• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکم افترا (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حکم افترا با توجه به آیات قرآن عبارت است از:



حرمت افترا به ابراهیم علیه‌السلام مبنى بر نصرانی و یهودی بودن آن حضرت:
۱. «أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى‌ قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ؛گوئید ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط یهودی یا نصرانی بودند بگو شما بهتر میدانید یا خدا؟ (و با اینکه می‌دانید آنها یهودی و نصرانی نبودند چرا حقیقت را کتمان می‌کنید) و چه کسی ستمگرتر از آن کس است که گواهی و شهادت الهی را که نزد او است کتمان کند و خدا از اعمال شما غافل نیست.»
۲. «يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْراهِيمَ وَ ما أُنْزِلَتِ التَّوْراةُ وَ الْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ‌ ما كانَ إِبْراهِيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ؛ای اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم، گفتگو و نزاع می‌کنید (و هر کدام، او را پیرو آیین خودتان معرفی مینمایید)؟! در حالی که تورات و انجیل ، بعد از او نازل شده است؟ آیا اندیشه نمیکنید؟! ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی، بلکه موحدی خالص و مسلمان بود، و هرگز از مشرکان نبود.»


حرمت افترا به اسباط مبنى بر نصرانى و يهودى بودن آن:
«أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى‌ قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ؛گوئید ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط یهودی یا نصرانی بودند بگو شما بهتر میدانید یا خدا؟ (و با اینکه می‌دانید آنها یهودی و نصرانی نبودند چرا حقیقت را کتمان می‌کنید) و چه کسی ستمگرتر از آن کس است که گواهی و شهادت الهی را که نزد او است کتمان کند و خدا از اعمال شما غافل نیست.»


حرمت افترا به اسحاق علیه‌السلام مبنى بر نصرانى و يهودى بودن آن حضرت:
«أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى‌ قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ؛گوئید ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط یهودی یا نصرانی بودند بگو شما بهتر میدانید یا خدا؟ (و با اینکه می‌دانید آنها یهودی و نصرانی نبودند چرا حقیقت را کتمان می‌کنید) و چه کسی ستمگرتر از آن کس است که گواهی و شهادت الهی را که نزد او است کتمان کند و خدا از اعمال شما غافل نیست.»


حرمت افترا به اسماعیل علیه‌السلام مبنى بر نصرانى و يهودى بودن آن حضرت:
«أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى‌ قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ؛گوئید ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط یهودی یا نصرانی بودند بگو شما بهتر میدانید یا خدا؟ (و با اینکه می‌دانید آنها یهودی و نصرانی نبودند چرا حقیقت را کتمان می‌کنید) و چه کسی ستمگرتر از آن کس است که گواهی و شهادت الهی را که نزد او است کتمان کند و خدا از اعمال شما غافل نیست.»


حرمت افترا و هرگونه نسبت ناروا به انبیا و پيامبران الهى:
۱. «ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِباداً لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِما كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتابَ وَ بِما كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ‌ وَ لا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِكَةَ وَ النَّبِيِّينَ أَرْباباً أَ يَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ؛ براى هيچ بشرى سزاوار نيست كه خداوند، کتاب آسمانی و حكم و نبوّت به او دهد سپس او به مردم بگويد: غير از خدا، مرا پرستش كنيد. بلكه سزاوار مقام او، اين است كه بگويد: اى مردم به سبب تعليم دادن كتاب خدا و فرا گرفتن آن، خداپرست باشيد. و به شما دستور نمى‌دهد كه فرشتگان و پيامبران را، به عنوان پروردگار انتخاب كنيد. آيا شما را، پس از آن‌كه مسلمان شديد، به كفر فرمان مى‌دهد؟!»
۲. «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى‌ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ؛اين گونه در برابرهر پيامبرى، دشمنى از شياطين انس و جنّ قرار داديم؛ آنها بطور سرّى سخنان ظاهر فريب و بى‌اساس براى اغفال مردم به يكديگر القا مى‌كردند؛ و اگر پروردگارت مى‌خواست، چنين نمى‌كردند؛ ولى ايمان اجبارى سودى ندارد. بنابراين، آنها و تهمت‌هايشان را به حال خود واگذار.»
۳. «كَذلِكَ ما أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ؛اين‌گونه است كه هيچ پيامبرى به سوى كسانى كه قبل از آنها بودند فرستاده نشد مگر اين‌كه گفتند: او ساحر است يا ديوانه!»


حرام بودن افترا و تهمت زدن به افراد بى‌گناه:
۱. «وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَكانَ زَوْجٍ وَ آتَيْتُمْ‌ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً؛و اگر تصميم گرفتيد كه همسر ديگرى به جاى همسر خود انتخاب كنيد، و مال فراوانى بعنوان مهر به يكى از آنها پرداخته‌ايد، چيزى از آن را پس نگيريد. آيا براى باز پس گرفتن آن، به تهمت و گناه آشكار متوسّل مى‌شويد؟!»
۲. «وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً؛وكسى كه خطا يا گناهى مرتكب شود، سپس بى‌گناهى را به آن متهم سازد، بار بهتان و گناه آشكارى را بر دوش گرفته است.»
۳. «وَ بِكُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلى‌ مَرْيَمَ بُهْتاناً عَظِيماً؛و نيز بخاطر كفرشان، و تهمت بزرگى كه بر مريم زدند.»
۴. «إِنَّ الَّذِينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ‌ ... لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَ الَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظِيمٌ‌ لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً وَ قالُوا هذا إِفْكٌ مُبِينٌ؛به يقين كسانى كه آن تهمت عظيم را عنوان كردند ... هر يك از آنها سهم خود را از اين گناهى كه مرتكب شدند دارند؛ و آن‌كس از آنان كه بخش مهمّ آن را بر عهده داشت عذاب عظيمى براى اوست! چرا هنگامى كه اين تهمت را شنيديد، مردان و زنان باايمان نسبت به كسى كه از خودشان بود، گمان خير نبردند و نگفتند اين دروغ بزرگِ آشكارى است؟!»
۵. «وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً؛و آنان كه مردان و زنان با ايمان را در برابر گناهى كه مرتكب نشده‌اند آزار مى‌دهند، بار بهتان و گناه آشكارى را به دوش كشيده‌اند.»
۶. «... وَ لا يَأْتِينَ بِبُهْتانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَ‌ ...؛... و تهمت و افترايى را كه ساخته‌اند به كسى نسبت ندهند ....»

۶.۱ - نسبت فرزند نامشروع

حرمت نسبت فرزند نامشروع، از سوى زن به شوهر خود:
«... وَ لا يَأْتِينَ بِبُهْتانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَ‌ ...؛... و تهمت و افترايى را كه ساخته‌اند به كسى نسبت ندهند ....»


