• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جمع و تفرقه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



جمع‌ و تفرقه‌، زوج‌ اصطلاحی در ادبیات‌ صوفیه است‌.



جمع‌ در لغت‌ به‌ معنی گرد آوردن‌، فراهم‌ آوردن‌،
[۱] خلیل‌بن‌ احمد، کتاب‌ العین‌، ذیل‌ «جمع‌»، چاپ‌ مهدی مخزومی و ابراهیم‌ سامرائی، قم‌ ۱۴۰۵.
[۲] اسماعیل‌بن‌ حماد جوهری، الصحاح‌: تاج‌اللغة و صحاح‌العربیة، ذیل‌ «جمع‌»، چاپ‌ احمد عبدالغفور عطار، بیروت‌.
[۳] دهخدا، ذیل‌ «جمع‌».
و تفرقه‌ در گروه‌ اول‌ معنایی عبارت‌ است‌ از پراکندن‌، جداجداکردن‌ و پراکنده‌ شدن‌ و در گروه‌ دوم‌ معنایی بر امتیاز و تشخیص‌ و جدایی نهادن‌ میان‌ دوچیز
[۴] خلیل‌بن‌ احمد، کتاب‌ العین‌، ذیل‌ «فرق‌»، چاپ‌ مهدی مخزومی و ابراهیم‌ سامرائی، قم‌ ۱۴۰۵.
[۵] اسماعیل‌بن‌ حماد جوهری، الصحاح‌: تاج‌اللغة و صحاح‌العربیة، ذیل‌ «فرق‌»، چاپ‌ احمد عبدالغفور عطار، بیروت‌.
[۶] دهخدا، ذیل‌ «فرق‌».
دلالت‌ دارد.
معنای اصطلاحی هر دو واژه جمع‌ و تفرقه‌ با معنای لغوی آن‌ها مناسبت‌ کامل‌ و نزدیک‌ دارد.


این‌ زوج‌ ـ اصطلاح‌ جمع‌ / جمعیت‌، و تفرقه‌/ فرق‌ در اقوال‌ نقل‌ شده‌ از مشایخ‌ صدر تصوف‌ نیز سابقه‌ داشته‌ و با تعابیر متفاوت‌ از آن‌ها سخن‌ رفته‌ است‌.
در مقایسه‌ با زوج‌ ــ اصطلاح‌های پر کاربرد دیگری چون‌ فنا و بقا یا سکر و صحو، اجزای این‌ زوج‌ جمع‌ و تفرقه‌ ــ از استقلال‌ کمتری برخوردارند و معمولاً در متونِ اصطلاح‌ شناختیِ صوفیه‌، تعریفِ هریک‌ از این‌ دو عمیقاً به‌ تعریف‌ دیگری وابسته‌ است‌.
عام‌ترین‌ تعریف‌ برای این‌ زوج‌ اصطلاح‌، مفهومی است‌ که‌ از اقوال‌ مشاهیرِ صوفیه‌ برمی‌آید و بر اساس‌ آن‌، جمع‌/ جمعیت‌ عبارت‌ از آن‌ است‌ که‌ سالک‌، همه همت‌ و توجه خود را مصروف‌ واحد متعال‌ سازد و به‌ دیگری نپردازد، و تفرقه‌ بر خلاف‌ آن‌، پراکندگی خاطرِ سالک‌ در نتیجه توجه‌ به‌ ماسوی‌الله‌ و اشتغالات‌ مربوط‌ بدان‌ است‌.
بدین‌ترتیب‌ جمع‌ و تفرقه‌، ذیل‌ گفتمان‌ اصلی صوفیه‌ ــ توحید مندرج‌ می‌شود و با اندیشه افرادِ واحد، پیوندی تام‌ مییابد.
با این‌ حال‌، تعابیر و تفاصیلِ صوفیه‌ در باره این‌ دو واژه‌، مختلف‌ افتاده‌ و گاه‌ صورتی نامنسجم‌ یافته‌ است‌.
برخی همچون‌ ابوالحسین‌ نوری (متوفی ۲۹۵) با سادگیِ معمول‌ در اقوال‌ مشایخِ صدر تصوف‌، جمع‌ با حق‌ را تفرقه‌ از غیر، و تفرقه‌ از غیر را جمع‌ با حق‌
[۷] محمدبن‌ حسین‌ سلمی، طبقات‌ الصوفیة، ج۱، ص‌ ۱۶۶، چاپ‌ نورالدین‌ شریبه‌، حلب‌ ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
یا چون‌ ابوبکر واسطی (متوفی ۳۳۰) نظر بر پروردگار داشتن‌ را جمع‌، و نظر بر خود داشتن‌ را تفرقه‌
[۸] عمربن‌ محمد سهروردی، کتاب‌ عوارف‌ المعارف‌،ص‌ ۵۲۵، بیروت‌ ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
دانسته‌اند.
[۹] محمدبن‌ حسین‌ سلمی، طبقات‌ الصوفیة، ج۱، ص‌ ۳۹۳، چاپ‌ نورالدین‌ شریبه‌، حلب‌ ۱۴۰۶/۱۹۸۶.


۲.۱ - تعریف‌های مختلف ازاین اصطلاح

پیچیده‌تر شدن‌ تعاریفِ این‌ زوج‌ ـ اصطلاح‌ در ادوار بعد، بیشتر حاصل‌ لفظ‌ ‌پردازی است‌ تا فربهیِ مفهومیِ حاصل‌ از گسترش‌ و انشعاب‌ در مبانی نظری، گو اینکه‌ در میان‌ تعاریف‌ اولیه‌ نیز گاه‌ تفاوتهای قابل‌ ملاحظه‌ای دیده‌ می‌شود.
مثلاً از قول‌ مَمشاد دینَوَری
[۱۰] محمدبن‌ ابراهیم‌ عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص‌ ۶۱۲، چاپ‌ محمد استعلامی، تهران‌ ۱۳۴۶ ش‌.
آمده‌ است‌ که‌ جمع‌ آن‌ است‌ که‌ خلق‌ را جمع‌ گردانید در توحید و تفرقه‌ آن‌ است‌ که‌ در شریعت‌شان‌ متفرق‌ گردانید.
از لحاظ‌ نظام‌ سلوک‌ گفته‌ می‌شود که‌ سالک‌ در ابتدا باید با مجاهده‌ و تحمل‌ ریاضت‌ و تمرین‌های بسیار، در فروکاستن‌ مشغولیت‌های خود به‌ یک‌ مشغله‌ که‌ توجه‌ به‌ حق‌ است‌ بکوشد و در اوایل‌ کار ناچار است‌ با قهر و تکلف‌، خود را از پراکندگی خاطر برهاند و آنگاه‌ که‌ در این‌ ممارست‌ توفیق‌ یافت‌، طبعِ او دیگر به‌ این‌ تکلف‌ و الزامات‌ بیرونی نیازی نخواهد داشت‌ و حال‌ جمع‌ در وی استقرار خواهد یافت‌ و بدین‌سان‌ او اسیر حق‌ شده‌ و متفرق‌ نخواهد گردید.
در این‌ صورت‌ سالک‌ از اضطرابها رها شده‌، به‌ اطمینان‌ دست‌ خواهد یافت‌ و هیچ‌چیز در او تلون‌ و تغیّری پدید نتواند آورد.
[۱۱] اسماعیل‌بن‌ محمد مستملی، شرح‌ التعرف‌ لمذهب‌ التصوف‌، ج۱، ص‌ ۱۵۲۵ـ۱۵۲۷، چاپ‌ محمد روشن‌، تهران‌ ۱۳۶۳ـ ۱۳۶۶ ش‌.
[۱۲] منصوربن‌ اردشیر عبّادی، صوفینامه‌: التصفیة فی احوال‌ المتصوفة، ج۱، ص‌ ۱۷۳ـ۱۷۴، چاپ‌ غلامحسین‌ یوسفی، تهران‌ ۱۳۶۸ ش‌.

