• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خضر در ادبیات

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دراین مقاله نقش خضر وتاثیر آن در ادبیات فارسی وآثار بزرگان وفرهنگ عامه مورد بررسی قرار می گیرد.



خضر در ادب فارسی یکی از قهرمانان اسکندرنامه‌ها و همواره مشاور اسکندر
[۱] محمدبن حسن طرسوسی، داراب‌نامه طرسوسی، ج۲، ص۵۷۹، چاپ ذبیح‌اللّه صفا، تهران ۱۳۵۶ش.
[۲] محمدبن حسن طرسوسی، داراب‌نامه طرسوسی، ج۲، ص۵۸۴، چاپ ذبیح‌اللّه صفا، تهران ۱۳۵۶ش.
و پیشرو سپاه او در سفر به ظلمات است
[۳] اسکندرنامه،ص ۲۰۳، چاپ ایرج افشار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۳ش
. با این حال در تاریخ بلعمی،
[۴] محمدبن محمد بلعمی، تاریخ بلعمی، ج۱، ص۳۲۵، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، به‌تصحیح محمدتقی بهار، چاپ محمد پروین‌گنابادی، تهران ۱۳۸۰ش.
خضر قرنها پیش از عهد اسکندر زنده و معاصر فریدون ، پادشاه پیشدادی ، دانسته شده‌است.


نام پدرش را عامیل،
[۵] محمدبن محمود طوسی، عجایب‌المخلوقات، ج۱، ص۴۱۶، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ش.
کنیه‌اش را ابوالعباس
[۶] عبدالکریم‌بن هوازن قشیری، ترجمه رساله قشیریه، ج۱، ص۶۵۸، چاپ بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۷۴ش.
و نام مادرخوانده او را اصفیا ذکر کرده‌اند
[۷] قصه حمزه (حمزه‌نامه)، چاپ جعفر شعار، ج۱، ص۲۴۱، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۷ش.
و گویند در گوشه‌ای از زمین همسر اختیار کرده و از وی صاحب ده فرزند شده اما فرزندان، او را نشناخته‌اند.
[۸] نورالدین جعفر بدخشی، خلاصة‌المناقب، ج۱، ص۲۴۴، در مناقب میرسیدعلی همدانی، چاپ سیده‌اشرف ظفر، اسلام‌آباد ۱۳۷۴ش.
همچنین نقل است که خضر مانند انسانهای دیگر بیمار می‌شود و خود را درمان می‌کند. تا پیش از زمان پیامبر خاتم صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم، خضر هر پانصد سال دندانهای نو درمی‌آورده است و از آن پس تاکنون هر ۱۲۰ سال خضر صاحب دندان تازه می‌شود.
[۹] احمدبن محمد علاءالدوله سمنانی، العروة لاهل الخلوة و الجلوة، ج۱، ص۳۷۱، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۲ش.



خضر همراه اسکندر و سپاهیانش در جستجوی آب حیات یا آب حیوان یا آب زندگانی که آدمی با نوشیدن آن عمر جاودان می‌یابد، به ظلمات رفته و آن را یافته و نوشیده اما اسکندر از آن بی‌نصیب مانده‌است. بنابراین خضر عمر جاودان یافته و از این لحاظ مانند الیاس نبی است و ازاین‌رو نام این دو در منابع معمولا با هم ذکر شده است.
[۱۰] محمدبن حسن طرسوسی، داراب‌نامه طرسوسی، ج۲، ص۵۷۵، چاپ ذبیح‌اللّه صفا، تهران ۱۳۵۶ش.
[۱۱] اسکندرنامه کبیر، چاپ سنگی تهران، ج۵، ص۱۷، شرکت طبع کتاب، ۱۳۱۷ش.
[۱۲] ابراهیم‌بن روزبهان ثانی، تحفة‌العرفان فی ذکر سیدالاقطاب روزبهان، ج۱، ص۸۲، در روزبهان‌نامه، به‌کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۴۷ش.



نقل است که به موسم حج ، خضر و الیاس کعبه را طواف می‌کنند اما مردم آنان را نمی‌شناسند و ایشان نیز خود را به کسی نمی‌نمایند.
[۱۳] محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری، ج۴، ص۹۶۸، فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، ۳۵۰ـ۳۶۵ هجری، چاپ حبیب یغمائی، تهران ۱۳۶۷ش.
به گفته طبری
[۱۴] محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری، ج۴، ص۹۶۸، فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، ۳۵۰ـ۳۶۵ هجری، چاپ حبیب یغمائی، تهران ۱۳۶۷ش.
خداوند خضر را بر دریاها و الیاس را بر خشکی گماشته است تا راهْ گم‌کردگان را یاری رسانند
[۱۵] محمدبن محمود طوسی، عجایب‌المخلوقات، ج۱، ص۴۱۶، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ش.
. در شعر فارسی نیز به ارتباط خضر و دریا اشاره شده است،
[۱۶] علی‌بن جولوغ فرخی سیستانی، دیوان، ج۱، ص۶۲، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۷۱ش.
[۱۷] مجدودبن آدم سنایی، دیوان، ج۱، ص۲۲۴، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران ۱۳۴۱ش.
اما براساس قصص‌الانبیاء نیشابوری
[۱۸] ابراهیم‌بن منصور نیشابوری، قصص‌الانبیاء، ج۱، ص۳۳۸، چاپ حبیب یغمائی، تهران ۱۳۴۰ش.
خضر بر خشکی و الیاس بر دریا گمارده شده است . در قصه‌ها نیز معمولا خضر در بیابانها ظاهر می‌شود.


به گفته نظامی گنجوی
[۱۹] الیاس‌بن یوسف نظامی، شرفنامه حکیم نظامی گنجه‌ای، ج۱، ص۵۱۱، با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی، چاپ سعید حمیدیان، تهران ۱۳۷۸ش.
از داستان خضر و اسکندر روایتهای گوناگون رومی ، زردشتی و عربی در دست بوده است. بر طبق روایت رومی، الیاس با خضر همراه بود و چون به چشمه‌ای رسیدند، سفره گشودند که نان با ماهیِ خشکِ نمک سود بخورند، از دست یکی از آنان ماهی در آب افتاد و زنده شد و او دریافت که آب حیات را یافته است و از آن نوشید.
[۲۰] الیاس‌بن یوسف نظامی، شرفنامه حکیم نظامی گنجه‌ای، ج۱، ص۵۱۰ـ۵۱۱، با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی، چاپ سعید حمیدیان، تهران ۱۳۷۸ش.
[۲۱] محمدبن حسن طرسوسی، داراب‌نامه طرسوسی، ج۲، ص۵۹۰، چاپ ذبیح‌اللّه صفا، تهران ۱۳۵۶ش.
اما طبق روایت عربی، اسکندر به خضر گوهری داد که هرگاه به آب نزدیک می‌شد، تابناک می‌گردید. خضر به راهنمایی آن گوهر چشمه آب حیوان را یافت و از آن نوشید و سر و تن را در آن شست اما وقتی خواست آن را به اسکندر نشان دهد، چشمه ناپدید شد.
[۲۲] الیاس‌بن یوسف نظامی، شرفنامه حکیم نظامی گنجه‌ای، ج۱، ص۵۰۹ـ۵۱۰، با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی، چاپ سعید حمیدیان، تهران ۱۳۷۸ش.
[۲۳] ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج۷، ص۸۰ـ۸۱، ج ۷، چاپ من عثمانوف، مسکو ۱۹۶۸.
طبق روایتی دیگر هنگامی که خضر با سپاه اسکندر در ظلمات جستجو می‌کرد، چیزی از دست خضر افتاد. دست دراز کرد که آن را بردارد، دستش به آب رسید. چشمه‌ای دید که آبش طعم عسل داشت، دانست که آب حیات است
[۲۴] اسکندرنامه،ص۲۰۸، چاپ ایرج افشار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۳ش،
. خضر که مظهر حکمت است به اسکندر پند داد که به دنیا دل نبندد، از تکاپو بازایستد و تا مرگ به عبادت مشغول شود.
[۲۵] محمدبن محمود طوسی، عجایب‌المخلوقات، ج۱، ص۱۶۰، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ش.
در اسکندرنامه‌های کهن به زبانهای یونانی و سریانی ، کسی که آب زندگانی را می‌یابد و می‌نوشد، خضر نیست بلکه آشپز یا یکی از ملازمان فرودست اسکندر است. اما در اسکندرنامه‌ای که به زبان حبشی است، خضر آب حیات را می‌یابد و می‌نوشد و آنگاه همه جامه‌ها و پوست و گوشتش سبزگون می‌شود و برای همین الخضر یا أخضَر یا Hamalmil نامیده می‌شود.
[۲۶] بهمن سرکاراتی، سایه‌های شکارشده، ج۱، ص۲۸۹ـ۲۹۴، گزیده مقالات فارسی، تهران ۱۳۷۸ش.
چنان‌که گویند بر تخت سنگی نشست و چون برخاست از سنگ گیاه رویید.
[۲۷] محمدبن محمد بلعمی، تاریخ بلعمی، ج۱، ص۳۲۳، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، به‌تصحیح محمدتقی بهار، چاپ محمد پروین‌گنابادی، تهران ۱۳۸۰ش.