حرمت افترا به خدا:
۱. «فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ‌ وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّاماً مَعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً فَلَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ؛وای بر آنها که مطالبی با دست خود می‌نویسند سپس می‌گویند: از طرف خدا است تا به بهای کمی آن را بفروشند، وای بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند، و وای بر آنها از آنچه از این راه به دست می‌آورند! و گفتند هرگز آتش دوزخ جز چند روزی به ما نخواهد رسید، بگو آیا پیمانی نزد خدا گرفته‌اید؟! چون خداوند هرگز از پیمانش تخلف نمی‌ورزد، یا اینکه چیزی به خدا نسبت می‌دهید که به آن علم ندارید؟!»
۲. «يا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالًا طَيِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ‌ إِنَّما يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ؛‌ای مردم از آنچه در زمین است حلال و پاکیزه بخورید و از گامهای شیطان پیروی نکنید، چه اینکه او دشمن آشکار شما است او شما را فقط به بدیها و انحرافات فرمان می‌دهد (و نیز دستور می‌دهد) آنچه را که نمی‌دانید به خدا نسبت دهید.»
۳. «وَ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينارٍ لا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِماً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَيْسَ عَلَيْنا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ؛و در میان اهل کتاب ، کسانی هستند که اگر ثروت زیادی به رسم امانت به آنها بسپاری، به تو باز میگردانند، و کسانی هستند که اگر یک دینار هم به آنان بسپاری، به تو بازنمیگردانند، مگر تا زمانی که بالای سر آنها ایستاده (و بر آنها مسلط) باشی! این به خاطر آن است که می‌گویند: ما در برابر امیین (غیر یهود)، مسؤول نیستیم. و بر خدا دروغ میبندند، در حالی که می‌دانند (این سخن دروغ است).»
۴. «وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ الْكِتابِ وَ يَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ؛ در میان آنها (یهود) کسانی هستند که به هنگام تلاوت کتاب (خدا)، زبان خود را چنان می‌گردانند که گمان کنید (آنچه را می‌خوانند،) از کتاب (خدا) است، در حالی که از کتاب (خدا) نیست! (و با صراحت) می‌گویند: آن از طرف خداست! با اینکه از طرف خدا نیست، و به خدا دروغ می‌بندند در حالی که می‌دانند!»
۵. «كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلًّا لِبَنِي إِسْرائِيلَ إِلَّا ما حَرَّمَ إِسْرائِيلُ عَلى‌ نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ‌ فَمَنِ افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛همه غذاها (ی پاک) بر بنی اسرائیل حلال بود جز آنچه اسرائیل (یعقوب)، پیش از نزول تورات بر خود تحریم کرده بود (مانند گوشت شتر که برای او ضرر داشت) بگو اگر راست می‌گوئید تورات را بیاورید و بخوانید (این نسبتهائی که به - پیامبران پیشین می‌دهید حتی در تورات تحریف شده شما نیست) بنابراین آنها که بعد از این به خدا دروغ می‌بندند ستمگرند (و از روی علم و عمد چنین می‌کنند).»
۶. «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُزَكُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ يُزَكِّي مَنْ يَشاءُ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا انْظُرْ كَيْفَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ كَفى‌ بِهِ إِثْماً مُبِيناً؛آیا ندیدی کسانی را که خودستایی می‌کنند؟! (این خودستاییها، بیارزش است؛) ولی خدا هر کس را بخواهد ستایش می‌کند؛ و کمترین ستمی به آنها نخواهد شد. ببین چگونه به خدا دروغ می‌بندند! و همین گناه آشکار، (برای مجازات آنان) کافی است.»
۷. «... وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَ‌ ...؛... و درباره خدا غیر از حق نگوئید ... »
۸. «وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا ...؛و یهود گفتند دست خدا به زنجیر بسته است!، دستهایشان بسته باد و بخاطر این سخن از رحمت (الهی) دور شوند! ...»
۹. «ما جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِيرَةٍ وَ لا سائِبَةٍ وَ لا وَصِيلَةٍ وَ لا حامٍ وَ لكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ؛خداوند هیچگونه بحیره و سائبه و وصیله و حام قرار نداده است ( اشاره به چهار نوع از حیوانات اهلی که در زمان جاهلیت استفاده از آنها را ممنوع می‌دانستند و این بدعت در اسلام ممنوع شد) ولی کسانی که کافر شدند بر خدا دروغ میبندند و بیشتر آنها نمیفهمند.»
۱۰. «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآياتِهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ؛چه کسی ستمکارتر از کسی است که بر خدا دروغ بسته (و شریک برای او قائل شده است) یا آیات او را تکذیب نموده، مسلما ظالمان روی رستگاری نخواهند دید.»
۱۱. «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ قالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْ‌ءٌ وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ‌ ...؛چه کسی ستمکارتر است از کسی که دروغی به خدا ببندد یا بگوید وحی بمن فرستاده شده در حالی که وحی به او نشده باشد، و کسی که بگوید من هم همانند آنچه خدا نازل کرده نازل میکنم....»
۱۲. «وَ قالُوا هذِهِ أَنْعامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لا يَطْعَمُها إِلَّا مَنْ نَشاءُ بِزَعْمِهِمْ وَ أَنْعامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُها وَ أَنْعامٌ لا يَذْكُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا افْتِراءً عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِمْ بِما كانُوا يَفْتَرُونَ؛و گفتند این قسمت از چهار پایان و زراعت (که مخصوص بتها است برای همه) ممنوع است و جز کسانی که ما بخواهیم - به گمان آنها - از آن نباید بخورد و (می‌گفتند اینها) چهارپایانی است که سوار شدن بر آنها تحریم شده و چهار پایانی که نام خدا را بر آن نمی‌بردند و به خدا دروغ می‌بستند (و می‌گفتند این احکام از ناحیه او است) به زودی کیفر افتراهای آنها را می‌دهد.»
۱۳. «قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِراءً عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ ما كانُوا مُهْتَدِينَ؛مسلما آنها که فرزندان خود را از روی سفاهت و نادانی کشتند زیان دیدند و آنچه را خدا به آنها روزی داده بود بر خود تحریم کردند و بر خدا افترا بستند، آنها گمراه شدند و (هرگز) هدایت نیافتند.»
۱۴. «وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَيَيْنِ أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ وَصَّاكُمُ اللَّهُ بِهذا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ كَذِباً لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ؛و از شتر دو زوج، و از گاو هم دو زوج، (برای شما آفرید) بگو کدامیک از اینها را خدا حرام کرده است؟ نرها را یا ماده‌ها را؟ و یا آنچه رحم ماده‌ها را در برگرفته؟ و آیا شما گواه (این تحریم) بودید، هنگامی که خدا به این موضوع توصیه کرد؟ بنابراین چه کسی ستمکارتر است از آنها که بر خدا دروغ می‌بندند، تا مردم را از روی جهل گمراه سازند، خداوند هیچگاه ستمگران را هدایت نخواهد کرد!»
۱۵. «قُلْ هَلُمَّ شُهَداءَكُمُ الَّذِينَ يَشْهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ هذا فَإِنْ شَهِدُوا فَلا تَشْهَدْ مَعَهُمْ‌ ...؛بگو گواهان خود را که گواهی می‌دهند خداوند اینها را حرام کرده است، بیاورید اگر آنها (به دروغ) گواهی دهند تو با آنها (همصدا نشو و) گواهی مده....»
۱۶. «وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ؛و هنگامی که کار زشتی انجام میدهند میگویند پدران خود را بر این عمل دیدیم، و خداوند بما دستور داده است! بگو خداوند (هرگز) دستور به عمل زشت نمی‌دهد آیا چیزی بر خدا می‌بندید که نمی‌دانی.»
۱۷. «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ‌ قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ‌ ... وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ؛بگو چه کسی زینت‌های الهی را که برای بندگان خود آفریده و روزیهای پاکیزه را حرام کرده است؟ بگو اینها در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده‌اند (اگر چه دیگران نیز با آنها مشارکت دارند ولی) در قیامت خالص (برای مؤمنان) خواهد بود اینچنین آیات (خود) را برای کسانی که آگاهند شرح می‌دهیم. بگو خداوند تنها اعمال زشت را، چه آشکار باشد چه پنهان، حرام کرده است و (همچنین) گناه و ستم بدون حق، و اینکه چیزی را که خداوند دلیلی برای آن نازل نکرده شریک او قرار دهید، و به خدا مطلبی نسبت دهید که نمی‌دانید.»
۱۸. «إِنَّ الَّذِينَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَيَنالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُفْتَرِينَ‌ ... أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثاقُ الْكِتابِ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَ دَرَسُوا ما فِيهِ وَ الدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ؛آنها که گوساله را (معبود خود) انتخاب کردند به زودی خشم پروردگار و ذلت در زندگی دنیا به آنها می‌رسد، و اینچنین کسانی را که (بر خدا) افترا می‌بندند کیفر می‌دهیم ...آیا پیمان کتاب (خدا) از آنها گرفته نشده که بر خدا (دروغ نبندند و) جز حق نگویند و آنان بارها آنرا خوانده‌اند، و سرای آخرت برای آنها که پرهیزگاری پیشه کنند بهتر است آیا نمی‌فهمید؟!»
۱۹. «وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى‌ الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ يُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ؛یهود گفتند: عزیر پسر خدا است! و نصاری گفتند مسیح پسر خدا است! این سخنی است که با زبان خود می‌گویند که همانند گفتار کافران پیشین است، لعنت خدا بر آنها باد، چگونه دروغ می‌گویند؟!»
۲۰. «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ لَكُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَراماً وَ حَلالًا قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ‌ وَ ما ظَنُّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ يَوْمَ الْقِيامَةِ ...؛بگو آیا روزیهائی را که خداوند بر شما نازل کرده مشاهده کردید که بعضی از آنرا حلال و بعضی را حرام کرده‌اید بگو آیا خداوند به شما اجازه داده یا بر خدا افترا می‌بندید؟ (و پیش خود تحریم و تحلیل می‌کنید) آنها که بر خدا افترا می‌بندند درباره (مجازات) روز رستاخیز چه می‌اندیشند؟ .....»
۲۱. «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ كَذِباً أُولئِكَ يُعْرَضُونَ عَلى‌ رَبِّهِمْ وَ يَقُولُ الْأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلى‌ رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ‌ الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ‌ أُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ؛چه کسی ستمکارتر است از آنها که بر خدا افترا می‌بندند، آنان (روز رستاخیز ) بر پروردگارشان عرضه می‌شوند و شاهدان (پیامبران و فرشتگان) می‌گویند اینها همانها هستند که به پروردگار دروغ بستند. لعنت خدا بر ظالمان باد! همانها که (مردم را) از راه خدا باز می‌دارند و راه حق را کج و معوج نشان می‌دهند و به سرای آخرت کافرند. آنان کسانی هستند که سرمایه وجود خود را از دست دادند و تمام معبودهای دروغین از نظرشان گم شدند.»
۲۲. «وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ‌ مَتاعٌ قَلِيلٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ؛بخاطر دروغی که زبانهای شما توصیف می‌کند نگوئید این حلال است و آن حرام، تا بر خدا افترا ببندید، کسانی که به خدا دروغ می‌بندند رستگار نخواهند شد. بهره کمی در این دنیا نصیبشان می‌شود، و عذاب دردناکی در انتظار آنها است.»
۲۳. «وَ إِنْ كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنا غَيْرَهُ وَ إِذاً لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلًا إِذاً لَأَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ‌ الْمَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنا نَصِيراً؛نزدیک بود آنها (با وسوسه‌های خود) تو را از آنچه وحی کرده‌ایم بفریبند، تا غیر آنرا به ما نسبت دهی، و در آن صورت تو را دوست خود انتخاب کنند! و اگر ما تو را ثابت قدم نمی‌ساختیم (و در پرتو مقام عصمت مصون از انحراف نبودی) نزدیک بود کمی به آنها تمایل کنی! و اگر چنین می‌کردی ما دو برابر مجازات (مشرکان) در حیات دنیا، و دو برابر (مجازات آنها) را بعد از مرگ ، به تو می‌چشانیدیم، سپس در برابر ما یاوری نمی‌یافتی!»
۲۴. «وَ يُنْذِرَ الَّذِينَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَ لا لِآبائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلَّا كَذِباً هؤُلاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْ لا يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ كَذِباً؛و (نیز) آنها را که گفتند خداوند فرزندی (برای خود) انتخاب کرده انذار کند. نه آنها (هرگز) به این سخن یقین دارند و نه پدرانشان، سخن بزرگی از دهانشان خارج می‌شود، آنها مسلما دروغ می‌گویند. این قوم ما هستند که معبودهایی جز خدا انتخاب کرده‌اند؛ چرا دلیل آشکاری (بر این کار) نمی‌آورند؟! و چه کسی ظالمتر است از آن کس که بر خدا دروغ ببندد؟!»
۲۵. «وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلى‌ جَهَنَّمَ وِرْداً لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئاً إِدًّا تَكادُ السَّماواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً؛و مجرمان را (همچون شتران تشنهکامی که به سوی آبگاه میروند) به جهنم میرانیم. آنها هرگز مالک شفاعت نیستند مگر کسی که نزد خداوند رحمان عهد و پیمانی دارد. آنها گفتند خداوند رحمن فرزندی برای خود اختیار کرده! چه سخن زشت و زننده‌ای آوردید. نزدیک است آسمانها بخاطر این سخن از هم متلاشی گردد، و زمین شکافته شود و کوهها به شدت فرو ریزد! از این رو که برای خداوند رحمن فرزندی ادعا کردند.»
۲۶. «قالَ لَهُمْ مُوسى‌ وَيْلَكُمْ لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى‌؛موسی به آنها گفت: وای بر شما دروغ بر خدا نبندید که شما را با عذاب خود نابود می‌سازد، و نومیدی و (شکست) از آن کسی است که دروغ (بر خدا) ببندد.»
۲۷. «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُ أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْكافِرِينَ؛چه کسی ستمکارتر از آن کس است که بر خدا دروغ می‌بندد، یا حق را پس از آنکه به سراغش آمد تکذیب می‌کند؟ آیا جایگاه کافران در دوزخ نیست؟»
۲۸. «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ‌ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ‌ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ‌ فَما مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِينَ؛هرگاه او سخنی دروغ بر ما می‌بست. ما او را با قدرت گرفتیم. سپس رگ قلبش را قطع می‌کردیم! واحدی از شما نمی‌توانست مانع شود و از او حمایت کند.»


