رابطه قرآن و تاریخ
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قرآن کتاب آسمانی است و کلام
وحی و
خداوند متعال است، لذا هرگز نمیتوان گفت که
قرآن متاثر از تاریخ است، بلکه باید بگوییم که
قرآن مشرف بر
تاریخ است و تاریخ تحت تاثیر
قرآن است.
ابتدا باید تعریفی جامع از
تاریخ ارائه دهیم؛ به قواعد و سنن حاکم بر زندگیهای گذشته که از مطالعه و بررسی و تحلیل حوادث و وقایع گذشته به دست میآید.
قرآن کتاب تاریخی نیست،
قرآن به عنوان یک کتاب جامع و متقن برای تمام ابعاد زندگی
انسان نازل شده است، و بعد از نزول
قرآن تمام علوم تحت تاثیر
قرآن قرار گرفتهاند، زندگی انسان (مسلمان) بعد از نزول
قرآن تحت تاثیر عمیق
قرآن قرار گرفته است، در
جزیرة العرب به برکت نزول
قرآن و
دین اسلام یک انقلاب عظیم اجتماعی با تمام ابعادش روی داد، از مردم جزیرة العرب که زندگی فضاحت باری داشته و غرق در
جهالت و تاریکی محض بودند و سقوط ارزشها بر تمامی جزیرة العرب چنان سیطره داشت که عواطف انسانی و رحم و مروت به انحطاط رسیده بود که پدران با دست خود
خاک بر روی دختران خود میریختند.
جنگ و
خونریزی از رسوم و هنجارهای اجتماعی شده بود، تمام ابعاد زندگی
عرب از آداب فردی مثل غذاخوردن و لباس پوشیدن تا
بهداشت و
نظافت همه در پایینترین حد آن تنزل یافته بود، چنان که
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در
نهج البلاغه فرموده است.
اساس کار پیامبر اسلام
قرآن بود که به تدریج بر آن حضرت نازل میشد و بر اساس آن
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) امور مردم
عربستان را سامان میداد و هنجارهای ناپسند را با حرکتی آرام و تدریجی و ابتدائا از خود و خاندان خود آغاز کرد و عدهای را جذب نمود.(آیه: «وانذر عشیرتک الاقربین...)
در روند این جریان برخوردهای اجتماعی تندی نیز با پیامبر به خاطر پافشاری بر سنن گذشته جاهلی نمودند، ولی شیوه رفتار پیامبر به قدری حساب شده و منطقی و حکیمانه بود که در نهایت فراتر از جامعه خویش از او استقبال نمودند و پیامبر از استقبال آنها بهره جست و در برابر تمام حوادث و تلخیها منطق هدایت و بردباری را از دست نداد.
سرانجام پیروزی با او بود که توانست بر اساس همین
قرآن انقلاب بزرگ و همه جانبه را ابتدا در عربستان و بعد در تمام
دنیا توسط استمرار دهندگان راه او و تفسیرکنندگان واقعی
قرآن انجام دهد و یک دگرگونی عظیم و فراگیر را بر تمام دنیا گسترش دهد.
بعد از آن در جهان اسلام تمام علوم، از
قرآن تاثیر گرفتند، ادبیات در
نظم و
نثر در میان عرب و
عجم تحت تاثیر شدید
قرآن قرار گرفت و اساسا نظم و نثرهای مختلف به طور مستقیم از
قرآن الهام گرفته و به وجود آمدند، چنان که از قرن دوم به بعد در
ایران و سایر مناطق اسلامی متونی به وجود آمد که کاملا ملهم از
قرآن بوده است، مانند دیوان اشعار شعرای معروف
عصر سامانی و
عصر غزنوی، سلجوقی، خوارزمشاهیان تا
عصر صفوی و عصر امروز چنان تاثیری از
قرآن گرفتهاند که گویی نویسندگان آنها فقط در کلاس
قرآن نشستهاند، اشعار حافظ که به صراحت میگوید: عشقت رسد بفریاد ار خود بسان حافظ
قرآن زبر بخوانی در چارده روایت (تاثیر
قرآن بر نظم و نثر پارسی.)
تاثیر
قرآن در علوم مختلف نیز روشن است،( در تمام
علوم انسانی، در
علم طب و در
نجوم، در
زمین شناسی، در
علوم عقلی، اعم از
فلسفه و
کلام و هنر
قرآن تاثیر گذاشته است. و اساسا جهت تمام علوم را عوض کرده و آنها را به کمال رسانده است. و برخی از علوم به طور کامل تحت تاثیر
قرآن به وجود آمده است.)
اما تاثیر
قرآن در تاریخ و ارتباط متقابل بین آنها از ابتدای نزول
قرآن، ارتباط
قرآن با تاریخ روشن است،
قرآن کتاب آسمانی است و کلام
وحی و
خداوند متعال است، لذا هرگز نمیتوان گفت که
قرآن متاثر از تاریخ است. بلکه باید بگوییم که
قرآن مشرف بر تاریخ است و تاریخ تحت تاثیر
قرآن است،
قرآن به جهت اشرافیت بر تمام پدیدهها از بدو خلقت و حتی موجودات فرا تاریخی (منظور از موجودات فراتاریخی:
ملائکه و
جن هستند که ذکر ملائکه در
قرآن و اوصاف آنها و جن آمده است.) را نیز برای ما توصیف میکند و با تمثیل به بهترین و زیباترین قالبها شرح میدهد.
قرآن با تاریخ ارتباط تنگاتنگی دارد و در موضوعات متعددی این ارتباط به چشم میخورد که دامنه ارتباط
قرآن با تاریخ گسترده میشود. تاثیر و ارتباط
قرآن با تاریخ از دو جهت مورد بررسی قرار میگیرد:
بعد از نزول
قرآن و آغاز مبعث و اعلام
دین اسلام با روشی که در نزول
قرآن بود، تاریخ
نگاری اسلامی که یکی از اصول تاریخ
نگاری میباشد آغاز شد.
اگر ما در متون تاریخی گذشته نگاه کنیم، غالبا در تاریخ
نگاری بر اساس
قرآن، آغاز تاریخ از خلقت و
آفرینش زمین و
آسمان و خلقت و آفرینش
آدم و
حوا (اولین انسان روی کره زمین بودهاند) قرار دادهاند. برای نمونه
تاریخ طبری، یعقوبی، مسعودی و... بنابراین
قرآن شیوه نگارشی جدید در پیش روی مورخان قرار داد که تاریخ را بر اساس آن به نگارش درآوردند، این اندیشه تاریخ
نگاری را تا
عصر قاجار زنده میبینیم که سپهر در
ناسخ التواریخ عملی نموده است.
شیوه نگارشی دیگر که در تاریخ پیدا شد و قبل از آن سابقه نداشت، نوشتن تاریخ غزوات (
غزوه و
سریه) و سرایای پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود که به برکت نزول
قرآن و آیات
قرآنی که مربوط به غزوات مختلفی چون
احد،
بدر و... به وجود آمد. (
زهری و
عروة بن زبیر واقدی،
ابن اسحق و
ابن هشام همه متاثر از
قرآن هستند، چنان که
ابن کثیر تصریح کرده که در تاریخ
نگاری اساسا متکی بر
قرآن بوده است.)
تاریخ
نگاری سیره نبوی و
قصص الانبیاء نیز از
قرآن ابتکار و اختراع شد، چون
قرآن به داستان انبیای الهی اهمیت داده است. بر این اساس مورخان به نوشتن کتابهایی موسوم به قصص الانبیاء نمودند که تا قبل از
قرآن سابقه نداشت.
تاریخ تا قبل از نزول
قرآن (به عنوان یک
علم محسوب نمیشد ولی با تامل در
قرآن میبینیم که اصولی در
قرآن برای تاریخ بیان میشود که آن را به عنوان یک علم معرفی مینماید، برخلاف بسیاری از نظریه پردازان درباره تاریخ که آن را فاقد شرایط علمیت میدانند، چنان که
شهید مطهری به برخی از آنها اشاره میکند.
پس
قرآن به تاریخ علمیت و اعتبار علمی داد و
قرآن از تاریخ و نمونههای عینی برای هدایت به عنوان ابزار استفاده میکند.
قرآن با ذکر حوادث تاریخی و علل پیدایش و سقوط تمدنها و داستان
انبیای الهی قانونمندی و غایتمندی تاریخ را به ثبوت رسانید، چون از دیدگاه
قرآن تاریخ قانونمند است و دارای ابتدا و غایت است. (درباره غایتمندی تاریخ بهترین دلیل منطقی را در این
آیه میبینیم: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثیین».)
(
مبارزه مستضعفان با مستکبران به خاطر جهت گیری استبدادان متکبران در طول تاریخ همواره بوده است، و در همه آنها بدون استثناء پیروزی نهایی با مستضعفان بوده است، مانند
موسی و
فرعون، و پیامبر اکرم و مشرکان
مکه و....)
این ره آورد
قرآن برای تاریخ بسیار ارزشمند است چون به تمام حوادث و وقایع تاریخی یک پشتوانه محکم و سند قابل قبول میدهد، و آن را از شکل، اساطیری و افسانهای و تخیلی خارج میکند.
قرآن با ذکر داستان انبیای الهی و قصه پردازی (قصه سرایی)
درباره آنها بسیاری از خرافات را درباره انبیای الهی از افکار و اذهان زدود.
«و کلا نقص علیک من انباء الرسل ما نثبت به فؤادک»
«نحن نقص علیک احسن القصص»، چنان که خرافاتی درباره
حضرت مسیح (علیه السلام) از گذشته در بین
مسیحیان رایج بوده است ولی
قرآن حقیقت را بیان میکند. و پیامبر را با آنها در برابر برخورد مردم تقویت نمود.
(اصلاح تاریخ)
حوادث تاریخی در
قرآن و تحلیل
قرآن از حوادث تاریخ:
قرآن اهمیت بیشتری به ذکر حوادث تاریخی داده است و اگر بگوییم دو سوم از کل آیات
قرآنی با حوادث تاریخی مرتبط است یا به طور مستقیم به ذکر حوادث تاریخی پرداخته و یا غیرمستقیم مربوط به حوادث تاریخی است، حرف به دور از حقیقت نیست، چون
قرآن بر اساس منطقی که در پیش دارد و آن جهت دار بودن روند بیان تمام آیات است که گرایش به یک نتیجه را در پی دارد،
قرآن از یک نقطه شروع به بیان حوادث میکند و به صورت تکاملی آن را تا غایت و هدف به پیش میبرد و به صورت بسیار منظم و تدریجی مثلا در ذکر داستان
حضرت یوسف (علیه السلام) با بیانی زیبا از کودکی و رؤیای او آغاز نموده و تا پیروزی نهایی او بر برادران و
عزیز مصر، را با قالب هنری جذاب و شیرین به بهترین نحو ارائه میدهد و داستان موسی و
بنی اسرائیل را با فرعون به همین ترتیب و داستان جدال
ابراهیم (علیه السلام) با بت پرستان و قضایای دیگری که برای رسیدن به غایت و هدف همه را با بیانی شیوا و همراه با مثالهای زیبا بیان مینماید، این روش جهت دار نمودن حوادث تاریخی از
قرآن به تمام منابع تاریخی سرایت کرده و اقتباس شده است.
رد نظریات جبر تاریخی و حمایت از
آزادی و اختیار یکی از ارتباطهای عمیق
قرآن با تاریخ عینی است. اکثر صاحب نظران مکاتب فلسفی و اقتصادی
جهان مانند کمونیسم و برخی از مورخان
مسلمان علی رغم مواضع
قرآنی به جبر تاریخی قائل شدهاند.
بر اساس اصول
قرآنی و حوادث و رویدادهایی که در
قرآن از داستان انبیاء الهی به دست میآید و بسیار محسوس است نفی
جبر و تحکم و وجود آزادی در تاریخ حکم فرما بوده است. و اگر جبری در پشت پدیدههای تاریخی وجود میداشت،
اولا هیچ نیازی به بعثت انبیای الهی وجود نداشت.