شاعران فارسی‌گوی در اشعار خود به داستان خضر و آب حیوان
[۲۸] مجدودبن آدم سنایی، ج۱، ص۳۰۶، دیوان، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران ۱۳۴۱ش.
[۲۹] مجدودبن آدم سنایی، ج۱، ص۹۴۲، دیوان، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران ۱۳۴۱ش.
[۳۰] بدیل‌بن علی خاقانی، دیوان، ج۱، ص۹۸، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۶۸ش.
[۳۱] جلال‌الدین محمدبن محمد مولوی، کلیات شمس یادیوان کبیر، ج۱، ص۴۹، چاپ بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۵۵ش.
[۳۲] جلال‌الدین محمدبن محمد مولوی، کلیات شمس یا دیوان کبیر،ج ۴، ص ۲۳۶، چاپ بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۵۵ش.
[۳۳] مصلح‌بن عبداللّه سعدی، غزلیات سعدی، ج۱، ص۱۹۳، چاپ حبیب یغمائی، تهران ۱۳۶۱ش.
[۳۴] مصلح‌بن عبداللّه سعدی، غزلیات سعدی، ج۱، ص۴۵۲، چاپ حبیب یغمائی، تهران ۱۳۶۱ش.
و نیز به این‌که هرجا خضر پای گذارد، سبز خواهد شد
[۳۵] الیاس‌بن یوسف نظامی، شرفنامه حکیم نظامی گنجه‌ای، ج۱، ص۵۰۱، با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی، چاپ سعید حمیدیان، تهران ۱۳۷۸ش.
[۳۶] بدیل‌بن علی خاقانی، دیوان، ج۱، ص۹۲، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۶۸ش.
اشاره کرده‌اند. برای برکت‌بخشی و خوش‌یُمنی قدم اوست که حافظ
[۳۷] شمس‌الدین محمد حافظ، دیوان، ج۱، ص۳۹۶، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
[۳۸] شمس‌الدین محمد حافظ، ج۱، ص۶۲۸،بیت ۷، دیوان، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
خضر را «پی‌خجسته» و نظامی
[۳۹] الیاس‌بن یوسف نظامی، شرفنامه حکیم نظامی گنجه‌ای، ج۱، ص۳۸، با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی، چاپ سعید حمیدیان، تهران ۱۳۷۸ش.
«پیروزپی» می‌نامد. برخی شاعران هم گفته‌اند که خضر را دیده‌اند و سرودنِ منظومه خود را از الهام و پیشنهاد خضر دانسته‌اند.
[۴۰] الیاس‌بن یوسف نظامی، شرفنامه حکیم نظامی گنجه‌ای، ج۱، ص۵۱، با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی، چاپ سعید حمیدیان، تهران ۱۳۷۸ش.
[۴۱] الیاس‌بن یوسف نظامی، شرفنامه حکیم نظامی گنجه‌ای، ج۱، ص۵۱، با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی، چاپ سعید حمیدیان، تهران ۱۳۷۸ش.
[۴۲] الیاس‌بن یوسف نظامی، شرفنامه حکیم نظامی گنجه‌ای، ج۱، ص۵۴، با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی، چاپ سعید حمیدیان، تهران ۱۳۷۸ش.
[۴۳] مثنوی طریق التحقیق، منسوب به حکیم سنائی غزنوی، ج۱، ص۱۰۸، احتمالا از گفتار احمدبن حسن‌بن محمد نخجوانی، چاپ بواوتاس، ترجمه غلامرضا دهبد، تهران، سروش، ۱۳۸۱ش.
گفته شده است که سعدی چندی در بیت‌المقدس و شام سقّایی کرد تا به خدمت خضر رسید.
[۴۴] عبدالرحمان‌بن احمد جامی، نفحات‌الانس، ج۱، ص۵۹۸، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ش.
به گفته جامی
[۴۵] عبدالرحمان‌بن احمد جامی، نفحات‌الانس، ج۱، ص۶۰۷، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ش.
امیرخسرو دهلوی به پایمردی پیر خود، نظام‌الدین اولیاء ، به مصاحبت خضر مشرّف شد و به خضر التماس کرد که آب دهان خود را در دهان امیرخسرو کند. خضر گفت که این دولت به سعدی رسیده است. ظاهرآ جامی همین توفیق را سبب فصاحت و بلاغت سعدی می‌داند.


خضر در قصه‌های عامیانه فارسی راهنما و یاور قهرمانان و پیشگوی وقایع آینده برای آنان است.
[۴۶] هفت لشکر، طومار جامع نقّالان، ج۱، ص۱۰۲، از کیومرث تا بهمن، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۷ش.
[۴۷] ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ج۱، ص۳۹۴ـ۳۹۵، تهران ۱۳۶۳ش.
[۴۸] قصه‌های مردم، گردآورده‌ی پژوهشگران پژوهشکده مردم‌شناسی سازمان میراث فرهنگی، ج۱، ص۳۹۷ـ۳۹۸، انتخاب، تحلیل و ویرایش احمد وکیلیان، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۹ش.
در وقتِ درماندگیِ آنها ظاهر می‌شود و خود را خضرِ پیغمبر/ نبی معرفی می‌کند و به آنان یاری می‌رساند.
[۴۹] فرامرزبن خداداد ارجانی، سمک عیّار، ج۴، ص۱۰۲ـ۱۰۳، چاپ پرویز ناتل‌خانلری، تهران ۱۳۴۷ـ۱۳۵۳ش.
[۵۰] قصه‌ی هزار گیسو، چاپ علی رضوی بهابادی، ج۱، ص۲۴۷، یزد ۱۳۸۰ش.
[۵۱] قصه‌ی هزار گیسو، چاپ علی رضوی بهابادی، ج۱، ص۲۹۷، یزد ۱۳۸۰ش.
او قهرمانان قصه را راهنمایی می‌کند که چگونه از طلسم جادوان و پریان برهند
[۵۲] الیاس‌بن یوسف نظامی، هفت‌پیکر حکیم نظامی گنجه‌ای، ج۱، ص۹۸، با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی، چاپ سعید حمیدیان، تهران ۱۳۷۷ش.
یا درماندگانِ بیابانها و راه‌گم‌کردگان را در چشم به هم‌زدنی به مقصد می‌رساند و ناپدید می‌شود.
[۵۳] اسکندرنامه کبیر، چاپ سنگی تهران، ج۷، ص۱۲۲، شرکت طبع کتاب، ۱۳۱۷ش.
[۵۴] قصه‌ی هزار گیسو، چاپ علی رضوی بهابادی، ج۱، ص۲۴۷، یزد ۱۳۸۰ش.
[۵۵] قصه‌ی هزار گیسو، چاپ علی رضوی بهابادی، ج۱، ص۲۹۷، یزد ۱۳۸۰ش.
او با سرعتی غیرمعمول و حیرت‌انگیز حرکت می‌کند.
[۵۶] اسکندرنامه کبیر، چاپ سنگی تهران، ج۳، ص۲۸۱، شرکت طبع کتاب، ۱۳۱۷ش.
[۵۷] قصه‌ی هزار گیسو، چاپ علی رضوی بهابادی، ج۱، ص۲۴۷، یزد ۱۳۸۰ش.
[۵۸] قصه‌ی هزار گیسو، چاپ علی رضوی بهابادی، ج۱، ص۲۹۷، یزد ۱۳۸۰ش.
[۵۹] هفت لشکر، طومار جامع نقّالان، ج۱، ص۹۸، از کیومرث تا بهمن، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۷ش.
در متون عامیانه فارسی معمولا از او با تعبیر احترام‌آمیز «خواجه‌خضر» یاد شده است.
[۶۰] قصه‌ی هزار گیسو، چاپ علی رضوی بهابادی، ج۱، ص۲۴۷، یزد ۱۳۸۰ش.
[۶۱] قصه‌ی هزار گیسو، چاپ علی رضوی بهابادی، ج۱، ص۲۹۷، یزد ۱۳۸۰ش.
[۶۲] چهارده رساله در باب فتوت و اصناف، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، ج۱، ص۱۵۷، تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۱ش.
که می‌گوید چون خضر در مجلس وعظ صوفیان حاضر می‌شد، به احترام از او با تعبیر «خواجه خضر» یاد می‌کردند
[۶۳] نورالدین جعفر بدخشی، خلاصة‌المناقب، در مناقب میرسیدعلی همدانی،ج۱، ص۵۱ـ۵۲، چاپ سیده‌اشرف ظفر، اسلام‌آباد ۱۳۷۴ش.