حرمت افترا به زنان پاکدامن:
۱. «وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانِينَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ؛و كسانى كه زنان پاكدامن را به زنا متهم مى‌كنند، سپس چهار شاهد بر مدعاى خود نمى‌آورند، آنها را هشتاد تازيانه بزنيد و شهادتشان را هرگز نپذيريد؛ و آنها همان فاسقانند.»
۲. «إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ؛كسانى كه زنان پاكدامن و بى‌خبر از هرگونه آلودگى و مؤمن را متهم مى‌سازند، در دنيا و آخرت از رحمت الهى دور شدند و عذاب سختى براى آنهاست.»


حرمت افترا و نسبت ناروا دادن به شعیب علیه‌السلام:
«كَذَّبَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ‌ إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ‌ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ؛ اصحاب ایکه (شهری نزدیک مدین) رسولان (خدا) را تکذیب کردند. هنگامی که شعیب به آنها گفت، آیا تقوی پیشه نمی‌کنید؟ گفتند تو فقط دیوانه‌ای!»


زنان، موظّف به پرهيز از افترا (نسبت فرزندان نامشروع يا مشكوك) به شوهران خود:
«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا جاءَكَ الْمُؤْمِناتُ يُبايِعْنَكَ عَلى‌ أَنْ لا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئاً ... وَ لا يَأْتِينَ بِبُهْتانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَ‌ ... فَبايِعْهُنَ‌ ...؛اى پيامبر! هنگامى كه زنان مؤمن نزد تو آيند تا با تو بيعت كنند كه چيزى را همتاى خدا قرار ندهند،... و تهمت و افترايى را كه ساخته‌اند به كسى نسبت ندهند ... با آنها بيعت كن ....»


حرمت افترا و نسبت ناروا دادن به صالح علیه‌السلام:
۱. «ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِينَ‌ فَأَرْسَلْنا فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ‌ إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ كَذِباً وَ ما نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ؛سپس بعد از آنها جمعیت دیگری را به وجود آوردیم و در میان آنها رسولی از خودشان فرستادیم که پروردگار یکتا را بپرستید، جز او معبودی برای شما نیست آیا (با این همه از شرک و بت پرستی) پرهیز نمی‌کنید؟! او فقط مرد دروغگوئی است که بر خدا افترا بسته و ما هرگز به او ایمان نخواهیم آورد.»
۲. «كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ‌ إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ‌ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ‌ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ‌ ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ‌ فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ؛ قوم ثمود رسولان (خدا) را تکذیب کردند. هنگامی که صالح به آنها گفت: آیا تقوی پیشه نمی‌کنید؟ من برای شما فرستاده امینی هستم. گفتند (ای صالح) تو عقل خود را از دست داده ای تو فقط بشری همچون ما هستی اگر راست می‌گویی آیت و نشانه‌ای بیاو. عذاب الهی آنها را فرو گرفت، در این آیت و نشانه‌ای است ولی اکثر آنها مؤمن نبودند.»


حرمت افترا به عیسی علیه‌السلام مبنى بر سحر قلمداد كردن معجزات آن حضرت:
«وَ إِذْ قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَنِي إِسْرائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ؛و به یاد آورید هنگامی را که عیسی پسر مریم گفت: ‌ای بنی‌اسرائیل ! من فرستاده خدا به سوی شما هستم در حالی که تصدیق کننده کتابی که قبل از من فرستاده شده یعنی تورات می‌باشم، و بشارت دهنده به رسولی هستم که بعد از من می‌آید، و نام او احمد است، هنگامی که او (احمد) با معجزات و دلائل روشن به سراغ آنها آمد گفتند این سحری است آشکار


