جزء (علم حدیث)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جُزء، عنوان مشترک طیفی از تألیفات حدیثی که وجه مشترک آنها محدود بودن حجم و دور بودن از جامعیت است.
جزء نزد محدثان عبارت از صورت تألیف شدۀ احادیثی است که از فردی واحد از
صحابه ،
تابعین یا عالمان پسین نقل شده باشد، یا از حیث موضوع به مطلبی واحد از مطالب مورد بحث در کتـب جامـع ــ البته بـا امکان بسطـی بیشتـر ــ اختصاص یابد، مقید به محدودیت خاصی از علو اسانید ــ مانند ثنائیات و عشاریات ــ و یا صرفاً متضمن برخی فوائد حدیثی باشد.
جزءهای حدیثی خود بر چند گونهاند: جزءهایی که در تقابل با کتب
مسانید محدود خود را به بخشی از مسانید اختصاص دادهاند، جزءهایی که در تقابل با جوامع محدودۀ خود به بخشی از موضوعات اختصاص دارند، جزءهایی که به اوصاف خاصی در سند مقید هستند، و جزءهایی که صرفاً مجموعهای کوچک از احادیثاند، بدون آنکه به انتخاب خاصی مقید باشند.
نزد محدثان «جزء» نوعی عنوان برای یک نوشته نیست و بسیاری از اجزاء ممکن است عنوانهایی دیگر را برخود حمل کنند؛ در واقع جزء اصطلاحی است که میتواند طیف وسیعی از کتابهای بدون عنوان را در خود جای دهد و از سدۀ ۳ق/۹م به بعد جایگزین اصطلاحات مبهمی مانند کتاب، صحیفه و نسخه شده است. در مجموع میتوان گفت بیشتر ملاکهای تدوین که در کل میراث حدیثی وجود دارد، در مقیاسی کوچکتر در تدوین اجزاء حدیثی دیده میشود و اجزاء با توجه به حجم اندک، زمینهای برای تحقق این تنوع تألیفی بودهاند.
از نظر لغوی، مادۀ جزء مادهای مشترک میان زبانهای سامی است که به معنای بخش و پاره است. و در کاربرد عرفی عموماً به بخشی از یک کل اطلاق میشود.
در حوزۀ کتاب و کتابسازی، میدانیم که در دو سدۀ نخستین نوشتههای
مسلمانان در حوزههای مختلف ــ از جمله در
حدیث ــ نوشتههایی با حجم محدود بوده است که نامهایی مانند «صحیفه»، «نسخه» و «کتاب» بر آنها اطلاق میشد که واژههایی با خاستگاه قرآنی بود. در سالهای انتقال از سدۀ ۲ به ۳ق است که نوشتن کتابهای پرحجم در میان محدثان معمول شد، از حیث کتابسازی این آثار نیازمند بخشبندی بود. مؤلف بدون آنکه به استنساخهای بعدی توجه داشته باشد، نوشتههای حجیم خود را به «جزء» هایی تقسیم میکرد، در حالی که واژۀ «مجلد» ناظر به بخشبندی کتاب در مراحل
صحافی و جلدسازی بود و میتوانست بر اساس فشردگی خط و حجم کاغذ و به سلیقه صحاف، نسبت به بخشبندی اصلی مؤلف متفاوت باشد. از جمله کتاب
الاحکام ابن حزم توسط مؤلف به ۸ جزء تقسیم شده بود که چه در نسخهها و چه در چاپ معمولاً هر جزء آن یک مجلد بوده است.
ابوهلال عسکری کتاب
تصحیفات المحدثین خود را با توجه به تناسبهای محتوایی به «جزء» هایی بخشبندی کرده بود که در نسخه چاپی دو جزء آن در مجلد پرحجم جای داده شده است.
گاه تقسیمات ریزتر بود؛ از جمله
خطیب بغدادی کتاب الکفایه خود را که امروز با حجم یک مجلد متوسط شناخته است، به ۱۲ جزء تقسیم کرده،
و
عمادالدین طبری کتاب بشارة المصطفی خود را که اکنون در یک مجلد میشناسیم، در ۱۱ جزء بخشبندی کرده بود.
به اینها باید نمونههایی مانند مقتضب الاثر
ابن عیاش جوهری را افزود که مؤلف این کتاب کمحجم را به ۳ جزء تقسیم کرده است.
در مجموع میتوان گفت که در بخشبندی کتب متقدم در
علوم حدیث ، دو برداشت از جزء وجود داشت: جزئی که در حجم، قابلیت کتابسازی در حد یک مجلد را داشت
و جزئی که بخشی از یک مجلد میتوانست باشد و ممکن بود از حدود ۸ تا ۳۲ صفحه را دربر گیرد.
تجزیه
قرآن کریم به ۳۰ جزء نیز نمونهای از همین کاربرد اخیر است. در واقع جزء برابر مجلد به یک واژه مبدل شد و آنچه زمینۀ شکلگیری اصطلاح جزء در حدیث بود، همان کاربرد بخشی از مجلد بود. کشی به نامهای از علی بن مهزیار خطاب به علی بن اسباط اشاره دارد و یادآور میشود که حجم آن به اندازۀ «یک جزء کوچک» است.
برخی از منابع به حدود حجمی جزء توجه بیشتری نشان داده، و رابطه آن با کراسه را تعیین کردهاند؛ کراسه شگردی در چینش اوراق بود که معمولاً شامل ۸ برگ بود و کتابهـا ــ اعم از پـرحجـم و کـم حجـم ــ در قالب ضمیمه شدن کراسهها به یکدیگر کتابسازی میشدند.
در مواردی که جزء به حجم مجلد به کار میرفت، از شماری کراسه تشکیل میشد،
اما در کاربرد جزء به معنای بخشی از مجلد، اگر نه از نظر معنا، اما از نظر کاربرد حجمی جزء معادل کراسه بود و گاه به جای هم بهکار میرفت؛ از جمله
ابوغالب زراری (د ۳۶۸ق) اشاره میکند که یک جزء شامل ۸ برگ است.
ابن جبر در سدۀ ۷ق/۱۳م، برای باورپذیری این سخن
ابن شاهین که «فضائل
امام علی علیهالسلام را در هزار جزء جمع کرده بود»، یادآور میشود که مقصود او ۹ هزار مجلد که هزار کراسه بوده است.
بهعکس،
مولا صالح مازندرانی (د ۱۰۸۱ق) به هنگام توضیح دربارۀ «کراریس» آن را به «اجزاء» برگردان کرده است.
به گواهی نسخههای خطی باقیمانده، متونی که در حد کراسه دارای استقلال بودند، بیشتر به صورت ملحق به متون بزرگتر، یا به صورت مجموعهای از کراسههای مستقل در یک مجلد کتابسازی میشدند. گاه برخی از طالب حدیثان اهل
تدلیس ، به هنگام استماع از شیخ، جزئی را به جزء دیگر ملحق میکردند، یا حدیثی را به جزئی میافزودند تا شیخ را بفریبند و او را به
اسماع هر دو وادار کنند.
رسم محدثان در اسماع آن بود که حتی کتب پرحجم را در مقام استماع، جزء بهجزء فراشنود میکردند
و از همین رو بسیاری از طرق استماع کتب صحاح و مسانید، محدود به اجزاء خاصی از مجموعه است.
همین رسم موجب شده بود تا محدثان متقدم، به هنگام نوشتن
حدیث و به هنگام بازبینی آن، اجزاء را در مد نظر داشته باشند، هرچند آنها جزئی از کتابی بزرگتر باشند.
با آنکه تألیف آثار مختصر در
علوم مختلف اسلامی رواج دارد و حتی برخی از نوشتههای کوتاه در شاخههای علوم و معارف مانند عقاید،
تصوف ،
ادبیات ،
تاریخ ،
قرائت و
مصاحف و
علوم قرآنی نیز جزء خوانده شدهاند، اما در عمل جزءنویسی به عنوان یک سبک تألیف، تنها در حوزۀ حدیث تثبیت شده و گسترش یافته است.
