جنّت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جنّت، جایگاه
موعود نیکان و اهل
سعادت در
جهان آخرت؛ نیز نام سکونتگاه
حضرت آدم پیش از
هبوط است.
جنّت، جایگاه
موعود نیکان و اهل
سعادت در
جهان آخرت؛ نیز نام سکونتگاه
حضرت آدم پیش از
هبوط است.
اعتقاد به وجود جنّت، به تبع اعتقاد به
حیات پس از
مرگ، از آموزههای قطعی اسلامی است.
اندیشمندان مسلمان، بهرغم اختلافنظر در تعبیر نحوه
حیات اخروی به ویژه
جسمانی یا
روحانی بودن آن، بر وجود جهان دیگر و
پاداش و
کیفر اعمال
انسان در آن
تأکید دارند.
این مقاله به شرح تعالیم اسلامی و بحثهای متفکران مسلمان درباره جنّت اختصاص دارد و شامل این بخشهاست: ۱) واژگان ۲) در قرآن و تفسیر ۳) در
حدیث ۴) در
کلام ۵) در
فلسفه ۶) در
عرفان ۷)
جنّت آدم
واژه جنّت در
قرآن گاه به معنای
باغ
و غالباً به معنای خاص آن، یعنی جایگاه نیکوکاران و مؤمنان در عالم
آخرت، است.
بیشتر لغتشناسان و نویسندگان مسلمان
لغتنامههای قرآنی، این واژه را
عربی و از ریشه ج ن ن، به معنای پوشیدگی و
ستر و حفاظ داشتن، و مراد از آن را بُستان و باغی میدانند که در آن سطح
زمین، به سبب تراکم بسیار درختان، از دید پوشیده میماند.
ابوحاتم رازی
جنّت را
بستان یا نخلستانی میداند که پیرامون آن محصور شده و درون آن از نظر پنهان است.
به نظر
جفری ریشه این واژه آرامی یا سریانی است که در این زبانها تخصیص معنایی یافته و به معنای پاداش نیکوکاران بهکار رفته است.
هوروویتس ریشه این واژه را به
فرهنگ و
دین یهود ارجاع داده و آن را با ترکیب gan eden (بهشت آسمانی) که در
تورات
بهکار رفته هممعنا میشمرد.
در غالب ترجمههای
فارسی
قرآن از
قرن چهارم تاکنون، برای معنای خاص واژه جنّت، واژه بهشت را برابر نهادهاند.
برای موارد کاربرد عام این واژه نیز معادلهایی نظیر
بوستان و
باغ گذاشتهاند.
واژه بهشت واژهای دینی است که در متون بازمانده از
فارسی میانه و اوستایی به معنای «بهترین زندگی» برای توصیف جهانی روحانی بهکار رفته است.
کلمه vahista در اوستایی، مرکّب است از vah به معنای نیک و پسوند -ista که با آن صفت عالی ساخته میشده است.
اصل این واژه، بهصورت
صفت در
ترکیب ahu vahista به معنای بهترین زندگی، معرف
پاداش نیکوکاران بوده است.
سپس در فارسی میانه
زردشتی و پهلوی اشکانی ــ و به پیروی از آن در
فارسی دری ــ
موصوف حذف و
صفتعالیvahista جانشینکل ترکیب شده
و بدینترتیب معنای «بهترین هستی» را به خود گرفته است ( سنسکریت vasisha- (بهترین) و سریانی دخیلguhist)
گهیشت gahist در سیر تحول آوایی واژه از vahistaبه
بهشت چنین بوده است:اوستایی
واژه «
مینو» نیز از واژههای هممعنا با جنّت و بهشت است.
این واژه بازمانده واژه اوستایی mainyava، بهمعنای روحی و آسمانی، و menuk پهلوی است.
واژه اخیر، خود از ریشه فارسی باستان maniyu استکه با واژهاوستایی mainyu (بهمعنایروح) مطابقت دارد.
مینو نیز، همانند بهشت، از واژگان دینی
زردشتی است و در گروه واژگان
جهان روحانی، مقابل جهان جسمانی، جای میگیرد.
در
قرآن واژهها و ترکیبات دیگری نیز هم معنا با واژه جنّت بهکار رفته است، از جمله
فردوس،
روضه
و
جنّات عدْن.