ثانیا بعد از بعثت انبیای الهی هیچ برخوردی بین انسانها و
انبیا بر سر تعالیم الهی و اجرای قوانین خداوند دیده نمیشد که سراسر
قرآن از آن خبر میدهد و همین برخورد و تضاد را علت اصلی انحطاط تمدنها میشمارد، در پشت پدیده جبر هرگز جنگ و خونریزی وجود نخواهد داشت، چون بر اساس نظریه مکتب جبر تاریخ در یک مسیر حرکت میکند، چون همه از یک قانون جبری اطاعت بلامنازع خواهند داشت، در حالی که در تاریخ چنین رویدادی وجود نداشته و همواره قطبهای متعدد
قدرت و سلطه طلبی و استعلا سبب بروز اختلافات خونباری شده است.
وما انت علیهم بجبار
لا اکراه فی
الدین وهدیناه النجدین
انا هدیناه السبیل اما شاکرا واما کفورا
و بسیاری دیگر از آیات به صراحت جبر را هم از اساس و هم از کار
پیامبران نفی مینمایند.
علیت و تکامل و پیوستگی:
قرآن تمام حوادث تاریخی را پدیدار از علت میداند، و هیچ حادثهای را بدون علت ذکر نمیکند. علت عمران و آبادانی وعلت تخریب و ویرانی و علل جنگها و علت نزول بلاهای ویرانگر، به خوبی از داستانهای تاریخی
قرآن این حقیقت را به اثبات میرساند که در تاریخ علت حاکم است و در عین حال پیوستگی میان اجزای تشکیل دهنده حوادث و علل وجود دارد.
هریک از این گزینهها روی بر نظریات مکاتب گوناگون فلسفه تاریخ است که درباره تاریخ اندیشههای باطلی داشتهاند. و قانونمندی را در تاریخ نفی کردهاند،
قرآن از سنتهایی یاد میکند به نام سنتهای الهی که در طول تاریخ جریان داشته است، و اصولا در
قرآن، تصادف و صدفه وجودندارد. سنة الله فی الذین خلوا من قبل
ولن تجد لسنة الله تبدیلا
اکملت لکم
دینکم واتممت علیکم نعمتی
.
بر اساس آیات
قرآن در طول تاریخ علی رغم تمام منازعات حرکت استکمالی حاکم است و روندی به سوی کمال مشاهده میشود. بنابراین
قرآن حرکت کمالی تاریخ را مورد تایید قرار میدهد. چنان که گذشت در آغاز کار پیامبران الهی مرحله آغاز با انجام تفاوت زیادی دارد و نمودار هدایت و پیشرفت کار پیامبران از سیر صعودی و تصاعدی برخوردار بوده است. به طوری که منظور از این تکامل رسیدن به هدف است چنان که در آیه مشاهده نمودیم. (توین بی در مقدمه کتاب «محاکمه تمدن» پیروزمندانه میگوید: گذر تاریخ به حکمت الهی سوق مییابد.) (مرحوم شهید مطهری نیز این نظریه را قبول دارد.)
فلسفه تاریخ،
قرآن برای تاریخ فلسفهای متقن و محکم دارد. توجه
قرآن به تاریخ همراه با تبیین فلسفه آن میباشد و این پارامتر، یکی از جنجال انگیزترین مباحث تاریخ است و به اصطلاح معرکه آراء است. دانشمندان غربی و ماتریالیسمها، کمونیسمها و اومانیسمها هریک دارای مکاتب بودهاند که نوعا در تفسیر خود در تطبیق اندیشه خود با عینیات تاریخی به نهیلیسم و پوچی رسیدهاند (مانند کمونیسم که به زباله دان تاریخ پیوست) این مکاتب از تفسیر حقیقی تاریخ عاجزند، چون دچار
افراط و
تفریط و جزئی گویی شدهاند، گاهی اقتصاد و گاهی انسان و... را محرک تاریخ دانستهاند که بنابر فرمایش امیرمؤمنان همه این سردرگمیهای آنها از
جهل و نادانی آنها ریشه میگیرد. (لاتری الجاهل الا مفرطا او مفرطا.)
جزئی
نگری در تاریخ و محوریت دادن به یک عنصر و تحقیر
انگاری نسبت به عناصر دیگر به نقص عمومی خردورزی عاری از وحی مربوط است که منجر به اندیشههای ناتمام آنها درباره تاریخ شده است، در جوامع توحیدی (در جهان
مسیحیت نیز تفسیری توحیدگرا از تاریخ وجود دارد.)
رویکردگرا، به وحی مانند جوامع اسلامی نظریات متقنی ارائه شده.