با توجه به اینکه نخستین مکتوبات حدیثی اغلب نوشتههایی کم حجم بودهاند، چه مانند اغلب مصادیق جُنگگونه باشند و چه مانند نمونههایی محدود دارای تحدیدی در سند یا موضوع بوده باشند، در تعریف جزء جای خواهند گرفت.
برخی از نخستین آثار حدیثی مانند صحیفة الاشج از
امام علی علیهالسلام، صحیفه
خراش بن عبدالله از
انس بن مالک ، نسخه
وکیع بن جراح (د ۱۹۷ق) از
اعمش (چ کویت، ۱۴۰۶ق) و نسخه ع
بدالعزیز بن مختار دباغ (اواخر سدۀ ۲ق) از
سهل بن ابی صالح عملاً در تعریف اجزاء میگنجیدند. به اینها باید نوشتههایی از
مجاعة بن زبی ر (اوایل سدۀ ۲ق) و
زبیر بن عدی (د ۱۳۱ق
) و
فلیح بن سلیمان (د ۱۶۸ق) را افزود که در نسخ خطی حتی عنوان صحیفه یا نسخه بر خود ندارند. در میان آثار
شیعی همان دوره نیز نوشتههایی مانند کتاب
ربیعة بن سمیع در باب
زکات دامها، نسخهای (یا دو نسخه) مشتمل بر عهد
مالک اشتر و
وصیت امام علی علیهالسلام به پسرش محمد به روایت
اصبغ بن نباته و نسخهای به روایت
عبیدالله بن حر جعفی از امام علی علیهالسلام
با تعریف اصطلاحی از جزء همخوانی داشتهاند. دربارۀ آثاری که قدری پرحجمتر بودند، مانند
الصحیفة السجادیه از
امام سجاد علیهالسلام (چاپ مکرر)، صحیفه
همام بن منبه از
ابوهریره (چ بیروت/عمان، ۱۴۰۷ق) و کتاب
سلیم بن قیس (چ قم، ۱۴۱۵ق)، و نیز آثاری که در بارۀ حجم آنها چیزی نمیدانیم، مانند السنن و الاحکام و القضایا از
ابورافع و کتاب پسرش
علی بن ابی رافع ،
هر چه هست، فاصله آنها از تعریف جزء چندان نیست و این آثار از نظر گونه پرداخت، زمینه شمرده شدن در شمار مسانید یا جوامع را نداشتهاند.
به هر روی وجه مشترک نوشتههای حدیثی تا اواخر سدۀ ۲ق آن است که نه در عصر خود، که حتی در سدههای پسین هرگز با عنوان جزء شناخته نشدهاند. کهنترین کاربردهای جزء در اطلاق به یک نوشته حدیثی مربوط به آثاری است که در سالهای انتقال از سدۀ ۲ به ۳ق، تألیف شدهاند، یعنی دقیقاً همان سالهایی که تدوین در جهان حدیث آغاز گشته، و برخی محدثان روی به تألیف آثار پرحجم حدیثی نهادهاند. بر این اساس دور نیست اگر گفته شود معنای جزء در تقابل با مسانید و جوامع شکل گرفته است. در همین سالها ست که شیوۀ مسند نویسی به ترتیب
صحابه توسط کسانی چون
ابوداوود طیالسی (د ۲۰۴ق)،
اسد بن موسی (د ۲۱۲ق) و
عبیدالله بن موسی عابد (د ۲۱۳ق) در
بصره و
مصر و
کوفه پایهگذاری شد
و تدوین کتب موضوعی گسترده توسط کسانـی چون
عبدالرزاق صنعانی (د ۲۱۱ق) و
سعید بن منصور (د ۲۲۷ق) در نقاط مختلف
جهان اسلام آغاز گشت. حتی گزارشهایی وجود دارد حاکی از آنکه برخی از این نسخههای حدیثی با شرایط «جزء» در سدۀ ۲ق، کراسه نیز خوانده میشدهاند
به عنوان نخستین اثر شناختهای که «جزء» نامیده شد، باید از نوشتههای حدیثی از
سفیان بن عیینه (د ۱۹۶ق) یاد کرد که توسط راویان نام جزء بدان داده شد
و برخی از تحریرهای آن چنین نامی را نداشت.
جزء ابوعمرو
بکر بن بکار بصری (د ۲۰۶ق
)، جزء
حسن بن موسی اشیب بغدادی (د ۲۰۹ق)، جزء
یعلی بن عباد کلابی (د ح۲۱۰ق)، جزء ابوعاصم
ضحاک بن مخلد نبیل (د ۲۱۲ق
)، جزء
محمد بن عبدالله بن مثنی انصاری (د ۲۱۵ق
)، جزء ابومسهر
عبدالاعلی بن مسهر دمشقی (د ۲۱۸ق (با عنوان نسخه
ابی مسهر ، چ طنطا، ۱۴۱۰ق) و جزء ابوعثمان
عفان بن مسلم صفار (د ۲۲۰ق
) آثار بعدیاند که عنوان جزء در آنها سیال است. در ربع دوم سدۀ ۳ق، به نظر میرسد که عنوان جزء کاملاً تثبیت شده باشد؛ برخی از اجزاء حدیثی نوشته شده در این دوره، مانند جزء ابوالجهم
علاء بن موسی باهلی (د ۲۲۸ق
) و جزء
محمد بن سلیمان لوین مصیصی (د ۲۴۶ق
با عنوان جزء فیه من حدیث لوین، چ ریاض، ۱۴۱۹ق) هم از شهرت کافی برخوردار بوده، و هم در سنت محدثان خُرد به نام جزء شناخته نشدهاند.
تا سدۀ ۵ ق/۱۱م، همگام با دوام سنت شفاهی اسناد، همواره زمینه برای جزءنویسی وجود داشت و شمار بسیاری جزء در این سده تألیف شد. پس از افول محافل
اصحاب حدیث در سدۀ ۶ ق و به خصوص پس از فروپاشی بسیاری از محافل محدثان در حمله
مغول ، از سدۀ ۷ق جزءنویسی به شدت روی به کاستی نهاد و جز شمار اندکی جزء در سدههای بعد نوشته نشد. از این نمونههای اندک در سدۀ ۶ ق میتوان جزء
حسن بن محمد یونارتی اصفهانی (د ۵۲۷ ق
)، جزء
جار الله زمخشری (د ۵۲۸ ق
)، جزء
زاهر ابن طاهر نیشابوری (د ۵۳۳ ق) و جزء مشهور
ابوالعباس ابن طلایۀ بغدادی (د ۵۴۸ ق
) را برشمرد. در سدۀ بعد هم میتوان به جزء
عبدالقادر بن عبدالقاهر حرانی (د ۶۳۴ ق
)، جزء رشید الدین
یحیی بن علی عطار نابلسی (د ۶۶۲ ق
)، جزء
لؤلؤ بن احمد ضریر نحوی (د ۶۷۲ ق؛ چ طنطا، ۱۹۸۹م)، جزئی در تفسیر الباقیات الصالحات از صلاحالدین
خلیل بن کیکلدی علایی (د ۷۶۱ق؛ چ بیروت، ۱۹۸۷م) و به گزیدههایی از اجزاء و مصنفات پیشین اشاره کرد که با عنوان جزء در سدۀ ۷ق و پس از آن گرد آمدهاند.
اقدام به تهیه جزءهای منتخب از اجزاء مشایخ پیشین در سدههای متقدم هم دیده میشد و از نمونههای آن منتخبات
دارقطنی از احادیث مشایخ متقدم چون
ابوبکر شافعی ،
ابوبحر ابن کوثر و دیگران است که هر یک به عنوان جزءهایی مستقل در طی سدهها متداول بودهاند.
در سدههای میانی، افزون بر تعبیر جزء و نیز تعبیر کهن «نسخه»،
برخی از اجزاء حدیثی با عنوانهای فوائد
و مجلس
نیز شناخته میشدند. گاه ترکیبی از جزء و مجلس هم در عنوان به کار رفته است.
در سدههای متأخر، حتی آنگاه که کتابهایی با ویژگیهای اجزاء حدیثی نوشته میشدند، کمتر نام جزء به خود میگرفتند. حتی برخی از این نوشتهها که فاقد نامگذاری ویژه بودند، با نام «کراسه» و نه «جزء» شناخته میشدند.
