تفسیر ثعلبی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مهمترین و مشهورترین اثر ثعلبی
الکشف والبیان عن تفسیرالقرآن معروف به
تفسیر الثعلبی است.
بیشتر منابع این
تفسیر را ستوده و برخی آن را برتر از
تفاسیر دیگر دانستهاند.
تفسیر ثعلبی را باید در زمره
تفاسیر جامع و
دایرةالمعارفگونه بر شمرد، گرچه اغلب، آن را
تفسیری مأثور یا
روایی به حساب آوردهاند.
از
مقدمه این
تفسیر چنین برمی آید که ثعلبی رویکردی جامع به
تفسیر قرآن داشته و به روشها و برداشتهای گوناگون
تفسیری اهمیت میداده، چنانکه به شکلی
موجز و با تعبیراتی خاص تصریح کرده است که در
تفسیر آیات به چهارده جنبه، از جمله
لغت و
اعراب و
قرائات و
احکام و
حِکَم و
قصص ، توجه دارد.
شاهد دیگر بر این امر
تلقی وی از
تأویل است که به نظر او همه معانی محتمل نزد
علما را شامل میشود، هر چند او
معیار خود را در
صحت و
سقم این معانی و آرای متنوع،
کتاب و
سنت ذکر کرده است.
ثعلبی در مقدمه کتاب
تفاسیر موجود در
عصر خویش را به شش گروه تقسیم و از هر گروه به نحوی
انتقاد کرده است.
در این میان، تندترین انتقاد وی متوجه
تفاسیر معتزله ، نظیر
تفسیر ابوعلی جُبّائی (متوفی ۳۰۳) و
ابومسلم محمد بن بحراصفهانی (متوفی ۳۲۱)، است که آنان را
اهل بدعت و
هوا و هوس خوانده است.
همچنین از
طبری به سبب
تطویل و
تکرار انتقاد کرده است.
بر این اساس، مهمترین
انگیزه وی در
نگارش تفسیری جدید، نبودنِ کتابی جامع و
مهذب و
عاری از
اشکال در این
حوزه بوده که در کنار دلایلی دیگر، از جمله رویگرداندن
مردم از
تفسیر قرآن و درخواست برخی
علما و بزرگان از وی، موجب
تألیف الکشف والبیان شده است.
از انتقادهای ثعلبی بر
تفاسیر پیشین و ویژگیهایی که برای
تفسیر خودش ذکر کرده است،
معلوم میشود که وی برای ساختار و نحوه تنظیم مطالب در
تفسیر ارزشی ویژه قائل بوده است.
منابع ثعلبی را در
تفسیر الکشف والبیان میتوان به دو دسته
شفاهی و
مکتوب تقسیم کرد.
وی مجموعه
مسموعات خود را از قریب به سیصد تن از
شیوخ هم عصرش،
با ذکر
سند ، در جای جای
تفسیر آورده است.
این شنیدهها علاوه بر
احادیث نبوی شامل قصص و
حکایات و همچنین اقوال پراکنده
مفسران و
محدّثانی است که تألیف مستقل و مکتوبی نداشتهاند.
ثعلبی از میان این سیصد
شیخ بیشتر مطالب را از استادانی چون
ابن حبیب نیشابوری و
ابومحمد عبداللّه بن حامد و
حاکم نیشابوری و بیش از همه
ابوعبداللّه حسین بن
محمد بن
فَنْجویِه ثقفی دینوری (متوفی ۴۱۴)
شنیده است.
منابع مکتوب ثعلبی شامل کتابهای موجود در عصر وی است، از جمله
تفاسیر و
کتب قرائات و
کتب معانی القرآن و
کتابهای تاریخی .
ثعلبی بخش اعظم مقدمه خود را به ذکر
فهرست این کتابها به همراه
طرق اجازه آنها اختصاص داده است
تا در
متن تفسیر به تکرار
اسانید نیاز نباشد.
برخی از این کتابها متعلق به ادوار پیش از ثعلبی است که او اجازه آنها را از استادانش، به ویژه همان چهار
استاد پیش گفته، دریافت کرده
و برخی دیگر، تألیف معاصران او، نظیر
ابن حبیب و
ابوعبدالرحمان سلمی ، است که اکثر آنها را نزد مؤلفان
قرائت کرده است.
