• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

رَأَیٰ (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





رَأَیٰ (به فتح راء و همزه) از واژگان قرآن کریم به معنای دیدن، دانستن و نگاه کردن است.
رأى به دو مفعول متعدى شود به معنى علم آيد و چون با الى متعدى شود معنى نگاه كردن می‌دهد كه موجب عبرت باشد. مگر در بعضى از آيات «أ رأيت» جارى مجراى «اخبرنى» آمده و به آن كاف خطاب براى تأكيد ضمير داخل می‌شود.
مشتقات رأی که در آیات قرآن آمده عبارتند از:
تَرائى به معنای ديدن يكديگر؛
رِئاء (به كسر راء) به معنى تظاهر و نشان دادن به غير است و آن اين است كه كار خوبى انجام دهد و قصدش تظاهر و نشان دادن به مردم باشد نه براى تقرّب به خدا؛
رِئى (به کسر راء) به معنای منظر و قيافه‌؛
رُؤيا (به ضم راء و سکون همزه) به معنای آنچه شخص در خواب ببيند.


رَأَی به معنای ديدن، دانستن و نگاه كردن‌ است.


(فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ‌ رَأى‌ كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي) يعنى «چون شب او را فرا گرفت ستاره‌اى ديد گفت: اين پروردگار من است.»
(فَلَمَّا رَأى‌ قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ) (هنگامى كه عزيز مصر ديد پيراهن او از پشت پاره شده، گفت: «اين از مكر و حيله شما زنان است؛ كه مكر و حيله شما زنان، عظيم است!»)

۲.۱ - رأی به معنای علم

ارباب ادب گفته‌اند: چون رأى به دو مفعول متعدى شود به معنى علم آيد. نحو (وَ يَرَى‌ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَ يَهْدِي إِلى‌ صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ) «الَّذِي أُنْزِلَ» مفعول اول و «هُوَ الْحَقَّ» مفعول دوم‌ «يَرَى» است يعنى: «آنان كه دانش داده شده‌اند می‌دانند آنچه به تو نازل شده حق است.»
و مثل‌ (إِنْ‌ تَرَنِ‌ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً) ياء محذوف، مفعول اول و «أَقَلَّ ...» مفعول دوم آن است يعنى: «اگر مرا از خودت در مال و ولد كمتر می‌دانى.»

۲.۲ - رأی به معنای نگاه عبرت

و چون با الى متعدى شود معنى نگاه كردن می‌دهد كه موجب عبرت باشد. نحو
(أَ لَمْ‌ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ) (آيا نديدى گروهى از بنى اسرائيل را كه از ترس مرگ، از خانه‌هاى خود فرار كردند و آنان هزاران نفر بودند.)
طبرسی فرموده رؤيت در اينجا به معنى علم است ولى بهتر است به معنى نگاه كردن باشد زيرا در آن صورت معناى «الى» درست خواهد بود يعنى: «آيا به آنان كه هزاران نفر بودند از ديارشان خارج شدند نگاه نكردى؟»
منظور نگاه عبرت است گر چه منظور اليهم در وقت نزول آيه نبودند ولى نگاه عبرت با شنيدن اخبار آنها نيز صحيح است.

۲.۳ - رأی به معنای خبر دادن

على هذا هر كجا كه رأى با الى متعدى باشد معنى نگاه كردن درست است. مگر در بعضى از آيات «أ رأيت» جارى مجراى «اخبرنى» آمده و به آن كاف خطاب براى تأكيد ضمير داخل می‌شود نحو (أَ رَأَيْتَكَ‌ هذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ) يعنى: «به من خبر ده از اين كه بر من برترى دادى.» طبرسى تصريح كرده كه اين كاف فقط براى تأكيد خطاب و نيز حرف خطاب است و اسم نيست كه مفعول أ رأيت باشد. در اقرب نيز چنين است. همچنين است «أَ رَأَيْتُم» و «أَ رَأَيْتَكُمْ» به معنى: خبر دهيد است‌.
(قُلْ أَ رَأَيْتُمْ‌ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُهُ بَياتاً أَوْ نَهاراً ما ذا يَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ) (بگو: «به من خبر بدهيد اگر مجازات او، شب هنگام يا در روز به سراغ شما آيد، آيا مى‌توانيد آن را از خود دفع كنيد؟!)» پس مجرمان براى چه چيزى عجله مى‌كنند؟!)
(قُلْ أَ رَأَيْتَكُمْ‌ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُ اللَّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ) (بگو: «به من خبر دهيد اگر عذاب خدا ناگهان يا آشكارا به سراغ شما بيايد، آيا جز گروه ستمكاران هلاک مى‌شوند؟!»)

