمعیتی) معروف است.
شمار زیاد مردم در این هنگام، سبب میشود که:
۱.
از منابع و سرچشمههای طبیعی و انسانی به گونه بی رویه، بهره برداری شود.
۲.در آمد سرانه کشور و خانوارها کاهش یابد.
۳.نابرابریهای اجتماعی- اقتصادی و سیاسی افزایش یابد.
۴.تمام و یا بخش درخوری
از بودجه دولت در راه بر آوردن پایین ترین حدّ
از خدمات به کار گرفته شود.
۵.گنجایی سرمایه گذاریهای اقتصادی کاهش یابد.
۶.هزینه
غذا ، آموزش و پرورش،
درمان و مسکن بالا رود.
۷.نرخ
بیکاری غیر درخور تحمل شود.
۸.تمام کارها و پیش گامیها در امر برنامه ریزی بی نتیجه ماند.
در این هنگام است که تدوین سیاست جمعیتی و اجرای برنامههای خانواده (یا جلوگیری
از گسترش زاد و ولد)
ضرورت پیدا میکند.
سیاست جمعیتی (populatation policy) مجموعه اصول، چاره جوییها، آهنگها و ارادههای نگاشته و گرد آوری شده جمعیتی است که
از سوی دولتها در پیش گرفته میشود و قلمرو و حد و مرز تلاشهای او را در پیوند با مسایل و یا کارهایی که نتیجههای جمعیتی دارند، روشن میکند.
هدف سیاست جمعیتی، منطقی و هماهنگ سازی دگرگونیهای جمعیتی با زمینههای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی
جامعه است، تا رفاه و بهروزی بیشتر جمعیت را فراهم سازد.
بیان نظریههای بنیان گذاشته شده بر سیاست جمعیتی
از سوی دانشمندان و اجرای آن به دست زمامداران در دورهها و زمانهای گوناگون تاریخی، بیان گر وجود چنین تفکر و سیاستی
از گذشتههای بسیار دور بوده است.
افلاطون (و.ـ۴۲۷ ف. ۳۴۷ق م.) و
ارسطو (و.ـ۳۸۴ـ ف. ۳۲۲ق م.) عقیده داشتند که شمار مردم، نه آن قدر اندک باشد که استقلال سیاسی و اقتصادی جامعه را به خطر اندازد و نه آن اندازه زیاد که اصول حکومت
دموکراتیک کشور را متزلزل کند.
آگوست {اغسطس (۶۳ق.م ـ۱۴م.) } امپراطور
روم ، برای نخستین بار در تاریخ، اصول یک سیاست جمعیتی را به وجود آورد.
برابر دستور او، شخصی که فرزندان بسیار داشت
از پرداخت
مالیات و خدمت سربازی بخشیده میشد، و امتیازهای اجتماعی و سیاسی ویژهای به او تعلق میگرفت.
در سراسر سدههای میانه، افزایش
جمعیت هدف اساسی بود و این سیاست
از مسیحیت الهام میگرفت.
ابن خلدون ، اندیشه ور اسلامی، عقیده داشت: جمعیتی که به حد کافی انبوه و انباشته باشد امکان مییابد تا
از نیروی کار خود استفاده بهتری برد.
به نظر او جمعیت مهم ترین وسیله برقراری
امنیت سیاسی و نظامی جامعه است.
همزمان با نخستین انقلاب صنعتی، توماس رابرت
مالتوس ، (۱۷۶۶ـ ۱۸۳۴م.) براساس آمارهای علمی خود در نظریه مشهور خویش مقرر داشت:
(نسبت افزایش جمعیت جهان
از رشد تولید زراعی بیشتر است و این جریان، آینده
انسان را با
قحطی وحشتناکی که ناشی
از زیادی مردم بر مواد غذایی است، مواجه میسازد….مردم را به محدود ساختن امر تولید و تناسل دعوت کرد و برای این دعوت، اسلوب خاص سیاسی و اقتصادی و اخلاقی خویش را مقرر داشت.)
وی که کشیش بود، هرگز
از جلوگیری
از زاد و ولد،
از راه طبیعی و یا ساختگی دفاع نکرد.
اما پیروان مالتوس در این زمینه بازداری کم تری داشتند.
اینان همچون مالتوس استدلال میکردند: جلوگیری
از رشد زاد و ولد، برای دستیابی به سطح زندگی بهتر، بایسته است و برخلاف او،
از سقط جنین و جلوگیری
از بارداری برای کاهش باروری، دفاع میکردند.
خروشچف ، رهبر اتحاد جماهیر شوروی پیشین در سال ۱۹۵۵ اعلام کرد:
(فکر محدود کردن توالد و تناسل، یک تئوری آدم خواری است کهایدئولوژی بورژوازی (سرمایه داری) آن را اختراع کرده است.)
پرزیدنت (ژنرال دوگل) مبارزه گستردهای را برای جلوگیری
از مصرف قرصهای ضد بارداری کرد، تا مادران را راضی کند که فرزندان بیش تری بزاند.
البتهاین مبارزه، درست هنگامی شروع شد که توجه زنان فرانسوی به طرف این قرصها کشیده شده بود.
او میخواست زاد و ولد در
فرانسه زیاد شود، و در نظر داشت که خانوادههای بزرگ
از برتریها و پاداشهای بیشتر مالیاتی، مدرسه و خانه برخوردار گردند.
پذیرش اندیشههای مالتوس در کشورهای رو به توسعه، بویژه در سده اخیر، برنامه ریزان اقتصادی را بر آن داشت که برنامه خود را بر پایه سیاست کاهش زه و زاد، سامان دهی کنند.
در پی کشورهای رو به
توسعه و همزمان با پایان
جنگ جهانی دوم ، کشورهای کم تر توسعه یافته نیز، به پشتیبانی
از سیاست جلوگیری
از رشد زه و زاد برخاسته و آن را در سرلوحه برنامه ریزیهای خود، قرار دادند.
هند از نخستین کشورهایی بود که سیاست مهار رشد
جمعیت ، یا ثبات جمعیت را در پیش گرفت (۱۹۵۲) و کشورهای
اندونزی ،
بنگلادش ،
تایلند ،
فیلیپین ،
مکزیک و
ترکیه نیز،
از سیاست کاهش جمعیت، پیروی کردند.
در
ایران نیز، همراه با پخش قرصهای ضد بارداری و کاندوم،
تبلیغات گستردهای با شعار: فرزند کم تر، زندگی بهتر، آغاز شد، که به دلیل فرهنگ موجود، باورها، سنتها و بی اعتمادی مردم به سیاستهای رژیم پهلوی، چندان مورد توجه همگان مردم قرار نگرفت.
پیروزی
انقلاب اسلامی و به دنبال آن شروع
جنگ تحمیلی، که با فراموشی سیاستهای جمعیتی تا سال ۱۳۶۸ش.
در
جمهوری اسلامی ایران همراه بود، رشد جمعیت حدود ۴درصدی را به کشور ما بار کرد.
برابر نظر معاون تحقیقات و فن آوری وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، به خاطر نپاییدن و پاس نداشتن سیاست سامان دهی
خانواده در سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۸، جمهوری اسلامی ایران، هم اینک ۱۰میلیون به شمار ساکنان کشور افزوده شده است؛ یعنی سالانه ۸۰۰هزار کودک اضافه در کشور، چشم به
جهان گشوده اند.
به دنبال انتشار نتیجههای سرشماری سال ۱۳۶۵ در سال ۱۳۶۷، و روشن شدن ویژگیهای چندی و چونی شمار سکنه کشور و آثار و پیامدهای آن در سطح ملی، دولت جمهوری اسلامی ایران سیاست بنیان گذاشته شده بر کاهش را پیش گرفت و دنبال کرد.
در سال ۱۳۶۹ (شورای تحدید موالید) با تصویب دولت و به ریاست وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی تشکیل گردید و در سال ۱۳۷۰ (اداره کل جمعیت و تنظیم خانواده) پدید آمد.
قانون تنظیم خانواده در سال ۱۳۷۲ در مجلس پذیرفته و در همان سال به تأیید
شورای نگهبان رسید.
برنامههای سامان دهی خانواده که
از آغاز دهه ۱۹۵۰م.به آرامی آغاز شده بود، در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ شتاب بیش تری به خود گرفت.
بیش
از یکصد کشور در حال توسعه
جهان ،
از جمله کشور ایران، آن را به مورد اجرا گذاشتند.
به دنبال اجرای برنامه سامان دهی خانواده در ایران و دیگر کشورهای اسلامی، علمای دینی، برابر اندیشه و تخصص علمی خود، دیدگاههای گوناگونی را در این باره ابراز داشتهاند که یادآور میشویم:
(ممکن است گفته شود: ما در
حرمت سقط جنین تردیدی نداریم؛ ولی طبق محاسبه بعضی
از متفکران که گفتهاند: (افزایش خواربار در روی
زمین با تصاعد حسابی است و افزایش نفوس با تصاعد هندسی و نتیجه آن انفجار زمین
از گرسنگی میباشد) مسأله وارد باب
تزاحم میگردد که
قانون اقتضا میکند که اهم را بر مهم مقدم بداریم.
میگوییم: آیاتی در
قرآن خبر
از نامحدودیت روزی میدهد… در این مورد بسیار مناسب است جملهای را
از سخنان یکی
از صاحب نظران
علوم انسانی بیاوریم، او میگوید:
اگر یک صدم گریهای که در طول تاریخ درباره شکمهای گرسنه و بدنهای برهنه ریخته شده است به ارواحی که گرسنه
معرفت و
تقوا ی انسانی هستند، ریخته میشد، نه شکمی گرسنه میماند و نه بدنی برهنه و نه ارواح گرسنه.)
(نوع و هدفهای برنامه، برحسب ضرورتها و شرایط موضوعی هر جامعه، تعیین میگردد، و
از آنجا که ماهیت مشکلات و مسائل،
از جایی تا جایی و
از زمانی تا زمانی دیگر فرق میکند، سیاستهای اقتصادی هم با یکدیگر متفاوت میباشد؛ فلذا در ممالک پر جمعیت، اقدامات ویژهای متناسب با شرایط اجتماعی لازم است که در ممالک کم جمعیت تجویز نمیشود.
سیاست اقتصادی جزئی
از مکتب اقتصادی نیست و تعیین آن هم وظیفه مکتب اقتصادی نمیباشد.
کار مکتب اقتصادی تعیین هدفهای کلی سیاست اقتصادی است.
تعیین جزئیات سیاست اقتصادی به طوری که با اوضاع و احوال روز مناسب باشد و نیز مسؤولیت اجرای آن، با مقامات دولتی میباشد.)
(وقتی بخواهیم عقیده
اسلام را درباره نظریه افزایش
جمعیت (رابرت مالتوس) بدانیم، ممکن است با در نظر گرفتن نحوه اندیشهای که اسلام در سیاست عمومی خود، درباره تحدید توالد و تناسل دارد، بر آن آگاه شویم.)
(نسبتی را که مالتوس برای افزایش جمعیت
جهان بیان داشته، تاکنون حتی در یک نقطه جهان و در یک زمان معین، مصداق پیدا نکرده است.
آماری که
از تعداد نفوس جهان در آغاز قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم به دست آمده و همین طور نمودارهای منتشر شده درباره افزایش مواد غذایی، پایههای پیش بینی مالتوس را متزلزل کرده است.
به طور کلی میتوان گفت: رابطه ثابت و محکمی بین افزایش جمعیت جهان و زیادتی مواد غذایی وجود دارد.
و هرچه جمعیت زیاد شد، به تدریج کشت زیاد میشود.
زمینهای بایر، دایر میگردد.
زمینهای غیر قابل کشت، با طرق علمی کاشته میشود،
از زمینهای موجود با وسایل جدید بهره برداری بیش تری میشود و بالاخره، برای تهیه مواد غذایی
از غیر زمین، مثل
آب دریا و
هوا ،
علم به
انسان کمک میکند.
و با کمال وضوح، میتوان دریافت که کمبود مواد غذایی، خود به خود، سبب کمبود افراد
بشر و کمی توالد و تناسل و در نتیجه، حفظ تعادل خواهد گردید.)
(… در کنار این موضوع؛ یعنی
وحشت از ازدیاد جمعیت، موضوعات دیگری نیز وجود دارد که شاید تأثیر آنها در مسأله کنترل
جمعیت ، کم تر
از آن نباشد، بلکه در بعضی
از موارد، نقش اصلی را بازی میکند و آن توجه زیاد به راحتیهای فردی و کسب آزادی بیشتر برای استفاده
از لذات زندگی و فراموش کردن مصالح اجتماعی میباشد.
زیرا بدیهی است کثرت فرزندان یک
خانواده ، بهاین گونه آزادیها و راحتیها لطمه میزند.
… طبق آماری که اخیراً
از طرف مقامات مسؤول وزارت آب و
برق انتشار یافت، زمینهای کشور ما میتواند، با همین آبهای موجود، به خوبی ۵۰میلیون نفر را
غذا دهد… با این حال روشن است که ترس تقلیدی مزبور، مخصوصاً در مورد ممالکی مانند مملکت ما بسیار بی مورد است.
… به هر حال، پر ارزش ترین و مؤثرترین منابع حیاتی و امیدبخش یک مملکت، همان ذخایر انسانی آن است که یکی
از سرچشمههای اصلی هرگونه موفقیت و پیروزی محسوب میشود.
و
از این بیان به خوبی نتیجه میگیریم که
مبارزه با افزایش جمعیت کشور ما که
از ناحیه افراد بی اطلاع صورت میگیرد، مبارزه با
عظمت کشور ماست.)
(… ما اعتراف میکنیم که خطر
گرسنگی مردم بعضی
از کشورهای آسیایی و آفریقایی را تهدید میکند؛ اما معتقدیم کهاین وضع اسفناک به علت
افراط و تفریط نفرت انگیزی است که در جهان ما حکم فرماست و اگر روزی، همه ملتها، به طور جدی، در صدد برآیند تا جلو این همه
اسراف کاریها را بگیرند و در تقسیم مواد غذایی
عدالت را رعایت نمایند، بدون تردید در آن روز دیگر کمبود مواد غذایی احساس نخواهد شد، تا به بهانه آن جهان مجبور گردد
از راههای خطرناک و مشکوک، با افزایش جمعیت و تکثیر نسل به مبارزه برخیزد.)
(یکی
از موضوعاتی که در اروپا سر و صدا راه انداخته و به همین جهت، گفتهاند:
دین بهطور مطلق پای بند زندگی است و با مقتضیات و شرایط زمان تطبیق نمیکند، مسأله ازدیاد نفوس است.
این مسأله یکی دو قرن است که برای بشر مطرح است.
ازدیاد نفوس
از یک حد معینی را برای بشریت خطر میشمارند….لهذا پیشنهاد میکنند که جلوی موالید گرفته بشود… این یک مسأله جدیدی است.
این مسأله فقط در عصر ما مطرح است و در گذشته مطرح نبود، چون اولاً در سابق به آن پی نبرده بودند، ثانیاً در سابق ازدیاد موالید خطری نداشت،
مرگ و میر طبیعی، خود به خود، جمعیت را کم میکرد، ولی حالا این طور نیست….
جرائد و مجلات، خیلی علیه ازدیاد نفوس
تبلیغ میکنند، ولی این را توجه داشته باشید که مسأله ازدیاد نفوس که اسمش را میگذارند (بمب جمعیت) و آن قدر هم گفتهاند که یک حس
تنفر از بچه در این مردم ایجاد کردهاند، در کشور ما صادق نیست، یعنی کشورهای اسلامی، هنوز به حد نصاب جمعیت نرسیده است.
این یک نیرنگ استعماری است که غربیان به کار میبرند….درباره
ایران این طور میگویند که: استعداد ۶۰میلیون جمعیت را دارد که
نان بدهد، در صورتی که اکنون حداکثر ۲۵میلیون نفر است.
…
اسلام هرگز جلوی راه بشر یک چیزی نگذاشته است که با مقتضیات ضروری که در زمان پیش میآید بجنگد، یعنی با ضرورتهای اجتماعی و اقتصادی بشر بجنگد.)
(عدهای
از لحاظ این که جمعیت روی
زمین به سرعت رو به افزایش میرود, چنین فکر میکنند که زمانى فرا خواهد رسید که مردم
از جهات اقتصاد زندگی به مضیقه خواهند افتاد و زمين قدرت
تغذیه و تأمین لوازم زندگی بشر را نخواهد داشت و لذا مردم را به جلوگیری
از افزایش نسل تشویق, بلکه وادار میکنند.
به علاوه، متأسفانه (
سقط جنین ) را یک عمل منطقی و موجه جلوه میدهند.
ولی این عقیده همان طور که بعضی
از دانشمندان هم تصریح کردهاند درست نیست؛ زیرا سطح زمین به اندازهای وسیع است که به ۵۰۰ میلیون کیلومتر بالغ میشود و اگر آن را بهطور تساوی میان جمعیت فعلی روی زمین تقسیم کنیم، به هر فردی ۵هکتار
از خشکی و تقریباً ۱۲هکتار
از دریاها میرسد؛ علاوه
گنجهای فراوان و معادن بسیار زیادی در آن قرار داده شده است.
در این صورت اگر تمام قدرتهای علمی و امکانات صنعتی خود را در راه بهره برداری
از این منابع خداداد به کار بیندازند، زمین میتواند چندین برابر جمعیت کنونی را بهطور کامل اداره کند.)
(
مالتوسیانیسم ، علاوه بر اینکه دارای هیچ گونه پشتوانه علمی نیست، بلکهاین نظریه ریشه استعماری دارد و شخص مالتوس عامل دست انگلستان بوده است…)
و
از قول ژوزوئه دوکاسترو و (فرمول م) و (گت) که تئوری (حد توان حیاتی
خاک ) را به باد انتقاد گرفتهاند چنین میآورد:
(چنین حدی وجود ندارد و میتوان محصول را با همین تکنیک امروز، پنج تا شش برابر افزایش داد.
البته نمیگویم: این توانایی بی نهایت است، اما تردیدی نیست که خاک بیش
از میزان امروز توان تولید دارد.)
(ما عقیده داریم اگر روزی کارد به استخوان برسد و مجبور به مبارزه با افزایش جمعیت شویم (ولی ما عقیده نداریم که امروز آن روز است) بهترین راه که هم با موازین اسلامی سازگار است و هم عکس العمل نامطلوب اجتماعی ندارد، همان روش جلوگیری
از انعقاد
نطفه است که با وسایل نسبتاً سالمی که در دست است
از انعقاد نطفه فرزندان اضافی جلوگیری شود، و مطمئناً اگر وسایل ساده و سالمی برای پیش گیری در اختیار همگان باشد و
تبلیغ صحیح روی این موضوع بشود، کاملاً نتیجه بخش خواهد بود.
با وجود چنین طریق سادهای، نوبت به جنایاتی همچون سقط جنین و عقیم ساختن
زنان و مردان یا کارهای خطرناکی همچون افزایش سن
ازدواج نخواهد رسید.
و باز تأکید میکنیم: مطالعه روی افزایش سطح تولید
از همهاینها بهتر است.)