توجه به تألیف جزء حدیثی به عنوان سبکی از تألیف، گاه بیش از یک اقدام فردی، جریانی ممتد در طی چند نسل متوالی بود که با دیگر آثار رابطه تعلیمی داشتند.
محمد بن مخلد دوری ،
اسماعیل بن صفار و
حسن بن عرفه در ۳ نسل متوالی هر ۳ از نویسندگان اجزاء حدیثیاند و این در حالی است که جزء حسن بن عرفه نیز با همین سلسله اسناد روایت شـده است.
سلسلههای مشابه دیگر مانند اسناد جزء
ابوعبدالله انصاری به صورت
عبدالله بن ابراهیم ابن ماسی از
ابومسلم کجی از ابوعبدالله انصاری،
اسناد جزء
سعد بن نصر بزار به صورت
علی بن محمد بن بشران از
اسماعیل صفار ، از
سعد بن نصر ،
اسناد جزء
ابوبکر نجاد به صورت محمد بن عبدالکریم
ابن خشیش از ابوعلی
حسن بن شاذان از
نجاد ،
اسناد
ابن غطریف جرجانی از
ابوالعباس ابن سریج از
عباس ترقفی و اسناد جزء ا
بوالقاسم بغوی به صورت
محمد بن عبدالباقی انصاری از
ابوطالب عشاری با یک واسطه از ابوالقاسم بغوی
سلسلههایی مشابهاند که ۳ عالم جزءنویس را بهطور متوالی در خود دارند. ابوداوود
سلیمان بن یزید فامی و پسرش
ابوسلیمان محمد فامی ،
همچنین ابوالفضل
احمد بن ملاعب مخرمی (د ۲۷۵ق) و پسرش ابوالبرکات
داوgt؛ود ابن ملاعب ، نمونههایی از پدر و فرزندانی هستند که هر دو به جزءنویسی پرداختهاند. ابوبکر
محمد بن سری تماز صاحب جزء از شاگردان
ابن عرفه است
و بسیاری دیگر از مؤلفان اجزاء حدیثی استادانی جزءنویس داشتهاند. برخی محدثان مشهور مانند
ابونعیم اصفهانی و
ابوطاهر سلفی که خود در شمار جزءنویسان نامبُردارند، نسبت به روایت و انتقال اجزاء پیشین نیز
اهتمام داشتند.
این نمونهها نشان از آن دارد که یک زمینه فرهنگی و نوعی تعلیم در پس جزء و جزءنویسی وجود داشته است.
به هر روی باید توجه داشت که مختصر بودن اجزاء و عدم نیاز آنها به یک برنامه گسترده برای گردآوری مجموعهای وسیع از احادیث در موضوعات متنوع یا با اسانید متنوع، جزءها را به آثاری بیتکلف مبدل ساخته بود که میتوانست در زمان کوتاهی نوشته شود. همچنین جزءها نیازمند بهکارگیری سبک تألیفی خاصی نیز نبودند و از همین رو، برخی از محدثانی که دست به قلم نبودند نیز میتوانستند به تألیف چنین اجزائی اقدام کنند. همین ویژگی به روشنی توجیه میکند که چرا اجزاء حدیثی در این حد پرشمارند و بسیاری از نویسندگان اجزاء حدیثی، جزءنویسی تنها فعالیت تألیفیشان بوده است. اما فارغ از آنچه گفته شد، چنین مینماید که برخی از ویژگیهای جدیتر در اجزاء حدیثی محرک محدثان به انتخاب این سبک تألیف بوده است. از جمله برخی از مؤلفان اجزاء حدیثی، چون ابوبحر
محمد بن حسن بربهاری (د ۳۶۲ق) و ابوالعباس
جمح بن قاسم مؤذن ، معروف به
ابن ابی الحواجب (د ۳۶۳ق) ظاهراً در حدیث توانا نبودهاند.
به هر روی دربارۀ کسانی چون دارقطنی که نویسندۀ آثار پرشمار و گستردۀ حدیثی بودهاند، نمیتوان انگیزۀ روی آوردن به تألیف اجزاء را به سبب کندی در تألیف یا کمتوانی در سبک نوشتار دانست؛ به خصوص از سدۀ ۴ق به بعد، زمانی که بخش عظیمی از احادیث در جوامع و مسانید به ثبت رسیدند، انگیزۀ تألیف آثار گسترده به تدریج از میان رفت و آنان که دستاندرکار تدوین کتابی از نوع جوامع و مسانید میشدند، جز مستدرک و مستخرج نوشتن بر کتب متقدم، کاری از پیش نمیبردند. در این شرایط به نظر میرسد جزءنویسی میتوانست زمینه فعالیت آن دسته از محدثان قرار گیرد که از تکرار پرهیز داشتند و در عین حال مایل بودند احادیثی را که در مجالس مشایخ بر آنها دست یافته بودند و متن آن را در کتب متقدم نمییافتند، یا آن را با اسناد متفاوتی در اختیار داشتند، به صورت مکتوب درآوردند. بدین ترتیب یکی دیگر از کارکردهای اجزاء حدیثی، جبرانی بر ثبت نشده در کتب متقدم و نوعی مستدرک یا مستخرج موردی و محدود بر آنها بود.
افزون بر آن، برخی از اجزاء حدیثی، از همان عصر متقدم هدف بسط را دنبال میکرد، طرح گستردۀ مضامینی که در کتب جوامع تنها بهطور مختصر مجال طرح آنها وجود داشته است؛ در واقع این نوشتهها، تک نگاریهایی حدیثی بودند. در این باره، بهخصوص میتوان به برخی تکنگاشتهای بخاری اشاره کرد که در عرض
الجامع الصحیح خود تألیف کرده، و در آنها برخیموضوعات ریز را بسط داده بود. این نوشتههای بخاری مانند الادب المفرد، خلق افعال العباد و القراءة خلف الامام در منابعمحدثان عموماً به عنوان «جزء» شناخته شدهاند.
از سدۀ ۴ق به بعد، با توجه به وجود جوامع متعدد حدیثی، تألیف اجزاء موضوعی با کارکرد بسط مضامین و اسانید، توسعه چشمگیری یافته است.
باید افزود تألیف جزءهایی که در آنها یک اثر مفصل حدیثی ملخص شده باشد، همواره معمول بوده است؛ از نمونههای آن میتوان به «صد حدیث» مستخرج از
صحیح بخاری در جزئی از محمد بن محمد کشمیهنی (د ۳۸۹ق) یاد کرد. برخی نیز مانند جزء ابوبکر احمد بن عمر
ابن بقال (د ۳۹۹ق)، ملخصی از اجزاء گستردهتر پیشین بودهاند..
باید گفت بسیاری از محدثان بهغیر از جزء چیزی ننوشتهاند، یا از آنان در ضبط حدیث چیزی غیر از جزء باقی نمانده است؛ در این میان گاه نام مشاهیری چون
ابوزکریا یحیی بن معین (د ۲۳۳ق) محدث بغدادی
دیده میشود. به اینها باید برخی از مشایخ نویسندگان
کتب سته چون
علی بن حجر مروزی ،
محمد بن سلیمان لوین و
محمد بن بشار بندار را افزود که تنها مکتوبات حدیثی از آنان در حد اجزاء است و این نقش اجزاء را در مطالعه منابعی که جوامع متقدم از آنها بهره جسته، پراهمیت میسازد. در تاریخ حدیث، به خصوص برخی از محدثان ایرانی که از مکررنویسی پرهیز داشتند، تنها با نوشتن اجزائی قصد داشتند احادیث ویژۀ خود را به ثبت رسانند و کتب جوامع و مسانید را تکمیل کنند. از آن شمار میتوان رجال اثرگذاری چون
محمد بن یحیی ذهلی نیشابوری (د ۲۵۸ق
)، ابومسعود
احمد بن فرات رازی (د ۲۵۸ق
)،
ابراهیم بن حسین بن دیزیل همدانی (د ۲۸۱ق
)،
علی بن ابراهیم قطان قزوینی (د ۳۴۵ق
) و
محمد بن یعقوب اصم نیشابوری (د ۳۴۶ق
) را نام برد.