در حکایتهای صوفیان، خضر در سرزمینهای گوناگون به صورتهای متفاوت ظاهر می‌شود، مثلا در قونیه به شکل سواری فرنگی
[۶۴] مناقب اوحدالدین حامدبن ابی‌الفخر کرمانی، چاپ بدیع‌الزمان فروزانفر، ج۱، ص۱۸۹ـ۱۹۰، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۷ش.
و در ماوراءالنهر به هیئت سواری چوب به دست و کلاه‌نمدی بر سر و ترکی پوستین بر تن دیده شده است.
[۶۵] صلاح‌بن مبارک بخاری، ج۱، ص۱۰۸، انیس الطالبین و عدة‌السالکین، چاپ خلیل ابراهیم صاری‌اوغلی و توفیق ه سبحانی، تهران ۱۳۷۱ش.
[۶۶] صلاح‌بن مبارک بخاری، ج۱، ص۳۶۵، انیس الطالبین و عدة‌السالکین، چاپ خلیل ابراهیم صاری‌اوغلی و توفیق ه سبحانی، تهران ۱۳۷۱ش.
ابراهیم خوّاص (متوفی ۲۹۱) خضر را در بیابان به شکل مرغی دید که در هوا پرواز می‌کرد.
[۶۷] محمدبن ابراهیم عطار، تذکرة‌الاولیاء، ج۱، ص۶۰۰، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش.
دیگران نیز به پرواز او اشاره کرده‌اند.
[۶۸] محمدبن ابراهیم عطار، تذکرة‌الاولیاء، ج۱، ص۱۷۷، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش.
[۶۹] عبدالکریم‌بن هوازن قشیری، ترجمه رساله قشیریه، ج۱، ص۶۸۲، چاپ بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۷۴ش.
[۷۰] عبدالرحمان‌بن احمد جامی، نفحات‌الانس، ج۱، ص۵۲۳، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ش.
ویژگیهایی از قبیل راهنمایی گمشدگان در بیابان
[۷۱] عبدالکریم‌بن هوازن قشیری، ترجمه رساله قشیریه، ج۱، ص۶۸۱، چاپ بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۷۴ش.
[۷۲] ابراهیم‌بن روزبهان ثانی، تحفة‌العرفان فی ذکر سیدالاقطاب روزبهان، ج۱، ص۶۰ـ۶۱، در روزبهان‌نامه، به‌کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۴۷ش.
و ناپدید شدن ناگهانی پس از معرفی خود
[۷۳] عبدالکریم‌بن هوازن قشیری، ترجمه رساله قشیریه، ج۱، ص۶۹۲ـ۶۹۳، چاپ بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۷۴ش.
در حکایتهای صوفیان به خضر نسبت داده شده است.
صوفیان نیز غالبآ در نخستین مواجهه با خضر، او را نمی‌شناسند.
[۷۴] ابراهیم‌بن روزبهان ثانی، تحفة‌العرفان فی ذکر سیدالاقطاب روزبهان، ج۱، ص۶۸۸، در روزبهان‌نامه، به‌کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۴۷ش.
صوفیانی که آرزوی دیدن خضر را داشتند به گورستانهای خارج از شهر می‌رفتند تا شاید او را ببینند.
[۷۵] محمدبن ابراهیم عطار، تذکرة‌الاولیاء، ج۱، ص۵۳۴ـ۵۳۵، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش.
چنان‌که محمدحکیم ترمذی ، صوفی سده سوم، نیز خضر را برای نخستین بار در گورستان ملاقات کرد.
[۷۶] محمدبن ابراهیم عطار، تذکرة‌الاولیاء، ج۱، ص۵۲۵، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش.
در برخی حکایتها صوفیان و خضر یکدیگر را «برادر» خطاب می‌کنند
[۷۷] علی‌بن عثمان هجویری، کشف‌المحجوب، ج۱، ص۱۷۹، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ش.
[۷۸] عبدالکریم‌بن هوازن قشیری، ج۱، ص۳۲، ترجمه رساله قشیریه، چاپ بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۷۴ش.
[۷۹] عبدالکریم‌بن هوازن قشیری، ج۱، ص۶۵۸، ترجمه رساله قشیریه، چاپ بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۷۴ش.
[۸۰] محمدبن ابراهیم عطار، تذکرة‌الاولیاء، ج۱، ص ۱۳۳، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش.
[۸۱] مجلسی، بحارالانوار، ج۲۲، ص۵۱۵.
[۸۲] مجلسی، بحارالانوار، ج۳۹، ص۱۳۱.
زیرا عرفا اولیا را برادران معنوی می‌دانستند. در برخی حکایتها نیز خضر که مظهر حکمت است، در محفل صوفیان حاضر می‌شود تا درستی سخنشان را تأیید کند.
[۸۳] عبدالکریم‌بن هوازن قشیری، ترجمه رساله قشیریه، ج۱، ص۶۸۱ـ۶۸۲، چاپ بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۷۴ش.
[۸۴] ابراهیم‌بن روزبهان ثانی، تحفة‌العرفان فی ذکر سیدالاقطاب روزبهان، ج۱، ص۶۱، در روزبهان‌نامه، به‌کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۴۷ش.
[۸۵] احمدبن اخی‌ناطور افلاکی، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۳۳۳، چاپ تحسین یازیجی، آنکارا ۱۹۵۹ـ۱۹۶۱.
برخی حکایتها نیز دلالت بر آن دارد که دانش و معرفت صوفیان هم‌اندازه دانش خضر یا بیش‌تر بوده است
[۸۶] علی‌بن عثمان هجویری، ج۱، ص۱۷۸ـ ۱۷۹، کشف‌المحجوب، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ش.
[۸۷] علی‌بن عثمان هجویری، ج۱، ص۳۰۲ـ۳۰۳، کشف‌المحجوب، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ش.
[۸۸] محمدبن ابراهیم عطار، تذکرة‌الاولیاء، ج۱، ص۵۲۵ـ۵۲۶، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش.
[۸۹] احمدبن اخی‌ناطور افلاکی، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۳۴۸، چاپ تحسین یازیجی، آنکارا ۱۹۵۹ـ۱۹۶۱.
که با برخی از روایات شیعه که دانش ائمه اطهار علیهم‌السلام را از دانش خضر بیش‌تر دانسته، قابل مقایسه است.
[۹۰] ابوالفتوح رازی، روض‌الجِنان و روح‌الجَنان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۱۰ـ۱۱، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ۱۳۷۶ش.
[۹۱] مجلسی، بحارالانوار، ج۳۹، ص۱۳۱.
[۹۲] مجلسی، بحارالانوار، ج۴۰، ص۱۷۷.

در رسائل قلندران و اهل فتوت خضر پیشوای اولیا و صاحب علم لدنّی معرفی شده
[۹۳] آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، ج۱، ص۱۲۹ـ۱۳۰، خاکساری، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
و یکی از هفده پیامبر میان‌بسته است.
[۹۴] آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، ج۱، ص۱۲۹، خاکساری، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
[۹۵] آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، ج۱، ص۲۲۷، خاکساری، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
[۹۶] چهارده رساله در باب فتوت و اصناف، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، ج۱، ص۲۸۳، تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۱ش.
طبق روایتی از اهل فتوت، خضر میانِ موسی علیه‌السلام را بست و میان بستن، یکی از رسوم اهل فتوت، از او باقی‌مانده و به انبیا رسیده است.
[۹۷] آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، ج۱، ص۱۲۹ـ۱۳۰، خاکساری، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
در رسائل خاکساریه او یکی از چهار پیر غایب و یکی از سه پیر «کودک ابدالان»، مریدان خاکساران و قلندران، ذکر شده است.
[۹۸] آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، ج۱، ص۲۳۵، خاکساری، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
[۹۹] آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، ج۱، ص۳۲۴، خاکساری، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
در روایات بکتاشیه ترکیه باباالیاس، بنیان‌گذار این طریقت ، با خضر وحدت یافته است و بکتاشیه پیران خود را همان خضر دانسته‌اند.


در تصور عامه مردم ایران خضر، پیامبر یا مردی روحانی است با عمر جاودان که دائمآ در گردش است.
[۱۰۰] کتایون مزداپور، «هَدیش و خواجه خضر»، ج۱، ص۲۳، زنده‌رود، ش ۲۲ (بهار ۱۳۸۱).
به این موضوع در شعر فارسی نیز اشاره شده
[۱۰۱] علی‌بن جولوغ فرخی سیستانی، دیوان، ج۱، ص۱۸، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۷۱ش.
و براساس همین باور است که در رسائل اهل فتوت «سیّاحی» به او منسوب است.
[۱۰۲] چهارده رساله در باب فتوت و اصناف، ج۱، ص۱۲۶، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۱ش.
[۱۰۳] چهارده رساله در باب فتوت و اصناف، ج۱، ص۲۸۹، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۱ش.
[۱۰۴] چهارده رساله در باب فتوت و اصناف، ج۱، ص۱۳۱، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۱ش.
[۱۰۵] آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، ج۱، ص۱۱۲، خاکساری، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
او نیاز مردم را برطرف می‌کند و هنگام درماندگی آنان، خاصه مسافرانِ وامانده در بیابان و راه گم کرده ظاهر می‌شود و آنان را یاری و راهنمایی می‌کند.
[۱۰۶] محمدبن محمود طوسی، عجایب‌المخلوقات، ج۱، ص۴۱۶، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ش.
[۱۰۷] کتایون مزداپور، «هَدیش و خواجه خضر»، ج۱، ص۲۳، زنده‌رود، ش ۲۲ (بهار ۱۳۸۱).
[۱۰۸] شمس‌الدین محمد حافظ، ج۱، ص۶۲۸،بیت ۷، دیوان، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
قابله‌ها در وقت زایمان زن زائو نام خضر و الیاس را بر زبان می‌آوردند
[۱۰۹] محمود کتیرائی، از خشت تا خشت، ج۱، ص۴۵، تهران ۱۳۷۸ش.
و برخی از عوام بر آن‌اند که اگر بیماری خالصانه و با آوای بلند خضر را بخواند، خضر او را شفا خواهد داد.
[۱۱۰] جابر عناصری، تجلی دوازده ماه در آئینه اساطیر و فرهنگ عامه ایران، ج۱، ص۱۶۲، مرند ۱۳۷۴ش.
در قصه‌های عامیانه فارسی نیز گاه قهرمانان در برابر دیوها از نام خضر، مانند اسم اعظم ، مدد می‌جویند.
[۱۱۱] قصه‌های مردم، گردآورده‌ی پژوهشگران پژوهشکده مردم‌شناسی سازمان میراث فرهنگی، ج۱، ص۱۶۲، انتخاب، تحلیل و ویرایش احمد وکیلیان، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۹ش.
در سنگسر و اطراف آن بر این باورند که اگر کسی در بیابان گم شود و با صدای بلند خضر را فرابخواند و از او یاری بخواهد، خضر راه را به او نشان خواهد داد.
[۱۱۲] جابر عناصری، تجلی دوازده ماه در آئینه اساطیر و فرهنگ عامه ایران، ج۱، ص۱۶۲، مرند ۱۳۷۴ش.