(اگر واقعاً مطالعات کارشناسان اجتماعی با ایمانِ با بصیرتِ واقع بینِ همه سونگر و محاسب، بهاین نتیجه رسید که اگر در جامعه اسلامی تیراژ فرزندان
از عدد معینی بالاتر رود جان این
جامعه و هستی این جامعه و
سلامت این جامعه در معرض خطر است، به راحتی میتوان
فتوا داد که بر این امت
واجب است که میزان فرزندان را در حد معین نگه دارد؛ چون ما با نصوص اسلامی فراوان دریافتهایم که جان جامعه
از جان فرد محترم تر است)
(همیشه اصل و قاعده بر این است که به وجود فرزندان زیاد افتخار کنند؛ اما در عصر ما که همه چیز در معرض تحول است، این عقیده هم تغییر کرده.
غالب خانوادهها داشتن فرزندان زیاد را دلیل عقب افتادگی و دوری
از تمدن میدانند… نمیخواهم در مورد صحت و سقم این مسأله و طرز تفکر سخنی بگویم.
البته بشر عاقل باید
مصلحت اندیش باشد، هر بذری که میکارد و هر کاری که میکند لازم است براساس صلاح اندیشی و درایت باشد.
او باید توجه کند که هر چیزی و هر کاری دارای اندازه و مقدار معینی است، نه بیش، نه کم!…)
دیدگاههای یاد شده، دیدگاههای شماری
از عالمان، دانشوران و فرهیختگان
تشیع در
ایران بود که میشود گفت: کم و بیش نمایندگی فکری بخش گستردهای
از عالمان، دانشوران و فرهیختگان
حوزههای علمیه را بر عهده داشتند و سخن گوی جریانهای فکری گوناگون در حوزههای علمیه بودند.
در جمع بندی دیدگاههای مطرح شده، گزارههای زیر دارای اهمیت است:
۱.نسبت به حد توان حیاتی خاک، کم و بیش دیدگاهها
از هماهنگی برخوردارند.
۲.اندازه مناسب
جمعیت برای کشور
ایران ۵۰تا۶۰ میلیون براورد شده است.
۳.عامل
فقر در پارهای
از کشورها را، بیش تر، در سرشکن نامناسب تواناییها و
ثروت جهانی دانستهاند، تا زیادی مردم و ساکنان آن کشورها.
۴.به نظریه مالتوس، بیش تر به دیده تردید نگریسته شده است.
۵.بیش تر بینش آرمان گرایی حاکم بر مسأله بوده و نسبت به پاک کردن صورت مسأله توجه شده است، تا پاسخ گویی به آن؛ مگر در دیدگاههای شهیدان: صدر، بهشتی و مطهری، که پاسخ روشنی
از سخنان آنان استفاده میشود.
در بررسی دیدگاه
علمای اسلامی ، درباره جلوگیری
از رشد روزافزون زاد و ولد، پس
از انقلاب اسلامی ، لازم به یادآوری است که بحرآنهای آغازین روزها و ماههای انقلاب مقدس اسلامی و بروز جنگ نابرابر و ناخواسته علیهایران، و تبلیغات منفی علیه جلوگیری
از زاد و ولد، در پیش
از انقلاب اسلامی،
از انگیزهها و سببهای مهم و بازدارندهای بود که به یک دهه سکوت صاحب نظران، استادان، دانشمندان اقتصادی و جامعه شناسی و در پی آن به بوته فراموشی سپاری سیاستگذاران جمعیتی انجامید.
روشن است وقتی که کارشناسان و صاحب نظران و دستههای گوناگون اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی، بنا به دلیلهایی
از طرح و روشن گری پیچیدگیها و بحرانهای در شُرف پدیداری و به دیگر سخن،
از حوادث واقعه خودداری ورزند، دیگر بیان و ارائه دیدگاههای اجتهادی سازوار با گزاره جدید، انتظار و چشمداشت بی جایی بیش نخواهد بود.
بنابراین، جامعهایران، در دهه اول پس
از انقلاب به خاطر بی اهمیت جلوه دادن موضوع، چندان شاهد اظهارنظرهایی در این مورد نبوده و گاهی هم که با طرح دیدگاههایی رو به رو شده، در ردیف همان دیدگاههایی است که پیش
از آن، با آن آشنایی داشته است.
در این دوره (سال ۱۳۶۴ش) آقای
نوری همدانی ، در سلسله مقالههای: (در راه ریشه کن ساختن
فقر ) به موضوع جمعیت و مواد غذایی پرداخته و مینویسد:
(روزانه صدها هزار نفر در جهان
از گرسنگی جان میدهند و این در حالی است که ۷۰۰ میلیون نفر دچار سوءتغذیه بوده و ۵/۱ میلیارد نفر
از جمعیت جهان به خدمات پزشکی دسترسی ندارند، طبق این گزارش ۲/۱ میلیارد نفر در مکانهای فاقد
آب لوله کشی زندگی میکنند و ۲۵۰ میلیون کودک در کشورهای جهان سوم فاقد مدرسه هستند.)
(طبق گزارش
یونیسف از ۱۲۵ میلیون نوزاد متولد در سال، ۱۷میلیون به پنج سالگی نمیرسند.)
(فقر، هرگز مولود عوامل
خلقت و طبیعت نبوده و نیست؛ زیرا همه دلایل عقلی و علمی و منطقی حکم و اثبات میکند که
خداوند فیاض، جهان
خلقت را طوری
از لحاظ امکانات و مواهب و نعمتهای غنی و سرشار و مستعد آفریده است که میتواند احتیاجات افراد بشر را هرچند، به چند برابر جمعیت فعلی برسند، تأمین کند… اگر افراد بشر بتوانند تمام زمینهای مستعد را زیر کشت ببرند و این
زراعت را نیز با اصول علمی و ابزار صنعتی و تکنیکهای کامل هماهنگ سازند، احتیاجات آنها بهطور کامل تأمین خواهد شد.
به طور کلی اگر نقشه جهان فقر و
گرسنگی را مطالعه کنیم و عوامل فقر و گرسنگی را در آن نواحی مورد بررسی قرار دهیم، به وضوح خواهیم دید که گرسنگی دسته جمعی، یک پدیده طبیعی نیست، بلکه پدیدهای است اجتماعی که بهطور کلی پیدایش آن یا نتیجه سیاستهای استکباری و استعماری است و یا معلول استفاده نادرست
از امکانات و منابع طبیعی است و یا مولّد توزیع غلط موادی است که به دست میآید.)
امام خمینی در سال ۱۳۵۸، در پاسخ وزیر بهداری و بهزیستی درباره پیش گیری
از بارداری مینویسد:
(در صورتی که
از نظر بهداشتی ضرری متوجه بانوان نباشد و شوهر نیز با این امر موافق باشد، حل این مشکل شرعاً
جایز است.)
و در پاسخ به استفتایی چنین پاسخ میدهد:
(جلوگیری
از انعقاد
نطفه اگر موجب
فساد عضو و عقیم شدن نشود، با رضایت شوهر، مانع ندارد؛ ولی
از لمس و نظر
حرام باید اجتناب شود.)
در پاسخ به کسانی که نظر ایشان را درباره جلوگیری
از رشد زاد و ولد خواسته بودند، یادآور شد:
(راجع به موالید، تابع آن است که حکومت چه تصمیمی بگیرد.)
(…صاحب نظران میگویند: اگر در این مملکت (
ایران ) رودخانهها سدبندی شود، زمینهای بایر، آباد گردند،
از تمام زمینهای زراعتی به خوبی استفاده شود،
صید ماهی به صورت صحیح اداره گردد، و سطح فکر مردم بالا برود، این مملکت قادر به اداره ۱۵۰ میلیون نفر خواهد بود.
کشور ایران هم اکنون دچار کمبود نیروی انسانی است.
در همین سالهای اخیر، متجاوز
از یک میلیون کارگر خارجی در نقاط مختلف کشور مشغول کار و بازار کار گرم، و نیروی انسانی کمیاب بود ـ مع الوصف ـ چگونه دم
از کنترل ازدیاد جمعیت میزنیم، در حالی که نیاز مبرم به نیروی انسانی داریم؟
در این کشور، کمبود پزشک و مهندس، تکنسین و استادکار برای همه ملموس است و هر روز دست نیاز به خارج دراز کرده و دسته دسته دکتر و مهندس و… وارد میکنیم.
کشورهای پیشرو که برای جلوگیری
از ازدیاد جمعیت در کشورهای در حال رشد، کارشناس میفرستند، بهتر است جمعیت خود را در حد فعلی نگاه دارند، تا جمعیت دیگر کشورها به نیمی
از جمعیت آنان برسد، سپس برای آنان طرح و برنامه بریزند.
بهتر نیست که بودجهای که در راه کنترل جمعیت مصرف میشود، در راه فراهم ساختن وسایل زندگی خانوادههای فقیر مصرف گردد، و به جای
انسان کشی، به احیاء انسانهای فقیر و بی دفاع بپردازیم.)
(… چه قدر در اشتباهند کسانی که تحت تأثیر
تبلیغات استعمارگران و یا
از ترس فقر، خود را عقیم میسازند و یا نسل خود را تهدید میکنند.
البته کسانی که به علل شخصی یا ناتوانیهای جسمی و یا
بیماری ،
از وسایل جلوگیری
از آبستنی استفاده میکنند و یا آبستنی خود را به عقب میاندازند، این عمل آنان، با شرایطی
از نظر امام خمینی جایز است.)
(مسأله افزایش جمعیت و تأثیر بر برنامههای دراز مدت اقتصادی، امری است که اخیراً تکیه خاصی روی آن شده است و
از سوی جناحهای مختلف در مورد آن اظهارنظر گردیده است.
یکی
از ریشههای این مشکل نیز، ابهام فقهی مسأله است.
تحدید یا عدم تحدید نسل،
از نظر فقهی، حکم روشنی ندارد.
برخی، با استناد احادیثی چند تکثیر نسل را امری مطابق با شرع و ممدوح میشمارند و آن را توصیه میکنند و برخی دیگر
از زاویه دیگری بدان مینگرند و آینده پر ابهام و تاریکی را ترسیم میکنند و گاه
از این مسأله به مثابه حربه سیاسی نیز، استفاده میگردد.
به هر حال، حکم قاطع فقهی در این باب تأثیر عمیق خواهد داشت بر زمینههای مختلف برنامههای جمعیتی و جهت گیری آن.)
تاکنون در فرایند دهه دوم
انقلاب ، حرکت شتابان رشد زاد و ولد، همه نگاهها را به سوی خود کشاند.
همه اندیشه وران، چه آنان که با انبوه شدن و بسیاری زاد و ولد مخالف بودند و چه آنان که موافق، ناگاه با زه و زاد گسترده و روزافزونی رو به رو شدند که تواناییهای موجود کشور: آموزشی، بهداشتی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، حقوقی و… به هیچ روی پاسخ گوی خواستههای به حق آنان نخواهد بود.
بنابراین،
علما و فقهای اسلامی که پیش
از این مخالف سیاست سامان دهی خانواده و جلوگیری
از گسترش زاد و ولد بودند، بیش تر، با درک نیازها و بایستههای زمانی و درنگ و دقت روی نظر دانشمندان جامعه شناسی و اقتصادی، بهاین نتیجه رسیدند که بدون نگهداشت و به مهار درآوردن رشد زاد و ولد، برنامه ریزی صحیح و حفظ تمامیت نظام ممکن نیست.
بر این اساس، یا
از دیدگاههای پیشین خود برگشتند و یا به دلیل پذیرش مردمی نداشتن، ناسازگارگویی را مصلحت ندیدند.
در این دوره، در بین عالمان دینی، تنها، آقای
حسینی تهرانی به روشنی با سیاست سامان دهی خانواده به ناسازگاری برخاست و با نگارش (رساله نکاحیه) و، (کاهش جمعیت ضربهای سهمگین بر پیکر مسلمین) سیاست مهار زاد و ولد و پذیرندگان آن را به باد انتقاد شدید گرفت و نوشت:
(امروز، مسأله کنترل
جمعیت و شعار: جمعیت کم تر، زندگی بهتر، به قدری جدی گرفته شده و هیاهو و تبلیغات بر سر عواقب و خطراتی که برای آن شمرده میشود به قدری فراگیر گشته که کم تر کسی مجال تفکر، تحلیل، و یا احیاناً تشکیک در این مسأله را درمییابد و متأسفانهاین جوّزدگی، چنان حاکم گشته که حتی
از سوی کسانی که
انسان کوچک ترین شکی در خلوص نیت و دلسوزی شان برای
جامعه و
اسلام ندارد، عکس العملهای انفعالی و جانبداری مشاهده میشود، تا حدی که گاه انسان متحیر میماند که چگونه عقل سلیم و ذهن حکیم تحت تأثیر تبلیغات فریبندهای قرار گیرد که با اندکی توجه و دقت، نادرست بودنشان قابل تشخیص است.)
(محدوده کشور ایران، به تصدیق کارشناسان داخلی و خبرگان خارجی،
از جهت
استعداد و کثرت زمینهای حاصلخیز و قابل کشت و زراعت و باغداری و دامداری وفور آب و رودخانهها و امکان آبگیرها، و
از جهت انواع معادن، میتوان
از مرغوب ترین کشورهای جهان به حساب آورد و ظرفیت آن را دارد که به آسانی و راحتی ۲۰۰میلیون نفر را در مهد خود بپذیرد و بپرورد.
اما امروزه میبینیم که
از جهت کمبود افراد کشاورز در کشتزارها و باغها، و
از جهت کمبود افراد کارگر در کارخانجات، در مضیقهای
عجیب به سر میبریم.)
(
زنان باید پیوسته، یا حامله باشند و یا شیر بدهند، تا کاروان
انسانیت و حرکت به سوی معبود و محبوب و قبله مشتاقان و کعبه عاشقان و پویندگان به سوی
حرم امن و امان او، با مردان هماهنگ باشند.)
وی، استفاده
از قرصهای ضد بارداری را
حرام میداند.
به روا بودن ریختن مَنی به خارج
از رَحِم اشکال میکند.
سیاست سامان دهی خانواده را، سیاست القا شده
از سوی
استکبار میانگارد که با رحلت
امام خمینی ، در کشور مطرح و به اجرا گذاشته شد.
(یکی
از اصول مهم مدیریت، ایجاد توازن میان امکانات و نیازها میباشد و در صورت عدم موفقیت ایجاد توازن میان امکانات و نیازها، نظام مدیریت دچار اشکال میشود.
در حال حاضر، کارشناسان جمعیتی، معتقدند که موازنه جمعیتی کشورها به هم خورده، برای ایجاد هماهنگی، دو کار میتوانیم انجام دهیم، یا اینکه امکانات مان را افزایش دهیم و یا
از نیازهای مان بکاهیم.
در کوتاه مدت، نمیتوانیم امکانات را افزایش دهیم، پس چارهای نداریم جز اینکه نیازها را کاهش دهیم.
آنچه در کشور ما مشکل
جمعیت را پیچیده میکند، رشد تصاعدی جمعیت است و دیگر اینکه کنترل جمعیت با مسائل اعتقادی و عاطفی مردم مرتبط است؛ لذا باید کار با دقت، ظرافت و مطالعه بیشتر و عمیق تری صورت گیرد.
در
روایات و
قرآن ، کمیت جمعیت به عنوان یک اصل مطرح نیست و جز در یک مورد استثنایی که مربوط به قوم
بنی اسرائیل است، بر افزایش جمعیت تأکید نکرده است؛ بنابراین چیزی به نام فزونی جمعیت در
قرآن نمیبینیم.
اصولاً یکی
از اصول شناخته شده در
قرآن، توجه زیاد به کیفیت است، و بر روی (فرزندان صالح) تأکید شده است.
آنچه
اسلام برای آن صلاحیت قایل شده فزونی شایستگی و کیفیتهاست…)
(ایجاد تعادل بین رشد جمعیت و نیازمندیهای
جامعه ، بخصوص در زمینه
تغذیه ، آموزش و پرورش و بهداشت و درمان،
از ضروریات اجتناب ناپذیر است و اگر این تعادل و توازن رعایت نشود، پی آمد آن انحطاط اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است و در چنین صورتی در آینده با عواملی مواجه خواهیم شد که با ماهیت
جرم زایی خود،
امنیت و ثبات جامعه را نیز دستخوش خطرات تازهای خواهد کرد.
… توجه مردم
مسلمان و آگاه کشور را به اهمیت والای تربیت فرزندان در اسلام و تعالیم عالیه آن جلب میکنم، تا با عنایت به نیاز
جامعه اسلامی ، که در حال توسعه و بازسازی است، فرزندانی بپرورند که هرچند
از نظر تعداد قلیل، ولی
از نظر کیفیت و بهره دهی
از توان بالایی برخوردار باشند.)
(کثرت اولاد سبب افتخار پیامبر و تقویت مسلمانان است، همان طور که در روایات صحیح فراوان و مورد اتفاق، بهاین مطلب تصریح شده است.
البته اگر وضعیت مسلمانان به صورتی باشد که جمعیت زیاد موجب اختلال در نظام جامعه و یا سبب به وجود آمدن مفاسد میشود، فراوانی فرزند، رجحان و برتری خود را
از دست میدهد.)
آراء و دیدگاههای یاد شده، که دستاورد دهه دوم و اوایل دهه سوم بعد
از انقلاب اسلامی
ایران است، به نسبت به دورههای پیش، ناسانی و فرق ماهوی زیادی را سازوار با زمان و نیازها و خواستههای روز نشان میدهد.
در این دوره، جز یکی
از عالمان، دیگران، نسبت به در پیش گرفتن سیاستهای جمعیتی و بایستگی پدیداری همسنگی بین تواناییها و شمار مردمان، هماهنگی دارند.
در سال ۱۴۰۰ هجری، مجلس مجمع فقهی اسلامی در
مکه مکرمه برگزار گردید و قطعنامه زیر به امضای ۱۷تن
از فقیهان
اهل سنت در باره جلوگیری
از رشد زاد و ولد و زیاد شدن نسل، یا به اصطلاح سامان دهی خانواده صادر گردید:
(نظر بهاین كه
شریعت اسلام، ترغیب كننده به فزونی نسل مسلمانان و انتشار آن است و تحدید نسل و جلوگیری
از آبستنی، مخالف
فطرت انسانی و شریعت اسلامی میباشد، و نظر بهاین كه هدف جلوگیری
از افزایش جمعیت مسلمین، نیرنگی برای كاهش دادن نیروی انسانی آنها و تقویت سلطه استعمارگران به كشورهای اسلامی و بهره برداری بیش تر
از ثروتهای آنان است، و نیز نظر بهاین كه جلوگیری
از نسل، به نوعی عمل جاهلی و بدگمانی به
خدا ی تعالی است، مجلس مجمع فقهی اسلامی به اتفاق آراء مقرر میدارد كه: تحدید نسل مطلقاً جایز نیست و جلوگیری
از آبستنی در صورتی كه انگیزه آن ترس
از فقر و كمبود باشد،
حرام است.)