۲.۴ - رأی در باب افعال

رأى چون به باب افعال رود پيوسته دو مفعول خواهد داشت. مثل‌ (وَ لَوْ أَراكَهُمْ‌ كَثِيراً لَفَشِلْتُمْ) يعنى «اگر آنها را به تو در حال كثرت نشان می‌داد البته سست و متفرق می‌شديد.» ظاهر آن است كه‌ «كَثِيراً» حال است از ضمير «هُمْ‌».

۲.۵ - تَرائی

تَرائى، ديدن يكديگر است.
نحو (فَلَمَّا تَراءَا الْجَمْعانِ قالَ أَصْحابُ مُوسى‌ إِنَّا لَمُدْرَكُونَ) «چون دو جمع (فرعونیان و ياران موسی) يكديگر را ديدند اصحاب موسى گفتند: ما گرفتار شدگانيم.»

۲.۶ - رِئاء

رئاء به كسر اول به معنى تظاهر و نشان دادن به غير است و آن اين است كه كار خوبى انجام دهد و قصدش تظاهر و نشان دادن به مردم باشد نه براى تقرّب به خدا.
(لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‌ كَالَّذِي يُنْفِقُ مالَهُ‌ رِئاءَ النَّاسِ) «صدقات خود را با منّت گذاشتن و اذیت باطل نكنيد مثل آن كس كه مال خويش براى تظاهر به مردم خرج می‌كند كه خرج چنين شخص نيز باطل است.»
(الَّذِينَ هُمْ‌ يُراؤُنَ‌) «آنان كه تظاهر و ريا می‌كنند.»
همچنين است آیه ۱۴۲ نساء و آیه ۴۷ انفال .

۲.۷ - رِئی

رِئى (بر وزن علم) به معنای منظر و قيافه‌ است.
(وَ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثاثاً وَ رِءْياً) «چه بسيار كسانى پيش از آنها هلاک ساختيم كه اثاث و منظرشان از اينها بهتر بود.»

