حیات علمی سید بن طاووس
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سید رضی الدین، علی بن موسی بن جعفر بن
طاووس، از نوادگان
امام حسن مجتبی و
امام سجاد (علیهماالسلام) در
روز ۱۵
محرم،
سال ۵۸۹ هجری در شهر
حله به
دنیا آمد.
ابوالقاسم علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن
طاووس حلی ملقب به رضی الدین در
پنجشنبه نیمه
محرم الحرام سال ۵۸۹ هجری در شهر
حله عراق متولد شد.
وی با سیزده واسطه به
امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) متصل میشود و از جانب مادر از نوادگان
شیخالطائفه،
شیخ طوسی است که
شیخ دارای دو
دختر بود و جعفر،
جد سید،
شوهر یکی از آنها بود. از آن جهت که از طرف جدهی خود ام کلثوم
دختر امام سجاد (علیهالسّلام)، به
امام حسین (علیهالسّلام) پیوند میخورد،
به او «ذوالحسبین» نیز میگویند.
سید سه
برادر داشت که از میان آنها احمد بن موسی برجستهتر بود. او فقیهی بزرگ و استاد بسیاری از
فقهاء از جمله
علامه حلی و
ابن داوود (م ۷۰۷هجری) صاحب «
الرجال» و... بود. وی تصنیفات متعددی داشته که برخی از آنها عبارتند از: کتاب البشری فی الفقه در ۶ جلد،
تفسیر شواهد القرآن در ۲ جلد، بناء المقاله العلویه و..
ابن داوود، کتابهای احمد بن موسی را هشتاد و دو جلد ذکر میکند و همهی آنها را از بهترین کتب میداند.
و این چنین از او یاد میکند: «ربانی و علمنی و احسن الی»
در کتب تراجم از آل
طاووس به نیکی یاد شده و آنان را مردانی اهل
علم و
فضیلت و
عرفان و با مجد و عظمت خواندهاند.
سید خود در این زمینه میگوید: «خداوند متعال ما را به وسیله پدران و نیاکان و مادرانی شرافتمند کرده است که همگی از دانش و
دیانت و
امانت بهرهی تام و تمام داشتهاند و مورد
اعتماد کامل مردم بودهاند. همهی مردم در مقابل شوکت آنان سر فرود آوردهاند و ثنا خوان ایشان بودهاند.»
از آن جا که یکی از اجداد سید یعنی «ابوعبدالله» احمد بن محمد دارای چهرهای زیبا بود و پاهایش همچون
طاووس با جمال، رویش تناسب نداشت،•
«
طاووس را به نقش و نگاری که هست
خلق تحسین کنند و او خجل از پای زشت خویش».
او را سید بن
طاووس لقب دادند.
وی دوران نوجوانی و جوانی را در شهر
حله گذراند و در آن جا مشغول تحصیل
علوم دینی و مقدمات شد و در طول زندگانی خویش به نقاط مختلف سرزمین اسلامی از جمله:
مکه،
بغداد،
نجف،
کربلا،
کاظمین،
سامراء و
خراسان،
سفر کرده و بهرههای علمی فراوان برد.
در پایان به زادگاهش حله بازگشت و ادامهی زندگی پاک و معنویش را در آن جا بود تا اینکه در روز
دوشنبه پنجم
ذی القعده سال ۶۶۴ هجری در
سن ۷۵ سالگی
رحلت نمود و طبق وصیتش در جوار تربت
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) به
خاک سپرده شد.
سید بن
طاووس در طی عمر پر برکتش، در محضر اساتید مبرزی همچون
علامه نجیب الدین ابن نما (م ۶۴۵هجری)، شمس الدین فخاربن معدبن فخار موسوی (م۶۳۰ هجری)، پدرش سعدالدین موسی (م۶۱۰ هجری) و نیز بزرگان دیگر تلمذ کرده و فراوان از آنها آموخت.
وی پس از اینکه در
علم فقه تا حدی نیرومند و قوی شد، استادش علامه ابن نما،
اجازه روایت گرفت.
در ادامه این روند رو به رشد، منزلش محل رفت و آمد شیفتگان علم و
فرهنگ شد و شاگردان و شخصیتهای برجسته و بینظیری نزد وی درس آموخته و از خرمن معرفتی وی بهره جستند و اجازه نقل روایت را از ایشان کسب نمودند. برای نمونه به نام چند تن از آنها اشاره میکنیم:
۱.
شیخ سدید الدین -یوسف بن علی مطهر-
پدر علامه
حلی که از شاگردان برجسته ایشان بود.
۲. شیخ جمال الدین، حسن بن یوسف معروف به علامه
حلی.
