زیارت و فلسفه یاد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«
مودت» خاندان پیامبر، اجر
رسالت آن حضرت است. وفاداری به «
اهل بیت»، وفاداری به «
حق» است. پیوند با «
عترت» هم، پیوند با
قرآن و
اسلام است، که این هر دو وزنه سنگین و این «
ثقلین»، مورد سفارش و تاکید فراوان
رسول مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میباشد.
تمسک به دودمان
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و آشنایی با خانه
آل علی (
علیه
السّلام) و پیوند با اولاد
فاطمه (علیهالسّلام)، ثمرات و آثار فراوانی دارد، که سودش نیز به خود ما برمیگردد. آشنایی با این «
خانه» و «خط»، قرار گرفتن در مسیر
معرفت زلال و ناب
اسلام و حق است. چرا که پیشوایان
دین ما از این دودمان، در عمل و
فضل و کمالات و ارزشها،
اسوه و
الگو و سرچشمه جوشان و زایندهاند و خودشان
تجسم آن ارزشها و جلوهگاه آن نورهای معنوی و معنویتهای نورانی و بصیرتها و والاییهایند.
اگر برای ما، راهی جهت پیوستن به این «معرفتخانه»، قرار دادهاند، اینهم خود، نوعی دیگر از
لطف آنان نسبت به ماست. و اگر ما را به سوی آشنایی با آنان و مرتبط گشتن با اهل بیت
عصمت سوق دادهاند و تشویق کردهاند، این هم فیض دیگر و لطف مضاعفی برایماست. اگر آنان نیز به ما نگفته بودند و از ما نخواسته بودند، ما وظیفه داشتیم که در آن
خانه برویم و گرد این شمعها پروانهوار بچرخیم و از
فروغ این مشعلهای خورشیدسان
هدایت، بهرهمند شویم.
«زیارت»، قرار گرفتن در این مدار، و چرخیدن بر گرد این محور، و آموختن از این
مکتب و سیراب شدن از این
زمزم است.
تلاشی که از نظر فرهنگی و اجتماعی، از سوی امامان
شیعه انجام میگرفت، یکی هم سوق دادن
امت به سوی پیشوایان حق و فرهنگ
تشیع و خط
اهل بیت بود تا با یادشان، با احیای نام و خاطره و فکر و تعالیمشان، راه، نمایانتر و هدف، روشنتر و راهنما آشکارتر گردد تا مردم گرفتار سرگردانی و
حیرت و بلا تکلیفی نشوند. این، حق هر شهید بر جامعه است.
و شهدای
آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، بویژه
ائمه شهید شیعه، بیش از دیگران، بر گردن امت پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) حق دارند، چرا که حیاتشان را در راه
صلاح و اصلاح همین امت، نهادند و به
شهادت رسیدند، تا دین را زنده نگه دارند، هر چند با
مرگ سرخ و سبز خویش...
احیاء دین، زخون شهیدان است جان شهید،
هدیه به جانان است
در پای
نخل پر
ثمر اسلام خون شهید، زمزم جوشان است
احیای فرهنگ شهادت، در برنامه عملی اولیای
دین ما بود تا از این طریق، هم حق شهدای
آل محمد (صلیالله
علیهوآله
وسلم) تا حدودی
ادا شود و هم با پیوند و آشنایی با شهیدان این راه عملا راهشان تداوم یابد. حال چند نمونه از
سیره عملی اسوههای خود را یاد میکنیم تا معلوم گردد که چگونه پیشوایان دینی ما این «حق» را ادا میکردند و آن فرهنگ رازنده نگه میداشتند.
حضرت فاطمه (علیهاالسّلام)
قبر حمزه سیدالشهدا را زیارت میکرد،
اصلاح مینمود، علامت میگذاشت، و هر دو سه روز یک بار، قبور
شهدای احد را زیارت میکرد، کنار مزار،
نماز میخواند، میگریست و دعا میکرد و هر
جمعه، قبر
حضرت حمزه را دیدار کرده و نزد آن میگریست.