گفتنی است که شماری از نویسندگان اجزاء حدیثی نیز جز از خلال جزءشان شناخته نیستند و نامبَری آنان در تاریخ حدیث مرهون جزءنویسی آنان است؛ از آن دست میتوان به
کامکار بن عبدالرزاق محتاجی ادیب و محدث مروزی،
ابوسعد جرباذقانی و
ابوالصعالیک طرسوسی اشاره کرد.
معلمانِ آشنا با فنون حدیث از جمله طبقات علمی بودند که به جزءنگاری توجه نشان دادند و برخی از آنان شهرت فراوانی هم به دست آوردند. از آن شمار میتوان رجالی چون حسن
ابن عرفه عبدی(د ۲۵۷ق)، صاحب جزء معروف، ابوبکر
ابن ابی الدنیا (د ۲۸۱ق) نویسندگان اجزاء پرشمار حدیثی با موضوعات متنوع و ابوالعباس طاهر بن محمد تمیمی معلم (د ۳۱۹ق) را یاد کرد.
در میان اصحاب علوم و معارف مختلف که شهرت به محدث بودن نداشتند، نیز توجه به نوشتن جزء حدیثی دیده میشد؛ از مقریان کسانی چون ابوبکر
محمد بن حسن نقاش (د ۳۵۱ق
)،
ابوبکر ابن مقسم (د ۳۵۴ق
) و
ابومعشر طبری (د ۴۷۸ق
)؛ از فقیهان
قاضی محاملی (د ۳۳۰ق)، ابوزید
محمد بن حمزه ابن ابی العلاء (سدۀ ۴ق)،
ابو الحسین قدوری صاحب مختصر در
فقه حنفی (د ۴۲۸ق
) و قاضی
محمد بن عبدالباقی انصاری از متکلمان
ابوعبدالله بصری جُعَل متکلم معتزلی (د ۳۶۹ق
) و
ابوبکر ابن فورک اصفهانی متکلم
اشعری (د ۴۰۶ق
)؛ از ادیبان ابوالفرج
معافی بن زکریا بن طرارا (د ۳۹۰ق)،
ابوالحسین بن فارس لغوی (د ۳۹۵ق
)، ابومحمد
قاسم بن علی حریری صاحب مقامات (د ۵۱۶ ق
) و
لؤلؤ بن احمد ضریر نحوی، و از صوفیان
ابومحفوظ معروف کرخی (د ۲۰۰ق)، ابوعمرو
اسماعیل بن نجید سلمی (د ۳۳۴ق
) و
ابوسعید بن اعرابی (د ۳۴۰ق
).
بهطور کلی، صرف اینکه حدیثی در جزء حدیثی آمده باشد، مبنایی برای داوری دربارۀ اعتبار آن نزد محدثان نبوده است. گاه برخی از احادیث مضبوط در اجزاء از سوی نقادان حدیث بهعنـوان صحیح ارزیابـی شده اسـت
و این مؤید آن است که چنان پیش داوری وجود نداشته است. با این حال میتوان به موارد مکرری نیز برخورد کرد که نقادان برخی از احادیث مضبوط در اجزاء مانند جزءحسن
ابن عرفه ،
یا جزء السباعیات
ابن عساکر ،
جزء
ابوالفتح حفار ،
جزء
ابن دیزیل و جزء
ابن ثرثال به ضعف سند یا حتی بطلان حدیث تصریح کردهاند. البته کثرت تداول یک نسخه و وجود اسانید معتبر تا مؤلف، زمینهساز اعتماد محدثان به انتساب اصل کتاب بوده، و به همان اندازه عدم تداول و دریافت نسخه به «وجاده»، مقدمه ضعف و بی اعتباری انتساب بوده است. همین ویژگی وجاده موجب شده است تا بسیاری از اجزاء حدیثی با وجود باقی بودن نسخهشان، محل ارجاع محدثان نبوده باشند.
جزءهای موضوعدار عموماً هدف بسط اخبار در حیطه مشخصی از موضوعات حدیث را دنبال میکند و به رغم محدود بودن فضا، در حیطه محدود خود میتواند استقصایی بیش از کتب جوامع داشته باشد.
بخش مهمی از اجزاء موضوعی بر محور موضوعاتی نوشته شدهاند که محل اختلاف میان
مذاهب اسلامی بودهاند. بخشی از اجزاء حدیثی به مباحثی میپرداختند که مستقیماً یا با واسطه به مواضع اصحاب حدیث در باب
توحید مربوط میشد؛ افزون بر خلق افعال العباد از بخاری، در این باره میتوان جزء ابوبکر احمد بن سلمان بغدادی، در رد بر منکران
عرش ،
جزء محمد منبجی حنبلی در اثبات مماس بودن
خداوند با عرش
و جزء خدادوست دیلمی در
تکفیر قائلین به خلق
قرآن را برشمرد.
اختلاف میان محبان
امام علی علیهالسلام و مخالفان آن حضرت اختصاص به
شیعه نداشت و همواره در صفوف
اصحاب حدیث کسانی حضور داشتند که
شیعه، به معنی اخص آن نبودند، اما پیجوی فضایل آن امام بودند. همین امر زمینهساز آن بوده است تا در محافل اصحاب حدیث، فضایل حضرت و بهطور کلی
اهل بیت علیهالسلام یکی از موضوعات
شایع برای نوشتن اجزاء حدیثی بوده باشد که از آن دست میتوان به اجزائی از ابوالحسن علی بن حسن
ابن عمار
و ابوالحسن علی بن معروف بزار
اشاره کرد. به عنوان شخصیتی محوری در دولت بنی عباس، فضابل عباس عموی پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز موضوع جزءنویسی از کسانی مانند
ابن فتحان شهرزوری بود.
برخی اختلافات فقهی میان مذاهب
اهل سنت ، مانند مشروعیت «صلاة الضحی» که
حاکم نیشابوری دربارۀ آن جزئی پرداخته،
مسئله
جهر به قرآن در
طواف که ابوبکر محمد بن حسین آجری در این باره جزئی دارد و رخصت در بوسیدن دست که جزئی در آن از ابوبکر
ابن مقری شناخته است
از این دستاند. نقدهای
ابن تیمیه دربارۀ
زیارت تربت پیامبر صلیاللهعلیهوآله در سدههای اخیر زمینه تألیف جزئی از سوی صلاح الدین علایی، در اثبات مسنون بودن زیارت را فراهم آورده است.
مسائل مربوط به
اخلاق و
زهد نیز طیف دیگری از موضوعات اجزاء را تشکیل میدهد. از این دست میتوان به مواردی اشاره کرد، چون: جزءالقناعة از احمد بن محمد بن مسروق طوسی،
جزئی در باب
غیبت از
ابن خمیس ،
جزئی در باب
گناهان کبیره از
ابوبکر بردیجی و جزئی در زهد از
خطیب بغدادی یاد کرد. برخی اخبار مربوط به سنن عبادی، مانند فضیلت نماز
تراویح ،
فضیلت «صلاة التسبیح»،
فضیلت
صلوات بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله،
قرائت سورهها یا آیات خاص،
فضایل زمانهای خاص مانند ماه
رمضان ،
ماه
رجب ،
ماه
شعبان ،
دهه
ذیحجه ،
روز عرفه ،
شب نیمه شعبان،
فضیلت مکانهای خاص مانند
مساجد ،
و مباحثی مربوط به
بهداشت مانند فضیلت
مسواک ،
نهی از خوردن
خاک و فضیلت
خضاب .
به اینها باید برخی موضوعات حدیثی ـ قرآنی مانند جزءفیه قراءات النبی صلیاللهعلیهوآله از حفص بن عمر دوری (چ مدینه، ۱۹۸۸م) در باب قرائات منقول از پیامبر صلیاللهعلیهوآله را افزود.
برخی از اجزاء حدیثی، متضمن تنها یک روایت بلند هستند که موضوع همان روایت تعیینکنندۀ محور موضوعی جزء است. مسائل
نافع بن ازرق از
ابن عباس در باب واژه های غریب قرآنی،
جزئی متضمن خطبههای پیامبر صلیاللهعلیهوآله در روز
غدیر خم ،
خطبة البیان به عنوان یک خطبه بلند منسوب به امام علیعلیهالسلام (چ نجف، ۱۳۸۵ق)، مسائل
عبدالله بن سلام مشتمل بر پرسشهایی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله دربارۀ اخبار آفرینش و حکایات گذشتگان
و جزئی از ابوالحسین
ابن مهتدی مشتمل بر خبر ارم ذات العماد
از این دستاند.