در گذشته برخی از مردم که از غرق شدن در دریا می‌رهیدند، در اواسط ماه بهمن برای خضر نذر می‌دادند و سفره می‌انداختند. نذرها و سفره‌هایی دیگر نیز به نام خضر در میان مردم ایران مرسوم است. از جمله این‌که مردم آذربایجان و همدان یک شب جمعه از هشت شبانه‌روزِ هفتم تا پانزدهم بهمن را که به «چارچار» مشهور است، به نام شب خِدْر (خضر) نبی گرامی می‌دارند و در آن شب قاووت (= قوّتو، مخلوطی از آرد گندم برشته و نخودچی و عدس بوداده)، همراه با شیره کشمش و شکر، یا قند کوبیده، را در سینی می‌ریزند و در اتاقی خلوت می‌گذارند و کنار آن شمع می‌افروزند. فردای آن شب به سراغ ظرف می‌روند تا جای تازیانه یا پنجه خضر را بر قاووت ببینند و آن را تبرک شده خضر بپندارند. سپس قاووت را در بشقابها ریخته و به همسایگان می‌دهند. در اردبیل برخی بر آن‌اند که هرکس در شب خِدر (خضر) نبی بیدار بماند، خضر را خواهد دید و حاجات خود را از او می‌تواند بگیرد
[۱۱۳] جابر عناصری، تجلی دوازده ماه در آئینه اساطیر و فرهنگ عامه ایران، ج۱، ص۱۶۲ـ۱۶۳، مرند ۱۳۷۴ش.
برخی از مردم ایران از جمله شیرازیان در شب جمعه آخر سال سفره خواجه خضر را می‌اندازند که آب و برگ سبز از لوازم آن و شبیه به سفره هفت‌سین است به اضافه شیربرنج بی‌نمک، اسفناج پخته و قاووتِ نخودچی. آنان بر این باورند که اگر خضر بر سر سفره بیاید، انگشت خود را بر قاووت می‌زند
[۱۱۴] صادق هدایت، فرهنگ عامیانه مردم ایران، ج۱، ص۱۲۶، تهران ۱۳۷۸ش.
[۱۱۵] پادشاه کیانی، در نوروزِ بزرگ، ج۱، ص۱۶۸. جابر عناصری، تجلی دوازده ماه در آئینه اساطیر و فرهنگ عامه ایران، مرند ۱۳۷۴ش.
(ششم فروردین)،این سفره مانند سفره‌ای است که زردشتیان برای کیخسرو ، یعنی جشن خرداد روز از ماه فروردین، می‌گسترند و ظرف جو و آب در آن می‌گذارند تا شبرنگِ بهزاد، اسب کیخسرو، از آن بخورد.
[۱۱۶] کتایون مزداپور، «هَدیش و خواجه خضر»، ج۱، ص۲۷، زنده‌رود، ش ۲۲ (بهار ۱۳۸۱).



از دیرباز عامه مردم آرزوی دیدار خضر را داشتند تا خواسته آنان را برآورده کند و بعد از نماز ظهر ده رکعت نماز خضر می‌گزاردند تا خضر را ببینند.
[۱۱۷] حسن‌بن علی حسن دهلوی، فوائدالفؤاد، ج۱، ص۲۶، ملفوظات خواجه نظام‌الدین اولیاء بدایونی، تصحیح محمدلطیف ملک، چاپ محسن کیانی، تهران ۱۳۷۷ش.
[۱۱۸] حسن‌بن علی حسن دهلوی، فوائدالفؤاد، ج۱، ص۱۵۰ـ۱۵۱، ملفوظات خواجه نظام‌الدین اولیاء بدایونی، تصحیح محمدلطیف ملک، چاپ محسن کیانی، تهران ۱۳۷۷ش.
برخی عوام در ایران بر این باورند که هرکس چهل بامداد پیاپی جلوی خانه خود را آب و جاروب کند، بامداد روز چهلم خضر از آن‌جا خواهد گذشت و می‌تواند حاجات خود را از او بخواهد،
[۱۱۹] صادق هدایت، فرهنگ عامیانه مردم ایران، ج۱، ص۵۲، تهران ۱۳۷۸ش.
[۱۲۰] ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ج۱، ص۳۱۴، تهران ۱۳۶۳ش.
اما این دیدار برای زنان میسر نمی‌شود مگر آن‌که یائسه باشند. خضر معمولا با لباس مبدل ظاهر می‌شود.
[۱۲۱] صادق هدایت، فرهنگ عامیانه مردم ایران، ج۱، ص۵۲، تهران ۱۳۷۸ش.
از این‌رو عوام معتقدند به گدا باید سلام کرد زیرا ممکن است که او خواجه خضر باشد.
[۱۲۲] صادق هدایت، فرهنگ عامیانه مردم ایران، ج۱، ص۸۳، تهران ۱۳۷۸ش.
پادشاهان خضر را نمی‌دیدند و از دیگران می‌خواستند که خضر را به نزد آنان ببرند.
[۱۲۳] محمدبن محمود طوسی، عجایب‌المخلوقات، ج۱، ص۲۱۲، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ش.
[۱۲۴] محمدبن محمود طوسی، عجایب‌المخلوقات، ج۱، ص۴۱۶، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ش.
نقل است خسروپرویز ، پادشاه ساسانی (۵۹۰ـ۶۲۸ میلادی) از کسی که بر او غضبناک شده بود، خواست تا خضر را نزد او ببرد. آن شخص خضر را یافت. خضر به پرویز گفت : «آمده‌ام تا این مرد را از گزند تو برهانم»، و ناپدید شد. پرویز آن مرد را عزیز داشت. در مدح پرویز می‌گفتند که او خضر را دیده است.
[۱۲۵] محمدبن محمود طوسی، عجایب‌المخلوقات، ج۱، ص۴۱۶، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ش.

گویند در عهد سلیمان علیه‌السلام نانوایی به نام پیرمرجع را به مطبخ سلیمان بردند تا نانوایی کند. او این پیشه را از خضر آموخته و میان‌بسته خضر بود.
[۱۲۶] چهارده رساله در باب فتوت و اصناف، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، ج۱، ص۱۵۷، تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۱ش.
همچنین ساخت برخی از ابزارها مانند «پاشنه‌کش» به خضر منسوب است.
[۱۲۷] چهارده رساله در باب فتوت و اصناف، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، ج۱، ص۱۳۱، تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۱ش.



خضر مظهر برکت است. خشکسالی را از بین می‌برد و مرغزارها را سرسبز و حیوانات را حمایت می‌کند.
[۱۲۸] کتایون مزداپور، «هَدیش و خواجه خضر»، ج۱، ص۲۳، زنده‌رود، ش ۲۲ (بهار ۱۳۸۱).
[۱۲۹] کتایون مزداپور، «هَدیش و خواجه خضر»، ج۱، ص۳۶، زنده‌رود، ش ۲۲ (بهار ۱۳۸۱).
[۱۳۰] جابر عناصری، تجلی دوازده ماه در آئینه اساطیر و فرهنگ عامه ایران، ج۱، ص۱۶۳، مرند ۱۳۷۴ش.
[۱۳۱] جابر عناصری، تجلی دوازده ماه در آئینه اساطیر و فرهنگ عامه ایران، ج۱، ص۱۶۵، مرند ۱۳۷۴ش.
بر شیر دامها می‌افزاید
[۱۳۲] محمدابراهیم باستانی پاریزی، خاتون هفت‌قلعه، ج۱، ص۳۳۴، تهران ۱۳۶۸ش.
و اگر بر خرمنی نظر کند و عصایش را به آن بزند، آن خرمن پربرکت می‌شود.
[۱۳۳] جابر عناصری، تجلی دوازده ماه در آئینه اساطیر و فرهنگ عامه ایران، ج۱، ص۱۶۱، مرند ۱۳۷۴ش.
ظاهرآ برای همین است که در هنگام درو در چهارمحال بختیاری گوسفند یا خروسی را نذر خضر می‌کنند.
[۱۳۴] جابر عناصری، تجلی دوازده ماه در آئینه اساطیر و فرهنگ عامه ایران، ج۱، ص۱۶۲، مرند ۱۳۷۴ش.
به باور مردم راوَرِ کرمان اگر کسی در خواب گوسفند ببیند، آن گوسفند هدیه خواجه خضر و نشانه برکت است.
[۱۳۵] علی کرباسی راوَری، فرهنگ مردم راوَر، ج۱، ص۱۵۰، دفتر۱، تهران ۱۳۶۵ش.