حرمت افترا به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله:
۱. «وَ ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ؛ممكن نيست هيچ پيامبرى خيانت كند. و هر كس خيانت كند، روز رستاخيز، آنچه را در آن خيانت كرده، با خود به صحنه محشر مى‌آورد؛ سپس نتيجه اعمال هركس، بطور كامل به او داده مى‌شود؛ و به آنها ستم نخواهد شد.»
۲.«وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى‌ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ؛اين گونه در برابرهر پيامبرى، دشمنى از شياطين انس و جنّ قرار داديم؛ آنها بطور سرّى سخنان ظاهر فريب و بى‌اساس براى اغفال مردم به يكديگر القا مى‌كردند؛ و اگر پروردگارت مى‌خواست، چنين نمى‌كردند؛ ولى ايمان اجبارى سودى ندارد. بنابراين، آنها و تهمت‌هايشان را به حال خود واگذار.»
۳. «أَ كانَ لِلنَّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَيْنا إِلى‌ رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قالَ الْكافِرُونَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ مُبِينٌ؛آيا براى مردم، موجب شگفتى بود كه به مردى از آنها وحى فرستاديم و گفتيم: مردم را از عواقب كفر و گناه بيم ده، و به كسانى كه ايمان آورده‌اند بشارت ده كه براى آنها، سابقه نيك -نيكنامى و پاداش‌- نزد پروردگارشان است؟! امّا كافران گفتند: اين مرد، ساحر آشكارى است!»
۴. «وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَرى‌ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ‌ أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ‌ بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِينَ؛ممكن نبود كه اين قرآن، بدون وحى الهى به خدا نسبت داده شود؛ بلكه با كتب آسمانى پيشين هماهنگ است و شرح و تفصيل كتاب الهى است؛ كه هيچ شكى در آن نيست، و از سوى پروردگار جهانيان است. آيا آنها مى‌گويند: «او قرآن را بدروغ به خدا نسبت داده است»؟! بگو: اگر راست مى‌گوييد، يك سوره همانند آن بياوريد؛ و غير از خدا، هر كس را مى‌توانيد به يارى فراخوانيد! ولى آنها از روى علم و دانش قرآن را انكار نكردند؛ بلكه چيزى را تكذيب كردند كه آگاهى از آن نداشتند، در حالى كه هنوز واقعيتش بر آنان روشن نشده بود! پيشينيان آنها نيز همين گونه تكذيب كردند؛ پس بنگر عاقبت كار ستمكاران چگونه بود!»
۵. «أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرامِي وَ أَنَا بَرِي‌ءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ؛آيا مشركان مى‌گويند: او -محمد- قرآن را بدروغ به خدا نسبت داده است.؟! بگو: اگر من آن رابه دروغ به خدا نسبت داده باشم، گناهش بر عهده من است؛ ولى من از گناهانى كه شما مرتكب مى‌شويد بيزارم.»
۶. «لَقَدْ كانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ ما كانَ حَدِيثاً يُفْتَرى‌ وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ كُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ؛به راستى در سرگذشت آنها عبرتى براى صاحبان انديشه بود. اينها داستان دروغين نبود؛ بلكه وحى آسمانى است، و با كتب آسمانى پيشين هماهنگ است؛ و در آن است شرح هر چيزى كه مايه سعادت‌انسان‌است)؛ وهدايت‌و رحمتى‌است براى گروهى كه‌ايمان مى‌آورند.»
۷. «وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ‌ ثُمَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُخْزِيهِمْ وَ يَقُولُ أَيْنَ شُرَكائِيَ الَّذِينَ كُنْتُمْ تُشَاقُّونَ فِيهِمْ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَى الْكافِرِينَ؛ و هنگامى كه به آنها گفته شود: پروردگار شما چه نازل كرده است؟ مى‌گويند: اينها افسانه‌هاى پيشينيان است. سپس روز قيامت خدا آنها را رسوا مى‌سازد؛ و مى‌گويد: «كجايند همتايان من به پندار شما كه به خاطر آنها با مؤمنان دشمنى مى‌كرديد؟! (در اين هنگام، كسانى كه از علم بهره دارند مى‌گويند: رسوايى و بدبختى، امروز بر كافران است!»
۸. «وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ‌ وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ؛ و هنگامى كه آيه‌اى را به آيه ديگر مبدّل كنيم و حكمى را نسخ نماييم- و خدا بهتر مى‌داند چه حكمى را نازل كند- آنها مى‌گويند: تو بر خدا افترا مى‌بندى! امّا اكثر آنها حقيقت را نمى‌دانند.ما مى‌دانيم كه آنها مى‌گويند: (اين آيات را انسانى به او تعليم مى‌دهد.» در حالى كه زبان كسى كه اينها را به او نسبت مى‌دهند عجمى است؛ ولى اين قرآن)، زبان عربى آشكار است.»
۹. «لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ؛و دلهايشان در بى‌خبرى فرو رفته است. و ستمكاران پنهانى نجوا كردند و گفتند): آيا جز اين است كه او بشرى همانند شماست؟! آيا به سراغ سحر مى‌رويد، در حالى كه چشم داريد و مى‌بينيد؟!»
۱۰. «وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذا إِلَّا إِفْكٌ افْتَراهُ وَ أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جاؤُ ظُلْماً وَ زُوراً وَ قالُوا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَها فَهِيَ تُمْلى‌ عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا؛ و كافران گفتند: اين قرآن فقط دروغى است كه او به خدا افترا بسته، و گروهى ديگر او را بر اين كار يارى داده‌اند. آنها با اين سخن، ظلم و دروغ بزرگى را مرتكب شدند. و گفتند: اين همان افسانه‌هاى پيشينيان است كه وى آن را رونويس كرده، و هر صبح و شام بر او املا مى‌شود.»
۱۱. «أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ؛ولى آنان مى‌گويند: (محمّد آن را به دروغ به خدا بسته است، امّا اين سخن حقّى است از سوى پروردگارت تا گروهى را انذار كنى كه پيش از تو هيچ انذاركننده‌اى براى آنان نيامده است، شايد پند گيرند و هدايت شوند.»
۱۲. «وَ إِذا تُتْلى‌ عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلَّا رَجُلٌ يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّكُمْ عَمَّا كانَ يَعْبُدُ آباؤُكُمْ وَ قالُوا ما هذا إِلَّا إِفْكٌ مُفْتَرىً وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ؛و هنگامى كه آيات روشنگر ما برآنان خوانده مى‌شود، مى‌گويند: او فقط مردى است كه مى‌خواهد شما رااز آنچه پدرانتان مى‌پرستيدند باز دارد. و مى‌گويند: اين جز دروغ بزرگى كه به خدا بسته شده چيز ديگرى نيست. و كافران درباره حق هنگامى كه به سراغشان آمد گفتند: اين، جز افسونى آشكار نيست.»
۱۳. «وَ قالُوا إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ؛و مى‌گويند: اين فقط سحرى آشكار است.»
۱۴. «وَ يَقُولُونَ أَ إِنَّا لَتارِكُوا آلِهَتِنا لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ؛و پيوسته مى‌گفتند: آيا مامعبودان خود را بخاطر شاعرى ديوانه رها كنيم؟!»
۱۵. «وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْكافِرُونَ هذا ساحِرٌ كَذَّابٌ؛آنها تعجب كردند كه پيامبر انذار كننده‌اى از ميان خودشان به سويشان آمده؛ و كافران گفتند: اين ساحر بسيار دروغگويى است.»
۱۶. «وَ لَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ قالُوا هذا سِحْرٌ وَ إِنَّا بِهِ كافِرُونَ؛هنگامى كه حق به سراغشان آمد؛ گفتند: اين سحر است، و ما نسبت به آن كافريم.»
۱۷. «وَ إِذا تُتْلى‌ عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ هذا سِحْرٌ مُبِينٌ‌ أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِيضُونَ فِيهِ كَفى‌ بِهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ؛ هنگامى كه آيات روشن ما بر آنان خوانده مى‌شود، كافران در برابر حقّى كه براى آنها آمده مى‌گويند: اين سحرى آشكار است. بلكه آنها مى‌گويند: آن آيات را بر خدا افترا بسته است! بگو: اگر من آن را به دروغ به خدا نسبت‌داده باشم لازم است مرا رسوا كند و شما نمى‌توانيد در برابر خداوند از من دفاع كنيد. او كارهايى را كه شما در آن وارد مى‌شويد بهتر مى‌داند؛ همين بس كه او گواه ميان من و شما باشد؛ و او آمرزنده و مهربان است.
۱۸. «أَ فَسِحْرٌ هذا أَمْ أَنْتُمْ لا تُبْصِرُونَ؛آيا اين دوزخ كه مى‌بينيد سحر است يا شما نمى‌بينيد؟!»
۱۹. «فَذَكِّرْ فَما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِكاهِنٍ وَ لا مَجْنُونٍ؛پس تذكّر ده، كه به نعمت و لطف پروردگارت تو كاهن و مجنون نيستى.»
۲۰. «أَمْ يَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ؛بلكه آنها مى‌گويند: او شاعرى است كه ما انتظار مرگش را مى‌كشيم!»
۲۱. «وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ؛و هرگاه نشانه و معجزه‌اى را ببينند روى برمى‌گردانند و مى‌گويند: اين سحرى هميشگى است.»
۲۲. «وَ إِذْ قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَنِي إِسْرائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ؛و به ياد آوريد هنگامى را كه عيسى بن مريم گفت: اى بنى‌اسرائيل! من فرستاده خدا به سوى شما هستم در حالى كه تصديق كننده توراتى مى‌باشم كه قبل از من فرستاده شده، و بشارت‌دهنده به پيامبرى كه بعد از من مى‌آيد و نام او احمد است. هنگامى كه او -احمد- با معجزات و دلايل روشن به سراغ آنان آمد، گفتند: اين سحرى آشكار است.»


