جابر بن عبدالله انصاری در شأن نزول
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جابر بن عبدالله انصاری از
صحابی مشهور و از اصحاب پنج
امام نخستین بود.
وی فرزند عبدالله بن
عمرو بن حرام از
قبیله خزرج ، تیره
بنی سلمه است.
کنیه وی را به اختلاف ابومحمد، ابوعبدالله
و ابوعبدالرحمن
نوشتهاند؛ اما ابوعبدالله شهرت بیشتری دارد.
مادر جابر،
انیسة بنت عنمة (عقبه) بن
عدی بن سنان نیز خزرجی و از تیره بنی سلمه است.
از دوران پیش از
اسلام جابر اخباری در دست نیست. نخستین گزارش از او، مربوط به
پیمان عقبه دوم (سال ۱۳ بعثت) است که در آن جابر همراه پدرش عبدالله در کاروان ۷۰ نفری یثربیان حضور داشت و با
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم
بیعت کردند.
پدر جابر در آن جمع به عنوان یکی از نقبای دوازده گانه
انصار برگزیده شد.
به موجب خبری، در این پیمان، جابر خردسالترین فرد در میان بیعت کنندگان بود.
با توجه به سال وفات و مدت عمر جابر وی احتمالاً در آن زمان ۱۶ ساله بوده است. درباره بیعت کنندگان در عقبه به عنوان نخستین مسلمانان یثربی، آیاتی از جمله ۷
مائده ۱۵
و ۲۳
احزاب ؛ ۱۰۰ و ۱۱۱
توبه و ۱۴
صف نازل شدند.
جابر تا زمانی که پدرش زنده بود، به رغم تمایل به شرکت در غزوههای رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم، از این رو که پدرش او را
سرپرست خواهرانش قرار داده بود
، در نبردهای
بدر و
احد حضور نداشت.
هرچند گزارشهایی از شرکت او در نبرد بدر و آبرسانی به رزمندگان ارائه شده
، این اخبار را برخی سیره نویسان انکار کردهاند.
جابر نتوانست در اُحد شرکت کند؛ اما
عبدالله بن ابی و همراهانش را که به بهانه بی اعتنایی پیامبر به نظرشان از اُحد بازگشته بودند، نکوهش کرد و آنان را به حفظ
دین ، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و سرزمین خود فرا خواند.
پدر جابر در این نبرد به
شهادت رسید.
برخی نخستین شهید این غزوه را وی دانستهاند.
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم قبل از بازگشت به
مدینه با توجه به رفاقت و خویشاوندی او و
عمرو بن جموح دستور داد آن دو را در یک
قبر دفن کنند.
به نقل از خود جابر چون پدرش شهید شد نزد جنازه او آمد و خواست با کنار زدن روانداز، صورتش را ببوسد؛ ولی برخی
صحابه او را از این کار
نهی کردند؛ اما رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم که نظاره گر این ماجرا بود از کار جابر نهی نکرد
؛ نیز به نقل از جابر، مادرش جنازه پدر و دایی وی را برای بردن به شهر بر ناقهای نهاد؛ اما در این هنگام منادی
رسول خدا صدا زد که کشته شدگان را در محل نبرد به
خاک بسپارند.
، از این رو در همانجا دفن شدند. در زمان حکومت
معاویه ، وی درصدد جاری ساختن چشمهای در احد برآمد و اعلام شد که هرکس شهیدی در آنجا دارد حاضر گردد. جابر بعد از سالها جنازه پدر را تازه یافت که خون از جسدش جاری بود.
حسب نقل برخی مفسران از جابر،
آیه ۱۶۹
آل عمران در پی آن نازل شد که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به جابر نظر افکند و او را غمناک دید و چون از علت آن پرسید، جابر شهادت پدر، بدهکاری و بقای چند دختر را علت آن دانست. رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: ای جابر! آیا به تو بشارت ندهم که پدرت از خداوند خواست به
دنیا باز گردد و دوباره در راه
خدا شهید شود؟
البته قول مشهور
شأن نزول این
آیه را چنین دانستهاند که در پی نبرد احد که مسلمانان با خیل شهدا و تبلیغات سوء منافقان روبه رو شدند که میگفتند: اگر شما همانند ما در
جنگ شرکت نمیکردید کشته نمیشدید، آرزو داشتند که از حال شهیدانشان آگاه شوند.
خداوند این
آیه را در پاسخ به آنان و درباره مقام شهیدان نازل کرد که ایشان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند
:«ولا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ اَموتًا بَل اَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون».
جابر پیش از
غزوه حمراء الاسد (سال سوم هجری) که بلافاصله پس از نبرد اُحد برای تعقیب سپاه
قریش انجام شد
از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم درباره عزیمت به جنگ یا ماندن نزد خواهرانش پرسید. دستور آن حضرت این بود که برای آنان سرپرستی قرار دهد و در این
غزوه شرکت کند، از این رو آن حضرت را همراهی کرد
و این نخستین غزوهای بود که جابر در آن حضور یافت.