۲.۸ - بررسی آیات دیگر

(أَ رَأَيْتَ‌ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ • فَذلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ) أ رأيت در آيه شريفه به معنى اخبرنى نيست بلكه معنى آن چنين است: «آيا ديدى و شناختى آنكه را كه جزا را تکذیب می‌كند او كسى است كه یتیم را طرد مى‌نمايد.»
{{(یه):أَ رَأَيْتَ‌ الَّذِي يَنْهى‌ • عَبْداً إِذا صَلَّى • أَ رَأَيْتَ‌ إِنْ كانَ عَلَى الْهُدى‌ • أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوى‌ • أَ رَأَيْتَ‌ إِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ‌ يَرى‌}} «أ رأيت» در هر سه مورد براى افاده تعجب است و تكرار آن براى تأكيد آمده و جواب اذا در آيه اول و جواب هر دو «ان» در آيات بعدى محذوف است و فاعل‌ «كَذَّبَ وَ تَوَلَّى» همان نهى كننده است كه در آيه اول مذكور می‌باشد يعنى: «آيا ديدى آن كس را كه نمازگزار را از نماز نهى می‌كند حال چنين كسى در پيش خدا چگونه خواهد بود؟! به من بگو اگر نهى شده در هدایت باشد يا امر به تقوی كند حال ناهى چگونه خواهد بود؟! بگو ببينم اگر ناهى مكذب و روگردان از حق باشد پيش خدا چه وضعى خواهد داشت؟!» هر سه «أ رأيت» معناى خبر بده دارند.
(وَ ما نَراكَ‌ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ‌ أَراذِلُنا بادِيَ‌ الرَّأْيِ‌) (و كسانى را كه از تو پيروى كرده‌اند، جز افراد پست ساده‌لوح، مشاهده نمى‌كنيم) رأى به معنى ديدن و نيز به معنى نظريّه و آنچه به فكر می‌رسد آمده است. در اين آيه ظاهرا رأى مشهود كه جمع آن آراء است مراد مى‌باشد زمخشری گفته: نصب بادى الرأى براى ظرفيت است و اصل آن «وَقْتَ حُدُوثِ أَوَّلِ رَأْيِهِمْ» يا «وقت حدوث ظاهِرِ رَأْيِهِمْ» است يعنى مردم به نوح گفتند كه فقط اشخاص پست به تو گرويده‌اند آن هم در ابتداى رأى و بدون تدبر و تفكر.
در آيه‌ (لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ‌ اللَّهُ) (تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در ميان مردم قضاوت كنى.) گفته‌اند مراد همان رأى و نظر است نه تعليم احكام از جانب خدا.

۲.۹ - نکته ادبی

در گذشته گفتيم: رأى چون به دو مفعول متعدى شود به معنى علم آيد و ارباب ادب به آن تصريح كرده‌اند مثلا جوهرى در صحاح گويد: رأى با چشم به يک مفعول، و رأى به معنى علم به دو مفعول متعدى می‌شود. راغب می‌گويد: رأى آنگاه كه دو مفعول گيرد معنى علم می‌دهد.
اما در بعضى جاها ملاحظه می‌شود با آنكه يک مفعول دارد به معنى علم آمده نظير اين آيه‌ (أَ وَ لَمْ‌ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما) (آيا كافران نديدند كه آسمانها و زمين به هم پيوسته بودند، و ما آنها را از يكديگر جدا ساختيم؛ و هر چيز زنده‌اى را از آب آفريديم؟! آيا ايمان نمى‌آورند؟!) و آيات ديگر از اين قبيل كه زياد است.
در اقرب الموارد می‌گويد رأى و ديدن اعم است از آنكه با چشم باشد يا با قلب. لذا بايد در اين گونه آيات بگوئيم: ديدن با قلب مراد است كه همان دانستن و درک كردن است و هر جا كه مناسب باشد می‌توان آن را علم يعنى ديدن با قلب معنى كرد و لازم نيست در اين باره در جستجوى دو مفعول باشيم.

۲.۱۰ - رؤیا

رُؤيا یعنی، آنچه شخص در خواب ببيند.
رؤيا از مصاديق رأى است و چون شخص چيزى را در خواب مى‌بيند لذا آن را رؤيا گفته‌اند از اينجاست كه لغت‌نويسان عرب رؤيا را آنچه شخص در خواب رؤيت می‌كند گفته‌اند.
اين كلمه شش بار در قرآن مجيد آمده است.

۲.۱۰.۱ - رؤیای حضرت یوسف

(لا تَقْصُصْ‌ رُؤْياكَ‌ عَلى‌ إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً) يعنى «آنچه در خواب ديده‌اى بر برادرانت مگو، تو را حیله می‌كنند.»
خواب حضرت یوسف است كه ديد: يازده ستاره و آفتاب و ماه به او سجده می‌كنند و چون در مصر به مقام بزرگ رسيد، پدر و مادر و يازده برادرش وقت ورود به مصر او را تعظيم كردند. تفصيل آن در سوره یوسف است.