این‌ تلقی از جمع‌ و تفرقه‌، صورت‌ معمول‌ و روشنی از زوجاصطلاحِ مورد بحث‌ را نشان‌ میدهد اما از زمان‌ نخستین‌ تألیفات‌ صوفیه‌ در معنای جمع‌ و تفرقه‌ اختلافات‌ بسیار پدید آمده‌ بود و نویسندگانی چون‌ هجویری
[۱۳] علی بن‌ عثمان‌ هجویری، کشف‌المحجوب‌، ج۱، ص‌ ۳۲۳ـ۳۳۳، چاپ‌ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ‌ افست‌ تهران‌ ۱۳۵۸ ش‌.
و قشیری
[۱۴] عبدالکریم‌بن‌ هوازن‌ قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص‌ ۶۴ـ۶۷، چاپ‌ معروف‌ زریق‌ و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت‌ ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
از این‌ اختلاف‌ در تعابیر سخن‌ گفته‌اند.

۲.۲ - تعریف ابونصر سراج‌

ابونصر سراج
[۱۵] ابونصر سراج‌، کتاب‌ اللُّمَع‌ فی التصوف‌، ج۱، ص‌ ۳۳۹ـ۳۴۰، چاپ‌ رینولد آلن‌ نیکلسون‌، لیدن‌ ۱۹۱۴، چاپ‌ افست‌ تهران‌.
جمع‌ را اشاره‌ به‌ حق‌ بدون‌ خلق‌ و تفرقه‌ را اشاره‌ به‌ کَوْن‌ و خلق‌ دانسته‌، از نظر او این‌ دو اصل‌ از یکدیگر مستغنی نیستند و نمی‌توان‌ یکی از آن‌ دو را بدون‌ دیگری وجهه نظر قرار داد.

۲.۳ - تقسیم‌بندی هجویری

هجویری به‌ تقسیم‌بندی اقوال‌ مشایخ‌ در باب‌ جمع‌ و تفرقه‌ پرداخته‌ و آورده‌ است‌ که‌ به‌ اعتقاد برخی از منظر توحید، جمع‌ بر دو درجه‌ است‌ یعنی آنچه‌ در اوصاف‌ بنده‌ است‌ توحید، و آنچه‌ در اوصاف‌ حق‌ است‌ سِرّ توحید است‌ و بنده‌ قادر به‌ اکتساب‌ آن‌ نتواند بود.
برخی دیگر معتقدند از منظر اوصاف‌، جمع صفت‌ حق‌ و تفرقه‌ فعل‌ وی است‌ و باز بنده‌ به‌ آن‌ وصولی ندارد؛ از منظر افعال‌ نیز در عین‌ اینکه‌ در وحدانیت‌ او فرق‌ و عدد راه‌ ندارد، افعال‌ او را میتوان‌ متفرق‌ خواند چرا که‌ احکام‌ او متفاوت‌اند.
[۱۶] علی بن‌ عثمان‌ هجویری، کشف‌المحجوب‌، ج۱، ص‌ ۳۲۵، چاپ‌ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ‌ افست‌ تهران‌ ۱۳۵۸ ش‌.

به‌ گزارش‌ هجویری
[۱۷] علی بن‌ عثمان‌ هجویری، کشف‌المحجوب‌، ج۱، ص‌ ۳۲۵، چاپ‌ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ‌ افست‌ تهران‌ ۱۳۵۸ ش‌.
برخی، جمع‌ را علم‌ توحید و تفرقه‌ را علم‌ احکام‌ دانسته‌اند.

۲.۴ - نظر جمهور محققان‌ صوفیه‌ به نوشته هجویری

با این‌حال‌ او نظر جمهور محققان‌ صوفیه‌ را در این‌ باره‌ چنین‌ بیان‌ داشته‌ است‌ که‌ منظور از تفرقه‌، مکاسب‌ است‌ یعنی آنچه‌ بنده‌ از راه‌ مجاهدت‌ بدان‌ دست‌ می‌یابد و مراد از جمع‌، مَواهب‌ است‌ یعنی آنچه‌ بنده‌ به‌ صِرفِ عنایت‌ و هدایت‌ حق‌ تعالی حاصل‌ می‌کند.
[۱۸] علی بن‌ عثمان‌ هجویری، کشف‌المحجوب‌، ج۱، ص‌ ۳۲۶، چاپ‌ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ‌ افست‌ تهران‌ ۱۳۵۸ ش‌.

در این‌ بیان‌، جمع‌ و تفرقه‌ تنافری ندارند.
به‌ عبارت‌ دیگر بر خلاف‌ اقوالی که‌ در آن‌ها تفرقه‌ به‌ معنی اضطراب‌ و پراکندگی خاطر و درنتیجه‌ صفتی مذموم‌ است‌ و جمع‌ به‌ معنی یک‌دل‌ شدن‌ و عطف‌ توجه‌ محض‌ به‌ حق‌ و ازاین‌رو حالتی ممدوح‌ است‌، در این‌ تعابیر تفرقه‌ و جمع‌ به‌ صورت‌ متعامل‌ در می‌آیند.
قول‌ به‌ تضاد میان‌ این‌ دو مفهوم‌ آسیب‌هایی را در پی داشت‌ که‌ از نظر بزرگان‌ صوفیه‌ دور نمانده‌ بود.
هجویری
[۱۹] علی بن‌ عثمان‌ هجویری، کشف‌المحجوب‌، ج۱، ص‌ ۳۲۹، چاپ‌ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ‌ افست‌ تهران‌ ۱۳۵۸ ش‌.
قولِ کسانی را که‌ معتقدند اظهار جمع‌ عبارت‌ از نفی تفرقه‌ است‌ و آن‌دو را متضاد می‌دانند، تعطیل محض‌ میخواند و معتقد است‌ تا زمانی که‌ امکان‌ معاملت‌ و کسب‌ باقی باشد ضرورت‌ مجاهدت‌ از بنده‌ ساقط‌ نمی‌شود و جمع‌ و تفرقه‌ از یکدیگر جدا نیستند.
پیش‌ از او ابونصر سراج‌
[۲۰] ابونصر سراج‌، کتاب‌ اللُّمَع‌ فی التصوف‌، ج۱، ص‌ ۴۳۱، چاپ‌ رینولد آلن‌ نیکلسون‌، لیدن‌ ۱۹۱۴، چاپ‌ افست‌ تهران‌.
نیز، البته‌ به‌ اختصار و اشارت‌، به‌ آسیب‌شناسی بحث‌ جمع‌ و تفرقه‌ پرداخته‌ و کسانی را که‌ با قول‌ به‌ جمع‌، به‌ نوعی خود را مجبور می‌انگاشتند و ازاین‌رو هیچ‌ حرکتی را به‌ خود منسوب‌ نمی‌شماردند و شریعت‌ را ترک‌ می‌گفتند محکوم‌ کرده‌ بود.