سبک جزءنویسی میان محدثان، گاه آنان را به تألیف آثاری با همین سبک دربارۀ علوم حدیث نیز سوق داده است که دربر دارندۀ مضامین احادیث و نه ضبط آنها ست. برخی از این جزءها به نقد یک متن مهم حدیثی اختصاص دارند، مانند جزئی از
ابن حزم اندلسی، جزء در «اوهام» صحیحین بخاری و مسلم،
جزئی مشابه در باب اوهام بخاری از عبدالغنی بن سعید ازدی
و جزئی از ضیاء الدین مقدسی در نقد برخی احادیث
ابن حبان در کتاب صحیح خود.
برخی اجزاء مانند جزء ابوبکر
ابن فورک (د ۴۰۶ق) در شرح حدیث «النکاح سنتی»
به شرح یک یا چند حدیث پرداختهاند. برخی اجزاء نیز دربارۀ موضوعات رجالی است
و گاه به شرح احوال یک شخصیت محدود شدهاند.
آزاد بودن اجزاء حدیثی از بسیاری قیود، گاه موجب شده است تا در آنها اشعار و حکایات نیز در کنار احادیث جای گیرند. جزءهایی از این دست توسط کسانی چون ابوبکر محمد بن یحیی صولی،
تقی الدین ابوالفتح قشیری،
ابو حیان محمد بن یوسف،
ابوالمظفر منصور بن سلیم اسکندرانی
و محمد بن عباس
ابن حیّویه نوشته شدهاند و بیشتر جنبه پندنامه یا جنگ ادبی دارند. برخی محدثان در جزءهایی به جمعآوری احادیث منظوم پرداختهاند؛ از آن جمله ابوالحسین عفیف بن محمد بوشنجی در نوشتهای با عنوان جزء المنظوم و المنثور، مضمون شماری از احادیث را به شعر در آورده است.
عبدالغنی مقدسی نیز در جزء احادیث الشعر نخست به دفاع از حریم
شعر برخاسته
و سپس برخی از ابیات منقول از پیامبر صلیاللهعلیهوآله و صحابه را گردآورده است.
ابن عمشلیق نیز که محدثی ادیب بوده، در خلال جزء خود اشعاری را نیز به ثبت آورده است که ارتباطی به پیامبر صلیاللهعلیهوآله یا صحابه ندارد.
به هر روی باید توجه داشت که بسیاری از آثار پرداخته شده در موضوعات مختلف از سوی محدثان، گاه از سوی مؤلف نام خاصی نیز گرفتهاند و در عمل به عنوان یک تألیف عادی پذیرفته شدهاند؛ در حالی که در تلقی محدثان، این نوع آثار با عنوان کلی اجزاء قرار میگرفتهاند، و داشتن نام خاص مانع از جزء تلقی شدن آنها نبوده است. از این دست میتوان به کتابهایی چون البعث از
ابن ابی داوود سجستانی ،
الالزامات علی الصحیحین از دارقطنی
و شروط الأئمة السته از
ابن قیسرانی را اشاره کرد.
گفتنی است در فضای حدیثی
امامیه ، بخش مهمی از آثار متقدم که با نام مصنفات شناخته میشدند،
نوشتههایی کوتاه با محور موضوعی خاص بودند، بدون آنکه عنوان جزء داشته باشند. از این شمار میتوان به آثاری چون کتاب الدیات روایت ظریف بن ناصح از امام علی علیهالسلام (چ ضمن الاصول الستة عشر، قم، ۱۴۰۵ق)، کتاب المؤمن
حسین بن سعید اهوازی (چ قم، ۱۴۰۴ق)، و کتاب التمحیص
محمد بن همام اسکافی (چ مدرسه الامام المهدی علیه السلام، قم) اشاره کرد. فارغ از نمونههای متعدد برجای مانده از این دست آثار، یادکرد انبوهی از آنها را میتوان در فهارس امامیه از
شیخ طوسی و
نجاشی بازجست.
چنانکه در تعریف جزء نزد محدثان گفته شد، بخشی از اجزاء محتوای خود را به مرویات صحابی، یا عالمی به خصوص، یا طیفی از آنان محدود کردهاند. مسند
عمر بن خطاب از یعقوب بن شیبه (چ بیروت، ۱۴۰۵ق)، مسند بلال از ابوعلی صباح (چ قاهره، ۱۴۰۹ق)، مسند
ابن ابی اوفی از یحیی بن محمد
ابن صاعد (چ ریاض، ۱۴۰۸ق)، مسند اسامه از ابوالقاسم بغوی (چ ریاض، ۱۴۰۹ق)، و مسند عبدالله بن عمر از ابو امیه طرسوسی (چ بیروت، ۱۳۹۳ق) که به صحابی خاصی اختصاص یافته، از این دستاند.
در میان عالمانی که جزئی به حدیث آنان اختصاص یافته، برخی به سبب محوریت در محافل حدیث گزیده شدهاند و گزینش برخی وجهی دیگر دارد. در گروه نخست باید به جزءهایی اشاره کرد که در گردآوری مرویات محدثان متقدم و مشهور نوشته شدهاند؛ جزئی به تألیف
ابونعیم اصفهانی در احادیث
حکم بن عتیبه ، از متقدمان
کوفه ،
جزئی به تألیف ابوالقاسم بغوی در احادیث
حماد بن سلمه ، از متقدمان
بصره ،
جزئی نوشته ابوبشر دولابی در احادیث
سفیان ثوری ، امام اصحاب حدیث کوفه،
جزئی نوشته احمد بن سلیمان بن حذلم با عنوان جزء من حدیث الاوزاعی شامل روایاتی از امام اصحاب حدیث شام (چ جده، ۲۰۰۰م)، اجزاء متعدد از عالمان مختلف در احادیث
مالک بن انس ، امام اصحاب حدیث مدینه،
اجزاء متعدد در احادیث لیث بن سعد، امام اصحاب حدیث مصر (
از جمله: چ جزء فیه مجلس من فوائد اللیث، ریاض، ۱۴۰۷ق) و دو جزء به تألیف ابوعبدالله فضیلی و ابومحمد صابونی در احادیث قتیبة بن سعید، پیشوای محدثان
خراسان .
برخی رجال بیشتر به
فقه شناخته بودند تا حدیث، اما هواداران ایشان کوشش داشتند تا با پرداختن به تألیفاتی جایگاه آنان را در حدیث بازنمایند؛ از این دست میتوان به جزئی نوشته محمد بن اسماعیل صائغ در احادیث
ابن جریج ، فقیه مکه (چ ریاض، ۱۴۱۲ق) و اجزائی در احادیث
ابوحنیفه ، فقیه نامدار کوفه
اشاره کرد.
صوفیه نیز به برجستهنمایی جایگاه برخی رجال خود در حدیث علاقهمند بود و همین گرایش آنان، زمینه تألیف اجزائی متضمن احادیث شیوخ متقدم خود را فراهم آورد؛ این در حالی است که گاه مخالفان صوفیه سعی داشتند تا با تألیف چنین آثاری پیروان این شیوخ متقدم را متقاعد سازند که اخلاف ایشان نسبت به حدیث و پیروی آن حساس بودهاند. از گونه نخست میتوان از جزئی در احادیث منصور بن عمار نوشته ابوبکر محمد بن احمد همدانی،
و از گونه دوم جزئی در احادیث ابراهیم ادهم، نوشته ابوعبدالله
ابن منده
نام برد.
ارباب قدرت سیاسی نیز از این توجه بیبهره نبودند؛ جزء احادیث الخلفاء از ابوعلی ابزاری،
جزئی متضمن احادیث منقول توسط امیر خلف بن احمد سجستانی (د ۳۹۹ق) از خاندان صفاریان و جزء احادیث وزیر ابوالقاسم
ابن جراح
از نمونههای آن است.