۲.۱۰.۲ - رؤیای پادشاه مصر

خواب پادشاه مصر است كه چنين نقل شده‌ (وَ قالَ الْمَلِكُ إِنِّي‌ أَرى‌ سَبْعَ بَقَراتٍ سِمانٍ ...) يعنى: «پادشاه مصر گفت: من در خواب مى‌بينم كه هفت گاو فربه را هفت گاو لاغر می‌خورند و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشک مى‌بينم اى بزرگان قوم اگر علم خواب می‌دانيد مرا از تعبير آن خبر دهيد. گفتند مشتى خواب‌هاى پريشان است و ما به تعبير چنين خواب‌ها دانائى نداريم ....»
و چون در زندان اين خواب را به حضرت يوسف گفتند فرمود: هفت سال به قرار عادت زراعت كنيد و آنچه درو كرديد جز كمى كه می‌خوريد همه را در خوشه ذخيره نمائيد پس از آن هفت سال قحطی پيش آيد سال‌هاى قحطى، ذخيره شده را می‌خورند (در عرض هفت سال قحطى انبار شده‌هاى قبلى را می‌خوريد) و چون هفت سال قحطى بگذرد سال ديگرى كه داراى آسايش و فراوانى است می‌آيد.
تفاوت اين خواب با خواب يوسف آن است كه او يكدفعه خواب ديد ولى پادشاه بارها آن خواب را ديده است جمله‌ «إِنِّي‌ أَرى‌ ...» مفيد استمرار است يعنى من پيوسته چنين مى‌بينم به نظر می‌آيد كه شاه مصر چندين شب متوالى آن خواب را ديده تا به مقام تعبير آمده و اگر يكبار ديده بود شايد اهميّت نمی‌داد.

۲.۱۰.۳ - رؤیای حضرت ابراهیم

خواب حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) است درباره سر بريدن فرزندش اسماعیل كه در «ابراهيم» مفصلا ذكر شد و در آن جمله‌ (إِنِّي‌ أَرى‌ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ) (گفت: «پسرم! من در خواب ديدم كه تو را ذبح مى‌كنم.») روشن می‌كند كه حضرت ابراهيم بارها پشت سر هم آن خواب را ديده و در اثر تكرار خواب متوجه شده كه آن دستور خداوندى است.

۲.۱۰.۴ - خواب پیامبر اسلام

درباره حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله) سه خواب در قرآن مجيد آمده است.

۱. درباره جنگ بدر كه حضرت كفّار مکه را در خواب ديد كم و ناچيزاند و به اصحاب خبر داد لذا در جنگ دلگرم شدند (إِذْ يُرِيكَهُمُ اللَّهُ فِي مَنامِكَ قَلِيلًا وَ لَوْ أَراكَهُمْ‌ كَثِيراً لَفَشِلْتُمْ وَ لَتَنازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَ لكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ) (در آن هنگام كه خداوند تعداد آنها را درخواب به تو كم نشان داد؛ و اگر آنان را فراوان نشان مى‌داد، به يقين سست مى‌شديد؛ و درباره شروع جنگ با آنها كارتان به اختلاف مى‌كشيد؛ ولى خداوند شما را از شرّ اينها سالم نگه داشت؛ خداوند به آنچه درون سينه‌هاست، داناست.) از اين آيه روشن می‌شود كه خداوند کفّار را در خواب به آنحضرت ناچيز و كم نشان داده و اگر زياد نشان می‌داد و او به ياران خود می‌فرمود از كثرت آنها مى‌ترسيده و گرفتار تفرق و منازعه می‌شدند. و در شروع جنگ يک رأى نمی‌شدند. ملاحظه آيات سوره انفال نشان می‌دهد كه فتح در جنگ بدر بيشترش از مسير عادى نبوده بلكه خواست خدا بوده است از جمله خوابى كه گذشت.

