جوان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شخصی که زمان زیادی از عمرش نگذشته است را جوان گویند. جوان مقابل
پیر است و از
احکام آن در بابهای
صلات،
زکات،
صوم،
عتق و
حدود سخن رفته است.
واژهی «جوانی» اشاره به مرحلهای از زندگی انسانها دارد که در آن قوای جسمی و روحی
بشر در بالاترین درجه و
استعداد خود قرار دارد و به عبارت دیگر، تمامی و استعداد درونی و بیرونی انسان در اوج شکوفائی و ثمردهی است. به کسی که در چنین دوران از زندگی بسر میبرد در
فارسی «جوان» و در
عربی «شاب» میگویند. آدمی با همه ابعاد وجودی و استعدادهای جسمی، روحی و عاطفی و عقلی خود که
علم و
تمدن و تکنولوژی پیشرفته امروزی، تنها نمودی از آن است، امکان تکمیل تدریجی این استعدادها را در جوانی به دست میآورد.
روانشناسان در تقسیمبندی مراحل
زندگی دورهی پیش از زمان چهل سالگی را زمان جوانی دانستهاند. این هنگام از زندگی در
دنیا و
آخرت فرخنده و مبارک شمرده شده است.
انسان در زندگی همواره آرزوی جوانی دارد و خدای متعال در وصف
بهشتیان که در نعمت های بیپایان إلهی غرق هستند و از نتیجهی
عبودیت و بندگی خود بهرهمند میشوند میفرماید:
«شباب لایهرمون»
«
بهشتیان جوان هستند و
پیر نمیشوند.»
پیامبر گرامی
اسلام، امام دوم و امام سوم
شیعیان را
سرور جوانان بهشت نامیده است:
«انّ الحسن و الحسین سیدا الشباب أهل الجنة:
همانا
امام حسن و
امام حسین (علیهمالسلام)
سرور و آقای
جوانان بهشتاند»
دین مبین
اسلام که داعیهی انسانسازی و شکوفاگری همهی ظرفیتها و استعدادهای بشری را دارد، جوانی را برترین و شایستهترین مرحلهی زندگی میداند و بر نقش محوری آن در سازندگی انسان تأکید میکند. با نگاهی گذرا به
احادیث امامان معصوم (علیهمالسلام) با حقیقت جوان و اهمیت دورهی جوانی بیشتر آشنا خواهیم شد.
«شیئان لا یعرف فضلهما الا من فقدهما الشباب و العافیه؛
دو چیز است که اهمیت آن ها جز با از دست دادن نشان شناخته نمیشود: اول جوانی و دوم
عافیت .»
قرآن مجید با توجه به زندگی مادی و
جهان طبیعت خطاب به انسان میگوید:
«و لا تنس نصیبک من الدنیا؛
و بهرهی خود را از این
دنیا و جهان مادی فراموش نکن.»
امام علی علیهالسلام در
تفسیر این
آیه میفرماید:
«لا تنس صحتک و قوتک و فراغک و شبابک و نشاطک أن تطلب
بها الآخرة؛ تندرستی و نیرو و آسایش و جوانی و شادابی خود را فراموش نکن و با این سرمایههای گرانبها
آخرت خود را تأمین کن.»
قال رسول الله:
«فضل الشاب العابد الذی یعبد فی صباه علی الشیخ الذی یعبد بعد ما کبرت
سنه کفضل المرسلین علی سائر الناس؛
جوان پارسائی که از نوجوانی
خدا را
بندگی میکند برتر از پیری است
که در کهنسالی به
عبادت میپردازد همچنان که پیامبران بر دیگر مردم برتری دارند.»
بر اهل
بصیرت روشن است که آن چه در باب اهمیت جوانی مطرح است، تنها سپری کردن روزگار نوزادی و نوجوانی و رسیدن به مرحلهای جدید که همهی انسانها به طور طبیعی در دوران
عمر، آن را پشت سر میگذارند، نیست؛ بلکه منظور آن است که در این برهه از زمان که تمامی قوا و استعداد های آدمی به حد کمال خود میرسد، انسان در مسیر صحیح و در جهت کمال و کسب
فضیلت و دانش حرکت کند و از این فرصت ارزشمند و تکرار ناشدنی بهرهی کافی ببرد چرا که در غیر این صورت اگر جوانی انسان در مسیر شهوات و نفسانیات باشد، ارزشی ندارد و چه بسا خذلان و
خسران همیشگی را به دنبال داشته باشد.
نگاه
امام خمینی به جوان، دیدگاه مقطعی و گذرا نبود، بلکه از آغاز مبارزه تا پایان حیات، همواره
جوانان یکی از اصلیترین مخاطبان ایشان بودند ایشان در برخی آثار خویش ویژگیهای مختلفی برای جوان برمیشمارد و در بیشتر موارد به ویژگیهای مثبت و فطرت بیآلایش آنان اشاره میکرد از نگاه ایشان از مهمترین ویژگیهای جوان، طالب معرفت بودن،
صداقت، صمیمیت و قلب صاف و ملکوتی است؛ ازاینرو آمادگی بیشتری برای
هدایت و انتخاب راه درست دارد و میتواند بهسرعت اصلاح شود.
امام خمینی جوان را دارای روحیه فداکاری و ازخودگذشتگی در راه هدفهای متعالی میدانست که در این راه با کمال اخلاص و مجاهدت به کشور خود خدمت میکند و خواهان کمک به دیگران و دارای حس تعاون است ایشان دوره جوانی را اوج توانمندی روحی و جسمی میدانست که فرصتی بیهمتاست برای استفاده بیشتر از امکانات وجودی خود در جهت برنامهریزی، اجرا و دستیابی به هدف میداند.
از ویژگیهای دوران جوانی وجود انرژی فراوان و نشاط جوانی و شوروشوق جسمی و روحی است که در این دوران جوان میتواند به آرزوهای خود جامه عمل بپوشاند و بهسرعت راههای ترقی و تکامل مادی و معنوی را طی کند.
ایشان دستیابی به بالاترین مقامات معنوی را باتکیهبر عزم و اراده، میسر و زمان جوانی را اوج قدرت اراده میداند.
امام خمینی به نقش مهم محبت و ملایمت و ملاطفت در
تربیت جوانان اشاره میکند و ضمن بهکاربردن عناوینی چون
جوانان متدین، برومند، روشنضمیر و
جوانان عزیز و متعهد، بهتناسب موارد، از زحمات و کوشش نسل جوان با احترام و محبت یاد و قدردانی میکرد. ایشان داشتن استقلال آزادی فکر و عمل و نفی وابستگیهای معنوی
جوانان را از نیازهای مهم میدانست که در سایه اسلام و قرآن قابل تحصیلاند. از نظر امام خمینی آزادی غربی مخالفت سنتهای انسانی و مخالفت با اخلاق میدانست و آزادی فکری
جوانان را به معنای داشتن فکر اسلامی به جای تفکر غربی میدانست که این خود بنیان استقلال فکری را در پی دارد.
انسان با
تولد، مراحل
رشد خود را آغاز میکند. بعد حیوانی انسان که نگاه دارنده و اراده کنندهی حیات اوست، به صورت بالفعل در او موجود است، اما بعد انسانی او به طور بالقوه و به صورت بذرهایی نهفته در درون اوست و به مرور زمان باید شناسایی و شکوفا شود. در طول
زمان و در ایام نوجوانی علاوه بر خواستهای نفسانی، دریافتهای عقلی او نیز رشد میکند تا آن که نوبت به ایام جوانی میرسد که هم اوج بروز استعدادهای حیوانی است و هم آدمی مراحل کمال عقلی خود را طی میکند. به عبارت دیگر در دوران جوانی از یک سو هوا و هوسها و
غرایز حیوانی با انگیزهای قوی ، انسان را به سوی خواستههای نفسانی میکشاند و از سوی دیگر قوهی عاقله گرایشهای روحی معنوی و فطری او را از هر گونه تخطی و تجاوز به حقوق دیگران باز میدارد. به عقیدهی روانشناسان با فرا رسیدن
بلوغ ، از یک طرف خواهشهای غریزی در وجود
جوانان شکفته میشود و از طرف دیگر تمایلات روحانی و
وجدان اخلاقی در ضمیرشان بیدار میگردد، یعنی همانطور که نیروی غریزه،
جوانان را به اعمال خواهشهای نفسانی
تحریک میکند، کششهای روحی، آنان را به ارضای خواستههای معنوی وا میدارد. در این میان، به ناچار یکی را باید انتخاب کرد و
شخصیت انسان بر اثر کثرت همین انتخابها و تداوم و
اصرار بر آن شکل میگیرد. اگر در این گزینشها (که جوان در ایام جوانی هر لحظه بر سر این دو راهی قرار دارد) و
فرمان نفس و جنبههای حیوانی خود را برگزینند، ساختار شخصیتی او بر پایهی صفات حیوانی شکل میگیرد؛ زیرا:
«انّ النفس لامارة بالسوء؛ هر آینه نفس، شما را به بدی دعوت میکند.»
در حقیقت با پیروی مداوم از نفس، تنها صفات مادی و حیوانی انسان رشد میکند و در این حالت، او حیوانی بیش نیست بلکه به تعبیر
قرآن کریم تا آن جا به پیش میرود که از
حیوان هم پستتر میشود.
« أولئک کالانعام بل هم اضلّ؛
آنان همچون چهارپایاناند بلکه ایشان گمراه ترند».
اگر آدمی در این مقابله و رویارویی جنبههای عقلی و خواستههای انسانی و فطری خود را برگزیند و بر این گزینش و انتخاب اصرار ورزد، جنبههای عقلی و عاطفی و روحی او شکوفا شده و صفات انسانی او به صورت ملکه و پایدار در میآید و بدینگونه شخصیت او پایه ریزی میشود. جملهی نورانی
امام علی (علیهالسلام) دلالت بر همین واقعیت دارد:
«انّ القلب الحدث کالارض الخالیة ما ألقی فیها من شیء قبلته؛ قلب جوان مانند زمین خالی است ؛ هر چه در آن بیفشانی؛ آن را میپذیرد.»
آن حضرت در حدیثی دیگر، مراحل تکمیل
عقل طبیعی را به زمان جوانی نسبت میدهد.
«ینتهی عقله فی خمس و ثلاثین و ما کان بعد ذلک فبالتجارب؛ مرحلهی نهایی عقل انسان تا ۳۵ سالگی است و بعد از آن تجربه است.»
انسان به صورت طبیعی دوست دارد که خصلتهای جوانی برای او همیشگی باشد و یا در تلاش است که جوانی او هرچه بیبشتر دوام یابد؛ قوای جسمی و روحی او ضعیف نشود؛ پیری و
سستی و
اضطراب و
افسردگی نداشته باشد؛ پژمرده نگردد و نشاط جوانی را حفظ کند. اما آیا میتوان همیشه جوان ماند؟ و آیا ممکن است صفات جوانی را حفظ کرد؟ در پاسخ این سؤال باید گفت گرچه قوای جسمانی انسان سیر طبیعی خود را ادامه میدهد و با گذر ایام جوانی، سیر نزولی خود را آغاز میکند، اما میتوان نشاط و شادابی و جوانی را برای همیشه حفظ کرد به گونهای که با پیر شدن و کاهش قوای جسمانی، قوای روحی انسان نه تنها دچار کمبود نمیشود بلکه رو به افزایش باشد ( زیرا
روح و صفات روحی انسان در عین استفاده از عالم مادی، دارای سیر معنوی است و با
عالم غیب ارتباط دارد و در صورت حفظ این ارتباط و سیر در عالم معنا میتوان نشاط روحی را روز به روز افزایش داد ) و این مهم تنها در سایهی
پرستش و
اطاعت و
بندگی خداوند متعال امکان دارد زیرا شادابی و
نشاط و آرامش، خصلتهای روحی انسان هستند و روح آدمی نشأت گرفته از روح پروردگار عالمیان است.
«و نفخت فیه من روحی؛
و در او از روح خویش دمیدم.»
با حفظ این ارتباط معنوی بین
خالق و
مخلوق ، میتوان روح و روانی سالم داشت و تا هر زمان که این ارتباط ادامه یابد، آن شادابی و نشاط برقرار خواهد بود. در
تفسیر عیاشی از
سلیمان بن جعفر همدانی روایت شده که
امام صادق (علیهالسلام) از او پرسیده است: ای سلیمان! مقصود از (فتی) (جوان) کسیت؟ عرض کردم فدایت شوم: نزد ما جوان را فتی گویند. فرمود: مگر نمیدانی که
اصحاب کهف همگی کامل مردانی بودند و با این وصف خدای ایشان را (جوان) نامیده است؟ ای سلیمان! فتی کسی است که به خدا
ایمان بیاورد و پرهیزکار باشد.
در
روایت دیگری این چنین میخوانیم که
جوانان عاقل در پیری هم جواناند:
«إذا شاب العاقل شبّ عقله و إذا شاب الجاهل شبّ جهله؛
خردمند وقتی پیر شود عقلش جوان میگردد و بیخرد چون پیر شود نادانی را از سر گیرد.»
سلام کردن مرد به
زن نامحرم مکروه است. در صورت جوان بودن زن،
کراهت شدیدتر است.
جوان و مانند او که خوابشان سنگین است میتوانند قبل از
نیمه شب،
نماز شب را به جا آورند؛ لیکن
قضای آن در
روز افضل از خواندن آن قبل از نیمه شب است.
شرط پرداخت
زکات چارپایان، رسیدن آنها به
حد نصاب است. اگر مقدار نصاب جوان باشند، پرداخت
حیوان پیر جهت زکات کفایت نمیکند.
در دَوَران امر بین آزاد کردن
برده پیر ناتوان و برده جوانی که هنوز مو بر صورتش نروییده، آزاد کردن پیر ناتوان، افضل است.
بوسیدن زوجه بر
زوج جوان
روزه دار مکروه است.
برخی گفتهاند: اگر
زناکار محصن، پیر باشد دو
حد بر او جاری میشود؛ یکی صد ضربه تازیانه و دیگری
سنگسار شدن و اگر جوان باشد تنها حد دوم جاری میگردد؛ لیکن
مشهور تفاوتی بین پیر و جوان قائل نشده و هر دو را مستحق دو حدّ دانستهاند.
•
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۳، ص۱۳۵. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.