در باره واژه فردوس ــ که در ترجمههای
فارسی قرآن، واژههای
بهشت و
بهشت برین را برابر آن نهادهاند
ــ آرای گوناگونی وجود دارد.
فرهنگنویسان
عربی معنای آن را
باغ و
بستان میدانند،
اگرچه درباره نوع باغ یا بستان اختلافنظر دارند.
فراء آن را عربی اصیل، به معنای بستانی دانسته است که در آن
انگور وجود دارد (تاکستان).
ابندرید
برای آن ریشه فَرْدَسَه، به معنای پهنا، وسعت یا فراخی، را پیشنهاد کرده است.
برخی دیگراز لغتشناسان، غیرعربی بودن اصل واژه فردوس را پذیرفتهاند.
جوالیقی،
به نقل از
زجاج و
ابنکلبی، این کلمه را برگرفته از زبان رومی، به معنای بستان یا سرزمینهای دارای انواع روییدنیها میداند. وی همچنین به نقل از زجاج آورده است که برخی ریشه این کلمه را
سریانی میدانند.
سیوطی در
المتوکلی در سه فصل مجزا به این واژه اشاره کرده است: در ذیل کلمات رومی
دخیل در
قرآن، به نقل از
ابنابیحاتِم؛ در ذیل کلمات
نبطی دخیل، به نقل از سُدّی، به معنای انگور و برگرفته از کلمه فرداس؛ و در ذیل کلماتِ سریانی دخیل.
انستاس ماری کرملی کلمه فردوس را برگرفته از یونانی و به معنای بستان دانسته است، با این توضیح که ابتدا واژه فرادیس را از کلمه یونانی (paradaisos) (مأخوذ از واژه pairidaezaاوستایی) درست کرده و سپس برای آن مفرد فردوس را ساختهاند.
اما به نظر
جفری صرفاً
تصادف است که فرادیس، به عنوان صورت جمع واژه فردوس، از لحاظ آوایی این همه به واژه یونانی نزدیک است و بعید به نظر میرسد که واژه مستقیماً از یونانی وارد
عربی شده باشد.
به نوشته
آذرنوش،
فردوس در زبانهای
سامی، پیوسته به معنای
باغ بوده، مگر در سریانی که تحت تأثیر فرهنگ
مسیحی، تخصیص معنایی یافته و برای
پاداش
نیکوکاران بهکار رفته و چون در
قرآن مراد از فردوس همان بهشت است
بعید نیست که این واژه از سریانی به عربی وارد شده باشد و بنابراین، دیگر لازم نیست مانند کرملی تصور کنیم که کلمه، نخست به شکل فرادیس معرّب شده است و از آن مفرد فردوس را ساختهاند.
بسیاری از مستشرقان و پژوهندگان زبان و
فرهنگ
ایران، اصل واژه فردوس را ایرانی و مأخوذ از واژه پئیردایزا (pairidaeza) اوستایی میدانند، به معنای باغ بزرگی که گرداگرد آن دیواری کشیده باشند.
این واژه که در وندیداد دوبار آمده از دو جزء ساخته شده است: پیشوند pairi یاpâiri به معنای گرداگرد و پیرامون، و daeza به معنای انباشتن و روی هم چیدن و
دیوار گذاشتن.
در روزگار
هخامنشیان در
ایران بزرگ، بهخصوص در
آسیای صغیر، فردوسها یا پئیردایزاها، که باغهای بسیار بزرگ و باشکوه شاهان و بزرگان بود،
شهرت بسیار داشت.
اینگونه فضاها، که در سرزمین یونان وجود نداشت، انظار یونانیان را متوجه خود ساخت که با همان نام ایرانی آنها (در یونانی به شکل paradaisos) در نوشتههای خود از آنها یاد کردهاند و همین کلمه است که اکنون در تمام زبانهای اروپایی باقی مانده است.
همچنین
واژه pardes، پس از آشنایی
یهودیان با ایرانیان در بابِل، در
قرن ششم پیش از میلاد، وارد عبری شد و بارها در متون مقدّس بهکار رفت: در
عهد عتیق، سه بار بار
در معنای دنیویش ظاهر شده و سیزده بار (پیدایش: ۲ و ۳) به معنای جنّت (و دار جزا) آمده است. به علاوه، در
ترجمه سبعینی تورات، صورت یونانی این واژه، ۴۷ بار بهمعانی مختلف به کار رفته است.