۲.۵ - طریقت ابوالعباس‌ سیّاری

نمونه‌ای از برقرار ساختن‌ تلائم‌ میان‌ جمع‌ و تفرقه‌ در میان‌ صوفیه‌، ابوالعباس‌ سیاری (متوفی ۳۴۲) بود که‌ اساس‌ طریقت‌ وی بر جمع‌ و تفرقه‌ قرار داشت‌.
هرچند لازمه جمع‌، فناشدن‌ هستی عبد در حق‌ است‌ و برداشته‌ شدن‌ نسبت‌ عبد از افعالش‌، در این‌ طریقت‌، باز نیل‌ به‌ جمع‌ مستلزم‌ نفی تفرقه‌ نبوده‌ است‌ و ازاین‌ رو سیّاری در عین‌ آنکه‌ مستغرق‌ جمع‌ بود، از مجاهدت‌ که‌ لازمه تفرقه‌ است‌ باز نمی‌ایستاد و ظواهر و آداب‌ شریعت‌ را رعایت‌ می‌کرد
[۲۱] عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۵۶، تهران‌ ۱۳۶۹ ش‌ الف‌.
و بسیاری دیگر از صوفیان‌ از جمله‌ سهل‌بن‌ عبدالله‌ و ابوحفص‌ حدّاد و بایزید و شبلی نیز که‌ به‌ تعبیر هجویری
[۲۲] علی بن‌ عثمان‌ هجویری، کشف‌المحجوب‌، ج۱، ص‌۳۳۰ـ۳۳۱، چاپ‌ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ‌ افست‌ تهران‌ ۱۳۵۸ ش‌.
پیوسته‌ مغلوب‌ بودند، به‌ هنگام‌ اَدای فرایض‌ به‌ حال‌ خود باز می‌آمدند، به‌ این‌ معنی که‌ بنده‌ باید در مقام‌ تفرقه‌ اطاعتامر حق‌ کند و در حالت‌ جمع‌، خودِ حق‌، امورِ بنده‌ را به‌ دست‌ خواهد گرفت‌، با این‌حال‌ این‌ امر، مستلزم‌ نفی تفرقه‌ نیست‌.

۲.۶ - اصطلاحِ جمعِ سلامت‌ هجویری

در تبیین‌ این‌ مطلب‌، هجویری اصطلاحِ جمعِ سلامت‌ را مطرح‌ می‌کند. وی از سوی دیگر با ارائه اصطلاح‌ جمعِ تکسیر، می‌پذیرد که‌ در این‌ صورت‌ ــ حالت‌ جمع‌ ــ بنده‌ در حکم‌ حق‌، واله‌ و مدهوش‌ می‌شود و حکمش‌ حکم‌ مجانین‌ خواهد بود.
[۲۳] علی بن‌ عثمان‌ هجویری، کشف‌المحجوب‌، ج۱، ص‌۳۳۰ـ۳۳۱، چاپ‌ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ‌ افست‌ تهران‌ ۱۳۵۸ ش‌.


۲.۷ - جمع‌ و تفرقه‌ در رساله قشیریه‌

در رساله قشیریه
[۲۴] عبدالکریم‌بن‌ هوازن‌ قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص‌ ۶۴ـ۶۵، چاپ‌ معروف‌ زریق‌ و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت‌ ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
نیز جمع‌ و تفرقه‌ به‌ صورتی نزدیک‌ به‌ عبارات‌ هجویری مطرح‌ و بر تلازم‌ آن‌ دو تأکید و گفته‌ شده‌
[۲۵] عبدالکریم‌بن‌ هوازن‌ قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص‌ ۶۵، چاپ‌ معروف‌ زریق‌ و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت‌ ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
کسی که‌ تفرقه‌ ندارد عبودیت‌ ندارد و کسی که‌ جمع‌ ندارد، معرفت‌ ندارد.
در سایر آثار صوفیه‌ همین‌ مفاهیم‌ به‌ویژه‌ تلازم‌ جمع‌ و تفرقه‌ تأیید و تکرار شده‌ است‌ مثلاً سهروردی
[۲۶] عمربن‌ محمد سهروردی، کتاب‌ عوارف‌ المعارف‌،ص‌ ۵۲۴ - ۵۲۵ ،بیروت‌ ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۲۷] عمربن‌ محمد سهروردی ‌، ترجمه ابومنصور عبدالمؤمن‌ اصفهانی، ص‌ ۱۹۲، چاپ‌ قاسم‌ انصاری، تهران‌ ۱۳۶۴ ش‌.
حاصل‌ اقوال‌ مختلف‌ صوفیه‌ را در این‌ باره‌ چنین‌ آورده‌ که‌ مقصود از جمع‌، تجرید در توحید و مقصود از تفرقه‌، کسبِ سالک‌ است‌ به‌طوری که‌ کمال‌ و صحت جمع‌ به‌ تفرقه‌، و نظام‌ و صحتِ تفرقه‌ به‌ جمع‌ است‌.
به‌ عقیده وی کسانی که‌ با ادعای رسیدن‌ به‌ مقام‌ عین‌الجمع‌
[۲۸] عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله جستجو در تصوف‌ ایران‌، ص‌ ۱۲ـ۱۳، تهران‌ ۱۳۶۹ ش‌ ب‌.
از کسب‌، اعراض‌ می‌کنند زندیق‌اند، زیرا تا زمانی که‌ ترکیب‌ روح‌ و جسم‌ باقی باشد تلازم‌ جمع‌ و تفرقه‌ (توحید و عبودیت‌) باقی و جاری خواهد بود.
به‌ بیان‌ دیگر، جمع‌ که‌ رفع‌ مباینت‌ و اسقاط‌ اضافات‌ و اِفرادِ شهود حق‌ است‌ به‌ روح‌، و تفرقه‌ که‌ اشاره‌ به‌ وجودِ مباینت‌ و اثبات‌ عبودیت‌ و فرق‌ حق‌ از خلق‌ است‌ به‌ جسم‌ و قالب‌ آدمی متعلق‌ است‌ و طبعاً هر دو در کنار هم‌ لازم‌اند.
[۲۹] محمودبن‌ علی عزالدین‌ کاشانی، مصباح‌ الهدایة و مفتاح‌ الکفایة، ج۱، ص‌ ۱۲۸، چاپ‌ جلال‌الدین‌ همایی، تهران‌ ۱۳۶۷ ش‌.
[۳۰] اسماعیل‌بن‌ محمد مستملی، شرح‌ التعرف‌ لمذهب‌ التصوف‌، ج۱، ص‌ ۱۵۲۱ـ۱۵۴۵، چاپ‌ محمد روشن‌، تهران‌ ۱۳۶۳ـ ۱۳۶۶ ش‌.
[۳۱] عبدالله‌بن‌ محمد انصاری، مجموعه رسائل‌ فارسی خواجه‌ عبدالله‌ انصاری، ج‌ ۱، ص‌ ۳۰۴، چاپ‌ محمد سرور مولایی، رساله ۲: صد میدان‌، تهران‌ ۱۳۷۲ ش‌.
[۳۲] روزبهان‌ بقلی، شرح‌ شطحیات، ج۱، ص‌ ۵۶۳ـ۵۶۴، چاپ‌ هانری کوربن‌، تهران‌ ۱۳۶۰ ش‌.
[۳۳] احمدبن‌ عمر نجم‌الدین‌ کبری، فوائح‌ الجمال‌ و فواتح‌ الجلال، ج۱، ص‌۲۰۰، چاپ‌ یوسف‌ زیدان‌، کویت‌ ۱۹۹۳.
[۳۴] عزیزالدین‌بن‌ محمد نسفی، مجموعه رسائل‌ مشهور به‌ کتاب‌الانسان‌ الکامل، ج۱، ص‌ ۱۶۶، چاپ‌ ماریژان‌ موله‌، تهران‌ ۱۳۴۱ ش‌.
[۳۵] عزیزالدین‌بن‌ محمد نسفی، مجموعه رسائل‌ مشهور به‌ کتاب‌الانسان‌ الکامل، ج۱، ص‌ ۱۸۲، چاپ‌ ماریژان‌ موله‌، تهران‌ ۱۳۴۱ ش‌.
[۳۶] عزیزالدین‌بن‌ محمد نسفی، مجموعه رسائل‌ مشهور به‌ کتاب‌الانسان‌ الکامل، ج۱، ص‌ ۲۱۷، چاپ‌ ماریژان‌ موله‌، تهران‌ ۱۳۴۱ ش‌.
[۳۷] عزیزالدین‌بن‌ محمد نسفی، مجموعه رسائل‌ مشهور به‌ کتاب‌الانسان‌ الکامل، ج۱، ص‌ ۲۸۸، چاپ‌ ماریژان‌ موله‌، تهران‌ ۱۳۴۱ ش‌.
[۳۸] عبدالرزاق‌ کاشی، شرح‌ منازل‌ السائرین، ج۱، ص‌ ۶۰۰ـ ۶۰۶، چاپ‌ محسن‌ بیدارفر، قم‌ ۱۳۷۲ ش‌.
[۳۹] علیبن‌ محمد جرجانی، کتاب‌ التعریفات، ج۱، ص‌ ۱۰۵، چاپ‌ ابراهیم‌ ابیاری، بیروت‌ ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
[۴۰] محمدبن‌ یحیی لاهیجی، مفتاح‌ الاعجاز فی شرح‌ گلشن‌ راز، ج۱، ص‌ ۲۴، چاپ‌ محمدرضا برزگر خالقی و عفت‌ کرباسی، تهران‌ ۱۳۷۴ ش‌.
[۴۱] محمدبن‌ یحیی لاهیجی، مفتاح‌ الاعجاز فی شرح‌ گلشن‌ راز، ج۱، ص‌ ۴۷۲ـ۴۷۳، چاپ‌ محمدرضا برزگر خالقی و عفت‌ کرباسی، تهران‌ ۱۳۷۴ ش‌.


