جنّت (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
واژه جنت در موارد متعددی در
قرآن آمده است.
بیش از دویست
آیه قرآن درباره جنّت است و شماری از مؤلفانِ متقدم و متأخر و معاصر، در احصای آنها کوشیدهاند و بعضاً آنها را با شرح واژگان و
تفسیر مضامین و احیاناً احادیثِ مرتبط گرد آوردهاند.
برای نمونه،
محمدباقر مجلسی در
بحارالانوار،
بنا به روش خود در این
جامع حدیثی، ابتدا آیات مرتبط با موضوع جنّت (حدود ۲۷۵ آیه) را به ترتیب سورهها، درج و تفسیر آنها را، به طور عمده از
طبرسی و
فخررازی و
بیضاوی، نقل کرده است؛
ژول لابوم، مستشرق فرانسوی (متوفی ۱۸۷۶/۱۲۹۳)، در
تفصیل آیات القرآن الکریم، ذیل عنوان «الجنه» نزدیک به دویست آیه را بر اساس سورهها استخراج کرده است؛
محمدکمال شبانه، استاد معاصر مصری، در
صفه الجنه و اهلها (چاپ اول: قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۰) حدود دویست
آیه را، به ترتیب سورهها، با شرح مفردات، توضیحات تفسیری بر پایه
تفسیر ابنکثیر، و احادیث ناظر به آیات فراهم آورده است؛
کتاب جنانالخلد ماهراحمد صوفی (چاپ اول: بیروت ۱۴۲۶/ ۲۰۰۵) نیز مشتمل است بر بیش از ۱۵۰ آیه مرتبط با جنّت، با نظم موضوعی همراه با
تفسیر و احادیث مرتبط؛
مهدی غفاری نیز با دستهبندی مضمونی آیات جنّت (حدود ۱۸۰ آیه)، گزارشی فشرده از مضامین آنها را، بدون اشاره به معانی واژهها و
تفسیر آنها، عرضه کرده است.
ضرورت مطالعه و فهم منظومهای دادههای قرآن ــ و در مرحله بعد، احادیث مروی ــ در موضوع جنّت، با نظر به این نکته که منبع آگاهییابی از اینگونه مباحث فقط متن دین است، پوشیده نیست.
قرآن، در کنار
تأکید بر پایان یافتن این
جهان و وقوع
رستاخیز و ادامه زندگی انسانها در عالمی دیگر، در یک تقسیمبندی کلی
سعید و
شقی،
از جای زیست افراد سعید با تعبیرات گوناگون ــ و غالباً متضمن اوصاف اصلی آن ــ یاد میکند: جنّت (جمع آن جنّات) با بسامد بیش از صد بار
که گاه به واژهای اضافه یا با صفتی قرین شده است (جنّهالخلد، جنّه
نعیمٍ/
النعیم، جنّات
النعیم، جنّهالمأوی'، جنّاتالمأوی'، جنّه عالیه، جنّاتُ عدنٍ، جنّاتالفردوس)،
روضه،
رَوضاتِ الجَنّات،
فردوس،
دارالسَّلام،
دار/ الدار الاخره (نُهبار)، دارُالْخلد،
دارَالْمُقامه،
دارُالْقرار،
دارُالْمتّقین،
مقام امین،
مقعدِ صدق،
علّیین/ علّیون
و حُسنی'.
گفتنی است که مجموعه تعابیر
قرآن درباره جنّت و اوصاف آن در
سورههای مکی و
مدنی طنینی یکسان دارد
مضامین این آیات عبارت است از اوصاف جنّت (جنّات)، شامل مشخصه اصلی و اندازه و گستره و مکان، شماره جنّتها، انواع
نعمتهای جنّت، اوصاف ثبوتی و سلبی
نعمتها و اشیای موجود در جنّت، غرض از آفرینش جنّت، اهل جنّت، صفات و
ملکات و کارهایی که انسانها را شایسته جنّت می کند، محرومان از جنّت و مناسبات ساکنان جنّت با یکدیگر.
مهمترین وصف جنّت، از خودِ این واژه و دو واژه
فردوس و
روضه دانسته میشود که در آیات متعدد نیز تفصیل داده شده است: زیستگاه نیکبختان (الذین سُعِدوا)
پس از
دنیا،
باغ یا باغهایی است با درختان بسیار و سرسبز و پرشاخسار و سایهگستر،
دارای نهرهای روان (با تعبیر «تجری مِنْ تحتها الانهار»، ۳۵بار و برخی تعبیرات دیگر)، چشمههای جوشان و جاری
و سرشار از هرگونه
میوه در هرآن،
با دمایی
معتدل، نه گرمای تند نه سرمای شدید.