۳. سید غیاث الدین عبدالکریم بن ابی الفضال احمد بن
طاووس (
فرزند برادرش)
۴. شیخ تقی الدین - حسن بن داوود
حلی- مؤلف کتاب رجال، معروف به «رجال ابن داوود» و...
سید بن طاووس در زمینه کسب علم و پیشرفت تحصیلی، از
هوش و استعداد فوقالعادهای برخوردار بوده و آنچه را که دیگران در چند
سال میخواندند، در یک سال تمام و
حفظ میکرد و با تلاش و کوشش بسیار و نیز با مطالعهی مجموعه کتابهایی که از جد مادریش ورام بن ابی فراس به وی رسیده بود، توانست در
فقه بر همدورهایها و حتی قبل از خودش
سبقت بگیرد. وی پس از فارغ شدن از «الجمل و العقود»
شیخ طوسی، به
کتاب «
النهایه» پرداخت و چون جزء اول را تمام کرد، در
علم فقه به قدری نیرومند شد که استادش «علامه ابن نما» به خط خودش در اجازهای که برایش در پشت جلد اول آن نوشت، او را به اموری
مدح و ثنا نمود. سپس جزء دوم «النهایه» را خواند و از کتاب «
المبسوط» نیز استفاده نمود تا اینکه از خواندن و تلمذ به کلی بینیاز شد.
او عنایت خاصی به شیخ
طوسی داشت و به فرزندش توصیه میکرد تا کتب
شیخ را بخواند و آنها را تحت نظر استادی
پرهیزکار فرا گیرد.
سید بن
طاووس به علم فقه بسیار اهمیت میداد و بارها فرزند خود را به یادگیری
فقه توصیه میکرد و به او گوشزد میکرد که «اگر خواستی فقه بیاموزی، باید از شیوه تحصیلی پدرت پیروی کنی».
همچنین به او
سفارش میکرد که این علم را بالله و نزد
عالم صالح و باتقوی فرا گیرد و
دعا میکرد که
خداوند او را از مدتهای طولانی در
اجتهاد بینیاز گرداند.
سید بن
طاووس تقریبا بیش از دو سال و نیم به تحصیل این علم اشتغال نداشت و بعد از آن اگر گاهی به آن مشغول میگشت، نه از روی
نیاز بلکه به منظور حسن
صحبت و
استنباط و
استخراج فروع بود.
سید دید مثبتی نسبت به فقهای دوران خویش نداشت و
حکایت و تکرار فتاوای علمای پیشین را معزل
فقه معاصر خود میدانست و از اینکه علمایی در روزگارش نیستند تا از نظر علمی به گذشتگان نزدیک باشند، اظهار تاسف میکرد.
او وقتی میدید که اختلاف آراء در مسائل تکلیفی زیاد شده است، به یاد این
آیه میافتاد که خداوند در
قرآن شریف خطاب به
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «اگر پیغمبر سخنی که ما نگفته باشیم به ما نسبت دهد، با کمال
قدرت او را
کیفر میدهیم، قدرت او را خواهیم گرفت و رگ (
حیات) او را میبریم، هیچ یک از شما قدرت جلوگیری ندارد.»
آن گاه از فتوی دادن کناره میگرفت و میگفت: «اگر خدا این چنین رسولش را
تهدید میکند، پس حال من در محضر خداوند در
روز جزا، هنگامی که این کار را انجام دهم و فتوای اشتباه صادر کنم، چگونه خواهد بود.»
لذا از آن
کراهت نمودم و ترسیدم که مبادا در کار فتوی، حکمی برخلاف واقع به او جل جلاله نسبت دهم و یا در پی مقام و جاه و ریاست افتم که مقصود از آن
تقرب به حق تعالی نباشد.»
سید نه تنها در فقه، بلکه در
علم کلام نیز صاحبنظر و برجسته بوده است. گرچه ایشان با کلام میانه چندانی نداشت، زیرا معتقد بود متکلمان،
عقاید روشن و بدیهی را به مسائل مشکل و نامفهوم تبدیل میکنند و به این ترتیب در دل
مؤمنین،
شک وارد میکنند. لذا تاکید میکرد، به این مقالات کسی نیازمند است که درگیر مجادلات کلامی است.
سپس میگوید: «من خود کسانی از منتسبان به کلام را دیدهام که این علم در مسائل مهم اسلامی، در ضمیرشان شک و
شبهه باقی گذاشته است.»
و در ادامه برای صدق گفته خویش میافزاید: «وجود
حدود ۹۵
اختلاف بین دو استوانه علمی یعنی
شیخ مفید و
سید مرتضی، شاهد خوبی برای این مدعی است»
با این همه خودش در علم کلام
تبحر بسیار داشت تا آن جا که در این باب کتابی با عنوان «
شفاء العقول من داء الفضول» تالیف کرد.