۲. آن حضرت در خواب ديد كه مسلمانان داخل مسجد الحرام شدند.
اين خواب را به اصحاب خويش باز گفت مسلمانان از آن شاد شدند و گمان كردند كه در آن سال داخل خواهند شد و چون از حدیبیه بر گشتند منافقان گفتند: كو آن خواب كه ديده بود ما نه به مسجد الحرام داخل شديم و نه حلق رأس و نه تقصیر (از اعمال مخصوص حج) كرديم؟ خدا اين آيه را نازل فرمود (لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ‌ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ لا تَخافُونَ ...) يعنى «البته خدا راستى خواب به رسول خود را آشكار ساخت كه داخل مسجد الحرام می‌شويد اگر خدا بخواهد در حاليكه از شرّ مشركان ايمن هستيد و در حاليكه سر می‌تراشيد و تقصير می‌كنيد و از اهل شرک نمى‌ترسيد.» سال بعد مسلمانان با ايمنى وارد مسجد الحرام شده و اعمال به جاى آوردند.

۳. خوابی كه آن حضرت درباره شجره ملعونه ديدند (وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي‌ أَرَيْناكَ‌ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْياناً كَبِيراً) (به ياد آور زمانى را كه به تو گفتيم: «پروردگارت احاطه و آگاهى كامل به مردم دارد؛ و رؤيايى را كه به تو نشان داديم و درخت نفرين شده را كه در قرآن ذكر كرده‌ايم، فقط براى آزمايش مردم بود. و ما آنها را بيم مى‌دهيم؛ امّا جز طغيان شديد، چيزى بر آنها نمى‌افزايد!»)
ظاهر آن است كه «الشّجرة» عطف است بر «الرّؤيا» در آن صورت معنى آيه چنين است: رؤيائى را كه بر تو نمودار كرديم و همچنين درخت ملعون در قرآن را امتحانى بر مردم قرار داديم. آنها را می‌ترسانيم ولى تخویف ما جز طغیان نمی‌افزايد.
على هذا رؤيا و شجره ملعونه هر دو يكى است و آن حضرت در خواب شجره ملعونه را ديده است و خدا فرموده كه آن امتحانى است بر مردم.
از جمله‌ «الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ» روشن است كه اين شجره در قرآن مورد لعن است ولى در قرآن درختى كه مورد لعنت باشد نيست و شجره زقوم كه حال آن در سوره صافات آيه ۶۲ به بعد و حم دخان آیه ۴۳ به بعد آمده در قرآن مورد لعن نيست. پس لا بد مراد از شجره ملعونة يک نسل و خانواده مخصوص از بشر است زيرا اطلاق شجرة بر نسل و خانواده شايع و معمول است در لسان العرب گويد: فلانى از شجره مباركه است يعنى از اصل مبارک است و در زبان رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله) زياد آمده كه‌ «أَنَا وَ عَلِيٌّ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ».
اشخاصی كه در قرآن مورد لعنت واقع شده عبارت انداز:
کفّار (إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكافِرِينَ ...) (خداوند كافران را از رحمت خود دور داشته....)
و شیطان‌ (لَعَنَهُ اللَّهُ وَ قالَ لَأَتَّخِذَنَّ ...) (همان شيطانى كه خدا او را از رحمت خويش دور ساخت و او گفت: «از بندگان تو، سهم معيّنى خواهم گرفت.»)
و منافقان‌ (وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْكُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ‌ ... وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِيمٌ) (خداوند به مردان و زنان منافق و كفّار، وعده آتش دوزخ داده؛ ... و خدا آنها را از رحمت خود دور ساخته؛ و عذابى پايدار براى آنهاست.)
و نيز آنان كه خدا و رسول را اذیّت می‌كنند.
و نيز مشرکان
و كسانی كه بيّنات و احكام خدا را كتمان می‌كنند.
و همچنين ستمکاران مورد لعن خدا هستند. (أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ) (اينک لعنت خدا بر ستمكاران باد!»)