حرمت افترا به مریم علیهاالسلام:
۱. «وَ بِكُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلى‌ مَرْيَمَ بُهْتاناً عَظِيماً؛و (نیز) بخاطر کفرشان و تهمت بزرگی که بر مریم زدند.»
۲. «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَكاناً شَرْقِيًّا فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ قالُوا يا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئاً فَرِيًّا؛در این کتاب (آسمانی قرآن ) از مریم یاد آر، آن هنگام که از خانواده اش جدا شد و در ناحیه شرقی قرار گرفت. (مریم) او را در آغوش گرفته به سوی قومش آمد، گفتند: ‌ای مریم! کار بسیار عجیب و بدی انجام دادی!»


حرمت افترا به ملائکه، مبنى بر دختر خدا دانستن آنان:
۱. «أَ فَأَصْفاكُمْ رَبُّكُمْ بِالْبَنِينَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِكَةِ إِناثاً إِنَّكُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلًا عَظِيماً؛آیا خداوند پسران مخصوص شما قرار داد و خودش دخترانی از فرشتگان انتخاب کرد؟! شما سخن بزرگ (و بسیار زشتی) می‌گوئید!»
۲. «فَاسْتَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّكَ الْبَناتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ‌ أَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِكَةَ إِناثاً وَ هُمْ شاهِدُونَ‌ أَلا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْكِهِمْ لَيَقُولُونَ‌ وَلَدَ اللَّهُ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ‌ أَصْطَفَى الْبَناتِ عَلَى الْبَنِينَ؛از آنها بپرس: آیا پروردگار تو دخترانی دارد و پسران از آن آنها است؟! آیا ما فرشتگان را به صورت دختران آفریدیم و آنها ناظر بودند؟! بدانید آنها با این تهمت بزرگشان می‌گویند. خداوند فرزندی آورده! ولی آنها قطعا دروغ می‌گویند! آیا دختران را بر پسران ترجیح داده؟»
۳. «وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبادِهِ جُزْءاً إِنَّ الْإِنْسانَ لَكَفُورٌ مُبِينٌ‌ أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا يَخْلُقُ بَناتٍ وَ أَصْفاكُمْ بِالْبَنِينَ‌ وَ جَعَلُوا الْمَلائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُونَ؛آنها برای خداوند از میان بندگانش جزئی قرار دادند (و ملائکه را دختران خدا خواندند) انسان کفران کننده آشکاری است! آیا از میان مخلوقاتش دختران را برای خود انتخاب کرده، و پسران را برای شما؟! آنها فرشتگان را که بندگان خدایند مؤنث پنداشتند، آیا به هنگام آفرینش آنها شاهد و حاضر بودند؟ این گواهی آنها نوشته می‌شود و از آن بازخواست خواهند شد!»
۴. «إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنْثى‌ وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً؛کسانی که به آخرت ایمان ندارند فرشتگان را دختر (خدا) نامگذاری می‌کنند. آنها هرگز به این سخن یقین ندارند تنها از ظن و گمان بیپایه پیروی می‌نمایند، با اینکه گمان هرگز انسان را بینیاز از حق نمی‌کند.»


حرمت افترا به موسی علیه‌السلام:
۱. «ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسى‌ بِآياتِنا إِلى‌ فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ فَظَلَمُوا بِها فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ‌ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ؛سپس به دنبال آنها (یعنی پیامبران پیشین) موسی را با آیات خویش به سوی فرعون و اطرافیان او فرستادیم اما آنها (با عدم پذیرش این آیات) بر آن ظلم کردند ببین عاقبت مفسدان به کجا کشید؟ اطرافیان فرعون گفتند: بدون شک این ساحر دانائی است!»
۲. «وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ وَ نَقْصٍ مِنَ‌ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ‌ فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسى‌ وَ مَنْ مَعَهُ أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ‌ وَ قالُوا مَهْما تَأْتِنا بِهِ مِنْ آيَةٍ لِتَسْحَرَنا بِها فَما نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ؛و ما نزدیکان فرعون (و قوم او) را به خشکسالی و کمبود میوه‌ها گرفتار کردیم شاید متذکر گردند. و گفتند هر زمان آیتی برای ما بیاوری که سحرمان کنی ما به تو ایمان نمی‌آوریم!»
۳. «ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسى‌ وَ هارُونَ إِلى‌ فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ بِآياتِنا فَاسْتَكْبَرُوا وَ كانُوا قَوْماً مُجْرِمِينَ‌ فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا إِنَّ هذا لَسِحْرٌ مُبِينٌ؛بعد از آنها موسی و هارون را با آیات خود به سوی فرعون و اطرافیانش فرستادیم، اما آنها تکبر کردند (و زیر بار حق نرفتند چرا که) آنها گروهی مجرم بودند و هنگامی که حق از نزد ما به سراغ آنها آمد گفتند این سحر آشکاری است!»
۴. «وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسى‌ تِسْعَ آياتٍ بَيِّناتٍ فَسْئَلْ بَنِي إِسْرائِيلَ إِذْ جاءَهُمْ فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا مُوسى‌ مَسْحُوراً؛ما به موسی نه معجزه روشن دادیم، از بنی اسرائیل سؤال کن آن زمان که این (معجزات نهگانه) به کمک آنها آمد (چگونه بودند) و فرعون به او گفت گمان می‌کنم‌ای موسی تو دیوانه (یا ساحری)!»
۵. «قالَ أَ جِئْتَنا لِتُخْرِجَنا مِنْ أَرْضِنا بِسِحْرِكَ يا مُوسى‌ قالَ لَهُمْ مُوسى‌ وَيْلَكُمْ لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى‌ قالُوا إِنْ هذانِ لَساحِرانِ يُرِيدانِ أَنْ يُخْرِجاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِما وَ يَذْهَبا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلى‌؛گفت: ‌ای موسی! آیا آمده‌ای که ما را از سرزمینمان با این سحرت بیرون کنی؟! موسی به آنها گفت: وای بر شما دروغ بر خدا نبندید که شما را با عذاب خود نابود می‌سازد، و نومیدی و (شکست) از آن کسی است که دروغ (بر خدا) ببندد. گفتند: این دو مسلما ساحرند، می‌خواهند شما را با سحرشان از سرزمینتان بیرون کنند، و آئین عالی شما را از بین ببرند!»
۶. «قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَيُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبْقى‌؛(فرعون) گفت آیا پیش از آنکه به شما اذن دهم به او ایمان آوردید؟! مسلما او بزرگ شماست که سحر به شما آموخته، بیقین دست و پاهای شما را بطور مختلف قطع می‌کنم و بر فراز شاخه‌های نخل به دار می‌آویزم، و خواهید دانست کدامیک از ما مجازاتش دردناکتر و پایدارتر است!»
۷. «قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ‌ قالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ؛فرعون گفت پروردگار عالمیان چیست؟! (فرعون) گفت پیامبری که به سوی شما فرستاده شده دیوانه است.»
۸. «قالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ‌ يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُونَ‌ قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ؛(فرعون) به گروهی که اطراف او بودند گفت: این ساحر آگاه و ماهری است! او می‌خواهد شما را از سرزمینتان با سحرش بیرون کند شما چه نظر می‌دهید؟ (فرعون) گفت: آیا به او ایمان آوردید پیش از آن که به شما اجازه دهم؟! مسلما او بزرگ و استاد شما است که به شما سحر آموخته، اما به زودی خواهید دانست که دستها و پاهای شما را به طور مختلف قطع می‌کنم، و همه شما را به دار می‌آویزم.»
۹. «وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى‌ لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ‌ فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ؛و عصایت را بیفکن! - هنگامی که (موسی) به آن نگاه کرد، دید (با سرعت) همچون ماری به هر سو می‌دود (ترسید و) به عقب برگشت، و حتی پشت سر خود را نگاه نکرد-‌ای موسی! نترس، که رسولان در نزد من نمی‌ترسند! و هنگامی که آیات روشنی بخش ما به سراغ آنها آمد گفتند: این سحری است آشکار
۱۰. «فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يا مُوسى‌ إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ‌ فَلَمَّا جاءَهُمْ مُوسى‌ بِآياتِنا بَيِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلَّا سِحْرٌ مُفْتَرىً وَ ما سَمِعْنا بِهذا فِي آبائِنَا الْأَوَّلِينَ؛هنگامی که به سراغ آتش آمد ناگهان از ساحل راست وادی در آن سرزمین بلند و پر برکت از میان یک درخت ندا داده شد که‌ای موسی! منم خداوند، پروردگار جهانیان! هنگامی که موسی با معجزات روشن ما به سراغ آنها آمد گفتند: این چیزی جز سحر نیست که به دروغ به خدا بسته شده، ما هرگز چنین چیزی در نیاکان خود نشنیده‌ایم!»
۱۱. «وَ قالَ فِرْعَوْنُ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يا هامانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لِي صَرْحاً لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلى‌ إِلهِ مُوسى‌ وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكاذِبِينَ؛فرعون گفت: ‌ای جمعیت (درباریان! ) من خدائی جز خودم برای شما سراغ ندارم! (اما برای تحقیق بیشتر) ‌ای هامان آتشی بر گل بیفروز! (و آجرهای محکم بساز) و برای من برج بلندی ترتیب ده، تا از خدای موسی خبر گیرم هر چند من گمان می‌کنم او از دروغگویان است!»
۱۲. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسى‌ فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ كانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِيهاً؛‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید همانند کسانی نباشید که موسی را آزار دادند و خداوند او را از آنچه در حق او می‌گفتند مبرا ساخت، و او نزد خداوند آبرومند (و گرانقدر) بود.»
۱۳. «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى‌ بِآياتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِينٍ‌ إِلى‌ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ كَذَّابٌ؛ما موسی را با آیات خود و دلیل روشن فرستادیم. به سوی فرعون و هامان و قارون، ولی آنها گفتند او ساحر بسیار دروغگوی است.»
۱۴. «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى‌ بِآياتِنا إِلى‌ فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ فَقالَ إِنِّي رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ‌ وَ قالُوا يا أَيُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنا رَبَّكَ بِما عَهِدَ عِنْدَكَ إِنَّنا لَمُهْتَدُونَ؛ما موسی را با آیات خود به سوی فرعون و درباریان او فرستادیم (به آنها) گفت: من فرستاده پروردگار عالمیانم. (هنگامی که گرفتار بلا شدند) گفتند: ‌ای ساحر! پروردگارت را به عهدی که با تو کرده بخوان (تا ما را از این درد و رنج برهاند) که ما هدایت خواهیم یافت.»
۱۵. «وَ فِي مُوسى‌ إِذْ أَرْسَلْناهُ إِلى‌ فِرْعَوْنَ بِسُلْطانٍ‌ مُبِينٍ‌ فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ وَ قالَ ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ؛ در (زندگی) موسی نیز نشانه و درس عبرتی بود، هنگامی که او را به سوی فرعون با دلیل آشکار فرستادیم اما او با تمام وجودش از وی روی برتافت و گفت: این مرد یا ساحر است یا دیوانه!»


حرمت افترا به مؤمنان:
«وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً؛و آنان كه مردان و زنان با ايمان را در برابر گناهى كه مرتكب نشده‌اند آزار مى‌دهند، بار بهتان و گناه آشكارى را به دوش كشيده‌اند.»


حرمت افترا به نوح علیه‌السلام:
۱. «لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‌ قَوْمِهِ فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ‌ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ؛ما نوح را به سوی قومش فرستادیم، او به آنها گفت: ‌ای قوم من (تنها) خداوند یگانه را پرستش کنید که معبودی جز او برای شما نیست (و اگر غیر این کنید) من بر شما از عذاب روز بزرگی میترسم. (ولی) اشراف قومش به او گفتند: ما تو را در گمراهی آشکاری می‌بینیم!»
۲. «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‌ قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ‌ فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراكَ إِلَّا بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأْيِ وَ ما نَرى‌ لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبِينَ؛ما نوح را به سوی قومش فرستادیم (نخستین بار به آنها گفت: ) من برای شما بیم دهنده‌ای آشکارم. اشراف کافر قومش (در پاسخ) گفتند ما تو را جز بشری همچون خودمان نمی‌بینیم، و کسانی را که از تو پیروی کرده‌اند جز گروهی اراذل ساده لوح نمی‌یابیم، و فضیلتی برای شما نسبت به خود مشاهده نمی‌کنیم بلکه شما را دروغگو تصور می‌کنیم.»
۳. «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‌ قَوْمِهِ فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ‌ فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلائِكَةً ما سَمِعْنا بِهذا فِي آبائِنَا الْأَوَّلِينَ؛ما نوح را به سوی قومش فرستادیم، به آنها گفت‌ای قوم من! خداوند یکتا را بپرستید که غیر از او معبودی برای شما نیست، آیا (باز از پرستش بتها) پرهیز نمی‌کنید؟ جمعیت اشرافی (و مغرور) از قوم نوح که کافر شده بودند گفتند: این مرد بشری است همچون شما که می‌خواهد بر شما برتری جوید، اگر خدا می‌خواست پیامبری بفرستد فرشتگانی نازل می‌کرد، ما چنین چیزی هرگز در نیاکان خود نشنیده‌ایم.»
۴. «إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّى حِينٍ؛او فقط مردی است که مبتلا به نوعی از جنون است، باید مدتی درباره او صبر کنید (تا مرگش فرا رسد، یا از این بیماری رهائی یابد).»
۵. «كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ؛پیش از آنها قوم نوح تکذیب کردند (آری) بنده ما (نوح) را تکذیب کرده و گفتند: او دیوانه است و (با انواع آزارها) او را (از ادامه رسالتش) بازداشتند.»


حرمت افترا به همسران پاكدامن:
۱. «وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَكانَ زَوْجٍ وَ آتَيْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً؛و اگر تصميم گرفتيد كه همسر ديگرى به جاى همسر خود انتخاب كنيد، و مال فراوانى بعنوان مهر به يكى از آنها پرداخته‌ايد، چيزى از آن را پس نگيريد. آيا براى باز پس گرفتن آن، به تهمت و گناه آشكار متوسّل مى‌شويد؟!»
۲. «وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَداءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ فَشَهادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ‌ وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كانَ مِنَ الْكاذِبِينَ؛و كسانى كه زنان خود را به زنا متهم مى‌كنند، و گواهانى جز خودشان ندارند، هريك از آنها بايد چهار مرتبه به نام خدا شهادت دهد كه از راستگويان است؛ و در پنجمين بار بگويد كه لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد.»
به این عمل در لسان فقه لعان گفته می‌شود. بر اساس این آیه «صورت لعان این است که مرد ابتدا می‌کند و بعد از آن‌که زن را قذف نمود یا فرزند زن را نفی نمود، می‌گوید: «اشهد باللَّه انی لمن الصادقین فیما قلت من قذفها» یا «... نفی ولدها» این را چهار مرتبه می‌گوید سپس یک مرتبه می‌گوید: «لعنة اللَّه علیّ ان کنت من الکاذبین». سپس زن بعد از آن، چهار مرتبه می‌گوید: «اشهد باللَّه انه لمن الکاذبین فی مقالته من الرمی بالزنا» یا «... نفی الولد» سپس یک مرتبه می‌گوید: انّ غضب اللَّه علیّ ان کان من الصادقین. و «واجب است که شهادت و لعن به‌صورت مذکور باشد، پس اگر مرد یا زن بگوید: «احلف» یا «اقسم» یا «شهدت» یا «انا شاهد» یا لفظ جلاله را به لفظ دیگری مانند رحمن و خالق بشر و مانند این‌ها تغییر دهند، یا مرد بگوید: «انی صادق» یا «لصادق» یا «من الصادقین» و لام را ذکر نکند، یا زن بگوید: «انه لکاذب» یا «کاذب» یا «من الکاذبین» واقع نمی‌شود. و همچنین است اگر مرد «لعنت» را به «غضب» و زن «غضب» را به «لعنت» تبدیل نمایند.» لعان فقط نزد حاکم شرع واقع می‌شود و احوط (وجوبی) آن است که حتی نزد کسی که از طرف حاکم برای این منظور منصوب هم شده، واقع نشود. و «واجب است که لعان نمودن هرکدام از این دو، بعد از این باشد که حاکم شرع آن را بر او القاء نماید، پس اگر قبل از آنکه حاکم امر کند، مبادرت به آن نماید واقع نمی‌شود.» همچنین «واجب است که صیغه به عربی صحیح - در صورت قدرت بر آن - باشد وگرنه هر مقداری که از آن میسور است می‌آورد و در صورت تعذّر آن، به غیرعربی می‌آورد.» و «واجب است که هر دو در وقت تلفظ به الفاظ پنج‌گانه خود ایستاده باشند. و آیا معتبر است که در تلفظ هر یک از ایشان، هر دو با هم ایستاده باشند، یا ایستادن هر یک در وقت تلفظ به آنچه که اختصاص به او دارد، کفایت می‌کند؟ احوط (وجوبی) آن‌ها اولی است بلکه خالی از قوت نیست.»


حرمت افترا به همسران پیامبر:
«إِنَّ الَّذِينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَ الَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظِيمٌ‌ لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً وَ قالُوا هذا إِفْكٌ مُبِينٌ‌ لَوْ لا جاؤُ عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَداءِ فَأُولئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكاذِبُونَ‌ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِيما أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذابٌ عَظِيمٌ‌ إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِكُمْ ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ‌ وَ لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ ما يَكُونُ لَنا أَنْ نَتَكَلَّمَ بِهذا سُبْحانَكَ هذا بُهْتانٌ عَظِيمٌ‌ يَعِظُكُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَداً إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ؛به يقين كسانى كه آن تهمت عظيم را عنوان كردند گروهى متشكّل و توطئه‌گر از شما بودند؛ امّا گمان نكنيد اين ماجرا به زيان شماست، بلكه خير شما در آن است؛ هر يك از آنها سهم خود را از اين گناهى كه مرتكب شدند دارند؛ و آن‌كس از آنان كه بخش مهمّ آن را بر عهده داشت عذاب عظيمى براى اوست! چرا هنگامى كه اين تهمت را شنيديد، مردان و زنان باايمان نسبت به كسى كه از خودشان بود، گمان خير نبردند و نگفتند اين دروغ بزرگِ آشكارى است؟! چراچهار شاهد بر آن نياوردند؟! و هنگامى كه گواهان را نياوردند، آنان در پيشگاه خدا دروغگويانند. و اگر فضل و رحمت الهى در دنيا و آخرت شامل حال شما نمى‌شد، بخاطر اين گناهى كه كرديد عذاب سختى به شما مى‌رسيد! به ياد آوريد زمانى را كه اين شايعه را از زبان يكديگر مى‌گرفتيد، و با دهان خود سخنى مى‌گفتيد كه به آن يقين نداشتيد؛ و آن را ساده و كوچك مى‌پنداشتيد در حالى كه نزد خدا بزرگ است! چرا هنگامى كه آن را شنيديد نگفتيد: ما حق نداريم كه به اين سخن تكلّم كنيم؛ خداوندا منزّهى تو، اين بهتان بزرگى است؟! خداوند شما را اندرز مى‌دهد كه اگر ايمان داريد هرگز چنين كارى را تكرار نكنيد.»


حرمت افترا به هود علیه‌السلام:
۱. «وَ إِلى‌ عادٍ أَخاهُمْ هُوداً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ‌ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ‌ قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراكَ فِي سَفاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكاذِبِينَ؛و به سوی قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم، گفت‌ای قوم من! (تنها) خدا را پرستش کنید که جز او معبودی برای شما نیست، آیا پرهیزگاری پیشه نمیکنید؟! اشراف کافر قوم او گفتند ما تو را در سفاهت (و نادانی و سبک مغزی) می‌بینیم و ما مسلما تو را از دروغگویان میدانیم.»
۲. «إِنْ نَقُولُ إِلَّا اعْتَراكَ بَعْضُ آلِهَتِنا بِسُوءٍ قالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَ اشْهَدُوا أَنِّي بَرِي‌ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ؛ما فقط (درباره تو) می‌گوئیم بعضی از خدایان ما به تو زیان رسانده (و عقلت را ربوده‌اند) گفت من خدا را به شهادت می‌طلبم شما نیز گواه باشید که من از آنچه شریک (خدا) قرار می‌دهید بیزارم!»
۳. «ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِينَ‌ فَأَرْسَلْنا فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ‌ إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ كَذِباً وَ ما نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ؛سپس بعد از آنها جمعیت دیگری را به وجود آوردیم و در میان آنها رسولی از خودشان فرستادیم که پروردگار یکتا را بپرستید، جز او معبودی برای شما نیست آیا (با این همه از شرک و بت پرستی) پرهیز نمی‌کنید؟! او فقط مرد دروغگوئی است که بر خدا افترا بسته و ما هرگز به او ایمان نخواهیم آورد.»


حرمت افترا به یعقوب علیه‌السلام:
«أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى‌ قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ؛گوئید ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط یهودی یا نصرانی بودند بگو شما بهتر میدانید یا خدا؟ (و با اینکه می‌دانید آنها یهودی و نصرانی نبودند چرا حقیقت را کتمان می‌کنید) و چه کسی ستمگرتر از آن کس است که گواهی و شهادت الهی را که نزد او است کتمان کند و خدا از اعمال شما غافل نیست.»


حکم شایعه‌پراکنی (قرآن).