وی این منابع را حدود یکصد
تألیف برشمرده
که با حذف اسانید مکرر، تعداد آنها به ۷۷ میرسد.
در میان
تفاسیری که ثعلبی ذکر کرده است، دو گروه اهمیت بیشتری دارند:
یکی تألیفات پیش از
طبری که او در
جامعالبیان از آنها استفاده نکرده است، نظیر
تفسیر شیعی ابوحمزه ثُمالی (متوفی ۱۵۰) و
تفسیر معتزلی ابوبکر اصم (متوفی ح۱۹۰) و گروه دیگر
تفاسیری که پس از طبری تألیف شده، نظیر
تفسیر ابن حبیب و
عبداللّه بن حامد و
ابن فُورَک (متوفی ۴۰۶)، زیرا بیشتر این کتابها امروزه در دست نیست
و نامهای این منابع تنها از طریق مقدمه این
تفسیر باقی مانده
و بخشهایی از آنها به واسطه متن این
تفسیر حفظ شده است.
اگر چه برخی منابع مذکور در این مقدمه، نظیر
تفسیر ابن عباس ، تألیف صاحب اصلی آن نیست (
تفسیر ابن عباس) و به نوشته
ژیلیو حتی برخی از آنها احتمالاً به صورت کتابی مستقل در عصر ثعلبی وجود نداشته است، به هر صورت این مقدمه از حیث آگاهی بخشی در تاریخ
تفسیر و نگارشهای
تفسیری تا پایان
قرن چهارم اهمیت بسیار دارد.
ایزایا گولدفلد متن کامل این مقدمه را به همراه
تعلیقاتی بر آن در ۱۹۸۴ منتشر کرده است.
روش ثعلبی در
تفسیر هر
سوره چنین است که ابتدا نام،
مکان نزول و تعداد
آیات و
کلمات و
حروف آن را ذکر کرده و احادیثی در باره سوره، به ویژه
فضیلت تلاوت آن، نقل نموده است، سپس با بهرهگیری از منابع به شرح و توضیح آیات پرداخته و مطابق انتظار، تنها
اَسناد مسموعات خود را آورده و از منابع مکتوبِ مذکور در مقدمه، به ذکر نام
منبع بسنده کرده است.
در برخی موارد نیز تعبیرات کلی و مبهمی نظیر «قالَالمُفَسِّرون» یا «سمعتُ بعضَالمُفسِّرین یَقولُ» به کار برده است.
در صورت امکان، از آیات دیگر در توضیح
آیهها کمک گرفته و مباحث
لغوی و
نحوی را در جای خود مطرح و به مناسبت، به شواهد
شعری استناد نموده
و به
قرائات گوناگون، در صورت وجود
اختلاف ، اشاره کرده است.
از موضوعاتی که ثعلبی به آن توجه بسیار نشان داده و از ویژگیهای اصلی
تفسیر او محسوب میشود، نقل فراوان
قصص و
حکایات و
اسرائیلیات است
که در جاهای متعدد و به تفصیل به آنها پرداخته است.
ثعلبی در ذیل
آیات احکام نیز گاه تا آنجا پیش رفته که فصلی مستقل را به ذکر
آرا و
اختلافات فقهی ، نوعاً بر اساس اقوال
شافعی ، اختصاص داده است.
وی علاوه بر مسائل
فقهی ، در حوزههای دیگر (نظیر
کلام و
اخلاق) نیز فصولی مستقل آورده که عموماً راجع به مباحث مهم یا مورد اختلاف در میان
دانشمندان اسلامی است.
ظاهراً این کار از نوآوریهای ثعلبی در
تفسیر بوده و پس از وی در میان
مفسران رواج یافته است.
به علاوه در
تفسیر وی، برداشتهای
عرفانی و نقل از
تفاسیر صوفیان به
چشم میخورد که گرچه بیشتر از طریق
تفسیر سُلَمی است، محدود به آن نیست.
با وجود این، نگاه ثعلبی به
قرآن مطابق با
مبانی تفسیری متصوفه نیست و نباید
تفسیر وی را عرفانی قلمداد کرد،
هر چند که صوفی مشهور،
ابوبکر نجم الدین عبداللّه بن محمد معروف به
دایه (متوفی ۶۵۴)، در مقدمه
تفسیر عرفانی خود،
تفسیر التأویلات النجمیة ، ثعلبی و اثرش را ستوده و آن را
مأخذ اصلی
تفسیر خود معرفی کرده است.