خانواده ملعون در قرآن بايد يكى از نامبردگان فوق باشد. دقّت نشان می‌دهد كه مراد از شجره ملعونه قومى از منافقان هستند كه در ميان مسلمين ريشه می‌دوانند يا به نسل و يا به عقيده و مسلک خود و يا با هر دو و سبب فتنه و اضلال اهل اسلام می‌گردند (در تفسير اين آيه از المیزان استفاده شده است. ) اما از لحاظ روايات، ناگفته نماند در بسيارى از روايات فريقين آمده كه آن حضرت بنی امیّه را به صورت ميمون‌ها ديد كه در منبر او بالا و پائين می‌روند براى نمونه به روايات زير توجّه شود.
عیاشی در تفسير آيه ما نحن فيه از امام باقر (علیه‌السّلام) روايت كرده كه فرمود (وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْناكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ) تا در آن فتنه سرگردان باشند (وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ) يعنى بنى اميّه. و نيز از حمران و محمد بن مسلم نقل كرده كه از آنحضرت (ظاهرا امام صادق (علیه‌السّلام)) پرسيديم از قول خدا (وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْناكَ) فرمود: رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله) مردانى را بر منابر ديد كه مردم را گمراه می‌كنند: رُزَيْق و زُفَر (مقصود اول و ثانى است) و قول خدا (وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ) فرمود: آنها بنى اميّه‌اند.
و در روايت ديگر از عبدالرحيم قيصر از حضرت باقر (عليه‌السّلام) نقل كرده‌ (وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي‌ أَرَيْناكَ‌) فرمود: به آنحضرت مردانى از بنی‌تیم و عدى بر منابر نشان داده شد كه مردم را از راه به عقب بر می‌گرداندند. گفتم‌ (وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ) يعنى چه؟ فرمود آنها بنى اميه‌اند.
چند روايت ديگر نيز در عیاشی نقل شده و اين روايت و نظائر آنها در مجمع و بحار و تفسیر برهان و صافی نيز نقل شده است.
به موجب سه روايت فوق رؤياى آن حضرت غير از شجره ملعونه است‌ و رؤيا درباره اوّلى دوّمى و شجره ملعونه درباره بنى اميّه است. على هذا معنى آيه چنين می‌شود: ما آن رؤيا را كه بر تو نمودار كرديم و نيز شجره لعنت شده را امتحان قرار داديم ...
اين سخن با ظاهر آيه بيشتر می‌سازد.
علّامه امینی رحمه‌اللّه در ج ۸ الغدیر ص ۲۴۷ به بعد فصلى تحت عنوان- بنى اميّه در قرآن- باز كرده و احاديثى از كتب اهل سنت جمع آورده و از جمله از در منثور سيوطى و تفسير شوكانى و غيره نقل كرده كه عایشه به مروان بن حکم گفت: از رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله) شنيدم به پدر و جد تو ابى العاص بن اميّه می‌گفت: شمائيد شجره ملعونه در قرآن.
و اينكه در روايت بعضى از اهل سنت از جمله صحیح بخاری، اسباب النزول واحدی ، تفسیر ابن کثیر و غيره آمده كه مراد از رؤيا اسراء آن حضرت است از مكه به مسجد اقصی و مراد از شجره ملعونه زقّوم است درست نيست زيرا درخت زقوم در قرآن لعنت نشده و اسراء خواب نبوده بلكه در بيدارى واقع شده است. ابن کثیر بنا بر عادت شوم خود در تفسيرش اين طريق را اختيار كرده و حديث ديگر را ضعيف خوانده است تا مبادا بر بنى اميّه جسارت شده باشد به كتابهائي كه در فوق نام برده‌ايم رجوع كنيد.
آياتی كه درباره رؤيا از قرآن مجيد نقل شد دلالت دارند بر آنكه رؤيا از آينده خبر می‌دهد خواه رؤياى پیامبران باشد يا غير آنها چنانكه از رؤياى پادشاه مصر روشن گرديد.
[۱۹۶] روايات زيادى درباره رؤيا و احكام آن وارد شده طالبان تفصيل به كتاب دار السلام تأليف محدّث نورى رحمه‌اللّه رجوع كنند.