۲.۸ - جمع‌ عین فناءبالله‌

با آنکه‌ بنا بر آنچه‌ از اقوال‌ صوفیه‌ برمی‌آید جمع‌ از لحاظِ سلوکی در مجموعه مفهومیِ «فنا» مندرج‌ است‌، در برخی اقوال‌ به‌ روشنی عبارت‌ از خود فنا تلقی شده‌ است‌، از ابوالحسن‌ مزیّن‌ (متوفی ۳۲۸) نقل‌ شده‌ است‌ که‌ جمع‌، عینِ فناءبالله‌ است‌ .
[۴۲] عمربن‌ محمد سهروردی، کتاب‌ عوارف‌ المعارف‌، ص‌ ۵۲۵، بیروت‌ ۱۴۰۳/۱۹۸۳.

لاهیجی
[۴۳] محمدبن‌ یحیی لاهیجی، مفتاح‌ الاعجاز فی شرح‌ گلشن‌ راز، ج۱، ص‌ ۲۴، چاپ‌ محمدرضا برزگر خالقی و عفت‌ کرباسی، تهران‌ ۱۳۷۴ ش‌.
نیز جمع‌ را مرتبه فنای سالک‌ دانسته‌ زیرا تا زمانی که‌ هستیِ سالک‌ بر جای باشد شهود حق‌ بیخلق‌ نیست‌ و به‌ عبارت‌ دیگر فنا همان‌ زایل‌ شدن‌ تفرقه‌ و تمییز میان‌ قدم‌ و حدوث‌ است‌.
[۴۴] محمدبن‌ یحیی لاهیجی، مفتاح‌ الاعجاز فی شرح‌ گلشن‌ راز، ج۱، ص‌ ۴۷۲، چاپ‌ محمدرضا برزگر خالقی و عفت‌ کرباسی، تهران‌ ۱۳۷۴ ش‌.

با این‌ حال‌ برخی دیگر این‌ مرتبه فنا را عبارت‌ از حالتی بالاتر از جمع‌ میدانند که‌ جمع‌الجمع‌ خوانده‌ می‌شود و اقوال‌ صوفیه‌ در باره آن‌ نیز متفاوت‌ است‌.
هجویری
[۴۵] علی بن‌ عثمان‌ هجویری، کشف‌المحجوب‌، ج۱، ص‌ ۳۳۳، چاپ‌ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ‌ افست‌ تهران‌ ۱۳۵۸ ش‌.
در بیان‌ این‌ معنی، حالِ پیامبر اکرم‌ صلی الله‌علیه‌وآله‌وسلم‌ را در شب‌ معراج‌ مثال‌ زده‌ که‌ کونین‌ و عالمین‌ را بدو بنمودند ولی او به‌ هیچ‌چیز التفات‌ نکرد چرا که‌ در جمعِ جمع‌ بود.
قشیری
[۴۶] عبدالکریم‌بن‌ هوازن‌ قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص‌ ۶۶، چاپ‌ معروف‌ زریق‌ و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت‌ ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
جمع‌الجمع‌ را استهلاک‌ کامل‌ و فنای احساس‌ به‌ ماسوی‌الله‌ در هنگام‌ غلبه حقیقت‌ تعریف‌ کرده‌ است‌.

۲.۹ - مقام فناء از دیدگاه امام خمینی

مفهوم فنا و مشتقات آن از مفاهیمی است که ریشه در مفاهیم دینی دارد، فنا در لغت به‌ معنای نیستی و نابودی می‌باشد و در اصطلاح عرفانی محو شدن و زوال مشاهده جنبه وجودی سالک و تعینات امکانی او در برابر هستی حق‌تعالی است. امام‌ خمینی نیز، فنا را محو صفات و تعینات عبد سالک و درک شهودی تمام حقایق عالم غیب می‌داند. امام‌ خمینی در بیان حقیقت فنا به‌صراحت تصویری از نظام تشکیکی ارائه می‌دهد که با تجلی عرفانی مطابقت دارد، ایشان فنا را نوعی تحول و دگرگونی هستی‌شناسی در وجود انسان می‌داند که در فرایند حرکت اشتدادی، انتفای هر یک از قیود را متناظر با یک مرحله از مراحل سلوکی می‌داند. امام‌ خمینی انتفای فعل را مرتبه تقوا و زهد می‌داند و انتفای اختیار را مرتبه رضا می‌داند. این فنا در پی مجاهدت، ریاضت و تقوای کامل قلب و هدایت الهی نصیب سالک می‌گردد.
به ‌نظر می‌رسد آنچه تا اینجا بیان شد همگی به نفی صفات سالک الی الله اشاره دارند که نتیجه آن فنای صفاتی است. پس‌ از این مرحله نوبت به اضمحلال وجودی سالک و فنا فی الله می‌رسد. در این مقام کوه «انیت» سالک متلاشی می‌شود و او به مدهوشی تمام می‌رسد (فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ موسَی صَعِقًا) بنابراین سالک با تمکین در مقام فنا به نقطه‌ای می‌رسد که هویتش در وجود حق‌تعالی مضمحل می‌شود. در این مقام سالک، مستغرق در عالم وحدت است و در نظر او هر چیزی جز حق‌تعالی مستهلک و فانی است.
امام‌ خمینی برای فنا مراتبی قائل است در مرحله اول دیدن فنای افعال در فعل حق است در مرحله بعد سالک به مرحله‌ غیب و فنای صفاتی و درنهایت به مرحله فنای مطلق و ذاتی می‌رسد.