«حضرت زهرا (علیهاالسّلام)، بعد از رسول خدا، هفتاد و پنج روز زیست. در این مدت، هرگز شاد و خندان دیده نشد. در هفته دو روز (روزهای دوشنبه و جمعه) سر
خاک شهدا میآمد و میگفت: رسول خدا اینجا بود، و مشرکان آنجا...»
یعنی نوعی گزارش میداد از صحنههای درگیری حق و
باطل، و ترسیم میدان نبرد و یادآوری خاطره
جنگ احد و غیره... آموزش
تاریخ در صحنه! بیان واقعه در محل وقوع! یاد شهدای احد را چگونه میتوان زنده نگه داشت؟... جز با آمدن بر سر مزارشان و نشستن بر
تربت پاکشان و
اشک ریختن به یادشان و یادآوری حماسهها و فداکاریهایشان؟! مرحوم
صدوق، حضور بر مزار شهیدان احد را به عنوان زیارت،
مستحب میداند.
و در
روایات، ضمن آنکه برای زائر
مدینه، زیارت و
دعا نزد قبور شهدا مستحب به شمار آمده است، نقل شده که: پیامبر
اسلام (صلیالله
علیهوآله
وسلم)، هر گاه به زیارت شهیدان میرفت، خطاب به آنان میفرمود: «
السلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار».
و
امام صادق (علیهالسّلام) در مورد زیارت شهدای احد، سفارش فرموده است که خطاب به آنان گفته شود: «
السلام علیکم یا اهل الدیار، انتم لنا فرط و انا بکم لاحقون؛
سلام بر شماای اهل این دیار!. .. شما پیشاهنگ مایید و ما هم به شما خواهیم پیوست.».
حضرت زهرا (
علیه
السّلام) که اولین شهید
عترت پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلم) در راه دفاع از حق بود، طبق
وصیت خویش، مخفیانه به خاک سپرده شد و
حضرت علی (علیهالسّلام) صورت چند قبر را هنگام
دفن وی ساخت تا جای دفن آن مظلومه مشخص نباشد.
آنگاه، به طور مکرر به زیارت قبر آن بانوی بزرگوار میرفت و طبق بعضی نقلها: «
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) هر روز قبر فاطمه زهرا را زیارت میکرد، یک روز که به
زیارت آمده بود، خود را بر قبر افکند و گریست و شعری را به این مضمون خواند: مالی مررت
علی القبور مسلما•قبر الحبیب، فلا یرد جوابییا قبر، مالک لا تجیب منادیا•امللتبعدی خلة الاحباب؟؛ چه جانگداز است هنگامیکه بر قبر حبیبم عبور میکنم و
سلام میدهم و جوابی نمیشنوم، ای قبر! چه شده که جواب مرا نمیدهی؟آیا بعد از من، دیگر دوستی با کسان، ملالت آور شده است؟»
حسین بن علی (علیهالسّلام) هنگام
غروب هر جمعه، تربت برادرش امام مجتبی (
علیه
السّلام) را زیارت میکرد، (ان الحسین بن
علی، کان یزور قبر الحسن بن
علی کل عشیة جمعة.
)
محمد حنفیه را برای زیارت قبر
امام حسن (علیهالسّلام) در
بقیع میآمد و میگفت:
سلام بر توای بازمانده مؤمنان وای فرزند اولین
مسلمان. چرا چنین نباشد. در حالی که تو سلاله
هدایت و هم پیمان با
تقوا و پنجمین نفر از اهل کسایی. دست
رحمت تو را تغذیه کرده و در دامان
اسلام تربیتشدی و از پستان
ایمان شیر خوردی. تو در حال
حیات و
مرگ پاکیزهای..