در برخی از نقاط ایران زیارتگاههایی به نام خواجه خضر است که زنان نازا برای طلب فرزند به آن‌جا می‌روند و نذر و نیاز می‌کنند.
[۱۳۶] محمدابراهیم باستانی پاریزی، خاتون هفت‌قلعه، ج۱، ص۳۳۳، تهران ۱۳۶۸ش.
[۱۳۷] جابر عناصری، تجلی دوازده ماه در آئینه اساطیر و فرهنگ عامه ایران، ج۱، ص۱۶۱، مرند ۱۳۷۴ش.
از جمله در آمل مقبره‌ای است که مقبره خواجه خضر می‌نامند و عوام معتقدند که هر هفته شبهای چهارشنبه خضر به آن‌جا می‌رود و نماز می‌گزارد. دخترانی که آرزوی همسر دارند، چهل شب چهارشنبه به آن‌جا می‌روند و دخیل می‌بندند و شمع روشن می‌کنند و از خضر می‌خواهند که بخت آنان را بگشاید.
[۱۳۸] ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ج۱، ص۹۰ـ۹۱، تهران ۱۳۶۳ش.
مزار خضر در بِجِستان خراسان نیز مشهور است که مردم شب جمعه اول سال به آن‌جا می‌روند.
[۱۳۹] ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ج۱، ص۱۰۷، تهران ۱۳۶۳ش.
در اطراف قم نیز ویرانه‌ای بود که برخی آن را قبر حضرت خضر می‌دانستند . هم‌اینک در نزدیکی جمکران قم کوه خضر مشهور است که به باور مردم خضر در بالای آن دیده شده است.
[۱۴۰] محمدعلی‌بن حسین نائینی، انوارالمشعشعین فی ذکر شرافة قم و القمیین، ج۱، ص۴۵۷، چاپ محمدرضا انصاری قمی، قم ۱۳۸۱ش.
معمولا در مکانهای منسوب به خضر آب و سبزه وجود دارد. در کوهِ پارو، حوالی کرمانشاه ، چشمه‌ای جاری است و می‌گویند خضر در آن‌جا پنهان است . همچنین در کوه بزمان در بلوچستانِ ایران کوهی است به نام «کوه خضرزنده» که معتقدند خضر در آن پنهان گردیده است. در جزیره‌ای نزدیک به کویت هم زیارتگاه خضر موجود است و بسیاری خضر را در جزیره‌های خلیج‌فارس دیده‌اند . زیارتگاه خضر در حاشیه ده محمدآباد در حومه یزد از زیارتگاههای زردشتیان و نزد آنان معروف به «پیرخواجه خضر» است. در نزدیک آن قناتی است که گیاه پرسیاوشان دیوار و سقف راهرو آن را پوشانده است.
[۱۴۱] کتایون مزداپور، «هَدیش و خواجه خضر»، ج۱، ص۲۱ـ۲۲، زنده‌رود، ش ۲۲ (بهار ۱۳۸۱).
به گفته زردشتیان روزی خضر به هیئت مردی فقیر و نورانی درِ خانه خانواده‌ای تهیدست در ده محمدآباد یزد را کوبید و چیزی از آنان درخواست کرد. آنان از تنها کیسه آرد خود پیاله‌ای به او بخشیدند و با دعای خضر کیسه آرد آنان هرگز خالی نماند. نشانی از این خانه هنوز باقی است و مردم محمدآباد فقیران را از خود نمی‌رانند مبادا که برکت را از خانه و کشتزار خود برانند.
[۱۴۲] کتایون مزداپور، «هَدیش و خواجه خضر»، ج۱، ص۲۲ـ۲۳، زنده‌رود، ش ۲۲ (بهار ۱۳۸۱).

به نظر مزداپور
[۱۴۳] کتایون مزداپور، «هَدیش و خواجه خضر»، ج۱، ص۲۷، زنده‌رود، ش ۲۲ (بهار ۱۳۸۱).
[۱۴۴] کتایون مزداپور، «هَدیش و خواجه خضر»، ج۱، ص۲۹، زنده‌رود، ش ۲۲ (بهار ۱۳۸۱).
[۱۴۵] کتایون مزداپور، «هَدیش و خواجه خضر»، ج۱، ص۳۵، زنده‌رود، ش ۲۲ (بهار ۱۳۸۱).
خضر از حیث جاودانگی، برکت و باران‌آوری با کیخسرو و هوم ، به جهت سیروسفر مدام به نَرسی سرگردان و از نظر حضور بر در خانه‌ها و برکت بخشیدن بر نان و غله به هَدیش شباهت دارد. برخی از مردم ایران بر این باورند که حضرت علی علیه‌السلام حتی در کودکی از خضر، که مظهر حکمت است، خردمندتر بوده است.


۱) آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش؛
۲) ابراهیم‌بن روزبهان ثانی، تحفة‌العرفان فی ذکر سیدالاقطاب روزبهان، در روزبهان‌نامه، به‌کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۴۷ش؛
۳) ابوالفتوح رازی، روض‌الجِنان و روح‌الجَنان فی تفسیر القرآن، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ۱۳۷۶ش؛
۴) فرامرزبن خداداد ارجانی، سمک عیّار، چاپ پرویز ناتل‌خانلری، تهران ۱۳۴۷ـ۱۳۵۳ش؛
۵) اسکندرنامه، چاپ ایرج افشار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۳ش؛
۶) اسکندرنامه کبیر، چاپ سنگی تهران، شرکت طبع کتاب، ۱۳۱۷ش؛
۷) احمدبن اخی‌ناطور افلاکی، مناقب‌العارفین، چاپ تحسین یازیجی، آنکارا ۱۹۵۹ـ۱۹۶۱؛
۸) محمدابراهیم باستانی پاریزی، خاتون هفت‌قلعه، تهران ۱۳۶۸ش؛
۹) صلاح‌بن مبارک بخاری، انیس الطالبین و عدة‌السالکین، چاپ خلیل ابراهیم صاری‌اوغلی و توفیق ه سبحانی، تهران ۱۳۷۱ش؛
۱۰) نورالدین جعفر بدخشی، خلاصة‌المناقب، در مناقب میرسیدعلی همدانی، چاپ سیده‌اشرف ظفر، اسلام‌آباد ۱۳۷۴ش؛
۱۱) محمدبن محمد بلعمی، تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، به‌تصحیح محمدتقی بهار، چاپ محمد پروین‌گنابادی، تهران ۱۳۸۰ش؛
۱۲) عبدالرحمان‌بن احمد جامی، نفحات‌الانس، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ش؛
۱۳) چهارده رساله در باب فتوت و اصناف، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۱ش؛
۱۴) شمس‌الدین محمد حافظ، دیوان، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش؛
۱۵) حسن‌بن علی حسن دهلوی، فوائدالفؤاد، ملفوظات خواجه نظام‌الدین اولیاء بدایونی، تصحیح محمدلطیف ملک، چاپ محسن کیانی، تهران ۱۳۷۷ش؛
۱۶) بدیل‌بن علی خاقانی، دیوان، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۶۸ش؛
۱۷) بهمن سرکاراتی، سایه‌های شکارشده، گزیده مقالات فارسی، تهران ۱۳۷۸ش؛
۱۸) مصلح‌بن عبداللّه سعدی، غزلیات سعدی، چاپ حبیب یغمائی، تهران ۱۳۶۱ش؛
۱۹) مجدودبن آدم سنایی، دیوان، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران ۱۳۴۱ش؛
۲۰) ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران ۱۳۶۳ش؛
۲۱) محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری، فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، ۳۵۰ـ۳۶۵ هجری، چاپ حبیب یغمائی، تهران ۱۳۶۷ش؛
۲۲) محمدبن حسن طرسوسی، داراب‌نامه طرسوسی، چاپ ذبیح‌اللّه صفا، تهران ۱۳۵۶ش؛
۲۳) محمدبن محمود طوسی، عجایب‌المخلوقات، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ش؛
۲۴) محمدبن ابراهیم عطار، تذکرة‌الاولیاء، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش؛
۲۵) احمدبن محمد علاءالدوله سمنانی، العروة لاهل الخلوة و الجلوة، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۲ش؛
۲۶) جابر عناصری، تجلی دوازده ماه در آئینه اساطیر و فرهنگ عامه ایران، مرند ۱۳۷۴ش؛
۲۷) علی‌بن جولوغ فرخی سیستانی، دیوان، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۷۱ش؛
۲۸) ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج ۷، چاپ من عثمانوف، مسکو ۱۹۶۸؛
۲۹) عبدالکریم‌بن هوازن قشیری، ترجمه رساله قشیریه، چاپ بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۷۴ش؛
۳۰) قصه حمزه (حمزه‌نامه)، چاپ جعفر شعار، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۷ش؛
۳۱) قصه‌های مردم، گردآورده‌ی پژوهشگران پژوهشکده مردم‌شناسی سازمان میراث فرهنگی، انتخاب، تحلیل و ویرایش احمد وکیلیان، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۹ش؛
۳۲) قصه‌ی هزار گیسو، چاپ علی رضوی بهابادی، یزد ۱۳۸۰ش؛
۳۳) محمود کتیرائی، از خشت تا خشت، تهران ۱۳۷۸ش؛
۳۴) علی کرباسی راوَری، فرهنگ مردم راوَر، دفتر۱، تهران ۱۳۶۵ش؛
۳۵) مثنوی طریق التحقیق، منسوب به حکیم سنائی غزنوی، احتمالا از گفتار احمدبن حسن‌بن محمد نخجوانی، چاپ بواوتاس، ترجمه غلامرضا دهبد، تهران، سروش، ۱۳۸۱ش؛
۳۶) مجلسی، بحارالانوار؛
۳۷) کتایون مزداپور، «هَدیش و خواجه خضر»، زنده‌رود، ش ۲۲ (بهار ۱۳۸۱)؛
۳۸) مناقب اوحدالدین حامدبن ابی‌الفخر کرمانی، چاپ بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۷ش؛
۳۹) جلال‌الدین محمدبن محمد مولوی، کلیات شمس، یا، دیوان کبیر، چاپ بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۵۵ش؛
۴۰) محمدعلی‌بن حسین نائینی، انوارالمشعشعین فی ذکر شرافة قم و القمیین، چاپ محمدرضا انصاری قمی، قم ۱۳۸۱ش؛
۴۱) الیاس‌بن یوسف نظامی، شرفنامه حکیم نظامی گنجه‌ای، با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی، چاپ سعید حمیدیان، تهران ۱۳۷۸ش؛
۴۲) الیاس‌بن یوسف نظامی، هفت‌پیکر حکیم نظامی گنجه‌ای، با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی، چاپ سعید حمیدیان، تهران ۱۳۷۷ش؛
۴۳) ابراهیم‌بن منصور نیشابوری، قصص‌الانبیاء، چاپ حبیب یغمائی، تهران ۱۳۴۰ش؛
۴۴) علی‌بن عثمان هجویری، کشف‌المحجوب، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ش؛
۴۵) صادق هدایت، فرهنگ عامیانه مردم ایران، تهران ۱۳۷۸ش؛
۴۶) هفت لشکر، طومار جامع نقّالان، از کیومرث تا بهمن، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۷ش؛