۲.۱۰ - اصطلاح جمع و تفرقه در نگاه ابن عربی

جمع‌ و تفرقه‌ که‌ در آثار ابن‌عربی به‌ وفور به‌ آنها اشاره‌ شده‌، نزد او مانند بسیاری الفاظ‌ و عبارات‌ دیگر معانی مختلفی یافته‌اند.
او جمع‌ و جمعیت‌ را به‌ معنی جمع‌ کردنِ همت‌ و توجهِ محض‌ به‌ امری چون‌ وحدت‌ حق‌ تعالی که‌ در اقوال‌ صوفیان‌ دیگر آمده‌، نیز به‌کار برده‌ است‌.
[۶۱] ابن‌عربی، فصوص‌ الحکم‌ و التعلیقات‌ علیه‌ بقلم‌ ابوالعلاء عفیفی،ج‌ ۱، ص‌ ۱۵۸، تهران‌ ۱۳۷۰ ش‌.
[۶۲] ابن‌عربی، فصوص‌ الحکم‌ و التعلیقات‌ علیه‌ بقلم‌ ابوالعلاء عفیفی،ج‌ ۱، ص‌ ۱۵۸، تهران‌ ۱۳۷۰ ش‌.
[۶۳] ابن‌عربی، فصوص‌ الحکم‌ و التعلیقات‌ علیه‌ بقلم‌ ابوالعلاء عفیفی،ج‌ ۲، ص‌ ۶۶ تهران‌ ۱۳۷۰ ش‌.
[۶۴] ابن‌عربی، فصوص‌ الحکم‌ و التعلیقات‌ علیه‌ بقلم‌ ابوالعلاء عفیفی، ج‌ ۲، ص‌ ۶۳۲، تهران‌ ۱۳۷۰ ش‌.
[۶۵] سعاد حکیم‌، المعجم‌ الصوفی، ج۱، ص‌ ۲۷۱، بیروت‌ ۱۴۰۱/۱۹۸۱.

اما معنای قابل‌ توجه‌ این‌ زوج‌ ـ اصطلاح‌ در نظر ابن‌عربی آن‌ است‌ که‌ او، جمع‌ را تفریقِ میان‌ حق‌ و خلق‌، و میان‌ صفات‌ قدم‌ و حدوث‌، و ردِّ همه مظاهرِ قِدَم‌ به‌ اصل‌ آن‌ ــ حق‌ و همه مظاهر حدوث‌ به‌ اصلِ آن‌ ــ خلق‌ ــ دانسته‌ که‌ این‌ امر البته‌ نه‌ در عالم‌ واقع‌ که‌ به‌ صورتِ معقول‌ روی تواند داد؛ بدین‌ترتیب‌ در بیان‌ او جمع‌، عبارت‌ از عینِ تفرقه‌ می‌شود ولی عکس‌ آن‌ صادق‌ نخواهد بود.
در واقع‌ کلمه جمع‌، فی‌نفسه‌، کثرت‌ را اثبات‌ می‌کند چرا که‌ جمع‌، همان‌ جمعِ متفرقات‌ است‌.
[۶۶] ابن‌عربی، الفتوحات‌ المکیة،ج‌ ۲، ص‌ ۵۱۶، بیروت‌: دارصادر.
[۶۷] سعاد حکیم‌، المعجم‌ الصوفی، ج۱، ص‌ ۲۷۲، بیروت‌ ۱۴۰۱/۱۹۸۱.


۲.۱۱ - جهت‌ خلقیت‌ , جهت مبدئیت‌ در عقیده ابن‌عربی

به‌ عقیده ابن‌عربی، موجودات‌ خارجی دارای دو جهت‌اند: جهت‌ خلقیت‌ و امکانِ عبودیت‌ که‌ جهتِ ماهیت‌ یا فرق‌ است‌ و هرکس‌ که‌ این‌ جهت‌ را عینِ حق‌ بداند کافر است‌؛ و دیگری جهتِ مبدئیت‌ که‌ جهت‌ حقیقت‌ و ربوبیت‌ یا جمع‌ است‌ و عارف کاشف‌ ــ انسان‌ کامل‌ میان‌ این‌ دو جهت‌ (جمع‌ و فرق‌) خلط‌ نمی‌کند و عبد را عبد و رب‌ را رب‌ می‌شمارد
[۶۸] محسن‌ جهانگیری، محیی الدین‌ ابن‌عربی: چهره برجسته عرفان‌ اسلامی، ج۱، ص‌ ۳۸۲ـ۳۸۳، تهران‌ ۱۳۷۵ ش‌.
برای تمثیل‌ معروف‌ ابن‌عربی (تلوّن‌ و تکثرِ نور واحدِ تابیده‌ در شیشه‌) .
[۶۹] ابن‌عربی، الفتوحات‌ المکیة،ج‌ ۲، ص‌ ۵۴۳، بیروت‌: دارصادر.
[۷۰] ابن‌عربی، الفتوحات‌ المکیة، ج‌ ۴، ص‌ ۲۰۲، بیروت‌: دارصادر.
[۷۱] عبدالرحمان‌بن‌ احمد جامی، اشعة اللمعات‌ فی شرح‌ اللمعات‌، ج۱، ص‌ ۸۴- ۸۶، در گنجینه عرفان‌، چاپ‌ حامد ربانی، تهران‌: کتابخانه علمیه‌ حامدی، ۱۳۵۲ش‌ .


۲.۱۲ - جمع‌الجمع‌ به‌ مفهوم‌ استهلاک‌ دو وجه‌ حقیقت‌

بر همین‌ اساس‌، ابن‌عربی جمع‌الجمع‌ را به‌ مفهوم‌ استهلاک‌ دو وجه‌ حقیقت‌ (حق‌ و خلق‌/ قدم‌ و حدوث‌) دانسته‌
[۷۲] ابن‌عربی، الفتوحات‌ المکیة، ج‌ ۴، ص‌ ۸۲، بیروت‌: دارصادر.
[۷۳] سعاد حکیم‌، ج۱، ص‌ ۲۷۳، پانویس‌ ۸،المعجم‌ الصوفی، بیروت‌ ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
و ازاین‌رو توصیه‌ می‌کند که‌ باید از جمع‌ یا تفرقه‌ به‌ صورت‌ منفصل‌، برحذر بود که‌ از اولی زندقه‌ و الحاد و از دومی تعطیل‌ فاعل‌ مطلق‌ ناشی می‌شود بلکه‌ باید میانِ این‌ دو جمع‌ کرد تا مُوَحّد حقیقی بود. او جامع‌ این‌ دو را صاحب‌ مقام‌ والای جمع‌ الجمع‌ می‌داند.
این‌ مرتبه‌ که‌ در آن‌، شهود قیام‌ خلق‌ به‌ حق‌، و رؤیتِ وحدت‌ در کثرت‌ و کثرت‌ در وحدت‌ حاصل‌ می‌شود با فرق‌ اول‌ و جمع‌ اول‌ (جمع‌ بعد از تفرقه‌) متفاوت‌ است‌ و عبارت‌ از فرق‌ ثانی است.‌
[۷۴] ابن‌عربی، فصوص‌ الحکم‌ و التعلیقات‌ علیه‌ بقلم‌ ابوالعلاء عفیفی، ج‌ ۱، ص‌ ۹۳، تهران‌ ۱۳۷۰ ش‌.
[۷۵] حیدربن‌ علی آملی، جامع‌ الاسرار و منبع‌ الانوار، ج۱، ص‌ ۱۱۷، چاپ‌ هانری کوربن‌ و عثمان‌ اسماعیل‌ یحیی، تهران‌ ۱۳۶۸ ش‌.

آملی در شرح‌ این‌ مطلب‌ آورده‌ است‌ همان‌گونه‌ که‌ اگر کسی خلق‌ و کثرت‌ آن‌ را ببیند و به‌واسطه این‌ کثرت‌ از حق‌ و وحدت‌ آن‌ غافل‌ و محتجب‌ شود در تفرقه‌ است‌، و هرکسی که‌ حق‌ و ذاتش‌ را چنان‌ ببیند که‌ از خلق‌ غافل‌ گردد او نیز از جمله محجوبان‌ است‌ و در توحید بر خطا رفته‌؛ عارف‌ محقق‌ کسی است‌ که‌ در مرحله فرق‌ ثانی به‌ واسطه هیچ‌یک‌ از این‌ دو وجه‌ (حق‌ و خلق‌)، از دیگری محجوب‌ و غافل‌ نگردد و بدین‌ترتیب‌ این‌ مرحله فرق‌ بعد از جمع‌، نهایت‌ مراتب‌ در توحید و عرفان‌ است‌.
[۷۶] حیدربن‌ علی آملی، جامع‌ الاسرار و منبع‌ الانوار، ج۱، ص‌ ۲۱۸، چاپ‌ هانری کوربن‌ و عثمان‌ اسماعیل‌ یحیی، تهران‌ ۱۳۶۸ ش‌.
[۷۷] محمدبن‌ یحیی لاهیجی، مفتاح‌ الاعجاز فی شرح‌ گلشن‌ راز، ج۱، ص‌ ۲۴، چاپ‌ محمدرضا برزگر خالقی و عفت‌ کرباسی، تهران‌ ۱۳۷۴ ش‌.