آیه ۱۷۲ آل عمران
به مناسبت این
غزوه نازل شد و طی آن از پاسخ مثبت مسلمانان (از جمله جابر) به فرمان خدا و رسولش قدردانی و برای ایشان اجر عظیم قائل شد
؛ نیز در آیات ۱۷۳ -۱۷۴ که در ارتباط با غزوه حمراءالاسد دانسته شده،
ایمان و
شجاعت پیامبر و اصحابش ستوده شده است. جابر با زنی به نام سهیمه (شمیمه) دختر
مسعود بن اوس ازدواج کرد.
جابر در دیگر غزوهها نیز شرکت داشت که تعداد آنها را ۱۶
، ۱۸
و ۱۹
غزوه برشمردهاند. به نقل از خود جابر او جز در نبردهای بدر و احد در همه غزوهها حضور داشته است.
به هنگام حفر
خندق (
سال پنجم هجری) وقتی برخی از مسلمانان با صخرهای روبه رو و از کندن آن عاجز شدند، برای حل مشکل جابر را نزد
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرستادند که با دعای آن حضرت مشکل برطرف شد.
در این غزوه جابر که خانهاش نزدیک خندق بود، رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم را برای
اطعام ،
مهمان خود کرد و به رغم کمی غذا پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم با صحابه گروه گروه به منزل او وارد شده، غذا خوردند و طعام برکت یافت.
جابر در
غزوه حدیبیه (
سال ششم هجری) حضور داشت و از اصحاب
بیعت رضوان بود. وی حاضران در آن را ۱۴۰۰ تن برشمرده است
؛ نیز از جابر نقل شده که ما با رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم
بیعت کردیم که تا پای جان از آن حضرت حمایت کنیم و تنها
جد بن قیس با پنهان کردن خود در این بیعت حاضر نشد.
آیه ۱۸
فتح به این بیعت اشاره دارد. در این
آیه خداوند خشنودی خود را از بیعت کنندگان بیان میدارد
:«لَقَد رَضِیَ اللّهُ عَنِ المُؤمِنینَ اِذ یُبایِعونَکَ تَحتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فی قُلوبِهِم فَاَنزَلَ السَّکینَةَ عَلَیهِم واَثبَهُم فَتحًا قَریبا».
درباره حضور جابر در
غزوه خیبر گزارشهایی متفاوت نقل شده است. مطابق نقلی از خود جابر، وی از کسانی بود که در آن نبرد خمرههای
شراب یهود را میشکست
؛ اما در مقابل، گزارشی از غیبت جابر در این غزوه ارائه شده است که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم برای او سهمی همانند حاضران در نظر گرفت.
کسانی که قائل به عدم حضور او هستند، برای عدم همراهی او با سپاه اسلام علتی ذکر نکردهاند. اخبار فراوان گزارش شده از جابر از جمله کنده شدن درِ دژ به دست
علی علیهالسلام حاکی از حضور جابر در این
غزوه است.
جابر شمار سپاه اسلام را در
حدیبیه ۱۴۰۰ تن دانسته است.
از حضور جابر در
غزوه تبوک (سال نهم هجری) نیز یاد شده است.
۱. به نقل برخی مفسران از جابر، رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم وی و گروهی را به سریهای (خبط) فرستاد و بر اثر تاریکی نتوانستند
قبله را تشخیص دهند و هر یک نظری دادند. چون
صبح شد، خلاف جهتی که
نماز خوانده بودند ثابت شد. وقتی از سفر بازگشتند از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در این باره پرسیدند. آن حضرت سکوت کرد و
آیه «ولِلّهِ المَشرِقُ والمَغرِبُ فَاَینَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ اللّهِ اِنَّ اللّهَ وسِعٌ عَلیم؛ مشرق و مغرب از آن خداست و به هرسو رو کنید آنجا وجه خداست. خداوند بی نیاز و داناست»
نازل
و حکم آن مشخص شد. شأن نزولهای دیگری نیز برای
آیه ذکر شده است.
۲. به نقل سدّی، جابر دختر عمویی مطلّقه داشت. پس از انقضای عده شوهرش قصد رجوع به وی را داشت و زن نیز راضی بود؛ اما جابر (که خود را ولیّ او میدانست) در اعتراض به طلاقش با رجوع او مخالفت میکرد.
