ثَمود (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ثَمَد (به فتح ثاء و میم)،
ثَمُود (به فتح ثاء و ضم میم) از
واژگان قرآن کریم به معنای یکی از قبائل
عرب ما قبل
تاریخ است.
که در محلّی به نام
وادی القری ما بین
حجاز و
شام سکونت داشتند.
این کلمه ۲۶ بار در
قرآن کریم آمده،
منصرف و
غیر منصرف هر دو به کار رفته است.
ثَمَد و
ثَمُود یکی از قبائل عرب ما قبل تاریخ است که در محلّی به نام وادی القری ما بین حجاز و شام سکونت داشتند.
کلمه ثمود به تأویل شخص منصرف و به تأویل قبیله غیر منصرف است.
گویند آن کلمه
عجمی و گویند عربی است و علت عدم صرف اسم
قبیله بودن آن است.
در
مجمع البیان ذیل آیه ۷۳
اعراف آن را نام یکی از نوادههای
نوح فرموده که
قبیله صالح به نام او نامگذاری شده بود.
طبرسی در ذیل آیه ۶۸
سوره هود میفرماید:
حفص به نقل از
عاصم و نیز یعقوب و حمزه
(اَلا اِنَ ثَمُودَ) را بدون تنوین خواندهاند و دیگران در این
سوره و
سوره فرقان و
عنکبوت و
نجم آن را با تنوین خواندهاند زیرا که در این مواضع ثمود با الف نوشته شده است.
به هر حال اگر آن را اسم
قوم گرفتیم
مذکّر و منصرف است و اگر اسم قبیله گرفتیم، غیر منصرف و علّت عدم صرف آن علمیّت و
تأنیث است.
راغب گوید: اصل آن از ثمد است و آن آبی است که
مادّه نداشته باشد. (مثل
آب باران که در جایی جمع شده است).
آنچه
قرآن درباره قوم ثمود فرموده به قرار ذیل است:
الف: مردمی
بتپرست بودند و در آن اصرار داشته و پیامبرشان
حضرت صالح میگفتند: میخواهی ما را از
عبادت آنچه پدرانمان عبادت میکردند باز داری؟ حقّا که ما در دعوت تو شکّ داریم.
ب: بعد از
قوم عاد بودند و تمدّن خوبی داشتند و از وسائل طبیعی استفاده کرده و کامیاب بودند در جلگهها و همواریها، کاخها میساختند و از
کوهها
عمارتها میتراشیدند و از یاد
خدا غافل و از افساد پروایی نداشتند.
به شغل کشاورزی اشتغال داشته باغها و چشمهها و مزرعههای مفصلی داشتند.
حضرت صالح به هدایت آنها مبعوث شد هر چه تلاش کرد کمتر موفّق شد و عدّه کمی ایمان آوردند و
ناقه صالح را که
معجزه بود پی کردند و با
عذاب الهی نابود گردیدند.
المیزان از
آیه (وَ کانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ یُفْسِدُونَ.) (و در آن شهر، نُه گروهک بودند كه در
زمین به فساد مىپرداختند و اصلاح نمىكردند.)
استفاده کرده که ثمود به صورت قبیلهها زندگی کرده و در هر قبیله شیخی و بزرگی فرمانروایی مینمود.
به مواردی از
ثمود که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(وَ إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللّهِ وَ لاَ تَمَسُّوهَا بِسُوَءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ) (و به سوى
قوم ثمود، برادرشان صالح را (فرستاديم)؛ گفت: اى قوم من! تنها خدا را بپرستيد، كه جز او، معبودى براى شما نيست. دليل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده: اين «ناقه» الهى براى شما نشانهاى است؛ بگذاريد در زمين خدا به چرا مشغول شود؛ و هيچ گونه آزارى به آن نرسانيد، كه عذاب دردناكى شما را خواهد گرفت!)
(كَأَن لَّمْ يَغْنَوْاْ فِيهَا أَلاَ إِنَّ ثَمُودَ كَفرُواْ رَبَّهُمْ أَلاَ بُعْدًا لِّثَمُودَ) (آنچنان كه گويى هرگز ساكن آن ديار نبودند! بدانيد قوم ثمود،
پروردگارشان را انكار كردند. دور باد قوم ثمود از رحمت
خداوند)
درباره نحوه عذاب قوم ثمود بعضی از
آیات صریحاند که
صاعقه بود مثل:
(اَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ) (بگو: «من شما را ازصاعقهاى همانند صاعقه عاد و ثمود بيم مىدهم!»)
(وَ فِی ثَمُودَ اِذْ قِیلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّی حِینٍ... فَاَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَ هُمْ یَنْظُرُونَ.) (آنها از فرمان
پروردگارشان سرباز زدند، و صاعقه آنان را فراگرفت در حالى كه نگاه مىكردند بىآنكه قدرت دفاع داشته باشند.)
در بعضی از آیات هست که آنها را لرزه گرفت مثل:
(فَاَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَاَصْبَحُوا فِی دارِهِمْ جاثِمِینَ.) (سرانجام زمين لرزه آنها را فرا گرفت؛ و صبحگاهان، در خانههايشان به رو افتاده و مرده بودند.)
در بعضی صیحه ذکر شده است نحو
(وَ اَخَذَ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَةُ فَاَصْبَحُوا فِی دِیارِهِمْ جاثِمِینَ) (و كسانى را كه ستم كرده بودند، صيحه مرگبار آسمانى فروگرفت؛ و بامدادان در خانههايشان به روى افتاده و مرده بودند.)
و آیات دیگر.
باید دانست که عذاب آنها صاعقه آسمانی بوده و به وسیله آن خشک شده و از بین رفتهاند و چون صاعقه توأم با صیحه و
رعد است و از طرف دیگر برق زده میلرزد و بر زمین میافتد، لذا هر سه تعبیر صحیحاند و از هم جدا نیستند.
این کلمه ۲۶ بار در
قرآن کریم آمده، منصرف و غیر منصرف هر دو به کار رفته است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «ثمد»، ج۱، ص۳۱۴.