از این‌ مرحله‌/ مقامِ فرق‌ ثانی، با تعابیر دیگری چون‌ فرق‌ بعد از جمع‌، بقاءباللّه‌ و صحو بعد از محو نیز یاد شده‌ است‌.
[۷۸] محمدبن‌ یحیی لاهیجی، مفتاح‌ الاعجاز فی شرح‌ گلشن‌ راز، ج۱، ص‌ ۲۴، چاپ‌ محمدرضا برزگر خالقی و عفت‌ کرباسی، تهران‌ ۱۳۷۴ ش‌.



(۱) حیدربن‌ علی آملی، جامع‌ الاسرار و منبع‌ الانوار، چاپ‌ هانری کوربن‌ و عثمان‌ اسماعیل‌ یحیی، تهران‌ ۱۳۶۸ ش‌.
(۲) ابن‌عربی، الفتوحات‌ المکیة، بیروت‌: دارصادر.
(۳) ابن‌عربی، فصوص‌ الحکم‌ و التعلیقات‌ علیه‌ بقلم‌ ابوالعلاء عفیفی، تهران‌ ۱۳۷۰ ش‌.
(۴) ابونصر سراج‌، کتاب‌ اللُّمَع‌ فی التصوف‌، چاپ‌ رینولد آلن‌ نیکلسون‌، لیدن‌ ۱۹۱۴، چاپ‌ افست‌ تهران‌.
(۵) عبدالله‌بن‌ محمد انصاری، مجموعه رسائل‌ فارسی خواجه‌ عبدالله‌ انصاری، چاپ‌ محمد سرور مولایی، رساله ۲: صد میدان‌، تهران‌ ۱۳۷۲ ش‌.
(۶) عبدالرحمان‌بن‌ احمد جامی، اشعة اللمعات‌ فی شرح‌ اللمعات‌، در گنجینه عرفان‌، چاپ‌ حامد ربانی، تهران‌: کتابخانه علمیه‌ حامدی،) ۱۳۵۲ش‌ (.
(۷) علیبن‌ محمد جرجانی، کتاب‌ التعریفات، چاپ‌ ابراهیم‌ ابیاری، بیروت‌ ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۸) اسماعیل‌بن‌ حماد جوهری، الصحاح‌: تاج‌اللغة و صحاح‌العربیة، چاپ‌ احمد عبدالغفور عطار، بیروت‌.
(۹) چاپ‌ افست‌ تهران‌ ۱۳۶۸ ش‌.
(۱۰) محسن‌ جهانگیری، محیی الدین‌ ابن‌عربی: چهره برجسته عرفان‌ اسلامی، تهران‌ ۱۳۷۵ ش‌.
(۱۱) سعاد حکیم‌، المعجم‌ الصوفی، بیروت‌ ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۲) خلیل‌بن‌ احمد، کتاب‌ العین‌، چاپ‌ مهدی مخزومی و ابراهیم‌ سامرائی، قم‌ ۱۴۰۵.
(۱۳) دهخدا.
(۱۴) روزبهان‌ بقلی، شرح‌ شطحیات، چاپ‌ هانری کوربن‌، تهران‌ ۱۳۶۰ ش‌.
(۱۵) عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، جستجو در تصوف‌ ایران‌، تهران‌ ۱۳۶۹ ش‌ الف‌.
(۱۶) عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله جستجو در تصوف‌ ایران‌، تهران‌ ۱۳۶۹ ش‌ ب‌.
(۱۷) محمدبن‌ حسین‌ سلمی، طبقات‌ الصوفیة، چاپ‌ نورالدین‌ شریبه‌، حلب‌ ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۱۸) عمربن‌ محمد سهروردی، کتاب‌ عوارف‌ المعارف‌، بیروت‌ ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۱۹) عمربن‌ محمد سهروردی ‌، ترجمه ابومنصور عبدالمؤمن‌ اصفهانی، چاپ‌ قاسم‌ انصاری، تهران‌ ۱۳۶۴ ش‌.
(۲۰) منصوربن‌ اردشیر عبّادی، صوفینامه‌: التصفیة فی احوال‌ المتصوفة، چاپ‌ غلامحسین‌ یوسفی، تهران‌ ۱۳۶۸ ش‌.
(۲۱) عبدالرزاق‌ کاشی، شرح‌ منازل‌ السائرین، چاپ‌ محسن‌ بیدارفر، قم‌ ۱۳۷۲ ش‌.
(۲۲) محمودبن‌ علی عزالدین‌ کاشانی، مصباح‌ الهدایة و مفتاح‌ الکفایة، چاپ‌ جلال‌الدین‌ همایی، تهران‌ ۱۳۶۷ ش‌.
(۲۳) محمدبن‌ ابراهیم‌ عطار، تذکرة الاولیاء، چاپ‌ محمد استعلامی، تهران‌ ۱۳۴۶ ش‌.
(۲۴) عبدالکریم‌بن‌ هوازن‌ قشیری، الرسالة القشیریه، چاپ‌ معروف‌ زریق‌ و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت‌ ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۲۵) محمدبن‌ یحیی لاهیجی، مفتاح‌ الاعجاز فی شرح‌ گلشن‌ راز، چاپ‌ محمدرضا برزگر خالقی و عفت‌ کرباسی، تهران‌ ۱۳۷۴ ش‌.
(۲۶) اسماعیل‌بن‌ محمد مستملی، شرح‌ التعرف‌ لمذهب‌ التصوف‌، چاپ‌ محمد روشن‌، تهران‌ ۱۳۶۳ـ ۱۳۶۶ ش‌.
(۲۷) احمدبن‌ عمر نجم‌الدین‌ کبری، فوائح‌ الجمال‌ و فواتح‌ الجلال، چاپ‌ یوسف‌ زیدان‌، کویت‌ ۱۹۹۳.
(۲۸) عزیزالدین‌بن‌ محمد نسفی، مجموعه رسائل‌ مشهور به‌ کتاب‌الانسان‌ الکامل، چاپ‌ ماریژان‌ موله‌، تهران‌ ۱۳۴۱ ش‌.
(۲۹) علی بن‌ عثمان‌ هجویری، کشف‌المحجوب‌، چاپ‌ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ‌ افست‌ تهران‌ ۱۳۵۸ ش‌.