وسعت جنّت در دو
آیه ذکر شده است: به پهنای آسمانها و
زمین
و به پهنایی مانند پهنای آسمانها و زمین.
مراد از این دو تعبیر ــ که اولی به دومی تحویل می شود ــ به نظر مفسران
بیان این نکته است که تصور و ادراک وسعت جنّت در قلمرو فهم و
ذهن انسانها نیست. تعبیر آسمانها فقط به عوالمی
مخلوق و مقداری و جسمانی و دارای عُلوّ (السماوات العُلی')
دلالت دارد که نزدیکترینشان (السماء الدنیا)
مشتمل بر مجموعه چیزهایی است (
کواکب، مصابیح) که تحت عنوان
عالم عُلوی موضوع مطالعات علمی بوده است و بنابراین، آسمانهای برتر و دورتر، در دسترس ادراک و
تجربه حسی و بررسیدنهای متعارف افراد بشر قرار ندارد
به این ترتیب، تعبیر «عرضُها السماواتُ و الارض» از گسترهای ناشناخته
خبر میدهد که صرفاً قابل
مقایسه با وسعت مجموعه آسمانها (در مراد قرآنی آن) و
زمین است.
جای جنّت نیز در
آسمان است و گذشته از فحوای بسیاری از آیات (مانند همین دو آیه و آیه ۴۰ سوره اعراف و آیه ۱۸ و ۱۹ سوره مطففین)،
چند آیه، با عنایت به توضیحات مفسران، بر همین معنا دلالت دارد، از جمله آیه ۱۰ سوره غاشیه
، آیه ۲۲ سوره ذاریات
(وفی السماءِ... ما توعَدون) و آیات ۱۴ و ۱۵ سوره نجم
(عندَها جنّه المَأوی')
کاربرد واژهها و صفات مختلف برای جنّت و اشاره به وجود چهار جنّت،
مفسران را به گونهای تمایز بین جنّات و تشخیص دست کم چهار جنّت، به ویژه با استفاده از توضیحات موجود در احادیث، رهنمون شده است: در سوره رحمن، ابتدا از دو جنّت (جنّتان) برای اهل
اخلاص و
خضوع
و سپس از دو جنّت دیگر یاد شده است.
در
تفسیر دو جنّتِ نخست، این آرا در تفاسیر آمده است: یک
جنّت روحانی و یک
جنّت جسمانی، یکی برای انسانها و دیگری برای جنّیان، یکی بهمثابه
پاداش فرمانبری و دیگری بهمثابه پاداش
ترک نافرمانی، یک جنّتِ
پاداش و یک جنّت ناشی از دِهِش (
فضل)
الهی (به ویژه ناظر به آیه ۳۵
سوره ق)
دو جنّت متمایز به اعتبار نوع مصالحِ بِنا (
طلا و
نقره)، دو جنّت به اعتبار تفاوت کارکرد، و جنّات عدن و جنّت (جنّات)
نعیم مذکور در آیات متعدد
آیه ۶۲
سوره رحمن، نیز دو جنّت دیگر را با تعبیر «مِنْ دونِهِما» معرفی می کند و بیشتر مفسران مراد از این دو تعبیر را فروتر بودن از حیث مرتبه و مزایا دانستهاند. برخی نیز آن را پایینتر بودن مکانی
تفسیر کردهاند. همچنین گفتهاند که این دو جنّت برای
اصحاب یمین و دو جنّتِ نخست برای
مقربان
است، یا اینکه دو جنّتِ فروتر اختصاص به پیرامونیانِ (خدمه،
ولدان)
اهل بهشت دارد؛ ضمن آنکه این چهار جنّت برای هریک از افراد
سعید است.
گذشته از دو آیه ۴۶ و ۶۲
سوره رحمن، تعبیر «جنّات عدن» به بالاترین درجه جنّت، جنّت اختصاصی مقربان، میانه (بُطنان) جنّت، جایگاه پیامبران و امامان
هدایتگر و
شهدا و
صالحان و
صدیقین، و جایی چنان متعالی که نه چشمی آن را دیده و نه به
قلب کسی خطور کرده،
تفسیر شده است،
ولی برخی گفتهاند که عَدْن به معنای اقامتگاه و وصف عمومی جنّت است، بهویژه با توجه به کاربرد آن در قالب جمع (جنّات)؛ در این صورت، جنّات عدن، تعبیر دیگری از
دارالمقامه و
دارالقرار است.