سید در ادامه این چنین میافزاید که: «مقصودم این نیست که از بندگان،
وجوب استدلال و نظر را در تکالیف و اموری که استدلال و نظر در آنها
واجب است، ساقط کنم و بگویم که چنین الزامی ندارد... من مانع نظر و
تفکر نیستم، بلکه بر
مکلف نظر کردن و اندیشیدن در هر چه که تفکر در آن لازم است و جز با نظر و کشف آن را نمیتوان فهمید، ضروری میدانم.»
او معتقد بود که یادگیری مطالب علم کلام به مقداری لازم است که نیاز
انسان را برآورده کند و بتواند در مناظرات از آنها جهت اثبات حق استفاده کند و نباید به قیمت ضایع کردن عمر گرانمایه باشد
و میگفت: «دانستن واژهها و اصطلاحات متکلمان و رعایت طریقهی جدلکنندگان، وظیفه مردمی است که از
واجبات عینی و دقیق الهی
فراغت داشته باشند و خالصا لوجه الله در مقام رد مبطلین و اهل ضلال برآیند و از کسانی که میان بندگان و
معرفت خدا مانع میگردند، جلوگیری نمایند و مرام آنها را باطل نمایند»
وی به تمام فنون
مناظره و
جدل تسلط کامل داشت.
مهارت وی در این عرصه به گونهای بود که در مناظرات متعددی که با رهبران دیگر
مذاهب انجام میداد، غالب میشد.
سید بزرگوار نزد همهی
دانشمندان شیعه، معروف به
زهد و
تقوی بوده و همگی عظمت علمی او را ستودهاند. با آن که قرنها از
رحلت وی میگذرد، هنوز با
افتخار و
احترام، در محافل علمی از او یاد میشود. آوازه علمی و فکری و اخلاص عملی او به قدری است که شخصیتهای علمی معاصر او و نیز نسخهبرداران آثارش، او را تمجید کردهاند. اینک برخی از گفتارهای بزرگان دربارهی سید بن
طاووس را به اختصار بیان میداریم:
۱.
علامه حلی (متوفی ۷۲۶ هجری) در حق رضی الدین میگوید: «وکان رضی الدین علی (رحمةاللهعلیه) صاحب الکرامات حکی لی بعضها و روی لی والدی (رحمةاللهعلیه) البعض الآخر.»
(رضی الدین علی (رحمةاللهعلیه) دارای کراماتی بود که برخی از آنها را خودش برایم بیان کرد و پارهای از آنها را پدرم بازگو کرد و من از او شنیدم.)
۲.
علامه مجلسی گوید: «السید النقیب، الثقة الزاهد، جمال العارفین»
۳.
محدث قمی (رحمةاللهعلیه) میگوید: «السید رضی الدین ابوالقاسم الاجل الاورع الازهد الاسعد، قدوة العارفین و مصباح المتهجدین، صاحب الکرامات،
طاووس آل
طاووس، السید بن
طاووس قدس الله سره و رفع فی الملا الاعلی ذکره»
(سید بن
طاووس از بزرگوارترین و عالیمقامترین، باتقواترین و پارساترین انسانها، پیشوای عارفین و چراغ انسانهای متهجد و صاحب کرامات فراوان،
طاووس خاندان
طاووس است.)
سید بن
طاووس در طول عمر پر برکت خویش با بهرهگیری از کتابهای اجدادش و نیز کتبی که خود فراهم آورده بود، موفق شد اثرات علمی گرانبهایی از خود به یادگار بگذارد که تعدادی از آنها در اثر طوفان حوادث از بین رفته است. جهت اطلاع بیشتر درباره تالیفات سید بن
طاووس و جزییات آن به
کتاب «کتابخانهی سید بن
طاووس واحوال وآثار او» اثر اتان کلبرگ مراجعه شود.
محدث قمی (رحمةاللهعلیه) قسمتی از تالیفات این سید عالیقدر را به شرح زیر میآورد:
الملهوف علی قتلی الطفوف: نام دیگر این کتاب اللهوف است و به
دلیل اهمیتی که داشته تا به حال چندین مرتبه چاپ و ترجمه شده است. همانگونه که مؤلف در مقدمه کتاب اشاره فرموده است، خلاصهای است از
داستان جانسوز و غمانگیز
کربلا و مقصود سید از نگاشتن این کتاب آن بوده است که کتاب کوچکی در
مصائب سیدالشهداء و اهل بیتش در
دست شیفتگان آن
امام باشد تا در
زمان تشرف به
حرم مطهر، آن را به همراه داشته باشند و با یادآوری این حادثه دردناک، از
اجر و
ثواب گریه و
حزن بر حضرتش بهرهمند گردند. لذا این واقعه را از بدو حرکت
امام حسین (علیهالسّلام) از
مدینه به سمت کربلا و سپس
اسارت اهل بیت تا بازگشت به مدینه، با حذف اسناد مربوطه نقل فرموده است.