گاه برخی محدثان کوشش داشتند تا با تألیف اجزائی، احادیث شیخی از شیوخ حدیث که خود، او را پراهمیت میانگاشتند و با بیتوجهی محافل حدیثی به وی روبه رو بودند، به ثبت آورند و میراث او را احیا نمایند. از این دست میتوان نمونههایی مانند ضبط احادیث نافع بن ابی نعیم توسط ابوبکر
ابن مقری اصفهانی (د ۳۸۱ق
)، ضبط احادیث ابوالقاسم خرقی توسط ابوالقاسم هبة الله لالکایی، ضبط احادیث سعید بن عبدالعزیز تنوخی توسط ابوالقاسم طبرانی
و ضبط احادیث ابوالحسن حمد بن محمد عقیقی توسط ابوبکر احمد بن محمد برقانی
را یاد کرد.
گاه نیز محدثانی چون
ابن عدی جرجانی با تألیف جزئی در حدیث اهل مصر و بلاد جزیره،
جزء حدیث الجزریین از ابوعروبه حرانی و ابوالقاسم طبرانی و ابوبکر
ابن مردویه با تألیف جزءهایی در حدیث اهل بصره تلاش داشتند تا حدیث بومهایی را گرد آورند که بیشتر در معرض غفلت بودهاند.
در میان
شیعه نیز میتوان نمونههایی محدود از این دست آثار، مانند کتاب
ابن عقده در گردآوری احادیث عبدالله بن بکیر بن اعین،
کتاب حدیث
ابن الحر از ابراهیم بن سلیمان خزاز، عالم
امامی و حدیث یعقوب بن جعفر
ابن سلیمان تألیف عبدالعزیز بن یحیی جلودی
را نام برد. به اینها باید برخی از آثار مشهور مانند
صحیفة الرضا علیهالسلام را افزود که مشتمل بر احادیثی مسند از
امام رضا علیهالسلام از پیامبرصلیاللهعلیهوآله است و به روایت کسان مختلف انتقال یافته است.
برخی از اجزاء حدیثی، از حدیث علو سند در میان محدثان زبانزد بودند؛ این علو سند نه تنها دربارۀ برخی جزءهای نوشته شده در سدۀ ۳ق، بلکه برای اجزاء سدههای ۴ و ۵ ق نیز از سوی نقادان پذیرفته شده است.
از اعترافات نقادان حدیث نسبت به علو سند شماری از اجزاء میتوان به این مصادیق اشاره کرد: جزء حسن
ابن عرفه عبدی (د ۲۵۷ق
)، جزء محمد بن یحیی ذهلی (د ۲۵۸ق
)، جزء محمد بن عاصم ثقفی (د ۲۶۲ق، چ ریاض، ۱۴۰۹ق)، جزء اسماعیل
ابن نجید سلمی (د ۳۳۴ق
)، جزء ابراهیم
ابن ابی ثابت عبسی (د ۳۳۸ق
)، جزء احمد بن سلمان نجاد (د ۳۴۸ق
)، جزء عبدالله بن جعفر جابری (د ۳۶۰ق
)، جزء هلال بن محمد حفار (د ۴۱۴ق
)، جزء بیبی بنت عبدالصمد هرثمیه (د ح۴۷۵ق
چ کویت، ۱۹۸۶م)، جزء مالک
ابن احمد بانیاسی (د ۴۸۵ق
) و جزء ابوالعباس
ابن طلایه بغدادی (د ۵۴۸ ق
).
جزءهایی که در آنها محدود بودن شمار واسطهها تا پیامبر صلیاللهعلیهوآله به عدد خاصی شرط شده است، مانند جزء ابوحفص
ابن شاهین با شرط ۴ واسطه تا پیامبر صلیاللهعلیهوآله، جزء رباعیات از عبدالغنی ازدی، خماسیات و سداسیات از زاهر بن طاهر شحامی،
جزء سداسیات از ابوموسی مدینی
و سباعیات از ابوالقاسم
ابن عساکر و محمد
ابن هشام
ابن ملاس
از حیث علو سند دارای ارزش ویژهای هستند. به اینها باید شماری از اجزاء مانند جزء الفوائد المنتقاة عن الشیوخ العوالی از محمد بن مظفر بزاز (د ۳۷۹ق) را افزود که در عنوان خود تعبیر «عوالی» را دارند.
برخی از محدثان در اجزاء خود وجود ویژگی خاصی در اسناد را لحاظ کردهاند، از آن جمله است: جزء
ابن ابی خیثمه مشتمل بر احادیثی که در سند آن یک محدث از پدرش از جدش از محمد بن حمید روایت میکرد،
جزء اسحاق بن ابراهیم بغدادی مشتمل بر احادیثی که در آن محدثان از طبقه پس از خود نقل کردهاند،
جزء ابوالقاسم طبرانی در احادیث کسانی که نام آنان عطاء بوده است،
جزء ابوالقاسم محمد بن عبدالواحد غافقی در جمع احادیثی که در سند آن ۴ تن از
صحابه گرد آمده باشند.
این گونه شروط در گزینش احادیث بیشتر تفنن zwnj;علیه/spanspan class=/spanو هنرنمایی محدث به نظر میآید.
در اینجا باید به جزءهایی اشاره کرد که در آنها طرق حدیثی خاصی استقصا شده است. از این دست میتوان به اجزائی در طرق حدیث
صعود،
حدیث طیر مشوی
و حدیث لقب گرفتن
علی علیهالسلام به
امیرالمؤمنین و اجزائی در دیگر فضایل آن حضرت، اجزائی در طرق حدیث افک،
طرق حدیث «من کذب علی»
و حدیث ۹۹
اسم خدا اشاره کرد.
در میان محدثان
شیعه نیز نمونههای متعددی از اینگونه اجزاء شناخته است؛ هر چند همچنان نام جزء بر آنها
شایع نیست. کتابی کوچک با عنوان نوادر الاثر از
جعفر بن احمد قمی عالم امامی (قرن ۴ق) در استقصاء حدیث «علی خیر البشر» (چ ضمیمه جامع الاحادیث همو، تهران، ۱۳۶۹ق)، آثاری از ابوالعباس
ابن عقده عالم زیدی (د ۳۳۳ق) در طرق احادیث مختلف چون
حدیث غدیر ،
حدیث منزلت و
حدیث رایت و آثاری از
ابوطالب انباری ، عالم امامی (د ۳۵۶ق) در طرق همان ۳ حدیث
از این شمار است.
فارغ از آنچه در بخشهای پیشین معرفی شد، در برخی از اجزاء نمیتوان ملاک خاصی برای گزینش احادیث نه براساس موضوع و نه سند ارائه داد. برخی نیز چون جزئی از
ابوالقاسم طبرانی (د ۳۶۰ق)، تنها از آن حیث که احادیثی منتخب برای استفادۀ فرزندش ابوذر فراهم آورده بود، تنها انگیزهای معلوم داشت و ملاک خاصی در انتخاب احادیث آن حاکم نبود. به هر روی شمار اینگونه اجزاء در طول تاریخ حدیث به اندازهای فراوان است که هر کوششی برای فهرست کردن آنها تاکنون ناموفق بوده است. برخی از فهرستنگاران مانند
حاجی خلیفه ،
رودانی ،
کتانی و
سزگین در آثار خود تنها شماری از این اجزاء را معرفی کردهاند و همواره میتوان در برگهای کتب حدیث، اشاره به اجزائی را یافت که در هیچیک از این فهرستها معرفی نشدهاند.