برخی از این توضیحات برای فردوس نیز آمده است: میانه جنّت و بهترین جای آن، بالاترین درجه جنّت، و یکی از نامهای آن. درباره جنّه المأوی' نیز گفته شده که بیانی دیگر از
جنّهالخلد و ناظر به یکی از ویژگیهای جنّت (همیشگی بودن، بهمثابه یک
کمال و نه وجه تمایز از جنّتی دیگر)
است.
برخی هم گفتهاند که این تعبیر درباره
جنّت حضرت آدم علیهالسلام پیش از
هبوط است. برخی مفسران نیز آن را جایگاه
ملائک دانستهاند.
در باره سایر تعبیرات، غالباً گفتهاند که این تعبیرات ناظر به خود جنّت و معمولاً یکی از اوصاف آن است. مثلاً، یکی از تفسیرهای
دارالسلام این است که
سلام از نامهای خداست، پس دارالسّلام یعنی
خانه خدا و این، تعبیری است برای بیان
شرافت و ارجمندی جنّت
اما از ابنعباس نقل کردهاند که هریک از تعبیرات جنّهالمأوی'، جنّه
النعیم، دارالخلد یا جنّهالخلد، دارالسّلام، جنّهالفردوس، جنّهعدْن و دارالجلال به یک جنّت اشاره دارد.
با این تفاوت که به جای
دارالجلال،
جنّهالنور آورده است،
برخی ضمن تأیید قول به چند جنّت، گفتهاند که همه نامها (مأوی'، عدْن و غیره) برای همه آنهاست.
در این میان، یک تعبیر دیگر نیز نظر مفسران را جلب کرده است؛ در
آیه ۳۰
سوره فجر، خطاب
خدا به صاحبان «
نفس مطمئنه» با گزاره «وَ ادْخُلی جنّتی» حکایت شده است. بیشتر مفسران، اضافه جنّت به یای متکلم را نشانه
تشریف و
تعظیم دانستهاند.
در سه
سوره رحمن (آیات ۴۶ـ۷۶)
،
واقعه (آیات۱۰ ـ۳۷)
،
انسان (آیات ۵ ـ۶، ۱۲ـ۲۲)
و آیاتی از سورههای دیگر
شماری از
نعمتهای جنّت برای اهل آن، به اقتضای جهات مختلف وجودیشان و به
تبع خواست آنان، معرفی شده است، مانند خوردنی، آشامیدنی، جای سکونت، نشیمنگاه،
پوشاک و دیدنیهای خوشایند. از خوردنیها بیشترین
تأکید بر میوههاست.
هرگونه میوه (فقط چهارگونه نام برده شده است:
خرما و
انار در الرحمن
آیه۶۸
انگور در
نبأ آیه۳۲،
موز در
واقعه آیه ۲۹، بنا بر
رأی
ابنعباس،
به وفور و همواره و پیاپی وجود دارد (کلِّ فاکهه، فاکهه کثیره، مِن کلّ الثمراتِ، فواکهَ مِما یشتهون، یتخیرون، اُکُلُها دائمٌ) و به آسانی از درختان چیده میشود.
درعین حال، دو وصف ویژه نیز برای این میوهها ذکر شده است: یکی اینکه از هر گونه
میوه یک
جفت (زوجان)
در
اختیار است و مراد از آن یا دو
صنف از یک گونه یا دو
سنخ از یک
میوه (میوه تازه،
میوه خشک شده) است، و شاید مراد آن باشد که علاوه بر مصداقهای شناخته شده هرگونه، یک صنف ناشناخته نیز هست که در
آخرت ارائه میشود،
هر چند به نظر
طباطبائی
برای هیچ یک از این توضیحات دلیلی وجود ندارد.
دوم اینکه هربار که اهل جنّت از میوهای استفاده میکنند با خود میگویند پیش از این نیز از این
میوه برخوردار شده بودیم. آنگاه
قرآن میافزاید «مانند آن به ایشان داده میشود».
درباره این دو تعبیر، بیانهای متفاوتی شده، اما همه آنها متضمن این نکته است که میوههای جنّت، با آنچه در دنیا هست و برای انسان شناخته شده است، به اقتضای آخرتی بودن، تفاوت اساسی دارد. بنابر تفسیری از
ابنعباس، هیچیک از
نعمتهای اهل جنّت، همانند دنیایی ندارند، بدین معنا که فقط در مشخصه اصلی و
اسم (خوردنی، آشامیدنی، پوشیدنی و غیره) مشترکاند.