(… ان الاقدام علی ذلک (التحدید من النسل) بشکل فردی، ولدوافع فردیه، مرخّص فیه، بالشروط التی ذکرناها؛ وذلک تحقیقاً لقاعدة رفع الحرج، استجابة للظروف الشخصیة الطارئه.
فأما السعی الی الحد من النسل بشکل کلّی وعلی مستوی الأمة او البلدة بأسرها، فذلک سعی محرم، یحرم الاقدام علیه، وتحرم الاستجابة له.)
کاهش زاد و ولد به شکل فردی و با انگیزههای شخصی، برابر شرایطی که گفتیم، مجاز است.
و آن
از روی تحقیق، بر مبنای اصل رفع حرج، و تاب آوردن رویدادهای پیش بینی نشده فردی است.
اما تلاش برای کاهش جمعیت به شکل کلی و در سطح جامعه و کشور، تلاش حرامی است؛ و پذیرش و گام پیش گذاردن برای آن نیز، حرام است.
(لقد اختلف العلماء فی حکم تنظیم النسل لاختلافهم فی فهم الاحادیث المتعلقه بحکم العزل، فقد صحت احادیث فی اباحته منها، ولکن منهم من قال بنسخها ومنهم من استدل بها).… بعد استقراء للموضوع من جمیع جوانبه یتبین انّه ـ والله اعلم ـ لامانع من تحدید النسل.
فالصواب فی هذه المسأله الجواز لعدم وجود ای دلیل صریح علی التحریم.)
عالمان، در حکم سامان دهی زاد و ولد، به دلیل برداشتهای ناسان
از احادیث عزل، اختلاف نظر دارند.
آنان احادیثی را که روا بودن بیرون ریختن منی را میرسانند، درست انگاشتهاند؛ اما شماری به نسخ آنها باور دارند؛ در حالی که شماری دیگر بدان
استدلال میکنند.
پس
از بررسی موضوع
از جنبههای گوناگون، روشن میشود که بازدارندهای بر سر راه سامان دهی زاد و ولد، وجود ندارد.
ـ خدا داناتر است ـ حق این است که رواست.
زیرا دلیلی روشن بر ناروایی آن وجود ندارد.
(ان الاسلام لایرفض تنظیم الاسرة ولاحرج علی الزوجین من ان یجعل فترة معینة بین طفل وآخر…)
اسلام ، سامان دهی
خانواده را رد نمیکند؛ بنابراین، بر
زن و شوهر، باکی نیست که بین دو بارداری، جدایی بیندازند.
وی که سالیان ریاست
دانشگاه الازهر را به عهده داشت، در کتاب خود: (آیین اسلام و تنظیم خانواده) نوشته است:
(
دین اسلام، هرگز خواهان یک اکثریت ضعیف و ناتوان نیست، بلکه خواهان آن است که اجتماع اسلامی یک
اجتماع سالم و نیرومند باشد و این امر تنها
از راه تنظیم خانواده امکان پذیر است).
ایشان، در نگاشته خود: (
از این جا آغاز کنیم)، یادآور میشود:
(این مطلب، باید بهطور کامل به مردم تفهیم شود که افزایش بی حساب جمعیت، نه تنها قابل ستایش نیست، بلکه
از نظر اجتماعی و اقتصادی زیانبار است.
متأسفانه ملل اسلامی این امر مهم اجتماعی را به خوبی درنیافتهاند…
از این جهت مجبورم نظر صحیح اسلام را در این باره اعلام دارم: تعلیمات اسلامی، چه به لحاظ منافع شخصی و چه به خاطر مصالح اجتماعی، تنظیم خانواده را لازم میشمارد.
بر طبق تعلیمات اسلامی هرگونه افزایشی در جمعیت که با پیشرفت اقتصادی و برنامه ریزی اجتماعی هم آهنگ نباشد، بلایی آسمانی شمرده میشود.)
در کنفرانس اسلامی، که در شهر (رباط) در سال ۱۳۵۰ با شرکت نمایندگان ۲۳ کشور اسلامی و با حضور شماری
از صاحب نظران پزشکی، رهبران مذهبی و استادان دانشکدههای الهیات تشکیل شد، پس
از شش روز گفت و گو، سرانجام قطعنامهای پذیرفته شد که سر عنوانهای گزارههای آن به شرح زیر است:
الف.کنفرانس، هرگونه پیش گیری
از باروری متداول امروزه را مورد تأیید قرار میدهد.
ب.کنفرانس،
سقط جنین را در مواردی که سلامت
مادر مورد نظر باشد، روا میداند.
ج.عقیم کردن نیز در حالی که قابل برگشت باشد،
از نظر کنفرانس، بدون مانع است.
بی گمان هر دانشی را دانشورانی و هر فنی را فن آورانی است که میتوانند با فرضیه آفرینیهای بسیار و با مجموعه دانستنیها و ساز و کارهای علمی و راهبردی، در فرآیند مسألهای تحقیق به عمل آورده و نظریه اعلام نمایند.
روشن است هرگاه نظریه
از پشتوانه دقیق علمی بی بهره باشد و نتیجه سیر منطقی در روش تحقیق نباشد،
از وجاهت علمی بی بهره است و اعتباری نخواهد داشت.
لازمه نظریه پردازی، داشتن
دانش و اطلاعات لازم و قدرت تجزیه و تحلیل مجموعهای
از واقعیتها
از لحاظ پیوند آنها با یکدیگر است.
نظریههای استوار شده بر آرای غیر کارشناسی و زاییده فرضیههای غیر علمی،
از آن روی که پیوند منطقی پدیدههاو داد و ستد آنها با همدیگر، چندان مورد توجه نیست، بیش تر تک بعدی و یک سونگرانه و در گره گشایی و حلّ پیچیدگیها و دشواریها ناکارامدند.
(در دنیای امروز، دیگر فکر فرد و عمل فرد ارزش ندارد،
از تک روی کاری ساخته نیست.
علماء و دانشمندان هر رشته دائماً مشغول تبادل نظر با یکدیگرند، محصول فکر و اندیشه خود را در اختیار سایر اهل نظر قرار میدهند…متأسفانه در میان ما هنوز نه تقسیم کار و تخصّص پیدا شده و نه همکاری و همفکری…اگر مدعی هستیم که
فقه مانیز، یکی
از علوم واقعی دنیاست، باید
از اسلوبهایی که در سایر علوم پیروی میشود پیروی کنیم؛ اگر پیروی نکنیم معنایش این است که
از ردیف علوم خارج است.)
و مینویسد:
(
فقیه و
مجتهد کارش
استنباط و استخراج
احکام است، اما اطلاع و احاطه او به موضوعات و به اصطلاح، طرز جهان بینی اش در فتواهایش زیاد تأثیر دارد.
فقیه باید احاطه کامل بر موضوعاتی که بر آن موضوعات
فتوا صادر میکند داشته باشد.)
و در ذیل
حدیث شریف
از امام صادق (ع) :
(العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس.)
می افزاید:
(یعنی کسی که زمان خودش را بشناسد و بفهمد و درک کند، امور مشتبه و گیج کننده به او هجوم نمیآورند.
کلمه هجوم را ما در
عرف فارسی خود در مورد هر حمله شدید به کار میبریم، اما در عربی به معنی حملهای است که ناگهانی و غفلتاً بشود و طرف را غافلگیر کند.
امام میفرماید: اگر کسی به وضع
زمان خود آشنا باشد، امور مشتبه ناگهان بر سرش نمیریزد که یک مرتبه دست و پای خود را گم کند و نتواند قوای خود را و فکر خودش را جمع و جور کند و راه حلی پیدا کند.
بسیار کلام بزرگی است این کلام.
ما…
از اول تا آخر،
از صدر تا ساقه، من الباب الی المحراب،
از زمان خود بی خبریم.
همین طور نشسته و
چرت میزنیم، یک مرتبه مواجه میشویم؛ مثلاً با این مسأله که زمینها باید تقسیم شود و باید اصلاحات ارضی بشود.
این مسأله غفلتا بر ما هجوم میآورد؛ چون
از زمان خودمان بی خبریم، قبلاً پیش بینی نکرده بودیم و حساب نکردیم که تکلیف چیست؟ و چه باید کرد؟…باز هم پشت سر هم
از این لوابس خواهد آمد و ما بی خبریم.)
شهید مطهری ، در جای دیگر، سخن خود را این گونه کامل میکند:
(…بدون شک ما
از نظر فقه و اجتهاد در عصری شبیه به عصر شیخ طوسی زندگی میکنیم.
دچار نوعی جمود و اِعراض
از مواجهه با مسائل مورد نیاز عصر خود هستیم.
ما نمیخواهیم زحمت گام برداری در راههای نرفته را که عصر ما پیش پای ما گذاشته به خود بدهیم.
همه علاقه ما این است که راههای رفته را برویم و جادههای هموار و کوبیده را بپیماییم.
ما ترجیح میدهیم راه هفتصد ساله حل شبهه (
ابن قبه ) را طی کنیم و حال آنکه امروز صدها شبهه
از شبهه ابن قبه مهمتر و اساسی تر و وابسته تر به زندگی علمی خود داریم.
شیخ الطایفه، بلکه شیخ الطایفههایی برای قرن چهاردهم هجری ضروری است که:
اولاً با ضمیری روشن، نیازهای عصر خویش را درک کنند.
ثانیاً با
شجاعت عقلی و ادبی
از نوع شجاعت شیخ الطایفه دست به کار شوند.
ثالثاً
از چهارچوب
کتاب و
سنت خارج نگردند.)
بنا بر این، برای خارج شدن
از عرصه بی خبری و حضور در صحنه زمان، به دست آوردن آگهیهای جهانی و پردازش دادههای مختلف، رویکرد آرام بخشی است که در راهیابی به پیشامدهای اجتماعی و رسانایی رسالت دینی، فراروی محققان و اندیشوران اسلامی گشوده است.
(
اجتهاد مصطلح در حوزهها کافی نمیباشد، بلکه يک نفر اگر اعلم در
علوم معهود حوزهها هم باشد، ولی نتواند
مصلحت جامعه را تشخیص دهد…
مجتهد نیست)
لازمه شناخت مصالح جامعه، بهره گرفتن
از دیدگاههای دانشمندان و کار شناسان در حوزههای مورد نظر است.
(موضوع (جمعیت) و (تنظیم جمعیت) و شناخت پدیدههای اجتماعی و کشف قوانین تحول و تکامل اجتماعات و مطالعات و بررسی نهادهای اجتماعی را دانشی به نام (جامعه شناسی) بر عهده دارد.)
(در جامعه، یعنی در زندگانی اجتماعی و شبکه روابط
انسانها ، با تمام پیچیدگیهایی که در حیات جامعه، به نظر میرسد، قوانین و نوامیس مسلمی حکم فرما هستند، و امور و پدیدهها و سیر تکامل جامعه
از آنها تبعیت میکنند، و…روشن نمودن نظم و ترتیب و همبستگی و روابط درونی و اساسی پدیدهها
از میان آن همه به هم ریختگیها و پیچیدگیهای حرکات جامعه و شبکه مناسبات اجتماعی، وظیفه جامعه شناسی است.)
(زندگی اجتماعی، به سه عامل مهم بستگی دارد: محیط جغرافیایی، جمعیت و تراکم آن، کار و شیوههای تولید.
بدین معنی که حیات اجتماعی بیرون
از چهارچوب محیط جغرافیایی و بیرون
از طبیعت و بدون استفاده
از منابع و ثروتهای طبیعی نمیتواند وجود داشته باشد.
همچنین بدون گرد آمدن جمعیتی کم، یا بیش، در خور توجه، تشکیل جامعه امری غیر قابل تصور خواهد بود….طبیعت و اجتماع، همیشه روابطی با همدیگر داشته و تأثیراتی روی یکدیگر بر جای گذاشتهاند و میگذارند؛ منتها تأثیر طبیعت روی
اجتماع غالبا در دورههای بسیار قدیم، بی اندازه گسترده و عمیق بود و انسانها غالباً اسیر طبیعت و نیروهای مهار نشده طبیعی بودند؛ ولی این تأثیر در پرتو پیشرفت فرهنگها و تکامل اجتماعات مداوم محدود و محدودتر گردیده است.)
(دانش امروز مسلم میدارد انسان با توجه به قوانین عینی حاکم بر حیات اجتماعی و مقتضیات جدید تحول
جامعه ، تحت شرایط محیط خویش (که در میان شرایط مزبور، ضرورت اقتصادی عامل اساسی است) تاریخ خود را میسازد.)
با این وصف، برای گذر
از مرحله تئوری پردازیهای ذهنی، تا کشف حکم روشن اسلام، به چهارچوب و به اندازه در آوردن زاد و ولد و جلوگیری
از فزونی و سامان دهی
خانواده ، داده پردازیهای علمی و توجه به دیدگاههای کارشناسان: جامعه شناسی، اقتصادی و سیاسی و توجه به نیاز و بایستههای زمانی و شرایط حاکم بر پدیدهها،
ضرورت انکارناپذیری است که اصرارها و پافشاریهای
امام خمینی و
شهید مطهری بر آن گزاره را، در بالا آوردیم و اینک باز فرازهای دیگر
از سخنان
امام ، برای روشن شدن فکرها:
(
فقیه به کسی اطلاق میشود که نه فقط عالم به قوانین و
آیین دادرسی در
اسلام ، بلکه عالم به عقاید و قوانین و نظامات و
اخلاق باشد؛ یعنی دین شناس به تمام معنی کلمه باشد.)
(حوزهها و روحانیت باید نبض
تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست داشته باشند و همواره، چند قدم جلوتر
از حوادث، مهیای عکس العمل مناسب باشند.
چه بسا شیوههای رایج اداره امور مردم در سالهای آینده تغییر کند و جوامع بشری، برای حل مشکلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند.
علمای بزرگوار اسلام،
از هم اکنون باید برای این موضوع فکری کنند.)
روشن است آن گاه که نظریه پردازیهای حوزوی، بویژه در عصری که مسائل نوپیدا، یکی پس
از دیگری، پا به عرصه وجود میگذارند، بدون موضوع شناسی دقیق و بدون توجه به معیارهای واقعی و بدون مشاوره با خبرگان در آن موضوع انجام پذیرد، احکام صادره
از ورود به دایره زندگی و حیات انسانی باز خواهند ماند.
در اساس، مبنای گوناگونی دیدگاهها در موضوع جلوگیری
از رشد زاد و ولد،
از آنجا ناشی شده است که شماری
از عالمان و فقیهان، برخلاف روشن گویی دانشمندان جامعه شناسی و اقتصاددانان، خواستهاند با انکار اصل موضوع و پاک کردن صورت مسأله
از پاسخ گویی بهاین نیاز زمان خودداری ورزیده و با تحلیل و تفسیرهای یک بعدی
از آیات و
روایات و به گونه ذهنی، برداشتهایی یک سویه را در قالب دیدگاه اسلامی در میان بیاورند و
از دهها مشکل و فاجعه مهم اجتماعی که مسأله زیاد شدن گروههای انسانی، برای حیات انسانی به ارمغان آورده است، تنها به رابطه
غذا و
جمعیت پرداخته و با دستاویز قرار دادن آمار و ارقام پردازش نشده، مشکل را بهطور کامل ساختگی و استعماری جلوه دهند.
به گونهای که دیدیم، دیدگاهی با حساب و کتاب دقیق بهاین نتیجه میرسد که در تقسیم بندی سطح
زمین ، با توجه به شمار مردمان و مساحت روی زمین، هر انسانی در ۳۳سال پیش، دارای ۵هکتار
از خشکی و ۱۲هکتار
از دریا بود که با کار در روی آن میتوانست چندین بار جمعیت کنونی را
تغذیه بکند.
صاحبان این دیدگاه و دیدگاههای همانند، زمانی که در کنار
علت و معلولها، پیوندهای حاکم بر پدیدهها، زمینههای جغرافیایی و طبیعی، زمینههای اجتماعی و سیاسی و… قرار میگیرند با انبوه پرسشها و خرده گیریهایی روبه رو میشوند که پارهای
از آنها
از این قرارند:
۱.امروز با توجه به دو برابر شدن سکنه کره زمین (نسبت به زمان طرح دیدگاه یاد شده)، آیا تقسیم بندی و ارث بری
از زمین به نصف کاهش یافته است یا نه؟ و اگر کاهش یافته که چنین است، آیا با ادامه مسیر کنونی، امکان کم تر شدن آن همچنان میرود یا نه؟ (در ادامه مقاله، شرح بیش تری در این باره خواهد آمد.)
۲.در حالی که برای چرای یک
گاو ، حدود ۵هکتار و برای چرای یک
گوسفند یک هکتار چراگاه مورد نیاز است و شمار آنها، کم و بیش، با نفوس انسانی برابری میکند، آیا برای
انسان وارث ۵/۲ هکتار
از سطح زمین، که آن هم آمیختهای
از انواع کویر،
کوه ، سنگلاخ، زیست گاه حیوانات اهلی و وحشی، جایگاههای صنعتی، نظامی و زمینهای غیر درخور سکنی گزینی در قطبهای شمالی و جنوبی و… است، اکنون امکان حرکتی پیش بینی میشود؟
۳.نه تنها طول و عرض جغرافیایی یک ناحیه در زندگی ساکنان آن اثرگذار میافتد، بلکه ارتفاع آن ناحیه نیز در وضع جمعیت بی اثر نیست.
خشکیهای کره زمین
از لحاظ ارتفاع نسبی تنوع دارند.
ارتفاعی که برای زندگی انسانی (و تولیدات گیاهی و دامی) مناسب است، در ناحیههای استوایی و تبت بین ۱۲۰۰۰ و ۱۵۰۰۰ پاست.
در حالی که تقریباً ارتفاع نیمی
از سطح زمین نسبت به سطح
دریا از ۱۰۰۰پا در نمیگذرد.
به طور کلی باید گفت که ۶۸درصد
جمعیت زمین در ۸درصد زمینهای مایه ور سیاره ما انبوه شدهاند.
بنابراین، در این روزگار و حتی در آینده نزدیک، آیا امکان زیستمند کردن مناطق کم ارتفاع و مناطق قطبی و استوایی ممکن است یا نه؟
۴.در دیدگاه مخالفان مهار کردن زاد و ولد، حل مشکل جمعیتی با خلق
مدینه فاضله ، با توسعه فرضی تواناییها در آینده و با گمانبَریهای دوری نوید داده شده است.
حال پرسش این است کهایا به امید عملی شدن این فرضیههای گمان زده شده، میتوان دنیایی را سر در گم نگه داشت و همه روزه گسترش فاجعه و بحران جمعیت را نظاره کرد؟
به بیانی دیگر، آیا در ملاکها و معیارهای
احکام ،
زمان بروز موضوع (حوادث واقعه) مد نظر است، یا آیندهای بسیار مبهم و تاریک با سرهم کردن قضایای شرطیه بسیار و اگر و مگر برای نادیده گرفتن موضوع!
مولانا ، چه زیبا میسراید:
ییک غریبی خانه میجست
از شتاب
گفت: او این را اگر سقفی بُدی
هم عیال تو بیاسودی اگر
ور رسیدی میهمان روزی تورا
کاشکی معمور بودی این سرا
گفت: آری پهلُوی یاران خوش است
و دهها پرسش و ایراد دیگر که برای رسیدن به واقعیت موضوع، و کشف حکمِ در پیوسته به آن،
علما و
فقها را ناگزیر
از مشاوره با خبرگان و کارشناسان میکند، که فردا دیر است.