آیه ۲۳۲
بقره در این باره نازل شد و از منع اولیای زن مطلّقه که مانع رجوع
شوهر به همسرش بودند،
نهی کرد
و چنین رجوعی را پس از سپری شدن
عده و با رضایت طرفین بی مانع و چنین عملی را مایه پاکی دانست:«واِذَا طَلَّقتُمُ النِّساءَ فَبَلَغنَ اَجَلَهُنَّ فَلا تَعضُلوهُنَّ اَن یَنکِحنَ اَزوجَهُنَّ اِذا تَرضَوا بَینَهُم بِالمَعروفِ ذلِکَ یوعَظُ بِهِ مَن کانَ مِنکُم یُؤمِنُ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ ذلِکُم اَزکی لَکُم واَطهَرُ واللّهُ یَعلَمُ واَنتُم لا تَعلَمون». شأن نزولهای دیگری نیز برای این
آیه ذکر شده است. بی تردید
برادر و
پسر عمو در
فقه شیعه هیچ گونه ولایتی بر خواهر و دختر عموی خود ندارند. شاید در جاهلیت چنین حقی به غالب بستگان نزدیک داده میشد که در ازدواج زنان و دختران خویشاوندان دخالت کنند.
۳. مفسران به نقل خود جابر آوردهاند که
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در بستر بیماری و در حال بیهوشی جابر از وی
عیادت کرد و پس از
وضو گرفتن مقدار مانده آب را بر روی جابر پاشید و او پس از بهبودی عرض کرد:ای رسول خدا! تکلیف اموال من پس از درگذشتم چیست؟ پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم سکوت کرد. چیزی نگذشت که آیات ۱۱ و ۱۲
نساء (مشهور به «
آیه میراث» نازل شد و سهم وارث را مشخص کرد
:«یوصیکُمُ اللّهُ فی اَولدِکُم لِلذَّکَرِ مِثلُ حَظِّ الاُنثَیَینِ فَاِن کُنَّ نِساءً فَوقَ اثنَتَینِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ واِن کانَت وحِدَةً فَلَهَا النِّصفُ ولاَِبَوَیهِ لِکُلِّ وحِدٍ مِنهُمَا السُّدُسُ مِمّا تَرَکَ اِن کانَ لَهُ وَلَدٌ فَاِن لَم یَکُن لَهُ وَلَدٌ...». خداوند در
آیه نخست حکم طبقه اول وارثان (فرزندان، پدران و مادران) را که بر دیگر خویشاوندان مقدم هستند و در
آیه بعدی چگونگی
ارث زن و
شوهر از یکدیگر را بیان کرده است.
۴. برخی مفسران به نقل از جابر آوردهاند که وی بیمار شد و به
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم عرض کرد: وارث من فقط خواهرانم (به تعداد۷ یا ۹نفر) هستند. میراث آنها چگونه است؟ آیا برای آنان به ثلث (یا ثلثین)
وصیت نکنم؟
آیه ۱۷۶
نساء مشهور به
آیه «
فرایض» نازل شد و حکم میراث آنان را روشن ساخت.
به عقیده برخی مفسران، این آخرین
آیهای است که درباره احکام
اسلام بر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نازل شده است
:«یَستَفتونَکَ قُلِ اللّهُ یُفتیکُم فِی الکَلالَةِ اِنِ امرُؤٌا هَلَکَ لَیسَ لَهُ وَلَدٌ...». این
آیه مقدار ارث برادران و خواهران را بیان میکند و بر خلاف
آیه ۱۲ نساء
که ناظر به
ارث برادران و خواهران مادری است،
آیه مورد بحث درباره برادران و خواهران پدری و مادری یا پدری سخن میگوید.
۵. برپایه نقلی، جابر دختر عمویی نابینا و بی بهره از جمال داشت که اموالی از پدرش به
ارث برده بود. جابر از
ازدواج با او
کراهت داشت و از ازدواج وی با فردی دیگر به سبب احتمال از دست رفتن میراثش بیم داشت، از این رو از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در این باره پرسید و
آیه ۱۲۷
نساء نازل شد.
در گزارش دیگری آمده است که در پی پرسش جابر درباره
ارث بردن زن نابینا و زشترو این
آیه نازل شد و سخن رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم را درباره ارث بردن چنین زنی تأیید کرد
:«ویَستَفتونَکَ فِی النِّساءِ قُلِ اللّهُ یُفتیکُم فیهِنَّ وما یُتلی عَلَیکُم فِی الکِتبِ فی یَتمَی النِّساءِ الّتی لا تُؤتونَهُنَّ ما کُتِبَ لَهُنَّ وتَرغَبونَ اَن تَنکِحوهُنَّ والمُستَضعَفینَ مِنَ الوِلدنِ واَن تَقوموا لِلیَتمی بِالقِسطِ وما تَفعَلوا مِن خَیرٍ فَاِنَّ اللّهَ کَانَ بِهِ عَلیما»؛ از تو درباره زنان
فتوا میخواهند. بگو: خداست که درباره آنان به شما فتوا میدهد، چنان که پیشتر نیز احکامی را درباره آنان بیان کرد و نیز خداست که در این کتاب درباره آنچه در خصوص زنان
یتیم بر شما تلاوت میشود، به شما فتوا میدهد؛ زنان یتیمی که حقوق مقررشان را از آنان دریغ میدارید و از اینکه با آنها
ازدواج کنید، دوری میکنید و نیز خداست که در این کتاب درباره کودکان ناتوان شمرده شدهای که حقوقشان را از میراث نمیدهید به شما فتوا میدهد (و شما را از پایمال کردن حقشان برحذر میدارد) و همچنین خداست که درباره یتیمان به شما فتوا میدهد که با آنان به
عدل و داد رفتار کنید و هر کار نیکی انجام دهید خدا آن را میداند».