زیارت مرقد
سید الشهدا (علیهالسّلام) بیش از همه مورد توجه و عنایت
ائمه (علیهمالسلام) بود و به زایران آن کوی حق و دیار
عشق،
احترام زیادی میکردند.
حمران بن اعین نقل میکند که: از زیارت قبر حسین بن
علی (
علیه
السّلام) برگشتم.
امام باقر (علیهالسّلام) به دیدنم آمد و فرمود: «ای حمران! بشارتتباد... هر کس قبر شهدای
آل محمد را زیارت کند و هدفش از این زیارت، خدا و پیوند با پیامبر باشد، همچون روز
تولد از
مادر، از گناهانش بیرون آمده، پاک میشود»
گرچه زائر، از زیارت حسین (
علیه
السّلام) آمده بود، لیکن امام، محور سخن و ملاک
فضیلت را روی «
شهدای آل محمد» برد، که امام حسین، سرور و سالار همه آن شهداست و
سلاله آن عترت پاک است.
اولین زایر قبر حسین شهید، صحابی والاقدر پیامبر،
جابر بن عبدالله انصاری بود که به همراه عطیه به زیارت نایل شد. نقل شده است که اسیران اهل بیت، پس از ماجراهای
کربلا و بازگشت از سفر
شام، در مسیرشان به مدینه از ماموران نگهبان خواستند تا آنان را از کربلا عبور دهند تا با قبر سید الشهدا تجدید
عهد نمایند.
در
اربعین شهادت حسین بن
علی بوده که به آن محل رسیدند. هنگام گذر از آن دشتخونین، زنهای
علویه با گریه و فریادهای دردمندانه، به سوی قبر شتافتند و اشکها ریخته شد و سه روز در آنجا گذراندند. در همان موقعیتبود که
امام سجاد (علیهالسّلام) با جابر دیدار نمود. امام با جابر در این دیدار، که بر تربت شهیدان کربلا انجام گرفت، درباره حوادث تلخی که بر آنان گذاشته بود، سخنها گفت، سپس به سوی
مدینه رهسپار شدند.
( البته این نکته که این زیارت، در اربعین همان سال بوده یا سال بعد، بین مورخین دو نظراست. برای تحقیق بیشتر، کتاب اربعین از شهید قاضی طباطبائی را مطالعه کنید)
«
دعبل خزاعی»، شاعر متعهد
شیعه که در زمان
امام رضا (علیهالسّلام) میزیست، هنر خویش را در راه احیای
حق آل محمد، و ذکر و یاد شهدای عترت پیامبر و بیان فضایل «اهل بیت» قرار داده بود و نزد ائمه شیعه منزلتی داشت. روزی در
مرو به حضور حضرت رضا (
علیه
السّلام) رسید و عرض کرد: ای فرزند پیامبر! درباره شما قصیدهای سرودهام و عهد کردهام که قبل از شما آن را برای کسی نخوانم. حضرت
اجازه فرمود تا دعبل شعرش را بخواند، و او هم خواند. قصیده بلند و بالای دعبل که به «
قصیده تائیه» یا «
مدارس آیات» معروف است، از پر محتواترین قصایدی است که در بیان حق و فضایل این دودمان پاک و یادآوری از «شهدای
آل محمد» میباشد.
در این قصیده، که یکصد و بیست و یک
بیت است، در فضایی سرشاراز معنویت و خاطرههای پر سوز و گداز، جریان خاندان پیامبر را از آغاز، همراه شهادتها و رنجها بیان میکند. از خانهها و مدارس و منازلی یاد میکند، که-به خاطر ستمهای امویان و عباسیان-متروک و خالی مانده است. خانهها و مراکزی در
خیف،
منی،
مسجد الحرام،
عرفات و
جمرات که پایگاه
وحی بوده است، دیاری که برای
آل رسول الله، امیر المؤمنین، حسن و حسین، جعفر و عبدالله و فضل، حمزه و امام سجاد (
علیه
السّلام)... بوده است. منازل پاکی و
طهارت و
نماز و
تقوا و نیکی که در جای جای آن سرزمینها دایر بوده است و سرگذشتشهادتها و ستمها و خونها.