در قرآن دوبار نیز
گوشت
و گوشت پرندگان (لحم طیرٍ)
از هرگونه که اهل جنّت بخواهند، ذکر شده است، با این
تفسیر که گوشت پرندگان، همزمان با خواست اهل جنّت، بی نیاز از هر مقدمه و مشکلی (مثلاً سر بریدن و آزردن حیوان)، آفریده میشود.
از آشامیدنیهای جنّت نیز در آیه ۱۵
سوره محمد نام برده شده است: نهرهایی از
آب و
شیر و
باده و
انگبین؛ آبی که
مزه و
بو و رنگش بر نگشته است، شیری که مزهاش دگرگون نمیشود، بادهای لذتبخش و انگبینی ناب. در چند جا هم جام باده (کأس) ذکر شده که باده آن سخت سپید و لذتبخش
است، آمیخته با عطر
کافور یا آمیخته با عطر زنجبیل از چشمهای به نام سلسبیل
یا همراه با
مشک و آمیخته با
تسنیم. واژه شراب
و شراب طهور
نیز به آشامیدنیهای جنّت اشاره دارد. درعین حال، تأکید
قرآن بر مبرا بودن باده جنّت از زیانها و عیوب باده شناخته شده دنیا (مستی، سردرد، واداشتن به گناه، تباه کردن
عقل)، درخور توجه است.
پوشاکهایی از
ابریشم و
حریر و
دیبا و دستبندهایی از
طلا و
نقره و
مروارید فرشهای ابریشمی و زربفت و نیکو و تکیه گاههای فاخر و بلند
سینیهای
طلا و ظرفهای سیمین و جامهای بلورین
و خدمتکاران جوان و خوشرو (وِلدان، غِلْمان؛
از دیگر
نعمتهای اهل جنت است.
وجود پیوند همسری، بهمثابه یکی از
نعمتهای جنّت، در
قرآن با تعبیرات ازواجٌ مطهّره
ازواجکم،
ازواجهم
و «زوَّجناهُم» (آنها را
همسر می گردانیم)
مطرح شده است. مفسران به استناد آیه ۲۳
سوره رعد و
آیه ۸
سوره غافر گفتهاند که همسران اهل جنّت ــ همچنان که پدران و مادران و فرزندانشان ــ اگر
صالح باشند، همراه آنها وارد جنّت میشوند و در ذیل آیه ۵۶
یس و ۷۰
زخرف توضیح دادهاند که همسران با
ایمان، در جنّت با یکدیگر به
کرامت خواهند زیست.
طباطبائی
این نکته را افزوده است که با عنایت به تعبیر «اُدخلوا»، مراد از همسران در این آیه قطعاً همان همسران مؤمنان در
دنیا هستند. درباره سه
آیه نخست
نیز یکی از تفسیرهای
مشهور و مقبول این است که
قرآن از همسران مؤمنان (نه زنان جنّت)
سخن گفته است. آیات ۷۰
رحمن و ۳۴ تا ۳۷
واقعه را نیز مرتبط با همین موضوع دانستهاند
و دور نمینماید که آیه ۳۳
نبأ نیز، به قرینه تعبیر مشترک، به همسران دنیایی مؤمنان ــ با لِحاظ اقتضائات آخرتی ــ تفسیر شود. درعین حال، در عِداد همین
نعمت، قرآن به «حور» (یک بار) و «حورٌ عینٌ» (زنان سپیدروی سیاه
چشم، سه بار) و همسری آنان با اهل جنّت اشاره کرده و ضمن وصف ظاهر آنها (زیبایی و طراوت)، بر پاکی و
عفاف و پوشیدگی و دور بودن آنان از هر نگاه هوسآلود
تأکید کرده است.
گفتنی است که به جز تعبیر «فی شُغُلٍ»،
که بنا به یک تفسیر کنایه از کامجویی است،
هیچ اشارهای در
قرآن به این مقوله وجود ندارد.
در موضوع
نعمتهای جنّت، چند
آیه دیگر نیز درخور توجه است. در آیه ۷۱
سوره زخرف، بر وجود هر چیز چشمنواز (ما تَلَذُّ الاَعین) و برآورده شدن هر خواسته (ما تشتَهیه الاَنفس) در جنّت
تصریح شده است و این
دلالت دارد بر اینکه موارد نام برده شده، همه
نعمتهای جنّت و تصویر تمام عیار آن نیست. این نکته، بهویژه با این گزاره قرآنی که هیچ کس از پاداشی که برای مؤمنان پوشیده داشته شده است (ما اُخفِی لَهُم)
آگاه نیست، و دو تعبیر «لَدَینا مزیدٌ»
و «زیاده»
تبیین شده است: مجموعه آنچه در جنّت هست، چه به اعتبارمقدار چه به اعتبار اوصاف کمالی، برتر از تصور و آگاهی انسانها در دنیاست.