جابر مناقبی فراوان داشت.
ترمذی و
مبارکفوری بابی در مناقب او دارند. بنا به نقلی
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم در
لیله البعیر (شبی که جابر مرکبش را به پیامبر فروخت و شرط کرد تا مدینه پشت سر آن حضرت بر مرکبش سوار باشد)
؛۲۵ بار برای وی
استغفار کرد.
ابن سعد استغفار پیامبر برای جابر را در
غزوه ذات الرقاع (سال چهارم هجری)
دانسته و یادآور شده است که آن حضرت در این غزوه از وامهای پدرش پرسید
؛ نیز نقل شده که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم جابر را بر مرکبش سوار کرد و از آن حضرت ۷۰
حدیث شنید که کسی نشنیده بود.
در گزارشی مربوط به نبرد
خندق آمده است که جابر رسول خدا را برای اطعام دعوت کرد و چون حاضران زیاد بودند و طعام اندک بود،
برکت یافت
و با دعای آن حضرت،
گوسفند ذبح شده نیز دوباره زنده شد.
او از حامیان و یاران
امام علی علیهالسلام بود
و بنا به نوشته برخی، شیعیان عقیده دارند که جابر جزو ۱۲ نفری است که پس از رحلت
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم
مرتد نشدند.
از مشارکت جابر در رویدادهای عصر سه خلیفه نخست اطلاع اندکی موجود است. وی در عصر خلیفه اول به همراه
خالدبن ولید در فتوحات
شام شرکت داشت
؛ نیز در خلافت عمر در نبرد
قادسیه (
سال ۱۵ هجری) حضور داشت
و از سوی عمر،
عریف (بزرگ و سرشناس) قبیله خود بود.
به موجب خبری، جابر در ماجرای
قیام بر ضدّ
عثمان ، میان معترضان مصری و عثمان، میانجیگری کرد.
در دوران خلافت امیرمؤمنان علیهالسلام جابر از یاران ویژه آن حضرت بود. او را از اعضای گروه «
شُرطة الخَمیس » دانستهاند که فدایی آن حضرت بودهاند. وی در
نبرد صفین حضور داشت.
شرکت او در نبرد نهروان نیز گزارش شده است.
او در پاسخ پرسشی درباره جنگهای آن حضرت گفت: جز
کافر در حقانیت جنگهای او
شک نمیکند.
وی خلافت چند تن از امویان را درک کرد. گویند: در یورش
سپاه معاویه به فرماندهی
بسربن ارطات به
مدینه (سال ۴۰ هجری)، که با غارت و
تهدید و
بیعت گرفتن برای معاویه توأم بود و در پی جابر برای بیعت فرستاد، جابر نزد
ام سلمه (همسر رسول خدا) رفت و
ترس از کشته شدن خود را یادآور شد و بیعت با معاویه را نیز گمراهی خواند و نظر وی را جویا شد. ام سلمه گفت: در این صورت بیعت شما همانند عمل
اصحاب کهف خواهد بود که به رغم میل خود با قومشان در اعیاد شرکت میکردند و به هیئت آنان درمیآمدند
، از این رو جابر نزد فرمانده سپاه
بنی امیه رفت و به
اکراه با
معاویه بیعت کرد.
بنا به گزارشی هنگامی که معاویه در طلب عصا و
منبر رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم برآمد (
سال ۵۰هجری) تا آنها را به
دمشق ببرد، جابر و
ابوهریره نزد او رفته، به وی گوشزد کردند که آنها از جای خود تغییر داده نشوند، از این رو معاویه از تصمیم خود منصرف شد
؛ نیز در جریان تهاجم سپاهیان یزید به
مدینه (سال ۶۳ هجری) در حالی که قادر به دیدن جایی نبود سخنی را از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم برای لشکریان
شام روایت کرد که هرکس اهل مدینه را بترساند قلب مرا ترسانده است. سپاه اموی خواستند او را بکشند؛ اما
مروان بن حکم اموی مانع آنان شد و دستور داد وی را به خانهاش برده، در را به روی او ببندند.
گزارشی از سفر جابر به
مصر در دهه ۵۰ ارائه شده است.