بهجز موارد یاد شده، در میان اجزاء برجای مانده و به چاپ رسیده، باید به این موارد نیز اشاره کرد: جزء مؤمل بن اهاب ربعی (د ۲۵۴ق)، جزء عباس بن عبدالله ترقفی (د ۲۶۷ق)، جزء حنبل بن اسحاق شیبانی (د ۲۷۳ق، چ همراه کتاب الفتن، بیروت، ۱۹۹۸م)، جزء ابوالقاسم بغوی (د ۳۱۷ق)، جزء علی بن محمد حمیری (د ۳۲۳ق، چ ریاض، ۱۴۱۳ق)، جزء خیثمة بن سلیمان طرابلسی (د ۳۴۳ق، چ
بیروت ، ۱۴۰۰ق)، جزء ابو محمد عبدالله بن محمد فاکهی (د پس از ۳۵۳ق، با عنوان حدیث الفاکهی، بیروت، مکتبة الرشد)، جزء محمد بن احمد
ابن غطریف (د ۳۷۷ق) و جزء ابوالطیب
ابن عمشلیق کوفی (اوایل سدۀ ۵ ق). شماری از اجزاء نیز در مجموعههایی با عنوان اجزاء حدیثیه به کوشش مشهور حسن (بیروت، ۱۴۲۲ق) و مجامیع الاجزاء الحدیثیة به کوشش نبیل جرار (چ اضواء السلف، ۱۴۲۵ق، ۴ جلد) انتشار یافتهاند.
برخی از اجزاء حدیثی به تناسب موضوع یا کیفیت انتقال به نامهایی خاص شهرت یافتهاند که از آن شمار است: جزء البیتوتة از ابوالعباس محمد بن اسحاق سراج (د ۳۱۳ق)، جزء البطاقة، از ابوالقاسم حمزة بن محمد کنانی (د ۳۵۷ق
ریاض، ۱۴۱۲ق)، جزء الفیل از ابوالحسن علی بن احمد
ابن حمامی (د ۴۱۷ق) که برگزیدهای از اجزاء
ابن سماک است،
جزء الف دینار از ابوالعباس احمد بن شبیب بغدادی که گزیدهای از اجزاء ابوبکر قطیعی است (چ کویت، ۱۹۹۳م) و جزء البراغیث از ابومحمد عبدالله بن هارون قطان (قرن ۵ ق
).
در بحث از اجزاء حدیثی، همچنین باید به مجموعههای چند جزئی اشاره کرد کهگاه از نظر حجم نیز به اندازههای جلد و حتی چند جلد نزدیک شدهاند، اما همچنان پیکرهبندی آنها ساختار جزء را داشته است. تألیف چنین مجموعههایی بهخصوص در سدههای ۴ و۵ ق رواج داشت. از مهمترین این آثار میتوان این مصادیق را برشمرد: الاجزاء الجعدیات، تألیف ابوالقاسم بغوی (د ۳۱۷ق) در جمع احادیث
علی بن جعد در ۱۲ جزء،
الاجزاء المحاملیات، تألیف قاضی ابوعبدالله محاملی (د ۳۳۰ق) در جمع احادیث بغدادیان و اصفهانیان در ۱۶ جزء،
الاجزاء القطیعیات، تألیف ابوبکر احمد بن جعفر قطیعی (د ۳۶۸ق) در ۱۵ جزء،
الاجزاء الیشکریات، تألیف ابوالعباس احمد بن منصور یشکری (د ۳۷۰ق) در ۴ جزء،
الغیلانیات، تألیف ابوالحسن دارقطنی (د ۳۸۵ق) در ۱۱ جزء مشتمل بر احادیث
ابوبکر شافعی با علو چشمگیر در اسانید و به روایت ابوطالب بن غیلان بزاز (د ۴۴۰ق) که در بخشهایی به استقصای طرق برخی احادیث پرداخته، گاه بر محور موضوعی متمرکز شده، و گاه به جمع اسانید مشابه پرداخته است،
الاجزاء الحربیات، تألیف ابوالحسن علی بن عمر حربی قزوینی (د ۴۴۲ق
چ بیروت، دار الوطن)، الاجزاء الوخشیات، تألیف ابوعلی حسن
ابن علی وخشی بلخی در ۵ جزء مشتمل بر گزیدهای از احادیث
ابونعیم اصفهانی ،
بهره نبودند؛ جزء احادیث الخلفاء از ابوعلی ابزاری،
الاجزاء الکنجروذیات، تألیف ابوبکر بیهقی (د ۴۵۸ق) در ۵ جزء مشتمل بر مرویات ابوسعید محمد بن عبدالرحمان کنجرودی
همچنان الاجزاء الکنجروذیات، در چند جزء تألیف ابوسعید علی
ابن موسی سکری نیشابوری (د ۴۶۵ق) مشتمل بر احادیث ابوسعید کنجرودی،
الاجزاء الثقفیات، تألیف ابوعبدالله قاسم بن فضل ثقفی اصفهانی (د ۴۸۹ق) در ۱۰ جزء،
الاجزاء الخلعیات، تألیف ابونصر احمد بن حسن شیرازی ساکن
مصر (اوایل سدۀ ۶ ق) در ۲۰ جزء مشتمل بر احادیث قاضی ابوالحسن خِلَعی مصری (د ۴۹۲ق
). در بیشتر یادکردها این آثار با حذف موصوف، با صفتهای خود شناخته میشدند و با تعابیری چون الیشکریات یا الغیلانیات در منابع یاد میشدند.
در اواسط سدۀ ۶ ق، تنها رجل شاخص که به تألیف مجموعههای چندجزئی شهرت دارد،
ابوطاهر سلفی (د ۵۷۶ ق) است که افزون بر الاجزاء الطیوریات، شامل احادیث ابوالحسین
ابن طیوری در حجمی حدود ۲ مجلد
و الاجزاء السلفیات، در بیش از ۱۰۰ جزء شامل احادیثی از همو و
ابن شرف انماطی و دیگران
چندین مجموعه تألیف کرد که به نام سفینه شهرت یافتند؛ شامل السفینة الجرائدیة الکبری، در ۷ جزء،
السفینة الجرائدیة الصغری، در ۵ جزء
و السفینة البغدادیة.
عنوان سفینه بیشتر نزد ادبا رواج داشت و بر جنگهای ادبی اطلاق میشد و تعبیری رایج نزد محدثان نبود.
گفتنی است که اصطلاح جزء برای نامیدن شماری از آثار حدیثی، مشخصاً نزد
اهل سنت کاربرد دارد؛ هر چند متونی دارای ویژگیهای جزء در میراث حدیثی
شیعه نیز فراوان است.
آقابزرگ تهرانی در
الذریعه تعبیر اجزاء را برای شماری از تکنگاریهای
امامیه بهکار گرفته است.
دربارۀ متون متقدم، نه برای اصول و نه مصنفات استفاده از عنوان جزء معمول نبوده، و حتی برای نوشتههایی که مایل بودند از تعبیری عام و مبهم برای نامیدن آن استفاده کنند، واژههای کتاب و بعضاً نسخه رواج داشته است. تنها گفتنی است که برخی از عالمان
شیعی دربارۀ نسخههایی که فاقد موضوع بوده و صرفاً گردآمدهای از اخبار حتی بدون مؤلف خاص بودند، تعبیر جزء را به عنوان معادلی برای نسخه به کار بردهاند.
(۱) آقابزرگ، الذریعه.
(۲)
ابن ابی حاتم، عبدالرحمان، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م بب.
(۳)
ابن جبر، علی، نهج الایمان، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۱۸ق.
(۴)
ابن جوزی، عبدالرحمان، الموضوعات، به کوشش عبدالرحمان محمد عثمان، مدینه، ۱۳۸۶ق.
(۵)
ابن حبان، محمد، کتاب المجروحین، به کوشش محمود ابراهیم زاید، حلب، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.
(۶)
ابن حجر عسقلانی، احمد، الاصابة، به کـوشش عادل احمد عبدالموجود، بیروت، ۱۴۱۵ق.
(۷)
ابن حجر عسقلانی، احمد، التلخیص الحبیر، بهکوشش عبدالله هاشم یمانی، مدینه، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
(۸)
ابن حجر عسقلانی، احمد، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵ق.
(۹)
ابن حجر عسقلانی، احمد، فتح الباری، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی و محبالدین خطیب، بیروت، ۱۳۷۹ق.
(۱۰)
ابن حجر عسقلانی، احمد، لسان المیزان، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۹-۱۳۳۱ق.
(۱۱)
ابن حزم، علی، الاحکام، به کوشش احمد شاکر، قاهره، مکتبة زکریا علی یوسف.
(۱۲)
ابن خیر، محمد، فهرسة، به کوشش ف کودرا، بغداد، ۱۹۶۳م.