اشاره
قرآن به «
غیب» بودن جنّت
نیز تأکیدی بر همین معناست. درعین حال، نباید از نظر دور داشت که قرآن به موازات ذکر پیاپی مهمترین اوصاف کمالی جنّت و
نعمتهای آن، مانند جاودانگی و ماندگاری، ایمنی (آمنین)،
پایداری (
نعیمٌ مقیمٌ)،
پیوستگی (غیرُممنونٍ)
و در دسترس بودن (لامقطوعه و لاممنوعه)،
بر نفی اوصاف و رفتارهایی چون رنج (نَصَب)
درماندگی (لُغوب)،
اندوه (
حزن)،
ارتکاب
گناه (تأثیم)،
سخنان ناروا و
پوچ (
لغو،
لاغیه)
نسبت
دروغ دادن و شنیدنِ کمترین سخن دروغ (کِذّاب)
و
مستی و تباهی
عقل (غَوْل)
تأکید میورزد. به علاوه، از مناسبات یکدلانه و صمیمانه اهل جنّت، به دور از کینه و دل آزردگی و
حسد (غِلٍّ، اِخْوان)،
همراه با سخنانی یکسر خوش و
پاک و مهرآمیز (الطیبِ من القول، سلامٌ، سلاماً سلاماً)
خبر میدهد تا تعالی و
تنزه اهل جنّت و سمت و سوی خواستها و رفتارهای آنان را بازشناساند. در این خصوص، واژه «طیبین»،
به عنوان
قید حالت برای اهل جنّت، درخور توجه است.
قرآن ارجمندی و خواستنی بودن جنّت و
نعمتهای آن را از آنرو مهم میداند که نشانه نکوداشت
خدا در حق بندگان است. تعبیراتی چون «اجراً کریماً»،
فضل (دِهش؛ در چندین آیه)، نُزُل (جای پذیرایی)
و حُسنی'
از یک سو و تأکید بر
بشارت و
رحمت
(که تعبیر
بشارت را ــ به ویژه از آن حیث که فاعل آن خداست ــ دلیل بر فراتر از فهم عقول بودن اوصاف جنّت می داند)،
تکریم (مُکرَمون)،
شادمانی
و مقبول بودن (مشکوراً)
از سوی دیگر،
معرف ونمایه جنّت از منظر قرآنی است و از اینروست که اهل جنّت، در قرارگاه
صدق،
یکسر زبان به تسبیح و حمد خدا می گشایند
و به هیچ روی، خواستار
انتقال از آن نیستند.
اوج این نگاه در واژه
رضوان، و بهویژه گزاره «رَضی اللّهُ عنهم و رَضُوا عنه» ظهور یافته است: جنّت، تجلی خشنودی دو سویه است. این تعبیر، که بسامدی فراوان در
قرآن دارد، نظر مفسران را به بررسی مراد از آن
معطوف کرده است.
واژه رضوان، به معنای
رضا و
خشنودی، در سیزده
آیه به کاررفته و در همه آنها مراد، خشنودی حق متعال است که از رهگذر فرمانبری از او حاصل می شود
و به همین اعتبار با جنّت ربط وثیق یافته و حتی در چند آیه در عداد
نعمتهای جنّت معرفی شده است
به نظر طباطبائی،
ذکر رضوان در ردیف
نعمتهای جنّت، با توجه به
سیاق آیه، حاکی از آن است که خشنودی خدا خود از خواستهای انسان است. اما آیه ۷۲
سوره توبه، دلالتی بیش از این دارد و در آن تعبیر «رضوانٌ من اللّه اکبر» آمده است.
این بدان معناست که رضوان خدا
نعمتی از لونی دیگر است که سایر
نعمتها از آن معنا میگیرند.
به تعبیر طباطبائی،
نحوه
تعبیر (رضوانٌ، در
سیاق نکره) حکایت از آن دارد که خشنودی
خدا نه قابل اندازهگیری است نه وهم
بشر بدان احاطه مییابد. بهعلاوه، حقیقت
رستگاری چیزی جز کسب این
رضوان نیست.
بیشتر مفسران، با گرایشهای مختلف، کاربرد رضوان را در موضوع جنّت ناظر به همین نکته دانستهاند.