۱. قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۳، ص۳۴.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۳۷۳.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۱، ص۱۶۱.    
۴. انعام/سوره۶، آیه۷۶.    
۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۲۴۴.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۱۷۲.    
۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۱۵۵.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۵۰۰.    
۹. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۸.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۳۸.    
۱۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۱۹۴.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۱۴۳.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۲۰۱.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۳۴۷.    
۱۵. سباء/سوره۳۴، آیه۶.    
۱۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۵۳۹.    
۱۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۳۵۸.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۲۱۲.    
۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۵۹۳.    
۲۰. کهف/سوره۱۸، آیه۳۹.    
۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۴۳۷.    
۲۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۳۱۵.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۶۶.    
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۲۸.    
۲۵. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۳۷۵.    
۲۶. بقره/سوره۲، آیه۲۴۳.    
۲۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۹.    
۲۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۴۲۱.    
۲۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۲۷۹.    
۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۶۵.    
۳۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۶۰۴.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۶۰۴.    
۳۳. اسراء/سوره۱۷، آیه۶۲.    
۳۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۱۹۸.    
۳۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۴۴.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۱۶۹.    
۳۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۵۷.    
۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۴۶۳.    
۳۹. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۲، ص۳۳۲.    
۴۰. یونس/سوره۱۰، آیه۵۰.    
۴۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۱۴.    
۴۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۱۰۷.    
۴۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۷۴.    
۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۳۰۹.    
۴۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۱۷۴.    
۴۶. انعام/سوره۶، آیه۴۷.    
۴۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۳۳.    
۴۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۱۳۳.    
۴۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۹۴.    
۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۹۳.    
۵۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۴۶۹.    
۵۲. انفال/سوره۸، آیه۴۳.    
۵۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۹، ص۱۲۳.    
۵۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۹۳.    
۵۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۲۲۷.    
۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۸۴۰.    
۵۷. شعراء/سوره۲۶، آیه۶۱.    
۵۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۳۸۷.    
۵۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۲۷۷.    
۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۲۴.    
۶۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۰۰.    
۶۲. بقره/سوره۲، آیه۲۶۴.    
۶۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۵۹۷.    
۶۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۸۹.    
۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۱۴۴.    
۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۶۵۰.    
۶۷. ماعون/سوره۱۰۷، آیه۶.    
۶۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۶۳۴.    
۶۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۶۸.    
۷۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۳۰۶.    
۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۳۴.    
۷۲. نساء/سوره۴، آیه۱۴۲.    
۷۳. انفال/سوره۸، آیه۴۷.    
۷۴. مریم/سوره۱۹، آیه۷۴.    
۷۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۱۳۶.    
۷۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۱۰۰.    
۷۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۹۸.    
۷۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۸۱۳.    
۷۹. ماعون/سوره۱۰۷، آیات۱-۲.    
۸۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۶۳۳.    
۸۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۶۸.    
۸۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۳۰۴.    
۸۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۳۳.    
۸۴. علق/سوره۹۶، آیات۹- ۱۳.    
۸۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۵۵۱.    
۸۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۲۵.    
۸۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۱۸۴.    
۸۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۸۲.    
۸۹. هود/سوره۱۱، آیه۲۷.    
۹۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۲۴.    
۹۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۲۹۹.    
۹۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۲۰۱.    
۹۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۳۹.    
۹۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۳۴.    
۹۵. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۳۸۸.    
۹۶. نساء/سوره۴، آیه۱۰۵.    
۹۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۹۵.    
۹۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۱۱۳.    
۹۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۷۱.    
۱۰۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۳۱.    
۱۰۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۶۲.    