هنگامی که
حصین بن نمیر در پی
مرگ مسلم بن عقبه (مُسْرف) و پس از کشتار مردم مدینه در
واقعه حره به فرماندهی سپاه یزید منصوب و برای جنگ با
ابن زبیر عازم
مکه شد و آن را به
منجنیق بست
، ابن زبیر اطراف
کعبه را ویران کرد و چون به
خانه خدا نیز آسیب وارد شد، برای تخریب کعبه و بازسازی آن مشورت کرد. جابر و
عبد اللّه بن عمر به تخریب آن نظر دادند؛ اما
عبد الله بن عباس موافق نبود. ابن زبیر
کعبه را تخریب و دوباره آن را بنا کرد.
در ماجرای یورش
حبیش بن دلجه در زمان
عبدالملک بن مروان به مدینه (سال ۶۵ هجری)، او در پی جابر فرستاد و از وی خواست با
عبدالملک به عنوان
خلیفه بیعت کند و با
خدا پیمان ببندد که به بیعتش وفادار بماند و
تهدید کرد که در صورت خودداری
خون وی را خواهد ریخت. جابر بیعت با او را کاری دشوار برشمرد و گفت: با وی با همان شرطی که با
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم در
حدیبیه بیعت کردیم (نگریختن) بیعت میکنم.
به موجب نقلی عبدالملک در سفر
حج ۵۰۰ درهم به جابر بخشید و او پذیرفت.
در این ملاقات جابر، حرمت شهر مدینه را که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم آن را «طیبه» نامیده یادآور شد و از عبد الملک خواست به اهل آن شهر که محصور هستند رسیدگی کرده، حق خویشاوندی را به جای آورد؛ اما این سخن بر عبدالملک ناگوار آمد و از جابر روی برگرداند؛ ولی جابر همچنان بر خواسته خود اصرار میورزید تا اینکه جابر را پسرش بنا به اشاره ندیم عبدالملک به سکوت دعوت کرد.
جابر، انس بن مالک و سهل بن سعد از کسانی بودند که
حَجّاج بن یوسف جهت
تحقیر آنان همانند
اهل ذمه بر دستان یا بر گردنشان مهر نهاد.
وی جابر را به
لعن امام علی علیهالسلام دستور داد و
تهدید کرد در صورت امتناع دست و پایشان را قطع خواهد کرد.
به نقل از جابر وی بر حَجّاج وارد شده و بر او
سلام نکرده است.
با توجه به حکمرانی حَجّاج در
حجاز ، جابر
وصیت کرده بود که وی بر جنازهاش
نماز نخواند.
جابر همچنین به
استخفاف حَجّاج نسبت به
قبر رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم و
منبر او عکس العمل نشان داد.
وی از پیشگامان رجوع به
امام علی علیهالسلام بود
و در مدینه میگشت و میگفت:«علّیٌ خیر البشر»
، ای گروه
انصار ! فرزندانتان را با حبّ علی علیهالسلام ادب کنید
و این در حالی بود که ضدّ آن حضرت تبلیغات فراوانی صورت میگرفت. به نقل از جابر آمده است که ما منافقان را با
بغض امیرمؤمنان علیهالسلام میشناختیم
و از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم روایت میکرد که دارنده بغض علی علیهالسلام وارد
حوض کوثر نمیشود
؛ نیز جابر ناقل روایت نجوای پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم با مولی الموحدین، علی علیهالسلام در
غزوه طائف است.
از او نقل شده که نزد
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم بودیم. علی علیهالسلام وارد شد و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود:«هذا و شیعته هم الفائزون».
دیگر احادیث مشهور او درباره امیرمؤمنان و
اهل بیت علیهمالسلام عبارتاند از:
حدیث لوح ، حدیث قتال علی علیهالسلام با
ناکثین ،
قاسطین و
مارقین ،
حدیث منزلت ،
تعداد امامان ،
روایت غدیر ،
حدیث شجره ،
حدیث سد باب ،
روایت غیبت امام زمان (عج) و اینکه
قائم از فرزندان رسول خداست
و این حدیث که هرکس بغض اهل بیت علیهمالسلام را داشته باشد
روز قیامت یهودی محشور میشود.
جابر از اصحاب امامان نخستین بود.
به نقل خود جابر، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به او فرمود: زنده میمانی تا فردی از فرزندانم را که شبیه من و نامش نام من است میبینی. سلام مرا به او برسان.
جابر که میترسید سنش بالا رفته، رحلت کند، می گفت: باقر! باقر! کجایی، تا اینکه آن حضرت را ملاقات کرد و دست و پایش را بوسید و
سلام رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم را به وی رساند.
جابر نخستین زائر حسینی بود که در اربعین سیدالشهداء علیهالسلام با حالتی پریشان به زیارت آن حضرت نائل آمد.
وی فردی
دانشمند بود و افزون بر کنجکاوی در عصر
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم و فرا گرفتن علوم بسیاری از آن حضرت و برخی
صحابه برجسته، پس از رحلت آن حضرت نیز پیوسته در پی فراگیری
علم بود، چنان که گفته شده: او در خصوص شنیدن
حدیث قصاص به
مصر رفت تا آن را از
عبدالله بن انس (انیس) بشنود
، از این رو او را حافظ
سنت نبوی و
مکثر در حدیث خواندهاند.