۱. خلیل‌بن‌ احمد، کتاب‌ العین‌، ذیل‌ «جمع‌»، چاپ‌ مهدی مخزومی و ابراهیم‌ سامرائی، قم‌ ۱۴۰۵.
۲. اسماعیل‌بن‌ حماد جوهری، الصحاح‌: تاج‌اللغة و صحاح‌العربیة، ذیل‌ «جمع‌»، چاپ‌ احمد عبدالغفور عطار، بیروت‌.
۳. دهخدا، ذیل‌ «جمع‌».
۴. خلیل‌بن‌ احمد، کتاب‌ العین‌، ذیل‌ «فرق‌»، چاپ‌ مهدی مخزومی و ابراهیم‌ سامرائی، قم‌ ۱۴۰۵.
۵. اسماعیل‌بن‌ حماد جوهری، الصحاح‌: تاج‌اللغة و صحاح‌العربیة، ذیل‌ «فرق‌»، چاپ‌ احمد عبدالغفور عطار، بیروت‌.
۶. دهخدا، ذیل‌ «فرق‌».
۷. محمدبن‌ حسین‌ سلمی، طبقات‌ الصوفیة، ج۱، ص‌ ۱۶۶، چاپ‌ نورالدین‌ شریبه‌، حلب‌ ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
۸. عمربن‌ محمد سهروردی، کتاب‌ عوارف‌ المعارف‌،ص‌ ۵۲۵، بیروت‌ ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۹. محمدبن‌ حسین‌ سلمی، طبقات‌ الصوفیة، ج۱، ص‌ ۳۹۳، چاپ‌ نورالدین‌ شریبه‌، حلب‌ ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
۱۰. محمدبن‌ ابراهیم‌ عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص‌ ۶۱۲، چاپ‌ محمد استعلامی، تهران‌ ۱۳۴۶ ش‌.
۱۱. اسماعیل‌بن‌ محمد مستملی، شرح‌ التعرف‌ لمذهب‌ التصوف‌، ج۱، ص‌ ۱۵۲۵ـ۱۵۲۷، چاپ‌ محمد روشن‌، تهران‌ ۱۳۶۳ـ ۱۳۶۶ ش‌.
۱۲. منصوربن‌ اردشیر عبّادی، صوفینامه‌: التصفیة فی احوال‌ المتصوفة، ج۱، ص‌ ۱۷۳ـ۱۷۴، چاپ‌ غلامحسین‌ یوسفی، تهران‌ ۱۳۶۸ ش‌.
۱۳. علی بن‌ عثمان‌ هجویری، کشف‌المحجوب‌، ج۱، ص‌ ۳۲۳ـ۳۳۳، چاپ‌ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ‌ افست‌ تهران‌ ۱۳۵۸ ش‌.
۱۴. عبدالکریم‌بن‌ هوازن‌ قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص‌ ۶۴ـ۶۷، چاپ‌ معروف‌ زریق‌ و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت‌ ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۱۵. ابونصر سراج‌، کتاب‌ اللُّمَع‌ فی التصوف‌، ج۱، ص‌ ۳۳۹ـ۳۴۰، چاپ‌ رینولد آلن‌ نیکلسون‌، لیدن‌ ۱۹۱۴، چاپ‌ افست‌ تهران‌.
۱۶. علی بن‌ عثمان‌ هجویری، کشف‌المحجوب‌، ج۱، ص‌ ۳۲۵، چاپ‌ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ‌ افست‌ تهران‌ ۱۳۵۸ ش‌.
۱۷. علی بن‌ عثمان‌ هجویری، کشف‌المحجوب‌، ج۱، ص‌ ۳۲۵، چاپ‌ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ‌ افست‌ تهران‌ ۱۳۵۸ ش‌.
۱۸. علی بن‌ عثمان‌ هجویری، کشف‌المحجوب‌، ج۱، ص‌ ۳۲۶، چاپ‌ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ‌ افست‌ تهران‌ ۱۳۵۸ ش‌.
۱۹. علی بن‌ عثمان‌ هجویری، کشف‌المحجوب‌، ج۱، ص‌ ۳۲۹، چاپ‌ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ‌ افست‌ تهران‌ ۱۳۵۸ ش‌.
۲۰. ابونصر سراج‌، کتاب‌ اللُّمَع‌ فی التصوف‌، ج۱، ص‌ ۴۳۱، چاپ‌ رینولد آلن‌ نیکلسون‌، لیدن‌ ۱۹۱۴، چاپ‌ افست‌ تهران‌.
۲۱. عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، جستجو در تصوف‌ ایران‌، ج۱، ص‌ ۵۶، تهران‌ ۱۳۶۹ ش‌ الف‌.
۲۲. علی بن‌ عثمان‌ هجویری، کشف‌المحجوب‌، ج۱، ص‌۳۳۰ـ۳۳۱، چاپ‌ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ‌ افست‌ تهران‌ ۱۳۵۸ ش‌.
۲۳. علی بن‌ عثمان‌ هجویری، کشف‌المحجوب‌، ج۱، ص‌۳۳۰ـ۳۳۱، چاپ‌ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ‌ افست‌ تهران‌ ۱۳۵۸ ش‌.
۲۴. عبدالکریم‌بن‌ هوازن‌ قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص‌ ۶۴ـ۶۵، چاپ‌ معروف‌ زریق‌ و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت‌ ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۲۵. عبدالکریم‌بن‌ هوازن‌ قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص‌ ۶۵، چاپ‌ معروف‌ زریق‌ و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت‌ ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۲۶. عمربن‌ محمد سهروردی، کتاب‌ عوارف‌ المعارف‌،ص‌ ۵۲۴ - ۵۲۵ ،بیروت‌ ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۲۷. عمربن‌ محمد سهروردی ‌، ترجمه ابومنصور عبدالمؤمن‌ اصفهانی، ص‌ ۱۹۲، چاپ‌ قاسم‌ انصاری، تهران‌ ۱۳۶۴ ش‌.
۲۸. عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، دنباله جستجو در تصوف‌ ایران‌، ص‌ ۱۲ـ۱۳، تهران‌ ۱۳۶۹ ش‌ ب‌.
۲۹. محمودبن‌ علی عزالدین‌ کاشانی، مصباح‌ الهدایة و مفتاح‌ الکفایة، ج۱، ص‌ ۱۲۸، چاپ‌ جلال‌الدین‌ همایی، تهران‌ ۱۳۶۷ ش‌.
۳۰. اسماعیل‌بن‌ محمد مستملی، شرح‌ التعرف‌ لمذهب‌ التصوف‌، ج۱، ص‌ ۱۵۲۱ـ۱۵۴۵، چاپ‌ محمد روشن‌، تهران‌ ۱۳۶۳ـ ۱۳۶۶ ش‌.
۳۱. عبدالله‌بن‌ محمد انصاری، مجموعه رسائل‌ فارسی خواجه‌ عبدالله‌ انصاری، ج‌ ۱، ص‌ ۳۰۴، چاپ‌ محمد سرور مولایی، رساله ۲: صد میدان‌، تهران‌ ۱۳۷۲ ش‌.
۳۲. روزبهان‌ بقلی، شرح‌ شطحیات، ج۱، ص‌ ۵۶۳ـ۵۶۴، چاپ‌ هانری کوربن‌، تهران‌ ۱۳۶۰ ش‌.
۳۳. احمدبن‌ عمر نجم‌الدین‌ کبری، فوائح‌ الجمال‌ و فواتح‌ الجلال، ج۱، ص‌۲۰۰، چاپ‌ یوسف‌ زیدان‌، کویت‌ ۱۹۹۳.
۳۴. عزیزالدین‌بن‌ محمد نسفی، مجموعه رسائل‌ مشهور به‌ کتاب‌الانسان‌ الکامل، ج۱، ص‌ ۱۶۶، چاپ‌ ماریژان‌ موله‌، تهران‌ ۱۳۴۱ ش‌.
۳۵. عزیزالدین‌بن‌ محمد نسفی، مجموعه رسائل‌ مشهور به‌ کتاب‌الانسان‌ الکامل، ج۱، ص‌ ۱۸۲، چاپ‌ ماریژان‌ موله‌، تهران‌ ۱۳۴۱ ش‌.
۳۶. عزیزالدین‌بن‌ محمد نسفی، مجموعه رسائل‌ مشهور به‌ کتاب‌الانسان‌ الکامل، ج۱، ص‌ ۲۱۷، چاپ‌ ماریژان‌ موله‌، تهران‌ ۱۳۴۱ ش‌.
۳۷. عزیزالدین‌بن‌ محمد نسفی، مجموعه رسائل‌ مشهور به‌ کتاب‌الانسان‌ الکامل، ج۱، ص‌ ۲۸۸، چاپ‌ ماریژان‌ موله‌، تهران‌ ۱۳۴۱ ش‌.
۳۸. عبدالرزاق‌ کاشی، شرح‌ منازل‌ السائرین، ج۱، ص‌ ۶۰۰ـ ۶۰۶، چاپ‌ محسن‌ بیدارفر، قم‌ ۱۳۷۲ ش‌.