۱. بقره/سوره۲، آیه۱۴۰.    
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۴۷۵.    
۳. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱، ص۴۷۳.    
۴. آل عمران/سوره۳، آیه۶۵.    
۵. آل عمران/سوره۳، آیه۶۷.    
۶. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۳، ص۳۹۷.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۶۰۵.    
۸. بقره/سوره۲، آیه۱۴۰.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۴۷۵.    
۱۰. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱، ص۴۷۱.    
۱۱. بقره/سوره۲، آیه۱۴۰.    
۱۲. بقره/سوره۲، آیه۱۴۰.    
۱۳. آل‌عمران/سوره۳، آیه۷۹.    
۱۴. آل‌عمران/سوره۳، آیه۸۰.    
۱۵. انعام/سوره۶، آیه۱۱۲.    
۱۶. ذاریات/سوره۵۱، آیه۵۲.    
۱۷. نساء/سوره۴، آیه۲۰.    
۱۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۳۵۸.    
۱۹. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۴، ص۴۰۷.    
۲۰. نساء/سوره۴، آیه۱۱۲.    
۲۱. نساء/سوره۴، آیه۱۵۶.    
۲۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۱۹۸.    
۲۳. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۵، ص۲۱۶.    
۲۴. نور/سوره۲۴، آیه۱۱.    
۲۵. نور/سوره۲۴، آیه۱۲.    
۲۶. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۵، ص۱۲۸.    
۲۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۳۹۴.    
۲۸. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۸.    
۲۹. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۱۲.    
۳۰. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۹، ص۴۱۱.    
۳۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۴۵.    
۳۲. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۱۲.    
۳۳. بقره/سوره۲، آیه۷۹.    
۳۴. بقره/سوره۲، آیه۸۰.    
۳۵. بقره/سوره۲، آیه۱۶۸.    
۳۶. بقره/سوره۲، آیه۱۶۹.    
۳۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۵۷۰.    
۳۸. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱، ص۶۳۴.    
۳۹. آل عمران/سوره۳، آیه۷۵.    
۴۰. آل عمران/سوره۳، آیه۷۸.    
۴۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۶۲۹.    
۴۲. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۳، ص۴۱۹.    
۴۳. آل عمران/سوره۳، آیه۹۳.    
۴۴. آل عمران/سوره۳، آیه۹۴.    
۴۵. نساء/سوره۴، آیه۴۹.    
۴۶. نساء/سوره۴، آیه۵۰.    
۴۷. نساء/سوره۴، آیه۱۷۱.    
۴۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۲۲۰.    
۴۹. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۵، ص۲۴۳.    
۵۰. مائده/سوره۵، آیه۶۴.    
۵۱. مائده/سوره۵، آیه۱۰۳.    
۵۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۱۰۲.    
۵۳. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۶، ص۲۲۹.    
۵۴. انعام/سوره۶، آیه۲۱.    
۵۵. انعام/سوره۶، آیه۹۳.    
۵۶. انعام/سوره۶، آیه۱۳۸.    
۵۷. انعام/سوره۶، آیه۱۴۰.    
۵۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۴۵۸.    
۵۹. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۷، ص۴۹۹.    
۶۰. انعام/سوره۶، آیه۱۴۴.    
۶۱. انعام/سوره۶، آیه۱۵۰.    
۶۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۶، ص۲۶.    
۶۳. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۷، ص۵۰۵.    
۶۴. اعراف/سوره۷، آیه۲۸.    
۶۵. اعراف/سوره۷، آیه۳۲.    
۶۶. اعراف/سوره۷، آیه۳۳.    
۶۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۶، ص۱۴۹.    
۶۸. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۸، ص۹۹.    
۶۹. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۲.    
۷۰. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۹.    
۷۱. توبه/سوره۹، آیه۳۰.    
۷۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۷، ص۳۶۰.    
۷۳. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۹، ص۳۲۳.    
۷۴. یونس/سوره۱۰، آیه۵۹.    
۷۵. یونس/سوره۱۰، آیه۶۰.    
۷۶. هود/سوره۱۱، آیه۱۸.    
۷۷. هود/سوره۱۱، آیه۱۹.    
۷۸. هود/سوره۱۱، آیه۲۱.    
۷۹. نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۶.    
۸۰. نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۷.    
۸۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۴۴۲.    
۸۲. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۲، ص۵۲۶.    
۸۳. اسراء/سوره۱۷، آیه۷۳ - ۷۵.    
۸۴. کهف/سوره۱۸، آیه۴.    
۸۵. کهف/سوره۱۸، آیه۵.    
۸۶. کهف/سوره۱۸، آیه۱۵.    
۸۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۳۴۱.    
۸۸. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۳، ص۳۲۹.    
۸۹. مریم/سوره۱۹، آیه۸۶ - ۹۱.    
۹۰. طه/سوره۲۰، آیه۶۱.    
۹۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۲۳۲.    
۹۲. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۴، ص۲۴۱.    
۹۳. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۸.    
۹۴. حاقه/سوره۶۹، آیه۴۴ - ۴۷.    
۹۵. نور/سوره۲۴، آیه۴.    
۹۶. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۵، ص۱۱۶.    
۹۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۳۷۰.    
۹۸. نور/سوره۲۴، آیه۲۳.    
۹۹. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۷۶.    
۱۰۰. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۷۷.    
۱۰۱. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۸۵.    
۱۰۲. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۵، ص۴۴۰.    
۱۰۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۳۳۰.    
۱۰۴. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۱۲.    
۱۰۵. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۹، ص۴۱۱.    
۱۰۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۴۵.    
۱۰۷. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۳۱.    
۱۰۸. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۳۲.    
۱۰۹. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۳۸.    
۱۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۲۳۹.    
۱۱۱. طباطبائی، سید محمدحسین، فرهنگ قرآن،، ج۱۵، ص۴۳.    
۱۱۲. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۴۱ - ۱۴۳.    
۱۱۳. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۵۳.    
۱۱۴. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۵۴.    
۱۱۵. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۵۸.    
۱۱۶. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۵، ص۴۲۸.    
۱۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۳۱۱.    
۱۱۸. صف/سوره۶۱، آیه۶.    
۱۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۷۲.    
۱۲۰. طباطبائی، محمدحسین، فرهنگ قرآن،، ج۱۹، ص۴۲۵.    
۱۲۱. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۶۱.    
۱۲۲. انعام/سوره۶، آیه۱۱۲.    
۱۲۳. یونس/سوره۱۰، آیه۲.    
۱۲۴. یونس/سوره۱۰، آیات۳۷-۳۹.    
۱۲۵. هود/سوره۱۱، آیه۳۵.    
۱۲۶. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۱۱.    
۱۲۷. نحل/سوره۱۶، آیه۲۴.    
۱۲۸. نحل/سوره۱۶، آیه۲۷.    
۱۲۹. نحل/سوره۱۶، آیه۱۰۱.    
۱۳۰. نحل/سوره۱۶، آیه۱۰۳.    
۱۳۱. انبیاء/سوره۲۱، آیه۳.    
۱۳۲. فرقان/سوره۲۵، آیه۴.    
۱۳۳. فرقان/سوره۲۵، آیه۵.    
۱۳۴. سجده/سوره۳۲، آیه۳.    
۱۳۵. سبأ/سوره۳۴، آیه۴۳.    
۱۳۶. صافّات/سوره۳۷، آیه۱۵.    
۱۳۷. صافّات/سوره۳۷، آیه۳۶.    
۱۳۸. ص/سوره۳۸، آیه۴.    
۱۳۹. زخرف/سوره۴۳، آیه۳۰.    
۱۴۰. احقاف/سوره۴۶، آیه۷.    
۱۴۱. احقاف/سوره۴۶، آیه۸.    
۱۴۲. طور/سوره۵۲، آیه۱۵.    
۱۴۳. طور/سوره۵۲، آیه۲۹.    
۱۴۴. طور/سوره۵۲، آیه۳۰.    
۱۴۵. قمر/سوره۵۴، آیه۲.    
۱۴۶. صفّ/سوره۶۱، آیه۶.    
۱۴۷. نساء/سوره۴، آیه۱۵۶.    
۱۴۸. طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۵، ص۲۱۶.    
۱۴۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۱۹۸.    
۱۵۰. مریم/سوره۱۹، آیه۱۶.    
۱۵۱. مریم/سوره۱۹، آیه۲۷.    
۱۵۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۳۲.    
۱۵۳. محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی ج۱۴، ص۵۸.    
۱۵۴. اسراء/سوره۱۷، آیه۴۰.    
۱۵۵. صافات/سوره۳۷، آیه۱۴۹ - ۱۵۳.    
۱۵۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۱۷۱.    
۱۵۷. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۷، ص۲۶۱.    
۱۵۸. زخرف/سوره۴۳، آیه۱۵.    
۱۵۹. زخرف/سوره۴۳، آیه۱۶.    
۱۶۰. زخرف/سوره۴۳، آیه۱۹.    
۱۶۱. نجم/سوره۵۳، آیه۲۷.    
۱۶۲. نجم/سوره۵۳، آیه۲۸.    
۱۶۳. اعراف/سوره۷، آیه۱۰۳.    
۱۶۴. اعراف/سوره۷، آیه۱۰۹.    
۱۶۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۳۰ - ۱۳۲.    
۱۶۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۶، ص۳۱۴.    
۱۶۷. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۸، ص۲۸۹.    
۱۶۸. یونس/سوره۱۰، آیه۷۵.    
۱۶۹. یونس/سوره۱۰، آیه۷۶.    
۱۷۰. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۰۱.    
۱۷۱. طه/سوره۲۰، آیه۵۷.    
۱۷۲. طه/سوره۲۰، آیه۶۱.    
۱۷۳. طه/سوره۲۰، آیه۶۳.    
۱۷۴. طه/سوره۲۰، آیه۷۱.    
۱۷۵. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۳.    
۱۷۶. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۷.    
۱۷۷. شعراء/سوره۲۶، آیه۳۴.    
۱۷۸. شعراء/سوره۲۶، آیه۳۵.    
۱۷۹. شعراء/سوره۲۶، آیه۴۹.    
۱۸۰. نمل/سوره۲۷، آیه۱۰.    
۱۸۱. نمل/سوره۲۷، آیه۱۳.    
۱۸۲. قصص/سوره۲۸، آیه۳۰.    
۱۸۳. قصص/سوره۲۸، آیه۳۶.    
۱۸۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۷۴.    
۱۸۵. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۶، ص۴۴.    
۱۸۶. قصص/سوره۲۸، آیه۳۸.    
۱۸۷. احزاب/سوره۳۳، آیه۶۹.    
۱۸۸. غافر/سوره۴۰، آیه۲۳.    
۱۸۹. غافر/سوره۴۰، آیه۲۴.    
۱۹۰. زخرف/سوره۴۳، آیه۴۶.    
۱۹۱. زخرف/سوره۴۳، آیه۴۹.    
۱۹۲. ذاریات/سوره۵۱، آیه۳۸.    
۱۹۳. ذاریات/سوره۵۱، آیه۳۹.    
۱۹۴. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۸.    
۱۹۵. اعراف/سوره۷، آیه۵۹.    
۱۹۶. اعراف/سوره۷، آیه۶۰.    
۱۹۷. هود/سوره۱۱، آیه۲۵.    
۱۹۸. هود/سوره۱۱، آیه۲۷.    
۱۹۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۹، ص۶۸.    
۲۰۰. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۰، ص۲۹۵.    
۲۰۱. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۲۳.    
۲۰۲. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۲۴.    
۲۰۳. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۲۵.    
۲۰۴. قمر/سوره۵۴، آیه۹.    
۲۰۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۲۹.    
۲۰۶. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۹، ص۱۰۹.    
۲۰۷. نساء/سوره۴، آیه۲۰.    
۲۰۸. نور/سوره۲۴، آیه۶.    
۲۰۹. نور/سوره۲۴، آیه۷.    
۲۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۳۸۷.    
۲۱۱. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۵، ص۱۲۷.    
۲۱۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۳۸۸، کتاب اللعان، مسالة۱۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۲۱۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۳۸۹، کتاب اللعان، مسالة۱۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۲۱۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۳۸۸، کتاب اللعان، مسالة۱۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۲۱۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۳۸۹، کتاب اللعان، مسالة۱۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۲۱۶. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۳۸۹، کتاب اللعان، مسالة۱۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۲۱۷. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۳۸۹، کتاب اللعان، مسالة۱۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۲۱۸. نور/سوره۲۴، آیات۱۱-۱۷.    
۲۱۹. اعراف/سوره۷، آیه۶۵.    
۲۲۰. اعراف/سوره۷، آیه۶۶.    
۲۲۱. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۸، ص۲۲۲.    
۲۲۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۹، ص۱۲۷.    
۲۲۳. هود/سوره۱۱، آیه۵۴.    
۲۲۴. طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۰، ص۴۴۶.    
۲۲۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۹، ص۱۳۵.    
۲۲۶. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۳۱.    
۲۲۷. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۳۲.    
۲۲۸. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۳۸.    
۲۲۹. بقره/سوره۲، آیه۱۴۰.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۱، ص۱۷۶، برگرفته از مقاله «حکم افترا».    
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)    ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    






جعبه ابزار