و در جایی از قصیده، خطاب به مادر امامان،
حضرت زهرا (علیهالسّلام) میگوید: اگر در خیال هم حسین را آغشته به خون میدیدی که از تشنگی، کنار
فرات جان داد، بر صورت خویش سیلی میزدی و اشک از دیدگان بر چهره جاری میکردی. ای فاطمه! ای دختر نیکی! برخیز و
ندبه کن که ستارههای آسمان، بر دشت وهامون افتاده است...
آنگاه، یاد از قبرهایی میکند که از این دودمان، در سرزمین
کوفه، مدینه،
مکه،
فخ،
جوزجان،
بغداد،
طوس، کربلا... قرار دارد و از شهدایی چون
شهید فخ،
یحیی بن زید، ابراهیم بن عبدالله،
موسی بن جعفر، و
شهدای کربلا ... یاد میکند... (قصیده دعبل، که با بیت «مدارس آیات خلت من تلاوة...» معروفیت دارد، به صورتهایگوناگون، کم و زیاد، در منابع مختلفی نقل شده است که مفصلترین صورت نقل این قصیده، درکتاب
کشف الغمه اربلی، نقل شده است که حدود ۱۲۱ بیت میباشد.
نقل شده است که وقتی دعبل، در شمارش این زمینهای نورانی و مرقدهای پاک، به آن جان مطهر و ارزشمندی که در بغداد مدفون است رسید (یعنی امام کاظم (
علیه
السّلام)) حضرت رضا (
علیه
السّلام) فرمود که این را هم اضافه کند: «و قبر بطوس یالها من مصیبة»، که یادی بود از قبری مصیبتبار واندوهآور که در خاک طوس است. دعبل پرسید: این قبر،
قبر کیست که در طوس است؟ امام فرمود: قبر من است، روزها و شبهایی چند نمیگذرد، مگر اینکه طوس، محل رفت و آمد شیعیان و زایران من میگردد. هر کس مرا در غربتم در سرزمین طوس زیارت کند، با من خواهد بود و گناهش در
قیامت بخشوده خواهد شد. آنگاه امام برخاست و «
صله» و هدیههایی به عنوان
تقدیر، به دعبل عطا کرد.
دعبل با این قصیده خویش که دفاعی جانانه و استوار از خط اهل بیت بود، حق را زنده کرد و دشمنان حق را کوبید و حتی
مامون را بشدت به خشم آورد و
علی بن موسی الرضا (
علیه
السّلام) را خشنود ساخت. میبینیم که شاعر آگاه و بلنداندیشهای چون دعبل، با آن موقعیت ادبی و
شعر استوارش، در احیای «شهدای
آل محمد» چگونه از جان مایه میگذارد و یکایک قبور مطهر به خون خفتگان عترت پیامبر را بر میشمارد و نام شهیدان
آل علی را یاد میکند و مجموعهای از این «فرهنگ» را در شعر خویش، یکجا میآورد. امام هم، برای تکمیل قصیده بلند او، که تمام قبور و مزارات شهدای مظلوم فرزندان فاطمه را داراست، از قبر خویش که در طوس خواهد بود یاد میکند و دو بیتبه قصیدهاش میافزاید. این خط کلی و درخشان ائمه است که مردم را با این «مزار»ها و مدفونین آنها آشنا کنند، تا از این طریق، مردم راه هدایت و
نجات را بیابند ودر بیراهههای ظلمانی نیفتند.