مفسرانی نیز سخن از جنّت
روحانی به میان آوردهاند.
فخررازی
پس از آنکه گفته است از نظر متکلمان رضوان یعنی شادی و خشنودی اهل جنّت از نکوداشت
خدا در
حق آنان، از حکما نقل کرده است که رضوان به جنّت
روحانی اشاره دارد و این بالاترین درجه است؛ یعنی، تجلی نور جلال خدا در
بنده و
غرق شدن بنده در
بحر معرفت خدا، که آغازش خشنودی از خداست و فرجامش
خشنودی خدا از بنده.
وی تعبیر رضوان در آیه ۲۱
سوره توبه و نیز
آیه ۲۸
سوره فجر را اشاره به یک جنّت
روحانی نورانی عقلی قدسی الهی دانسته است. او سپس در
تفسیر آیه ۷۲ توبه،
تصریح کرده که این آیه
برهان قاطع بر ارجمندتر بودن
سعادت
روحانی از
سعادت جسمانی است. هر چند
قرآن بر اعتبار هر دو سعادت تأکید دارد و باید این هر دو را باور داشت. برخی از مفسرانی که بنابر مذهب کلامی خود معتقد به
رؤیت خدا در
آخرت بوده و آیات ۲۶ یونس و ۲۲ و ۲۳
قیامت را ناظر به آن دانستهاند،
نعمت رضوان را «رؤیتالله»
تفسیر کردهاند.
تأکید قرآن بر رضوان الهی بهمثابه اصلیترین مشخصه و بنمایه جنّت و برترین
نعمت آن، به ظن قوی در شکلگیری نظریه وجود جنّتی
روحانی و فارغ از
نعمتهای جسمانی، تأثیر جدّی داشته و حتی
فقیه و
محدث بزرگ امامی،
شیخ صدوق (متوفی ۳۸۱)، این نظر را پیش کشیده است که اهل جنّت چندین مرتبه دارند و هر کس به قدر همت خود از جنّت بهرهمند میشود و بالاترین مرتبه از آن کسانی است که به تعبیر
امام صادق علیهالسلام،
خدا را از روی
محبت
عبادت میکردهاند؛ اینان در جنّت همراه با فرشتگان (و مانند آنان، بینیاز از خوردن و آشامیدن و بهرهمندیهای دیگر) به
تقدیس و
تسبیح و
تکبیر اشتغال دارند.
این بیان، به فاصله اندکی، با انتقاد نسبتاً تند
فقیه و
متکلم نامور امامی،
شیخ مفید (متوفی ۴۱۳)، مواجه شد و او آن را برگرفته از آموزههای
مذهب نصارا و احتمالاً مبتنی بر یک حدیث ساختگی (موضوع) دانست. او
با استناد به آیاتی از
قرآن اثبات کرده که
نعمتهای جسمانی از اقتضائات جنّت است و در همه سطوح و مراتب آن وجود دارد. در مقام
داوری میان این دو،
محمدباقر مجلسی ضمن تأیید
انتقاد مفید از صدوق، توضیح داده است که لازمه بندگی از سر
محبت، نفی بهرهمندی جسمانی نیست و اگر چه
انسان بلند همت که در دنیای آمیخته با جاذبههای گوناگون جز به محبت و
قرب
حق نظر نیفکنده است، در
عالم آخرت، به طریق اَوْلی' به بهرهمندیهای جسمانی گرایشی ندارد، در عینحال، نباید از نظر دور داشت که او در این
نعمتها محبوب را میبیند، از هر گلی
عطر لطف او به مشام جانش میرسد و با هر میوهای رحمت او را
تجربه میکند. وی نظریه دو جنّت، جسمانی و
روحانی، را پذیرفته اما توضیح داده است که این دو از هم جدا نیستند، بلکه جنّت جسمانی قالبی است برای جنّت
روحانی؛ آن کس که در
دنیا روح عبادت را درک کرده و با فرمانبری
خدا انس یافتهاست، در جنّتجسمانیاز
نعمت
روحانی، یعنی رضایت خدا،
لذت میبرد و آنکس که در دنیا به
عبادت و اطاعتی بی
روح سرگرم بوده، بهره او در عالم آخرت نیز فقط
نعمتهای جسمانی جنّت است. از این منظر، اولیای خدا در زندگی دنیا نیز در جنّتاند، چون در لذت
محبت او غرقاند. آنان جنّت
آخرت را نیز ازآنرو دوست دارند و آرزو میکنند که طبق وعده قرآن، تجلیگاه
رضوان خداست، نه از آنرو که آکنده از بهرهمندیهای جسمانی است، و دریغا از آنکسکه جنّت را برای بهرهمندیهای جسمانیاش میخواهد؛ او
بنده خویش است (لَم یعبُد الاّ نَفسَه).