دکتر شریعتی مینویسد:
(هنگامی که مسأله جمعیت مطرح است و رسالت و مسؤولیت، اگر کسی بگوید زود است، یا متوجه گذشت زمان و حساسیت موضوع نیست و زمان و جهان را نمیشناسد، یا برای فرار و آلوده نشدن و حفظ حیثیت بومی و عامی خویش، دست به توجیه آبرومندانه میزند و گرنه همه چیز دیر است.)
روشن است که
قرآن ، کتاب جامعه شناسی نیست، تا
از آن، موضوع پردازی درباره جمعیت و بیان چگونگی پدیدههای اجتماعی را چشم داشت؛ بلکه کتابی است پنددهنده و یادآورنده که بیشتر هدفهای تربیتی، معنوی و اخلاقی را برای اصلاح رفتار و پیوستگیهای اجتماعی و پیوند مبدأ و
معاد ، مطرح فرموده، و در لابه لای پنددهیها و یادآوریهای اجتماعی و معنوی، به فراخور گزاره و سازوار با فهم انسانی، سخن را با پیش زمینهها و پس زمینههایی
از قصص، مثالها و نظام مندی
آفرینش ، آذین بسته، تا مایه روشن گری باشد و عبرت بخشد و راه بنماید.
با این وصف، چون مخاطب
قرآن،
انسان و
جامعه است و آیاتش نیز در آن تبلور مییابد، چنانچه
قرآن را برنهنده
علم جامعه شناسی و تاریخ بدانیم، سخنی به گزاف نگفتهایم و اگر در داوری نظریههای جمعیتی، آیاتی را دربردارنده آن بیابیم، باز هیچ به خطا نرفتهایم؛ زیرا در تکلیف یابی گزارهها و رویدادهای مهم زندگی بشر؛
قرآن پیام دارد و روشن گر است:
(ونزّلنا علیک
القرآن تبیاناً لکلّ شیء.)
ما
قرآن را که روشن گر هر چیزی است بر تو فرو فرستادیم.
در جاودانگی این کتاب وحی همین بس که احکام و پیامهای آن در قالب
زمان و مکان خاصی نمیگنجد.
قرآن برای هر عصری، کلامی و سازوار با فهم و اندیشه هر نسلی، پیامی دارد.
گسترش و ترقی دانشهای گوناگون، به هیچ روی، توانایی رویارویی با دلیلها و برهانهای آن را نداشته و ندارد.
از این روی،
امام رضا (ع) میفرماید:
(…فهو فی کل زمان جدید، وعند کل قوم غض الی یوم القیامة.)
قرآن در هر عصری، جدید و تا پایان روزگار، پیش هر نسلی تازه و شاداب است.
ـ و
ابن عباس ، شاگرد هوشمند مکتب
علی (ع) میگوید:
(
القرآن یفسره الزمان.)
قرآن را زمان تفسیر میکند.
براساس همین تفسیرگویی زمانه
از قرآن است که علما گاهی در کتابهای خود بابی را با عنوان: (ان کل واقعة تحتاج الیها الامه لها حکم شرعی) باز کرده و بدان پرداختهاند.
و حضرت امام علی (ع) چنین فرموده است:
(فی
القرآن نبأ ماقبلکم وخبر مابعدکم وحکم مابینکم.)
در
قرآن خبر پیشینیان و آیندگان و حکم مسائل مورد احتیاج شما وجود دارد.
امروزه، رشد زاد و ولد و بسیاری مردمان، فاجعه آمیزترین و خطرناک ترین حادثه و مسأله گریبان گیر جامعه ماست که حیات بشری و نظام اجتماعی را مورد تهدید جدی قرار داده است.
علمای اسلامی در واکنش بهاین موضوع مهم، با استفاده
از آیات و
روایات دیدگاههای گوناگون و ناسانی را ابراز داشتهاند که ابتدا دیدگاههایی که
از قرآن سرچشمه میگیرد، به بوته نقد و بررسی مینهیم.
مخالفان جلوگیری
از زاد و ولد و بسیار شدن نسل، میگویند: هدف تکوینی
ازدواج ، دوام نوع و ماندگاری نسل است و در اساس،
از فلسفههای مهم روا شمردن اسلام ازدواج با یک، یا چهار
زن ، و روا شمردن
ازدواجهای موقت ، همان زاد و ولد و افزون کردن نسل است.
بنابراین، کسانی که، به هر دلیلی،
از فرزندداری جلوگیری میکنند با این
قانون و
سنت الهی درستیزند:
۱ـ۱. (وانکحوا الایامی منکم والصالحین من عبادکم وامائکم ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله والله واسع علیم).
بی جفتان تان را و بردگان و کنیزان شایسته تان را همسر دهید.
اگر تهی دست باشند،
خداوند از فزونی خویش، بی نیازشان کند.
خداوند، گشایش بخش و داناست.
۲ـ۱. (…فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی وثلاث ورباع فان خفتم الا تعدلوا فواحدة او ما ملکت ایمانکم ذلک ادنی الاّ تعولوا.)
از زنان ـ چندان که شما را نیکوست ـ به زنی گیرید: دو دو، سه سه، چار چار.
اگر بترسید داد نکنید؛ پس یکی، یا کنیزانی که به دست آوردید.
۳ـ۱. (نساؤکم حرث لکم فأتوا حرثکم انی شئتم…)
زنان شما کشتزار شمایند، به کشتزار خویش آیید،
از هرجا که خواهید.
۴ـ۱. (والله جعل لکم من انفسکم ازواجاً وجعل لکم من ازواجکم بنین وحفدة).
خداوند هم
از خودتان، برای تان جفتهایی نهاده و
از جفتهاتان، شما را فرزندانی و نوادگانی داده.
۵ ـ۱. (فما استمعتم به منهن فآتوهن اجورهن فریضة…)
آن چه
از ایشان بدان بهره بردهاید، مزدشان را چون کابینی بایسته بهایشان بدهید.
۶ ـ۱. (یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة وخلق منها زوجها و بثّ منهما رجالاً ونساء…)
ای مردم، پروا کنید
از پروردگارتان، که شما را
از یک تن آفرید و جفت اش را
از آن پدید کرد و
از آن دو، مردان و زنان بسیار بپراکند.
بله، این که میگویند:
حکمت آفرینش از تعبیه
غریزه جنسی در وجود آدمی و
ازدواج بین زن و مرد، همانا پایندگی و ماندگاری نسل بشری است، بسیار روشن و جای هیچ گونه تردید و مناقشهای نیست.
آنچه ابهام آمیز مینماید این است که چرا در دیدگاه آنان، نظریه جلوگیری
از فزونی ناقانون مند نسل، با اصل ازدواج و تولید نسل، یکسان و موازی مطرح گردیده است؟ در حالی که بین آن دو، ناسازگاری دیده نمیشود.
به هر حال، در پاسخ به مستندهای آنان نکتههای زیر را یادآور میشویم:
۱.فلسفه ازدواج، بسیاری فرزند نیست:
قرآن ، در
آیات یاد شده، با تأکید بر اصل ازدواج، تنها به ساختار وجودی زنان که آمادگی آنان است برای زه و زاد، اشاره کرده، و در اینکه باید فرزند داشته باشند و شمار آنها،
از ظاهر آیات، چیزی به دست نمیآید.
مگر در جمله پایانی آیه سوم
سوره نساء که درباره شمار همسران است: (ذلک ادنی الا تعولوا)
یعنی برابر تفسیر شماری
از مفسران:
داشتن یک زن، برای پیشگیری
از بسیار فرزندان، مناسب تر است.
صاحب جواهر ، مینویسد:
(یافتن فرزند، علت مستحب بودن امر به ازدواج نیست، تا حکم دایرمدار آن باشد، بلکه حکمت آن است، و نگهداشت همیشگی آن لزومی ندارد.)
جلوگیری
از به دنیا آمدن فرزند، دست اندازی و داخل شدن در کار خدا و قانون طبیعت است.
پاسخ چنین برداشتی
از قرآن و معارف عالیه اسلام را
شهید مطهری چنین بیان میکند:
(…میگویند: دخالت کردن افراد بشر در این کار، دخالت کردن در کار خداست.
مرگ و میر و زاد و ولد کار خداست و کسی حق ندارد در کار خدا مداخله بکند، کسی حق ندارد مثلاً با قرصهای ضد آبستنی جلوی تولید نسل را بگیرد….پایهاین فکر
از نظر اسلام غلط است.
کار خداست یعنی چه؟ البته همه چیز کار خداست و ما هم بنده خدا هستیم.
مگر گیاهها که
از زمین میرویند به
اذن و
اجازه خدا نمیرویند؟ مگر شما، فرضاً، کشاورز هستید و امسال این قسمت زمین را کشت و کار میکنید و سال دیگر، قسمت دیگر را، امسال گندم و سال دیگر جو میکارید، و سال بعد چغندر، در کار خدا مداخله کردهاید که امسال این زمین را میکارید و سال بعد آن زمین را میکارید، و یا در نوع
بذر به دلخواه خودتان رفتار میکنید؟ کار خدا این است که جهانی بهاین
عظمت آفریده است و آن را با قوانین محکم و لایزال خود به گردش درآورده است.
محال است که بشر بتواند در کار خدا مداخله کند؛ یعنی آفریننده و گرداننده جهان بشود.
بشر و فکر و
اراده و نبوغ و
ابتکار بشر همه جزئی
از جهان و نظام الهی است.
هر کاری که بشر میکند، در حقیقت،
قضا و قدر الهی را اجرا میکند.
جهان و قوانین جهان، همه متساویاً مخلوق
خدا است، ما هم بنده خدا هستیم، ما و اراده ما و قدرت ما و نیروی ما و همه چیز ما را خدا
خلق کرده است.
دست ما هم دست خداست، در کار خدا مداخله کردن معنی ندارد؛ یعنی کاری که برخلاف قضا و قدر الهی و برخلاف علم ازلی الهی باشد در دنیا واقع نمیشود.)
همان طور، طبیعت
زلزله و طبیعت
سیل بنیان کنی است؛ اما مقاوم سازی ساختمآنها، جهت رویاروی با ویران گری، زلزله، و سدبندی و ساختن سیل گیرها برای جلوگیری
از ویران گری و بنیان کنی سیل، و صدها برنامه ریزی دفاعی و سنگربندیها برای رویاروی با آفات و بلاهای ارضی و سماوی، نه تنها دخالت در کار خدا نیست، بلکه دستور و فکر خدایی است؛ زیرا که خداوند آن را در
فطرت گوناگون آفریدهها،
از جمله
انسان ، به ودیعت نهاده است.
علماء دینی با توجه به وجود چنین ویژگی در ذات انسانی
از آن به مسأله (دفع ضرر محتمل) تعبیر کردهاند.
جالب اینکه شماری برخلاف اعتقاد بهاین مسأله و شرح این که (احکام اسلامی دفعی است نه رفعی) یعنی نمیگذارد خطر وارد گردد؛ نهاینکه پس
از ورود خطر درصدد رفع و برداشتن آن برآید، در مسأله جمعیت، آزادی بی حد و مرز زاد ولد را سفارش میکند، اما بر عهده
حکومت اسلامی میداند که اگر زیانی داشت، جلوی زیان را بگیرد.
باید بدون اجرای سیاست مهار زاد و ولد، برابر با افزایش زاد و ولد، امکان یابی و برنامه ریزی کند.
برخلاف صاحب نظرانی که پسندیده بودن زیادی فرزند را
از آیات
قرآنی استنباط کرده و بسیاری مردمان یک سرزمین را عامل پیروزی در صحنههای سیاسی و نظامی و اقتصادی قلمداد کردهاند، ما در کاوش
قرآنی خود، نه تنها به چنین نتیجهای دست نیافتیم، بلکه، برعکس، آنچه به آن دست یافتیم نکوهشِ داشتن فرزند بسیار بود:
(کالذین من قبلکم کانوا اشدَّ منکم قوةً واکثر اموالاً واولاداً… اولئک حبطت اعمالهم فی الدنیا والآخرة).
مانند آن کسان که پیش
از شما بودهاند که به نیرو
از شما سخت تر و به خواسته و فرزند فزون تر… کارشان در این زندگی و زندگی پسین، تباه شده است.
(و قالوا نحن اکثر اموالاً و اولاداً و ما نحن بمعذّبین.)
و گفتند: ما به خواسته و فرزند بیش تریم و ما
عذاب شونده نئیم.
ظاهر آیات و سیاق ورود آنها، بیان گر آن است که
قرآن مجید ، تنها داشتن بنیه اقتصادی و کسان را عامل اقتدار و پیروزی در جبهههای اقتصادی، نظامی و فرهنگی، نمیداند و چه بسا، آنها را عامل شکست و خسران اجتماعی میشناساند.
آیات دیگری هم که دربارهاین موضوع در
قرآن آمده است، دلیل روشنی بر ادعای مطرح شده است که برای روشن گری بیش تر، پارهای
از آنها را یادآور میشویم:
(یا ایها الذین آمنوا انّ من ازواجکم واولادکم عدواً لکم فاحذروهم.)
ای کسانی که گرویدهاید، شماری
از زنان و فرزندان تان، دشمن شمایند،
از آنان بپرهیزید.
(انما اموالکم واولادکم فتنه.)
همانا خواستهها و فرزندانتان، آزمونی بیش نیند.
(فلا
تعجبک اموالهم ولا اولادهم انما یرید الله لیعذبهم بها فی الحیوة الدنیا.)
خواستهها و فرزندان شان، تو را به شگفت نبرد.
خدا جز این نخواهد که در
جهان فرودین بیازاردشان.
(وما اموالکم ولا اولادکم بالتی تقربکم عندنا زلفی.)
خواستهها و فرزندان تان چیزی نیست که شما را به جایگاه، نزد ما نزدیک دارد.
(کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله، والله مع الصابرین.)
بسا گروهی اندک که بر گروهی بسیار، به فرمان خدا چیره میشود.
خداوند با شکیبایان است.
در بررسی آیات و حتی روایاتی که پس
از این به آنها خواهیم پرداخت، بهاین نتیجه میرسیم که
قرآن کریم ، نه تنها دعوتی به افزایش شمار فرزندان ندارد، بلکه به هیچ روی، ستایشی هم
از آن نکرده است.
آنچه
از تفاخر و پشتگرمی به فرزندان، در آن دیده میشود، سخن جاهلانه گروههای غیر توحیدی است که به عنوان نفی چنین دیدگاههایی و فرهنگ سازی توحیدی، در آیات الهی بازتاب یافته است.
زمین گنجایش و درخور
تغذیه آفریدگان عالم را هرچند که به ارقام نجومی هم برسد، دارد: مخالفان با سامان دهی
خانواده و مهار فزونی ناقانون مند زاد و ولد، برای ثابت کردن این مدعا، بهایات زیر استناد میکنند:
(الم نجعل الارض کفاتا.احیاءً وامواتاً.)
آیا زمین را فراگیر نساختیم؟ مر زندگان را، و مر مردگان را.
(وما من دابة فی الارض الاّ علی الله رزقها.)
هیچ جنبندهای در روی زمین نیست، جز اینکه روزی اش بر خداست.
(وفی السماء رزقکم وما توعدون.)
روزی تان و آن چه وعده تان دهند در آسمان است.
(انّ الله هو الرزاق ذوالقوة المتین.)
همانا خداوند روزی ده توانا و نیرومند است.
(…ومن یتق الله یجعل له مخرجاً ویرزقه من حیث لایحتسب.)
…هرکه پروای خدا کند، خداوند برای او راه برون رفتنی نهد.
و
از جایی که گمان نَبَرَد، روزی اش دهد.
شیخ سعدی در برداشتِ زمانی خود
از آیات چنین میسراید:
یکی طفل دندان برآورده بود
که من
نان و برگ
از کجا آرمش
چو بیچاره گفت این سخن نزد جفت
مخور هول
ابلیس تا جان دهد
زمین دارای پهنا و درازای روشنی است.
که در بخشهای پیشین مقال، بدان پرداختیم و نیازی به بازگو کردن نیست؛ اما تنها
از باب تأکید و روشن گری بیشتر به صاحب نظرانی که برخلاف جهش ۵/۱ میلیارد ساکن زمین در قرن پیشین به ۶میلیارد ساکن در قرن کنونی، هنوز نسبت به افزایش روزافزون ساکنان زمین و نسبت به ناگنجایی زمین در برابر روند نرخ رشد کنونی ساکنان زمین تردید دارند، محاسبهها و حسابرسیهای زیر را میآوریم:
(ارلیش) در دهه ۱۹۶۰ (در حالی که رشد زاد و ولد و ساکنان زمین خیلی پایین تر
از امروز بود) محاسبه کرد که اگر نرخ رشد
جمعیت (همچنان} ادامه پیدا کند، ۹۰۰ سال دیگر (که بهطور کلی دورهای طولانی در تاریخ جهان نیست) ۶۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ (۶۰میلیون میلیارد) نفر بر روی زمین حضور خواهند داشت، تقریباً در هر مترمربع سطح کره زمین، اعم
از دریا و خشکی، یکصد نفر حضور خواهند داشت.
ییک فیزیکدان به نام (فرملین) محاسبه کرده است که برای
مسکن دادن به چنین جمعیتی، نیاز به ساختمانی ۲۰۰۰ طبقه است که سراسر سطح کره زمین را بپوشاند.
حتی در چنین ساختمان شگفت انگیزی، تنها دو تا سه متر فضا برای هر نفر موجود خواهد بود.)
آمادگی و شایستگی زمین برای خورانش و خوراندن آفریدهها، اندازه دارد و آن هم، کم.
و قانون روزی رسانی خداوند متعال برای آفریدگان، در همان حد و مرز سازوار با تواناییهای طبیعی جواب میدهد، نه بیش
از آن.
باید توجه داشت:
(
از مجموع ۱۳۵۰۰ میلیون هکتار مساحت خشکیهای کره زمین، به اندازه ۴۷۰۰ میلیون هکتار قابل
کشاورزی است و
از این مقدار سالانه حدود ۱۴۰۰ میلیون هکتار زیر کشت محصولات زراعی قرار میگیرد که شامل ۲۳۰ میلیون هکتار اراضی دیم است. ۳۳۰۰ میلیون هکتار دیگر هم، اغلب به صورت مراتع فصلی و دایمی مورد استفاده قرار میگیرد که تبدیل آنها به اراضی کشاورزی، یا غیر اقتصادی است و یا به فرسایش آبی، بادی و کاهش کیفیت
خاک منجر میشود.
بنابراین، تمرکز تولید محصولات کشاورزی جهان به همان ۱۴۰۰ میلیون هکتار اراضی زراعی سالانه محدود میشود و به لحاظ همین محدودیت، افزایش جمعیت به کوچک تر شدن واحد سرانه زمین و کاهش بازدهی آن منجر میشود.)
بنابراین، میتوان گفت، هرچند خداوند،
زمین را مرکز اجتماع انسانها قرار داده و برای آنان محل سکونت و روزی پیش بینی کرده است؛ اما به طوری که در پیش
از این نیز شرح دادیم، یک سویه نگری بهایات
قرآنی، سرانجام بدان جا ختم میشود که در روزگاری، آیات الهی، ناسازگار با واقعیتهای زمانه جلوه کند و مانایی آن نیز در دگردیسیهای اجتماعی و علمی مورد تردید واقع شود و در نتیجه، به انزوای بیشتر
قرآن در جامعههای انسانی و اسلامی بینجامد.
در حالی که رسول اکرم میفرماید:
(
القرآن لیصدق بعضه بعضاً.)
یا:
(
القرآن یفسر بعضه بعضاً.) (این عبارت را
تفسیر نمونه در مقدمه خود بدون ذکر مأخذ به عنوان حدیث معروف آورده است.
اما نگارنده در منابع حدیثی بدان دست نیافتم.
علامه مجلسی هم در
بحارالانوار ، آن را به عنوان عبارت غیر حدیثی آورده است.
)
و
علامه طباطبایی ، در مقدمه
تفسیر المیزان ، آن جا که سرچشمه اختلاف مفسران را یادآور میشود، مینویسد:
(…تمام اختلافات در مصادیق و مواردی است که مضمون آیات بر آنها تطبیق میگردد… پس باید بهاین نکته توجه داشته باشیم که آنچه در صدق یک نقطه معتبر است، همان نتیجه و فایده مخصوص آن است، ولی متأسفانه اُنس و عادتها به یک یا چند مصداق خاص، ما را
از این حقیقت دور میسازد و همین امور باعث شده که عدهای… جمود خاصی بر الفاظ کنند، گرچه باید این را جمود بر عادت نام گذارد، نه جمود بر لفظ! (باید)
قرآن را با
قرآن تفسیر کنیم و توضیح آیه را به وسیله
تدبر و دقت (که
قرآن به آن دستور داده)
از آیه دیگر بخواهیم و مصادیق را به وسیله خواصی که خود آیات به دست میدهند بشناسیم… چگونه ممکن است
قرآن مایه هدایت و میزان سنجش خوب و بد و وسیله روشنی برای عالمیان باشد، ولی در موضوع فهم خود آیات
قرآن که جهانیان احتیاج شدید به آن دارند، آنها را مستغنی نسازد؟)
در اساس، سازواره
قرآنی بر چنین اصلی استوار است کهایات در کنار همدیگر و در فرایندی هماهنگ و پیوسته، گزارههای دینی را تعریف میکند و معنی میبخشد.
در ژرفای
قرآنی و در قانون فرهنگ
وحی ، علم گریزی و جامعه ستیزی محلی
از اعراب ندارد.
این است که هیچ گاه
کلام الهی را ناسازگار با بود و هست و واقعیتهای زمانه نخواهیم یافت، مگر اینکه
آیات را ناتمام بنگریم و با همان بافت سنتی و کلیشهای، خود را به
قرآن عرضه بداریم.
با توجه به اصول زیر،
قرآن کریم، دلیلهای
قرآنی مخالفان را مردود میشمارد:
(وانّا کل شیء خلقناه بقدر.)
ما هر چیزی را به اندازه آفریدیم.
(وکل شیء عنده بمقدار.)
هر چیزی در نزد او به اندازه است.
(قد جعل الله لکلّ شیء قدرا.)
خداوند برای هر چیزی اندازهای قرار داده.
(وان من شیء الاّ عندنا خزائنه وما ننزّله الاّ بقدر معلوم.)
هیچ چیز نیست جز آنکه انباشتههای آن نزد ماست و ما جز به اندازه دانسته فرو نفرستیم اش.
(وقدر فیها اقواتها فی اربعة ایام سواء للسائلین.).
روزیهای آن را به اندازه نهاده است، به چهار روز، یک سان برای خواهندگان.
(الذی خلق فسوی والذی قدّر فهدی.)
آن که بیافرید و بیاراست و آنکه اندازه نهاد و راه نمود.
و آیات بسیاری که جملگی حاکی
از وجود حد و مرز و حساب و کتابی در آفریدههای خداوندی است که براساس خواست الهی و نظام مندی
جهان هستی،
از آن حدود و اندازه فراتر نمیروند و درنمیگذرند.
علامه طباطبایی ، در تفسیر واژه (قدر) مینویسد:
(خداوند
از برای هر چیزی قدر و اندازهای قرار داده است.و بدیهی است، قدر هر حادثهای
از حوادث، همان اندازه وجودی اوست که به واسطه علل و شرایط وجود او تعین پیدا میکند، چنانکه
انسان در خصوصیات دید و شنید و رفت و آمد و کار و کوشش و تغذیه و هضم و غیره، محدود با حدود و اندازههایی است که غیر آنها برایش میسر نیست.حال همه موجودات ما
از همین قرار است.و هر موجودی در فعالیت وجودی خود محدود و محکوم یک اندازهای بوده، و محدودیتش نیز در اثر محدودیت داخلی و خارجی او و به عبارت دیگر علل و اسباب پیدایش افعال و آثار او میباشد.)
تفسیر نمونه، در شرح آیات یاد شده چنین نتیجه گیری میکند.
(این درس را میتوانیم بیاموزیم که جامعه انسانیت که جزئی
از مجموعه نظام هستی است، اگر بخواهیم سالم زندگی کند باید این اصل: (کل شیء عنده بمقدار) بر سراسر آن
حکومت داشته باشد،
از هر گونه
افراط و تفریط و کارهایی که حساب و کتاب در آن نیست بپرهیزد، و در تمام نهادهای اجتماعی حساب و کتاب را حاکم سازد.)
ارسطو ، در این زمینه میگوید:
(به حکم
تجربه ، دشوار و حتی محال است که بتوان کشور پرجمعیت را خوب اداره کرد.
هیچ یک
از کشورهایی که در سیاست و تدبیر سرآمد دیگرانند جمعیت بیرون
از اندازه ندارند.
در این جا خرد نیز با تجربه سازگاراست.
زیرا قانون؛ یعنی
نظم و قانون خوب، آفریننده نظم استوار است؛ اما نظم را نمیتوان میان گروه بی شماری
از مردم بر پای داشت.
فقط نیروی پروردگار که سراسر جهان را
از موهبت نظم بهره مند کرده است بر این کار تواناست… اندازه یک کشور مانند اندازه چیزهای دیگر، مانند گیاهان و جانوران و افزارها، حدی دارد…)
انسان در استفاده
از تواناییها و نعمتهای طبیعی، غریزهها و نواختهای الهی، وظیفه دارد و باید
از اندازه درنگذرد: (کلوا واشربوا ولاتسرفوا)
زیرا مازاد بر نیاز و مازاد بر گنجاییهای شخصی و اجتماعی در هر موردی زیان آفرین است و
از سوی آفریننده هستی نیز، نکوهش شده است: (انه لایحب المسرفین.)
زیاده روی در هر چیزی، نه تنها ناپسند و نارواست، بلکه استفاده در حد اندازه گنجاییها هم در قالب
اسراف تعریف میشود.
اسراف در کلام
امام علی (ع) عبارت است
از:
(مافوق الکفاف اسراف.)
آنچه بیش
از بسندگی باشد، اسراف است.
بنابراین، بهره برداری خارج
از میانه روی و بسندگی در خوردن، آشامیدن، پوشیدن،
آمیزش کردن و… در کلام
امام صادق (ع)
حرام و در کلام وحیانی، فسادانگیزی در روی زمین بوده و اسراف کاران، تباهی آفرینان در روی زمین:
(لاتطیعوا امر المسرفین الذین یفسدون فی الارض ولایصلحون.)
فرمان فزون کاران را مبرید.
آنان که در زمین تباهی کنند و راست نیارند.
حال که سامانه
اسلام و طبیعت، بر اصل حفظ اندازهها و پرهیز
از اسراف استوار است، آیا کدام رواشمارنده عقلی و شرعی، نگهداشت آن را در زاد و ولد، که پیامدها، فسادها و تباهی آفرینیهای آن، دامن گیر جامعههای انسانی، بویژه
جمهوری اسلامی ایران شده است، جدا میکند و نادیده میانگارد؟
۱ـ۳. (ولیخشَ الذین لو ترکوا من خلفهم ذُریة ضِعافاً خافوا علیهم فلیتّقوا اللّه ولیقولوا قولاً سدیداً.)
و باید بترسند آنان که اگر پس
از خود، فرزندانی ناتوان بر جای نهند، بر آنان بیمناکند.
باید پروا کنند و سخنی استوار گویند.
آیه شریفه در باره
ارث یتیمان است.
بیم و هشدار به کسانی که دست مییازند به ارث کودکان پدر مرده.
آیه هشدار میدهد به انسانها که پروا پیشه کنند و به کودکان یتیم مهر ورزند و به دارایی آنان دست نبرند و حقوق آنان را پایمال نکنند.
که اگر این رویه را پیش بگیرند، بر سر فرزندان و یتیمان ناتوان آنان نیز همین
بلا و گرفتاری خواهد آمد۱۱۷ و گریبان آنان را کرکسهای حرام خوار خواهند گرفت و مال شان را یغما خواهند برد.
شاید
از این آیه بشود استفاده کرد که باید برای آینده فرزندان خود، با رفتار استوار و دقیق و هدف مند، کاخ سعادت را پی ریخت و نگذاشت آیندهای سیاه و مرداب گون داشته باشند.
از جمله بی برنامگیهایی کهاینده فرزندان را خراب میکند و فراروی آنان باتلاق تباهی را میآفریند و
فقر و فاقه را برای آنان رقم میزند، رشد ناقانون مند و ناترازمندِ زاد و ولدهاست.
باید زاد و ولد، به گونهای سامان یابد که مساحت،
آب ، هوا و زمین کشور بتواند پاسخ گو باشد و رفاه تک تک کسانی را که چشم به گیتی میگشایند، برآورد.
۲ـ۳. (ولتنظر نفس ما قدّمت لغد.)
هرکس باید بنگرد، که برای فردای خویش چه پیش داشته است.
۳ـ۳. (ولا تجعل یدک مغلولة الی عنقک ولاتبسطها کلّ البسط فتقعد ملوما محسورا.)
دست خود را به گردنت بسته مَنِه و چندان گشاده مدار، تا نکوهیده و درمانده نشینی.
پیش بینی آینده و سامان دهی برنامههای سازوار با تواناییهای موجود،
از اصول فطری و حیاتی بشری است که به توشیح
عقل و
شرع نیز رسیده و به مناسبتهای گوناگون در آیههایی
از قرآن شریف و فرازهایی
از سخنان معصومان، بدانها سفارش و تأکید شده است.
۱ـ۴. (یرید الله بکم الیسر ولا یرید بکم العسر.)
خداوند برای تان آسانی خواهد، نه دشواری.
۲ـ۴. (ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج.)
خداوند نمیخواهد در تنگناتان نهد.
۳ـ۴. (وما جعل علیکم فی الدین من حرج.)
و در
دین بر شما تنگنایی ننهاده.
در قاموس فرهنگ اسلام،
احکام تکلیفی ، همواره، بر آسانی استوار بوده و بهطور کلی
از سخت گیریهای بی مورد در آن اثری یافت نمیشود.
برابر
تشریع قرآنی، فرمآنهایی که با حال جسمی، روحی، زمانی و مکانی مکلف، سازگاری نداشته باشد، یا کنار زده میشود و
از عهده مکلف خارج میگردد و یا به پایین ترین حدّ خود فرود میآید.
امروزه، با توجه به ویژگیهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی حاکم بر
جهان و دشواریهای ویژه زندگانی، تربیتی، بهداشتی و محیط زیستی و… بسیاری فرزند، افزون بر پدر و مادر و محیط خانواده، بر کل جامعه: دولت و ملت، آسب میزند و دشواریهای بسیاری را پدید میآورد که جز به وابستگی و به بن بست کشاندن برنامهها و سیاست گذاری ملی و منطقهای، نتیجهای برای کشور به بار نخواهد آورد.
این، بزرگ ترین
عسر و حرجی است که نظام ما را تهدید میکند.
در مروری به
آیات قرآنی، دریافتیم که خداوند متعال، نه تنها
شوق انگیز بندگان خود برای داشتن فرزندان بسیار نبوده و برتری به دارندگان فرزندان بسیار نمیدهد، بلکه نازندگان به فرزندان بسیار را سرزنش کرده است.
از جمله لذتها و دلخوشیهای فطری زندگی انسانی، پس
از مرحله
ازدواج ،
نعمت فرزند است که همه زوجها، حتی پدر و مادر آنان، در آرزوی آن به سر میبرند و امید میبرند که هرچه زودتر، زندگی فرزندان شان به چشم گشودن کودکی به گیتی، فروزان تر شود.
این قضیه
از آنچنان جایگاه و اهمیتی برخوردار است که همواره پایندگی و شیرینی زندگی مشترک، بستگی به آبستنی و زایمان زنان، پس
از ازدواج دارد.
در غیر این صورت، چه بسا که به جدایی
زن و مرد میانجامد.
با توجه بهاین خواست فطری و بستگی پایندگی و ماندگاری زندگانی مشترک به آن، پیشوایان
شریعت اسلام، در آموزههای خود، زنان زایا را بهترین زنان میدانند؛ همانان که سبب زایندگی زندگی و پایندگی نسل بشرند.
بچه آوری زنان، همواره
از بروز بدترین و نفرت انگیزترین
حلالها، که همانا طلاق است و
از هم پاشیدگی خانوادهها پیش گیری میکند.
بر این اساس است که
پیامبر خدا (ص) میفرماید:
۱ـ۱. (خیر نسائکم الولود الودود العفیفه…)
بهترین زنان شما آنانند که بچه آور و مهربان و پاکدامن هستند.
۲ـ۱. (تناکحوا وتناسلوا تکثروا فانی اباهی بکم الامم یوم القیامة ولو بالسقط.)
ازدواج کنید تا نسل شما فزونی گیرد، همانا من در روز
قیامت حتی به فرزندان سقط شده شما به دیگر امتها مینازم.
۳ـ۱. (تزوّجوا بکراً ولوداً ولاتزوّجوا حسناء جمیلة عاقراً فانّی اُباهی بکم الامم یوم القیامة.)
با دوشیزه بچه زا ازدواج کنید.
و با زن زیباروی
نازا ازدواج نکنید؛ زیرا من در قیامت با بسیاری شما به امتهای دیگر افتخار میکنم.
این
حدیث ، برخلاف
راویان ثقه در سلسله روایی آن،
از جهت متن (مدلّس) است.
زیرا سفارش به ازدواج با دختران زایا، در حالی که شناسایی چنین دخترانی با وجود ترقی و گستردگی شگفت انگیز علم
پزشکی ، در روزگار ما، تاکنون، ناممکن بوده است.
به هر حال، گیریم که شناسایی دختران زایا ممکن باشد، با
استدلال ما ناسازگاری ندارد.
به طور کلی فرزندخواهی و
فرزندداری در طبیعت ازدواج نهفته و خواسته فطری بشر است.
روایتهای یاد شده و دیگر روایتها، که در این معنی
از معصومان وارد شده، آن گونه که در بخش
قرآنی هم یادآور شدیم، بیش تر تأکید بر بسیاری و پایندگی نسل دارند؛ چیزی که بین مخالفان و موافقان نظریه قانون مند کردن زاد و ولد، اختلاف نظری وجود ندارد.
گفت وگو در این است کهایا فرزندخواهی حد و مرزی میشناسد یا نه؟ و اگر نه، با تنگناهای موجود طبیعی و اجتماعی چگونه سازگاری دارد؟
در بررسی آیات
قرآنی، بهاین نتیجه رسیدیم که جهان، جهان اندازههاست.
خداوند متعال، تمام پدیدههای روی
زمین را به اندازه و با حد و مرز، برای استفاده خردمندانه، با برنامه و به دور
از اسراف و تبذیر بشری آفریده است و در هیچ آیهای
از آیات
قرآنی، نه دلیل و دستوری درباره زاد و ولد بسیار دیده میشود و نه
از خوشایندی آن سخنی به میان آمده است.
درباره روایات هم، اگر روی درستی آنها، ویژگیها و زمینههای زمان صدور، توجه شود،
از این نظر، ناسازگاری دیده نخواهد شد.
(در شرایط کنونی که کمیتها نقش خویش را به کیفیتها داده است، گسترش دامنه جمعیت، اگر هماهنگ با رشد تولید و امکانات زندگی نباشد، گذشته
از اینکه مایه رشد و عزت نیست، عامل عمده و مهمی در عقب راندن جامعه و افزایش
فقر و محرومیت، تشدید نیاز به کفار و ضعف
مسلمانان و موقعیت اسلام به شمار میرود.
پیامبر گرامی اسلام (ص) با توصیه به تکثیر اولاد، در رشد جمعیت مسلمانان صدر اسلام، عظمت و سیادت آنان را جست وجو میکرد، ولی چنانچه در عصر و شرایط دیگری زیادی جمعیت و سطح بالای آن، به جای اینکه مایه قدرت و پیشرفت باشد، زاینده فقر و عقب ماندگی شود و به جای اینکه عظمت و بزرگی بیافریند، مستلزم ذلت و
حقارت باشد، آیا باز هم مطلوب خواهد بود؟
ممکن است گفته شود:
از این روایات استفاده میشود که افزایش جمعیت، خود به خود، امری مطلوب است، چرا که میفرماید: من در قیامت به جمعیت زیاد شما مباهات میکنم.
پاسخ این است که: اگر افزایش جمعیت، امری مطلوب است، آیا عظمت،
استقلال و غنای مسلمآنها مطلوب نیست؟ آیا در مقام تزاحم، کدام یک مقدم است؟)
(کنترل جمعیت، ضرورتها و شرایط))
همچنین در بازکاوی این
حدیث شریف، پرسش دیگر به ذهن میآید و آن این که، آیا نازیدن پیامبر خدا در روز قیامت، دربرگیرنده یزید و یزیدیان، مفسدان و منافقان، اشرار، بی دینان، مسلمانان شناسنامهای، معتادان و جاهلان و… که به هر عنوانی به جامعه اسلامی بستگی دارند و مسلمان زاده خوانده میشوند، خواهد بود، یا نه؟
اگر چنین برداشتی
از این روایات داشته باشیم، آیا در حق پیامبر خدا،
دروغ نگفته و جفا نکردهایم؟ در حالی که سالم سازی محیط اجتماعی رشد گروه صالحان و تربیت درست و ترازمند فرزندان، بیش ترین دغدغه فکری و هدف رسالتی پیامبر خدا (ص) بوده است، تا جایی که سینه اش لبالب
از اندوه میشده، اندوه کشنده و تباه کننده. (لعلک باخع نفسک الا یکونوا مؤمنین
چنین دغدغه و رسالتی است که همواره حضرتش و ائمه اطهار (ع) نسبت به پرهیز
از آمیزش با زنان غیر حلال (امام رضا: (…وحرم الله الزنا لما فیه من الفساد من قتل النفس، وذهاب الانساب وترک التربیة الاطفال…)
، آمیزش در روزهای حیض (امام صادق: (لایبغضنا الا من خبث ولادته او حملت به امه فی حیضها)،
فرزندخواهی
از زنان مجنون،
عقب مانده ذهنی (
امیرالمؤمنین (ع) : (ایاکم وتزویج الحمقاء فان صحبتها بلاء وولدها ضیاع)
)، بی شرم و فحاش (امام
موسی بن جعفر (ع) : (لابأس بالعزل فی ستة وجوه… والمرأة السلیطة والبذیة…)
)، دارای بیماریهای خاص، و نگهداشت ساعتها و زمانهای همبستری را سفارش و تأکید میفرمایند.
پیامبر خدا (ص) به قدری
از احتمال رشد جمعیت نادان و لاابالی در بین امت خود نگران بوده است که در هشداری جدی، به امت خویش میفرماید:
(لا یلقی الله سبحانه احد بذنب اعظم من جهالة اهله و اولاده.)
خداوند سبحان را کسی به گناهی بزرگ تر
از نادانی و تربیت نادرست اعضای خانواده اش دیدار نمیکند.
مردی را در حضور پیامبر خدا (ص)
از تولد دختری خبر دادند، رنگش پرید و ناراحت شد.
حضرت فرمود:
(چه شده مگر؟ زمین حملش میکند، آسمان سایه اش میافکند، و خدا هم روزیش را میرساند.
او ریحانهای است که بویش میکنی.)
سپس رو به
اصحاب کرد و فرمود:
(…من کان له ابنة واحدة فهو مقروح، ومن کان له ابنتان فیاغوثاه بالله، ومن کان له ثلاث بنات وضع عنه الجهاد وکل مکروه، ومن کان له اربع بنات فیا عبادالله اعینوه، یا عبادالله اقرضوه، یا عبادالله ارحموه.)
آن که یک دختر دارد، زخمدار است.
آن که دو دختر داشته باشد، پس پناه بر
خدا .
کسی که دارای سه دختر باشد،
از جهاد و کارهای سنگین و
مکروه بخشیده است.
و هر که را چهار دختر باشد، پس ای بندگان خدا، یاری اش کنید، وامش دهید، و رحم بر او آورید.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) :
(ثلاث من اعظم البلاء، کثرة العائلة.
وغلبة الدین، ودوام المرض.)
سه چیز
از بزرگ ترین بلاهاست: زیادی نانخور، قرض انبوه و
بیماری مزمن.
رسول الله (ص) :
(استعیذوا بالله من الفقر والعیلة.)
از فقر و بسیاری نانخوران به خدا پناه ببرید.
رسول الله (ص) و امام علی و
امام جعفر صادق (ع) :
(قلة العیال احد الیسارین.)
کمی نانخوران، یک نیمه توانگری است.
۵ ـ۲.رسول الله (ص) :
(ان الولد مبخلة، مجبنة، مجهلة، محزنة.)
فرزند، سبب بخل، ترس، نادانی و غم است.
۶ ـ۲.
امام رضا (ع) :
(جدّم، امام جعفر صادق (ع) در کوچه با صیادی رو به رو شد،
از او پرسید: بیش ترین جانوران که به دام تو میافتد،
از کدام گونهاند؟
صیاد گفت: پرندگانی که جوجه دارند.
حضرت
از او گذشت در حالی که میفرمود:
(هلک صاحب العیال، هلک صاحب العیال.)
رسول الله (ص) :
(اللهم اعوذبک من جهد البلهاء، قالوا: ماجهد البلهاء، یا رسول الله؟ قال قلة المال وکثرة العیال.)
خداوندا! پناه میبرم به تو
از کوشش ابلهان.
پرسیدند: یا رسول الله! کوشش ابلهان چیست؟
فرمود: کمی ثروت و زیادی نانخوران.
حضرت علی (ع) :
(الفقر هو الموت الاکبر.
وقلّة العیال احد الیسارین وهو نصف العیش….وما عال امرؤا اقتصد.)
گرسنگی و ناچیزی
مرگ بزرگی است.
کمی نانخوران، یکی
از دو فراخ دستی و نیمی
از زندگی است.
مردی که میانه روی کند، نیازمند نشود.
با توجه به تواتر روایات، در ستایش
از مسلمانانی که به فرزند کم بسنده میکنند،
علامه مجلسی در
بحارالانوار ، بابی را زیر عنوان:(باب فضل توسعة العیال ومدح قلة العیال) گشوده است.
و جالب تر این که، پیامبر خدا (ص) ضمن دعایی، دشمنان پیامبر و آل پیامبر را به داشتن مال و فرزندان بسیار نفرین کرده و میفرماید:
(اللهم ارزق محمداً وآل محمد ومن احب محمداً وآل محمد علیهمالسلام العفاف الکفاف وارزق من ابغض محمداً وآل محمد کثرة المال والولد)
خدایا محمد و آل محمد و دوستان آنان را همراه با عفت و بسندگی روزی دِه و زیادی مال و فرزندان را بهره دشمنان محمد و آل محمد فرما.
سامانه زندگی انسان همواره بر اصلِ (دوراندیشی) و (برنامه ریزی) در امور استوار است.
روشن کردن خط مشی، یا حدود عملیات برای پیاده کردن هدفهای زندگی،
از ارکان اصلی برنامه ریزی انسانی به شمار میرود.
برنامهریزیها هر چقدر هم
از جامعیت، آینده نگری و واقع بینی برخوردار باشند، اثرگذاری دیرپا و بلند مدت خود را بروز خواهند داد.
در جامعیت برنامهریزیها همین بس که در آنها ارزشهای حاکم بر جامعه، چشمداشتها، منبعها و تواناییها و مصالح همگانی، در نظر گرفته شده باشد.
از آن جایی که پیشبینیهای صحیح، یعنی تدبیر در پیش زمینهها و ارزیابی دستاوردها و نتیجهها، نقش مهمی در برنامه ریزی و رسم کردن خط مشی امور دارد و بدان اعتبار بیش تری میبخشد؛ افزون بر
قرآن، که پیامهای آن را در این باره
از نظر گذراندیم،
از پیشوایان
اسلام نیز سفارشها و هشدارهای اکیدی را زیر عنوان بایستگی دوراندیشی در امور، دوراندیشی در زندگانی، آینده نگری، چگونگی گرایی، میانه روی، به سامانی اقتصادی، سامان دهی مصرف و… که همگی در سیاستهای سامان دهی خانواده مصداق عینی مییابند، شاهد هستیم که به نمونههایی اشارت میکنیم:
رسول گرامی
اسلام :
(من فقهک، رفقک فی معیشتک.)
از دین شناسی تو این است که با مدارا و ملاحظه زندگی بکنی.
رسول گرامی اسلام:
(التقدیر نصف المعیشة.)
برنامه ریزی نیمی
از زندگی است.
امام علی (ع) :
(فی صفة اللبیب: (راقب فی یومه غده، ونظر قدما امامه.)
انسان خردمند، در امروز مراقب فردای خویش است و
از هم اکنون آنچه در پیش دارد، میبیند.
امام علی (ع) :
(سوءالتدبیر مفتاح الفقر.)
کج اندیشی و بدی
مدیریت ، کلید
فقر است.
امام علی (ع) :
(آفة المعاش سوء التدبیر.)
بلای زندگی، برنامه ریزی نادرست است.
امام علی (ع) :
(من استقبل الامور ابصر ومن استدبر الامور تحیر.)
هرکه کارها را پیش بینی کند، بینا میشود و هرکه
از نتیجه کارها روی گردان شود، سرگردان میشود.
امام صادق (ع) :
(من الدین التدبیر فی المعیشة.)
دوراندیشی در زندگی،
از دین است.
امام صادق (ع) :
(…وجوز لهم ان یاکلوا قصداً، ویشربوا قصداً، ویلبسوا قصداً، وینکحوا قصداً…)
خداوند، بر شما روا شمرده: خوردن، آشامیدن و
ازدواج ، به اندازه.
پیامبر (ص) :
(ان ما قلّ وکفی، خیر مما کثر والهی.)
آنچه کم و کافی است، بهتر است
از آنچه زیاد و مشغول کننده است.
تمامی شاهدها و دلیلهای
قرآنی و روایی که در این جُستار بدان استناد جستیم، بیان گر بایستگی پدید آوردن سازواری بین تواناییها، سرچشمهها و منبعهای پایان پذیر زندگی و
واجب بودن سامان دهی خانواده بودند.
حال، با پی بردن بهاینکه افزایش بی رویه جمعیت در نظام
جمهوری اسلامی ایران ، اجرای برنامهها و سیاستهای تدوین شده را
از هم گسسته و امنیت کشور را با خطر جدی و کمبود منبعها، سرچشمهها و تواناییها رو به رو کرده است، بایسته مینماد، نظر اسلام را درباره راهکارهای ارائه شده برای سامان دهی زاد و ولد، به بوته بررسی قرار دهیم.
از دیرباز تا به کنون، برای پرهیز
از بارداری ناخواسته، شیوههای گوناگونی رایج بوده است که میتوان آنها را در روشهای پنجگانه زیر خلاصه کرد:
۱.استفاده
از داروهای ضد باروری، خوراکی یا تزریقی.
۲.استفاده
از ابزار بهداشتی گوناگون برای جلوگیری
از رسیدن اسپرماتوزویید به داخل رحم (مانند کاندوم و ابزار داخل رحمی)
۳.عزل (به خارج
از رحم ریختن اسپرم)
۴.سترون سازی (عقیم سازی) کوتاه مدت، یا همیشگی
زن و مرد
۵.افکندن
جنین
روشهای یاد شده،
از ۱ـ۳، به اجماع فقیهان، اگر زن و مرد هم رأی و هماهنگ باشند، رواند.
مرد میتواند و بر او رواست که مَنی خود در بیرون
از رحم بریزد.
اما اگر زن بهاین کار راضی نباشد، دست بالا،
مکروه است.
بنابراین، چون در موردهای سه گانه، چندان سخن و گفت وگو و مناقشهای وجود ندارد،
از پرداختن به آنها چشم میپوشیم و دو روش دیگر را به بوته بررسی مینهیم.
عقیم سازی مردان (وازکتومی) و یا عقیم سازی زنان (توبکتومی) که در دانش پزشکی امروز، رایج است و
از بهترین و خاطرجمع ترین شیوه پیشگیری
از بارداری شناخته شده است، به دو گونه ممکن است: کوتاه مدت و همیشگی.
با توجه بهاینکه چنین روشهایی در دورآنهای پیشین انجام نمیگرفته، در کتابهای مرجع و مورد استفاده، در این باره مطلبی برای استناد
حکم شرعی دیده نمیشود.
بیش تر فقیهان روزگار ما، با
استدلال بر اینکه عقیم سازی همیشگی گونهای زیان رساندن به نفس به شمار میآید و زیان به نفس هم
از نظر شرعی، حرام است، حرام بودن آن را استنباط کردهاند.
در برابر اینان، فقیهانی هستند که عقیم سازی را حلال میدانند.
شهید بهشتی مینویسد:
(در مورد پیش گیری
از باردار شدن زن، با استفاده
از راههای گوناگون، آنچه که
از ادله فقهی ما استنباط میشود جواز همه انواع پیش گیری است.
تنها مسأله و مطلبی که وجود دارد این است که در میان زن و شوهر اختلاف نظری در این زمینه نباشد.
در مورد
تعقیم طبی مرد، یا زن با اسلوب جدید نیز مستفاد ما
از ادله، حرمت چنین تعقیمی نیست، یعنی دلیل کافی بر
حرمت این گونه تعقیم وجود ندارد.
بنابراین، این امر بر طبق قواعد کلی حلیت، محکوم به جواز و اباحه است و اشکالی ندارد.)
از شیخ جواد تبریزی پرسیده شده است:
(آیا برای جلوگیری
از بچه دار شدن، میتوان لوله زنان یا مردان را بست؟)
وی در پاسخ مینویسد:
(چنانچه جنایت بر نفس حساب نشود، مثل اینکه چند بچه داشته باشند و تحمل بیش
از آن برایشان حرجی باشد، بستن لوله، فی نفسه، مانعی ندارد) ۱۵۴
از مقام معظم رهبری پرسیده شده است:
(بستن لوله منی مرد، برای جلوگیری
از افزایش جمعیت، چه حکمی دارد؟)
وی در پاسخ مینویسد:
(اگر این کار با یک غرض عقلانی صورت بگیرد، و ضرر قابل ملاحظهای هم نداشته باشد، فی نفسه، اشکال ندارد.)
البته شایان ذکر است که در
استنباط باورمندان به
حرام بودن سترون سازی و
نازایی، پیامدهای جانبی و احتمالی آن در نظر بوده است که برابر نظر پزشکان (انجام عمل وازکتومی) یک راه ساده، راحت برای پیش گیری
از بارداری است و نه تنها اثر ناگواری بر
جسم ،
روح و روان فرد ندارد، بلکه به دلیل آرامش خیالی که در وی پدید آمده، برای روح و روان وی، مفید خواهد بود و بر آن اثر خوشایندی خواهد گذاشت.
سقط جنین ، چه سالم و چه ناسالم آن، نتیجه بارداریهای ناخواسته است که سالانه در جهان تا ۸۰میلیون مورد اتفاق میافتد، و بیش
از نیمی
از آنها با سقط جنین پایان مییابد.
براساس برآوردهای سازمان جهانی بهداشت، سالانه حدود ۲۰میلیون سقط جنین ناسالم (بدون مراقبتهای پزشکی) در جهان صورت میگیرد.
در
جمهوری اسلامی ایران ، برابر تحقیقها و پژوهشهای انجام شده، ۴۰درصد بارداریها، ناخواسته است.
ییعنی
از ۲میلیون نوزادی که سالانه بر جمعیت کشور افزوده میشود،
حدود ۸۰۰ هزار نفر آن جزو نوزادان ناخواستهاند.
آمار سقط جنین در ایران، به علت غیر قانونی بودن عمل سقط و انجام پنهانی و ناسالم آن، چندان روشن نیست؛ اما کارشناسان، برابر نشانهها و قرینههای موجود، در آمارهایی اتفاق نظر دارند که حاکی
از هم برابری با آمارهای جهانی و فراگیر بودن مسأله در بین شمار زیادی خانوادههای جامعه اسلامی ایران است که برخلاف گرایش باطنی، ناخشنودی و احساس گناه و گمان بر پیامدهای ناگوار جانبی، اما
از روی نیاز و ناچاری و رو به رو بودن با دشواریها، نابسامانیها، ناهنجارهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، تن بهاین کار میدهند.
بازکاوی دیدگاه
اسلام در مسأله سقط جنین، شاید با پیامهای جدید و کارسازانهای همراه باشد که ما برای گشودن باب این گفت وگوی فقهی، به دستاوردهای پژوهشی خود، اشارت میکنیم.
نه تنها در ظاهر آیات
قرآنی،
از حکم سقط جنین، سخنی به میان نیامده است، بلکه در تأویل و تفسیر آیات الهی،
از معصومان (ع) هم روایتی در این باب وجود ندارد، تا بتوان براساس آن، نظر
قرآنی را کشف و نتیجه گیری کرد.
حتی مفسران هم در برداشتهای
قرآنی، و کندوکاوگران در باب
آیات الاحکام نیز تا قرن اخیر، سخنی در این باره به میان نیاوردهاند.
در حالی که موضوع مورد نیاز جامعهها و ملتهای اسلامی،
از دورآنهای دور بوده است.
لیک در پارهای
از تفسیرهای جدید، در تفسیر آیههایی که گروندگان به اسلام را
از پیروی آیین جاهلی؛ بویژه فرزندکشی، باز میدارند، سقط جنین نیز، مصداق فرزندکشی دانسته شده است.
۱. (ولاتقتلوا اولادکم من املاق.)
فرزندان تان را به خاطر تنگدستی مکشید.
۲. (ولاتقتلوا اولادکم خشیة املاق.)
فرزندانتان را
از بیم نداری مکشید.
۳. (واذا الموؤدة سئلت بای ذنب قتلت.)
و آن گاه که زان دخت زنده به گور پرسند: به کدام
گناه کشته شده است.
۴. (یا ایها النبی اذا جائک المؤمنات یبایعنک علی ان لایشرکن بالله شیئاً ولایسرقن ولایزنین ولایقتلن اولادهن و…)
ای پیامبر، هرگاه
زنان گرویده برای بستن پیمان نزد تو آیند، برای اینکه هیچ چیز را با خدا انباز نکنند، و دزدی نکنند و
زنا نکنند و فرزندان شان را نکشند و….
علامه طباطبایی در تفسیر، آیه چهارم
مینویسد:
(ولایقتلن اولادهن بالوأد وغیره واسقاط الاجنّة.)
فرزندان خود را به وسیله زنده به گور کردن و غیر آن و سقط جنین نکشید.
در تفسیر نمونه، در شرح آیه نخست
آمده است:
(با نهایت تأسف، این عمل جاهلی در عصر و زمان ما در شکل دیگری تکرار میشود، و به عنوان کمبود احتمالی مواد غذایی روی زمین، کودکان بی گناه در عالم جنینی
از طریق (کورتاژ) به قتل میرسند)
در همان تفسیر در شرح آیه سوم
میخوانیم:
(…با نهایت تأسف این مسأله به اشکال دیگری در جاهلیت قرون اخیر نیز خودنمایی میکند، در شکل آزادی سقط جنین که به صورت قانونی در بسیاری
از کشورهای به اصطلاح متمدن رواج یافته، اگر عرب جاهلی بعد
از تولد، نوزادان را میکشت، انسانهای متمدن عصر ما آن را در شکم مادر میکشند!)
محمدتقی شریعتی در تفسیر نوین در شرح آیه چهارم
مینویسد:
(اگر تازیان نادان فقط دختر را میکشتند انسان زمان ما هم دختر را و هم پسر را میکشد.
مگر کورتاژ و سقط جنین در بزرگ ترین ممالک متمدن فراوان نیست؟…)
در منشور جاوید در تفسیر آیه نخست
آمده است:
(
از آنجا که عرب جاهلی با وسائل امروزه
پزشکی مجهز نبود و
از وضع جنین در رحم مادر آگاهی زیادی نداشت و نمیدانست جنین دختر است یا پسر،
از این جهت بردباری به خرج میداد، تا
جنین چشم به جهان بگشاید، سپس دست خود را به خون جگرگوشه خود آلوده سازد.
ولی بشر امروز، گام به پیش نهاده و با کمال قساوت آماده میشود که جگرگوشه او در رحم قطعه قطعه گردد و بیرون کشیده شود…)
روشن است که چنین برداشتهایی
از آیات
قرآنی هرچند نوپردازانه و همراه با نگرش به رویدادهای اجتماعی است، اما چون مستند به کلام وحی و دلیلهای چهارگانه فقهی نیستند، در نتیجه، حکم شرعی موضوع
از آنها به دست نخواهد آمد.
زیرا به جنین در حالتهای ابتدایی،
از نظر لغوی، عرفی و شرعی
انسان گفته نمیشود.
از این روی، در روایات تا پیش
از حلول
روح ،
از احکام جداگانه برخوردار است.
و چون انسان نیست، افکندن آن هم، در حکم کشتن نفس و در حکم (موؤده) (دختر زنده به گور شده) نخواهد بود.
فاضل مقداد ، روایتی شاهد بر درستی این سخن، به شرح زیر آورده است.
(روی ان الصحابه اختلفوا فی الموؤدة ماهی؟ وهل الاعتزال وأد؟ وهل اسقاط المرءة جنینها عمداً وأد؟ فقال علی (ع) آنها لاتکون موؤدة حتی یاتی علیه التارات السبع، فقال له عمر: صدقت اطال الله بقاءک، واراد (ع) طبقات الخلق السبع المبنیة فی الآیة المذکورة، فاشار (ع) الی انه اذا استهل بعد الولادة ثم دفن فهو وأد فلایکون الحامل المسقط قد وأدت).
روایت شده: صحابه در معنای موؤدة اختلاف داشتند که چیست؟ آیا بیرون ریختن مَنی و افکندن جنین،
از نمونهها و مصداقهای (زنده به گور کردن) است، یا خیر؟
علی (ع) فرمود: تا هنگامی که ردهها و مرتبههای هفت گانه آفرینش را سپری نکرده (موؤدة) به او گفته نمیشود.
عمر گفت: راست گفتی عمرت دراز باد!
سپس علی (ع) افزود: آفرینش انسان ردههای هفت گانه دارد که در آیه یاد شده است و آن گاه اشاره کرد بهاین که: هر کودک پس
از ولادت گریه کرد و پس
از آن
دفن شد، او زنده به گور شده است.
پس زن بارداری که بچه اش را میافکند، زنده به گورکننده نیست.
شهید بهشتی ، در پاسخ به علمایی که دلیلهای قتل نفس را به تمام ردهها و مرتبههای شکل گیری جنین گسترش میدهند، میگوید:
(
از نظر موازین ما، فقاهت ما، استحسان است؛ استنباط نیست.
هیچ یک
از این بحثها را نمیتوان دلیل فقهی شمرد؛ یعنی ما در مباحث دیگر فقه بهاین گونه استیناسها، میگوییم استحسان و آنها را سند کافی برای استنباط یک حکم نمیشمریم.
این جا هم همین طور، هیچ فرقی نمیکند.
ما وقتی میگوییم انسان در مراحل مختلف، دارای احکام مختلف است، یکی
از احکام قتل نفس است.
باید دید حرمت قتل نفس با آن تأکید، مربوط به کدام مرحله است.
به صرف اینکه ما استیناس میکنیم که در فلان جا هم میشود گفت (انسان) کافی نیست که ادله حرمت قتل نفس را به او هم تعمیم بدهیم.)
و میافزاید:
(چنانکه
از کلام محقق حلی و شهید ثانی و صاحب جواهر و دیگران دانستید، آنان اسقاط علقه و مضغه را محکوم به حکم قتل نمیدانند.)
آنچه در
روایات درباره
سقط جنین دیده میشود، همه، گزارههای مربوط به حقوق جنین است که تنها دیه جنین سقط شده در ردههای گوناگون را روشن میکند؛ یعنی غیر
از آن سخن دیگری به میان نیامده است.
دین مقدس
اسلام که باید و نبایدهای آن در چهارچوب احکام پنجگانه تکلیفی، حتی در کوچک ترین مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، بهداشتی و… به طور کامل روشن است، در این مسأله مهم و مورد نیاز مردمان، جز بیان جریمه، تکلیفی را نفرموده و یا به قدری کم رنگ
از آن سخن به میان آورده که جز دلیل بر مکروه بودن موضوع، استنباطی
از آن بهره نمیگردد.
بنابراین، شهرت تحریمی سقط جنین، نشأت گرفته
از جریمههایی است که در روایات گوناگون وارد شده و یا بر برداشتهای ذهنی و قیاس آن با قتل نفس استوار است که درنگ بیش تری را میطلبد.
برای روشن گری موضوع، چند روایت را درمینگریم:
(دیة الجنین خمسة اجزاء: خمس للنطفة عشرون دیناراً وللعلقة خمسان اربعون دیناراً، وللمضغة ثلاثة اخماس ستون دینارا، {وللعظم اربعة اخماس ثمانون دیناراً} واذا تم الجنین کانت له مئة دینارا، فاذا انشیء فیه الروح فدیته الف دینار او عشرة آلاف درهم ان کان ذکراً، وان کان انثی فخمسمائه دینارا…)
دیه جنین پنج قسمت دارد: ۱ برای
نطفه (۲۰
دینار ) برای
علقه : ۲ (۴۰دینار) برای
مضغه : ۳ (۶۰دینار) برای
استخوان : ۴ (۸۰ دینار) و زمانی که جنین کامل شد بر آن ۱۰۰ دینار است.
پس آن گاه که روح در آن دمیده شد، دیه اش ۱۰۰۰ دینار یا ۱۰۰۰۰ درهم است، اگر پسر شد و اگر دختر باشد ۵۰۰ دینار.
از امام صادق (ع) پرسیده شد:
(فی امراة شربت دواء وهی حامل لتطرح ولدها، قال ان کان له عظم قد نبت علیه اللحم وشق له السمع والبصر فانّ علیها دیة تسلّّّّّّّّّّّّّّمها الی ابیه، قال: وان کان علقة او مضغة فانّ علیها اربعین دیناراً، او غرّة تسلّّّّّّّّّّّّّّمها الی ابیه، فقلت: فهی لاترث من ولدها من دیته؟ قال لا، لآنها قتلته.)
در باره زن بارداری که برای انداختن بچه اش دارویی به کار برده باشد.
فرمود:اگر بچه انداخته شده استخوانی داشته که گوشت بر آن روییده بوده و گوش و چشم بر آن ظاهر شده است، جریمهای دارد که به پدرش پرداخت کند و اگر علقه یا مضغه باشد، پس بر عهده اوست، چهل دینار یا بندهای.
راوی میپرسد، آیا مادر
از فرزندش ارث نمیبرد؟
امام فرمود:نه، زیرا او فرزندش را کشته است.
بین روایاتی که یاد شد و روایاتی که در کتابهای روایی و جود دارند، ناسازگاریهایی دیده میشود که جمع آنها چندان آسان نمینماید.
گاه دیه کامل، برای جنین دارای روح است و گاه به جنین استخوان برآورده، گاه آنچه بر عهده میآید،
درهم و دینار است، گاه آزاد کردن برده.
پیشینیان
از فقهاء، ناسازگاری در این موضوع را، بیش تراز باب
تقیه دانستهاند، ولی به نظر شهید مطهری، ناسازگاریها در مسائل مختلف به دلیل بیان مسأله و یا وقوع مسأله در زمانها و مکانهای گوناگون بوده است.
به هر حال، چون بحث در این مقوله، خارج
از چارچوب تحقیقی این جُستار است،
از پرداختن به بیش
از آنچه مطرح شد، چشم میپوشیم و نگاهی میافکنیم به دیدگاههای فقیهان
اهل سنت و
تشیع .
(انّ فی النطفة عشرین دیناراً وفی العلقة اربعین دیناراً وفی المضغة ستین دیناراً فاذا کسا اللحم فمائة ثم هی مائة حتی یستهل فاذا استهل فالدیة کاملة.)
جریمه سقط در حالت نطفه ۲۰دینار، در علقه ۴۰دینار، در مضغه ۶۰دینار، در استخوان ۸۰دینار و در پوشیده شدن استخوان با گوشت ۱۰۰دینار است، باز صد دینار است تا زمانی که بچه متولد شده و بانگ برآورد.
پس زمانی که بانگ برآورد (گریه کرد) جریمه
انسان کامل بر عهده اوست.
(عن الرجل یضرب المراة فتطرح النطفة فقال علیه عشرون دیناراً فقلت یضربها فتطرح العلقه فقال علیه اربعون دیناراً، فقلت فیضربها فتطرحه وقد صار له عظم، فقال علیه الدیه کاملة…)
از حکم مردی که زنی را زده، به گونهای که به انداختن
نطفه انجامیده است.
فرمود: بر عهده اوست ۲۰دینار.
پس گفتم: اگر به انداختن علقه بینجامد.
فرمود: بر عهده اوست ۴۰دینار.
گفتم: اگر آنچه در شکم دارد بیندازد به حالتی که استخوان شده است.
فرمود: دیه او کامل خواهد بود.
(ذهب فقهاء الشافعیه الی انّ الاجهاض اذا تمّ خلال اربعین یوماً من بدء العلوق وکان ذلک برضی من الزوجین، و بوسیلة قال عنها طبیبان عادلان آنها لاتعقب ضرراً یصب الحامل، کان مکروهاً کراهیة تنزیه، ولم یکن محرماً فان مضی علی بدء الحمل اربعون یوماً، حرم الاسقاط مطلقاً…)
فقیهان مذهب شافعی بر این باورند که انداختن جنین، در صورتی که نطفه تا قبل
از چهل روزگی است و با رضامندی و خرسندی زن و شوهر و یا با نظر دو طبیب عادل که بر این نظرند زیانی به زن باردار ندارد،
مکروه است و
حرام نیست.
پس اگر چهل روز
از بارداری زن گذشته باشد، انداختن آن، در هر حال، حرام است.
از علمای
مذهب شافعی ، تنها امام غزالی است که به حرام بودن ریختن مَنی به خارج
از رحم و انداختن نطفه، در تمام حالتهای آن باور دارد.
علمای
مذهب حنفی در انداختن جنین اختلاف نظر دارند.
شماری
از ابتدای تشکیل
نطفه ، آن را حرام میدانند.
در برابر اینان، شماری تا چهل روزگی، و شماری دیگر تا رسیدن نطفه به ۱۲۰روزگی، انداختن آن را جایز میشمارند؛ اما
اجماع نظر علمای مذهب حنفی بر این است که: انداختن جنین، تا قبل
از حلول روح، روا، و پس
از آن حرام است.
علمای
مذهب حنبلی ، بیش تر، بر این قول اتفاق نظر دارند که انداختن جنین، تا پیش
از دمیده شدن روح در آن، رواست مگر (ابن الجوزی) که آن را در هر حال، حرام دانسته است.
فقیهان مذهب مالکی ، بیش تر، انداختن جنین را در تمام حالتهای جنین حرام دانستهاند، مگر (دسوقی) که به مکروه بودن آن تا قبل
از چهل روزگی باور دارد.
(حکم اسقاط الحمل: بعد استقرار النطفة فی الرحم لایحل اسقاط الجنین بعد مضی مائة وعشرین یوماً، فانه حینئذ یکون اعتداء علی نفس یستوجب العقوبة فی الدنیا والآخرة.
اما اسقاط الجنین، او افساد اللقاح قبل مضی هذه المدة، فانه یباح اذا وجد ما یستدعی ذلک، فان لم یکن ثمة سبب حقیقی فانّه یکره).
پس
از گذشت ۱۲۰روز
از قرار و آرام گرفتن نطفه در رحم مادر، انداختن آن جایز نیست.
انداختن آن در این هنگام، جفا بر
نفس است و سزاوار
عقاب در دنیا و
آخرت .
اما انداختن جنین، یا
از بین بردن نطفه، پیش
از مدت یاد شده، رواست، هنگامی که دلیلی بر آن یافت شود.
پس اگر سبب حقیقی (دلیلی قانع کننده علمی و عقلی) نداشته باشد، آن وقت مکروه است.
شیخ عبدالمجید سلیم ، مفتی اعظم
مصر (در سال ۱۹۷۵م.) در پاسخ این پرسش: نظر اسلام درباره جلوگیری
از بارداری و انداختن جنین
از نظر جنبههای
پزشکی و اجتماعی چیست؟ مینویسد:
(۱.هریک
از زوجین، مختارند که برای جلوگیری
از بارداری به دلایل پزشکی یا اجتماعی، تدابیر فردی اتخاذ کنند.توافق طرفین اجباری نیست.
۲.استفاده
از داروها و تدابیر مؤثر در سقط جنین تا قبل
از شانزدهمین هفته شروع بارداری مجاز است، مشروط به آنکه توصیههای ضروری انجام گیرد و جان مادر را به خطر نیاندازد.
۳.همه پیشوایان دینی برابر حکم که بعد
از گذشت این مدت، سقط جنین تحت هیچ عنوان نباید صورت پذیرد، اتفاق نظر دارند.)
در
فقه شیعه هم، گوناگونی روایات، گوناگونی آراء و دیدگاهها را، همواره، به دنبال داشته است.
شیخ مفید و
شیخ طوسی و پیروان آنان: (
ابن البراج ،
ابوالصلاح حلبی و
سلار دیلمی ) و
ابن ادریس و همه پسینیان، دیه جنین را پس
از کامل شدن و پیش
از دمیده شدن روح در آن، ۱۰۰دینار گفتهاند و ابن جنید و جمهور فقیهان بر این باورند که دیه جنین، در هر حال، غُرّه (بنده و کنیز) است.
ما در بُعد تحریمی آن، هیچ سخنی به میان نیاورده و هیچ بحثی را باز نکردهاند.
شهید بهشتی در باره مسأله انداختن جنین در فقه
شیعه ، بیان تحقیقی کافی و رسایی دارد که بهتر است با توجه به اهمیت، سنگینی، تازگی و حساسیت بحث، رشته کلام را بهایشان بسپاریم و مطلب را
از زبان آن فقیه فقید بازگو کنیم:
(مسأله سقط جنین در عصر خود
پیامبر (ص) مطرح شده و در عصر مولی
علی (ع) و در دوران
قضا و داوری آن حضرت مطرح شده، در عصر
ائمه (ع) مطرح شده و روایات زیادی در این زمینه
از شیعه و سنی در دست است.
فقهای فریقین نیز، مسأله را
از قدیم الایام طرح کردهاند و در این باره نظر دادهاند.
ولی مسأله، چه در روایات و چه در کلام فقها،
از دید حقوقی مطرح شده است.
مسأله بهاین شکل مطرح شده که اگر کسی بچهای انداخت،
دیه دارد یا ندارد و دیه اش چقدر است.
دیه، یک جنبه حقوقی است.
این کهایا اگر زنی با اجازه و رضایت شوهر بچه را انداخت، گناهی مرتکب شده یا نه؛ هیچ مطرح نیست، جز در یک روایت که نقل خواهم کرد.
در کلمات فقها، حتی آن یک روایت هم مطرح نیست و اصلاً چیزی نیافتم ـ باز با تتبع وسیعی که کردم.
حتی در رسالههای عملی امروز، بحث به عنوان دیه مطرح است.
در
عروةالوثقی ، در
تحریرالوسیله ، در این کتابهای مفصل فقهی امروز، که رساله عملیه است، تحت عنوان دیةالجنین مطرح است که چقدر است.
اگر نطفه بود چقدر، اگر
علقه بود چقدر، اگر
مضغه بود چقدر، اگر
استخوان داشت چقدر، و اگر کامل بود چقدر.
اما اینکه حرام و
گناه است یا نه؟ طرح نشده….
بنابراین، مسأله سقط جنین
از دید حرمت ذاتی و گناه بودن یک مسأله فقهی بکر و نو است.
مسألهای است که باید یک
فقیه امروز آن را بررسی کند.
این است که اگر کسی در این زمینه نظر به حرمت بدهد و بگوید حرام است، نمیشود گفت وی در سیاق فقهای گذشته ـ رضوان الله علیهم اجمعین ـ فتوا داده است؛ و نه اگر کسی گفت حرام نیست، نمیشود گفت وی برخلاف فقهای گذشته ـ رحمةالله علیهم اجمعین ـ فتوا داده است.
این مسأله، مسألهای است نو.
در کتابهای فقهی که در اختیار من بود و ابواب گوناگون آنها را بررسی کردم، اصلاً تحت این عنوان، فقیهی نظری ندارد….در مورد سقط جنین مسأله
از دو دید مطرح میشود:
۱.آیا سقط جنین خود به خود گناه است؟
۲.آیا سقط جنین اعتداء و تجاوز به حق کسی است و
از نظر تجاوز به حق کسی گناه است؟
… من گمان میکنم در هرجا در سطح متعارف مطرح بکنید کهایا سقط جنین گناه است یا نه، شائبه قتل نفس در آن است. … خوب، اگر مسأله
از نظر قتل نفس مطرح باشد، باید عرض کنم: مستفاد
از دلایل فقهی ما و عبارات برخی
از فقهای بزرگ قرنهای اخیر، این است که سقط جنین قبل
از آنکه روح در او دمیده شود، قتل نفس نیست….
(وکیف کان، فلا کفارة علی الجانی عندنا، بل الاجماع بقسمیه علیه، لعدم صدق القتل بعد فرض عدم ولوج الروح)
میگویند در دیه جنین که تا صد
دینار بود (نه آنکه هزار دینار و پانصد دینار است) یعنی آنکه قبل
از ولوج روح است،
کفاره نیست.
فقط دیه است بلکه اجماع محصل و اجماع منقول بر این مطلب هست.
چرا؟ چون در فرضی که روح در او ولوج پیدا نکرده و وارد نشده، قتل صدق نمیکند… لذا ادله حرمت قتل نفس شامل او نمیشود.)
روایی، یا ناروایی انداختن جنین:
شهید بهشتی در ادامه بحث مینویسد:
(واما جهت دوم بحث، بررسی مطلب است
از نظرهای دیگر؛ مثلاً سقط جنین قبل
از چهار ماهگی، آدمکشی نیست، ولی آیا حرام است یا نه؟ ممکن است، آدم کشی نباشد؛ اما حرام باشد.
ما برای حرام بودن هنوز دلیل کافی در
فقه پیدا نکردهایم.
یک سلسله روایات است که میگوید: جنین را قبل
از چهارماهگی، حتی آن وقتی که هنوز در رحم مادر به صورت نطفهای است، اگر کسی سبب شد در همان روزهای اول سقط شود بر او دیه لازم است و باید دیه بپردازد.
این روایات
از پیغمبر و
از ائمه است و مفادشان هم تقریباً یکی است….
آیا
از این روایات که دیه را مقرر میکنند میتوانیم حرام بودن را بفهمیم؟
پاسخ: بله.
از این روایات میفهمیم که سقط جنین حرام است، حتی قبل
از اینکه روح در آن دمیده شود؛ اما نه به عنوان قتل نفس و نه به هیچ عنوان دیگر، فقط به عنوان تجاوز و اعتداء….این در قوانین فقهی ما مقرر است؛ وقتی که قتل
از نظر زیان اقتصادی مورد توجه قرار میگیرد، چه عمدش و چه خطایش، موجب پرداخت غرامت میشود.
ـ دیه، یعنی
غرامت .
بنابراین، توجه میفرمایید که
از دیه نمیشود حرمت و حرام بودن را
استنباط کرد.
اگر جنین را که روزی انسان کارایی میشود، سقط کردی باید در مراحل مختلف دیه بپردازی.
واجب کردن دیه نمیتواند منشایی برای استنباط حرام بودن و حرمت تکلیفی باشد، مگر
از نظر تجاوز؛ یعنی بگوییم آقا، تو که آمدی جنینی را در مرحله
خون بسته بودن انداختی، به مال دیگری تجاوز کردهای، پس این گناه است.