دل را برداشتن و به «حضور» یک پیشوای معصوم بردن، شوق را، در یک دیدار عاشقانه، در «
خشوع قلب» و «خضوع تن»،
تسلیم امام کردن، «محبت» را، در زلالی دردانههای اشک، به زیارت «صاحب
ضریح» بردن، به دیدار مزار، با پای دل ره سپردن و با بال عشق، پرواز کردن و بر موج
عرفان نشستن و به اوج پیوند رسیدن، در «زیارت»، هنگام حضور در برابر مرقد امامان، «حال» را، بر «قال» مقدم دانستن و «برون» را آیینه «درون» ساختن، و... بالاخره «عارفا بحقه» زیارت کردن، کاری است دشوار، که تنها از عارفان دل آگاه و از شیفتگان
معرفت آموز ساخته است.
چه خوب، که پا به پای
اهل دل، نشسته بر محمل
شوق، و در
کاروان اشک و عشق، «زیارت» را پی بگیریم و به «اسوه»ها، در این باب، تاسی بجوییم. ببینیم، بزرگان چگونه بودهاند؟. .. ره چنان رو که رهروان رفتند آنچه دردآور است، «زیارت»های بی روح است. آنکه به حضور میرسد ولی خود را در حضور نمییابد، آنکه به «
حرم» میرود، اما خود را «محرم» نمییابد، آنکه به «
حریم معنویت» قدم میگذارد، اما «حرمت معنی» را لمس نمیکند، آنکه از «مزار»، پا بیرون میگذارد ولی «حال»ش، «تحول» نمییابد، آنکه دیدارش با امام معصوم و زیارت حرم پیشوایان دین، همچون دیدار از یک
موزه و آثار باستانی است، آری... چنین کسان، چگونه میتوانند خود را «زائر» بنامند و بدانند؟!
آنکه بدون «شناخت»، امامیرا زیارت میکند، از این دیدار، «حظ معنوی» هم نمیبرد. زائری که «شوق دیدار» در دل ندارد، چگونه لحظات حضورش در کنار مرقد یک معصوم را، سرشار از
صفا و معنویت و انس بیابد؟ آنکه در حرم، به خواندن
زیارتنامه میپردازد، بدون آنکه بداند خطاب به
حجت خدا چه میگوید، چه تاثیری از زیارت خواهد یافت؟ آنکه زبانش به فقرات زیارتنامه و
دعا میگردد، اما چشمش، نظارهگر زائران گوناگون است و قیافهها را دید میزند و مردم را «تماشا»! میکند و دلش جای دیگری است، چگونه میتواند مدعی باشد که به «زیارت امام» رفته و امام را زیارت کرده است؟
حضور تن و
غیبت جان، مگر مفید است؟ بدن، رو به ضریح، و
قلب، پشتبه امام، مگر «زیارت» محسوبمیشود؟ به دیدار چه کسی آمدهای؟. .. و چه میگویی؟. .. و چه میخواهی؟. .. و چه حالی داری؟ اینجاست که باید دید الگوها و اسوهها چگونه زیارت میکردهاند، و زیارت را چگونه تلقی میکردهاند و زیارتشان، تجدید عهد با امام و حضور در محضر او بوده است. هدف آن نیست که تاریخ بنگاریم. اما... اشاره به چند نمونه از زیارت عالمان دین، سازنده و مفید است.
دلباختگی مرحوم
علامه امینی (صاحب
الغدیر) به مقام اهل بیت و حضرت معصومین، زبانزد خاص و عام بود. شور و شیدایی او نسبتبه ائمه (
علیهم
السّلام)، بویژه نسبت به
حضرت امیر (علیهالسّلام)، در زندگیش، در
آثار و تالیفاتش، در
قلم و قدمش، در
خطبه و منبرش، در اشک و زیارتش، مشهود بود. عطری از عترت، بر وجود او
هاله افکنده بود. به یکی دو نقل، در مورد کیفیت زیارت کردن او اکتفا میکنیم. چنان با
انقلاب حال، در حرم زیارت میخواند که دیگران را نیز منقلب میکرد و به همخوانی زیارت وا میداشت.