۳۹. علیبن‌ محمد جرجانی، کتاب‌ التعریفات، ج۱، ص‌ ۱۰۵، چاپ‌ ابراهیم‌ ابیاری، بیروت‌ ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۴۰. محمدبن‌ یحیی لاهیجی، مفتاح‌ الاعجاز فی شرح‌ گلشن‌ راز، ج۱، ص‌ ۲۴، چاپ‌ محمدرضا برزگر خالقی و عفت‌ کرباسی، تهران‌ ۱۳۷۴ ش‌.
۴۱. محمدبن‌ یحیی لاهیجی، مفتاح‌ الاعجاز فی شرح‌ گلشن‌ راز، ج۱، ص‌ ۴۷۲ـ۴۷۳، چاپ‌ محمدرضا برزگر خالقی و عفت‌ کرباسی، تهران‌ ۱۳۷۴ ش‌.
۴۲. عمربن‌ محمد سهروردی، کتاب‌ عوارف‌ المعارف‌، ص‌ ۵۲۵، بیروت‌ ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۴۳. محمدبن‌ یحیی لاهیجی، مفتاح‌ الاعجاز فی شرح‌ گلشن‌ راز، ج۱، ص‌ ۲۴، چاپ‌ محمدرضا برزگر خالقی و عفت‌ کرباسی، تهران‌ ۱۳۷۴ ش‌.
۴۴. محمدبن‌ یحیی لاهیجی، مفتاح‌ الاعجاز فی شرح‌ گلشن‌ راز، ج۱، ص‌ ۴۷۲، چاپ‌ محمدرضا برزگر خالقی و عفت‌ کرباسی، تهران‌ ۱۳۷۴ ش‌.
۴۵. علی بن‌ عثمان‌ هجویری، کشف‌المحجوب‌، ج۱، ص‌ ۳۳۳، چاپ‌ وژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ‌ افست‌ تهران‌ ۱۳۵۸ ش‌.
۴۶. عبدالکریم‌بن‌ هوازن‌ قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص‌ ۶۶، چاپ‌ معروف‌ زریق‌ و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت‌ ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۴۷. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۳۴۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۴۸. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۳۵۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.    
۴۹. خمینی، روح‌الله، شرح دعاء السحر، ص۱۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۵۰. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۲۰۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۵۱. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۲۱۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۵۲. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۴۳۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۵۳. خمینی، روح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۶۶-۱۷۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.    
۵۴. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۳.    
۵۵. خمینی، روح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۰۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.    
۵۶. خمینی، روح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۱۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.    
۵۷. خمینی، روح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۴۰۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.    
۵۸. خمینی، روح‌الله، آداب الصلاة، ص۲۵۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۵۹. خمینی، روح‌الله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۲۱، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.    
۶۰. خمینی، روح‌الله، مصباح الهدایه، ص۸۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۶۱. ابن‌عربی، فصوص‌ الحکم‌ و التعلیقات‌ علیه‌ بقلم‌ ابوالعلاء عفیفی،ج‌ ۱، ص‌ ۱۵۸، تهران‌ ۱۳۷۰ ش‌.
۶۲. ابن‌عربی، فصوص‌ الحکم‌ و التعلیقات‌ علیه‌ بقلم‌ ابوالعلاء عفیفی،ج‌ ۱، ص‌ ۱۵۸، تهران‌ ۱۳۷۰ ش‌.
۶۳. ابن‌عربی، فصوص‌ الحکم‌ و التعلیقات‌ علیه‌ بقلم‌ ابوالعلاء عفیفی،ج‌ ۲، ص‌ ۶۶ تهران‌ ۱۳۷۰ ش‌.
۶۴. ابن‌عربی، فصوص‌ الحکم‌ و التعلیقات‌ علیه‌ بقلم‌ ابوالعلاء عفیفی، ج‌ ۲، ص‌ ۶۳۲، تهران‌ ۱۳۷۰ ش‌.
۶۵. سعاد حکیم‌، المعجم‌ الصوفی، ج۱، ص‌ ۲۷۱، بیروت‌ ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۶۶. ابن‌عربی، الفتوحات‌ المکیة،ج‌ ۲، ص‌ ۵۱۶، بیروت‌: دارصادر.
۶۷. سعاد حکیم‌، المعجم‌ الصوفی، ج۱، ص‌ ۲۷۲، بیروت‌ ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۶۸. محسن‌ جهانگیری، محیی الدین‌ ابن‌عربی: چهره برجسته عرفان‌ اسلامی، ج۱، ص‌ ۳۸۲ـ۳۸۳، تهران‌ ۱۳۷۵ ش‌.
۶۹. ابن‌عربی، الفتوحات‌ المکیة،ج‌ ۲، ص‌ ۵۴۳، بیروت‌: دارصادر.
۷۰. ابن‌عربی، الفتوحات‌ المکیة، ج‌ ۴، ص‌ ۲۰۲، بیروت‌: دارصادر.
۷۱. عبدالرحمان‌بن‌ احمد جامی، اشعة اللمعات‌ فی شرح‌ اللمعات‌، ج۱، ص‌ ۸۴- ۸۶، در گنجینه عرفان‌، چاپ‌ حامد ربانی، تهران‌: کتابخانه علمیه‌ حامدی، ۱۳۵۲ش‌ .
۷۲. ابن‌عربی، الفتوحات‌ المکیة، ج‌ ۴، ص‌ ۸۲، بیروت‌: دارصادر.
۷۳. سعاد حکیم‌، ج۱، ص‌ ۲۷۳، پانویس‌ ۸،المعجم‌ الصوفی، بیروت‌ ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۷۴. ابن‌عربی، فصوص‌ الحکم‌ و التعلیقات‌ علیه‌ بقلم‌ ابوالعلاء عفیفی، ج‌ ۱، ص‌ ۹۳، تهران‌ ۱۳۷۰ ش‌.
۷۵. حیدربن‌ علی آملی، جامع‌ الاسرار و منبع‌ الانوار، ج۱، ص‌ ۱۱۷، چاپ‌ هانری کوربن‌ و عثمان‌ اسماعیل‌ یحیی، تهران‌ ۱۳۶۸ ش‌.
۷۶. حیدربن‌ علی آملی، جامع‌ الاسرار و منبع‌ الانوار، ج۱، ص‌ ۲۱۸، چاپ‌ هانری کوربن‌ و عثمان‌ اسماعیل‌ یحیی، تهران‌ ۱۳۶۸ ش‌.
۷۷. محمدبن‌ یحیی لاهیجی، مفتاح‌ الاعجاز فی شرح‌ گلشن‌ راز، ج۱، ص‌ ۲۴، چاپ‌ محمدرضا برزگر خالقی و عفت‌ کرباسی، تهران‌ ۱۳۷۴ ش‌.
۷۸. محمدبن‌ یحیی لاهیجی، مفتاح‌ الاعجاز فی شرح‌ گلشن‌ راز، ج۱، ص‌ ۲۴، چاپ‌ محمدرضا برزگر خالقی و عفت‌ کرباسی، تهران‌ ۱۳۷۴ ش‌.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جمع‌ و تفرقه‌»، شماره۴۸۶۱.    
دانشنامه امام خمینی    ، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    ، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار