توبه در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
توبه به معنای
بازگشت به سوی
خدا می باشد.
توبه بر اساس
لغت اگر با حرف «اِلی»
متعدی شود، به معنای بازگشت بنده از
گناه به اطاعت خداوند و چنانچه با حرف «علی» متعدی گردد، به معنای بازگشت خدا به سوی
بنده به یکی از این دو صورت است:
۱. موفق کردن
عبد به توبه؛ ۲.
قبول توبه وی.
توبه در اصطلاح
متکلمان ،
پشیمانی انسان از ارتکاب عمل ناپسند (
گناه یا هر فعل
مکروه یا
مباحی که بهتر از آن را میتوان انجام داد) به جهت زشتی آن (نه ترس از
آبرو یا
بیماری و...) و در نتیجه ترک کردن آن کار در حال و نیز عزم قاطع بر عدم بازگشت به آن در
آینده است.
«توبه» دراصل به معنای بازگشت از
گناه است (این درصورتی است که به شخص گنهکاری نسبت داده شود) ولی در
قرآن و
روایات اسلامی بارها به خدا نسبت داده شده است دراین صورت به معنی بازگشت به
رحمت است، همان رحمتی که به خاطر ارتکاب
گناه از گنهکار سلب شده بود، پس از بازگشت او به خط
عبادت و بندگی خدا،
رحمت الهی به او باز میگردد و به همین دلیل یکی از نامهای خدا، «تواب» (یعنی بسیار بازگشت کننده به رحمت یا بسیار توبه پذیر) است.
در واقع واژه «توبه»
مشترک لفظی یا معنوی است میان «خدا» و «بندگان» (ولی هنگامی که به
بنده نسبت داده شود با کلمه «الی» متعدی میشود و هنگامی به خدا نسبت داده شود با کلمه «علی»).
در «
المحجة البیضاء» درباره حقیقت توبه چنین آمده است که توبه سه
رکن دارد، نخست «علم» و دوم «حال» و سوم «فعل» که هر کدام علت دیگری محسوب میشود.
منظور از «علم»
شناخت اهمیت ضرر و زیانهای گناها ن است، واین که حجاب میان بندگان و
ذات پاک محبوب واقعی میشود. هنگامی که انسان این معنی را بخوبی درک کند،
قلب او به خاطر از دست دادن محبوب ناراحت میشود و چون میداند عمل او سبب این امر شده، نادم و پشیمان میگردد؛ واین
ندامت سبب ایجاد اراده و تصمیم نسبت به گذشته و حال و آینده میشود.
درزمان حال آن عمل را ترک میگوید، و نسبت به آینده
تصمیم بر ترک
گناهی که سبب از دست دادن محبوب میگردد میگیرد، و نسبت به گذشته درصدد جبران بر میآید.
در واقع نور علم ویقین سبب آن حالت قلبی میشود که سر چشمه ندامت، است و آن ندامت سبب موضع گیریهای سه
گانه نسبت به گذشته و حال و آینده میگردد.
این همان چیزی است که بعضی از آن به عنوان انقلاب روحی تعبیر کردهاند، و میگویند توبه نوعی
انقلاب در روح وجان آدمی است که اورا وادار به تجدید نظر در برنامهها ی خود میکند.
امام خمینی ماهیت و حقیقت توبه را بازگشت از طبیعت و تاریکیهای عالم ماده، بهسوی
فطرت و روحانیت نفس میداند؛ زیرا نفس و قلب، با
گناهان و نافرمانیها کدورت پیدا میکند و نور فطرتشان پوشیده میشود؛ اما با تفکر در
آثار شوم
گناهان، شعلهای درون آنها برافروخته میشود و این پشیمانی واقعی رخ میدهد و تمام
آثار گناهان را میسوزاند و این پشیمانی موجب میشود بنده به فطرت اصلی خود بازگردد
به باور ایشان پشیمانی و ندامت از
گناه و عزم بر ترک
گناه، دو رکن توبه محسوب میشود و مقوم حقیقت توبهاند. ندامت و پشیمانی باید عزم بر ترک
گناه راه به دنبال داشته باشد و اگر نداشته باشد، حقیقت توبه محقق نمیشود.
به اعتقاد امام خمینی هر یک از منازل سلوک، مراتب بسیاری دارد که اگر توبهکننده بخواهد افزون بر آمرزش
گناهان، به آن کمالات دست یابد، باید کردارهای ناپسندی را که انجام داده و کارهای نیکی را که ترک کرده است جبران کند. در این مرحله باید تمام
آثار جسمی و روحی را که بهوسیله
گناه در وجود او تحقق پیدا کرده است. با انجام
ریاضت جسمی و روحی که بهوسیله
گناه در وجود او تحقق پیدا کرده است با انجام ریاضات جسمی و روحی از میان ببرد.
امام خمینی مانند دیگر علمای اخلاق با استناد به برخی آیات الهی و روایات نتایج فراوانی برای توبه برمیشمارد؛ از جمله پاک شدن از
گناهان، تبدیل شدن
گناهان به حسنات، برخورداری از
محبت الهی، پوشیده شدن و محجوب شدن اعمال در آخرت، با اینحال ایشان اشاره میکند که اگرچه توبه کننده گناهانش پاک میشود لکن آن صفای باطنی و نور خالص فطریاش، به حالت پیش از
گناه برنمیگردد و به ظرف شکستهای میماند که با مهارت تعمیر شده باشد.
برای تحقق توبه
صیغه و عبارت خاصی
تشریع نشده است، چنان که این مطلب از اختلاف
روایات و نیز سخنان مفسران ذیل آیه۳۷
سوره بقره به دست میآید.