ولید صالح ده ویژگی برای
تفسیر ثعلبی برشمرده و هر یک را در فصلی مستقل، با ذکر جزئیات و شواهد،
بررسی کرده است.
الکشف و البیان از جایگاهی مهم و نقشی مؤثر در میان
تفاسیر برخوردار است و نقطه عطفی در
تاریخ تفسیرنگاری به شمار میآید.
اگرچه
طبری با
نگارش تفسیر مفصّل و جامع خود دورهای جدید را در تاریخ
تفسیر بنیان نهاد، ثعلبی با عرضه ساختاری نو و محتوایی دایرةالمعارفگونه تحولی در سیر نگارشهای
تفسیری ایجاد کرد.
در واقع، وی تمامی
علوم اسلامی (نظیر
صرف و
نحو و
ادبیات و
فقه و
کلام و
تاریخ) و ابزارهایی چون
قصص و
حکایات را در
فهم و
تفسیر آیات به خدمت گرفت تا جایی که
تفسیر قرآن پس از وی گنجینهای از
معارف اسلامی برای
تعلیم و
تربیت و
آموزش اخلاقی شد.
گذشته از
شهرت تفسیر ثعلبی در زمان
حیات او، این
تفسیر در دورههای بعدی نیز
رواج و
اعتبار فراوان یافت،
چنانکه روایت آن در میان
اهل علم رایج بود و برای شنیدن آن سفرهای طولانی میکردند.
ظاهراً
ابوسعید فرخزادی (
زنده در
سده پنجم) و
ابومحمد عباس بن محمد طوسی معروف به
عباسه (متوفی ۵۴۹) در انتقال آن به نسلهای بعدی سهم مهمی داشتهاند.
حتی گفته شده که
محمد بن
عباس بن
ارسلان خوارزمی عباسی (متوفی ۵۰۳) کل
تفسیر ثعلبی را از
حفظ بوده و در مجالس
علمی با استفاده از آن به سؤالات پاسخ میگفته است.
سیدعمادالدین ابوالصمصام ذوالفقار بن محمد حسنی مروزی (متوفی ۵۳۶)، از
بزرگان امامیه و
شاگرد سیدمرتضی و [[|شیخ طوسی]] ،
تفسیر ثعلبی را در
قزوین بر
جماعتی قرائت کرده است.
از شواهد دیگر بر رواج این
تفسیر، آن است که
فقیه معروف
مالکی اندلسی ،
ابوبکر ابن ابی رَنْدَقَة طُرْطُوشی (متوفی ۵۲۰) آن را
تلخیص کرده
و دیگر آنکه
عالم مشهور،
مجدالدین ابوالسعادات ابن اثیر جَزَری (متوفی ۶۰۶)،
تفسیری با نام
الانصاف فی الجمع بین الکشف و الکشاف نوشته است.
نسخههای خطی فراوانی از این
تفسیر در
کتابخانههای دنیا موجود است که معتبرترین آنها به روایت مهمترین
شاگرد ثعلبی،
ابوالحسن واحدی ، در
کتابخانه عمومی مدینه نگهداری میشود.
تفسیر ثعلبی تأثیر فراوانی بر
تفاسیر مشهور بعد از خود گذاشته است.
پیش از همه باید از
تفاسیر سهگانه
البسیط و
الوسیط و
الوجیز واحدی یاد کرد
که به احتمال زیاد، اساس آنها همین
تفسیر بوده است.
واحدی به ویژه در نگارش البسیط بسیار متأثر از
تفسیر استادش بوده و با کاستنهایی از آن و افزودنهایی به آن، مفصّلترین
تفسیر خود را
تألیف کرده است.
پس از وی،
حسین بن مسعود بَغَوی (متوفی ۵۱۶) با حذف برخی
منقولات تفسیر ثعلبی ، خصوصاً
روایات ضعیف و
قصص آن، در واقع مختصری از آن را به نام
معالم التنزیل عرضه کرد؛ حدود دو
قرن بعد،
ابوالحسن علی بن محمد شیحی بغدادی مشهور به
خازن (متوفی ۷۴۱)، منتخبی از
تفسیر بغوی را با عنوان
لباب التأویل فی معانی التنزیل گرد آورد
بدین ترتیب، این
تفسیر نیز گزیدهای دیگر از
تفسیر ثعلبی به شمار میآید.
علاوه بر این،
مفسران مشهور دیگری در
تفاسیر خود از
الکشف و البیان بهره برده و به اقوال و منقولات ثعلبی استناد کردهاند که مهم ترین آنها عبارتاند از:
طَبْرِسی (متوفی ۵۴۸)،
ابن جوزی (متوفی ۵۹۷)،
قُرْطُبی (متوفی ۶۷۱)،
ثعالبی (متوفی ۸۷۵)
و
سیوطی (متوفی ۹۱۱).
گفتنی است
زَمَخْشَری نیز که در
الکشاف نام ثعلبی را نیاورده، از
تفسیر وی بهره گرفته و بدون ذکر منبع، از آن مطالبی نقل کرده است.
همچنین وی در مقام
متکلمی معتزلی در بخشهایی از
تفسیر خود غیرمستقیم به رد آرای
تفسیری ثعلبی، که از مهمترین
مفسران ضد معتزله بوده،
پرداخته است ظاهراً کتاب
الانصاف ابن اثیر ناظر به جمع بین آرای این دو
مفسر بوده است.
تفسیر ثعلبی، علاوه بر
تفاسیر، بر کتابهای دیگر نیز تأثیر گذاشته است، از جمله بسیاری از
روایات اسباب نزول که ثعلبی نقل کرده، بعدها در کتابهای مستقلی که در این باره نوشته شده، گرد آمده
و در آثار دیگری با موضوعات گوناگون غیرقرآنی نیز به
آرا و
اقوال وی
استناد شده است.
از
تفسیر ثعلبی انتقادهایی هم شده، از جمله
مفسر حنفی ،
احمد بن محمد رازی (زنده در ۶۳۰)،
نقدی مستقل بر این
کتاب با نام
مباحث التفسیر نوشته است.
عمده انتقادهایی که از این
تفسیر شده، در باره
احادیث و
اخبار آن و در مقام
تضعیف مؤلف در
روایت حدیث بوده، اگر چه
عبدالغافر فارسی ، نخستین
شرححالنویس ثعلبی، دوبار بر
وثاقت وی در
نقل حدیث تأکید کرده است.
این انتقادها به دو گروه تقسیمپذیر است:
گروه نخست ناظر به نقل
قصص عجیب و
احادیث ضعیف از جمله
فضائل سور است که ثعلبی در ابتدای
تفسیر هر یک از
سورهها آورده است.
ظاهراً اولین
منتقد ثعلبی در این باب،
ابن جوزی بوده است.
در دورههای بعد نیز کسانی چون
ابن تیمیه (متوفی ۷۲۸)،
ابن کثیر
و
زرکشی بر این جنبه از
تفسیر وی خرده گرفتهاند.
در
کتب علم الحدیث نیز، در بحث از
احادیث ساختگی ، این انتقادها دیده میشود
ثعلبی ظاهراً نخستین
مفسری است که
احادیث فضائل سور را وارد
تفسیر قرآن کرده و
مفسران بعدی، نظیر
واحدی نیشابوری و
زمخشری و طبرسی (رجوع کنید به ابتدای
تفسیر هر سوره)،
به
تبعیت از وی، این احادیث را در تفاسیرشان ذکر کردهاند.
به نظر میرسد ثعلبی در نقل این احادیث دیدگاه
کرّامیه در
جواز جعل حدیث با هدف
ترغیب به
طاعت و
نهی از
معصیت الاهی را در نظر داشته است.
انتقاد دیگری که از ثعلبی شده و دامنه گسترده ای یافته، جنبه کلامی داشته است.
در طول
تاریخ تفسیر ، تندترین انتقادها از ثعلبی و
تفسیر او را
عالم مشهور و تأثیرگذار
اهلسنت ، ابن تیمیّه، مطرح کرده و پس از وی، این انتقادها در میان پیروان تفکر او رواج یافته است.
تعبیراتی که ابن تیمیّه در باره ثعلبی و
تفسیر او به کار برده ــ از جمله اینکه نه در احکام و نه در فضائلِ اشخاص نمیتوان به
روایات ثعلبی
استناد کرد
ــ نشان میدهد که انتقاد وی از ثعلبی محدود به ذکر احادیث فضائل سورهها یا نقل برخی حکایات و قصص نیست و ظاهراً ریشه در امر دیگری دارد: ثعلبی با اثرپذیری از استادانی چون
حاکم نیشابوری و بر اساس رویکرد خاص خود، احادیث بسیاری در باره
فضائل و
مناقب اهلبیت ، به ویژه
امام علی علیهالسلام، در
تفسیر خود آورده است
تا آنجا که برخی
علمای متأخر
شیعه احتمال شیعه بودن وی را مطرح کردهاند.
شیعیان ، که در
ردیهنویسی بر
اهلسنت به دنبال شواهدی از منابع خودِ آنان بودند،
تفسیر ثعلبی را بهترین
منبع برای این مقصود یافتند و از اواخر
قرن ششم،
تدوین آثاری را بر این اساس آغاز کردند.
ابن بطریق (متوفی ۶۰۰) که
ادعا نموده نخستین فردی است که از این روش استفاده کرده،
در دو کتاب
العمدة فی عیون صحاح الاخبار و
خصائص الوحی المبین بیشترین بهره را از
تفسیر ثعلبی برده است.
هر چند
ابن شهرآشوب (متوفی ۵۸۸)، احتمالاً پیش از وی، از همین روش استفاده کرده بوده است.
این روش، یعنی استناد به
تفسیر ثعلبی، در آثار کسانی چون
رضیالدین علی بن طاووس (متوفی ۶۶۴)
و برادرش
جمالالدین احمد بن طاووس (متوفی ۶۷۳)
و
فتح الدین اربلی (متوفی ۶۹۳)
ــ که همگی صاحب
تألیفاتی کلامی در دفاع از شیعه و
رد اهلسنّت بودند ــ ادامه یافت.
سرانجام،
متکلم مشهور شیعی،
علامه حلی (متوفی ۷۲۶)، بر همین اساس
منهاجالکرامة فی معرفةالامامة را نوشت.
در مقابل، ابن تیمیّه که
معاصر علامه حلّی و آگاه از روشِ
متکلمان امامیه و محتوای کتابهای آنان بود،
منهاج السنة النبویة را در رد
عقاید شیعه ، خصوصاً کتاب
علامه حلّی،
تألیف کرد.
وی در جاهای متعددی از
جلد هفتم این
کتاب از ثعلبی و روایات وی یاد کرده و او را به کم اطلاعی در
حدیث و
جهل به
صحت و
سقم آن
متهم کرده است؛ بنابراین، به نظر میرسد که ابن تیمیّه از طریق متهم کردن ثعلبی به بیمایگی در
علم حدیث ،
قصد خلع سلاح کردن متکلمان شیعه را داشته تا در
احتجاجات کلامی بر آنان فائق آید.
موضعگیری ابن تیمیّه بر
سیوطی نیز اثر گذاشته است.
طعن وی بر ثعلبی احتمالاً بیشتر به سبب نقل
تفاسیر محمد بن سائب کلبی (متوفی ۱۴۶) و
مُقاتِل بن سلیمان (متوفی ۱۵۰) است.
همچنین بازتاب
رأی ابن تیمیّه در تألیفات عدهای از متأخران و معاصرانِ متأثر از وی قابل مشاهده است.
در مقابل، برخی سعی در
دفاع از ثعلبی و جایگاه وی داشتهاند.
تفسیر ثعلبی با وجود اهمیت فراوان، ظاهراً به سبب انتقادهایی که از آن شده و نیز به دلایل دیگر، چندان مورد توجه قرار نگرفته
و به جز مقدمه آن، تا سالهای اخیر به چاپ نرسیده بود.
در ۱۴۲۲
علی عاشور ،
محقق شیعی، در
بیروت آن را منتشر کرد.
این
نسخه ارزش
علمی ندارد و دارای افتادگی و خطاهای آشکار است.
گویا
مصحح ، بیش از هر چیز، به جنبههای
کلامی و
جدلی شیعه و
سنّی توجه داشته است.
عادل کعبی نیز احادیثی از
تفسیر ثعلبی را که از
اهلبیت علیهمالسلام یا در باره ایشان نقل شده، در تألیفی مستقل (
قم ۱۳۸۱ ش) گردآورده است.
همچنین در
دانشگاه امالقری در
مکه ، چندین
رساله دانشگاهی به
تصحیح و
تحقیق متن این
تفسیر اختصاص یافته است.
گفتنی است که این
تفسیر، به سبب
تأخیر در انتشار آن، بر خلاف
تفاسیر مشابه، موضوع کتابهای
روششناسی تفسیر به
زبان عربی نبوده و ظاهراً تنها یک
رساله دکتری در
مدینه بر مبنای آن نوشته شده است
ولید صالح ، کتابی جامع و
تحقیقی در باره
تفسیر ثعلبی تألیف کرده است.
(۱) سلیمان آتش، مکتب
تفسیر اشاری، ترجمه توفیق ه، سبحانی، تهران ۱۳۸۱ ش.
(۲) آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعه.
(۳) ابن اثیر، اللباب
فی تهذیب الانساب، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
(۴) ابن بطریق، عمدة عیون صحاح الاخبار
فی مناقب امام الابرار، قم ۱۴۰۷.
(۵) ابن بطریق، کتاب خصائص الوحی المبین، چاپ محمدباقر محمودی، (تهران) ۱۴۰۶.
(۶) ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة
فی ملوک مصر و القاهرة، قاهره (۱۳۸۳ـ ۱۳۹۲/ ۱۹۶۳ـ۱۹۷۲).
(۷) ابن تیمیّه، درءتعارض العقل و النقل، چاپ محمد رشاد سالم، (ریاض) ۱۳۹۹ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۳.
(۸) ابن تیمیّه، مجموع الفتاوی، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۹) ابن تیمیّه، مقدمة
فی اصول
التفسیر، بیروت: دارمکتبة الحیاة، (بی تا).
(۱۰) ابن تیمیّه، منهاج السنة النبویة، چاپ محمد رشاد سالم، (حجاز) ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۱۱) ابن جزری، غایة النهایة
فی طبقات القرّاء، چاپ برگشترسر، قاهره (بی تا).
(۱۲) ابن جوزی، زادالمسیر
فی علم التفسیر، چاپ محمد بن عبدالرحمان عبداللّه، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۱۳) ابن جوزی، کتاب الموضوعات، چاپ عبدالرحمان محمدعثمان، مدینه ۱۳۸۶ـ ۱۳۸۸/۱۹۶۶ـ ۱۹۶۸.
(۱۴) ابن حجر عسقلانی، العجاب
فی بیان الاسباب (اسباب النزول)، چاپ عبدالحکیم محمد انیس، دمّام ۱۴۱۸ الف.
(۱۵) ابن حجر عسقلانی، المعجم المفهرس، او، تجرید اسانیدالکتب المشهورة و الاجزاء المنثورة، چاپ محمد شکور امریر میادینی، بیروت ۱۴۱۸ ب.
(۱۶) ابن خلّکان.
(۱۷) ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، نجف ۱۹۵۶.
(۱۸) ابن صلاح،
علوم الحدیث، چاپ نورالدین عتر، دمشق ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۱۹) ابن طاووس (احمد بن موسی)، عین العبرة
فی غ بن العترة، قم: دارالشهاب، (بی تا).
(۲۰) ابن طاووس (علی بن موسی)، سعدالسعود للنفوس، قم ۱۳۸۰ ش.
(۲۱) ابن طاووس (علی بن موسی)، الطرائف
فی معرفة مذاهب الطوائف، قم ۱۳۹۹.
(۲۲) ابن طاووس (علی بن موسی)، فرج المهموم
فی تاریخ
علماء النجوم، نجف ۱۳۶۸، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
(۲۳) ابن عدی، الکامل
فی ضعفاء الرجال، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
(۲۴) ابن عماد.
(۲۵) ابن قاضی شهبه، طبقات الشافعیة، چاپ حافظ عبدالعلیم خان، بیروت: دارالندوة الجدیدة، ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.
(۲۶) ابن قدامه، کتاب التوّابین، چاپ جورج مقدسی، دمشق ۱۹۶۱.
(۲۷) ابن قُنفُذ، الوفیات، چاپ عادل نویهض، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۲۸) ابن کثیر، البدایة و النهایة، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۲۹) ابن کثیر، قصص الانبیاء، بیروت ۱۹۸۸.
(۳۰) ابن مُلَقَّن، العقدالمذهب
فی طبقات حملة المذهب، چاپ ایمن نصرازهری و سیدمهنّی '، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
(۳۱) ابن هشام، سیرت رسول اللّه، ترجمه و انشای رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی، چاپ اصغر مهدوی، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۳۲) محمد ابوشهبه، الاسرائیلیات و الموضوعات
فی کتب
التفسیر، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
(۳۳) علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة
فی معرفة الائمة، چاپ هاشم رسولی محلاتی، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۳۴) عبدالرحیم بن حسن اسنوی، طبقات الشافعیة، چاپ کمال یوسف حوت، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۳۵) محمد بن خیر اشبیلی، فهرسة مارواه عن شیوخه من الدواوین المصنفة
فی ضروب
العلم و انواع المعارف، چاپ فرانسیسکو کودرا و ریبرا تاراگو، ساراگوسا ۱۸۹۳، چاپ افست بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
(۳۶) الف لیلة و لیلة، بیروت: المکتبة الثقافیة، ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۳۷) حسین بن مسعود بغوی، تفسیرالبغوی، المسمی
معالم التنزیل، چاپ خالد عبدالرحمان العک و مروان سوار، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
(۳۸) علی بن زید بیهقی، تاریخ بیهق، چاپ احمد بهمنیار، (تهران ۱۳۶۱ ش).
(۳۹) عبدالرحمان بن محمد ثعالبی،
تفسیر الثعالبی، المسمی بالجواهر الحسان
فی تفسیرالقرآن، چاپ علی محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
(۴۰) احمد بن محمد ثعلبی، اهل البیت علیهمالسلام
فی تفسیرالثعلبی: ماروی عنهم و ماروی فیهم، چاپ عادل کعبی، قم ۱۳۸۱ ش.
(۴۱) احمد بن محمد ثعلبی، قصص الانبیاء، المسمی عرائس المجالس، بیروت: المکتبة الثقافیة، (بی تا).
(۴۲) احمد بن محمد ثعلبی، الکشف و البیان، المعروف تفسیرالثعلبی، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
(۴۳) احمد بن محمد ثعلبی،
مفسر و شرق
العالم الاسلامی
فی اربعة القرون الهجریة الاولی: نشر مخطوطة مقدمة الثعلبی (ت ۴۲۷) لکتاب، الکشف و البیان عن تفسیرالقرآن، چاپ ایزایا گولدفلد، عکا ۱۹۸۴.
(۴۴) نعمت اللّه بن عبداللّه جزایری، النورالمبین
فی قصص الانبیاء و المرسلین، قم ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸.
(۴۵) جودة محمدمهدی، الواحدی و منهجه
فی التفسیر، (قاهره ۱۹۷۸).
(۴۶) حاجی خلیفه.
(۴۷) علی بن محمد خازن، لباب التأویل
فی معانی التنزیل، در مجمع التفاسیر، (قاهره) ۱۳۱۷ـ۱۳۲۰، چاپ افست استانبول: دارالدعوة، ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۴۸) محمد خضیری، «الصلة بین
تفسیر الواحدی البسیط و
تفسیر شیخه الثعلبی (الکشف و البیان)».
(۴۹) خوانساری، محمد بن علی داوودی، طبقات المفسرین، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
(۵۰) محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و
الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۴۲۱ـ۴۴۰ ه، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(۵۱) محمد بن احمد ذهبی، سیر
اعلام النبلاء، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹/ ۱۹۸۱ـ ۱۹۸۸.
(۵۲) محمد بن احمد ذهبی، العبر
فی خبر من غبر، ج ۳، چاپ فؤاد سیّد، کویت ۱۹۸۴.
(۵۳) محمدحسین ذهبی،
التفسیر و المفسّرون، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۵۴) عبدالکریم بن محمد رافعی قزوینی، التدوین
فی اخبار قزوین، چاپ عزیزاللّه عطاردی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
(۵۵) علی محمد زبیری، ابن جُزَی و منهجه
فی التفسیر، دمشق ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۵۶) محمد بن بهادر زرکشی، البرهان
فی علوم القرآن، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، جمال حمدی ذهبی، و ابراهیم عبداللّه کردی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۵۷) زمخشری، کشاف.
(۵۸) عبدالوهاب بن علی سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمدحلو، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
(۵۹) محمد بن عبدالرحمان سخاوی، الاعلان بالتوبیخ لمن ذمّالتّاریخ، چاپ فرانتس روزنتال، بغداد ۱۳۸۲/۱۹۶۳.
(۶۰) عبدالکریم بن محمد سمعانی، الانساب، چاپ عبداللّه عمر بارودی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۶۱) عبدالکریم بن محمد سمعانی،
التحبیر فی المعجم الکبیر، چاپ منیره ناجی سالم، بغداد ۱۳۹۵/ ۱۹۷۵.
(۶۲) حمزه بن یوسف سهمی، تاریخ جرجان، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
(۶۳) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، الاتقان
فی علوم القرآن، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، (قاهره ۱۹۶۷)، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
(۶۴) بدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، بغیة الوعاة
فی طبقات اللغویین و النحاة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۴.
(۶۵) بدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تدریب الراوی
فی شرح تقریب النواوی، چاپ عزت علی عطیه و موسی محمدعلی، قاهره (۱۹۸۰ـ۱۹۸۵).
(۶۶) بدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، الدرالمنثور
فی التفسیر بالمأثور، چاپ نجدت نجیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
(۶۷) بدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، کتاب طبقات المفسرین، چاپ مورسینگ، لیدن ۱۸۳۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۰.
(۶۸) بدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، لباب النقول
فی اسباب النزول، چاپ احمد عبدالشافی، بیروت (بی تا).
(۶۹) محمد بن یوسف شمس شامی، سبل الهدی و الرشاد
فی سیرة خیرالعباد، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(۷۰) زین الدین بن علی شهیدثانی، الرعایة لحال البدایة
فی علم الدرایة و البدایة
فی علم الدرایة، قم ۱۳۸۱ ش.
(۷۱) محمدعیسی صالحیه، المعجم الشامل للتراث العربی المطبوع، ج ۱، قاهره ۱۹۹۲.
(۷۲) ناصر صائغ، «نبذه مختصرة عن تفسیرالثعلبی رحمه اللّه».
(۷۳) ابراهیم بن محمد صریفینی، تاریخ نیسابور: المنتخب من السیاق، چاپ محمدکاظم محمودی، قم ۱۳۶۲ ش.
(۷۴) صفدی.
(۷۵) طبرسی،
تفسیر مجمع البیان.
(۷۶) طبری، تاریخ طبری (بیروت).
(۷۷) حسن بن یوسف
علامه حلّی، منهاج الکرامة
فی معرفة الامامة، چاپ عبدالرحیم مبارک، مشهد ۱۳۷۹ ش.
(۷۸) محمدحسن فروزانفر، مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی، تهران ۱۳۴۷ ش.
(۷۹) محمدجمال الدین قاسمی،
تفسیر القاسمی، المسمی محاسن التأویل، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
(۸۰) محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت: دارالفکر، (بی تا).
(۸۱) علی بن یوسف قفطی، اِنباه الرواة علی اَنباه النحاة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، ج ۱، قاهره ۱۳۶۹/۱۹۵۰.
(۸۲) محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
(۸۳) مجلسی، بحارالانوار.
(۸۴) مدینی، «نسخة الکشف و البیان المطبوعة ردیئة».
(۸۵) محمدهادی معرفت،
التفسیر و المفسّرون
فی ثوبه القشیب، مشهد ۱۴۱۸ـ۱۴۱۹.
(۸۶) علی بن عبیداللّه منتجب الدین رازی، الفهرست، چاپ جلال الدین محدث ارموی، قم ۱۳۶۶ ش.
(۸۷) یحیی بن شرف نووی، المجموع: شرح المهذّب، بیروت: دارالفکر، (بی تا).
(۸۸) علی بن احمد واحدی نیشابوری، اسباب النزول الا´یات، قاهره ۱۳۸۸/۱۹۶۸.
(۸۹) علی بن احمد واحدی نیشابوری، الوسیط
فی تفسیرالقرآن المجید، چاپ احمد عبدالموجود و دیگران، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۴.
(۹۰) هزار و یکشب، به کوشش بهرام افراسیابی، تهران: سخن، ۱۳۷۸ ش.
(۹۱) یاقوت حموی، معجم الادباء، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۹۳؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ثعالبی»، شماره۴۲۳۵.