۱. محمدبن حسن طرسوسی، داراب‌نامه طرسوسی، ج۲، ص۵۷۹، چاپ ذبیح‌اللّه صفا، تهران ۱۳۵۶ش.
۲. محمدبن حسن طرسوسی، داراب‌نامه طرسوسی، ج۲، ص۵۸۴، چاپ ذبیح‌اللّه صفا، تهران ۱۳۵۶ش.
۳. اسکندرنامه،ص ۲۰۳، چاپ ایرج افشار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۳ش
۴. محمدبن محمد بلعمی، تاریخ بلعمی، ج۱، ص۳۲۵، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، به‌تصحیح محمدتقی بهار، چاپ محمد پروین‌گنابادی، تهران ۱۳۸۰ش.
۵. محمدبن محمود طوسی، عجایب‌المخلوقات، ج۱، ص۴۱۶، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ش.
۶. عبدالکریم‌بن هوازن قشیری، ترجمه رساله قشیریه، ج۱، ص۶۵۸، چاپ بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۷۴ش.
۷. قصه حمزه (حمزه‌نامه)، چاپ جعفر شعار، ج۱، ص۲۴۱، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۷ش.
۸. نورالدین جعفر بدخشی، خلاصة‌المناقب، ج۱، ص۲۴۴، در مناقب میرسیدعلی همدانی، چاپ سیده‌اشرف ظفر، اسلام‌آباد ۱۳۷۴ش.
۹. احمدبن محمد علاءالدوله سمنانی، العروة لاهل الخلوة و الجلوة، ج۱، ص۳۷۱، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۲ش.
۱۰. محمدبن حسن طرسوسی، داراب‌نامه طرسوسی، ج۲، ص۵۷۵، چاپ ذبیح‌اللّه صفا، تهران ۱۳۵۶ش.
۱۱. اسکندرنامه کبیر، چاپ سنگی تهران، ج۵، ص۱۷، شرکت طبع کتاب، ۱۳۱۷ش.
۱۲. ابراهیم‌بن روزبهان ثانی، تحفة‌العرفان فی ذکر سیدالاقطاب روزبهان، ج۱، ص۸۲، در روزبهان‌نامه، به‌کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۴۷ش.
۱۳. محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری، ج۴، ص۹۶۸، فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، ۳۵۰ـ۳۶۵ هجری، چاپ حبیب یغمائی، تهران ۱۳۶۷ش.
۱۴. محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری، ج۴، ص۹۶۸، فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی، ۳۵۰ـ۳۶۵ هجری، چاپ حبیب یغمائی، تهران ۱۳۶۷ش.
۱۵. محمدبن محمود طوسی، عجایب‌المخلوقات، ج۱، ص۴۱۶، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ش.
۱۶. علی‌بن جولوغ فرخی سیستانی، دیوان، ج۱، ص۶۲، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۷۱ش.
۱۷. مجدودبن آدم سنایی، دیوان، ج۱، ص۲۲۴، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران ۱۳۴۱ش.
۱۸. ابراهیم‌بن منصور نیشابوری، قصص‌الانبیاء، ج۱، ص۳۳۸، چاپ حبیب یغمائی، تهران ۱۳۴۰ش.
۱۹. الیاس‌بن یوسف نظامی، شرفنامه حکیم نظامی گنجه‌ای، ج۱، ص۵۱۱، با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی، چاپ سعید حمیدیان، تهران ۱۳۷۸ش.
۲۰. الیاس‌بن یوسف نظامی، شرفنامه حکیم نظامی گنجه‌ای، ج۱، ص۵۱۰ـ۵۱۱، با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی، چاپ سعید حمیدیان، تهران ۱۳۷۸ش.
۲۱. محمدبن حسن طرسوسی، داراب‌نامه طرسوسی، ج۲، ص۵۹۰، چاپ ذبیح‌اللّه صفا، تهران ۱۳۵۶ش.
۲۲. الیاس‌بن یوسف نظامی، شرفنامه حکیم نظامی گنجه‌ای، ج۱، ص۵۰۹ـ۵۱۰، با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی، چاپ سعید حمیدیان، تهران ۱۳۷۸ش.
۲۳. ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج۷، ص۸۰ـ۸۱، ج ۷، چاپ من عثمانوف، مسکو ۱۹۶۸.
۲۴. اسکندرنامه،ص۲۰۸، چاپ ایرج افشار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۳ش،
۲۵. محمدبن محمود طوسی، عجایب‌المخلوقات، ج۱، ص۱۶۰، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ش.
۲۶. بهمن سرکاراتی، سایه‌های شکارشده، ج۱، ص۲۸۹ـ۲۹۴، گزیده مقالات فارسی، تهران ۱۳۷۸ش.
۲۷. محمدبن محمد بلعمی، تاریخ بلعمی، ج۱، ص۳۲۳، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، به‌تصحیح محمدتقی بهار، چاپ محمد پروین‌گنابادی، تهران ۱۳۸۰ش.
۲۸. مجدودبن آدم سنایی، ج۱، ص۳۰۶، دیوان، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران ۱۳۴۱ش.
۲۹. مجدودبن آدم سنایی، ج۱، ص۹۴۲، دیوان، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران ۱۳۴۱ش.
۳۰. بدیل‌بن علی خاقانی، دیوان، ج۱، ص۹۸، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۶۸ش.
۳۱. جلال‌الدین محمدبن محمد مولوی، کلیات شمس یادیوان کبیر، ج۱، ص۴۹، چاپ بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۵۵ش.
۳۲. جلال‌الدین محمدبن محمد مولوی، کلیات شمس یا دیوان کبیر،ج ۴، ص ۲۳۶، چاپ بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۵۵ش.
۳۳. مصلح‌بن عبداللّه سعدی، غزلیات سعدی، ج۱، ص۱۹۳، چاپ حبیب یغمائی، تهران ۱۳۶۱ش.
۳۴. مصلح‌بن عبداللّه سعدی، غزلیات سعدی، ج۱، ص۴۵۲، چاپ حبیب یغمائی، تهران ۱۳۶۱ش.
۳۵. الیاس‌بن یوسف نظامی، شرفنامه حکیم نظامی گنجه‌ای، ج۱، ص۵۰۱، با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی، چاپ سعید حمیدیان، تهران ۱۳۷۸ش.
۳۶. بدیل‌بن علی خاقانی، دیوان، ج۱، ص۹۲، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۶۸ش.
۳۷. شمس‌الدین محمد حافظ، دیوان، ج۱، ص۳۹۶، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
۳۸. شمس‌الدین محمد حافظ، ج۱، ص۶۲۸،بیت ۷، دیوان، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
۳۹. الیاس‌بن یوسف نظامی، شرفنامه حکیم نظامی گنجه‌ای، ج۱، ص۳۸، با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی، چاپ سعید حمیدیان، تهران ۱۳۷۸ش.
۴۰. الیاس‌بن یوسف نظامی، شرفنامه حکیم نظامی گنجه‌ای، ج۱، ص۵۱، با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی، چاپ سعید حمیدیان، تهران ۱۳۷۸ش.
۴۱. الیاس‌بن یوسف نظامی، شرفنامه حکیم نظامی گنجه‌ای، ج۱، ص۵۱، با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی، چاپ سعید حمیدیان، تهران ۱۳۷۸ش.
۴۲. الیاس‌بن یوسف نظامی، شرفنامه حکیم نظامی گنجه‌ای، ج۱، ص۵۴، با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی، چاپ سعید حمیدیان، تهران ۱۳۷۸ش.
۴۳. مثنوی طریق التحقیق، منسوب به حکیم سنائی غزنوی، ج۱، ص۱۰۸، احتمالا از گفتار احمدبن حسن‌بن محمد نخجوانی، چاپ بواوتاس، ترجمه غلامرضا دهبد، تهران، سروش، ۱۳۸۱ش.
۴۴. عبدالرحمان‌بن احمد جامی، نفحات‌الانس، ج۱، ص۵۹۸، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ش.
۴۵. عبدالرحمان‌بن احمد جامی، نفحات‌الانس، ج۱، ص۶۰۷، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ش.