گفته شده: رسول خدا کلماتی از
جبرئیل را به وی آموخت.
جابر در زمان خود از
مفتیان مدینه بود.
سهم جابر در گزارشهای حوادث صدر اسلام فراوان است. او از پیشروان در
تفسیر و از راویان مشهور حدیث نبوی است و از او ۱۵۴۰ حدیث نقل شده و دارای مسند است.
نسخه خطی
مسند جابر به
روایت عبدالله بن احمدبن حنبل در
خزانة الرباط (در
مغرب ) موجود است.
جابر در مدینه حلقه درسی داشت. از
هشام بن عمرو ، نقل شده که جابر را دیدم که در مسجد دور او را احاطه کرده بودند و از او روایت میشنیدند.
از جابر کسان بسیاری از جمله
سعید بن مسیب ،
عطاء ،
حسن بصری و
شعبی حدیث نقل کردهاند.
مزی و
ابن عساکر نام ناقلان احادیث جابر را ثبت کردهاند.
جابربن عبدالله در عین حال که خود از مفسران، فقها و محدثان مشهور بود، بسیار متواضع بود، چنان که وقتی از درگذشت
ابن عباس اطلاع یافت وی را داناترین و حلیمترین مردم معرفی کرد.
ابن عساکر به پاره ای از سخنان حکمت آمیز جابر اشاره کرده است.
جابر در اواخر عمر به
مکه کوچ کرد؛ اما دوباره به
مدینه بازگشت
و در آن شهر که زادگاهش بود درگذشت. او به هنگام مرگ، نابینا بود
و آخرین فرد از
صحابه مدنی بود که درگذشت؛ اما برخی
سهل بن سعد را آخرین صحابه درگذشته در مدینه دانستهاند
و جابر را آخرین فرد از
اهل عقبه برشمردهاند که
رحلت کرد.
وفات جابر به اختلاف سالهای ۶۸
، ۷۴
،۷۷
، ۷۸ ،
و ۷۹
ذکر شده است. او به هنگام رحلت حدود ۹۰
یا ۹۴
سال سن داشت و
ابان بن عثمان اموی حاکم
مدینه بر جنازهاش
نماز گزارد.
به نقلی نماز گزارنده بر وی
حجاج بن یوسف بوده است
؛ اما این گزارش، با خبری که میگوید: جابر وصیت کرده بود حَجّاج بر او نماز نخواند سازگاری ندارد
، ضمن آنکه به هنگام وفات جابر، حجّاج در
عراق بوده است. شاید او برای
حج آمده و مصادف با درگذشت جابر بوده است.
دو پسر جابر، محمد وعبدالرحمن از همسرش
شمیمه بنت مسعود بن اوس(سهیمه)
از راویان
حدیث بودند که از سوی اهل حدیث تضعیف شدهاند.
دیگر پسر جابر محمود بود.
از نسل جابر کسانی به
افریقیه مهاجرت کردند
؛ نیز در
بخارا و
ایران برخی از نسل او حضور دارند.
شیخ مرتضی انصاری از تبار جابر است.
نظر به شخصیت برجسته جابر، تک نگاشتههایی درباره او به نگارش درآمدهاند. جابربن عبدالله انصاری زندگی نامه و گزیده روایات از حسین واثقی، از آن جمله است.