به نوشته یکی ازاندیشمندان معاصر: «... اولین باری که چشمم به چهره مردانه این
نابغه عصر افتاد، در حرم مطهر
حضرت ابا عبدالله الحسین (علیهالسّلام) بود. معظم له را در حالی یافتم که مانند کوهی از
وقار و
اخلاص ایستاده، مشغول زیارت بود و قطرات اشک، پیوسته مانند دانههای
مروارید، روی
محاسن مبارکش میغلتید. قیافه و
هیمنه و ابهت و قد و قامت رشید و بسیار موزون، به سخن دیگر: مجموع شخصیت صوری جالب توجه معظم له، هر جویندهای را وادار میکرد تا بپرسد: این شخصیت جالب و ممتاز، با آن قیافه مردانه، چگونه است که قلبی چنین حساس و لطیف و پر از
عاطفه دارد؟!... همین که به شناسایی وی مفتخر شدم، دانستم این
تمثال فضل و فضیلت و
ایمان و عشق و
محبت و اخلاص، مؤلف کتاب
شهداء الفضیله و مجاهد ممتاز بینظیری است که مشغول تالیف اثر معجزآسای الغدیر است...» (مقاله
سید غلامرضا سعیدی درباره علامه امینی در
حماسه غدیر .
از زیارتهای مرحوم امینی در حرم حضرت
علی (
علیه
السّلام) در
نجف، نمونههای زیادی نقل میشود، که فعلا بماند.
شاهد دیگری، باز از زیارت ایشان در مورد کربلای حسین (
علیه
السّلام): «... و فراوان به قصد زیارت سالار جوانان
بهشت، حسین شهید کربلا، برای کسب
پاداش بیشتر، پیاده راه را طی میکرد و به همراه جمعی از مؤمنین و دوستان ویژه و خالص خود، مسیر ۷۸ کیلومتر راه
کربلا را در طول سه
روز یا بیشتر، پیاده طی میکرد. و در طول راه، به هر آبادی و روستایی که میرسید، از
امر به معروف و نهی از منکر و
ارشاد و تبلیغات دینی نسبت به مردم آنجاها فروگذار نمیکرد. تا اینکه به کربلا میرسید. پس از رسیدن به کربلا، هیچ فکری نداشت، جز
تشرف به حرم امام شهید. در حالی وارد حرم میشد که اشک چشمانش بر گونهها جاری بود و در زیارتها، حالات مخصوصی داشت که در جز او، نظیرش کمتر مشاهده میشد...»
و... چرا چنین نباشد؟ مگر خداوند، محبت حسین (
علیه
السّلام) را در دل صاحبان ایمان قرار نداده، به گونهای که شعله این عشق سوزان، خاموشی و سردی ندارد؟!. .. «الا و ان لقتل الحسین محبة فی قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا» و چه ایمانی سزاوارتر از ایمان «امینی»؟ و چه دلی قابلتر از دل آن
پروانه سوخته در
آتش عشق «عترت»؟ پس چرا نگرید و ننالد و اشک نریزد؟! یا رب، چه چشمهای است محبت که من از آن یک
قطره آب خوردم و
دریا گریستم.
حضرت امام، در ایام اقامتش در نجف اشرف، هر شب به طور مداوم، به زیارت مرقد
قطب ولایت، امیر مؤمنان (
علیه
السّلام) میرفت و دیداری و تجدید عهدی و
تحکیم میثاقی و اعلام حضوری!... در زیارت کردن رهبر انقلاب، هم مسئله مداومت و
استمرار ایشان در زیارت حائز اهمیت است و هم خضوع و حالت معنوی ایشان هنگام زیارت و در کنار مرقد معصومین، یا زیارت از راه دور.
به نقل یکی از مدرسین
حوزه و شاگرد آن عزیز: «امام، در وقتی که در
قم (پیش از
تبعید) اصول میفرمودند، هر روز بعد از
درس، غروب، تا موقع نماز، یک تشرف مختصر به زیارت
حضرت معصومه (علیهاالسّلام) داشتند. به طور مداوم...» (نقل از استاد شب زندهدار، معلم اخلاق در حوزه علمیه قم)
نقلی دیگر: «... در اغلب ایام زیارتی، در کنار قبر امام حسین (
علیه
السّلام) بودند. در دهه
عاشورا، هر روز،
زیارت عاشورای معروفه را با صد مرتبه
سلام و صد مرتبه
لعن، میخواندند. بیش از پنجاه سال است که شاید کمتر اتفاق افتاده باشد که
فجر، طالع شود و
چشم امام، در
خواب بوده باشد...»
مرحوم
علامه طباطبائی،
فیلسوف عالی قدر و مفسر بزرگ (صاحب
المیزان) که علاقه شدید و محبتخاصی به عترت پیامبر و معصومین (
علیهم
السّلام) داشت، از این جام محبتبی نصیب نبود و از خصائص او، داشتن روح
تعبد و ولای اهل بیت، همراه با
فلسفه و
عرفان بود.
اینک این نمونه را نقل میکنیم: «... در تابستانها، از قدیم الایام، رسمشان این بود که به زیارت
حضرت ثامن الائمه (علیهالسّلام) مشرف میشدند و دوران
تابستان را آنجا میماندند و ارض اقدس را بر سایر جاها مقدم میداشتند، مگر در صورت محذور. در ارض اقدس، هر شب به حرم مطهر مشرف میشدند و حالت
التماس و تضرع داشتند. هر چه از ایشان تقاضا میشد که در خارج از
مشهد، چون
طرقبه و
جاغرق، سکونتخود را به علت مناسب بودن آب و
هوا قرار دهند، و گه گاهی برای
زیارت مشرف گردند، ابدا قبول نمیکردند و میفرمودند: ما از پناه امام هشتم، جای دیگر نمیرویم.»
در پای کوی تو سر ما میتوان برید•نتوان بریدن از سر کوی تو، پای ماراستی!. .. به هدف و با انگیزه زیارت، به مشهد و مدینه و مکه و
دمشق رفتن کجا، و برای تفریح و
تجارت و گشتن و گذراندن تعطیلات
نوروز و تابستان و... و در حاشیه، به زیارت هم! رفتن کجا؟... ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟...
در شیوه بزرگان عارف و صاحبدل، «زیارت»، گفتگو با حجت خداوند در کنار مرقد اوست. آنچه مهم است، پیوند قلبی و ارتباط درونی است. نه فقط عبارتها را خواندن و گذشتن، بلکه با عنایت و توجه به مضمون، درونمایه زیارتنامهها را هم با زبان حال و هم با زبان قال، بیان کردن و آشکار نمودن. حتی اگر چه کتابی با خود نبریم. عالمان برجسته، هم در
اثر مداومت بر زیارت، هم با انگیزه همدلی با مفاهیم متون زیارتی، از همراه داشتن
زیارتنامه بینیازند. میدانند که چه باید بگویند و چگونه بستایند و چه بخواهند.
در حالات معنوی مرحوم
میرزای شیرازی، صاحب فتوای مشهور در «
تحریم تنباکو» نوشتهاند: «... زیارتهایی را که در
حرم امامان میخواند، در حرمها کتاب دعا با خود نمیبرد، با اینکه مدتی دراز، دعا و زیارت میخواند.»
بالاخره... میرزای شیرازی حرفهایی برای گفتن داشت، هر چند توقفش در حرم به طول میانجامید. باید از بزرگان دین آموخت،
ادب حضور را، شیوه زیارت را،
آداب تشرف به حرم را، بها قائل شدن به دیدار معصوم را، ارج نهادن به سایه مرقد امامان را. که... ارزش هر کس، به قدر فهم و
شعور و ادب و میزان «معرفت» اوست.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «زیارت و فلسفه یاد»، تاریخ بازیابی ۹۵/۳/۱۰.