۴۶. هفت لشکر، طومار جامع نقّالان، ج۱، ص۱۰۲، از کیومرث تا بهمن، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۷ش.
۴۷. ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ج۱، ص۳۹۴ـ۳۹۵، تهران ۱۳۶۳ش.
۴۸. قصه‌های مردم، گردآورده‌ی پژوهشگران پژوهشکده مردم‌شناسی سازمان میراث فرهنگی، ج۱، ص۳۹۷ـ۳۹۸، انتخاب، تحلیل و ویرایش احمد وکیلیان، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۹ش.
۴۹. فرامرزبن خداداد ارجانی، سمک عیّار، ج۴، ص۱۰۲ـ۱۰۳، چاپ پرویز ناتل‌خانلری، تهران ۱۳۴۷ـ۱۳۵۳ش.
۵۰. قصه‌ی هزار گیسو، چاپ علی رضوی بهابادی، ج۱، ص۲۴۷، یزد ۱۳۸۰ش.
۵۱. قصه‌ی هزار گیسو، چاپ علی رضوی بهابادی، ج۱، ص۲۹۷، یزد ۱۳۸۰ش.
۵۲. الیاس‌بن یوسف نظامی، هفت‌پیکر حکیم نظامی گنجه‌ای، ج۱، ص۹۸، با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی، چاپ سعید حمیدیان، تهران ۱۳۷۷ش.
۵۳. اسکندرنامه کبیر، چاپ سنگی تهران، ج۷، ص۱۲۲، شرکت طبع کتاب، ۱۳۱۷ش.
۵۴. قصه‌ی هزار گیسو، چاپ علی رضوی بهابادی، ج۱، ص۲۴۷، یزد ۱۳۸۰ش.
۵۵. قصه‌ی هزار گیسو، چاپ علی رضوی بهابادی، ج۱، ص۲۹۷، یزد ۱۳۸۰ش.
۵۶. اسکندرنامه کبیر، چاپ سنگی تهران، ج۳، ص۲۸۱، شرکت طبع کتاب، ۱۳۱۷ش.
۵۷. قصه‌ی هزار گیسو، چاپ علی رضوی بهابادی، ج۱، ص۲۴۷، یزد ۱۳۸۰ش.
۵۸. قصه‌ی هزار گیسو، چاپ علی رضوی بهابادی، ج۱، ص۲۹۷، یزد ۱۳۸۰ش.
۵۹. هفت لشکر، طومار جامع نقّالان، ج۱، ص۹۸، از کیومرث تا بهمن، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۷ش.
۶۰. قصه‌ی هزار گیسو، چاپ علی رضوی بهابادی، ج۱، ص۲۴۷، یزد ۱۳۸۰ش.
۶۱. قصه‌ی هزار گیسو، چاپ علی رضوی بهابادی، ج۱، ص۲۹۷، یزد ۱۳۸۰ش.
۶۲. چهارده رساله در باب فتوت و اصناف، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، ج۱، ص۱۵۷، تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۱ش.
۶۳. نورالدین جعفر بدخشی، خلاصة‌المناقب، در مناقب میرسیدعلی همدانی،ج۱، ص۵۱ـ۵۲، چاپ سیده‌اشرف ظفر، اسلام‌آباد ۱۳۷۴ش.
۶۴. مناقب اوحدالدین حامدبن ابی‌الفخر کرمانی، چاپ بدیع‌الزمان فروزانفر، ج۱، ص۱۸۹ـ۱۹۰، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۷ش.
۶۵. صلاح‌بن مبارک بخاری، ج۱، ص۱۰۸، انیس الطالبین و عدة‌السالکین، چاپ خلیل ابراهیم صاری‌اوغلی و توفیق ه سبحانی، تهران ۱۳۷۱ش.
۶۶. صلاح‌بن مبارک بخاری، ج۱، ص۳۶۵، انیس الطالبین و عدة‌السالکین، چاپ خلیل ابراهیم صاری‌اوغلی و توفیق ه سبحانی، تهران ۱۳۷۱ش.
۶۷. محمدبن ابراهیم عطار، تذکرة‌الاولیاء، ج۱، ص۶۰۰، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش.
۶۸. محمدبن ابراهیم عطار، تذکرة‌الاولیاء، ج۱، ص۱۷۷، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش.
۶۹. عبدالکریم‌بن هوازن قشیری، ترجمه رساله قشیریه، ج۱، ص۶۸۲، چاپ بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۷۴ش.
۷۰. عبدالرحمان‌بن احمد جامی، نفحات‌الانس، ج۱، ص۵۲۳، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ش.
۷۱. عبدالکریم‌بن هوازن قشیری، ترجمه رساله قشیریه، ج۱، ص۶۸۱، چاپ بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۷۴ش.
۷۲. ابراهیم‌بن روزبهان ثانی، تحفة‌العرفان فی ذکر سیدالاقطاب روزبهان، ج۱، ص۶۰ـ۶۱، در روزبهان‌نامه، به‌کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۴۷ش.
۷۳. عبدالکریم‌بن هوازن قشیری، ترجمه رساله قشیریه، ج۱، ص۶۹۲ـ۶۹۳، چاپ بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۷۴ش.
۷۴. ابراهیم‌بن روزبهان ثانی، تحفة‌العرفان فی ذکر سیدالاقطاب روزبهان، ج۱، ص۶۸۸، در روزبهان‌نامه، به‌کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۴۷ش.
۷۵. محمدبن ابراهیم عطار، تذکرة‌الاولیاء، ج۱، ص۵۳۴ـ۵۳۵، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش.
۷۶. محمدبن ابراهیم عطار، تذکرة‌الاولیاء، ج۱، ص۵۲۵، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش.
۷۷. علی‌بن عثمان هجویری، کشف‌المحجوب، ج۱، ص۱۷۹، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ش.
۷۸. عبدالکریم‌بن هوازن قشیری، ج۱، ص۳۲، ترجمه رساله قشیریه، چاپ بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۷۴ش.
۷۹. عبدالکریم‌بن هوازن قشیری، ج۱، ص۶۵۸، ترجمه رساله قشیریه، چاپ بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۷۴ش.
۸۰. محمدبن ابراهیم عطار، تذکرة‌الاولیاء، ج۱، ص ۱۳۳، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش.
۸۱. مجلسی، بحارالانوار، ج۲۲، ص۵۱۵.
۸۲. مجلسی، بحارالانوار، ج۳۹، ص۱۳۱.
۸۳. عبدالکریم‌بن هوازن قشیری، ترجمه رساله قشیریه، ج۱، ص۶۸۱ـ۶۸۲، چاپ بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۷۴ش.
۸۴. ابراهیم‌بن روزبهان ثانی، تحفة‌العرفان فی ذکر سیدالاقطاب روزبهان، ج۱، ص۶۱، در روزبهان‌نامه، به‌کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۴۷ش.
۸۵. احمدبن اخی‌ناطور افلاکی، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۳۳۳، چاپ تحسین یازیجی، آنکارا ۱۹۵۹ـ۱۹۶۱.
۸۶. علی‌بن عثمان هجویری، ج۱، ص۱۷۸ـ ۱۷۹، کشف‌المحجوب، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ش.
۸۷. علی‌بن عثمان هجویری، ج۱، ص۳۰۲ـ۳۰۳، کشف‌المحجوب، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ش.
۸۸. محمدبن ابراهیم عطار، تذکرة‌الاولیاء، ج۱، ص۵۲۵ـ۵۲۶، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش.
۸۹. احمدبن اخی‌ناطور افلاکی، مناقب‌العارفین، ج۱، ص۳۴۸، چاپ تحسین یازیجی، آنکارا ۱۹۵۹ـ۱۹۶۱.
۹۰. ابوالفتوح رازی، روض‌الجِنان و روح‌الجَنان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۱۰ـ۱۱، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ۱۳۷۶ش.
۹۱. مجلسی، بحارالانوار، ج۳۹، ص۱۳۱.
۹۲. مجلسی، بحارالانوار، ج۴۰، ص۱۷۷.
۹۳. آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، ج۱، ص۱۲۹ـ۱۳۰، خاکساری، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
۹۴. آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، ج۱، ص۱۲۹، خاکساری، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