احکام القرآن، ابن العربی (م. ۵۴۳ ق.)، به کوشش محمد، لبنان، دارالفکر؛ اختیار معرفة الرجال (رجال کشّی) (م. ۳۳۰ ق.)، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)، به کوشش میرداماد و رجائی، قم، آل البیت علیهمالسلام لاحیاءالتراث، ۱۴۰۴ ق؛ اسباب النزول، الواحدی (م. ۴۶۸ ق.)، به کوشش ایمن صالح، قاهرة، دارالحدیث؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲ ق؛ اسد الغابه، ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ ق.)، بیروت، دارالکتاب العربی؛ الاصابه، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق؛ الاعلام، الزرکلی (م. ۱۳۸۹ ق.)، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۹۷ م؛ اعیان الشیعه، سید محسن الامین (م. ۱۳۷۱ ق.)، به کوشش حسن الامین، بیروت، دارالتعارف؛ الامالی، الصدوق (م. ۳۸۱ ق.)، قم، البعث، ۱۴۱۷ ق؛ الامالی، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)، قم، دارالثقافة، ۱۴۱۴ ق؛ الامامة و السیاسه، ابن قتیبة (م. ۲۷۶ ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، شریف رضی، ۱۴۱۳ ق؛ امتاع الاسماع، المقریزی (م. ۸۴۵ ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۰ ق؛ الانساب، السمعانی (م. ۵۶۲ ق.)، به کوشش عبدالله عمر، بیروت، دارالجنان، ۱۴۰۸ ق؛ انساب الاشراف، البلاذری (م. ۲۷۹ ق.)، به کوشش سهیل زکار و
ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ ق؛ انوار التنزیل، البیضاوی (م. ۶۸۵ ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، ۱۴۱۸ ق؛ بحارالانوار، المجلسی (م. ۱۱۱۰ ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق؛ البدء والتاریخ، المقدسی (م. ۳۵۵ ق.)، بیروت، دارصادر، افست، ۱۹۰۳ م؛ البدایة والنهایه، ابن کثیر (م. ۷۷۴ ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق؛ بشاره المصطفی، محمدبن علی الطبری (م. ۵۲۵ ق.)، به کوشش القیومی، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۲۰ ق؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، الذهبی (م. ۷۴۸ ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۰ ق؛ تاریخ الامم والملوک، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)، به کوشش گروهی از علماء، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ ق؛ تاریخ بغداد، الخطیب البغدادی (م. ۴۶۳ ق.)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ ق؛ تاریخ خلیفة بن خیاط، خلیفة بن خیاط العصقری (م. ۲۴۰ ق.)، به کوشش سهیل زکار، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ ق؛ التاریخ الصغیر، البخاری (م. ۲۵۶ ق.)، به کوشش محمود ابراهیم، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق؛ التاریخ الکبیر، البخاری (م. ۲۵۶ ق.)، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ ق؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر (م. ۵۷۱ ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق؛ تاریخ المدینة المنوره، ابن شبّة النمیری (م. ۲۶۲ ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دارالفکر، ۱۴۱۰ ق؛ تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ ق.)، بیروت، دارصادر، ۱۴۱۵ ق؛ التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ التحریر الطاوسی، حسن بن زین الدین (م. ۱۰۱۱ ق.)، به کوشش جواهری، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۱۱ ق؛ تحفة الاحوذی، المبارک فوری (م. ۱۳۵۳ ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۰ ق؛ تفسیر جوامع الجامع، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)، به کوشش گرجی، تهران، ۱۳۷۸ ش؛ تفسیر فرات الکوفی، الفرات الکوفی (م. ۳۰۷ ق.)، به کوشش محمد کاظم، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش؛ تفسیر القرآن الکریم، ابوحمزة الثمالی (م. ۱۴۸ ق.)، گردآوری عبدالرزاق حرزالدین، به کوشش معرفت، قم، الهادی، ۱۴۲۰ ق؛ تفسیر القمی، القمی (م. ۳۰۷ ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دارالکتاب، ۱۴۰۴ ق؛ تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش؛ تهذیب الکمال، المزی (م. ۷۴۲ ق.)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۵ ق؛ الثقات، ابن حبان (م. ۳۵۴ ق.)، الکتب الثقافیة، ۱۳۹۳ ق؛ جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۲ ق؛ الجامع لاحکام القرآن، القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق؛ الجرح والتعدیل، ابن ابی حاتم الرازی (م. ۳۲۷ ق.)، دکن، دائره المعارف العثمانیة، بیروت، دارالفکر، ۱۳۷۲ ق؛ جمهرة انساب العرب، ابن حزم (م. ۴۵۶ ق.)، به کوشش لجنة من العلماء، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ ق؛ الجواهر الحسان، الثعالبی (م. ۸۷۵ ق.)، به کوشش عبدالفتاح و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۸ ق؛ الجوهرة فی نسب الامام علی و آله علیهمالسلام، البری (ق. ۷)، به کوشش التونجی، دمشق، مکتبة النوری، ۱۴۰۲ ق؛ خاتمة المستدرک، النوری (م. ۱۳۲۰ ق.)