(۱۳)
ابن رافع، احمد، الوفیات، به کوشش عادل نویهض، بیروت، ۱۹۷۸م.
(۱۴)
ابن طاووس، علی، سعد السعود، نجف، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
(۱۵)
ابن طاووس، علی، الطرائف، قم، ۱۴۰۰ق.
(۱۶)
ابن طاووس، علی، فرج المهموم، نجف، ۱۳۶۸ق.
(۱۷)
ابن طاووس، علی، الیقین، به کوشش انصاری، قم، ۱۴۱۳ق.
(۱۸)
ابن عاصم، محمد، جزء، به کوشش مفید خالد عید، ریاض، ۱۴۰۹ق.
(۱۹)
ابن عدی، عبدالله، الکامل، به کوشش یحیی مختار غزاوی، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۸م.
(۲۰)
ابن عرفه، حسن، الاحادیث العوالی من جزء
ابن عرفة العبدی، به کوشش عبدالرحمان فریوایی، قاهره، ۱۴۰۷ق.
(۲۱)
ابن عمشلیق، احمد، جزء، به کوشش خالد بن محمد انصاری، بیروت، ۱۴۱۶ق.
(۲۲)
ابن عیاش، احمد، مقتضب الاثر، قم، ۱۳۷۹ق.
(۲۳)
ابن غطریف، محمد، جزء، به کوشش عامر حسن صبری، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۷م.
(۲۴)
ابن کثیر، تحفة الطالب، به کوشش عبدالغنی بن حمید کبیسی، مکه، ۱۴۰۶ق.
(۲۵)
ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، ۱۴۰۱ق.
(۲۶)
ابن ماکولا، علی، الاکمال، به کوشش نایف عباس، قاهره، دار الکتاب الاسلامی.
(۲۷)
ابن مقری، محمد، جزء فیه احادیث نافع بن ابی نعیم، به کوشش ابوالفضل حوینی، طنطا، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
(۲۸)
ابن نجار، محمد، ذیل تاریخ بغداد، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۷ق.
(۲۹)
ابن نقطه، محمد، التقیید، به کوشش کمال یوسف حوت، بیروت، ۱۴۰۸ق.
(۳۰)
ابن نقطه، محمد، تکملة الاکمال، به کوشش عبدالقیوم عبدرب النبی، مکه، ۱۴۱۰ق.
(۳۱) ابوغالب زراری، احمد، رسالة فی آل اعین، به کوشش محمد علی ابطحی، اصفهان، ۱۳۹۹ق.
(۳۲) ابوهلال عسکری، حسن، تصحیفات المحدثین، به کوشش محمود احمد میره، قاهره، ۱۴۰۲ق.
(۳۳) الاختصاص، منسوب به شیخ مفید، به کوشش علیاکبر غفاری، قم، ۱۴۱۳ق.
(۳۴) باجی، سلیمان، التعدیل و الجرح، به کوشش ابولبابه حسین، ریاض، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۳۵) باقلانی، محمد، اعجاز القرآن، به کوشش احمد صقر، قاهره، دار المعارف.
(۳۶) برذعی، سعید، سؤالات عن ابی زرعة الرازی، به کوشش د سعدی هاشمی، منصوره، ۱۴۰۹ق.
(۳۷) بغوی، عبدالله، جزء، به کوشش محمد یاسین محمد ادریس، دمام، ۱۴۰۷ق.
(۳۸) تاج العروس.
(۳۹) حاجی خلیفه، کشف.
(۴۰) خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق.
(۴۱) خطیب بغدادی، احمد، الکفایة فی علم الروایة، به کوشش ابو عبدالله سورتی و ابراهیم حمدی مدنی، مدینه، المکتبة العلمیه.
(۴۲) خلیلی، خلیل، الارشاد، به کوشش محمد سعید عمر ادریس، ریاض، ۱۴۰۹ق.
(۴۳) دارقطنی، علی، الغیلانیات، دمشق، ۱۹۹۷م.
(۴۴) داک.
(۴۵) ذهبی، محمد، تذکرة الحفاظ، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۸م.
(۴۶) ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، بهکوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۴۷) ذهبی، محمد، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
(۴۹) رافعی، عبدالکریم، التدوین فی اخبار قزوین، حیدرآباد دکن، ۱۹۸۵م.
(۵۰) رودانی، محمد، صلة الخلف، به کوشش محمد حجّی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۵۱) زیلعی، عبدالله، نصب الرایة، به کوشش محمد یوسف بنوری، قاهره، ۱۳۵۷ق.
(۵۲) سبکی، علی، السیف الصقیل، قاهره، مکتبة زهران.
(۵۳) سفیان بن عیینه، جزء، به کوشش مسعد بن عبدالحمید سعدنی، طنطا، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
(۵۴) سمعانی، عبدالکریم، ادب الاملاء و الاستملاء، به کوشش ماکس وایسوایلر، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۵۵) سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۵۶) سمعانی، عبدالکریم، التحبیر، به کوشش منیره ناجی سالم، بغداد، ۱۳۹۵ق/ ۱۹۷۵م.
(۵۷) سیوطی، الاتقان، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷م.
(۵۸) سیوطی، تدریب الراوی، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
(۵۹) سیوطی، الدر المنثور، قاهره، ۱۳۱۴ق.
(۶۰) سیوطی، «شرح سنن النسایی»، همراه سنن نسایی، قاهره، ۱۳۴۸ق.
(۶۱) سیوطی، اللئالی المصنوعة، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۶۲) شروانی، عبدالحمید، الحواشی، بیروت، دار الفکر.
(۶۳) شوکانی، محمد، «اتحاف الاکابر»، ضمن رسائل خمسه اسانید، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۸ق/۱۹۱۰م.
(۶۴) شوکانی، محمد، نیل الاوطار، بیروت، ۱۹۷۳م.
(۶۵) صالحی شامی، محمد، سبل الهدی و الرشاد، به کوشش عادل احمد عبدالموجود، بیروت، ۱۴۱۴ق.
(۶۶) صحیفة الرضا علیهالسلام، به کوشش محمد مهدی نجف، مشهد، ۱۴۰۶ق.
(۶۷) طوسـی، محمد، الفهرست، به کـوشش محمد صادق آل بحرالعلوم، نجف، ۱۳۵۶ق.
(۶۸) ظاهریه، خطی.
(۶۹) عجلونی، اسماعیل، کشف الخفاء، به کوشش احمد قلاش، بیروت، ۱۴۰۵ق.
(۷۰) عظیم آبادی، محمد، عون المعبود، بیروت، ۱۴۱۵ق.
(۷۱) عمادالدین طبری، محمد، بشارة المصطفی، به کوشش جواد قیومی، قم، ۱۴۱۲ق.
(۷۲) فاسی، محمد، ذیل التقیید، به کوشش کمال یوسف حوت، بیروت، ۱۴۱۰ق.
(۷۳) کتانی، محمد، الرسالة المستطرفة، استانبول، ۱۹۸۶م.
(۷۴) کشی، محمد، معرفة الرجال، اختیار طوسی، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۰۴ق.
(۷۹) مازندرانی، صالح، شرح اصول الکافی، با تعلیقات ابوالحسن شعرانی، بیروت، ۱۴۲۱ق.
(۸۰) متقی هندی، علی، کنز العمال، به کوشش بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
(۸۱) محب الدین طبری، احمد، الریاض النضرة، به کوشش عیسی عبدالله حمیری، بیروت، ۱۹۹۶م.
(۸۲) مقدسی، عبدالغنی، جزء احادیث الشعر، به کوشش احسان عبدالمنان جبالی، دمشق، ۱۹۹۳م.
(۸۳) مناوی، محمد عبدالرئوف، فیض القدیر، به کوشش احمد عبدالسلام، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۴م.
(۸۴) مؤمل بن اهاب، جزء، به کوشش عماد بن فره، بریده، ۱۴۱۳ق.
(۸۵) نجاشی، احمد، رجال، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.
(۸۶) نووی، یحیی، المجموع، به کوشش محمود مطرحی، بیروت، ۱۴۱۷ق/ ۱۹۹۶م.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «جزء»، ج۱۷، شماره۶۵۲۰. span class=