با تأمل در این رهیافت قرآنی به جنّت، میتوان دریافت که تلقّیهای رایج و همگانی در باره این وعده قرآنی، نهایتاً معرّف یکی از درجات جنّت و غالباً نارسا و ناتمام و غیرواقعی است. واژه «درجات» که در چند آیه به مناسبت ذکر جنّت مطرح شده، از همین حیث، درخور تأمل است.
به نظر
فخررازی،
این تعبیر قرآنی بر ذومراتب بودن
نعمتهای جنّت، به اعتبار تفاوت انسانها در
خصال و ملکات و مجموعه رفتارها و نیز چشمداشت آنها از سلوک مؤمنانه، دلالت دارد. ضمن اینکه بنابر آیه ۴۳
اعراف،
هر کس در هر درجهای، چنان با سعادت مطلوبش عجین میشود که جایی برای نظر کردن به دیگران و بروز کینه و رشک در او باقی نمیماند.
از سوی دیگر، از دیرباز، پرسشی جدّی پیش روی اهل نظر قرار داشته که چرا جنّت، بهمثابه
تجلی خشنودی خدا، حاوی مجموعهای از
نعمتهای جسمانی است و چرا
قرآن به ذکر و
ترسیم آنها اهتمام ورزیده است.
طباطبائی
در پاسخ، نخست به این دقیقه توجه داده است که در بیان و تعلیم قرآنی،
وجود
نعمتها و لذائذ در این نشئه، از ملزومات جداییناپذیر زندگی انسان در دنیاست. از طرفی همین انسان ــ که آمیزهای از
روح و
بدن است (
روحاً کائناً من بدنٍ و علی بدنٍ) ــ در «طور» ی دیگر به زندگی ادامه میدهد، پس به همان اعتبار که زیستن
انسان در «طور دنیا» بدون این ملزومات ممکن نیست، در «طور» دیگر نیز از آن ملزومات بینیاز نخواهد بود. اگر در نظر بگیریم که انسان دو چیز نیست، بلکه «یک چیز» است، در آن صورت، فرض عدم ملزومات حیات در طور
آخرت، به منزله فرض «عدم انسان» خواهد بود و نه حتی فرض عدم
استمرار وجود انسان.
معاد به معنای نابود کردن انسانها و ایجاد دوباره آنها در عالمی دیگر نیست؛ معاد یعنی
پایدار کردن انسان در «طور» ی ابدی و حذف همه اعراضی که او را در معرض زوال قرار میدهد.
تفاوت زندگی دنیا و آخرت، در
زوال و بقاست، نه در ملزومات اصلی و اقتضائات وجود انسان.
از این بیان، بهخوبی میتوان دریافت که چرا قرآن برای مخاطبان، با تعبیرات گوناگون، از وجود
نعمتهای جسمانی در جنّت سخن میگوید و آنها را به سمت و سو دادن کارها و ملکات نفسانی خود برای نیل به این
نعمتها و لذائذ، که مجموعاً از اقتضائات وجودی ایشان است و زوالپذیر نیست، فرامیخواند.
در واقع، برخلاف مکتوبات
جدلی،
این
نعمتها و بهرهمندیها ــ بدون در نظر گرفتن موانع و محظورات و محذوراتی که «طور دنیا» با آن عجین است ــ برای افراد انسان مطلوبیت نفسالامری دارد و «تابع» برخورداری یا محرومیت از آنها در دنیا نیست. بر این اساس، قرآن فرد فرد انسانها، از برخوردار و
محروم، را به طراحی زندگی
معطوف به جنّت، با تأکید بر مراتب و گوناگونی
نعمتهای آن، سفارش کرده است.
بسیاری از آیات مرتبط با جنّت، به معرفی
اهل آن و اوصاف و رفتارهای مؤدّی به جنّت، با این
قید که همگان، از
زن و
مرد، در این عرصه برابرند
پرداخته است.