۱۰۲. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۶، ص۲۳۴۷.    
۱۰۳. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۳۷۴.    
۱۰۴. انبیاء/سوره۲۱، آیه۳۰.    
۱۰۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۲۴.    
۱۰۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۳۹۰.    
۱۰۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۲۷۷.    
۱۰۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۱۵.    
۱۰۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۷۲.    
۱۱۰. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۲، ص۳۳۲.    
۱۱۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۵.    
۱۱۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۳.    
۱۱۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۰.    
۱۱۴. اسراء/سوره۱۷، آیه۶۰.    
۱۱۵. صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۵.    
۱۱۶. فتح/سوره۴۸، آیه۲۷.    
۱۱۷. یوسف/سوره۱۲، آیه۵.    
۱۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۱۰۵.    
۱۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۷۸.    
۱۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۱۶۱.    
۱۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۳۲۰.    
۱۲۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۴.    
۱۲۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۳.    
۱۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۲۵۲.    
۱۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۱۸۵.    
۱۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۲۲۹.    
۱۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۳۶۴.    
۱۲۸. یوسف/سوره۱۲، آیات۴۳-۴۹.    
۱۲۹. صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۲.    
۱۳۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۴۹.    
۱۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۲۳۰.    
۱۳۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۵۲.    
۱۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۲۳.    
۱۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۰۶.    
۱۳۵. انفال/سوره۸، آیه۴۳.    
۱۳۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۸۲.    
۱۳۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۹، ص۱۲۲.    
۱۳۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۹۳.    
۱۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۲۲۷.    
۱۴۰. فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۸۴۰.    
۱۴۱. فتح/سوره۴۸، آیه۲۷.    
۱۴۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۴۳۳.    
۱۴۳. سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۹۰.    
۱۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۱۷۱.    
۱۴۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۹۰.    
۱۴۶. اسراء/سوره۱۷، آیه۶۰.    
۱۴۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۸۸.    
۱۴۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۱۸۸.    
۱۴۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۳۶.    
۱۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۱۶۳.    
۱۵۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۵۴.    
۱۵۲. صافات/سوره۳۷، آیه۶۲.    
۱۵۳. دخان/سوره۴۴، آیه۴۳.    
۱۵۴. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۴، ص۳۹۸.    
۱۵۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۶۴.    
۱۵۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۲۷.    
۱۵۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۵۲۱.    
۱۵۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۳۴۶.    
۱۵۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۱۸۳.    
۱۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۵۸۲.    
۱۶۱. نساء/سوره۴، آیه۱۱۸.    
۱۶۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۹۷.    
۱۶۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۱۳۶.    
۱۶۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۸۴.    
۱۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۵۶.    
۱۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۷۲.    
۱۶۷. توبه/سوره۹، آیه۶۸.    
۱۶۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۹۷.    
۱۶۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۹، ص۴۵۲.    
۱۷۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۳۳۶.    
۱۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۱۴۷.    
۱۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۷۴.    
۱۷۳. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۷.    
۱۷۴. فتح/سوره۴۸، آیه۶.    
۱۷۵. بقره/سوره۲، آیه۱۵۹.    
۱۷۶. هود/سوره۱۱، آیه۱۸.    
۱۷۷. هود/سوره۱۱، آیه۱۸.    
۱۷۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۲۳.    
۱۷۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۲۸۰.    
۱۸۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۱۸۹.    
۱۸۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۳۱.    
۱۸۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۲۷.    
۱۸۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۳۹.    
۱۸۴. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۹۷.    
۱۸۵. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۹۷.    
۱۸۶. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۹۸.    
۱۸۷. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۹۷-۲۹۸.    
۱۸۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۶۵۴.    
۱۸۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۱، ص۵۲۵.    
۱۹۰. حسینی بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۵۴۲.    
۱۹۱. فیض کاشانی، التفسیر الصافی، ج۳، ص۱۹۹.    
۱۹۲. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۸، ص۲۴۷.    
۱۹۳. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۸، ص۲۴۸.    
۱۹۴. واحدی، احمد بن محمد، اسباب النزول القرآن، ص۲۸۹.    
۱۹۵. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، ج۵، ص۸۴.    
۱۹۶. روايات زيادى درباره رؤيا و احكام آن وارد شده طالبان تفصيل به كتاب دار السلام تأليف محدّث نورى رحمه‌اللّه رجوع كنند.



قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «رأی»، ج۳، ص۳۴.    






جعبه ابزار