قرآن در
تفسیر و تحلیل پدیدههای تاریخی روشن، منظم و منطقی منتج به کار گرفته و هدفمندی و غایتگرایی تاریخ از
قرآن استنباط میشود که مسیر حرکت تاریخ بر آن استوار بوده است،
قرآن علاوه بر ذکر نمونههای عینی فرمولهایی را ارائه میدهد که منجر به تکامل و رسیدن به ترقی و رشد میشود و نتیجه فرمولهایی که منجر به انحطاط و سقوط شده آنها را نیز به طور محسوس بیان کرده است.
بنابراین ارتباط
قرآن با تاریخ از عمق و ریشه برخوردار است. چون
قرآن هم ناظر به بطن تاریخ است و هم ناظر به ظاهر و قصههای آن و این دو بعد را به گونهای جمع بندی و بیان میکند و در غالب آیات به مخاطب القاء و تفهیم مینماید که تکامل و پیشرفت و تجارت تاریخی او را به سوی تکامل و هدف غایی سوق دهد و در مسیر درست تاریخ استوار نماید. «فاقصص القصص لعلهم یتفکرون».
«لقد کان فی قصصهم عبرة لاولی الالباب».
در این راستا
قرآن پیام مهمی نیز به مخاطب میدهد و آن بازدید و دیدار از آثار تاریخی گذشته است. (آیات سورههای
سوره عنکبوت سوره نحل سوره یوسف سوره حج سوره روم سوره فاطر سوره غافر سوره محمد سوره آل عمران سوره انعام همه توصیه به سیر در ارض (آفاق) و در
تفکر (انفس) نتیجه = عبرت و هدایت.)
این پیام رسای
قرآن در استمرار رساندن به هدف عالی است که در ضمن بیان تمام موضوعات نهفته است.
قرآن با سیر در آفاق انسان را وادار به سیر در انفس مینماید (تفکر)، آفاق آثار تاریخی و قصههای اقوام گذشته و قبلی است. (نزدیک به ۳۰۰ آیه در
قرآن درباره امتهای قبل و هلاکت و هدایت آنها سخن رفته است.)
تفکر و
تعقل و
تدبر و نظر و دقت و تامل همه واژهای هستند که انسان را به خویشتن برمی گردانند و با دیدن سرگذشت اقوام و تمدنهای پیشین و شنیدن داستان آنها و دیدار از آثارشان همه به عنوان سیر در آفاق و برگشت به انفس و عبرت از آنها فرا میخوانند که همه حکایت از ارتباط تحسین برانگیز تاریخ و
قرآن مینمایند که بسیاری از آن
غفلت میورزند که
قرآن چگونه از پدیدههای تاریخی برای هدایت انسان و پیشبرد اهداف پیامبر اکرم استفاده ابزاری نموده است.
پس در دیدگاه
قرآن تاریخ به عنوان شاهدی زنده و پرمحتوا برای برانگیختن انسان به سوی هدایت نقش مهمی را ایفا کرده است، چنان که
امام خمینی رحمةاللهعلیه فرموده است: «تاریخ
معلم انسان هاست».
در پایان نتیجه میگیریم که
قرآن و تاریخ ارتباط متقابل در موضوعات مختلف دارند:
تاریخ استحکام و اعتبار ماهوی از
قرآن گرفت خصوصا در اصل موجودیت علم تاریخ که با مستندات
قرآنی محوریت پیدا کرد.
و
قرآن از وقایع تاریخی و موجود عینی به عنوان ابزاری برای مخاطبین و هدایت و عبرت پذیری و
انذار و
تبشیر آنان مورد استفاده قرار داد.
قرآن تحریفات تاریخی را از بین برد و تاریخ را از حالت افسانه و داستان صرف خیالی بودن در آورد و به آن عینیت خارجی و واقعیت داد.
در تاریخ نظم تاریخ
نگاری از
قرآن مورد استفاده قرار گرفته، تاریخ در قبال این خدمات
قرآنی وقایع موجود در
قرآن را که از قرون گذشته گزارش داده است با کشف آنها به تحلیل و تفسیر عمیق حقایق
قرآن پرداخته است.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «رابطه قرآن و تاریخ»