۹۵. آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، ج۱، ص۲۲۷، خاکساری، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
۹۶. چهارده رساله در باب فتوت و اصناف، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، ج۱، ص۲۸۳، تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۱ش.
۹۷. آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، ج۱، ص۱۲۹ـ۱۳۰، خاکساری، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
۹۸. آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، ج۱، ص۲۳۵، خاکساری، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
۹۹. آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، ج۱، ص۳۲۴، خاکساری، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
۱۰۰. کتایون مزداپور، «هَدیش و خواجه خضر»، ج۱، ص۲۳، زنده‌رود، ش ۲۲ (بهار ۱۳۸۱).
۱۰۱. علی‌بن جولوغ فرخی سیستانی، دیوان، ج۱، ص۱۸، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۷۱ش.
۱۰۲. چهارده رساله در باب فتوت و اصناف، ج۱، ص۱۲۶، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۱ش.
۱۰۳. چهارده رساله در باب فتوت و اصناف، ج۱، ص۲۸۹، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۱ش.
۱۰۴. چهارده رساله در باب فتوت و اصناف، ج۱، ص۱۳۱، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۱ش.
۱۰۵. آیین قلندری، مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، ج۱، ص۱۱۲، خاکساری، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران، فراروان، ۱۳۷۴ش.
۱۰۶. محمدبن محمود طوسی، عجایب‌المخلوقات، ج۱، ص۴۱۶، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ش.
۱۰۷. کتایون مزداپور، «هَدیش و خواجه خضر»، ج۱، ص۲۳، زنده‌رود، ش ۲۲ (بهار ۱۳۸۱).
۱۰۸. شمس‌الدین محمد حافظ، ج۱، ص۶۲۸،بیت ۷، دیوان، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
۱۰۹. محمود کتیرائی، از خشت تا خشت، ج۱، ص۴۵، تهران ۱۳۷۸ش.
۱۱۰. جابر عناصری، تجلی دوازده ماه در آئینه اساطیر و فرهنگ عامه ایران، ج۱، ص۱۶۲، مرند ۱۳۷۴ش.
۱۱۱. قصه‌های مردم، گردآورده‌ی پژوهشگران پژوهشکده مردم‌شناسی سازمان میراث فرهنگی، ج۱، ص۱۶۲، انتخاب، تحلیل و ویرایش احمد وکیلیان، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۹ش.
۱۱۲. جابر عناصری، تجلی دوازده ماه در آئینه اساطیر و فرهنگ عامه ایران، ج۱، ص۱۶۲، مرند ۱۳۷۴ش.
۱۱۳. جابر عناصری، تجلی دوازده ماه در آئینه اساطیر و فرهنگ عامه ایران، ج۱، ص۱۶۲ـ۱۶۳، مرند ۱۳۷۴ش.
۱۱۴. صادق هدایت، فرهنگ عامیانه مردم ایران، ج۱، ص۱۲۶، تهران ۱۳۷۸ش.
۱۱۵. پادشاه کیانی، در نوروزِ بزرگ، ج۱، ص۱۶۸. جابر عناصری، تجلی دوازده ماه در آئینه اساطیر و فرهنگ عامه ایران، مرند ۱۳۷۴ش.
۱۱۶. کتایون مزداپور، «هَدیش و خواجه خضر»، ج۱، ص۲۷، زنده‌رود، ش ۲۲ (بهار ۱۳۸۱).
۱۱۷. حسن‌بن علی حسن دهلوی، فوائدالفؤاد، ج۱، ص۲۶، ملفوظات خواجه نظام‌الدین اولیاء بدایونی، تصحیح محمدلطیف ملک، چاپ محسن کیانی، تهران ۱۳۷۷ش.
۱۱۸. حسن‌بن علی حسن دهلوی، فوائدالفؤاد، ج۱، ص۱۵۰ـ۱۵۱، ملفوظات خواجه نظام‌الدین اولیاء بدایونی، تصحیح محمدلطیف ملک، چاپ محسن کیانی، تهران ۱۳۷۷ش.
۱۱۹. صادق هدایت، فرهنگ عامیانه مردم ایران، ج۱، ص۵۲، تهران ۱۳۷۸ش.
۱۲۰. ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ج۱، ص۳۱۴، تهران ۱۳۶۳ش.
۱۲۱. صادق هدایت، فرهنگ عامیانه مردم ایران، ج۱، ص۵۲، تهران ۱۳۷۸ش.
۱۲۲. صادق هدایت، فرهنگ عامیانه مردم ایران، ج۱، ص۸۳، تهران ۱۳۷۸ش.
۱۲۳. محمدبن محمود طوسی، عجایب‌المخلوقات، ج۱، ص۲۱۲، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ش.
۱۲۴. محمدبن محمود طوسی، عجایب‌المخلوقات، ج۱، ص۴۱۶، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ش.
۱۲۵. محمدبن محمود طوسی، عجایب‌المخلوقات، ج۱، ص۴۱۶، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۵ش.
۱۲۶. چهارده رساله در باب فتوت و اصناف، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، ج۱، ص۱۵۷، تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۱ش.
۱۲۷. چهارده رساله در باب فتوت و اصناف، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، ج۱، ص۱۳۱، تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۱ش.
۱۲۸. کتایون مزداپور، «هَدیش و خواجه خضر»، ج۱، ص۲۳، زنده‌رود، ش ۲۲ (بهار ۱۳۸۱).
۱۲۹. کتایون مزداپور، «هَدیش و خواجه خضر»، ج۱، ص۳۶، زنده‌رود، ش ۲۲ (بهار ۱۳۸۱).
۱۳۰. جابر عناصری، تجلی دوازده ماه در آئینه اساطیر و فرهنگ عامه ایران، ج۱، ص۱۶۳، مرند ۱۳۷۴ش.
۱۳۱. جابر عناصری، تجلی دوازده ماه در آئینه اساطیر و فرهنگ عامه ایران، ج۱، ص۱۶۵، مرند ۱۳۷۴ش.
۱۳۲. محمدابراهیم باستانی پاریزی، خاتون هفت‌قلعه، ج۱، ص۳۳۴، تهران ۱۳۶۸ش.
۱۳۳. جابر عناصری، تجلی دوازده ماه در آئینه اساطیر و فرهنگ عامه ایران، ج۱، ص۱۶۱، مرند ۱۳۷۴ش.
۱۳۴. جابر عناصری، تجلی دوازده ماه در آئینه اساطیر و فرهنگ عامه ایران، ج۱، ص۱۶۲، مرند ۱۳۷۴ش.
۱۳۵. علی کرباسی راوَری، فرهنگ مردم راوَر، ج۱، ص۱۵۰، دفتر۱، تهران ۱۳۶۵ش.
۱۳۶. محمدابراهیم باستانی پاریزی، خاتون هفت‌قلعه، ج۱، ص۳۳۳، تهران ۱۳۶۸ش.
۱۳۷. جابر عناصری، تجلی دوازده ماه در آئینه اساطیر و فرهنگ عامه ایران، ج۱، ص۱۶۱، مرند ۱۳۷۴ش.
۱۳۸. ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ج۱، ص۹۰ـ۹۱، تهران ۱۳۶۳ش.
۱۳۹. ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ج۱، ص۱۰۷، تهران ۱۳۶۳ش.
۱۴۰. محمدعلی‌بن حسین نائینی، انوارالمشعشعین فی ذکر شرافة قم و القمیین، ج۱، ص۴۵۷، چاپ محمدرضا انصاری قمی، قم ۱۳۸۱ش.
۱۴۱. کتایون مزداپور، «هَدیش و خواجه خضر»، ج۱، ص۲۱ـ۲۲، زنده‌رود، ش ۲۲ (بهار ۱۳۸۱).
۱۴۲. کتایون مزداپور، «هَدیش و خواجه خضر»، ج۱، ص۲۲ـ۲۳، زنده‌رود، ش ۲۲ (بهار ۱۳۸۱).
۱۴۳. کتایون مزداپور، «هَدیش و خواجه خضر»، ج۱، ص۲۷، زنده‌رود، ش ۲۲ (بهار ۱۳۸۱).
۱۴۴. کتایون مزداپور، «هَدیش و خواجه خضر»، ج۱، ص۲۹، زنده‌رود، ش ۲۲ (بهار ۱۳۸۱).
۱۴۵. کتایون مزداپور، «هَدیش و خواجه خضر»، ج۱، ص۳۵، زنده‌رود، ش ۲۲ (بهار ۱۳۸۱).



دانشنامه جهان اسلام، برگرفته از مقاله «خضر در ادبیات»، شماره ۷۰۹۶.    


رده‌های این صفحه : ادبیات فارسی | حضرت خضر




جعبه ابزار