از نظر تجاوز به مال غیر گناه است.
خوب، این جا این سؤال پیش میآید که اگر صاحبان این مال، که پدر و مادر تلقی میشوند (چون دیه را باید به آنها داد) رضایت دادند چه؟ آیا اگر طرفین توافق کردند باز هم تجاوز است؟)
سکوت حاکم بر روایات وارد شده در بیان حکم انداختن جنین در گاهِ راضی بودن زن و شوهر و جهت گیری روایات نسبت به بیان حکم حقوقی انداختن جنین به دست دیگران و یا پا پیش گذاردن یک جانبه پدر و مادر، نشان گر آن است که حرام بودن و جریمه انداختن جنین
از باب نگهداشت حقوق والدین است، نه حقوق
نطفه ؛
از این روی، دور نیست که در صورت رضایت زن و شوهر و شور علمی و تخصصی، حرام نباشد و جریمه برداشته شود.
همان گونه که در مقام شیر دادن و مدت آن نیز چنین است.
خداوند متعال در
قرآن کریم ، ضمن دستور به شیر دادن کودکان تا مدت دو سال کامل، اجازه میدهد که کاستن
از این مدت، در صورتی که با رضا و خرسندی زن و شوهر و مشورت همدیگر انجام پذیرد، رواست و باکی بر آن نیست:
(فان ارادا فصالاً عن تراض منهما وتشاور فلا جناح علیهما.)
پدر و مادر اگر بخواهند، با همداستانی و رایزنی خویش، کودک را
از شیر باز گیرند، گناهی بر ایشان نَبُوَد.
شهید بهشتی در باره انداختن جنین، با رضامندی پدر و مادر، مینویسد:
(وقتی که جنینی بی اذن پدر و مادر، هر دو، اسقاط شود، ستمی بر هر دو، یا بر یکی در صورت رضایت دیگری، میرود.
به همین دلیل،
اسلام برای چنین عملی دیه مقرر کرده و آن را ستم و حرام دانسته است.
امّا اگر پدر و مادر، هر دو، بهاین کار رضایت دهند عنوان ستم و عدوان صادق نیست و
از این جهت حکم حرمت بر آن بار نمیشود.)
صرف نظر
از مبانی
قرآنی و روایی که در این باره و دیگر گزارههای مربوط به سامان دهی خانواده و زاد و ولد، بدان پرداختیم، مبانی اصولی دیگر
از جمله، (
حجیت عقل) (
قاعده ملازمه ) (ظهور
تزاحم ) و
از همه مهم تر (اختیارات حاکم اسلامی) راهکارهای کارگشای دیگری هستند که شارع مقدس اسلامی، در گاه نبود دستورهای وحیانی و یا در گاه نیاز و مصالح عمومی، فراروی اندیشوران اسلامی گشوده است.
گاه حرام بودن و مباح بودن احکام
از آن پیروی میکند.
از این جاست که:
محمدحسین فضل الله : در پاسخ به پرسش: آیا رواست انداختن جنینی که
از حرام، یا
از ازدواج پنهانی بسته شده و آشکار شدن آن در بین قوم و قبیله، سبب خطر و حرج خواهد شد؟ مینویسد:
(یجوز لها ذلک، اذا کان بقاء الحمل یؤذی الی خطر علی حیاتها، او الی عار کبیر او حرج لا یتحمل عادة، ولکن بشرط ان لایکون الجنین فی المرحلة التی یعبر عنها بمرحلة (نفخ الروح)، ففی هذه المرحلة لایجوز ذلک الاّ فی حالة الخطر المحقق علی الحیاة.)
زمانی که ماندگاری جنین، برای حیات زن، خطرآفرین باشد، یا ننگ و عاری به بار آورد که نشود آن را تاب آورد، به شرط آنکه جنین وارد ردهای که
از آن به نفخ روح تعبیر میکنند، نشده باشد، انداختن آن جایز است.
و در رده و مرتبه نفخ روح، انداختن آن جایز نیست، مگر در حالت خطر حتمی جانی.
امام خمینی :
(اگر ضرر و خطر جانی برای مادر دارد، قبل
از دمیده شدن روح در جنین، اسقاط جایز است.)
سید محمدرضا گلپایگانی :
(در صورتی که مادر ناچار
از معالجه است و معالجه مستلزم اسقاط جنین است، قبل
از ولوج روح، سقط جنین جایز است.)
محمد فاضل لنکرانی :
(…در صورت عدم دمیده شدن روح، اگر طبق تشخیص دکتر متخصص و مورد اطمینان، بقای حمل برای مادرش خطر جانی داشته باشد، یا مستلزم ضرر، یا درد غیر قابل تحمل باشد، اسقاط مانعی ندارد.)
مقام معظم رهبری:
(اگر تشخیص بیماری در جنین قطعی است و داشتن و نگهداشتن چنین فرزندی موجب حرج میباشد، در این صورت جایز است قبل
از دمیده شدن روح، جنین را اسقاط کنند، ولی بنابر احتیاط، دیه آن باید پرداخت شود.)
(…بعد
از دمیده شدن روح، جایز نیست، حتی اگر ادامه حاملگی برای حیات مادر خطرناک باشد، مگر آنکه استمرار بارداری، حیات مادر و جنین هر دو را تهدید کند و نجات زندگی طفل به هیچ وجه ممکن نباشد، و نجات زندگی مادر به تنهایی با سقط جنین امکان داشته باشد.)
کابوس زیاد شدن سکنه زمین و کشورها، در حالی به هیولایی دگر شده است که کشورهای اسلامی، بویژه کشور
جمهوری اسلامی ایران ، در رشد نرخ زه و زاد، راس هِرَم آن را به خود ویژه ساختهاند.
افزایش بی رویه جمعیت،
از زاویههای گوناگون، دشواریهایی را فرا راه توسعه اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و حتی فرهنگی کشورمان قرار داده است؛ به گونهای که برنامهریزیها و اجرای سیاستهای برنامهای را با گسیختگی بزرگی رو به رو ساخته است که اگر ادامه چنین روندی را تهدید جدی برای پایداری کلیت نظام به شمار آوردیم، هرگز سخنی به گزاف نگفتهایم.
مصلحت نظام، که به گفته امام راحل،
از امور مهمهای است که گاهی غفلت
از آن موجب شکست
اسلام عزیز میگردد؛
ایجاب میکند که در برابر خطر انفجار جمعیتی نیز چارهای فراخور اندیشیده شود.
خوشبختانه، متنها، منبعها و مأخذهای فقه اسلامی، که برنامههای نرم افزاری جامعههای اسلامی را در خود نهفته دارند، پاسخ گوی پردازشگری هستند که همواره بازخوردها را در کانون توجه دارد.
(قوانین اسلامی، به اصطلاح امروز، در عین اینکه آسمانی است، زمینی است؛ یعنی براساس مصالح و مفاسد موجود در زندگی
بشر است.
بهاین معنی که جنبه مرموز و صد در صد مخفی و رمزی ندارد که بگوید: حکم خدا بهاین حرفها بستگی ندارد، خدا قانونی وضع کرده و خودش
از رمزش آگاه است، نه، اسلام اساساً خودش بیان میکند که هرچه قانونی من وضع کرده ام، براساس همین مصالحی است که به جسم شما مربوط است یا به روح شما، به
اخلاق شما، به روابط اجتماعی شما، به همین مسائل مربوط است؛ یعنی یک امور به اصطلاح مرموزی که
عقل بشر هیچ به آن راه نداشته باشد نیست.)
(عقل در موارد زیادی میتواند در
احکام دخالت کند….
یعنی هرجا که عقل، یک مصلحت ملزمی را کشف کند، ما میدانیم که شرع هم حکم هماهنگ با آن دارد و هرجا که عقل یک مفسده ملزمی را کشف کند، ما میفهمیم که شرع هم در این جا هماهنگ است ولو اساساً در
قرآن و
حدیث و کلمات
علما ، یک کلمه در این زمینه نیامده باشد.
و به همین دلیل، ممکن است عقل یک مصلحت ملزم، یا یک مفسده ملزمی را در موردی کشف کند کهاین مصلحت ملزم، یا مفسده ملزم، با حکمی که اسلام بیان کرده تزاحم پیدا کند؛ یعنی حکمی که اسلام بیان نکرده و عقل کشف کرده، یا حکمی که اسلام بیان کرده تزاحم پیدا کند؛ و آنچه که اسلام بیان نکرده مهمتر باشد
از آنچه که بیان کرده است؛ یعنی آنچه که عقل
از اسلام کشف کرده مهمتر باشد
از آنچه که اسلام بیان کرده است؛ این جا حکم عقل میآید آن حکم بیان شده
شرع را محدود میکند.)
بنابراین، اگر نبود این همه مستنداتی که در این جستار بدانها پرداختیم و نظر اسلام را، که همانا، روا شماری سامان دهی جمعیت است، نتیجه گیری کردیم، حکم عقلی، در ملازمه عقل و شرع، خود، به چنین فتوایی میرسید؛ لیک وجود دلیلهای فراوان
قرآنی و روایی که خردورزی و ژرفکاوی در آنها ما را در رسیدن به حکم شرعی خارج
از قاعده
حجیت عقل رهنمون بوده است، بهاین جا رسانید که:
۱.رشد پر شتابِ زه و زاد و ساخت جوان آن در جامعه، در صورتی که
از حد خوشایند و ترازمند فراتر رود، اثرها و پیامدهای ناگواری دارد که عبارتند
از: افزایش مصرف، کاهش پس انداز، کاهش سرمایه گذاری، عقب ماندگی و رشد فقر، رشد تضادهای درونی، افزایش بیکاری، رشد نارضایی، خودباختگی، کاهش قدرت نظامی، کاهش اعتبار بین المللی.
۲.هرچند نواختها و نعمتهای الهی در جهان، بی پایان و غیر درخور شمارش هستند؛ اما آفریدگار هستی کهاین کره خاکی را زیست گاه انسانی قرار داده، نظام آن را بر اندازههایی استوار ساخته است که خارج شدن
از آن، هرگز ممکن نیست و بشر ناگزیر
از نگهداشت اصول حاکم بر آن اندازهها و گنجاییهاست؛ زیرا که میزان ساکنان آن نیز، تابع و پیروی
از آن گنجاییهاست.
۳.بازشناسی موضوع بحران جمعیتی در
صلاحیت کارشناسان و سیاستگذاران جمعیتی است که فقیهان میباید به دیدگاه آنان، اهمیت بدهند.
۴.در نصها و متنهای روشن، دلیلی بر بازداشتن
از سامان دهی خانواده، دیده نمیشود.
۵.پیش گیری
از بارداری، بیرون ریختن مَنی،
عقیم سازی و… که مبنای اصلی در سامان دهی خانواده به شمار میرود،
از نظر شرع، با رضا و خرسندی زن و شوهر، رواست.
۶.انداختن جنین پس
از تکامل آن در رحم مادر و دمیده شدن روح در آن، حرام و به عنوان
قتل نفس ،
دیه ،
کفاره و
قصاص را در پی دارد.
۷.انداختن
جنین ، پیش
از دمیده شدن
روح در آن، هرچند قتل نفس به شمار نمیرود؛ اما در صورتی که با رضامندی، هماهنگی و خرسندی زن و شوهر همراه نباشد، سزاوار دیهای است که باید آنکه سبب گردیده جنین بیفتد، به پدر و مادر آن، بپردازد.
اگر یکی
از پدر و مادر، بدون راضی کردن دیگری، جنین را بیندازد،
واجب است دیه را به دیگری بپردازد.
۸.بر
حرام بودن انداختن جنین، پیش
از کامل شدن و دمیده شدن روح در آن، با رضامندی زن و شوهر، دلیل شرعی وجود ندارد.
۹.ولی امر
مسلمانان ، وظیفه دارد براساس درک مصالح و مفاسد همگانی، احکامی را، هرچند ناسازگار با نصوص اسلامی، بنهد و به مورد اجرا بگذارد.
اجرای این حکمها و قانونها، بایسته و لازم و همانند
شریعت ،
از اعتبار برخوردارند.
(۱)
قرآن کریم.
(۲) منوچهر صبوری، جامعه شناسی، آنتونی گیدنز، نشر نی، تهران، ۱۳۷۸.
(۳) جواد طهوریان، کشورهای جهان سوم، جی ای گلدتورپ (۱۳۷۰)، معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۰.
(۴) نعمت الله تقوی، جمعیت و تنظیم خانواده، جامعه پژوه و نشر دانیال، ۱۳۷۹.
(۵) سید محمدباقر صدر و محمدکاظم موسوی، اقتصاد ما، نشر برهان و اسلامی، ۱۳۵۰.
(۶) غلامرضا آزاد، اقتصادشناسی توسعه نیافتگی، دیوید کلمن و فورد نیکسون.
(۷) پیرموسی، ترجمه خلیل ملکی و ب مهرگانملل فقیر، بی تا.
(۸) روزنامه کیهان.
(۹) روزنامه نوروز.
(۱۰) روزنامه سلام.
(۱۱) روزنامه همشهری.
(۱۲) روزنامه اطلاعات.
(۱۳) محمدتقی جعفری، رسائل فقهی، نشر کرامت، ۱۳۷۷.
(۱۴) سید موسی صدر و علی حجتی کرمانی، اقتصاد در مکتب اسلام، انتشار، تهران، ۱۳۵۰.
(۱۵) حسین نوری، جهان آفرین.
(۱۶) مجله مکتب اسلام.
(۱۷) سید محمدحسینی بهشتی، بهداشت و تنظیم خانواده، بقعه، تهران، ۱۳۷۹.
(۱۸) مجله پاسدار اسلام.
(۱۹) امام خمینی، استفتاءات، جلوگیری
از بارداری و سقط جنین، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین قم.
(۲۰) امام خمینی، رساله نوین، تهیه و تنظیم بی آزار شیرازی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
(۲۱) امام خمینی، صحیفه نور، ارشاد اسلامی.
(۲۲) امام خمینی، ولایت فقیه، آزادی.
(۲۳) جعفر سبحانی، منشور جاوید، اصفهان، کتابخانه امام امیرالمؤمنین علی (ع)، ۱۳۶۰.
(۲۴) مجله حوزه.
(۲۵) سید محمدحسین حسینی تهرانی، کاهش جمعیت ضربهای سهمگین بر پیکر مسلمین، حکمت، تهران.
(۲۶) فقه اهل بیت.
(۲۷) محمد سعید البوطی، مسأله تحدید النسل وقایة وعلاجاً، دمشق، مکتبة الفارابی، ۱۴۰۸هـ؛ ۱۹۸۸م؛
(۲۸) احمد کتابی، نظریات جمعیت شناسی، اقبال، تهران، ۱۳۶۴.
(۲۹) مرجعیت و روحانیت، جمعی
از نویسندگان، شرکت سهامی انتشار، تهران، ۱۳۴۱.
(۳۰) مرتضی مطهری، ده گفتار، حکمت، تهران، ۱۳۵۶.
(۳۱) مرتضی مطهری، تکامل اجتماعی انسان، صدرا.
(۳۲) مرتضی مطهری، خاتمیت، صدرا، ۱۳۴۷.
(۳۳) مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان.
(۳۴) علی اکبر ترابی، جامعه شناسی دینامیسم اجتماع، چهر، تبریز، ۱۳۵۵.
(۳۵) آگ برون و نیم کوف، اح زمینه جامعه شناسی، آریان پور، دهخدا، تهران، ۱۳۵۵.
(۳۶) علی شریعتی، اسلام شناسی، درس ششم، بی تا.
(۳۷) شیخ عباس قمی، سفینة البحار، فراهانی، چاپ قدیم، بی تا.
(۳۸) آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
(۳۹) محمدباقر مجلسی، بحارالانوار.
(۴۰) شیخ حر عاملی، الفصول المهمه، کانون علمی و تربیتی جهان اسلامی، اصفهان، ۱۳۴۹.
(۴۱) حر عاملی، وسائل الشیعه، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
(۴۲) صبحی صالح، نهج البلاغه.
(۴۳) فیض الاسلام، نهج البلاغه.
(۴۴) فیض کاشانی، تفسیر الصافی، الاعلمی للمطبوعات، بیروت.
(۴۵) فتح الله کاشانی، منهج الصادقین، اسلامیه، تهران، ۱۳۴۶.
(۴۶) مولی محسن کاشانی، المحجةالبیضاء، مؤسسه الاعلمی، بیروت.
(۴۷) فاضل مقداد، کنز العرفان، مکتبة المرتضویه، تهران، ۱۳۴۳.
(۴۸) پیام زن،
از: سید مهدی موسوی.
(۴۹) محمدتقی مصباح یزدی، تفسیر المیزان علامه طباطبائی، دارالعلم، قم، ۱۳۴۶.
(۵۰) بوستان سعدی شیرازی.
(۵۱) آنتونی گیدنر، جامعه شناسی، منوچهر صبوری/۶۲۳، نشر نی، ۱۳۷۸.
(۵۲) فاضل هندی، کنز العمال، مؤسسة الرسالة، ۱۳۹۹هـ؛ ۱۹۷۹م؛
(۵۳) ناصر مکارم شیرازی، المیزان علامه طباطبائی، دارالعلم، قم، بی تا.
(۵۴) حمید عنایت، سیاست ارسطو، تهران.
(۵۵) عبدالواحد آمدی، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۶۶.
(۵۶) سید هاشم بحرانی، تفسیر البرهان، دارالهادی، بیروت.
(۵۷) محمد بن یعقوب کلینی، فروع کافی، دارالکتب الاسلامیه.
(۵۸) شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، دارالاضواء، بیروت.
(۵۹) شیخ صدوق، خصال، فهری زنجانی، علمیه اسلامیه.
(۶۰) ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه، جاویدان، تهران.
(۶۱) ابن شعبه حرّانی، تحف العقول، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت.
(۶۲) میرزا حسین نوری، مستدرک الوسایل، چاپ سه جلدی قدیم.
(۶۳) سید محمدحسین فضل اللّه، فقه الحیاة، مؤسسه المعارف للمطبوعات، بیروت.
(۶۴) سید علی خامنهای، اجوبة الاستفتاءات، ترجمه، الهدی، ۱۳۸۱.
(۶۵) محمدتقی شیخی، جمعیت و تنظیم خانواده، انتشار، ۱۳۷۹.
(۶۶) محمد تقی شریعتی، تفسیر نوین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران.
(۶۷) فقه السنة، مکتبة العصریه، بیروت.
(۶۸) شهید ثانی، مسالک الافهام، چاپ دوجلدی، قدیم.
(۶۹) سید محمدرضا گلپایگانی، ارشاد المسائل.
(۷۰) محمد فاضل لنکرانی، جامع المسائل، نشر امیرالعلم.
(۷۱)حکیمی، الحیاة، دفتر نشر فرهنگی.
(۷۲) احمد رجب زاده و محمد جلال عباسی شوزای، جامعه شناسی (جمعیت)، وزارت آموزش و پرورش.
(۷۳)طباطبائی، المیزان.
مجله فقه، دفتر تبلیغات اسلامی، برگرفته از مقاله «ساماندهی جمعیت»، شماره۳۳.