ایمان و
تقوا و
عمل صالح (با ذکر برخی مصداقهای آن) و واژههای هم خانواده معنایی آنها (مثلاً
اطاعت از
خدا و
رسول، اتّباع سبیل، حق پذیری،
اخلاص، دوری از
شرک)، در این میان بیشترین بسامد را دارند. اما، تأکید
قرآن بر برخی کارها و صفات، حاکی از اهمیت آنها در
سلوک به سوی جنّت است، مانند
خشوع و خشیت و
فروتنی در پیشگاه
خالق، فروتنی نزد
خلق، سلامت رفتار و تن زدن از هوا و
هوس، راستی، بخشایش و
گذشت،
امانتداری، پایبندی به گواهیها، رسیدگی مالی به محرومان،
انفاق و دوری گزیدن از کار و
سخن بیهوده و پوچ
و نیز بزرگی نجستن و برتری نخواستن بر خلق و از تباهی در زمین دوری گزیدن
که تباهی در زمین را
نافرمانی
خدا تفسیر کرده است). ورود برخی افراد به جنّت نیز قطعاً ناشدنی است، همچنان که گذر ریسمان
کشتی از روزن
سوزن (یا عبور
شتر از روزن سوزن) شدنی نیست. اینها کسانی هستند که آیات خدا را
دروغ میشمرند و از پذیرفتن آنها تن می زنند.
مفسران نکات دیگری را نیز از
قرآن، بهویژه با نظر به احادیث، دریافتهاند، از جمله: مخلوق بودن فعلی جنّت، که به عنوان یکی از اجزای عقیده به جنّت، از موارد مناقشه بین متکلمان بوده است و هریک از موافقان و مخالفان دلایلی در
نقض و
ابرام آوردهاند جنّتی که
آدم و
حوا از آن به
زمین
هبوط کردند مراد از واژه
طوبی
زمین جنّت
و گفت وگوی اهل جنّت با
دوزخیان.
(۳۷) علاوه بر قرآن.
(۳۸) ابنبابویه، الاعتقادات، چاپ عصام عبدالسید، قم ۱۳۷۱ ش.
(۳۹) ابنجوزی، زادالمسیر فی علمالتفسیر، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
(۴۰) ابنقیم جوزیه، حادی
الارواح الی بلاد الافراح، چاپ سید جمیلی، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
(۴۱)
ابونعیم اصفهانی، صفهالجنه، چاپ علیرضا عبداللّه، دمشق ۱۴۰۶ـ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶ـ۱۹۸۷.
(۴۲) هاشمبن سلیمان بحرانی، معالم الزلفی فی معارف النشأه الاولی و الاخری، قم ۱۳۸۲ ش.
(۴۳) احمدبن حسین بیهقی، شعبالایمان، چاپ محمد سعید بسیونی زغلول، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۴۴) دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران ۱۳۶۷ ش ـ ذیل «بهشت II الف: در قرآن کریم» (از مهدی غفاری).
(۴۵) رساله عبداللّهبن اسماعیل الهاشمی الی عبدالمسیحبن اسحقالکندی: یدعوه الی الاسلام و رساله الکندی الی الهاشمی: یردّبها علیه و یدعوه الی النصرانیه فی ایام امیرالمؤمنین الخلیفه العباسی المأمون، دمشق: التکوین، ۲۰۰۵.
(۴۶) طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن.
(۴۷) طبرسی، مجمع البیان.
(۴۸) طبری، جامع.
(۴۹) محمدبن محمد غزالی، المضنون به علی غیراهله، چاپ ریاض مصطفی عبداللّه، دمشق ۱۴۱۷/۱۹۹۶.
(۵۰) محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیحالغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۵۱) فرجاللّه عبدالباری، یومالقیامه بینالاسلام و المسیحیه و الیهودیه، قاهره ۲۰۰۴.
(۵۲) محمدبن احمد قرطبی، التذكره فی احوال الموتی و امورالا´خره ، چاپ فواز احمد زمرلی، بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰.
(۵۳) محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ ش.
(۵۴) مجلسی، بحار الانوار.
(۵۵) محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران ۱۳۹۷.
(۵۶) احمد مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، بیروت ۱۳۶۵.
(۵۷) محمدبن محمد مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، چاپ حسین درگاهی، قم ۱۳۷۱ش.
(۵۸) مقاتلبن سلیمان، تفسیر مقاتلبن سلیمان، چاپ عبداللّه محمود شحاته،) قاهره (۱۹۷۹ـ۱۹۸۹.
(۵۹) عبدالعظیمبن عبدالقوی منذری، الترغیب و الترهیب منالحدیث الشریف، چاپ مصطفی محمد عماره، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۷، چاپ افست بیروت.
(۶۰) احمدبن محمد میبدی، کشفالاسرار وعدهالابرار، چاپ علیاصغر حکمت، تهران ۱۳۶۱ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جنت»، شماره۵۰۷۳.