، قم، آل البیت علیهمالسلام لاحیاءالتراث، ۱۴۱۵ ق؛ دلائل النبوه، ابونعیم الاصفهانی (م. ۴۳۰ ق.)، به کوشش محمد رواس و عبدالبر عباس، بیروت، دارالنفائس، ۱۴۰۶ ق؛ دلائل النبوه، البیهقی (م. ۴۵۸ ق.)، به کوشش عبد المعطی قلعجی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۵ ق؛ رجال الطوسی، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)، به کوشش قیومی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۵ ق؛ روح المعانی، الآلوسی (م. ۱۲۷۰ ق.)، به کوشش علی عبدالباری، بیروت، ۱۴۱۵ ق؛ روض الجنان، ابوالفتوح رازی (م. ۵۵۴ ق.)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ ش؛ زادالمسیر، ابن الجوزی (م. ۵۹۷ ق.)، به کوشش عبدالرزاق، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۲۲ ق؛ سنن الترمذی، الترمذی (م. ۲۷۹ ق.)، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۲ ق؛ السنن الکبری، البیهقی (م. ۴۵۸ ق.)، بیروت، دارالفکر؛ سنن النسائی، النسائی (م. ۳۰۳ ق.)، بیروت، دارالفکر، ۱۳۴۸ ق؛ سیر اعلام النبلاء، الذهبی (م. ۷۴۸ ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۳ ق؛ السیرة النبویه، ابن هشام (م. ۸ ۲۱۳ ق.)، به کوشش محمد محی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح و اولاده، ۱۳۸۳ ق؛ شذرات الذهب، عبدالحی بن العماد (م. ۱۰۸۹ ق.)، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ ق؛ شواهد التنزیل، الحاکم الحسکانی (م. ۵۰۶ ق.)، به کوشش محمودی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ ق؛ الصحیح من سیره النبی صلیاللهعلیهوآلهوسلم، جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دارالسیرة، ۱۴۱۴ ق؛ الطبقات، خلیفة بن خیاط (م. ۲۴۰ ق.)، به کوشش سهیل زکّار، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ ق؛ الطبقات الکبری، ابن سعد (م. ۲۳۰ ق.)، بیروت، دار صادر؛ طبقات مفسران شیعه، عقیقی بخشایشی، قم، نوید اسلام، ۱۳۷۱ ش؛ طبقات المفسرین، احمد بن محمد الادنروی (م. قرن ۱۱)، به کوشش سلیمان بن صالح، المدینة، مکتبة العلوم والحکم، ۱۴۱۷ ق؛ العبر فی خبر من غبر، الحافظ الذهبی (م. ۷۴۷ ق.)، به کوشش محمد السعید، بیروت، دارالکتب العلمیه؛ علل الشرایع، الصدوق (م. ۳۸۱ ق.)، به کوشش بحرالعلوم، نجف، مکتبة الحیدری، ۱۳۸۵ ق؛ عیون الاخبار، ابن قتیبة الدینوری (م. ۲۷۶ ق.)، بیروت، دارالکتاب العربی؛ الغارات، ابراهیم الثقفی الکوفی (م. ۲۸۳ ق.)، به کوشش سید جلال الدین المحدث، بهمن، ۱۳۵۵ ش؛ غررالتبیان، بدرالدین الحموی (م. ۷۳۳ ق.)، به کوشش عبدالجواد خلف، دمشق، دار قتیبة، ۱۴۱۰ ق؛ فتح الباری، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ ق.)، بیروت، دارالمعرفه؛ فقه القرآن، الراوندی (م. ۵۷۳ ق.)، به کوشش حسینی، قم، کتابخانه نجفی، ۱۴۰۵ ق؛ الکافی، الکلینی (م. ۳۲۹ ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ ق؛ کتاب سلیم بن قیس، الهلالی (م. ۷۶ ق.)، به کوشش انصاری، قم، الهادی، ۱۴۲۰ ق؛ مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق؛ المحبّر، ابن حبیب (م. ۲۴۵ ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دارالآفاق الجدیده؛ المستدرک علی الصحیحین، الحاکم النیشابوری (م. ۴۰۵ ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق؛ مسند احمد، احمدبن حنبل (م. ۲۴۱ ق.)، بیروت، دار صادر؛ مصباح الزائر، ابن طاوس (م. ۶۶۴ ق.)، آل البیت لاحیاءالتراث، ۱۴۱۷ ق؛ المصنّف، ابن ابی شیبه (م. ۲۳۵ ق.)، به کوشش سعید محمد، دارالفکر، ۱۴۰۹ ق؛ المعارف، ابن قتیبة (م. ۲۷۶ ق.)، به کوشش ثروت عکاشة، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ ش؛ المغازی، الواقدی (م. ۲۰۷ ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ ق؛ مناقب الامام امیر المؤمنین علیهالسلام، محمدبن سلیمان الکوفی (م. ۳۰۰ ق.)، به کوشش محمودی، قم، احیاء الثقافة الاسلامیة، ۱۴۱۲ ق؛ مناقب علی بن ابی طالب علیهالسلام، احمد بن مردویه (م. ۴۱۰ ق.)، قم، دارالحدیث، ۱۴۲۴ ق؛ من لا یحضره الفقیه، الصدوق (م. ۳۸۱ ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ ق؛ میزان الاعتدال فی نقد الرجال، الذهبی (م. ۷۴۸ ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، الدارالمعرفة، ۱۳۸۲ ق؛ النسب، ابن سلاّم الهروی (م. ۲۲۴ ق.)، به کوشش مریم محمد، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۰ ق؛ نواسخ القرآن، ابن الجوزی (م. ۵۹۷ ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیه؛ نیل الاوطار، الشوکانی (م. ۱۲۵۵ ق.)، بیروت، دارالجیل، ۱۹۷۳ م؛ وسائل الشیعه، الحر العاملی (م. ۱۱۰۴ ق.) به کوشش ربانی شیرازی، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، ۱۴۰۳ ق.
مرکز دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «جابر بن عبداللّه انصاری».