۲.
الابانة فی معرفة اسماء کتب الخزانة؛
۳.
اسرار الصلوة؛
۴.
السعادات العبادات؛
۵.
فرحة الناظر و بهجة الخواطر؛
۶.
کشف المحجة لثمرة المهجة؛
۷.
محاسبة النفس؛
۸.
شرح نهج البلاغه؛
۹.
المصرع الشین فی قتل الحسین و...
یکی از برجستهترین و مهمترین تلاشهای سید بن
طاووس، کار در زمینهی
زیارات امام حسین (علیهالسّلام) و
ادعیه میباشد. از جملهی آثار او در این زمینه میتوان به این موارد اشاره کرد:
۱.
الاقبال بالاعمال که مشتمل بر ادعیهی تمام ماهها است.
۲.
المزار که در باب
آداب سفر و زیارتنامهها بر مزار امام حسین (علیهالسّلام) در
کربلا است.
۳.
مصباح الزائر وجناح السفر که به گفتهی خودش چراغی است برای انجام درست زیارات.
۴.
فلاح السائل ونجاح المسائل که شامل دو جزء بوده و هر جزء در بر دارندهی دعاهایی است که در طول
روز و بعد از نمازها وارد شده است و...
دوران زندگی سید مصادف بود با اواخر
حکومت عباسان که در
سال ۶۵۶ هجری توسط
هلاکوخان مغول برچیده شد. در این
زمان، ما
شاهد نفوذ و حضور برخی از بزرگان شیعی در بدنه حکومت عباسی هستیم. سید بن
طاووس نیز با برخی از رجال دولتی
شیعه، پیوند دوستی برقرار کرده بود نظیر:
۱. ابن علقمی -محمد بن احمد بن علی علقمی متوفی ۶۵۶ هجری؛
۲. عزالدین ابوالفضل -محمد بن محمد پسر ابن علقمی
بارها از سوی خلفای عباسی، پیشنهاداتی مبنی بر تصدی مناصب دولتی و همکاری با سیاستهای دولت به وی ارائه میشد و این مطلب از لابلای سخنان وی به وضوح یافت میشود چنانچه میگوید: «یکی از پادشاهان بزرگ
دنیا از من تقاضا کرد که در سرائی از وی دیدار کنم که بسیاری از مردم
غافل دنیا، آرزوی رفتن به آن جا را دارند و برای آن
سر و
دست میشکنند.»
برخی از این مناصب عبارت بودند از: مقام افتاء و قضاء، منصب داوری،
نقابت و وزارت. که هر بار با مخالفت سید روبرو میشدند.
گرچه ایشان مقام نقابت نقیب اسم است برای مهتر قوم و سرپرست گروه و نقابت مقامی بود که از طرف خلیفه برای به مهتر قوم جهت رسیدگی به امور مادی و معنوی آنها، اعطاء میشد. طالبیین را در زمان
خلافت عباسی نپذیرفت، اما بعدها در زمان هلاکوخان مغول در سال ۶۶۱ هجری که بر
عراق مسلط شد، این منصب را با
اجبار و
اکراه قبول کرد.
با این اوصاف، سید بنابر مصالحی مجبور به پذیرش این منصب شده است.
پس از آن که
بغداد در سال ۶۵۶ هجری سقوط کرد، راه تسلط مغولان بر دیگر شهرهای عراق هموار شد. در این اثنا، شهر
حله با تدبیر
علماء شیعه از جمله سید بن
طاووس مبنی بر پیوستن به ایل مغول، از هجوم خانمانسوز آنها در
امان ماند.
سید در ابتدا، زمانی که هلاکوخان مغول بغداد را فتح کرد و فرمان داد تا از علماء
استفتاء شود در این مورد که کدام یک از این دو افضلند: سلطان
کافر عادل یا سلطان
مسلمان ستمکار؟ با وجود خودداری علماء، دست به
قلم شد و رای خود را مبنی بر برتری سلطان کافر عادل نوشت و سپس دیگران رآی خود را در این باره نوشتند.»
این اقدام سید نشانگر مصلحتاندیشی و آگاهی او از مسائل مهم روزگار خویش و نیز انعطافپذیری وی در برابر واقعیات است.
سید احمد بن طاووس؛
سید بن طاووس؛
سید عبدالکریم بن طاووس؛
محاسبة النفس(ابن طاووس)؛
آلطاووس.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «حیات علمی سید بن طاووس».