این کلمه در نوشتههای
یهود بهتدریج مفهوم معنوی و روحانی گرفته و به معنای جای
پاداش ایزدی و اقامتگاه نیکان و پاکان بهکار رفته است.
همچنین این واژه در
عهد جدید دوبار به معنای جنّت به کار رفته است (لوقا، ۲۳، ۴۳؛ مکاشفه یوحنا، ۲:۷).
همانطور که گفته شد، در متون دینی یهود واژه gan
مرادف با pardes بهکار رفته و در نخستین ترجمه یونانی
تورات در ۲۸۲ ق م، کلمات
عبری gan و pardes هر دو، بدون امتیاز از یکدیگر، در یونانی paradeisos ترجمه شده است.
بِنوِنیست کلمه فردوس را از ریشه مادی میداند که به زبانهای یونانی و
عبری و
آرامی راه یافته است.
وی با ذکر شواهدی از سنگ نبشتههای شوش، استدلال کرده است که paradeisos یونانی و pardes عبری و آرامی، مأخوذ از واژه اوستایی pairi-daeza نیست بلکه برگرفته از واژهای در زبان مادی است که نزدیک به کلمه paradayda در فارسی باستان است.
این واژه متشکل از دو جزء است: para به معنای آنسو و dayda به معنای
دیوار.
یکی دیگر از واژههای قرآنی معادل جنّت، واژه «روضه» است.
روضه به معنای
سبزهزار زیبا و سرزمین پرآبی است که در آن گیاهان بسیار میروید.
در نخستین ترجمههای فارسی
قرآن، واژه
مرغزار و
بوستان را برابر روضه نهادهاند.
بهعقیده
جفری، واژه روضه به صورت اسم وارد عربی گردیده و از روی آن صورتهای فعلی (روَّض، راوَض و...) ساختهشده و باتوجه به اینکه برخی از این صورتها در
ادبیات کهن عرب بهکار رفته است، وامگیری واژه بایستی بسیار قدیمی باشد.
وی، به نقل از
فولرس، اصل این واژه را ایرانی میداند که از ریشه rud به معنای
رستن یا رشد کردن و
بالیدن گرفته شده است.
واژه اوستایی raod به معنای جاری و روان شدن است و از آنraoah به معنای رود وraoa بهمعنای رشد و همچنین قامت و بلندا مشتق شده است.
واژه رود در
پهلوی و سپس
فارسی دری از همین ریشه (rud) است.
بنا بر توضیحات واژهنامهها، یکی از مشخصاتِ روضه وجود آب فراوان در آن است.
به این ترتیب، میتوان نتیجه گرفت که مردم
عرب
بینالنهرین واژه پهلوی rud را
وام گرفته و آن را بر زمین پرآب اطلاق کردهاند.
ادی شیر واژه روضه را برگرفته از واژه فارسی «ریز» (riz)، از
مصدر ریختن، میداند که این کلمه به صورت «ریضه» و سپس «روضه» وارد عربی شده و از آن کلمات دیگری نظیر اراض را ساختهاند؛
اراض الوادی یعنی سرزمینهای پر
آب.
یکی دیگر از واژههای قرآنی که همانند
فردوس در ترکیب با واژه جنّات در قرآن بهکار رفته، واژه «عدن» است.
بسیاری از
لغتشناسان مسلمان این واژه را
عربی و
مشتق از ریشه ع د ن، بهمعنای ساکن شدن، قرار یافتن یا توقف در جایی، میدانند،
اما برخی دیگر آن را از ریشه
سریانی دانسته و جنات عدن را «
تاکستان» معنا کردهاند.
واژه عدن در
تورات (سفر پیدایش: ۲:۱۵) نیز در ترکیب با واژه gan (باغ/ بهشت) بهکار رفته است.
واژه عدن در
زبان اکدی به صورت edinnu ثبت شده و در آرامی به صورت den' و در
عبری به شکل edhen از اکدی
وام گرفته شده است.
عدن در اکدی به معنای سرزمینی سرسبز و جنگلی است.
بهنظر
ماراچی، این واژه در عربی مستقیماً از عبری گرفته شده است.
(۱) علاوه بر قرآن.
(۲) کتاب مقدّس تورات.
(۳) آذرتاش آذرنوش، راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۴) ابندرید، کتاب جمهرهاللغه، چاپ رمزی منیربعلبکی، بیروت ۱۹۸۷ـ ۱۹۸۸.