توبه و واژههای اوْبه،
انابه ،
تقوا و
استغفار معنایی نزدیک هم دارند و میان آنها تفاوتهایی هم هست؛
«اَوْبه» به معنای مطلق بازگشتن به
اصل و مرجع است.
«اِنابه»؛ مرتبه بالاتر از توبه است؛ به این معنا که توبه رجوع از
احکام و تبعات طبیعت به سوی احکام روحانیت و فطرت است و انابه، بازگشت از فطرت و روحانیت به سوی
خدا و سفر کردن از بیتِ نفْس به سوی سر منزل مقصود است.
«
تقوا » با توبه در اصل ترک و اجتناب مشترک هستند؛ اما تقوا اجتناب از
گناهی است که
انسان انجام نداده است و تصمیم دارد که هرگز هم آن را انجام ندهد.
«
استغفار » هم بنا بر قولی به
اصلاح گذشته اختصاص دارد
و بنا بر نظریهای مطلق طلب آمرزش است که گاهی با
دعا عملی میشود و زمانی با توبه و هنگامی با سایر طاعات
و بنابر قول سومی استغفار، طلب از خداوند برای
ازاله بدی هاست؛ ولی توبه سعی خود انسان در این مسیر است.
توبه و مشتقات آن ۸۷ بار در
قرآن کریم به کار رفتهاند: ۲۴ مورد به صورتهای مختلف اسمی و ۶۴ بار به اشکال گوناگون فعلی و ثلاثی مجرداند.
در این موارد بیشتر از مطالبی چون
وجوب توبه،
شرایط پذیرش توبه،
آثار توبه
و ویژگی توبه
سخن به میان آمده است.
قرآن در ۷
آیه به صراحت با
صیغه امر که بر
وجوب دلالت میکند به توبه فرمان داده است:
«و توبوا اِلَی اللّهِ جَمیعـًا اَیُّهَ المُؤمِنونَ لَعَلَّکُم تُفلِحون»،
«یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا توبوا اِلَی اللّهِ».
افزون بر این، برای اثبات وجوب توبه به
روایاتِ متواتر ،
اجماع و
ادلّه عقلی نیز استدلال شده است
همچنین از ظاهر ادله وجوب توبه و برخی از روایات و ادلّه دیگر برداشت میشود که وجوب توبه فوری است.
«توبه» مخصوص به
گناه یا
گناهان خاصی نیست، و شخص و اشخاص معینی را شامل نمیشود، و زمان محدودی ندارد، و سن و سال وعصر و
زمان خاصی در آن مطرح نیست.
بنابر این، توبه از تمام
گناهان [[]] است و نسبت به همه اشخاص و در هر زمان ومکان میباشد، همان گونه که اگر شرایط در آن جمع باشد بقبول درگاه الهی خواهد بود.
تنها استثنایی که در قبول توبه وجود دارد و در
قرآن مجید به آن اشاره شده این است که اگر انسان زمانی به سراغ توبه رود که در آستانه
برزخ قرار گرفته و مقدمات انتقال او از دنیا فراهم شده است و یا عذاب الهی فرا رسد (مانند توبه
فرعون هنگامی که
عذاب الهی فرا رسید ودرمیان امواج
رود نیل در حال غرق شدن بود) پذیرفته نمیشود، ودر آن زمان درهای توبه بسته خواهدشد، زیرا اگر کسی درآن حال توبه کند، توبه او
اضطراری است نه اختیاری و توام بامیل و
رغبت؛ قرآن میگوید : «ولیست التوبة للذین یعملون السیئات حتی اذا حضر احدهم الموت قال انی تبت الآن ولا الذین یموتون وهم کفار اولئک اعتدنا لهم عذابا الیما؛ توبه کسانی که کارهای بدی انجام میدهند و هنگامی که مرگ یکی از آنها فرا رسد میگوید : الان توبه کردم، پذیرفته نیست و نه توبه کسانی که درحال
کفر از دنیا میروند ودر (عالم برزخ توبه میکنند) اینها کسانی هستند که
عذاب دردناکی برایشان فراهم شده است! »
در داستان فرعون میخوانیم : هنگامی که فرعون و لشکریانش وارد مسیر خشکی داخل دریا شدند و ناگهان آبها فرو ریختند و فرعون در حال غرق شدن بود گفت : « آمنت انه لا اله الا الذی آمنت به بنو اسرائیل وانا من المسلمین؛ من
ایمان آوردم که هیج معبودی جز آن کسی که
بنی اسرائیل به او ایمان آوردهاند نیست، ومن از مسلمین هستم! »
ولی بلا فاصله جواب شنید : «آلآن وقد عصیت قبل وکنت من المفسدین؛ الان ایمان میآوری؟! درحالی که قبلا
عصیان کردی و از مفسدان بودی (توبه ات در این حال پذیرفته نیست)! »
در باره بعضی از اقوام گذشته نیز میخوانیم : «فلما راوا باسنا قالوا آمنا بالله وحده وکفرنا بما کنا به مشرکین؛ هنگامی که عذاب (شدید) مارا دیدند گفتند هم اکنون به خداوند یگانه
ایمان آوردیم و به معبودهایی که همتای او میشمردیم کافر شدیم! »
قرآن در پاسخ آنها میگوید : «فلم یک ینفعهم ایمانهم لما راوا باسنا سنة الله التی قد خلت فی عباده وخسر هنالک الکافرون؛ اما هنگامی که
عذاب ما را مشاهده کردند، ایمانشان برای آنها سودی نداشت، این سنت خداوند است که همواره در میان بندگانش اجرا شده و آنجا
کافران زیانکار شدند.»
وبه همین دلیل، در مورد حدود اسلامی هنگامی که شخص مجرم بعد از دستگیر شدن و گرفتاری در چنگال
عدالت وکیفر و
مجازات ، توبه کند توبه اش پذیزفته نیست؛ چرا که این گونه توبهها معمولا جنبه اضطراری دارد، وهیج گونه دلالتی بر تغییر موضع
مجرم ندارد.
بنابراین توبه تنها در یک مورد پذیرفته نیست و آن جائی است که مسا له از اشکال اختیاری بودن بیرون رود و شکل اضطراری و اجباری بخود بگیرد.
بعضی چنین پنداشتهاند که توبه در سه مورد دیگر نیز پذیرفته نیست :
اول در مورد
شرک و
بت پرستی زیرا قرآن مجید میفرماید : «ان الله لا یغفر ان یشرک به ویغفر ما دون ذلک لمن یشاء؛ خداوند (هرگز) شرک را نمیبخشد و پایین تر از آن را برای هر کس بخواهد و شایسته بداند میبخشد! »
ولی این سخن صحیح نیست؛ زیرا دراین آیه گفتگو از توبه نیست، بلکه، سخن از «عفو بدون توبه» است، به یقین تمام کسانی که در آغاز
اسلام از
شرک و توبه کردند و مسلمان شدند توبه آنها پذیرفته شد و همچنین تمام مشرکانی که امروز نیز
توبه کنند و رو به اسلام آورند به اتفاق همه علمای اسلام توبه آنها پذیرفته میشود ولی اگر
مشرک توبه نکند وبا حال شرک از دنیا برود مشمول غفران و
عفو الهی نخواهد شد، در حالی که اگر با ایمان و
توحید از دنیا بروند، ولی مرتکب
گناهانی شده باشند، ممکن است مشمول عفو الهی بشوند؟ ومفهوم آیه فوق همین است.
کوتاه سخن این که، عفو الهی شامل مشرکان نخواهد نشد ولی شامل مومنان میشود، اما توبه سبب آمرزش همه گناها ن حتی
شرک خواهد شد.
دوم و سوم اینکه توبه باید در فاصله کمی بعد از
گناه باشد نه فاصلههای دور، ونیز باید از
گناهانی باشد که از روی جهالت انجام گرفته است نه از روی
عناد و
لجاجت ، به این دلیل که هردومطلب در آیه ۱۷ سوره نساء آمده است : «انما التوبة علی الله للذین یعملون السوء بجهالة ثم یتوبون من قریب فاولئک یتوب الله علیهم وکان الله علیما حکیما ؛ توبه تنها برای کسانی است که کار بدی را از روی جهالت انجام میدهند سپس بزودی توبه میکنند، خداوند توبه چنین اشخاص را میپذیرد وخدا
دانا و
حکیم است.»
ولی این نکته قابل توجه است که بسیار ی از مفسران این آیه را بر توبه کامل حمل کردهاند زیرا مسلم است که اگر افرادی از روی عناد و لجاج مرتکب
گناهانی شوند سپس از مرکب
لجاجت و
غرور پایین آیند و رو به درگاه خدا آورند، توبه آنان پذیرفته میشود، و در
تاریخ اسلام نمونههای فراوانی برای این گونه افراد است که نخست در صف دشمنان لجوج و عنود بودند و سپس بازگشتند واز دوستان مخلص شدند.
همچنین مسلم است که اگر انسان سالیان دراز
گناه کند و بعد پشیمان شود و حقیقتا توبه و جبران کند، توبه او پذیرفته خواهد شد.
در حدیث معروفی از
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میخوانیم که فرمود : هر کس یکسال قبل از مرگش توبه کند خدا توبه اورا میپذیرد، سپس فرمود یکسال زیاد است، کسی که یک ماه قبل از مرگش توبه کند خدا توبه اورا میپذیرد سپس افزود یک
ماه نیز زیاد است کسی که یک
جمعه (یک هفته قبل) از مرگش توبه کند توبه او مورد قبول خداوند واقع میشود، باز افزود یک جمعه زیاد است کسی که یک روز قبل از مرگش توبه کند خداوند توبه اش را پذیرا میشود، باز فرمود یک روز نیز زیاد است! کسی که یک ساعت قبل از مرگش توبه کند خداوند توبه او را میپذیرد سپس افزود یک
ساعت هم زیاد است! کسی که قبل از آن که جانش به گلو رسد (در آخرین لحظه
حیات و در حال احتضار) توبه کند خداوند توبه او را میپذیرد!
»
البته منظور این است که توبه با تمام شرایطش انجام گردد؛ مثلا اگر حقوق افرادی ضایع شده در همان لحظه به افراد مطمئن توصیه کند که حقوق آنها را بپردازند و سپس توبه کند.
آیات فراوانی ازقرآن نیز دلیل بر
عمومیت توبه و شمول آن نسبت به جمیع
گناهان است؛ ازجمله : در آبه ۵۳ سوره زمر میخوانیم: «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم ؛ بگوای بندگان من که بر خود
اسراف و
ستم کرده اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه
گناهان را میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.»
در آیه دیگری همه
مومنان را مخاطب قرار داده میفرماید: «وتوبوا الی الله جمیعا ایها المؤمنون لعلکم تفلحون ؛ ای مومنان همگی به سوی خدا بازگردید تا رستگار شوید.»
واژه جمیعا دلیل براین است که هر
گناه کاری دعوت به
توبه شده است، و اگر توبه دارای شمول و عموم نباشد، چنین دعوتی صحیح نیست.
درباره وجوب توبه پرسشهایی هست که به مهمترین آنها پاسخ داده میشود:
۱. آیا توبه از هر
گناهی واجب است؟
بیشتر محقّقان بر این عقیدهاند که توبه تنها از
گناهان کبیره و نیز از
گناهان صغیره در صورتی که بر اثر عواملی مانند کوچک شمردن
گناه؛ تکرار یا اظهار آن و... حکم کبیره یابند واجب است؛ ولی توبه از دیگر
گناهان صغیره به شرط اجتناب از کبایر، واجب نیست، زیرا اجتناب از
گناهان کبیره سبب بخشیده شدن
گناهان صغیره است: «اِن تَجتَنِبوا کَبائِرَ ما تُنهَونَ عَنهُ نُکَفِّر عَنکُم سَیِّـٔتِکُم...».
۲. آیا
مؤمنان مرتکب
گناه کبیره اگر قبل از توبه از دنیا رفته باشند، حتما
عذاب میشوند؟
به نظر برخی طبق
آیه «ولَیسَتِ التَّوبَةُ لِلَّذینَ یَعمَلونَ السَّیِّـٔتِ حَتّی اِذا حَضَرَ اَحَدَهُمُ المَوتُ قالَ اِنّی تُبتُ الـٔنَ ولاَ الَّذینَ یَموتونَ وهُم کُفّارٌ اُولـئِکَ اَعتَدنا لَهُم عَذابـًا اَلیما»
عذاب ایشان قطعی است؛ ولی این برداشت درست نیست، زیرا :
اولاً ممکن است
وعید به عذاب، به کافرانی اختصاص داشته باشد که پیش از آن ذکر شدهاند.
ثانیا ممکن است مراد آیه، اعلام این مطلب باشد که ما برای آنان عذاب آماده کردهایم؛ اگر بخواهیم با
عدالت رفتار کنیم و نخواهیم از ایشان درگذریم. فایده این اعلام نیز آن است که مؤمنان خود را از
مکر الهی ایمن ندانند.
ثالثا مفادِ «... اُولـئِکَ اَعتَدنا لَهُم عَذابـًا اَلیما» صرفا وعید به عذاب است و نه تنها در آیه مذکور دلیل بر حتمی بودن عذاب نیست، بلکه عقلاً هم خُلْف وعید
قبیح نیست.
پرسشهای درخور دیگری نیز در این بحث هست؛ نظیر اینکه آیا برای هر
گناهی توبهای لازم است یا ترک توبه خود
گناهی مستقل است؟
در پاسخ گفته شده است: برای هر
گناهی توبهای مستقل لازم نیست، زیرا این امکان هست که انسان از همه گناهانش
پشیمان شود ولی متذکر مورد خاصی نیز نباشد.
تاخیر یا ترک توبه نیز
گناه مستقلی نیست، چون اوامر الهی درباره توبه ارائه طریق و
ارشاد به حکم عقل است، از این رو مخالفت با آنها جز پیامدهای اصل
گناه نتیجهای ندارد.
آیاممکن است انسان از بعضی از
گناهان توبه کند در حالی که مرتکب
گناهان دیگری میشود.
گاه گفته میشود که توبه باید جنبه عمومی و همگانی داشته باشد واز تمام
گناهان توبه کند، زیرا همه آنها بازگشت به مخالفت با پروردگار میکند، و شکستن
حریم مولای حقیقی؛ کسی که از این کار پشیمان باشد، باید هر
گناهی را ترک کند نه این که از
گناهی توبه کند و
گناه دیگری را مرتکب شود و برآن
اصرار ورزد.
ولی
حق آن است که تبعیض در توبه مانعی ندارد (بعضی از بزرگان
علم اخلاق مانند مرحوم «نراقی» در «
معراج السعاده» نیز به این معنی تصریح کرده است واز قول پدرش نیز آن را نقل نموده است). هر چند توبه کامل، توبه از تمام
گناهان است.
زیرا ممکن است انسان از
گناهی بیشتر بترسد و از عواقب شوم آن آگاهتر باشد یا درپیشگاه خداوند
قبیح تر و مجازاتش شدیدتر باشد؛ و به همین جهت، از آن
گناه توبه کند در حالی که مرتکب
گناهان دیگری که قبحش کمتر یا مجازاتش خفیف تر یا آگاهی او نسبت به مفاسد و زیان هایش کمتر است میشود.
توبه اکثر توبه کننده گان نیز همین گونه است، غالبا از
گناهان خاصی توبه میکنند در حالی که ممکن است
گناه دیگری را انجام دهند و هرگز شنیده نشده که
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یا امامی از
امامان (علیهمالسّلام) یا عالمی از علمای اسلام این گونه توبهها را بی اعتباربشمرد، وتاکید کند که باید توبه از همه
گناهان باشد.
درآیات متعددی از قرآن مجید نیز اشارات روشنی به این معنی یعنی تبعیض در توبه دیده میشود.
مثلا، در مورد افرادی که بعد از
ایمان مرتد شوند، میفرماید : «اولئک جزاؤهم ان علیهم لعنة الله والملائکة والناس اجمعین... الا الذین تابوا من بعد ذلک واصلحوا فان الله غفور رحیم؛ کیفر آنها این است که
لعن خداوند و فرشتگان و مردم، همگی برآنها است... مگر کسانی که پس از آن توبه کنند، و
اصلاح نمایند، خداوند آمرزنده و بخشنده است.»
و درجای دیگر بعد از اشاره به
گناهانی هم چون
شرک،
قتل نفس و
زنا، و بیان مجازات سنگین آنها، میفرماید: «الا من تاب وآمن وعمل عملا
صالحا فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات؛ مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند وعمل
صالح انجام دهند که خداوند
گناهان آنان را مبدل به حسنات میکند.»
گر چه قسمتی از این آیات درباره مجازاتها ی دنیوی و بخشودگی آنها به وسیله توبه است، ولی پیداست که از این نظر تفاوتی وجود ندارد؛ اگر توبه در مجازاتهای دنیوی قبول شود، به
یقین در مورد مجازاتهای اخروی نیز پذیرفته خواهد شد.
ظاهر برخی آیات
قرآن کریم مانند «اِنَّمَا التَّوبَةُ عَلَی اللّهِ...»
و نیز
مدلول التزامی ادلهای که
توبه را بر گنهکاران واجب میکنند، این است که قبول توبه بر
خداوند واجب باشد و گرنه در مواردی که توبه پذیرفته نمیشود لازم میآید که فرمان الهی به توبه لغو و
عبث باشد و صدور عبث از خداوند
حکیم محال است.
این ضرورت به معنای واجب بودن «بر» خداوند نیست، بلکه خداوند خود پذیرش توبه را از روی
رحمت بر خویش واجب کرده است: «کَتَبَ رَبُّکُم عَلی نَفسِهِ الرَّحمَةَ...» ،
چنان که ذکر وصف «
رحیم » بعد از «
غفور » و «
توّاب » در موارد فراوانی از آیات قرآن کریم نظیر «اِلاَّ الَّذینَ تابوا واَصلَحوا وبَیَّنوا فَاُولـئِکَ اَتوبُ عَلَیهِم واَنَا التَّوّابُ الرَّحیم»
و «مَن عَمِلَ مِنکُم سوءًا بِجَهــلَةٍ ثُمَّ تابَ مِن بَعدِهِ
واَصلَحَ فَاَنَّهُ غَفورٌ رَحیم»
گویای این است که قبول توبه خطاکاران نه از روی
الزام و
اجبار بلکه از سر
احسان و
کرم است.
بر این اساس در برخی آیات
قرآن برای تمام
گناهان وعده پذیرش توبه آمده است: «قُل یـعِبادِیَ الَّذینَ اَسرَفوا عَلی اَنفُسِهِم لاتَقنَطوا مِن رَحمَةِ اللّهِ اِنَّ اللّهَ یَغفِرُ الذُّنوبَ جَمیعـًا»،
چنان که در آیه ۸۲
سوره طه مطلقا درباره توبه از هر
گناهی وعده پذیرش و
آمرزش آمده است: «... اِنّی لَغَفّارٌ لِمَن تابَ وءامَنَ وعَمِلَ
صــلِحـًا ثُمَّ اهتَدی» و از آنجا که
خلف وعده از خداوند حکیم
قبیح و محال است، عقل به شکلی قطعی به لزوم پذیرش توبه
حکم میکند.
گفتنی است وعده پذیرش توبه برای ایجاد
امید در دل گنهکاران است. در قلمرو
تربیت تنها ترساندن کافی نیست، بلکه کنار آن باید امید را هم پرورش داد، چنان که از عناصر مهم دعوت انبیا
انذار و
تبشیر است.
از روایات فراوانی نیز برمی آید که پذیرش توبه از وعدههای قطعی
خداوند است
و نیز از هر
گناهی پذیرفته میشود،
بر این اساس، توبه
کافر نیز پذیرفتنی است، چنان که معنای توبه در آیه «... لِلَّذینَ یَعمَلونَ السُّوءَ بِجَهــلَةٍ ثُمَّ یَتوبونَ مِن قَریبٍ»
اعم از توبه از
شرک و غیر شرک است، چون در آیه بعدی: «... و لیست التوبة...» حال
مؤمن و کافر هر دو را بازگو میکند، بنابراین کافر هم مانند
مؤمن فاسق از مصادیق «الَّذینَ یَعمَلونَ السُّوءَ بِجَهــلَةٍ» است.
آری، آیات و روایاتی توبه از برخی
گناهان نظیر شرک، اصرار بر
کفر پس از
ایمان و
بدعت گذاری در دین را پذیرفته نمیدانند؛ امّا در همه این موارد یا توبه صوری بوده است نه واقعی تا پذیرفته شود یا توبه در ظرف قبول انجام نگرفته است،
زیرا توبه که به معنای رجوع اختیاری از نافرمانی به اطاعت و
بندگی است تنها در ظرف
اختیار که همان حیات دنیاست شدنی است،
چنان که در
تفسیر آیه «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا بَعدَایمـنِهِم ثُمَّ ازدادوا کُفرًا لَن تُقبَلَ تَوبَتُهُم و اُولـئِکَ هُمُ الضّالّون»
علت عدم قبولی توبه (به قرینه فقره «و اُولـئِکَ هُمُ الضّالّون») عدم وقوع توبه با
اخلاص دانسته شده است، چنان که در ذیل همین آیه روایتی هست که طبق آن، گروه یاد شده در آیه
توبه نمیکنند، مگر هنگام
مرگ و دیدن احوال
آخرت که بر اثر یاس از حیات دنیا و ترس از آخرت مجبور به توبه میشوند.
اگرچه توبه از تمام
گناهان لازم است، توبه از برخی
گناهان نیز
صحیح است، زیرا
گناهان از نظر
قبح و زشتی و پیامدهای آنها مختلفاند و عوامل خارجی و روانی نیز در تصمیم گیریهای خوب و بد
انسان مؤثر، بنابراین همان گونه که انسان در مقام
ارتکاب گناه ممکن است مرتکب بعضی از
گناهان شود، در مقام
پشیمانی و توبه نیز ممکن است از برخی
گناهان توبه کند و اساسا شدنی نیست که انسانهای معمولی در یک لحظه آن چنان
پاک و وارسته شوند که پیوند خود را با هر گونه
گناهی بگسلند.
برای
صحت این توبه میتوان از آیه «کَتَبَ رَبُّکُم عَلی نَفسِهِ الرَّحمَةَ اَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنکُم سوءًا بِجَهــلَةٍ ثُمَّ تابَ مِن بَعدِهِ
واَصلَحَ فَاَنَّهُ غَفورٌ رَحیم»
کمک گرفت، چون کلمه «سوء» به صورت
نکره آمده و به حسب ظاهر مفید آن است که اگر کسی یک بدی انجام بدهد و از آن توبه کند توبه اش پذیرفته میشود. افزون بر آنکه لازمِ
رحمت گسترده الهی هم آن است که توبه از برخی از
گناهان را نیز بپذیرد.
برخی از مفسران به استناد آیات ۱۷ ـ ۱۸
سوره نساء با
احترازی دانستن دو قید «بِجَهالَة» و «ثُمَّ یَتوبونَ مِن قَریبٍ»
پذیرش توبه را در گرو دو شرط دانستهاند:
۱.
گناه کردن از روی
جهالت باشد نه
عناد و
استکبار .
۲. قبل از فرا رسیدن زمان
مرگ باشد: «اِنَّمَا التَّوبَةُ عَلَی اللّهِ لِلَّذینَ یَعمَلونَ السُّوءَ بِجَهــلَةٍ ثُمَّ یَتوبونَ مِن قَریب... ولَیسَتِ التَّوبَةُ لِلَّذینَ یَعمَلونَ السَّیِّـٔتِ حَتّی اِذا حَضَرَ اَحَدَهُمُ المَوتُ قالَ اِنّی تُبتُ الـٔنَ ولاَ الَّذینَ یَموتونَ و هُم کُفّار...».
به نظر میرسد که قید «بِجَهالَة» در
آیه نخست
توضیحی و بدین معناست که هرکس مرتکب هر
گناهی میشود، گونهای جهالت او را به آن وادشته است، هرچند آگاهانه و از سر عناد باشد، زیرا کسی که با
علم به زشتی عمل و پیامدهای دنیوی و اخروی آن باز هم به
ارتکاب گناه اقدام میکند، در حقیقت، فاقد
عقل عملی بوده، گرفتار نوعی جهالت است.
قید «ثُمَا یَتوبونَ مِن قَریبٍ» نیز بیانگر موضوع توبه و ظرف آن است، چون توبه به معنای بازگشت
بنده به خداوند است و در نتیجه توبه
خداوند نیز پذیرش این بازگشت است و آن هنگامی تحقق مییابد که بنده دارای
تکلیف و
اختیار باشد، بنابراین با مشاهده مرگ و برداشته شدن قلم تکلیف از او موضوع توبه رخت برمی بندد.
بر این اساس و نیز به استناد
روایات مستفیض میتوان گفت که توبه انسان تا لحظاتِ پایانی
حیات هم پذیرفته میشود و خدای متعالی دَرِ توبه را بر روی خطاکاران تا زمانی که جان ایشان به
گلوگاه میرسد نیز گشوده و این سخن، مقبول
جمهور مفسّران است.
برخی مراد از قید «... ثُمَّ یَتوبونَ مِن قَریبٍ...» را وقوع توبه در زمانی دانستهاند که عرفاً نزدیک به زمان وقوع
معصیت باشد، بنابراین توبه در غیر این زمان پذیرفته نمیشود
؛ اما این نظر درست نیست، زیرا:
اولاً از
حصر «اِنَّما» در آیه نخست این معنا به دست میآید که این دو آیه با هم در مقام بیان ضابطهای کلی برای قبول توبه هستند.
ثانیا این قول موجب فاسد شدن معنای آیه بعدی میشود که در آن تنها به دو مورد از توبههای نامقبول (توبهای که تا زمان فرا رسیدن
مرگ به تاخیر افتد و توبه
کافر ، پس از مرگ) اشاره شده است، در حالی که بنابر قول یاد شده باید مصادیق دیگری نیز برای عدم پذیرش توبه باشد.
در پاسخ به این پرسش که چرا از فرصت توبه، با اینکه طولانی به نظر میرسد، به «قریب» یاد شده؟ وجوهی ذکر شده است:
۱. اَجل هرکسی حتما خواهد رسید و هرآنچه سرانجام میرسد نزدیک است.
۲. احتمال رسیدن
اجل در هر لحظه وجود دارد و چیزی که تا این مقدار انتظارش میرود، به قریب متصف میشود.
در پذیرش توبه از برخی
گناهان، شروط خاصی دخالت دارند؛ مانند:
توبه از
گناهِ کتمان آیات روشن الهی که قبولی آن نیازمند اظهار
حقیقت است: «اِنَّ الَّذینَ یَکتُمونَ ما اَنزَلنا مِنَ البَیِّنـتِ والهُدی مِن بَعدِ ما بَیَّنّـهُ لِلنّاسِ فِی الکِتـبِ اُولـئِکَ یَلعَنُهُمُ اللّهُ و یَلعَنُهُمُ اللّـعِنون• اِلاَّ الَّذینَ تابوا واَصلَحوا وبَیَّنوا فَاُولـئِکَ اَتوبُ عَلَیهِم...» ،
چنان که بیشتر مفسران این آیه را مربوط به برخی از
علمای یهود و
نصارا دانستهاند که بشارتهای مربوط به ظهور
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را که در
کتابهای آسمانی آنان آمده بود کتمان میکردند.
شاید بتوان همه شروط اختصاصی را تحت عنوان «باز گرداندن و اَدای
حق الله و
حق الناس » گرد آورد.
شرایطی نیز برای کمال توبه هست؛ شرایطی که بی آنها توبه محقّق میشود ولی کامل نیست. این شرایط بسیارند و در
روایات با عبارات مختلفی به آنها اشاره شده است؛ مانند اینکه زحمت
طاعت را به خود بچشاند، چنان که لذت
گناه را چشیده است و نیز گوشتی را که از راه
حرام بر بدنش روییده است با غم و اندوه از بین ببرد، تا آنجا که
پوست به
استخوان بچسبد و از نو
گوشت بروید.
توبه صحیح و کامل بسیار دشوار است و به
ریاضتهای علمی و عملی نیاز دارد، زیرا ارتکاب
گناهان به ویژه
کبائر ، انسان را از یاد
توبه غافل میکند، بنابراین بهار توبه ایام
جوانی است که بار
گناهان و ظلمت باطنی کمتر و شرایط توبه آسان تر است.
۱. تبدیل سیئات به حسنات:
«اِلاّ مَن تابَ وءامَنَ وعَمِلَ عَمَلاً
صــلِحـًا فَاُولـئِکَ یُبَدِّلُ اللّهُ سَیِّـٔتِهِم حَسَنـت»
؛ به این معنا که وقتی بر اثر توبه، ریشههای
شرک و
گناه از زمین دل
انسان برکَنده و به جای آن بذر
ایمان و عمل
صالح کاشته میشود، محصول کار انسان نیز از سیئات به حسنات بدل میشود.
۲. رهایی از
لعنت خدا و خلق و برخورداری از
هدایت و رحمت الهی:
آنان که بعد از ایمان آوردن به خدا و شهادت به
رسالت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم کفر ورزند و
مرتد شوند، از هدایت خدا محروم و دچار
لعنت وی، فرشتگان و مردم و نیز مستحق
جهنّم و عذاب ابدی خواهند شد، مگر از ارتداد توبه کنند و به
اصلاح خویش بپردازند:
«کَیفَ یَهدِی اللّهُ قَومـًا کَفَروا بَعدَ اِیَمـنِهِم... • اُولـئِکَ جَزاؤُهُم اَنَّ عَلَیهِم لَعنَةَ اللّهِ والمَلـئِکَةِ والنّاسِ اَجمَعین• اِلاَّ الَّذینَ تابوا مِن بَعدِ ذلِکَ و اَصلَحوا فَاِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم».
۳. بهره مندی از استغفار
حاملان عرش :
«اَلَّذینَ یَحمِلونَ العَرشَ ومَن حَولَهُ... یَستَغفِرونَ لِلَّذینَ ءامَنوا رَبَّنا وسِعتَ کُلَّ شَی ءٍ رَحمَةً و عِلمـًا فَاغفِرلِلَّذینَ تابوا واتَّبَعوا سَبیلَکَ وقِهِم عَذابَ الجَحیم».
۴. محبوب خدا شدن:
«اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوّ بینَ...».
در
ادعیه و روایات نیز از خداوند با اسم شریف
محب التوابین یاد شده است.
۵. بهشتی شدن:
«اِلاّ مَن تابَ و ءامَنَ و عَمِلَ
صــلِحـًا فَاُولـئِکَ یَدخُلونَ الجَنَّة».
۶. برخورداری از نعمتهای
بهشتی و عنایات ویژه خدا:
«لَهُم ما یَشاءونَ فیها و لَدَینا مَزید».
آثار دیگری نیز برای توبه از خصوص برخی
گناهان میتوان ذکر کرد؛ از جمله تملک
سرمایه در صورت توبه از
رباخواری ،
ارتفاع حکم به
فسق و پذیرفته نشدن شهادت در صورت توبه از
قذف زنان پاکدامن،
قطع کیفر عاملان
فحشاء در صورت توبه و
اصلاح و سقوط
حدود چهارگانه (کشته شدن، مصلوب شدن، قطع شدن دست و پای مخالف و تبعید شدن) از مفسدانی که قبل از دستگیر شدن توبه کنند
؛ همچنین سقوط
عذاب اخروی از
محاربان در صورت توبه قبل از دستگیر شدن.
قرآن کریم همه
اهل ایمان را به توبه دستور داده: «توبوا اِلَی اللّهِ جَمیعـًا اَیُّهَ المُؤمِنون»،
پس توبه وظیفهای عمومی است و همه مکلّفان حتی
پیامبران را در برمی گیرد،
چنان که در قرآن کریم به توبه برخی از پیامبران مانند
حضرت آدم علیهالسّلام : «فَتَلَقّی ءادَمُ مِن رَبِّهِ کَلِمـتٍ فَتابَ عَلَیه»،
حضرت یونس علیهالسّلام : «وَذَا النّونِ اِذ ذَهَبَ مُغـضِبـًا... فَنَـادی فِی الظُّـلُمـتِ اَن لا اِلـهَ اِلاّ اَنتَ سُبحـنَکَ اِنّی کُنتُ مِنَ الظّــلِمین»
و
حضرت موسی علیهالسّلام : «فَلَمّا اَفاقَ قالَ سُبحـنَکَ تُبتُ اِلَیکَ...»
اشاره شده است.
هدف توبه پاک شدن
روح از آلودگی
گناهان است، پس توبه پیامبران و اولیای الهی که از
گناه پیراستهاند برای چیست؟
پاسخ این است که انتظارات از هرکس به
شان و مرتبه، امکانات و تواناییهای او بستگی دارد؛ چه بسا کاری از کسی
ادب و محبت ولی از دیگری عین بی ادبی و نامهربانی به شمار میآید و از آنجا که
امامان و
پیامبران علیهمالسّلام مستقیما با مبدا جهان هستی مرتبط و از انوار علوم بی کران الهی بهره مندند و حقایق بسیاری برایشان آشکار است که بر دیگران پنهان است و به اندازهای به
خدا نزدیکاند که لحظهای هم
غفلت از او و اشتغال به
مباحات برای آنها
خطا و
لغزش به حساب میآید، تعجبی نیست که کارهای مباح و
مکروه دیگران برای ایشان
گناه شمرده شود،
بنابراین سنخ
گناه و توبه
انبیاء و اولیای الهی با گونه
گناه و توبه افراد عادی متفاوت است و از همین رو
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در هر شبانه روز ۱۰۰ بار توبه و
استغفار میکردند، بی آنکه
گناهی مانند
گناهان دیگران مرتکب شده باشند.
از سوی دیگر، توبه که همان
پشیمانی و انقطاع از
گناه است، جز با نابودی ریشه ارتکاب
گناهان مانند صفات ناپسند نفسانی،
جهل و نادانی و غفلت محقّق نمیشود و از آنجا که انسان حتی اگر
گناهی هم نکرده باشد، هیچ گاه از زمینههای لغزش و
ارتکاب گناه خالی نیست،
وجوب توبه نه تنها عمومی بلکه دائمی هست.
این وجوب، اعمّ از
وجوب شرعی است، زیرا توبه از برخی
گناهان، مانند
ترک واجبات و ارتکاب محرمات،
واجب شرعی است؛ به این معنا که تارک آن، مستحق
عذاب است؛ امّا وجوب توبه در برخی موارد مانند توبه از غفلت، به معنای شرط لازم برای
رشد و نزدیکی بیشتر به خداوند است.
در
قرآن کریم تنها یک جا توبه
وصف شده است: «توبوا اِلَی اللّهِ تَوبَةً نَصوحـًا».
در معنای
توبه نصوح دو احتمال هست:
۱. از آنجا که نُصح در
لغت عرب به معنای خاص است، توبه نصوح توبهای است که تنها برای
رضای خداوند انجام میگیرد و از هر انگیزه دیگری پیراسته و خالص است.
۲. چون نصح در لغت به معنای دوختن هم آمده، توبه نصوح توبهای است که
دین انسان را که گویا بر اثر
گناه مانند پارچهای پاره پاره شده، میدوزد و ترمیم و
اصلاح میکند.
در روایات، توبه نصوح با عباراتی گوناگون معرفی شده است که مضمون آنها گویای قوّت و استحکام بالای این
توبه است؛ مانند این روایت از
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم که توبه نصوح آن است که شخص توبه کند و دیگر هرگز به
گناه باز نگردد، چنان که شیر هرگز به پستان بازنمی گردد.
اوائل المقالات، المفید (م. ۴۱۳ ق.)؛ به کوشش الانصاری، بیروت، دارالمفید، ۱۴۱۴ ق؛ بحارالانوار، المجلسی (م. ۱۱۱۰ ق.)؛ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق؛ البرهان فی تفسیر القرآن، البحرانی (م. ۱۱۰۷ ق.)؛ قم، البعثة، ۱۴۱۵ ق؛ الرازي، فخر الدين، التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م. ۶۰۶ ق.)؛ قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق؛ تفسیر المنار، رشید رضا (م. ۱۳۵۴ ق.)؛ قاهرة، دارالمنار، ۱۳۷۳ ق؛ التوبة والانابه، ابن قیم الجوزیة (م. ۷۵۱ ق.)؛ به کوشش محمد عمر و عبدالله بدران، دمشق، دارالمکتبی، ۱۴۲۰ ق؛ جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)؛ به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ ق؛ جامع السعادات، محمد مهدی النراقی (م. ۱۲۰۹ ق.)؛ به کوشش کلانتر، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۸ ق؛ الجامع لاحکام القرآن، القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)؛ بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۷ ق؛ حق الیقین، الشبّر (م. ۱۲۴۲ ق.)؛ تهران، اعلمی، عرفان، ۱۳۵۲ ق؛ الدرالمنثور، السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)؛ بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ ق؛ روان جاوید، میرزا محمد ثقفی تهرانی (م. ۱۴۰۶ ق.)؛ تهران، برهان، ۱۳۵۸ ش؛ روح المعانی، الآلوسی (م. ۱۲۷۰ ق.)؛ به کوشش محمد حسین، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ ق؛ شرح چهل حدیث، امام خمینی قدس سره (م. ۱۳۶۸ ش.)؛ تهران، نشر
آثار امام قدس سره، ۱۳۷۶ ش؛ صحیفه سجادیه، علی بن الحسین علیهالسّلام (م. ۹۵ ق.)؛ ترجمه: شیروانی، دار الفکر، ۱۳۷۹ ش؛ کشف المراد، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ ق.)؛ به کوشش حسن زاده آملی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۹ ق؛ کنزالعمال، المتقی الهندی (م. ۹۷۵ ق.)؛ به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۳ ق؛ لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)؛ به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق؛ المجتنی من دعاء المجتبی، ابن طاوس (م. ۶۶۴ ق.)؛ به کوشش صفاءالدین بصری؛ مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)؛ بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۶ ق؛ المحجة البیضاء، الفیض الکاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)؛ به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی؛ المصباح المنیر، الفیومی (م. ۷۷۰ ق.)؛ قم، دارالهجرة، ۱۴۰۵ ق؛ معجم الفروق اللغویه، ابوهلال العسکری (م. ۳۹۵ ق.)؛ قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۲ ق؛ معجم مقاییس اللغه، ابن فارس (م. ۳۹۵ ق.)؛ به کوشش عبدالسلام محمد، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ ق؛ المنجد فی اللغه، لویس معلوف (م. ۱۹۴۶ م.)؛ بیروت، دارالمشرق، ۱۹۹۶ م؛ منشور جاوید (تفسیر موضوعی)؛ سبحانی، قم، مؤسسه امام صادق علیه السلام؛ مواهب الرحمن، سید عبدالاعلی السبزواری، دفتر آیة الله سبزواری، ۱۴۱۴ ق؛ المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)؛ بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.
•
دانشنامه موضوعی قرآن کریم، برگرفته از مقاله «توبه». • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر
آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.