(۵) ابنفارس، معجم مقاییساللغه، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قم ۱۴۰۴.
(۶) ابنمنظور، لسان العرب.
(۷) محسن ابوالقاسمی، ریشهشناسی (اتیمولوژی)، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۸) ابوحاتم رازی، کتاب الزینه فی الکلمات الاسلامیه العربیه، چاپ حسینبن فیضاللّه همدانی، قاهره ۱۹۵۷ـ ۱۹۵۸.
(۹) ابوعبید هروی، کتاب الغریبین: غریبی القرآن و الحدیث، حیدرآباد، دکن ۱۴۰۶ـ۱۴۰۷/ ۱۹۸۵ـ۱۹۸۶.
(۱۰) محمدبن احمد ازهری، تهذیباللغه، ج۱۰، چاپ علی حسن هلالی، قاهره.
(۱۱) علیبن احمد اسدی طوسی، لغت فرس، چاپ فتحاللّه مجتبائی و علیاشرف صادقی، تهران ۱۳۶۵ ش.
(۱۲) اوستا، وندیداد، ترجمه هاشم رضی، تهران ۱۳۷۶ ش.
(۱۳) محمدحسینبن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۴۲ ش.
(۱۴) ابراهیم پورداود، آناهیتا: مقالات ایرانشناسی پورداوود، تصحیح میترا مهرآبادی، مقاله ۱۲: «فردوس ـ جهنم، بهشت ـ دوزخ»، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۱۵) موهوببن احمد جوالیقی، المعرّب من الکلام الاعجمی علی حروف المعجم، چاپ احمد محمد شاکر، قاهره ۱۹۴۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۶.
(۱۶) اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح فی اللغه و العلوم، چاپ ندیم مرعشلی و اسامه مرعشلی، بیروت ۱۹۷۴.
(۱۷) محمد حسندوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، زیرنظر بهمن سرکاراتی، تهران ۱۳۸۳ ش.
(۱۸) محمدعلی داعیالاسلام، فرهنگ نظام، چاپ سنگی حیدرآباد، دکن ۱۳۰۵ـ ۱۳۱۸ ش، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ـ۱۳۶۴ ش.
(۱۹) حسینبن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران ۱۳۳۲ ش .
(۲۰) احمدعلی رجایی، متنی پارسی از قرن چهارم هجری ؟: معرفی قرآن خطی مترجم شماره ۴، مشهد: آستان قدس رضوی.
(۲۱) محمدبنمحمد زبیدی، تاجالعروس منجواهرالقاموس، ج۳۵، چاپ مصطفی حجازی، کویت ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
(۲۲) محمدداود سلّوم، معجمالکلماتالاَکَّدیه فیاللّغات الشرقیه القدیمه و الاءغریقیه و اللّاتینیه، بیروت ۲۰۰۳.
(۲۳) دادخدا سیمالدین، واژهشناسی زبان فارسی میانه) ترجمه فشرده متن به زبان فارسی همراه با متن اصلی به خط سیریلیک ، دوشنبه ۱۳۸۰ ش.
(۲۴) عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۹۶۷ ، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
(۲۵) عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، المتوکلی فیما ورد فی القرآن باللغات، چاپ عبدالکریم زبیدی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۲۶) ادّی شیر، کتاب الالفاظ الفارسیه المعرّبه، بیروت ۱۹۰۸.
(۲۷) فرهنگنامه قرآنی: فرهنگ برابرهای فارسی قرآن براساس ۱۴۲ نسخه خطی کهن محفوظ در کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی، با نظارت محمدجعفر یاحقّی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۷۲ـ۱۳۷۴ش.
(۲۸) قرآن قدس: کهنترین برگردان قرآن به فارسی، پژوهش علی رواقی، تهران: مؤسسه فرهنگی شهید محمد رواقی، ۱۳۶۴ ش.
۲۹- انستاس ماری کرملی، نشوءاللغه العربیه و نموّها و اکتِهالُها، قاهره ۱۹۳۸؛
(۳۰) فتحالله مجتبائی، شهر زیبای افلاطون و شاهی آرمانی در ایران باستان، تهران ۱۳۵۲ ش.
(۳۱) شهرام هدایت، واژههای ایرانی در نوشتههای باستانی (عبری، آرامی، کلدانی) همراه با اعلام ایرانی، تهران ۱۳۷۷ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جنت»، شماره ۵۰۷۳.